تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۱  ، 
کد خبر : ۱۳۸۴۸۶

آرمان‌های انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) (بخش اول)

نویسنده: دکتر اصغر افتخاری اشاره: اگرچه مبحث "تغییرات اجتماعی " از دیرباز مورد توجه متفکّران مختلفی، از ارسطو و افلاطون گرفته تا نظریه‏پردازان جدید متأخر همانند مارکس، مارکوزه و آرنت، بوده ـ و در این خصوص طیف متنوعی از تئوری‏ها پیشنهاد شده است ـ با این حال حساسیت و اهمیت موضوع می‏طلبد تا از منظر تازه‏ای این پدیده مهم سیاسی، مورد بازنگری قرار گیرد. به همین دلیل مشاهده می‏شود که علی‏رغم حجم عظیم تحقیقات به عمل آمده، در زمینه "شناسایی انقلاب "، هنوز هم گفتنی‏های بسیاری وجود دارد که جای آنها در مطالعات موردی، خالی است. مهم‏ترین مصداق این ادعا وقوع انقلاب اسلامی در ایران است که تعدادی از متفکران بنام این رشته را به تجدید نظر در یافته‏های قبلی‏شان وادار کرده است. ضرورت این بازنگری از صبغه مذهبی انقلاب ما ناشی می‏شود و این که انقلاب اسلامی در نوع خود منحصر به فرد می‏باشد و لازم است تا در گونه شناسی انقلاب، جایگاه متمایزی را به خود اختصاص دهد، لذا ما در این نوشتار به ارائه یک تقسیم‏بندی جدید از انقلاب‏ها همت می‏گماریم که در آن انقلاب‏ها بر اساس آرمان‏های انقلابیون، از یکدیگر تفکیک می‏شوند. این تقسیم‏بندی در کنار دیگر موارد مشابه ـ تقسیم بندی‏هایی که بر اساس ملاک‏های فلسفی، تاریخی، اقتصادی، انسانی، اخلاقی و... صورت پذیرفته‏اند می‏تواند در معرّفی هرچه بهتر انقلاب اسلامی مؤثر باشد. انقلاب‏ها را می‏توان از این دیدگاه به سه دسته تقسیم نمود: نخست: انقلاب‏هایی که آرمان عالی و اولیه آنها نیل به یک جامعه بی‏طبقه ـ جامعه‏ای که در آن مساوات اقتصادی نمود کامل داشته باشد ـ است. تحوّلات انقلابی رخ داده در کشورهای مارکسیستی را می‏توان در این قسمت جای داد. دوم: انقلاب‏هایی که تأسیس یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی و رفاه شخصی را آرمان متعالی خود برگزیده‏اند و هر آنچه را که به نحوی در تقابل با این آزادی افسار گسیخته باشد به کناری می‏نهند. جوامع به اصطلاح لیبرال چنین فرآیندی را پشت سر گذاشته‏اند و هم اکنون سعی دارند در قالب شعارهای انسان دوستانه، کالاهای فرهنگی خود را به دیگر کشورها صادر نمایند. سوم: انقلاب‏هایی که اصل را بر تربیت "انسان‏های الهی " گذارده‏اند و تأسیس یک جامعه خداپسند را آرمان عالی خود قرار داده‏اند. در این انقلاب‏ها فقط تأمین معاش دنیوی و آسایش عمومی ملاک نیست، بلکه غرض اصلی به کارگیری این ابزار برای تحقق یک وضعیّت متعالی‏تر در درون جامعه می‏باشد و آن این که جامعه‏ای صالح و پاک ایجاد شود که افراد در درون آن بتوانند به تکامل معنوی خویش نایل آیند. انقلاب بزرگ حضرت رسول(ص) نمونه عالی این دیدگاه است و در عصر حاضر "انقلاب اسلامی ایران " را داریم که در نوع خود منحصر به فرد می‏باشد. اگرچه امکان دست‏یابی به نمونه‏هایی که ترکیبی از دو یا سه دیدگاه فوق باشند، وجود دارد، امّا عمده‏ترین آنها ـ در این مقال ـ همان است که پیش از این گفته شد. برای درک هر چه بهتر این گونه شناسی تذکر مطالب زیر ضروری است.

1) اساسا انقلاب در گفتمان اسلامی، تعریف خاص خود را دارد و برای همین منظور لفظ ویژه‏ای نیز جعل شده است. همان گونه که می‏دانیم انقلاب به معنای "زیر و رو شدن "، "واگردیدن " و "برگشتن " در سده هفدهم به عنوان یک اصطلاح شایع و مقبول در حوزه سیاسی مطرح می‏شود که معنای اصطلاحی آن "واژگونی تمام عیار حکومت و یا دولت و جایگزینی حاکم و یا دولت جدید از طریق خشونت " می‏باشد. اگرچه این مفهوم در طی زمان از ظرافت و ابعاد تئوریک تازه‏ای برخوردار شده است ـ به گونه‏ای که امروز با طیف وسیع و متنوّعی از تئوری‏های انقلاب مواجه‏ایم1 امّا در مقام ارزیابی باید اعتراف کرد که همه اینها از تبیین جامع انقلاب اسلامی عاجزند. چرا که مقوله انقلاب در بینش اسلامی تعریفی به خصوص دارد که با تعاریف مشابه از حیث محتوا متفاوت است. کلمه "انقلاب " اگرچه در گفتمان اسلامی به معنای سیاسی‏اش نیامده، ولی اصطلاح "امر به معروف و نهی از منکر " به طور واضح و آشکاری بر این معنا دلالت دارد. این اصطلاح شامل تمامی اشکال و صور تغییر اجتماعی از اصلاح گرفته تا انقلاب می‏شود و دارای سه مؤلفه اساسی است:2
نخست: بُعد آرمانی انقلاب که به انگیزه متعالی "آمر به معروف و ناهی از منکر " باز می‏گردد. بر این اساس تنها آرمان مشروع برای اقدام به انقلاب "به سامان کردن امور جامعه متناسب با سیره و ارزش‏های نبوی " است و اگر این بُعد معنوی از انقلاب ستانده شود، دیگر انقلاب، اسلامی نیست.3
دوم: بُعد مادی انقلاب، که به شکل تعارض انقلابی‏ها با حکّام ستمگر متجلّی شده و در اصطلاح رایج از آن به خشونت یاد می‏شود.
سوم: بُعد معرفتی انقلاب است که به "آگاهی توده‏های انقلابی " برمی‏گردد. توضیح آن که آمر به معروف و ناهی از منکر باید با آگاهی در این راه گام بردارد و اگر به مقتضای آگاهی کاذب و یا جهل خود دست به حرکتی بزند، دیگر نمی‏توان آن را "انقلاب اسلامی " قلمداد کرد.4
با توجه به آن چه گفته شد، می‏توان "انقلاب " را این گونه تعریف کرد:
انقلاب عبارت است از "امر به معروف و نهی از منکری که توسّط مردمی آگاه، متحوّل و شعور یافته با انتخاب و اختیار، به‏طور همزمان و جمعی در مقابل سلطان یا پادشاه و هیأت حاکمه ستمگر، طی مراحلی خاص برای تغییر در ساخت‏ها، نهادها، ارزش‏های مسلّط و به تعبیری بهتر، احیای سنّت‏های رسول خدا و اماته بدعت‏ها، تحریفات و منکرات، تحت رهبری فردی واجد شرایط به طریقی خشونت‏آمیز، صورت می‏گیرد ".5
بدین ترتیب معلوم می‏شود که "انقلاب اسلامی " از حیث محتوا و تا حدودی در روش، از دیگر انقلاب‏ها متمایز است و آنچه تحت عنوان "بُعد آرمانی انقلاب " طرح می‏گردد ناظر بر همین وجه است.
2) انقلاب اسلامی ایران در این نوشتار به محدوده تاریخی 1342 تا 1357 منحصر نمی‏شود، بلکه دوران تأسیس جمهوری اسلامی را نیز در بر می‏گیرد، لذا تفکیک تحولات ایران به دوران انقلاب و حکومت صحیح به نظر نمی‏رسد، چرا که تبعات سویی را به دنبال دارد؛ از آن جمله تفکیک فوق به طرح این شبهه منجر می‏شود که مقتضیات، اهداف، روش و اصول مورد قبول دوران حکومت با دوره انقلاب متفاوتند، در حالی که اندیشه اسلامی این استدلال را برنمی‏تابد و معتقد است ارزش‏ها، آرمان‏ها و خواسته‏های انقلابی در دوران تأسیس دولت باید دنبال شوند و از این حیث این دو مرحله پیوند درونی دارند و به عبارت بهتر، دوران تأسیس مرحله تحقّق عینی آرمان‏های انقلابی است. به همین خاطر، در نوشتار حاضر سعی شده است مجموعه آرمان‏های انقلاب در قالب ساختاری واحد، برای آگاهی بخشی به مسؤولان و مردم ارائه گردد.
3) ماهیت اصلی این بحث اساسا "آسیب شناسانه " می‏باشد، بدین معنی که مؤلف سعی دارد با قبول اصل مذکور در بند دوم، آرمان‏هایی را که انقلاب برای تحقّق آنها رخ داده، به‏طور روشن و شفاف از زبان امام خمینی(ره) ارائه دهد و بدین وسیله مسؤولان را از رسالت خطیرشان و ملت را از جایگاه رفیع‏شان ـ مبنی بر جلوگیری از بروز هرگونه انحرافی در روند مستمر انقلاب ـ آگاه سازد. بدیهی است که آگاهی، شرط اول برای عمل صالح است و تذکر این مطلب می‏تواند برای همگان مثمر باشد. البته تقسیم بندی حاضر را نمی‏توان تنها الگوی ممکن مطرح کرد، چه بسا هدف فوق از طریق ارائه الگوهای دیگری نیز تأمین شود که در آن صورت می‏توان آنها را مکمل بحث حاضر طرح و بررسی کرد.
4) با توجه به تعریف ما از انقلاب معلوم می‏شود که "رهبری " در آن نقش عمده‏ای ایفا می‏نماید، بنابراین در نگارش تحقیق حاضر روشی اتخاذ شده است که بتواند در تبیین آرمان‏های انقلاب مؤثر و کارآمد باشد. برای این منظور ضمن اتّخاذ رویکردی توصیفی ـ ترکیبی به "انقلاب اسلامی "، مجموع سخنان امام خمینی(ره) را فراروی خود قرار داده، سعی نموده‏ایم با ارائه ترکیبی مناسب از گفتارهای ایشان دو غرض کلّی را تأمین کنیم:
نخست: آرمان‏های اصیل انقلاب را از زبان امام خمینی(ره) متذکر شویم.
دوم: "بایدها "ی سیاست‏های اجرایی جمهوری اسلامی و ملت ایران را برای آبادانی هرچه بیشتر کشور در دهه‏های آتی، مشخص نمائیم.
لذا در ضمن سطور آتی به شرح آرمان‏های انقلاب اسلامی در سه حوزه فرهنگی، تربیتی، اقتصادی و سیاسی خواهیم پرداخت.
الف) آرمان‏های فرهنگی ـ تربیتی
آرمان‏های فرهنگی ـ تربیتی عمده‏ترین حوزه تأملات نظری انقلابی‏ها را تشکیل می‏دهد و از این حیث انقلاب اسلامی کاملاً متأثر از رهیافت فرهنگی اسلام است، آن جا که اسلام خود را دین انسان ساز معرفی می‏نماید. بر همین اساس امام(ره) "تربیت انسان صالح " را در رأس برنامه‏های انقلابی‏اش قرار داده، صریحا اظهار می‏دارد:
"آن قدر که انسانِ غیر تربیت شده مضرّ است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست و آن‏قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه‏ای و هیچ موجودی آن‏قدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است ".6
به همین خاطر است که می‏بینیم آرمان‏های انقلابی امام خمینی(ره) بیشتر صبغه تربیتی می‏یابد که می‏توان آنها را در دو بُعد مورد بررسی قرار داد:
1. بُعد فردی: تربیت انسان‏هایی فرهیخته و متّقی
شهید مطهری، در تبیین این بُعد از انقلاب اسلامی بیان داشته‏اند: معنویّت از ارکان واقعی این انقلاب بوده و مایه حیات انسان می‏باشد، لذا تحقّق یک جامعه اسلامی که در آن ارزش‏های الهی نمود تام دارند، به پرورش انسان‏هایی منوط است که به آداب و ارزش‏های اسلامی مزیّن باشند.7 به تعبیر دیگر "حکومت صالحان " از این حیث حکومتی است که در آن افراد به ایمان الهی تمسّک جسته، تهذیب نفسانی را پیشه خود ساخته و به طور کامل ارزش‏های الهی را بر مملکت وجودی خویش مسلّط ساخته‏اند به گونه‏ای که در آن از خودبینی و غول سرکش "منیّت " هیچ گونه خبری نیست.
مطلب فوق از این حیث قابل توجه می‏نماید که در بینش‏های غیر الهی امر خطیر پرورش انسان‏ها به فراموشی سپرده می‏شود و معمولاً مسائل اقتصادی، سیاسی و... به غلط در کانون تحلیل‏ها و حرکات انقلابی قرار می‏گیرند، در حالی که امام خمینی(ره) اصل اولیّه را بر تحوّل افراد گذارده صراحتا می‏فرمایند:
"تمام عبادات وسیله است... که آنچه بالقوّه است و لبّ انسان است به فعلیّت برسد و انسان بشود... یک انسان الهی بشود ".8
2 . بُعد اجتماعی: ایجاد یک جامعه خداپسند
معنویت به نظر امام(ره) به مملکت درونی افراد منحصر نیست، و چنان نیست که قوای درونی افراد را به اعتدال و سلامت رهنمون شود، بلکه فراتر از آن، نسیم معنویت باید در تمام زوایای اجتماعی بوزد و برای این منظور لازم است تا "تبلیغ " اصول اسلامی به صورت نهادی در درون جامعه اسلامی دنبال شود و در ضمن، فرهنگ دعوت به "ارزش‏های متعالی اسلامی " در میان کلیه آحاد اجتماعی جاری و حاکم شود. به همین خاطر امام خمینی(ره) نخست رو به عموم مردم نموده، وظیفه الهی آنان را تبیین می‏نمایند و سپس مؤسسات مختلف تربیتی را ـ تک تک ـ مورد خطاب قرار داده رسالتشان را یادآور می‏شوند. به‏طور کلی آرمان‏های تربیتی امام خمینی(ره) را می‏توان به شکل ذیل دسته‏بندی کرد:
گروه اول: آرمان‏های همگانی.
نخست: حاکمیت روحیه دلسوزی نسبت به سرنوشت انسان‏ها بر جامعه:
"پیغمبر اسلام برای این که مردم تربیت نمی‏شدند غصّه می‏خوردند، به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسکین می‏داد... و هر انسانی باید این طور باشد که متأسف باشد برای آنهایی که نمی‏آیند به خط اسلام و خط انسانیت ".9
بنیان "امر به معروف و نهی از منکر " در جامعه اسلامی بر اصل فوق گذارده شده است و این که در جامعه اسلامی افراد نمی‏توانند نسبت به سرنوشت دیگران بی‏اعتنا باشند، لذا از روی "دلسوزی " و نه "طمع " و یا "کینه " برای نجات آنها از ضلالت به پا می‏خیزند و به اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر می‏نمایند. وجود چنین روحیه‏ای است که جامعه آرمانی را به قبول اصل دوم رهنمون می‏شود و آن
پذیرش "مسؤولیت دسته جمعی " در قبال هدایت جامعه می‏باشد.
دوم: داشتن مسئولیت دسته جمعی
از نکات جالب توجه در کلام امام(ره) یکی این است که ایشان هیچ‏گاه یک مؤسسه یا نهاد خاص را مسؤول و عهده‏دار تربیت مردم نمی‏دانستند، بلکه ضمن اشاره به کارکرد و رسالت هر یک از این نهادها، نهایتا متذکّر می‏شدند که ملت و دولت لازم است در راه اصلاح فرهنگ جامعه دست به دست هم بدهند و کاستی‏ها را رفع نمایند؛ به عنوان مثال، اگر چه مدارس را مکلَّف به تربیت صحیح دانش آموزان می‏نمایند10 ولی به همان بسنده نکرده، والدین و خانواده‏های آنها را نیز مورد خطاب قرار داده، مسئولیت شرعی‏شان را یادآور می‏شوند11 و در کنار همه اینها به دیگر نهادهای اجتماعی گوشزد می‏نماید که، باید این نسل را از مفاسد و بلایای اجتماعی حفظ کنند، لذا یک جامعه آرمانی جامعه‏ای است که افراد آن در قبال سرنوشت تمامی مردم مسؤولند.
گروه دوم: آرمان‏های ویژه مؤسسات تربیتی ـ فرهنگی
البته امام خمینی(ره) واقع‏گرا تر از آن بودند که امر خطیری هم‏چون تربیت انسان‏ها را تنها به احساس درونی افراد موکول سازند. برای همین، روی تک تک مؤسسات تربیتی انگشت گذارده و نحوه فعالیت‏های آنها را متذکر می‏شوند. آنچه در این‏جا مدّ نظر می‏باشد، نه شیوه‏های عملی، بل اصول کلی حاکم بر کلّیه مؤسسات است که در مجموع نشان‏دهنده وضعیت آرمانی مؤسسات تربیتی در جامعه اسلامی است، وضعیتی که در آن اصول ذیل نمود تام دارند:
اصل اول: صالح بودن کارگزاران امور تربیتی
حوزه ، دانشگاه، رادیو، تلویزیون، مطبوعات و... دیگر نهادهای تربیتی آن گاه می‏توانند مثمر واقع شوند که در مقام نخست خود "صالح " باشند، لذا وجود نهادهای صالح از جمله بلندترین آرمان‏های امام(ره) به حساب می‏آیند.
"آن قدر که کشور ما از دانشگاه و فیضیه صدمه دیده است از جاهای دیگر ندیده است. باید هر دوی اینها مهذّب باشند و علمای اسلام و اساتید دانشگاه با هم پیوند داشته باشند ".12
اصل دوم: وجود توافق عمومی بین کلّیه مؤسسات برای نیل به هدفی واحد (به ویژه حوزه و دانشگاه)
هماهنگ بودن نهادهای تربیتی برای نیل به این هدف مقدس کرارا مورد تأکید امام(ره) قرار گرفته است و ایشان به تناسب در مواقع مختلف این اصل مهم را تذکر داده‏اند که:
"دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هرچه بیشتر با روحانیون و طلاّب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم‏تر و استوارتر سازند و از نقشه‏ها و توطئه‏های دشمن غدّار غافل نباشند ".13
و یا این که:
"لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی با هم احترام متقابل داشته باشند. از تبلیغات سوئی که بر ضدّ آنها در این چند صد سال شده... تا از تفرقه استفاده هرچه بیشتر ببرند احتراز کنند ".14
اصل سوم: جمع تعهّد و تخصّص در کلّیه نهادها
مقام تربیت برای معلمانی است که در کار خود تخصّص دارند و نسبت به اهداف متعالی آن از تعهد لازم برخوردارند، لذا حضرت امام(ره) سفارش اکید دارند که این منصب تنها به کسانی واگذار شود که دارای ویژگی فوق باشند و اگر روزی برسد که تمامی مسؤولان اجتماعی متعهد و متخصص باشند، در آن صورت وصول به یک جامعه اسلامی به میزان قابل توجهی ممکن و میسور به نظر خواهد رسید:
"ما انسان دانشگاهی می‏خواهیم نه معلم و دانشجو، دانشگاه باید انسان ایجاد کند... مهم این است که یک کسی که از دانشگاه بیرون می‏آید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کرده‏ام... و باید برای این مملکت خدمت بکنم ".15 و یا این که:
"ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم... ما می‏خواهیم متخصصینی در دانشگاه تربیت بشوند که برای ملت خودشان باشند ".16
تعبیر دیگر حضرت امام خمینی(ره) در این خصوص: "حضور حزب اللهی‏ها "ی باسواد و متدیّن در تمامی صحنه‏های انقلاب می‏باشد که نهادهای تربیتی با توجه به اهمیت‏شان در اولویت هستند.17
ادامه دارد فرقی با دیگران ندارند ". (صحیفه نور، ج21، ص30).
ب ) آرمان های سیاسی انقلاب اسلامی
تحول در ساختار سیاسی نمود اولیه هر انقلاب سیاسی است، لذا می‏بینیم که داعیه رهبران انقلابی ما نیز آن بود که از پی خرابی نظام شاهنشاهی، نظام تازه‏ای را آورده‏اند که آرمان‏های ویژه خود را دارد. گفتنی است که تأسیس چنین نظامی اساسا بزرگ‏ترین آرمان سیاسی امام(ره) را تشکیل می‏داد، چرا که بعد از حکومت اسلامی حضرت امیرالمؤمنین(ع) تاریخ اسلام از داشتن یک "حکومت اسلامی " به زعامت ولیّ آگاه، مدیر و مدبّر محروم مانده بود و انقلاب اسلامی زمینه حاکمیت چنین نظامی را فراهم آورد.
اول ـ تأسیس جمهوری اسلامی
"جمهوری اسلامی " در دیدگاه امام خمینی(ره) تعریف و ویژگی‏های خاصی دارد که از همان ابتدا مورد تأکید امام(ره) بود.
"حکومت اسلامی حکومتی است بر پایه قوانین اسلامی. در حکومت اسلامی استقلال کامل حفظ می‏شود، ما خواستار جمهوری اسلامی می‏باشیم، جمهوری فرم و شکل حکومت را تشکیل می‏دهد و اسلامی یعنی محتوای آن فرم، که قوانین الهی است ".18
لذا اعتبار جمهوری اسلامی به "پیاده کردن احکام الهی " و "احقاق حقوق مستضعفان " است و این که سیره عملی "حضرت رسول(ص) " و "امیرالمؤمنین(ع) " را فراروی قرار داده، سعی در تحقّق عملی آنها در عصر حاضر بنماید.
دوم: احقاق حقوق مستضعفان
"حکومت اسلامی " بنابر نصّ الهی، خود را موظّف می‏داند که از مظلوم حمایت کرده و بر ظالم بتازد و به نفی عملی کاربرد "پول " و "قدرت " در تعیین سیاست‏های اجرایی نظام بپردازد. لذا می‏بینیم که ایشان با صراحت تمام می‏فرمایند:
"بحمدالله امروز همه دست اندرکارهایمان کاخ نشین نیستند. دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست. آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم... خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسؤولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه‏داری گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار بشوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیاء و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ سازگار نیست ".19
تأکید حضرت امام(ره) بر جایگاه رفیع ملت سخت کوش ایران و بیان خصال نکوی ایشان که در طول تاریخ اسلام کمتر سابقه دارد، در همین رهگذر انجام پذیرفته است و این کلام امام(ره) سرلوحه کار همه عاشقان، "خدمت به ملت " می‏باشد که:
"به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می‏کنم که قدر این ملت را بدانند و در خدمت‏گزاری به آنان... فروگزار نکنند ".20
سوم: جلب رضایت مردم در چارچوب فرامین الهی
در نظر امام "دولت مزاحم " نمی‏تواند یک نمونه خوب از حکومت اسلامی به حساب آید، چرا که حکمت جعل دولت رفع حوائج ـ دنیایی و اخروی ـ مردم است، لذا یک دولت اسلامی آرمانی آن است که برای مردم ایجاد زحمت نکند، بلکه با ارائه خدمات لازم، رضایت آنها را جلب نماید:
"ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می‏شود... بنابراین حقیقت ملموس باید کوشش در جلب نظر ملّت [نمود] ".21
به همین منظور است که امام(ره) ایجاد یک رابطه صمیمی بین دولت و مردم،22 عدم بهانه‏جویی و نپرداختن به کاغذبازی23 را جلوه‏های عملی از این وضعیّت آرمانی مورد تأکید قرار می‏دهند.
چهارم: ایجاد فضایی مملو از صلح و دوستی
سیاست مطلوب از دیدگاه امام(ره) آن است که بتواند، سرانجام "صلح و دوستی " را در فضای داخلی و حتی جهانی، حاکم سازد. لذا مشاهده می‏شود که حضرت امام(ره) آرمان بلندی هم‏چون "تحقّق صلح جهانی " را هدف غایی انقلاب اسلامی مطرح می‏سازند:
"ما صلح می‏خواهیم، ما با همه مردم دنیا صلح می‏خواهیم باشیم. ما می‏خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم ".24
البته روش نیل به این هدف را امام(ره) با وضوح تمام برای کلیه دولت‏های جهانی تشریح می‏نماید تا ادعای فوق حمل بر ضعف و سستی و یا محافظه‏کاری دست اندرکاران انقلاب اسلامی در ایران نگردد. لذا می‏بینیم که ایشان شعار "نه ظلم می‏کنیم و نه مظلوم واقع می‏شویم "25 را سرلوحه برنامه سیاسی انقلاب قرار داده، با تأکید بر رسالت الهی "حمایت از مظلومان " اظهار می‏دارند که در پی ایجاد یک فضای مسالمت‏آمیز با ملل اسلامی26 و تمامی مردمان جهان هستند.27 با قبول این روش است که می‏توان عملکرد دوستانه ملت و دولت ایران را در قبال جامعه جهانی درک کرد، سیاستی که مبتنی بر دوستی با هر آن دولت و ملتی است که حداقل براساس "اصول انسانی " عمل می‏نماید.28
پنجم: حاکمیت بلامنازع ارزش‏های الهی و نفی تمامی اولویت‏های غیر اسلامی
حضرت امام(ره) از ابتدای شروع نهضت، مکررا اظهار می‏داشتند که جامعه اسلامی باید به آن‏جایی برسد که همه خود را در قبال حضرت حق و خلق خدا مسؤول بدانند و چنان نباشد که کسی به واسطه دوستی، دارایی، توانایی و... بخواهد از زیر بار وظایف شرعی‏اش شانه خالی کند.
"این یک سفارش عمومی است که پیش من اهمیت دارد و باید عرض بکنم به همه، به همه قشرهای ملت باید عرض بکنم، با کمال دقت توجه کنید که یک قدم خلاف اسلام [در مملکت [نباشد ".29
این اصل کلی، اول از همه شامل مسؤولین مملکتی، روحانیان، افراد ذی نفوذ و مراتب بعدی شامل تمامی آحاد مردم می‏شود و چنان نیست که "مقام " و یا "قدرت " کسی را معاف کرده یا تخصیص بزند، بلکه بر عکس، مسؤولیت فرد را زیادتر می‏کند:
"با کمال دقت ملاحظه کنید که کسانی...به عنوان اسلام، به عنوان مسلمین، به عنوان معممین، یک قدم خلاف برندارند... این در نظر من از همه چیز اهمیتش بیشتر است و مسؤولیتش هم بیشتر ".30
نحوه بیان این آرمان توسط حضرت امام(ره) نیز بسیار قابل توجه می‏نماید. ایشان ابتدا خود را مثال می‏زنند، می‏فرمایند:
"اگر من، یک پایم را کنار گذاشته، کج گذاشتم ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن... توجه داشته باشند که مبادا من یک وقت یک کلمه بر خلاف مقررات اسلام بگویم، [آنها موظفند] اعتراض کنند، بنویسند، بگویند ".31
سپس به مقامات دولتی اشاره کرده، می‏فرمایند مردم باید مواظب انحراف‏های احتمالی آنها باشند:
"آن روز که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی، در کشور، در وزیرها پیدا شد، در رئیس جمهور پیدا شد... آن وقت باید جلوش را بگیرند ".32
و سرانجام به مردم خطاب می‏نمایند که خود ایشان نیز باید در طریق مستقیم الهی بوده باشند و از هرگونه خطا و لغزشی دوری نمایند.33
ج ) آرمان‏های اقتصادی
توجه به اصل مهم تحقق عینی ارزش‏های الهی در جامعه، نه تنها امام(ره) را از پرداختن به مسائل معیشتی مردم باز نمی‏داشت، بلکه موجب آن شد تا ایشان با رویکردی تازه به این مهم نگاه کرده و "آرمان تأسیس اقتصاد اسلامی " در ایران را طرح نمایند. بر این اساس است که امام(ره) اقتصاد اسلامی را چیزی متفاوت با "سرمایه‏داری " و "سوسیالیسم "34 معرّفی کرده و از اندیشمندان و علمای اسلام می‏خواهند تا هر چه سریع‏تر و بهتر روش، اصول و ماهیت "اقتصاد اسلامی " را تدوین و تشریح نمایند.35 با این حال آن چه که بدیهی می‏نماید، بنای اقتصاد اسلامی بر پایه "عدالت " استوار است و تحقق "عدالت اقتصادی " مهم‏ترین جزء چنین آرمان بلندی است.
اول ـ تحقق "عدالت اقتصادی " در جامعه
عدالت اقتصادی " به زعم حضرت امام(ره) به تعدیل کل ساختار اقتصادی در جامعه منجر می‏شود به طوری که همگان به حقوق اقتصادی شرعی ـ قانونی خود می‏رسند و "گردن کلفت‏ها " دیگر نمی‏توانند به بهانه‏های مختلف مردم را استثمار کرده، برای خود "زندگی اشرافی " ترتیب دهند:

"اسلام است که جلو منافع شخصی را می‏گیرد. اسلام است که نمی‏گذارد این گردن کلفت‏ها زندگی اشرافی بکنند... اسلام تعدیل می‏کند ".36
به تعبیر ساده‏تر، حکومت اسلامی بر پایه "عدالت " استوار است و این نکته ملهم از اندیشه ناب اسلامی است که رهبران را مکلّف می‏سازد تا خود را در سطح ضعفای جامعه قرار داده، و حقوق مستضعفین را از اغنیا بستانند تا بدین ترتیب بین افراد مختلف جامعه فاصله طبقاتی کشنده ایجاد نشود.37 امام خمینی(ره) که رهرو صادق حضرت علی(ع) بودند با تمسک به همین اصول است که می‏فرمایند:
"من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل شود و مزایایی که در حکومت اسلامی هست بر بشر روشن گردد تا بشریت بفهمد که اولاً اسلام چگونه است... طرز اجرای عدالت به چه صورت است و شخص اول مملکت در زندگی با رعیت هیچ فرقی ندارد... این نوع حکومت سابقه ندارد ".38
و یا این که:
"دشمنانتان می‏خواهند که جیب‏هایشان پر شود و اسلام جیب پرکن نیست، اسلام با ضعفاء است. اسلام آن است که امیرش می‏فرماید که من می‏ترسم در آن طرف مملکت یک کسی گرسنه باشد، شاید آن جاها چیزی نداشته باشد بخورد، من باید زندگی‏ام این باشد، خودم دلم آرام نباشد... ".39
دوم ـ نیل به استقلال اقتصادی
استقلال اقتصادی از آن حیث که زمینه مناسب رشد و تعالی انسان و طرح آرمان‏های متعالی اسلامی را در سطح جهانی، فراهم می‏آورد، همیشه مورد توجه حضرت امام(ره) بوده است، به طوری که نیل به آن را به قیمت تحمل سختی‏ها و مرارت‏های بسیار تکلیف شرعی ـ ملّی ملت و دولت، معرفی می‏نمایند:
"مردم وفادار و انقلابی کشورمان برای به دست آوردن استقلال واقعی و رسیدن به خودکفایی، خیلی بیش از اینها آماده صبر و فداکاری هستند و من مطمئنم که ملت عزیز ایران یک لحظه استقلال و عزّت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمی‏کنند ".40
نکته قابل توجّه آن که، اقتصاد در بینش امام(ره) نهایتا ابزاری مفید و کارآمد است که به هیچ وجه جنبه "زیربنایی "41 پیدا نمی‏کند، لذا آرمان اقتصادی انقلاب اسلامی وصول به حالتی است که در آن بر اساس "توحید " ـ که زیر بنا را تشکیل می‏دهد ـ ساختار اقتصادی به شکلی سامان بیابد که اولاً خودکفا باشد و ثانیا بستر مناسب رشد معنوی انسان‏ها را با برآوردن نیازهای مشروعشان، فراهم آورد. به همین دلیل است که در آخرین وصایای امام(ره) آمده است:
"وصیت من به همه، آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال با همه ابعادش به پیش روید، و بی‏تردید دست خدا با شماست ".42
نتیجه‏گیری
"انقلاب اسلامی ایران " به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در ادای تکلیف شرعی آنانی که با خدا عهد بسته بودند ـ که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم صبر نکرده و تا احقاق حق مستضعفان و تحقق عینی ارزش‏های الهی بر روی زمین لحظه‏ای از پای ننشینند.43 در ایران به وقوع پیوست. البته در پرتو همین انگیزه الهی، انقلاب اسلامی تحقق عینی آرمان‏های متعالیی را در درون خود می‏پرورانید که وجود آنها به تن خسته محرومان و عاشقان ارزش‏های الهی، گرما می‏بخشید. اگرچه برای آگاهی از این آرمان‏ها طرق متعددی وجود دارد ولیکن چشمه‏سار زلال کلام امام(ره) معمولاً بهترین منبع برای نیل به این هدف ارزیابی می‏شود و به همین سبب در نوشتار حاضر ضمن بررسی مجموعه فرمایشات حضرت امام(ره) سعی شد، اهم آرمان‏های انقلاب استخراج، دسته‏بندی و عرضه گردند. این کار دو فایده مهم می‏تواند داشته باشد:
نخست آن که: مقاله تذکاری است برای آنانی که سعی دارند با شناسایی خط اصیل انقلاب و معرفی آن به جامعه، از انحراف احتمالی آن ممانعت به عمل آورند.
دوم آن که: آگاهی از این آرمان‏ها ضمانتی است برای اجرای صحیح برنامه‏های آتی انقلاب، چرا که اصول مورد اشاره همگی جنبه کلی دارند و به عبارتی "راه انقلاب " را در فردای حیاتش به ما نشان می‏دهند. این آرمان‏ها به ما می‏گویند که اگر حضرت امام(ره) در قید حیات بودند، در قبال مسائل پیش آمده چه سیاستی را پیشه خود می‏ساختند و از این طریق کمکی هستند برای دست اندرکاران اجرایی انقلاب.
با توجه به آن چه گفته شد آرمان‏های مورد نظر حضرت امام(ره) را در سه بخش عمده مورد بررسی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که امام (ره) ضمن عنایت به "وجه الله "، با واقع‏گرایی خاص خود، نیازهای دنیوی و اخروی یک جامعه اسلامی را لحاظ کرده، آرمان‏های متناسب هریک را در طول دوره حیاتی‏شان ترسیم نمودند. به این ترتیب نخست به حوزه تربیت و فرهنگ پرداختیم، ضمن تأکید بر دو عنصر فرد و جامعه، آرمان "پرورش انسان‏هایی فرهیخته در جامعه‏ای خداپسند " را طرح نمودیم که غایت انقلاب اسلامی را شکل می‏دهد. امام(ره) در همین رهگذر به دو حوزه مهم دیگر، یعنی سیاست و اقتصاد اشاره می‏نمایند و از تحقق عدالت سیاسی و اقتصادی، تأسیس یک جمهوری اسلامی مستقل و مقتدر که در آن آزادی‏های شرعی برای همگان به منظور پرورش و تهذیب معنوی وجود دارد و گسترش اسلام به تمامی جهان، به عنوان آرمان‏های اولیّه انقلاب یاد می‏نمایند. نکته قابل توجه آن که، امام(ره) به صورت تک بعدی انسان و جامعه اسلامی را مورد بررسی قرار نمی‏دهند، بلکه کلیه نیازهای دنیوی و اخروی او را مد نظر قرار داده و سعی می‏نمایند در ارائه آرمان‏ها، دیدگاهی جامع و مانع را ترسیم کنند. نمودار ذیل ضمن آن که آرمان‏های انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام(ره) را به ما می‏شناساند، کلیت و وحدت درونی آنها را نیز به خوبی نشان می‏دهد.           ادامه دارد... 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات