ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی
رشد سریع و مداوم اقتصاد آسیا از جنگ دوم جهانی به بعد قدرت اقتصادی و نظامی این قاره را به جایگاهی رفیع برکشیده است، اما اگر گفته شود که آسیا قدرت برتر دنیا شده است، هنوز اندکی مبالغه در این سخن احساس میشود. روزی هم که این گفته تحقق پذیرد، زمانی خواهد بود که به عنوان قدرت تازهای به دنیای چندقطبی پا بگذارد، نه بدان معنا که دنیای تکقطبی جدیدی بر پایه آسیا وضع شود.
آسیا تا بخواهد بر فاصله اقتصاد خود با غرب فائق آید، راه درازی در پیش دارد. این قاره حدود 30درصد از بازده اقتصادی جهان را تأمین میکند، اما جمعیت بسیار زیاد این قاره نمیگذارد که تولید ناخالص داخلی آن (تا به امروز) از 5800 دلار بالاتر برود. در مقایسه، کافی است توجه شود که این رقم در ایالات متحده 48هزار دلار است. کشورهای آسیایی با جدیت سرگرم توسعه ارتشهای خود هستند؛ اما هزینههای نظامی تمامی آنان بر روی هم در سال 2008، حدود یکسوم مخارج نظامی آمریکا میشد. با همین معیارهای فعلی نیز 77 سال طول خواهد کشید تا میانگین درآمد هر آسیایی به میانگین امروز درآمد یک آمریکایی برسد. چینیها در این مقایسه به 47 سال وقت نیاز دارند، این مدت برای هندیها به 123سال میرسد و مجموع مخارج نظامی تمامی کشورهای آسیایی نیز تا 72 سال دیگر به مخارج آمریکا نخواهد رسید.
با این تفاصیل سخن گفتن از سر برآوردن قدرت واحدی به نام آسیا در حال حاضر یا در آینده، بیمعنی است. چیزی که محتملتر است، این که گفته شود برآمدن یک قدرت منطقهای در چشم همسایگانش با حساسیت دیده خواهد شد. تاریخ آسیا سرشار از موارد رقابت و حتی زدوخورد میان بازیگران برجسته آن است. چین و ژاپن بارها بر سر کره جنگیدهاند؛ شوروی با هند و ویتنام در ارتباط با سیاست چین ستیزه داشت و چین خود همواره از پاکستان پشتیبانی کرده است تا هند را خنثی کند. در همین سالهای اخیر قدرت گرفتن چین موجب شده است تا ژاپن و هند به یکدیگر صمیمیت نشان دهند. چنانچه آسیا مرکز جاذبه جغرافیایی سیاسی دنیا شود، باز هم مرکزی افسرده و بیحس و حال خواهد بود.
کسانی که گمان میکنند پیشرفتهای نظامی آسیا، راه تفوق جغرافیای سیاسی را به روی این قاره خواهد گشود، شاید به گوشه دیگری از قضیه نظر میاندازند: «زمینههای فکری».
اگر بخواهیم مورد آمریکا و برتری جهانی آن کشور را درنظر آوریم، باید به یاد داشته باشیم که این برتری صرفاً از راه قوه تفوق نظامی و اقتصادی ایالات متحده حاصل نشد، بلکه مجموعهای از زمینههای فکری به تحصیل این وضع کمک کرد که عبارت بود از تجارت آزاد، لیبرالیسم و نهادهای چندجانبه. اینک درست است که آسیای امروز دارای پرتحرکترین اقتصاد دنیاست، اما آن زمینه فکری یا چیزی نظیر آن را که در مورد ایالات متحده دیدیم، ندارد. تنها زمینه فکری موجود در میان ملتهای آسیا، تفوقطلبی آنان است. آنان همه احساس غرور میکنند که انقلاب صنعتی تازهای درانداخته و در راه بیداری گام نهادهاند، اما صرف اعتماد به نفس کافی نیست و راه توسعه آسیایی، راهی نیست که دیگر ملتها بدان گام نهند، از آن سرمشقی بگیرند و بر این اساس، زمینهای در فکر و اندیشه ملل جهان برای تفوق آسیاییها پدیدار شود.
در همین نقطه است که باید ایستاد و تأمل کرد. همین رشد بیوقفه اقتصاد، برتری اقتصادی را ضمانت میکند. بر مبنای رشد فعلی و روندهای آتی اقتصاد کشورهای آسیایی است که پیشبینی میشود اقتصاد چین تا سال 2027 و اقتصاد هند تا سال 2050 از آمریکا سبقت بگیرند. حتی اگر هند را درنظر بگیریم که در این پیشبینی در نقطه دورتر ایستاده است، باید اذعان کنیم که تا همان نقطه دور فقط چیزی حدود 40 سال فاصله داریم که در محاسبات کلان جهانی، چندان زیاد نیست.
دشواریهای آسیا
از سوی دیگر، درست است که نرخ رشد آسیا در آینده نزدیک میتواند غرب را پشت سر گذارد، اما آسیا با دشواریهای جمعیتی دست به گریبان است. تا سال 2050 بیشتر جمعیت آسیا در سن پیری قرار خواهد داشت. در ژاپن، پیرسالی از عوامل رکود اقتصاد است. جمعیت پیرسال کشور چین هم تا اواسط دهه آینده بسیار زیاد خواهد شد. ذخایر مالی چین کمتر خواهد شد و در همان حال، هزینههای بهداشتی و بازنشستگی سر به فلک خواهد گذاشت. در این میانه فقط هند، استثنا به شمار میآید، اما گرفتاریهای بقیه کشورها به اندازهای زیاد و بنیادی است که میتواند روند رشد قاره را مختل کند.
محدودیتهای زیستمحیطی و منابع طبیعی هم عامل دیگری است که راه توسعه آسیا را سد میکند. آب آشامیدنی در آسیا همواره آلودهتر میشود و آلودگی هوا نیز تندرستی انسانها را در معرض خطر قرار داده است (فقط در چین هر سال 400هزار نفر بر اثر آلودگی هوا جان میسپارند). اگر آسیا به منابع جایگزین انرژی آن هم در اسرع وقت دست پیدا نکند، با بحران شدید انرژی مواجه خواهد شد.
آلودگی آب و هوا که نتیجه مصرف بیرویه انرژی است در ابتدای امر، کشاورزی را منهدم میکند. آسیای بدون کشاورزی، آسیای قدرتمندی نخواهد شد.
از طرف دیگر با بروز بحران اقتصاد جهانی و فروکش کردن تقاضاها در غرب، آسیا با مازاد ظرفیت روزافزون روبهرو میشود. شرکتهای آسیایی بازارهای خود را از دست میدهند و مدل توسعه آسیایی که مبتنی بر صادرات است با نابود شدن بازارها، در واقع موتور حرکت خود را از دست خواهد داد.
بیثباتی سیاسی عامل دیگری است که لوکوموتیو اقتصاد آسیا را از حرکت بازمیدارد. اضمحلال دولت در پاکستان و نیز مناقشه نظامی در شبهجزیره کره، آثار ناگوار خود را بر اقتصاد قاره میگذارد. نابرابری اجتماعی و فساد فراگیر جاری در چین احتمال دارد هر آن به ناآرامی منجر شود و رشد اقتصادی آن کشور را متوقف کند. چنانچه فراگرد دموکراسیخواهی در چین به نقطهای برسد که حزب کمونیست را از قدرت به زیر بکشد، آن کشور به احتمال زیاد پا به دورهای از بیثباتی خواهد گذاشت که تا مدتها به درازا خواهد کشید.
در چنان حالتی، دولت، ضعیف و اقتصاد میانمایه خواهد شد و از رشد امروزین خبری نخواهد بود.
بزرگتر از واقعیت
اما حال که اقتصاد ایالات متحده دچار افت و تنزل شده است و اقتصاد اروپا هم دوره بحران را از سر میگذراند، اقتصادهای آسیایی بزرگتر از واقع به چشم میآیند.
گفتن این سخن بسی جذاب است که روزی سرمایهداری از نوع آسیایی، بر الگوی سرمایهداری آمریکایی یا اروپایی فائق آید، اما با آنکه اقتصادهای آسیایی به استثنای ژاپن، از پررشدترین اقتصادها در دنیای امروزند، باز هم نمیتوان مدارک و شواهد کافی به دست داد که ثابت کند این رشد سریع، از الگوی سرمایهداری خاصی که اختصاص به آسیا دارد سرچشمه میگیرد. آن سرچشمه را باید در جای دیگری جست: سرعت رشد آسیا مرهون زیربناهای قوی (ذخایر فراوان، شهری شدن، و جمعیت) منافع حاصله از تجارت آزاد، اصلاحات در بازارها و فراگیری و سیطره اقتصادی این قاره است. عقبماندگی نسبی آسیا هم از لحاظی مزیت به شمار میآید: این عقبماندگی، دولتها و جوامع آسیایی را وادار میکند که بیشتر به فکر رشد و توسعه خود باشند، زیرا میدانند که مبدأ عزیمت آنان جایگاهی مادون جایگاه جوامع پیشرفته است.
باری، سرمایهداری آسیایی سه جنبه منحصر به فرد دارد که البته این جنبهها واجد هیچ مزیت رقابتی نیست.
نخست: دولتهای آسیایی با سیاستگذاری اقتصادی، سرمایهگذاری در امور زیربنایی، و تشویق صادرات، در مقایسه با دولتهای غربی مداخله بیشتری در اقتصاد میکنند، اما آثار مثبت این مداخلات دولتی بر سرعت رشد اقتصادی آسیا محل تردید است.
در پژوهش کلاسیک بانک جهانی که در سال 1993 تحت عنوان «معجزه آسیای شرقی» انجام شد، مدرکی دال بر مثبت بودن آثار راهبردی مداخلات دولتها در تسریع رشد اقتصادی کشورهای شرق آسیا به دست نیامد.
دوم: در کلیت اقتصاد آسیا دو نوع شرکت فعالیت میکند: مجتمعهای عظیمی که به دست اعضای خانوادهها اداره میشود و شرکتهای غولآسایی که دولتها آنها را میگردانند.