تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۱  ، 
کد خبر : ۱۱۳۶۶۱
گفت‌وگو با نویسنده اولین کتاب تحقیقی و مستند در باره عملیات استشهادی حزب‌الله

ققنوس‌های زیتون

سارا زیبا کلام مقدمه: بدون شک یکی از ریشه های شکوفایی و تثبیت مقاومت اسلامی در لبنان، عملیات هایی است که در عرف رسانه های غربی به عملیات انتحاری مشهور شده است، ولی مجاهدان شیعه لبنانی و برادران مبارز فلسطینی، به آن عملیات استشهادی یعنی شهادت طلبانه می گویند. ابعاد و بازتاب های تاریخی این عملیات ها که ابتدا در لبنان و با عملیات شهادت طلبانه قهرمان جاویدان، شهید احمدجعفر قصیر در سال ۱۳۶۱ هجری شمسی(۱۹۸۲ میلادی) شروع شد، بسیار گسترده تر بوده است، عملیاتی که قصیر با فدا کردن خود پایگاه فرماندهی ارتش اسرائیل در شهر صور را منفجر کرد و باعث کشته شدن ۱۴۱ نظامی اسرائیلی و ۲۰ افسر عالی رتبه از جمله؛ آموس ریمون، رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل شد. کتاب «پاره های پولاد» یا «زبرالحدید» که نام خود را از آیه مبارکه سوره کهف گرفته است، نخستین تحقیق مبسوطی است که درباره عملیات های استشهادی لبنان در ایران منتشر شده است. به همین بهانه و در روزهایی که قلب همه آزادگان جهان برای پیروزی مقاومت اسلامی لبنان می تپد، با نویسنده این کتاب گفت وگو کرده ایم که تقدیمتان می شود.

* کمی از بافت فرهنگی- اجتماعی لبنان برای مان بگویید و موقعیت شیعیان را در آن کشور بررسی کنید. 
** لبنان جمع کل فرهنگ ها و سنت هاست. مثلاً به لحاظ این که در زمانی زیر سلطه فرانسه بوده است، فرهنگ فرانسوی بسیار روی آن تأثیر گذاشته است. از جهت دیگر لبنان و به خصوص مناطق خاصی از آن مثل جبل عامل، مهداسلام و تشیع بوده است واز فرهنگ اسلامی بسیار متأثر بوده است. فرهنگ عربی هم که در خود آن جای دارد. لبنان کشوری است که بیشتر به طایفه گری معروف می باشد. بافت آن فرقه ای است و خیلی هم برای این فرقه ها اهمیت قائلند. می توان به تعبیری گفت لبنان کشور ۷۲ ملت است. از طرفی فرهنگ ایرانی هم مخصوصاً بعد از انقلاب روی آن بسیار تأثیر داشته است. نصف جمعیت آن شیعه است. حدود پانصد الی هفتصد هزار نفر سنی دارد، ششصد هزار نفر مسیحی دارد و بقیه کمونیست و یهودی و... هستند. این که می گوییم قوم گرایی و فرقه گرایی در آن جا رایج است، مسیحی های مارونی تماماً زیر بلیت فرانسه هستند، یعنی مثلاً همین فالا نژیست ها. دروزی مذهب ها که ولید جنبلاط ، رهبر آنها ، رهبری حزب سوسیالیست ترقی خواه را دارد، زیر بلیت انگلیس هستند. اصلاً انگلیس این دین دروزی را تشکیل داد و اینها فرقه بسیار مشکوکی هستند و عامل انگلیس اند. مسیحیان ارتدکس در آنجا قبلاً زیر نظر روسیه بود. حزب کمونیست هم باز زیر نظر روسیه بودند. مسلمانان سنی شان غالباً خط فکری شان را از عربستان و وهابیت می گیرند. شیعه همیشه در آنجا قومی بوده است که سرکوب می شده و به اصطلاح مظلوم ترین فرقه لبنان بوده است. مثلاً قانون است که اولاً باید رئیس جمهور مارونی باشد، بعد نخست وزیر سنی باشد، آن وقت رئیس مجلس که در مقایسه با دیگر کارها تقریباً هیچ کاره است، شیعه می باشد. درمراتب ارادتشان هم مشابه همین قانون هست. این قانون که «قانون طایفه» نام دارد توسط فرانسه وضع شده است.
* این تشتت موجود در بافت جامعه لبنان، تا چه حد ممکن است هدف مند و با برنامه ریزی باشد؟
** این احتمال بسیار وجود دارد. از طرفی همه این آشفتگی های دینی فرهنگی همیشه فقط به ضرر شیعیان بوده است. از طرف دیگر لبنان همیشه مهد جنگ های داخلی بوده است. مثلاً در یک خیابان مسیحی ها و طرف دیگر مسلمانان بوده اند که هشت سال با هم جنگ داشته اند. بعد مثلاً پشت خیابان مسلمان نشینی باز منطقه ای مال سازمان املی ها بوده است و منطقه ای دیگر کنار آن از آن حزب الله بوده است. باز اینها هم با خودشان جداگانه جنگ داشته اند!
آن وقت دوباره مثلاً منطقه صبرا و شتیلا منطقه سنی نشین های فلسطینی بوده است که باز، هم سازمان املی ها و هم حزب الله با این گروه درگیر بوده اند. اینها اصلاً سلاح جزو واجباتشان بوده است به طوری که یکی از منبع درآمدهای کشورهای غربی تولید کننده اسلحه، همین لبنان بوده است. یک بچه ۱۵ ساله در آنجا می توانست هر گونه اسلحه ای را با پول برای دیگران تهیه کند.
حدود بیست، سی سال لبنان درگیر این جنگ های داخلی بوده است و اصلاً نمی گذاشتند وضعیت داخلی آن آرام بماند، چرا که اگر این گونه می شد مسلمانان تازه با خود فکر می کردند که دشمن واقعی و اصلی شان کیست؟! همان چیزی که امام موسی صدر خودش را برای آن به کشتن داد؛ یعنی فهماندن این که دشمن اصلی در این بین، اسرائیل است.
* روند تشکیل حزب الله لبنان را با توضیح موقعیت شهید چمران، امام موسی صدر و سازمان امل، تشریح کنید.
** شیعیان لبنانی همیشه شیعه هایی ولایی بوده اند و به قول خودشان «یک رگ از سلمان فارسی» دارند! آنها همیشه برای روحانیت شیعه احترام و جایگاه خاصی قائل بوده اند. شاید همین امر بود که باعث شد پس از بحران ها و جنگ های داخلی لبنان، وقتی امام موسی صدر- با وجود این که ایرانی بود- به دعوت علامه شرف الدین به لبنان رفت با استقبال خوب و گسترده شیعیان آنجا مواجه شد. این گونه موارد(یعنی پذیرش یک غیرعرب یا همان عجم از طرف اعراب، در جوامع عربی تقریباً بی سابقه است حال در اینجا امام موسی صدر نه تنها در میان قوم شیعیان لبنان پذیرفته شد بلکه، هم رهبری آنها را بر عهده گرفت و هم بسیار موثر بر آن قوم بود. این قضیه با امام موسی صدر شروع شد اما متأ سفانه عمر وی کفاف ادامه آن را نداد. طبیعتاً حضور موسی صدر و تأثیر او بر گسترش روزافزون تشیع در لبنان، دشمنی احزاب بسیاری را در برابر ایشان برمی انگیخت و بنابراین طی توطئه های مختلفی به هر ترتیبی بود وی را از صحنه حضور در لبنان محو کردند. فقدان امام موسی صدر مجدداً برای شیعیان لبنان ضربه بزرگی ایجاد کرد. بعد از شهادت او جنگ های داخلی مجدداً قوت گرفت ،چرا که او علم وحدت بود. شهید چمران هم با پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران بازگشت و پس از آن دیگر سازمان امل کاملاً بی سردار و رهبر شد. کم کم جنگ قدرت در این سازمان پیش آمد و در واقع سازمان امل از لحاظ هدف و مقصد منحرف شد. مجدداً شیعیان در لبنان به طور کامل دچار بحران شده بودند.
* حضور ایران در لبنان، با توجه به جنگی که از طرف عراق بر آن تحمیل شده بود و اینک شاید ایران خود، در شرایط داخلی بسیار سختی قرار داشت، چگونه توجیه و توضیح داده می شود؟ این حضور از چه موقع و به چه دلایلی آغاز شد؟
** پس از آزادسازی خرمشهر توسط ایرانی ها و عقب راندن عراقی ها، اسرائیل تهاجمی سراسری را علیه لبنان آغاز کرد. بسیاری، عمیقاً معتقدند که این حمله بهانه ای بود برای انحراف جنگ ایران و عراق. در آن زمان دو ابرقدرت بزرگ شرق و غرب یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا، با هم متحد شده بودند. آنها از پیروزی ایران در برابر عراق هراس داشتند. از طرفی، صدام پس از قضیه فتح خرمشهر در ایران، دچار بحران شدیدی شد.
در جایی خواندم که صدام در یک سخنرانی گفته بود: «وقتی ایران، محمره(خرمشهر) را گرفت، من به شدت احساس خطر کردم، دیدم ایرانی ها دارند می آیند که بغداد را بگیرند، بنابراین دستور دادم گارد ریاست جمهوری- که از قوی ترین نیروهای عراق بود- دور بغداد یک دیوار دفاعی تشکیل دهند.»
قدرت های بزرگ دنیا در صورت پیروزی ایران در جنگ، بسیاری از منافع شان را در خطر می دیدند به همین خاطر با هم متحد شده بودند تا به هر ترتیبی هست نگذارند ایران پیروز شود.
یک روز، یک گروه فلسطینی به رهبری ابونضال(که یک تروریست بود و زیر نظر صدام کار می کرد)، سفیر اسرائیل در لندن را ترور کرد. همان شب کابینه اسرائیل تشکیل جلسه اضطراری داد و طرح و دستور حمله به لبنان صادر شد. اسرائیل همواره این گونه طرح ها را در سر دارد و مطمئناً این قضیه ای نیست که بتوان در یک شب ناگهان تصمیم گرفت. آمادگی برای حمله و ایجاد جنگ، حتماً پیشینه می خواهد مثل جنگی که امروز اسرائیل به همان شیوه در لبنان به راه انداخته این طور نیست که به خاطر دو تا اسیر، یک دفعه اسرائیل چنین تهاجمی انجام بدهد، بلکه از ماه ها پیش به دنبال بهانه می گشت. آن روزها هم با ترور سفیر اسرائیل در لبنان، این بهانه را به دست آورد. بعدها روزنامه گاردین(Gaurdian) از قول رئیس آن گروه تروریستی، طی متن جلسه دادگاه نوشت: «ما دستور داشتیم برای منحرف کردن جنگ ایران و عراق، این کار را بکنیم.» وقتی اسرائیل به لبنان حمله کرد، صدام یک ژست پان عربیسم به خود گرفت و گفت: «من سربازانم را از مرزهای ایران عقب می کشم و به ایرانی ها اجازه می دهم از اینجا رد شوند و خود را برای کمک، به لبنان برسانند. بعد از سوریه که با لبنان هم مرز بود و مجبور به همراهی و کمک به آنها بود، تنها کشوری که در آن زمان به لبنان کمک کرد، ایران بود، نه عربستان، نه اردن، نه کویت و عراق و دیگران، هیچ کدام کوچک ترین دخالت و کمکی در این زمینه نکردند. این خود گویا است که توطئه ای در کار بوده است برای این که ایران وسط جنگ خودش با عراق، درگیر این قضیه هم بشود.
پس از اعزام نیروهای ایرانی به لبنان، کمی از جنگ خودمان غافل شدیم. شهید صیاد شیرازی در خاطراتش نقل می کند که وقتی برای گزارش وضعیت ایران در این قضیه و برخورد سوری ها- که حتی اجازه انجام عملیات به ایرانی ها نمی دادند- نزد امام رفتند، امام فرموده بودند که آنها سریع نیروهایشان را به ایران باز گردانند و دلیل این گفته را این گونه ذکر کرده بودند که جلوی شما جبهه ای به وسعت ایران تا لبنان گسترانیده اند. آیا شما قدرت تأمین این همه نیرو را دارید؟ کلاً نیروهای ایرانی حدود ۲۰ روز در لبنان بودند که مواجه با اسارت حاج احمد متوسلیان شد. بعد بازگشتند اما نطفه حضور آنها چند وقت بعد ثمره داد و با تشکیل حزب الله لبنان، آنها برای خود در جنوب لبنان خط مقدمی در مقابله با اسرائیل تشکیل دادند.
* تاریخچه ای کلی از چگونگی شکل گیری نقشه عملیات شهادت طلبانه و اولین دفعه ای که این عملیات انجام شد بگویید؟
** اولین بار، بعد از شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر در عراق به دست صدام، از آنجا که حزب بعث عراق در لبنان دفتر داشت و دائماً با شیعیان در منطقه اشرفیه و دیگر مناطق درگیری داشت، شیعیان لبنان طرح حمله به سفارت عراق را در بیروت ریختند. جانباز بزرگواری بود به نام ابومریم که یک دست و یک پایش قطع شده بود. او در یک ماشین مملو از مواد منفجره نشست و عملیاتی استشهادی انجام داد علیه سفارت عراق. این اولین عملیات استشهادی در تاریخ لبنان بود. ضربه سنگینی به سفارت عراق زده شد و اما بعد از این عملیات، در گفت وگویی با وزیر جنگ اسرائیل، وقتی از او پرسیدند که کجای کار شما گیر داشت و چه چیز در لبنان برایتان مشکل آفرین شد، او گفته بود: «ما به لبنان رفتیم که عده ای را از مرگ بترسانیم، اما وقتی اینها کسانی هستند که خودشان را به کشتن می دهند، ما دیگر از چه چیز بترسانیمشان؟»
در تاریخ فلسطین ما چنین چیزی را اصلاً نمی بینیم. جسارت و جرأتی که ما امروز از آنها می بینیم مال نسل جدیدشان است وگرنه نسل های قدیمی تر فلسطین حتی جسارت همین سنگ انداختن های رو در رو را نداشته اند. بچه هایی که ما امروز می بینیم با جرأت جلوی تانک ها می ایستند و با سنگ به آنها حمله می کنند، استثناهای عظیم در تاریخ فلسطینند. اگر رهبران گذشته فلسطین جسارت اینها را می داشتند، فلسطین خیلی پیش از اینها پیروز شده بود.
* در آن تاریخ خاص، فتوای امام خمینی(ره) در مورد انجام عملیات های استشهادی و شهادت طلبانه چگونه بود؟ کل نگاه به این قضیه از دیدگاه شرع و عرف چگونه است و تفاوت عملیات استشهادی با خودکشی در شرع اسلام چیست؟
** بیشتر مباحث دینی و شرعی در این مورد، در کتاب «پاره های پولاد» آورده شده است.
اما علنی ترین و واضح ترین فتوای امام(ره) در ارتباط با عملیات شهادت طلبانه را آنگاه می بینیم که او حسین فهمیده را رهبر ۱۳ساله ای می خواند که نارنجک به خود می بندد و باعث انفجار تانک دشمن می شود. این یک فتوای عمومی است برای کسانی که فتوای شرعی را قبول ندارند. برخی علمای اهل تشیع در لبنان این گونه عملیات را خودکشی و حرام می دانستند، اما برای حزب الله، ملاک نظر شرعی امام خمینی بود. سیدحسن نصرالله در مصاحبه ای دیگر که با او داشتم گفت که وقتی فیلم برخی عملیات های استشهادی را برای امام(ره) می برند، امام در مورد شهدای عملیات شهادت طلبانه، می گویند که اینها عارفان حقیقی هستند. خب، می بینید که اینها نظر یک رهبر و ولی فقیه و مرجع مجتهد بود.
مسئله دیگر اینکه پس از قتل عام ها و جنایات اسرائیل و آمریکا در لبنان و فلسطین، عملیات استشهادی تبدیل به سلاحی شد برای عقب راندن اسرائیلی ها در خاک لبنان و وارد کردن فشار به آنها. کار به جایی رسید که با مبارزات حزب الله لبنان، در عرض پنج سال اسرائیل تلفاتی داد که در طول پنجاه سال و در جنگ های فراوانش با چندین کشور عربی، چنین تلفاتی را نداده نبود.
* در دنیا، با وجود اینکه از عملیات استشهادی در کشورهای مسلمان نشین، رعب وجود دارد، اما آیا نمی توان گفت که این مسئله به بهانه یا نقطه ضعفی مبدل گردیده برای تروریست خواندن و بدنام کردن مسلمانان، هر چند نگاه های تبلیغاتی در این ماجرا کاملاً یکسویه و یک جانبه و بدون در نظر گرفتن جنایات اسرائیل است؟
** ببینید ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اینها به مسلمانان، تروریست خواهند گفت. حالا چاره چیست؟ اینکه ما نجنگیم، دست روی دست بگذاریم و اجازه دهیم آنها هر گونه جنایت و کشتاری که می خواهند، انجام دهند؟ با هر چیزی بخواهیم با آنها مبارزه کنیم، محکوم به تروریست بودیم چه با کاتیوشا بجنگیم چه با موشک و چه توسط علمیات استشهادی. حدود ۲۵ الی۳۰ سال است که در سازمان ملل مسئله ای وجود دارد و آن اینکه مردم لبنان نمی توانند بیش از ۵کیلومتر از ساحل به طرف داخل دریای مدیترانه پیش بروند، حتی ماهیگیرانشان، اما سازمان ملل اسم این قضیه را گذاشته اند دفاع از امنیت و تمامیت ارضی اسرائیل. بنابراین مسلمانان همیشه از این لحاظ هم مورد ظلم و اتهام هستند.
* آیا همه اسرائیلی ها نظامی هستند که علیه شان عملیات استشهادی صورت بگیرد؟
** امروز تقریباً همه اسرائیلی ها مسلحند و نیروهای نظامی محسوب می شوند. آنها به معنای واقعی ارتش ندارند بلکه تمام افراد و مردمشان، ارتش اسرائیل را تشکیل می دهند. این شهرک نشین هایی که ما می شنویم همه نظامی اند و مسلح. این کافه تریاها هم که در داخل بعضی از آنها عملیات استشهادی انجام گرفته است (البته در فلسطین) اصلاً اکثراً مخصوص ارتش صهیونیستی است. بحث دیگری هم در اینجا مطرح می شود آن هم مسئله مقابله به مثل. اسرائیل، زنان و بچه ها و مردم عادی را هم می کشد و بلکه قتل عام می کند تازه فلسطینی ها خیلی کوتاه می آیند که سعی می کنند فقط نظامی های اسرائیلی را هدف عملیات هاشان قرار دهند.
* در ادامه تشریح تفاوت های عملیات استشهادی با انتحاری، بگویید این گونه عملیات های شهادت طلبانه، دیگر از چه طریق برای نیروهای دشمن مشکل ساز می شوند؟
** در این راستا، اسرائیلی ها از چند جنبه دچار مشکل شدند. مثلاً در مناطقی در تل آویو، گفتند جوانان فلسطینی حق عبور ندارند و عبور و مرور فقط با کارت شناسایی انجام می شد. یک بار یک مهندس فلسطینی پس از ۳۰ سال زندگی در آمریکا برای دیدن خانواده اش به فلسطین آمد. اما چند روز که از ورودش به فلسطین گذشت، ناگهان یک ماشین گرفت، با تمام سرعت به میان نظامیان اسرائیلی رفت و ماشین را منفجر کرد. این باعث تعجب خیلی ها شد که چه طور کسی که ۳۰ سال دور از فلسطین و در آمریکا به سر می برده، به محض بازگشت چنین کاری می کند؟! پس مشکل جدیدی برایشان ایجاد شده بود و آن اینکه دیگر نمی شد با کارت شناسایی و فلسطینی و غیرفلسطینی، دوست و دشمن را تشخیص داد، حتی فلسطینی های تبعه ی اروپا هم پیدا می شدند که خیلی غیرمنتظره دست به عملیات شهادت طلبانه می زدند. اسرائیل دید دارد از همه جا ضربه می خورد و عملاً در برابر این سلاح فلج شد.
* و راه حل مقابله با این سلاح حزب الله از طرف اسرائیل چه بود؟
** اسرائیل دست به حربه دیگری زد و آن مشابه سازی است. تا پیش از آن، انقلاب اسلامی ایران و شیعیان دنیا از طرف سران کشورهای عربی محکوم به این بودند که چرا دین را با سیاست آمیخته است و اینکه دین از سیاست جدا است. اما ناگهان ما دیدیم که از داخل اهل تسنن، بن لادن می آید بیرون، ملاعمر می آید بیرون. اینها که سنی بودند پس چطور دست به عملیات های نظامی سیاسی می زنند؟ راه حل شان همین بود. آمدند اسلام انقلابی جدیدی ساختند که طبق آن، طرف به خود مواد منفجره می بندد و در کربلا، در میان شیعیان همه را منفجر می کند آن هم با گفتن الله اکبر!! اسلام انقلابی درست کردند که اولین هدفش شیعه هایند و بعد آمریکا! آمریکا از طریق امثال بن لادن چنین چیزی را از دل اسلام بیرون آورد. مثلاً پرچم لااله الاالله ... محمد رسول الله... را می زد کنارش، بعد گروگان های بی گناه کره ای را مثل گوسفند سر می برید. آن وقت از آن فیلمبرداری کرده و در دنیا پخش کرد. آن بچه کره ای دیگر تا ابد با دیدن یا شنیدن ترکیب لااله الاالله یاد توحش و خونخواری و ظلم می افتد!! دیگر وقتی از آنها می پرسند عملیات استشهادی چیست می گویند همان که در عراق، مردم و زائران را دارد تکه تکه می کند! الان دیگر در عملیات انتحاری، نظامی آمریکایی یا اسرائیلی کشته نمی شود بلکه هدف اول و آخر مردم هستند. اینها همه نشان دهنده تحریف زیرکانه این گونه مبارزات و دید مردم نسبت به آنها است.
در دنیا دیگر مردم فلسطینی ها را به عنوان عوامل عملیات استشهادی نمی شناسند بلکه لبنانی ها، فلسطینی ها، عراقی ها و آن را که حملات یازده سپتامبر را انجام داد، همه را در یک سطح می بینند و یکی می دانند! در این بین تنها گروهی که مصون می مانند اسرائیلی ها هستند.
* در مورد کتاب «پاره های پولاد» بگویید. چرا، چگونه و از کجا شروع شد؟
** سال ۱۳۶۲ زمانی که مقر نظامی ماینز آمریکا منفجر شد، خبر آن در روزنامه ها این گونه منتشر شد که یک سرباز آمریکایی که نگهبان دم در مقر بوده است، شاهد بوده است کامیونی به طرف مقر می آید که یک جوان با محاسن و خندان با سرعت زیاد آن را می راند! او همین طور می خندیده تا کامیون پر از مواد منفجره را به مقر آمریکایی ها کوبیده است. از همان موقع قضیه خنده این جوان برایم سؤال شد تا اینکه در سال ۱۳۷۴ که دوباره به لبنان رفتم با دوستی آشنا شدم به نام ابواحمد قصیر. از طریق او با بسیاری از رموز عملیات های استشهادی و ماجراهای آنان آشنا شدم. با خانواده های بسیاری دیدار داشتم و حتی به چند تا از محل های این عملیات ها رفتم. سپس تصمیم به ثبت تمام این قضایا گرفتم. وقایعی که در کتاب آورده ام همه مستند است. بعداً برای تدوین کتاب حتی سفارش دادم چند کتاب از لبنان و نیز اروپا به عنوان منبع برایم بیاورند. اسم کتاب را اول به خاطر حکم عملیاتی ام در لبنان، «آمریکایی ها را بکشید» گذاشتم، اما به آن مجوز داده نشد. البته در کل، در ابتدا کتاب مجوز نگرفت و به غیر از اسم آن ایرادهای دیگر برآن وارد کردند از جمله اینکه مثلاً باید حکم امام را در مورد عملیات شهادت طلبانه از کتاب حذف کنی و یا عجیب تر اینکه از من خواستند برای چاپ کتاب ابتدا از دفتر حزب الله لبنان در ایران مجوز و نامه رسمی بیاورم! این خیلی عجیب بود که من باید در کشور خودم برای چاپ یک کتاب، از خارجی ها مجوز بگیرم. به علاوه اینکه کسی که از من خواسته بود این کتاب را درآورم، سید حسن نصرالله بود و برای من، نماینده های لبنانی در دفتر ایران مهم نبودند بلکه حسن نصرالله حرف اول را می زد. مدتی طولانی کتاب چاپ شد تا اینکه با همت و یاری یکی از دوستانم در انتشارات مؤسسه شهید آوینی، کتاب فقط با تغییر نامش به «پاره های پولاد» و بدون هیچ گونه حذف دیگری در متن، چاپ شد. سید حسن نصرالله از من خواسته بود ابتدا در ایران کتاب را در آورم تا او بتواند ترجمه آن را در لبنان چاپ کند چرا که به خاطر شرایط خاص لبنان، تدوین یا نوشتن چنین کتابی در آنجا امکان پذیر نبود بلکه ترجمه آن آسانتر می توانست چاپ شود. همین روزها منتظر خبر چاپش به عربی بودم که اسرائیل به لبنان حمله کرد و باز این ماجرا، عقب افتاد.
* چه کسی کتاب را به عربی ترجمه کرد؟
** خود ابواحمد قصیر. اصلاً به خاطر محبت ها و کمک های او در تمام این مدت، امتیاز چاپ عربی کتاب را هم به او واگذار کرده بودم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات