تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۰ - ۱۲:۴۵  ، 
کد خبر : ۱۰۹۹۱۷
ماجرای استعفای نخست‌وزیر، پاسخ عتاب‌آمیز امام و قطعنامه 598

بازخوانی 10 دور انتخابات ریاست جمهوری (بخش دوم و پایانی)


استعفای نخست‌وزیر و پاسخ عتاب آمیز امام راحل
کشمکش‌ها در نهایت به استعفای میرحسین موسوی در تاریخ 14/6/67 انجامید؛ استعفایی که بدون هیچ گونه هماهنگی با رئیس‌جمهور وقت یا امام راحل به یک‌باره سر از روزنامه ها درآورد و با واکنش شدید امام مواجه شد. متن کامل استعفانامه میرحسین بدین شرح بود:
«برادر گرامی حجت‌الاسلام سید علی خامنه‌ای ریاست محترم جمهوری
با سلام و درود فراوان به اطلاع می‌رساند:
1- برادر گرامی و متعهد مسعود روغنی زنجانی در روز 13/6/67 از مسئولیت وزارت برنامه و بودجه استعفا دادند و این استعفا در شرایطی است که تصمیم گیری برای انتخاب وزرای نیرو، جهاد سازندگی و بازرگانی هنوز مبهم است.
با توجه به جهت‌گیری روشن مجلس در امور مختلف و اطلاعاتی که از داخل مجلس محترم در دست است، احتمالاً بین 5 تا 8 وزیر از افراد معرفی شده رأی لازم را برای ادامه مسئولیت به دست نخواهند آورد و معنای این شرایط آن است که دولت در وضعیت کنونی کشور در تعدادی از وزارتخانه‌های حساس برای مدت نامعلومی وزیر نداشته باشد.
2- با توجه به جمیع جهات ذکر شده و نیز مشکلات انتخاب وزرا، با عنایت به عدم تفاهم فی مابین که در انتخاب هر فردی بروز می‌نماید (که حتی در مواردی انتخاب یک وزیر به بیش از یک‌سال انجامیده است) و از آنجا که اینجانب اصالت در اختلافاتی که بین 3 مرجع ریاست جمهوری، نخست‌وزیر و مجلس پیش می‌آید، براساس روح قانون اساسی و نیز صلاح کشور متمایل به مجلس منبعث از آرای ملت می‌دانم و معتقدم که در چنین مواقعی مصالح مملکت ایجاب می‌نماید رئیس‌جمهوری و نخست‌وزیر بدان تمکین نمایند، بدینوسیله براساس اصل 135 قانون اساسی استعفای خود را تقدیم می‌نمایم.
3- توضیحات اجمالی در این خصوص به پیوست تقدیم می‌گردد.
امید است این استعفا شرایط لازم را برای دولتی که نخست‌وزیر آن بتواند با استفاده از رهنمودهای مقام معظم ولایت فقیه و نیز با استفاده از تمام اختیارات آمده در اصل 124 قانون اساسی (از جمله بخش‌های تردیدناپذیر آن نظارت بر کار وزیران، هماهنگ ساختن تصمیمات دولت در همه‌ی زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاست داخلی و خارجی و نیز تعیین برنامه و خط مشی دولت است) با اقتدار عمل نماید- فراهم سازد.
4- با توجه به اصل 135 قانون اساسی تا تعیین دولت جدید اینجانب به وظایف قانونی خود به صورت کامل ادامه خواهم داد و اعضای دولت خدمتگزار با نشاط و قدرت وظایف خود را با توانمندی لازم انجام خواهند داد.
5- طبیعی است تا انتخاب دولت جدید، برادر دکتر ولایتی به‌عنوان وزیر امور خارجه کشورمان با پشتیبانی نظام، بیانگر نظرات رسمی جمهوری اسلامی در مذاکرات صلح ژنو باشند و بتوانند با رهنمودهایی که به طور مستمر از رؤسای محترم 3 قوه کسب می‌نمایند، به وظایف خود ادامه دهند.
ضمناً فرصت را مغتنم شمرده اعلام می‌دارد:
الف- اگر دولت خدمتگزار در طول سالیان دشوار و سراسر جنگ و جهاد گذشته توانسته باشد با توفیقات الهی خدماتی مورد رضایت مردم مؤمن و آزاده کشورمان انجام دهد، به یقین جز در سایه حمایت‌های همه جانبه رهبر کریم و عظیم‌الشأن انقلاب و مردم ایثارگر و شهیدپرورمان نبوده است.
معجزه دفاع مقدس به ایستادگی و مقاومت 8 سال گذشته از آن امام و امت بزرگوار است و اگر دولت توانسته باشد، در این سالیان تنها لیاقت عنوان خدمتگزار محرومان را برای خود حفظ کند، بزرگترین افتخاز را کسب کرده است و با این وصف، اینجانب خود را در مقابل امام امت و امت بزرگوار امام خجل می‌یابم.
ب- بنده به‌عنوان یک خدمتگزار کوچک در هر شرایطی و در حد توان زیر فرمان نخست‌وزیر محترم جدید و دولت او خواهم بود وانشاءالله از خدمات ناچیزی که ممکن است از دست اینجانب برآید، غفلت نخواهم کرد.
قدرت‌های مستکبرجهانی و ایادی آنها باید بدانند که در کشور اسلامی- انقلابی ما اختلاف سلیقه و نظر در سیاست‌های داخلی و خارجی نمی‌تواند سبب فراموشی ضرورت وحدت صفوف در مقابل توطئه‌های آنان به‌ویژه توطئه شیطان بزرگ امریکا باشد و ملت رشید به یقین می‌دانند که در یک جامعه آزاد و سربلند که آثار دیکتاتوری و وابستگی از آن رخت بربسته، آمد و رفت دولت‌ها یک امر طبیعی و انشاءالله توأم با خیر و برکات برای مردم است.
میرحسین موسوی 14/6/67»(1)
واکنش عتاب آمیز امام به این استعفانامه درست در همان روز انتشار آن، منعکس شد:
«جناب آقای موسوی نخست‌وزیر محترم
نامه‌ی استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخست‌وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید، در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی‌رسید چون گذشته عمل شود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد. تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هز میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آنجا که من به شما علاقمندم، انشاءالله عندالملاقات مسائلی است که گوشزد می‌نمایم.
سید روح‌الله الموسوی الخمینی 15/6/67»(2)
زمان استعفای مهندس موسوی مصادف بود با پایان حمله مرصاد و آغاز گفتگوهای آتش بس بین ایران و عراق. امام خمینی(ره) در حکمی دکتر علی اکبر ولایتی (وزیر امور خارجه وقت) را به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در مذاکرات آتش بس بین ایران و عراق تعیین کردند. ولایتی به سرعت عازم نیویورک شد. استعفای میرحسین موسوی همزمان با صبح اولین روز این مذاکرات بود. تأثیرات این استعفا در مذاکرات، بعدها توسط دکتر ولایتی بسیار ناگوار و خورد کننده عنوان شد. اگرچه عده ای نیز استعفای موسوی را ناشی از ناراحتی وی از تعیین ولایتی توسط امام به عنوان نماینده جمهوری اسلامی یاد می کنند. (عکس شماره 12)
رویکردهای مدیریتی و شخصیتی میرحسین موسوی
اما در کنار رویکردهای چپ اقتصادی میرحسین که مسئله برانگیز می شد و اختلافاتی ریشه ای را دامن می زد، به نوع رویکرد او در مدیریت کشور هم انتقاداتی وارد بود.
«من با جرأت می گویم که مهندس موسوی انسانی شریف، با ایمان و دین دار و وطن دوست است و از این لحاظ در هیئت دولت سرآمد بودند.» این نمای کلی‌ای است که روغنی زنجانی از شخصیت موسوی ارائه می کند و بعد انگار که چیزی از قلم افتاده باشد، بلافاصله ادامه می دهد: «اما این را هم اضافه می کنم که عاشق‌تر بودن فرد دلیل بر درست عمل کردن او نیست. ایشان برای اجرای روش های اجرایی علاقمندی های خود تئوری مشخصی نداشتند. دلیل آن را هم باید در فضای ذهنی، تخصصی و تجربه های زندگی فرد جستجو کرد. تخصص مهندس موسوی و تحصیلات دانشگاهی ایشان در زمینه هنر، معماری و شهرسازی است. از لحاظ فلسفی هم به فلسفه چپ علاقه وافر داشته و دارند.»
رییس وزارت برنامه موسوی می گوید: «وقتی ما آمار فعالیت های فرهنگی و فکری جامعه را به آقای موسوی ارائه می دادیم، ایشان همیشه یادآوری می کردند که چقدر به عدد و رقم و ریاضیات توجه می کنید. بهتر است سری هم به کتاب های مولوی و حافظ و عارفان دیگر بزنید و این قدر خشک به مسائل توجه نکنید.»
روغنی زنجانی خاطره هایی هم برای گفتن دارد که حرف هایش را به آنها مستند می کند. از روزی می گوید که به همراه دکتر نیلی که معاون سازمان برنامه بود، برای ارائه گزارش اقتصادی نزد موسوی رفته اند. او حکایت آن روز را این گونه بازگو می کند:«پس از پایان گزارش ایشان از من خواست که چند دقیقه ای بیشتر بمانم. اما دکتر نیلی رفتند. مهندس موسوی به من گفت که به دکتر نیلی سفارش کنید این قدر به کمیات اهمیت ندهد و ایشان را تشویق کنید یک مقدار هم به عرفان روی بیاورند، ادبیات ما بسیار غنی است و مباحث اخلاقی و عشق و ایثار را باید از آن استخراج کرد. ایشان باید بیشتر از این زاویه به مسائل نگاه کنند.»
خاطره ها البته کم نیست و مصادیق مدعای روغنی زنجانی هم یکی و دو تا نیستند. او ادامه می دهد: «یکبار هم در اواخر سال 1366 بود که برای ارائه گزارش وضعیت اقتصادی کشور نزد ایشان بودم. وضعیت اقتصادی به هیچ وجه رضایت بخش نبود و احساس خطر می کردم. ایشان هم شدیداً احساس خطر می کرد. یک مداد در دست ایشان بود، به مداد آن قدر فشار آورد تا شکست. به من گفت این مداد آستانه تحمل مشخصی دارد و فشار بیش از حد موجب شکستن آن می شود. شما هم باید دقیقا بدانید آستانه تحمل نظام و لحظه فروپاشی آن کجاست. به نظر ایشان لحظه فروپاشی نظام موقعی است که باید احساس خطر کرد و به همین راحتی نباید شرایط را یاس آور نشان داد. توجهی هم به اعداد و ارقام نمی کردند، عاطفی بود و احساسی عمل می کرد.» (3)
عالی‌نسب را از زمره مشاوران اقتصادی پرنفوذ موسوی می دانند. کسی که به چپ گرایی در اقتصاد و دولت محوری شهره بود. روغنی زنجانی از نوع رابطه میرحسین و مشاورش هم سخن می گوید: «از لحاظ فکری و جایگاه طبقاتی، آقای عالی‌نسب فردی بود که گرایشات صنعتی و تولیدی داشت و به شدت با تجارت و صاحبان تجارت نیز مخالف بود. آدم بسیار متدین و پایبند به شرع بودند اما زندگی واقعی ایشان با آرمان های اجتماعی شان در تضاد بود. اگر هم نظرات ایشان مورد توجه آقای مهندس موسوی قرار می گرفت، به 2 دلیل مشخص بود. اول اینکه خود مهندس موسوی در زمینه مباحث اقتصادی ضعیف بودند و به لحاظ فلسفی توانایی انجام تفکر اقتصادی نداشتند. دلیل دوم هم این بود که جو غالب دولت و مجلس چپ بود.»(4)
روغنی زنجانی با اشاره به نوع مواجهه نخست‌وزیر با سازمان برنامه می گوید: «استدلال های ایشان عمدتاً اجتماعی و عاطفی بود و کمتر از واقعیت های اقتصادی نشأت می گرفت. البته این استدلال های احساسی و عاطفی بود که نقطه نظرات کارشناسی را تحت تأثیر قرار می داد. معمولاً آقای موسوی هم به راه حل ها و نظرات سازمان برنامه به دیده تردید نگاه می کرد.»(5)
او بر یک نکته دیگر هم تصریح دارد و آن بها ندادن به نهادسازی و مجموعه های کارشناسی است. روغنی زنجانی گلایه هایی در این زمینه نیز دارد: «یکی دیگر از ویژگی های آقای مهندس موسوی این بود که بهای چندانی به نهادسازی در تصمیم گیری ها نمی داد. این مسئله منجر به بروز بحران های متعددی شد.»(6)
واقعیت آن است که برخی اختلافات بین رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ناشی از ساز و کارهای قانونی موجود بود. ساز و کارهایی که در بازنگری قانون اساسی مورد تجدید نظر قرار گرفت و عملاً به حذف نخست‌وزیری انجامید.
پذیرش قطعنامه 598
از دیگر رویدادهای مهم این دوران، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام(ره) بود. پذیرشی که به واسطه گزارش های میرحسین موسوی محسن رضایی و نهادهای مختلف درگیر اداره جنگ و کشور از جانب امام پذیرفته شد و لقب جام زهر را به خود گرفت. امام در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار مکه صادر فرمودند، به پذیرش قطعنامه اشاره کردند و نکاتی را مورد توجه قرار دادند. ایشان فرمودند:
«اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند، تشکر و قدردانی می کنم و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می کنم.»(7)
عباراتی که امام در مورد پذیرش قطعنامه به کار می برند، حاکی از این است که ایشان علی رغم میل باطنی و تصمیم شخصی خود، مجبور به پذیرش قطعنامه شده اند. ایشان می فرمایند: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‏ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏کنم.»
ایشان همچنین می افزایند: «... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده ‏تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهی‏ام بود. شما می‏دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ‏ام»
امام همه را به صبر دعوت می کردند و از اینکه خود نیز تشنه و شیفته شهادت هستند، سخن به میان می آوردند: «فرزندان انقلابى‏ام، اى کسانى که لحظه‏اى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى‏گذرد. مى‏دانم که به شما سخت مى‏گذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمى‏گذرد؟ مى‏دانم که‏ شهادت شیرین‌تر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابى‏تان را در سینه‏ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست.»(8)
مهر ماه 85، دفتر هاشمی رفسنجانی نامه ای را منتشر کرد که از برخی واقعیات جنگ حکایت داشت. در این نامه که از سوی امام خطاب به مسئولین کشور نوشته شده بود، دلایل پذیرفتن قطعنامه مورد توجه قرار می گرفت و به گزارش های سه نفر اشاره می شد: اول فرمانده وقت سپاه محسن رضایی، دوم نخست‌وزیر میرحسین موسوی و سوم مسئول وقت تبلیغات جنگ سید محمد خاتمی.
امام(ره) در خصوص نقش نامه محسن رضایی می فرمایند: «با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود.»
محسن رضایی در نامه خود آورده بود: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزر و اتم -که از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است-، داشته باشیم، می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.»
امام(ره) در خصوص نامه میرحسین موسوی نیز می فرمایند: « آقای نخست‌وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکست‌های اخیر از دست داده‌ایم، به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.»
و نوبت به سیاسیون و مسئولین تبلیغات جنگ می رسد. امام با اشاره به سایر گزارش ها و نامه ها می فرمایند:«مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.»
محسن رضایی نامه سید محمد خاتمی را حاوی مطالبی که امام مورد توجه قرار دادند، می داند. او می گوید:«نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم.»
محسن رضایی از هاشمی رفسنجانی و نقش او در انتقال این نامه ها و گزارش ها به امام نیز سخن می گوید: «آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد گفته بود که نظامیان این گونه می‌گویند و مسؤولان سیاسی و اقتصادی هم می‌گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.»
برچسب اسلام آمریکایی
از دیگر مسائلی که در خصوص این دوره می توان مورد توجه قرار داد، فضایی است که به واسطه سخنان امام در تفکیک میان اسلام ناب و اسلام امریکایی رقم خورد. قائلین به اقتصاد دولتی خود را پیرو اسلام ناب دانستند و مخالفان و منتقدان خود را داعیه داران اسلام امریکایی لقب دادند. در این میان، مجمع روحانیون مبارز هم از جامعه روحانیت مبارز جدا شد. آیت‌الله مهدوی کنی با اشاره به این انشعاب می نویسد: «کیهان و اطلاعات در شماره فوق العاده با سر و صدای زیادی به عنوان موجودیت مجمع روحانیون، مصاحبه بعضی از آقایان را منتشر کردند که در آن مصاحبه ها فلسفه این انشعاب را ذکر کرده بودند.
آنها گفته بودند که ما در مسائل انقلاب اختلاف نظر و اختلاف مبنا داریم. اینها (جامعه روحانیت) در مسائل اقتصادی مبنای خاصی دارند، در سیاست خارجی هم روش خاصی دارند و این همان چیزی است که امام اسمش را اسلام امریکایی گذاشته است؛ یعنی اینها طرفدار سرمایه دارها و طرفدار ارتباط با امریکا هستند. اینها سرمایه داران را تایید می کنند. سیاست اقتصادی آنها اقتصاد سرمایه داری است؛ سیاست خارجی آنها هم سیاست ارتباط با غرب است و در یک جمله اسلام اینها اسلام امریکایی است.»(9)
موافقت امام با انشعاب مجمع روحانیون مبارز این فضای تقابلی را تشدید می کرد. اعضای مجمع روحانیون این موافقت با انشعاب را موافقت با رویکردهای جدید و نقد رویکردهای امریکایی تعبیر و تفسیر می کردند.
مهدوی کنی در ادامه به دیدارشان با امام اشاره می کند و اینکه در این دیدار شرح تهمت ها را گفته: «تا من گفتم اگر ما امریکایی هستیم پس ما را به دریاچه ساوه بریزید، ایشان سریع سرشان را بلند کردند و گفتند نخیر، من کی چنین حرفی را زدم؟ من چنین حرفی نزدم. من به شماها علاقه دارم! خیر، چنین چیزی نیست، اصلاً من چنین حرفی نزدم، من چنین چیزی را تأیید نکردم.»(10)
عروج علمدار نهضت
با رحلت امام در 14 خرداد 1368 کشور به یکباره عزادار داغی شد که پذیرش آن دشوار می نمود. ضدانقلاب از مدت‌ها قبل، منتظر پر کشیدن امام بود. از نگاه آنها کسی نمی توانست جای امام را پر کند و با عروج امام، عمر جمهوری اسلامی هم به پایان خواهد رسید.
در این شرایط، مجلس خبرگان‌ آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان رهبر معرفی کرد تا بعد از امام، زمام امور ولایت فقیه را در دست بگیرد. کمتر از 2 ماه تا انتخابات ریاست جمهور پنجم باقی بود و ایشان ناگزیر، 72 روز به صورت توأمان رهبری و ریاست جمهوری را عهده دار بودند، تا دولت جدید مستقر شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات