تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۹  ، 
کد خبر : ۱۴۰۶۵۰
متن کتاب «آرماگدون؛ تدارک ‌جنگ بزرگ»، اتحاد پنهانی میان اسرائیل و مسیحیان دست‌راستی آمریکا

صهیونیست‌ها برای آرماگدون مسلح می‌شوند


نویسنده: گریس هال سل
ترجمه: خسرو اسدی
نبرد هارمجدّون

از سال 1980 این عادت در من پیدا شده است که هر یکشنبه، برنامه «ساعت بشارت انجیل کهن» فال ول را در تلویزیون بگیرم.
برای آنکه مطالب بیشتری درباره خداشناسی هارمجدون فال ول بدانم‌ و دریابم که پیروانش تا چه اندازه مانند خودش فکر می‏کنند، در سال 1983‌ در گشت مسافرتی به سرپرستی او به سرزمین قدس، نام‌نویسی کردم.
من یکی از 630 نفر مسیحی‏ای بودم‌ که از نیویورک به تل‌آویو پرواز کردیم. در آنجا ما را به گروه‌های حدود 50 نفری تقسیم کردند. به هر یک از گروه‌ها یک اتوبوس و یک راهنمای اسرائیلی اختصاص داده شده بود. ما پس از یک استراحت شبانه با اتوبوس‌هایمان به راه افتادیم.
حالا در این سفر کوتاه، شما هم با من همراه شوید: برای اینکه به دره مجدو برویم از تل‌آویو حدود 55 مایل به طرف شمال سفر ‏می‌کنیم. به محلی می‏رسیم که در 20 مایلی جنوب - جنوب شرقی حیفا، قرار دارد و فاصله آن از دریای مدیترانه حدود 15 مایل است. پس از پیاده شدن از اتوبوس‌ با «کلاید»، یک مدیر اجرایی بازرگانی بازنشسته از مینیاپولیس، که سال‌های آخر دهه 60‌سالگی خود را می‏گذراند، همگام می‏شوم. کلاید فارغ‌التحصیل کالج است و در جنگ دوم جهانی، در ارتش آمریکا با درجه سروانی، در آفریقای شمالی و اروپا، خدمت کرده و به خاطر فرماندهی هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصی‌اش در زیر آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار‌ مفتخر شده است. قدی دارد در حدود 6 پا و هیکلی مناسب که آن را نتیجه خدمتش در ارتش می‏داند.
همسر کلاید 2 سال پیش درگذشته است و به همین جهت در این سفر تنهاست. سر و وضعش تمیز و مرتب است. با شلواری پشمی، پیراهنی سفید، کراوات مناسب و کت کشمیر؛ سری دارد پرمو که تنها بخشی از آن خاکستری شده است.
فاصله کوتاهی تا یک تل یا پشته کوچک، پیاده طی می‏کنیم. این تپه‏ای است مصنوعی که از لایه‏های مختلف یا برجا مانده از گیاهان و جانوران یا جامعه‏های باستانی کهن پوشیده شده است.
کلاید توضیح می‏دهد: «زمانی در اینجا یک شهر قدیمی کنعانی قرار داشته است» و اضافه می‏کند که ما در لبه جنوبی فضای بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون قرار داریم که در کتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است.
در زمان‌های قدیم مجدو شهر بسیار مهمی بود. این شهر در محل تقاطع 2 جاده مهم استراتژیک نظامی و کاروان‌رو قرار داشت.
کلاید، این کهنه‌سرباز تاریخدان می‏گوید: «جاده ماریس، یعنی جاده باستانی ساحلی، که مصر را از راه مجدو به دمشق و مشرق مربوط می‏ساخت، از این دره می‏گذشت».
می‏گویم: «پس با این توصیف، این محل همیشه میدان جنگ بوده است؟»
کلاید پاسخ می‏دهد: «بله، برخی از تاریخ‌نویسان اعتقاد دارند که در اینجا بیش از هر جای دیگر در جهان، جنگ روی داده است. فاتحان کهن همیشه می‏گفتند، هر فرماندهی که مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پایداری می‏کند».
«شما در صحیفه یوشع بن نون (باب 12، آیه 21) می‏خوانید که چگونه یوشع و اسرائیلیان در اینجا کنعانیان را شکست دادند. و در «کتاب داوران» باب چهارم و پنجم می‏خوانید که 2 قرن پس از آن نیروهای اسرائیلی تحت فرماندهی دبوره و باراق، در نبردی بر سیسرا سردار کنعانیان چیره شدند».
«و بعد چنانکه می‏دانیم، شاه سلیمان این شهر را مستحکم کرد و به مرکزی برای اسب‌ها و ارابه‌هایش بدل کرد.حتی طی سال‌های عمر من هم در اینجا نبردهای مهمی داشته‏ایم. نزدیک به پایان نخستین جنگ جهانی، در سال 1918، ژنرال انگلیسی آلن بی، درست در همین جا در مجدّو، به پیروزی قاطعی بر ترک‌ها دست یافت».
همه عضوهای گروه ما، به پیاده‌روی خود تا یک نقطه مناسب ادامه می‏دهیم و سپس در نقطه‏ای که بر همه دره جزرال که به سوی شمال غربی تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا می‏شویم.
کلاید با صدای هیجان‌زده‏ای می‏گوید: «و سرانجام، حالا دارم میدان آخرین نبرد بزرگ را تماشا می‏کنم!»
می‏پرسم: اما آخر شما از کجا می‏دانید که نبرد نهایی در اینجا روی خواهد داد؟
- «شما همین اسم - یعنی مجدّو - را بگیرید، کلمه عبری هار، یعنی کوه را به آن اضافه کنید. این 2 کلمه به شما هارمجدّو را می‏دهد، که ما هارمجدّون ترجمه می‏کنیم».
در حالی که او صحبت می‏کند، من می‏کوشم استدلال او را با جست‌وجوی هار یا کوه دنبال کنم؛ اما کوهی پیدا نمی‏کنم. با وجود این، چون دره روبه‌روی خودمان را می‏توانیم ببینیم، پس نقطه مناسبی که روی آن ایستاده‏ایم، به‌آسانی می‏تواند هار (کوه) تلقی شود. اما با همه اینها، آیا هارمجدّو - که کلمه کلمه به معنی کوه مجدو است - به یک محل دلالت می‏کند یا یک رویداد؟
کلاید کمی با بی‌حوصلگی پاسخ می‏دهد: «نه، نه، این میدان نبردی است که همه ملت‌ها در آن درگیر می‏شوند. این آخرین نبرد میان نیروهای نیکی و نیکوکاری به رهبری مسیح و نیروهای شیطانی به رهبری دجال خواهد بود».
من مانند میلیون‌ها مردم دیگر، سخن کلاید را باور می‏کنم. من همیشه چیزهایی درباره هارمجدّون شنیده بودم اما با همه شنیدن‌های این واژه اشتقاق آن را نمی‏دانستم. پرسیدم که آیا درباره این واژه هارمجدّون مطالب زیادی خوانده‏اید؟
- «می‏دانید، واژه هارمجدّون تنها یک بار در انجیل آمده است؛ یعنی درست همان که در کتاب مکاشفه یوحنا باب شانزدهم، آیه 16 آمده است؛ و سپس این آیه مختصر را نقل می‏کند: «و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی هارمجدّون می‏خوانند، فراهم آوردند».
از آنجا که این واژه در زندگی ما نقش چنین با‌اهمیتی دارد، امیدوارم بتوانم اشتقاق آن را پیدا کنم، من آنچه را که کلاید گفت تکرار می‏کنم: در کتاب عهد عتیق، هیچ ذکری از این واژه نشده است. در کتاب عهد جدید هم تنها یک مورد، یعنی در باب مکاشفه که گاهی مکاشفات یا مکاشفه یوحنای قدیس هم گفته می‏شود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالی که در مکاشفه‌ از «محلی» به نام هارمجدّون صحبت می‏کند، کلاید اصرار دارد که هارمجدّون معنی یک نبرد را می‏رساند.
کلاید می‏گوید: «یوحنای پیشگو کتاب مکاشفه را نوشته است؛ و چنانکه می‏دانیم ما از همین اثر یوحناست که بیشترین اطلاعات خودمان را از آخرین روزهایی که داریم می‏گذرانیم، به دست می‏آوریم. او تصویر کاملی از آخرین نبردی که باید درست در همین محل صورت بگیرد به دست داده است. به یاد دارید که او در پیشگویی خود از این نبرد بزرگ، می‏نویسد:
«و بلدان امت‌ها خراب شد... و هر جزیره گریخت و کوه‌ها نایاب گشت». و بعد می‏افزاید: «خداوند همه چیز را درباره آینده می‏داند. هیچ چیز را از او گریزی نیست. خداوند از همان آغاز می‏داند چه کسی به هاویه خواهد رفت و چه کسی دقیقا نخواهد رفت. هنگامی که خداوند قانون را نازل کرد، دقیقا می‏دانست کدام انسان قادر به رعایت آن نخواهد بود».
من به خودم جرات داده، می‏پرسم: «خداوند از پیش می‏داند؟ و از پیش مقرر کرده است؟»
- «شما باید به خاطر داشته باشید که این از پیش دانستن، تعیین‌کننده همه چیز نیست. اما آنچه که خداوند می‏داند، فراتر از هر حدس و گمانی است. آنچه خداوند می‏داند، با یقین کامل صددرصد می‏داند و او همه چیز را می‏داند».
«در کتاب مکاشفه، خداوند با به‌کار گرفتن یوحنا، توصیف کاملی از آنچه که این جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما می‏دهد».
او ادامه می‏دهد:«یک ارتش 200 میلیونی شرقی طی یک سال به سمت غرب به حرکت درمی‌آید. این ارتش به حرکت درمی‌آید و در تغییر مکان خود پرجمعیت‏ترین ناحیه‏های جهان را پیش از رسیدن به رودخانه فرات، ویران خواهد کرد».
«باب 16 مکاشفه به ما می‏گوید که رودخانه فرات خشک خواهد شد و این به پادشاهان مشرق زمین، مشرقیان، اجازه خواهد داد که سرزمین اسرائیل را درنوردند».
تکرار کردم: پادشاه مشرق زمین؟ و ذهن من به سوی سرزمین‌های جهان که در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمی‌آید. هیچ پادشاهی که امروز در آن ناحیه حکمروایی داشته باشد به ذهنم خطور نمی‏کند. در زمان ما، شاه ایران آخرین پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز دیگر هیچ شاهی در آنجا نیست اما در زمان یوحنا چنین شاهانی وجود داشتند پس گفتم آیا این نمایانگر آن نیست که یوحنا این سخنان را درباره زمان خودش گفته است و نه زمان ما؟
کلاید گفت:«نه، نه، شما می‏توانید پادشاهان را به معنی رهبران یا سران دولت‌ها بگیرید».
کلاید که در همه جا طرفدار جدی تعبیر کلمه به کلمه کتاب مقدس است، در این مورد، خود کلمه کتاب مقدس را قبول ندارد(!)
حرف او را قطع نمی‏کنم و او به نقل خود ادامه می‏دهد: «این پادشاهان - یا رهبران - همه ربع مسکون، بزرگ‌ترین ارتش تاریخ جهان را درست به اینجا، به مجدّو می‏آورند». با چشمان فراخ شده سخن می‏گوید و چهره‏اش وقتی از فرشته‏ای حرف می‏زند که پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید تا راه ارتش بزرگ پادشاهانی که از مشرق آفتاب می‏آیند از بستر آن باز شود، برق و درخشندگی ناشی از پیش‌بینی به خود می‏گیرد.
اما وقتی سازمان دادن یک ارتش خوب، ارتشی بسیار کوچک‌تر از همه ارتش‌های مشرق زمین تا این اندازه دشوار باشد، چگونه یک رهبر یا گروهی از رهبران می‏توانند موفق به بسیج کردن یک ارتش 200 میلیون نفری شوند؟
کلاید می‏گوید: «خب، روشن است، این رهبران هدف‌های ژئوپلیتیک دارند و ارواح شیطانی آنان را به پیش می‏رانند».
پرسیدم: ارواح شیطانی؟
- «در این‌باره، اینها همان ارواح شیطانی فرشتگان به خاک‌افتاده‏ای هستند‌ که از شیطان در عصیانش در برابر خداوند، پشتیبانی کردند. پس از اینکه این ارواح شیطانی بر ذهن رهبران جهان مسلط شدند، این رهبران و ارتش‌های جهان، نادانسته به پیادگان آنها تبدیل می‏شوند».
به نظرم همه چیز دارد بخوبی جفت و جور می‏شود. برای اینکه مطمئن شوم همه چیز را بدرستی فهمیده‏ام، گفتم: آیا این دجال است که این ارواح شیطانی را در ذهن رهبران جهان جای می‏دهد؟ و کلاید تصدیق کرد.
کلاید علاوه بر ارواح شیطانی از «وحش» مکاشفه یوحنا هم صحبت کرد و توضیح داد: «وحش، یعنی اینکه اتحاد نیرومندی از ملت‌های اروپایی و گروهی از ملت‌ها که در آخرین روزها به پا خواهند خاست، به وجود خواهد آمد. حالا ما می‏دانیم داریم در عهد آخرالزمان زندگی می‏کنیم. زیرا پیدایش اتحاد نیرومند ملت‌های اروپایی را دیده‏ایم و این همان چیزی است که ما جامعه اقتصادی اروپا یا بازار مشترک می‏نامیم. با مطالعه این پیشگویی، ما می‏توانیم به چشم ببینیم که خداوند همه این رویدادها را از پیش خبر داده است.
«همه آنچه که روی دادنش را در جهان امروز می‏خوانیم، به روشنی نشانگر این است که این پیشگویی بزودی روی خواهد داد.
و در این نبرد آخرالزمان - که با مطالعه زکریای نبی و همین مکاشفه از آن آگاه می‏شویم - نیروهای ملت‌های سرتاسر زمین در زیر فرمان دجال، برضد خداوند ما عیسی مسیح و قدیسان پرافتخارش خواهند جنگید و چنانکه می‏دانیم، مسیح در این خونین‏ترین نبرد تاریخ، آن میلیون‌ها را از میان خواهد برد و دجال را به قتل خواهد رسانید».
کلاید برای اینکه نکته‏اش را اثبات کند، آیه هشتم از باب دوم تسالونیکیان (کتاب عهد جدید) را از بر خواند: «آنگاه آن بی‌دین - که کلاید اضافه می‏کند، منظور از بی‌دین همان دجال است - ظاهر خواهد شد که عیسی خداوند، او را به نفس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلی ظهور خویش او را نابود خواهد ساخت». من برای کلاید تفسیر کردم که احتمال ندارد مسیحیان جز درباره بهشت و جهنم، این اندازه اندیشه و کلام را به هارمجدّون اختصاص داده باشند. هنگامی که کلاید و من، گرم گفت‌وگو هستیم، دیگر کسان گروه ما، با نشستن روی سنگ‌ها یا علف‌ها، غرق اندیشه درباره این دره دارای مزرعه‏های گندم و جو و باغ‌های میوه شده‏اند. در حالی که این دره تا این اندازه ساکت و آرام تا این اندازه صلح‏آمیز به نظر می‏رسد، رفتار و گفتار کلاید نشانگر آن است که زیر و رو شدن همه جهان در یک انفجار بزرگ، ناگزیر به نظر می‏رسد. او از جزئیات توصیف خودش درباره این آتش‌سوزی بزرگ، سخت مطمئن به نظر می‏رسد.
با این همه، این جنگ قرار است در همین میدان برابر ما روی دهد دره‏ای که چنان کوچک است که در یک مزرعه نبراسکا جای می‏گیرد‌ و اگر در یک ایلخی پرورش گاو تگزاس قرار داشته باشد، در آن گم می‏شود. در حالی که به سوی این دره کوچک آرام پوشیده از مزرعه‏های با سنگچین از هم جدا شده اشاره می‏کردم، به کلاید گفتم که اینجا‌ برای یک چنین جنگ عظیمی، بیش از اندازه کوچک به نظر می‏رسد.
خیلی جدی گفت: «نه، تانک‌های خیلی زیادی را می‏توان در اینجا جای داد».
تکرار کردم، تانک‌ها‌ و همه ارتش‌های روی زمین؟
- «بله، همه اینها را. اما باید به خاطر داشته باشید که این بزرگ‌ترین نبردی خواهد بود که تاکنون روی داده است. چندین میلیون نفر، همین جا خواهند مرد».
پرسیدم: «و یک جنگ هسته‏ای همین جا، در مجدّو شروع خواهد شد و همه دنیا را ویران خواهد کرد؟»
پاسخ داد: «بله، شما این را در باب سی و هشتم و سی و نهم صحیفه حزقیال نبی می‏خوانید. در این 2 باب یک جنگ هسته‏ای توصیف شده است. سپس می‏گوید: «باران‌های سیل‌آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکان‌های سختی در زمین پدید خواهند آورد، کوه‌ها سرنگون خواهد شد و صخره‏ها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد، رویارو «در برابر هر گونه وحشت». امکان ندارد حزقیال نبی، به چیز دیگری جز مبادله سلاح‌های تاکتیکی هسته‏ای، اشاره کرده باشد».
اطمینان و یقین کلاید، احساس واقع‌بینی مرا متزلزل می‌کند. با این حال می‏دانم، او چیزی را می‏گوید، که میلیون‌ها آمریکایی، دقیقا به آن باور دارند.
پرسیدم: «آیا تصور کلاید از مسیح، شبیه یک ژنرال 5 ستاره‏ای است که ارتش‌ها را رهبری می‏کند‌ و آیا کلام کتاب مقدس را چنان تعبیر می‏کند که مسیح به عنوان سر فرمانده آن، نیروهایی را که بر ضد او متحد شده‏اند، با به کار بردن سلاح‌های هسته‌ای‌ نابود خواهد کرد؟»
پاسخ داد: بله، در واقع می‏توانیم انتظار داشته باشیم که مسیح، ضربه نخست را وارد کند. او سلاح نوینی را برای نخستین بار به کار خواهد برد و این سلاح، همان اثرهایی را خواهد داشت که بر اثر یک بمب نوترونی ایجاد می‏شود. شما می‏توانید این مطلب را در آیه دوازدهم باب چهاردهم کتاب زکریای نبی بخوانید که می‏گوید:
«گوشت ایشان در حالتی که بر پاهای خود ایستاده‏اند، کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد شد و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد».
می‏پرسم: منظور حرف کلاید این است که آیا خود مسیح ضربه نخست را خواهد زد؟ کلاید پیش از دادن پاسخ، همه قد 6پایی خودش را روی پاهایش راست می‏کند و با صدای قوی و سخت صمیمی خود می‏گوید:
«بله، عیسی مسیح به این زمین باز‌می‏گردد تا حکومت الهی را در آن برقرار کند؛ و این کار را از ستاد خود در اورشلیم‌ خواهدکرد».
- و بر سر یهودیانی که در اسرائیل زندگی می‏کنند، چه خواهد آمد؟
کلاید گفت: «دو سوم یهودیانی که در اینجا زندگی می‏کنند، کشته خواهند شد. این مطلب را می‏توانید در آیه‏های هشتم و نهم باب سیزدهم کتاب زکریای نبی بخوانید.امروز در حدود 13 میلیون و نیم یهودی در جهان است. به این ترتیب، خداوند به ما می‏گوید که 9 میلیون یهودی در این نبرد، کشته خواهند شد. آنقدر خون جاری خواهد شد که خداوند آن را به چرخشت شراب‏گیری که خون آنان را می‏گیرد، تشبیه می‏کند. تا مسافت 200 مایل، خون تا به دهانه اسبان، بالا خواهد آمد».
پرسیدم چرا کلاید تصور می‏کند که خداوند خواستار آن است که یک رشته از عقوبت‌ها را نازل گرداند تا بیشتر مردمان جهان را بکشد و بخش اعظم تمدن ما را نابود کند؟
کلاید گفت: «خداوند، این کار را بیشتر به خاطر امت قدیمی‏اش، یهودیان می‏کند، خداوند دوران 7ساله آزمایش سخت را مقرر کرده است تا یهودیان تصفیه شوند، تا وادارشان کند، روشنایی را ببینند و مسیح را به عنوان نجات دهنده خود بشناسند».
اعتراف می‏کنم که تعبیرهای او، مرا سخت گرفتار شبهه کرده است. چرا خداوند باید یهودیان را یعنی برگزیده‏ترین در میان همه امت‌ها را برگزیده باشد، تنها برای اینکه - بنا بر واژه همراه با حسن تعبیر کلاید- «آنان را تصفیه» کند؟
- «آیا نمی‏بینید که خداوند می‌خواهد آنان در برابر تنها پسرش، خداوندگار ما عیسی مسیح به سجده درآیند؟»
سپس کلاید توضیح می‏دهد که خداوند پس از نابود کردن دو سوم این امت، سرزمین اسرائیل را نجات خواهد داد. یعنی اینکه خود شخصا وارد نبرد هارمجدّون خواهد شد. و خداوند همه آن چیزهایی را که برای نابودی کسانی که مصمم به آزادی اسرائیل هستند، نیازمند است، در اختیار دارد».
در ذهن من این نکته شروع به جا افتادن می‏کند که کلاید، اسرائیل را دوست دارد اما علاقه‏ای به یهودیان ندارد. به نظر می‏رسد که هیچ احساس تاسفی برای آن یهودیان یا دیگرانی که می‏گوید کشته می‏شوند، در او نیست. «7 ماه طول خواهد کشید تا یهودیان زنده اسرائیل بتوانند همه سربازان کشته شده را دفن کنند» و به عنوان دلیل، آیه دوازدهم باب سی و نهم کتاب حزقیال نبی را نقل می‏کند: «و خاندان اسرائیل مدت 7 ماه ایشان را دفن خواهند کرد تا زمین از وجودشان پاک شود».
با پذیرش احتمال خطر تکرار سخنم، دوباره پرسیدم، چرا خداوند رحمان باید بخواهد ما سلاح‌های هسته‏ای به کار ببریم؟
پاسخ داد: «به خاطر داشته باشید، انسان دانش خود و چگونگی ایجاد کردن این قدرت ویرانگر را از خداوند کسب کرده است. انرژی هسته‏ای برای خداوند چیز تازه‏ای نیست و تهدید یک همه‌سوزی هسته‏ای، قادر متعال را غافلگیر نخواهد کرد. خداوند در همه اوقات می‏داند چند ماهی در دریاها و چند ستاره در آسمان‌ها و چند دانه شن در ساحل‌های دریاها وجود دارد. او خداوند عالم و قادر متعال است. آنچه که او بخواهد، خواهد شد. هیچ انسان یا امتی نمی‏تواند از تحقق اراده خداوندی جلوگیری کند». و کلاید با لبخندی مرموز با این سخنان، حرف خود را به پایان برد: «هنگامی که مسیح دوباره به زمین بازگردد، از آسمان‌ها به ارض اورشلیم نزول خواهد کرد. ملاحظه کنید، همه تاریخ مربوط و متمرکز است بر امت اسرائیل که تخم چشم و برگزیده خداوند دوباره زمام تاریخ بشر را به دست خود می‏گیرد».
پایان نزدیک است‏
طی گشت در سرزمین مقدس، من سخنان کلاید را روی نوار ضبط صوت ضبط کردم و وقتی بعدها به آن گوش دادم، آن را بسیار همانند سخنان جری فال ول و بسیاری از کشیشان معتبر انجیلی پروتستان تلویزیونی دیدم که می‏گویند: خدا بی‌هیچ نرمشی از پیش چنین مقرر کرده است؛ و بنا به سخن کلاید، خداوند زمام تاریخ بشر را خود به دست می‏گیرد.
پس از بازگشتم از سفر کوتاه 1983، به تحقیق پرداختم که دیگر کشیشان پروتستان انجیلی بنیادگرا در موضوع هارمجدّون، چه می‏گویند. در سال 1970، بیلی گراهام هشدار داد که «جهان اکنون به سرعت دارد به سوی جنگ آخرالزمان هارمجدّون خود نزدیک می‏شود» و «نسل کنونی جوان ما، شاید آخرین نسل در تاریخ باشد».
گراهام در فرصت دیگری گفت: «اکنون بسیاری از مردم می‏پرسند، این آخرین جنگ آخرالزمان در کجاست؟ ما چه اندازه به آن نزدیکیم؟ خب، محل این جنگ در غرب رودخانه اردن است، در دشت جزرال، میان جلیله و سامریه. ناپلئون وقتی این جایگاه سترگ را دید، گفت: «این میدان بزرگ‌ترین نبرد جهان است» زیرا انجیل به ما آموزش می‏دهد که جنگ بزرگ آخرالزمان، این بزرگ‌ترین جنگ تاریخ؛ در این بخش جهان روی خواهد داد: یعنی در خاورمیانه!»
س.س.کریب، رئیس پیشین انجمن کشیشان پروتستان انجیلی در سال 1977 نوشت: «مسیح، میلیون‌ها نظامی گرد آمده توسط دیکتاتور شیطان‌صفت، دجال را به سختی تار و مار خواهد کرد».
هال لیندسی، نویسنده یک کتاب پرفروش، همه تاریخ را - یعنی تاریخ خاورمیانه و همه جهان را - به کمک قرائت کتاب مقدس تعبیر می‏کند. او در کتاب خود به نام «زمین، سیاره بزرگ مرحوم» می‏گوید: دولت اسرائیل، خط مرزی میان رویدادهای عمده کنونی و آینده است.
لیندسی می‏گوید: «پیش از اینکه یهودیان تشکیل یک ملت بدهند، هیچ چیز درست سر جایش نبود. تنها حالا که این اتفاق افتاده است، تحقق همه‌گونه علائم پیشگویی‏های نبوی، دارد سر جای خودش قرار می‏گیرد. زیرا برخی فضاهای قدرت سیاسی باید نخست پدید می‏آمد و اکنون بنابر الگوی پیشگویی‏های نبوی، کانون همه جهان در خاورمیانه و بویژه در سرزمین اسرائیل امروزی متمرکز شده است. همه ملت‌های جهان بر اثر آنچه در آنجا می‏گذرد به رنج و عذاب خواهند افتاد و در آن درگیر خواهند شد. حالا می‏توانیم ببینیم چگونه آنچه در این زمان‌ها روی می‏دهد، مانند همین اتفاق‌هایی که روزنامه‏ها می‏نویسند، درست با الگوی پیشگویی‌های نبوی جور درمی‌آید. ناخدای پیشین یک قایق رودخانه‏ای که تولد دوباره یافته است و طلبه سمینارهای مذهبی لیندسی شده، 4 سرانجام را برای مرحوم سیاره بزرگ زمین پیشگویی کرده است که همگی دربردارنده پیشگویی‏های نبوی کتاب مقدس هستند و در همه آنها اسرائیل نقش اساسی را ایفا می‏کند. من لیندسی را در سال 1985 در یک گردهمایی دعای صبحانه برای اسرائیل، ملاقات کردم. او به عنوان ناظر و کارپرداز تحقق پیشگویی‌های نبوی، نسبت به بسیاری از پیشینیان و حتی رقیبان خود، برتری درخور ملاحظه‏ای دارد. او از زمره واعظان سنتی برحذردارنده از آتش دوزخ و لعنت ابدی نیست. لیندسی با صدای کم و آرام و قیافه‏ای روشنفکرنما، آدمی است تقریبا 50 ساله با سری پر از مو و سبیل‌های تیره. وی در شگرد جا زدن خود به عنوان کارشناس رویدادهای تاریخ عمومی جهان به استادی رسیده است. ظاهر آدمی دلسوز و در غم دیگران و علاقه‌مند به آنان را دارد. او در محفل‌های وعظ و خطابه و حوزه‏های مذهبی - که در آنها مدت 8 سال به عنوان عضو هیات علمی «جنگ صلیبی دانشجویان در راه مسیح» کار کرده است - به عنوان سخنران و مبلغ شناخته شده پیشگویی‌های مکاشفه‏ای انبیا، محبوبیت دارد. لیندسی در برداشت خود از کتاب مکاشفات، به گفته خودش «روش استقرایی و استنباطی» دارد. او می‏کوشد آنچه را که خداوند از خلال دانش فنی و مجموعه واژگان محدود یوحنای رسول می‏خواهد بگوید، استنباط و نتیجه‏گیری کند. به عنوان مثال، یوحنای رسول، در مکاشفه یا رویای خود، ملخ‌هایی را با دم عقرب دیده بود. لیندسی حدس می‏زند که اینها هلی‌کوپترهای کبرا هستند که از دم خودشان یک نوع گاز فلج کننده اعصاب پخش می‏کنند.
لیندسی با قطعیت اظهار می‏کند: نسلی که از 1948 به این سو به دنیا آمده است، شاهد عینی دومین ظهور مسیح خواهد بود. اما پیش از آن رویداد، ما باید هم جنگ «یاجوج و ماجوج» را ببینیم و هم نبرد هارمجدّون را. کشتار همه‌سوزی بدین‌گونه آغاز خواهد شد: همه عرب‌ها به اضافه کنفدراسیون روسیه به اسرائیل هجوم خواهند برد.
رستگار شدگان «ربوده» خواهند شد
در گشت سال 1983 که به سرپرستی فال ول تشکیل شده بود، من به کلاید که ظاهرا بخش‌های زیادی از کتاب عهد عتیق و عهد جدید را از بر کرده بود، گفتم که درباره چگونگی پایان یافتن حالت جذبه و ربودگی، دچار معما شده‏ام. کتاب مقدس در این باره چه می‏گوید؟
کلاید گفت که اصطلاح فرو شدن به حالت جذبه و خلسه در کتاب مقدس یافت نمی‏شود اما به معنای از خود بیخود شدن و ربوده شدن است؛ و به صحنه‏ای که در رساله اول پولس رسول به تسالونیکیان، باب چهارم، آیه‏های 16 و 17 آمده است، اشاره دارد: «زیرا خود خداوند با صدا و به آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در ملکوت استقبال کنیم و این چنین همیشه با خداوند خواهیم بود».
از کلاید پرسیدم: پس مسیح خواهد آمد و رستگاران را در هنگام ربودگی و از خود بیخودی، در خواهد یافت؟
- همین طور است.
و آیا او برای دومین بار ظهور خواهد کرد - یا با در نظر گرفتن ظهور او در 2000 سال پیش - این ظهور او برای سومین بار خواهد بود تا با دجال، در نبرد هارمجدون، جنگ کند؟
کلاید گفت: «بله، همین طور است».
از آنجا که کلاید در این باره مطمئن به نظر می‏رسید، گفتم آیا ممکن است که نبوت یعنی پیشگویی‏های انبیا هم داخل مقوله «تاریخ از پیش نوشته» باشد؟
کلاید توضیح داد: «شما باید درک کنید که نبوت تا همین آخرها کتاب بسته‏ای بود. زیرا خداوند به دانیال نبی تعلیم داده بود، که آن کتاب را تا آخرالزمان مهر کند. و شما این نکته را در کتاب دانیال نبی باب 12، آیه 4 می‏بینید».
پرسیدم آیا کلاید باور می‏کند امروز هم انبیایی باشند که مکاشفه‏های خود را مستقیما از خداوند بگیرند؟
گفت: «نه لزوما اما مردمانی داریم مانند هال لیندسی و جری فال ول که در کلام نبوت بینش خاصی پیدا کرده‏اند».
برای کلاید نقل کردم که یکبار در زمان کودکی خودم وقتی از مدرسه به خانم برگشتم و مادرم را پیدا نکردم، ترسیدم که مبادا ربوده شده باشد و من در این جهان او را برای همیشه از دست داده باشم.
کلاید گفت: «این اتفاق در هر زمانی ممکن است روی بدهد. به باور من، این رویداد بعدی است و میلیون‌ها نفر ربوده خواهند شد. به عنوان نمونه وقتی در فلوریدا با همسایه‏ای که هنوز به نجات بخش بودن عیسی مسیح اعتراف نکرده بود گلف بازی می‏کردم، به او شهادت دادم که مسیح می‏تواند او را از لعنت ابدی نجات دهد. به او اخطار کردم که ما داریم به آخرالزمان نزدیک می‏شویم». ما در سرود اول کلیسا می‏خوانیم: «فرزندان! این ساعت آخر است و همانطور که شنیدید دجال دارد می‏آید. به همین ترتیب دجال‏های بسیاری آمده‏اند، بنابراین ما می‏دانیم که این ساعت آخر است. و بعد ما البته کلام خود مسیح را در مکاشفه یوحنا باب 22 آیه 20 داریم که می‏گوید: «بلی، بزودی می‏آیم».
پرسیدم که کلاید دقیقا انتظار دارد که ربودگی چگونه صورت بگیرد؟ یعنی مسیح در میان بازماندگان چگونه گزینش و انتخاب خواهد کرد؟
کلاید، در حالی که گویی به صحنه‏ای در آینده خیره شده باشد، گفت: من داشتم با دوستم که نجات پیدا نکرده بود رانندگی می‏کردم، یکهو ربودگی رخ داد. من به هوا بلند شدم و از ماشین بیرون افتادم، گویی ماشین دیوانه‌وار از کنترل خارج شده بود و دوستم در این سانحه کشته شد. سپس کلاید جمله‏ای را گفت که همیشه دوست دارد تکرار کند: «از فکر اینکه با نجات دهنده خود روبه‌رو شوم شاد می‏شوم».
- و آن دوستی که با او گلف بازی می‏کردید چه شد؟ پس از اینکه ربوده شدید و در حالی که در امنیت کامل منتظر نبرد آخرالزمان بودید، آیا هنوز هم نگران او هستید؟
گفت: «نه، نیازی نیست که نگران باشم. رنج و عذاب دوستان و کسان مورد عشق و علاقه‏ای که در جهنم به سر می‏بردند، کاملا از خاطره رستگارشدگان بهشتی زدوده می‏شود».
کلاید، پیش‏تر به من گفته بود که زنش 2 سال پیش مرده است. از او پرسیدم: آیا زنش و دیگر کسان خانواده‏اش رستگار شده‏اند؟
- نه، و این مرا عذاب می‏دهد. نه زنم پیش از مرگ نجات پیدا کرده بود، نه پسرم و بچه‏هایش، هیچ کدام از آنها رستگاری پیدا نکرده‏اند. آنان از اعتراف به مسیح خودداری کردند. من به بهشت می‏روم؛ از گفتن این حرف نفرت دارم اما آنان را در آنجا نخواهم دید و بخوبی می‏دانم برای کسانی که در برابر خداوندگار ما سجده نکرده‏اند، چه عاقبتی ذخیره شده است. ما این را از کتاب زکریای نبی، باب چهاردهم آیه 12 می‏دانیم که «گوشت (بدکاران) در حالتی که بر پای خود ایستاده‏اند، کاهیده خواهد گشت».
کلاید با صدای آرامی از انتقام و غضب الهی صحبت می‏کرد. مطمئن به نظر می‏رسید که خداوند به بیشتر مردگان و زندگان کنونی- یعنی همه کسانی که تجدید حیات نیافته‏اند - مجازاتی را خواهد چشانید که هرگز آرامش هلاکت را در پی نخواهند داشت.
کلاید در زندگی هر روزه‏اش، آدمی است نرم سخن، باهوش، مهربان، در کار شغلی خودش هم بسیار موفق بوده است. اما تعهد او نسبت به جهان دیگر است. جهان ربودگی و رستگاری. به نظر او جهان ربودگی، یک امر واقعی است نه یک رویای مکاشفه ای. از نظر عاطفی او در دنیای مکاشفه‌ای خود وجود خارجی دارد؛ زیرا برایش افسون کننده‏تر است و انرژی لازم جهت تحمل سختی‏ها و فرداها را برایش تامین می‏کند.
من از این تعجب نمی‏توانم خودداری کنم که کلاید چگونه فراموش می‏کند، درست همانطور که در انجیل کسی ممکن است خداوند را خدای انتقام و کینه ببیند، می‌تواند به خدای عشق و محبت هم برسد؟ مسیح در پیام‌های خود ما را فرا می‏خواند که سلاح را از خود دور کنیم و تسلیم بشویم و مانند کودکان کوچک باشیم و نه 7‌بار، بلکه 7 مرتبه 7‌بار ببخشاییم. ما همچنان قدم‌زنان به بحث خود درباره یک موضوع گیج‌کننده دیگر که با اینکه تا آنوقت به چندین وعظ در موضوع ربودگی گوش داده بودم، هرگز برایم روشن نشده بود، ادامه دادیم. مسیحیان تجدید حیات یافته، دقیقا تا چه مدت با مسیح در آن ملکوت اعلا در بهشت خواهند ماند؟
کلاید گفت: «هر وقت مسیح به زمین بازگردد، ما هم باز خواهیم گشت. در زمان جنگ بزرگ جهانی، هنگامی که او بازگردد، همه بدکاران را به هلاکت خواهد رساند؛ و درستکارانی که باقی خواهند ماند، یهودیان باقی مانده و نیکوکاران جز یهودی و جز مسیحی به درون سلطنت هزار ساله مسیح فرا خوانده خواهند شد. یعنی زمانی که مسیح به عنوان پادشاه پادشاهان به مدت هزار سال در زمین حکمرانی خواهد کرد؛ در آن وقت، ما با او خواهیم بود. در پایان هزار سال، زمین کنونی و آسمان کنونی ویران می‏شوند و زمین و آسمان تازه‏ای خلق خواهد شد؛ و در آن زمین تازه، شهر آسمانی اورشلیم تازه‏ای ساخته خواهد شد، که همه نجات یافتگان همه دور آنها در آن خواهند زیست. آن وقت ابدیت آغاز می‏شود و پس از آن دنباله حوادث دیگر وجود نخواهد داشت. به این ترتیب ربودگی کلیسا در این رشته رویدادها نخستین رویداد خواهد بود. و این رویداد در هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد».
به کلاید گفتم، من نگران جاهای دوردست کره زمین هستم که مردمشان حتی اسمی هم از عیسی مسیح نشنیده‏اند. به همین علت، آیا آنها سزاوار فروافتادن در جهنم ابدی هستند؟
کلاید گفت: «حالا ما دیگر رادیوی موج کوتاه داریم و در همه گوشه‏های دنیا می‏توانیم پیام‌های مسیح را بگیریم. به این ترتیب مردمان بسیار زیادی، فرصت‌های فراوانی دارند که از گناهان خودشان توبه کنند و عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خودشان بپذیرند».
بعد، کلاید و من درباره تفاوت مسیح در 2 دین یهودی و مسیحی به بحث پرداختیم.
و کلاید داستان «یک یهودی و یک مسیحی را نقل کرد که نشسته بودند و در این باره بحث می‏کردند و منتظر بودند. و هردو در این نکته توافق داشتند که مساله عمده در ذهنشان عبارت از این است: آیا مسیح پیش از این در جهان بوده است»؟
سپس گفت: «من می‏گویم که ما دارای سرنوشت مشترکی هستیم: یهودیان امروز در انتظار آمدن مسیح هستند؛ ما مسیحیان در انتظار بازگشت مسیح هستیم. به این ترتیب، وقتی مسیح واقعا ظهور کند، به‌عنوان مسیحی که در انتظارش بودیم، باز خواهیمش شناخت».
اما من باور ندارم که هیچ روحانی یهودی، یا یهودی دینداری چنین حرفی بزند یا چنین احساسی داشته باشد. کسانی که به دین یهود ایمان دارند، از این عقیده کلاید که همه یهودیان را در نظام اعتقادی خودش به صورت یک گروه دارای اسم بی‌مسمّا به حساب می‏آورد؛ و در طرح خود از بهشت و دوزخ و نجات خودش آنها را در نهایت موجوداتی بی‌اهمیت و هیچ کاره، در نظر می‏گیرد، متغیر و خشمناک می‏شوند.
کلاید از پیچیدگی‌های زندگی تصور ساده‌لوحانه‏ای دارد؛ مانند جنگ اتمی، آلوده شدن محیط زیست ما، انفجار جمعیت، گسترده شدن قحطی و گرسنگی، کسری موازنه پرداخت‌های جهانی، مالیات‌های بیشتر و امنیت کمتر و از این‌گونه موارد.
برای کلاید، فال ول، لیندسی و میلیون‌ها مردم مانند آنها، مساله تنها یک جواب دارد: «با مسیح، به راه راست برو و روح خداوند در قلب تو تجلی خواهد کرد»؛ و بعد، پیش از آنکه تهدید ویران شدن جهان صورت بگیرد، تو به عنوان یک نفر رستگار شده، از زمین به ملکوت اعلا برده می‏شوی. به نظر کلاید، نیازی نیست که انسان برای از میان بردن آلودگی محیط زیست شهرهای خودمان یا قحطی و گرسنگی همه گیر در هندوستان و آفریقا کاری بکند. ما نباید نگران گسترش یافتن سلاح‌های اتمی در دنیا باشیم. نیازی نیست سعی کنیم از جنگ میان عرب‌ها و اسرائیل جلوگیری کنیم؛ بلکه به جای همه اینها باید دعا کنیم این جنگ دربگیرد و همه دنیا را در کام خود بکشد زیرا این، بخشی از طرح‌های آسمانی است.
من سخن فال ول را که استدلال می‏کرد چرا جنگ آخرالزمان هسته‌ای او را نگران نمی‌کند، شنیده‏ام.
او گفت: «می‏دونین چرا من از این بابت هیچ نگران نیستم؟ برای اینکه این جنگ، اینجا پیش نمی‏آد». البته منظورش این که در خاک آمریکا پیش نمی‏آید!
ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم‏
آیا رونالد ریگان با همان نظام اعتقادی کلاید، جری فال ول، جیمی سواگارت و دیگر هواخواهان مشیت الهی بزرگ شده است؟ آندرولانگ از واشنگتن دی سی که بررسی ژرفانگری درباره ریگان و خداشناسی هارمجدون کرده است، به این پرسش پاسخ مثبت می‌دهد. اگر ریگان در دوران ریاست جمهوری خودش هواخواه مشیت الهی نبوده باشد، پیش از آن بوده است.
لانگ، مدیر تحقیقات انستیتو کریستیک که یک مرکز پژوهشی خالی از تعصب مسیحیان، یهودیان و مسلمانان است، می‏گوید: «مطالبی که ریگان سال 1970 ابراز کرد و برای نخستین بار در سال 1985 افشا شد، ثابت می‏کند، او هواخواه مشیت الهی، یعنی معتقد به ایدئولوژی هارمجدون بوده است». این انستیتو در سال 1984، یک کنفرانس مطبوعاتی در موضوع ریگان و هارمجدون ترتیب داد که عنوان‌های درشت مطبوعات مهم سراسر آمریکا را به خود اختصاص داد.
لانگ در آن کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: او و دیگران در انستیتو کریستیک می‏خواستند درباره ریگان و موضوع خداشناسی هارمجدون به تحقیق پردازند زیرا این امکان که یک رئیس‌جمهور شخصا اعتقاد داشته باشد، خداوند از پیش یک جنگ هسته‏ای را مقرر فرموده است، یک رشته پرسش‌های دلهره آوری را مطرح می‏سازد: در چنین صورتی، یک رئیس‌جمهور هواخواه مشیت الهی، آیا براستی، به عملی بودن گفت‌وگوها درباره تسلیحات، اعتقاد خواهد داشت؟ در یک بحران هسته‏ای آیا او از روی سنجیدگی و عاقلانه عمل خواهد کرد؟ یا اینکه در عمل یا بی‌صبری دکمه (آغاز جنگ هسته‌ای) را فشار خواهد داد؛ و در نتیجه شاید در ذهن خودش خیال می‏کند که دارد به تحقق اراده خداوند که در کتاب مقدس نقشه‏هایی را برای آخرالزمان مقرر فرموده است کمک می‏کند؟
لانگ که در بررسی خود درباره ریگان و هارمجدون از کمک و همکاری لاری جونز، نویسنده و پژوهشگر نیویورکی و فارغ‌التحصیل دانشگاه کلمبیا برخوردار بود، توضیح داد: «یک هواخواه مشیت الهی، معتقد به خداشناسی هارمجدون، آدم بنیادگرایی است که کتاب مقدس را همانند یک سالنامه مطالعه و آینده را پیشگویی می‏کند. هواخواهان مشیت الهی مانند جری فال ول، هال لیندسی، پت رابرتسون و دیگر رهبران دست راستی مسیحی اعتقاد دارند، که کتاب مقدس، دومین ظهور نزدیک عیسی مسیح را، پس از یک جنگ هسته‌ای سراسری، بروز فلاکت‌های طبیعی، سقوط و فروپاشی اقتصادی و اغتشاش‌ها و بهم ریختگی‏های اجتماعی پیشگویی کرده است. اینان اعتقاد دارند، این رویدادها، باید پیش از دومین ظهور عیسی مسیح اتفاق بیفتند و معتقد هستند، طرح همه اینها در کتاب مقدس ریخته شده است. مسیحیان تجدید حیات یافته، پیش از آخرین دوران 7 ساله تاریخ، در وضع جسمانی خود، از صفحه زمین به ملکوت آسمان برده خواهند شد و با مسیح در آسمان محشور خواهند بود. آنان از آن بالا و در امنیت کامل، شاهد و ناظر جنگ‌های هسته‌ای و بحران‌های اقتصادی و آزمایش‌های سخت خداوندی خواهند بود. در پایان این دوران آزمایش سخت خداوندی، این مسیحیان تجدید حیات یافته، به همراه فرمانده عالی خود عیسی مسیح، بازخواهند گشت تا در نبرد هارمجدون شرکت کنند، دشمنان خدا را نابود کنند و سپس هزار سال بر زمین حکومت کنند».
آیا ریگان به این مطلب اعتقاد دارد؟
3 منبع این قضیه را روشن می‏کند: نخست دوران کودکی او و نفوذ عمیق مادرش نل ریگان که سخت به کتاب مقدس معتقد بود. باب سلوسر، مدیر اجرایی شبکه سخن پراکنی مسیحی در کتاب زندگینامه ریگان به نام «شناخت درونی ریگان» (وردبوکس، 1984) می‏گوید که این مادر «به تحقق یافتن اراده خداوندی، شاید تا حد از پیش معلوم بودن سرنوشت، معتقد بود». سلوسر در یک سخنرانی رادیویی زیر عنوان «رونالد ریگان و نبوت هارمجدون» که توسط خبرنگار رادیوی دبلیو.بی.ای.آی. به نام جو کواومو کارگردانی شده بود و در پاییز 1984 از ایستگاه‌های رادیویی عمومی پخش شد، چنین توضیح داد: «نل، مادر رونالد ریگان بر او در همه زمینه‏ها، بویژه در پرورش روحی ریگان جوان، نفوذ عمیقی داشت. این مادر که یکی از پیروان مسیح شمرده می‏شد با اخلاص و اعتقاد کامل در مراسم مذهبی شرکت می‏کرد. وی زن بسیار پرهیزکار و کتاب مقدس خوانی بود. در نتیجه، طبیعی که بدرستی یک زندگی مسیحی نامیده می‏شود، قرار داشت».
سلوسر در برنامه کواومو گفت: «ریگان، به علت پرهیزکاری بیش از حد بارها دچار زحمت شد». سلوسر گفت:«ریگان، این پرهیزکاری خودش را به صورتی مردانه، از نوع گری کوپر و به صورت وسترن درآورد». او به جای گفتن جمله«خداوند بر من آشکار ساخت»، می‏گفت: «نخستین مشاورم بر من آشکار ساخت». البته کسانی که ریگان را می‏شناختند، می‏دانستند که منظورش از نخستین مشاور خداوند است، سلوسر چنین نتیجه‏گیری کرد: «به این ترتیب، شما می‏دانید که او در همه سال‌های زندگی خود همچنان زیر تاثیر آموزش و تلقینی قرار دارد که در آغاز زندگی خود، از مادرش فراگرفته بود».
ریگان، به نفوذ بسیار زیاد تلقین و آموزش ابتدای زندگی‌اش اقرار دارد. ریگان به ویلیام رز، نویسنده مقاله مجله «زندگی مسیحی» در ماه مه 1968 چنین گفت: «می‏دانید، من با انجیل بزرگ شده‏ام. من در جلسات درس روزهای یکشنبه مدت‌های دراز، درس انجیل می‏دادم». ریگان ‏در درس‌های یکشنبه‏های نخستین کلیسای مسیحی شهر دیکسون، در ایالت ایلی نویز، وقتی شاگرد دبیرستان بود، درس انجیل می‏داد. ریگان در مصاحبه‏ای که در سال 1980 با جیم باکر، کشیش انجیلی پروتستان داشت، باز درباره این آموزش و تلقین دوران کودکی و نوجوانی خود چنین گفت: «من خوشبخت بودم زیرا مادری داشتم که ایمان بزرگی را در روحم کاشت. این ایمان، بسیار بزرگ‌تر از آن چیزی بود که در موقعی که مادرم این کار را می‏کرد، حتی تصورش را می‏توانستم بکنم». ریگان علاوه بر مادر معتقد به انجیلش، تحت تاثیر دوستان نزدیکش هم قرار داشت که بسیاری از آنان هواخواهان پر و پا قرص مشیت الهی بودند و اعتقاد داشتند خداوند امت برگزیده خود را هم مورد لطف خاص خود قرار می‏دهد و هم مجازات می‏کند. ریگان در مقاله‏ای در مجله زندگی مسیحی، در سال 1968 نوشت که در دوران کوتاهی که در همان سال در بیمارستان بستری بودم، کشیش پروتستان شهر بل ایر و بازیکن مشهور سابق فوتبال دان موماو و کشیش انجیلی بیلی گراهام به عیادتم آمدند و سپس این داستان را نقل کرد: «ما درباره این مطلب گفت‌وگو می‏کردیم که چه مقدار از پیشگویی‌ها درباره دومین ظهور مسیح، در این زمان بخصوص، تحقق پیدا کرده‏اند. گراهام به من گفت رهبران جهان که انجیل را مطالعه می‏کنند، یا آن را مطالعه کرده‏اند، چگونه به همین نتیجه رسیده‏اند که ظاهرا هرگز در تاریخ طی یک دوران زمانی چنین کوتاهی این همه پیشگویی‏ها راست درنیامده‏اند. پس از این گفت‌وگو من از «دان» خواستم که نوشتارهای بیشتری درباره این پیشگویی‌ها برایم بفرستد تا خودم بتوانم آنها را با متن کتاب مقدس مقایسه بکنم».
ریگان به عنوان فرماندار یکی از بزرگ‌ترین ایالت‌های آمریکا از جهت وسعت و جمعیت، کارهای اجرایی بسیار زیادی داشت؛ با این همه، وقت بسیار فرماندار را به این کار اختصاص داد که پیشگویی‌های انبیا و آخرالزمان را مطالعه کند. از قرار، تحقیق خود او در انجیل، او را دست‌کم تا حدودی به این نتیجه رساند تا این نظر مذهبی را بپذیرد که خداوند از پیش مقرر کرده است که میلیون‌ها نفر از مردمانی که امروز در قید حیات هستند در نبرد آخرالزمان که هارمجدون نامیده می‏شود، کشته شوند.
در 20 سپتامبر 1970 در هنگام کارزار تبلیغاتی برای دومین دوره فرمانداری ریگان، خواننده هالیوود، پت بون و همسرش شرلی و نیز 2 نفر از کشیشان انجیلی بانفوذ و مردم پسند، یعنی جورج اوتیس و هاوالد بردسن، در خانه ریگان در شهر ساکرامنتو از او دیدن کردند. در این دیدار، گفت‌وگوی درازی درباره پیشگویی‌های انبیا و علائم و نشانه‏های زمان پیش آمد. از جمله آنچه که بردسن با عنوان «ظهور روح القدس» توصیف کرده است. اوتیس، این ملاقات را در کتاب خودش به نام «حادثه بزرگ» و «دیداری با یک شاه» نام‌گذاری کرده است و سلوسر همین دیدار را در کتاب خودش به نام «شناخت درونی ریگان» نقل کرده است.
هم سلوسر و هم اوتیس چنین نقل کرده‏اند: «در پایان این گفت‌وگو، همه حاضران همراه با فرماندار ریگان، دست به دعا برداشتیم». اوتیس زیر تاثیر این حالت روحی قرار گرفته بود و ظاهرا ریگان هم همین وضع را داشت. اوتیس ارتقای رتبه ریگان را به ریاست جمهوری پیشگویی کرد و دستان ریگان از پیشگویی اوتیس به لرزه درآمد.
در 29 ژوئن 1971 فرماندار ریگان از بیلی گراهام تقاضا کرد یک سخنرانی روحانی برای دولت ایالتی و هر دو مجلس قانونگذاری ایالت کالیفرنیا ایراد کند. گراهام در سخنرانی خود اظهار داشت که تنها راه جلوگیری از کمونیسم، «اجرا شدن طرح کتاب مقدس است. کتاب مقدس می‏گوید که انسان خود را از زحمت و مرارتی به زحمت و مرارت دیگر و از قضاوتی به قضاوت دیگر می‏اندازد و روزی فرا می‏رسد که خداوند در تاریخ انسان مداخله می‏کند و مسیح باز می‏گردد».
به دنبال آن سخنرانی، ریگان ضیافت ناهاری به افتخار گراهام برپا کرد. حاضران در این ضیافت عبارت بودند از اعضای کابینه ریگان و کارکنان آن و همچنین رئیس جنگجویان جنگ صلیبی گراهام در شهر ساکرامنتو و راوی این داستان والت هانسون. همین هانسون برای خبرنگار رادیو دبلیو.بی.ای.آی. نیویورک، یعنی جوکواومو، نقل کرد که طی ناهار، گراهام و ریگان سرگرم گفت‌وگو درباره دومین ظهور خداوند ما، عیسی مسیح شدند و ریگان از گراهان پرسید: «خب، آیا شما معتقد هستید که عیسی مسیح بزودی می‏آید؟ در این صورت علامت‌ها و نشانه‏هایی که بر آمدن او دلالت می‏کنند، کدامند»؟
گراهام پاسخ داد: «این علامت‌ها و نشانه‏ها... نشانگر آنند که عیسی مسیح، درست در آستانه در است. مسیح در هر زمانی ممکن است ظهور کند». و سخن پراکنی کواومو، بنا به گزارش هانسون، چنین بود: «فرماندار ریگان سخت تحت تاثیر این نکته قرار گرفت و با آن موافق بود».
بنا بر اظهار نظر هرب الینگ وود، منشی قضایی فرماندار در همان برنامه رادیویی کواومو زیر عنوان «رونالد ریگان و پیشگویی‌های هارمجدون» در سال 1971، ریگان کتاب‌های پرخواننده بسیاری را در موضوع هارمجدون مطالعه کرد. از جمله این کتاب‌ها، کتاب لیندسی به نام «زمین، ستاره بزرگ مرحوم» بود که در آن سال، مکرر در مکرر مورد بحث قرار گرفت. الینگ وود که خود یکی از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسرائیل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفت که او و فرماندار ریگان اغلب با هم می‏نشینند و درباره پیشگویی‌های کتاب مقدس به بحث و گفت‌وگو می‏پردازند. الینگ وود که خود مراسم دعای روزانه کارکنان اداره فرمانداری در دوران فرمانداری ریگان را اداره می‏کرد؛ که منحصرا برای ریگان دعا می‏کردند، گفت: ریگان همیشه متن کتاب مقدس را نقل یا به شیوه‏های مختلفی به آن اشاره می‏کرد.
ریگان اغلب درباره پیشگویی‏های انبیا صحبت می‏کرد. شواهد سال 1971 دلالت دارند بر اینکه دست‌کم در این سال، ریگان از هواخواهان مشیت الهی یا معتقد به پرستش اسرائیل و ایدئولوژی هارمجدون بوده است. جیمس میلز، رئیس موقت پیشین مجلس سنای ایالت کالیفرنیا برای مجله «سان‌دیه‌گومگزین» این رویداد را گزارش کرده است: «نخستین سال دوره دوم فرمانداری ریگان و همچنین نخستین سال انتخاب میلز، به عنوان رئیس مجلس سنای ایالتی بود. این 2 نفر در ضیافتی که به افتخار میلز و با شرکت فعالان انتخاباتی هر دو، در ساکرامنتو تشکیل شده بود در کنار یکدیگر نشسته بودند. ریگان با مهارت اعجاب‏انگیز و شادی و خنده‌رویی مسری‌اش، داشت لطیفه مشغول کننده‏ای درباره باربی اولد فیلد، اتومبیلران مسابقه‌ای، تعریف می‏کرد. اما وقتی سرپیشخدمت 2 کاسه بزرگ شعله ور را در برابر فرماندار ریگان و میلز روی میز گذاشت، ریگان رویش را به سوی میلز کرد و «ناگهان» از او پرسید: «آیا تاکنون 2 باب 38 و 39 کتاب حزقیال نبی را خوانده‏اید؟»
میلز، فرماندار را مطمئن کرد که با بزرگ شدن در یک خانواده پروتستان تعمیدی معتقد به انجیل، باب‌های مختلف کتاب حزقیال نبی را که درباره یاجوج و ماجوج (که هواخواهان مشیت الهی می‏گویند همین روس‌ها هستند) صحبت می‏کند، بارها خوانده و بحث کرده است و همین طور دیگر باب‌های مربوط به آخرالزمان را در باب‌های شانزدهم و نوزدهم مکاشفه یوحنا. ریگان گفت: «این نبی خشمگین عهد قدیم، حزقیال است که بهتر از هر کسی، قتل عمدی را که عصر ما را به ویرانی خواهد کشید، پیشگویی کرده». در این لحظه ریگان با «خشم تندی» درباره کمونیست شدن لیبی صحبت کرد و مصرانه اظهار عقیده کرد که «این، علامت آن است که زمان فرا رسیدن هارمجدون دور نیست».
میلز سپس به یاد ریگان آورد که اتیوپی هم در میان نیروهای شیطانی خواهد بود و اضافه کرد: «اما برای من قابل درک نیست که چطور هایله سلاسی، این شیر یهودا، رام دست یک عده کمونیست بشود و با امت برگزیده خدا به جنگ برخیزد».
ریگان گفت: «نه، قبول دارم که هنوز همه چیز در جای خودش قرار نگرفته است اما تنها آن یکی مانده که باید انجام بشود. سرخ‌ها باید اتیوپی را بگیرند».
میلز گفت که احتمال نمی‏دهد چنین حادثه‏ای پیش بیاید.
ریگان اصرار داشت: «اما من احتمال می‏دهم، این امر ناگزیر است. لازم است که پیشگویی این نبی، درباره اتیوپی تحقق پیدا کند و ملت اتیوپی هم یکی از امت‌های بی‌خدا بشود که دست خود را بر ضداسرائیل بلند می‏کنند». (3 سال پیش از این گفت‌وگو در میان این 2 نفر، میلز در مقاله خودش نوشت که کمونیست‌ها هایله سلاسی را از سلطنت خلع کردند و شاید ریگان از تحقق پیدا کردن آشکار پیشگویی انبیا درباره ظهور مسیح خوشحال بشود).
میلز درباره آن ضیافت شام سال 1971 نوشت که ریگان درباره وقوع یک هارمجدون هسته‌ای آینده «مانند واعظی که برای یک دانشجوی شکاک صحبت می‏کند» حرف زد. ریگان به میلز گفته بود: «همه پیشگویی‌های دیگر که باید پیش از هارمجدون تحقق پیدا کنند، عملی شده‏اند. در باب 38 کتاب حزقیال آمده است که خداوند فرزندان اسرائیل را از بلاد کفر، که در آنها متفرق بودند، گرد آوری می‏کند و آنان را دوباره به ارض موعود می‏آورد. این رویداد، پس از تقریبا 2‌هزار سال، دارد تحقق پیدا می‏کند. نخستین بار است که همه چیز برای تحقق هارمجدون و دومین ظهور مسیح، در جای خودش قرار گرفته است». وقتی میلز به ریگان یادآوری کرد که «تنها چیزی که در کتاب مقدس درباره بازگشت مسیح از همه چیز صریح‏تر و واضح‏تر تصریح می‏شود، این است که هیچ کس نمی‏داند که این رویداد چه وقت روی خواهد داد»، ریگان با بالا بردن لحن صدایش، پاسخ داد: «همه چیز دارد در جای خودش قرار می‏گیرد. حالا دیگر زیاد طول نمی‏کشد. حزقیال می‏گوید باران سیل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، بر فوج‌های دشمنان امت خداوند خواهد بارید. معنی این، حتما باید این باشد که با سلاح‌های هسته‌ای نابود می‏شوند. حالا این سلاح‌ها وجود دارند اما در گذشته هرگز وجود نداشتند».
ریگان ادامه داد: «حزقیال می‏گوید یاجوج، یعنی امتی که نیروهای تاریکی را علیه اسرائیل رهبری خواهد کرد، از شمال خواهد آمد. نسل‌های بسیار علمای کتاب مقدس مرتب گفته‏اند که یاجوج باید روس‌ها باشند. کدام امت قدرتمند دیگری در شمال اسرائیل وجود دارد؟ هیچ. اما این پیشگویی، پیش از انقلاب روسیه، وقتی که روسیه یک کشور مسیحی بود، هیچ معنی پیدا نمی‏کرد. اما حالا معنی پیدا کرده است. حالا که روسیه کمونیست و بی‌خدا شده، حالا که روسیه بر ضدخدا بلند شده، معنی پیدا کرده است. حالا دیگر کاملا با توصیف قوم یاجوج جور درمی‌آید».
میلز نتوانست از این سخن ریگان، فکر او را بدرستی بخواند. از این رو بی‌فاصله پس از شام، یادداشت‌های مفصلی از آنچه فرماندار ریگان گفته بود، برداشت. و آن یادداشت‌ها که در سال 1971 برداشته شده بود، پایه مقاله سال 1985 او را تشکیل داد. ریگان در سال 1976طی یک مصاحبه ضبط شده با جورج اوتیس خبرنگار کالیفرنیایی که پیش‏تر از او یاد شد و ارتقای او را به ریاست جمهوری پیشگویی کرده بود درباره نبرد هارمجدون به بحث پرداخت. اوتیس در کتاب خودش به نام شبح هاجرمی‏نویسد او (ریگان) در انتظار جنگ یاجوج و ماجوج است (که آن را به تهاجم شوروی به اسرائیل «در آینده نزدیک» تعبیر می‏کند). او در مصاحبه از ریگان می‏پرسد آیا ریگان تصور می‏کند که او هم «ربوده» خواهد شد و در آن دوران «آزمایش سخت» و وحشتناک نبرد نهایی نجات خواهد یافت؟ نجاتی که به موجب خداشناسی هواخواهان مشیت الهی تنها درباره کسانی که تجدید حیات یافته باشند، عملی خواهد شد.
اوتیس پرسید: آیا ریگان تجدید حیات پیدا کرده است؟
ریگان گفت: «بله، من هیچ وقتی را در زندگی‌ام نمی‏توانم به یاد بیاورم که به یاد خدا نبوده باشم و با امید کامل، خدا را شکر می‏کنم؛ همانطور که اغلب می‏کنم. با این حال، بله، باید با تجربه خودم به این اعتقاد رسیده باشم که یک‌بار چیزی پیش آمد که رابطه تازه‏ای - اما نه بر اثر احتیاج - میان من و خداوند برقرار شد» و ریگان نتیجه گرفت «باید بگویم، به معنایی که من می‏فهمم باید بگویم بله. من تجربه‏ای داشته‏ام که باید آن را به عنوان پیدا کردن یک حیات دوباره توصیف کرد». فرماندار ریگان درباره هارمجدون با کشیش انجیلی کالیفرنیایی، هارلد بردسن هم صحبت کرده است. در فرصتی بردسن همراه با پت بودن و جورج اوتیس در خانه ریگان با او دیدار کرده بودند که طی آن فرماندار ریگان با تیک زدن در کنار تک تک سطور پیشگویی‌های کتاب مقدس «موجب خشنودی و حتی تا حدودی شگفتی» بردسن و دیگر دیدارکنندگان شده بود. بردسن این گفته ریگان را نقل می‏کند که «ابتدا یهودیانی که به خدا ایمان نداشته باشند به همه گوشه‌ و کنار‏های جهان پراکنده می‏شوند. اما وقتی این 2 اتفاق افتاد، خدا آنها را به کلی فراموش نمی‏کند. پیش از بازگشت پسر خدا، او آنها را دوباره در اسرائیل گرد هم می‏آورد. حتی جزئیات وسایل حمل و نقل آنها به اسرائیل هم در پیشگویی انبیا آمده است. او گفت که بعضی از یهودیان با کشتی بر‌می‌گردند و دیگران به صورت کبوتر به لانه باز می‏گردند. به عبارت دیگر آنها با کشتی یا هواپیما می‏گردند و طی یک روز، امتی دوباره به دنیا خواهد آمد...
او (ریگان) این واقعیت را نقل کرد که امت‌های جز یهودی و جز مسیحی تا زمانی که زمان آن امت‌ها به سرآید در اورشلیم راه خواهند رفت و این پیشگویی در سال 1967 که اورشلیم دوباره به زیر پرچم اسرائیل درآمد، تحقق پیدا کرد».
بردسن ادامه می‏دهد «آنچه مرا بویژه زیر تاثیر قرار داد، این واقعیت بود که دیدم ریگان از نظر روحی به طور خارق العاده‏ای رشد پیدا کرده است. مثال خوب این رشد، آگاهی کامل او - از نظر مبحث آخرت و رستاخیز - نسبت به رویدادهای در حال وقوع و توانایی‌اش در گفتن این بود که این گردهمایی دوباره در همان روز سال 1948 پیش آمد که اسرائیل از نو به عنوان یک ملت تشکیل شد».
و بردسن سخن خود را اینگونه به پایان می‏برد: «این احساس در من ایجاد شد که ریگان کاملا از هدف خداوند در خاورمیانه آگاه است و به همین دلیل دورانی را که ما حالا در آن زندگی می‏کنیم دارای اهمیت بخصوصی می‏داند زیرا رویدادهایی که در کتاب مقدس پیشگویی شده‏اند، همگی در این دوران دارند تحقق پیدا می‏کنند». ریگان در سال 1980 به عنوان یکی از نامزدهای ریاست جمهوری باز هم درباره هارمجدون صحبت می‏کرد. او در مصاحبه با روحانی انجیلی جیم باکر از شبکه تلویزیونی پی.‌تی.‌ال. گفت: «ممکن است ما همان نسلی باشیم که هارمجدون را می‏بیند». نویسنده انجیلی، داگ وید که در آن مصاحبه حضور داشته است گزارش داد، بارها این جمله را از ریگان شنیده است که شاید آخرالزمان نزدیک باشد. در ضیافت شامی که در خانه ریگان در پالیسید در کالیفرنیا در ساحل اقیانوس آرام تشکیل شده بود و خانواده وید هم در آن حضور داشتند گفت‌وگو به موضوع اتحاد شوروی و پیشگویی‌های کتاب مقدس چرخید. در میان این بحث، از قراری که وید نقل می‏کند ریگان به میهمانان خود اعلام کرد: «شاید ما نسلی باشیم که هارمجدون را می‏بیند».
و این نکته، یک موضوع اتفاقی نبود. وید می‏گوید: ریگان پیشگویی‌های کتاب مقدس و بحث‌های آن را درباره آخرت و پایان کار جهان «از موضوع‌های پیش پا افتاده می‏داند» و اضافه می‏کند در مصاحبه‏ای که حضور داشته است از او (یعنی ریگان) شنیده است که همین نسل، شاید نسلی باشد که هارمجدون را می‏بیند. کاملا امکان دارد که این همان نسل باشد.
در همان سال 1980 ریگان باز به عنوان نامزد ریاست جمهوری، تفسیر مکاشفه‏آمیز دیگری کرد. چنانکه ویلیام سافایر، مقاله نویس در نیویورک تایمز گزارش می‏دهد، ریگان در ضمن سخنرانی برای گروهی از رهبران یهودی چنین گفت: «اسرائیل تنها کشور دموکراسی پایدار است که ما می‏توانیم به آن به عنوان محلی که در آن هارمجدون ممکن است پیش بیاید، تکیه کنیم».
رابرت شیر، خبرنگار، در مصاحبه مارس 1981 خود با جری فال ول فاش کرد که رئیس‌جمهور ریگان گفته است، ویرانی دنیای ما حقیقتا ممکن است «بزودی زود» اتفاق بیفتد. فال ول به شیر این کلام ریگان را گفته بود که «تاریخ دارد به نقطه اوج خود می‏رسد» و اضافه کرده بود گمان نمی‏کند که ما حتی 50 سال هم با آن فاصله داشته باشیم و در برابر این سوال شیر از
فال‌ ول که پرسیده بوده: آیا ریگان هم با این حرف او موافق بوده است یا نه؟ فال ول پاسخ داده بود: «بله، او هم با این حرف موافق است. من گاهی اوقات اعتقاد پیدا می‏کنم که ما حالا به سرعت داریم به هارمجدون می‏رسیم».
2 سال بعد ریگان ترتیبی داد تا فال ول در جلسه شورای امنیت ملی شرکت کند و با کارکنان عالیرتبه دولت آمریکا درباره نقشه‏های جنگ هسته‌ای با روسیه به بحث بپردازد. همچنین از قراری که هال لیندسی می‏گوید، ریگان تصویب کرد که نویسنده هواخواه مشیت الهی کتاب «زمین، ستاره بزرگ مرحوم» درباره یک جنگ هسته‌ای با روسیه برای استراتژی‌پردازان پنتاگون سخنرانی کند. در یکی از روزهای اکتبر 1983 ریگان فاش کرد که هارمجدون همچنان ذهن او را اشغال کرده است. رئیس‌جمهور ریگان در ضمن گفت‌وگوی تلفنی خود با تام داین از کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل، یعنی نیرومندترین گروه هواخواه اسرائیل در کنگره آمریکا، این حرف را زده است. از قرار گزارش داین، رئیس‌جمهور گفته است:
«می‏دانید، من به انبیای کهن شما در عهد قدیم برمی‌گردم، به علامت‌هایی که هارمجدون را پیشگویی کرده‏اند و همیشه در این شگفتی هستم که آیا ما همان نسلی نیستیم که ناظر آن پیشامد خواهیم بود؟ من نمی‏دانم شما این آخرها به هیچکدام از آن پیشگویی‌ها توجه کرده‏اید یا نه؟ اما حرف مرا باور کنید؛ این پیشگویی‌ها به یقین زمان‌هایی را توصیف می‏کنند که ما در آن بسر می‏بریم».
ریگان در 3 نوبت در سال‌های 1982، 1983 و 1984 برای بنگاه‌های سخن پراکنی مذهبی ملی (N.R.B) که اکثریت بسیار بالای آن را هواخواهان مشیت الهی تشکیل می‏دهند و معتقد به نزدیک شدن یک جنگ هسته‏ای هستند، سخنرانی کرد.
ریگان در سال 1982 در حالی که اعضای N.R.B برایش کف می‏زدند، چنین گفت: «شاید این حادثه دیرتر از آنچه ما فکر می‏کنیم، روی بدهد». به نظر آنان جنگ آخرالزمان هارمجدون، خود پیش درآمد و مژده دهنده دومین ظهور مسیح خواهد بود.
ریگان در خطابه سال 1983 خود به N.R.B اهمیت کتاب مقدس را در زندگی خود، چنین توصیف کرد: «در میان 2 ورقه مقوایی که این کتاب منحصر به فرد را در میان گرفته‌اند، پاسخ همه پرسش‌ها و همه مساله‌هایی که امروز در برابر ما قرار گرفته‏اند، وجود دارد».
او در سخنرانی سال 1984 خود برای 4‌هزار نماینده N.R.B موافقت خود را با کسانی که می‏گویند «بهتر است انسان بمیرد اما سرخ نباشد» ابراز داشت. او برای آشکار ساختن احساس خود در این‌باره داستانی را نقل کرد: وقتی در پیش صحنه یک گردهمایی مذهبی در لس آنجلس حضور داشتم که پت بون خواننده، سخنران برجسته آن بود. 2 دختر بون هم که در آن موقع دخترکان کوچکی بودند، حضور داشتند. بون گفت: «با اینکه 2 دختر را در روی زمین بیش از هر چیز دوست می‏دارد، ترجیح می‏دهد که این‌دو همین حالا با اعتقاد به خداوند بمیرند اما در یک رژیم کمونیستی بزرگ نشوند». ریگان در همین سخنرانی سال 1984 خود برای نمایندگان N.R.B، بون را برای گفتن چنین جمله سنگینی بر ضدشیطان کمونیستی مورد تحسین قرار داد و گفت: «تا وقتی بون این حرف را نزده بود من به او کم بها می‏دادم». بسیاری از هواخواهان پر و پا قرص مشیت الهی، روسیه را شیطانی و امپراتوری شیطان می‏دانند. ریگان این کلام را در 8 مارس 1983 ایراد کرده است: «آنها (اتحاد شوروی) کانون شیطان در دنیای مدرن کنونی هستند». او باز ضمن سخنرانی برای انجمن مسیحیان پروتستان چنین گفت: «اعتقاد من این است که کمونیسم، فصل غم‏انگیز و عجیب دیگری از تاریخ بشر است که حتی حالا آخرین صفحه هایش دارد نوشته می‏شود». جیمس میلز در مقاله پیش گفته‏اش در سان دیه گو مگزین می‏نویسد: کاربرد اصطلاح «امپراتوری شیطان» درباره شوروی توسط ریگان، تنها لفاظی و بازی با کلمات نبود که برای خوشایند بنیادگرایان مذهبی و سیاسی ابراز شده باشد، بلکه بیشتر اظهار عقیده‏ای بود که «از عقیده‏ای که آن شب در سال 1971 ابزار کرده بود، برمی‌خاست». میلز در مقاله خود نوشت که ریگان در مقام ریاست جمهوری «همیشه تعهد خود را نسبت به انجام وظایفش در تحقق اراده خداوندی درست همانند هر متدین معتقد عالی مقام دیگری ابراز می‏دارد» و افزود: ریگان بویژه انجام این تعهد را که درصدد باشد تا قدرت نظامی ایالات متحده و متفقان آن را بالا ببرد، همواره احساس می‏کند. میلز چنین ادامه می‏دهد: «درست است که حزقیال نبی پیروزی ارتش اسرائیل و متفقان آن را در جنگ وحشتناکی بر ضدنیروهای تاریکی پیشگویی کرده است؛ اما مسیحیان محافظه کاری مانند رئیس‌جمهور ما نباید این تفنن گرایی روحی را بر خود هموار کنند و این پیروزی را مسلم فرض کنند. قدرتمندتر کردن نیروهای بر حق برای اینکه در این مهم‌ترین جنگ پیروز بشوند در چشم اینگونه آدم‌ها، خود به تحقق رسانیدن پیشگویی‏های خدایی است و آن را مبتنی بر اراده خداوندی درباره آخرت و آمدن درباره مسیح برای سلطنت هزار ساله‌اش می‏دانند».«اگر ریگان هنوز هم به آنچه در سال 1971 به من گفت، اعتقاد داشته باشد - که هنوز اعتقاد داشتن یا نداشتن او خود موضوع بحث و گفت‌وگوی بسیاری از مقاله‌نویسان مطبوعات در سال‌های اخیر بوده است - من هیچ تردید ندارم که او حالا مسؤولیت‌های خودش را به عنوان رهبر دنیای غرب تلقی می‏کند و به نظر من چنین می‏رسد که او هنگام بیشتر تصمیم‌گیری‌های سیاسی خودش زیر نفوذ این احساس است».
میلز باز ادامه می‏دهد: «طرز تلقی او درباره هزینه‏های نظامی و ناشنوایی او در برابر هرگونه خلع سلاح هسته‏ای به یقین زیر نفوذ این بینش مکاشفه‏ای قرار دارد». زیرا «هارمجدون آنگونه که در کتاب‌های حزقیال‌نبی و مکاشفه یوحنا پیشگویی شده است، ممکن نیست در یک دنیای خلع سلاح شده تحقق پیدا کند. هر کس که معتقد باشد این پیشگویی‌ها باید تحقق پیدا کنند، نمی‏تواند عملی شدن خلع سلاح را بپذیرد، چون این بر خلاف طرح خداوندی و کلام اوست».
میلز در ادامه سخن خود می‏گوید: «سیاست‌های داخلی و پولی رئیس‌جمهور هم با تعبیرهای مو به موی پیشگویی‌های کتاب مقدس همخوانی دارد» چون «اگر دنیا بزودی به آخر برسد، دیگر دلیلی ندارد که درباره بازپرداخت بدهی‏های ملی کاری بکنیم».
«پشتیبانی او از محافظه‌کاران نوینی مانند جیمس وات در زمینه حفاظت محیط زیست هم - اگر بدینگونه به موضوع نگریسته شود - معنی پیدا می‏کند؛ چون اصولا چرا باید در بند حفظ محیط زیست بود؟ چرا باید وقت و پول را بیهوده صرف حفاظت این چیزها برای نسل آینده بکنیم در حالی که همه چیز - از جمله این چیزها - سرانجام در یک آتش سوزی همه جاگیر در آخرت خاکستر خواهد شد؟»
«تحقق پذیرفتن بازگشت مسیح به زمین» به عنوان یک هدف سیاسی هرگز رقابت تامین هزینه‏های وسایل و لوازمی مانند تراکتورهای آبی - خاکی را برنمی‌تابد. بنابراین نتیجه می‏گیریم که همه برنامه‏های داخلی بویژه آنهایی که مستلزم سرمایه گذاری هستند باید کنار گذاشته شوند تا همه پول‌ها صرف تامین مالی افزایش و تکمیل سلاح‌های هسته‏ای بشود، تا اینکه با راندن هلاکت آتشین بر سر دشمنان شیطانی خداوند و امت او ممکن شود».یکی از برجسته‏ترین اندیشه‏هایی که توسط جیمس میلز در مقاله‏اش ابراز شده این است که «هارمجدون در دنیایی که خلع سلاح شده باشد نمی‏تواند تحقق پذیرد». با اینکه همه ملت‌ها دارند سلاح‌های بیشتر و بیشتری می‏سازند - اما هیچ کدام بیشتر و سریع‌تر از ایالات متحده سلاح نمی‏سازند - امروز بنا بر کتاب «میدان‌های نبرد هسته‏ای» اثر ویلیام ‌ام. آرکین و ریچارد دبلیو. فیلد هاوس، ایالات متحد دارای 670 جنگ‏افزار هسته‌ای در 40 ایالت است که جمع کلاهک‌های آنها به 14599 بالغ می‌شود. آلمان میزبان 3396 جنگ‏افزار هسته‏ای آمریکایی است؛ انگلیس 1268، ایتالیا 549، ترکیه 489، یونان 164، کره جنوبی 151، هلند 81 و بلژیک 25.
چنانکه وزیر سابق دفاع، کلارک کلیفرد در 14 اوت 1985 در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن دی.سی. اظهار کرد: «امروز قدرت ویرانگری نیروهای هسته‌ای جهان یک میلیون بار نیرومندتر از قدرت بمبی است که ما بر هیروشیما افکندیم؛ با این همه، ما چه می‏کنیم؟ باز هم داریم سلاح‌های بیشتری می‏سازیم».

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات