ادامه شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری
9 – عضویت هر دو رقیب ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا در گروه مخفی و ماسونی Skull & Bones: (جورج بوش و جان کری دو رقیب از یک گروه). این مسأله باعث سر و صدای زیادی در روزنامهها شد و از نظر آنها معنا نداشت دو رقیب انتخاباتی، عضو یک گروه باشند؛ زیرا در این حالت، رقابت بین این دو بیمعنا بود (از همین جا میتوان فهمید، احزاب مخالف و جناح بندی در آمریکا معنا ندارد و همه احزاب آمریکا، جزو شبکههای ماسونی هستند). گروه استخوان و جمجمه (Skull & Bones)، محلی برای پرورش نخبگان سیاسی آمریکاست تا گروههای ماسونی بتوانند توسط این نخبگان، اهداف شیطانی خود را پیش ببرند.
این گروه، محلی برای انجام اعمال شیطانی و تصمیمگیری برای آینده آمریکا و کل جهان است. درباره ماهیت شیطانی این گروه، اسناد فراوانی وجود دارند که چند نمونه از آنها در زیر ارائه میشود.
علاوه بر مقالات فراوانی که درباره عضویت جورج بوش و جان کری در گروه ماسونی Skull & Bones وجود دارد، شواهد تصویریای نیز وجود دارند که از حضور این دو سیاستمدار مشهور در این گروه، پرده برمیدارند. این شواهد عبارتند از:
- عضویت جورج بوش در گروه مخفی و ماسونی Skull & Bones در دانشگاه Yale
- جورج بوش و جان کری در دو روز مختلف، در یک برنامه تلویزیونی حاضر شدند و به سوالات پاسخ دادند. در لا به لای این سوالات، سوالی هم در رابطه با عضویت در گروه Skull & Bone پرسیده شد که هیچ یک عضویت در این گروه را رد نکردند، اما از توضیح دادن در این زمینه خودداری کردند.
در برنامه مذکور، مجری برنامه از جورج دبلیو بوش سؤال میکند: «هر دوی شما (بوش و کری)، عضو گروه مخفی Skull & Bones هستید؛ بگویید چه سری در این گروه وجود دارد؟»
جورج بوش پاسخ میدهد: «موضوع به قدری سری است که نمیتوانیم درباره آن صحبت کنیم».
مجری میپرسد: «این حرف چه معنایی برای آمریکا [مردم آمریکا] دارد؟ نظریههای توطئه (درباره توطئهآمیز بودن گروه (Skull & Bones)، روز به روز بیشتر میشوند».
جورج بوش میخندد و پاسخ میدهد: «بله! مطمئناً آنها (نظریات توطئه) وجود دارند. من نمیدانم. من هنوز صفحات اینترنتی را نخواندهام».
مجری میگوید: عدد 322 (کد رمزی گروه Skull & Bones)...
جورج بوش اجازه نمیدهد مجری، سوالش را بپرسد؛ میخندد و موضوع بحث عوض میشود. همان طور که گفته شد، جورج بوش در پاسخ به سؤال مجری، عضویت خود را در گروه مخفی Skull & Bones کتمان نمیکند؛ بلکه میگوید، موضوع مورد نظر سری است. همین مسأله شک ما را به شیطانی بودن فعالیتهای گروه مذکور بیشتر میکند. در فیلم دیگری که مربوط به مصاحبه با جان کری است، مجری سؤالات مشابهی را میپرسد و جان کری هم بسیار شبیه به جورج بوش به سؤالات پاسخ میدهد. به این نحو که او نیز عضویت در گروه Skull & Bones را کتمان نمیکند؛ ولی ابراز میدارد، هیچ چیزی برای گفتن ندارد، زیرا موضوع «بسیار سری» است. کری هم مانند بوش، خندیده و بحث را عوض میکند.
10 – سخن دونالد رامسفلد(وزیر جنگ سابق آمریکا):
«انسان هیچ گاه مانند زمانی که در محراب فراماسونری زانو به زمین میزند و دعا میکند، به خدا نزدیک نمیشود». (M.S.A. Magazine)
اشاره مستقیم و صریح رامسفلد به فراماسونری و تعریف و تمجید از آن، نشان میدهد خود وی نیز عضو همین گروههاست و از آنها حمایت میکند. البته خاطر نشان میشویم، اشاره او به «خدا»، دروغی بیش نیست، چرا که در ابتدای مقاله نیز به مادهگرایی ماسونها و شیطانپرستان پرداختیم و گفتیم آنها به خداوند و هیچ موجود فرازمینی اعتقاد ندارند. مدارک فراوانی نیز در مورد این مسأله وجود دارد.
11 – دجال (AntiChrist) بودن جورج بوش از نظر پاپ پیشین (پاپ ژان پل دوم):
از نظر پاپ ژان پل دوم، ماهیت اعمال جورج بوش، شیطانی بوده و او ویژگیهای AntiChrist را داراست. دلایل پاپ در زمینه این ادعا، عبارتند از:
- برابر بودن اسم George Bush با عدد 666
- توجیهات مذهبی بوش برای اعمال شیطانی
- عضویت بوش در گروه ماسونی Skull & Bones
- رابطه بوش با شیطانپرستان
- علاقه بوش به جنگ و خونریزی.
البته بیان این مطلب به این معنا نیست که ما هم قبول کنیم خود شخص جورج بوش، دجال است؛ بلکه این خود تشکیلات فراماسونری است که دجال آخرالزمان است.
12 – فتنههای پیاپی از سوی آمریکا در مدار 33 درجه عرض جغرافیایی جهان: همان طور که گفته شد، 33 در فراماسونری عددی خوشیمن است و صاحب درجه 33، بیشترین قدرت را داراست. به نظر میرسد فراماسونرها این موضوع را به تمام فعالیتهایشان تعمیم داده و تلاش کردهاند در حوالی مدار 33 درجه عرض جغرافیایی، فعالیتهای خاصی را انجام دهند (منظور از حوالی 33 درجه، مناطق بین مدارهای 5/32 و 5/33 درجه است).
بعضی از این فعالیتها عبارتند از:
1- ساخت اولین مجلس اعلای فراماسونری طیف Scottish Rite و معروفترین لژ اسکاتلندی در آمریکا در شهر چارلستون در مدار 33 درجه. لژ یادشده، معروفترین و مهمترین لژ آمریکاست. سؤال اینجاست که چرا ماسونها، این لژ مهم را در شهرهای معروف و بزرگ آمریکا نساختند، و شهر کوچک چارلستون (در مدار 33 درجه) را به عنوان محل این لژ برگزیدند!؟
2- قتل جان. اف.کندی (رئیسجمهوری کاتولیک و ضدماسون آمریکا) در شهر دالاس در مدار 33 درجه. فراماسونها قانونی دارند به نام (King Kill 33)؛ اعتقاد دارند پادشاه 33 باید کشته شود و ما میبینیم که جان.اف.کندی ضدماسون را در شهر دالاس در مدار 33 درجه ترور کردند؛ سؤال اینجاست: چرا این شهر و چرا در مدار 33 درجه؟ آیا در شهر دیگری نمیتوانستند این کار را بکنند!؟
3- انفجار اولین بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی مدار 33 درجه، در سال جادویی از دیدگاه ماسونها (1945). البته لازم به یادآوری است، هیروشیما در 34 درجه و ناکازاکی دقیقاً در 33 درجه قرار دارد. سال 1945 از این جهت سال جادویی ماسونهاست که اگر سال 1776 را که سال اعلام استقلال آمریکا و تشکیل اولین کشور با ارکان ماسونی است، از 1945 کم کنیم، عدد 169 به دست میآید (169=1945-1776) و عدد 169 حاصلضرب 13 در 13 است و همان طور که میدانیم 13 عدد خوشیمن ماسونهاست (169=13×13).
4- تهدید مداوم دمشق در نزدیکی مدار 33 درجه.
5- واقعه طبس (محل فرود هواپیماهای آمریکایی برای آزادی گروگانهای این کشور) در مدار 33 درجه. هدف آمریکا در این تهاجم، حمله به تهران بوده است، سؤالی که مطرح میشود، این است که چرا به جای اینکه آمریکاییها مثلاً در کویرهای سمنان (که آنجا هم کویری و خالی از سکنه است و نزدیکتر به تهران است)، فرود بیایند، در طبس که فاصله زیادی از تهران دارد، ولی در مدار 33 درجه واقع شده است، فرود آمدند.
6- اشغال بابل (نزدیک بغداد در عراق) در مدار 33 درجه. شهر بابل، معروف به شهر شیطانی است، به نحوی که منطقه بابل در روایات اسلامی نیز «نفرین» شده است. همچنین فرضیههای علمی و تاریخیای وجود دارند که ابراز میدارند، احتمالاً مصریان باستان، تعالیم ماسونی خود را از بابلیان مهاجر آموختهاند. این شهر، یکی از شهرهای معروف آخرالزمان نیز میباشد، چرا که به اعتقاد فراماسونها، قبل از ظهور ضدمسیح (رهبر بزرگ ماسونها) و به حکومت رسیدنش، شهر بابل باید فتح شود. علاوه بر این، حضور بابل در مدار 33 درجه، خود عامل دیگری است که ماسونها را به سمت تسخیر آن میکشاند. از سوی دیگر، گروههای منحرف اوانجلیکال - که ارتباطشان با فراماسونری در ادامه مقاله بررسی خواهد شد - نیز ادعا میکنند، قبل از ظهور حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیهالسلام، شهر بابل باید فتح شود! همین گروهها از اشغال عراق توسط دولت بوش، حمایت فراوانی کردند؛ زیرا این حرکت را زمینه ساز ظهور حضرت مسیح(ع) میدانند! از مجموعه مطالب فوق میتوان فهمید، احتمالاً انگیزه ماسونها و همپیمانانشان از اشغال عراق، صرفاً تسلط بر منابع نفتی این کشور نبوده است؛ بلکه آنان، هم به دلیل اهمیتی که برای «بابل» در آخرالزمان قایلند و هم با هدف تحقق هدف اسرائیل بزرگ؛ نیل تا فرات (به عنوان پیشزمینه ساخت معبد سلیمان)، دست به اشغال این کشور زدهاند.
اما نکته جالبی که در این رابطه میتوان به آن اشاره کرد، این است که در آوریل سال 2006، خبر بسیار مهمی در رسانهها و سایتهای اینترنتی درج شد که تحلیل ما را پیرامون اشغال عراق تأیید میکند. در این خبر ذکر شده بود ماهواره سرویس جاسوسی روسیه، تصاویر ماهوارهای عجیبی از یک مراسم مذهبی در منطقه باستانی بابل عراق ارسال کرد که در این مراسم، تعداد زیادی از سربازان و فرماندهان ارشد آمریکایی مستقر در عراق، حلقهای به طول یک کیلومتر در اطراف یک منطقه باستانی در حال حفاری تشکیل دادند و با آداب و رسومی همچون آداب و رسوم اقوام جاهلی و بتپرست، با حالتی احترامآمیز، مجسمه یک موجود شیطانی بابل باستان با عنوان «مار بالدار» را از زیر خاک بیرون آوردند و با نهایت احترام در یک محموله بار هوایی قرار دادند تا به آمریکا منتقل کنند.
درج این خبر، سبب اعتراض شدید مسلمانان عراق، پیروان آیین ارتدکس در روسیه، و تعدادی از مسیحیان شد. چرا که آنها این حرکت را مایه زنده نگاه داشتن آداب بتپرستی میدانستند. قباحت این حرکت آمریکائیان، کار را به آنجا رسانده که نویسنده یکی از مقالات، از رواج گسترده بزرگداشت و پرستش نمادهای شیطانی و بتهای ملل باستان در جهان غرب، اظهار تأسف کرده است. البته لازم به ذکر است، نویسنده مقاله مذکور، از دیدگاهی دلسوزانه برای جهان غرب و خصمانه با ایران، به بحث پرداخته و واقعه اتفاق افتاده در بابل را برای کشوری که میخواهد با ایرانیان و شیاطین آنان (هاروت و ماروت که بنا بر انجیل تحریفشده، ایرانی بودهاند!) در آرماگدون بجنگد، خجالتآور توصیف کرده است. در واقع وی با این مقاله قصد داشته آمریکاییان را از اعمال شیطانی دور بدارد و بدین ترتیب برای آرماگدون و بازگشت حضرت مسیح(ع) زمینهسازی کند!
7- جنگ 33 روزه رژیم مجعول صهیونیستی علیه حزبالله لبنان (با دخالت آمریکا) در نزدیکی مدار 33 درجه: آنچه که از اخبار مربوط به این جنگ به دست آمده، این است که آمریکا، اسرائیل و انگلیس، بارها در طی جنگ مذکور مخالفت خود را با آتشبس اعلام نمودند؛ تا آنجا که «کاندولیزا رایس» وزیر وقت خارجه آمریکا، رنجها و سختیهای جنگ را به درد مادر در هنگام زایمان(!) تشبیه کرد و مردم خاورمیانه را به تحمل درد و سختی این جنگ، برای تولد «خاورمیانه جدید» دعوت و بدین ترتیب پذیرفتن هرگونه آتشبس را رد کرد. از سوی دیگر، با نمایان شدن نزدیکی شکست اسرائیل در روزهای پایانی جنگ، گفتوگوهای آتشبس بین طرفین درگیر انجام شد. در اینجا نیز با اینکه توافق آتشبس، از یکی-دو روز قبل از پایان جنگ حاصل شده بود، اسرائیل به دلایل نامعلوم، این جنگ ظالمانه را که خود آغاز کرده و به لبنان تحمیل کرده بود، تا 33 روز ادامه داد و آتشبس را به تأخیر انداخت! این تاخیر آتشبس و تعلل از سوی اسرائیل و حامی آن (آمریکا) و ادامه جنگ تا 33 روز از جانب دولت اسرائیل، خود نشانهای از تسلط تفکر ماسونی بر دولتهای اسرائیل و آمریکاست. چرا که این کشورها حتی در حضور مخالفتهای گسترده مردم جهان، عمداً جنگ را تا 33 روز ادامه دادند و دقیقاً پس از 33 روز، جنگ را به پایان بردند. [اگرچه به ظاهر، خود صهیونیستها و جهان غرب، برای انحراف افکار عمومی دنیا از ماسونی بودنشان، جنگ 33 روزه را، 34 روزه میگویند!!]
8- تبلیغ جنگ هستهای دروغین «Armageddon» در دشتی به همین نام که در حوالی مدار 33 درجه واقع شده است.
«Armageddon» نام جنگی است که بنا بر گفته بخش مکاشفات انجیل تحریفشده یوحنا، در آخرالزمان و در دشتی به نام «آرماگدون» یا «هرمجدون» و بین نیروهای خیر و شر روی میدهد و سبب بازگشت حضرت مسیح(ع) به زمین میگردد. (انشاءالله در بخشهای انتهایی «بررسی پرونده فراماسونری»، «آرماگدون» به صورت کاملتر مورد بحث واقع میشود). در سالهای اخیر، تبلیغات وسیعی پیرامون آرماگدون انجام شده و هر حرکت نظامی آمریکا و اسرائیل، بر اساس آن و با شعار بازگشت مسیح(ع) توجیه میشود. بنا بر ادعای صهیونیستها، محل این جنگ در 30 کیلومتری شهر حیفا و در دشت هرمجدون (Armageddon) در نزدیکی مدار 33 درجه است.
مجاورت محل وقوع جنگ دروغین آرماگدون با مدار 33 درجه، استناد بیش از حد آمریکا و اسرائیل بر این جنگ برای جلب حمایت صهیونیستها، و نیز وجود شواهد بسیاری درباره حمایتهای فراوان تشکیلات ماسونی از طرفداران آرماگدون، توطئهآمیز بودن این جنگ و شیطنت حامیان آن را تأیید میکند.
نکته بسیار مهم: مطالبی که درباره مدار 33 درجه بیان شد، به این معنا نیست که مدار 33 درجه کره زمین، نحس و بدیمن است؛ چرا که تمام مناطق روی کره زمین و آسمان و... مخلوق خداوند بزرگند؛ منظور ما از بیان این موضوع، این است که ماسونها با توجه به عقاید جاهلی، کفرآمیز و خرافی خود، تلاش میکنند وقایع جهان را مطابق میل خود پیش ببرند و در این راه، توجه بسیاری نیز به نمادهای خود دارند؛ تا آنجا که به دلیل تقدیس عدد 33 در فراماسونری، دسیسههای مهم خود را در شهرها و کشورهای مدار 33 درجه انجام میدهند و بدین ترتیب رنج بسیاری را بر مردم این مناطق تحمیل میکنند.
شواهد ارتباط اسرائیل با فراماسونری
1 – پرچم رژیم اشغالگر قدس: در پرچم اسرائیل نمادهای ماسونی به صورت علنی و کاملاً بیشرمانه خود را نشان میدهند. این علایئم عبارتند از:
ستاره ششگوش (Hexagram): در شماره قبل، ذکر کردیم، اکثر یهودیان، همانند فراماسونرها، سلیمان(ع) را جادوگر و – العیاذبالله- ماسون اعظم (!) میدانند، نه پیامبر الهی؛ بنابراین علامت «ستاره شش گوش» یا «مهر سلیمان»، در بین یهودیان علامتی اعتقادی نیست و به شریعت حضرت موسی(ع) هیچ ارتباطی ندارد، بلکه نشاندهنده ارادت آنها به سلیمان (که از دید آنها جادوگر و ماسون بوده)، است. این در حالی است که حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیهالسلام، بنا بر اعتقاد مسلمانان، یکی از انبیای پارسای خداوند متعال است.
علامت نیل تا فرات: این علامت که به صورت 2 نوار آبیرنگ در دو طرف ستاره شش گوش دیده میشود، وسعت سرزمین «پادشاه سلیمان» (King Solomon) را از دید یهود نشان میدهد.
نکته جالب اینکه فراماسونها نیز اعتقاد دارند، قبل از ظهور ضدمسیح (AntiChrist)، باید سرزمین حکومت پادشاه سلیمان به اشغال درآید و بعد از آن، ضد مسیح، حکومت جهانی را آغاز میکند. اشتراکات فراوانی که بین نمادها و تفکرات یهودیان صهیونیست و فراماسونها وجود دارد (از جمله مثالهای فوق)، نشان میدهد، رابطه بسیار محکمی بین این گروهها وجود دارد.
2 – حضور علامت ستاره داوود (Hexagram) پرچم اسرائیل، در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا (مهر ماسونی آمریکا 2 قرن قبل از تأسیس اسرائیل ساخته شد): این موضوع میتواند ارتباط اسرائیل با فراماسونری را تأیید کند؛ چرا که مهر ماسونی ایالات متحده آمریکا که مملو از انواع و اقسام علائم ماسونی است، علامت ستاره شش گوش را نیز در خود جای داده است. از این مطلب میتوان دریافت، علامت ستاره شش گوش نیز یکی از علائم واضح ماسونی است که در نمادهای تشکیلات مهم ماسونی، به کار رفته است، ضمن اینکه حضور علامت ستاره داوود (Hexagram) در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا نشان میدهد، نقشه تولد نامشروع اسرائیل غاصب، از قرنها پیش توسط فراماسونها ریخته شده بود و هولوکاست، بهانهای بیش نبود. در واقع میتوان از این مساله نتیجه گرفت، رژیم صهیونیستی باید به هر وجه ممکن توسط ماسونها تشکیل میشد و افسانه کذایی هولوکاست نیز فقط بهانهای شد تا فلسفه وجودی اسرائیل، توجیهی داشته باشد.
3 – دادگاه عالی اسرائیل در بیت المقدس. بسیاری از حکمها و فرمانهایی که درباره ترور فلسطینیان و مسلمانان سایر کشورهای اسلامی وضع میشود، از (Israeli Supreme Court) «یا دادگاه عالی اسرائیل» صادر میگردد. در این دادگاه به صورت علنی و بدون هیچ واهمهای، از علائم ماسونی استفاده شده است. حضور علائم فراوان ماسونی در این دادگاه، به قدری ما را به شک واداشت که مجبور شدیم برای اطمینان از صحت مقالات مورد استفاده، از برنامه Google Earth استفاده کرده و صحت عکسها را توسط آن بیازماییم. همان طور که در تصاویر زیر ملاحظه میفرمایید، عکسها کاملاً واقعی هستند و هیچ تردیدی در صحت آنها وجود ندارد.
در طراحی این دادگاه از علائم ماسونی بیشماری استفاده شده است که ما در این جا به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
در طراحی ساختمان این دادگاه، در سقف یکی از قسمتها، «هرم و چشم جهانبین» ساخته شده است. این نما در تصویری که از پایین گرفته شده، بهتر دیده میشود.
یکی دیگر از بناهای دادگاه، یک Obelisk است که دقیقاً مشابه بنای یادبود ماسونی جورج واشنگتن در آمریکا (البته با ابعادی کوچکتر) است. (Obelisk یک علامت معروف مصری و ماسونی است).
کتابخانه دادگاه، 30 عدد پله دارد و بعد از این 30 پله، 3 رده کتاب وجود دارد که مجموعاً عدد 33 را تشکیل میدهند.
علاوه بر این، قوانین حاکم بر کتابخانه دادگاه نیز مشابه قوانین ماسونی است. یکی از قانونهای ماسونی این است که ماسونی که در هر رده و درجهای قرار دارد، نمیتواند به اختیارات مربوط به درجات و مراتب دیگر لژ، دسترسی داشته باشد. در کتابخانه دادگاه عالی اسرائیل نیز قوانین ماسونی حاکم است؛ یعنی هر عضوی حق دارد فقط از کتابهای رده مربوط به خود استفاده کند. ردههای کتابخانه دادگاه عالی اسرائیل عبارتند از: رده اول مربوط به وکلای مدافع، رده دوم مربوط به قضات فعال و مشغول به کار و رده سوم مربوط به قضات بازنشسته. بالاترین رده، مربوط به قضات بازنشسته است، اما آنها نیز نمیتوانند از کتابهای ردههای پایینتر استفاده کنند. این در حالی است که در هیچ کتابخانه دیگری این ممنوعیتها حداقل در مورد افراد با مراتب بالای علمی وجود ندارد.
نکته بسیار مهم: از دقت در ساختار «دادگاه عالی اسرائیل» میتوان دریافت، ساختار حکومتی رژیم نامشروع صهیونیستی (که با داعیههای مذهبی شکل گرفته است)، عملاً و علناً ویژگیهای الحادی، شیطانی و ماسونی را نشان میدهد. وقاحت این مسأله تا آن حد است که صهیونیستها که ادعای شریعت حضرت موسی(ع) را میکنند و قاعدتاً باید از فرعون بیزار باشند، به وضوح از علائم ماسونی با منشأ مصری در بناهای دولتی خود استفاده میکنند. از جمله: هرم و چشم جهانبین، Obelisk و....
4 – بناهای ماسونی شهر ایلات (Eilat) در فلسطین اشغالی: شهر ایلات در جنوب سرزمینهای اشغالی و مجاور دریای سرخ واقع شده است. در این شهر، علائم ماسونی، خود را با جسارت تمام نشان میدهند؛ به طوری که میتوان گفت، در هیچ نقطه از جهان، علائم ماسونی اینچنین آشکارا در ملأ عام قرار ندارند.
بناهای ماسونی متعددی که در این شهر وجود دارند، عبارتند از: بنای مربوط به یکی از میادین این شهر، «هرم و چشم جهان بین» میباشد و روی سنگ یادبود این بنا، علامت «پرگار و گونیا» دیده میشود.
5 – آرم سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد=Mossad). در آرم سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی – موساد- که یکی از مخوفترین نهادهای امنیتی دنیاست، علایم ماسونی خود را به وضوح نشان میدهند. این علائم عبارتند از:
1- دو شاخه زیتون که هر کدام 13 برگ زیتون دارند (13، عدد خوشیمن ماسونها و یهودیان است).
2- یک شمعدان 7 پایه 3 پله که هم در بین یهودیان و هم در بین ماسونها مقدس است. این شمعدان 7 پایه، علامت مخصوص درجه «Royal Master» در لژهای ماسونی «York Rite» (که یکی از انواع لژهای معروف هستند)، است.
6 – ماسون بودن تعداد زیادی از نخستوزیران رژیم اشغالگر قدس: ماسون بودن تعداد زیادی از نخستوزیران اسرائیل، از جمله شواهدی است که ارتباط اسرائیل را با فراماسونری نشان میدهد. در اسرائیل نیز همانند آمریکا، اکثر نخستوزیران، ماسون بودهاند. در تصویر زیر، دو نفر از این نخستوزیران ماسونی را به عنوان مثال آوردهایم:
نکته جالب اینکه در نامهای که از سوی یک تشکیلات فراماسونی اسرائیل برای «اسحاق رابین» نخستوزیر اسبق اسرائیل فرستاده شده است، از وی به همراه «بیل کلینتون» رئیسجمهور اسبق آمریکا و «ملک حسین» ملعون، پادشاه سابق اردن، به عنوان ماسونهای صلحطلب تقدیر شده و به آنها لقب «ماسونهای صلح» داده شده است! در تصویر زیر، متن نامه مذکور را ملاحظه میفرمایید:
متن نامه نشان میدهد، اکثر دشمنان ملت شیعه ایران و سایر مسلمانان آزاده جهان، عضو «تشکیلات شیطانی فراماسونری» هستند. برای مثال، «بیل کلینتون» که با سیاستهای خصمانه خود، تحریمهای اقتصادی وسیعی را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کرد، «اسحاق رابین» که در دشمنی با ایران، شمشیر را از رو بسته بود و «ملک حسین» پادشاه سابق اردن که با حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، نقش مهمی را در به شهادت رساندن جمع کثیری از ملت غیور ایران بازی کرده و حتی به صورت نمادین، یک گلوله توپ ارتش بعثی را به سمت شهرهای مرزی ایران پرتاب کرد، همه و همه شاگردان مکتب شیطانی فراماسونری بودهاند. از این مطلب میتوان نتیجه گرفت که امت بزرگ اسلامی باید هر چه سریعتر دست به دست هم دهند تا به کمک یکدیگر، مانع از قدرتطلبیهای بیشتر فراماسونری شوند.
7 – تلاش برای تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان: در قسمت نخست این پرونده، ذکر شد، اکثر یهودیان (بالاخص صهیونیستها) و نیز فراماسونرها، سلیمان را پادشاه میدانند و اعتقاد به جادوگر بودن وی دارند، تا آنجا که به جای عبارت (Prophet Solomon : پیامبر سلیمان)، عبارت (King Solomon : پادشاه سلیمان) را به کار میبرند.
یکی از مهمترین برنامههایی که گروههای منحرف مذکور تدارک دیدهاند، تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان است. نکتهای که مسلم است، این است که هدف از ساخت معبد سلیمان، ساخت یک معبد به عنوان عبادتگاه خداوند و به عنوان معبدی برای شریعت حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهالسلام نیست، بلکه هدف آنها، ساخت معبدی به عنوان نماد الحاد و محلی برای جولان تمام ابزارها و یادبودهای شیطانی است. واقعاً چگونه ادعای صهیونیستها را مبنی بر اینکه معبد سلیمان جایی برای پرستش خداوند است، میتوان پذیرفت؛ در حالی که در تورات تحریفشده (نه تورات نازلشده از جانب خداوند) - نعوذ بالله- سخن از بتپرستی سلیمان(ع) به میان آمده است؟!! از سوی دیگر با توجه به اینکه در روایات اسلامی از مسجدسازی حضرت آدم ابوالبشر و حضرت ابراهیم خلیلالله علی نبینا و آله و علیهماالسلام، سخن به میان آمده است، چگونه میتوان پذیرفت حضرت سلیمان(ع) به جای مسجد، معبد ساختهاند؟!! (البته لازم به ذکر است که ما در اینجا قصد نداریم صرفاً بین لفظ مسجد و معبد تفاوت قائل شویم، بلکه تلاش میکنیم تا بین مفاهیمی که این نامگذاریها به دنبال خود دارند، افتراق بگذاریم).بدین ترتیب میتوان دریافت، ادعاهای صهیونیستها مبنی بر اینکه معبد سلیمان، محلی برای پرستش خداوند است، دروغ بوده و آنها به همراه متحدان نزدیک خود(فراماسونها) در صدد ساخت محلی برای مبارزه با نمادهای الهیاند.
8- نقش یهود (بالاخص یهودیان ساکن اورشلیم) به عنوان پرورشدهنده تعالیم ماسونی کابالا: نقش یهود به عنوان پرورشدهنده تعالیم ماسونی کابالا و نشردهنده اصلی آن در طول تاریخ، خود سند دیگری بر ارتباط اسرائیل با فراماسونری است.
9- حمایت همهجانبه و بیقید و شرط کشور ماسونی ایالات متحده آمریکا از رژیم صهیونیستی: حمایت همهجانبه کشور صد در صد ماسونی آمریکا از رژیم صهیونیستی از بدو تولد نامشروع این رژیم غاصب و مشترک بودن بسیاری از علائم دولتی رسمی آنها (از جمله حضور ستاره شش گوش در پرچم اسرائیل و حضور همین علامت در مهر ماسونی آمریکا و همچنین پشت دلار)، نشاندهنده این مطلب است که اسرائیل نیز همانند آمریکا، یک دولت کاملاً ماسونی است.
شواهد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری
در سالهای اخیر، شواهد فراوانی به دست آمده است که نشان میدهد، سازمان ملل متحد (U.N) و بسیاری از موسسات و ارگانهای وابسته به آن (از جمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی و...)، ارتباط غیرقابل انکاری با شبکه جهانی فراماسونری دارند. برخی از این شواهد عبارتند از:
1– اهدای زمین سازمان ملل متحد از سوی یکی از افراد خانواده ماسونی و یهودیالاصل راکفلر به نام «جاندی. راکفلرجونیور»: زمین سازمان ملل متحد توسط «جان دی. راکفلرجونیور» اهدا شده و نخستین حمایتهای مالی از سازمان ملل متحد، توسط او انجام شده است. لازم به ذکر است John D. Rockefeller, Jr و تمام اعضای خاندان راکفلر (که اصالتاً یهودیاند، برای فرار از فشار افکار عمومی آمریکا، به ظاهر پروتستان شدهاند)، عضو گروه ماسونی و سری (Bones &Skull) هستند (همانند خاندان بوش)
2- معماری داخلی سازمان ملل متحد، مثل ترتیب چیده شدن صندلیها، شبیه معماری لژهای فراماسونری است.
3- آرم سازمان ملل متحد: در آرم سازمان ملل متحد نیز علائم ماسونی زیر دیده میشوند:
33 قطعه روی نقشه جهان: در طراحی این آرم و ترسیم نقش کره زمین روی آن، طول و عرض جغرافیایی به گونهای رسم شده که در مجموع، 33 قسمت به دست آمده است. نکته مهم اینکه در طراحی آرم مذکور، خطوط عرض جغرافیایی با فواصل کم رسم شده است اما فواصل خطوط طول جغرافیایی از یکدیگر، بسیار زیاد است. این ناهماهنگی ظاهری، بیدلیل نبوده و هدف از آن، ایجاد 33 قسمت روی نقشه جهان بوده است. در واقع اگر فواصل خطوط طول جغرافیایی موجود در آرم، کمتر از مقدار کنونی بود، 33 قطعه ایجاد نمیشد اما ماسونها عمداً خطوط طول و عرض جغرافیایی را به گونهای در آرم سازمان ملل متحد گنجاندهاند که عدد 33 (عدد خوش یمن فراماسونرها) به دست آید!
13 برگ زیتون در هر طرف: به غیر از قسمت ابتدایی شاخه زیتون که ساقه شاخه است (فلشها)، 13 برگ زیتون در هر طرف رسم شده است. همان طور که قبلاً ذکر شد، عدد 13 در بین ماسونها و یهودیان، عدد خوشیمنی است و استفاده از 13 برگ در نماد سازمان ملل متحد، خود شاهد دیگری بر ارتباط این سازمان با تشکیلات فراماسونری است.
4- حضور علامت ماسونی «پرگار و گونیا» در یکی از نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد با عنوان «Temple of Understanding».
Temple of Understanding نام یکی از نهادهای وابسته به سازمان ملل است که بنا بر ادعای حامیان آن، جهت تقریب ادیان جهان حرکت میکند. این ادعا در حالی بیان میشود که تاکنون هیچ اقدام موثری در این زمینه، از سوی این نهاد و نیز سازمان ملل متحد صورت نگرفته است(!) در پس ظاهر فریبنده این سازمان، شواهد فراوانی از نفوذ فراماسونری در آن به دست آمده است:
1– سازمانی به نام «Temple of Understanding» در پایتخت آمریکا (شهر Washington D.C) وجود دارد که مختص فراماسونرها است و از آن با عنوان «Temple of Understanding Freemason» یاد میشود. این شباهت فراوان در نام نهاد وابسته به سازمان ملل و نام سازمان متعلق به فراماسونری، یکی از شواهدی است که ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری را نشان میدهد.
2– در مقالهای که در سایت خبری «Canada Free Press» به آدرس اینترنتی «www.canadafreepress.com» آمده است، تصویری از یکی از سالنهای ساختمان نهاد «Temple of Understanding» متعلق به سازمان ملل در نیویورک، درج شده است که در آن، نماد «پرگار و گونیا» که یکی از شناخته شدهترین نمادهای فراماسونری است، روی یک سکوی «محرابمانند» در وسط سالن به چشم میخورد.
در تصویر زیر، سالن مذکور را ملاحظه میفرمایید که در وسط آن، تصویر «پرگار و گونیا» فراماسونری به چشم میخورد.
همان گونه که ملاحظه فرمودید، نهاد Temple of Understanding متعلق به سازمان ملل متحد- یک نهاد ماسونی است و این مسأله نیز فرضیه ارتباط سازمان ملل متحد را با فراماسونری تقویت میکند. خوشبختانه علمای اسلام، با این نهاد همکاری نمیکنند و همکاری نهاد مذکور، عمدتاً با مذاهب الحادی و کماهمیتی همچون بودیسم، هندوئیسم و... است. با توجه به شواهدی که درباره ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری بیان کردیم، به نظر میرسد، این سازمان وظیفه دارد به صورتی کاملاً موذیانه، کشورهای غیرماسونی را استثمار کرده و آنها را به صورت یکپارچه تحت سلطه تشکیلات فراماسونری قرار دهد و بدینسان موقعیت را برای تشکیل «حکومت جهانی شیطانی ماسونها» آماده کند. جهتگیریهای سازمان ملل متحد و سازمانهای وابسته به آن (از جمله سازمان انرژی اتمی و...) از بدو تأسیس این سازمان تا به امروز نیز نشان از عملکرد دسیسهآمیز این سازمانها دارد، چرا که سازمان ملل متحد و سازمانهای تابعه آن، همواره در برابر قدرتهای زورگوی ماسونی همچون آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و... سکوت کرده و پیکان اتهام را به سمت کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی نشانه میگیرند. جهتگیریهای خصمانه علیه انرژی صلحآمیز هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد، عدم جهتگیری مناسب شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه تجاوز عراق به ایران در طی جنگ تحمیلی، سکوت در برابر جنایتهای آمریکا، اسرائیل و... نمونههایی اندک از کارشکنیهای متعدد سازمان ملل متحد هستند.
بنابراین نتیجه میگیریم، مسلمانان جهان نباید اعتماد چندانی به سازمان ملل متحد نمایند و خود باید برای حل مشکلات سرزمینهای اسلامی تلاش کنند، زیرا اعتماد به سازمانی که خود تحت سیطره فراماسونری است، میتواند همچون سمی قوی، کشنده باشد.
شواهد ارتباط واتیکان با فراماسونری
همواره در طول تاریخ، واتیکان به عنوان پایتخت مسیحیان کاتولیک جهان مطرح بوده است؛ اما کمکم به دلیل فساد و تحجر کلیساها در دوران قرون وسطا، اعتراضات به واتیکان فزونی گرفت؛ تا اینکه با شروع انقلاب صنعتی و ایجاد فرقه پروتستان، نقش واتیکان بسیار کمرنگ شد. امروز، واتیکان بسیار ضعیف بوده و قدرت کمی در معادلات سیاسی بینالمللی دارد. واتیکان که در قرون گذشته، همواره به عنوان دشمن اصلی «شوالیههای معبد» و «فراماسونرها» مطرح بوده، به نظر میرسد، امروز، خود تحت سیطره فراماسونری قرار گرفته است. شواهدی که ارتباط واتیکان را با فراماسونری نشان میدهد، عبارتند از:
1- وجود برخی از علائم ماسونی در تصاویر نقاشی واتیکان.
در تصویر زیر که از یکی از نقاشیهای واتیکان اقتباس شده است، ملاحظه میشود که 2 فرشته(؟!)، حلقهای را به دور نماد «چشم جهانبین» یا «مثلث نورافشان» که یک نماد کاملاً ماسونی است، گرفتهاند!
همان گونه که ملاحظه فرمودید، در تصویر فوق، نماد «چشم جهانبین» مشاهده میشود. از آنجا که نماد مذکور، یکی از نمادهای مهم و معروف فراماسونری است، میتوان نتیجه گرفت، واتیکان با فراماسونری ارتباط دارد. ممکن است برای خوانندگان محترم این سؤال پیش آید که شاید نماد «هرم و چشم جهانبین» از همان ابتدا مربوط به واتیکان و مسیحیت بوده است و گروههای ماسونی به دلیل اعتقاد به مسیحیت، از علامت مذکور بهره جستهاند. در جواب باید گفت، علامت «چشم جهانبین»، یک علامت الحادی بوده و به مسیحیت ارتباطی ندارد، زیرا اولاً: این نماد بسیار قدیمی بوده و از دوران مصر باستان و حکومت شیطانی فرعون اقتباس شده است و تعالیم الحادی مصر باستان با دین آسمانی مسیحیت، مغایر است. ثانیاً: استفاده فراوان اسرائیل از نماد «چشم جهانبین» (مانند دادگاه عالی اسرائیل)، ادعای مسیحی بودن علامت مذکور را رد میکند، چرا که اسرائیل، دین یهود تحریف شده را به رسمیت میشناسد، نه مسیحیت. بدین ترتیب نتیجه گرفته میشود، نماد «چشم جهانبین» که از تعالیم الحادی مصر باستان نشأت گرفته است، به مسیحیت هیچ ارتباطی ندارد. با توجه به مطالب گفته شده، میتوان نتیجه گرفت، فراماسونری و تعالیم منحرف آن، توانستهاند به واتیکان (مرکز کاتولیکهای جهان) نیز نفوذ کنند.
2- اتخاذ مواضع صهیونیستی از سوی تعدادی از پاپها از جمله پاپ جدید (بندیکت شانزدهم): بعد از روی کار آمدن پاپ بندیکت شانزدهم، شاهد توهینهای مکرر وی به دین مبین اسلام بودهایم اما در همین مدت، ارتباط پاپ با صهیونیستها بسیار حسنه بوده است(!)
در تصویر زیر ملاقات پاپ جدید با اولمرت، نخستوزیر سابق اسرائیل را ملاحظه میفرمایید.
یک نکته مهم در زندگی پاپ بندیکت شانزدهم وجود دارد و آن، این است که پاپ در ابتدای عمرش و در سنین جوانی، عضو «سازمان جوانان هیتلری» بوده و در این سازمان وابسته به نازیها، شرکت داشته است. وی همچنین مدتی را در پدافند ضدهوایی ارتش «آلمان نازی» گذرانده است، تا جایی که بعد از جنگ دوم جهانی ، برای مدتی در اسارت نیروهای متفقین بوده است. وجود این سابقه تاریک، همواره بر سر پاپ بندیکت شانزدهم، سنگینی میکند. اینجا سوالاتی به وجود میآید؛ پاپ که بیادبانه به ساحت مقدس پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) جسارت میکند و ایشان را جنگ طلب معرفی میکند، چگونه خود در جنگی ظالمانه شرکت کرده است؟! میتوانست به هر قیمتی از خاک آلمان فرار کند یا از فرمان مافوق خود سرپیچی کند؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن جانش تمام شود. وی که از علاقه قلبی و همیشگی خود به حضرت مسیح(ع) دم میزند، چگونه است که حفظ جان و منافع خود را بر پرهیز از جنگ ترجیح میدهد و به خدمت در ارتش نازیها میپردازد؟! مطالبی که ذکر شد، بخش کوچکی از پرونده سیاه زندگی پاپ بندیکت شانزدهم بود.
3- وجود علامت ماسونی Obelisk در میدان مرکزی واتیکان:
Obelisk یک علامت ماسونی است که از مصر باستان اقتباس شده و هیچ ارتباطی با مسیحیت ندارد. حضور این علامت در میدان مرکزی واتیکان (میدان سنتپیتر)، تأییدی بر ارتباط واتیکان با فراماسونری است.
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، بین واتیکان و فراماسونری، ارتباطی قوی وجود دارد. علاوه بر شواهدی که در این «پرونده» به آنها پرداخته شد، شواهد دیگری نیز وجود دارند که ما از پرداختن به آنها خودداری میکنیم.
شواهد ارتباط اکثر یهودیان با فراماسونری
تعدادی از شواهد مهمی که رابطه قوی یهود و فراماسونری را نشان میدهند، عبارتند از:
1- سازماندهی تعالیم پراکنده کابالا توسط یهود و انتشار آن به اروپا که سبب تشکیل گروههای ماسونی شد.
2- خوشیمن بودن عدد 13 در بین یهود و فراماسونرها.
3– اعتقاد مشترک صهیونیستها و فراماسونرها به تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان.
4- اعتقاد مشترک یهودیان و فراماسونرها به جادوگر بودن سلیمان.
5- حضور همزمان ستاره ششگوش یا ستاره داوود در پرچم اسرائیل، تعداد زیادی از کنیسههای یهودی، مهر ماسونی آمریکا، اسکناس یک دلاری آمریکا و لژهای ماسونی (همان طور که قبلاً عنوان شد، یهودیان که وارث دین تحریفشده یهود هستند، حضرت سلیمان(ع) را پیامبر نمیدانند، بلکه ایشان را پادشاه، جادوگر و-نعوذبالله- ماسون اعظم میدانند)؛ حال سوال این است که چرا یهودیان علامت «ستاره ششگوش» را که از دید آنها نماد مهر سلیمان است، در کنیسههای خود به کار میبرند؟! زیرا همان گونه که میدانیم، کنیسه عبادتگاه است، نه مرکز پادشاهی!
شواهد ارتباط اوانجلیکالها با فراماسونری
اوانجلیکالها، مهمترین گروه مسیحی در ایالات متحده آمریکا هستند که 25درصد جمعیت این کشور(حدود 80 میلیون نفر) را تشکیل میدهند. پیروان این فرقه همچنین سرسختترین دوستان اسرائیل نیز هستند. در طی سالهای اخیر، شواهد فراوانی به دست آمده است که نشان میدهد، سران فرقه اوانجلیکال، ارتباط زیادی با فراماسونری دارند (البته گهگاه جنگ زرگری و ظاهری میان فراماسونری و اوانجلیکالها انجام میشود اما آنچه که در عمل ملاحظه می شود، اتحاد بین آرمانهای فراماسونری و اوانجلیسم است). نکته مهم اینکه مردم عادی اوانجلیکال از جمله کودکان، چیزی درباره ارتباط این فرقه با فراماسونری نمیدانند و گرفتار جهل هستند اما رهبران فاسد این فرقه (که همجنسبازی و رسوایی اخلاقی بعضی از آنان همچون «تد هاگارد» ، در سال 2006 تیتر مطبوعات آمریکا شد)، بخوبی از ارتباط این فرقه با فراماسونری خبر دارند.
لبته لازم به ذکر است، در سال 2007 و یکسال بعد از رسوایی بهوجودآمده برای «هاگارد»، «کلیسای لوتران اوانجلیکالها» همجنسبازی را برای کشیشان (Pastors)، مجاز اعلام کرد(!)
تیتر خبر مذکور را میتوانید در تصویر زیر ملاحظه فرمایید.
این حرکت مفسدانه کلیسای اوانجلیکالها، علاوه بر اینکه صلاحیت مذهبی این فرقه را زیر سوال میبرد، این نکته را نیز خاطرنشان میکند که به احتمال زیاد، میزان شیوع اعمال فاسد (از جمله همجنسبازی) در سران این فرقه بسیار بالاست. در هر حال میتوان گفت، قانون اخیر کلیسای لوتران اوانجلیکال، خود سند مهمی است که نشان میدهد، سران این فرقه، به احتمال بسیار زیاد با گروههای فاسدی همچون همجنسبازان، فراماسونرها و... ارتباط دارند. شواهد دیگری که نشان میدهند فرقه اوانجلیکال با فراماسونری ارتباط دارد، عبارتند از:
1- حمایت فراوان اوانجلیکالها (نو انجیلیها) از دولت اشغالگر، نامشروع و ماسونی اسرائیل.
2- علاقه فراوان اوانجلیکالها به صهیونیسم؛ تا آنجا که به «مسیحیان صهیونیست» معروفند.
3- اعتقاد به لزوم ساخت معبد سلیمان به عنوان زمینهساز بازگشت حضرت مسیح(ع). این اعتقاد در اکثر گروههای مسیحی دیگر دیده نمیشود. در واقع این مسأله بسیار عجیب است که یک گروه مسیحی (اوانجلیکالها)، به ساخت معبد سلیمان اعتقاد دارند و آن را به ظهور حضرت مسیح(ع) ارتباط میدهند! در حقیقت، ساخت معبد سلیمان، یکی از اشتراکات اعتقادی اوانجلیکالها، فراماسونرها و اکثر یهودیان است.
4- وجود ستاره ششگوش در بعضی از کتب اوانجلیکالها به عنوان یک علامت کلیدی. وجود این علامت ماسونی در کتب نوانجیلی، تأییدی بر ارتباط این فرقه با ماسونها و صهیونیستهاست. اعتقاد آنها به این علامت به قدری زیاد است که حتی از آن در کنار صلیب استفاده میکنند!
5- اعتقاد فراوان اوانجلیکالها به رئیسجمهوری پیشین آمریکا، جورج دبلیو. بوش که ماسون است. در آمریکا، کمپهای انجیلی به نام «کمپ عیسی» (Jesus Camp) وجود دارند که اوانجلیکالها، فرزندان خود را به این کمپها میفرستند تا برای خدمت در ارتش خدا (ارتش آمریکا!)، آموزش ببینند. درباره یکی از این کمپها و فعالیتهای آن، فیلم مستندی توسط شبکه ABC News آمریکا تهیه شده است که در آن، به ابعاد مختلف کمپهای مذکور پرداخته شده است. لازم به ذکر است، فیلم مذکور به سرعت از سایتهای اینترنتی حذف شد اما به لطف خدا، فیلم در همان مدت حضور در اینترنت، به دست نگارنده رسید. در این فیلم، کودکان انجیلی در حالی که به پای عکس «جورج بوش» افتادهاند و آن را میپرستند، مشاهده میشوند! دلیل این حرکت عجیب آنها این است که از دیدگاه نوانجیلیهای افراطی - نستجیر بالله- «جورج بوش» تجلی خدا (مسیح) است! (در مسیحیت تحریف شده، مسیحیان اعتقاد به 3 وجود خدایی دارند: پدر، پسر، روحالقدس). در یک صحنه از فیلم، ملاحظه میشود که کودکان با دست به عکس بوش اشاره کرده و میگویند: (!This is the picture of God = این عکس خداست!)علت اینکه کودکان چنین سخن احمقانهای را به زبان میآورند، این است که اعتقاد دارند جورج بوش با حمله به عراق، زمینه را برای بازگشت مسیح (؟!) آماده کرده است. به همین دلیل جورج بوش را تجلی مسیح میدانند!