تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹:۲۱  ، 
کد خبر : ۱۳۸۲۱۷
واکاوی راهبرد اخیر آمریکا علیه ایران تحت عنوان نبرد نرم

از صلح سرد تا جنگ نرم

مقدمه: یکی از ابزارها و شیوه های ایالات متحده برای تغییر رفتار و یا تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران، تقویت آموزه های جنگ نرم در سیاست های عملیاتی و راهبردی است. نبرد نرم (Soft War) در برابر نبرد سخت (Hard War) توسل به مجموعه منابع نرمی است که بدون هرگونه درگیری نظامی مقدمات تغلب بر جامعه و گروه هدف را فراهم می کند و از نوعی قدرت اقناعی بالا برخوردار است. در نبرد نرم نیازی به کارخانه های اسلحه سازی، زرادخانه های اتمی و زاغه های مهمات نیست، بلکه در متمدن ترین نهادهای بشری اعم از دانشگاهها، مراکز علمی و فرهنگی، انجمن های خیریه و... تفنگ های نرم سمبه می خورند و فشنگ ها در خشاب عملیات های روانی پیشرفته جا می گیرند. جنگ روانی، جذب نخبگان، دامن زدن به نارضایتی ها، جنگ رایانه ای، اینترنتی، براندازی نرم، راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی، اعتماد زدایی و شبکه سازی تنها بخشی از صورتهای جنگ نرم هستند. در نبرد نرم هدف اولیه اشغال یک سرزمین جغرافیایی نیست بلکه این افکار عمومی است که به اشغال در می آید. جنگ نرم یک درگیری سیاسی برای تبدیل شدن به قدرت و درک مدیریت سیاسی محسوب می شود که در آن جنگ های سیاسی به صورت عملیات روانی و با کمک سلاح اطلاعات به وقوع می پیوندد. در جنگ نرم، دشمن اصلی هزینه سنگینی نمی پردازد، بلکه عمده هزینه را بر دوش نیروهای داخلی سرشکن می کند. جنگ نرم، محصول خود را در انتخابات درو می کند چرا که جابه جایی افکار در انتخابات صورت می گیرد. در صورت موفقیت و کسب رای، حاکمیت دوگانه، تغییر افکار و فروپاشی را دنبال خواهند کرد و در صورت عدم کسب رای، با شبکه های اجتماعی سازماندهی شده فاز نافرمانی مدنی و انحراف ذهنی حکومت را دنبال خواهند کرد. در این مجال ضمن واکاوی ابعاد پیچیده نبرد نرم به مطالعه و تحلیل برخی رویکردها و طرح های آمریکایی در مواجهه با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می پردازیم.

1 - پدیدارشناسی نبرد نرم
پدیدار شناسی نبرد نرم، مستلزم فهم (context) پیچیده آن است که محصول تلفیق استراتژیک تجارب پیروزی و تفوق ایالات متحده بر اتحاد جماهیر شوروی، قدرت ناتوی فرهنگی، ایده های نوسازی و دگرگونی سیاسی در دهه60 و گرایش ها و استراتژی امنیت ملی آمریکا در جهان تک قطبی قرن بیست و یکم است.
1-1: فروپاشی شوروی
آمریکایی ها از آغاز قرن بیستم به مرور با قدرت شگفت انگیز نبرد نرم آشنا شدند هر چند با چند دهه تاخیر قادر به استفاده از این سلاح استراتژیک برای شکست مخالفان خود گشتند.در سال1917 ، رئیس جمهور وودرو ویلسون کمیته اطلاعات عمومی را تاسیس و پایه ریزی کرد و مسئولیت آن را برعهده جرج کریل، دوست روزنامه نگارش سپرد. کریل به سازماندهی تورهای مسافرتی، انتشار جزوه هایی درباره زندگی دینی آمریکاییان و تاسیس سرویس خبری دولتی اقدام کرد. اما این اداره به خاطر ظن و تردید هایی که برانگیخت اندکی پس از بازگشت صلح برچیده شد. در اواخر دهه1930 ، دولت روزولت متقاعد شد که “امنیت آمریکا به توانایی اش در گفتگو و جلب حمایت مردم سایر کشورهای دنیا بستگی دارد.” بویژه که وی در آن زمان نگران تبلیغات آلمانی ها در آمریکای لاتین بود.
در سال1938 ، وزارت امورخارجه آمریکا بخش روابط فرهنگی تاسیس کرد و دو سال بعد با ایجاد اداره امور بین آمریکایی به سرپرستی نلسون راکفلر ، این اداره تکمیل شد. اداره جدید، فرهنگ و اطلاعات آمریکا را در آمریکای لاتین فعالانه ترویج و ارتقاء می داد. پس از ورود دولت آمریکا به جنگ جهانی دوم ، تهاجم فرهنگی این کشور دامنه جهانی پیدا کرد. در همین دوران رادیو صدای آمریکا با الهام از الگوی بی. بی. سی، در سال1943 از23 دستگاه فرستنده به27 زبان دنیا خبر پخش می کرد. با آغاز جنگ سرد و افزایش تهدید شوروی، رادیو صدای آمریکا به گسترش دامنه فعالیت پرداخت. رادیوهای ویژه ای همچون رادیو آزادی و رادیو اروپا آزاد اضافه شدند که در پخش برنامه برای بلوک شرق از تبعیدی ها استفاده می کردند. در حال حاضر، رادیو صدای آمریکا به53 زبان دنیا برای حدود91 میلیون نفر برنامه پخش می کند.
کمیته خطر کنونی در اوج جنگ سرد در سال1950 همزمان با آغاز جنگ سرد به عنوان تشکیلاتی در راستای ایجاد اجماع ملی برای مقابله با توسعه طلبی شوروی به منظور آموزش آمریکاییان برای مقابله با توسعه طلبی در عرصه سیاسی آمریکا ظاهر شد.
در دهه70 توسط سناتور دموکرات هنری اسکوب جکسون با هدف اتخاذ موضعی قوی در قبال روس ها تجدید حیاتی دوباره یافت.
جنگ نرم به وسیله کمیته خطر جاری در سال های پایانی دهه1980 طراحی شد. در آن مقطع و در پی اصلاحات گورباچف مبنی بر ایجاد فضای باز سیاسی (گلاسنوست) و تغییر در قوانین اقتصادی (پروسترویکا) این کمیته با منتفی دانستن جنگ سخت و رودررو با اتحاد جماهیر شوروی تنها راه به زانو درآوردن بلوک شرق را جنگ نرم و فروپاشی از درون معرفی کرد. سیاستگذاران پنتاگون و سیا با سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانه ای و ساماندهی نافرمانی مدنی اتحاد شوروی را به فروپاشی و شکست واداشتند.
بر این اساس، کمیته ا با عنوان کمیته خطر جاری (1) برای مهار و تغییر رفتار و ساختار شوروی سابق و بلوک شرق تشکیل شد. اعضای این کمیته 2() را گروهی از سناتورهای آمریکایی، مسئولان ارشد وزارت خارجه، گروهی از مسئولان و مدیران با سابقه سیا و پنتاگون، اساتید برجسته علوم سیاسی و عده ای از استراتژیست های موسسه مطالعاتی امریکن اینترپرایز تشکیل می دادند.
این کمیته ضمن منتفی دانستن جنگ سخت، پروژه فروپاشی از درون را طراحی نمودند. پروژه مذکور مبتنی بر راهکارهای زیر بود:
1. تضعیف بنیه اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی از طریق پایین نگه داشتن قیمت نفت؛
2. به هدر دادن منابع مادی این کشور به وسیله وارد کردن شوروی به مسابقه تسلیحاتی؛
3 . تغییر نگرش مردم و جابه جایی افکارعمومی از طریق جنگ تبلیغاتی و رسانه ای (جنگ روانی)؛
4. جذب، تربیت و هدایت نخبگان سیاسی و فرهنگی شوروی سابق؛
5. تلاش برای دست نیافتن شوروی سابق به فناوری های پیشرفته؛
6. مهار قدرت نرم و نفوذ ایدئولوژیک شوروی سابق، بویژه در کشورهای جهان سوم.
در میان محورهای شش گانه یاد شده ، بندهای اول، سوم و ششم بیش از دیگر موضوعات مورد تاکید و توجه آمریکایی ها بود. تضعیف بنیه اقتصادی شوروی سابق از طریق کاهش و کنترل قیمت نفت، پس از دیدار ویلیام کیسی (رئیس اسبق سازمان سیا) و ملک فهد در اوایل دهه80 ، به فاز اجرا منتقل شد.
این عامل در فروپاشی شوروی سابق آنچنان تاثیرگذار بود که چند سال بعد، با بی رمق شدن بنیه اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی، شرایط برای تغییر رفتار و سپس تغییر ساختار این ابرقدرت فراهم شد.
1-2-: ناتوی فرهنگی
پس از پایان جنگ جهانی دوم، فضای بین الملل وجهه ای دوقطبی یافت. در این دوره که تا سال1989 و فروپاشی دیوار برلین ادامه داشت کشورهای طرفدار امپریالیسم لیبرال مانند آمریکا، انگلیس، آلمان غربی، بلژیک، فرانسه و ... در بلوک سیاسی غرب مرزبندی شدند و کشورهای طرفدار سوسیال امپریالیسم مانند شوروی، آلمان شرقی، چکسلواکی، لهستان، بلغارستان و ... در بلوک سیاسی شرق.
تضاد و تقابل سیاسی و نظامی این دو بلوک موجد پدیده ای به نام جنگ سرد شد. اگرچه تنور این جنگ هیچ وقت به طور جدی گرم نشد اما در نفس مخاصمه هیچ یک از طرفین تردیدی نداشتند. لذا هر دو بلوک متخاصم در قالب یک پیمان نظامی به منظور بازدارندگی رقیب، علنا در مقابل هم صف آرایی کردند. جهان لیبرالیسم در قالب پیمان نظامی ناتو و جهان سوسیالیسم در قالب پیمان نظامی ورشو.
به طور طبیعی جنگ روانی و تبلیغی سازمان یافته غرب علیه شرق در طول دوران جنگ سرد یکی از کارکردهای اصلی ناتو به شمار می آمد. هدف از این الگو این بود که با استفاده از قدرت تبلیغات و رسانه، تفکر، سبک و الگوی زندگی کمونیستی در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با بن بست روبرو شود.
مهم ترین تحقیق در این خصوص کتاب خانم فرانسس ساندرس، پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی، است که چاپ اول آن در سال1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به پا کرد. خانم ساندرس نشان می دهد که کوردمه یر، رئیس بخش عملیات بین المللی سیا، و دوست او، آرتور شلزینگر (پسر)، طبق طرحی که ملوین لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که شبکه فرهنگی غول آسایی در سراسر جهان تاسیس کرد. خانم ساندرس این شبکه را “ناتوی فرهنگی” می نامد. بودجه این عملیات در سال1950 ، یعنی در زمان دولت ترومن،34 میلیون دلار در سال بود. سیا در چارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی، شبکه مطبوعاتی جهان شمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا، خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت و در تمام این دوران، مطبوعات روشنفکری با نفوذ، از سیا کمک های مالی مستقیم یا غیرمستقیم دریافت می کردند.
به تعبیر خانم ساندرس، سیا و ناتو در طول جنگ سرد، در مقام “وزارت فرهنگ بلوک غرب” عمل می کرد. مثلا از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به شدت حمایت می کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد. در هالیوود، ماموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود، سیاه پوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه ای آزاد و دموکرات نشان دهند. در این زمینه فیلم مزرعه حیوانات جرج ارول، با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.
مهم ترین اقدام سیا، تاسیس کنگره “آزادی فرهنگی” بود که در ژوئن1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس روشنفکران برجسته ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام کرد: “دوستان آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است” آرتور کوستلر رابطه نزدیک با سیا داشت و رهنمودهای او در فعالیت های سیا در میان روشنفکران بسیار موثر بود.
از نخستین اقدامات کنگره، صرف پول های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اول آنها تقویت چ‘ گرایان غیرکمونیست و مارکسیست های مخالف شوروی (سابق) بود. هدف دوم، مقابله با روحیات ضدآمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب است.
تعدادی از دانشگاه های سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک و هاروارد، زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلا، بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا از مهم ترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می یافت. هرچند این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به نام جولیوس فلیشمن ایجاد کرده بود اما با بودجه سیا تامین می شد. هدایت این بنیاد را جک تامپسون، مامور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت. (3)
1-3): ایده‌های نوسازی و دگرگونی سیاسی در دهه60
مهندسی اجتماعی سودمند نامی بود که پس از بی اعتباری مارکسیسم به دلیل استالینیسم به نوسازی تحمیلی کشورها بر اساس شاخصهای دموکراتیک داده شد. تصویر یک کشور معمول (Normal Country) در نظم نوین جهانی متکی بر لیبرال دموکراسی آمریکایی نقطه عزیمت این دکترین است.
آیزنشتات این باور را این گونه تصریح می کند: “نوسازی از دید تاریخی، فرایند دگرگونی به سوی آن گونه نظام های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که از سده هفدهم تا سده نوزدهم میلادی در اروپای غربی و آمریکای شمالی ایجاد شده و سپس به دیگر کشورهای اروپایی و در سده های نوزدهم و بیستم میلادی به آمریکای جنوبی و قاره های آفریقا و اسیا گسترش یافته است.”
به زعم قائلین به ضرورت دگرگونی سیاسی نوسازی در زمینه های گوناگون خود باعث شکل گیری ساختارهای جدیدی می شود که از سلسله مراتب و جایگاه های جدید اجتماعی تشکیل شده اند که قبلا وجود نداشته اند. اقشار، گروه ها و طبقات اجتماعی جدیدی شکل می گیرند و حاصل آن تحرک اجتماعی قوی بین طبقات اجتماعی می گردد. (4)
از سویی نوسازی در نظام باعث شکل گیری سلسله مراتب افسران می گردد و ایجاد تحرک اجتماعی بین آنان، و از سوی دیگر نوسازی آموزشی باعث شکل گیری سلسله مراتب دبیران و دانش آموزان و دانشجویان و اساتید می شود. این اقشار جدید تفاوت بسیاری با اقشار قدیمی دارند، آنها با ارزش ها و دیده ها و تفکرات اجتماعی جدید رشد می نمایند و به دنبال ایجاد تغییر هستند. این فرایندی عادی و بی دردسر نیست بلکه فرایندی تنش زا و توام با مقاومت و خشونت رخ می دهد.
نوسازی یک فرایند زمانبر است و مقدماتی نظیر تغییر در شخصیت، تحولات فرهنگی، عرفی شدن جامعه، گذار از سنت به مدرنیسم، تغییرات ملموس در نظام آموزشی و... را طلب می کند.
هر چند ریشه های نبرد نرم در ایده های نوسازی مستتر است اما به نظر می رسد در جنگ نرم بر خلاف دگرگونی سیاسی تاکید عمده بر ساحت سیاسی است و نوعی حرکت از بالا به پایین تعریف شده است. این در حالی است که در نوسازی تحولات پسینی بر بستر تغییرات اجتماعی بطئی می روید.
هر چند قدرت نرم توانایی دستیابی به اهداف و آمال مطلوب از طریق جلب حمایت افکار عمومی جامعه و نخبگان، و اقناع اذهان به جای اعمال فشار است و این بعد متاخر قدرت، از منابع فرهنگ، عقاید، باورها، و آداب و سنن اجتماعی نشئت می گیرد اما در واقع امواج بیداری در کشورهای به اصطلاح غرب غیر نرمال و تاخیر قابل تامل در تغییرات شخصیتی و فرهنگی باعث شده است تا دکترین نبرد نرم با رویکرد از بالا به پایین طراحی شود.
آخرین نظرسنجی که به وسیله شورای روابط خارجی آمریکا در بیشتر کشورهای خاورمیانه مانند مصر، عربستان سعودی، اردن، لبنان و امارات متحده عربی صورت گرفته حاکی از آن است که کمتر از ده درصد مردم این کشورها طرفدار دموکراسی به سبک آمریکایی اند. اکثریت مردم این کشورها معتقدند هدف اصلی آمریکا از پروژه دموکراسی سازی در خاورمیانه دستیابی آسان به نفت، امنیت اسرائیل و تضعیف مسلمانان است.
2- اعترافات متهمین به براندازی نرم در ایران
اعترافات برخی از متهمین پروژه براندازی نرم حاکی از واقعیات و نکات تلخی است که علی رغم تذکرات مکرر مقام معظم رهبری و دلسوزان کشور هنوز توسط بخشهایی از نخبگان جامعه مورد غفلت واقع می شود . با توجه به تجربه کشورهای اوکراین ، گرجستان ، قرقیزستان و ... طراحان آمریکایی انقلاب مخملی، نقطه عزیمت برنامه های براندازانه خود را در درون دانشگاهها جستجو می کنند . آنها در قالب اعطای بورسها وفرصتهای تحقیقاتی ، کنفرانسهای علمی ، نشریات معتبر جهانی و ... از دانشگاههای کشورهای “ غیر معمول “ برای پیشبرد پروژه دموکراسی سازی غربی یارگیری می کنند وسپس در یک فرایند شبکه سازی مقدمات تاثیرگذاری بر فضای الیت جامعه را فراهم می نمایند . الیت در تعامل با بدنه اجتماعی طی یک پروسه چند ساله افکار عمومی را برای دموکراسی سازی متقاعد می کند و در نهایت به تعبیر خود آنها در یک فرصت مغتنم با استفاده از “حداقلهای دموکراتیک کشورها” بدون هیچ خشونتی یک سنگر جدید فتح می شود .
جهانبگلو در بخشی از اعترافاتش ضمن اشاره به شرکت در کنفرانس به اصطلاح علمی “ یو سی اله” به نکته در خور توجهی اشاره کرد . وی گفت : این کنفرانس اسمش یوسی اله بود برای اینکه توسط یک بخشی از دانشگاه یوسی اله برگزار می شد ولی در حقیقت خرج کنفرانس را وزارت خارجه آمریکا بیشتر تقبل می کرد ... در آنجا با یک سری افراد آمریکایی آشنا شدم و یک سری افراد که از اسرائیل می آمدند واین افراد مثل آقای”یوسی آی فر” بیشتر ماموران اطلاعاتی بودند .در واقع شبکه سازی برای پروژه براندازی در قالب کنفرانسهای علمی ودر درون لابی های غیر رسمی جایی که سیاست سازان (Policy Makers) آمریکایی حضور دارند صورت می گیرد .اما نکته شایان توجه دیگر در اعترافات اسفندیاری ، تاجبخش و جهانبگلو زمان طراحی برنامه ایران در مرکز ویلسون است . بنیادها و مراکز آمریکایی از نیمه دوم دهه90 به طور جدی به موضوع برنامه ایران پرداختند و این دقیقا سالهایی است که دوم خردادی ها قدرت را در کشور به دست گرفتند . در واقع شعارها و عملکرد دوم خردادی ها فضا را برای تحرک بیشتر این دست نهادهای آمریکایی مساعد کرد .
در1997 مسئول برنامه بین الملل مرکز ویلسون با هاله اسفندیاری تماس می گیرد و به او پیشنهاد می دهد که یک برنامه خاورمیانه طراحی کند . کیان تاجبخش به گفته خود تا سال1997 هیچ توجهی به مسائل ایران نداشت اما پس از آن به سفارش بیژن خواجه پور به ایران سفر می کند و با مجله معلوم الحال “گفتگو” همکاری می نماید .
با شکست شبه کودتای18 تیر، طراحان جنگ نرم به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد اهدافشان در جمهوری اسلامی ایران نمی توانند بر سرمایه گذاری روی قشری خاص حساب ویژه باز کنند بنابراین لایه های دیگری از جامعه همچون زنان، روزنامه نگاران، اساتیددانشگاه، نخبگان، کارگران و هنرمندان هم باید به میدان بیایند تا زمینه های کودتای مخملین به صورت فراگیر و گسترده در کشور فراهم گردد.
بعد از غائله18 تیر رامین جهانبگلو به دعوت هاله اسفندیاری به مرکز ویلسون می رود و راجع به مسئله رفراندوم صحبت می کند . علی افشاری بعد از این حوادث از صندوق دموکراسی بورس مطالعاتی می گیرد . محسن سازگارا از دانشگاه هاروارد بورس می گیرد.
عبدالکریم سروش ، حسین بشیریه ، عطاء الله مهاجرانی و... نیز تقریبا سرنوشتی کم وبیش مشابه با اسلاف خود پیدا می کنند .اما امروز با کنار زده شدن بسیاری ازپرده ها برای جریانات سیاسی کشور موضوع پروژه براندازی نرم کاملا عینیت یافته است . در این جنگ آشکار هیچ خیانتی را بنا به تساهل و تجاهل نمی توان گذاشت . نخبگان سیاسی کشور بر حساسیت این توطئه خطرناک واقف هستند وبرخی نباید اجازه دهند ذیل چتر حمایتی آنها عده ای داده های لو رفته ماموران اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی را به اسم لیبرال دموکراسی نشخوار کنند .
امروز حجاریان مقابل چشمهای نظاره گر و پرسشگر میلیونها ایرانی می ایستد و می گوید:” من هم در این انتخابات با ارائه تحلیل های ناصواب مرتکب خطاهای سهمگین شده ام که از آنها تبری می جویم چون قطعا مورد رضای محبوب عالمیان نیست و موجب ندامت است . من به خاطر این تحلیل های ناصواب که مبنای بسیاری از اعمال نادرست قرار گرفته از ملت عزیز ایران عذر خواهی می کنم .”
سعید حجاریان در متن دفاعیه خود با اشاره به واکاوی ریشه ها و علل موضع گیری هایش طی ده پانزده سال اخیر به نکته بسیار مهمی اشاره کرد که به زعم راقم این سطور جزء امهات مسائل امروز و فردای جامعه ایران و بستر بسیاری از مشکلات کشور در حوزه نخبگی است.
” متاسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی بخصوص در رشته های جامعه شناسی وعلوم سیاسی مواجه ایم و علی رغم گسترش مراکز آموزشی عالی و کثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی ، متون آن از عمق چندانی بر خوردار نیست ومطالب با ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می شود.”
تصویب بودجه15 میلیون یورویی دولت هلند تحت عنوان پلورالیسم رسانه ای در ایران “ که برمبنای آن موسسه هلندی “هیفوس “ وظیفه پشتیبانی مالی از روزنامه نگاران، رسانه های مکتوب و دیجیتالی را برعهده می گیرد، بخشی دیگر از پروژه سرمایه گذاری غرب بر اصحاب رسانه ای ایران در راستای تدارک مقدمات انقلاب مخملی بود.
براساس گزارش رسمی موسسه “هیفوس “، این موسسه در سال گذشته کمک های مالی خود را به موسسات، نشریات و سایت های اینترنتی همچون “راهی “ متعلق به “شادی صدر “ از روزنامه نگاران فمنیست، “کارورزی سازمان های جامعه مدنی “ متعلق به “محبوبه عباسقلی زاده “ که در نشریات فمنیستی قلم می زند، “کنشگران داوطلب “ متعلق به “سهراب رزاقی “، “ایران گویا “ به مدیر عاملی “حسین باستانی “ عضو ارشد حزب مشارکت ایران، “مرکز فرهنگی زنان “، “کانون زنان ایران “ و روزنامه اینترنتی “روز آنلاین “ اعطا کرده است. در کنار موسسه “هیفوس “، موسسات واسطی همچون “بنیاد دخترک “، “فریدوم هاوس “ و “پرس تاو “ نیز کار تدارک مالی، فنی و امنیتی روزنامه نگاران تجدیدنظر طلب را برعهده داشته اند.
کسانی که مسئولان بلندپایه کشور را به توهم توطئه و بیماری پارانویا متهم می کردند، امروز خود متهم اصلی پروژه براندازی نرم با خط دهی دشمنان خارجی نظام هستند. آدرس لاشه چمدان های دلاری که آیت الله مصباح یزدی کمتر از یک دهه پیش خطر آن را به دولتمردان دوم خردادی گوشزد می کرد، امروز پیدا شده است. واقعیت ها تلخ است اما تاریخ در گذر زمان امکان تجزیه و تحلیل حوادث را فراهم می کند. حکایت های ناگفته برخی دوم خردادی ها بسیار است که به مرور برای افکار عمومی روشن خواهد شد. اعترافات “کاملیا انتخابی فرد” خبرنگار دوم خردادی در کتاب خاطرات خود بخش دیگری از نیمه پنهان روابط برخی چهره های شاخص دوم خردادی ها با سرویس جاسوسی وامنیتی بیگانه و افرادی مانند جرج سوروس، بنی صدر، سلمان رشدی و... را برملا کرد.
”هاله اسفندیاری “ می گوید: “علاوه بر برنامه کشورهای خاورمیانه، هدف از برنامه ایران این بود که وقتی یک سخنران از ایران می آید و در یک مرکزی به اهمیت “مرکز ویلسون “ صحبت می کند یک عده ای می آیند و حرف های آنها را گوش می کنند. این افراد سیاست سازان هستند. سیاست سازان در واشنگتن کسانی اند که در نهادهای دولتی، کنگره آمریکا، نهادهای اطلاعاتی، رسانه های گروهی، بنیادها، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی فعالیت می کنند. اینها طیف خیلی وسیعی را در بر می گیرند “.
”هاله اسفندیاری “ خاطرنشان کرد: “نقش من یکی این بود که سخنران ها را شناسایی کنم و چون سال ها از ایران دور بودم در این مورد واقعا با متخصصین ایرانی که در واشنگتن بودند مشورت می کردم و از متخصصین ایرانی که در سراسر آمریکا در دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی و غیره کار می کردند، اسم می خواستم. نحوه دیگر کار این بود که من بعضی وقت ها که به ایران سفر می کردم اگر اسمی داشتم با این شخص تماس می گرفتم و یک آشنایی برقرار می کردم “.
همچنین “یحیی کیان تاج بخش “ بیان داشت: “دیدیم که یک بعد پروژه، برنامه های آشکار است و یک بعد دیگر نهادسازی، فرهنگ سازی و شبکه سازی ولی بعد سوم در واقع اهداف دراز مدت بنیاد سوروس هست که محتوای آن پیاده کردن فلسفه جامعه باز است.”
در انتخابات88 باورود میرحسین موسوی به عرصه انتخابات جریان افراطی فرصت را غنیمت شمرد تا با تدارک مقدمات لازم خط انقلاب مخملی را دنبال کند. رسوبات اندیشه مارکسیستی طبقات متخاصم در بین جریانات چ‘ ایران مولد رویکرد جدیدی شد که در انضمام با انگاره های لیبرالیستی مدرن می خواست تنش های اجتماعی طبیعی را به سمت و وسوی یک جنگ طبقاتی تمام عیار سوق دهد. این موضوع پیوند مستقیمی با تلاش دشمن برای یک انقلاب مخملی در ایران برقرار کرده بود.
3- الگوبرداری مستقیم از انقلاب‌های رنگی
انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد و این واژه برای نخستین بار از سوی “والسلاو هاول “ رئیس جمهور پیشین چک، که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود، وارد ادبیات سیاسی شد، انقلاب های رنگین و مخملین، جنگ سرد جدید و غیرایدئولوژیکی بود که در راستای راهبرد جهانی آمریکا برای پرکردن خلا قدرت شوروی سابق در اروپای مرکزی و شرقی، آسیای مرکزی و قفقاز و از میان برداشتن موانع هژمونی آمریکا عملیاتی شد.
الگوبرداری مشابه از یک سلسله تحرکات مرتبط به هم تحت عنوان انقلاب های رنگی در کشورهایی نظیر گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و صربستان در ظرفیت سازی مدنی و شبکه سازی اخیر بسیار قابل توجه است.
به عنوان نمونه انتخابات پارلمانیدر قرقیزستان پس از آنکه حامیان عسگر آقایف به پیروزی چشمگیر و قاطعی دست یافتند ،در پایان دور دوم رای گیری سازمان امنیت و همکاری اروپا روند انتخابات را با نقایص فراوان توصیف کرد در حالی که به اذعان بسیاری از تحلیلگران این انتخابات بسیار آزادانه و دموکراتیک برگزار شد.
در پی یک سلسله اقدامات روانی سنگین نخستین اعتراضات به روند برگزاری انتخابات از شهرهای جنوبی کشور آغاز شد ، آقایف تحت فشار افکار عمومی دستور بررسی تخلفات احتمالی را صادر کرد و در روزدر جریان نخستین راهپیمایی بزرگ مردمی در بیشکک (پایتخت) ،دولت با حمله مردم به ساختمان اصلی اش سرنگون شد و با انقلاب گل لاله دولت قرقیزستان بی سر و صدا به نفع غرب تغییر کرد.
در انتخابات پارلمانی گرجستان نیز بهانه عمده مخالفین تقلب در انتخابات2003 بود که در نوامبر همان سال منجر به کناره گیری شواردنادزه از قدرت و آغاز حکومت ساکاشویلی (بالقب دن کیشوت گرجستان) شد.
در صربستان و اوکراین نیز وقایعی از همین جنس منجر به تغییر دولتها شد. در انقلاب نارنجی اوکراین ،پس از چند روز نظاهرات حامیان یوشچنکو پارلمان این کشور نتیجه انتخابات را مخدوش و ملغا اعلام کرد و با برگزاری دوباره انتخابات ویکتور یوشچنکو با کسب اکثریت آرا قدرت را در دست گرفت.
البته با توجه به مذهبی بودن و سنت گرایی جامعه ایران، سرمایه های اجتماعی گسترده در حمایت از نظام اسلامی و پررنگ بودن نقش محوری ولایت در ایران، رای25 میلیونی ملت به رئیس جمهور منتخب و... شرایط کنونی مهیای آزمون و خطای تجارب کشورهای مذکور در ایران نیست اما این بدان معنا نمی تواند باشد که ظرفیت سازی مدنی غیر مشروع ، تجمعات غیر قانونی پی در پی، دعوت مردم به آشوب و شورش، الغای تشویش در اذهان عمومی با تردید نسبت به نتایج قانونی انتخابات و ... پتانسیل های لازم را برای پروژه براندازی نرم تقویت نمی کند. در واقع تحرکات اخیر به نوعی تمرین انقلاب مخملی در ایران و نوعی اباحی گری سیاسی برای حساسیت زدایی در افکار عمومی بود.
فرایندهای انقلاب مخملی بر بستر نبرد نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران شامل شبکه سازی و نهادسازی برای انقلاب رنگی از جمله سازماندهی NGO ها و سازمان رای88 ، آموزش عناصر جذب شده در شبکه ها و نهادهای سازماندهی شده در دبی، دهلی نو، آمریکا، هلند و...، ترجمه و انتشار کتاب ها و فیلم های آموزش انقلاب مخملی، دعوت بنیاد سوروس از تعدادی روزنامه نگاران به آمریکا، راه اندازی بی بی سی فارسی و تغییر سفیر انگلیس، زیر سوال بردن سلامت انتخابات در ایران با تشکیل کمیته صیانت از آراء و القای تقلب در انتخابات، بحران نمایی، تهدیدنمایی و سیاه نمایی از وضعیت کشور و القاء ناکارآمدی دولت، متهم کردن دولت به دروغگویی و تقلب برای جابه جایی افکار عمومی، طراحی سناریوی اقدام ضدامنیتی و فریب اطلاعاتی در ماجرای پرواز اهواز، نمادسازی برای تهییج افکار عمومی، اعلام پیروزی قاطع در انتخابات قبل از انتخابات و درحین برگزاری انتخابات، درخواست ابطال انتخابات و فراخوان برای نافرمانی مدنی پس از اعلام نتایج انتخابات بود.
یکی از کتاب های آموزشی کودتای مخملی که خلاصه ای از مبانی نظری و بیشتر با رویکردی عملی، آموزه های کودتای نرم را بیان می کند توسط موسسه آلبرت اینشتین به منظور استفاده “مبارزان راه دموکراسی” در رژیم های به زعم آنها دیکتاتوری، به زبان های مختلف از جمله فارسی ترجمه شده است، نظریه پرداز اصلی این تفکر، جین شارپ، دکتر فلسفه و استاد علوم سیاسی چندین دانشگاه آمریکا و عضو ارشد اندیشکده آلبرت اینشتین است که از اواسط قرن بیستم نظریه خود را تبیین و بسط داد و معروف ترین کتاب وی تحت عنوان “از دیکتاتوری تا دموکراسیFrom Dictatorship to Democracy ” است.
این کتاب حدود70 صفحه داشته و شامل10 فصل و یک پیوست است. عناوین ده فصل این کتاب به ترتیب مواجهه واقع بینانه با دیکتاتورها، خطرات مذاکره، قدرت از کجا می آید؟، دیکتاتوری ها ضعف هایی دارند، به کارگیری قدرت، ضرورت برنامه ریزی استراتژیک، برنامه ریزی استراتژی، کاربرد مبارزه طلبی سیاسی، فروپاشاندن دیکتاتور و زیربنای دموکراسی پایدار بوده و در پیوست همین کتاب،198 اقدام عملی پیشنهادی برای سرنگونی یک دیکتاتور شماره گذاری شده است.
بیش از100 مورد از این طرح ها و برنامه ها در کشور ما اجرایی شد که در بسیاری از موارد هم تلاش هایشان موفق نبود.
هر چند این طرح در مراحل اولیه شکست خورد اما یکی از ویژگی های انقلاب های رنگی قدرت ترمیم و بازسازی آنها پس از ناکامی در یک مقطع حساس است. در حقیقت فرایندهای زیردستی پروژه براندازی نرم در انتخابات مختلف اعم از اعتماد زایی، اعتبار زدایی ، مشروعیت یابی، نهادسازی، شبکه سازی، نافرمانی مدنی، تظاهرات اعتراض آمیز protest demonstration و ... ضمن پوست اندازی به سرعت احیا و ترمیم می شود و می تواند فضاهای جدید بخصوص در انتخابات مختلف اعم از شوراها، مجلس، ریاست جمهوری و... وارد فاز عملیاتی گردد.
4- بسترسازی برای جنگ قدرت
دشمن در صدد بود تا شکست انقلاب مخملی در ایران را با پروژه القای جنگ قدرت مانند همان چیزی که در نپال و تایلند اتفاق افتاد، جبران کند.
در این الگو موجی از ناآرامی و التهاب دائمی برفضای عمومی کشور حاکم است.
در تایلند با پایان تظاهرات زرد پوشان که رنگ خانواده سلطنتی در تایلند است و سقوط دولت سومچای ونگساوات، سرخ پوشان خیابان های بانکوک را به تصرف خود درآوردند.
تاکسین شیناواترا نخست وزیر برکنار شده و متواری تایلند چندی پیش به هوادارانش اعلام کرد به خاطر آنان به کشور باز خواهد گشت.
در نپال هم وضعیت مشابهی بین گیانندرا دوازدهمین پادشاه حکومت سلطنتی این کشور که مخلوع شد و مائوئیست ها حاکم است. هنوز نیروهای صلحبان سازمان ملل در این کشور حضور دارند و هرج و مرج ادامه دارد.
مختصات محدود جنگ قدرت نسبت به انقلاب مخملی و امکان هدایت دقیق آن از بالا دشمن را به این سمت متمایل کرده که می تواند روی این پروژه کار کند و مقدمات یک کودتای سیاسی را فراهم نماید.
بسترو زمینه طراحی این توطئه از دوحالت خارج نیست. یا دشمن به دلیل ضعف اطلاعاتی و تحلیلی از فضای داخلی کشور و روابط حاکم بین مسئولان عالی رتبه نظام به این نتیجه رسیده است که واقعا رگه هایی از جنگ قدرت بین مقامات عالی کشور وجود دارد و می تواند با تحریک و پر رنگ گردن این رگه ها زمینه را برای یک جنگ قدرت تمام عیار فراهم کند و یا اینکه دشمن با علم به روابط مستحکم و دیرینه مسئولان نظام در صدد القای جنگ قدرت در کشور است تا با سوء استفاده از تغافل و تجاهل عده ای که شم سیاسی ضعیفی دارند به اهداف و نتایج دلخواه خود برسد.
تجربه نشان داده است شاخک های اطلاعاتی دشمن ضعیف تر و کوتاه تر از آن هستند که بتوانند تحلیل و گزارش دقیقی از اوضاع کشور به اربابان خود در خارج از مرزها مخابره کنند.
5- نتیجه‌گیری:
امپراتوری شوروی سابق به عنوان یکی از دو ابر قدرت جهانی، مقهور نبرد نرم دولت آمریکا شد. اوکراین، گرجستان، قرقیزستان ودیگر کشورهایی که دستخوش انقلاب نارنجی شدند یکی پس از دیگری به دامان غرب افتادند. اما پروژه براندازی نرم در ایران با هوشمندی ملت ایران در مرحله کلید، قفل کرد.
شاید حسین بشیریه که کمتر از یک دهه پیش به “پدر دموکراسی” در ایران معروف بود، زودتر از همه عمق شکست و گسست پروژه براندازی نرم را درک کرد. وی پس از سوم تیر و روی کار آمدن دولت نهم به آمریکا رفت و پروژه براندازی به اسم دموکراسی را برای همیشه مغبون اعلام کرد. ناکامی پروژه براندازی نرم در ایران بدون تردید مرهون درایت رهبر معظم انقلاب است و باید به هوش و ذکاوت سیاسی معظم له دست مریزاد گفت.
در حقیقت جایگاه و نقش ولایت فقیه در راس نظام جمهوری اسلامی، دلبستگی آحاد مردم به گفتمان انقلاب، امام(ره) و رهبری، وجود نهاد مقدس سپاه و بسیج، تفاوت ماهوی نظام جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها از دلایل اصلی شکست پروژه براندازی نرم در مراحل مختلف به خصوص در مرحله انتخابات بود.
در شرایط کنونی پیکان پروژه براندازی نرم فضای دانشگاهی و علمی کشور را نشانه رفته است و دانشگاه به دلیل ویژگی های ذاتی و عرضی آن مهم ترین میدان در جنگ نرم دشمن است. دانشگاه یکی از ابزارهای برتری علمی کشور است و تفوق علمی یکی از ارکان اصلی امنیت جمهوری اسلامی است. دشمن به منظور تضعیف امنیت کشور دانشجویان، دانشگاهیان و اصل تولید علم را نشانه گرفته است.
انتخابات22 خرداد نشان داد که راز ماندگاری انقلاب اسلامی حفظ و تقویت روحیه ایستادگی و پایبندی به آرمانهای انقلاب و منطق امام خمینی(ره) است و امروز کشور در شرایطی است که هم مسئولان و هم مردم ضرورت این ایستادگی را درک می کنند. تجربه دولت نهم و تاکید بر گفتمان پیشرفت، عدالت و خدمت ثابت کرد با پایبندی به شعارها و ارزشهای انقلاب اسلامی می توان پس از30 سال حماسه بی سابقه حضور میلیونی در انقلاب1357 را تکرار کرد. حدود25 میلیون رای به رئیس جمهور منتخب نشان داد می توان با گفتمان انقلاب کشور را اداره کرد و روز به روز بر اعتماد مردم به سیاستها و اهداف نظام افزود.
پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات