تحقیقاً امروز در زندگى مسلمین و در آفاق اسلامى، هیچ مسألهیى به اهمیت و خطورت مسألهى فلسطین نیست. بیش از چهل سال است که بتدریج مسلمین را با غصب بخشى از خانهى خودشان عادت دادهاند. فقط غصب خانهى مسلمین نیست؛ بلکه قضیه بالاتر از این است. مسأله این است که دشمنان جهانى اسلام، بخشى از خانهى مسلمین را براى حمله به صفوف مسلمین و براى مبارزه با خواستهها و حرکات آنها، سنگر قرار دادهاند.
متأسفانه در دنیاى اسلام، آن کسانى که امکانات در دستشان بوده و مىتوانستند دربارهى این مسأله تصمیمهاى مؤثرى بگیرند، آن را در زاویهى فراموشى - ولو نه به لفظ، اما در باطن امر - قرار دادند. ما اگر به خود بیاییم، خواهیم دید که این بزرگترین بلایى است که در دورههاى اخیر، بر مسلمین نازل شده است. حکم اسلامى این قضیه، واضح است. احدى از مسلمین، دربارهى حکم منطبق بر قضیهى فلسطین، تردیدى ندارد. این، همان مسألهیى است که در تمام کتب فقهى - که بحث جهاد در آن مطرح شده - آمده است. اگر کفار بیایند و بلد مسلمین را تصرف یا احاطه کنند، هیچیک از فقهاى مسلمین - قدیم و جدید - در وجوب عینى جهاد در این مورد، تردید نکرده است. همهى مذاهب اسلامى، در این معنا همعقیده هستند. جهاد ابتدایى، واجب کفایى است؛ اما در غیر این مورد. جهاد دفاعى که اظهر مصادیق دفاع هم هست، واجب عینى است.
مسألهیى با این وضوح و با این اهمیت، امروز در دنیاى اسلام، مثل یک مسألهى درجهى دو مورد توجه قرار مىگیرد. البته گناه اول، به عهدهى رؤساى مسلمین است. اگر زعماى مسلمین و رؤساى کشورهاى اسلامى، متحداً و جداً بر استنقاذ فلسطین تصمیم بگیرند، خواهند توانست.
امروز حادثهى بزرگى داخل سرزمینهاى اشغالى در جریان است
در مسألهى فلسطین، آنچه که هدف است، استنقاذ فلسطین است؛ یعنى محو دولت اسرائیل. فرقى بین سرزمینهاى قبل از سال 67 و بعد از آن نیست. هر یک وجب از خاک فلسطین، یک وجب از خانهى مسلمین است. هر حاکمیتى غیر از حاکمیت مردم فلسطین و حاکمیت مسلمین بر کشور فلسطین، حاکمیت غاصب است. حرف، همانى است که امام راحل عظیم الشأن فرمود: «اسرائیل بایستى محو بشود». یهودیهاى فلسطین، اگر دولت اسلامى را قبول مىکنند، در آنجا زندگى کنند. بحث، بحث یهودىستیزى نیست. مسأله، مسألهى غصب خانهى مسلمین است. رؤسا و زعماى مسلمین، اگر تحت تأثیر قدرتهاى جهانى قرار نداشتند، مىتوانستند این مهم را انجام بدهند؛ ولى متأسفانه نکردند.
امروز، حادثهى بزرگى داخل سرزمینها در جریان است و آن، همین قیام اسلامى است که این روزها وارد چهارمین سال عمر خود مىشود. این، همان چیزى است که باید فلسطین را نجات بدهد. این، همان چیزى است که حامیان و تولیدکنندگان اسرائیل، از آن مىترسیدند. این، همان چیزى است که بدان امید بود و این امید، امروز برآورده شده است. این، یک نعمت بزرگ الهى است.
اگر ما مسلمین، این نعمت را شکر کردیم، باقى خواهد ماند؛ «لئن شکرتم لازیدنّکم»(1). اگر به این نعمت کفران ورزیدیم، از دست خواهد رفت. شکر این نعمت به آن است که همهى مسلمین در همه جاى عالم، تکلیف شرعى خودشان بدانند که از این مبارزانى که امروز به نام اسلام مبارزه مىکنند، حمایت نمایند. امروز، هیچ علاجى جز این نیست.
این حمایت، بایستى وسیع و همهجانبه باشد. هم حمایت سیاسى، هم حمایت تبلیغاتى، هم حمایت اخلاقى و هم حمایت نظامى لازم است. هرچه ممکن بشود، لازم و تکلیف است. مسلمین دنیا ببینند، کدامیک از انواع این حمایتها را مىتوانند بکنند. هرچه را که دانستند، تکلیف شرعى آنهاست و از آن نباید تخلف بکنند.
هیچکس سازش را به حساب مبارزه نگذارد
غالباً دو نکته از نظر شعاردهندگانِ به نام اسرائیل، دور مىماند. ما این دو نکته را اجمالاً عرض مىکنیم. یکى از این دو نکته این است که دشمنىِ با غاصبان اسرائیل، با دوستىِ با کسانى که پشتیبان همهجانبهى غاصبان اسرائیل هستند، نمىسازد. این، ممکن نیست. آن کسانى که خیال مىکنند، از راه امریکا و همپیمانانش مىتوانند فلسطین را نجات بدهند، در اشتباه تأسفانگیزى بسرمىبرند. همچنان که از راه دولت اسرائیل نمىشود فلسطین را نجات داد، از راه دولت امریکا و همپیمانانش هم نمىشود فلسطین را نجات داد. هر حرکتى که به تکیه بر پشتیبانان دولت غاصب منتهى بشود، قطعاً یک حرکت انحرافى و یک غلط بزرگ است. اگر کسى شعار ضدیت با اسرائیل را مىدهد، اما با همپیمانان اسرائیل در این مسأله همصحبتى مىکند و به آنها اتکا مىنماید، باید دانست که دروغ مىگوید. چنین چیزى ممکن نیست.
آن کسانى که اسرائیل را تغذیه مىکنند، در جبههى اسرائیل هستند. آن کسانى که به هر نحوى از انحاء به اسرائیل کمک مىکنند، در جبههى اسرائیل هستند. آن کسانى که با صهیونیستها مذاکره مىکنند، در جبههى اسرائیل هستند. مبارزه براى استنقاذ سرزمین فلسطین، باید معناى حقیقى مبارزه را داشته باشد. مبارزه، نقطهى مقابل سازش است. در این مسأله، سازش خیانت و مبارزه وظیفه است. هیچکس سازش را به حساب مبارزه نگذارد.
ما مسلمین، به شیوههاى تبلیغاتى دشمن وقوف پیدا نکردهایم
نکتهى دوم این است که یکى از چیزهایى که در روز اول، ایجاد دولت غاصب را زمینهسازى کرد و امروز هم ادامهى آن دولت را زمینهسازى مىکند، تبلیغاتى است که دستگاه تبلیغاتى سراسرى صهیونیستها و دوستانشان در همه جاى دنیا، به راه انداختهاند. براى افکار مردم دنیا، اینطور وانمود کردهاند که صاحبِ خانه، آن کسانى هستند که بر آنجا حکومت مىکنند و یک عده دور از فرهنگ هم براى آنها مزاحمت ایجاد مىکنند! متأسفانه، این را در دنیا جا انداختهاند. روى این قضیه، در افکار عمومى و در فرهنگ عام جهانى، کار تبلیغاتى کردهاند؛ ولى ما مسلمین غافل بودهایم! ما مسلمین، به شیوههاى تبلیغاتى دشمن وقوف پیدا نکردهایم. از بهترین شیوهها، براى بیان حقانیت مردم فلسطین استفاده نکردهایم.
آنچه بر این مقدمه مىخواهم مترتب کنم، این است که در تمام اقطار عالم، همهى روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و کسانى که در تبلیغات، اندک دستى دارند، باید با احساس وظیفهى کامل نسبت به این قضیه، اداى تکلیف بکنند. بعد از جنگ جهانى دوم، یهودیها در سرتاسر دنیا، براى مظلومنمایى، صدها و بلکه هزارها فیلم درست کردهاند، تا چهرهى آنها را مظلوم، و چهرهى کسانى که با آنها مقابل بودند - به صورت واقعى یا غیرواقعى - ستمگر نشان بدهد. تا آنجا که ما اطلاع داریم، ظلمى که امروز به ملت فلسطین مىشود، هیچوقت به مجموعهى یک ملت نشده است؛ در حالى که متأسفانه افکار عمومى دنیا، از این ظلم مطلع نیست. این، بایستى درست بیان بشود. باید فیلمها ساخته بشود، باید کارهاى هنرى انجام بگیرد تا همهى افکار عمومى دنیا بدانند که چه مىگذرد.
متأسفانه باید اعتراف کنیم که روشنفکران ما و کسانى که مىتوانستند، کوتاهى کردند. ما باید در سطح عالم، مسألهى فلسطین را آنچنان که هست، معرفى بکنیم. براى این کار باید سرمایهگذارى بشود و افراد، تلاش و کار کنند. این، نکتهیى بوده است که ما از آن غفلت کردهایم.
انقلاب اسلامى، جبهههاى جدیدى علیه اسلام به وجود آورد
امروز بعد از اینکه انقلاب اسلامى، بُرندگى اسلام را نشان داد، دشمنان اسلام و مسلمین جدیتر شدند. انقلاب اسلامى، جبهههاى جدیدى علیه اسلام به وجود آورد؛ فقط به خاطر اینکه اسلام را معرفى کرد و نشان داد که اسلام با ظلم مخالف است و فهماند که مسلم واقعى، آن کسى است که در مقابل قلدرى و سرکشى و نظام سلطهى جهانى، تسلیم نمىشود و زیر بار نمىرود. این، سلطهگران را بشدت خشمگین کرد و در مقابل اسلام، جبهههاى جدیدى به وجود آورد.
(سخنرانى در دیدار با شرکتکنندگان در اولین کنفرانس اسلامى فلسطین)
مسألهى فلسطین، یکى از مصایب بزرگ جهان بشریت کنونى است. هر کس که احساسى در مورد انسان و حقوق انسان دارد و دم از حمایت از انسانهاى مظلوم مىزند، باید در این قضیه صاحب داعیه باشد و این قضیه را، قضیهى خود بداند. شاید بشود گفت که قضیه و مصیبت فلسطین، جزو قضایاى کمنظیر تاریخ است. تا آنجا که ما دانستیم و شناختیم، اینطور حادثهیى با این عظمت نسبت به یک ملت، در طول تاریخ هم کمنظیر است.
شما هرچه از مصایب انسانى فرض کنید، در مصیبت و قضیهى فلسطین جمع است؛ از قتل نفوس بىگناه، از آواره کردن انسانها و بىخانمان کردن آنها، از شکنجه و زجر و حبس و تبعید و از این قبیل، از اهانت به کرامت انسانى، از نابود کردن سرمایههاى بشرى یک عده انسان، از فشار و ظلم و اختناق و اجازهى فعالیت ندادن به یک عده بشر. همهى این مصایبى که اگر در گوشهیى از عالم براى جمعى از مردم اتفاق بیفتد، بشریت را جریحهدار و داغدار مىکند، در قضیهى فلسطین در طول چهلوپنج سال اخیر اتفاق افتاده است.
آن کسانى که دم از طرفدارى از حقوق بشر مىزنند، اگر راست مىگویند، باید از حقوق ملت فلسطین سخن بگویند. شما کدام ملت را سراغ دارید که در این چهلوپنج سال اخیر، به قدر ملت فلسطین شکنجه دیده باشد، مصیبت کشیده باشد، عزیزانش را از دست داده باشد و حقوقش نادیده گرفته شده باشد؟ چهطور شد که اگر در گوشهیى از عالم، یکى از این مصایب براى عدهیى انسان پیش بیاید، کسانى ادعا مىکنند که دلسوز و غمخوار حقوق بشرند؛ سینه سپر مىکنند، حرف مىزنند و اقدام مىکنند؛ اما مجموع این همه مصیبت را در مردم فلسطین ندیده مىگیرند؟!
در قضیهى فلسطین، حقیقت را واژگونه جلوه دادند
توطئهى بزرگ این است که در قضیهى فلسطین، حقیقت را واژگونه جلوه دادند. آن کسى که براى مسألهى فلسطین - یعنى براى خانهى خود، براى حق انسانى و حق ملى خود - اقدامى مىکند، در عرف مطبوعات استکبارى دنیا و دستگاه تبلیغاتى وابسته به استکبار و صهیونیسم، تروریست معرفى مىشود! مصیبت بزرگ آن است که این مصایب را، با قبول و تأیید دنیاى متمدن، بر سر یک ملت مىآورند! دنیاى به اصطلاح متمدن، دنیاى به اصطلاح طرفدار حقوق بشر، در طرف آن کسانى ایستاده است که این همه حقوق انسانى و الهى و مشروع یک ملت را ندیده گرفتهاند.
صهیونیستها آمدند خانهى فلسطینیها را غصب کردند؛ آنها را از اولیترین حقوقشان محروم کردند؛ در خاک آنها، دولتى را علیه آنها به وجود آوردند؛ و امروز دنیاى به اصطلاح متمدن - امریکا و بلندگوهاى استکبارى - به جاى اینکه در جهت آن ملتى که مظلوم واقع شده است، قرار بگیرند، در طرف آن دستگاهى قرار مىگیرند که این ستمها را در طول آن چهلوپنج سال کرده است! واقعاً چه مصیبتى از این بالاتر؟! ما هیچ ظلمى با این عظمت سراغ نداریم. به یک ملت با چنین حجم عظیمى ظلم کنند، و آن وقت اگر آن ملت از روى ناچارى حرکت و اقدامى بکند، آن اقدام را به عنوان تروریسم و به عنوان اعمال خشونت بکوبند! امروز وضع سیاست استکبارى دنیا این است. امروز دستگاههاى زر و زور در دنیا دست به دست هم دادهاند تا حقوق ملت فلسطین را تضییع کنند؛ سعى مىکنند جنبهى انسانى این قضیه را بکلى ندیده بگیرند؛ بلکه بالعکس وانمود کنند.
فلسطین متعلق به فلسطینى است
آن کسانى که براى فلسطین دل مىسوزانند، براى صدها هزار و میلیونها انسانِ از حقوق انسانى محروم شده دل مىسوزانند. کسانى که با حضور دولت غاصب صهیونیستى در وطن فلسطینى مخالفت مىکنند، براى بشریت، براى مادران داغدیده و براى جوانان مؤمن دل مىسوزانند؛ براى انسانهایى دل مىسوزانند که حرفشان این است که خانهى ما را به خود ما بدهید، وطن ما را از ما نگیرید، در داخل خانهى ما اینقدر به ما ظلم نکنید. آیا این حرف، خلاف است؟ آیا این حرف، زورگویى و خشونت است؟ آیا اگر کسى در این دنیا براى احیاى حق ملیت خود مبارزه کند، مبارزهى غیرعادلانهیى انجام داده است؟ ما از کسانى که امروز مىگویند مىخواهیم در قضیهى فلسطین راه حل عادلانه پیدا کنیم، سؤال مىکنیم که این راهحل عادلانه چیست؟ فلسطین متعلق به کیست؟ جز اینکه متعلق به فلسطینى است؟
اسرائیل، قائممقام حضور استکبار در منطقه
آیا شما با تغییر اسم مىتوانید یک ملت را از اولیترین حقش - یعنى حقِ داشتن سرزمین خود - محروم کنید؟ آیا با تبلیغات مىتوانید یک ملیت دروغین به نام ملیت اسرائیلى به وجود بیاورید؟ آیا چنین چیزى مقبول است؟ آیا چنین چیزى مطابق با انصاف است؟ آیا چنین چیزى عادلانه است؟ مسأله غیر از اینهاست؛ مسأله این است که دنیاى استکبارى، به سرزمین فلسطین به عنوان قلب جغرافیایى جهان اسلام احتیاج دارد، تا اسلام را بکوبد، ملتهاى اسلامى را زیر فشار قرار بدهد و از حرکت اسلامى مانع بشود.
دولت اسرائیل در این نقطه، قائممقام حضور استکبارى است، تا منافع استکبار را در این منطقه تأمین کند؛ قضیه این است. آیا انسانهاى سالم و بى غرض حاضرند گول تبلیغات دروغین و خباثتآلود استکبار را نسبت به فلسطین بخورند؟ امروز اردوگاه استکبار ایستاده است تا حق بزرگ ملت فلسطین و ملتهاى اسلامى را تضییع کند. آیا ملتهاى اسلامى حق دارند بنشینند و تضییع حق یک ملت مسلمان و تضییع حقوق خود را تماشا کنند؟!
راهحل روشن مسأله فلسطین
راهحل مسألهى فلسطین، راهحل روشنى است. کسانى که گول این مطلب را مىخورند که بروند با دشمن - یعنى با عامل غصب - مذاکره کنند، خودشان را فریب مىدهند. آنها مىخواهند ملتها را فریب بدهند؛ اما ملتها فریب نمىخورند. راه حل مسألهى فلسطین این نیست که بروند با اسرائیل غاصب فلسطین بنشینند حرف بزنند. آنها که در این منطقه صلح مىخواهند، اگر خانهى فلسطینیها را به خودشان برگردانند، صلح ایجاد خواهد شد. چرا شما افرادى را با ملیتهاى مختلف روسى، انگلیسى، امریکایى، آفریقایى، آسیایى، از هند و از مناطق دیگر دنیا در اینجا جمع کردهاید، تا مردمى را از خانهى خودشان بیرون کنید؟ اگر شما صلح مىخواهید، صلح به این است که افرادى که متعلق به کشورهاى دیگرند، به خانههاى خودشان برگردند و فلسطین را به فلسطینیها بدهند.
فلسطین متعلق به فلسطینیهاست. اگر مردم سرزمین فلسطین در داخل فلسطین - یعنى در همهى فلسطین، بدون تجزیه - دولتى تشکیل بدهند، صلح خواهد شد. اگر شما راست مىگویید، و اگر توطئهیى علیه ملت فلسطین و ملتهاى اسلامى و علیه اسلام در نظر ندارید، راه حل این است. اما اگر نخواهید این راه حل را عمل کنید، اردوگاه استکبار بداند که با این نشستوبرخاستهایى که ترتیب مىدهند و با این تصمیمگیریها، مسألهى فلسطین حل نخواهد شد؛ مبارزات فلسطین خاموش نخواهد شد، و نباید بشود.
اسرائیل ثابت کرده است که جز زبان زور، چیز دیگرى نمىفهمد. با او جز با زبان قدرت یک ملت و قدرت یک امت اسلامى در سراسر عالم، نمىشود حرف زد. شما نمایندگان ملتهاى اسلامى هستید. شما نمایندگان مردم فلسطین، نمایندگان پارلمانها و نمایندگان ملتها در اینجا جمعید؛ نسبت به فلسطین تصمیم بگیرید. تصمیم باید استنقاذ فلسطین باشد، و لاغیر؛ و این هم یک راه بیشتر ندارد و آن راه، همان راهى است که عناصر انتفاضهى مقدسهى فلسطین آن را شناختند و دارند تعقیب مىکنند؛ راه مبارزه در داخل سرزمینهاى فلسطین؛ علاج این است و لاغیر.
مسلمانان بزرگترین ابزارهاى قدرت را در اختیار دارند
شما یکچهارم جمعیت دنیا هستید. مسلمانان بزرگترین ابزارهاى قدرت را در اختیار دارند. امروز دنیا به نفت شما محتاج است. امروز دنیا به منطقهى حساس حیات و زندگى شما محتاج است. چرا امریکا باید بتواند چیزى را بر شما تحمیل بکند؟ تحمل نکنید، قبول نکنید. اینها شعار نیست؛ اینها واقعیتهایى است که اگر ما همت بکنیم و با این تکلیف عظیم الهى و انسانى صادقانه برخورد نماییم، قابل تحقق و قابل عمل است.
امروز یک عده مسلمان، فداکار، برگزیدگان ملت فلسطین، از پیر و جوان و مرد و زن، در سرزمینهاى مقدس فلسطین دارند مبارزه مىکنند؛ به آنها کمک کنید؛ راه این است. کمک به فلسطین، یعنى کمک به عناصرى که دارند مبارزه مىکنند. کمک به فلسطین، معنایش این نیست که به عناصر سازشکارى که دلشان براى فلسطین نسوخته، بلکه دلشان براى منافع شخصى خودشان سوخته، کمک کنند. آن سازمانى مورد قبول است و نمایندهى واقعى مردم فلسطین است، که در راه آرمان فلسطین مبارزه بکند؛ نه آن سازمانى که برود آرمان فلسطین را به دشمن بفروشد و بر سر آن معامله بکند!
باید ملتهاى مسلمان حرکت کنند و احساس تکلیف نمایند. من آنچه را که به نظرم مىرسد امروز باید گفته بشود و باید انجام بدهیم، در بیانیه(1) گفتهام؛ الان هم دارم مىگویم: ملتهاى اسلامى به هر نحو که مىتوانند، باید انواع کمکهاى خودشان را به آن مردمى که دارند در داخل فلسطین مبارزه مىکنند، برسانند؛ این یک تکلیف شرعى و الهى و انسانى است.
با عقبنشینى شما، دشمن یک سنگر جلو مىآید
اگر امروز شما مسلمانان عقب بنشینید، بدانید که دشمن یک سنگر جلو مىآید - دشمنى که تمام نمىشود - اسرائیل یک سنگر جلو مىآید؛ امریکا که دشمن جهان اسلام است، یک سنگر جلو مىآید. اگر شما عقب بنشینید، آنها جلو مىآیند. دشمنى میان آنها و میان شما امت اسلام که تمام نخواهد شد. خواستههاى استکبارىِ استکبار که تمامى ندارد.
شما باید در اینجا یک حرکت قاطع و یک تصمیمگیرى قطعى بکنید. این اجتماع در تهران مىتواند اجتماع مبارکى باشد. کار به دست شماست؛ تصمیمگیرى کنید. پارلمانها بنشینند براى سرنوشت فلسطین تصمیمگیرى کنند و آن را از دولتها بخواهند. روشنفکران و نویسندگان بنویسند و افکار عمومى را بیدار کنند. دانشجویان و جوانان آماده باشند، تا با صداى بلند خواست ملتها را اعلام کنند.
حمایت از فلسطین وظیفه ماست
ملت ایران آماده است. ما در حد توان و قدرتمان آماده هستیم، تا این تکلیف را انجام بدهیم؛ دشمنى استکبار را هم تحمل مىکنیم. ما را به خاطر حمایت از فلسطین و از انتفاضهى فلسطین و از قیام مردم فلسطین تهدید نکنند؛ این حمایت وظیفهى ماست؛ ما این را انجام مىدهیم و از هیچ تهدیدى هم نمىهراسیم. از بعد از انقلاب، بلافاصله ما در معرض تهدیدهاى استکبار بودیم؛ و به فضل پروردگار و به حول و قوّهى الهى، استکبار نتوانسته است کارى بکند. ما باز هم تکلیفمان را انجام خواهیم داد.
(سخنرانى در دیدار با شرکت کنندگان در کنفرانس بینالمللى حمایت از انقلاب اسلامى مردم فلسطین)
اگر مسلمانان به وعده خداوند اعتماد کنند
دشمنان اسلام همواره سعى کردهاند با تقسیمبندیهاى قومى مانع از وحدت کلمه مسلمانان شوند تا بتوانند بر آنها سیطره پیدا کنند. در ابتداى اشغال فلسطین، علماى مجاهدى چون شیخ عزّالدین قسّام و حاج امین الحسینى از مسلمانان براى نجات فلسطین استنصار کردند و مرجع بزرگ دینى مرحوم شیخ محمد حسین آل کاشفالغطاء حکم جهاد علیه صهیونیستها صادر فرمود؛ ولى متأسّفانه بتدریج شکل اسلامىِ مبارزات تضعیف و شکل قومى آن پُررنگ شد.
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران به رهبرى امام خمینى، مردى فرزانه از تبار پیامبر اکرم صلّىاللَّهعلیهوآلهو سلّم، نقش اساسى در بیدارى اسلامى در همه جهان، بهویژه در کشورهاى منطقه داشت. پیروزى مسلمانان در رویارویىِ به ظاهر نابرابر با دشمنان اسلام در جنوب لبنان، نشان دیگرى از اصالت و حقّانیت مبارزات اسلامى و تأکیدى است بر اینکه اگر مسلمانان به وعده خداوند اعتماد کنند و براى خدا مجاهده نمایند، پیروزى آنها حتمى است.
بىتردید پیروزى خیرهکننده مقاومت اسلامى در جنوب لبنان از یک سو و شکست فضاحتبار طرحهاى سازشکارانه از سوى دیگر، از عبرتهاى اصلى منطقه است که موجب شده مردم مسلمان فلسطین یک بار دیگر به انتفاضه رو کنند؛ ولى این بار دیگر نغمههاى سازشکارى در داخل فلسطین و یا منطقه، بر روى فلسطینیانِ صبور، شجاع و مقاوم اثرى ندارد و آنها مصمّم هستند که انشاءاللَّه مبارزات خویش را تا پیروزى ادامه دهند.
انتفاضه اول، تحت تأثیر القائات صهیونیستها و حامیانشان، با وعده دستیابى فلسطینیان به امتیازات از طُرق صلحآمیز و با اِعمال نفوذ سازشکاران و فشار امریکا و غرب متوقّف شد؛ ولى گذشت ده سال از آن تاریخ، نشان داد که همه تلاشهاى حامیان صهیونیسم در جهان، براى نجات رژیم اسرائیل از فشارهاى ناشى از مبارزات مسلمانان بوده و آنچه را که به مذاکرهکنندگان فلسطین وعده داده بودند، سرابى بیش نبوده است.
اشغالگرى، توسعهطلبى و سبعیتى که امروز اسرائیل از خود نشان مىدهد، از ابتدا براى اهل بصیرت و دلسوزان جوامع اسلامى قابل پیشبینى بود.
از ابتداى شکلگیرى اسرائیل، این رژیم غاصب و دروغین، همواره به حقوق مسلّم فلسطینیان تجاوز کرده و بعضى از حکومتهاى غربى - بخصوص امریکا - آن را توجیه و حمایت کردهاند و مجامع بینالمللى هم با توجیه اقدامات این رژیم، سعى کردهاند به هویّت آن و تجاوزاتش مشروعیت بخشند.
سرزمین فلسطین و قدس شریف، همواره مورد طمعِ بعضى از قدرتهاى غربى بوده است و تحمیل جنگهاى طولانى صلیبىها علیه مسلمانان، نشان بارز اطماع آنها نسبت به این سرزمین مقدّس است. بعضى از فرماندهان ارتش متّفقین، پس از شکست عثمانى و ورود به بیتالمقدّس گفتند: «امروز جنگهاى صلیبى به پایان رسید.»!
صهیونیستها با نازیهاى آلمان روابط نزدیک داشتند
اشغال این سرزمین براساس یک طرح چندجانبه، پیچیده و با هدف جلوگیرى از اتّحاد و پیوستگى مسلمانان و پیشگیرى از تأسیس مجدّد حکومتهاى قدرتمند مسلمان بود. دلایلى در دست است که نشان مىدهد صهیونیستها با نازیهاى آلمان روابط نزدیک داشتند و ارائه آمارهاى اغراقآمیز از کشتار یهودیان، خود وسیلهاى براى جلب ترحّم افکار عمومى و زمینهسازى براى اشغال فلسطین و توجیه جنایات صهیونیستها بوده است. حتّى دلایلى در دست است که عدّهاى از اراذل و اوباشِ غیریهودىِ شرق اروپا را به نام یهودى به فلسطین کوچانیدند تا با پوشش حمایت از بازماندگان قربانیان نژادپرستى، یک حکومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب کنند و پس از سیزده قرن، یک گسستگى بین مشرق و مغرب اسلامى ایجاد نمایند. در آغاز، مسلمانان غافلگیر شدند؛ چون از کُنه طرح صهیونیستها و حامیان غربى آنها مطّلع نبودند. عثمانى شکست خورد؛ قرارداد «سایکس - پیکو» به طور محرمانه براى تقسیم کشورهاى اسلامىِ خاورمیانه بین فاتحین جنگ منعقد شد؛ جامعه ملل قیمومیت فلسطین را به عهده انگلیسیها گذاشت؛ آنها هم به صهیونیستها وعده مساعدت دادند و با مجموعهاى از طرحهاى حساب شده، یهودیان را به فلسطین آوردند و مسلمانان را از خانه و کاشانه خویش آواره کردند.
در این مصاف طولانى که یک طرف غرب و صهیونیسم بود و طرف دیگر دولتهاى عربِ تازه تأسیس شده، دشمنان اسلام براى مقابله، از ابزارهاى گوناگون و پیچیدهاى استفاده کردند که از جمله آنها رسانههاى تبلیغاتى و مجامع بینالمللى بود. آنها از یک سو مسلمانان را به صبر، خویشتندارى، گفتگوهاى صلح و سازش دعوت مىکردند و از سوى دیگر اسرائیل را مسلّح مىنمودند. اهداف راهبردى آنها از تعامل نابرابر و تبعیضآمیز بین کشورهاى مسلمان و اسرائیل این بود که همواره برترى نظامى اسرائیل را بر کشورهاى اسلامى حفظ کنند و در مجامع بینالمللى از آن رژیم حمایت کنند و با به کار گرفتن رسانههاى تحت نفوذ خود، جنایات اسرائیل را توجیه نمایند و در بین مسلمانان تبلیغ کنند که فکر پیروزى بر اسرائیل، خیال خامى بیش نیست.
رژیم اسرائیل از زمانى که رسماً توسط سازمان ملل تأیید شد - یعنى بیش از نیم قرن قبل - تا سال گذشته یکّهتازى مىکرد و هیچ چیز و هیچ کس جلودارش نبود؛ ولى مقاومت اسلامى لبنان که مرکّب از چند هزار جوان مسلّح به سلاح ایمان است، خواب این رژیم و حامیانش را پریشان کرد. این جوانان عزیز بدون دادن هیچگونه امتیازى به اسرائیل، آن رژیم غاصب را با خوارى از جنوب لبنان بیرون کردند. پیروزى این عزیزان، چراغ راهِ دیگر مبارزان مسلمان شد و امروز شاهد انتفاضه مسجدالاقصى هستیم که از نوع مقاومت اسلامى لبنان در ابعادى وسیع است.
امروز همه مسلمانان جهان به مبارزات سرنوشتسازِ مردم فلسطین چشم دوختهاند
قبل از هر چیز باید نشان دهید که جهان اسلام در سایه بیدارى اسلامى، مصمّم به بازگشت به سنّتهاى حسنه تاریخ شکوهمند اسلام است و همان سنّتها و در رأس همه، وحدت مسلمانان است که در گذشته موجب شد مسلمانان در نبردهاى سرنوشتساز علیه متجاوزان صلیبى پیروز شوند. در آن واقعه عظیم تاریخى، از همه جهان اسلام، مجاهدین جهت پیوستن به کارزار سرنوشتساز و طولانىِ نبرد کفر و ایمان روانه شدند.
امروز همه مسلمانان جهان به این مبارزات سرنوشتسازِ مردم فلسطین چشم دوخته و بیش از انتفاضه اوّل به آن دل بستهاند؛ زیرا در آن زمان - یعنى ده سال پیش - فضاى سازش بتدریج در منطقه فراگیر شده بود؛ عدّهاى دل در گرو امریکا داشتند و گروهى دیگر نیز معتقد بودند نمىتوان در برابر آن فشار سیاسى و جوسازى بینالمللى ایستادگى نمود و راهى جز پذیرش سازش - آن هم با شرایط امریکا و اسرائیل - وجود ندارد. پس از تحوّلاتى که در آن هنگام در منطقه صورت پذیرفت، زمینه تثبیت این نظریّه بیشتر فراهم شد. اما امسال، در شرایطى این کنفرانس شکل گرفته است که راه حلِّ سازش در منطقه با بنبست مواجه شده است و حتّى آنهایى که دل در گرو امریکا داشته و دارند، به این بنبست اعتراف مىکنند.
در سال 1370، اعراب و مسلمانان در پى یک سلسله شکستهاى متوالى - در جریان جنگ خلیج فارس - دچار سرخوردگى بودند. وحدت درونى آنان نیز در معرض فروپاشى جدّى قرار داشت و چنددستگى بر آنان حاکم بود؛ ولى در شرایط کنونى و بهویژه در پرتو پیروزى تاریخى و عظیم مقاومت اسلامى در جنوب لبنان، امیدهاى تازه و حیاتبخشى در دل مسلمانان پیدا شده است.
آن زمان در مورد نحوه برخورد با اسرائیل، همواره دو روش مطرح مىشد: مقابله نظامى ارتشهاى عرب با اسرائیل - که گفته مىشد همه تجربهها در آن با شکست مواجه شده است - و روش سازش که منجر به تحقّق خواستههاى اسرائیل از طُرق مسالمتآمیز مىگردید و در ازاى عقبنشینى از بخشى از اراضى اشغال شده، عدم رشد توان نظامى کشورهاى عربى را تضمین مىکرد؛ نظیر آنچه که در کمپ دیوید شاهد آن بودیم. در آن روزها، الگوى مقاومت مطرح نبود و گفته مىشد از پذیرش عمومى برخوردار نیست؛ اما اینک یک الگوى موفّق پیش روى ماست که توانست براى نخستین بار سرزمینهاى اشغال شده را بدون دادن هرگونه امتیازى به اسرائیل، آزاد کند و مانع از تحقّق خواسته رژیم صهیونیستى در به جاى گذاشتن پرچم خود در پایتخت این کشور عربى - یعنى لبنان - گردد. در کمپ دیوید، شرط عقبنشینى اسرائیل، عدم اعزام ارتش مصر به شمال سینا بود؛ ولى در جنوب لبنان، این اسرائیل است که با نگرانى از قدرت مقاومت اسلامى، ملتمسانه خواستار اعزام ارتش لبنان به مرز فلسطین و لبنان است؛ یعنى مقاومت توانست حاکمیت را به طور کامل به جنوب لبنان و دیگر مناطق اشغالى باز گرداند.
این انتفاضه، قیام مردمى است که از همه روشهاى سازشکارانه ناامید شده و دریافتهاند که پیروزى صرفاً در گرو مقاومت خود آنان است. مردم فلسطین در انتفاضه قبلىِ خود متحمّل خسارتهاى فراوان شدند و شهدا و جانبازان بسیارى را در راه اسلام و آزادى سرزمین اسلامى تقدیم کردند؛ اما در نهایت مذاکرات اُسلو آن را متوقّف کرد. نتیجه اسلو چه بود؟ امروز حتّى طرّاحان و مدافعان فلسطینىِ اسلو هم دیگر از آن دفاع نمىکنند؛ زیرا عملاً فهمیدند که اسرائیل فقط مىخواست مشکل خود را حل کند؛ یعنى از رویارویىِ مبارزین سنگ به دست خلاص شود و ضربهپذیرى خود را کم کند. اگر چیز اندکى به طرف فلسطینى داد و نام آن را اعطاى امتیاز گذاشت، صرفاً براى خاموش کردن آتش انتفاضه و کم کردن آسیبپذیرىِ خودش بود. به محض آنکه مشکل خود را حل شده دید و به غلط احساس کرد که مردم فلسطین دیگر توان از سرگیرىِ انتفاضه و مقاومت و رویارویى با آنها را ندارند، اعطاى همان امتیازات اندک را هم متوقف کرد و فزونطلبى ذاتى خود را آشکار ساخت. فرایند روند سازش و طرح اسلو، مردم فلسطین را در حالتى قرار داد که دریافتند راهى جز قیام ندارند.
محور اصلى انتفاضه اقصى، بیتالمقدّس است
محور اصلى انتفاضه اقصى، بیتالمقدّس است؛ یعنى جرّقهاى که به انفجار خشم مردم فلسطین انجامید، اسائه ادب صهیونیستها به مسجدالاقصى بود. مردم فلسطین با دریافت رسالت خطیرى که در حراست از یکى از مقدّسترین مکانهاى مذهبى مسلمانان بر دوش دارند، به صحنه آمدند و با ایثار و فداکارى، شعله مقدّس مقاومت و مبارزه علیه اشغالگران صهیونیست را برافروختند.
روند سازش - و به طور مشخّص طرح اسلو - موجب تفرقه فلسطینیان گردید؛ اما این انتفاضه مبارک توانست وحدت ملى را به صحنه فلسطین بازگرداند. ملاحظه مىفرمایید که همه اقشار مردم در این مبارزه حضور دارند و جریانات اسلامى و ملى در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. حتّى کسانى که همچنان دلشان در جاى دیگرى است، ناگزیر از همراهى با این حرکت عظیم شدهاند.
خیزش اسلامى و یا به تعبیر دیگر جنبش بیدارى اسلامى، پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و ظهور حرکت امام خمینى رضىاللَّهعنه در دو دهه اخیر، با قدرتِ تمام در صحنه منطقه و جهان اسلام ظاهر شده است. امروز محور اصلى این جنبش و حرکت، مسأله فلسطین است. انتفاضه اقصى توانست حتّى در خارج از مرزهاى جغرافیایى فلسطین و برون از ملت فلسطین، عموم ملتهاى مسلمان و عرب را به صحنه بکشاند. تظاهرات میلیونى ملتهاى مسلمان - از غرب تا شرق جهان اسلام - نشان داد که مردم فلسطین مىتوانند بر روى حمایتهاى آنان حساب کنند و در عین حال نقش قابل توجّهى در ایجاد وحدت مسلمانان ایفا نمایند.
روزى که مقاومت اسلامى در لبنان شکل گرفت
روزى که مقاومت اسلامى در لبنان به همّت دلاورمردان لبنانى و با توصیه و حمایت امام راحل شکل گرفت، اسرائیل، بیروت - یعنى پایتخت لبنان - را در اشغال خود داشت و بر مقدّرات سیاسى این کشور چنگ انداخته بود. آن روز وقتى مقاومت اسلامى شعار «زحفاً زحفاً نحوالقدس(2)» را سر داد، گروهى از بىخبران، آنان را سادهاندیش خواندند و به طعنه سؤال کردند: آیا مىشود به سوى قدس حرکت کرد، حال آنکه شما لبنانیها از ورود به پایتخت کشور خود ناتوان هستید؟ از آن تاریخ تا پیروزى تاریخى مقاومت اسلامى بر اسرائیل، فقط هجده سال به درازا کشید. تصدیق مىفرمایید که هجده سال، در تاریخ مبارزات ملتها زمان زیادى نیست.
بى تردید، مبارزه، خسارتهاى تأسّفبارى را نیز به همراه دارد. مردم کشته مىشوند؛ خانهها ویران مىگردد؛ فشار اقتصادى بر دوش مردم سنگینى مىکند و دهها مصیبت دیگر که ملال و تأثّر آن هرگز دلهاى ما را رها نخواهد کرد؛ ولى باید ببینیم نتیجه این ایثار و فداکارى چیست؟ پیروزى آنقدر باارزش است که ناگزیر باید بهاى آن نیز پرداخته شود.
اسرائیل که روزى در این منطقه عربده مىکشید و همه خواستههاى خود را بر ملتهاى عربى دیکته مىکرد، اینک ناتوان و افسرده در برابر عظمت مقاومت اسلامى، بر زمین زانو زده است؛ این بخشِ کوچکى از تواناییهاى ملتهاى مسلمان و عرب است. یقین بدانید که اگر همه امکانات جهان اسلام و حتّى بخشى از آن در این مسیر به کار گرفته شود، ما شاهد زوال و نابودى رژیم صهیونیستى خواهیم بود. اسرائیل در جنوب لبنان از یک مقاومت چند هزار نفره شکست خورد. درست است که حزباللَّه، امتداد مردمىِ عمیقى داشته و به هنگام ضرورت توانسته است هزاران، بلکه دهها هزار نیرو را بسیج کند؛ ولى به طور مستمر فقط از چند هزار، بلکه گاه از چند صد نیرو در محورهاى رویارویى با اشغالگران صهیونیست بهره برده است. یعنى اسرائیل و همه امکانات نظامى آن و فنآورى تسلیحاتى و پیشرفتهاش - که به زرّادخانه امریکا متّصل است - از چند صد جوانِ باایمان و پُرشور که از سلاحهاى بسیار ابتدایى در جنگ بهره مىبرند، شکست خورد. البته سلاح قوى و شکستناپذیر آنها، سلاح ایمان بود.
پس، الگوى مقاومت و مبارزه پیش روى ماست؛ یعنى مىتوان با مقاومت و مبارزه و البته تحمّل خسارت، به پیروزى رسید. درعینحال الگوى شکست نیز پیش روى ماست و آن دل بستن به روشهاى سازشکارانه و کاسه گدایى صلح در دست گرفتن است. نتیجه آن نیز تحقیر، به ذلّت کشاندن و در نهایت تحمیل یکطرفه خواستههاى اسرائیل است که این را نیز عیناً مشاهده کردیم.
حزباللَّه و پیروزى تاریخىاش، پشتوانه انتفاضه مردم فلسطین است
امروز حزباللَّه و پیروزى تاریخىاش، پشتوانه انتفاضه مردم فلسطین است، که البته پشتوانه بسیار نیرومندى است. رژیم صهیونیستى به هیچ وجه توانایى لازم براى یک رویارویى مستمر و درازمدت با فلسطینیها را ندارد. یهودیان را فریب داده و به فلسطین آوردهاند، با این امید که اعراب با آنها نخواهند جنگید و اگر تصمیم به مقابله داشته باشند، فشار غرب مانع از ایستادگى درازمدت آنها خواهد بود. افرادى که با این امید واهى به فلسطین آمدهاند، آمادگى این را ندارند که هستى خود را فداى هدفهاى سیاسىِ بنیانگذاران صهیونیسم کنند. طبق گزارشها، توریسم صهیونیستها بهشدّت ضربه خورده و حتّى روند مهاجرتِ معکوس آغاز شده است.
رژیم اسرائیل از درون پوسیده است
دفاع از ملت مظلوم فلسطین و قیام شجاعانه و مظلومانه آنان، وظیفه اسلامى همه ماست. امروز یک ملت مسلمان با چهره خونآلود، از وسط میدان نبرد، امت اسلامى را به یارى مىطلبد. من فریاد آن زن فلسطینى را که در مقابل دوربین خبرنگار با صداى گرفته خود فریاد مىزد: «یا للمسلمین ...»، از یاد نمىبرم.
همه مسلمانان و اعراب باید از مشروعیت مبارزات مردم فلسطین حمایت کنند. در مجامع بینالمللى باید این نکته مورد تأکید قرار گیرد که مردم بىدفاعى که حقوق آنان سلب شده و تحت اشغال قرار گرفتهاند، حق دارند براى احقاق حقوق خود مبارزه کنند. لذا استمرار انتفاضه و مقاومت مردم فلسطین حقّ مشروع آنان است و قوانین بینالمللى نیز آن را محترم شمرده است. هرچند که متأسّفانه این قوانین معمولاً در جهت خواسته استکبار و قدرتهاى جهانى تفسیر مىشود.
حضّار محترم! مطمئن باشید که رژیم اسرائیل از درون پوسیده و نسل کنونى به هیچ وجه آمادگى ایثار و فداکارى براى حفظ آن را ندارد.
بحمداللَّه ملتهاى عرب و مسلمان، امروزه بیش از هر وقت دیگرى در پنجاه سال گذشته، نیرومند و قوى هستند؛ آنها در زمینههاى مختلف قدرتمند شدهاند.
مسلمانان، دیگر نمىتوانند شاهد سرکوبى روزانه ملت فلسطین باشند و ساکت بنشینند. به اسرائیل باید بفهمانید که استمرار سرکوبى ملت فلسطین و مناطق فلسطینىنشین، با عکسالعمل شدید، جدّى و عملى همه اعراب و مسلمانان مواجه خواهد شد.
مردم فلسطین را باید به ادامه مقاومت دلگرم کنید. مردم فلسطین خوب مىدانند که آنچه بر اقدامات سرکوبگرانهى اسرائیل در لبنان لگام زده است، توان مقاومت اسلامى در پاسخگویى به اسرائیل و وارد آوردن ضربات سهمگین به آن مىباشد و نه اتّکاء به تلاشهاى مسالمتآمیز و میانجیگرى این و آن.
وحدت درونى مردم فلسطین و جریانات مختلف فلسطینى یک نکته اساسى است. هرچیزى که موجب انحراف مسیر و عدم توجّه به دشمن اصلى شود، یقیناً در خدمت آرمان فلسطین نخواهد بود. الحمدللَّه فلسطینیها در طول این پنجاه سال از این امتحان سربلند بیرون آمده و پختگى خود را نشان دادهاند. دیدیم که همه تلاشهاى اسرائیل براى دامن زدن به اختلافات مجاهدین، ناکام ماند و تمامى جریانهاى اصیل و جنبشهاى مجاهد و مبارز، علىرغم گرایشهاى متفاوت، با صبر انقلابى مانع از تحقّق خواسته دشمن شدند. از این پس نیز باید چنین باشد.
خطِّ کلّى مبارزه با رژیم غاصب
امروز دیگر کاملاً روشن شده است آنهایى که گمان مىکردند قضیه فلسطین یک امر مقطعى و محدود به بخش کوچکى از جهان اسلام است، کاملاً اشتباه مىکردند. ذخایر عظیم سلاحهاى هستهاى و کشتار جمعىِ ذخیره شده در زرّادخانههاى رژیم صهیونیستى، براى مقابله با مردم بىدفاع فلسطین نیست؛ بلکه براى برقرارى سلطه بر جهان اسلام و بخصوص منطقه خاورمیانه است. اینکه حزباللَّه براى آزادى سرزمین اشغالى تلاش مىکند و اسرائیل در تلافى به نیروهاى سوریه حملهور مىشود، نشان بارزى از چنین نیّت شیطانى اسرائیل و حامیان غربى آن است.
خطِّ کلّى مبارزه با رژیم غاصب باید این باشد:
الف - زندانى کردن رژیم غاصب در درون مرزهاى سرزمین اشغالى و تنگ کردن فضاى تنفّس اقتصادى و سیاسى آن و گسستن پیوندهاى آن با محیط پیرامونش.
ب - تداوم بخشیدن به مقاومت و مبارزه ملت فلسطین در داخل کشورشان و رساندن هرگونه کمکى که به آن نیاز دارند، تا تحقّق پیروزى نهایى.
برادران و خواهران! علت اساسى فشارهاى همهجانبهاى که استکبار جهانى - و در رأس آنها رژیم امریکا - به ایران وارد مىکند، حمایت ما از فلسطین است. آنها در اظهارات صریحترى گفتهاند که مشکل اصلى امریکا با ایران، مخالفت جمهورى اسلامى ایران با طرحهاى ذلّتبار سازش در فلسطین است؛ و بقیه امور نظیر ادّعاهاى مضحکِ نقض حقوق بشر و ساخت سلاحهاى کشتار جمعى، بهانهاى بیش نیست؛ و اگر ایران دست از حمایت خود از مبارزین و مردم لبنان و فلسطین بردارد، آنها دست از روش خصمانه خویش علیه ایران برمىدارند! البته ما بهروشنى مىدانیم مشکل اصلى آنان، اسلام و حکومت اسلامى است که مانع از بازگشت غارتگرانه و سلطهطلبانه آنان به این کشور پهناور شده است و آنها هم حقیقتاً این رویکرد سیاستهاى جمهورى اسلامى را بهخوبى مىشناسند. ما به آنها جواب رد دادهایم و حمایت از مردم فلسطین و لبنان را از وظایف مهم اسلامى خویش مىدانیم. لذا آنها از هر سو فشارهاى خود را وارد مىکنند.
سیاست اصلى و راهبردى آنان در مورد کشور ما، شکاف افکندن در صفوف متّحد و یکپارچه مردم مسلمان و انقلابى ایران است. گروهى را «محافظهکار» و گروهى را «اصلاحطلب» مىنامند؛ از یک گروه حمایت مىکنند و برعکس، حملات تبلیغى خویش را علیه گروه دیگر متمرکز مىکنند. آنها با بزرگ کردن بعضى اشکالات، سعى مىکنند نظام اسلامى را غیرکارآمد جلوه دهند و مردم را از نظام دینى مأیوس نمایند و جدایى دین از سیاست را تبلیغ مىکنند. ایمان عمیق دینى مردم ما، بزرگترین سدّ راه آنهاست. آنها با برنامههاى تبلیغاتى خویش، مىخواهند جوانان را در کشور مأیوس کنند و مشکلات اقتصادى را - که کم و بیش در همه جاى دنیا متعارف و رایج است - جزو مسائل لاینحل نظام جمهورى اسلامى قلمداد نمایند. آنها با تبلیغات خود مىخواهند امام و ارکان انقلاب را زیر سؤال ببرند. علّت این است که آنها از اسلام ضربه خورده و از انقلاب اسلامى صدمه دیدهاند؛ از بیدارى اسلامى در جهان، احساس خطر مىکنند و از احیاء و توسعه مبارزات اسلامى لبنان و فلسطین عمیقاً نگرانند. لذا در صدد برآمدهاند که ریشه تفکر اسلامى را بخشکانند و تیرهاى زهرآگین تبلیغاتى خود را متوجّه اسلام و دین کردهاند.
هرچه دامنه مبارزات لبنان و فلسطین گستردهتر مىشود، برآشفتگى و عصبانیت صهیونیسم و امریکا از نظام جمهورى اسلامى بیشتر و توطئه آنها گستردهتر مىگردد؛ ولى آنها بدانند علىرغم تبلیغاتشان، ملت عظیمالشّأن ایران و مسؤولان و رؤساى کشور، همگى منسجم هستند. مردم مسلمان ایران یکپارچه از آرمانهاى انقلاب و اسلام حمایت مىکنند و حمایت از فلسطین، انتفاضه و مبارزه با صهیونیسم و حامیانش از ارکان اصلى سیاستهاى راهبردى جمهورى اسلامى ایران است. ما یقین داریم با ادامه مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهى آزاد مىشود و بیتالمقدّس و مسجدالاقصى و سایر نقاط آن سرزمین اسلامى به آغوش جهان اسلام باز مىگردد؛ انشاءاللَّه. واللَّه غالب على امره
(سخنرانى رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم گشایش کنفرانس بینالمللى حمایت از انتفاضه فلسطین)
وظیفه اسرائیل این بوده است که منافع قدرتهاى متجاوز غربى را در منطقه اسلامى حفظ کند
غرب و قدرتهاى غربى، از آغاز پیدایش غدّه سرطانى صهیونیسم در این منطقه، تعامل دوجانبهاى را با هم داشتند. وظیفه اسرائیل این بوده است که منافع قدرتهاى متجاوز غربى را در منطقه اسلامى حفظ کند؛ یعنى همیشه روبهروى کشورهاى اسلامى و کشورهاى منطقه، تهدید دائمىِ بالفعلى قرار داشته باشد و کشورهاى اسلامى را در یک دغدغه دائمى نگه دارد تا آنها نتوانند با هم متّحد شوند و یک مجموعه همدل و همجهت را به وجود آورند و از امکانات و ثروت و نیروى انسانى خود براى منافعشان استفاده کنند. متقابلاً وظیفه آنها هم این بوده است که این غدّه سرطانى را در این منطقه با همه وجود نگه دارند. البته امروز این نقش بیشتر از همه برعهده امریکاست.
در آغاز پیدایش این مشکل و مصیبت بزرگ براى دنیاى اسلام، غفلتهایى صورت گرفت و تدبیر درستى براى مقابله با این مشکل دیده نشد و به کار نرفت. البته شخصیتهاى برجستهاى در فلسطین و بیرون از فلسطین بودند که نباید زحماتشان نادیده گرفته شود - از قبیل مرحوم عزّالدین قسّام، مرحوم حاج امین الحسینى، مرحوم شیخ محمد حسین کاشفالغطاء - همه اینها خطر وجود دولت و حکومت صهیونیستى را در این منطقه شناختند و آن را گوشزد کردند و مبارزاتى انجام دادند؛ لیکن دنیاى اسلام و موظّفان دنیاى اسلام نتوانستند نقش خود را درست ایفا کنند؛ لذا در مبارزه مردم فلسطین با این پدیده بسیار خطرناک، افت و خیزهایى در طول زمان وجود داشته است.
ولى مبارزه امروز دو خصوصیت دارد که در هیچیک از زمانها این دو خصوصیت در مبارزات فلسطینیها و مبارزه براى فلسطین، با هم وجود نداشته است: یک خصوصیت، اسلامى بودن این مبارزه است؛ و خصوصیت دوم، مردمى شدن و همهگیر شدن آن است. اجتماع این دو خصوصیت با هم، زانوان رژیم صهیونیستى را به لرزه درآورده است. احساس خطر در سراسر کیان صهیونیستى وجود دارد. مىفهمند و درست تشخیص مىدهند که خطر عمده و اساسى، امروز به وجود آمده است. کسى که امروز در مقابل کیان صهیونیستى قرار گرفته، یک گروه نیست؛ شخصیتهاى سیاسىاى نیستند که بشود پشت میز مذاکره آنها را مجاب کرد. شما مىدانید که پشت میز مذاکره، با شیوههاى گوناگون مىشود افراد را مجاب کرد - با تهدید، تطمیع و وعدههاى دروغ - اما وقتى مبارزه در دامن ملت افتاد و خودآگاهى در میان مردم به وجود آمد و آنها با همه وجود احساس کردند که وظیفه دارند در مقابل وضعیّت بایستند، والّا یکسره نابود و پامال خواهند شد؛ از طرفى هم هنگامى که تدبیر مبارزه، از ایمان اسلامى سرچشمه گرفت و به دلها و جانها متّکى شد، در این صورت، مبارزه براى دشمن، بسیار خطرناک مىشود. امروز چنین وضعى پیش آمده است. سردمداران رژیم مستکبر امریکا هم به همین دلیل عصبانىاند و باطن خود را نشان مىدهند. آنچه در دل آنها وجود دارد و همیشه پشت پردههاى ضخیم ریاکارى، آن را پنهان مىکنند، امروز در اظهاراتشان نشان داده مىشود. امروز امریکاییها نه فقط از رژیم سفّاک صهیونیستى، بلکه از جنایتهاى صریحِ آن هم بدون هیچ پوشش و شرمى حمایت مىکنند. فقط مسأله ترور نیست؛ یک جنایت بزرگ و آشکار صورت گرفته است؛ از این حمایت مىکنند؛ از آوردن تانکها در کوچهها و خیابانها حمایت مىکنند؛ از ویران کردن خانههاى مردم حمایت مىکنند. این باطن رژیم استکبار است. «استکبار»ى که در واژههاى انقلاب اسلامى تکرار مىشود، یعنى این.
جرم جمهورى اسلامى این است که آشکارا و صریح از حقّ و عدالت دفاع مىکند
حماس و جهاد اسلامى و حزباللَّه را به عنوان تروریست معرفى مىکنند. چرا؟! مگر اینها چه کردهاند؟! جرم اینها این است که از شرف و میهن و خانه و مردمِ خود دفاع کردهاند. میل امریکاییها این است که اسرائیل با جلاّدان خود، بچههاى کوچک؛ بچههایى مثل پسر این مرد(1) را جلوِ چشم پدرانشان به قتل برساند و کسى اعتراض نکند، چیزى نگوید، در صدد پاسخ برنیاید و خشمگین نشود. گناه حماس و جهاد اسلامى و حزباللَّه لبنان و همه مبارزان حقیقى صحنه نبرد فقط این است که در مقابل اینگونه تجاوزات قساوتآمیز و کمنظیر، به پاسخ عملى دست مىزنند و اقدام مىکنند. جرم جمهورى اسلامى هم این است که آشکارا و صریح از حقّ و عدالت دفاع مىکند. ما هرگز دفاع از حقّ و عدالت را به خاطر میلِ دل قدرتهاى استکبارى کنار نگذاشتیم. ما هرگز در این زمینه، سازش و ریاکارى نکردیم. ما صریحِ حقّ و عدالت را مطرح و از آن دفاع کردیم. این جرم ماست.
رژیم صهیونیستى با پشتیبانى امریکا - دو عنصرِ بهکلّى دور از معنویت و حقیقت و عدالت و انسانیت - در صدد است ملت فلسطین را به زانو درآورد و او را وادار کند که حرف حقّ خود را بر زبان نیاورد و پس بگیرد؛ و البته نخواهد توانست. خصوصیت مبارزه امروز و انتفاضه فلسطین این است که ملت فلسطین به معناى حقیقى کلمه بهپاخاسته است.
به نقش رسانهها و تبلیغ مىرسیم. این صحنه مبارزه، یک صحنه عمومى است. هر کس به قدر توانایى خود در سرتاسر دنیاى اسلام وظیفهاى دارد و باید نقشى ایفا کند. امروز دنیا، دنیاى رسانهها و تبلیغ و تبیین است. امروز در مقابل شما امپراتورى خبرى دشمنان دنیاى اسلام قرار دارد که غالباً در کنترل صهیونیستهاست. امروز یک اتوبان یکطرفه خبر و تحلیل از طرف رسانههاى خبرى به سمت افکار عمومى دنیا - از جمله افکار عمومى کشورهاى عربى و اسلامى و خود مسلمانان - جارى است. صهیونیستها از آغاز شروع کار خود، به سمت رسانههاى خبرى و تبلیغى رفتند. یکى از سیاستهاى آنها این بود که رسانههاى تبلیغى دنیا را قبضه کنند. امروز اینگونه است. آنها از اوّلِ کار، یک شگرد تبلیغى را انتخاب کردند که بسیار مهمّ و تعیین کننده بود و تا امروز تأثیرگذار بوده است؛ آن شگرد تبلیغى عبارت است از مظلومنمایى. براى مظلومنمایى، داستانها و افسانههاى فراوانى جعل شد؛ خبرهایى ساخته شد و تلاشهاى بىوقفهاى انجام گرفت. امروز هم در نهایت سفّاکى، باز همان تبلیغات ادامه دارد؛ یعنى باز هم مهمترین کار صهیونیستها در دنیاى تبلیغات، مظلومنمایى است. اینها مسأله نگرانى روانى یهودیان را مطرح کردند و گفتند چون یهودیان در طول قرنهاى متمادى زیر فشار بودند، از لحاظ روانى دچار نگرانىاند و به امنیّت روانى احتیاج دارند. صهیونیستها در مذاکرات با سران کشورهاى غربى و بعدها در گفتگوهاى خود با کشورهاى اسلامى و عربى، مسأله امنیّت روانى را مطرح کردند و گفتند ما به امنیّت روانى احتیاج داریم و باید امنیّت روانى ما تأمین شود. این امنیّت روانى یعنى چه؟ هیچ معناى مشخّص و هیچ پایانى ندارد. هر اقدامى بخواهد انجام بگیرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنیّت روانى، مىتوانند آن را خنثى کنند. بسیارى را در دنیا قانع کردند که به امنیّت روانى احتیاج دارند و باید امنیّت روانى آنها تأمین شود.
برآوردن نیاز اسرائیل در مورد امنیّت روانى، مشکلتر است از چشم پوشیدن از سرزمین
شما وقتى سرزمین را از دست مىدهید، مىدانید چه چیزى را از دست دادید؛ اما وقتى مىخواهید خواسته اسرائیل را در مورد امنیّت روانى برآورده کنید، نمىدانید تا کجا باید تسلیم شوید و تا کجا باید امتیاز بدهید. این امتیاز دهى، پایانى ندارد؛ مرتّب باید امتیاز داد. تجربه اروپا در این مورد، عبرتآموز است. دولت آلمان صد و پنجاه میلیارد مارک به عنوان خسارت به یهودیان داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبکارند و باید به آنها داده شود! آنچه یهودیان با آلمان کردند، کم و بیش با برخى کشورهاى اروپایى دیگر - مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتّى تا چند سال قبل با واتیکان - نیز انجام دادند. همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام شدنى نیست!
در بعد روانى، اسرائیلیها فعّالیتهاى بسیار مهمّى دارند. همه سیاستمداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بناى یادبود کوره آدمسوزى سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنى همه، داستانى را که اصل صحّت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. اینها روشهایى است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به «مظلومنمایى» است.
البته در بخش دیگرى از دنیا، با تکیه بر داستانهاى ذکر شده در تورات و این که اینجا سرزمینى است که به فرزندان اسرائیل بخشیده شده، بسیارى از مسیحیان را هم با خود همفکر و همدل کردند. آن طورى که من در آمارى ملاحظه کردم، اینها توانستهاند در برخى کشورها - از جمله عمدتاً در امریکا - به عنوان پشتوانه افکار عمومى، با همین تبلیغات، میلیونها صهیونیست غیر یهودى درست کنند! اینها سالهاست که این کار تبلیغاتى را مىکنند. امروز هم با شدّت هر چه تمامتر همین تبلیغات در دنیا ادامه دارد.
البته از حوادثى هم که پیش آمد - مثل حادثه بیستم شهریور (یازده سپتامبر) در نیویورک و واشنگتن - حداکثر سوء استفاده را کردند و توانستند مسأله فلسطین را از متن قضایاى دنیاى اسلام به حاشیه برانند. از این جهت هم صهیونیستها صددرصد مورد کمک امریکا قرار گرفتند. اما در مقابل، هیچ کس حق ندارد و نباید در کشورهایى که ادّعاى آزادى مىکنند، آتش زدن زندگى زنان و کودکان فلسطینى را مورد سؤال و اعتراض قرار دهد و قساوتهایى را که امروز علیه ملت فلسطین به کار مىرود، ذکر کند.
با توجه به این روش تبلیغى و شناخت روانىاى که انسان از دشمن پیدا مىکند، مجموعه مسؤولان و کارگزاران رسانههاى کشورهاى اسلامى باید مسؤولیت خود را احساس و راه خود را تنظیم کنند. این یک کار حیاتى و مهمّ است. امروز نه فقط براى ملت فلسطین، بلکه براى دنیاى اسلام، این یک کارِ حیاتى و یک وظیفه سنگین است.
به عنوان یک مثال، من تجربه جنوب لبنان را - که دوستان در جریان آن هستند - به عنوان یک الگو مىتوانم مطرح کنم. مؤمنین و جوانان مبارز لبنان توانستند از اهرم و عامل تبلیغات به بهترین وجه و به صورت شایسته، در حرکت عظیمى که علیه صهیونیستها کردند، استفاده کنند؛ توانستند عنصر مقاومت و فداکارى را به دنیاى اسلام درست منعکس کنند؛ به این ترتیب است که دشمن به ستوه مىآید. همه دنیاى اسلام فهمید که مقاومت در جنوب لبنان چه مىکند و چه کار مىخواهد بکند و هدفش چیست. در آنجا تبلیغات به شیوه خوب و درستى به کار رفت. خودى روحیه پیدا کرد، دشمن روحیّهاش ضعیف شد و به ستوه آمد. این کارى است که ما همیشه باید بکنیم. دنیاى اسلام همیشه در حال مبارزه و مورد حمله است. این قطعهاى از بدن دنیاى اسلام است که امروز در چنگال صهیونیستهاست؛ شب و روز به آن حمله مىکنند؛ لذا باید از رسانهها حداکثر بهرهبردارى به نفع این قضیه به عمل آید.
لازم است براى استراتژى تبلیغى علیه صهیونیستهاى غاصب، یک طرّاحى بنیادین صورت گیرد. اینکه ما به صورت تاکتیکى در هر موقعیّتى بخشى از مظلومیتها را بیان کنیم، کافى نیست. باید یک راهبرد عمومى، تبلیغى در همه دنیاى اسلام به صورت مشترک تعیین و به آن عمل شود.
ما رسانههاى بزرگ دنیا را در اختیار نداریم؛ اما آنچه را هم که در اختیار داریم؛ چیز کمى نیست. ما باید از سرمایه و موجودى خود - که متعلّق به دنیاى اسلام است - حداکثر استفاده را بکنیم. همه در این زمینه مسؤول و موظّفند. روشنفکران و سیاستمداران و شاعران و نویسندگان و هنرمندان و دانشگاهیان مسؤولند. اینها قشرهاى اثرگذارند؛ اینها کسانىاند که مىتوانند رسانهها را بهدرستى تغذیه کنند. شما که در اینجا جمع شدهاید، همین اجتماعتان یک حادثه بزرگ است. در این اجتماع، شما مىتوانید این را پایهاى براى یک حرکت هماهنگِ رسانهاى در همه دنیاى اسلام قرار دهید. این کارِ ممکنى است. چرا ما از ابزارهاى خود استفاده نمىکنیم؟
بسیارى از نویسندگان و روشنفکران دنیاى اسلام به سردمداران برخى از کشورهاى اسلامى و دولتهایى که رفتار مناسبى در مقابل صهیونیستها ندارند، اعتراض مىکنند و مىگویند چرا از نفت و ثروت و از امکان سیاسى خود علیه صهیونیستها استفاده نمىکنید؟ البته این اعتراض وارد است و به نظر ما این اشکال، اشکال درستى است؛ اما عیناً مىشود همین سؤال را در دنیاى روشنفکرى، نویسندگى و دنیاى دانشگاهها مطرح کرد: چرا از سرمایه عظیم علمى و روشنفکرى، چنان که باید و شاید، استفاده نمىشود؟ گاهى یک شعر و یک قصیده تأثیرى مىگذارد که بسیارى از پولها و ثروتها نمىتواند آن اثر را به وجود آورد. یک روز یک شاعر فلسطینى قصیدهاى گفت و دلهاى دنیاى عرب را به شورش وادار کرد - این مربوط به سال 67 یا 68 است - گاهى یک شگرد خوب رسانهاى یا یک حرکت هماهنگ تبلیغاتى، از بستن شیرهاى نفت اثرش بیشتر مىشود.
آنچه که ما امروز احتیاج داریم، این است که کسانى که مشغول مبارزه هستند، روحیه پیدا کنند و بدانند آینده آنها امیدبخش است. متأسفانه گاهى عکس این دیده مىشود. دستگاههاى تبلیغاتى غرب تلاش مىکنند تا این امید را در هم بشکنند. در همین ماههاى اخیر که انتفاضه حداکثر احتیاج را به حمایت و کمک داشت، دیده شد که در دنیاى اسلام بعضى از قلمها به مطالبى کشانده شد که براى انتفاضه سم بود. از ناتوانى و ضعف انتفاضه حرف زدند؛ اینها سم است. معناى این مطالب این است که ملت فلسطین هیچ راهى جز تسلیم و به خاک افتادن در مقابل صهیونیستها ندارد.
البته امریکا و اسرائیل هم به چیزى کمتر از تسلیمِ مطلق فکر نمىکنند، اما آنها دشمنند و البته اشتباه مىکنند. این چیزى است که پیش نخواهد آمد. آنها جز به تسلیم مطلق از طرف فلسطینیها قانع نیستند؛ رفتار آنها با طرف فلسطینى، یک بار دیگر این را ثابت کرد. آنها حاضر نیستند هیچ امتیازى به طرف فلسطینى بدهند. آنها مىخواهند از طرف فلسطینى هم به عنوان یک ابزار براى نابود کردن انتفاضه فلسطین استفاده کنند. به کمتر از این قانع نیستند. ما نباید به تسلیم کردن و نومید کردن ملت فلسطین کمک کنیم؛ ما باید حقیقت را بیان کنیم. حقیقت، امید و افق تازه و به لرزه درآمدن زانوان صهیونیستها و محتاج شدن و مستأصل شدن قدرتهاى حامى صهیونیستها در مقابل حرکت عمومى ملتى است که متّکى به ایمانش حرکت مىکند. آن ملتى که یکپارچه حرکت مىکند و به ایمان خود متّکى است، شکستپذیر نیست. ما باید این حقایق را براى ایجاد امید بیشتر در دلهاى کسانى که وسط میدان و صحنهاند، روشن کنیم و زمینه روانى مقاومت را فراهم نماییم. وظیفه رسانهها این است که کارى کنند تا زمینه روانىِ مقاومت پیدا شود.
امروز در دنیا رسانههاى صهیونیستى تجاوزهاى مکرّر و همه روزه اسرائیل را به صورت گذرا مطرح مىکنند. اگر مىتوانستند همین را هم مطرح نکنند، نمىکردند؛ منتها مصالح رسانهاى آنها ایجاب مىکند که مطرح کنند؛ ولى خیلى گذرا، خیلى سطحى، خیلى ناقص و گزینشى؛ اما عملیات فلسطینیها را که دفاع از وجود و شرف و میهن و سرزمینشان است، طورى منعکس مىکنند که گویا اسرائیل مظلوم است! مظلوم واقعى را که ملت فلسطین است، تروریست و جنایتکار جلوه مىدهند؛ اما متجاوزِ سفّاکِ جنایتکار را مظلوم نشان مىدهند. امروز رسانههاى دنیا این کار را مىکنند؛ سیاستمدارها هم در اظهارت خود، همین حرفها را تکرار مىکنند.
سیستم رسانهاى اسلام و سیستم رسانهاى عرب باید طورى رفتار کند که معنایش این نباشد که از معرکه دور است. شما وسط میدانید؛ چه بخواهید و چه نخواهید. امروز، روزى است که هر اقدام ما، در آینده تاریخ اثر مىگذارد و ثبت خواهد شد. ما امیدواریم که همه دنیاى اسلام این قضیه را با همهى ابعادش بهروشنى درک کند و بر طبق آنچه وظیفه اوست، عمل کند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار شرکتکنندگان در همایش بینالمللى رسانههاى جهان اسلام حمایت از انتفاضه فلسطین)
یک مقاومت جهانی علیه صهیونیزم پدید آمده است
حوادث مهم و تعیینکنندهئی اتفاق افتاده است که افق آینده را در قضیهی فلسطین روشنتر و وظائف ما را دربارهی این مسألهی همچنان اصلیِ دنیای اسلام آشکارتر میسازد.
از جملهی این حوادث مهم، شکست شگفتآور نظامی و سیاسی اسرائیل در برابر مقاومت اسلامی در جنگ 33 روزهی لبنان در سال 1427 هجریقمری و ناکامی خفتآور رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزهی جنایتکارانهاش با مردم و دولت قانونی فلسطین در غزه است.
اکنون رژیم غاصب که چند دهه با ارتش و تسلیحات خود و با پشتیبانی نظامی و سیاسی امریکا، چهرهئی مهیب و شکستناپذیر نشان میداد، دو بار از نیروهای مقاومت که با اتکاء به خدا و مردم، بیش از اتکاء به سلاح و تجهیزات میجنگیدند، شکستخورده و با وجود تمرینها و آمادهسازیهای نظامی و سازمانهای عریض و طویل اطلاعاتی و حمایت بیدریغ امریکا و بعضی دولتهای غربی و همدستی برخی منافقان جهان اسلام، انحلال، و شیب تند سقوط، و عدم کفایت خود در برابر موج نیرومند بیداری اسلامی را ظاهر ساخته است.
از سوئی دیگر جنایاتی که در حادثه تاریخی غزه از مجرمان صهیونیست سر زد؛ کشتار وسیع مردم غیرنظامی، ویران کردن خانههای بیدفاع، سوراخ کردن سینهی کودکان شیرخوار، بمباران دبستان و مسجد، بهکارگیری بمبهای فسفری و برخی سلاحهای ممنوع دیگر، بستن راه غذا و دارو و سوخت و دیگر نیازهای اولیهی مردم در مدتی نزدیک به دو سال، و بسی جنایات دیگر، ثابت کرد که غریزهی وحشیگری و جنایت در سران دولت جعلی صهیونیست، با دهههای آغازین فاجعهی فلسطین هیچ تفاوتی نیافته و همان سیاست و همان خویِ درندگی و بیرحمی که فاجعههای دیر یاسین و صبرا و شتیلا را پدید آورد، امروز هم بعینه بر ذهن و دل ظلمانی این طاغوتهای زمان حاکم است که البته امروز با بهرهگیری از پیشرفت فناوری، دائرهی جنایت بسی گستردهتر و فاجعهبارتر میباشد.
چه آنان که با توهم شکستناپذیری رژیم صهیونیست، شعار «واقعبینی» سر داده دست سازش و تسلیم در برابر غاصبان دراز کردند، و چه کسانی که به خیال باطل خود، نسل دوم و سوّم سیاستمداران صهیونیست را مبرّا از جنایات نسل اوّل دانسته، امید همزیستی سالم در کنار آنان را در دل پروراندند، اکنون باید به خطای خود پی برده باشند. اولاً: با موج بیداری امت مسلمان و بالیدن نهال مقاومت اسلامی، آن هیبت دروغین فرو ریخته و نشانههای ناتوانی و درماندگی در رژیم غاصب آشکار گشته است، و ثانیاً خوی تجاوزگری و بیشرمی از جنایت در گردانندگان آن رژیم همان است که در دهههای اوّل بود و هرگاه بتوانند یا گمان ببرند که میتوانند، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.
اکنون 60 سال از اشغال فلسطین میگذرد. در این مدت همهی ابزارهای قدرت مادی در خدمت غاصبان قرار گرفته است؛ از پول و سلاح و فناوری، تا تلاشهای سیاسی و دیپلماسی، و تا شبکهی عظیم امپراتوری خبری و اطلاعرسانی.
بهرغم این تلاش شیطانی گسترده و حیرتآور، غاصبان و حامیان آنان نه تنها نتوانستهاند مسألهی مشروعیت رژیم صهیونیستی را حل کنند، بلکه این مسأله با گذشت زمان بغرنجتر هم شده است.
عدم تحمل رسانههای غربی و صهیونیستی و دولتهای حامی صهیونیزم در برابرِ حتی طرح سؤال و تحقیق درباره هولوکاست که بهانهی غصب فلسطین بود، یکی از نشانههای این تزلزل و ابهام است. اکنون وضع رژیم صهیونیستی از همیشهی تاریخ سیاه خود در افکار عمومی جهان بدتر و پرسش از دلیل پیدایش آن جدّیتر است. اعتراض بیسابقه و خودجوش جهانی از شرق آسیا تا امریکای لاتین علیه آن رژیم و تظاهرات مردمی در 120 کشور جهان و از جمله در اروپا و در انگلیس که خاستگاه اصلیِ این شجرهی خبیثه بود، و دفاع آنان از مقاومت اسلامی غزه و از مقاومت اسلامی لبنان در جنگ 33 روزه، نشان میدهد که یک مقاومت جهانی علیه صهیونیزم پدید آمده که در 60 سال گذشته هرگز تا این حد، جدی و حجیم نبوده است. میتوان گفت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین توانسته است وجدان جهانی را بیدار کند.
این درس بزرگی است، هم برای دشمنان امت اسلامی که خواستهاند با زور و سرکوب، دولتی و ملتی جعلی و فرمایشی بسازند و با مرور زمان، آن را به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل کرده و چنین تحمیل ظالمانهئی را در جهان اسلام، عادیسازی کنند. و هم برای امت اسلامی و بویژه جوانان غیور و وجدانهای بیدار آن، تا بدانند که مجاهدت در راه بازگرداندن حق پایمالشده، هرگز ضایع نمیشود و وعدهی خداوند راست است که فرمود:
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ.
و قال تعالی: إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ، و قال عزوجل: وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ، و قال: وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ، و قال عز من قائل: فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ و کدام وعده از این وعده الهی صریحتر که فرمود: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.
مغالطه بزرگی که بر ذهن برخی چنگ انداخته است
مغالطهی بزرگی که در قضیهی فلسطین بر ذهن برخی از دستاندرکاران چنگ انداخته این است که کشوری بنام اسرائیل یک واقعیت شصت ساله است و باید با آن کنار آمد. من نمیدانم اینها چرا از واقعیتهای دیگری که در برابر چشم آنان است درس نمیگیرند؟ مگر کشورهای بالکان و قفقاز و آسیای جنوب غربی پس از هشتاد سال بیهویتی و تبدیل به بخشهائی از شوروی سابق، بار دیگر هویت اصلی خود را باز نیافتند؟
چرا فلسطین که پارهی تن جهان اسلام است نتواند بار دیگر هویت اسلامی و عربی خود را بازیابد؟ و چرا جوانان فلسطینی که در شمار باهوشترین و مقاومترین جوانان عربند نتوانند ارادهی خود را بر این واقعیتِ ظالمانه فائق گردانند؟
مغالطهی بزرگ دیگر آن است که گفته شود تنها راه نجات ملت فلسطین، مذاکره است! مذاکره با کی؟ با رژیم غاصب و زورگو و گمراهی که جز به زور، به هیچ اصل دیگری معتقد نیست؟ آنان که به این بازیچه و فریب خود را دلخوش کردند چه به دست آوردند. آنچه آنها به عنوان حکومت خودگردان از صهیونیستها گرفتند، با صرفنظر از ماهیت تحقیرآمیز و اهانتبار آن، اولاً با هزینهی سنگینِ اعتراف به مالکیت رژیم غاصب بر تقریباً سراسر فلسطین تمام شد، ثانیاً همان حکومت نیمبند و دروغین را هم با بهانههای واهی در مواردی زیر پای خود لگد کوب کردند؛ محاصرهی یاسر عرفات در ساختمان مدیریتش در رامالله و انواع تحقیر و تذلیل او حادثهای نیست که فراموش شود.
ثالثاً: چه در زمان عرفات و چه بویژه پس از او با مسئولان حکومت خودگردان مانند رؤسای کلانتریهای خود رفتار کردند که وظیفهشان تعقیب و دستگیری مجاهدان فلسطینی و محاصرهی اطلاعاتی و پلیسی آنهاست، و بدینصورت تخم کینه را در میانهی گروههای فلسطینی پاشیدند و آنها را به جان یکدیگر انداختند.
و رابعاً: همان اندازه دستاورد ضعیف هم فقط ببرکت جهاد مجاهدان و مقاومت غیور مردان و زنان تسلیمناپذیر بود. اگر انتقاضهها رخ نمیداد صهیونیستها با وجود تنازل پیدرپی رؤسای سنتی فلسطین در برابر آنها، همین اندازه را هم هرگز به آنان نمیدادند.
یا مذاکره با امریکا و انگلیس که بزرگترین گناه را در ایجاد و حمایت از این غدهی سرطانی مرتکب شدهاند، و خود پیش از آنکه میانجی باشند طرف دعوایند. دولت آمریکا هیچگاه حمایت بیقید و شرط خود از رژیم صهیونیست و حتی از جنایتهای آشکار آن از قبیل ماجرای اخیر غزه را متوقف نکرده است.
حتی رئیسجمهور جدید آمریکا هم که با شعار تغییر در سیاستهای دولت بوش بر سر کار آمده است، از تعهد بیقید و شرط به امنیت اسرائیل دم میزند، یعنی دفاع از تروریسم دولتی، دفاع از ظلم و زورگوئی، دفاع از قتل عام صدها مرد و زن و کودک فلسطینی در 22 روز، این یعنی همان کژراههی دوران بوش و نه چیزی کمتر.
مذاکره با مجامع وابسته به سازمان ملل هم یک رویکرد عقیم دیگر است. سازمان ملل شاید در کمتر نمونهئی همچون مسألهی فلسطین، مورد آزمونِ افشاگر و رسواکننده قرار گرفته باشد.
شورای امنیت، یک روز اشغال فلسطین به وسیلهی گروههای تروریست جرّار را سریعاً به رسمیت شناخت و نقشی اساسی را در پیدایش و تداوم این ظلم تاریخی بازی کرد، و پس از آن چندین دهه همواره در برابر نسلکشیها، آوارهسازیها، جنایتهای جنگی و انواع جرائم گوناگون دیگر آن رژیم، سکوت رضایتآمیز کرد، و حتی هنگامی که مجمع عمومی رأی به نژادپرستبودن صهیونیسم داد، نه تنها با آن همراهی نکرد، که در عمل 180 درجه با آن فاصله گرفت. کشورهای زورگوی عالم که برخوردار از عضویت دائم در شورای امنیتاند از این مجمع جهانی همچون ابزار استفاده میکنند.
راه نجات فقط ایستادگی و مقاومت است
نتیجه آنکه نه تنها این شورا به کار امنیت در جهان کمکی نمیکند بلکه هرجا که قرار است مفاهیمی همچون حقوقبشر یا دموکراسی و امثال آن، وسیلهی زیادهطلبی و سلطهی بیشتر آنان گردد،به کمک ایشان میشتابد و بر کارهای نامشروع آنان پوششی از فریب و دروغ میافکند.
نجات فلسطین با دریوزگی از سازمان ملل یا از قدرتهای مسلّط و به طریق اولی از رژیم غاصب به دست نمیآید، راه نجات فقط ایستادگی و مقاومت است، با توحید کلمهی فلسطینیان و کلمهی توحید که ذخیرهی بیپایان حرکت جهادی است.
ارکان این مقاومت،از سوئی گروههای مجاهد فلسطینی و آحاد مردم مؤمن و مقاوم فلسطین در داخل و خارج آن کشورند؛ و از سوئی دیگر، دولتها و ملتهای مسلمان در سراسر جهان، بویژه عالمان دینی و روشنفکران و نخبگان سیاسی و دانشگاهیان. اگر این دو رکن مستحکم در جای خود قرار گیرند، بیشک وجدانهای بیدار و دلها و اندیشههائی که افسون تبلیغات امپراتوری خبری استکبار و صهیونیزم، آنها را مسخ نکرده،در هر نقطهی عالَم به یاری ذیحق و مظلوم خواهند شتافت و دستگاه استکبار را در برابر طوفانی از اندیشه و احساس و عمل قرار خواهند داد.
نمونهی این حقیقت را در طول روزهای اخیر مقاومت پرشکوه غزه همه دیدیم. گریهی رئیس غربی یک سازمان خدماتی بینالمللی در برابر دوربین رسانهها، اظهارات همدردانه فعالان سازمانهای بشردوستانه، تظاهرات بزرگ و صمیمی مردم در قلب پایتختهای اروپائی و شهرهای امریکا، اقدام شجاعانهی رؤسای چنددولت در امریکای لاتین، همه و همه نشانهی آن است که دنیای غیرمسلمان نیز هنوز به دست نیروهای شرآفرین و فسادآفرین ـ که نام قرآنی آنها شیطان است ـ به طور کامل تسخیر نشده و هنوز میدان برای جولان حقیقت،باز است.
آری،مقاومت و صبر مجاهدان و مردم فلسطین و حمایت وکمک همهجانبه به آنان از سراسر کشورهای اسلامی خواهد توانست طلسم شیطانی غصب فلسطین را بشکند. انرژی عظیم امت اسلامی میتواند مشکلات جهان اسلام و از جمله، مشکل حاد و فوری فلسطین را حل کند
طلسم مصونیت جنایتکاران صهیونیست را بشکنید
اکنون خطاب من به شما برادران و خواهران مسلمان است در سراسر جهان و نیز به همهی وجدانهای بیدار از هر کشور و ملت. همت کنید و طلسم مصونیت جنایتکاران صهیونیست را بشکنید. سران سیاسی و نظامی رژیم غاصب را که در فاجعهی غزه نقشآفرین بودند به پای میز محاکمه بکشانید و به مجازاتی که عدل و عقل حکم میکند برسانید. این اولین قدمی است که باید برداشته شود. سران سیاسی و نظامی رژیم غاصب باید محاکمه شوند. اگر جنایتکار مجازات شود، راه جنایت برای آنان که انگیزه و جنون آن را دارند ناهموار خواهد شد. آزاد گذاشتن عاملان جنایتهای بزرگ، خود عامل و مشوق جنایتهای دیگر است. اگر امت اسلامی پس از جنگ 33 روزهی لبنان و آنفاجعهآفرینیهای دهشتناک، مجازات صهیونیستهای فاجعهآفرین را بجدّ مطالبه میکرد، اگر این مطالبهی بحق پس از به خاک و خون کشیدن کاروانهای عروسی در افغانستان و پس از جنایات بلکواتر در عراق و پس از رسوائیهای سربازان امریکائی در ابوغریب و غیر آن صورت میگرفت، امروز ما شاهد کربلای غزه نمیبودیم.
ما دولتها و ملتهای مسلمان در آن قضایا وظیفهئی را که قانون عقل و عدل بدان حکم میکرد انجام ندادیم و نتیجه آن چیزی است که امروز شاهد آنیم.
جای تأسف عمیق است که برخی از دولتها و سیاستمداران جهانی، از مقولات اخلاقی و قضاوت وجدانی بشری، سخت بیگانهاند. برای آنها قتلعامِ بیشاز 1350نفر و زخمی کردن حدود 5500 نفر مردم بیسلاح و بسیاری کودک در ظرف 22 روز در غزه، هیچ حساسیتی برنمیانگیزد؛ قاتلان و مجرمان نه تنها مجازات نمیشوند، که پاداش هم میگیرند. امنیت رژیم سفاک یک امر قدسی که باید در هر حال از آن دفاع کرد به شمار میآید و طرف مظلوم، چه دولتی که با رأی قاطع مردم بر سر کار آمده و چه مردمی که آن دولت را بر سر کار آوردهاند،متهم و محکوم میشوند. این است حکم دیوان سیاستی که با اخلاق و وجدان و فضیلت، نسبتی ندارد و آبش با آن به یک جو نمیرود. این دولتها هنگامی که نفرت عمیق افکار عمومی را از خود مشاهده میکنند، بی آنکه علت آشکار آن را ببینند، به سراغ باز هم سیاستورزی میروند و این چرخهی معیوب همچنان ادامه مییابد.
از تجربهها درس بگیریم
برادران و خواهران عزیز در همهی جهان اسلام! از تجربهها درس بگیریم.
امت بزرگ ما امروز به برکت بیداری اسلامی، دارای قدرت عظیمی است. کلید حل مشکلات فراوان کشورهای اسلامی، در دست همت و یکپارچگی این مجموعهی شگرف است، و مسألهی فلسطین، فوریترین مسألهی جهان اسلام است.
گاهی شنیده میشود که کسانی میگویند: فلسطین یک مسألهی عربی است. این سخن به چه معنی است؟ اگر مقصود آن است که عرب، احساسات خویشاوندانهتری دارد و مایل است خدمت و مجاهدت بیشتری تقدیم کند،این چیز پسندیدهئی است و ما به آن تبریک میگوئیم. ولی اگر معنی این سخن آن است که سران برخی کشورهای عربی به ندای یا للمسلمین مردم فلسطین کمترین توجهی نکنند و در قضیهی مهمی مانند فاجعهی غزه با دشمن غاصب و ظالم همکاری کنند و بر سر دیگران که ندای وظیفه، آرامشان نمیگذارد فریاد بکشند که شما چرا به غزه کمک میکنید، در این صورت هیچ مسلمانی و هیچ عربی غیور و با وجدانی این سخن را نمیپذیرد و گویندهی آن را از سرزنش و تقبیح معاف نمیسازد. این همان منطق اخزم است که پدر خود را کتک میزد و اگر کسی دخالت میکرد بر سر او فریاد میکشید؛ پس از او هم پسرش آن پدر بزرگ را به باد مشت و کتک میگرفت و این در زبان عربی مَثَل شد که: انَّ بَنیَّ رمّلونی بالدّم شِنشِنةٌ اَعرِفُها من اَخزَم
کمک همه جانبه به مردم فلسطین و حمایت کامل از آنان واجب کفائی بر همهی مسلمانان است. دولتهائی که به جمهوری اسلامی ایران و برخی دیگر از کشورهای مسلمان بخاطر کمک به فلسطین خرده میگیرند، خود متحمل این کمک و حمایت شوند تا تکلیف اسلامی از دیگران ساقط شود،و اگر همت و توان و شجاعت آن را ندارند، بهتر است به جای خردهگیری و کارشکنی، قدرشناسِ اقدامات مسئولانه و شجاعانهی دیگران باشند.
حضار محترم! شما که در این گردهمائی حضور یافته اید، در مسئلهی فلسطین صاحبنظر و اندیشهورید. وظیفهی تاریخی امروز ما تکرار سخنان و تئوریهای ناتوانِ گذشته نیست، بلکه ارائهی راهکاری است که فلسطین را از زیر ستم رژیم صهیونیستی آزاد کند. پیشنهاد ما یک راهکار کاملاً منطبق بر مردمسالاری است که میتواند منطق مشترک همهی افکار جهانی باشد. آن پیشنهاد این است که همهی صاحبان حق در سرزمین فلسطین اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی در یک همهپرسی، ساختار نظام خود را انتخاب کنند و همهی فلسطینی هائی که سالها مشقتآوارگی را تحمل کرده اند نیز در این همهپرسی شرکت کنند.
دنیای غرب باید بداند که نپذیرفتن این راه حل نشانهی پایبند نبودن به دموکراسی است که پیوسته از آن دم میزنند و این آزمون افشاگر دیگری بر علیه آنان خواهد شد.
آزمون قبلی آنان نیز در فلسطین بود که نتیجهی انتخابات کرانهی باختری و غزه را که روی کارآمدن دولت حماس بود نخواستند بپذیرند. کسانی که دموکراسی را تا جائی می پذیرند که نتائج آن مطلوب آنان باشد، جنگطلب و ماجراجویند و اگر از صلح دم میزنند جز دروغ و فریب نیست.
اکنون مسألهی بازسازی غزه یکی از فوریترین مسائل فلسطین است، دولت حماس که منتخب اکثریت قاطع فلسطینیان است و حماسهی مقاومتش در ناکام گذاشتن رژیم صهیونیستی، درخشانترین نقطه در تاریخ صد سالهی اخیر فلسطین است، باید مرکز همهی فعالیتهای مربوط به بازسازی قرار گیرد. شایسته است که برادران مصری راه کمکها را باز کنند و بگذارند که کشورها و ملتهای مسلمان به وظیفهی خود در این مهم عمل کنند.
در پایان یاد شهیدان جنگ 22 روزه را که با خون خود غزهی فلسطین را به عزت اسلام و عرب مبدل کردند گرامی میدارم و برای آنان طلب مغفرت و رحمت میکنم. و نیز به همهی شهیدان فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و همهی شهیدان اسلام و به روح مطهّر امام راحل عظیم الشأن درود میفرستم.
از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمین و نزدیکی هر چه بیشتر ملتهای مسلمان به یکدیگر و بیداری روزافزون دنیای اسلام را مسألت میکنم.
(بیانات در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین)