صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۳۸۶ - ۱۱:۲۷  ، 
کد خبر : ۱۰۹۲۹

دولت « سنیوره » مجری اهداف اسرائیل در جنگ 33 روزه !


توفان سیاسی عظیمی که شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه برپا کرده مرزهای جغرافیائی منطقه را هم پشت سر گذاشته و به یک بحران جهانی برای اسرائیل و حامیانش تبدیل شده است . صهیونیست ها امیدوار بودند با انجام حملات برق آسا علیه سکوهای موشکی حزب الله در جنوب لبنان و تخریب زیرساختهای اقتصادی ـ صنعتی از جمله نیروگاهها پلها فرودگاه ها و شبکه خدمات مخابراتی لبنان سه هدف عمده را بطور همزمان بدست آورند.

1 ـ آزادی 2 نظامی اسیر اسرائیلی

2 ـ نابودی حزب الله لبنان

3 ـ فاصله انداختن میان مردم و نیروهای مقاومت اسلامی و بلکه رو در رو قرار دادن آنها علیه یکدیگر .

اگر چه رژیم صهیونیستی در نخستین روزهای پس از شروع تهاجم نظامی مدعی بود که گویا این عملیات برای آزادی 2 نظامی اسرائیلی صورت می گیرد لکن بعدا اعتراف کرد که ماهها برای انجام این عملیات سنگین تهاجمی برنامه ریزی کرده بود. این رژیم در این جنگ افروزی جنایتکارانه نه تنها با ممانعتی حتی در صحنه بین المللی مواجه نشد بلکه از حمایت همه جانبه آمریکا و انگلیس هم برخوردار بود ولی در میدان عمل هیچ یک از اهداف برنامه ریزی شده صهیونیست ها محقق نشد و نهایتا دهها شهرک صهیونیست نشین آسیب دید دستکم یک میلیون تن از ساکنان شهرکهای صهیونیست نشین آواره شدند اقتصاد و صنعت و تجارت در اسرائیل متوقف گردید و 10 میلیارد دلار خسارت مستقیم به صهیونیست ها وارد شد.

علاوه بر این اعتبار نظامی ارتش اسرائیل به کلی از میان رفت و افسانه شکست ناپذیری ماشین جنگی صهیونیست ها باطل شد. همچنین تانکهای « مرکاوا » که بعنوان تانکهای نفوذناپذیر و روئین تن مشهور شده بودند یکی پس از دیگری هدف موشکهای حزب الله قرار گرفته و منهدم شدند. اگر چه رژیم صهیونیستی هیچگاه حاضر نشد تلفات خود را اعلام کند لکن گفته می شود این جنگ یکهزار کشته و سه هزار زخمی بر روی دست اشغالگران گذاشته است .

اسرائیل با تشکیل کمیته تحقیقات دولتی « وینوگراد » درصدد ارزیابی رسمی علل و عوامل موثردر این شکست تاریخی بر آمد و نهایتا « ایهود اولمرت » نخست وزیر « عمیر پرتز » وزیر جنگ و ژنرال « دان حالوتس » را عامل اصلی این شکست عظیم و غیرمنتظره معرفی کرد که با ندانم کاری دستورات نامتناسب تصمیمات شتابزده یا دیر هنگام و همچنین اقدامات ناآگاهانه و غیرکارشناسانه زمینه های این بحران عظیم را برای اسرائیل فراهم کردند. اگر چه تمامی نکات مندرج در گزارش « وینوگراد » برای افکار عمومی بازگو نشده است لکن کاملا بعید به نظر می رسد که کارشناسان زبده و کارآزموده ای که مسئول تنظیم این گزارش بوده اند سنگینی بار شکست ها و ناکامی ها را فقط متوجه 3 نفر کرده و به « شکنندگی » وآسیب پذیری روزافزون ساختار رژیم صهیونیستی اشاره ای نکرده باشند.

ناگفته پیداست که قدرت تصمیم گیری قابلیت ها و مهارت فردی در مدیریت بحران و همچنین اشراف عملیاتی در پیروزی و شکست ارتش ها نقش به سزائی دارند لکن هرگز نمی توان پدیده ای همچون شکست یک ارتش تا بن دندان مسلح را فقط به اشتباه و ندانم کاری یک یا چند نفر آنهم در سیستم مدیریت جمعی اسرائیل مرتبط دانست و مسئولیت آنرا فقط بر عهده همین چند نفر گذاشت .

به عبارت روشن تر حتی اگر آنچه به عنوان خلاصه ای از گزارش « وینوگراد » معرفی شده واقعا دیدگاه قطعی وینوگراد باشد این اقدام اسرائیل نیز یک حرکت حساب شده در جهت سرپوش گذاشتن بر علل اصلی آسیب پذیری و شکنندگی ساختار رژیم صهیونیستی محسوب می گردد. با اینهمه به نظر می رسد گزارشگران اسرائیل برای انحراف افکار عمومی و کم اهمیت جلوه دادن علل ساختاری منجر به شکست ارتش صهیونیستی این سه تن را قربانی کرده اند تا بر حقیقت بزرگتری سرپوش بگذارند که همانا به بن بست رسیدن اسرائیل است . در واقع اسرائیل به « خط پایان » خود نزدیک شده و این نکته را تمامی کسانیکه روند تحولات سالهای اخیر را از نزدیک زیر نظر داشته اند گواهی می دهند که مشکل امروز اسرائیل . ناشی از ندانم کاریهای ایهود اولمرت عمیر پرتز و ژنرال « دان حالوتس » نبوده است چرا که تصمیمات کلیدی ارتش و سرویسهای امنیتی اسرائیل همیشه توسط حلقه بسته ای از عناصر کار کشته و کار آزموده اتخاذ می شده و می شود و متهم کردن آنها به ندانم کاری صرفا یک شگرد سیاسی ـ تبلیغاتی در مقیاس کلان اسرائیل بوده است .

اکنون به بررسی این نکته بپردازیم که بر ملا شدن مشکلات ساختاری اسرائیل چه پیامدهائی می تواند داشته باشد

الف ـ اسرائیل یک رژیم دارای شناسنامه و اعتبار تاریخی نیست بلکه موجودیت آن تصنعی و جعلی است که به توافقات پشت پرده در لندن باز می گردد که امروزه بعنوان « وعده لرد بالفور » وزیر خارجه انگلیس در سال 1296 شمسی (1917 میلادی ) برای تشکیل رژیم صهیونیستی در سرزمین اسلامی فلسطین باز می گردد . توافقات سیاسی از این دست تابع شرایط سیاسی جهانند و هر لحظه ممکن است بر اثر فعل و انفعالات قدرت دچار تغییراتی شوند وپس از گذشت چندین دهه دستخوش تحولات جدیدی گردند.

فروپاشی بلوک شرق فروپاشی اتحاد شوروی فروپاشی دیوار برلین که منجر به الحاق دو بخش آلمان شد یکپارچه شدن یمن الحاق هنگ کنگ به چین پس از 150 سال جدائی جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز از شوروی سابق تجزیه یوگسلاوی به 7 کشور تجزیه چکسلواکی به 2 کشور چک و اسلواکی و ... نمونه های بارزی از تحولات غیرمنتظره در جهان معاصرند که نشان می دهند موجودیت رژیم صهیونیستی هم می تواند چنین سرنوشتی داشته باشد و به پایان تاریخ مصرف خود نزدیک شده است .

این بلاتکلیفی و روند منتهی به فروپاشی اسرائیل اگر چه از خارج مجموعه نیز قابل ارزیابی است لکن آثار و علائم نشانگر فروپاشی از درون ساختار اسرائیل بهتر قابل تشخیص و شناسایی است . آنچه این روزها تحت عنوان شیوع بیماریهای روانی در میان نظامیان اسرائیلی مطرح است و حتی در صفحات مطبوعات صهیونیستی منعکس می شود یک نمونه از همین علائم فروپاشی است . ابعاد دیگر این پدیده به شیوع فساد مالی ـ اداری و جنسی در ارکان حاکمیت اسرائیل مربوط می شود که برکناری « موشه کاتساو » رئیس رژیم صهیونیستی بخاطر چندین فقره فساد جنسی نمونه ای دیگر است . در واقع درست در زمانی که نظامیان اسرائیلی برای تامین اهداف جنون آمیز سردمداران رژیم صهیونیستی به آب و آتش می زدند سردمداران در دفاتر خود سرگرم فساد جنسی بوده اند. افشای این مسائل بویژه برای رژیمی که فاقد پایگاه مردمی است و بر مبنای فریب و نیرنگ بنا شده بسیار مخاطره آمیز و مرگبار است .

ب ـ اساس موجودیت اسرائیل بر مبنای « تروریسم » و ایجاد رعب و وحشت برای « غیر صهیونیست ها » استوار است . اسرائیل برای چندین دهه چنین وانمود کرده است که « شکست ناپذیر » بوده و همیشه در هر صحنه ای پیروز است . در هم شکستن این افسانه می تواند سرآغاز شکست اسرائیل باشد. چرا که از یکطرف ملتهای مسلمان منطقه با خودباوری به استعدادهای خود برای مقابله با اشغالگران پی می برند و از طرف دیگر ساکنان یهودی فلسطین اشغالی در می یابند که حتی آنها هم فریب خورده اند و اگر بنا بر جنگ و مقاومت باشد آنها هم شکست می خورند و ممکن است جان خود را از دست بدهند.

برای کسانیکه اعتقادی ندارند و فقط برای منافع شخصی به یک مجموعه به ظاهر « امن » آورده شده اند شروع ناامنی پایان همه چیز و پایان رویاهائی است که بر مبنای شکست ناپذیری اسرائیل بنا شده و همین پدیده بزرگترین عامل درهم شکستن روحیه صهیونیست ها از درون است .

تصادفی نیست که بلافاصله پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه موج مهاجرت به فلسطین اشغالی متوقف و روند معکوس بازگشت مهاجرین از اسرائیل به سایر کشورها آغاز شد و زنگ خطر برای موجودیت اسرائیل را به صدا در آورد. حتی آندسته از روحانی نماهای یهودی که مدعی بودند اسرائیل همان « ارض موعود » است در برابر این سئوال پاسخی نداشتند که اگر این « ارض موعود » است . پس تکلیف موشکهای حزب الله چه می شود که ارض موعود را به قربانگاه صهیونیست های مهاجر مبدل کرده است .

مسئله کاملا روشن است . اگر قرار باشد مردم منطقه که برای قرنها در این سرزمین زندگی کرده اند آرامش و امنیت نداشته باشند طبعا صهیونیست های مهاجر نیز با جنایت علیه صاحبان اصلی این سرزمین ها نمی توانند از دیگران قربانی بگیرند ولی خودشان احساس امنیت کنند.

ج ـ قدرتهای استعماری و استکباری که در شکل دادن به غده سرطانی اسرائیل نقش داشته اند یا بر تداوم این بازی بدفرجام اصرار دارند حتی آنها نیز نمی توانند از آثار و تبعات جنایات اسرائیل در امان باشند. اخیرا « کاندالیزا رایس » وزیر خارجه آمریکا اعتراف کرد که علیرغم همکاری نزدیک رژیم کمپ دیویدی قاهره با آمریکا و رژیم صهیونیستی مردم مصر به شدت علیه آمریکا و اسرائیل موضع دارند و با رژیم مفلوک مبارک در این زمینه هم عقیده نیستند.

البته ممکن است آمریکا و صهیونیست ها با اعطای امتیازات شخصی به دربارهای بی افتخار عرب و حتی با همراه کردن برخی رهبران فلسطینی موافقت آنها را با سیاستهای ضدانسانی خود جلب نمایند ولی هرگز نمی توان یک و نیم میلیارد مسلمان را که از موجودیت اشغالگران صهیونیست به ستوه آمده اند باخود همراه کرد.

جدی ترین نمونه از این دست بده ـ بستانهای پشت پرده با دولت « فواد سنیوره » نخست وزیر لبنان و طیف « 14 مارس » است که عملا در خدمت اهداف آمریکا و اسرائیل در آمده اند و به « خبرچین » و مجری طرحهای « موساد » و « سیا » تبدیل شده اند.

این برای دولت « سنیوره » ننگ بزرگی است که برای انجام اهدافی ماموریت دارد که حتی اسرائیل در جنگ 33 روزه هم قادر به تامین آنها نشده است . سنیوره و طیف مزدوران آمریکا و اسرائیل در لبنان سعی دارند زمینه های مورد انتظار اشغالگران برای خلع سلاح مقاومت اسلامی و نابودی حزب الله را فراهم سازند. آنها مامورند با جوسازی علیه مقاومت اسلامی به حزب الله ضربه بزنند وآنرا مانع امنیت وآرامش لبنان معرفی کنند حال آنکه در اوج حملات اسرائیل به لبنان با گرا دادن به اشغالگران آنها را برای ایجاد حملات وحشیانه تر هدایت می کرده اند.

مسئله اینست که اگر واقعا قرار باشد تحقیقی درباره جنگ 33 روزه انجام شود و نقش دولت مفلوک سنیوره و برخی مقامات دولت وی در « خبرچینی » وجاسوسی بنفع صهیونیست ها بر ملا شود و اگر قرار باشد خیانتکاران به ملت لبنان محاکمه و مجازات شوند شاید از رهبران طیف 14 مارس کسی باقی نمی ماند که به همدستی و همراهی با اسرائیل و آمریکا افتخار کند!

این روزها « ولیدجنبلاط » یک عضو بی اعتبار طیف 14 مارس و رئیس حزب سوسیالیست دروزی لبنان افتخار می کند که با سفیر آمریکا و از طریق آن با صهیونیست ها در تماس است و آنها به وی اعتماد دارند. اما ظاهرا فراموش کرده است که بخاطر خبرچینی و جاسوسی برای دشمنان ملت لبنان هیچکس حاضر نیست به وی اعتماد کند و اگر قرار باشد روزی به پرونده های ناتمام خیانتکاران رسیدگی شود او یقینا پرونده ای سنگین و شرم آور خواهد داشت . طبعا اگر برخی ابعاد خیانت جناح 14 مارس آشکار و افشا گردد دیگر حتی نیازی به محاکمه نیست و آنها با خزیدن در سوراخها به جای امنی پناه می برند تا از عقوبت خیانت خود در امان باشند.

در واقع طیف 14 مارس ماموریت دارند اهداف اسرائیل و آمریکا از جنگ 33 روزه را با الگوهای جنگ سرد در لبنان پیگیری کنند اما مسئله اینست که شانس آنها از اربابان آمریکایی و اسرائیلی بیشتر نیست و هر چه بیشتر تلاش می کنند کمتر نتیجه می گیرند.

بحران کنونی لبنان با افشای نقش خیانتکاران و خبرچینان داخلی در جریان جنگ 33 روزه آغاز شد و کاملا بعید بنظر می رسد ملت لبنان که پوزه اسرائیل را به خاک مالید از ناکام ساختن و شکست دادن مزدوران داخلی اسرائیل هراسی داشته باشد. نگرانی آمریکا و اسرائیل هم از اینست که مزدوران آنها سرنوشتی بهتر از خود آنها ندارند.

هیچ یک از اهداف صهیونیست ها در جنگ 33 روزه محقق نشد . شهرکهای صهیونیست نشین در معرض حملات موشکی حزب الله قرار گرفتند و دستکم یک میلیون تن از ساکنان آنها آواره شدند

مطابق ارقام موجود حدود 10 میلیارد دلار خسارت مستقیم به اقتصاد رژیم صهیونیستی وارد شد

اگر چه کمیته تحقیقات دولتی اسرائیل « وینوگراد » « اولمرت » « عمیر پرتز » و ژنرال « دان حالوتس » را عامل شکست اسرائیل معرفی کرد ولی هرگز نمی توان پدیده ای همچون شکست ارتش فوق مدرن اسرائیل را فقط به اشتباه و ندانم کاری چند نفر در سیستم مدیریت جمعی اسرائیل مرتبط دانست

حتی گزارش « وینوگراد » هم اقدام حساب شده رژیم صهیونیستی در جهت سرپوش گذاشتن بر علل اصلی آسیب پذیری و شکنندگی ساختار رژیم صهیونیستی محسوب می گردد

اسرائیل برای انحراف افکار عمومی و کم اهمیت جلوه دادن علل ساختاری و ضعف بنیه دفاعی منجر به شکست ارتش اسرائیل این 3 تن را قربانی کرده است تا بر حقیقت بزرگتری سرپوش بگذارد که همانا به بن بست رسیدن اسرائیل است

در واقع اسرائیل به « خط پایان » نزدیک شده و موجودیت اسرائیل هم می تواند سرنوشتی مشابه تحولاتی داشته باشد که تاریخ مصرف آنها تمام شده است

بحرانهای داخلی اسرائیل شیوع فساد مالی ـ اداری و جنسی در ارکان حاکمیت صهیونیست ها و افشای آن چشم انداز پایان اسرائیل است

تصادفی نیست که پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه مهاجرت معکوس از اسرائیل آغاز شد و تشدید گردید

دولت سنیوره و طیف 14 مارس ماموریت دارند اهداف آمریکا و اسرائیل در جنگ 33 روزه را با الگوهای جنگ سرد در لبنان پیگیری کنند ولی مزدوران اسرائیل سرنوشتی بهتر از خود آنها نخواهند داشت

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات