به گزارش فارس، "کریستوفر هایس " در مقالهای در هفته نامه "نیشن " پس از اشاره به سابقه کمیته چرچ در رسیدگی به جرائم دولت در فعالیت های محرمانه خارجی، از نادیده گرفته شدن اصلاحات این کمیته به خاطر مواجهه با یک دشمن "کینهتوز و سرسخت " جدید سخن گفته و مینویسد: گزارش مطبوعات حاکی از آن است که سازمان سیا بدون اطلاع "لئون پانتا " رئیس سازمان یا کنگره احتمالاً مأمورانی را برای ترور رهبران القاعده طی شش ماه نخست ریاست جمهوری اوباما تعلیم داده است. علاوه بر این، طبق گزارش نیویورک تایمز و این مجله، سیا بخشی از یک برنامه ترور را به شرکت امنیتی خصوصی بلک واتر محول کرده است.
هنگامی که این مقاله منتشر شد، "اریک هولدر " دادستان کل کشور دادستان ویژه ای ـ جان دورهام ـ را برای بررسی اینکه آیا باید تحقیقات جنایی درباره مأموران سیا و شرکتهای وابسته بخاطر شکنجه زندانیان صورت بگیرد برگزیده است. تفحص محدود دورهام تنها بر کمتر از 12 مورد متمرکز بوده و به هیچ وجه در حد "بررسی کامل و جامع " که هارت، کلارک و دیگران خواستار آن شده اند نیست.
وی در ادامه با بیان چگونگی تشکیل کمیته چرچ و یادآوری خاطرات آن زمان بر انجام تحقیق و تفحصی در زمان حال تاکید می کند: روز 22 دسامبر سال 1974 نیویورک تایمز داستان حیرت انگیزی به قلم "سیمور هرش " در صفحه اول خود منتشر کرد. در این مقاله با استفاده از بخشهای لو رفته ای از گزارش 704 صفحه ای داخلی سیا درباره عملیات های سری ـ که درون سازمان "جواهرات خانوادگی " نامیده می شد ـ از فعالیت های برنامه جاسوسی داخلی گستردهای به نام عملیات آشفتگی پرده برداشته شد. عنوان مقاله این بود: "عملیات گسترده سیا علیه گروههای ضد جنگ و دیگر مخالفین طی دوران ریاست جمهوری نیکسون ".
به نوشته هفته نامه نیشن این مقاله جنجال به پا کرد. پس از رسوایی واترگیت و افشای روشهای غیرقانونی شاخه اجرائی دولت نیکسون، مردم آمادگی قبول بدترین مسائل را داشتند. "چرچ " که یک لیبرال بود از این فرصت برای کشف و افشای حقیقت، مهار دستگاه اطلاعاتی افسارگسیخته و فراهم آوردن سکوی مناسبی برای آغاز فعالیتهای انتخاباتی خود برای ریاست جمهوری استفاده کرد. او خواستار تشکیل کمیته ویژهای برای بررسی فعالیت آژانسهای اطلاعاتی (جاسوسی) مختلف شد. جمهوریخواهان سنا مخالفت کردند، و کاخ سفید کوشید با تشکیل کمیته تحقیق ویژه خود به ریاست "نلسون راکفلر " معاون رئیس جمهور از میزان آسیب بکاهد. اما مطبوعات موضوع را رها نکردند. هرش افشاگری های بیشتری را منتشر و "دانیل شور " خبرنگار شبکه سی.بی.اس گزارشهایی از مشارکت سیا در ترورهای بین المللی پخش کرد. برای مردمی که طی چندین ساله گذشته مرگ دردناک جان اف کندی، رابرت اف کندی و مارتین لوتر کینگ را تجربه کرده بودند این دیگر قطره آخر بود.
به گفته هایس 27 ژانویه 1975 سنا تشکیل "کمیته ویژه برای بررسی عملکرد دولت در زمینه فعالیت های اطلاعاتی/جاسوسی " را تصویب کرد (کمیته دیگری نیز در مجلس به ریاست اوتیس پایک تشکیل شد): هریک از یازده عضو کمیته ـ 6 دموکرات و 5 جمهوری خواه ـ دستیاری برای خود انتخاب کردند. به کمیته آزادی عمل گسترده، قدرت احضار برای بازخواست و مهمتر از همه کادر پرسنل 150 نفری داده شد. "باربارا بانوف " که آن زمان به عنوان وکیل جوانی از نیویورک به نیروهای کمیته پیوست میگوید: "ما در تالار وسیعی در ساختمان جدید سنا مستقر شدیم. تالار به اتاقک های کوچکی تقسیم شده بود و اگر کسی در جایی از تالار فریاد می کشید، همه صدایش را می شنیدند ".
به نوشته این نویسنده آمریکایی، کمیته کادر تأثیر برانگیزی داشت؛ فردریک شوارز مشاور ارشد گروه دادخواه مطرحی در یک شرکت نیویورکی بود. دیگر اعضا را افسران اطلاعاتی، حقوقدان ها و اساتید دانشگاه تشکیل می دادند. لوک جانسون که آن زمان دستیار ویژه چرچ در کمیته بود و اکنون سردبیر ژورنال "امنیت ملی و اطلاعات " است می گوید: "حیرت انگیز بود... معمولاً اعضای کمیتهها ملغمه عجیبی هستند... به سابقه آنها توجه کنید: تعداد زیادی وکلا و دانشمندان اجتماعی برجسته با پیشینهای قابل توجه ".
شوارز می گوید که اعضا بلافاصله متوجه سنگینی و جدیت وظیفهای که بر عهده داشتند شدند: "ما باید موضوعات محدودی را انتخاب کرده و بطور دقیق آنها را بررسی می کردیم... چون اطلاعات زیادی بصورت محرمانه به ما می رسید که در غیر این صورت قادر به استفاده از آنها نبودیم ".
به نوشته این مقاله کمیته کارمندان خود را به گروه های ضربت مختلفی تقسیم کرد که هریک به عرصهای خاص ـ برای مثال سیا، ترور و جاسوسی داخلی اف.بی.آی ـ می پرداختند. و بواسطه خشم عمومی شدیدی که در اثر افشای دسیسههای ترور سیا ایجاد شده بود کوشید گزارش موقتی در این باره تهیه کند و آن را در 20 نوامبر 1975 منتشر کرد. این گزارش دربرگیرنده نمونههای هراسناکی از دسیسههای سیا ـ مانند توطئه قتل کاسترو با سیگارهای مسموم ـ بود که به ویژگی معروف آژانس برای یک نسل از مردم آمریکا تبدیل شد.
با بررسی های بیشتر و دقیقتر کمیته، عمق فساد در دستگاه امنیت ملی آشکار شد. جانسون می گوید: "من فکر می کنم همگی ما از میزان سوء استفاده از قدرت در این آژانس ها شوکه شده بودیم. البته همه ما مقاله هرش را خوانده بودیم. برنامه ضد جاسوسی ـ که البته در مقاله هرش مطرح نشده بود ـ تکان دهنده بود؛ این برنامه نه تنها شامل نظارت داخلی، بلکه عملیاتهای سری داخلی را نیز دربر می گرفت؛ برخی اطلاعات بدست آمده واقعا حیرت انگیز و تکان دهنده بود ".
هایس با بیان اینکه تحقیقات کمیته حتی روی اعضای ارشد گروه مانند "شوارز " و "کورتیس اسماترز " مشاور اقلیت نیز تأثیر تکاندهنده و عمیقی داشت، به سخن بانوف استناد می کند که می گفت: "وقتی گزارش ما را میخواندند میتوانستیم صدای فریتز که گزارش اولیه درباره سوء رفتار تکاندهندهای را خوانده بود بشنویم که فریاد میزد "لعنتی " و با مشت روی میز می کوبید، و سپس کورتیس روی میزش میکوبید و فریاد میکشید "حرامزادهها " ".
به عقیده این تحلیلگر غربی برخلاف تصویر کاریکاتور گونهای که جناح راستی ها از کمیته خلق کرده بودند، اعضای کمیته مجاهدان آزادیخواه نبودند: در واقع با هر یک از اعضای سابق کمیته که مصاحبه کردم بر این نکته تأکید داشت که اعضا به ایدئولوژی خاصی وابسته نبوده و بدون ترس یا جانبداری فعالیت می کردند. بانوف می گوید "بهترین ویژگی کمیته این بود که اعضای اکثریت و اقلیت جداگانه نداشت. هیچوقت کسی از من نپرسید به کدام حزب تعلق دارم. هدف فریتز این نبود. ما همه با هم کار میکردیم. و سناتور یا نماینده سناتور خاصی در کارمان اشکالتراشی و ایجاد مانع نمیکرد ".
"بیل بیدر " یکی از تحلیلگران سابق سیا و افسر اطلاعاتی نیروی دریایی که به عنوان رئیس گروه ضربت سیا در کمیته انتخاب شده بود چندان با این اظهارنظر موافق نیست: "جان تاور و بری گلدواتر (سناتورهای محافظهکار کمیته) فکر نمیکردند اصلاً مشکلی در بین باشد. و نظرشان درباره کل ماجرا همین بود، به همین خاطر زندگی را به کام چرچ و ماندیل تلخ کردند ".
بیدر می گوید روابطش درون سیا خیلی به او در انجام وظایفش کمک کرد "جامعه تحلیلگران از اینکه من چنین نقشی داشتم خوشحال بودند، زیرا مرا میشناختند، میدانستند من منصفانه و بیطرف و جدی عمل میکنم و انگیزه پنهانی ندارم ".
به نوشته این مقاله همکاری اکراه آمیز "ویلیام کولبی " رئیس وقت سیا در این میان نقش مهمی ایفا کرد. ریچارد هلمز سلف کولبی متعلق به نسل قدیم و معتقد به روشهای قدیمی بود، یعنی آشکارا مخالف هرگونه نظارت بود. از نظر بیدر، هلمز معتقد بود "این تحقیقات خیانت محض محسوب میشود؛ نباید این کار را انجام داد ". اما کلبی موافق اصلاح سازمان بود و برخی معتقدند می ترسید اگر با کنگره در بیفتد احتمال دارد کنگره تصمیم به انحلال سازمان بگیرد.
در ادامه این مقاله آمده است: طرز برخورد و نگرش کولبی نقش به سزایی در موفقیت کمیته داشت؛ زیرا اگرچه قدرت احضار و بازخواست قانونی به کمیته داده شده بود، اما قدرت اجرایی برای اینکه دولت فورد را مجبور به ارائه مدارک و اسناد مورد نیاز نداشت و دولت هم در ابتدا موانعی بر سر راه فعالیت های کمیته ایجاد کرد. اما کمیته چرچ خود را در تقابل با "کمیته پایک " ـ که خیلی سریع بخاطر شهادت ها و افشاگریها (که هنری کسینجر سعی در ممانعت از آنها داشت) درگیر مخالفتها و خصومتهای شدید شد ـ قرار داد که نفع زیادی برایش داشت؛ اعضای کمیته در قالب تیم تحقیق میانهرو و مسئولی ظاهر شدند که دولت قادر به همکاری با آنها هست. "ریچارد بتس " یکی از اعضای گروه که اکنون استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیاست می گوید: "یکی از دلایل همکاری کاخ سفید با کمیته چرچ عصبانیت و ناخشنودی آنها از کمیته پایک ـ که آنها را افرادی متعصب و یکسونگر میدانستند ـ بود ".
هایس با اشاره به دسترسی آسان تیم تحقیق و بررسی کمیته به هزاران فایلی که پیش از این منتشر نشده بود، این سوال را مطرح میکند که اگر امروز کنگره بخواهد بررسی مشابهی انجام دهد، کاخ سفید همکاری خواهد کرد؟
وی در پاسخ مینویسد: تاکنون پیشینه کاخ سفید در زمینه افشاگری نا امید کننده بوده است؛ به استثنای تصمیم قابلتوجه و تحسین برانگیز آن برای انتشار یادداشتهای محرمانه دفتر مشاوره قانونی (OLC) ـ که اجازه شکنجه را صادر کرده بود ـ دولت اوباما با افشا و انتشار هر چیزی ـ از عکس شکنجه زندانیان گرفته تا حتی حقایق سادهای درباره بازداشتگاه آمریکا در پایگاه هوایی بگرام در افغانستان ـ مخالفت کرده است. و در دادگاه فدرال از امتیاز اسرار دولتی برای پنهان نگه داشتن جزئیات برنامه شنود دولت بوش و اینکه دقیقاً چه اتفاقی برای زندانیان گوانتانامو افتاد استفاده کرد.
این نویسنده آمریکایی در ادامه مقاله خود نوشته است: البته در این موارد کاخ سفید با گروههایی مانند اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا (ACLU)، مسئولیت و اخلاق شهروندی در واشنگتن و بنیاد الکترونیک فرانتیر مواجه بوده است که می تواند در دادگاه آنها را بدون جلب توجه زیاد رسانه ها از سر خود باز کند. اما اگر کمیته قدرت احضار از سوی کنگره را داشته باشد دیگر نمیتواند بدون مواجهه با اعتراض سیاسی از این استراتژی استفاده کند. در واقع در چنین موردی انگیزههای متعصبانه و میهنپرستانه میتواند به نفع افشای اطلاعات باشد. و اگر چنین کمیتهای تشکیل شود اعضای جمهوریخواه آن ممکن است با تعصب بیشتر به دنبال افشای حقایق باشند. هنگامی که کاخ سفید یادداشتهای شکنجه را منتشر کرد، دیک چنی بطور غیرمعمولی خواستار افشاگریهای بیشتر شد و چنین استدلال کرد که انتشار اسناد دیگر تأثیر شکنجه در خنثی کردن توطئههای تروریستی را نشان خواهد داد.
به نوشته این مقاله در کمیته چرچ هم دینامیک مشابهی وجود داشت که به ایجاد شتاب لازم برای دستیابی به سطوح بالاتر شفافیت کمک کرد: از آنجایی که کمیته کار خود را پس از استعفای نیکسون و افشای فریبکاریها، سوءاستفاده ها و کینهجوییهای بیمارگونه وی آغاز کرده بود، چرچ و بسیاری از دموکرات ها معتقد بودند کارشان عمدتاً افشای عمق خیانتها و پیمان شکنیهای نیکسون خواهد بود. اما خیلی زود مشخص شد اعمال نیکسون صرفاً از نظر میزان و شدت با عملکرد اسلافش تفاوت داشته است. کندی و جانسون به همراه "ادگار هوور " برنامه ها و سیاستهای غیرقانونی بسیاری را باب کرده بودند. اسناد محرمانهای که کمیته بدست آورد نشان می دادند که حتی فرانکلین روزولت مقدس نیز به اداره خدمات درآمد داخلی (IRS) دستور حسابرسی مالی دشمنان سیاسیاش را داده بوده است. بنابراین اعضای جمهوری خواه کمیته نیز به اندازه همکاران دموکرات خود انگیزه برای کشف حقیقت داشتند. ادامه دارد...