تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۸۸ - ۱۰:۱۵  ، 
کد خبر : ۱۲۲۳۸۰

مهره شطرنج بیگانه


محمد ایمانی
28سال پس از سرنگونی رژیم کودتایی پهلوی و مقارن با ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، دوباره رژیم ایالات متحده آمریکا و ملت ایران به هم رسیده اند، ملتی که به تعبیر خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس، «با انقلاب اسلامی، جیمی کارتر را تحقیر کرد و با پیروزی در جنگ 8ساله، رونالد ریگان را». و این به هم رسیدن چندین باره پس از قریب 3دهه در حالی است که از یک سو برخی غول های رسانه ای غرب سیگنال های جنگ علیه ایران را ارسال می کنند و از جانب دیگر برخی از همان رسانه ها و تحلیلگران، از ضرورت درخواست از ایران برای مذاکره و بازگشایی سفارت در تهران خبر می دهند و این سیگنال های متناقض به نحوی است که احیاناً ناظران را به خطا یا سردرگمی می کشاند که؛
بالاخره چه خبر است؟ جنگ و درگیری در پیش است و آمریکا می خواهد در بن بست رفته در 53ساله پس از کودتای 28مرداد 1332 بتازد؟ دنبال صلح و آشتی است؟ این چه نوع صلح طلبی و آشتی جویی است که سرنیزه نشان می دهند و دیپلمات می دزدند و ناو می آورند و قشون کشی می کنند؟ و النهایه اینکه چه باید کرد؟
آیا حقیقتاً اوضاع، بحرانی و آشفته است و سیاستمداران ما ـ آن گونه که برخی محافل و جریان های مشخص داخلی ادعا می کنند ـ در فضایی فاقد استراتژی، مشغول تندروی اند و کشور را به کام جنگ و نابودی می کشانند یا اتفاق دیگری در جریان است و دست برقضا جریان سیاسی و رسانه ای مورد اشاره که القای نگرانی و جنگ و بحران می کند، رفتارش زیر سؤال می باشد و مشغول خیانت است؟ اگر این فرضیه آخر درست است، انگیزه این خیانت چیست؟
آیا درگیری و جنگ در پیش است؟ حاصل ضرب تبلیغات سامان یافته در آمریکا ـ اعم از تأیید یا تکذیب یا ابراز نگرانی ـ قصد دارد چنین ترسی را القا کند که بوش دیوانه! است و در برابر دیوانه باید کوتاه آمد. در داخل هم برخی مدعیان دلسوزی به چنین تحلیلی متوسل می شوند. مستندات آنها این است که بازداشت دو دیپلمات ایرانی در اوایل دی ماه گذشته ـ که به آزادی آنها منجر شد ـ و سپس بازداشت 5 دیپلمات دیگر در اربیل که توسط نظامیان آمریکایی دو هفته پس از اتفاق اول رخ داد، در کنار قشون کشی و آوردن ناوها، همگی حکایت از جدی بودن درگیری دارد.
همچنان که همین یکشنبه دبیر دوم سفارت ایران در منطقه العرصات در شرق بغداد توسط نیروهایی ربوده شد که یونیفورم وزارت دفاع عراق را برتن داشتند و زیر نظر مستقیم نیروهای آمریکایی در منطقه الخضرا فعالیت می کنند. این بار البته آمریکا ترجیح داده مسئولیت مستقیم دیپلمات ربایی را متوجه خود نکند.
اجازه بدهید چشم انداز فرضیه جنگ و فراتر از آن مختصات سیاست پنهان کاخ سفید در قبال ایران را از نگاه محافل آمریکایی مرور کنیم. از متن این تحلیل ها مشخص خواهد شد آمریکا قطعا قصد جنگ با ایران را ندارد ـ اگرچه مایل به ارعاب است ـ چرا که ظرفیت ایجاد ناامنی برای خود را در همسایگی ایران ندارد اما در عین حال نگران گسترش نفوذ ایران در منطقه است و نهایتاً مایل است پای میز مذاکره با ایران بنشیند اما نه مذاکره از موضع برابر و عادلانه که اعتراف به شکست از موضع ابرقدرتی است، بلکه مذاکره در شرایط روانی ارعاب و تهدید به همان شیوه رایج و سوخته باج خواهی: «فشار بیاور، مذاکره کن، امتیاز بگیر»!
این روزها درحالی که دریاسالار ویلیام فالون 62 ساله (فرمانده جدید نیروهای نظامی آمریکا در خاورمیانه) در جلسه استماع سنا تصریح می کند که «ایران در حال کاهش نفوذ ما در منطقه با استفاده از اوضاع عراق است»، گری سیک مشاور اسبق شورای امنیت ملی در گفت وگو با رادیو دولتی انگلیس تاکید می ورزد «هدف آمریکا از تهدید، نگه داشتن ایران در حالت تردید است. دولت بوش درپی اقدام نظامی نیست بلکه می خواهد ایران را وادار به کنار گذاشتن برنامه اتمی کند و انتشار سخنان و اخباری حاکی از افزایش نگرانی درباره اقدام نظامی، برای به حداکثر رساندن فشار روانی بر ایران و نیز کاهش نفوذ این کشور است.»
مشابه همین مضمون را وین وایت تحلیلگر پیشین خاورمیانه در دفتر اطلاعات و تحقیق وزارت خارجه آمریکا به کریستین ساینس مانیتور گفته است؛ «آنها در کاخ سفید می خواهند با طرح هایی نظیر افزایش شمار نظامیان در عراق، ایران را تحت فشار قرار دهند تا از موضع خود کمی عقب‌نشینی کند.»
در تایید همین واقعیت مجله نیوزویک هم با تاکید بر اینکه «بخشی از سیاست های اخیر واشنگتن علیه ایران از پیشنهادهای هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق که به مسائل جهانی همچون صفحه شطرنج می نگرد، متأثر است»، می‌نویسد «به نظر می رسد بوش این پیشنهاد کیسینجر را درباره ایران دنبال می کند که آمریکا باید با ایران مذاکره کند اما تا زمانی که نتوانسته در خاورمیانه نیروهای خود را به گونه ای گرد آورد که از موضع قدرت با تهران وارد مذاکره شود، نباید وارد مذاکره شود. باید به ایران نشان دهیم که هنوز کشور ضعیفی است.»
در این میان نقطه کانونی سیاست جدید همین است که آمریکا با دستان کاملا خالی و بسته، باید چنان تردستی کند یا چنان هیاهوی او را در ایران به گوش مردم و سیاستمداران برسانند که رعب ایجاد کند و بدون هیچ هزینه و درگیری از سوی کاخ سفید، سد پولادین مقاومت ایران درهم بشکند. وگرنه امروز محافل سیاسی و رسانه ای بسیاری در آمریکا تاکید می کنند که «گزینه درگیری نظامی با ایران تبعات بسیار ناگواری به دنبال دارد، تبعاتی که در صورت پیش آمدن ما را وادار می کند تا بگوییم کاش همچنان در باتلاق عراق فرو رفته بودیم و به طرف ایران نزدیک نمی‌شدیم».
واقعیت این است که آمریکایی ها حتی از سایه خود در عراق هم می ترسند همچنان که 20 ژانویه ـ 9 روز پس از ربودن 5 دیپلمات ایرانی در اربیل ـ وقتی افراد ناشناس، یونیفورم نظامیان آمریکایی بر تن، به تفنگداران آمریکایی در کربلا حمله کردند و در اندک زمانی 5 تن از آنها را از پای درآوردند و صحنه را ترک کردند و پس از آن چند فروند هلی کوپتر اشغالگران آمریکایی طی چند روز سرنگون شد، محافل نظامی و سیاسی در آمریکا با سراسیمگی و وحشت تمام مسئولیت این تلفات رعب آفرین را به پای ایران نوشتند و با هم این گونه زمزمه کردند که ایران از ما زهرچشم گرفت!
این روزها درحالی که بوش اعلام می کند «نیروهای طرفدار ایران در حال قدرت گرفتن در عراق هستند»، روزنامه واشنگتن پست هشدار می دهد «نفوذ ایران در عراق رو به افزایش است، از تأسیس مراکز بیمارستانی تا پروژه های بر ق رسانی و گازرسانی و سرمایه گذاری های عظیم در کنار مبادلات فنی و مهندسی برای جاده سازی. و این در حالی است که دو حزب شیعی مجلس اعلا و حزب الدعوه و سازمان نظامی بدر از ایران حمایت می کنند در عین حال زیباری وزیر خارجه می گوید ایران با سیاستمداران کرد و سنی نیز گفت وگو و همکاری دارد.»
آمریکایی ها حتی از سایه خود هم می ترسند چه رسد به خیال درگیری با ایران. نگارنده نمی خواهد درباره نقل قولی که از هفته نامه معتبر آمریکایی تایم ذکر می کند، قضاوت کند اما این مجله به نقل از «رابرت باوئر» افسر سابق سازمان سیا هشدار می دهد «باید از تحریک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دست کشید چرا که این نیرو اگر تحریک شود و به فکر تلافی بیفتد، یک تباه کننده و ویرانگر جدی خواهد بود. ما لبنان را از یاد نبرده ایم همچنان که شاید مرگ 5 تفنگدار آمریکایی 9 روز پس از دستگیری اعضای سپاه(؟) در اربیل، می تواند از چنین خاستگاهی پیش آمده باشد.
این مرگ برای ما پیام داشت. ما نمی توانیم قدرت ایران را دست کم بگیریم آنها حتی می توانند به خطوط لجستیکی ما ضربه بزنند. من در تماسی که با یکی از پیمانکاران آمریکایی در بغداد داشتم از او پرسیدیم، ایران چه اندازه می تواند به ما خسارت بزند و او گفت بهتر است این گونه بگویم که امروز در بصره واحد پول، بیش از دینار، تومان ایرانی است. اکثر عراقی ها در جنوب با ایران در ارتباطند.»
این روزها دولت بوش در معرض خردکننده ترین و مرگبارترین فشارها در داخل آمریکاست. تیم بوش در حالی که با مرگ سیاسی دست و پنجه نرم می کند، پلتیک زده و به شیوه عبیدالله بن زیاد می کوشد درگیری را مغلوبه کند. عبیدالله بن زیاد هم نگران و با دستان خالی و صورت نقاب زده وارد کوفه ای شد که چند ده هزار نفر پشت مسلم بن عقیل نماز می خواندند اما با جنگ روانی و ارعاب و ادعای این که سپاه شام در راه است، مردان خود را به خانه ها برگردانید و... توانست فضا را دگرگون کند. امروز هم همان سناریوی سوخته در حال اجراست به خیال این که یک بار در ماجرای کودتای شکست خورده 28 مرداد 32 اجرا کردند و با هیاهو و اوباشیگری، در کمال ناامیدی و در حالی که شکست را به چشم می دیدند، پیروز شدند.
برخلاف ادعای برخی سیاست بازان داخلی هیچ بحرانی در پیش نیست. کشور براساس راهبردی حکیمانه، مصلحت اندیشانه و عزتمندانه در حال جلب اعتماد عمومی در منطقه و گسترش نفوذ اسلامی و سازنده خود است، راهبردی که جز با استواری و ایمان و نهراسیدن از اشتلم ها پیش نمی‌رفت.
در این میان اگر از کم اطلاعی برخی دمندگان در شیپور جنگ و بحران بگذریم، تردیدهای جدی در باره انگیزه جریان مصمم به «ارعاب» و بهم ریختن آرامش و ثبات در کشور وجود دارد. آیا آنها همان تکیه گاهی هستند که قرار است اهرم فشار بر ایران بر مبنای آن «تکیه گاه» عمل کند؟ آیا آنها قول و قرار با بیگانه دارند و آمریکا روی همین حلقوم ها حساب می کند؟ آیا منافع نامشروع اقتصادی در بهم ریختن ثبات و آرامش روانی جامعه دارند؟ آیا به خاطر انتقام از نظام یا تسویه حساب سیاسی با دولت وارد بازی در سناریوی جنگ روانی دشمن شده‌اند؟
پاسخ به این پرسش ها، مجالی دیگر می طلبد اما همین یک جمله را باید گفت که آنها اگرچه ادعای تلاش برای کاهش احتمالی درگیری و جنگ را دارند اما با عملکرد و گفتار خود، عملا دشمن را جسورتر و امیدوارتر می کنند چرا که در خدمت پروژه بیگانه برای خالی کردن دل مردم و مسئولان و کوتاه آمدن ایران عمل کنند. رسم آنها رسم منافقان است و هرچه هست، از این شیوه بوی خیرخواهی و نصیحت استشمام نمی‌شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات