«....ببینید؛ عزیزان من! جوانان! این مطالبی که من به شما عرض میکنم، جزو بیّنات و واضحات فضای عمومی کشور در 15 سال قبل است. در 15 سال قبل، این حرفهایی که الان عرض میکنم، برای هیچکس در این کشور تازگی نداشت؛ چون همه با تمام وجود آن را لمس میکردند؛ اما امروز نسل جوانی که آن روز را به درستی لمس و درک نکرده، در میدان است. ناامنی تبلیغاتی و سیاسی از طرف دشمن به قدری پرفشار است که میخواهد مانع شود و نسل جوان امروز، این حقایقی را که 10 سال قبل، 15 سال قبل جزو واضحات بود، انکار کند و پوشیده بدارد.
من میخواهم ذهن شما نسل جوان امروز را به این حقیقت متوجّه کنم که حتّی حقایق به این روشنی را - که برای کسانی که آن روز در این مملکت صحبت میکردند و امروز هم اکثر مردم مملکت را تشکیل میدهند، چیزهای جدیدی نیست - دشمن میخواهد با حمله سنگین تبلیغاتی و سیاسی خود بپوشاند. آن روز به نفع عراق که با ما وارد جنگ شده بود تا مرزهای ما را نا امن کند، همه قدرتهایی که در دنیا میتوانستند در این زمینه کاری بکنند، وارد شدند. عدهای - یا ناخردمندانه و یا خائنانه - میخواهند از یاد این ملت ببرند که دشمنی رژیم آمریکا با ملت ایران، چقدر برای این ملت خسارت ایجاد کرده است و هنوز هم خسارت ایجاد میکند؛ میخواهند این را انکار کنند! همین رژیم آمریکا - که آن روز ما به صورت تحلیل میگفتیم و بعد از جنگ، اخبار و آمار و اطلاعات ریز آن منتشر شد - به عراق کمک کرد؛ کمک الکترونیکی، کمک تسلیحاتی، کمک در روشهای جنگیدن، کمک مالی، کمک مستقیم و غیرمستقیم! ناتو هم کمک کرد؛ بسیاری از کشورهای عربی هم کمک کردند؛ برای اینکه بتوانند با فشار ناامنی، نظام انقلابی را از پا بیندازند و یا به زانو درآورند.
باز هم همت جوانان این مملکت، دلهای پاک و با ایمان این کشور، همین بسیج، همین سپاه، همین ارتش، همین انسانهای مؤمن و پاکنهادی که در پشت جبههها کانونِ همت را گرم نگه میداشتند، توانست بر تمام توطئههای دشمن فائق آید و به رژیم مهاجم و به همه پشتیبانانش - از آمریکا و شوروی آن روز و دیگران - تودهنی بزند و ملت ایران را به عنوان قهرمان این برهه، در مقابل چشم جهانیان قرار دهد و امنیت را بهعنوان بزرگترین نعمت به این مملکت برگرداند؛ مرزها را آرام کند و برای شهرهایی که زیر بمباران بودند - که در دوران جنگ، تقریباً نیمی از جغرافیای این کشور در زیر بمباران بود - اعاده امنیت کند؛ برای زن و مرد، برای کاسب، برای عالم، برای دانشجو، برای کارگر، برای سیاستمدار، برای رئیس، برای مرؤوس و برای همه کسانی که به امنیت نیاز دارند، امنیت ایجاد کند؛ حتی برای آنهایی که ناشکرانه این امنیت را انکار میکنند. بنابراین، دلهای با ایمان و عزم ایمانی و راسخ این جوانان، امنیت را برای همه مردم بهوجود آورد.
البته دشمن مأیوس نبوده است؛ الان هم مأیوس و منصرف نیست. اگر ما خیال کنیم که دوران ایجاد امنیت نظامی و انتظامی تمام شده است، برداشت درستی نیست. دشمن هرجا بتواند، ایجاد ناامنی میکند. هر وقت دشمن بتواند، ناامنی نظامی و انتظامی را بر این ملت تحمیل میکند؛ کمااینکه دیدید یک بهانه کوچک یافتند و یا درست کردند و در همین ایام تیرماه، در تهران ایجاد ناامنی کردند. یا بهانه را خودشان درست میکنند، یا اگر فرض کنیم بهانه را آنها درست نمیکنند، بهانه کوچکی مییابند تا ایجاد ناامنی کنند؛ به خیابانها بیایند، شیشه بشکنند، مغازه آتش بزنند، ماشین آتش بزنند و مردم را تهدید کنند! بنابراین، دشمن از ایجاد ناامنی مأیوس و منصرف نیست.
