تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۸۸ - ۰۹:۱۸  ، 
کد خبر : ۱۲۵۳۶۱

چه کسی کوتاه می‌آید


 مهدی محمدی
پرونده هسته ای ایران اکنون در چه وضعیتی قرار دارد؟ اخبار و تحولات مربوط به بحران لبنان- اگرچه هنوز هم فروکش نکرده است- برای مدتی بحث های مربوط به برنامه هسته ای ایران را به حاشیه راند اما اکنون دوباره همه این مباحثات در حال بازیابی است. این یادداشت تلاش می کند برخی از آخرین رخدادها در این عرصه را دوباره روایت کند. در پرتو این بازخوانی، برخی از تحولات احتمالاً معانی جدیدی پیدا خواهد کرد.
سؤال محوری در شرایط کنونی این است: ما در آستانه چه وضعیتی قرار داریم؛ برخورد یا راه حل؟ دو فاکتور وجود دارد که شرایط فعلی پرونده هسته ای بر ساخته آنهاست. اول، قطعنامه 1696شورای امنیت سازمان ملل که چند هفته پیش صادر شد و از ایران درخواست می کند تا نهم شهریورماه (آخر اوت 6002 ) تمامی فعالیت های مربوط به غنی سازی و بازفرآوری و همه فعالیت های مرتبط با آنها را به حال تعلیق درآورد و تهدید می کند در صورت عدم تبعیت ایران از این درخواست اقداماتی را در چارچوب ماده 41از فصل 7 منشور ملل متحد به عمل خواهد آمد. ماده 41 به شورای امنیت این اختیار را می دهد که برای نافذ ساختن تصمیمات خود از برخی اهرم های اقتصادی- بازرگانی استفاده کند. فاکتور دوم بسته ای است که خاویر سولانا در ماه ژوئن به تهران آورد و بنا بود مبنای دور جدیدی از مذاکرات قرار گیرد. محتوای این بسته اکنون کاملا برای ما مشخص و کم و بیش شبیه آن چیزی است که پیش تر در توافقنامه پاریس دیده ایم. خلاصه آنچه بسته گروه6 درباره غنی سازی ایران می گوید این است: ما حق شما را قبول داریم (در توافقنامه پاریس حتی نوشتند که ما «اعمال» حق شما را هم قبول داریم) منتها اعمال این حق مستلزم دوره ای از اعتمادسازی و علاوه بر آن حل و فصل ابهامات و پرسش های باقی مانده آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره برنامه ایران است. پس، برای رسیدن به یک راه حل باید سلسله مذاکراتی را آغاز کرد و ایران در طول این مذاکرات (به منظور ایجاد آرامش لازم برای یک مذاکره ثمربخش) باید فعالیت های خود در زمینه چرخه سوخت را معلق کند.
البته در قیاس با زمان امضای توافقنامه پاریس در آبان ماه 1384برخی شرایط به نحو اساسی تغییر کرده است؛دیگر هیچ فعالیت هسته ای در ایران در حال تعلیق نیست، آمریکا برای حضور در گفت وگوها با ایران در صورت پذیرش شرط تعلیق اعلام آمادگی کرده است و ضمنا یک قطعنامه شورای امنیت هم روی میز است که تلاش می کند برخی رفتارها و تصمیمات خاص را به ایران تحمیل کند.
آنچه از مجموعه این فضا می توان دریافت این است که بحث جدیدی وجود ندارد و دو طرف در حال تکرار سخنان صدبار گفته قبلی شان برای همدیگر هستند. در واقع مدت هاست اتفاقی جز این نمی افتد؛ ما حرف های خودمان را می زنیم و آنها هم حرف های خودشان را. گویی طرفین هر دو منتظر اتفاقی غیرمنتظره اند که به یکباره باید رخ دهد و همه چیز را دگرگون کند. معنای وضعیت شبه ساکن فعلی به یک اعتبار می تواند این باشد که هر دو طرف به نقطه ای رسیده اند که آن را خط قرمز خود تلقی می کنند و قصد فراتر رفتن هم ندارند و این یعنی دیپلماسی عادی به بن بست رسیده است. در چنین حالتی دو اتفاق می تواند بیفتد: 1-لابی ها فعال می شوند و دیپلماسی پنهان جان می گیرد و 2-طرفین اهرم های خود را برای تولید حداکثر فشار ممکن بر روی طرف مقابل فعال می کنند. در مورد شکل گیری دیپلماسی پنهان کافی است فقط به این حقیقت توجه کنیم که شرایط بن بست دیپلماسی عادی بهترین فضا برای تنفس لابیست هاست که پیغام بیاورند و ببرند تا شاید در این میانه معامله ای جوش داده شود.
در چند هفته گذشته این فرآیند با شدت تمام جریان داشته است. چینی ها ارشدترین دیپلمات خلع سلاحی خود را چند روز پیش به تهران فرستادند. این دیپلمات در تهران فقط بر این موضع پای فشرد که راهی به جز مذاکره و تداوم دیپلماسی پیش روی پرونده هسته ای ایران نیست. روس ها هم طی چند روز آینده میزبان یک هیئت بلندپایه ایرانی خواهند بود. جالب است که یکی دو روز قبل مقامات روس اظهارات «غلامرضا انصاری» سفیر ایران در مسکو را در این باره که تهران همچنان آماده گفت وگو در مورد پیشنهاد روسیه است، به طور غیرمنتظره ای جدی گرفتند و «سرگی کرنیکو» بلافاصله از آن استقبال کرد. این در حالی است که در تهران هنوز هیچ تصمیم جدیدی درباره تغییر رویه نسبت به ایده غنی سازی صنعتی در روسیه اتخاذ نشده است.
این رفتارهای دیپلماتیک به اضافه مجادله ای که میان روس ها و آمریکایی ها بر سر تحریم دو شرکت روسی متهم به معامله تسلیحاتی با ایران در هفته گذشته درگرفت، علائمی آشکار از این است گروه 6 پس از پایان ماه اوت به هیچ وجه آمادگی یک «برخورد اجماعی» با ایران در چارچوب ماده 41 را نخواهد داشت و دوباره دور جدیدی از چالش های تلخ میان اعضای آن آغاز خواهد شد؛ چالش هایی که گمان می رود این بار به دلیل تغییر فاز از «دیپلماسی» به «برخورد» از شدت بسیار بیشتری برخوردار باشد. از سوی دیگر چند روز باقی مانده تا پایان مهلت تعیین شده برای ایران را می توان مقطعی دانست که حداکثر فشار روانی- تبلیغاتی و دیپلماتیک ممکن بر روی تهران تولید خواهد شد با این هدف که بالاخره میزان فشارها آستانه تحمل ایران را پشت سر بگذارد و موضع تهران به اصطلاح «بشکند». البته نکته مهم در اینجا این است که غربی ها در حالی به تشدید فشارهای خود علیه ایران بسیار علاقمندند که عملاً هیچ اهرم جدیدی برای فعال کردن در این راستا ندارند. این خود بحثی مفصل است که در جای خود باید به آن پرداخت اما به اشارت می توان گفت که جنگ لبنان و شکست مفتضح اسرائیل در آن مهم ترین ابزار غربی ها در مواجهه با ایران یعنی «تهدید» را از دست آنها ستانده است؛ اکنون اعضای گروه 6 ملتمسانه باید امیدوار باشند تهران «هویج»های آنها را جدی بگیرد، چرا که دیگر همه می دانند چماقی در کار نیست.
به این ترتیب شاید با اندکی احتیاط بتوان نتیجه گرفت آنچه ما به سمت آن می رویم یک راه حل است نه برخورد. همچنان توان و بالاتر از آن تمایلی به برخورد نزد طرف مقابل دیده نمی شود. حوادث حدود یک ماه اخیر نشان داده است که ظرفیت غرب مقابل برای خروج از فاز دیپلماسی بسیار ناچیز است و اگر چنین اتفاقی بیفتد (و مثلاپس از نهم شهریور قطعنامه ای در تحریم ایران صادر شود) می توان با قاطعیت گفت این دردسری جدید و بزرگ برای اعضای گروه 6 خواهد بود بی آنکه تأثیری بر اراده تهران بگذارد.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران اکنون در حال آماده سازی پاسخ خود به بسته پیشنهادی گروه 6 است. در این باره به چند نکته باید توجه کرد. اولاً تصمیم تهران مبنی بر بی جواب نگذاشتن این بسته خود نشانی از وجود روحیه عقلانیت و تدبیر در دیپلماسی هسته ای دولت اصولگراست. این دولت به محض دریافت بسته اعلام کرد آن را بررسی خواهد کرد، تلاش می کند با دیدی مثبت به آن بنگرد و البته برای بررسی جامع آن به زمانی معقول نیاز دارد. اکنون دولت به رغم تمامی فشارها پای حرف خود ایستاده و قصد ندارد بی تدبیری گروه 6 در صدور قطعنامه علیه ایران را با تنگ حوصلگی جواب دهد.
ثانیاً نکته بسیار مهم و عموماً ناگفته این است که صدور قطعنامه 1696 بر محتوای پاسخ ایران به بسته پیشنهادی به طور جدی تاثیر گذاشته است.تا پیش از صدور این قطعنامه در تهران اراده ای برای برخورد مثبت و سازنده با این بسته در تهران شکل گرفته بود اما پس از صدور قطعنامه این اراده به طور کامل زایل و به ضد خود بدل شده است. در واقع اوضاع به گونه ای است که می توان گفت دولت ایران پس از مواجه شدن با قطعنامه شورای امنیت در محتوای پاسخ خود به بسته گروه 6 به طور اساسی تجدیدنظر کرده و رویکردی منفی نسبت به آن اتخاذ نموده است. با این حال پاسخ ایران به بسته سولانا کاملاً هوشمندانه خواهد بود. این پاسخ به نحوی تنظیم خواهد شد که پس از 31 اوت رفتن به سراغ بند 41 برای غربی ها آسان نباشد.
و نکته آخر اینکه به تازگی یک جریان بسیار مصمم در داخل ایران در حال شکل گیری است که بنا دارد ایده خروج ایران از معاهده NPT را «فقط در صورتی که شورای امنیت یک گام دیگر جلو بیاید» به طور کاملاً جدی و عملیاتی پی گیری کند. «اشتباه محاسبه» غربی ها در استفاده از فرمول «فشار بیشتر به امید تغییر موضع» که بیش از هر جای دیگر در صدور قطعنامه 1696 متجلی شد، بازهم- درست مانند مورد مربوط به جنگ لبنان- در حال منجر شدن به نتایج معکوس است، با راهی که غربی ها در پیش گرفته اند برنامه هسته ای ایران به جای اینکه کنترل شود از کنترل خارج خواهد شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات