* به عنوان نخستین سؤال، مناسب است تحلیل شما را از پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه بشنویم، چراکه بسیاری از کارشناسان معتقدند، پیروزی مردم غزه یکی از نتایج جنگ 33 روزه بوده است.
** از نظر من این پیروزیها نسبی و کم است. بر اساس آیات قرآن، ما باید در مبارزات خود به ائمه کفر توجه کنیم زیرا تا زمانی که در درگیریها، دو طرف اصلی مبارزه حضور نداشته باشند، این درگیری فرساینده است و سازنده نیست. طرف اصلی ما که شیعه هستیم، فقط ائمه کفر هستند، یعنی گوسالهپرستان سامری و رژیم صهیونیستی که سرمایه دارند و قدرت و ثروت در اختیار آنهاست. متأسفانه در جنگ 33 روزه اسرائیل با حزبالله، سران اصلی بنیاسرائیل درگیر نمیشوند. اسرائیل یک نیروی فرعی و درجه 20 یهود است. ائمه کفر کسانی هستند که کل قدرت دنیا را در اختیار دارند اما معرفی نمیشوند، نه ما آنها را به عنوان دشمن معرفی میکنیم و نه حتی طرفدارانشان زیرا یکی از سیاستهایی که آنها را در مسند قدرت نگه داشته، پنهانکاری است. در اینجا توجه به این نکته ضروری است که در دنیا دو جریان، ادعای جهانیسازی دارند؛ یکی ائمه کفر، از جمله صهیونیستهای ثروتمند و قدرتمندانی که پشت پرده هستند و یکی شیعه که شیوه آنها رهبری به دست مولا صاحبالزمان(عج) است و ما هم به نمایندگی از طرف آن بزرگوار باید برای احقاق حقوق خود در دنیا تلاش کنیم.
* پس شما معتقدید اسرائیلیها فقط یکی از نیروهای فرعی هستند.
** خیلی فرعی، البته به همین دلیل نیز حزبالله تنها بخش کوچکی از قدرتش را در مقابل آنها به نمایش گذاشت، البته اسرائیل با تمام توان خود به میدان آمد. اما حزبالله در حوزه دفاعی عمل کرد، زیرا به فرموده مقام معظم رهبری جزئی از هویت یک ملت زنده، دفاع است.
* بنابراین پیروزی مردم غزه، نتیجه 22 روز مقاومت یا همان دفاع بوده است.
** بله، آنها در این پیروزی تنها مقاومت کردند، البته در اسلام حکم بر هجوم و شبیخون بر مبنای علم، حکمت و رحمت است.
* از نظر شما تأثیر این جنگ بر مردم غزه و تقویت روحیه آنها چه بود؟
** اینکه آنها دیدند حزبالله که یک گروه بسیار کوچک است که دنیا آن را به حساب نمیآورد؛ یک کشور، یک حکومت و حتی یک دولت هم نیست اما توانست در برابر اسرائیلی که این همه مدعی قدرت در جهان است مقاومت کند و تسلیم نشود، بنابراین نسبت به پیروزی خود نیز امیدوار و قاطع بودند تا به آنجا که دشمن را وادار به تسلیم کردند زیرا باطل مانند کف روی آب است، وقتی کوچک است تنها نیاز به یک تلنگر دارد تا منهدم شود، وقتی متوسط باشد با یک فوت از بین میرود و زمانی که بزرگ شد خود به خود نابود میشود، «جاءالحق و زهقالباطل»، بنابراین میتوان گفت، این پیروزی، ثمره نزدیک شدن حماس به الفبای حزبالله است.
* به عقیده شما پیروزی غزه از چه منظر قابل بررسی است؟
** من معتقدم نباید زیاد آن را بزرگ کنیم، یعنی به وضع موجود قانع باشیم و وضع مطلوب را در نظر نگیریم. این خوب نیست. یک مقدار بیپردهتر صحبت کنیم؛ اصولگرایی یعنی فکر، طرح و عمل. ما شیعه هستیم و شیعه مکتب انتظار است و انتظار یعنی بهترین عمل در فکر و طرح؛ پس ما نمیتوانیم به این پیروزیها، بزرگ بگوییم و قانع باشیم. خدا رحمت کند حضرت امام را، ایشان میفرمودند، ما هنوز الفبای اسلام را مطرح نکردهایم، بنابراین پتانسیل و عظمت زیادی در اسلام وجود دارد. ما تا حدی به اسلام توجه کردهایم که حاصل آن انقلاب اسلامی بود. با این وجود هنوز بسیاری از افراد حتی در ایران عظمت آن را درک نمیکنند، اما یهود 3هزار و 500 سال در جهان فتنه کرده است که بیش از نیمی از فتنهها را علیه جریان حق و اولیای خدا و تشیع انجام داده است. این در حالی است که وجب به وجب دنیا را آنها اشغال و از لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و اخلاقی تمام خواستههایشان را بر کره زمین تحمیل کردهاند، در این شرایط حضرت امام(رض) انقلاب کردند و ملت ایران نیز ایشان را پشتیبانی کردند. ما ایران و جغرافیای آن را از حکومت جهانی یهود جدا کردیم اما اسلام به طور کامل جدا نشده است. تمام این پیروزیها را مدیون توکل، یعنی با دست خالی مأیوس نشدن و با دست پر مغرور نشدن هستیم. حضرت امام خمینی(رض) با توکل بر خدای متعال و تعلق به ملت ایران، همدلی با روحانیت و روی آوردن به روایات که بخش مهمی از اسلام است، توانست ما را به سوی این موفقیت هدایت کند. پس از پیروزی نیز دولت و ملت ما 4 کار انجام دادند که دشمن در مقابل ما شکست خورد؛ تدوین ولایتفقیه و شورای نگهبان و تشکیل سپاه و بسیج. ما با این 4 کار توانستیم در روند عظیم جهانیسازی صهیونیزم، خلل وارد کنیم.
* البته در این سؤال تاکید ما بیشتر روی جنگ غزه بود.
** بگذارید بحث اساسی جلو برود. من میخواهم بگویم، وقتی ما با این 4 کار توانستیم آن حکومت مقتدر جهانی را متزلزل کنیم، اگر غزه و حماس به یکصدم این موارد توجه کرده باشند، باز هم نتیجهای که به دست آوردهاند، ناچیز است. در جریان این نبرد، جبهه مقاومت از مردم خواست تا صبر کنند، این صبر که الگوی شیعهبودن است موجب شد، یک رژیم تا بندندان مسلح در مقابل مردم غزه شکست بخورد. شیعی بودن و ولایتپذیری، یک مسأله گروهی، شخصی و فردی نیست، یکی از مبانی محکم اسلام است و 4 اصل دارد که تمام جهان و ادیان به دنبال آن هستند؛ 4 رکن اصلی به نام ارکان اربعه ولایت.
اصل اول ولایت: علم شناخت نعمتهاست. ولایت به ما علمی میآموزد که ما بر اساس آن نعمتها را میشناسیم، چیزی که به آن نیاز داریم. حال باید پرسید نعمتهای خدا به چه میزان است؟ خداوند در قرآن میفرماید: «ان نعمتالله لاتحصیها»؛ این نعمتهای خداوند بیشمار است. وقتی ما بیاییم این علم را به برادران اهل سنت، اهل غزه، مسیحیان، بوداییها و دیگر ادیان زمان بیاموزیم یعنی اینکه شما یکصد نعمت میشناسید اما ما علمی به شما میآموزیم که یک میلیون نعمت بشناسید. این علمی است که شیعه به دیگران میآموزد که با منافع هیچ قوم، ملت و دینی در تضاد نیست و دنیا از آن استفاده میکند چون منافع کسی را تهدید نمیکند بلکه تأثیر مثبتی را نیز به دنبال دارد.
رکن دوم ولایت، علم بهرهبرداری صحیح از نعمتهاست. ما علمی را آموزش میدهیم که روش بهرهبرداری صحیح از یک نعمت است.
رکن سوم، علم مشکلشناسی و دردشناسی است؛ بحرانشناسی، فتنهشناسی، دشمنشناسی، کفر و شرکشناسی. یعنی ما علمی میآموزیم که طرف مقابل قادر باشد آسیبی را که به او رسیده برای دفاع از منافعش ریشهیابی کند.
رکن چهارم: علم درمان درد است، حل بحران، برخورد صحیح با دشمن، موضعگیری صحیح در مقابل فتنه و قیام صحیح در برابر کفر، شرک و نفاق. این اصول منافع افراد و ملتها را تأمین میکند و ما ذرهای از این 4 رکن ولایت را در جریان جنگهای 33 روزه و 22 روزه، به دیگران آموختیم.
* به نظر شما تأثیر این پیروزی در فضای فلسطین چگونه بود؟
** کم!
* چرا کم؟!
** چون از مبانی اصول و اصولگرایی اطلاع ندارند البته آنها قبلا چنین پیروزیای ندیده بودند. توجه داشته باشید که سقف حکومت دینی سنگین است به این معنا که سقف عظیم و با شکوه حکومت دینی با علوم حوزه و دانشگاه، قابل حفظ نیست. سنگین به این معنا که در حکومت دینی کوچکترین خطا صد برابر بزرگ دیده میشود و صد خوبی خیلی کوچک. چرا؟چون ما در روایات داریم اگر گناه کوچکی انجام دادید، آن را بزرگ ببینید و اگر به دیگران خوبی کردید، منت نگذارید و آن را کم ببینید.
* این دو پیروزی چه تأثیری بر دیگر کشورهای جهان داشته است؟
** من اگر میگویم کم است برای آن است که تلنگری باشد تا ما را از خواب بیدار کند. سیاست ما این نیست که بگوییم حکومت و نظام ایران منافع غرب را به خطر انداخته، این دیالوگ، غلط است. وقتی ما از غرب سخن میگوییم، در این سخن دولت و مردم هر دو جا میگیرند و اینگونه میاندیشند که ما درصدد هستیم تا منافع آنها را به خطر بیندازیم، بنابراین دشمن آنها هستیم، در حالی که چنین قصدی نداریم. ما بر اساس 4 اصلی که پیشتر به آن اشاره کردم، می خواهیم منافع را برای آنها تعریف کنیم. اینکه شریک غم همه مظلومان عالم هستیم و تمام ملت آمریکا در این دسته جای میگیرند زیرا آنها مستکبر نیستند و تنها زیر چکمه هزار صهیونیست دارند له میشوند. یک نفر مسیحی در آمریکا اختیار تصمیمگیری ندارد، پس ما باید برای مبارزه با کسی سرمایهگذاری کنیم که پشت پرده پنهان شده و قدرت را در اختیار دارد. طرف حساب ما این افراد هستند، بنابراین باید به دولتها و ملتهای مسیحی بگوییم، در تلاش هستیم تا آنها عزت، اقتدار و قدرت را از صهیونیستها پس بگیرند و خود بر سرنوشتشان حاکم باشند.
* در حال حاضر دولتهای غربی اصرار دارند در جوامع آنها دموکراسی بهطور کامل حکمفرماست، اما شما معتقدید که اینگونه نیست.
** بله! در حال حاضر در غرب دموکراسی حاکم نیست بلکه خفقان است که وجود دارد. یک مسیحی نمیتواند با یک صهیونیست سرمایهدار مخالفت کند و کلامی بر ضد او حرف بزند.
* از نظر شما مقاومتی که مردم در غزه و... داشتند میتواند الگویی شود برای دیگر کشورها؟
** مقاومت بله، ولی مقاومت به معنی کامل در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، طب، اخلاق و تربیت. بهعنوان مثال اگر اکنون مردم غزه، حزبالله لبنان و دولت ایران با تعریف واقعی علم طب آشنا بودند نگاه آنها به مسائل تغییر میکرد و مسائل مربوط به اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اخلاق، تربیت و مواردی از این قبیل را بهتر درک میکردند. امام صادق (ع) میفرمایند: جامعه از 3 گروه بینیاز نیست؛ فقیه آگاه و پرهیزکار، مدیر خیرخواه و مسلط و طبیب دانای کار و مورد اعتماد. اگر یکی از این 3 گروه در جامعه نباشد افراد آن به پستتر از حیوان تقلیل مییابند. البته این به معنای اهانت نیست، پستتر از حیوان یک اصطلاح و نظر علمی است که انسان در حد غریزهاش هم نمیتواند از منافعش دفاع کند. پیروزی غزه حاصل کمی توجه از سوی جهان اسلام به اصول و مبانی اسلامی است اگرچه این توجه خیلی کم بود اما بازدهی آن بسیار زیاد بود. پس باید بدانیم یک پیام بزرگ در متن غزه است اینکه اگر توجهی به این اندازه کم این همه بازدهی دارد چرا ما به جامعیت دین، تمام اصول اسلامی و مبانی آن توجهی نمیکنیم. این نوید پیروزی غزه است پس بیایید بیشتر به اسلام توجه داشته باشیم.
* تاثیر جنگهای 33 و 22 روزه بر بیداری کشورهای عربی- اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
** نوعی بیداری که نسبی است، از نظر من کافی نیست زیرا ما تنها در دل دشمنان ترس و برای مسلمانان امید ایجاد کردیم. به عبارتی امیدی کم و در مقابل آن یک ترس بزرگ را در افکار و اذهان حکام منطقه ایجاد کردیم. ترس، عامل حرکت آدمی است به همین دلیل میخواهند علیه اسلام موضع بگیرند. ما نباید حاکمان منطقه را بترسانیم زیرا همانطور که میدانیم حکام منطقه نقطهضعفهای بزرگی دارند که سرمایهداران صهیونیست از این نقطهضعفها سند زنده دارند؛ از خلافهای اقتصادی، اخلاقی، مردمی و... بنابراین دشمن با این حربه آنها را تحت فشار میگذارد که اگر برخلاف خواسته آنها عمل کنند، این موارد را افشا میکند و مردم را علیهشان میشوراند. هر شخصیت برجستهای که بین حکام عرب هست و قبلا در خدمت صهیونیزم بوده، اگر توبه کند ما هم او را میبخشیم. الان ما این سیاست را نداریم و یکی از نقطه ضعفهای ما این مساله است.
* از نظر شما چگونه باید این مشکل را حل کنیم؟
** میتوانیم از رسانهها شروع و از این طریق فضا را برای بازگشت حکام منطقه به آغوش اسلام باز کنیم.
* اگر روند چنین قیامهایی به روال موجود ادامه پیدا کند، وضعیت برخی کشورها چون مصر، عراق، عربستان و... را چگونه ارزیابی میکنید؟
** درگیری در آنها دامنهدار و طولانی میشود که در درازمدت به نفع ما است اما در کوتاهمدت نه. شیعه وقتی با حق درگیر میشود موضوع را سریع به نفع خود تمام میکند؛ مثل داستان حضرت موسی(ع). از نظر من رهبری مبارزه را شیعه باید برعهده بگیرد، البته با تلفات کم و بازدهی زیاد. از نگاه علمی امروزی اگر نگاه کنیم نعوذبالله میگویند هم موسی(ع)، هم هارون(ع) و هم فرعون دیوانهاند که به یک چوب تکیه کردهاند برای اثبات خود. اما این عصا طرف مقابل را مغلوب میکند به نحوی که در مسابقه فرعون و ساحرانش حضرت موسی(ع) به دوطرف خود هیچ امتیازی نمیدهد و آنها را آنچنان قلع و قمع میکند که خود مدعیان(سحره فرعون) ایمان میآورند. این توان را در حال حاضر شیعه دارد، ولی نظام ما از این توان تشیع اطلاع کامل ندارد.
* چرا؟
** ما 2 منبع علمی داریم؛ یکی دانشگاه و دیگری حوزههای علمیه. در طول یکهزار و 400 سالی که به شیعه فشار آوردند؛ فشار تهدیدی، تحمیلی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که بر دوش شیعه و بزرگان آن بود؛ بر اثر این فشارها حوزهای در حوزه علمیه تشکیل شد که در آن 4 رکن اصلی علم فقه و دین، علم طب، علم نجوم و ریاضی و علم مدیریت بودندکه طب، مدیریت و نجوم و ریاضی حذف شدند و فقط فقه دین ماند که آن هم بر اثر حذف سه سنگر و فشار سنگینی که باید تحمل میکرد نصفه و نیمه مطرح شد. مثل اینکه اسلام بهترین دین است و یک ماشین آخرین مدل که سه چرخ آن را باز و یکی را هم پنچر کردهاند. اینجا عظمت انقلاب اسلامی مشخص میشود که امام خمینی(ره) با همین پاهای شکسته و با توکل انقلاب را برپا میکند؛ یعنی نمیگذارد آن شکسته را هم از بین ببرند. حال ما میخواهیم آن سه چرخ را هم سوار ماشین اسلام کنیم؛ با همین پای شکسته جریان حزبالله را راه انداختیم که غزه ثمرهاش بود که نتیجه بسیار عظیمی است. از سوی دیگر ما مبانی علمی هم داریم که از طرف حوزه عقیم است و آن اسلام اصیل، پاک و کامل را مطرح نکرده. برای همین است که مقام معظم رهبری همواره میفرمایند: «در حوزه و دانشگاه باید تغییر و تحول اساسی ایجاد شود که رویکرد حوزه بیاید به طرف جامعیت دین. باید در حوزه، علم طب آموزش داده شود همچنین علوم نجوم، ریاضی و مدیریت. دانشگاه مبانی علومش از غرب گرفته شده است. ما با روشهایی که غرب در اختیارمان گذاشته نمیتوانیم علیه غرب مبارزه کنیم. ما با علوم دانشگاه در طب، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر نمیتوانیم حتی یک مشکل فردی یا خانوادگی را حل کنیم.
* پس ما و دیگر کشورهای مسلمان باید چگونه عمل کنیم؟
** اول باید بپرسیم ما چکار کنیم؛ زیرا امید کشورهای اسلامی، ما هستیم؛ اینکه ایران چه میکند. همه دنیا چشم به انقلاب ما دوختهاند. انقلاب یعنی تغییر و تحول اساسی که باید در ما شکل بگیرد. ما در هر زمینه و موضوعی باید یک تعریفی ارائه کنیم که جامع، کامل، ثابت، مطلق، پایدار، علمی، کاربردی، آسان، مستند، هماهنگ، قابل قبول و غیرقابل نقد برای مخالف و موافق باشد که نه بتوانند از آن یک کلمه حذف و نه قادر باشند به آن یک کلمه اضافه کنند. تعریفی جامع و کامل که قابل قبول باشد و مشکل ما را هم حل کند. حضرت امام رضا(ع) میفرمایند: هر کس سخنان ما را خوب و زیبا بیان کند، اکثریت بدون شک استقبال میکنند. این میشود زمینهساز برای ظهور. پس ما باید سیاستی اتخاد کنیم که دیگر کشورها بدون دغدغه بگویند ما طرفدار ایران هستیم. ما میتوانیم این سیاست را پیش بگیریم اما کسی این سیاست را بلد نیست. این امر مشاور خیلی قوی ندارد. اینکه رهبری، سال پیش فرمودند در سال نوآوری و شکوفایی بگردید آنچه نو است را پیدا کنید، اشاره به این موضوع دارد.
* برگردیم به بحث اصلیمان. آیا ما میتوانیم خاورمیانه را به خاورمیانه قبل و بعد از جنگ 33 روزه و جنگ غزه تقسیم کنیم؟
** من میگویم این تقسیمبندی را وقتی باید شروع کنیم که در سیاستهایمان تجدیدنظر کنیم. مشکل ما این است که قدرتمان را با دولتهای غربی و اسرائیل مقایسه میکنیم. ما قدرتمان فراتر از اینهاست، آنها ضعیفند. ما باید قدرتمان را با اصول و مبانی خودمان و پتانسیل موجود بسنجیم. ما میتوانیم در زمانی کوتاه دنیا را نجات دهیم بهعنوان نمونه قادر هستیم همین بحران اقتصادی را خاتمه بدهیم. اگر یک رایزن فرهنگی قوی در غرب داشته باشیم، میتوانیم غرب را نجات دهیم بنابراین اگرچه قدرت ما کم است اما در مقایسه با غرب زیاد و نسبت با ایدهآلی که در نظر داریم ناچیز است. ما با پیروزی غزه ابهت صهیونیسم را شکستیم ولی باید ببینیم چه کاری باید بکنیم که وضع از این بهتر شود. آن وقت یک تقسیمبندی جامع داشته باشیم.
* شما چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
** راهحل این است که سیاستهای اصلی قدرت را به همه دنیا و ادیان (مسیحیت و...) معرفی کرده و سپس تصمیم بگیریم چگونه رفتار کنیم. با این کار آنها هم با حکومت ما کنار میآیند و فکر خشونت نسبت به حکومت اسلامی را از سرشان بیرون میکنند زیرا خصلت کفر این است که اگر در مقابلش مقاومت کنیم، کم میآورد؛ مانند موفقیت مسلمانان در جنگ غزه. پس باید سرداران قدرت را به تمام دنیا بشناسانیم. حال به چه نحوی، مهربانی، صلح، دموکراسی، رایگیری از مردم یا... . طبق فرموده خداوند در قرآن کریم اگر فرهنگ تو، خشونت تو و محبت تو قویتر باشد، دشمنان قلع و قمع شده و میترسند. پس باید از غزه الگو بگیریم. ما در ایران ولایت را درست معرفی نکرده و دفاع صحیح از ولایت نکردیم، اگرنه به عقیده من همه افراد ولایی هستند، اسلام و روحانیت را دوست دارند و به ولایت عشق میورزند اما یک نفر پیدا نمیشود که ولایت را به آنها صحیح معرفی کند.
ما قادر هستیم نگاه کلان در خاورمیانه را نسبت به اسرائیل تغییر دهیم و به زبان سادهتر آن را بشکنیم، ما این توان را داریم. به ما یک تصویری از اسلام در طول تاریخ ارائه کردهاند که اسلام دینی است که در آن باید یک گوشه نشست و گریه کرد، هیچ کاری از اسلام برنمیآید، اما اکنون اسلام در حوزه دفاع اسلامی هرچند کم، قدرتش را به نمایش گذاشته است که این امر برای مردم تازگی دارد زیرا فهمیدهاند با اسلام میشود دفاع کرد و همه چیز در اسلام هست؛ قدرت، ثروت، عزت، سیاست، درمان، علم و ... پس ما از اقتدار اسلام خبر نداریم. پس این امر نیازمند تحول اساسی در این زمینه است.
* نقش ایران، حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را در این تحولات چگونه میبینید؟
** ما هرچه داریم از ولایت داریم و ولایت نقشی اساسی در تحولات اساسیای که ما نیازمند آن هستیم،دارد. پیروزی غزه ذرهای از تلاشهای رهبری و ولایت است. اگر ما به دغدغهها و مطالبات رهبری توجه کنیم میتوانیم نه تنها شاهد پیروزی ملت، دولت و دولتمردان خود باشیم بلکه میتوانیم شاهد حاکمیت مسیحیهای مومن در آمریکا و اروپا باشیم.
* پس این اتفاقها نقش قابل توجه و غیرقابل انکاری در ساختار رژیم صهیونیستی دارد، زیرا ما با انتظام بخشیدن به آن قادریم دیگر ملتها را به مقابله با زورگویی و ظلم رژیم جعلی صهیونیستی تشویق کنیم که این امر سرنوشت دیگر مردم جهان را نیز با تغییرات اساسی و قابل توجهی مواجه میکند.
** بله! زیرا رژیم صهیونیستی یک رژیم کاذب است حتی از نگاه غرب نیز این رژیم مشروعیت فکری، علمی و نظامی ندارد. پس اگر ما محکم برخورد کنیم، غربیها نیز تاریخ مصرف اسرائیل را تمام شده اعلام میکنند که امری فراتر از تغییر در ساختار است.
* حال از بعد دیگری به این شکستها(پیروزی مسلمین در غزه و جنگ 33 روزه لبنان) برای اسرائیل نگاه میکنیم زیرا در یک سو رژیم صهیونیستی را داریم و در سوی دیگر افکار عمومی در میان ساکنان سرزمین اشغالی و حتی خود سران رژیم صهیونیستی را که بدون تردید از این مسائل تاثیر میپذیرند، این ناکامیها چه اثراتی در اذهان دسته دوم دارد؟
** ترس ایجاد کرده است، البته باید توجه داشته باشیم که ترس دو معنی دارد؛ یک ترس از عشق و یک ترس که حاصل ناامیدی است. اگر ترس ناشی از اسلام باشد به این معنا که میآید و ما را نابود میکند،این امر به قدرتشان میافزاید، اما اگر ترس از عشق باشد یعنی بگویند در صورتی که اسلام بیاید منافع ما هم حفظ میشود زیرا صلح و امنیت به ارمغان میآورد،آن وقت افکار عمومی نیز در این رژیم به نفع اسلام تغییر میکند و آنها علیه حکام کفر شورش میکنند. این یک نوع معرفی از اسلام است که باید در یک دست قرآن و در دست دیگر خود شمشیر داشته باشیم،با علم آنها را تامین کنیم؛ اگر توجه نکردند از راه شمشیر با آنها برخورد کنیم.
وضعیت این رژیم را چگونه ارزیابی میکنید؛ از لحاظ اقتصادی، سیاسی،اجتماعی و گسترش فساد در تمام سطوح آن؟
اصولا مبنای این رژیم، فساد است، حکومت اسرائیل و آمریکا بر مبنای فساد شکل گرفته زیرا جدایی از ولایت فساد میآورد، در جامعه غیر ولایی هر شخصی به تعداد شهروندان جامعه، دشمن دارد یعنی خود اسرائیلیها دشمن یکدیگر هستند. در جامعهای که ولایت و 4 اصلی که پیشتر به آن اشاره کردم حاکم نباشد، مردم حتی با خوبیهایشان، همدیگر را میسوزانند. به عبارتی در اسرائیل حتی اگر فردی بخواهد به دیگری نیکی کند آن خوبی مثل بدی است. در صورتی که در جامعه ولایی بدیها هم مانند خوبی هستند، بداخلاقیها هم مثالی از نیکی است.
* از نظر روانی فکر میکنید سران رژیم صهیونیستی در چه وضعیتی قرار دارند؟
** آنها سردرگم هستند، چون از توان اسلام خبر دارند بنابراین میترسند جهان اسلام بیدار و پرونده آنها بسته شود. البته در حال حاضر نیز آنها در بنبست گرفتار شدهاند، به این دلیل میخواهند دین مطرح نشود زیرا با ظهور ولایت، حکومت و قدرت کاذب آنها نیز خاتمه مییابد.
* از نظر اقتصادی این رژیم در چه وضعیتی قرار دارد؟
** اقتصاد به آن معنایی که ما تا به حال یاد گرفتهایم و آن را به کار بردهایم، نیست زیرا تجارت یعنی از دسترفتهها را به دست آوردن و فانیها را به بقا سپردن. اقتصاد یعنی نعمتها را بشناسیم و روش بهرهبرداری صحیح از آنها را بدانیم پس باید علم صحیح، مفید، پایدار و خواص آن را در تمام زمینهها از جمله اقتصاد یاد بگیریم و این علم را بین مردم به صورت عادلانه توزیع کنیم، آن موقع مردم نه تنها نیازی به نظارتهای دولت ندارند بلکه خود آنها یار و یاور دولتها خواهند بود و به آنها یاری میرسانند؛ اقتصاد صحیح این است. در حال حاضر فساد در ابعاد مختلف، رژیم صهیونیستی را فرا گرفته، کافی است ما با یک علم برتر آن را افشا کنیم.
* پیشبینی شما از آینده رژیم صهیونیستی چگونه است؟
** آیندهای ندارد، اینکه امام خمینی(ره) فرمودهاند اسرائیل باید از بین برود، یک سوال را در ذهن ما ایجاد میکند که اگر ما اسرائیل را از بین بردیم، اما افکار اسرائیل در میان ملتها زنده ماند، سرنوشت چه میشود؟ آیا اسرائیلی دیگر به وجود میآید؟ پس ما باید ولایت فقیه و تفکرات آن را جایگزین اندیشههای غلط اسرائیل در اذهان مردم دنیا کنیم.
* برای فلسطین چه آیندهای را پیشبینی میکنید؟
** من معتقدم آنها 90 درصد شیعه میشوند، یعنی شیعه تمام دنیا را میگیرد زیرا مکتب گمشده مسیح و اهل سنت است، از سوی دیگر ملتها هرچه به شیعه رو بیاورند، پیروزیهایشان هم بیشتر میشود. پس زمانی فلسطین به پیروزی کامل میرسد که اصول و روش صحیح مبارزه را اینگونه که در مذهب شیعه مورد سفارش قرار گرفته، انجام بدهد، البته ما هم باید دوباره شیعه و از نو متولد شویم چون الان شیعه نیستیم. به فرموده حضرت امامخمینی(ره) ما الفبای اسلام را هم مطرح نکردیم. اگر ما اصول و مبانی شیعه را به طور کامل اجرا کنیم به طور قطع بحران اشتغال و ازدواج نخواهیم داشت زیرا شیعه در گام اول به این مسائل رسیدگی میکند. یک مسلمان شیعه باید به اندازه 100 صهیونیست سرمایهدار درآمد داشته باشد و به اندازه یک درویش از آن برداشت کند. نمونهاش زندگی امیرالمومنین(ع) یا امام حسن(ع) است. پس ما مخالف رشد اقتصادی نیستیم، سرمایه تا وقتی به دست شیعه اصیل در دنیا نیفتد جهان از بحران اقتصادی رنج خواهد برد پس باید هم سرمایه را درست بشناسیم و هم آن را صحیح مصرف کنیم، این همان نکتهای است که در مکتب صهیونیزم برعکس به آن عمل میشود.
* آیا اتفاقات عنوان شده یعنی پیروزی مسلمانان در برابر اسرائیل نوید ورود جهان به عصر جدیدی است که خود مقدمه«عصر ظهور» است؟
** دقیقا! عصر حضور و ظهور آقا امام زمان(عج). اگر ما همانطور که مقام معظم رهبری تاکید کردهاند، اصول وحدت اسلامی، وحدت ملی، انسجام اسلامی، نوآوری و شکوفایی و اصلاح الگوی مصرف را به صورت علمی تبیین کنیم، قدم به عصر جدیدی میگذاریم. پس باید ولایت فقیه تدوین علمی شود همانطور که بنیانگذار جمهوری اسلامی فرموده اند:« پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکتتان نرسد»، زیرا اسلام تمام دستوراتش علمی است. از سوی دیگر ما باید صهیونیسم را بهدرستی برای جهانیان معرفی کنیم و سیاستهای جهانیسازی آن را به مسیحیها بشناسانیم تا انزجار نسبت به صهیونیستها افزایش یابد.
* اگر اینگونه عمل کنیم چنین انزجاری میتواند چه پیامدهایی به همراه داشته باشد؟
** انزجار از صهیونیستها موجب میشود مسیحیت به اسلام و تشیع نزدیکتر شود. این جریانی است که در آخرالزمان اتفاق میافتد، مسیحیت با شیعه علیه ظالم همپیمان میشود، دقت داشته باشید صهیونیستها با سیاست رباخواری، نفتخواری و نسلکشی علیه مسیحیت و جهان اسلام عمل میکنند پس باید اصولی و برنامهریزی شده عمل کنیم.