صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۸۸ - ۱۰:۵۲  ، 
کد خبر : ۱۳۴۵۴۹

گزیده سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های صبح 30آذر88


برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* تهران امروز

روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "محرم و رهنمودهای عالمانه "به قلم حسام‌الدین کاوه آورده است:‏ حضرت آیت‌الله جوادی آملی، در دیدار فرمانده نیروی انتظامی استان قم، اشاره‌های مهمی به چگونگی برگزاری سوگواری‌های ایام محرم داشتند.ایشان فرموده‌اند: درخصوص قمه‌زنی که منع قانونی دارد، شما دست‌تان باز است. شما باید از راه مشورت، مذاکره و گفت‌وگو این مشکل را حل کنید. سپس این عالم بلندپایه و برجسته درباره حرکت دادن «علم» و «علم‌کشی» فرموده‌اند: در هر خانه‌ای بالاخره یک نفر روحانی یا دانشجو است. اگر دانشجو به پدرش و برادرش بگوید این آهن سرد چیست که بلند می‌کنید، آنها بهتر می‌پذیرند. ایشان اظهار داشته‌اند: این علم‌ها چیزی نیستند که مطلبی، پیامی یا نفعی داشته باشند، غیر از اینکه ترافیک ایجاد کنند، پیامی ندارند.

واقعیت این است که اگر کسی جز شخصیت برجسته اسلام و تشیع، حضرت آیت‌الله جوادی آملی درباره علم‌کشی، سخنی بر زبان می‌آورد که احتمال نفی و رد آن می‌رفت، چه بسا مورد سوءظن قرار می‌گرفت که شئون مذهبی را زیرسوال برده است. اما محرم و آیین‌های آن نیاز به بازخوانی دارد، بازخوانی محرم و تاسوعا و عاشورا از این رو ضروری است که محرم و به‌ویژه عاشورای آن، هسته مرکزی دیدگاه شیعی را تشکیل می‌دهد، چه بسا در طول قرن‌ها، می‌باید پیرایه‌هایی که بر محرم بسته شده است، کنار زده شود تا حقیقت محرم و عاشورا بهتر و دقیق‌تر مشاهده شود.

آیین‌های محرم نیز نیاز به بازخوانی دارند. آنچه از پیشوایان مذهب به دست شیعیان رسیده است، تاکید بر بزرگداشت محرم و گریستن به مصیبت اهل بیت عصمت و طهارت است و لعن و نفرین ظالمان و ستم‌پیشگان، اما قطعا پیرایه‌هایی چون «علم‌کشی» و آنگاه برخی رفتارهای سوء ناشی از توجه بیش از حد برخی افراد به حاشیه‌های آیینی و نه متن محرم، موجب می‌شود که اندک اندک، حاشیه‌ها بر متن گرانی و فزونی کنند.محرم ماه بیداری است، ماه آگاهی است، ماهی است که شیعیان نه تنها در سوگ امام سوم‌شان به عزاداری می‌پردازند که موظفند حقیقت و معنای محرم و عاشورا را دریابند وگرنه محب اهل بیت به شمار می‌روندنه شیعه جان آگاه و شیفته اهل بیت. تفاوت‌های میان محب و شیعه به توجه آنان به حاشیه و متن، صورت و باطن‌ و وجدان کردن حقیقت عاشورا مربوط می‌شود، شیعیان فاصله بسیاری با محبان دارند، گو اینکه در اصطلاح همه محبان شیعه نامیده می‌شوند. بی‌گمان شمار بسیاری از آیین‌های محرم می‌باید بازخوانی شوند، اما نه به شیوه‌ای نادرست. حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی نشان دادند که بازخوانی عالمانه و شجاعانه از این‌گونه رفتارها و آیین‌ها، کاملا عملی است.یک نکته و گوشه ناگفته نیز مانده است: عالمان و بزرگان دین به تاسی از حضرت آیت‌الله جوادی آملی، وظیفه دارند، شیعیان و دوستداران اهل بیت را به سوی مفاهیم مرکزی و درونی تشیع هدایت و راهبری کنند. سکوت در برابر رفتارها، سنت‌ها و آیین‌هایی که هیچ‌گونه مستندی در تایید آنها از اهل بیت در دست نیست و بزرگان سلف نیز احیانا از تایید آنها پرهیز داشته‌اند، می‌تواند زمینه‌ساز دوری معنوی شیعیان و دوستداران اهل بیت، از بن‌مایه‌های پیام آن معصومان باشد.

واضح است که برداشتن علم، پیرایه بستن بر آن و آراستن آن، نذر کردن برای آن و حتی کودکان را به نیت سلامت یا نیات دیگر، جز دلبستگی‌های صوری به محرم چیز دیگری نمی‌تواند باشد.

شهادت سالار شهیدان و پیروان او در راستای شناسایی حق از باطل و بازگرداندن اسلام به مسیر درست و راستین بوده است، جان چه کسی از جان امام معصوم عزیز‌تر و روح چه کسی به حضرت حق مقرب‌تر است؟ با این حال امام حسین علیه‌‌السلام جان خویش و جان همراهان همدل خویش را بر سر اسلام عزیز می‌گذارد. امام شهید می‌شود تا اسلام انحراف نیابد. حال جای پرسش است که عالمان شیعی، که می‌باید عامل نیز باشند، چرا در وظیفه خطیر ارشاد و تبلیغ بدین امر مهم نیز نپرداخته‌اند که عزاداری سالار شهیدان فقط به صورت و تمثال و علم نیست، معنا و معنویتی دارد که عالمان دین و مذهب می‌باید دست دوستداران امام حسین (ع) را بگیرند و به سوی آن معنا و معنویت راهبری کنند. دیر نشده است. از همین امسال می‌شود چنین وظیفه‌ خطیری را برعهده گرفت.

* جام جم

روزنامه جام جم در یادداشت خود با عنوان "صلح ، راه است "به قلم محمدرضا عرفانیان آورده است:‏

1- باراک اوباما ، رئیس‌جمهوری آمریکا اخیرا با اعطای کمک نظامی به ارزش 30 میلیارد دلار به رژیم‌صهیونیستی موافقت کرد.

براساس مصوبه‌ای که به تایید اوباما رسیده رژیم صهیونیستی این میزان کمک نظامی را به‌تدریج و طی 10 سال آینده دریافت خواهد کرد. این در حالی است که بودجه نظامی رژیم صهیونیستی سال گذشته بالغ بر 13.3 میلیارد دلار بود.

2- واشنگتن در کنار اعطای کمک نظامی مبلغ 3.148 میلیارد دلار نیز بصورت وام اعتباری در اختیار تل‌آویو قرارداده است.

واشنگتن با هدف تضمین پرداخت بدهی‌های اسرائیل این اعتبار را در اختیار تل‌آویو قرار داده و نکته حیرت‌آور آن که آمریکا در شرایطی به فکر تضمین پرداخت بدهی‌های رژیم‌صهیونیستی است که خود با بحران مالی و کسر بودجه شدید مواجه است.

3- رئیس‌جمهوری آمریکا چندی پیش نیز با اعزام 30 هزار نیروی کمکی به افغانستان موافقت کرد. با این اقدام تعداد نیروهای آمریکا در افغانستان از مرز یکصد هزار نفر گذشت و این در حالی که علاوه بر نیروهای آمریکایی بیش از 40 هزار نیروی ناتو نیز در افغانستان مستقر هستند. اوباما این اقدامات را بخشی از عملیات استقرار صلح در افغانستان خواند!

4- رئیس‌جمهوری آمریکا در هفته جاری دستور داد برخی مناطق یمن هدف حملات موشکی قرار گیرد.

5- هم اینک نیروهای آمریکا در بسیاری از نقاط جهان از جمله در آمریکای‌لاتین، آفریقا، اروپا و آسیا مستقرند و ظاهرا در تمامی این نقاط مشغول صیانت و حفظ صلح هستند!

6- اوباما در سخنرانی خود در اسلو برای دریافت جایزه صلح نوبل گفت: ما در افغانستان هستیم تا از گسترش سرطان به دیگر نقاط جهان جلوگیری کنیم!

ظاهرا نیروهای آمریکا با هدف درمان همین سرطان است که سالهاست در افغانستان، عراق وکشورهای آفریقایی مستقر شده‌اند. هشت پایگاه نظامی عمده در کلمبیا را در اختیار خود گرفته‌اند. درنقاط مختلف اروپای غربی و شرقی حضور دارند.

برخی کشورهای آسیای‌میانه را به اردوگاه نظامی خود تبدیل کرده‌اند و با هزینه‌ای نزدیک به یک میلیارد دلار در حال ساخت یک مرکز دیپلماتیک!! در اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان هستند.

اگر سرطان را «شیوع گسترده نیروهای خود رای» تعریف کنیم در آن صورت باید گفت این نیروهای آمریکایی هستند که همانند سرطان در سراسر جهان پخش شده‌اند.

اقداماتی که اوباما با تعابیری نظیر صلح، تغییر و حقوق بشر در جهت تقویت دکترین نظامی آمریکا انجام داده تا کنون کمتر رئیس‌جمهور آمریکا موفق به انجام آن شده است.

وی همواره اعلام می‌کند تمامی این اقدامات را با هدف رسیدن به صلح انجام می‌دهد؛ اما باید یادآور شد که برای صلح راه نیست بلکه صلح «خود راه» است.

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "عاقبت چه خواهد شد؟ " به قلم محمد کاظم انبارلویی آورده است: علامه حسن زاده آملی در مناجاتهای خود با خدا درکتاب «الهی نامه» پرسش پرمغزی را مطرح کرده و می گوید؛ خدایا عاقبت چه خواهد شد با ابد چه باید کرد؟

علامه حسن زاده آملی در مناجاتهای خود با خدا درکتاب «الهی نامه» پرسش پرمغزی را مطرح کرده و می گوید؛ خدایا عاقبت چه خواهد شد با ابد چه باید کرد؟

مسئله فرجام کار انسان مهمترین دغدغه ای است که هر کس را به تامل و تفکر وامی دارد. ما سفر ابدی در پیش داریم ، زندگی دو روزه دنیا می گذرد!

باید دید با ابدیت چه باید کرد؟ کارنامه ما در محضر حق تعالی چیست؟

شمر بن ذی الجوشن در جنگ صفین در کنار حضرت علی (ع) شمشیر می زد و از سرداران سپاه امیر المومنین (ع) و از یاران وی بود. او زخمی شد و از جانبازان جنگ صفین بود ! چه کسی باور می کرد که او روز عاشورا با چکمه و خنجر برهنه بر سینه امام حسین (ع) بنشیند و سر حجت خدا را از تن جدا کند؟!

چه کسی باور می کرد او سرهای بریده شده یاران حسین (ع) را نزد ابنزیاد و سپس نزد یزید در شام ببرد؟!

او با عمربن سعد در سبقت گرفتن در جنگ با فرزندان رسول خدا(ص)

رقابت جدی داشت!

حربن یزید ریاحی از بزرگترین سرداران سپاه یزید بود که در برابر امامحسین (ع) به صف شده بود . او پس از عمربن سعد نامزد امیری سپاه کربلا بود هم او بود که با هزار سوار مامور دستگیری امام حسین و بردن حضرت نزد عبدالله بن زیاد بود. حر اولین کسی بود که راه را برامام حسین بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری کرد . او بود که امام را راهی کربلا کرد.

او در سراشیبی جهنم با سرعتی باور نکردنی ماموریت داشت با کشتن امام حسین (ع) لعن ابدی را به اسم خود ثبت کند. اما در حساسترین لحظه به بهانه آب دادن اسب خویش از اردوگاه عمر بن سعد جدا شد و با سرعت برق به کاروان حسین (ع) و جبهه حق پیوست. خدا می داند در درون او چه توفانی بود که توانست در ساحل امن ولایت آرام گیرد؟!

طلحه و زبیر هر دو از اصحاب پیامبر بودند. پس از رحلت پیامبر25 سال همواره در کنار حضرت علی (ع) خاک ولایت را خورده بودند . جزء اولین کسانی بودند که با علی (ع) بیعت کردند. اما کارشان به جمل کشید و در برابر کسی ایستادند که بشریت در برابر ابعاد وجودی او تا ابد در حیرت است . آنها در برابر کسی ایستادند که بیش از هر کس به حقیقت وجودی وی و حقانیت او باور داشتند.

در عصر ما امام خمینی (ره) در همین انقلاب اسلامی معرکه ای از ابتلا و امتحان پدید آورد که جز معجزه نمی توان نامی به آن گذاشت. چه بسیار انسانهایی که به دلیل شرایط حاکمیت طاغوت به سمت جهنم می رفتند اما با هدایت امام (ره) به عالیترین درجه انسانی که شهادت و قرب حق تعالی بود رسیدند. چه بسیار افرادی که با مجاهدات خود این انقلاب و مردم و از همه مهمتر امام (ره) را یاری کردند اما به دلیل غفلت و جهل و فقدان بصیرت نسبت به قیامت و ابدیت خود در امتحانات پیروز بیرون نیامدند.

ایام محرم فرصت خوبی است که در فرجام و عاقبت خود اندیشه کنیم. ما نمی توانیم در معرکه نبرد حق و باطل بی آنکه بدانیم کجا ایستاده ایم عاقبت اندیشی کنیم.عاقبت اندیشی انسان را به محاسبه و مراقبه وا می دارد.

خدایا نمی دانم آخرین عملی که انجام خواهم داد چیست؟

آخرین سخنی که خواهم گفت برای کیست؟

آخرین نگاهی که خواهم کرد به کدامین سو است؟

پایانی ترین سخنی که خواهم شنید چه کلامی است؟

از تو به فضل و کرمت می خواهم برای تو و در راه تو و رضای تو باشد.

* کیهان

روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "... و این خط، همان است " به قلم سعدالله زارعی آورده است: در میانه حکومت بی مثال امیرالمؤمنین-علیه السلام- بعضی از نیروهایی که در دین به «امام» قایل نبودند و یا عقل خویش را امام خویش می پنداشتند، شعار می دادند «لاحکم الالله» این شعار مقدسی بود که شاید مقدس تر از آن یافت نشود اما حضرت امیر که در برابر «الله» خودیتی را نمی شناخت و امتحان خود را در عرصه های مختلف از جمله مواجهه حساس و خطرناک با «عمروبن عبدود» در «روز خندق» داده بود، این شعار را برنتافت و آن عبارت تاریخی را فرمود که به ضرب المثل هم تبدیل گردید: «کلمه حق یراد بها الباطل». منافقین نماز شب و نافله خوان چاره ای نداشتند جز اینکه در برابر حکومت حق به خود حق متوسل شوند تا علی را پشت سر بگذارند و حال آنکه می دانستند خدا اسلام بدون محمد(ص) و علی(ع) را نمی پسندد.

حضرت امیر المؤمنین- سلام الله علیه- مشت بسته این منافقین را باز کرد و فرمود این خوارج با نفی حکومت از غیر خدا در پی نفی حکومت هستند و حال آنکه گریزی نیست و جامعه به حاکم نیاز دارد. علی مرتضی-علیه السلام- می فرماید آنچه اینها دنبال می کنند از حکومت جور هم بدتر است چرا که هرج و مرج اساس نظام اجتماعی را فرو می پاشد.

هرج و مرج طلبی در جامعه ای که برای استقرار «نظم جدید» فدیه های فراوانی داده است و در بین فدیه ها عالمان بزرگ و انسانهای بسیار ارزشمند وجود دارند، ظلم مضاعفی به حساب می آید. هرج و مرج طلبی با شورش علیه نظم مستقر شروع می شود و در انتها به هرج و مرج مطلق منتهی می گردد چرا که در اینجا هرج و مرج طلبی بطور مطلق و بصورت ابزار برای رسیدن به مقصود مورد استفاده قرار می گیرد و این در درازمدت به روش هرج و مرج طلبی لباس مشروعیت می پوشاند پس می توان گفت هرج و مرج طلبی به هیچ نوع حاکمیت و نظمی نمی انجامد.

انقلاب اسلامی در طول سه دهه اخیر بارها شاهد استفاده «گروههای فشار» از روش هرج و مرج بوده و نتایج آن را دیده است. در یک مقطعی از انقلاب بعضی از گروههای سیاسی شعارهای ضد آمریکایی سر می دادند و در همان حال حضرت امام را که ریشه آمریکا را در ایران قطع کرده بود «مرتجع» می خواندند. حضرت امام با لطافت فرمودند اینها چپ های آمریکایی اند. طولی نکشید که این چپ های آمریکایی ارتباط علنی خود را با آمریکا ظاهر کردند. در واقع در آن زمان، مسئله چپ های آمریکایی این بود که نظام ضدآمریکایی مستقر نشود. بعدها منافقین هم همین راه را رفتند یک روز سازمان مجاهدین خلق بیانیه داد که تنها کسی که شایسته منصب ریاست جمهوری است، حضرت امام خمینی می باشد و افزود «تنها راه» حفظ جمهوری اسلامی از خطر افتادن به دام امپریالیسم جهانی، پذیرش این سمت از سوی امام است آنان البته می دانستند که پذیرفتن سمت اجرایی در شأن امام نیست در واقع منافقین دشمنی با امام را در ذیل واژه امام مخفی کرده بودند و البته زیاد طول نکشید و آنان به جنگ مسلحانه با امام روی آوردند.

یکی دیگر از نمونه ها اقدامات نهضت آزادی بود. نهضت آزادی همواره آزادی را بر استقلال و جمهوری اسلامی مقدم می کرد و وقتی می پرسیدی چرا؟ پاسخ می دادند اگر آزادی باشد استقلال و جمهوریت هم خواهد بود. همین ها وقتی امام از برگزاری رفراندوم حرف زد گفتند هنوز زود است و باید چند سال بگذرد تا زمینه برگزاری رفراندوم فراهم شود. بعدا وقتی مجلس خبرگان قانون اساسی با رای ملت آزاده تشکیل شد اینها مدعی شدند بوی استبداد می آید در نهایت به قم رفته و از حضرت امام صریحا خواستار انحلال مجلس خبرگان شدند. در اینجا هم آزادی خواهی آقایان نهضت آزادی برای سلب آزادی از ملت ایران مطرح می شد.

بعدها یک گروه دیگر سر برآوردند و شعار پلورالیسم دینی-تکثرگرایی دینی- سر دادند اینها در حلقه های خود- کیان و سلام- مدعی بودند که حکومت باید در مواجهه با برداشت های مختلف از دین بی طرف باشد و حال آنکه منظورشان بی طرفی نبود- هرچند بی طرفی هم سخن نادرستی است- منظور آنان از پلورالیسم دینی این بود که صدای خدا را از وجاهت و تاثیر بیندازند و اباطیل را حاکم نمایند اما این همه را در ذیل واژه زیبا و البته مغلوط « هر فکری محترم است» توجیه می کردند و مرادشان حرمت زدایی از تعالیم دینی بود چه اینکه برای تحقق آن چهار نعل به سوی سکولاریزم تاختند و تظاهرات علیه خدا را نیز مشروع قلمداد کردند!

این روزها یک گروه دیگر سر برآورده که «رجعت به گذشته» را سر می دهد و در توجیه آن می گوید رویه کنونی کشور، ما را از تعالیم اولیه انقلاب و خط امام دور کرده است و باید به آن دوره بازگردیم. این شعار بسیار زیبا خیلی ها را به اشتباه انداخت و حال آنکه منظور آنان- موسوی و...- این است که دستاوردهای قانونی نظام و نهادهای برآمده از انقلاب را به اسم انقلاب و بازگشت به ارزش های آن قربانی نمایند!

درست در میانه این دعواها عده ای هم به اسم اینکه جامعه دستخوش التهاب شده و نظام به خطر افتاده است از همگرایی و بازگشت به شرایط قبل از انتخابات سخن می گویند البته در این بین بعضی از نیروهای غیر سیاسی آن را صادقانه عنوان می کنند ولی نیروهای سیاسی برای بازسازی اوضاع بهم ریخته خود از آن دم می زنند. در واقع در اینجا هم منظور از وحدت همان تفرقه است ولی چون نمی توان با تابلوی تفرقه به جمع آوری عده و عده پرداخت تابلوی وحدت را بلند کرده اند.

هرج و مرج طلبی توأم با بهم ریختن مرزهای سیاسی است طبیعی هم هست چرا که وقتی مرزهای اعتقادی فرو می ریزند معنای دوستی و دشمنی عوض می شود. دشمنان دیروز دوست خوانده می شوند و دوستان دیروز دشمنان تلقی می گردند. در این فضا جاسوسی، بی دینی، تضییع حقوق مردم و مسایل اخروی رنگ می بازند و الگوهای جدید جای آن را می گیرند و این یک وضعیت فراگیر در همه صحنه های درگیری انقلاب و مخالفان آن است بدون آنکه مو بزند با این وصف شما اگر مروری به روش های توده ای ها، فدایی ها، مجاهد خلقی ها، حزب خلق مسلمان ها، بهزاد نبوی ها، خاتمی ها، موسوی ها و... بیاندازید می بینید که مو نمی زند و همه از یک روش و شیوه و الگو پیروی کرده اند. برای اینکه کمترین تردیدی برایتان نماند به آرشیو سال 85 و 95 مراجعه کنید اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق و... را بردارید کنار اعلامیه ماههای اخیر میرحسین موسوی و ادوار دفتر تحکیم و... بگذارید و سعی کنید آنها را جدا و مختلف ببینید هرگز نخواهید توانست!

این روزها اما نفاق به مخمصه افتاده است. میرحسین در نامه 12 شهریور خود می نویسد من 02 سال سکوت کردم- یعنی به آماده کردن نیرو مشغول بودم- و بعد از 02 سال تا اینجا آمدم نمی توانم 02 سال دیگر صبر کنم تا «شبکه اجتماعی» شکل بگیرد. او هیچگاه گمان نمی کرد رادیکالیزم سبز او به این زودی خزان بگیرد. حال او این ضعف را با چه جبران می کند با صبر و محاسبه؟ خیر او در آن نامه می نویسد از راهی که برگزیده ام باز نمی گردم و به راه خود ادامه می دهم هر چند حمایت آشکار سیا- که تا پیش از این مخفی بوده است- همه حقیقت را برملا می کند. در واقع موسوی و... خلأ همراهی مردمی را با حمایت جدی مراکز جاسوسی و... جبران می نمایند.

در این میانه انقلاب اسلامی البته راه خود را می رود و از اشتغال به اموری که آن را از هدف بزرگ خود باز می دارد، پرهیز می کند و صد البته در ایران ما مردم اسیر فتنه منافقان و منحرفان نمی شوند. هر چند آبی گل آلود و هوایی غبارآگین می گردد وعده ای برای مدت کمی دچار ضعف تشخیص می شوند اما مردم ما کوله باری از 41 قرن تجربه بر دوش دارند و معنای ولایت و تفاوت آن را با حکومت های غیر الهی می دانند.

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "جایگاه ایران در « امنیت انرژی » دیگران " آورده است:خط لوله گازی ترکمنستان به چین به طول 7 هزار کیلومتر با حضور روسای جمهور چین ترکمنستان قزاقستان و ازبکستان طی روزهای گذشته مورد بهره برداری قرار گرفته است . قرار است سالانه 40 میلیارد متر مکعب گاز از طریق این خط لوله به چین صادر شود .

اگرچه معمولا طرحهای عظیمی در این حد و اندازه با حاشیه و جنجال فراوانی پیگیری می شوند اما اصل این طرح عملیات اجرائی و حتی بهره برداری آن در میان سکوت تقریبا کامل به تصویب رسید اجرا شد و در خط تولید و بهره برداری قرار گرفت . بطور طبیعی خطوط لوله با شرایط و موقعیتی تقریبا مشابه قبل از طرح و تصویب هم با جنجالهای رسانه ای مواجهند و از جمله خط لوله نفتی « باکو ـ جیهان » و « ناباکو » با تنش های فراوان سیاسی ـ تبلیغاتی همراه بوده و هستند.

با در نظر گرفتن اینکه مصرف کننده اصلی خط لوله 7 هزار کیلومتری احداث شده نهایتا و عمدتا چین خواهد بود به نظر میرسد پکن سعی دارد با « چراغ خاموش » و به دور از جنجالهای رسانه ای و سیاسی به طرحهای بلندپروازانه اش در قلمرو تامین و تضمین « امنیت انرژی » جامه عمل بپوشاند.

چین طی سالهای اخیر با برنامه ریزی در جهت حضور در قلمرو فعالیتهای عظیم نفت و گاز به سرمایه گذاری استراتژیک در صنایع نفت و گاز آسیا و آفریقا پرداخته و با در نظر گرفتن سکوت نسبی پکن درخصوص طرحهای پردامنه ای از این دست شاید ارزیابی تمامی ابعاد سیاستهای چین در قلمرو امنیت انرژی قابل جمع بندی نباشد و نتوان به درستی و با اطمینان درباره تمامی ابعاد سرمایه گذاریهای نفتی ـ گازی پکن سخن گفت .

مهمترین سرفصل های سیاستگذاری پکن در این قبیل موارد را می توان بدین ترتیب فهرست کرد.

1 ـ پرهیز از هرگونه تبلیغات رسانه ای و جوسازی سیاسی ـ تبلیغاتی که می تواند سایر کشورها و بویژه رقبای چین را نگران سازد و آنها را برای کارشکنی در این زمینه وسوسه کند.

2 ـ اتکای کامل و جامع به شرکتهای چینی که باعث شود تمامی مراحل کار از شناسائی مناطق مناسب امکان سنجی اکتشاف حفاری بهره برداری و حتی احداث خطوط لوله برای انتقال انرژی به همراه انجام تمامی بررسی های مهندسی ارزیابی و نظارت را بصورت یک « بسته کامل » توسط طرفهای چینی به پیش ببرد و هیچ یک از حلقه های کار در اختیار شرکتها و مشاورین غیرچینی قرار نگیرد. این سیاست علاوه بر اینکه تدریجا باعث ورزیده شدن شرکتها و مشاورین چینی می شود از کارشکنی و تاثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم رقبا در این زمینه جلوگیری کرده و نقش چین در تامین و تضمین اهداف و برنامه های خود را « حداکثر » می کند.

3 ـ علیرغم آنکه چین در قلمرو فعالیتهای نفت و گاز به مقایسه با سایر کشورها « نوپا » محسوب می شود ولی شتاب و اعتماد به نفس پکن در این مقوله به شدت قابل توجه است . اجرائی شدن کار عظیمی همچون احداث خط لوله 7 کیلومتری که از خاک 3 کشور ترکمنستان ازبکستان و قزاقستان عبور می کند و در نهایت وارد خاک چین می شود به خودی خود پشتوانه های اجرائی پکن در این مقوله را گوشزد می کند. بویژه آنکه بدون استثنا تمامی مراحل عملیات مهندسی و اجرائی آن از جمله اکتشاف حفاری طراحی مهندسی و اجرای خطوط لوله در میدان « باغتیارلیق » دردست شرکتهای نفت و گاز چین بوده است .

علاوه بر این قرار است این خط لوله بتواند از گازهای استحصالی از حوزه گازی « آمودریا » نیز تغذیه شود و آنرا به مراکز مصرف ارسال کند. این ابتکار عمل پکن به خوبی نشان می دهد که چین با در پیش گرفتن یک سیاست انرژی خاص درصدد تثبیت جایگاه خود در جمهوریهای جوان و کشورهای جدا شده از ساختار اتحاد شوروی سابق است و با حضور پررنگ ولی بدون سرو صدا از یکطرف سعی دارد دیگران از جمله روسیه را « تحریک به واکنش » کند و از سوی دیگر رقبای نفتی غربی حاضر در آسیای میانه و قفقاز را با « چراغ خاموش » به گونه ای جا بگذارد که فردا هم چندان فرصتی برای رقابت برای آنها باقی نمانده باشد.

4 ـ سیاستهای امروز چین در قلمرو انرژی به نظر می رسد اهداف بلندمدت دیگری را هم تعقیب می کند که مشخصا در زمینه « امنیت انرژی » قابل تعریف است . اقتصاد چین در 2 دهه اخیر عموما یک رشد دو رقمی را تجربه کرده است . آمریکا و اتحادیه اروپا تقریبا همیشه درخصوص میزان رشد اقتصادی چین با این کشور چالش داشته و دارند.

غرب در یک موضع تقریبا واحد و مستمر اقتصاد پویای چین را « اژدهای خفته » نامیده و با حملات حاکی از نگرانی پیامدهای بیداری این غول خفته را به همگان گوشزد می کند تا آنها را هم نگران و با خود علیه چین همراه سازد.

تراز بازرگانی چین و آمریکا همواره به نفع پکن مثبت بوده و طی دهه اخیر بطور متوسط هر ساله تقریبا 200 میلیارد دلار بیشتر و به نفع چین بوده است . این بدان معنی است که چین بویژه در سالهای افول اقتصادی آمریکا نه تنها ضرر و زیانی را شاهد نبوده بلکه از این فرصتهای طلائی بهره های فراوانی برده است .

چین طی سالهای اخیر برای خرید برخی از کمپانیهای عظیم نفتی آمریکا خیز برداشت و اگر مخالفت و ممانعت جدی کنگره آمریکا نبود این کمپانیها اکنون مدیران عامل چینی می داشتند. آمریکا همواره برای تاثیرگذاری بر « امنیت انرژی چین » بعنوان راهکاری برای « مهار پکن » وسوسه شده و تقریبا از هر اهرم فشاری در جهت تحقق این هدف بهره برده است . غرب در همین طرح که روزهای گذشته افتتاح شد باندازه توانش کارشکنی کرده و حتی صدور گاز ترکمنستان به چین را مقرون به صرفه نمی دانست و تصریح کرد که اجرای این طرح عظیم بدون تکیه بر تکنولژی و سرمایه غرب امکان پذیر نیست .

در واقع چین هم در معرض یک « تحریم اعلام نشده » از سوی غرب قرار دارد و اگرچه از تکنولژی و تجهیزات چندان پیشرفته ای برخوردار نیست ولی توانست یک رویای غیرممکن را در « باغتیارلیق » عملی کند و ضریب امنیت ملی خود را با تامین و تضمین امنیت انرژی ارتقا بخشد.

5 ـ تا اینجای مسئله ظاهرا به دیگران مربوط می شد ولی سئوال جدی امروز ما اینست که نقش و جایگاه ما در امنیت انرژی چین و دیگران چقدر است و چگونه می توان این میزان را ارتقا بخشید این سئوال دو جنبه دارد.

الف ـ ترکمنستان و سایر کشورهای آسیای میانه و قفقاز اگرچه از منابع عظیم نفت و گاز برخوردارند ولی دسترسی مستقیم به دریا و بازارهای اصلی مصرف انرژی ندارند. آیا ما می توانیم در این زمینه نقشی ایفا کنیم و سهم و جایگاهی برای کشور در این مقوله ترسیم نمائیم البته به این سئوال مقدر پیشاپیش پاسخهائی داده شده و ما امروزه در چارچوب موسوم به « سواپ » به انتقال نفت و گاز مشغولیم ولی با در نظر گرفتن نیازهای طرفهای مقابل و تحرکات شدید و پردامنه دیگران در این زمینه باید این سئوال را مجددا مطرح سازیم نقش خود را « باز تعریف » کنیم و پاسخهای بهتر و مناسب تری را برای آن بیابیم که برای ارتقا نقش و جایگاه ایران در این مقوله چه تصمیمات و اقدامات جدیدی قابل بررسی است

ب ـ چین با رشد اقتصادی فزاینده اش تقریبا همیشه « تشنه انرژی » است . سهم ما از بازار مصرف انرژی چین چیست و چه می تواند باشد موضوع صادرات گاز ایران به چین از سالها پیش مطرح بوده ولی اقدامات قابل ذکری در این زمینه مشاهده نمی شود که از یکطرف سهم و جایگاه ایران را در بازار مصرف انرژی چین « تثبیت » نماید و از طرف دیگر عطش انرژی چین را پاسخگو باشد.

چین با عملکرد خود برای سرمایه گذاری در آفریقا و آسیا به سوی کشورهائی متمایل شده است که استقلال عمل بیشتری نسبت به غرب از خود نشان داده اند. ایران از این دیدگاه دارای امتیازات فراوانی است . این امتیاز ما در این مقوله می تواند و بایستی جایگاه ایران در تامین امنیت انرژی چین و دیگران را بیش از پیش تثبیت کند. این مقوله باعث تقویت و ارتقا و امنیت ملی کشور می شود و عمق استراتژیک نظام را بیشتری می کند. ما با درک این حساسیتها ظرافتها و پیچیدگیها بهتر می توانیم در تصمیم سازیهای حال و آینده هوشمندی و تدبیر لازم و مورد انتظار را نشان دهیم و در مسیری حرکت کنیم که منافع و مصالح کشور نیز دقیقا اقتضا می کند.

* مردمسالاری

روزنامه مردمسالاری در یادداشت روز خود با عنوان " صلح پایدار و حفظ محیط زیست "به قلم محمد اسحاق آبادی آورده است: همه دانشمندان و کارشناسان زیست کره اعتراف می کنند که روند فروپاشی اکوسیستم زمین با آهنگی شتابدار ادامه دارد و راهی برای برون رفت از این مشکل بزرگ تمدن بشری نمی تواند وجود داشته باشد، مگر آنکه همکاری جدی تمامی دولت ها، با تکیه بر یک طرح جامع و جهان شمول که نجات حیات سیاره زمین و نسل آینده را به دنبال داشته باشد. پاره ای از دانشمندان که خطر را جدی می بینند معتقدند، تنها فرصت برای نجات زمین کمتر از 10 سال است، زیرا بعد از آن روند فروپاشی حیات سیاره، برگشت ناپذیر خواهد شد این امر را می توان پذیرفت زیرا نود درصد از آبزیان اقیانوس ها و دریاها، ظرف پنجاه سال گذشته نابود شده اند و زنجیره غذایی در دریاها در حال گسستن است. در همین مدت هشتاد درصد از آبهای زمین آلوده به سموم، فلزات سنگین، پساب ها و فاضلا ب ها شده اند، از این رو بحران آب در سطح جهان امری جدیست. گازهای گلخانه ای ناشی از سوخت فسیلی، تغییرات اقلیمی (تغییرات چرخه آب) را باعث شده که نتیجه آن سیل های بی سابقه، طوفان ها، ریزش برف های بی سابقه، آتش سوزی جنگلها در پاره ای از اقلیمها و خشکسالی های بی سابقه در پاره ای دیگر از اقلیمهاست. به آن اضافه کنید نابودی روبه رشد جنگلها و مراتع، آب شدن سریع یخ های قطبی که منجر به بالا آمدن سطح دریاها شده و در آینده منجر به کوچ اجباری اقوامی خواهد شد که ارتفاع زمین های ایشان از سطح دریاها کم است... به آن اضافه کنیدهزاران مشکل زیست محیطی دیگر، از قبیل نابودی گونه ها، نشت صدها هزار بشکه پسان پرتوزا و سایر سموم صنعتی بر اثر زنگ زدگی، که در اقیانوس ها و دریاها دفن شده اند. تغییرات در چرخه آب، پدیده بی رنگی در یک میلیارد ریف مرجانی و... غیره. با توجه به رشد جمعیت در پیش روی نیز، بحران جهانی آب و غذا، هجوم گرسنگان، تخریب، یا ناهنجاری در ژن و کرموزوم انسان و حیوان، جهش ژنتیکی در میکروب ها و باکتری ها را خواهیم داشت که نهایت به نابودی حیات سیاره(اکوسیستم زمین) و نسل آینده منجر خواهد شد. آیا زمین خانه ما و مادر حیات ما نیست؟ این موارد را همه می دانند، اما راه حل آن چیست؟ راه حل بسیار ساده است، برقراری صلحی جهان شمول، که به ظاهر غیر ممکن می آید، اما غیر ممکن نیست. در این صورت بشر به تمامی مشکلا ت خود فائق آمده و نجات زمین و نسل آینده ممکن می گردد. اگر توجه داشته باشیم بیش از نیمی از انرژی مصرفی و گازهای گلخانه ای حاصل از آن را، تحرک نیروهای دفاعی و ساخت ابزار جنگی به خود اختصاص داده است، در خواهیم یافت که صلح جهان شمول، چه تاثیری در حفظ محیط زیست خواهد داشت.

امروزه بیش از سیصد هزار کارخانه در جهان ابزار آلا ت جنگی را می سازند، و به آن اضافه کنید تولیدات و موارد در رابطه با آن را، که از تولید بند پوتین یک سرباز گرفته تا سیستم های اطلا عاتی و جاسوسی را شامل می شوند. این انرژی چرا باید هدر بروند، مگر بشر به درک و فهم دمکراسی جهانی نرسیده تا تصمیمی خردمندانه بگیرد؟

از طرفی سیاست اقتصاد جهانی بر پایه تفکر غلط سرمایه داری سنتی بنا شده، که جنگ را بازار مصرفی پایدار برای خط تولید خود می داند، از این رو برای حفظ و استمرار این بازار، ناچار از فتنه انگیزی و ایجاد جنگ بین اقوام است.از سوی دیگر صلح جهانی با این شرایط بسیار خطرناکتر از جنگ و ناممکن است. زیرا بیش از هشتصد میلیون نفر در جهان از این راه امرار معاش می کنند، که این تعداد، شامل نیروهای دفاعی، کارگران کارخانجات تولید کننده ابزار جنگی سرمایه داران و شاغلین در رابطه با فروش یا تولیدات وابسته جنگی و سایر وابستگان شغلی را شامل می شود در نتیجه با صلح جهانی، فاجعه جهانی به وقوع خواهد پیوست، زیرا بیکاری این خیل عظیم، خود منشا» جرم و جنایت وسیع در سطح ملل خواهد شد وبه یکباره نظام اجتماعی و فرهنگی اقوام را فرو خواهد پاشید و از سوی دیگر ورشکستگی اقتصادی را در سطح ملل و دولت ها بوجود خواهد آورد، و ناچار بشر را به سوی جنگ و خشونت سوق خواهند داد. پس راه حل چیست؟ راه حل این مشکل بزرگ تمدن بشری تنها جنگ است... اما جنگ از نوعی دیگر...

جنگی مورد قبول تمامی اقوام ملل و دانشمندان، با هدفی جهان شمول و حیات بخش. ساده تر عرض کنم، جنگ زیستی تنازع بقا، با هدف تعمیر و نگهداری سیاره زمین. چون این جنگ ها مورد قبول تمامی اقوام است جنگ همه گیر خواهد شد و بازار مصرفی به وسعت تمام زمین را برای سرمایه داری به وجود خواهد آورد، که تبدیل خط تولید جنگ افراز سازی ها را ممکن و اقتصاد جهانی را شکوفا خواهد کرد، به طوری که چهار صد میلیون فرصت جدید شغلی بوجود خواهد آورد و فقر را از جهان ریشه کن می کند. از طرفی نیروهای دفاعی ملل تحت عنوان یک پرچم یا ارتش جهانی قرار خواهند گرفت و از سوی دیگر بقای گونه ها و حیات زمین و نسل آینده را تضمین و مشکل کوچکی چون تغییرات اقلیمی را هم مرتفع خواهد کرد. و از طرف دیگر همکاری بین ملل و دانشمندان، کارشناسان و سرمایه داران باعث برقراری صلحی پایدار و جهان مشمول خواهد شد که نهایت به یک دولت جهانی و عدالت جهانی ختم خواهد شد. برای رسیدن به این دگرگونی نوین اقتصادی و استراتژی زیستی، ابتدا باید نوع ماموریت های جدید نیروهای دفاعی توسط کارشناسان علوم مختلف تعریف شود تا یگان های دفاعی با ماموریت های جدید آموزش دیده و سریعا اقدام به جنگ زیستی کنند.با توجه به این نکته که این نیروها نیاز به ابزار جدید جنگی دارند، به راحتی می توان به مقصود رسید و تکنولوژی را در جهت خردمندانه سوق داد و عمل تبدیل خط تولید کارخانجات را با کمک سیاست جدید سرمایه داران به انجام رساند. بدین صورت تمامی اقوام با اشتیاق خواهان جنگ زیستی تنازع بقا در کشورشان خواهند شد، زیرا انرژی و بودجه دفاعی دولت ها در رگ و پی اقتصاد و محیط زیستشان تزریق خواهد شد.

پس می بینیم: تنها راه نجات بشر، برقراری فلسفه صلح، دوستی در جهان است، تا در سایه این صلح جهانشمول، اقدام به جنگ های زیستی تنازع بقا کنیم تا بازاری بزرگ، به وسعت سیاره زمین به وجود آید، که نه تنها فقر را در جهان ریشه کن خواهد کرد بلکه خونی تازه در رگ اقتصاد ملل جاری خواهد ساخت، انرژی تلف نخواهد شد و سیاره زیبایمان دوباره جان خواهد گرفت. بدین گونه است که سرمایه دار و کارگر در کنار هم می توانند از نعمت های خدا لذت ببرند و به کسب معرفت بپردازند. این مقصود خالق ما و این سیاره زیباست. خداوند به انسان شعور عنایت فرمود و تمامی نیروها و گونه ها را مسخر او نمود، تا با خردمندی از آن استفاده کند. امروز ضرورت ایجاب می کند که دنیای کهنه را بسوزانیم و بر آن دنیایی نو بسازیم، تا فرزند معصوم ما و نسل آینده نظاره گر رقص پروانه ها باشند.

* جوان

روزنامه جوان در یادداشت امروز خود با عنوان "مسیر آزادگی " به قلم ابراهیم زاهدی مطلق آورده است: این روزها روز «حر» است؛ مردی که خطبه‌اش در روز عاشورا برابر لشکر یزید بسیار زیبا و البته بسیار هم مظلوم مانده است. اهل علم به دلیل بازگشت حر از راه خطا،‌در برابر عظمت این کار آن خطبه را مغفول گذاشته و مداحان و ذاکران هم بیشتر به مرثیه‌خوانی و پایین نیامدن این مرد بزرگ و آزاده از روی اسب تا لحظه شهادتش پرداخته‌اند.

دکتر شریعتی در بحث «حر» و بررسی رفتار این شهید کربلا و دلایل آن رشادت و آن همه جانبازی را یک تغییر می‌داند؛ تغییر رهبر و امام حر.

او می‌گوید «آیا در آن یکی دو ساعت، شناخت فلسفی حر تغییر کرد یا فرصت پژوهش و مطالعه تاریخ و جامعه‌شناسی داشت؟ چه عاملی باعث شد که «حر» سردار بزرگ لشکر شقاوت، مردی که برای اولین‌بار وحشت را به خیمه‌های حضرت سیدالشهدا آورد، ناگهان از جهنم و سقوط در لعنت‌گاه تاریخ، به اولین شهید کربلا تغییر مسیر دهد؟ کدام کیمیاست که این‌چنین مسیر کدورت را به درخشندگی و جاودانگی بدل می‌کند؟»

به گفته وی، مهم‌ترین اتفاق در زندگی «حر» درست در همان دقایق عاشورا افتاد که امام و رهبر حر تغییر کرد؛ یعنی حضرت اباعبداللـه به جای یزید نشست. یعنی حر که سال‌ها در ذیل امامت و رهبری یزید، به راه دوزخ می‌رفت، با زعامت سیدالشهدا(ع) به افتخار شهادت رسید. یعنی حر که ساعتی قبل قرار بود لعن ابدی را به جان بخرد، با تغییر کردن امام و رهبرش رستگاری را نصیب خود کرد.

این تحلیل از رفتار حر و الگوی عاشورا به ما می‌گوید که حضور در اردوگاه امام و یا یزید، فی‌نفسه تعیین‌کننده مسیر سعادت یا شقاوت است. او درست در آخرین لحظه،‌فقط اردوگاه خود را عوض کرد. به همین دلیل سرنوشت او عوض شد. او هم سرنوشت و هم عاقبت شد با اهل اردوگاه و امام اردوگاه تازه‌اش.

و حر، سرداری ‌شد که پیش از شهادت رو به روی سپاه ابن سعد ایستاد و آن خطبه زیبا و حماسی را سرود: ... شما می‌دانید که من شهره به میهمان‌نوازی‌ام؛ و امروز مصمم شده‌ام از پاک‌ترین و با فضیلت‌ترین مردم روی زمین دفاع کنم. شمشیر من امروز در مقابل شماست که بر میهمانتان شمشیر کشیده‌اید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات