بصیرت: برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.
* تهران امروز
روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "«همت» نقاب بیهمتان! "به قلم حسامالدین کاوه آورده است:در پی توقیف انتشار هفتهنامهای به نام «همت» که گفته میشود در آن به مسئولان نظام توهین شده است و سپس لغو امتیاز آن از سوی هیات نظارت بر مطبوعات، نشریه دیگری با عنوان «موج اندیشه امروز» ویژهنامهای منتشر کرد که به لحاظ فرم و محتوا شباهتهایی با هفتهنامه توقیف شده «همت» دارد و در لوگوی آن آمده است: «به یاد شهید همت».
در این باره به چند نکته میباید اشاره شود:
1 - گفتمان «تهتک»، گفتمانی شبههناک است. شبهه را از آن رو که چیزی را شبیه چیز دیگری نمایاندن است، شبهه میگویند. شبههناکی گفتمان تهتک، به علت شبیه و مانند نشان دادن گفتمان «نظام محور» است. در گفتمان اخیر، سویه اصلی و بنیادین «متن» و «فرامتن» گفتمان، قائل شدن بر محوریت نظام جمهوری اسلامی و رجحان آن بر اهداف و اغراض طیفها و جریانهای سیاسی است. «همت» از آن رو شبیه گفتمان «نظام محور» مینماید که صرفا با بهرهگیری از نمادها و نمایههای نظام، در پی بر کرسی نشاندن حرف خویش است. اما فاصله بسیاری میان آن نمادها و نمایهها با روشها و منشهایی که موجب انتشار چنین هفتهنامهای شدهاند، دیده میشود.
2 - گرچه مدعیالعموم (دادستان) محترم حتما دلایل مقنعی برای درخواست توقیف این نشریه داشته است، اما میباید از تجربه اندوخته در طول سالهای گذشته دریافته باشیم که توقیف – ولو قانونی و مستدل – چنین نشریاتی، پایانی بر پرونده همواره مفتوح گرایشهای تندرو در عرصه رسانه و مطبوعات نبوده و در آینده نیز نخواهد بود. مثلی است معروف که میگوید: «آخرالدواء الکی». آخرین درمانها (داروها) داغ زدن است. در قدیم جراحات غیرقابل درمان را داغ میزدند تا مانع گسترش جراحت شوند، اما طبیبان و حکمای عهد قدیم بر این باور بودند که داغ نهادن، آخرین شیوه درمانی است. بر این نمط «توقیف» و تعطیلی و لغو مجوز میتواند جزو آخرین تدابیر حفظ سلامت فضای سیاست، فرهنگ و جامعه تلقی شود اما پیش از آن چه باید کرد؟به نظر میرسد که گفتمان تهتک یا گفتمان زورتوزانه، خود را در موقعیت اپوزیسیون میداند – نه این که خود را در چنین موقعیتی بنمایاند - هم از این روست که بر تندی و تیزی زبان و قلم این گونه جریانها میافزاید و هم «در موقعیت اپوزیسیون یابی» خویش است که توهین و افترا به دیگران را روا میدارد. به نظر میرسد بهتر است به این گونه جریانها مجال آن داده شود که خود را و افکار خود را عرضه کنند، که گفتهاند: «خوش بود گر محک تجربه آید به میان...»
چنین روشها و باورهایی اگر به محک تجربه «گفتوگو» آزموده شوند، آنگاه مشخص خواهد شد که چه در «انبان» دارند. مشی «شبهزیرزمینی» این جریانها، جذاب و حق به جانب است، چرا آرا و نظریاتی اینگونه، در سطح جامعه خود را نیازمایند؟
3 - ادعا، بدون مسئولیتپذیری، رفتار اشخاص جبون و ترسو است. آنکه از نبرد رویارو میهراسد، از پشت خنجر فرود میآورد، اما روبهرویی و در گرفتن محاجه و حتی جدل و تخطئه آنگاه که همراه با پذیرش مسئولیت دعاوی باشد، قطعا زبانها و قلمها را متوجه پیامدهای پذیرفتن مسئولیت نیز خواهد کرد. آسان است که این یا آن یک از چهرهها و شخصیتها را زیر سوال برد و به وی اتهام وارد کرد، اما آیا اغراض و اهداف خاص اجازه میدهند که تندروان، مجال دفاع و پاسخ به شخصیتی که به وی اتهام وارد شده بدهند؟ افترا زدن آسان است، اما آنچه که سخت و تلخ مینماید آنکه تندروی در قالب «گفتمان تهتک» به قربانیان خود اجازه و مجال پاسخگویی و دفاع نمیدهد.
4 - رادیکالیسم قانونشکن، بیتوجه به آنکه در نظام جمهوری اسلامی، تجاوز و تخطی از قانون برای همگان جرم یا تخلف به شمار میرود، تن در دادن به قانون را وظیفه همگان - «غیر»- و عبور از قانون را برای خویش مباح میداند.
درست است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «آزادی بیان» را «حق» میداند، اما چارچوب این «حق» مطابق با سایر قوانین موضوعه تعریف و تبیین میشود، نمیتوان «خودسرانه» رفتار کرد به این «بهانه» که از مبانی اصیل و ارزشی دفاع میشود. «گفتمان تهتک»، رادیکال است و اساسا در فضای رادیکالیزه شده است که مجال بروز و ظهور مییابد. سوق دادن جامعه به سوی قانونمداری و رفتار قانونی، فضای زیست رادیکالیسم را از آن میگیرد و به گفتمان «نظام محور» که مبتنی بر قانونگرایی، «عدالت»، «اعتدال» و «بصیرت» است، مجال گسترش و رشد میدهد.
5 - از هیات نظارت بر مطبوعات و معاونت مطبوعاتی انتظار میرفت که پیش از اقدام مدعیالعموم محترم، به موضوع مطروحه عطف توجه داشته باشند، اغماض از یکی و خردهنگری به کار دیگری، شاید شائبه تبعیض را به وجود آورد، مطلوبتر میبود که دستگاههای ذیربط در عرصه مطبوعات و رسانه، پیش از دستگاه قضا، نسبت به این موضوع حساسیت و واکنش نشان میدادند
* سیاست روز
روزنامه سیاست روز در یادداشت خود با عنوان "درسی که باید آموخت "به قلم علی تتماج آورده است:امروز 29 دی برابر با اولین سالگرد پیروزی مقاومت غزه در برابر رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزه است.رژیم صهیونیستی که به رغم 18 ماه محاصره و حملات متعدد به غزه نتوانست به اهداف خود در سرکوب فلسطینیها دست یابد در 7 دی ماه 1387 حملات همه جانبهای را علیه 5/1 میلیون ساکن غزه آغاز کرد. هر چند صهیونیستها از تمام ادوات و تجهیزات نظامی از جمله از بمبهای فسفری و شیمیایی برای کشتار دستهجمعی فلسطینیها بهره بردند، اما در نهایت پس از 22 روز به عقبنشینی از نوار غزه و اعتراف به شکست در برابر مقاومت وادار شدند. تحولات جنگ 22 روزه و یک سال گذشته غزه درسها و پیامهای بسیاری داشته است که مهمترین درسش را میتوان برای جهان اسلام دانست.
بررسی تحولات غزه نکاتی تامل برانگیز را آشکار می سازد. اولا ساکنان غزه از زن و مرد، پیر و جوان به رغم محاصره کامل این منطقه و در شرایطی که حتی از کمترین امکانات اولیه زندگی نظیر آب سالم، برق، و ... محروم بوده و به اعتراف نهادهای بینالمللی در بدترین شرایط قرار دارند، در برابر دشمن صهیونیست و متحدانش تسلیم نشده و با مقاومت و ایستادگی به راه خود ادامه دادهاند. هر چند ملت فلسطین در این راه صدها شهید و هزاران زخمی داشته است اما هرگز حاضر به تسلیم نگردیده است. نتیجه این مقاومت را میتوان در شکست صهیونیستها و متحدانشان نه تنها در عرصه غزه بلکه در سایر مناطق فلسطین و حتی در عرصه بینالملل مشاهده کرد.
ثانیا ساکنان غزه اثبات کردند که با مقاومت و ایستادگی و اتحاد میتوان به مقابله با دشمن تا دندان مسلح پرداخت و در نهایت پیروز از صحنه نبرد خارج شد. ساکنان غزه با مقاومت خود نشان دادند که با دوری از تسلیم شدن در برابر زیادهخواهیهای دشمن حتی میتوان جهان را به تکاپو واداشت چنانکه از زمان آغاز جنگ 22 روزه غزه تاکنون افکار عمومی جهان حتی در اروپا و آمریکا به حمایت از مقاومت برخاسته که نمود آن را در تظاهرات ضد صهیونیستی و تشکیل کاروانهایی مانند شریان حیات3 و در نهایت گزارش کمیته حقیقتیاب سازمان ملل درباره جنایات صهیونیستها در جنگ غزه (گزارش گلدستون) میتوان مشاهده کرد.
ثالثا تحولات غزه در یک سال گذشته نشان داد که نهادهای حقوق بشر و سازمانهای بینالمللی و کشورهای مدعی حقوق بشر نه تنها پایبند به این امور نمیباشند بلکه صرفا در قالب منافع خود و براساس دیدگاه دوگانه در قبال تحولات جهانی موضع گیری می کنند. تحولات غزه نشان داد که ادعاهای این مدعیان حقوق بشر دروغی بیش نیست و هرگز نباید به امید آنها برای حل مشکلات جهان اسلام راه سکوت در پیش گرفت.با توجه به آنچه از تحولات فلسطین در یک سال گذشته ذکر شد میتوان گفت که غزه سراسر الگو برای جهان اسلام است که در ابعاد مختلف باید اجرایی شود.
1ـ جهان اسلام باید با درس گرفتن از نتایج مثبت مقاومت ضمن حمایت از آرمانهای ملت فلسطین و با کنار نهادن تمام راههای سازشکاری با رژیم صهیونیستی مقاومتی سراسری را برای پایان دادن به اشغالگری و جنایات صهیونیستها آغاز کند. 5/1 میلیارد مسلمان با اتحاد و همبستگی ضمن شکستن محاصره غزه- از جمله برچیدن دیوار فولادی در مرز مصر و غزه - باید برای پایان دادن به اشغال اراضی کرانه باختری و آزادسازی قدس و همچنین بازگشت آوارگان فلسطین به وطن تلاش کنند. وقتی اتحاد ساکنان غزه با آن همه محدودیت و محاصره میتواند شکست را به صهیونیست ها تحمیل کند ،مسلما اتحاد 5/1 میلیارد مسلمان زوال رژیم صهیونیستی و احقاق تمام حقوق ملت فلسطین را به همراه خواهد داشت.
2ـ اکنون برخی کشورهای اسلامی از جمله عراق، افغانستان، در اشغال بیگانگان هستند و کشورهایی مانند یمن، سودان و سومالی به دلیل مداخلات خارجی با فاجعه انسانی و بحرانهای امنیتی مواجه شده اند. همچنین استعمارگران نیز با استفاده از فقر و مشکلات اقتصادی کشورها به دخالت در امور داخلی و استثمار کشورهای جهان اسلام می پردازند، مسلمانان با رویکرد به وحدت میتوانند ضمن مقابله با مداخلات بیگانگان به حل تمام این مشکلات بپردازند.
3-تحولات فلسطین این حقیقت را آشکار کرد که دلبستن به نهادهای حقوق بشر و کشورهای به اصطلاح مدعی حامی حقوق انسانها نتیجهای به همراه ندارد چنانکه به رغم درد و رنجهای فراوان تحمیل شده به 5/1 میلیون ساکن غزه، این مدعیان حقوق بشر هیچ اقدامی برای پایان محاصره و بازسازی غزه انجام ندادهاند.
قابل توجه آنکه کشورهای اروپایی و آمریکا که ادعای حقوق بشر را سر می دهند و با این بهانه در امور داخلی سایر کشورها دخالت می کنند حتی حاضر به پذیرش گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل درباره جنگ غزه( گزارش گلدستون ) نشدند و در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل و مجمع عمومی سازمان ملل به آن رای منفی دادند. این کشورها حتی تهدید به وتوی این گزارش در شورای امنیت کردند تا باردیگر اثبات کنند که حقوق بشر برای آنها ادعایی دروغین برای رسیدن به اهدافشان است و حتی به نادیده گرفتن حقوق اولیه 5/1 میلیون انسان در سرزمینی – بخوانیم زندان بزرگ – به نام غزه مبادرت می ورزند.
در نهایت میتوان گفت که جنگ 22 روزه و تحولات یک سال اخیر غزه این منطقه بیشترین درس را برای جهان اسلام داشته که محوریت آن را اتحاد، همبستگی، دوری از تفرقه، عدم دلبستن به سایر کشورها، مقاومت در برابر دشمن و خودداری از سازشکاری تشکیل میدهد.به هر تقدیر باید توجه داشت که ملت فلسطین از جمله ساکنان غزه با حمایت و یا بدون حمایت کشورهای اسلامی به مقاومت برای رسیدن به آرمانهایشان ادامه میدهند چنانکه حتی کودکان فلسطینی همواره تاکید دارند: کودکیم اما ایستاده می میریم. کشورهای اسلامی باید بدانند که تنها رها کردن فلسطین در نهایت دشمنان جهان اسلام را به دست درازی به سایر کشورهای اسلامی تشویق میکند چنانکه بحران کنونی در کشورهای اسلامی را می توان نتیجه همین غفلت ها دانست در حالی که رویکرد به مقاومت به شکست و ناکامی دشمنان جهان اسلام منجر می شود که نمونه آن را در جنگ 22 روزه غزه می توان مشاهده کرد.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان "تعرفههای بالاتر چارهساز نیست "به قلم فرخ قبادی آورده است: چند روز پیش خبرگزاری ایسنا خبری را منتشر کرد که نشان میداد در میان 153 کشور عضو سازمان تجارت جهانی و 30 کشور عضو ناظر آن، ایران از نظر بالا بودن میانگین نرخ تعرفههای وارداتی، مقام سوم را دارد.
در میان همه این 183 کشور، تنها جزایر باهاما و کشور جیبوتی نرخهای تعرفهای بالاتر از کشور ما دارند.(1) چرا تعرفهها در کشور ما تا این حد بالا است و این تعرفههای سنگین چه پیامدهایی دارد؟ در پاسخ باید توجه داشت که تعرفههای گمرکی به طور کلی دو هدف اساسی را دنبال میکنند؛ یکی تامین درآمد برای دولت (مشابه مالیات) و دیگری حمایت از بخشی از تولیدات داخلی که به دلایلی حمایت از آنها موجه و ضروری تشخیص داده میشود. دولتها همه جا و همواره خواستار درآمدهای بالاتر هستند و تولیدکنندگان داخلی کشورها نیز از افزایش تعرفهها در مورد کالاهای نهایی استقبال میکنند. با این همه، صرفنظر از محدودیتهایی که به دلیل مقررات سازمان تجارت جهانی یا خطر مقابله به مثل سایر کشورها در اعمال تعرفههای بالاتر وجود دارد، افزایش بیرویه تعرفهها با تبعات زیانباری نیز همراه است که سیاستگذاران را در اعمال تعرفههای سنگینتر محتاط میکند.
یکی از مهمترین پیامدهای خسارتبار تعرفههای سنگین، افزایش حاشیه سود واردات غیرقانونی و جذابتر ساختن قاچاق کالا است. مطالعات متعدد در کشورهای مختلف نشان داده است که افزایش بیش از حد تعرفهها، نه تنها میتواند به اقتصاد داخلی و حتی به تولیدکنندگان کالاهای برخوردار حمایتهای تعرفهای لطمه زند، بلکه از درآمدهای گمرکی دولتها نیز بکاهد. از آن جا که میانگین نرخ تعرفهها در کشور ما، صرفنظر از دو کشور کوچک و کم اهمیت، در بالاترین سطح جهانی است، قاعدتا تبعات زیانبار آن نیز باید گستردهتر و با سهولت بیشتری نمایان و قابل تشخیص باشد. قاچاق کالا در اغلب کشورهای جهان وجود دارد اما گستردگی آن، علاوه بر شدت و ضعف فساد عمومیدر فضای اقتصادی کشورها و خطرات ناشی از قانونشکنی، تابعی از نرخ تعرفهها (ونیز موانع غیرتعرفهای) و در نتیجه حاشیه سود و جذابیت واردات غیرقانونی است. سوای این عوامل، هرچه ارزش یک کالا نسبت به وزن و حجم آن بیشتر باشد، خطرات و هزینههای واردات غیرقانونی آن کمتر، حاشیه سود قاچاق بالاتر و در نتیجه دامنه واردات غیرقانونی آن گستردهتر است.
هیچ کس به درستی نمیداند که سالانه چه مقدار کالا و به چه ارزشی به کشور ما قاچاق میشود. کمترین رقمیکه دراین باره اظهار شده، 6 میلیارد دلار در سال است که با توجه به شواهد موجود، بسیار کمتر از رقم واقعی است. بااین همه، ارقام دیگری که دراین باره مطرح شدهاند، آنقدر حیرتانگیزند که پذیرش آنها به راستی دشوار مینماید. به گفته یکی از اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس، در جلسهای که این کمیسیون در آذر ماه سال جاری برگزار کرد و رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نیز در آن حضور داشت، نمایندگان از ارقامی بین 8 تا 20 هزار میلیارد تومان قاچاق کالا در سال سخن گفتند که در موارد مختلف از جانب مسوولان قاچاق کالا و ارز مطرح شده است. این نماینده، که «ورود کالاهای قاچاق از مرزها و در جلوی انظار عمومیرا تاسف بار» خوانده است، میگوید که طبق اظهارات رییس گمرک، این طور نیست که قاچاق کالا مخصوص به جای خاصی باشد و در این مورد دولت باید کار جدی انجام دهد».(2) بر اساس یک منبع دیگر طبق آخرین بررسیهای انجام شده توسط نهادهای مسوول دراین زمینه، حجم قاچاق کالا در سال 1387 بالغ بر 2/19 میلیارد دلار میباشد. بنا براین گزارش، از این مقدار 16 میلیارد دلار مربوط به واردات و 2/3 میلیارد دلار به صادرات قاچاق اختصاص دارد. مطابقاین گزارش 5/2 میلیارد دلار از واردات قاچاق از طریق مبادی رسمی و 5/13 میلیارد دلار نیز از مبادی غیررسمی صورت میگیرد... پیش ازاین گزارش، ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، حجم قاچاق کالا در کشور را 16 میلیارد دلار اعلام کرده بود. با درخواست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، بررسی و پیگیری دقیق قاچاق کالا در دستور کار دولت قرار گرفته است(3) و بالاخره رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس در مصاحبه اخیر خود، واردات بی رویه و قاچاق کالا را دو مشکل عمده تولید کشور دانسته و گفتهاند: «سال گذشته 56 میلیارد دلار واردات به صورت رسمی و 17 میلیارد دلار به صورت قاچاق داشتهایم.» به بیان دیگر از کل واردات کشور در سال گذشته، بیش از 23 درصد آن به صورت قاچاق بوده است.(4)
با توجه به آنچه که در مورد رابطه گستردگی قاچاق کالا، با نسبت ارزش کالا به حجم و وزن آن گفته شد، طبیعی است که بخش عمده قاچاق کالا به کالاهایی نظیر طلا، تلفن همراه و قطعات الکترونیکی مربوط شوند که ظاهرا چنین نیز هست. به یک روایت 95 درصد و به یک روایت دیگر 97 درصد گوشی تلفن همراه از طریق قاچاق واردایران میشود. (5) دبیر ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نیز گفته است که سالانه 10 میلیون گوشی تلفن همراه به صورت قاچاق وارد کشور میشود.(6)
اما متاسفانه در کشور ما، به علت تعرفههای سنگین واردات قانونی و حاشیه سود بالا و ریسک نسبتا پایین واردات غیر قانونی، بسیاری از کالاهای دیگر نیز که معمولا در کشورهای دیگر قاچاق آنها مقرون به صرفه نیست، به صورت غیرقانونی وارد کشور میشوند. در این میان انواع پوشاک و لوازم خانگی و پارچه و کفش جای ویژهای دارند. هرچند که انواع لوازم الکترونیکی و تلویزیونهای LCD نیز در سطحی گسترده به داخل کشور قاچاق میشوند. در حقیقت، به گفته دبیر ستاد مبارزه با قاچاق کشور «هیچ کالایی در کشور نیست که قاچاق نشود.»(7)
حتی اگر آمار و ارقام مربوط بهاین حجم عظیم واردات غیرقانونی به ایران، نزدیک به حقیقت هم باشد، زیان دولت از «عوارض ناگرفته» رقم سنگینی را تشکیل میدهد؛ اما خسارت اصلی، لطمه شدیدی است که ازاین بابت به تولید و اشتغال کشور وارد میگردد. این نکته نیز گفتنی است که مسوولان بلند پایه وزارت بازرگانی از این پیامدها آگاهی دارند و بارها خطر افزایش تعرفهها را به تولید کنندگانی که خواستار حمایتهای تعرفهای هستند، گوشزد کردهاند. با این تفاصیل، میتوان پرسید که چرا تولیدکنندگان داخلی بر افزایش تعرفهها اصرار دارند و چرا میانگین نرخهای تعرفههای ما رکورد دار جهانی شدهاند؟ و از آن مهمتر، چرا این تعرفههای سنگین، در حمایت از تولید داخلی کارساز نبودهاند و تولیدکنندگان کشورمان هم چنان بازارهای خود را محدودتر میبینند و به حاشیه رانده میشوند؟
پاسخ جامع و کامل بهاین سوالات البته در فرصتاین مختصر نیست؛ اما جان کلاماین است که در اقتصاد ما، به دلیل فزونی نرخ تورم داخلی بر تورم در کشورهای طرف معامله ما و سیاست چندین ساله تثبیت نرخ ارز، نرخ برابری ریال با اغلب ارزهای خارجی، ارتباط منطقی خود با واقعیتهای اقتصادی را یکسره از دست داده است و تولیدکنندگان داخلی در مقابل کالاهای ارزانتر خارجی عملا خلع سلاح شدهاند. این مساله که در حقیقت مهمترین عامل افزایش شدید واردات و تعمیق و تشدید بحران در بنگاههای تولیدی داخلی است، حاشیه سود تولیدکنندگان کشور ما را به شدت کاهش داده یا به زیان آنها افزوده است.
افزایش تعرفهها، با بالا بردن قیمت کالاهای وارداتی، رقابت با آنها را تسهیل میکند و به همین دلیل تولیدکنندگان داخلی، خواه در صنعت و خواه در کشاورزی، همواره خواستار افزایش تعرفهها و گرانتر شدن کالاهای وارداتی رقیب خود هستند. از آن جا که از دیدگاه آنها، نرخ برابری ارزها یک «عامل خارجی» و تغییرات در آن دور از دسترس آنها است، تولیدکنندگان ما فشار برای افزایش تعرفهها را یگانه چاره کار خود میبینند. در حقیقت نیز، در کوتاه مدت، افزایش تعرفهها به افزایش سهم آنها در بازار فروش و عقب راندن حریفان خارجی کمک خواهد کرد. این که در آیندهای نه چندان دور، با افزایش واردات غیرقانونی و تداوم تفاضل تورم داخلی و خارجی، امتیاز به دست آمده کارآیی خود را از دست خواهد داد، مانع از آن نمیشود که تولیدکنندگان داخلی از فشار برای افزایش تعرفهها دست بردارند و همین دوران کوتاه تنفس را ارزشمند ندانند. مسوولان امر نیز، که ظاهرا مدتها است از شرایط متزلزل تولیدکنندگان داخلی و رقابت نابرابری که به آنها تحمیل شده آگاه بودهاند، با افزایش تعرفهها کوشیدهاند تا بخشی از این ناهماهنگیها را جبران کنند و با این سیاست، به حمایت از تولیدکنندگان کشور برخیزند و خسارت آنها را کاهش دهند و این است که در طول زمان، نرخهای تعرفه در کشور ما سیر صعودی پیمودهاند. اما اقتصاد هم قوانین خود را دارد و نادیده انگاشتن آنها فقط با تقبل هزینههای سنگین میسر است. ریشه بیماری مورد بحث، نرخ غیر واقعی ارز است که توان رقابت را از تولیدکنندگان (وصادرکنندگان) کشور گرفته است. از آن جا که سیاستهای مصلحتاندیشانه، اصلاح نرخ ارز را عملا خارج از دستور کار قرار داده است، چارهای نمیماند جز آنکه با افزایش تعرفهها و ایجاد موانع غیرتعرفهای، حرکت لنگلنگان تولید داخلی را تداوم بخشید و دامنه تعطیلیها و تعدیل نیروها را تا حد امکان مهار کرد. متاسفانهاین تدابیر درست همان اقداماتی است که بر جذابیت واردات غیرقانونی میافزاید و خلافکاران اقتصادی را به تکاپوی بیشتر و ترفندهای گستاخانهتر وا میدارد. امتناع ازرویارویی با ریشه بیماری و تلاش در تسکین موقتی عوارض آن، تنها در ظاهر کم هزینهتر جلوه میکند. شاید اگر همه هزینههای این سیاست محاسبه گردد و درآمدهای از دست رفته دولت، خسارتهای سنگین و دیرپا به تولید و اشتغال کشور و مهمتر از همهاینها، گسترش فرهنگ فساد و تبهکاری اقتصادی که قاچاق کالا جلوهای از آن است، در نظر آورده شود، تدابیر مصلحتاندیشانه کنونی بسیار پرهزینهتر از کار درآید.
1 - بر اساساین گزارش، میانگین نرخ تعرفه درایران 26 درصد است. این رقم 4/7 برابر میانگین نرخ تعرفه در آمریکا، 5 برابر عربستان سعودی و 6/4 برابر اتحادیه اروپا است. ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران) 18 آذر 1388 ضمنا باهاما و جیبوتی کشورهای بسیار کوچکی هستند که جمعیت هر دو آنها جمعا به یک میلیون نفر نمیرسد.
2 - «کالای قاچاق به طور علنی وارد کشور میشود». جهان اقتصاد. 21 آذر 1388
3 - «رکورد قاچاق در کشور شکسته شد». در سایت خبری تحلیلی اراده مردم. 21 آبان 1388
4 - مصاحبه با سید حسینهاشمیدر روزنامه اعتماد. 28 دی ماه 1388
5 - Iran IT Analysis and News.s و26 مهر ماه 1388 و نیز روزنامه اعتماد. 19 دی ماه 1388
6 - «هیچ کالایی نیست که قاچاق نشود». در مردمسالاری. 4/8/1388
7 - مردمسالاری. پیشین. با این همه، برخی آمار و ارقام در این زمینه به راستی شگفتآور به نظر میرسند. به گفته مدیر کل دفتر واردات گمرکایران، که قاچاق کالا را یکی از معضلات اقتصاد کشور میداند، «99 درصد لباس و کفشهای چینی به صورت قاچاق وارد کشور میگردد» ن. ک. به گزارش جلسه گفت و شنود با صادرکنندگان در اتاق بازرگانی زنجان. www.zccim.org/persian مورخ 13 مرداد 1388. اگراین آمار بااندکی اغراق نیز همراه باشد، آنگاه گلایه رییس اتحادیه تولیدکنندگان کفش استان اصفهان،کاملا قابل درک خواهد بود. به گفتهایشان «با ورود بیرویه کفشهای چینی به کشور،از اوایل امسال تاکنون بیش از نیمی از واحدهای تولیدکننده کفش در اصفهان تعطیل شدهاند.» باشگاه خبرنگاران جوان. 15 دی ماه 1388. این خبر نیز شنیدنی است که «با توجه به آمار اعلام شده از سوى سازمان توسعه تجارت و نیروى انتظامى و تحلیلى که بر آن مىرود، واردات غیرقانونى پارچه به کشور 40 (چهل) برابرواردات رسمى آن است» ابرار اقتصادی. 9 تیر ماه 1388
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان " مسائل اصلی " به قلم محمدکاظم انبارلویی آورده است:بازخوانی رهنمودهای مقام معظم رهبری از آغاز سال88 تاکنون حکایت از یک تدبیر هوشمند انه و حکیمانه از سوی معظم له در مدیریت جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی دارد. از زمانی که گفتمان پیشرفت ، خدمت و عدالت در دولت نهم به عنوان یک گفتمان مسلط از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، ملت در مسیر پیشرفت قرار گرفت . لذا مسئولان نظام در اتاق جنگ اقتصادی قرار گرفتند تا با غول تورم و گرانی و امر مهم توسعه دست و پنجه نرم کنند. اما دشمن با تشدید تهدید نرم به بهانه انتخابات دهم ریاست جمهوری و محاصره اقتصادی، مسئولان نظام را به اتاق جنگ سیاسی بازگرداند.
بازخوانی رهنمودهای مقام معظم رهبری از آغاز سال88 تاکنون حکایت از یک تدبیر هوشمند انه و حکیمانه از سوی معظم له در مدیریت جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی دارد.
از زمانی که گفتمان پیشرفت ، خدمت و عدالت در دولت نهم به عنوان یک گفتمان مسلط از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، ملت در مسیر پیشرفت قرار گرفت . لذا مسئولان نظام در اتاق جنگ اقتصادی قرار گرفتند تا با غول تورم و گرانی و امر مهم توسعه دست و پنجه نرم کنند. اما دشمن با تشدید تهدید نرم به بهانه انتخابات دهم ریاست جمهوری و محاصره اقتصادی، مسئولان نظام را به اتاق جنگ سیاسی بازگرداند.
رهبر معظم انقلاب مردم را به کسب بصیرت و هوشیاری دعوت فرمودند و در مورد اهمیت منشاء، معنی و هدف دشمن از نبرد نرم، در سخنرانیهای10 ماهه اخیر بارها سخن گفتند.
ایشان با کالبد شکافی اهداف دشمن، سیاستهای خصمانه استکبار جهانی علیه ملت را رونمایی کردند و از ناسپاسی برخی دوستان انقلاب که حرفهای دشمن را تکرار می کردند گله گذاری نمودند.
متاسفانه یک جریان با بی مهری به ملت و رهبری با همگرایی با دشمن، نبرد نرم استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی را همراهی کردند و در فاصله گرفتن از مردم و انقلاب اصرار ورزیدند.
شدت این فاصله به قدری بود که در روز قدس و روز13 آبان رودرروی امام و انقلاب قرار گرفته و در روز عاشورا رودر روی اسلام و شعائر الهی دین قرار گرفتند.
تا اینکه مردم در رفراندوم9 دی ماه به عنوان یک روز تاریخی و ماندگار در ایران اسلامی پرچم پیروزی در «نبرد نرم» را بالا بردند و دشمن را به خاک مذلت کشیدند. مردم دست قدرت الهی در صیانت از انقلاب اسلامی را به جهانیان نشان دادند و معلوم شد مردم دقیقا در یک ارتباط معنوی و حقیقی در خط روشنگری با رهبری امت اسلامی قرار دارند و از یکی از عقبه های خطرناک انقلاب به سلامت عبور کرده اند.
از این پس قدرتی که استکبار جهانی باید در ایران نظاره گر آن باشد عظیم تر و قویتر از قدرتی است که نظام پیش از انتخابات داشت .
ملت یک انتخابات85 درصدی را با قدرت برگزار کرد .40 میلیون ایرانی اکنون یک موضع دارند و برارزشها و آرمانهای امام (ره) تاکید دارند.
آمریکایی ها باید تلفات سنگین خود را در جنگ نرم جمع و جور کنند و کسانی را که با امید به آنها نگاه می کردند ، قبل از آنکه بوی تعفن آنها مشامها را بیازارد اقدام به کفن و دفن نمایند.
آنچه رهبری در این معرکه از شجاعت ، تدبیر ، مدیریت ، قدرت ، تقوا، عدالت و بینش درست در درک مسائل به نمایش گذاشتند، نشان دهنده این بود که خبرگان امت در انتخاب خود برای صیانت از نظام اسلامی چقدر دقیق، عالمانه و صحیح عمل کرده اند . از بیست سال پیش تاکنون سکان کشتی انقلاب در دست کسی است که در توفانهای مهیب و امواج خروشان به مدد الهی و عنایات خاصه امام زمان (عج) هوشمندانه عمل کرده است.
امام خمینی (ره) نیز در دهه اول انقلاب همین عقبه ها را شجاعانه پشت سر گذاشت و توطئه های دشمن را به خودشان برگرداند. صحیفه امام را که تورق می کنیم سرشار از نورانیت و هدایت الهی است.
امام در اوج شرارت فتنه نرم در اوایل انقلاب فرمودند: « می خواهند نهضت را از طریق خودش منحرف کنند. می خواهند شما را سرگرم کنند به مسائل دیگری غیر از مسائل اساسی... این را من از باب اتفاق نمی دانم اهانت به بعضی احکام اسلام و اهانت به من وشکایت متعدد از اموری که در کشور می گذرد من باب اتفاق نیست . نقشه است توطئه است . نقشه برای اینکه شما را از راه مستقیمی که دارید از این نهضتی که دارید منحرف کنند . و به امور دیگر غیر از این امر مهم منصرف کنند. ملت ایران باید با هوشیاری این توطئه ها را خنثی کند . در این روزها اجتماعاتی می شود از طرق مختلفه می خواهند ایجاد نفاق کنند. ایجاد هیاهو کنند. ملت باید با کمال خونسردی این توطئه ها و این شیطنتها را خنثی کند . اگر شما سرگرم کارهای دیگر بشوید، اگر راجع به مسائل جزئی، راجع به مسائل تفرقه افکن ، توجه کنید از مسائل اصلی باز می مانید.» (صحیفه امام ج9 صفحه67 )
با کمی دقت در بیانات امام (ره) انسان درک می کند که گویی این جملات برای تبیین همین حوادث فتنه اخیر گفته شده است.
امام هشدار می دهند که در این اغتشاشات شما را سرگرم نکنند تا از مسائل اصلی باز بمانید. آن روز که امام (ره) این مطالب را می فرمود، ناظر به شرارت منافقین و ایجاد اغتشاش آنها در آستانه بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی بود که امام در همین سخنرانی فرمودند: «مسئله اصلی ، بررسی قانون اساسی و تعیین خبرگان است »
به نظر می رسد امروز مسئله اصلی ما همین قانون اساسی است . قانون اساسی نقشه راه جمهوری اسلامی برای تحقق جامعه نمونه اسلامی است .
قانون اساسی نقشه راه گفتمان پیشرفت، خدمت و عدالت است. قانون اساسی تعیین کننده همه مدار حرکت قوا و مردم در مسیر ثبات پایدار و توسعه روز افزون است .
حضرت آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر خود چه دقیق فرموده اند؛ «اگر اختلافی است باید براساس قانون (اساسی) و مطلبی که رهبری می فرماید عمل کرد»
متاسفانه برخی قانون و رهبری عادل جامعه اسلامی را فصل الخطاب نمی دانند و لذا مشکلاتی برای خود و مردم پدید آورده اند که حل این مشکلات تنها با رجوع به قانون و رهبری امکان پذیر است .
مسئله امروز ما ارائه تصویری کارآمد از نظام اسلامی درهمه ابعاد براساس نقشه راه یعنی قانون اساسی است. می خواهند ما را از این مهم منحرف کنند باید با هوشمندی براین صراط بمانیم و مطالبات قانونی مردم را پاسخگو باشیم.
* کیهان
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "زنده باد آرامش " به قلم محمد ایمانی آورده است: شیخ مصلح الدین سعدی شاعر و حکیم نامدار ایرانی در «گلستان» خویش از مردی روایت می کند که نزد پدر نشست و از او پند خواست. پدر فرزانه در پاسخ، از مروت و گذشت و خلق نیکو گفت اما برای نیک مردی حد و حریم گذاشت به اقتضای درک وی.
شبانی با پدر گفت ای خردمند- مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا نیک مردی کن نه چندان- که گردد خیره گرگ تیزدندان
سعدی همان جا کار جراح را مثال می زند که دنبال آرامش و تسکین آلام بیمار است اما ناچار دست به چاقو می برد و رگی را پاره می کند. کار او با تیغ جراحی از جنس حیات بخشی است به همین خاطر هم تیغ و مرهم را به هم می آمیزد.
درشتی و نرمی به هم در، به است
چو فاصد که جراح و مرهم نه است
انتخاباتی که 7 ماه پیش در اوج سرزندگی و نشاط عمومی برگزار شد، یک جشن و سرمایه بزرگ ملی بود. این هم از صدقه سر جنبش بیداری اسلامی است که ملت ایران 31 سال پیش در چنین روزهایی رقم زدند وگرنه ایران کجا و نشاط انتخابات و حق تعیین سرنوشت کجا؟ از برکت انقلاب، جشنی بزرگ برپا شد اما این جشن به تلخی و رنج و تأسف آلوده شد. به یقین جز دو طیف دشمنان و فرصت طلبان، همه ملت ایران و نخبگان دلسوز آن از این عارضه پرمرارت رنج کشیدند و از عمق جان مایل بودند این درد نابهنگام هرچه زودتر پایان پذیرد. البته به فضل پروردگار و فرزانگی قاطبه ملت، این عارضه تا حدودی مرتفع شد اما اقتضای عقل و مصلحت آن است که عارضه، علاج اساسی شود. باید نقطه پایان بر این ماجرا گذاشت و روح آرامش و الفت و همدلی و تفاهم و تعامل را در جامعه به ویژه نخبگان سیاسی- اجتماعی تقویت کرد؛ این مسئله روز ماست. اما چگونه و با کدام مکانیزم؟ هر کس نسخه ای می پیچد، کسانی از سر آزردگی و دلسوزی و خیرخواهی، و دیگرانی که اصرار دارند خیانت نیمه تمام و ناکام را به نام مسالمت و آشتی به پایان برسانند. باید بین این دو طیف فاصله گذاشت همچنان که طیف اول باید مراقب باشند ناخواسته فرصت و پوششی برای طیف دوم نشوند و متهمان، با شلوغ و غبارآلود کردن دوباره فضا، فرصت خنجر کشیدن و زخم زدن پیدا نکنند.
درمان جستن و نسخه پیچیدن خوب است اما مقدمه این کار، شناسایی درد و علت آن است. درد با همه تلخی، از بیماری خبر می دهد. درد ظاهر ماجراست، پس باید باطن و علت آن را جست و درمان کرد. مسکّن برای درد خوب است به شرط آن که موقت باشد و جای درمان را نگیرد و بیمار را معتاد خود نکند تا کار از کار بگذرد. درمان برای تسکین است اما مسکّن به تنهایی درمان نیست. درمان گاه به دارویی تلخ است تا بیماری و عفونت را مهار کند و گاه به جراحی است تا عامل عفونت و مانع سازوکار طبیعی بدن را برطرف کند. فراوان نسخه پیچانی بوده اند که بیمار دردمند را با مسکّنی به خانه فرستاده و رنج او را جدی نگرفته اند تا خبر آمده بیمار به خاطر یک بیماری قابل علاج جان باخت. برای درمان ابتدا باید علت درد و کانون تولید آن را بازشناخت و سپس از سر ضرورت و منطق- و نه جوزدگی یا صرف عواطف و هیجانات- چاره جست.
در آسیب شناسی حوادث پس از انتخابات می توان عوامل گوناگونی را برشمرد. از پروژه مهندسی شده جبهه استکبار تا ضعف در اطلاع رسانی و آمیختگی حق و باطل در راستای غبارآلودگی فضا. اما آنچه در این میان تمام عوامل و ظرفیت های دیگر را برای ایجاد فتنه و آشوب به حرکت درآورد، جرئت یک حلقه سیاسی جدید در «زدن زیر همه چیز» و به هیچ صراطی مستقیم نشدن بود. آنها ذاتاً سرشان برای چنین آشوبی درد می کرد. این جریان در یک نقطه مهم با موج بیگانه هماهنگ شد و آن نقط کانونی، رویکرد همه جانبه و بی پروا به آنارشیسم مبتنی بر ترویج شکاکیت (Scepticism) و مغالطه در کنار اباحی گری و لاقیدی مطلق بود. منطق «بزن زیر همه چیز» اگرچه پس از انتخابات، هویت خود را تماماً نشان داد اما قبل از انتخابات، رگه هایی از ماهیت خود را عیان کرده بود. جریان مذکور آخرین متد سفسطه و مطالعه را در مجادلات انتخاباتی به کار بست اما تصرف انتخابات همه ماجرا نبود. تسخیرطلبی آنارشیستی، قانون اساسی و ولایت فقیه، اسلام و امامت و ولایت، امنیت و منافع عمومی، و حتی عقلانیت و خرد جمعی را یکجا نشانه رفته بود. به ویژه طی 7 ماهه پس از انتخابات همه سرمایه ها و داشته های یک ملت، از سوی جریان ائتلافی نفاق مورد انکار یا تردید و تشکیک قرار گرفت. مردم به تدریج با این یورش مغولی فاصله گذاری کردند اما لایه های اصلی فتنه (سران داخلی آن، اطرافیان سران، نفاق قدیم و جدید، و جریان مرتبط با بیگانگان) در این 7 ماه مدام بر غلظت تخریب افزودند تا اینکه فضاحت ماجرا به شعارهای جانبدارانه نسبت به آمریکا و اسرائیل، تخطئه ولایت فقیه و حذف اسلام از جمهوری اسلامی، گستاخی به بنیانگذار انقلاب(ره) و حرمت شکنی امام حسین(ع) در روز عاشورا (همین 3 هفته پیش) کشید. آیا کسی در این روند 7ماهه، کورسویی از انصاف و تعدیل و عقلانیت و تدبیر و مسالمت جویی و خیرخواهی می بیند؟ دیگر کدام خیانت و حرمت شکنی مانده که مرتکب نشده باشند و نگران باشیم آن خیانت را نیز انجام بدهند؟! آنها کدام ظرفیت خیانت و جنایت را عملی نکرده اند؟! اگر کسی ظرفیت خالی نشده برای فتنه گری سراغ دارد بگوید؟ یعنی تشدید ساختارشکنی و انجام رفتارهای انتحاری تا آنجا که ضدانقلاب حرمت شکن و محارب روز عاشورا را مردم خداجو (یکی از نامزدها) و مردم نجیب (نامزد دیگر) لقب دهند، سیگنال ها و علایم پشیمانی است؟! آیا ابراز محبت به اشخاصی که خون به دل امام امت(ره) کردند و آلت دست دشمنان برای انتقام کشی از ملت ایران شدند، نشانه توبه است؟! یا فراهم کردن فضای فتنه و ترور و لطمه برای دشمن بوی مسالمت جویی می دهد؟
البته که باید تفاوت گذاشت بین رجال سیاسی بازیگر در فتنه پس از انتخابات. اگر کسی اصرار ندارد قانون اساسی به ویژه محکمات آن را انکار کند بلکه نامه و پیغام هم می دهد که من منتقدم اما از اول هم رویکرد فلان نامزد را تندروی در بن بست می دانستم، حساب او را باید از آن دیگری جدا کرد. راه بازگشت و جبران را باید باز گذاشت. این، هم اقتضای رحمت و عطوفت اسلامی است و هم اقتضای حکمت و مصلحت. این همان رویکردی است که مقتدای فرزانه انقلاب، بیش از همه به آن اهتمام کرد. بانیان اصلی فتنه در آن سوی مرزها، در حوادث پس از انتخابات بیش از همه نقطه کانونی «ولایت» را نشانه رفتند و از هیچ توهین و افترا و ترور شخصیتی مضایقه نکردند و متأسفانه برخی عناصر داخلی نیز همراه شدند. عقده های انباشته چند دهه بود که فرصت بیرون ریختن پیدا کرده بود. «و ما تخفی صدورهم اکبر. بغض و دشمنی از دهان هایشان آشکار شد و آنچه از کینه پنهان می کنند، بزرگ تر است». اما همین مقتدا بیشترین حلم و عطوفت را نسبت به برخی سران راه گم کرده فتنه نشان داد، که این اقتضای جایگاه والای ولایت و سرپرستی امت است. و خداوند بهتر می داند که رسالت هدایت امت را کجا به امانت گذارد.
اما در عین حال همان مقتدای فرزانه بارها به درستی و به اقتضای قانون و عقل تصریح کرده اند «جرم بزرگ» در حوادث پس از انتخابات نباید لوث شود. با ماشین حساب معمولی نمی توان برآورد کرد که مرتکبان اصلی این جرم بزرگ چه قدر هزینه به کشور و ملت و نظام و روند قانون گرایی و عقلانیت و همدلی تحمیل کردند و چه سودهای کلانی به آغوش دشمن ریختند. پشیمانی و توبه را نمی توان با فریب- و زمان گرفتن برای خیانت های بعدی- یکی انگاشت. حربن یزید ریاحی در اوج قدرت سپاه یزید و در حالی که سردار آن لشکر بود توبه کرد و به سپاه کم شمار و در محاصره امام حسین(ع) پیوست. باید دید در میان گردانندگان فتنه- بخوانید رجال بازی خورده از غرور و جاه طلبی و حسادت خویش یا از مهره های استکبار- کدام ها می توانند حریت پیشه کنند و در حالی که هزیمت تمام عیار فتنه را می بینند، به اردوگاه ملت و انقلاب برگردند. هیچ خرجی هم ندارد جز یک برائت لفظی از جبهه استکبار و گروهک های معاند و منافقی که در این فتنه نقش آفرینی اصلی را برعهده داشتند. یک جمله بگویند ما از اینها برائت می جوئیم و پای قانون اساسی و ولایت فقیه- که آن را ضامن کشور در برابر دیکتاتوری و انحراف و کودتا معرفی کردیم- می ایستیم و البته مجرمان و خیانت پیشگان حساب جداگانه ای دارند و باید مجازات قانونی خیانت خود را ببینند.
ملت اما یک خانواده بیشتر نیست، یک خانواده بزرگ و همدل با انواع سلیقه ها و ذوق ها و گرایش ها. مگر در یک خانواده سالم، بحث و انتقاد درنمی گیرد یا تفاوت ها انکار می شود؟ و مگر تفاوت ها و بحث و نقدها در یک خانواده سالم، بهانه عداوت با هم و دوستی با دشمنان کلیت آن خانواده است؟ قانون گرایی، پاسداشت فضیلت های اصلی انقلاب، و تقویت مودت و روحیه جمعی در کنار روشنگری و گفت وگو، مایه قوام مضاعف خانواده بزرگ ملت ایران است. اگر با مجرمان باید سخت گرفت و کوتاهی نکرد- که چنین باید باشد- در کنار آن باید به تقویت روحیه امید و اعتماد و همدلی اهتمام کرد. این همه زیر سایه قانون گرایی فراهم می آید که حق و حد- حقوق و حدود- را با هم تعریف کرده است.
به قول سعدی، نیک مردی باید اما نه با گرگ تیزدندان. برای درد باید درمان جست اما نه با مداهنه و مصانعه و باقی گذاشتن استخوان لای زخم. طبیب صادق استخوان از لای زخم بیرون می کشد نه آن که لای زخم باقی گذارد و اسباب ارتزاق خویش از این زخم را فراهم کند! و طبیب صادق حاذق به پیامبر اکرم(ص) اقتدا می کند که امیرمؤمنان(ع) درباره آن حضرت فرمود «پیامبر طبیبی بود که مرهم هایی می گذاشت چه محکم و داغ هایی سوزان، هرجا که به داغ حاجت می افتاد، از دل های نابینا و گوش های ناشنوا و زبان های گنگ» (خطبه 108 نهج البلاغه)
زنده باد قانون. زنده باد مسالمت. زنده باد آرامش. ملت نستوه و بزرگوار ما اهل قانون بود، اهل آرامش، اهل دموکراسی. چاره تفاوت سلیقه های سیاسی را هم نهایتاً در صندوق رأی می دانست و می داند. اما کسانی زیر میز قانون و آرامش و دموکراسی و رأی اکثریت زدند و کار را به اردوکشی و آشوب خیابانی کشاندند. ملت ما جز برای انزجار از دشمنان به خیابان نیامد و نمی آید. دشمن خیال کرده بود، خیابان خالی است اگر که سخن از جمهوریت و انتخابات است. عمله دشمن روز عاشورا آمدند و رعد و برقی زدند و قیام 9 دی ماه 88، پاسخ یک ملت به غرش نابه جای دشمن بود. ملت ما اهل مسالمت و آرامش و قانون است و نمی گذارد کسی این نرخ را بشکند و مجازات مجرمان نیز مرّ قانون است و تضمین کننده آرامش.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "مقاومت باز هم پیروز است " آورده است: 29 دیماه سالروز پیروزی بزرگ و حماسی مردم فلسطین در جنگ غزه است . ساعت 11 5 روز هفتم دیماه سال گذشته 64 فروند هواپیمای جنگنده پیشرفته و هلیکوپترهای نظامی رژیم صهیونیستی حمله گسترده ای را علیه نوار غزه آغاز کردند که بر اثر این یورش ددمنشانه در همان ساعات اولیه 230 فلسطینی شهید و حدود 750 نفر زخمی شدند به طوری که این روز بیشترین شمار کشته ها و زخمی ها در یک روز از سال 1327 یعنی از آغاز تاسیس رژیم غاصب صهیونیستی تاکنون را داشته است .
رژیم صهیونیستی این هجوم وحشیانه را تحت عنوان « عملیات سرب گداخته » درحالی آغاز کرد که منطقه غزه از دو سال قبل از آن تحت محاصره همه جانبه این رژیم قرار داشت . علاوه بر آن گرچه ساکنان غزه به طور روزمره هدف حمله های رژیم صهیونیستی قرار داشتند ولی انتظار وحشی گری با این ابعاد را نمی کشیدند و یورش رژیم صهیونیستی کاملا غافلگیرانه بود . در این جنگ نابرابر و ناجوانمردانه که 22 روز طول کشید بیش از 1400 فلسطینی شهید و بیش از پنج هزار نفر مجروح شدند که حدود یک سوم از قربانیان را کودکان تشکیل می دهند . همچنین 4300 باب خانه به طور کامل ویران شد 3000 منزل دچار آسیب گردیدند 46 مسجد نیز به طور کامل نابود و 55 مسجد دچار آسیب دیدگی شدند . خسارتهایی که در جنگ غزه به فلسطینی ها وارد آمد حدود 2 میلیارد دلار برآورد شده است .
با اینحال این جنگ منشا تحولات و رخدادهای مهمی شد که محاسبات صهیونیستها را درهم ریخت و ملت فلسطین را یک گام بزرگ به پیروزی نهایی نزدیک کرد. از مهمترین دستاوردهای این یورش وحشیانه آن بود که ارتش رژیم صهیونیستی با اینکه تمامی توان خود را به کار گرفت از دستیابی به کوچکترین دستاورد نظامی ناکام ماند. آنچه مقامات این رژیم به عنوان اهداف جنگ مطرح ساخته بودند این بود که اولا توان نظامی و موشکی مبارزان حماس را درهم بشکنند و همچنین سرباز اسیر اسرائیلی را که در اسارت حماس قرار دارد آزاد سازند. درعین حال هدف نهایی و اصلی رژیم صیهونیستی از یورش به غزه نابودی گروه حماس و انتقام از ملت مقاوم فلسطین و نیز تسلط و غلبه بر منطقه غزه و سپردن آن در آینده به دست حکومت خودگردان و تشکیلات محمود عباس بود ولی آنچه عملا رخ داد این بود که نه تنها گروه حماس و دولت برآمده از آن نابود نشد بلکه حماس تا آخرین لحظات جنگ 22 روزه به مقاومت همه جانبه ادامه داد و صهیونیست ها را در رسیدن به اهدافشان ناکام نمود.
پس از آشکار شدن نشانه های شکست قطعی رژیم صهیونیستی سردمداران این رژیم برای حفظ اعتبار خود از بیست و یکمین روز جنگ با پیروز خواندن خود اعلام آتش بس یکجانبه کردند ولی در همان روز نتانیاهو نخست وزیر کنونی رژیم صهیونیستی عملیات سرب گداخته را ناکام خواند و در روز بیست و دوم نیز ارتش این رژیم بدون اینکه کمترین دستاوردی کسب کند از غزه خارج شد. دستاوردهای جنگ غزه برای آرمان فلسطین را می توان اجمالا این چنین دسته بندی کرد.
1 ـ سردمداران رژیم صهیونیستی با به راه انداختن جنگ غزه درصدد بودند بر شکست مفتضحانه خود در جنگ 33 روزه از حزب الله لبنان سرپوش بگذارند که برخلاف انتظارات صهیونیستها جنگ غزه نیز به شکست کابوس دیگری برای صهیونیستها تبدیل شد.
2 ـ به تسلیم کشاندن مسئولان حماس و ساقط کردن دولت اسماعیل هنیه دیگر هدف و یا بهتر است گفته شود مهمترین هدف صهیونیستها از یورش به غزه بود که در این هدف نیز با شکست کامل مواجه شدند.
3 ـ دولت جرج بوش رئیس جمهور جنگ افروز آمریکا که به حمایت از جنگ غزه پرداخت امیدوار بود با پیروزی صهیونیست ها در جنگ غزه تا حدودی از تبعات شکست های پی در پی اش در عراق و افغانستان کاسته شود که اینگونه نشد.
4 ـ جنگ غزه ماهیت سازمان های بین المللی و وابستگی آنها بقدری بزرگ را برای جهانیان کاملا آشکار کرد .
5 ـ سران وابسته عرب و سازمان های منطقه ای از جمله اتحادیه عرب به دلیل عملکرد خیانت بار خود در این جنگ و سکوت ننگین آنها در برابر فجایع صهیونیست ها کاملا رسوا شدند.
بسیاری از سردمداران رژیم های عرب به خاک و خون کشیده شدن زنان و کودکان فلسطینی را به نظاره نشستند به این امید که حماس در این جنگ شکست بخورد ولی با پیروزی مقاومت فلسطین خفت بیشتری نصیب آنها شد.
6 ـ اروپایی ها نیز در کنار آمریکایی ها در این جنگ رسوا شدند و با آنهمه ادعا در دفاع از حقوق بشر هیچ قدم موثری برای مهار ارتش وحشی رژیم صهیونیستی در کشتار 1400 فلسطینی برنداشتند .
7 ـ رژیم مصر به دلیل همراهی و همسویی خفت بار و شرم آور خود با صهیونیستها در تشدید محاصره فلسطینی رسواتر شد و تتمه اعتبار خود را از دست داد.
8 ـ افراطیون پرمدعایی همچون طالبان و القاعده نیز در این جنگ به دلیل سکوت خود در برابر جنایات غزه بی آبرو شدند .
9 ـ حقانیت و مظلومیت فلسطینی ها در جنگ غزه برای افکار عمومی جهان به اثبات رسید و شاید این را بتوان مهمترین دستاورد جنگ غزه دانست . در این جنگ ماهیت پلید و دهشتناک رژیم صهیونیستی نیز بر همه مردم دنیا آشکار شد. صهیونیستها اگرچه توانستند با ارتش تا بن دندان مسلح خود 1400 فلسطینی را کشته و صدها نفر را مجروح سازند ولی در نهایت بر عمق انزجار و نفرت جهانی از خود افزودند . ارتش صهیونیستی در این جنگ کمترین افتخاری به دست نیاورد زیرا ارتشی که ادعا می کرد ارتش برتر منطقه است در برابر مردمی با دست خالی شکست خورد ولی در مقابل حماس هم اکنون مظهر قدرت فلسطینی هاست زیرا توانست شکست را بر این ارتش به اصطلاح قدرتمند تحمیل کند. در مجموع مقاومت حماسی فلسطینی ها در جنگ غزه نشان داد یک ملت حتی اگر چیزی در اختیار نداشته باشد با تکیه بر ایمان می تواند در برابر قدرت های تا دندان مسلح بایستد و پیروز شود. همین واقعیت نشان می دهد که از این پس نیز مردم غزه در برابر تحریم ها نیز با مقاومت پیروز خواهند شد و فشارهائی که توسط رژیم کمپ دیویدی مصر و صهیونیست ها بر این مردم وارد می شود بی نتیجه خواهد بود. مقاومتی که مردم غزه در طول یکسال بعد از جنگ 22 روزه در برابر فشارها و تحریم ها نمودند هرچند وجدان خفته جهان عرب و دولتمردان اروپائی و آمریکائی را به نمایش گذاشت اما این واقعیت را نیز به اثبات رساند مقاومت باز هم پیروز است .
* مردمسالاری
روزنامه مردمسالاری در یادداشت روز خود با عنوان " مناظره ها و نهادینه شدن آزاد اندیشی "به قلم ناصرالدین قاضی زاده آورده است: سپهر اطلا ع رسانی داخلی در تاریخ 88/10/26 با دو خبر مهم مواجه شد. اول آن که جناب ضرغامی رئیس صداوسیما اعلا م نمود که آزاد اندیشی دراین سازمان نهادینه خواهد شد و نشانه آن را برگزاری مناظره های چند شب اخیر در شبکه سوم- برنامه روبه فردا- دانست. از سوی دیگر معاونت مطبوعات ارشاد، جناب رامین خاطرنشان کرد که در روز های آینده همایشی با عنوان استراتژی رسانه های داخلی برگزار می کند تا سیاستگذاری کلا ن اطلا ع رسانی را شفاف نماید.
نهادینه شدن آزاد اندیشی و استراتژی رسانه های داخلی در شرایطی از سوی مسوولین ارشد اطلا ع رسانی در صداوسیما و وزارت ارشاد، عنوان می شود که برخی از صاحبنظران علوم ارتباطات از چگونگی مدیریت ارشد خبر در سال های گذشته و به ویژه حوادث اخیر به شدت انتقاد دارند.جالب آن که برخی از کارشناسان برای برون رفت از وضعیت نابسامان اطلا ع رسانی راه حل هایی مبتنی برآموزه های آکادمیک و تجربه شده مطرح کرده اند، بدون آن که مدیریت اجرایی در خبررسانی توجه شایسته ای به آن نشان دهد. رویگردانی برخی مدیران اجرایی از یافته های عالمانه و پژوهش های آکادمیک درایران پدیده جدیدی نیست اما آن چه امروز محل نگرانی بیشتر است به این پدیده باز می گردد که الگوی کامل بر اطلا ع رسانی در ایران با کدامین یک از تئوری های معتبر در علوم ارتباطات پیوند دارد؟ از این رو اگر بپنداریم تنها با تعداد چند مناظره در یک شبکه رسانه ای- نه دانشگاه، نه مطبوعات و دیگر نهادهای آزاد اجتماعی-آزاد اندیشی را نهادینه خواهیم کرد چندان ما را به واقعیت نزدیک نخواهد کرد.
کسانی که با مفهوم و فرایند آزاداندیشی آشنایی دارند، به خوبی می دانند که آزاد اندیشی واقعی، بیش از آن که با چند مناظره به دست آید از تلا ش های فلسفی، علمی و... هزاران پژوهشگر، نخبگان اندیشگی و فرایند طولا نی بزرگان فکری حاصل آمده است. از این رو باید گفت وسایل ارتباط جمعی در ایران هنوز در ابتدای مسیر به سر می برند و تا دستیابی به آزاد اندیشی فاصله زیادی دارند و سزاوار نیست هر گام موفقی را به منزله مصادره به مطلوب آزاداندیشی پنداشت. زیرا امروز به رغم روند شتابناک عرصه ارتباطات جمعی و انفجار امواج اطلاعات در جهان کنونی، سقف سپهر اطلاع رسانی در ایران 88 هر روز کوتاه تر می شود.
امروزه پس از گذشت 30 سال تجربه مدیریت ارشد اطلاع رسانی، مهندسان خبری هنوز نتوانسته اند به الگوی مشخص و کارآمدی از چشم انداز اعتمادسازی در لایه های گوناگون اجتماعی دست یازند. سایه فقدان نظام مدیریت جامع اطلاع رسانی در شرایطی بر سپهر اطلاع رسانی ایران سایه افکنده است که در سده اخیر حداقل چهار منظومه اطلاع رسانی با رویکرد های متفاوت به تجربه بشری درآمده است. کارنامه های موفق و ناکام الگوهای حاکم بر اطلاع رسانی بر کسانی که با الفبای ارتباطات سر و کار دارند، پوشیده نیست. اما آنچه محل تامل و نگرانی بیشتر است حول این واقعیت می چرخد که چرا برخی کسانی که تجربه شکست خورده اطلا ع رسانی دهه های 20 تا 80 شوروی سابق را دیده اند، هنوز برآنند، برخلاف روند عقربه های ساعت و پویه های اجتماعی، تئوری اطلاع رسانی تک ساحتی را به جای الگوی موفق گردش آزاد اطلاعات و... قلمداد کنند؟ با آنکه تئوری گردش آزاد رسانه ای مانند هر تئوری نظری واجد کاستی است، اما به جهت آنکه کرامت انسانی و حق دانایی را برای تمام شهروندان محترم می شمارد، با سرشت آدمی قرابت بیشتری دارد در حالی که الگوی تمامیت خواه و تک ساحتی، برای دانستن شهروندان سهم اندکی تعیین می کند که با سرشت کمال خواهی بشری و پرسشگری آدمی ناسازگاری دارد.
چالش نظری نخبگان اطلاع رسانی در منظومه فکری کنونی ایران حداقل دو کارکرد مهم دارد. اول آنکه مناقشات علمی بر فربه شدن عرصه آکادمیک می افزاید و دوم آنکه دانش پژوهان را نسبت به فرایند بومی نمودن تئوری های تجربه شده در جوامع دیگر یاری می رساند.
مناقشه علمی نخبگان علوم ارتباطات با آنکه دستاوردهای گرانسنگی هم بر جا گذاشته است، اما هیچ گاه از حوزه آکادمیک خارج نشده است. تاسف بارتر آنکه معلوم نیست که چرا مدیریت ارشد خبری الگوی حاکم بر اطلاع رسانی را فراتر از یافته های کارشناسان و نخبگان علوم ارتباطات طراحی، برنامه ریزی و اجرا می سازد.
نگاهی گذرا به عملکرد مدیریت خبر در صدا سیما موید آنست که این رسانه با علم بر دیدگاه های کارشناسی و آکادمیک، سیاستگذاری اطلاع رسانی خود را فارغ از آموزه ای به ثبت رسیده انجام می دهد و با اتخاذ شیوه های نامناسب بخش زیادی از مخاطبان خود را از دست داده است.تردیدی نیست که بکار بستن الگوی اطلا ع رسانی خاص در یک رسانه فراگیر- صدا وسیما- آن هم در شرایط حساس سیاسی- اجتماعی، دلا یل ویژه ای دارد. اما این شرایط پرمخاطره باعث نمی شود که مدیران ارشد جایگاه مخاطبی این رسانه فراگیر را بیش از پیش کاهش دهند تا عرصه را برای رسانه های غیر بومی فراهم سازند.
* جوان
روزنامه جوان در یادداشت امروز خود با عنوان "نوگرایی دینی با قرائت انگلیسی " به قلم رسول سنایی راد آورده است: اکبر گنجی که در دوره حاکمیت اصلاحطلبان لقب «پرچمدار اصلاحات» گرفته بود، در مصاحبهای با بیبیسی فارسی ضمن تردیدآفرینی در مورد وجود شریف حضرت ولی عصر (عج)، عصمت ائمه اطهار و اعتقادات شیعی را نیز زیر سؤال برد و از سکولاریزم دفاع نمود. او که از همکاران سید محمد خاتمی در دوران وزارت ارشاد و سفارشینویسان دوره ریاست جمهوری وی نیز میباشد، اینک در زمره 5 نفری است که در خارج از کشور، اتاق فکر جنبش رنگی را تشکیل دادهاند تا خلأ یا ناتوانی رهبری داخلی فتنه را جبران نمایند؛اتاق فکری که برخی دیگر از چهرههای مدعی اصلاحطلبی چون عطاءالله مهاجرانی و برادر زنش محسن کدیور را در خود جای داده، خروجی و تولیدی آن چنین اهانتهایی است که از زبان اکبر گنجی شنیده میشود. گرچه سوابق فکری و رفتاری اعضای این تیم فکری چنین مواضع و ادعاهایی را از تازگی انداخته و گوشههایی از این دینگریزی و سکولاریزم در همان دوران حاکمیت به اصطلاح اصلاحطلبان برملا شده بود، اما سؤال این است که چرا اکبر گنجی در این مقطع دست به این اقدام زده و مقدسات مردم کشورمان را آماج ادعاهای مبتذل و برخاسته از عقدههای سیاسی قرار میدهد؟ پاسخ به این سؤال را باید در حوادث روزهای گذشته جستوجو کرد که راهپیمایی حماسی مردم متدین و ولایی در 9 دی ماه نقطه عطف و فصل جدیدی در آن به حساب میآید. راهپیمایی پرشکوهی که ریشه در غیرت دینی و عشق به ائمه اطهار(س) و شیفتگی به ولایت داشت و در پاسخ به جسارت سیاه و ابلهانه ضد انقلاب و فتنهجویان در روز عاشورای حسینی صورت گرفت و پیام بلند آن چنین خلاصه میشد که هنوز روح حماسی عاشورا در بین مردم کشورمان زنده است و با لشکرکشیها و اردوکشیهای خیابانی نمیتوان انتظار صلح حسنی از رهبری داشت، چرا که امت عاشورایی ایران اسلامی دنیاگرایی، ترس و بیوفایی کوفیان را ندارند، گرچه نخبگان و خواص آنان در خواب گران و سکوتی کوفی فرو رفته باشند.
در واکنش عقدهای به این حرکت حماسی است که بیآبرویی چون اکبر گنجی که قبل از این اعتصاب غذای سبز خود را به اتفاق رقاصهای مشهور بر پا داشته بود، این بار در کنار مهاجرانی و سروش به حرمتشکنی علیه مقدسات مردم رو آورده و با نشخوار افکار پوسیده امثال کروبی ماهیت واقعی خود و فتنه رنگی را برملا سازد. البته سکوت سران فتنه نسبت به این مواضع نیز قابل درک میباشد، چرا که به تعبیر برخی از تئوریپردازان رنگی، آنان جنبشی را نمایندگی میکنند که بایستی با عبور از هویتها، ظرفیت و گنجایشی از سروش تا گوگوش را داشته باشد و اتفاقاً اکبر گنجی استعداد کار مشترک با هر دو سر طیف را دارد. ضمن اینکه مگر چنین جسارتهایی فقط مربوط به الان و شخص اکبر گنجی است که سران فتنه با طرد وی بخواهند از این قبیل افکار تبری بجویند؟ در این صورت که نباید گنجی در دوره حاکمیت اصلاحطلبان، با نگارش مانیفست جمهوری و اعلام ناسازگاری اسلام با دموکراسی و عبور از سیاست دینی و اعلام جدایی دین از سیاست به مقام علمداری اصلاحات میرسید. مگر چنین افکار و اندیشههایی تنها متعلق به گنجی است که با طرد وی بتوانند پاسخگوی مردم باشند؟ مروری بر افکار و اندیشههای اصلاحطلبان و دیگر حامیان فکری فتنه رنگی مثل آغاجری، مجتهد شبستری، سروش، کدیور و ... نشان میدهد روشنفکری دینی که اصلاحات و فتنه رنگی از آن رنگ میگیرد، پوششی برای قرائتهای گوناگون و آن هم کاملاً آزاد از دین است که قبل از انقلاب اسلامی و دهه اول پس از پیروزی رنگ چپ داشت و پس از فروپاشی بلوک شرق ومیدانداری لیبرال – دموکراسی غرب رنگ مدنی مربوط به آن را به خود گرفته است. البته این دگردیسی تنها به فضای فکر و اندیشه محدود نمانده بلکه به عرصه اقدام و عمل نیز کشیده شده و لذا یک سرطیف بر تفکر سروش و سر دیگر آن بر هنر گوگوش تکیه داده است. این همان اعجاز برداشت آزاد و قرائتهای گوناگون است که سید محمد خاتمی 8 سال تلاش نمود مردم را به پذیرش آن متقاعد کند ولی وقتی مقاومتشان رهبر اصلاحات را خسته کرد، امروز علمدار اصلاحات را وادار ساخته که این پیام مدرن را از تریبون بی بی سی فارسی در سطحی فراملی مخابره نماید. راستی چرا بی بی سی فارسی که هشت ماه قبل از انتخابات راهاندازی شده بود و قرار بود از 5 عصر تا 11 شب برنامه پخش کند، در حوادث پس از انتخابات 24 ساعته شد؟ چقدر انگلیس نگران نوگرایی دینی است.
* قدس
روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "سرخوردگی واشنگتن در انتخابات اوکراین "به قلم غلامرضا قلندریان آورده است: نتایج انتخابات اوکراین بیانگر این موضوع است که این انتخابات با شکست چهره طرفدار غرب که در سال 2004 با حمایت غرب از طریق القای شبهه تقلب به قدرت رسیده بود، با کشیده شدن به دور دوم، پذیرای شکست شده است.
بررسی حضور غرب در حیات خلوت روسیه و جمهوریهای شوروی سابق، با به قدرت رسیدن شخصیتهای طرفدار غرب، این گمانه را برای غربیها تقویت نمود آنچه را در دوران دوقطبی با رقابتهای نظامی و سیاسی قادر به کسب آن نشده اند، اکنون با فعالیت در حوزه نرم افزاری که هزینه آن با عنایت به مختصات آن کمتر است، به دست خواهند آورد.
این رؤیا دیری نپایید و واقعیتهای جوامع آرزوهای آنها را بر باد رفته تلقی نمود و شکست گزینه های مورد حمایت غرب، ناکامی این استراتژی را نیز در معرض قضاوت گذاشت، به نحوی که شکست انقلاب نارنجی در اوکراین در واقع شکست سومین انقلاب مخملی در جمهوریهای شوروی سابق به شمار می رود.
در قرقیزستان بر اثر شکست انقلاب مخملی در این کشور، حکومت «عسگر آقایف» رئیس جمهور، پس از 13 سال تکیه بر اریکه قدرت، سرنگون شد.
غرب و در رأس آن آمریکا که در سرنگونی حکومت طرفدار روسیه آقایف در قرقیزستان سهم عمده ای را ایفا کردند، انتظار داشتند در دوره «قربان بیک باقی یف» رئیس جمهور جدید، قرقیزستان از روسیه فاصله بگیرد و به پایگاه غرب در آسیای میانه تبدیل شود.
اما چنین انتظاری محقق نشد و «باقی یف» پس از پیروزی بتدریج تلاش کرد تا در روابط با روسیه و غرب توازن ایجاد کند که این امر خارج از هدفهای انقلاب مخملی در قرقیزستان بود.
مولداوی، مورد دوم انقلاب رنگی غرب در جمهوریهای شوروی سابق بود. در بهار گذشته، این کشور به دنبال انتخابات پارلمانی دستخوش ناآرامی شد که سازمانهای اجتماعی غربی برای شکل گیری آن تلاش کردند و این انقلاب هم به ثمر نرسید.
در حال حاضر از حکومتهایی که بر اثر انقلاب مخملی در جمهوریهای شوروی به قدرت رسیده اند، تنها گرجستان باقی مانده است.
شکست انقلاب مخملی در اوکراین نشان داد کشورهای غربی با دخالت در دولتهای دیگر نمی توانند منویات خود را برای مدت زمان زیادی تحمیل کنند، زیرا اکنون زمان استیلای خواسته های زیاده طلبانه با بیداری ملتها در عصر موج سوم در مقایسه با گذشته تاریخ، بسیار متفاوت است. در صحنه بودن، بستر موفقیت مطامع فراملی کشورهای استعمارگر را با مشکلات جدی مواجه نموده است. بر کسی پوشیده نیست، تلاش فعلی دولتهای قدرت محور از طریق ابزارهای نرم افزارانه، جایگزین شیوه های سخت افزاری گذشته شده و غرب با خط سیر پیروزی انقلابهای مخملی دیواره دفاعی ناتو تا سنتو و اتصال این پیمان به سیتو را در اذهان تداعی می کرد که این موضوع اکنون با شکستهای پی در پی انقلابهای رنگی، شبیه فرو ریختن دیوار برلین است.
ذکر این نکته حایز اهمیت است که واشنگتن تلاش می کرد با شبیه سازی مدلهای قفقازی و آسیای میانه، ایران را به عنوان نمونه دیگری از انقلابهای مخملی در آسیای جنوب غربی معرفی کند که این تلاش غرب با تفاوتهای مبانی مؤلفه های نظام سیاسی ایران در مقایسه با الگوهای مستقر در کشورهای مورد اشاره، نتوانست توفیقی را در جمهوری اسلامی به دست آورد.
پر واضح است، ناکامی چهره های مورد حمایت غرب در ارزیابی و قضاوت افکار عمومی کشورهایشان، بیانگر پایان عصر مداخلات در دولتهای مستقل است.
رویکرد مردم در اوکراین و دیگر کشوهای مورد اشاره، حاکی از این موضوع است که ذائقه سیاسی ملتها، الگوهای وارداتی را در کشورشان تحمل نمی کنند و طرفداران مداخله در کشورها باید این واقعیت را بپذیرند که بیداری مردم، جسارت مخالفت را نه تنها به ملتها داده است، بلکه نخبگان کلان اجرایی نیز با موضعگیریهای مستقل متأثر از منافع ملی و امنیت ملی خویش، تنگناهای گسترده ای را برای تحقق راهبردهای مداخله محور ایجاد کرده است.
رویداد اوکراین که به منزله آخرین میخ بر تابوت انقلاب رنگی محسوب می شود، باید این پیام را به دولتمردان واشنگتن و شرکای سیاسی آنها منتقل کند که تلاش در جهت حمایت از گزینه های انقلاب مخملی در کشورهای دیگر، فعالیتی نافرجام و بیهوده است، بویژه که آقای اوباما در حوادث پس از انتخابات ایران با حمایت از اغتشاشگران، آنها را مدافعان آزادی قلمداد کرده بود. دولتمردان کاخ سفید باید از این اتفاقات درس عبرت گرفته و حاکمیت کشورها و پروسه سیاسی آنها را با عدم مداخله به رسمیت بشناسند.
بنابراین، شکست چهره غرب محور در انتخابات اوکراین را می توان به عنوان نماد فعالیتهای نافرجام آمریکا در کشورهای دیگر ارزیابی کرد. امروز جنگیدن با واقعیتها نه تنها مشکلات زیاده خواهی دولتمردان واشنگتن را حل نمی کند، بلکه آنها را بیش از گذشته در وجدان عمومی منفور معرفی می کند و سرمایه گذاری بنیادهای ویلسون، مرکز مطالعات امیریکن اینتر پرایز، سرمایه های جرج سورس و راهبردهای جین شارپ کارایی خود را در کشورها از دست داده است. به عبارت دیگر، می توان شکست آمریکا در عرصه نرم افزاری را استمرار شکست حوزه های سخت افزاری این کشور ارزیابی نمود.
* گسترش صنعت
روزنامه گسترش صنعت در سرمقاله خود با عنوان "عزم جدی مبارزه با پولشویی و فساد در اقتصاد ایران " آورده است: سازمان بورس و اوراق بهادار به تازگی تدوین پیشنویس دستورالعمل اجرایی مبارزه با پولشویی در بازار سرمایه را آغاز کرده است.
به باور کارشناسان این اقدام گامی موثر در شفاف شدن فضای اقتصاد ایران و سدی محکم در برابر فساد اقتصادی بهشمار میآید. تعریفهای ارائه شده از جرم پولشویی گویای این واقعیت است که مفسدان اقتصادی برای موجه جلوه دادن خود و درآمد نامشروع کسب شده به لطایفالحیل سعی دارند این سرمایه ناسالم را به بدنه اقتصاد و صنعت تزریق کنند. ضمن این که متاسفانه از چندی پیش برخی نهادهای مالی بینالمللی با استناد به خلا قانونی در حوزه مبارزه با پولشویی، شیطنتهایی را علیه منافع اقتصاد ملی آغاز کرده بودند که با برداشتن این گام اساسی اینگونه تحرکات عملا خنثی شد.
بهدنبال تصویب قانون مبارزه با پولشویی در سال 68 وزارتخانهها و سازمانهای دولتی موظف به تدوین دستورالعمل اجرایی مربوط با مبارزه با پولشویی شدند. این روند در هفتههای اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته است. برهمین اساس مسوولان بازار سرمایه نیز با تدوین دستورالعمل مبارزه با پولشویی ظرف روزهای آینده این دستورالعمل را به شورایعالی پولشویی ارائه خواهند کرد.
پولشویی فرآیندی است که از طریق آن مبلغ زیادی پول که بهصورت غیرقانونی از فعالیتهایی نظیر قاچاق موادمخدر، فعالیتهای تروریستی یا جرایم سنگین دیگر کسب شده، بهصورت قانونی جلوه داده میشود. پولشویی در تسهیل دستیابی به اهداف قاچاقچی موادمخدر، تروریست، جرایم سازمانیافته، مالیاتگریزان و همچنین افراد دیگری که میخواهند توجه مقامات را از چگونگی کسب ثروتهای بادآورده خود از فعالیتهای غیرقانونی دور کنند، نقش اساسی دارد. پولشویی عموما پس از ارتکاب جرمهای مشهودی از قبیل دزدی، سرقت یا معامله قاچاق موادمخدر روی میدهد. هدف پولشویان، خارج کردن پول از محل کسب شده است تا بدینوسیله از ردیابی مقامات رسمی دور بماند و درنتیجه آن را بهصورتهای دیگر مانند چکهای مسافرتی، سفارشات پستی و... تبدیل میکنند. طبق تعریف، پولشویی عملی است که براساس آن عدهای تلاش میکنند مبالغ زیادی پول را که از طریق فعالیتهای غیرقانونی به دست آوردهاند مشروع و قانونی جلوه دهند. هدف از مبارزه با پولشویی این است که به مجرمان اجازه داده نشود مبالغ هنگفت نامشروع را بهوسیله امکانات و سیستمهای مدرن موجود وارد بازار و روند فعل و انفعالات اقتصادی کنند و با این عمل هم کار نامشروع خود را توسعه دهند و هم از امتیاز این امکانات سوءاستفاده کرده و سرانجام از پرداخت عوارض و مالیات نیز فرار کنند.
امکانات مالی از قبیل بانکها و بازارهای سرمایه، عمدهترین محل برای فعالیت پولشویان است. موضوع مبارزه پولشویی مدتهاست در سطح دنیا مطرح است و در ایران نیز خوشبختانه پس از تصویب قانون مبارزه با پولشویی، آئیننامه اجرایی آن هم به سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی ابلاغ شده است.