اینکه عدّهای بیایند، لزوم وجود و اهمیت عناصر و عوامل مؤمنی را که ضامن امنیتند و از اوّلِ انقلاب تا امروز هم نشان دادهاند که امنیت را برای این ملت بهوجود میآورند، انکار کنند، این یا نابخردانه و یا خائنانه است؛ از این دو حال خارج نیست. وجود نیروهایی که بتوانند برای این ملت و این کشور و برای هر فعالیت سازنده و حیاتی در این مملکت امنیت به وجود آورند، برای هر ملتی مثل هوا و آب ضروری است. عدّهای میخواهند اینها را انکار کنند. نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج عمومی مردم ما، مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهای که هیچ خدشهای در آن راه ندارد، محسوب میشوند. نیروهای نظامی با اخلاص ما - سپاه و ارتش - الحمدلله کم نیستند. اینها سازمانهای مبتنی بر ایمانند. در این بحثی نیست؛ اما فرق است بین آن نیروهایی که به عنوان وظیفه سازمانی وارد میدان دفاع میشوند، با نیروهایی که به دنبال وظیفه ایمان و عشق و به دنبال دستور قاطع عواطف برخاسته از اعماق جان وارد میدان میشوند. این بسیج است.
انکار بسیج، انکار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای کشور است. ما در میدان جنگ هم اگر بسیج را نداشتیم، کمیتمان لنگ بود. در دوران بعد از پایان جنگ هم اگر بسیج نمیبود و اگر امروز هم نباشد، کمیت این انقلاب و این نظام و همه حرکتهای سازنده این کشور لنگ است. انکار بسیج و بیاحترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا زمانی که برای این کشور امنیت لازم است و تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد - یعنی همیشه؛ چون همیشه احتیاج به امنیت هست - به نیروی بسیج، به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج هست.
امنیت سیاسی هم یک نوع از امنیت است. البته این روزها بحث امنیت اقتصادی هم مطرح است؛ که حرف درستی هم هست و ما هم آن را تأیید میکنیم. ما هم درباره امنیت اقتصادی در این کشور، اعتقاد راسخ داریم که باید طوری باشد که در این کشور، کار اقتصادی، حرکت اقتصادی، تلاش اقتصادی، رونق اقتصادی و سازندگی اقتصادی - از هر نوعش - امکانپذیر باشد و کسانی که اراده این کار را دارند، با امنیت بتوانند این کار را انجام دهند. بحمدالله، هم دستگاه قضایی و هم دستگاه اجرایی بر این مطلب توافق کردند و من هم به آنها کمک خواهم کرد تا بتوانند این مقصود را که برای کشور مهمّ است، انجام دهند.
اما این نکته را بگویم: مبادا کسی خیال کند که ایجاد امنیت اقتصادی، یعنی باز گذاشتن راه برای مفتخورهای اقتصادی، سوءاستفادهچیهای اقتصادی و زالوهای اقتصادی! امنیت اقتصادی، به معنای این نیست که قوانین و مقرّرات سالم کشور، ندیده گرفته شود. امنیت اقتصادی یعنی اینکه انسانها و آحاد مردم این کشور، از هر قشری، بخواهند کار اقتصادی بکنند - چه کار صنعتی، چه کار کشاورزی، چه سرمایهگذاری، چه تجارت - بدانند که کسی مزاحم آنها نخواهد شد؛ اما این معنایش آن نیست که آن کسانی که چه در دوران جنگ و چه در دوران سازندگی، توانستند از پیچ و خمهای اقتصادی استفادههای نامشروع بکنند و ثروتهای نامشروع به وجود آورند، این امکان را داشته باشند که بتوانند چنین حرکت نامشروعی را به عنوان امنیت اقتصادی انجام دهند.
معنای امنیت اقتصادی، هُرهُری مسلک بودن در مسأله اقتصاد نیست؛ معنایش میدان دادن به زرنگها و سوءاستفادهچیها و کسانی که منتظرند از هر فرصتی برای پر کردن کیسه خود از راه نامشروع - نه راه مشروع - بهره ببرند، نیست؛ این را توجّه داشته باشند. هر نوع سرمایهگذاریای که قانون آن را اجازه دهد، بایستی امنیت داشته باشد. تصوّر هم نشود که تا بهحال ناامنی اقتصادی از ناحیهی مسؤولان کشور یا بخشهای قانونی کشور بوده است؛ نخیر، ناامنی اقتصادی هم بیشتر از قِبَل آدمهای سوءاستفادهچی بوده است. هر جا که یک سوءاستفادهچی هست، یک نوع اختلال در کارها هست و یک طور ناامنی هم وجود دارد. بنابراین، امنیت اقتصادی هم مسأله مهمّی است و ما هم به آن اعتقاد داریم.
و اما امنیت سیاسی. امنیت سیاسی معنایش این است که تفکرات و معارف سیاسی در جامعه، معارف واضح و دور از نفاق و دوگونهگویی و دوگونهاندیشی باشد. معنایش این است که کسانی که متصدّی بیان مسائل سیاسی برای مردم هستند، نسبت به مردم امانت بهخرج دهند. معنایش این است که کسانی که متصدّی نوشتن و پخش کردن و منتشر کردن معارف فکری جامعه هستند، دروغ نگویند، فریب ندهند، تقلّب نکنند و در طعامی که علیالظّاهر شیرین هم هست، زهر مخلوط نکنند؛ این امنیت سیاسی است. آن قلمی که برمیدارد بیست سال تلاش و مجاهدت مظلومانه و فداکارانه این ملت را در مقابله با قدرتهای زورگوی چپاولگرِ دشمنِ ظالم انکار میکند، این امنیت سیاسی کشور را به هم میزند و ناامنی فکری ایجاد میکند.
آن کسی که در داخل کشور، با استفاده از امکاناتی که قانون و بیتالمالِ این مردم در اختیار او گذاشته است، برمیدارد خواستههای دولتمردان و سیاستمداران فلان کشور دشمن را توجیه میکند و با قالبهای علیالظّاهر پسندیده، به خورد یک عده میدهد، این ناامنی سیاسی و فکری ایجاد میکند. این هم مثل همان دزد سرگردنه است - فرقی نمیکند - مثل همان اشرار لب مرز است. آنها مگر چه کار میکنند؟ آنها هم جنس قاچاق میآورند و جوانان مردم را دچار انواع بدبختیها و بیماریها و اعتیاد میکنند. آنکه این کار را میکند، از او که کمتر نیست؛ اگر خطرناکتر نباشد! اینها ذهنها را منحرف و گمراه میکنند.
بنده درباره مطبوعات و نوشتنها، صحبتهای زیادی کردهام. هیچکس هم نمیتواند منکر این بشود که بنده طرفدار فکر آزاد، قلم آزاد، بیان آزاد و معارف منتشر شده گونهگون در این کشورم؛ اعتقاد من این است. من میگویم بایستی افکار و آراء و سلایق مختلف در کشور، به صورت صحیح و درست مطرح شود؛ اما گفتنِ معارف گوناگون یک حرف است، دروغ گفتن به مردم و دروغ نوشتن و تحریف کردن حقایق و بلندگوی دشمن شدن، حرف دیگری است؛ آنچه که من درباب مطبوعات نمیتوانم قبول کنم و بپذیرم، این دومی است.
عوض بیست روزنامه، دویست روزنامه هم منتشر شود، طوری نیست. یک عدّه اگر توانایی داشته باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند، لابد خوانندههایی هم پیدا خواهند کرد؛ مانعی هم ندارد؛ اما اگر قرار باشد روزنامهای که منتشر میشود، با استفاده از امکانات این مردم، با استفاده از بیتالمال این مردم، با استفاده از کمک این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد - آن هم به شکل دروغ و افتراء؛ نه اینکه عقیدهای دارد و مینویسد - و بنا باشد بلندگوی رادیو اسرائیل یا رادیو امریکا در این کشور شود، این قابل قبول نیست. کسانی بیایند احکام و ضروریّات اسلام را انکار کنند - مثلاً قصاص را منکر شوند - این هم یک مقوله دیگر است؛ نوع دیگری از ایجاد ناامنی است.
البته من در این ایام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجّل و دقیق به کنه این مطلب برسم؛ گفتم رسیدگی کنند. اگر کسی پیدا شود که به انکار ضروریّات دین - که از جمله ضروریّات دین، قطعاً قصاص اسلامی و شرعی است - تجاهر کند، این مرتّد است و حکم مرتد هم در اسلام معلوم است. اگر کسانی خیال میکنند که با پشتیبانی دستگاههای تبلیغاتی استکباری و شبکه و امپراتوری تبلیغاتی صهیونیستی در دنیا، میتوانند کارشان را در این مملکت از پیش ببرند، اشتباه میکنند؛ چنین چیزی نیست. در این مملکت، با این ملت زنده و بیدار، با این جوانان مؤمن، همه چیز در مجرای اراده و خواست و ایمان این ملت باید حرکت کند.
همه آنهایی که به مزدوران خودشان در اینجا دل خوش کردهاند و هم این کسانی که به حمایت اربابان بیگانه دل خوش کردهاند، بدانند که چنین چیزی امکان ندارد. این ملت، یک ملت مؤمن و مسلمان است. این ملت، ملتی است که برای حفظ و امنیت این نظام و این کشور، برای اینکه دولتمردان این کشور بتوانند کار کنند، عالم و دانشجو و متعلّم و اهل هر فعّالیت سازندهای بتواند کار کند، جان دادهاند. مگر میشود در قبال این ملت و در قبال این اراده دینی عظیم، اراده دستگاهها و عناصر اطّلاعاتی و سیاسی دشمن بر سرنوشت این کشور حاکم باشد؟! بدانند این کشور، کشور اسلام است و این ملت برای اسلام قیام کرده است. امروز هم اراده این ملت بر استقرار نظام اسلامی است.
نظام اسلامی، بیّنات و واضحات و امر و نهیای دارد. نظام اسلامی، نظام عدالت است؛ هر بیعدالتیای محکوم است. نظام اسلامی، نظام قسط است، هر تبعیضی محکوم است. نظام اسلامی، نظام استقلال ملی است؛ هر نوع وابستگیای محکوم است. نظام اسلامی، نظام اخوّت و برادری و پیوندهای قلبی آحاد ملت است؛ هر نوع تفرقهافکنی محکوم است. نظام اسلامی، نظامی است که مسؤولان، خدمتگزار مردم و برای مردمند؛ هر نوع جداییبین مسؤولان و مردم محکوم است. اینطور نیست که بشود در این نظام کسانی بیایند که بر طبق میل دشمنان این ملت و برخلاف جهّت کلی این نظام و این مردم و حرکت مردم در جهت اسلام، تلاش کنند و نظام اسلامی هم بیکار و ساکت و بیتفاوت بماند. مگر چنین چیزی ممکن است؟!
همه آحادی که اهل فکر و اهل تأمّل در مسائلند، باید برروی این مسأله فکر خود را متمرکز کنند. امروز این کشور با این امکانات وسیع، با این جمعیت جوان، با این آفاق روشن آینده، با این پیشرفتهایی که بحمدالله در زمینههای مختلف در این بیست سال به وجود آمده است، با زمینههای مضاعفی هم که برای پیشرفت وجود دارد، مصحلتش در این است که حکیمانه و خردمندانه و شجاعانه، راه اسلام را - که دنیا و آخرتِ او را تأمین میکند - پیبگیرد و دنبال کند. دشمن، فریب و تبلیغات اغواگر خود را هم قطع نمیکند؛ نباید تسلیم تبلیغات اغواگر دشمن شد. آن کسانی که سعی میکنند با شعارهای انحرافی در میان مردم، ذهن مردم را از حرکت عمومی اسلامی و ایمانی آنها جدا کنند، به نفع دشمن کار انجام میدهند؛ چه بفهمند، چه نفهمند؛ چه بدانند، چه ندانند.
امروز وحدت در زیر سایه اسلام، حرکت در جهت سازندگی اسلامی، حرکت در جهت محکم کردن پایههای استقلال این کشور و حرکت در جهت تهذیب معنوی و روحی ضروری است. جوانان عزیز! از تهذیب و تزکیه روحی و قلبی غافل نشوید. پایه همه بدبختیهای ملتها، مسؤولان، بزرگها و کوچکها، خودخواهی و خودپرستی و خود را عمده کردن و خدا کردن و ایجاد فرعونیّت در درون دل است. گاهی انسان در بیرون قالب جسم خود - یعنی در ظاهر خود - هیچ نشانه فرعونیّت ندارد؛ اما در دل، فرعون است. خودخواهیها، خود پرستیها، خود محوریها، عمده کردن خود و خواستها و تمایلات و شهوات و سود و منفعت خود، اینهاست که منشأ اغلب مفاسد زندگی است؛ لذا به سمت تهذیب نفس حرکت کنید. این حرکتهای عمده - چه حرکتهای در جهت سازندگی فضای کشور، سازندگی محیطهای گوناگون، سازندگی درون دل - امروز فرضیهای است که بر دوش همه ماست.
امیدوارم که خدای متعال به همه شما عزیزان توفیق دهد و دعای ولی عصر ارواحنا فداه شامل حال همه شما باشد....»
(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد 6/10/ 78)