به گزارش فارس، جرمی ساهیل (Jeremy Scahill) خبرنگار نشریه "نیشن " در ادامه گزارش به روابط بین سازمان "فرماندهی عملیاتهای ویژه مشترک " با بلکواتر میپردازد. به نظر وی استخدام افراد بازنشسته و با تجربه ارتش توسط بلکواتر مهمترین عامل برقراری ارتباط قوی بین این شرکت و فرماندهی عملیات ویژه مشترک بود.
ساهیل در آغاز این بخش از گزارش مینویسد: سرهنگ ویلکرسون (Wilkerson)، معتقد است که اگر ژنرال مککریستال از فرماندهی جنگ افغانستان کنار گذارده شود - جنگی که به طور فزاینده به سوی پاکستان رانده میشود - در این حالت قدرت و نفوذ فرماندهی عملیات ویژه در داخل ساختار نظامی به شدت افزایش خواهد یافت. وی در مصاحبه با "نیشن " گفت: "نمیدانم چطور میتوان از این وضعیت خارج شد؛ به نظر من روند فعلی غیرقابل اجتناب است. "
در ادامه گزارش موقعیت جغرافیایی و زیرمجموعههای "فرماندهی عملیات ویژه مشترک " مورد اشاره قرار گرفتهاند: مککریستال بین سالهای 2003 تا 2008، ریاست فرماندهی عملیات ویژه مشترک را بر عهده داشت. مقر فرماندهی در پایگاه هوایی پاپ (Pope Air Force Base) و پادگان برگ (Fort Bragg) در کارولینای جنوبی واقع است. پایگاه عملیاتی 7000 جریبی بلکواتر نیز در همین منطقه واقع شده است. نهادهایی که تحت کنترل فرماندهی عملیات ویژه مشترک قرار دارند عبارتند از: نیروهای دلتا، تیم ششم نیروهای ویژه دریایی، هنگ هفتاد و پنجم رنجر ارتش، هنگ صد و شصتم نیروهای ویژه هوانیروز، و اسکادران بیست و چهارم تاکتیکهای ویژه نیروی هوایی. فرماندهی عملیات ویژه مشترک در مناطق غیر قابل دسترسی عملیاتهای ضربتی، شناسایی و عملیاتهای ویژه اطلاعاتی انجام میدهد.
ساهیل در ادامه گزارش خود رابطه بین بلکواتر و فرماندهی عملیات ویژه مشترک را بیشتر مورد کندوکاو قرار داده و میافزاید: بلکواتر توسط کماندوهای سابق نیروی دریایی ارتش آمریکا تأسیس شد. این شرکت افرادی را که سابقا در یگان نیروهای ویژه عضویت داشتند استخدام میکند. به گفته چندین مقام سابق نظامی همین قضیه عامل اصلی توانایی بلکواتر برای انعقاد قرارداد با فرماندهی عملیات ویژه بود. بعد از حملات یازده سپتامبر بسیاری از بازنشستههای رده بالای نیروهای ویژه به شرکتهای خصوصی پیوستند. در این شرکتها آنها میتوانستند با ارائه تخصصهایی که در زمان عضویت در ارتش کسب کرده بودند پول خوبی به دست آورند. به گفته جفری ادیکات (Jeffrey Addicott) سرهنگ دوم بازنشسته، "افراد بلکواتر تجربیات گستردهای دارند. بیشتر آنها بازنشسته ارتش بوده و دارای سابقه 20 تا 30 ساله هستند. این افراد تجربیاتی دارند که کلاه سبزهای جوانتر از آن بیبهرهاند. " جفری ادیکات، وکیل نظامی که طی سالیان متمادی مشاوره حقوقی نیروهای ویژه را بر عهده داشت، در ادامه افزود: "آنها افراد شناختهشدهای هستند. همه میدانند آنها چکارهاند، توانایی آنها چیست و اینکه آنها دارای تجربه هستند. این افراد واقعا ارزش زیادی دارند. "
در ادامه گزارش، نویسنده به گفته منبع اطلاعاتی نظامی استناد کرده و میافزاید: "این افراد با تبدیل شدن به مغز متفکر این عملیاتها پول زیادی کسب میکنند. آنها در بسیاری از عملیاتهای خارجی شرکت داشتهاند و تجارب زیادی در چچن، بوسنی، سومالی و اتیوپی کسب کردهاند. آنها برای انجام همین کارها بدان مناطق رفته بودند. این افراد خیلی خوب میدانند که چه کاری انجام میدهند. سازمان افرادی را که بازنشسته شده و درون شرکت بلکواتر خزیدهاند را دوباره استخدام کرده و پول زیادی به آنها پرداخت میکند تا برای عملیاتهای آتی نقشه بکشند. "
گزارش ساهیل با بررسی چگونگی تغییر نوع فعالیت "فرماندهی عملیات ویژه مشترک " و آغاز ارتباط مستقیم این سازمان با مقامات اجرایی و دولتی ادامه مییابد: نقش مرکزی در عملیاتهای ضدتروریستی ارتش آمریکا بر عهده فرماندهی عملیات ویژه مشترک گذارده شد. مقامات نظامی و غیرنظامی در وزارت دفاع و وزارت خارجه دوران بوش در مصاحبه با نشریه "نیشن " از روابط بسیار صمیمی شاخه دولتی (بالاخص دیک چنی، معاون رئیس جمهور، و دونالد رامسفلد، وزیر دفاع) با فرماندهی عملیات مشترک صحبت به میان آوردند. در دوران زمامداری بوش، نیروهای ویژه تبدیل به یک بدنه عملیاتی مستقل شدند که خارج از سلسله مراتب دستورات نظامی فعالیت کرده و دستورات خود را مستقیما از کاخ سفید دریافت میکردند. در دولت بوش ریاست فرماندهی عملیات ویژه بر عهده ژنرال مککریستال بود. به گفته "سرهنگ ویلکرسون "، "جریاناتی که شاهدشان بودم در حقیقت مقدمه رویدادهایی بود که بعدها در عراق و افغانستان رخ دادند، در این دو کشور نیروهای ویژه بدون اطلاع فرماندهی رسمی، هرچه میخواستند انجام میدادند. این قضیه واقعا خطرناک است، بسیار خطرناک! "
جرمی ساهیل در ادامه گزارش نشریه "نیشن "، نحوه ارتباط بین "فرماندهی عملیات ویژه مشترک " با چنی و رامسفلد را از زبان ویلکرسون بازگو میکند: ویلکرسون میگوید که بلافاصله بعد از راهیابی به وزارت خارجه "کاولین پاول "، شاهد سیاسی شدن فرماندهی عملیات ویژه مشترک و برقراری ارتباطی صمیمانه بین این نهاد و دولت بوده است. وی در ابتدا حین تهیه گزارشی در مورد نیروهای دلتا در پادگان برگ متوجه این مسأله شد. ویلکرسون در ادامه میگوید: "من فکر میکنم چنی و رامسفلد مستقیما با فرماندهی عملیاتهای ویژه مشترک در ارتباط بودند. آنها گاها به مقر فرماندهی عملیات ویژه مشترک میرفتند، بدون اینکه فرماندهی کل عملیاتهای ویژه در این باره چیزی بداند. پذیرایی فرماندهی عملیاتهای ویژه مشترک از این دو نفر بسیار خوب بود. به نظر من چنی مستقیما به مککریستال دستور میداد، مککریستال نیز دستورات خود را از وی دریافت مینمود. " به گفته ویلکرسون، رابطه بین فرماندهی عملیات ویژه مشترک و چنی و رامسفلد "در ابتدا از آنجایی نشأت گرفت که رامسفلد علاقهای به پاسخگویی نداشت. وی دوست داشت کارها فورا انجام بگیرد و بدین روش خو گرفته بود به همین خاطر فرماندهی کل را دور میزد و بدون رجوع به وی مستقیما سراغ فرماندهی عملیات ویژه مشترک میرفت. در آن زمان فرماندهی عملیات ویژه تبدیل به یکی از شاخههای دولت شده بود که دستورات مقامات اجرایی - بخوانید: چنی و رامسفلد - را اجرا میکرد. این نهاد کم و بیش دارای قدرت تامالاختیار بود. اگر نیاز به کاری هست آن را بیدرنگ انجام بده! آگاهی از این قضیه برای من که سربازی تابع سلسله مراتب و سنن نظامی بودم بسیار هشدار دهنده بود. "
بنا بر گزارش نشریه نیشن حتی سفارتخانههای آمریکا نیز از عملیاتهای مخفی فرماندهی مشترک خبردار نبودند، در ادامه گزارش آمده است: به گفته ویلکرسون تیمهای فرماندهی عملیات ویژه مشکلات دیپلماتیکی زیادی در اقصی نقاط جهان برای آمریکا پدید آوردهاند. "زمانی که این تیمها عملیاتهای تهاجمی خود را در پایتخت کشورهای گوناگون آغاز کردند، رامسفلد سکوت کرد و هیچ اطلاعی به وزارت خارجه نداد. ما زمانی مطلع شدیم که سفارتخانهها با وزارت خارجه تماس گرفتند. آنها میپرسیدند که این سفیدپوستان قوی هیکل چه کسانی هستند که در پایتختها راه افتادهاند و این سو و آن سو میروند؟ بعد از این بود که ما پی به ماجرا بردیم. یکی از این افراد را در آفریقای جنوبی شناسایی کردیم. وی در آنجا یک راننده تاکسی را به قتل رسانده بود و ما مجبور شدیم او را سریعا از آنجا بیرون بکشیم. ما او را تحویل دادیم - تحویل خانه! "
بر اساس بررسیهای جرمی ساهیل، رامسفلد و چنی به این هم قانع نشده و سازمانی جدید پدید آوردند تا بهتر بتوانند جنگ خود را ادامه دهند؛ وی در ادامه مینویسد: رامسفلد و چنی برای تکمیل استراتژیشان، نهادی به نام "شاخه حمایت استراتژیک " تأسیس کردند. این سازمان وظیفه داشت منابع اطلاعاتی را از "آژانس اطلاعات دفاعی " و سیا بیرون بکشند و آنها را در اختیار فرماندهی عملیات ویژه بگذارند. به گزارش روزنامه "واشنگتنپست "، "شاخه حمایت استراتژیک " بودجهای مجزا داشت که در حیطه نظارتی کنگره قرار نمیگرفت. این سازمان خارج از سلسله مراتب فرماندهی نظامی فعالیت میکرد و اختیارات قانونی سیا به عنوان تنها سازمان مشروع در حوزه عملیاتهای پنهانی را نیز نادیده میگرفت. رامسفلد این نهاد [شاخه حمایت استراتژیک] را پدید آورد تا وابستگی به سازمان سیا را پایان دهد. بر اساس قوانین آمریکا، وزارت دفاع موظف است تمام دستورات مربوط به اعزام نیروها را به کنگره گزارش کند. اما در دستوراتی که در سال 2005 توسط استفان کامبون (Stephen Cambone)، معاون اطلاعاتی سابق وزارت دفاع، ابلاغ گشت اعلام شده بود که نیروهای ویژه ممکن است بدون اطلاع، وارد برخی عملیاتهای پنهانی شوند. این امر رامسفلد را قادر ساخت که عملیاتهای پنهانی را به طور یکجانبه کنترل نماید.
جرمی ساهیل به نقل از منبع اطلاعاتیاش مینویسد که اجرای عملیاتهای پنهانی و "سیاه " در زمان رامسفلد به فرماندهی عملیات ویژه واگذار شده بود، وی دلیل این کار را چنین بیان میکند: یکی از دلایل واگذاری این عملیاتها به فرماندهی عملیات ویژه پنهان نگه داشتن آنها از کنگره بود. به گفته این منبع اطلاعاتی، "همه چیز را میتوان با توسل به اضطرار ناشی از عملیاتهای نظامی توجیه کرد در حالیکه عملیاتهای پنهانی سیا باید به سمع و نظر کنگره برسد. آنها این را میدانستند و هر موقع لازم بود از این حربه بهره میبردند. آنها میدانستند که میتوانند فرای قانون عمل کنند و هیچ اتفاقی هم نیفتد زیرا اولا پیگیری این اقدامات توسط مقامات رده بالای وزارت دفاع ممنوع شده بود و ثانیا چه کسی قرار بود آنها را متوقف کند؟ "
عملیاتهای فرماندهی عملیات ویژه مشترک در پاکستان از انعطافپذیری زیادی نسبت به عملیاتهای سازمان سیا برخوردار است. این مسأله در نطق سناتور "دیان فینشتاین " (Dianne Feinstein)، رئیس کمیته اطلاعاتی سنا، به خوبی نمایان میشود، به گفته وی: "هر عملیات اطلاعاتی و فعالیت سری باید به کنگره گزارش شود، سرپیچی از این خواسته مترادف با قانونشکنی است. "
بجرمی ساهیل تحلیلگر نشریه "نیشن " در بخش پایانی گزارش خود به حضور غیر قابل قبول بلکواتر در پاکستان میپردازد و مینویسد: رسانههای پاکستان برای چندین ماه انباشته از اخبار و مطالبی در مورد حضور فزاینده بلکواتر در کشور بودند. رسانههای آمریکا اغلب این مطالب را نادیده میگرفتند و مقامات آمریکایی حاضر در پاکستان نیز این اخبار را به عنوان اکاذیب و تبلیغات ضد آمریکایی رد میکردند. البته اگرچه در بسیاری از این مطالب مبالغه شده است اما پاکستانیها دلایل خوبی برای نگرانی از حضور بلکواتر در کشورشان دارند. امروزه همه در واشنگتن و اسلامآباد میدادند که بلکواتر نقشی اساسی در جنگ افغانستان و پاکستان ایفاء میکند و اینکه این شرکت از همان ابتدای آغاز "جنگ علیه تروریسم " در عملیاتهای پنهانی آمریکا دخیل شده است. هماکنون بلکواتر دنبال استخدام پیمانکارانی است که مسلط به زبانهای اردو و پنجابی هستند.
در ادامه گزارش بار دیگر به انکار حضور بلکواتر توسط مقامات آمریکایی و پاکستانی اشاره شده است: آنی پترسون (Anne Patterson)، حضور بلکواتر در پاکستان را تکذیب کرده و در ماه سپتامبر گفت: "بلکواتر هیچ عملیاتی در این کشور انجام نمیدهد. " هیلاری کلینتون، وزیر خارجه، در سفر ماه اکتبر خود به پاکستان از پاسخ به سؤالات خبرنگاران پاکستانی در مورد عملیاتهای بلکواتر طفره رفت. "رحمان مالک "، وزیر کشور پاکستان، در 21 نوامبر اعلام نمود که در صورت اثبات حضور بلکواتر در پاکستان از سمت خود استعفاء خواهد داد.
جرمی ساهیل گزارش خود را بار دیگر با اشاره به ادعاهایی در مورد حضور بلکواتر در پاکستان و انکار این ادعاها توسط مقامات ذیربط ادامه میدهد: اما برای ماههای متمادی گزارشهایی در مورد حضور بلکواتر در کراچی و جاهای دیگر پاکستان در مطبوعات این کشور به چشم میخورد. حامد میر، خبرنگار برجسته پاکستانی که بعد از مصاحبه با اسامه بن لادن در سال 1997 به شهرت رسید اخیرا در مصاحبهای ادعا کرده که بلکواتر در کراچی حضور دارد. وی گفت: "سازمانهای [اطلاعاتی] آمریکا معتقدند تعدادی از رهبران طالبان و القاعده در کراچی و پیشاور پنهان شدهاند. به همین خاطر است که مأمورین بلکواتر در این دو شهر فعالیت میکنند. " پترسون، سفیر آمریکا در پاکستان، ادعاهای میر و دیگر روزنامهنگاران پاکستانی را "کاملا اشتباه " خوانده و اعلام کرد که این اظهارات ممکن است امنیت پرسنل آمریکایی حاضر در پاکستان را به خطر اندازد. روزنامه "واشنگتنتایمز " در شماره 20 نوامبر با اشاره به سخنان سه تن از مقامات سابق اطلاعاتی آمریکا گزارش داد که ملا محمد عمر، رهبر طالبان، "برای فرار از حملات آمریکاییها و با کمک سازمانهای اطلاعاتی پاکستان در کراچی پنهان شده است. "
در ادامه، به گزارشی رسمی اشاره شده که به شایعه حضور بلکواتر در پاکستان قوت زیادی بخشیده است: مطبوعات پاکستانی در سپتامبر گزارشی را فاش کردند که ظاهرا توسط سازمانهای اطلاعاتی پاکستان درباره بلکواتر تهیه شده و به وزارت کشور ارسال شده بود. در این گزارش، مأموران اطلاعاتی ادعا کرده بودند که یکی از وزرای فدرال برای بلکواتر خانههایی تهیه کرده و به آنها یاری رسانده تا تسلیحات و خودروهای ارسالی را از بندر قسیم در کراچی خارج و به داخل پاکستان انتقال دهند.
جرمی ساهیل با اعلام این مطلب که نشریه "نیشن " نمیتواند صحت این ادعاها و یا وجود چنین گزارشی را مستقلا تأیید کند، میافزاید: اما بر اساس گزارش مطبوعات پاکستانی، در این سند اطلاعاتی فاش شده که شرکت بلکواتر واحدهایی توسط "اداره اسکان دفاعی " پاکستان تهیه کرده است. بر اساس اطلاعات وبسایت رسمی "اداره اسکان دفاعی " این واحدهای مسکونی برای "رفاه افسران بازنشسته و در حال خدمت نیروهای مسلح پاکستان احداث شدهاند. " شعار سازمان چنین است: "مسکن برای مدافعین. " در این گزارش ادعا شده که شرکت بلکواتر از جانب مقامات محلی کراچی حمایت میشود. خودروهای مورد استفاده این شرکت دارای پلاکهایی هستند که معمولا به اعضای مجالس ملی و استانی اختصاص مییابند. با این اوصاف این خودروها توسط پلیس متوقف نمیشوند.
نویسنده در ادامه گزارش با اشاره به نقش بلکواتر در حملات هواپیماهای بدون سرنشین میافزاید: بدون شک استفاده از شرکتهای خصوصی به مانند بلکواتر در عملیاتهای حساسی چون حملات هواپیماهای بدون سرنشین و یا دیگر عملیاتهای پنهانی، از آن جهت است که میتوان از آنها اعلام برائت کرد. بدین ترتیب مقامات رسمی دیگر در برابر کنگره و افکار عمومی پاسخگو نخواهند بود. اگر اتفاق ناخوشایندی رخ دهد همه تقصیرها متوجه پیمانکاران خواهد بود نه دولت. جرمی ساهیل معتقد است که استفاده از شرکتهای خصوصی بالاخص در عملیاتهای نظامی و پنهانی نقض صریح قوانین بینالمللی بوده و مشکلات زیادی در حوزه روابط بینالمللی پدید میآورد، وی در ادامه مینویسد: سرهنگ دوم ادیکات که هم اکنون ریاست "مرکز قوانین حوزه تروریسم " در دانشگاه سنماری تگزاس را بر عهده دارد، میگوید: "ما امروزه از پیمانکاران در کارهایی استفاده میکنیم که ممکن است نقض مفاد کنوانسیون ژنو به حساب آیند. به نظر من ما از حد و حدود خود فراتر رفتهایم. اینکه این افراد در عملیاتهای تهاجمی نظامی دست ندارند، داستانی تخیلی بیش نیست. " الکات اضافه کرد: "اگر ما تابع دادگاه کیفری بینالمللی بودیم، بدون شک برخی از این افراد دستگیر شده و به اتهام ارتکاب جرائم جنگی محاکمه میشدند. یکی از دلایل عدم عضویت آمریکا در دادگاه کیفری بینالمللی همین است. " اگر قرار باشد بلکواتر و سابقه ده ساله این شرکت را توصیف کنم فقط باید بگویم: بلکواتر شرکتی است که از بحرانهای زیادی سالم خارج شده و بعد از همه آنها دوباره خود را بازسازی کرده و چهره دیگری برای خود آفریده است. این مسأله خود را در افغانستان به خوبی نشان داد. شرکت بعد از انتقادهای شدید و رسواییهایی که تقریبا در هر هفته رخ میدادند هنوز هم برای ارتش آمریکا، سیا و وزارت خارجه کار میکند.
ساهیل معتقد است که فعالیتهای بلکواتر نه تنها متوقف نخواهد شد بلکه گسترش نیز خواهند یافت. وی در پایان گزارش خود و به نقل از منابع اطلاعاتیاش مینویسد: "عملیاتهای بلکواتر در پاکستان نشان دهنده سیاستهای جدید این شرکت هستند. شکستهای مفتضحانهای که بعد از عقد قراردادهای امنیتی در عراق گریبانگیر این شرکت شدند درسهای خوبی بدان آموختند. امروزه بلکواتر فعالیت خود را متوجه دو حوزه کرده است: حفاظت از چیزهایی که در خطر هستند و پیشبینی جاهای خطرناک دیگری که قرار است به عنوان یک ملت به آنجا برویم. مسأله به همین سادگی است. "