تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۸۸ - ۱۱:۴۷  ، 
کد خبر : ۱۱۹۸۸۷

نگاهى نو به ثابت شدن ماه و گوناگونى افقها (بخش دوم)

اشاره: درباره دیده شدن هلال در افق و ثابت گردیدن ماه قمرى از این راه، تاکنون چندین پژوهش، بویژه در مجلّه فقه، با عنوانهایى چون: (اتحاد و اختلاف افقها) و (معیار آغاز و انجام ماههاى قمرى)، به چاپ رسیده است. که در همه آنها به این موضوع پرداخته شده: آیا دیده شدن ماه قمرى در سرزمینى و ثابت گردیدن آن از این راه، به کار همان سرزمین مى آید.

هشام بن حکم از امام صادق(ع) در مورد فردى که بیست ونه روز، روزه گرفته نقل مى کند که فرمود:

(ان کانت له بیّنة عادله على اهل مصر انّهم صاموا ثلاثین على رؤیة قضى یوما)56

اگر براى وى گواه عادلى باشد، مبنى بر این که مردم شهرى بنابر دیدن هلال، سى روز روزه گرفته اند، باید یک روز را قضا کنند.

از امام صادق(ع) پرسیده شد: از روزى که روزه قضا مى شود، امام (ع) فرمود:

(لاتقضه الاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاة متى کان راس الشهر وقال لاتصم ذلک الیوم الذى یقضى الاّ ان یقضى اهل الامصار فان فعلوا فصمه.)57

آن روز را قضا مکن، مگر این که با دو شاهد عادل از مردم با نماز، ثابت شود که چه زمانى آغاز ماه بوده است. و فرمود: آن روز را قضا نکن، مگر این که مردمان شهرهاى دیگر نیز آن روز را قضا کنند.

از امام صادق(ع) پرسیده شد که هلال رمضان در بیست ونهم شعبان بر ما پوشیده مى شود، امام(ع) فرمود:

(لا تصمه الاّ ان تراه، فان شهد اهل بلد آخر انّهم راوه فاقضه.)58

روزه نگیر، مگر این که هلال ماه رمضان ببینى پس اگر اهل شهر دیگرى شهادت دادند که آن روز از رمضان بوده است، آن روز را قضا کن.

روشن شد که بنابر مفاد این روایات و اطلاق آنها، اگر گواهانى از سایر سرزمینها و اقلیمها، چه دور یا نزدیک، بر هلال شهادت دهند، شهادت آنان معتبر بوده و قضاى روزه لازم خواهد شد و این حاکى از آن است که دیدن هلال در هر سرزمینى، ویژه همان سرزمین نیست، بلکه مى توان آن را به دیگر سرزمینها، بویژه سرزمینهاى نزدیک، گستراند.

پاسخ: با توجه به جمله ها و سخنانى چون: (قضى یوما)، (فاقضه)، (لاتقضه) در روایات یاد شده، روشن مى شود که این روایات درباره روز شک و اول ماه رمضان صادر شده اند، زیرا تنها در صورت از بین رفتن روزه اول ماه رمضان، به سبب شک بردن به هلال رمضان در بیست ونهم شعبان، قضاى آن موضوعیت مى یابد اما در آخر ماه رمضان (شب بیست ونهم) هر چند هلال شوال در هاله ابهام و گمان باشد، وظیفه گرفتن روزه در روز سى ام رمضان است و نمى توان به 29 روز، روزه بسنده کرد چون (افطرللرؤیه) به حقیقت نپیوسته، از این روى، روزه اى فوت نمى شود، تا قضاى آن موضوعیت پیدا کند.

بدین ترتیب، از این روایتها نمى توان گستراندن دیده شدن هلال را در اقلیمى به اقلیمهاى دور یا نزدیک، یا ویژه نبودن دیدن هلال را در صورت صاف بودن آسمان و علم به نبود هلال در سطح افق، استفاده کرد.

بله اگر حدیثى وجود داشت که در آن شخصى از امام(ع) مى پرسید: در شب بیست ونهم شعبان با این که آسمان صاف بود، هلال رمضان را ندیدیم و روز سى ام را روزه نگرفتیم، آن گاه گواهانى، گواهى دادند که شب بیست ونهم با دیدن هلال رمضان روزه گرفته اند و امام(ع) مى فرمود: یک روز قضا کنید، از این حدیث، استفاده مى کردیم: دیده شدن هلال در ناحیه و سرزمینى، دیگر ناحیه ها و سرزمینها را، چه دور و چه نزدیک، در آسمان صاف در بر مى گیرد. یا استفاده مى کردیم: دیده شدن هلال در سرزمینى ویژه همان سرزمین نیست.اما نه تنها در این مورد حدیثى نداریم، بلکه حدیثهاى برخلاف آن وجود دارد که بر نپذیرفتن گواهى گواهان، در آسمان صاف، دلالت دارند. روایت حبیب خزاعى و صحیحه خزاز 59 که پیش از این آورده شد و روایت کریب که از طریق اهل سنت نقل شده، از جمله این احادیث بشمارند.

ام الفضل، دختر حارث، شخصى را به نام کریب، براى انجام کارى نزد معاویه به شام فرستاد. پس از ورود وى به شام، هلال رمضان در شب جمعه، دیده شد. مردم شام، فرداى آن روز را روزه گرفتند. کریب، در پایان ماه، به مدینه بازگشت. در این هنگام بین ابن عباس و وى درباره دیده شدن هلال در شام و مدینه گفت وگویى صورت مى گیرد که کریب چنین گزارش مى دهد:

(متى رایتم الهلال؟ فقلت: رأیناه لیلة الجمعة. فقال: أأنت رأیته لیلة الجمعة؟ (فقلت: نعم و رآه النّاس و صاموا و صام معاویة. قال: لکن رأیناه لیلة السبت، فلا نزال نصوم حتى نکمل ثلاثین یوماًَ، او نراه. فقلت: الاتکتفى برؤیة معاویة وصیامه؟ (قال: لا. هکذا أمرنا رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلم.)60

ابن عباس گفت: چه هنگام هلال ماه را در شام دیدید؟

گفتم: شب جمعه.

گفت تو خود شب جمعه هلال ماه را دیدى؟

گفتم: بله و مردم آن را دیدند و روزه گرفتند و معاویه نیز روزه گرفت.

گفت: ولى ما در مدینه شب شنبه هلال ماه را دیدیم و پیوسته روزه مى گیریم تا سى روز کامل شود یا هلال را ببینیم.

گفتم: آیا دیدن معاویه و نیز روزه گرفتن وى، براى شما کافى نیست؟

گفت: نه، پیامبر خدا این گونه به ما امر کرده است.

البته شمارى61 به جهت تنها بودن کریب در شهادت، دلالت این روایت را تمام ندانسته اند و بر این باورند: این که ابن عباس به سخن کریب اهمیتى نمى دهد، بدین جهت است که هلال ماه به گواهى یک نفر، ثابت نمى شود، نه این که ثابت شدن هلال در شام براى مردم مدینه حجت نیست.

در واقع باید گفت: سرباز زدن ابن عباس از پذیرفتن خبر کریب و روزه نگشودن وى و اهل مدینه براى تنها بودن کریب در گواهى نیست; زیرا اگر براى ابن عباس، اعتبار بخشیدن به دیده شدن هلال در شام، به شهادت دو شاهد بستگى داشت، لازم بود پس از این که از کریب مى پرسد: (آیا تو خود هلال را دیدى؟) این پرسش را هم مطرح کند: (آیا غیر از تو شاهد دیگرى وجود دارد یا خیر؟) در حالى که چنین پرسشى از سوى ابن عباس طرح نمى شود. ممکن است گفته شود پس در این صورت، پرسش ابن عباس از کریب، بیهوده خواهد بود.

مى گوییم: این پرسش مطرح نشده، مگر به جهت شگفت زدگى ابن عباس از دیده شدن هلال در شام و دیده نشدن آن در مدینه، همان مسائلى که در تحلیل و بررسى صحیحه محمد بن عیسى گذشت.

افزون بر این، از پاسخ ابن عباس (لاهکذا امرنا رسول اللّه) در مى یابیم، علت سرباز زدن ابن عباس از پذیرفتن خبر کریب، همان فرموده هاى رسول اللّه(ص): کامل کردن سى روز، یا اعتماد بر دیدن هلال در سرزمینى است که مکلفان در آن حضور دارند، نه اعتماد بر دیدن دیگر سرزمینها، تا در پى آ…، تنها بودنِ کریب در شهادت، مورد بحث قرار گیرد. البته مسائلى که ذکر شد; یعنى ترتیب اثر ندادن به گواهى گواهان دیگر سرزمین‌ها، ویژه آسمان صاف است، اما در آسمان ابرى قضیه فرق مى کند که به شرح، بحث آن خواهد آمد.

بدین ترتیب، دانسته مى شود، حدیثهایى که به عنوان اشکال بر دیدگاه: خاص بودن ماه قمرى براى ناحیه ها و سرزمین‌هایى که هلال دیده و ثابت شده، ذکر شد درباره آسمان ابرى شب بیست ونهم ماه شعبان، صادر شده، نه در موردى که آسمان صاف بوده و علم به نبود هلال رمضان در سطح افق، وجود دارد. با این حال، یک نکته همچنان بى پاسخ باقى مى ماند و آن این که چرا در آسمان ابرى، برخلاف آسمان صاف، دیدن هلال در دیگر سرزمینها که به بیّنه گزارش مى گردد، پذیرفته مى شود و در آسمان صاف، خیر؟ مگر چه فرقى بین آسمان صاف و ابرى وجود دارد که در آسمان صاف، دیدن دیگر سرزمینها، پذیرفته نمى شود; اما در آسمان ابرى، به دیدن دیگر سرزمینها، چه دور و چه نزدیک، ترتیب اثر داده مى شود، در حالى که چنین امرى با دیدگاه اختصاص، که مدعى ویژه بودن دیدن هلال در هر سرزمینى، براى همان سرزمین است، ناسازگارى دارد.

البته باورمندان دیدگاه مشهور، در اساس قبول ندارند که این روایتها، سرزمینهاى دور را در بر بگیرد و اطلاق این روایتها را به حکم عادت یا انصراف، به سرزمینهاى نزدیک مقیّد کرده اند:

(العادة قاضیة بانّ الشهادة من اهل بلد قریب کمکة بالنسبة الى المدینة والکوفة الى بغداد وذلک لانّ المسافر من البلاد البعیدة کبلخ ومرو وبخارا الى الکوفة والمدینة، کانت تطول شهوراً بعد ان مضى شهر رمضان و انصرف الاذهان وتوجه الهمم من الصوم الى امور آخر ولایسال احد احداً عن الهلال وربما ینسون اوّل الشهر انّه اى یوم کان.)62

عرف و عادت حکم مى کند که شهادت به دیدن هلال، از شهرهاى نزدیکى همچون مکه براى مدینه و یا کوفه براى بغداد باشد. زیرا مسافرت از شهرهاى دورى مانند بلخ و مرو و بخارا به کوفه و مدینه، چندین ماه به درازا مى کشید. مسافرانى که در بلخ، هلال ماه را دیده بودند، وقتى به مدینه وارد مى شدند، ماه تمام شده بود و ذهن مردم به کلى از مسأله روزه دارى برگردیده و به امور دیگرى مایل گشته بود. کسى درباره دیدن هلال از کسى چیزى نمى پرسید و چه بسا فراموش کرده بودند که اول ماه کى بوده است.

شمارى نیز همانند شیخ انصارى، ضمن این که این روایات را به روز شک، پیوند داده اند، در اساس دلالت این روایات را بر سرزمینهاى دور یا نزدیک نپذیرفته اند.

(واما الاخبار فالظاهر منها بحکم الغلبة البلاد المتقاربة مع انّ الظاهر انّ الاطلاق فى مقام بیان حکم انکشاف کون یوم الشک من رمضان لافى مقام بیان الکاشف وانّه یحصل بمجرد رؤیته فى بلد من البلاد ولو کان فى غایة البعد فکما لادلالة فى هذا الاطلاق على الشروط المعتبرة فى البیّنة فکذا لادلالة على الشروط المعتبرة فى البلد من القرب والبعد بل المراد بیان حکم الانکشاف بعد فرض ثبوت الکاشف.)63

به حکم غلبه، این روایتها، شهرهاى نزدیک را در بر مى گیرند. افزون بر این، روایتهاى یاد شده، چنانکه از ظاهر آنها بر مى آید، در مقام بیان روز شک از رمضان هستند، نه در مقام بیان کاشف و این که آغاز ماه به مجرد دیدن هلال در یکى از شهرها، هر چند بسیار دور، حاصل مى شود. پس همان طور که این روایات در مقام بیان شرطهاى معتبر در بیّنه نیستند و اطلاق ندارند، به شرطهاى معتبر در شهرها از زاویه دورى و نزدیکى نیز دلالتى ندارند، بلکه مراد بیان حکم روز شک است، پس از فرض ثبوت کاشف.

حقیقت این است که این روایتها، همان گونه که گفته شد و شیخ انصارى نیز بدان به روشنى اشارت کرد، درباره روز شک; یعنى هنگامى که آسمان پوشیده و پى بردن به پیدایى و ناپیدایى هلال در سطح افق دشوار باشد، صادر شده اند. البته دلالت آنها بر دورى یا نزدیکى، به ویژه همین حالت است، نه هنگامى که آسمان صاف بوده و علم به نبود هلال در افق وجود دارد.

بدین ترتیب، دلالت این روایتها، بر دورى یا نزدیکى بدون اشکال خواهد بود. تعبیرهایى همچون (اهل مصر)، (اهل بلد آخر) و (اهل الامصار) در این روایتها، فراگیر و بدون قید و شرط هستند و بازدارنده اى از این که هم سرزمینهاى نزدیک و هم سرزمینهاى دور را در بر بگیرد، وجود ندارد. به قول علامه64 (مصر) نکره است و تمام شهرها را در بر مى گیرد.

در ضمن، این ادعا که به حکم عادت و عرف، این روایتها، به سرزمینها و شهرهاى نزدیک بازگشت دارند، دلیل غیردرخور خدشه و استوارى نیست.

بله، این که بیش تر، شهادت بر دیدن هلال، مربوط به شهرهاى نزدیک مى شده، یا اگر از شهرهاى دور بود با توجه به گذشت زمانِ زیاد، مسأله دیدنِ هلال و روزه فراموش مى شد، امر پذیرفتنى و خردمندانه اى است، اما با این همه، نمى توان آمد وشد بازرگانان، کاروان سالاران و… را از سرزمینهاى دور، نادیده انگاشت و یا به قطع ادعا کرد که پس از گذشت چند ماه، مسأله دیدن هلال و شروع ماه رمضان، به دست فراموشى سپرده مى شد و کسى دراین باره، پرس وجو نمى کرد.

بله، درباره آسمان صاف، درست دانستن چنین ادعایى، خردمندانه است، یعنى هرگاه در شب بیست ونهم شعبان، آسمان صاف و علم به نبود هلال در افق حاصل بود، آغاز نشدن ماه و سى روزه بودن شعبان قطعى مى شد و گمانى نیز نسبت به آغاز و انجام ماه و یا از بین رفتن تکلیف ایجاد نمى شد. براین اساس، این احتمال، احتمالى عقلایى و قوى بود که بعد از چند ماه، به خاطر بى ثمر بودن جست وجو و پرسش در این مورد، مسأله دیده شدن هلال و اول ماه و روزه دارى به کلى از ذهنها پاک شود و از کسانى که از سرزمینهاى دور مى آمدند، پرسش و تحقیق نشود.

افزون بر این، اگر بازگشت این روایتها را به ناحیه ها و سرزمینهاى نزدیک به حکم عادت و عرف بپذیریم، دوباره با همان مشکل حدومرز سرزمینهاى نزدیک، که به عنوان یکى از اشکالهاى وارد بر دیدگاه مشهور مطرح بود، روبه رو مى شویم; زیرا هیچ معیارى براى مرزبندى و روشن کردن مرز سرزمینهاى نزدیک در این دیدگاه وجود ندارد.

پس از بررسى مسائلى که از سوى باورمندان دیدگاه مشهور درباره بازگشت روایتهاى بیّنه، به ناحیه هاى نزدیک یا دلالت نکردن این روایتها به ناحیه هاى دور و نزدیک مطرح شده بود، دوباره به مسأله مطرح شده باز مى گردیم که چرا در زمان صدور این روایتها، دیدن هلال در دیگر ناحیه ها، در صورت صاف بودن آسمان و جست وجوى هلال و ندیدن آن، پذیرفته نمى شد (امرى که دیدگاه اختصاص مدعى بیان آن است) امّا در صورت ابرى بودن آسمان و ممکن نبودن دیدن هلال، دیدن هلال در دیگر سرزمینها، براى این سرزمین ابرى، پذیرفته بود. (امرى که گویا با دیدگاه اختصاص ناسازگاى دارد).

براى پاسخ به این شبهه لازم است ویژگیهاى زمان صدور این روایتها را به درستى روشن نمود، تا در نتیجه نگهداشت یکى از عنصرهاى اصلى (اگر نگوییم اصلى ترین عنصر) در فقه الحدیث، پاسخ به این پرسش و شبهه، درست از کار درآید. براى رسیدن به این هدف، دگربار به صحیحه محمد بن عیسى که پیش از این به نقد و بررسى آن پرداختیم، باز مى گردیم.

در جریان نقد و بررسى این صحیحه دریافتیم که مردم آن زمان، با توجه به این که زمین را هموار مى انگاشتند، نسبت به پدیده هلال و آغاز ماه انگار ویژه اى داشتند، به گونه اى که سبب مى شد، بینگارند هرگاه هلال در جایى دیده شود، در همه جا در خور دیدن است و اگر در جایى دیده نشود، در واقع در هیچ جا دیده نشده است. بدین ترتیب ایشان دیدن هلال و آغاز ماه را براى همه سرزمینها و ناحیه ها امرى یکسان و همزمان مى پنداشتند. در صورت صاف بودن آسمان، تنها به دیدن خود تکیه مى کردند و به اخبارى که گاه از دیده شدن هلال در دیگر ناحیه ها و سرزمینها مى رسید، توجه نمى کردند، به همین دلیل وقتى یکى از منجمان از دیده شدن هلال در منطقه اى دور، مثل آفریقا خبر مى دهد، چنین خبرى و نتیجه اى که این خبر در صورت درستى آن در پى خواهد داشت، یعنى مختلف شدن روزه مناطق آفریقا با منطقه اى که هلال را ندیده اند، سؤال برانگیز مى شود یا در روایت کریب، ابن عباس به دیدن مردم شام که یک شب زودتر رخ داده بود، ترتیب اثر نمى دهد.

در نتیجه، پیامد چنین انگارى از دیدن هلال، یعنى یکسانى و همزمانى دیدن هلال براى تمام ناحیه ها، این مى شود که آغاز ماه یک امر ویژه و منطقه اى باشد; یعنى مردم هر منطقه تنها با دیدن خود، ماه را آغاز کنند و به طور کلى بین ناحیه ها و منطقه هاى زمین در مسأله آغاز و انجام ماه، یک روز تفاوت ایجاد شود، بدون این که خودشان متوجه این تفاوت باشند.

شارع نیز بر چنین پیامدى که در واقع پیامدى درست و برابر با اصول صحیح ثبوت ماه بود، با این که خود این انگار نادرست است، صحه مى گذارد و نسبت به آن ردع و منعى ندارد. صحیحه محمد بن عیسى، صحیحه خزاز، روایت حبیب خزاعى و روایت کریب، تأیید کننده این مدعا هستند.

حال با وجود چنین دریافت و انگارى نسبت به هلال و آغاز ماه، اگر در شب بیست ونهم، وجود هلال در سطح افق، به خاطر پدیده اى مانند: ابر و غبار و… شک مى شد، آن گاه گواهانى داراى ویژگیهاى لازم، به دیدن هلال از ناحیه هاى دور یا نزدیک شهادت مى دادند، تقریر چنین شهادتى از سوى شارع، با قید و شرطهایى و به گونه اى که کشف کننده از وجود هلال درخور دیدن در افق منطقه ابرى باشد، برابر بود با باطل بودن انگارهایى که در ذهن ایشان جاى گرفته بود; چرا که براى آنان این مسأله که در جایى هلال دیده شده باشد و همان هلال در افق شهر ایشان وجود نداشته باشد، سنگین و نامفهوم بود; از این روى اقامه بیّنه بر دیدن هلال از هر مکانى، شکى را که نسبت به وجود هلال در خور دیدن در سطح افق منطقه ابرى حاصل شده بود، بر طرف مى کرد و گمان در ثابت شدن ماه باقى نمى گذاشت.

بدین ترتیب، مى نگریم که صدور حدیثهاى مطلق درباره روز شک و در نظر نگرفتن قیدها و شرطها در این روایتها از سوى شارع، همگى، در همین راستا توجیه مى یابد و ناسازگارى ظاهرى این روایتها با نظریه اختصاص که مدعى ویژه بودن هلال هر منطقه، به همان منطقه است، از میان برداشته مى شود.

حال اگر شارع قصد داشت درباره ثابت شدن ماه، موضعى مخالف با بناى عرف و عادت نسبت به گواهى گواهان در آسمان ابرى یا روز شک بگیرد و تنها گواهى گواهانى را که کشف کننده از وجود هلال درخور دیدن در سطح افقِ منطقه ابرى است، بپذیرد، چنین امرى با توجه به شرطها و نیازهاى آن زمان و ذهنهایى که با پدیده هاى تجربى، تنها به دریافتهاى حس بینایى انس گرفته بودند و از علم هیئت و نجوم بهره اى نداشتند، کم وبیش، ناممکن مى نمود. به عنوان مثال چگونه مى شد در حدیثى از پذیرش گواهى گواهانى که در ناحیه ها و سرزمینهاى غربى به هنگام غروب، شاهد هلال بوده اند براى سرزمینهاى شرقى که در آن هنگام در روز به سر مى برده اند، سرباز زد،65 امرى که بیان آن، بستگى به ثابت کردن و فهماندن، دست کم سه مقدمه علمى است:

1. فهماندن این که زمین کروى است و همواره بخشى از آن شب و بخشى از آن روز است.

2. فهماندن این که کره زمین در حال حرکت است و این حرکت در جهت غرب به شرق است.

3. فهماندن این که خورشید نسبت به زمین ثابت است نه متحرک.

بنابراین، به لحاظ همین بازدارنده هاست که مى نگریم روایتها درباره روز شک و آسمان ابرى به گونه مطلق صادر شده اند، بدون این که بین گواهان سرزمینهاى دور یا نزدیک، فرقى بگذارند. اما درباره آسمان صاف و مورد علم، روایتهاى برابر با پیامد دریافتهاى معمول و حاکم بر ذهنها، که در واقع این پیامد برابر بر اصول صحیح در امر آغاز ماه قمرى بوده است، صادر گردیده اند. بدین ترتیب، مى توان ادعا کرد: روایتهاى روز شک و نبود علم، از جمله روایتهایى هستند که با توجه به نیازهاى زمان و در نظر گرفتن بناى عرف و عادت صادر شده اند.

شاید به همین دلیل است که در همه روایتهاى نقل شده از شیعه و سنى، دیدن، به گونه مطلق آمده:

(صم للرؤیة و افطر للرؤیة)66 نخست آن که از بیّنه و شهادت سخنى به میان نیامده تا به استفاده از سیاق روایت، مطلق بودن بیّنه نیز استفاده شود. دو دیگر، در فرض ابرى بودن آسمان، براى روشن کردن تکلیف مکلّفان، پس از ناممکنى دیدن، (گذشت سى روز) ملاک ثابت شدن ماه قرار گرفته، نه شهادت دو شاهد و اگر هم روایتهاى معتبرى درباره شهادت دو شاهد دیده مى شود، همگى در قالب حصر اضافى و براى اعتباردادن به قول دو شاهد صادر شده اند و اطلاق ندارند، مانند:

(انّ علیّاً(ع) کان یقول: لا اجیز فى الهلال الاّ شهادة رجلین عدلین.)67

حضرت على(ع) مى فرمود: در هلال اجازه نمى دهم مگر گواهى دو مرد عادل را.

همان گونه که درباره دیدن، یک دسته از روایتها در قالب حصر و براى اعتبار دادن و نمایاندن حجت بودنِ دیدن هلال، صادر شده اند و اطلاق ندارند، همانند:

(لیس على المسلمین الاّ الرؤیة.)68

بر مسلمانان چیزى جز دیدن هلال نیست.

و چنین امرى به احتمال قوى حاکى از این است که گویا شارع قصد نداشته درباره ثابت شدن ماه در آسمان ابرى، براى شهادت دو شاهد، جایگاه و اعتبارى قائل شود و اگر در پاره اى از روایتها بدان، به گونه مطلق اعتبار بخشیده، بنابر همان بازدارنده ها و نیازهایى است که شرح آن گذشت، اما امروزه که شرایط دگرگون شده و دیگر از آن بازدارنده ها خبرى نیست، لزومى ندارد به تمام گزارشهاى رسیده از دیدن هلال، ترتیب اثر داد; بلکه با توجه به این که آنچه در ثابت کردن هلال، نقش دارد و گزارگى، علم به وجود هلالِ درخور دیدن، در افق هر منطقه است. در صورت ابرى بودن آسمان، مى توان براى پذیرش گزارشهاى رسیده از دیدن هلال در دیگر سرزمینها، شرطهایى را در نظر گرفت و به بررسى و تحلیل آنها پرداخت و تنها آن دسته از اخبار را پذیرفت که از وجود هلال درخور دیدن،در افقهاى ابرى خبر مى دهند، به گونه اى که اگر آن پدیده ها وجود نمى داشت، در این افقها نیز هلال دیده مى شد.

به طور کلى با در نظر گرفتن افقى که هلال در آن دیده شده، نسبت به افقى که ابرى است در هنگام غروب روز بیست ونهم، چندین حالت در خور تصور است:

حالت اول: ناحیه ابرى در غرب ناحیه هلال باشد و هر دو ناحیه از نظر جغرافیایى هم عرض باشند.

حالت دوم: ناحیه ابرى، در شرق ناحیه هلال باشد، چه ناحیه ابرى با ناحیه هلال از نظر جغرافیایى هم عرض باشد، یا نباشد.

حالت سوم: ناحیه ابرى در شمال یا جنوب ناحیه هلال یا در قسمتهاى غربى غیر هم عرض با منطقه هلال باشد.(قسمت دوم این حالت در حکم قسمت اول است; زیرا به سبب چرخش غربى ـ شرقى زمین، سرزمینهاى غربى غیر هم عرض که در هنگام دیدن هلال، در روز به سر مى برند، در هنگام غروب، در شمال یا جنوب ناحیه هلال واقع خواهند شد).

از میان این سه حالت، تنها حالت اول، سبب علم به هلال در ناحیه ابرى مى شود; چه، در این حالت هنگامى که هلال در شرق ناحیه ابرى دیده مى شود، در همین زمان ناحیه ابرى در روز قرار دارد و تا رسیدن به هنگام غروب، خورشید مى باید مسافتى را در جهت شرق بپیماید و مدت زمانى سپرى کند. صرف چنین زمانى سبب مى شود جدایى ماه هر چه بیش تر گردد و هلال در افق منطقه ابرى با ارتفاع بلندتر و دیدنى تر از منطقه هلال، استقرار یابد. بدین ترتیب، به هر میزان که ناحیه ابرى از ناحیه هلال دورتر باشد، به همان میزان اطمینان به وجود هلال درخور دیدن در افق سرزمین ابرى بیش تر خواهد شد. اما در حالت دوم و سوم، چنانچه با دخالت دادن عواملى و انجام دادن محاسبه هایى بتوان قطع حاصل کرد که چنین هلالى در هنگام غروب خورشید، در سطح افق مناطق ابرى نیز، به گونه درخور دیدن، وجود داشته، در این صورت، بنابر آن که قطع، به طور ذاتى حجت است، ماه در این سرزمینها نیز ثابت خواهد شد; اما اگر به دست آوردن چنین قطعى ممکن نباشد، بنابر قاعده گذشت سى روز، ماه پیشین را تا سى روز کامل مى کنیم، به شرط این که چهار ماه قبل از آن، به گونه پیاپى، ماه سى روز نباشد; زیرا بنابر عادت و تجربه، ماههاى قمرى نمى تواند بیش از چهار ماه پیاپى، سى روزه باشد; از این روى، وقتى چهار ماه قبلى سى روزه باشد، ماه پنجم، 29 روزه خواهد بود، همان گونه که اگر سه ماه پیاپى 29 روزه باشد، ماه چهارم سى روز خواهد شد.

در ضمن، در صورتى که بنابر قاعده گذشت سى روز،ماه را تا سى روز کامل کردیم، آن گاه هلال ماه بعدى در شب بیست وهشتم دیده شد، چنین امرى کاشف از این است که ماه پیشین 29 روزه بوده است و ما آن را سى روزه انگاشته ایم که چنین موضوعى در ماه رمضان سبب قضاى یک روز روزه مى شود:

(صام على، علیه السلام، بالکوفة ثمانیة و عشرین یوما شهر رمضان فراوا الهلال فامر منادیا ان ینادى اقضوا یوما فانّ الشهر تسعة و عشرین یوما.)69

حضرت على(ع) در کوفه، ماه رمضان را 28 روز، روزه گرفت و در روز بیست و هشتم هلال را دیدند پس به منادى حکم کرد که ندا کند یک روز را قضا کنند [زیرا ماه 29 روز بوده است]

باورمندان دیدگاه اختصاص

پس از این که دیدگاه اختصاص مطرح شد و با بیان دلیلهاى استوار و از میان برداشتن شبهه ها و ایرادها، برترى این دیدگاه بر دیگر دیدگاه ها روشن گردید، بر آنیم به این نکته بپردازیم که آیا در میان فقها، چه شیعه و چه سنى، کسى به این دیدگاه باور داشته است یا خیر؟

با بررسى آراى فقهاى شیعه و سنى، خوشبختانه با آراى بسیارى از پیشینیان روبه رو مى شویم که چنین دیدگاهى داشته اند(گرچه این دیدگاه قائلى هم نمى داشت باز هم فرقى نمى کرد و از اعتبار آن چیزى نمى کاست) و در آسمان صاف، دیدن هلال را سبب روزه و فطر دانسته اند و در این فرض، به مسأله دیدن هلال در افق دیگر ناحیه ها، نپرداخته اند، همان گونه که روایات دیدن هلال، خالى از ذکر مسأله دیده شدن هلال در دیگر سرزمینها هستند و چنین چیزى; یعنى وابستن روزه و فطر بر دیدن هلال، بدون یاد کرد دیده شدن آن در دیگر ناحیه ها، حکایت از آن دارد که دیده شدن هلال در هر ناحیه، ویژه همان ناحیه است و دیگر ناحیه ها را در بر نمى گیرد.

شیخ صدوق مى نویسد:

(واعلم انّ صیام شهر رمضان بالرؤیة و الفطر بالرؤیة…)70

بدان،روزه ماه رمضان با دیدن هلال آغاز و با دیدن آن انجام مى یابد.

شیخ مفید پس از ذکر روایتى از امام صادق(ع) از طریق محمدبن مسلم مبنى بر بستگى روزه گرفتن و روزه گشادن بر دیدن و پرهیز از گمان، مى نویسد:

(فالهلال علامة الشهر و به وجبت العبادة فى الصیام و الافطار و الحج و سائر ما یتعلق بالشهور على اهل الشرع…)71

هلال نشانه ماه است که با دیدن و ثابت شده آن عبادتهایى مانند آغاز و انجام روزه، حج و دیگر چیزهاى مربوط به ماههاى قمرى بر اهل شرع واجب مى گردد.

سید مرتضى در این باره یادآور شده است:

(هر آینه پیامبر(ص) هلالهاى ماه را دیده و بر اساس آن روزه و افطار را واجب کرد و نیز ایشان فرموده اند که: (با دیدن هلال روزه را آغاز کنید و با دیدن آن روزه را به پایان رسانید.)72

شیخ طوسى مى نویسد:

(علامة الشهور رؤیة الهلال مع زوال العوارض و الموانع …)73

نشانه ماهها،دیدن هلال است، در صورتى که بازدارنده و پدیده هایى از دیدن باز ندارند.

افزون بر این، فقهاى بزرگ، ابن براج 74، ابوالصلاح حلبى 75، سلار 76، که از معاصران شیخ به شمار مى آیند و ابن حمزه 77 و ابن زهره 78 که در طبقه هاى بعدى قرار دارند و به طور کلى تمام فقهاى پیش از ابن ادریس، در فرضى که دیدن هلال به طور عادى و بدون وجود بازدارنده پدیده اى امکان داشته، دیدن را معیار آغاز و انجام ماه دانسته اند و هیچ یک از ایشان در این انگاره از اعتبار یا بى اعتبارى دیدن هلال در دیگر شهرها یا شهادت شاهدان از دیده شدن هلال در دیگر سرزمینها، بحثى به میان نیاورده اند اما هنگامى که پدیده و بازدارنده اى وجود داشته که از دیده شدن هلال باز مى داشته، در این صورت، هر یک از ایشان دیدگاه ویژه اى را مطرح کرده اند که به طور کلى سه دیدگاه درخور بازشناسى است:

دیدگاه نخست:شمارى همچون شیخ مفید در صورت دیده نشدن هلال در افقى، براى شهادت دو عادل که در داخل یا خارج شهر هلال را دیده باشند، اعتبار قائل شده اند; اما براى دیده شدن هلال در دیگر سرزمینها و شهرها، خیر:

(والرؤیة یجب فرضها بتحصیلها من جهة حاستها و تلزم مع فقدها بشهادة مرضیین انّهما حصلاها.)79

دیدن واجب است از راه حس باشد و در صورت ندیدن، با شهادت دو شاهد مورد اعتماد که ماه را دیده باشند، دیدن، ثابت مى شود.

(و ربما خفى لعارض او استتر عن اهل مصر لعلّة و ظهر لغیر ذلک المصر و لکن الفرض انّما یتعلّق على العباد به اذهو العلم دون غیره.)80

و چه بسا به جهت پدیده اى (مانند ابر و غبار) هلال پوشیده بماند و یا بر اهل شهرى به خاطر علتى پوشیده گردد و براى غیر آن شهر آشکار شود و لکن واجب بودن روزه، تنها بر مردمان همان شهر واجب است; زیرا به ثابت شدن هلال در همان شهر علم داریم و نسبت به شهر دیگر چنین علمى نداریم.

البته از اطلاق قسمت اول دیدگاه شیخ مفید، به تنهایى نمى توان قید داخل شهر و خارج شهر را استفاده کرد; اما با توجه به قسمت دوم دیدگاه ایشان; یعنى معتبر نبودن دیده شدن هلال در دیگر شهرها، مقیدشدن اطلاق کلام ایشان به چنین قیدى ناگزیر است. همان گونه که عبارت (مع فقدها) در کلام ایشان به موردى که در آسمان پدیده و علتى باشد، حمل مى گردد، یعنى بر این باور مى شویم:

(با دیده نشدن هلال در آسمان پوشیده و ابرى، ماه با شهادت دو شاهد مورد اعتماد ثابت مى شود.)

و بدین ترتیب، اعتبار شهادت دو شاهد را ویژه این حالت مى دانیم، نه آسمان صاف; زیرا در آسمان صاف با فرض این که جمع بسیارى به جست وجوى هلال برخیزند و هلال را نبینند و در همین حال، دو شاهد بر دیدن هلال شهادت دهند، چنین امرى ناسازگار با علم به نبود هلال از سوى جست وجوگران هلال و مخالف با بناى عقلا و مخالف با مفهوم صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعى و با صحیحه محمدبن مسلم است که پیش از این زیر عنوان دیدگاه مشهور در بوته نقد، ذکر شد. از این روى شهادت دو شاهد مردود است.

شمارى، 81 از جمله امام خمینى در این باره مى نویسد:

(نعم مع عدم العلّة و الصحو واجتماع الناس للرؤیة و حصول الخلاف و التکاذب بینهم بحیث یقوى احتمال الاشتباه فى العدلین ففى قبول شهادتهما حینئذ اشکال.)82

در صورتى که آسمان صاف بود و پدیده هاى بازدارنده از دیده شدن نبود و مردم براى دیدن هلال اجتماع کرده باشند، سپس بین ایشان اختلاف پدید آید و همدیگر را به دروغ گویى متهم کنند، به گونه اى که احتمال اشتباه دو شاهد را تقویت کند، در این صورت قبول شهادت آن دو اشکال خواهد داشت.

و با فرض این که کسى به جست وجوى هلال برنخیزد و دو شاهد بر دیدن هلال شهادت دهند، چنین شهادتى بدون اشکال و خلاف، پذیرفته وهماهنگ با بناى عقلا و روایات مطلق بیّنه83 و ناسازگار با صحیحه محمدبن مسلم، صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعى است; اما چنین فرضى از کلام و محل بحث خارج است; چه آن که محل بحث و نزاع در اعتبار شهادت، همان فرض قبلى است.

صاحب حدائق در این باره مى نویسد:

(انّما النزاع فى انّه متى کانت المساء خالیة من العلّة المانعة للرؤیة و توجه الناس الى رؤیته فهل یکفى العدلان خاصة کمایدعیه اصحاب القول المشهور او لابد من الرؤیة الیقینیة التى هى عبارة عن رؤیة المکلف نفسه او حصول الشیاع الموجب للعلم.)84

مورد گفت وگو در مسأله ثابت شدن هلال با دو شاهد عادل این است که: هرگاه آسمان صاف بود و مردم به دیدن هلال بپردازند، در این حال، آیا شهادت دو شاهد عادل، به تنهایى، بسنده مى کند چنان که باورمندان قول مشهور مدعى آن هستند،یا این که دیدن یقینى لازم است که عبارت است از دیدن خود مکلف یا حاصل شدن شیاعى که علم آور است.

نظریه دوم: در برابر نظریه اول، برخى همچون سید مرتضى، حلبى و ابن زهره85 در صورت ابرى بودن آسمان، به طور مطلق، به شهادت دو عادل، اعتبار داده اند، به گونه اى از این اطلاق مى توان اعتبار دیدن هلال را در خارج از شهر و دیگر شهرها نیز استفاده کرد.

سید مرتضى مى نویسد:

(علامة دخول شهر رمضان، رؤیة الهلال، فان خفى کملت عدّة الشهر الماضى ثلاثین وصمت فان شهد شاهدان عدلان على رؤیة الهلال وجب الصوم.)86

دیدن هلال، نشانه داخل شدن ماه رمضان است. پس اگر هلال پوشیده ماند، ماه گذشته تا سى روز کامل مى گردد و روزه گرفته مى شود، پس اگر (در همین فرض، یعنى پوشیده بودن هلال) دو شاهد عادل بر دیدن هلال گواهى دهند، روزه واجب مى شود.[و لازم نیست ماه گذشته سى روز کامل شود.]

و ابوالصلاح حلبى در (کافى) مى نویسد:

(و علامة دخوله رؤیة الهلال و بها یعلم انسلاخه و یقوم مقامها شهادة رجلین عدلین فى الغیم و غیره من العوارض و فى الصحو و انتفاءها اخبار خمسین.)87

نشانه آغاز ماه رمضان، دیدن هلال است و با دیدن هلال، خارج شدن ماه معلوم مى شود. و در هنگامى که آسمان را ابر یا دیگر پدیده ها پوشانده باشد، شهادت دو شاهد، جایگزین دیدن مى شود و در صافى آسمان و نبود پدیده خبر دادن پنجاه تن، به منزله دیدن است.

نظریه سوم: شمارى همچون شیخ طوسى و ابن حمزه 88، به اعتبار شهادت دو عادل در داخل و خارج شهر، به روشنى نظر داده اند.(البته شیخ طوسى در یکى از کتابهاى خود 89 و ابن براج 90 بر اساس روایت حبیب خزاعى در گاه ابرى بودن آسمان، شهادت دو شاهد را از داخل شهر، نپذیرفته اند) شیخ طوسى در این باره مى نویسد:

(فان کان فى السماء علّة من غیم او قتام او غبار و شهد عدلان مسلمان برؤیته وجب ایضا الصوم و متى کانت فى السماء علّة و لم یر فى البلد اصلا و شهد من خارج البلد نفسان عدلان قبل قولهما و وجب الصوم.)91

اگر در آسمان، پدیده اى مانند ابر، مه و غبار باشد و دو گواه عادل مسلمان (از داخل و خارج شهر) به دیدن هلال، گواهى دهند، روزه واجب مى شود و زمانى که در آسمان پدیده اى باشد و در شهر هلال دیده نشود و دو نفر عادل از بیرون شهر شهادت دهند، قول آن دو پذیرفته مى شود و روزه واجب مى گردد.

ایشان پس از حکم به اعتبار دیده شدن هلال در خارج از شهر، براى این که حدومرز خارج از شهر را بازشناساند، به تعریف این مسأله پرداخته و براى این منظور (دورى و نزدیکى) را عنوان کرده است. از این چند تن، تنها شیخ طوسى مسأله (نزدیکى یا هم افقى قمرى) را باز کرده است اما ابن براج 92 و ابن حمزه آن را مجمل گذاشته اند.

ابن حمزه مى نویسد:

(واذارئى فى بلد ولم یر فى اخر فان کانا متقاربین لزم الصوم اهلیهما معا و ان کانا متبا عدین مثل بغداد و مصر او بلاد خراسان لم یلزم اهل الاخر.)93

هرگاه هلال در شهرى دیده شود و در شهر دیگرى دیده نشود، اگر این دو شهر به هم نزدیک باشند روزه بر اهل هر دو شهر واجب است و اگر مانند بغداد و مصر یا بغداد و شهرهاى خراسان، از هم دور باشند بر اهل آن شهرى که هلال در آن دیده نشده روزه واجب نیست.

شیخ طوسى مى نویسد:

(و متى لم یر الهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما بیناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى رأى فیها متقاربة بحیث لو کانت السماء مصحیه و الموانع مرتفعه لرأى فى ذلک البلد ایضا لاتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط و الکوفه و تکریت و الموصل فاما اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان و بغداد و مصر فانّ لکل بلد حکم نفسه ولا یجب على اهل بلد العمل بمارآه اهل البلد الآخر.)94

هنگامى که هلال ماه در داخل شهر دیده نشود، لیکن در خارج شهر برابر آنچه بیان کردیم، دیده شود، عمل به مقتضاى آن واجب است، البته در صورتى که شهرهاى یاد شده به گونه اى نزدیک هم باشند که در فرض صاف بودن آسمان و نبود بازدارنده در هر دو شهر، به جهت هم عرض بودن و نزدیکى به یکدیگر، به طور قطع، هلال دیده شود.مانند شهرهاى بغداد، واسط، کوفه، تکریت و موصل. ولى چنانچه شهرهاى یاد شده از یکدیگر دور باشند، همچون بغداد و خراسان، یا بغداد و مصر، در این حال هر یک از آنها حکم خاص خود را دارد و بر اهل شهرى که هلال را ندیده اند، واجب نیست به آنچه شهر دیگر دیده است، عمل کنند.

با درنگ در این دیدگاه ها پى مى بریم هر سه دیدگاه در پذیرش شهادت دو شاهد در داخل شهر، با هم اتفاق دارند; اما نسبت به خارج شهر، هر یک بیانى جداى از دیگرى ارائه مى دهد:

دیدگاه نخست: این دیدگاه مقیّد است، خارج شهر را به پیرامون شهر محدود مى کند و آن را در برگیرنده دیگر شهرها نمى داند.

دیدگاه دوم: این دیدگاه مطلق است، خارج شهر را در برگیرنده دیگر شهرها نیز مى داند.

دیدگاه سوم: این دیدگاه بین شهرهاى نزدیک و دور تفصیل قائل مى شود و (خارج شهر) را، تنها شامل شهرهاى نزدیک مى داند.

به دیگر سخن، صاحبان این دیدگاه ها، همگى بر اساس صحیحه خزاز، مسأله (داخل و خارج) را به گونه اى در نظر گرفته و به اعتبار شهادت در این چهارچوب رأى داده اند; اما وقتى با روایات قضا و روز شک که موضوع آنها اعتبار شهادت دیگر شهرها و سرزمینهاى دور است، روبه رو شده اند، هر یک موضع خاصى گرفته و بر اساس این روایات، به روشنگرى حدومرز (خارج شهر) پرداخته اند:

دیدگاه نخست، این روایات را در نظر نگرفته، از این روى، براى دیده شدن هلال در دیگر شهرها اعتبارى قائل نشده است.

دیدگاه دوم، به اطلاق این روایات تمسک کرده، از این روى، به دیده شدن هلال در دیگر شهرها اعتبار داده و مرزى براى این شهرها در نظر نگرفته است.

دیدگاه سوم، با اطلاق این روایات به سرزمینهاى نزدیک، تنها به دیده شدن هلال در شهرهاى نزدیک ترتیب اثر داده است.

از میان این سه دیدگاه، به طور کلى دیدگاه سوم درست تر و از میان آراى یادشده در این دیدگاه، تنها رأى شیخ طوسى درست و برابر با دیدگاه اختصاص است و از مسأله (هم افقى قمرى) تصویر روشن و درستى ارائه مى دهد; زیرا بنابر این قول، دیده شدن هلال در سرزمینى، براى سرزمینها و ناحیه هایى معتبر شمرده شده که به طور معمول، با منطقه هلال، در دیدن مشترک هستند; یعنى اگر پدیده اى در آسمان نباشد، آن سرزمینها نیز همواره به همراه ناحیه اى که هلال در آن دیده شده، هلال را در یک زمان خواهند دید و این برابر با دیدگاه اختصاص است که مدعى اختصاص دیده شدن هلال در یک منطقه، به همان منطقه است.

باورمندان به دیدگاه اختصاص، در میان فقهاى اهل سنت

افزون بر فقهاى بزرگ شیعه که به دیدگاه اختصاص، باور داشته اند، شمارى از فقهاى اهل سنت نیز، به این دیدگاه، باور دارند.عبداللّه بن قدامه و عبدالرحمن بن قدامه از فقهاى حنبلى در باره مسأله (ویژه یا فراگیر بودن ثبوت ماه قمرى) سه دیدگاه نقل کرده اند که دیدگاه اختصاص از جمله آنهاست:

(واذا رأى الهلال اهل بلد لزم جمیع البلاد الصوم و هذا قول اللیث و بعض اصحاب الشافعى و قال بعضهم ان کان بین البلدین مسافة قریبة لا تختلف المطالع لاجلها کبغداد و البصره لزم اهلهما الصوم برؤیة الهلال فى احداهما و ان کان بینهما بعد کالعراق و الحجاز و الشام فلکل اهل بلد رؤیتهم و روى عن عکرمه انه قال لکل اهل رؤیتهم و هو مذهب القاسم و سالم و اسحاق.)95

هرگاه هلال در ناحیه و سرزمینى دیده شود، بر همه سرزمینها روزه واجب است [دیدگاه فراگیر] بنابر قول لیث و شمارى از اصحاب شافعى و شافعى مذهبان، اگر دو ناحیه نزدیک به هم باشند، به طورى که طلوع و غروب خورشید در آنها گوناگون نباشد مثل بغداد و بصره، در صورت دیده شدن هلال در یکى از آن دو، بر اهل هر دو منطقه روزه واجب است; اما اگر فاصله آنها زیاد باشد، مانند عراق و حجاز و شام، در این صورت، سرزمینهاى دور پیرو دیده شدن هلال در افق خود هستند و دیده شدن در یکى، سودى براى دیگرى ندارد [دیدگاه غیر فراگیر] و از عکرمه روایت شده: هر سرزمین، پیرو دیده شدن هلال در افق خود است [دیدگاه اختصاص] این مذهب سالم، قاسم و اسحق نیز هست.

محى الدین نووى به نقل از سرخسى مى نویسد:

(اذارآه اهل ناحیة دون ناحیة فان قربت المسافة لزمهم کلهم و ضابط القرب ان یکون الغالب انّه اذا ابصره هؤلاء لا یخفى علیهم الاّ لعارض.)96

حکم دو ناحیه نزدیک به هم که در یکى از آن دو، هلال دیده شده، یکسان است و معیار نزدیکى دو ناحیه، این است که هرگاه هلال در یکى از این دو ناحیه دیده شود در ناحیه دیگر اگر پدیده و بازدارنده اى نباشد، دیده خواهد شد.

و ابن رشد قرطبى، پس ازنقل روایت کریب مى نویسد:

(فظاهر هذا الاثر یقتضى ان لکل بلد رؤیته قرب او بعد.)97

از ظاهر این روایت بر مى آید که هر ناحیه پیرو دیده شدن هلال در افق خود آن ناحیه است، چه نزدیک، چه دور.

هم افقى قمرى

در پیوند با هم افقى قمرى یا سرزمینهایى که در دیده شدن هلال هماهنگ هستند، که اساس دیدگاه اختصاص را تشکیل مى دهد و درکلام شیخ و سرخسى نیز به روشنى بدان اشاره گردیده، بیان یک نکته لازم به نظر مى رسد و آن این که سرزمینهاى مشترک در دیدن هلال که در یک زمان اگر بازدارنده و پدیده اى نباشد توانا به دیدن هلال مى شوند، نمى توانند همیشه حدود ثابت و تغییر ناپذیرى داشته باشند، گرچه این سرزمینها، به لحاظ نزدیک بودن، چندین ماه، هلال را با هم و به گونه مشترک دیده باشند. به دیگر سخن، نمى توان قائل شد که مناطق A،B،C، در مثل که به لحاظ نزدیک بودن، هلال در این سرزمینها، چندین ماه به طور مشترک دیده شده است، همواره از نظر دیدن هلال، با هم مشترک هستند و هر گاه هلال در یکى دیده شود، لازمه آن این است که در دو منطقه دیگر نیز، دیده خواهد شد; زیرا هماهنگى و یکسانى در دیده شدن هلال، پیرو اندازه هایى چون: ارتفاع هلال و میل ماه است، به گونه اى که در یک یا چند ماه قمرى، ممکن است هلال در هر سه منطقه، دیده شود، اما در یک یا چند ماه دیگر، به لحاظ دگرگونى ارتفاع هلال یا دگرگونى میل ماه، تنها در سرزمینهاى B،A یا C،B دیده ش

ود. بدین ترتیب، هم افقى قمرى دو نوع خواهد بود: (قبلاً نیز نوعى از هم افقى بررسى شد)

1. هم افقى دگرگونى پذیر: این هم افقى پیرو شاخصهایى، مانند ارتفاع هلال و میل ماه بوده و با فرض صاف بودن آسمان،سرزمینهایى را شامل مى شود که در یک یا چند ماه، هلال در آن سرزمینها، به طور مشترک و همزمان دیده مى شود و در یک یا چند ماه دیگر، به خاطر دگرگونى آن شاخصها، این هماهنگى و اشتراک رخ نمى دهد.

شناساندن سرزمینهاى هم افق دگرگونى پذیر، به این گونه که روشن شود در هر ماه، هلال در شب بیست ونهم، در چه ناحیه ها و شهرهایى به طور همزمان و مشترک درخور دیدن است و این اشتراک از هر چند ماه یا چند سال در این ناحیه ها تکرار مى شود، امرى است که تا رسیدن به آن، راه درازى در پیش است; چه آن که افزون بر انجام حسابهاى دقیق علمى بر پایه شاخصهایى که در هلال جستن و پیش بینى دیدن دخیل هستند، برابر شدن این پیش بینى ها با عینیت دیدن و دست آخر قاعده مند شدن این امر که سالها تجربه لازم دارد، بایسته است، تا با استناد به آن، هرگاه دیدن هلال به سبب پدیده اى ناممکن شود، بتوان به طور قطع نسبت به بود یا نبود هلال درخور دیدن در سطح افق، اظهار نظر کرد.

2.هم افقى ثابت:این هم افقى ،برخلاف هم افقى دگرگون پذیر، پیرو دگرگونى اندازه هاى یاد شده نیست و شامل ناحیه هایى مى شود که همواره هلال در آنها، با فرض کم ترین بلندى ممکن از سطح افق، که کم تر از آن اندازه، دیدن ناممکن است، در تمام ماهها به طور مشترک و همزمان دیده مى شود، به طورى که در آسمان صاف، هرگاه هلال در یک ناحیه از آن ناحیه ها دیده شود، در دیگر ناحیه هاى آن نیز دیده خواهد شد و دیده نشدن آن در یک ناحیه به مفهوم دیده نشدن آن در دیگر ناحیه هاست. براین اساس، گستردگى سرزمینهاى هم افق ثابت، همواره از سرزمینهاى هم افق دگرگونى پذیر، کم تر خواهد بود.

شناسایى سرزمینهاى هم افق ثابت در شب بیست ونهم، از این جهت اهمیت دارد که هرگاه آسمان به گونه اى باشد که هلال در بخشهایى از سرزمینهاى هم افق ثابت، دیده شود و در دیگر بخشهاى آن، دیدن هلال ناممکن باشد، به لحاظ علم و قطع به وجود هلال در خور دیدن در تمام بخشهاى سرزمینهاى (هم افق ثابت) به وجود هلال در خور دیدن در ناحیه هاى دیده نشده نیز حکم مى کنیم. یا در همان حالت، هنگامى که جمع زیادى به جست وجو برخیزند و موفق به دیدن نشوند، گواهى دیدن دو شاهد عادل را مى پذیریم; چرا که ممکن است فقط براى ایشان به لحاظ قرار گرفتن در یک موقعیت خاص نسبت به افق، دیدن ممکن شده باشد. بر خلاف حالتى که آسمان در تمام بخشهاى سرزمینهاى (هم افق ثابت) صاف بوده و بسیارى از مردم، به جست وجوى هلال برخاسته اند و از این میان، تنها دو نفر، یا شمار اندکى ادعاى دیدن هلال کنند، چه آن که ادعاى ایشان با علم آن جمع به نبود هلال در افق، ناسازگارى پیدا مى کند و در صورت ناسازگارى بین بیّنه که گمان آور است و بین علم که حجیت ذاتى دارد، برترى با علم است. و این همان چیزى است که صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعى و صحیحه محمد بن مسلم بر آن دلالت دارند.

شایان یادآورى است که بى اعتبارى شهادت در آسمان صاف، در جایى است که گروه بسیارى با فرض سلامت بینایى و دقت در دیدن، به جست وجوى هلال برخیزند وگرنه، دلیلى براى مخالفت با اعتبار شهادت وجود ندارد:

(لو لم یره لعدم طلبه او لعدم الحاسة او لغیر ذلک اعتبر بالشهادة.)98

اگر هلال، به خاطر به جست وجوى هلال نپرداختن، یا دقت نکردن یا غیر آن، دیده نشود، شهادت معتبر است.

و در صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعى هم بیان روشنى بر نپذیرفتن شهادت دو شاهد در آسمان صاف، به طور مطلق وجود ندارد، تا در صورتى که آسمان صاف باشد و گروهى به جست وجوى هلال برنخیزند، یا برخیزند امّا دقت لازم را به کار نبندند یا… ادعاى دو شاهد، مبنى بر دیدن هلال برپایه این دو روایت، پذیرفته نشود.

سیر فقهى دیدگاه اختصاص یا فرآیند

ظهور دیدگاه غیرفراگیر (مشهور)

در این قسمت، بر آن هستیم که سیر فقهى و پیشینه دیدگاه اختصاص و از گردونه خارج شدن آن و در برابر، جریان بروز دیدگاه غیر فراگیر را به بوته بررسى نهیم.

همان گونه که پیش از این ذکر آن رفت، تمام، یا بیش تر فقهاى شیعه تا زمان ابن زهره حلبى (م:585هـ.ق.) براساس صحیحه محمّد بن مسلم، صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعى، به دیدگاه اختصاص باورداشته و به خاطر این روایتهاى خاص، اطلاق روایتهاى دیدن: (صم للرؤیة وافطر للرؤیة) را مقیّد کرده، به گونه اى که در فرض صاف بودن آسمان، با تمسّک به مفهوم این روایت، آغاز و انجام ماه را به دیدن هلال بسته و براى بیّنه، اعتبارى در نظر نگرفته اند و در انگار ابرى و غبارآلود بودن آسمان، شهادت دو شاهد از داخل و خارج شهر را معتبر شمرده و بنابر انگار اقامه بیّنه از سرزمینهاى دور، هر یک به فراخور استنباط خویش از روایتهاى قضا و روز شک، نسبت به دیده شدن هلال در سرزمینهاى دور نظر خاصى مطرح کرده اند.

چنین بنا و مبنایى نسبت به بیّنه، سالیان سال دوام داشته تا این که ابن ادریس حلّى (م:598هـ) با ضعیف شمردن سند روایت حبیب خزاعى و واحد شمردن آن و با این استدلال که (شهادت دو شاهد عادل، امرى است که اصول مذهب بر آن دلالت مى کند و همه احکام، بسته بر آن است، مگر آنچه که به دلیل خارج شده باشد)99 به اعتبار بیّنه، به طور مطلق حکم کرده است:

(ان شهد برؤیته شاهدان عدلان، وجب علیک الصوم، سواء کانت السماء مصحیه او فیها علّة او کانا من خارج البلد او داخله و على کل حال… وهو مذهب سیدنا المرتضى(ره) فى جمل العلم و العمل ومذهب شیخنا المفید فى المقنعه و جمیع اصحابنا… فدلّ على انّه رحمه اللّه غیر قائل بالخمسین.)100

اگر به دیدن هلال، دو شاهد عادل گواهى دهند، روزه بر تو واجب مى شود، چه آسمان صاف یا در آن علتى باشد و چه آن دو شاهد از بیرون شهر گواهى دهند یا از داخل و در هر حال، با دو شاهد ثابت مى گردد. و این رأى سید مرتضى و شیخ مفید و همه اصحاب ماست. [ابن ادریس در آخر این بحث، پس از نقل آراى شیخ طوسى در نهایه، خلاف والجمل والعقود، به اضطراب فتواى وى اشاره مى کند و در آخر به این نتیجه مى رسد که] شیخ گواهى دو گواه را پذیرفته و به لازم بودن گواهى پنجاه نفر، باور ندارد.

همان طور که مى نگرید ابن ادریس به دنبال ارائه دیدگاه خود، به منظور استوارسازى و تأیید آن، به پیشینیان، از جمله شیخ مفید، سید مرتضى و همه اصحاب، حتى شیخ طوسى متوسل شده و آراى ایشان را موافق با رأى خود و بیانگر اعتبار بیّنه، به طور مطلق ذکر کرده است.

اظهار چنین دیدگاهى از سوى ابن ادریس و همسو کردن آراى بزرگان فقه با دیدگاه خود، با توجه به شخصیت فقهى علمى ابن ادریس که پویایى فقه شیعه را، پس از یک قرن رکود و یکنواختى ناشى از سیطره آراى شیخ طوسى و شخصیت این فقیه بزرگ بر مجامع فقهى، وجهه همت خویش قرار داده بود، بستر مناسبى را براى اظهار نظر روشن و مستدل فقهاى بعدى راجع به اعتبار مطلق بیّنه در ضمن مخالفت با آراى شیخ طوسى، فراهم مى کند.

در این میان، شاید محقق حلى101 (م:676هـ.) وعلامه حلّى102 (م:726هـ.) نخستین کسانى باشند که با اشکالهایى بر صحیحه خزاز و روایت حبیب و مستندهاى شیخ طوسى، مانند: ضعیف شمردن سند روایتهاى یاد شده، حمل این روایتها بر تهمت و شک و ثابت نبودن عدالت بیّنه و در برابر استناد به روایتهاى قضا، یا روایات مطلقى که در مورد بیّنه صادر شده، به اعتبار مطلق بیّنه، که پیش از این، عکس آن; یعنى مشروط بودن اعتبار بیّنه، نظریه اى مشهور و اجماعى103 بود، حکم مى کنند و به دنبال آن، براى دیدن هلال در شهرهاى نزدیک که بیش تر به بیّنه ثابت مى شد، اعتبار مى دهند.104 و با این قول، نظریه جدیدى را که امروزه از آن با عنوان (نظریه غیرفراگیر) یاد مى شود، پایه گذارى مى کنند:

(اذا رؤى فى البلاد المتقاربة کالکوفه و بغداد وجب الصوم على ساکنیهما اجمع دون المتباعدة کالعراق و خراسان بل یلزم حیث رؤى.)105

هرگاه هلال در یکى از دو شهر نزدیک به هم، مانند کوفه و بغداد دیده شود، روزه بر ساکنان هر دو شهر واجب است، اما در صورتى که این دو شهر یا دو منطقه از یکدیگر دور باشند، در صورتى روزه بر آنان واجب مى شود که هر منطقه خودش هلال را ببیند.

(اذا رئى الهلال اهل بلد ولم یراه اهل بلد آخر، فان تقاربت البلدان کبغداد والکوفه کان حکمهما واحداً یجب الصوم علیهما معاً وکذا الافطار وان تباعدتا کبغداد وخراسان والحجاز و العراق فلکل بلد حکم نفسه.)106

هرگاه مردم شهرى هلال ماه را ببینند و مردم شهر دیگر آن را نبینند، اگر این دو شهر به یکدیگر نزدیک باشند، مانند بغداد و کوفه، حکم آنها یکى است و بر اهالى هر دو شهر روزه و همین طور فطر واجب است و اگر دور از یکدیگر باشند، مانند بغداد و خراسان و حجاز و عراق، هر شهرى حکم خاص خویش را دارد.

بدین ترتیب، مى توان سخنان ابن ادریس را در مورد اعتبار مطلق بیّنه، بستر پدید آمدن دیدگاه غیرفراگیر (دیدگاه مشهور) و در پى آن استدلالها و آراى محقق حلى و علامه حلى را در مورد اعتبار دیده شدن هلال در شهرهاى نزدیک، نقطه آغازین دیدگاه غیر فراگیر و نقطه پایانى نظریه اختصاص دانست.

اعتبار دیده شدن هلال در دیگر شهرها، براى شهرهاى همجوار و نزدیک، امرى است که شالوده دیدگاه غیر فراگیر بودن هلال را تشکیل مى دهد; اما این تمام آن چیزى نیست که دیدگاه غیر فراگیر مدعى بیان آن است;بلکه علاوه بر آن، همان طور که پیش از این نیز بیان شد، ما در این دیدگاه شاهد یک سرى معیارهایى هستیم که براى روشن کردن مرز سرزمینهاى نزدیک به این دیدگاه اضافه شده اند. (اتحاد در طلوع و غروب خورشید) یا (هم افقى) از جمله این معیارهایند که بیش تر از سوى فقهاى شیعه ارائه گردیده است و شاید بتوان معیارى را که شیخ طوسى در مورد تعیین و تحدید دو ناحیه نزدیک در مبسوط107 بیان کرده: (البلاد المتقاربة التى لایختلف فى المطالع) و علامه حلى در تحریر الاحکام آن را ضمن نقل و تقویت قول شیخ، یادآور شده است، منشأ ورود این معیار در دیدگاه غیر فراگیر دانست:

(والشیخ رحمه اللّه جعل البلاد المتقاربة التى لایختلف فى المطالع کبغداد والبصره کالبلد الواحد والبلاد المتباعدة کبغداد و مصر لکل بلد حکم نفسه و فیه قوّة.)108

شیخ طوسى، شهرهاى نزدیک به یکدیگر را که طلوع و غروب آنها گوناگون نباشد، مانند بغداد و بصره در حکم یک شهر قرار داده و براى شهرهاى دور همچون بغداد و مصر، حکم خاصى قائل شده است و در این نظر قوتى است.

(وبعضهم اعتبر ما قلناه و ضبطوا التباعد بان یکون بحیث یختلف المطالع کالحجاز والعراق والتقارب بان لایختلف کبغداد والکوفة.)109

گروهى از شافعیان، همان میزانى را پذیرفته اند که ما پذیرفته ایم; یعنى هر جا در طلوع خورشید اختلاف داشته باشند، مانند حجاز و عراق، شهرهاى دور و هر جا از جهت افق با هم یکسان باشند، مانند بغداد و کوفه، شهرهاى نزدیک به شمار آورده اند.

پس از علامه، شمارى از فقها از جمله فخرالمحققین،110 شهید ثانى111، صاحب مدارک112 و محقق سبزوارى113 با اثرپذیرى از آراى علامه، همین معیار را بر مى گزینند و فخرالمحققین افزون بر آن، به تعریف این معیار مى پردازد و مرز سرزمینهایى را که از نظر طلوع و غروب خورشید اختلاف دارند، هزار میل که سبب یک ساعت تفاوت در طلوع و غروب مى گردد، تعیین مى کند.

(فکل بلد غربى بعد عن الشرقى بالف میل، یتاخر غروبه عن غروب الشرقى ساعة واحدة وانّما عرفنا ذلک بارصاد الکسوفات القمریه.)114

هر شهر غربى که مقدار یک هزار میل (1609 کیلومتر115) از شهر شرقى دور باشد، غروب خورشید در آن جا یک ساعت دیرتر رخ خواهد داد، ما این مقدار را از رصد گرفتگیهاى ماه به دست آوردیم.

این گونه است که مى بینیم معیارى همچون نبود اختلاف در طلوع و غروب خورشید، یا هم افقى خورشیدى، از زمان علامه حلى تا به امروز، به عنوان محور شناسایى مرز بین مناطق نزدیک و دور نسبت به منطقه دیدن هلال از سوى باورمندان دیدگاه غیرفراگیر مطرح مى گردد.

در حال حاضر، در ایران اسلامى نیز براساس همین دیدگاه به آغاز و انجام ماه قمرى حکم مى شود; یعنى از آن جایى که فاصله غربى ترین و شرقى ترین نقطه در ایران اسلامى حدود هزار میل یا 1500 کیلومتر است و این مقدار فاصله، سبب یک ساعت فرق در طلوع و غروب خورشیدیا وجود یک ساعت واحد در این دو نقطه مى شود; از این روى، در هر نقطه از کشور ما که هلال دیده شود به ثابت شدن ماه در تمام ناحیه ها و شهرهاى آن حکم مى شود.

به طور کلى مى توان گفت در کشورهاى اسلامى، مرزهاى قراردادى هر کشور، نقش تعیین کننده اى در حکم آغاز و انجام ماه قمرى دارند، به عنوان مثال اگر در شهرهاى مرزى شرق عراق، هلال دیده شود و در شهرهاى مرزى غرب ایران دیده نشود، مرز قرار دادى بین دو کشور، از ثابت شدن ماه در شهرهاى غربى ایران که شاید فاصله آنها با شهرهاى یادشده در عراق، از 200 یا 300 کیلومتر، افزون نباشد، مانع مى گردد در حالى که چنین امرى با دیدگاه فقهى مشهور (دیدگاه غیر فراگیر) که در داخل مرزهاى کشور ما پیروى مى شود، ناسازگارى دارد.

بررسى مبانى دلیلهاى دیدگاه غیر فراگیر

پس از بررسى فرآیند شکل گیرى دیدگاه غیرفراگیر و جایگزینى این دیدگاه به جاى دیدگاه اختصاص، در این جا برآنیم که به بررسى دلیلها، یا انگیزه هایى که محقق حلى و علامه حلى را به سست و بى بنیاد انگاشتن دیدگاه اختصاص و طرح دیدگاه غیرفراگیر واداشته، بپردازیم.

1. یکى از این انگیزه ها را باید در سخنان ابن ادریس در اعتبار مطلق بینّه و همسو کردن نظر بزرگان فقه، از جمله: شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ طوسى و دیگر اصحاب با این دیدگاه، که در گفتار پیشین ذکر شد، جست وجو کرد.

در بررسى چنین انگیزه اى باید به روشنى بیان کرد: هیچ یک از فقهاى مورد استناد ابن ادریس، به اعتبار بیّنه، به طور مطلق باور نداشته اند; بلکه آن را در صورت نبود علم و در انگارى که آسمان صاف نباشد، معتبر شمرده اند و در همین انگار هم، شمارى از ایشان از جمله شیخ طوسى، ابن براج و ابن حمزه، به اعتبار بیّنه به طور مطلق، حکم نکرده; بلکه براى اعتبار آن، همان طور که ذکر شد، شرط (نزدیکى) را مطرح کرده اند. آنچه شیخ طوسى در خلاف یا در دیگر کتابهاى خود آورده است، به خلاف گوناگونى این آرا در چند وچون مسأله شهادت، مفاد جملگى آنها، حاکى از این است که شیخ در مورد اعتبار بیّنه، به تفصیل باور داشته نه اطلاق و حتى نسبت به چنین تفصیلى ادعاى اجماع کرده است:

(مسأله: لایقبل فى رؤیة هلال رمضان الاّشهادة شاهدین، فاما الواحد فلایقبل منه، هذا مع الغیم واما مع الصحو فلایقبل الاّ خمسون قسامه او اثنان من خارج البلد… دلیلنا: اجماع الطائفه و الاخبار التى ذکرناها فى الکتابین المقدم ذکرهما.)116

دیده شدن هلال ماه رمضان پذیرفته نمى شود، مگر به گواهى دو شاهد. پس، از یک شاهد، گواهى قبول نمى شود. [پذیرش گواهى دو شاهد] هنگامى است که آسمان را ابر فراگرفته باشد; اما با صافى آسمان و نبود علت، معتبر نیست، مگر شهادت پنجاه نفر به عدد قسامه، یا دو نفر از بیرون شهر… دلیل ما [بر چنین تفصیلى] اجماع طائفه شیعه و اخبارى است که در دو کتاب [تهذیب و استبصار] نقل کردیم.

2. یکى دیگر از انگیزه هاى سست و ضعیف شمردن نظریه اختصاص از سوى علامه117 ضعیف بودن سند روایتهایى همچون: صحیحه خزاز و روایت حبیب خزاعى است که در واقع، اساس دیدگاه اختصاص را تشکیل مى دهند، حال آن که بیش تر باورمندان اعتبار بیّنه به طور مطلق، که به بررسى اسناد این دو روایت پرداخته اند118، تنها روایت حبیب خزاعى را به خاطر مجهول بودن حبیب خزاعى و شمارى119 به جهت وجود اسماعیل مرار در سلسله سند این روایت، مشمول این ضعف دانسته اند; اما نسبت به صحیحه خزاز چنین نظرى نداشته اند.

محقق حلى، به رغم ارائه استدلالهایى درباره دیدگاه هاى شیخ طوسى، یا اثبات مطلق بودن اعتبار بیّنه، در مورد درستى یا نادرستى سند این دو روایت، چیزى ابراز نکرده است. گویا علامه نیز، یونس بن عبدالرحمن را که در سلسله سند روایت خزاز قرار دارد و شمارى 120 وى را سبب ضعف این روایت دانسته اند، ثقه شمرده است.121 شهید اول در مورد این روایت جمله (اصحّ طریقاً واکثر عملاً) را به کار مى برد122و سید حکیم این دو خبر را برابر با بناء عقلا ذکر مى کند.123

بدین ترتیب، ملاحظه مى شود که خدشه در سند این دو روایت، نمى تواند دلیل درخور پذیرشى براى ضعیف قلمداد کردن نظریه اختصاص به شمار آید.به همین جهت، علامه در (مختلف) 124 با فرض سالم بودن سند این دو روایت، براى از میان برداشتن ناسازگارى بین این دو روایت، که سبب محدودشدن دامنه اعتبار بیّنه مى گردند و دیگر روایتها که ناظر بر اطلاق دامنه اعتبار بیّنه هستند، این دو روایت را بر موضع تهمت و شک و ثابت نشدن عدالت بیّنه حمل کرده و یادآور شده است: این که در این دو روایت در فرض صاف بودن آسمان، ثابت شدن دیدن هلال، بستگى پیدا کرده به شهادت پنجاه نفر، این امر حاکى از بى اعتبارى گواهى گواهانى است که گواهى آنان گمان آور است و پدیدآورنده علم عادى و اطمینان نیست.بر این اساس، اصل حجت بودن بیّنه است در هر حالت، چه آسمان صاف باشد یا نباشد و تنها آن دسته از شهادتهایى که سبب گمان و شک است بنابر مفاد این دو روایت، حجت نیستند.          ادامه دارد... 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات