صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۸ - ۰۹:۴۶  ، 
کد خبر : ۱۳۴۶۶۲

گزیده سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های صبح 2دی 88


بصیرت: برخی روزنامه‌های صبح امروز سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* تهران امروز

روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "بازگشت به سال صفر "به قلم سید جواد سیدپور آورده است:‏ از نقطه‌نظر توسعه‌ای، آنجایی که اکنون ایستاده‌ایم جای خوبی نیست و ملت ایران سزاوار بهتر از این هستند. اما رسیدن به آن سر منزل و آن جایگاه و هدایت کشور به آن نقطه وظیفه دولت‌هاست تا با اجرای درست برنامه‌های درست چرخ‌های توسعه را به حرکت درآورند. اما آیا دولتی که مکلف به انجام برنامه‌ها و مخصوصا برنامه چهارم توسعه است نسبت به آن مقید هم هست؟

بی‌توجهی و عدم تمکین دولت نسبت به برنامه چهارم توسعه و سند چشم‌انداز 20 ساله، نشانی از این روشن‌تر ندارد که گفته شود سال آینده از اجرای برنامه پنجم توسعه خبری نخواهد بود و احتمالا برنامه چهارم توسعه یک سال تمدید خواهد شد. امری که تاکنون و در تاریخ برنامه‌ریزی در ایران سابقه نداشته است.

تنها در شرایط ویژه‌ای که کشور در جنگ تحمیلی دچار گردید مجبور به نادیده گرفتن برنامه توسعه شدیم و پس از آن بلافاصله دولت‌های پس از جنگ همواره خود را مقید به اجرای برنامه‌های پیش‌برنده توسعه‌ای کرده‌اند. زیرا برنامه‌های توسعه نقشه راه و مسیر حرکت ملی یک کشور محسوب می‌شوند که مورد اجماع نخبگان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است و کشوری که در دنیای جدید بخواهد بدون برنامه حرکت کند محکوم به درافتادن در سیکل‌ها و مدارهای عقب‌ماندگی است. بی‌اهمیتی نسبت به برنامه‌های توسعه که پروگرام‌های اجرایی رشد و بالندگی را ترسیم می‌کنند، سبک شمردن سند چشم‌انداز بلند مدت جمهوری اسلامی ایران را از پی خواهد آورد که جزو اصلی‌ترین افق‌های ملی به شمار می‌آید. معلوم نیست اگر قرار باشد برنامه چهارم توسعه یک سال دیگر تمدید شود آیا افق سند چشم‌انداز هم یک سال به تاخیر خواهد افتاد یا نه ولی هرچه هست این تاخیر و تمدید ضمن آنکه یک بدعت در برنامه‌ریزی به شمار می‌آید زمینه را برای کم‌ اهمیت دانستن چنین اموری به وجود خواهد آورد.

روا نیست که چنین برخوردی با سند چشم‌انداز و برنامه‌های توسعه در کشور صورت گیرد و مسائل حاشیه‌ای اصل و مقولات اصلی به حاشیه رانده شوند. چه چیزی و چه مسئولیتی مهم‌تر و خطیرتر از توسعه‌یافتگی و گسترش رفاه برای آحاد ملت شریف ایران می‌توان سراغ گرفت و دولت‌ها چه کاری مهم‌تر و اساسی‌تر از این دارند که به آن بپردازند؟ متاسفانه دولت نه گزارش عملکرد برنامه چهارم توسعه را ارائه داده تا بتوان عملکرد آن را به سنجش گذاشت و نه در زمان مناسب لایحه برنامه پنجم توسعه را برای تصویب به مجلس ارائه کرده است. این تاخیرها هزینه‌زاست، شاید امروز و فردا نشانی از زیان دیده نشود ولی در درازمدت قطعاً به فرآیندهای توسعه صدمه خواهد زد زیرا ساده‌ترین پیام چنین رویکردی بی‌توجهی به قانون و بی‌ارزش دانستن آن است چرا که برنامه‌ها قوانین توسعه‌اند و تخطی از قانون باید هزینه داشته باشد و گرنه هیچ ضمانتی برای انجام درست آن وجود ندارد. شرایط ویژه ایران و منطقه اقتضا می‌کند که از کمترین فرصت‌ها بیشترین بهره‌برداری را صورت دهیم نه اینکه از بهترین فرصت‌های تاریخی کمترین بهره را نصیب خود سازیم. بدون شک سند چشم‌انداز بیست‌ساله‌ ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب زمینه‌ساز ایجاد فرصتی بی‌نظیر در تاریخ برنامه‌ریزی محسوب می‌شود که متاسفانه دولت تاکنون هیچ گزارش متقن و مناسبی از نحوه اجرا و شرایط شاخص‌ها و آرمان‌های آن ارائه نکرده است. از یاد نباید برد که برنامه‌های توسعه «تجلی همزمان دو عنصر هدفمندی و عقلانیت در نظام اجتماعی است» و فقدان برنامه می‌تواند به فقدان این عناصر در زیست اجتماعی تلقی شود. مساله‌ای که قطعا برای کشوری با این همه نخبگان فرهیخته، امری گران و سنگین است. توسعه، رفاه و تعالی اجتماعی «حق» مردم و توسعه‌خواهی و تعالی‌جویی «وظیفه» دولت‌هاست و نباید آن را به تاخیر اندازند زیرا زندگی به تاخیر انداختنی نیست. عنصر زمان در مدیریت توسعه مقوله‌ای فراموش شده است که باید آن را برای تکمیل زنجیره ادبیات توسعه بازشناخت و بازکاوید، شاید با احیا و توجه به چنین امری بتوان اهمیت زمانی که اکنون در آن ایستاده‌ایم را بهتر درک کنیم.

*جام جم

روزنامه جام جم در دیدار اول با عنوان "تغییر قانون اساسی "به قلم بیژن مقدم آورده است: در مقاله روز گذشته به 3 تصمیم تاریخی امام در واپسین سال حیات اشاره و تلاش شد به اختصار موضوع پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ و نقش امام در این فراز تاریخ‌ساز کشورمان بازکاوی شود. در این شماره به موضوع بازنگری در قانون اساسی خواهیم پرداخت.

قانون اساسی جمهوری اسلامی در 12 فروردین 58 با رفراندومی 98 درصدی از سوی مردم مورد تایید قرار گرفت. قانون اساسی کشورمان پس از انقلاب توسط مجلس خبرگان قانون اساسی که با رای مستقیم مردم انتخاب شده بودند، مورد تصویب قرار گرفت. با گذشت 10 سال از اجرای قانون اساسی و بروز نقاط ضعف و قوت آن در صحنه عمل و اجرا، امام در تاریخ 4/2/68 تصمیم گرفتند با تشکیل هیاتی مرکب از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی، بازنگری در اصولی از قانون اساسی مورد بررسی قرار گیرد.

در فرمان امام با اشاره به ضرورت‌های این امر تاکید شده بود که: چه بسا تاخیر در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخی برای کشور و انقلاب گردد.

بسیاری از صاحبنظران و سیاسیون معتقد بوده و هستند که اگر امام در زمان حیات خویش دست به چنین اقدامی نمی‌زد، چه بسا این اقدام پس از امام بسیار سخت و دشوار می‌شد و افرادی با تمسک به این موضوع که قانون اساسی میراث امام است، مانع تغییرات لازم به‌ ویژه در اصول راهبردی آن می‌شدند.

موضوع انتخاب رهبری از مهم‌ترین تغییراتی بود که در جریان بازنگری در قانون اساسی صورت گرفت. حضرت امام با حذف شرط مرجعیت از رهبری، راه را برای انتخاب فقیهی جامع‌الشرایط (که الزاما مرجع تقلید نیز نمی‌باشد) باز کرد.

از جمله تجربیات اجرای قانون اساسی در 10 سال اول انقلاب، ناکارآمدی مدیریت شورایی در مسوولیت‌های کلان بود، لذا در متمم قانون اساسی، شورای رهبری، شورای عالی قضایی و اصل اداره صدا و سیما توسط 3 قوه حذف و انتخاب رئیس صدا و سیما در زمره اختیارات رهبری آمد .

از سوی دیگر، به دلیل تجربه بروز ناهماهنگی بین نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور، پست نخست‌وزیری حذف و اختیارات رئیس‌جمهور بیشتر شد و مکانیسم اصلاح قانون اساسی (با پیشنهاد رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارجاع به شورای بازنگری) نیز پیش‌بینی شد. بحث‌های مربوط به حدود اختیارات ولی‌فقیه یا حکومت و دولت اسلامی نیز فصلی قابل اعتنا در سال‌های آخر حیات امام است که مجال پرداختن به آن نیست.

فقط به دو نکته اشاره می‌شود؛ اول آن‌که امام بارها از اختیارات ولایت مطلقه فقیه فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده بود، استفاده نمودند که تشکیل شورای بازنگری قانون اساسی از جمله این موارد بود. و دوم اصرار امام به تعبیر «ولایت مطلقه امر» که در اصلاح قانون اساسی در اصل 57 مورد تصریح قرار گرفت. و از آنجا که اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان قانون اساسی گاه بن‌بست‌هایی را ایجاد می‌کرد، در قانون اساسی اصلاح شده با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارجاع این اختلافات به آن مجمع، مرتفع گردید.

بدین‌وسیله امام با بن‌بست‌شکنی، امکان اصلاح قانون اساسی برای سال‌های آینده پس از خود را نیز فراهم نمودند.

در شماره بعد به فراز سوم تصمیم تاریخی امام در عزل قائم‌مقام رهبری خواهیم پرداخت.

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "پیام مردم شیراز " به قلم صالح اسکندری آورده است: 1 - دیروز و امروز استقبال گسترده و پر شور شیرازی‌ها از رئیس جمهور در صدر اخبار و تحلیل‌های رسانه‌های مختلف قرار گرفت. به گزارش خبرنگاران، رئیس جمهور از مسیر فرودگاه تا ورزشگاه حافظیه شیراز مورد استقبال پرشور و صمیمی مردم این شهرستان بویژه جوانان قرار گرفت. در جریان این استقبال، تعدادی از مردم در برخی مناطق شهر سنج و دمام می‌نواختند. ورزشگاه حافظیه در هنگام سخنرانی احمدی نژاد مملو از جمعیتی مشتاق بود که با شعارها و ابراز احساسات خود رئیس جمهور را همراهی می‌کردند.

1 - دیروز و امروز استقبال گسترده و پر شور شیرازی‌ها از رئیس جمهور در صدر اخبار و تحلیل‌های رسانه‌های مختلف قرار گرفت.

به گزارش خبرنگاران، رئیس جمهور از مسیر فرودگاه تا ورزشگاه حافظیه شیراز مورد استقبال پرشور و صمیمی مردم این شهرستان بویژه جوانان قرار گرفت. در جریان این استقبال، تعدادی از مردم در برخی مناطق شهر سنج و دمام می نواختند. ورزشگاه حافظیه در هنگام سخنرانی احمدی نژاد مملو از جمعیتی مشتاق بود که با شعارها و ابراز احساسات خود رئیس جمهور را همراهی می‌کردند.

نوعا برداشت تحلیلگران بر این است استقبال از احمدی نژاد در دور سوم سفرهای استانی نه تنها نسبت به دورهای قبلی کاهش نیافته بلکه بیشتر نیز شده است. برخی بر این اعتقادند این دست سفرها مانند سایر کنش‌های سیاسی روند طبیعی جامعه پذیری سیاسی خود را طی می‌کند و روز به روز از ویژگی نهادمندی بیشتری در جامعه برخوردار می‌گردد.

اما فراتر از این مهم حضور گسترده تر مردم در دور سوم سفرهای استانی باید پیام ویژه‌ای نیز به همراه داشته باشد و اساسا مردم استان‌های مختلف با استقبال از خادمان خود در هیئت دولت و بخصوص شخص رئیس جمهور می‌خواهند حرف جدی را در داخل و خارج منعکس کنند.

پیام استقبال‌های پرشور از رئیس جمهور محکوم کردن رفتار عده‌ای است که با تجاوز به حقوق اساسی و انتخاباتی مردم سعی دارند رای آنها را در اقصی نقاط کشور نادیده بگیرند.

جریانی شکست خورده موسوم به فرقه سبز از فردای انتخابات بنا را بر انکار رای مردم، قانون شکنی، اهانت به مقدسات مردم، تعارض با دولت، ارائه یک تصویر مشوه از وحدت ملی، تعمیق شکاف بین مردم و مسئولین و... گذاشت و با کوبیدن بر کوس رسوایی محرک و مسبب موجی از ناآرامی ها و التهاب در برخی نقاط کشور گردید.

ابراز احساسات، شعارها و پوسترهایی که در دست استقبال کنندگان از رئیس جمهور و سایر اعضای هیئت دولت است بیانگر این پیام مهم است که مردم نه تنها تحت تاثیر جنگ روانی دشمنان انقلاب قرار ندارند، بلکه حتی بسیار بیشتر از برخی خواص اوضاع سیاسی کشور را درک می‌کنند و اجازه نخواهند داد که بیگانگان از برخی شکاف‌ها و تفرقه‌ها بهره برداری کنند.

مردم با حضور پرشور خود در سرما و گرما می‌خواهند به این طیف ساختار شکن گوشزد کنند که هر چه شما بیشتر با نظام معارضه کنید مردم ضرورت همراهی و حمایت از سیاست‌های کلان نظام را بیشتر احساس می‌کنند.

2- رئیس جمهور در بخشی از سخنان خود در شیراز با بیان اینکه دشمنان ایران قبل از انقلاب دیکتاتوری را بر ملت ما حاکم کرده‌اند، خاطرنشان کرد :” از روزی که ملت ما پیروز شده است هر روز مزاحمت ایجاد می‌کنند بدانند بنده جمعی را مامور کرده‌ام خسارت‌های جنگ جهانی اول و اشغال انگلیس را حساب کنند تا به صورت سند رسمی به سازمان ملل بفرستیم و این حق را مطالبه خواهیم کرد ملت این خسارت‌ها را از حلقوم استعمارگران بیرون خواهد کشید.”

موضوع خسارت‌های وارده به ایران در جنگ جهانی اول و دوم از جانب روس‌ها، انگلیسی‌ها، عثمانی‌ها و آمریکایی‌ها فراتر از یک مسئله معمولی برای ملت ایران است. مسئله، فاجعه نسل کشی میلیون‌ها ایرانی در فاصله سال‌های1296 -1298 است که متاسفانه چنین موضوع پر اهمیتی از دید مورخان به اصطلاح روشنفکر دور مانده است.

علاوه بر این در طول جنگ جهانی دوم نیز به رغم اعلام بی طرفی دولت ایران بر اثر قحطی، بیماری تیفوس و نیز جابه جایی مردم ایران تعداد بی شماری از ایرانی‌ها کشته شدند. بر اساس تحقیقاتی که پروفسور محمد قلی مجد استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحت عنوان “قحطی بزرگ”انجام داده است ایران بزرگ‌ترین قربانی جنگ جهانی اول است. حدود چهار تا پنج میلیون نفر - حدود نیمی از جمعیت کشور در آن زمان - در این قحطی تلف شدند. ایران، هنگامی بزرگ ترین فاجعه را تحمل می‌کرد که در اشغال نظامی انگلیس بود. انگلیسی‌ها جز چند اقدام جزئی تسکینی و بی اثر، نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران،

وارد نکردن غذا از هند و بین النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- قحطی را شدت بخشیدند. در نتیجه، تعداد بیشتری از مردم ایران با سیاست‌های انگلیسی‌ها از بین رفتند. این اقدام را می‌توان با اطمینان، مصداق عینی جنایت علیه بشریت تلقی کرد.

داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای1918 و1919 درباره قحطی درغرب ایران

این گونه می‌نویسد:

”اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده‌اند و یا ریشه‌هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می‌خورد؛ با این علف‌ها می‌خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه‌ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می‌شد می‌خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می‌کرد. ”

طبق اسناد آمریکایی، در سال1914 جمعیت ایران20 میلیون نفر بود که در سال1919 به11 میلیون نفر کاهش یافت، یعنی حدود ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری‌های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند. چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند و36 سال بعد یعنی سال1956 بود که ایران توانست مجددا به جمعیت20 میلیونی سال1914 برسد.

اقدام دولت در محاسبه خسارت‌هایی که در این دو جنگ به ایران وارد شده است و گرفتن غرامت از دول دخیل در این اتفاق ناگوار قطعا مورد حمایت آحاد ملت است و مردم ایران از حقوق خود نخواهند گذشت. بقایا و میراث حاکمیت استعماری دول انگلیس و آمریکا در ایران تا سال1979 آنقدر روشن و مستند است که هر محکمه بی طرفی نمی‌تواند حقوق ملت ایران را نادیده بگیرد.

اما جای بسی تاسف و نگرانی برای عده‌ای است که در داخل و خارج از کشور بعد از مطرح شدن این موضوع توسط رئیس جمهور سعی می‌کنند مواضعی همسو با دول استعماری بگیرند و به بهانه غرامت‌های جنگ تحمیلی عراق تلاش دارند این موضوع مهم تاریخی را انکار کنند. هیچ دولتی این اجازه را به خود نمی‌دهد از خسارتهایی که به ملت ایران در8 سال جنگ تحمیلی وارد شد چشم پوشی کند و این پرونده روند قانونی خود را طی می کند. اما آیا این مجوزی برای برخی می شود که مسئله نسل کشی انگلیس ها در ایران را نادیده بگیرند. همانهایی که حتی دو سوال علمی احمدی نژاد درباره هلوکاست را برنتابیدند و مدعی شدند که طرح این مسائل برخلاف منافع ملی است. واقعا چرا عده ای برآیند عموم موضع گیری هایشان منطبق با مطامع و منافع دول استکباری و استعماری است؟

* کیهان

روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "مردم عوام نیستند " به قلم حمید امیدی آورده است: 1- ذی الحجه سال 60 هجری بود. کوفه، شهر ناملایمات و بی وفایی ها، قدمگاه سفیر و فرستاده حجت خدا روی زمین شده بود. مسلم به مسجد شد و رقعه حضرت را برای مردم خواند. ولوله ای در شهر افتاد، همه اظهار ارادت کرده و دست بیعت به سوی ابن عقیل دراز کردند. نامه پشت نامه نوشته شد. آنهم نه از سوی مردم عادی بلکه کسانی خود را پای رکاب آن حضرت معرفی کردند که «خواص» آن دوران به حساب می آمدند. فرماندار کوفه «نعمان بن شبیر» مرد ضعیف و ملایمی بود. کاری به این کارها نداشت و مزاحم مسلم نشد. «عوام» نیز- که قدرت تحلیل نداشته و قادر به تصمیم گیری نبودند- به تبع «خواص» آمدند و بیعت کردند و پای بیعت نامه ها امضاء شد؛ بنابر بعضی از اقوال تا 18 هزار نامه و امضاء!

برخی از خواص نابکار کوفه و طرفدار بنی امیه دست به کار شدند. برای یزید نامه نوشتند که اگر می خواهی پایه های حکومتت نلغزد و کوفه را از دست ندهی، امیری دیگر به اینجا بفرست. کسی که نای مبارزه داشته باشد آنهم با فرزند رسول خدا(ص)!

عبیدالله بن زیاد از بصره روانه کوفه شد. خواص از آنچه کرده بودند اطلاع داشتند و انتظار ورود امیر جدید را می کشیدند. عبیدالله صورت خود را پوشاند و شب هنگام، سوار بر اسب وارد شهر شد. عوام تا دیدند مردی اسب سوار با تجهیزات و خدم و حشم آمده و نقاب بر صورت دارد، به گمان آنکه امام حسین(ع) است به رکاب وی دویدند و گفتند: السلام علیک یا بن رسول الله!

عبیدالله که خود از «خواص باطل» بود وقتی «عوام» را اینگونه ساده و بی بصیرت یافت، بی اعتنا به آنان یکسره روانه دارالاماره شد و همان شب نقشه مقابله با مسلم را پیاده کرد. هانی دستگیر و مضروب شد. خبر در شهر پیچید. 30هزار نفر گرداگرد سفیر امام حسین(ع) جمع شدند. هزاران نفر شمشیر به دست اطراف محل اقامت مسلم از او مراقبت می کردند تا مبادا ماموران ابن زیاد دستشان به وی برسد.

بار دیگر «خواص» باطل و نابکار وارد گود شدند. نفوذ در مردمی که تابع جو موجود بودند. قدرت تصمیم گیری و انتخاب نداشتند. بنابر شانس و اقبالشان اگر به پست خواص حق می خوردند، راه نجاتی برایشان باز می شد و اگر در دام خواص باطل گرفتار می آمدند، سقوطشان حتمی بود. آنها را انذار می دادند که «بنی امیه پول و شمشیر و تازیانه دارند، جان خود را می خواهید برای که به خطر بیندازید؟! اگر می خواهید در امان باشید و صاحب زن و فرزند، به خانه هایتان بروید...»

و آنها هم رفتند! به همین راحتی!... وقت نمازعشا، وقتی مسلم به پشت سر خود نگاه کرد، هیچکس نبود!

همان شب ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و گفت؛ همه باید نماز عشایشان را به امامت من بخوانند. طولی نکشید شمشیرهایی که در دفاع از مسلم بن عقیل از نیام برآمده بود، روی طاقچه خانه های کوفیان جا ماند و همه پشت سر عبیدالله به نماز ایستادند! مسلم تنها شد و به خانه «طوعه» پناه برد...

آن روز همه خواص امتحان خود را بد پس دادند و نمره مردودی گرفتند. چه آنهایی که خواص باطل بودند و در باطن طرفدار بنی امیه چه آنهایی که خواص حق بودند و کنار کشیده و یا سکوت اختیار کردند. عده ای از آنان در کربلا به جمع یاران امام حسین(ع) پیوستند و شهید شدند و اشتباهشان را جبران کردند. اما عده زیادی جا مانده و بعد از واقعه کربلا که آن حادثه عظیم اتفاق افتاد، جزو توابین شدند. اما دیگر چه سود که خون فرزند رسول خدا و ثارالله بر زمین ریخته شده بود؟! حسرت بزرگ تاریخ آن است که شمار توابین از عده اصحاب امام حسین به چند برابر بیشتر است! کاری که نباید، اتفاق افتاده بود و پشیمانی دیگر سودی نداشت.

2- رهبرمعظم انقلاب درباره واقعه کربلا می فرمایند:«عاشورا یک حادثه تاریخی صرف نبود، عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی عبدالله(ع) با این حرکت یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست. یک چیز مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است.»

قرار است واقعه کربلا برایمان عبرت باشد. اگر می گوییم «خواص»، منظور فقط طبقه خاصی از جامعه که احیاناً باری از مسئولیت نیز بر دوش می کشند، نیست. خواص؛ آنهایی هستند که از روی فهم و آگاهی و با قدرت تصمیم گیری راه خود را انتخاب کرده و اقدام می کنند.

بیش از 30 سال از انقلاب می گذرد و بخشی از دهه چهارم را نیز پشت سر گذاشته ایم. انقلاب و نظام اسلامی در طول حیات طیبه خود با مسایل، دشمنی ها و فتنه های زیادی مواجه شد. از ترورهای دهه 60، تجزیه طلبی های برخی مناطق، ماجرای طبس، یکی دو کودتای نافرجام، جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی، تهاجم فرهنگی، جنگ نرم و... که بگذریم، فتنه اخیر یکی از مهمترین وقایعی بود که طی آن ماهیت برخی خواص هویدا شد. عده ای شجاعانه پای انقلاب و ولایت و آرمانهای امام راحل(ره) ایستادند، عده ای به گوشه عزلت یا عافیت خزیدند و رفوزه شدند و عده ای نقاب از چهره اشان فرو افتاد و در صف «منافقان جدید» جای گرفتند. خاصیت انقلاب همین است. پای امتحان که پیش می آید، سره از ناسره جدا می شود.

مردودی برخی خواص که مطامع دنیایی آنان را به ارتکاب خطا کشاند، از یک نقطه کوچک شروع شد. عدم جلوگیری از فساد و دل سپردن به مظاهر دنیوی کار آنها را خراب کرد. رهبری انقلاب از سالها پیش، خواص را از فرو افتادن در دامان فساد بر حذر می داشتند و با اعلام صریح بر مردودی برخی خواص در امتحان پیش آمده، نفاق امروز آنان را ناشی از فسادپذیری شخصی و اصرار بر اشتباهات قبلی دانسته و می فرمایند:«نکته دیگری که فعالان سیاسی، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیت های گوناگون و منتقدین به شدت بایستی مراقب آن باشند، مسأله انحراف و فسادپذیری شخص است. گاهی لغزش های کوچک انسان را به لغزش های بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاب شدن در اعماق دره هایی منتهی می کند. خیلی باید مراقب بود... این فساد به انحراف در عمل و گاهی به انحراف در عقیده منتهی می شود... انسان گاهی در بعضی از حرفها در بعضی از اقدام ها و تحرکات این را احساس می کند.»

بعضی دیگر از خواص نیز «سکوت» می کنند و یا «دیر» به میدان می آیند. سکوت آنان به معنای «عدم موضع» و یا «بی طرفی» تفسیر نمی شود. آنان عملاً با این سکوت، خواسته یا ناخواسته آب در آسیاب دشمن می ریزند و سنگر دفاع از انقلاب را خالی می کنند. آنهایی هم که دیر به میدان آمده و لب به سخن گشودند نیز اگر چه جبران اشتباه کردند، اما باید در کوتاهی اولیه خویش تأمل کنند تا خدای نخواسته به تکرار مبتلا نشوند.

کار به این جا ختم نمی شود. هشدارهای رهبری انقلاب نادیده گرفته می شود. عده ای از دوستان دیروز انقلاب، در سنگر مبارزه علیه نظام ایستاده و پیاده نظام دشمن شدند. آنها با دشمنان تابلودار و قسم خورده انقلاب پالوده خوردند و طرح دوستی ریختند. کار به آشوب طلبی و اغتشاشات خیابانی و اهانت به رهبری انقلاب، تقابل با ارکان نظام و حتی توهین به امام راحل(ره) کشید. آنان دیگر مجالی برای صبوری نظام و رأفت اسلامی باقی نگذاشته اند. مردم منتظرند تا دستگاه عدالت آنها را پای میز محاکمه بکشاند.

3- فرق خواص و عوام زمانه ما و زمانه امام حسین(ع) در این است که انحراف خواص در ماجرای کربلا توانست 30 هزار بیعت کننده با مسلم را -جز اندکی- به 30 هزار سرباز شقی در سپاه عمر سعد تبدیل کند. اما انحراف خواص در فتنه اخیر باعث انحراف اندک شماری شد که در مقابل سیل توفنده ملت در دفاع از نظام و امام و رهبری، کف روی آب هم به حساب نمی آیند. فقط پرده ها افتاد، مردم هوشیارتر شدند، دشمن بسان گذشته ناامید شد و دست آنهایی که باید، برای مردم رو شد.این زمستان هم از سر انقلاب گذشت و روسیاهی به آنانی ماند که هیزم کش آتش فتنه بودند.

 

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "ضرورت ابهام زدائی از مذاکرات قاهره " آورده است: آقای دکتر علی لاریجانی در حاشیه گردهمائی جهانی بین المجالس در مصر با حسنی مبارک رئیس رژیم قاهره و برخی مقامات این رژیم از جمله « احمد ابوالغیظ » وزیرخارجه و « عمر سلیمان » رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مصر دیدار و مذاکره داشته است .

در پایان دیدار 2 5 ساعته با حسنی مبارک آقای لاریجانی ضمن ابراز رضایت از نتایج مذاکرات فیمابین از فرصت بدست آمده برای مذاکره نیز استقبال کرد و در مصاحبه مطبوعاتی اعلام داشت : « دو طرف علاقمندی زیادی به برقراری روابط و همکاریهای مشترک دارند و نگاه من در این خصوص مثبت است . تردیدی نیست که رژیم صهیونیستی هرگز علاقه ندارد که ایران و مصر بهم نزدیک باشند و عقل حکم می کند که این دو کشور به هم نزدیکتر باشند. »

تا اینجای قضیه را شاید با اغماض بتوان در چارچوب تعارفات دیپلماتیک از نوع غیرمتداول آن ارزیابی کرد و از کنار آن گذشت ولی با توجه به اظهارات صریح « عمر سلیمان » رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مصر در پایان دیدارش با رئیس مجلس شورای اسلامی مسئله به کلی فرق می کند.

« عمر سلیمان » در پایان این دیدار ادعا می کند که ایران و مصر درخصوص مسئله فلسطین دیدگاههای مشترکی دارند و فقط در برخی از موارد این دیدگاهها با « اختلاف نظرهای جزئی » همراه است ! صرفنظر از اینکه آقای لاریجانی در جریان دیدارها و مذاکرات خود با مقامات مصری تا چه میزان درصدد برآمده مواضع انحرافی آنان در مساله فلسطین و سایر مسائل منطقه را نقد کند و چقدر در این زمینه توفیق داشته سئوال جدی و مطرح اینست که در این دیدار 2 5 ساعته چه مسائل و محورهائی مطرح شده که قرار است حسنی مبارک در جریان دیدار با برخی سران عرب حوزه خلیج فارس نتایج و دستاوردهای آن را به اطلاع برساند. متاسفانه خبررسانی در حوزه هائی از این دست که از حساسیت و اهمیتی فراوان برخوردار است عموما باتعلل تردید سکوت و تکذیب همراه است و معلوم نیست این نقیصه بزرگ چگونه و چه زمانی رفع و جبران خواهد شد!

در بررسی و کنکاش امروز حول 3 محور تامل خواهیم داشت تا ببینیم آیا اختلاف نظر طرفین واقعا جزئی است

1 ـ بررسی اجمالی کارنامه سیاه رژیم کمپ دیوید قاهره طی دهه های اخیر

2 ـ بررسی اجمالی عامل قطع رابطه جمهوری اسلامی ایران بامصر

3 ـ بررسی اینکه آیا مصر تغییر کرده و درصدد تجدیدنظر در عملکرد و مواضع خود برآمده یا ما

جمع بندی این هر 3 محور نشان می دهد که در کجا هستیم چه اهدافی را تعقیب می کنیم و قدم بعدی چیست

رژیم قاهره پس از امضای قرارداد کمپ دیوید به « سرپل ارتباطی اسرائیل » در دنیای عرب تبدیل شد. حال آنکه پیش از آن « فخر عرب » بود و در خط مقدم جبهه مبارزه ضد صهیونیستی قرار داشت و پرچمدار عزت و افتخار دنیای عرب در برابر اشغالگران محسوب میشد. شهید خالد اسلامبولی و همرزمانش سعی کردند با اعدام انقلابی سادات خائن این لکه ننگ را از دامان ملت بزرگ و سلحشور مصر بزدایند و مصر را دوباره به آغوش اسلام و دنیای عرب باز گردانند ولی عملکرد خائنانه حسنی مبارک نه تنها چنین هدفی را پایمال کرد بلکه مصر باحمایت همه جانبه از صدام جنایتکار تلاش کرد ماشین جنگی صدام علیه ایران را در جنگ 8 ساله تجهیز و تقویت کند .

قاهره برای سالها رایزنی با اسرائیل و برخی دربارهای عرب فلسطینی ها را به سازش وادار کرد و پیمان اسلو پیمان مادرید و دستاوردهای اجلاس « آناپولیس » را باید به حساب قاهره نیز گذاشت که سرانجام به خلع سلاح تدریجی و تحقیر فلسطینی ها منجر شد و صهیونیستها را به قدرت برتر علیه اعراب تبدیل نمود. وادار کردن رژیم اردن به امضای پیمان صلح جداگانه با رژیم صهیونیستی نیز بافشارهای مشترک مصر دربارهای عرب آمریکا و اسرائیل میسر شد.

نقش رژیم قاهره در دو جنگ اخیر صهیونیست ها علیه لبنان و غزه آشکارتر شد . البته صهیونیست ها در هر 2 جنگ با شکست خفت باری مواجه گردیدند ولی رژیم قاهره تلاش کرد علیرغم شکست سنگین رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه علیه لبنان و جنگ 22 روزه علیه مردم غزه این رژیم را در موضع برتر قرار دهد و چنین وانمود کند که صهیونیست ها « ابتکار عمل » را در اختیار دارند.

تشکیل اجلاس شرم الشیخ بفاصله چند ساعت پس از برقراری آتش بس یک جانبه از سوی رژیم صهیونیستی و شناسائی و انهدام کانالهای زیرزمینی کمک رسانی به مردم مظلوم غزه که فشار سنگین اسرائیل علیه غزه را بیشتر محسوس می کند و فلسطینی ها را از دسترسی به سوخت غذا دارو و کمکهای اصلی و اولیه در زندگی روزمره محروم می سازد از خیانتهای رژیم قاهره است . رژیم مبارک اخیرا با همکاری آمریکا رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب درحال احداث یک دیوار فولادی عظیم در مرز مصر و نوار غزه است که زمینه های « محاصره ابدی » غزه در حقیقت اقدامی شرم آور در جهت تکمیل محاصره غزه محسوب می شود. کارشکنی های مصر در خلال مذاکرات وحدت گروههای فلسطینی و تلاش برای تحمیل خواسته های صهیونیست ها بر فلسطینی ها در جهت ادامه حاکمیت محمود عباس و جناح خائن فتح از اقدامات شرارت آمیز قاهره است که با عنایت به آموزش خرابکاری و اقدامات تروریستی به افراد اعزامی محمود عباس ابعاد شرم آوری به خود گرفته و کارنامه سیاه رژیم قاهره را پلیدتر جلوه می دهد. علاوه بر این دشمنی آشکار قاهره علیه حزب الله حماس و سایر گروههای مقاومت اسلامی زبانزد خاص و عام است .

اکنون خوبست به یادآوری اجمالی علل قطع رابطه ایران و مصر بپردازیم . امام خمینی (ره ) در واکنش به امضای قرارداد ننگین کمپ دیوید توسط سادات خائن دستور قطع رابطه با رژیم قاهره را صادر فرمودند.

این نکته قابل درک است که هر قدم رژیم قاهره از صهیونیستها فاصله بگیرد می تواند به همان اندازه به ایران اسلامی نزدیکتر شود. این سیاست متین و منطقی ایران طی سالهای اخیر بوده است لکن هرگز قابل درک و پذیرش نیست که رژیم قاهره همچنان بعنوان « سرپل ارتباطی اسرائیل » عمل کند و کارنامه سیاه خود را هر لحظه در جهت خیانت به فلسطین و دنیای اسلام قطورتر سازد ولی درعین حال گفته شود که ایران با رژیم قاهره درخصوص فلسطین هم عقیده است و اگر اختلاف نظری هم وجود دارد « جزئی » است !

این نکته مورد قبول است که مصر باید به آغوش دنیای اسلام و دنیای عرب باز گردانده شود ولی این مهم فقط می تواند با درهم شکستن حلقه های اسارت در چنگال صهیونیستها عملی شود و محقق گردد. قاهره باید از شیطنت هایش برای ایجاد تفرقه در صفوف فلسطینی ها دنیای عرب و دنیای اسلام دست بردارد. اکنون قاهره با همکاری ارتجاع عرب سعی دارد زمینه های انصراف همیشگی فلسطینی ها از حقوقشان در یکپارچگی تمامی سرزمین فلسطین حاکمیت کامل بر قدس شریف و حق بازگشت 4 5 میلیون مهاجر فلسطینی و سایر موارد جدی در پرونده فلسطین را اعلام کنند و به راحتی آثار و تبعات آنرا بپذیرند.

اکنون طبعا فرصتی برای طرح سئوال سوم به وجود آمده و آن اینکه آیا مصر تغییر کرده یا نه در اینکه رژیم قاهره در مواضع غیرانسانی و ضد فلسطینی خود وقیح تر نیز شده تردیدی نیست . از طرف دیگر تردیدی وجود ندارد که انعطافی در مواضع نظام جمهوری اسلامی در قبال رژیم صهیونیستی پدید نیامده است . این بدان معنی است که آنچه بعضی دولتمردان مصری گفته اند لازم است با واکنش مسئولان ایرانی مواجه شود مواضع یکبار دیگر بازگو گردند و محورهای مذاکرات قاهره بدور از هرگونه ابهام اعلام شود تا زمینه ای برای شایعه پراکنی ها ایجاد نگردد.

* مردمسالاری

روزنامه مردمسالاری در یادداشت روز خود با عنوان "عصر میانه روی با امر به معروف و نهی از منکر "به قلم فروزان آصف نخعی آورده است:

نهضت امام حسین (ع) با اصلا ح دین پیامبر(ص)، که در آن انحراف ها، خرافه ها و... راه یافته بود می خواست جامعه ای را بسازد که افراط و تفریط در آن جایی نداشت و میانه روی و اعتدال روش زندگی توام با آرامش، تعادل و توازن بود. امت وسطی که موسس آن یعنی پیامبر(ص) در مدینه فاضله اش به دنبال آن بود جامعه و حکومتی اخلا قی بر اساس بیعت مردم است.بیعت در قالب عهد و پیمان (قرار داد گرایی) به دنبال رضایت با ابتنا» بر اصل «آن چه برخود نمی پسندی بر دیگران نیز نپسند» روحیه عرب جاهلی را به اخلا ق الهی صیقل داد و افراد به حاشیه رانده شده از جمله زنان را به متن آورد.در زمان معاویه و فرزندش یزید همه این اصول به بوته فراموشی رفت و امام حسین(ع) برای برگرداندن اصول مذکور امر به معروف و نهی از منکر را سرلوحه حرکت خویش قرار داد. به کارگیری اصل امر به معروف و نهی از منکر در همه زمان ها که از قرآن اخذ شده اصل اساسی مبشران و منذران است تا با به کارگیری آن، همواره راه اصلا ح و اصلا ح گری را هموار کنند. قرآن به صراحت علت اصلی پیشرفت و پیشتازی جامعه اسلا می و مسلمانان را به کارگیری اصل امر به معروف و نهی از منکر می داند با حضور این اصل میانه روی و اعتدال زمینه ظهور و بروز بیشتری می یابد. این اصل در جامعه امروزی نیز در صورت نهادینه شدن می تواند آثار و برکات زیادی را به همراه داشته باشد امر به معروف و نهی از منکر در قالب نهادهای مختلف از جمله رسانه های مکتوب قادراست: 1- جنبش اعتراضی در مرحله کنونی را به جنبش مدنی تبدیل سازد. 2-گفت و گو و تعامل را جایگزین حذف و روابط افراطی و تفریطی می کند. در شرایطی که ایران زمین نیازمند نهادینه سازی این اصل قرآنی در قالب های مختلف از جمله رسانه های دیداری- شنیداری، رسانه های مکتوب و احزاب برای برون رفت از بحران است که استقرار اقتدار در حوزه اجتماعی و انسجام قدرت در حاکمیت سیاسی، امکان غلبه یکی بر دیگری را کاملا منتفی ساخته است. در صورتی که واقعیت موجود به درستی درک شود،راه بر هر گونه تفاهم ملی باز می شود. ازاین منظر هوشیاری اصولگرایان میانه رو و اصلا ح طلبان اقتضا می کند تا در برابر اصولگرایان افراطی، بر اساس یک خط مشی روشن و هوشمندانه جنبش اعتراضی به جنبش مدنی تبدیل شود. بی تردید تبدیل جنبش اعتراضی به جنبش مدنی دارای اقتضائات و لوازمی است که عدم پی گیری آن می تواند ضربه های جبران ناپذیری به منافع ملی ایران وارد سازد که خطر دامن زدن به انتظارات به ویژه مصرفی در جامعه از آن جمله است این خطر نه تنها اصول گرایان افراطی و دولت بلکه نیروهای اجتماعی دیگر را نیز شامل خواهد شد و به استهلا ک ملی شدت و عمق خواهد بخشید علا وه بر این تبدیل جنبش اعتراضی به جنبش مدنی مستلزم آن است که در درجه اول اغلب انتقادها(نهی از منکر) با نظریه کارشناسی

برای اصلا ح امور (امر به معروف) همراه باشد و در درجه دوم جنبش مدنی در مرحله عمل باید میزان بهره وری خود در حوزه های تخصصی و اداری را بر اساس آنچه در آمارهای رسمی اعلا م شده بهبود بخشند. این بدان مفهوم خواهد بود که جنبش مدنی در زندگی روزمره جاری و ساری بوده و اعضای جنبش خود را از دروغگویی در عمل در محیط کار و خانواده بری می دانند. افزایش بهره وری بدان معنی است که جنبش توانسته مقوله دروغگویی را علا وه بر حوزه زبانی در مرحله عمل و مصادیق جزیی آن و از زندگی خود خارج سازد و بر اساس آن خود را در افزایش سرمایه ملی و میزان بهره برداری از آن شریک و محق بداند. از همه مهمتر آنکه جنبش همه مشکلا ت را در مقوله هایی خاص از جمله دولت خلا صه نکرده و سعی می کند موتور تمدنی ایران اسلا می را برای ورود به عصر میانه روی و دمکراسی درحوزه اجتماعی- فردی و خانوادگی مستقر سازد. در این صورت است که توازن به وجود آمده میان اقتدار اجتماعی و قدرت سیاسی به نفع بینش های قدرت گرا و افراطی هیچگاه رقم نخواهد خورد. از این رو اصل «امر به معروف و نهی از منکر»، قادر است جنبش مدنی مردم ایران را نهادینه ساخته و آن را به عصر میانه روی و اعتدال وارد سازد.

* جوان

روزنامه جوان در یادداشت امروز خود با عنوان "تفاوت قم " به قلم عبدالله گنجی آورده است: حضرت امام (ره) بارها بر این مسأله تأکید کردند که... قم با جاهای دیگر فرق می‌کند کارهایی که در جاهای دیگر می‌شود نباید در قم انجام گیرد. اگرچه تأکید امام بیشتر به عرصه محتوا و نشر بود، اما جهان معاصر، قم را کانون باز‌تولید و استمرار تفکر و فقه شیعی می‌دانند که همچون بنیان المرصوص در مقابل هجمه‌های فکری و فرهنگی دشمنان ایستاده است. اما متأسفانه قداست و جایگاه قم نیز همانند «جمهوری اسلامی» ، «روز قدس» ،«حضرت امام (ره)» و... به تمسخر گرفته شد، حواشی تشییع پیکر آیت‌الله منتظری نشان داد که ضد انقلاب برای عبور از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و هیچ فرد و مکانی را محترم نمی‌شمارد. آنان ارادتمندان آیت‌الله منتظری نبودند، اگر این چنین بودند در شهر اهل بیت، آنچنان بی‌شرمانه پرخاش نمی‌کردند و قلب مراجع تقلید را به درد نمی‌آوردند، بنابراین شهر اهل بیت و حرم اهل بیت نیز به اغراض دشمن آلوده گشت و سوژه‌های دیگری برای امپراتوری رسانه‌ای غرب تولید کرد.

ارادت این دسته به آیت‌الله منتظری همانقدر است که به امام (ره) نشان دادند و فلسفه گرامیداشت ارتحال آیت‌الله منتظری برای آنان همانقدر ارزش دارد که برای بی‌بی‌سی و کاخ سفید ارزش دارد اما از اتفاقی که افتاد سران فتنه چه درسی می‌گیرند؟ آیا آنان می‌پذیرند مردمی که در مقابل این جماعت اندک، به پاسداشت حرم و قم به خیابان‌ها آمدند بخشی از مردم‌اند؟ یا آنان را «لباس‌شخصی»،‌«عمال حکومت»،«بسیج» و... خطاب می‌کنند؟ حضور کم‌نظیر مردم در مقابل فتنه‌گران در قم و در روزهای 13‌آبان و 16‌آذر در تهران نشان داد که ملت به صحنه آمده است و اردوکشی از شهرهای دیگر به قم هم نتوانست آمار فتنه‌جویان را در مقابل خیل عظیم مردم پر‌رنگ کند. این جماعت نه حرمت حرم را می‌شناسد و توصیه صاحب عزا را محترم می‌شمارد، نه به سران فتنه گوش می‌دهد و نه آبشخور حق را می‌شناسد، قطعاً این جماعت، تشییع آیت‌الله منتظری را بستری برای اجرای فرامین رسانه‌های سیاه‌پوشیدهBBC و صدای آمریکا می‌دانستند و درصدد اثبات این فرمانبری بودند. جا دارد به پاس شکستن حرمت حرم، قم یکپارچه سیاه‌پوش شود و مراجع تقلید از سران فتنه به خاطر این آلودگی نگذرند. این ننگ در تاریخ اسلام و تشیع به پای چه کسانی نوشته خواهد شد؟ باید منتظر قضاوت نسل‌های ‌آینده باشیم. همانگونه که نسل ما همچنان جنایات پهلوی‌ها در قم را به صورت مستمر بازخوانی و ابراز انزجار می‌کنند.

* آفتاب یزد

روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله خود با عنوان "از استادیوم تبریز تا خیابان‌های قم " آورده است:‏ مطابق معمول در ساعات اولیه بامداد، سری به نسخه اینترنتی چند روزنامه صبح سه‌شنبه زدم. بعضی از خبرها با تفاوت اندک در اغلب روزنامه‌ها وجود داشت. گرایش سیاسی یا علاقه‌مندی‌های خاص دست‌اندرکاران بعضی از روزنامه‌ها نیز از لابلای »خبرنماها« خودنمایی می‌کرد. اما ادعای خبری یکی از روزنامه‌های مدعی اصولگرایی را می‌توان برجسته‌ ترین نـکـتـه‌ای دانـسـت کــــه روز گـذشته در رسانه‌های ایران منعکس شد.

به موجب این ادعا، تعداد شرکت‌کنندگان در مراسم تشییع مرحوم آیت الله منتظری حدود 5 هزار نفر بوده است. البته کسانی که روحانیون محبوب آنها تا چند سال قبل اعلام می‌کردند »اکثریت، نشانه حقانیت نیست« نباید فکر خود را با اعداد و ارقام مشغول کنند. اما آیا آنها حق دارند تا این حد دست به تحریف بزنند؟ راستش را بخواهید نمی‌توانستم همکاران مطبوعاتی خود را به تحریف متهم کنم لذا به خود شک کردم که شاید عکس‌هایی را که دیده‌ام از منابع غیرموثق و رسانه‌های ضدانقلاب بوده است. بلافاصله به این نتیجه رسیدم هیچ رسانه ضدانقلابی، واقعا از امثال منتظری که وجودشان اعتبار برای کشور و نظام بود دل‌خوشی ندارد تا بخواهد تجلیل از او را بزرگ‌نمایی کند. پس خود را متهم ساختم که شاید تصاویرِ مربوط به مراسم دیگری را به اشتباه ملاحظه کرده‌ام. پس تصمیم گرفتم بار دیگر به رسانه‌های رسمی کشور و خبرگزاری‌های اصولگرا متوسل شوم تا حقیقت برایم آشکار شود. لذا به سراغ خبرگزاری ایسنا رفتم که با تعویض 5 مدیر در چهار سال گذشته، روز به روز به دولت نزدیک‌تر شده است.تصاویر منتشر شده توسط این خبرگزاری‌ نشان می‌داد که جمعیت، ده‌ها برابر بیشتر از رقمی بوده که روزنامه مدعی اصولگرایی نوشته است. برای اطمینان بیشتر قلبی به سراغ یک خبرگزاری دیگر رفتم که در نخستین خبر خود از فوت مرحوم منتظری، حاضر نشده بود از عنوان »آیت‌الله« برای ایشان استفاده کند. جمعیت قابل مشاهده در تصاویر مخابره شده توسط این خبرگزاری هم هیچ تناسبی با رقم اعلام شده توسط روزنامه اصولگرا نداشت.

خبرگزاری دیگری هم که مواضع آن به روزنامه موصوف بسیار نزدیک است اگرچه تصویری از کثرت جمعیت- آنگونه که واقعیت داشت- منتشر ننمود اما نتوانست تصویری که نشان‌دهنده ابتدا و انتهای جمعیت و ثابت‌کننده رقم 5 هزار نفری باشد در اختیار مخاطبان بگذارد. ‌ ‌

ناگهان به یاد آوردم که بعضی روزنامه‌ها، در جریان سفر یکی از مقامات به تبریز هنرنمایی را به اوج رسانده و تصاویری را منتشر نمودند که با عکس‌های منتشره توسط خبرگزاری‌های اصولگرا تفاوت عمده داشت. مثلا درحالی که عکس‌های مـنـتـشـرشـده تـوسط همه خبرگزاری‌ها، سکوهای خالی ورزشگاه- محل سخنرانی - را به خوبی نشان می‌داد این روزنامه‌ها عکسی را چاپ کردند که همان سکوها مالامال از جمعیت بود. البته با توجه به شرایط آب و هوایی آن روز تبریز، خالی بودن بخشی از ورزشگاه، موضوع عجیبی نبود اما ظاهرا شدت علاقه، باعث شده بود که تکنولوژی را برای خوشحال ساختن دوستان خود به خدمت بگیرند و جمعیت حاضر در محل سخنرانی را چند برابر نشان دهند. وقتی آن قصه را به یاد آوردم با خود گفتم که شاید خواسته‌اند جبران مافات کنند و لذا، جمعیت افزوده شده بر آن تصویر را از جـمـعیت حاضر در تشییع جنازه مرحوم منتظری کم کرده‌اند. اما متوجه شدم این مسئله نیز نمی‌تواند رقم پنج‌هزار نفری را توجیه کند زیرا حتی اگر معادل گنجایش آن ورزشگاه را از تشییع‌کنندگان روز دوشنبه کم کنیم باز هم به رقمی به مراتب بالاتر از 5 هزار نفر خواهیم رسید. پس تصمیم گرفتم به جای خسته کردن ذهن خویش، منتظر بمانم تا منصفانی از جناح اصولگرا برای حل این معما، پیش‌قدم شوند.

در عین حال وجود یک فرض در ارائه آمارهای اینچنینی، موجب نگرانی جدی است. این نگرانی از آنجا آغاز می‌شود که ظاهرا تعدادی از تریبون‌داران و صاحب‌نفوذان در کشور، اطلاعات مندرج در یکی دو روزنامه را به راحتی می‌پذیرند و همین اطلاعات را مبنای تحلیل‌ها- و شاید تصمیم‌گیری‌ها- قرار می‌دهند. به نظر می‌رسد مخاطب اصلی تصویر بازسازی شده یا رقم 5 هزار نفری هم، همین افراد صاحب نفوذ می‌باشند وگرنه بعید است دست‌اندرکاران اصلی همین روزنامه، تصاویر مخابره شده از آن سخنرانی و این تشییع جنازه را ندیده باشند و ندانند که جمعیت واقعی در قم چه قدر بود یا سکوهای آن ورزشگاه، چه وضعیتی داشت. ‌ ‌

به عبارت واضح‌تر، شاید برای القای کثرت طرفداران یک تفکر و قلّت حامیان یک جریان، گاه تنظیم یک تصویر ضرورت می‌یابد و گاه تعدیل آمار یک جمعیت! البته ممکن است آن تصویر و این آمار، هر دو ناشی از ضعف قدرت محاسبه و تـحلیل چند خبرنگار یا مصلحت‌اندیشی بالاتری مانند روحیه بخشی به دوستان باشد که نگارنده از آن بی‌خبر است.

اما به هر حال هرچه باشد این نگرانی همچنان وجود دارد که »اعتمادکنندگان صاحب نفوذ به رسانه‌های اینچنینی، براساس همین خبرها، تصاویر و آمارها، تصمیماتی بگیرند که اگر آمار واقعی مراسمی مانند تشییع جنازه قم و سخنرانی تبریز را بدانند، در اتخاذ آن تصمیم‌ها، قدری تامل به خرج دهند«! این نحوه خبررسانی از بُعد دیگری نیز می‌تواند برای کشور و نظام هزینه‌ساز باشد. تردیدی وجود ندارد که فرصت‌ها و تهدیدهای فراوانی در برابر ایران و انقلاب اسلامی وجود دارد که هم برای بهره‌گیری از فرصت‌ها و هم برای مقابله بهینه با تهدیدها جلب اعتماد مردم یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. کسانی که بنابر بعضی مصلحت سنجی‌ها یا خدای نخواسته برای برخی تسویه‌حساب‌ها، واقعیات آشکار را دستکاری می‌کنند آیا به روزی اندیشیده‌اند که همین رسانه‌های داخلی بایستی در برابر خبرسازی‌‌های شیطنت ا~لودِ مخالفان نظام،بـه نـقش ا~فرینی بپردازند و از مردم برای استفاده بهینه از فرصت‌ها یا کاهش هزینه برای رفع تهدیدها کمک بگیرند؟ آیا روش‌های فعلی، اعتمادی به رسانه‌های داخلی باقی می‌گذارد؟

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات