تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۲  ، 
کد خبر : ۱۲۸۵۳۳

بررسی بازتاب‌های رسانه‌ای اعدام صدام در میزگرد مؤسسه ایران

مقدمه: گروه بین‌الملل: میزگرد «بازتاب رسانه ای اعدام صدام» روز سه شنبه هفته گذشته با حضور جمعی از مدیران خبرگزاری ها و استادان دانشگاه و شماری از خبرنگاران رسانه ها و مطبوعات به همت «معاونت آموزش و پژوهش» در مؤسسه فرهنگی ـ مطبوعاتی ایران برگزار شد.در این میزگرد دکتر حسام الدین آشنا، استاد علوم ارتباطات، حسن بهشتی پور، کارشناس امور رسانه ای و بین المللی، سیدجلال فیاضی، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) و مهدی فضایلی، مدیرعامل خبرگزاری فارس، دیدگاه ها و نظرهای خود را پیرامون بازتاب های اعدام صدام بویژه در رسانه های جهان عرب مطرح کردند.

آشنا: واکنش اعراب به اعدام صدام قابل درک است
مطالب مربوط به بازتاب رسانه ای اعدام صدام حسین چه در داخل، چه درخارج از کشور و بخصوص درمحافل رسانه ای جهان عرب بالاخص رسانه های ماهواره ای منطقه بسیارموردتوجه قرارگرفته است. مقدمه ای درمورد زمینه های اصلی این بازتاب رسانه ای عرض می کنم. مستحضر هستید که درمورد صدام، اعراب چه در خیابانها و چه در کاخها با یک پدیده متعارضی روبه رو بودند که ناشی از عملکرد صدام حسین بود و از وضعیت واقعی جهان عرب خبر می داد. صدام دوچهره داشت. یک چهره ای منتسب به جهان عرب و دیگری چهره ای که دراواخر دوران حکومتش نسبت به اسرائیل و آمریکا داشت.
صدام برای عربها نمادی تلقی می شد که این نماد به عربها فروخته شده و صدام نخستین حاکم عربی است که در سالیان اخیر شهامت مقابله با اسرائیل و آمریکا را داشته است. بخصوص در جریان انتفاضه دوم فلسطین که صدام کمک های هدفدار و مشخصی را به قربانیان فلسطینی کرد و در این راستا ۳۵۰۰۰ دلار به ازای هر کشته فلسطینی پرداخت کرد و این درست زمانی بود که عراق خود در اوج عسرت مالی و اقتصادی قرار داشت.
کارهای نمایشی و نمادین صدام در حمایت از فلسطین در دوره اخیر حکومتش، زمانی که حکام عرب ساکت بودند و هیچگونه تلاشی نمی کردند، از او یک قهرمان ساخت. چهره دوم صدام چهره ای بود که هم عربها و هم جهان اسلام به راحتی نمی توانستند او را فراموش کنند. اگر عربها حمله صدام به ایران را به عنوان جرم محسوب نکردند، اما حمله به کویت را نمی توانستند به راحتی ببخشند. البته فعالیتهای روابط عمومی بین المللی را که دولت کویت در آمریکا و در اروپا در همان سال اشغال کویت انجام داد در ساختن یک چهره پلید و اهریمنی از صدام بی تأثیر نبود. این را اضافه کنید به وضعیت مردم عادی جهان عرب که نسبت به حاکمانشان رضایت چندانی ندارند و از وضعیت مردم سالاری درمیان مردم، روشنفکران و آزادیخواهان عرب ناراضیند. صدام از طرفی یکی از نمادهای بارز دیکتاتوری در جهان عرب بود که با آن انتخابات معروف ۱۰۰ درصدی بر همگان مشهود است.
پاسخ جهان عرب به سقوط بغداد و بعد دستگیری و محاکمه و اعدام صدام یک عکس العمل کاملاً قابل درک و قابل فهم برای کسانی است که به تحلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی جهان عرب می پردازند.
از یک طرف آنها باید خوشحال از سقوط یک دیکتاتور می بودند و از طرفی شاهد این که دیکتاتور نه به وسیله مردم، مبارزین، عربها بلکه به وسیله نیروهای اشغالگر خارجی سقوط کرده است.چنین وضعیتی را ما در ایران نیز داشتیم. احساس دوگانه خوشحالی و ناراحتی که نسبت به سقوط صدام وجودداشت. در چنین شرایطی است که اعدام صدام قابل بحث است.
اعدام صدام چند ویژگی دارد که باید به آنها توجه کرد و براساس آنها تحلیل را انجام داد. اول زمان درنظرگرفته شده برای اعدام و اعلام اعدام است.
فیلمبرداری به اصطلاح مخفیانه ای که انجام شد و بعداً پخش این تصاویر با زیرنویس بسیاردقیق در تلویزیون الجزیره، موجب شد بخش سنی نشین عراق و بعد سنی های این کشور احساس بکنند که اعدام صدام نه یک محاکمه عادلانه بلکه یک انتقام شیعی از یک حاکم سنی عرب بود.
دیگرانی که بعداً وارد این معرکه شدند به این فضا هم دامن زدند. راجع به اعدام صدام و بازتابهای آن بیش از حد بزرگ نمایی و اغراق به وسیله تصاویر محدود دریافتی صورت گرفت. اما یک قاب تصویر خیلی بزرگتر نادیده گرفته شد که آن جنایات صدام و عادلانه ترین محاکمه ای که درمورد جرایم سیاسی درجهان عرب صورت گرفت، بود.
بهشتی‌پور: اعراب به قهرمان نیاز دارند
واقعیت این است که ما در وقایع اینچنینی سعی می کنیم همه رسانه ها را درکنار هم قراردهیم و فکر می کنیم این یک نوع جبهه بندی کل رسانه های عربی و کشورهای غربی برای بدنام کردن ایران و خوشنام کردن صدام است.
اصولاً ما نباید رسانه ها را یکپارچه ببینیم. رسانه ها هرکدام با توجه به رویکرد، اساسنامه و اهدافی که دارند عملکرد خود را توجیه می کنند. اگر ما بخواهیم بحث دقیقی را درباره نحوه بازتاب اعدام صدام در رسانه ها ارائه کنیم باید مورد به مورد این رسانه ها را بررسی کنیم.
به عنوان مثال سیاست های الجزیره کاملاً متفاوت با سیاست های العربیه است. درست است که هردو رسانه کوشیدند از صدام یک چهره مثبت ترسیم کنند. چهره ای که الجزیره از صدام حسین ترسیم کرد یک چهره ضدآمریکایی بود، اما چهره ای که العربیه ترسیم کرد بیشتر چهره ای ملی گرا و عرب بود که سنی بودن او موردتوجه قرارگرفته بود و العربیه این را بیشتر برجسته سازی خبری می کرد. یا مثلاً روشهای BBC و CNN کاملاً متفاوت از یکدیگر است.
یک واقعیتی که در روزنامه های عربی مورد تأکید فراوان است این که مردم کشورهای عربی دارای گرایشات فراوان ضدآمریکایی و منتقد آمریکا هستند، هرچند درکاخهای این کشورها مناسبات با آمریکا بسیار نزدیک است. آنها نه تنها منتقد آمریکا نیستند بلکه با آمریکا رابطه بسیارنزدیکی هم دارند. این تعارض قابل تعمق است که چرا به گفته خود روزنامه های عربی، دولتهای کشورهای عربی مناسبات نزدیکی با آمریکا دارند ولی اکثریت مردم این کشورها منتقد سیاستهای آمریکا هستند. این سؤالی است که باید کارشناسان و تحلیلگران به آن پاسخ دهند. من به دنبال یک نتیجه گیری از این تفکیک، مثلاً درمورد الجزیره هستم. الجزیره چون به دنبال نفوذ در افکار عمومی کشورهای عربی است بالطبع می کوشد تبلیغات را به سمت انتقاد از آمریکا هدایت کند. بنابراین این شبکه دقیقاً در راستای اهداف خود کارمی کند. شما ببینید کشور کوچکی مانندقطر، مناسبات نزدیکی با آمریکا دارد و بزرگترین پایگاه نظامی خلیج فارس را دراختیار آمریکا قرار داده است.
همین کشور تلویزیونی دارد به نام «الجزیره» که بیشترین انتقادها را از این شبکه می بینیم. این تعارض چگونه حل می شود؟ الجزیره می خواهد در بین افکارعمومی عرب اعم از آنها که در منطقه هستند یا آنها که در اروپا و آمریکا زندگی می کنند، جریان منتقد آمریکا را بیشتر مطرح کند و برروی آنها کار می کند تا بتواند اعتماد مردم را به دست آورد. وقتی هم اعتماد آنها را به دست آورد روی آن کار می کند و جهت گیری های خاص خود را درراستای منافع حتی غرب و آمریکا اجراکند. من نمی خواهم ادعا کنم الجزیره آمریکایی است، ولی می خواهم ادعاکنم تکنیکی که الجزیره اجرا می کند، تکنیکی کاملاً حساب شده است و در راستای نفوذ به افکارعمومی عرب می کوشد از صدام چهره ای قهرمان بسازد. چرا؟ برای این که کشورهای عربی امروز به قهرمان نیاز دارند. برای این که اکثر رهبران عرب تا خرخره خود را وابسته به دولتهای آمریکا و انگلیس و متحدان غربی کرده اند. کشورهای عربی امروز فاقد قهرمانی هستند که بخواهند روی او حساب کنند، بنابراین ناچارند به کسانی مانند صدام حسین روی بیاورند. کسی که تلاش کرد در دهه آخر عمرش با گرایش به سیاستهای ضدآمریکایی و اسرائیلی و هم گرایش شدید مذهبی در بین اعراب دارای جایگاهی شود. شما ببینید صدام حسین خود رهبر حزب بعث است که این حزب کاملاً ضدمذهبی و دارای تفکرات سوسیالیستی بود. تأکید آنها بر این امر بود که باید امت عربی را به عنوان یک ناسیونالسیم دنبال کنیم و سیاست اقتصادی ما هم اقتصاد سوسیالیستی باشد.
شما می بینید بعد از جنگ ۱۹۹۱ و بعد از تحریم ها صدام ناگهان شروع به تقویت جنبه های مذهبی می کند و با دست خودش روی پرچم عراق «الله اکبر» می نویسد و سه ستاره مشهور روی پرچم عراق را برمی دارد؛ عراقی که تماماً روی جنبه های ناسیونالیستی کار کرده بود و به شدت با جلوه های مذهبی مخالفت می کرد، حالا یک دفعه خود را مذهبی نشان می دهد. چرا؟ چون از این فرصت استفاده کنند.
الجزیره از دهه آخر عمر صدام حسین استفاده می کند و کاری ندارد به دهه های قبلی که صدام حسین همه جوره به آمریکا خدمت کرد.
هیچکس در منطقه خدماتی که صدام حسین به آمریکا کرد را انجام نداد. دلایل آن هم روشن است.
مهمترین حرکتی که صدام حسین کرد حمله به ایران بود که زمینه ساز ورود آمریکا به منطقه شد. صدام به یک حکومت ضدآمریکایی حمله کرد و ضربات نظامی را به آن وارد کردو بعد از پایان جنگ ایران می بینیم که به کویت حمله کرد و باز این حمله، بهانه بسیارمناسبی را برای آمریکاییها فراهم کرد.
تلویزیون «الجزیره» به این بخش ها اصلاً کاری ندارد و تنها به دهه آخر حکومت صدام که عمدتاً شعارهای ضدآمریکایی از جانب وی داده می شد، رودررویی با آمریکا، موشک زدن به تل آویو و مسائلی مانند این را عمده می کرد و به آن توجه می کرد.
از نگاه الجزیره کشورهای عربی به آدمهایی مانند بن لادن و صدام حسین نیازدارند. بنابراین روی آن تبلیغ می کنند. پس می خواهم از این نتیجه بگیرم که سیاست الجزیره برای ضدیت با شیعه نیست که روی صدام حسین تبلیغ می کند؛ او نیاز و مخاطب کشورهای عربی را می بیند که نیاز به قهرمان ضدآمریکایی دارند.
اگر یک دهه بگذرد مردم کشورهای عربی دیگر باور نمی کنند که اصلاً صدام حسین جنایتکار بوده بلکه همه فکر می کنند که به راستی وی یک قهرمان مقاومت بوده است. اگر ما کاری نکنیم و به اندازه کافی افشاگری نکنیم و چهره واقعی صدام حسین را درکشورهای عربی بازبان رسانه ای منتشر نکنیم، قطعاً از او یک چهره قهرمان می سازند، چون کسی بوده که درحال اشغال او را اعدام کردند. بدین ترتیب جنایت حلبچه و دجیل به راحتی فراموش می شود.
سیدجلال فیاضی: زنده و مرده صدام در خدمت آمریکا بود
من در ادامه بحث آقای دکتر بهشتی پور اشاره می کنم به این که مجموعه واکنش های متفاوتی که امروز ما چه از رسانه های غربی و چه از رسانه های عربی شاهد هستیم، با توجه به پیشینه ای که آقای دکتر آشنا از صدام حسین به آن اشاره کردند صدام جزو مهره هایی بود که بیشترین و مؤثرترین خدمات را در تاریخ حیات سیاسی خود با مجموعه اقدام هایی که انجام داد به آمریکایی ها کرد، من مجموعه اقدام های رسانه ای بعد از اعدام صدام را یک پازل رسانه ای می بینم که به نظر می رسد امپراتوری رسانه ای زیر نظر آمریکا دقیقاً با یک تقسیم کاری این را بررسی کرده که مجموعه آن اهدافی را که آمریکایی ها پس از مرگ صدام طراحی می کردند را در جهان کنونی و در نزد افکار عمومی پیش می برد. اگر مقداری به گذشته اشاره کنیم می بینیم که آمریکایی ها از همه مقاطع سیاسی در دهه اخیر سعی می کنند، با توجه به نقشی که افکار عمومی و رسانه ها ایفا می کنند، در جهت برنامه های خودشان استفاده کنند. اگر یک فلاش بک بزنیم به بن لادن، می بینیم دقیقاً بعد از حوادث ۱۱سپتامبر و مجموعه رجزخوانی های بوش، آمریکایی ها ترجیح دادند بن لادن را در یک فضای مبهم و به صورت یک مترسک در فضای دنیای عرب و در فضای دنیای امروز حفظ کنند و در مقاطع مختلف از آن استفاده کنند. کما این که دیدیم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و در مقاطعی که آمریکایی ها احساس می کردند که لازم است فضای داخلی خودشان را امنیتی کنند، با استفاده از همین پازل رسانه ای بن لادن را به صحنه آوردند و از او استفاده تبلیغاتی کردند. طبعیی است که آمریکایی ها با توجه به این که تاریخ مصرف صدام به پایان رسیده بود، لازم می دانند با توجه به مشکلاتی که در منطقه دارند از اعدام او با استفاده از جریان رسانه ای بهره برداری لازم را بکنند. اگر بخواهیم با این دید نگاه کنیم می بینیم که آمریکایی ها در شرایط کنونی در عراق دچار مشکلات جدی هستند. از یکسو امکان خروج خود را از عراق نمی بینند، یعنی فکر می کنند خروج آمریکا از عراق افتضاح تاریخی را برای آنها به بار خواهد آورد چرا که هیچ یک از دستاوردهایی که وعده آن را داده بودند در عمل تحقق پیدا نکرد. از طرف دیگر از سوی دموکرات ها، افکار عمومی دنیا و مردم عراق تحت فشار جدی هستند تا از منطقه خارج شوند. به نظر می رسد که برای رهایی از این باتلاق و همینطور عدم پذیرش این که وارد مذاکره با کشورهای مؤثری مانندایران و سوریه شوند، مهم ترین راهکار طراحی شده توسط آنها استفاده از جریان اعدام صدام برای توجیه حضورشان در منطقه است. یعنی با طرح مسأله عید قربان مسأله را تبدیل به مسأله مذهبی بکنند، با طرح مسأله زمان، مکان و عاملان اعدام، جنگ شیعه و سنی را طراحی کنند و نهایتاً با رو در رو قرار دادن مسائل جنگ شیعه و سنی و تضعیف دولت عراق توجیه گر حضور خود در منطقه باشند وعملاً خودشان را اندکی آبرومندانه تر از این باتلاق نجات دهند. برداشت کلی من با توجه به خط مشی ای که هر یک از این رسانه ها دنبال می کنند این است که مثلاً کشوری مانند قطر هنگامی که مناسبات کاملاً دوستانه ای با آمریکا دارد، حضور الجزیره با دیدگاه های ضدآمریکایی نمی تواند بدون هماهنگی با آمریکایی ها باشد و در واقع آنها بخشی از مأموریت پازل رسانه ای را انجام می دهند، برای این که فضای عمومی دنیا را به این سمت پیش ببرند که توجیه گر حضور آمریکا در منطقه باشد و این جز با ایجاد یک جنگ و برادرکشی جدی در عراق و دامن زدن به جنگ شیعه و سنی اتفاق نمی افتد. تصور من این است که مجموعه بازتاب رسانه ای در پی پیش بردن این هدف برای توجیه ماندگاری آمریکا به جلو می رود و همانطوری که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمودند دامی است که اگر عرب ها و همانطور شیعیان و سنی ها به آن بیفتند، قطعاً مهم ترین بهره را آمریکایی ها از آن خواهند برد و در نتیجه آمریکایی ها هم از مرده و هم از زنده صدام بیشترین بهره برداری را خواهند کرد.
فضایلی: رسانه‌ها برای ایجاد جنگ فرقه‌ای در عراق تلاش می‌کنند
بحث را با توجه به صحبت هایی که دیگر دوستان داشتند از اینجا شروع می کنم که بررسی بازتاب های اعدام صدام چرا برای ما سؤال می شود؟ اهمیتش از کجا ناشی می شود؟ یک بخشی از آن برمی گردد به این که صدام به هر حال عنصر مهم و خبرسازی در دو - سه دهه اخیر بوده و وقتی که امروز اعدام می شود طبیعتاً موضوع مهمی است که می طلبد به ابعاد مختلف آن توجه شود. اما در کنار این بحث یک دلیل دیگری هم مطرح است و آن این است که ما یک انتظاراتی درباره بازتاب و نحوه انعکاس این خبر در دنیا داشته و داریم. احساس می کنیم آنچه اتفاق افتاده با انتظاراتی که داشتیم و در حال حاضر داریم منطبق نیست و اینجاست که این سؤال به صورت جدی تری در برابر ما قرار می گیرد که ابعاد و زوایای مختلف نحوه بازتاب این خبر را بررسی کنیم. انتظارات ما از کجا شکل گرفته، از شخصیت صدام و عملکردش در دوران حیات به طور اعم و در دوران حکومتش به طور خاص.
نزدیک به سه دهه و بیش از ربع قرن صدام در عراق حکومت کرده و در طول این مدت اتفاقات زیادی در حکومت او افتاده که فقط آن مقداری که به بعد از انقلاب اسلامی برمی گردد، دارای چند اتفاق مهم است؛ اتفاقاتی که پیامدهای منطقه ای و بین المللی داشته است. یکی از آنها بحث حمله به ایران و تحمیل یک جنگ هشت ساله و متعاقب آن بحث حمله به کویت در سال۱۹۹۱ است. بعد از عقب نشینی از کویت و مسائلی که در جنگ خلیج فارس اتفاق افتاد، مسائل داخلی عراق و قیام اکراد در شمال عراق و شیعیان در جنوب عراق و نحوه برخورد بسیار خشن و بی رحمانه صدام در سرکوب این دو قیام است و نهایتاً جنگ ۲۰۰۳ و رویارویی که بین آمریکا و متحدین آن و صدام پیش آمد. مجموعه این اتفاقات نتیجه اش کشتار صدها هزار انسان در عراق، ایران و کویت؛ همچنین استبداد داخلی در عراق بود. همه او را به عنوان یک دیکتاتور شناختند و زمینه سازی حضور آمریکا در منطقه را فراهم کرد. نتیجه تمامی این اتفاق ها را اگر بررسی کنیم این است که این اقدام ها در خدمت سیاست های آمریکا بوده است؛ یا با هماهنگی و حمایت آنها صورت گرفته مانند مجموعه اتفاقاتی که در طول هشت سال دفاع مقدس افتاد. در دوران دفاع مقدس ما از ناحیه آمریکا و متحدینش و کشورهای عربی منطقه و کلاً کشورهای عربی شاهد سیاست های سیاسی، حمایت های مالی و حمایت های اطلاعاتی گسترده بودیم. در جریان حمله عراق به کویت هم براساس اطلاعاتی که هست چند روز قبل از حمله وی گفت وگویی را با سفیر آمریکا در عراق داشته و به نوعی به او اطلاع داده که می خواهد چنین اقدامی را انجام دهد و از ناحیه آمریکا به او گفته می شود که آمریکا در اختلاف های مرزی بین عراق و کویت دخالت نخواهد کرد و به عبارت دیگر چراغ سبزی را به عراق نشان می دهد. بعد از مصوبه شورای امنیت و صدور قطعنامه برای خروج عراق از کویت و تن ندادن عراق به آن قطعنامه، حمله آمریکا، انگلیس و کشورهای عضو شورای امنیت صورت می گیرد و عراق مجبور به عقب نشینی با تلفات بالا می شود. بعد از آن، محدودیت هایی را برای عراق ایجاد می کنند که یکی از مهم ترین آنها بحث منطقه ممنوعه پروازی بوده است. در جریان سرکوب دو قیام اکراد و شیعیان می بینیم که این دو منطقه ممنوعه با مجوز آمریکایی ها نادیده گرفته می شود و به او اجازه داده می شود در سرکوب اکراد و بخصوص شیعیان از آن فرصت استفاده کند و با وجود جنایت های وحشیانه ای که در آن ایام صورت می گیرد می بینیم که کوچکترین مخالفتی از ناحیه کشورهایی که صدام را به عنوان جنایت علیه بشریت محاکمه کردند، دیده نشد. خب، طبیعتاً چنین عنصری زمانی که می خواهد محاکمه شود، یکی از طبیعی ترین انتظاراتی که همه دارند، خصوصاً با توجه به اتهامی که برای صدام ذکر می شود یعنی جنایت علیه بشریت، این است که به هر حال فرصتی به دست آمده که چنین فردی با چنین سطحی امروز بازداشت شده، در دست قوه قضائیه و دستگاه حاکمه عراق است و از این فرصت باید بهترین بهره برداری برای بازخوانی شفاف از آنچه در طول این سالها رخ داده مطرح شود: ولی می بینیم که در مجموعه جنایاتی که صدام مرتکب شده، آنچه به عنوان محور اصلی در این محاکمات برجسته می شود، کشتار ۱۴۰نفر شیعه در روستای الدجیل عراق است. این محاکمات انجام می شود و او به این اتهام محکوم به اعدام می شود و با همین کیفیتی که گفته شد اعدام می شود یعنی با یک انعکاس رسانه ای حساب شده و قطره ای که هنوز قطعاً تصاویر زیادتری از این اعدام و از مسائل حاشیه ای آن وجود دارد که هنوز منعکس نشده و ما باید منتظر باشیم که هرازچندگاهی جلوه های دیگری از این اعدام پخش شود. من از مجموع برآیندی که اتفاق افتاده چند نتیجه گیری را عرض می کنم.نکته اول این که تلاش شده همانطوری که حیات صدام در خدمت منافع دشمنان بشریت بود، مرگ و اعدام او در استمرار حیاتش همچنان در خدمت آن منافع باشد.
نکته دوم از نظر رسانه ای در دوران زمان بازداشت، محاکمه و اعدام صدام، آنچه اتفاق افتاد یک انحصار رسانه ای بود یعنی رسانه هایی که اجازه داشتند در محاکمه صدام شرکت کنند و تصاویری را از آن جلسات منعکس کنند و همچنین رسانه هایی که توانستند از اعدام صدام تصویری را منعکس کنند، رسانه های خیلی محدود، مشخص و حساب شده ای بودند. ما حتی برای گرفتن عکس از یکی از دادگاه های صدام خبرنگار اعزام کردیم اما اجازه ورود به دادگاه صدام را ندادند و مشخصاً گفتند رسانه هایی که قبلاً مشخص شده اند اجازه حضور در این دادگاه را دارند. مجموعه تصاویری که از زمان اعدام صدام تاکنون دیده اید و آن تصاویری که هم اکنون در ذهنم هست، همه تصاویر یک صلابت، اقتدار و در جاهایی یک مظلومیتی را از صدام با آن پیشینه و سوابق جنایتکارانه ای نشان می دهد، شاید تنها یک تصویر در بخش اعدام آن هم درجایی که التماس می کند از این قاعده مستثنی باشد و الا حتی تصاویر اولیه ای که از اعدام صدام منعکس شد به گونه ای تصویربرداری شده که هیچ تزلزل و نگرانی در چهره صدام نبود. نوری که به صورت صدام تابانده بودند و لباسی که به او پوشانده بودند، همه یک صلابتی را در چهره او نشان می داد. پس این انحصار را درطول رسیدگی به این جنایت و جرم صدام می بینیم و نکته دیگر این که به اعتقاد من تلاش شد به گونه ای عمل شود که زمینه مناسبی برای اختلاف های فرقه ای در عراق فراهم شود.
این که در بین جنایات صدام به کشتار شیعیان الدجیل تمرکز می شود و در اعدام هم اینگونه تمرکز می شود که تعدادی شیعه آن را در یک شهر شیعه اعدام کردند، این زمینه را خیلی خوب فراهم می کند که بتوانند در آینده هم ادامه دهند و برای این که بتوانند از مجموعه اتفاق ها و اختلافهای فرقه ای در عراق و بالطبع در بعضی کشورهای دیگر دنبال کنند و این باز همان نکته ای است که عرض کردم که حیات و ممات صدام در خدمت کسانی باشد که جنایت هایشان علیه بشریت به مراتب بیشتر از صدام هست و نکته آخر در بحث مقدماتی این است که زمانی که صدام اعدام شد درمجموعه اظهارنظرهایی که هم دولتمردان کشورهای عربی و غیرعربی کردند و هم آنچه که رسانه ها به آن پرداختند، بیشترین تمرکز بر نحوه مجازات صدام یعنی بر بحث اعدام بود که آیا او باید اعدام می شد یا خیر؟ آیا این اعدام خوب بود یا نه؟ من از مجموعه اظهارنظرها فهرستی تهیه کرده ام، تقریباً هیچ توجه جدی به این که چه کسی اعدام شد نمی شود. یعنی به سوابق، به جنایتها و جرایم چنین فردی اصلاً توجه نمی شود و خیلی گذرا و عامدانه از آن گذر می شود و متوجه می شوند بر نحوه این مجازات، بسیار اظهارتأسف می کنند که او اعدام شده، بعضی ها اصلاً آن را محکوم می کنند، برخی کشورها هم می گذرند و می گویند این یک تصمیم داخلی بوده و ما به آن احترام می گذاریم وبه تعابیری از آن عبور می کنند و این که چه کسی بود و چرا اعدام شد موضوعی است که به فراموشی سپرده می شود. من فکر می کنم اتفاقاً موضوعی که باید خوب روی آن کارکرد همین است که این امر اتفاق نیفتد که ما بعد از مدتی از صدام چهره یک قهرمان، کسی که باعث اعتبار دنیای عرب شد و امثالهم را داشته باشیم. درمجموع این موضع گیری ها عجیب ترین موضع گیری مربوط به حماس بود که از آن به عنوان یک «ترور سیاسی» یادکردند.
وقتی که به ریشه های این اظهارنظر عجیب توجه می کنیم به این می رسیم که صدام کمک های خیلی زیادی را به حماس می کرد، غیر از تشکیلات حماس به خانواده های شهدای فلسطینی کمک هایی می کرد یا زدن موشک به اسرائیل در دوران جنگ اول خلیج فارس باعث شده بود از صدام چهره مثبتی در منطقه ایجاد شود و تا قبل از ماجرای لبنان و حماسه ای که سیدحسن نصرالله و حزب الله خلق کردند، صدام به صورت خیلی جدی به عنوان قهرمان عرب مطرح بود.
درحقیقت حرکتی که سیدحسن و مبارزه ای که حزب الله با اسرائیل داشت، آن را تحت الشعاع قرارداد و به مقدار زیادی آن را رقیق کرد. اگر ما به عملکرد الجزیره در حوادث خوزستان و دامن زدن به آن حوادث و حتی زمینه سازی برای آن توجه کنیم فکرمی کنم که این سیاست کمرنگ نیست، یعنی بحث دامن زدن به مسائل شیعه و سنی موضوعی نیست که الجزیره بخواهد از آن پرهیز کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات