صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۳۸۹ - ۰۹:۱۷  ، 
کد خبر : ۱۴۱۵۰۴

خلیج فارس امنیت منطقه ای و اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

منطقه ی خلیج فارس همواره به عنوان یکی ازمناطق مهم امنیتی، راهبردی و اقتصادی در نظام بین الملل از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده، به گونه ای که در طول قرن های اخیر، پیوسته مورد توجه قدرت های بزرگ جهانی بوده و از تجاوز آنها در امان نمانده است.

بصیرت: چکیده
منطقه ی خلیج فارس همواره به عنوان یکی ازمناطق مهم امنیتی، راهبردی و اقتصادی در نظام بین الملل از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده، به گونه ای که در طول قرن های اخیر، پیوسته مورد توجه قدرت های بزرگ جهانی بوده و از تجاوز آنها در امان نمانده است. امروزه با اکتشاف نفت، و با توجه به نقش اساسی آن در اقتصاد جهانی، امنیت و ثبات این منطقه دغدغه ی اصلی کشورهای منطقه و جهان است. به نظر می رسد با توجه به بافت دولت های منطقه ی خلیج فارس و وضعیت سرزمینی و جغرافیای سیاسی آن امنیت منطقه ای مبتنی بر همکاری بین دولت های منطقه، مناسب ترین شیوه برای تأمین امنیت خلیج فارس است. البته این مهم نیز حاصل نمی شود، مگر با به کارگیری شیوه های گوناگون اعتمادسازی متقابل بین دولت های منطقه برای رفع سوءتفاهمات که وظیفه ی سران کشورهای منطقه است.
کلیدواژه ها: امنیت، امنیت منطقه ای، خلیج فارس، جمهوری اسلامی ایران، اعتمادسازی، راهبردی.
مقدمه
تاکنون عمده ترین نگرانی کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ غربی در منطقه ی خلیج فارس، مسئله ی «امنیت» بوده است. پس از جنگ جهانی دوم، انگلستان به عنوان قدرت مسلط منطقه، نظم سنتی را، که از پیش ایجاد کرده بود، همچنان حفظ نمود. در سال 1971، با خروج انگلیسی ها، آمریکا با اجرای سیاست معروف «دو ستونی» در قالب آموزه ی نیکسون، نظام امنیتی منطقه را شکل داد. اما در سال های پایانی دهه ی هفتاد، جریاناتی که در منطقه رخ دادند، این نظام را از بین بردند؛ تا اینکه در اوایل دهه ی 1980، یک نظام امنیتی جدید به نام «شورای همکاری خلیج فارس»، (1) در حاشیه ی جنوبی به وجود آمد که با حمله ی عراق به کویت، ناتوانی آن نیز به اثبات رسید.
در پی فروپاشی پیمان «ورشو» و نظام جهانی دو قطبی در آغاز دهه ی 1990، مفهوم «امنیت» در منطقه ی خلیج فارس به گونه ای غیرقابل تصور دگرگون شد. در رابطه با مفهوم «امنیت»، گمان تهدید اتحاد شوروی (سابق) جای خود را به نگرانی درباره ی کشمکش های فزاینده ی سرزمینی در درون منطقه داده است. این دگرگونی حضور نظامی ادامه یابنده ی بیگانگان را در منطقه توجیه می کند، که آن نیز به نوبه ی خود، از منابع ناامنی در خلیج فارس محسوب می شود. در برابر این تهدیدات جدید منطقه ای، ناظران آگاه به راه حل اجتناب ناپذیر منطقه ای می اندیشند و آن اتحاد منطقه ای فراگیر با شرکت همه ی قدرت های کرانه ای خلیج فارس و در تعامل با نیروهای خارجی حاضر در منطقه است.
این مقاله در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چه نوع نظام امنیتی از انواع گوناگون آن، امروزه می تواند امنیت منطقه ی خلیج فارس و در عین حال، اهداف اصولی جمهوری اسلامی ایران را تأمین کند و از بروز تنش و جدال و اختلاف در منطقه جلوگیری نماید. با توجه به سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر نفی حضور نیروهای خارجی در منطقه ی خلیج فارس، ایران چگونه می تواند به این اهداف خود در منطقه دست یابد. با در نظرگرفتن منطقه ی با اهمیت خلیج فارس با نیروهای بالقوه بی شمار اقتصادی، امنیتی و راهبردی، نمی توان نسبت به امنیت آن بی توجه ماند. از این رو، ضروری است کشورهای منطقه با همکاری یکدیگر و با اجماع نظر هماهنگ در مفهوم و ماهیت توسعه و ثبات و تفاهم متقابل، از غلتیدن منطقه در سرازیری بی ثباتی، تنش، بحران و جنگ، خودداری نمایند.
به دلیل آنکه کشورهای حاشیه ی خلیج فارس دارای دیدگاه های مختلفی درباره ی مسئله ی «امنیت» در این منطقه هستند(2) با در نظر گرفتن شرایط جدید جهانی و پیروزی اجمالی ایالات متحده ی آمریکا و متحدانش در جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991، و در پی حادثه ی 11 سپتامبر آمریکا و حمله ی نظامی این کشور و متحدانش به افغانستان و عراق، که موجب تقویت حضور نیروهای خارجی در منطقه شد، (3) فرضیه ی این مقاله آن است که جمهوری اسلامی ایران برای تأمین امنیت منطقه ی خلیج فارس در جهت اهداف اصولی خود، باید از نظام امنیتی مبتنی بر همکاری بهره جوید و از طریق کاهش نقش قدرت های خارجی در منطقه و با بیشترین استفاده از سیاست تنش زدایی و سعی در اعتمادسازی متقابل، به این خواسته ی خود نایل آید.(4)
بررسی کارواژه های مفهومی
الف. مفهوم «امنیت»
تعریف فرهنگ های لغات از «امنیت»، عبارت است از: در معرض خطر نبودن یا از خطر محافظت شدن. «امنیت» همچنین عبارت است از: رهایی از تردید، آزادی از اضطراب و بیمناکی، و داشتن اعتماد و اطمینان موجه و مستند. امنیت خواه فردی، ملی یا بین المللی، در زمره ی مسائلی است که انسان با آن مواجه است. امنیت به صورت وسیع، در مفهومی به کار گرفته شده است که به صلح، آزادی، اعتماد، سلامتی و دیگر شرایطی اشاره می کند که فرد و یا گروهی از مردم احساس آزادی از نگرانی، ترس، خطر یا تهدیدات ناشی از داخل یا خارج داشته باشند.(5) از سوی دیگر، امنیت پدیده ای متأثر از مؤلفه های مادی - ذهنی به شمار می آید که دیگر چونان دوران جنگ سرد، نمی توان آن را در ذیل ملاحظات نظامی تعریف نمود.(6)
عناصر اصلی، که تقریبا در تمام تعاریف امنیت مشاهده می گردند، ارزش ها، خطرات یا تهدیدات هستند. هم ارزش های عمومی و هم تهدیدهای عمومی، احتمالا به رهیافت امنیت جمعی در میان کشورهای مستقل منجر می گردند.
واژه ی «امنیت» ابتدا در ادبیات سیاسی آمریکا شدیدا متداول گردید. سپس تغییرات مهمی که پس از جنگ جهانی دوم در سیاست بین الملل پدید آمد، موجب شدند این مفهوم کارایی بیشتری پیدا کند. بوزان (buzan)، که رهیافت مفهومی وسیعی از مسئله ی امنیت ارائه می دهد، اصطلاح «امنیت» را یک مفهوم توسعه نیافته تلقی می کند. کتاب باری بوزان منبع معروفی برای اغلب مباحث مربوط به بحث «امنیت» در روابط بین الملل است.(7) وی در کتاب خود، پنج دلیل برای عقب ماندگی مفهوم «امنیت» ارائه می دهد که چرا مفهوم امنیت مورد غفلت واقع شده است. به نظر وی، تأکید صرف بر مقوله ی «امنیت ملی»، کافی نیست. در مجموعه روابط بین الملل، مهم ترین نهادها کشورها هستند، اما دولت ها خود می توانند منشأ تهدید نسبت به موضوعات خود باشند که اغلب تحت عنوان «امنیت» توجیه می شوند. بنابراین، «امنیت» مفهومی است در معرض برداشت های مختلف. به دلیل آنکه اصولا سیاست سازان و نظریه پردازان سیاسی «امنیت» را با توجه قدرت ملی تعریف می کنند، نوعی وحدت نظر نامناسب رایج گشته است. برخی از محققان هم، که بیشتر به مقوله ی امنیت پرداخته اند، اسیر بحث های مبتنی بر قدرت گردیده اند. به عبارت دیگر، «امنیت» همان معنا و مفهومی را پیدا می کند که گوینده قصد دارد آن را تعبیر کند. جایگاه امنیت به عنوان یک ارزش سیاسی بحث انگیز و استعمال نامناسب آن، این اصل را به اثبات رسانده است که باید درباره اش تحقیقات دانشگاهی ژرف و عمیقی به عمل آید. در نتیجه، «امنیت» در عبارت باری بوزان، مفهومی واضح تر و عمیق تر از شأن و منزلت کنونی آن پیدا می کند.
در یکی از کامل ترین تلاش ها، برای تحلیل این مفهوم (پیش از بوزان)، آرنولد ولفرز امنیت را به عنوان یک نشان و نماد مبهم توصیف نمود و به وجود نیروهای بالقوه مبهم و استفاده ی سیاست مداران از آن اشاره کرد. پس ابهام مفهومی می تواند پیامدهای سیاسی مهمی در پی داشته باشد؛ زیرا رجوع به ملزومات امنیت می تواند برای توجیه اقدامات استثنایی مورد استفاده قرارگیرد. طبق نظر وی، امنیت در معنای عینی، فقدان تهدید در برابر ارزش های کسب شده را مشخص می کند، و در معنای ذهنی، فقدان ترس و وحشت از حمله به ارزش ها را معین می نماید.
این دو وجهی بودن مفهوم امنیت در تعاریف لغت نامه ها، که از یک سو به معنای ایمنی، استواری و نفوذ ناپذیری، قابلیت اعتماد، اطمینان از عدم شکست، و از سوی دیگر، به معنای عدم اضطراب از تشویش و خطر اشاره دارد، منعکس است. از این رو، تعریف واحد و مطلقی از «امنیت» وجود ندارد و این واژه دارای یک مفهوم ذاتا نسبی است.(8)
پس با توجه به اختلاف مفهومی بسیاری که درباره ی تعریف «امنیت» وجود دارد، با در نظر گرفتن همه ی موارد، می توان دریافت که «امنیت» یعنی آزاد و رها بودن از خشونت اعمال شده توسط دیگران. این کامل ترین تعریفی است که تقریبا جامع تمام تعاریف نیز هست.
ب. الگوهای امنیت منطقه ای
اگر مفهوم «امنیت منطقه ای» را از نظر ترکیب واژگانی در نظر بگیریم، دارای دو واژه «امنیت» و «منطقه ای» است.(9) هر دو واژه پیچیده است و تعریف قابل قبول مشترکی برای آنها وجود ندارد، و شاید بهترین راه برای نزدیک شدن به این موضوعات قیاس و مقایسه باشد. پس با توجه به مشکلات نظری فراوانی که درباره ی این دو واژه وجود دارد، با توجه به بررسی نظریه های موجود، فقط تعریفی منطقی می توان ارائه کردکه عبارت است از اینکه «امنیت منطقه ای» مجموعه ی تمام تصورات و تعبیرات از امنیت ملی است که اعضای یک نظام منطقه ای در زمانی خاص آن را به کار می برند. بنابراین، امنیت یا ناامنی منطقه ای می توانند از مجموعه سطوح کشمکش در یک منطقه، اعتبارات نظامی و نهادها و اتحادیه های جمعی به دست آید. (10)
در سراسر قرن بیستم، دولت ها به همسایگان نزدیک خود به عنوان منابع بالقوه تهدید یا ایمنی می نگریستند. با تمرکز بر این همسایگان، دولت ها در جست و جوی ایجاد قواعد و هنجارهایی بودند که براساس آن قواعد، در یک مجموعه ی منطقه ای خاص، اقدام کنند. باری بوزان معتقد است:
ماهیت ارتباطی امنیت، فهم الگوهای امنیت ملی یک دولت را بدون درکی اساسی از وابستگی متقابل الگوهای امنیت منطقه ای، که در آن وجود دارد، ناممکن می سازد.(11)
در اینجا، «منطقه» به عنوان مجموعه ای از دولت ها تعریف می گردد که به لحاظ جغرافیایی، در نزدیکی یکدیگر واقع شده اند. در اینجا، به اختصار (12) نظام های امنیت منطقه ای مورد بررسی قرار می گیرند.
1. دفاع دسته جمعی: این مفهوم، نظریه ای امنیتی در دوران پس از جنگ جهانی اول بوده که در چارچوب «جامعه ی ملل» متحد متجلی گردید. مهم ترین هدف دفاع دسته جمعی حفاظت متقابل اعضا نسبت به یکدیگر در برابر تهدید خارجی است. در این نظام، مقابله و بازدارندگی نه به صورت انفرادی، بلکه به صورت جمعی انجام می شود و اعضا متعهدند در برابر تهدید، واکنش دسته جمعی نشان دهند و هیچ یک از اعضا مجاز به کنار کشیدن نیست.(13)
دفاع دسته جمعی یا اتحاد، مسلط ترین شکل امنیت منطقه ای در قرن 19 و 20 بوده است. اتحادها، ساختارهایی هستند که به موجب آنها، بازیگران منطقه ای درصدد یافتن متحدانی از بین دولت های همفکر درباره ی تحصیل درکی از دشمن یا تهدید مشترک هستند. به دلیل اینکه اتحادها در ابتدا از دولت های همفکر برای یکی شدن در مواجهه با تهدید دشمن مشترک تشکیل شده، به ندرت دارای سازوکارهای حل و فصل منازعات برای تهدیدات داخلی هستند.
2. امنیت دسته جمعی: تفاوت «امنیت دسته جمعی» با «اتحاد» در این است که در اتحاد، اعضا به طور قطع، دولت های همفکر نیستند، بلکه تنها درباره ی عدم استفاده از زور در حل اختلافات توافق نموده اند و براساس این قاعده، در مقابل هر خشونتی به طور جمعی واکنش نشان می دهند. اساسا اهداف و وظایف امنیت دسته جمعی را می توان در قالب سه عنوان و مجموعه بیان کرد: حفظ صلح و جلوگیری از وقوع جنگ، احیای صلح و بازگرداندن صلح پس از نقض و از بین رفتن آن، و ایجاد صلح و صلح سازی که به دنبال جلوگیری از خطر بازگشت جنگ، پس از پایان یافتن آن صورت می گیرد.(14) امنیت دسته جمعی درصدد است رفتار بین المللی را نه تنها از طریق جلوگیری کردن از متجاوزان، بلکه از طریق تحول ماهیت رقابت آمیز تعاملات دولت ها تنظیم نماید. در این نوع از امنیت، صلح به صورت دسته جمعی و در صورت لزوم، از طریق یک واکنش تأدیبی برقرار می شود و همه ی اعضا مسئولیت مشارکت در یک تهدید بازدارنده ی کلان و در صورت لزوم، اجرای آن را می پذیرند.
با پایان جنگ سرد، امنیت دسته جمعی به عنوان مبنای بالقوه ی ایجاد امنیت جهانی و منطقه ای دوباره مطرح شد، ولی به دلیل آنکه قدرت های بزرگ بار دیگر درباره ی چندین موضوع مهم امنیتی به مخالفت با یکدیگر برخاستند، به منصه ی ظهور نرسید.
3. امنیت همنوا:(15) کلیفورد کوپچیان معتقد است: یک نظام همنوا، که تنها قدرت های بزرگ زمانه را دربرمی گیرد، نظام عملی تری برای یک ساختار امنیت منطقه ای به شمار می آید. در یک نظام همنوا، گروه کوچکی از قدرت های بزرگ برای جلوگیری از تجاوز با یکدیگر کار می کنند. اعضا به واسطه ی تعهد رسمی نسبت به واکنش علیه تجاوز، با یکدیگر کار نمی کنند، بلکه برای حل و فصل اختلافات یا بحران ها، بیشتر طریق مذاکرات غیررسمی را در پیش می گیرند.
4. امنیت مشترک: با اینکه در این رهیافت بر امنیت نظامی بیش از هر چیز تأکید می شود، ولی «امنیت» وابستگی متقابل همه ی دولت ها در یک نظام بین المللی تعریف می شود. در مجموع، باید دانست که «امنیت مشترک» یک نظریه ی امنیتی یا یک نظام امنیتی نیست، بلکه یک ایده ی امنیتی است که روح غالب بر آن همکاری به جای رقابت و اتفاق عمل به جای خوداتکایی و تحصیل و حفظ امنیت و ثبات جهانی است. این ایده بر موضوعاتی مانند خلع سلاح، امنیت از طریق همکاری به جای رقابت و اقداماتی برای کنارگذاشتن حملات غافلگیرکننده استوار است.
5. امنیت فراگیر: امنیت جامع درصدد بود دامنه ی تمرکز سنتی به صرف نظامی امنیت ملی را گسترش دهد تا علاوه بر نشان دادن امنیت در سطوح جهانی، منطقه ای، دو جانبه و داخلی، مسائل سیاسی و اقتصادی را نیز دربرگیرد.(16)
6. امنیت مبتنی بر همکاری: همانند امنیت مشترک و امنیت جامع، امنیت مبتنی بر همکاری علاوه بر گسترش دادن مفهوم «امنیت» فراسوی دغدغه های سنتی نظامی، که شامل نگرانی های اقتصادی، اجتماعی و محیطی می شود، برای عمق بخشیدن به فهم متقابل بودن امنیت تلاش می کند.
در این نوع از امنیت منطقه ای، تلاش می شود دولت ها به جای رقابت، به همکاری با یکدیگر بپردازند. امنیت مبتنی بر همکاری در پی ایجاد ابزارهایی است برای چالش با مخاطرات پایدار یا تهدیدات نوظهور، غلبه بر سوءظن هایی که منجر به ایجاد خطرات سیاسی می شود، و کاهش موانعی که بین جوامع، حکومت ها و کشورها به دنبال دوره های استعمار، پیش از استقلال و جنگ سرد ایجاد گردید.(17) اصطلاح «امنیت» مبتنی بر همکاری، بیش از رویارویی بر مشاوره، بیش از بازدارندگی بر اطمینان، بیش از تنبیه بر ممانعت، بیش از پنهان کاری بر شفافیت، و بیش از یک جانبه گرایی بر وابستگی متقابل تأکید می نماید.
به نظر می رسد این رهیافت از امنیت منطقه ای بهترین نوع امنیت را برای منطقه ی خلیج فارس باشد؛ زیرا امنیت مبتنی بر همکاری برای تسهیل پیوند بین طیف وسیعی از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده و درصدد ایجاد اعتماد بین دولت های منطقه از طریق بحث، مذاکره، همکاری و توافق است.
ج. موقعیت راهبردی خلیج فارس
منطقه ی خلیج فارس یکی از مناطق راهبردی مهم دنیا محسوب می شود. البته این امر مسئله ی جدیدی نیست، بلکه از قرن ها قبل امری شناخته شده و مورد قبول عام بوده است. در قرون اخیر، خلیج فارس شاهد حضور و تسلط دولت استعماری انگلیس در آنجا و نیز تداوم سیاست های دیرینه و استعماری روس های تزاری برای دست یابی به آب های گرم خلیج فارس بوده که همگی حاکی از اهمیت ویژه و راهبردی آن است. (18)
یکی از دلایل اهمیت راهبردی خلیج فارس وجود تنگه ی هرمز است. «تنگه ی هرمز» گذرگاهی است هلالی شکل که خلیج فارس را به دریای عمان متصل می کند. این تنگه یکی از مهم ترین تنگه ها در بین یازده تنگه ی مهم دنیاست که برای ابرقدرت ها و قدرت های بزرگ اهمیت اقتصادی و راهبردی زیادی دارد. (19) اهمیت عرض کم تنگه ی هرمز از این جهت است که در طول سه کیلومتر مسافتی که عرض تنگه بین 21 تا 24 مایل دریایی متغیر است، بخشی از عرض آب های ساحلی در کشور ایران و عمان بر روی هم منطبق می شود و بنابراین، در فاصله ی بین آنها دریای آزاد وجود ندارد. همین امر حساسیت ویژه ای را در امر کشتیرانی بین المللی در تنگه ی هرمز ایجاد کرده و مسئولیت سنگین امنیتی را بر دوش این دو کشور نهاده است . به همین دلیل دو کشور ایران و عمان از اهمیت راهبردی و جغرافیایی سیاسی ویژه ای برخوردارند، به گونه ای که دیوید نیوسام، معاون وزیر امور خارجه ی (وقت) آمریکا، در سال 1980 در یک سخنرانی در دانشگاه «جرج تاون» چنین گفت:
اگر جهان دایره ی مسطحی باشد و کسی بخواهد مرکز آن را بیابد، به یقین می توان گفت که مرکز آن خلیج فارس است... امروزه جایی در جهان به اهمیت این منطقه وجود ندارد که تمامی توجهات را به یک نقطه و با علایقی یک دست، همسان کند. درحال حاضر، برای ادامه ی سلامت اقتصادی و ثبات جهان، جایی به اهمیت این مرکز وجود ندارد. (20)
خلیج فارس با مساحتی حدود 29500 مایل مربع قرب 63 درصد از کل ذخایر نفتی شناخته شده در جهان را در خود جای داده است. در حال حاضر، به رغم اینکه جهان فقط برای حدود 41 درصد از مصارف نفتی خود، به خلیج فارس متکی است، ولی این وضعیت در حال تحول بوده و همان گونه که وزارت انرژی ایالات متحده ی آمریکا اخیرا اعلام کرده است، جهان به زودی برای تأمین 65 درصد نیازهای نفتی خود به خلیج فارس وابسته خواهد شد. این منطقه غیر از نفت، قریب 30 درصد از ذخایر گاز جهان را نیز در خود جای داده که پس از روسیه، دومین منطقه از لحاظ میزان ذخایر گاز در جهان است.
خلیج فارس با منابع طبیعی و معدنی فراوان خود، دیگر تنها به خاطر ایفای نقش ارتباط دهندگی یک بزرگراه تجاری میان شرق و غرب جهان اهمیت ندارد، بلکه در حال حاضر، یکی از دو سر انتهایی در معادلات اقتصادی جهان به شمار می آید. وضعیتی به این مهمی و موقعیتی راهبردی به حساسیت خلیج فارس، برای توازن اقتصادی جهان در آینده، ایجاب می کند تا امنیت این شاه راه مهم از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد. خلیج فارس همچنین منطقه ای است که شریان حیات غرب، یعنی نفت از آن عبور می کند. بیش از 25 درصد عرضه ی نفت جهان از این منطقه می گذرد. از این رو، این منطقه برای نظام سرمایه داری و در رأس آن آمریکا، حایز اهمیت حیاتی است.
شورای همکاری خلیج فارس و مسئله ی امنیت
شش کشور عربی حوزه ی خلیج فارس (امارات متحده ی عربی، بحرین، عربستان، عمان، قطر و کویت) در ماه می 1981 میلادی ایجاد شورایی را در بین خودشان با عنوان «شورای همکاری خلیج فارس» بدون حضور ایران و عراق اعلام کردند. (21) این شش کشور به جز عربستان طی دهه های 50 و 60 و اوایل دهه ی هفتاد قرن بیستم میلادی به استقلال رسیدند. از این رو، عدم استقلال پیش از این و وابستگی امنیتی و اقتصادی این کشورها به خارج از منطقه یکی از عوامل مشترک این کشورها به شمار می آمد و طبیعی است که هر یک به نوبه ی خود، در جهت تشکیل یک اتحادیه برای حفظ منافع مشترک اقداماتی صورت داده باشد. (22)
طی سال 1359 هـ.ش در پی حمله ی همه جانبه ی عراق به ایران کشورهای عربی منطقه ی خلیج فارس سرگرم مطالعه ی پیش نویس پیمان «امنیت دسته جمعی» شدند؛ تا اینکه در اسفند ماه همان سال، یک اتحادیه ی فنی مأمور پی ریزی اساس نامه ی شورای همکاری شد. اساس این طرح در یک روزنامه ی انگلیسی (23) با محورهای ذیل مطرح گردید:
- تحقق امنیت دسته جمعی در گرو امنیت فراملی؛
- به خطر افتادن امنیت هر کشور منطقه امنیت دیگران را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.
- برای برقراری امنیت، باید کشورهای منطقه در صورت درخواست کشوری از میان آنها، به کمک او بشتابند.
- وارد شدن آسیب به امنیت هر کشور، لطمه به امنیت دیگر کشورها محسوب می شود.
- عربستان برای کمک به کشورهای عربی منطقه برای مقابله با توطئه آماده است.
در 22 اسفند سال 1359 شمسی، سران این شش کشور در ریاض گردهم آمدند و در 26 اسفند همان سال طی انتشار بیانیه ی رسمی موجودیت شورای همکاری را رسما اعلام کردند.
شورای همکاری و ج.ا.ا
روابط جمهوری اسلامی ایران با شورای همکاری خلیج فارس به دو مقطع تقسیم می شود: مقطع جنگ تحمیلی و دوران پس از جنگ تحمیلی.(24)
مقطع جنگ تحمیلی: «شورای همکاری خلیج فارس» قریب هشت ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی (22 سپتامبر 1985) توسط عراق و زمینگیر شدن نیروهای آن کشور در خاک ایران تأسیس شد. کشورهای عرب جنوب خلیج فارس از همان آغاز جنگ در جهت راه کار آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر مهار انقلاب اسلامی و جلوگیری از بالندگی آن در منطقه قرار داشتند و کمک های ذی قیمتی را در اختیار عراق قرار دادند. با این مقدمه، می توان به تشریح موضع عمومی شورا در قبال جنگ تحمیلی و شناخت استراتژی آن در قبال ج.ا.ا و در خصوص جنگ پرداخت.
شورا با وجود گرایش های فاحش به سمت عراق، در طول جنگ همواره از اینکه ایران یا عراق به عنوان یک قدرت مطلق در خلیج فارس از جنگ بیرون بیاید و موازنه ی قوا بین ایران و عراق بر هم بخورد و در نتیجه، منطقه تحت تأثیر سلطه ی یک قدرت واحد درآید، بیم داشت. از این رو، این احتمال، که شورا خواستار پیروزی کامل عراق بود، ضعیف می نماید.
به طور خلاصه، می توان راه کار شورای همکاری در قبال جنگ را این گونه بیان کرد: شورا علی رغم جانب داری از عراق، تلاش داشت با نگه داشتن مخاصمات در سطحی قابل قبول از کشانده شدن آتش جنگ به شش کشور دیگر جلوگیری کند. در همان حال، خشنودی پنهانی در برخی از کشورهای شورا وجود داشت مبنی بر اینکه جنگ مادام که به کشورهای همسایه تعمیم نیافته است، ادامه یابد. جنگ تحمیلی بهترین فرصت را در اختیار عربستان قرار داد تا با تضعیف دو رقیب خود در منطقه، با تأسیس شورای همکاری بدون ایران و عراق بیشترین استفاده را از جنگ ببرد. (25)
پس از فراز نشیب های زیادی که روابط ایران و شورای همکاری را در طول جنگ تحت الشعاع خود قرار داد، در سال 1367 هـ.ش، ایران قطع نامه ی 598 سازمان ملل را پذیرفت. از این به بعد، مواضع ظاهری شورای همکاری در خصوص ایران و عراق به یک توازن نسبی رسید.
مقطع پس از جنگ تحمیلی: در این دوران، روابط ایران و شورای همکاری تحت الشعاع ادعای ارضی امارات علیه جمهوری اسلامی قرار گرفت. در سال 1371 اولین اجلاس سران شورا پس از طرح ادعاهای واهی امارات بر سر جزایر ایرانی برگزار گردید که اوج ادعاهای مربوط به جزایر نیز در آنجا مطرح شد.(26) جمهوری اسلامی ایران همواره با اعتقاد راسخ به اصول پایدار رعایت حسن همجواری و برقراری و توسعه ی روابط دوستانه با همسایگان خود، به منظور بی اثر ساختن توطئه های مخالفان ثبات و امنیت پایدار در منطقه ی حیاتی خلیج فارس، در سال های اخیر کوشیده است با پیروی از سیاست صبر و خویشتن داری و تنش زدایی و اعتمادسازی، حسن نیت خود را برای حل و فصل اختلافات نشان دهد و با تأکید بر پای بندی خویش به تفاهمات فیمابین و حل اختلافات از طریق مذاکرات و گفت و گوهای مسالمت آمیز، کشورهای منطقه را به منافع حیاتی شان در سایه ی ثبات و امنیت در منطقه متوجه نماید.
حال با توجه به سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حل و فصل اختلافات از راه مسالمت آمیز و پی گیری سیاست تنش زدایی و همکاری متقابل و طراحی نظام امنیت جدید در منطقه ی خلیج فارس مبنی بر نفی حضور بیگانگان در منطقه، ضرورت تبیین و بررسی اقدامات اعتمادسازی بیشتر احساس می گردد.
اعتمادسازی و ضرورت آن
در علم سیاست و روابط بین الملل، شوق و علاقه ی شدید به جلوگیری از درگیری، منازعه و جنگ، ریشه در قرن 19 دارد. براساس تعریفی که فرهنگ های لغت ارائه می دهند، «اعتماد» یعنی: اطمینان فکری یا اعتقاد شدید به قابل اطمینان بودن دیگری، و یا به صداقت و واقعیت یک حقیقت. یکی از معروف ترین تعاریفی که در خصوص اقدامات اعتمادسازی ارائه شده توسط جوهان هولست (Johan Holst) و کارن ملندر (Karen Melander) صورت گرفته است. براساس این تعریف، اعتمادسازی متضمن گواه معتبر از فقدان تهدیدات مخاطره انگیز است. تعاریف مشابهی در تبیین تدابیر اعتمادسازی توسط نویسندگان دیگری همچون کالوی (Kalevi Ruhala) نیز صورت گرفته است. به نظر وی، اقدامات اعتمادساز ممکن است به عنوان اقدامات سیاسی تعریف گردند که برای افزایش اطمینان در نظام های دفاعی نیروهای نظامی صورت می پذیرند. (27)
ایجاد صلح و ثبات و اجتناب از جنگ قانع کننده ترین دلیلی است که محققان روابط بین الملل اعتمادسازی آن را به عنوان یک اهمیت و ضرورت بیان کرده اند. فریدمن در بیان ضرورت اعتمادسازی می گوید:
ارزش اصلی تدابیر اعتمادسازی ممکن است در روند واقعی اعتمادسازی در زمان صلح باشد که به آرام شدن تنش ها کمک می کند، به گونه ای که احتمال ایجاد بحران های جدی را از میان می برد.(28)
«اعتمادسازی» به مجموعه ی اقدام های عملی اطلاق می شودکه به دلیل ایجاد فضای همکاری، کاربرد پیدا می کند و منظور از آن ایجاد نوعی حس همکاری بین طرفین با درک این مطلب است که همکاری امکان پذیر بوده و بهتر از رویارویی است. این تدابیر همچنین موجب این درک متقابل می شوند که منافع ملی را می توان از طریق همکاری و نه از طریق رویارویی ارتقا بخشید و از برخورد ناخواسته و تصادفی دو طرف ممانعت به عمل آورد.
افزون بر این، اقدام های اعتمادسازانه تعامل انسانی را امکان پذیر می سازد و کمک می کنند تا دشمن را بشناسیم و به دیدگاه او پی ببریم، و این درک متقابل را فراهم می آورد که این اقدام ها در نهایت می توانند تنش ها را کاهش دهند.
یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده از اقدامات اعتمادسازانه تعریف یوهان هولست است. وی معتقد است:
اقدام های اعتمادسازی ممکن است به عنوان ترتیباتی به منظور ارتقای اطمینان فکری و اعتماد به قابل اطمینان بودن کشورها تعبیر گردد.(29)
به بیان دیگر، نیاز مبرم به اعتمادسازی نشانگر آن است که مشکل امنیتی وجود دارد. اعتمادسازی به کشورهای منطقه ی خلیج فارس کمک می کند تا بر موانع سیاسی و روانی عدم اعتماد و سوءظن موجود غلبه نمایند و یک هدف مشترک را تحقق بخشند. اقدامات اعتمادسازانه می توانند کمک های مهمی به ترویج نگرش همکاری امنیتی در میان هر یک از دولت های منطقه بنمایند. همچنین این اقدامات می توانند با نهادینه کردن مجاری گفت و گو و با مدیریت بحران و جلوگیری از منازعه، موجب ایجاد ثبات هرچه بیشتر در منطقه گردند. نهایت اینکه اقدامات اعتمادسازانه می توانند به عنوان نشانه ی همکاری منطقه ای به کار روند و موجب هر چه بیشتر شدن تنش زدایی و اختلاف بین کشورهای منطقه ی خلیج فارس گردند.
واقعیت این است که امنیت خلیج فارس از طریق استفاده از نیروی نظامی تأمین نخواهد شد؛ (30) چرا که شرایط کنونی منطقه با گذشته تفاوت قابل ملاحظه ای نموده است و صرف تقویت نیروهای نظامی نمی تواند ضامن امنیت کشورهای منطقه باشد. امروزه کشورهای منطقه باید از طریق افزایش امنیت در منطقه ی خلیج فارس، بتوانند امنیت خود را بر پایه ی اعتماد متقابل، گسترش منافع و همکاری مشترک تأمین نمایند. با توجه به عواملی که در ذیل ذکر می شوند، می توان به ضرورت و اهمیت اعتمادسازی در منطقه ی خلیج فارس پی برد:
اول. اهمیت راهبردی نفت خلیج فارس در آینده نیز ادامه خواهد داشت. از این رو، کشورهای صنعتی شیوه های لازم برای مهار جریان نفت را به کار خواهند بست. مجموعه ی مسائل حساس در مهم ترین منطقه ی سیاسی جهان، بازار نفت را همچنان به صورت یک مرکز سیاست زده نگاه خواهد داشت. اعتماد متقابل کشورهای منطقه و افزایش سیاست های تنش زدایی بین دولت ها می تواند به عنوان مهم ترین ابزار مقابله با این بحران ها تلقی شود. از سوی دیگر، کشورهای منطقه ی خلیج فارس با توجه به پیوستگی منافع برای بقا، پایداری و مقابله با خطرات، به ارتباط و اعتماد متقابل نیاز مبرم دارند.
دوم. با توجه به جهانی شدن اقتصاد، به نظر می رسد تهدیدها و جنگ های آتی جهان کمتر به خاطر تمدن ها، بلکه بیشتر به سبب تعارض منافع گوناگون از جمله منافع اقتصادی صورت بگیرد.(31) از این رو، چالش های سیاسی و امنیتی در جهان با ارتباط و وابستگی فزاینده ای که دارند، به شناخت منافع مختلف و مشترک منطقه ی خلیج فارس نیاز دارند.
پس هدف اقدامات اعتمادسازانه تحول و دگرگون ساختن چارچوب روابط معلوم و مشخص است که در آن بدگمانی و سوءظن عمیق دوجانبه یا چند جانبه و نگرشی تردیدآمیز نسبت به دیگران وجود ندارد. می توان گفت: اقدامات اعتمادسازانه ی ایران دارای چهار نقش مکمل هستند:
1. نقش آموزشی؛ تا از این طریق، کشورها با یکدیگر آشنا شوند و درک متقابل یکدیگر در منطقه پدید آید.
2. نهادینه کردن مجاری گفت و گو میان ایران و کشورهای منطقه و کمک به مدیریت بحران؛
3. دست یابی به نیات و مقاصد کشورهای منطقه؛
4. ایجاد همکاری منطقه ای و ارسال پیام های همکاری و مصالحه در صورت ضرورت.
واقعیت این است که امنیت واقعی منطقه ای ایران در خلیج فارس از طریق استفاده از نیروهای نظامی تأمین نمی شود؛ چرا که شرایط کنونی با سال های گذشته تفاوت قابل ملاحظه ای نموده است. با در نظر گرفتن این شرایط، وجود یک برنامه ریزی منسجم و هماهنگ و اتخاذ مواضع انعطاف پذیر در خصوص کشورهای منطقه، یک ضرورت تلقی می گردد. دلایل عمده ی به کارگیری اقدامات اعتمادسازانه در منطقه از سوی ایران را می توان این گونه خلاصه کرد:
- ایران کشور قدرتمند و پرنفوذی بوده که از سوی برخی از کشورهای منطقه مورد سوءظن است.
- با توجه به تک محصولی بودن ایران، مسئله ی امنیت ایران به منظور مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی با تأکید بر جنبه های علمی و نفی شعار، باید مورد بررسی قرار گیرد.
- متغیرهای روانی، فرهنگی و محیطی نقش مهمی در تأمین امنیت اقتصادی ایران دارند؛ عواملی همچون سرمایه گذاری جدید، بهبود سطح فناوری، توسعه ی تولید انرژی های جایگزین نفت، قابل ملاحظه اند.
- کاهش درآمدهای نفتی ایران همراه با تغییرات جمعیتی غیرقابل کنترل، بی نظمی های ساختاری ایران را تشدید خواهد نمود. این کشور به همکاری و مشارکت اقتصادی کشورهای همسایه و منطقه نیاز مبرم خواهد داشت.
ج.ا.ا بی تردید، یک قدرت منطقه ای است و نادیده گرفتن این قدرت موجب ظهور مشکلاتی برای کشورهای منطقه خواهد شد. سواحل طولانی ایران در خلیج فارس و دریای عمان، جمعیت جوان و بسیار، سرزمین گسترده و عمق راهبردی و وجود منابع نفتی و گاز سرشار - که بررسی این عوامل قدرت از حوصله ی این مقاله خارج است - موجب مزیت جمهوری اسلامی در کنار همسایگان خویش هستند. از سوی دیگر، عواملی همچون عدم حل قضیه ی فلسطین و به نتیجه نرسیدن طرح های صلح خاورمیانه، سرسختی سران اسرائیل در مذاکرات صلح، عدم فشار آمریکا به اسرائیل در روند مذاکرات و تقابل سیاست های ج.ا.ا و رژیم صهیونیستی، سران کشورهای منطقه ی خلیج فارس را به اندیشه ی ایجاد توازن در منطقه وامی دارد، به ویژه آنکه رژیم اسرائیل با ترکیه پیمان همکاری استراتژیک منعقد نموده و استراتژی مشترک «ضد عرب، ضد فارس» را دنبال می نمایند. از این لحاظ ج.ا.ا و کشورهای عربی منطقه در صف مقابل قرار دارند.
راه ها و اقدامات اعتمادسازی و تنش زدایی در منطقه
با توجه به شرایط جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و استراتژیک مشترک کشورهای منطقه ی خلیج فارس، حصول به دو هدف اساسی «امنیت» و «منافع ملی کشورها» در سایه ی وحدت و هویت منطقه ای میسر است. بنابه علل اختلاف نظرهای جغرافیایی، همکاری در زمینه های اقتصادی و فنی، که بر همکاری های سیاسی - استراتژیک ترجیح دارند، اساس یک نظام امنیتی مبتنی بر همکاری منطقه ای و سالم و راه منحصر به فرد این کشورها برای رسیدن به اهداف است که در این بخش، الگوهای مناسب ذیل پیشنهاد می شوند:
1. اسلام به عنوان ایدئولوژی حاکم بر ملت های منطقه، باید حامل پیام وحدت آفرین باشد. از تعصبات خشک باید دوری جست و از این طریق، از رقابت ایدئولوژیک و جنگ سرد اسلامی اعراض نمود و کانون تشنج را از بین برد.
2. ایجاد روابط برادرانه بین کشورهای مسلمان منطقه و عدم گرایش به «پان»های مختلف و رفع تمایزات بین عرب و فارس و اقدام به احساسات زدایی از جمله موارد سیاست خارجی کشورهای منطقه است؛ همچنین تأکید بر این موضوع که تأمین منافع ملی همه در گرو مسالمت، صلح و همزیستی دسته جمعی است.
3. ایجاد روابط برابر و بدون اهداف چیرگی و رقابت آمیز، که تا به کنون مورد بهره برداری کشورهای ذی نفوذ در منطقه - مانند آمریکا، انگلستان و اسرائیل - بوده است.
4. زدودن ذهنیت های منفی تاریخی و قبولاندن این موضوع که هیچ یک از کشورها هرگز قصد سلطه بر منطقه را ندارد و این موضوع تبلیغ کشورهای غربی، به ویژه آمریکا است. در این زمینه، باید دشمن واقعی، اصلی، دیرینه و مشترک دنیای اسلام شناسایی شود.
5. نفت به عنوان بزرگ ترین منبع تحصیل ارز برای کشورها، اصلی ترین منبع درآمد دولت های منطقه است، به گونه ای که نفت و گاز به تنهایی قریب به 95 درصد مجموع نیازهای کشورهای موردنظر را تأمین می کنند. بدین روی، باید سیاست های نفتی هماهنگی با کشورهای منطقه در قبال کشورهای صنعتی، به منظور افزایش و کنترل قیمت نفت و حفظ میزان آن اتخاذ گردند.
6. کاهش بودجه ی دفاعی کشورها و اساس قرار دادن «دفاع» در تولید و تهیه ی تجهیزات نظامی و رفع تبلیغات سوءغرب، به ویژه آمریکا، و جلب اعتماد دولت های منطقه ی خلیج فارس نسبت به یکدیگر.
7. اتخاذ تدابیر جدید امنیتی توسط تمام کشورهای منطقه ی خلیج فارس با تکیه بر اصل عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر و احساس برابری با همه ی کشورها و نداشتن تمایل به چیرگی در چارچوب امنیتی جدید؛ همان گونه که گفته شد، امنیت منطقه برای دولت های منطقه اهمیت حیاتی دارد. در این باره، باید کمک کرد تا وابستگی نظامی کشورهای منطقه به غرب کاهش و در مقابل، حاکمیت کشورها افزایش یابد.
8. گسترش همکاری های اقتصادی بین کشورهای منطقه و انجام مبادلات پرحجم و سعی در افزایش میزان وابستگی اقتصادی کشورها به همدیگر، که به همان میزان، این وابستگی اقتصادی بر تصمیمات سیاسی تأثیر خواهد گذاشت و کشورهای منطقه را به هم نزدیک تر خواهد کرد و در نهایت، موجب تشنج زدایی خواهد شد. همکاری اقتصادی معمولا از طریق تشکیل اتحادیه های مشترک اقتصادی صورت می گیرد که پس از اعتمادسازی سیاسی نتیجه می دهد. تمام کشورهای منطقه باید در الگوی پیشنهادی اقتصادی، چرخه ی اقتصادی را از مسائل سیاسی جدا نمایند و به نظام اقتصادی خود سروسامان دهند؛ زیرا تنها در این صورت است که می توان از اهداف ملی کشورها پشتیبانی نمود.
9. حل اختلافات ارضی و مرزی کشورهای منطقه؛ برخی از دولت های منطقه به خاطر حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس، با انگیزه های سیاسی، تلاش می کنند اختلافات مرزی را بین المللی کنند. این ثابت می کند که بهره گیری سیاسی از این موضوع بر هر ادعای حقوقی واقعی می چربد. کشورهای منطقه باید در قالب سیاست تنش زدایی و اعتمادسازی، روابط خود را با هم توسعه دهند و مسائل پیش آمده را نیز به نحو مسالمت آمیز و از طریق مذاکره ی مستقیم و بدون دخالت کشور ثالث و یا قدرت های فرامنطقه ای حل نمایند.
نتیجه
با توجه به اینکه در سال های اخیر شاهد تحول و دگرگونی عظیمی در معنا و مفهوم «امنیت» بوده ایم. هم اکنون «امنیت» یک مفهوم کلی و گسترده ای دارد، که صرفا شامل بعد نظامی و تسلیحاتی نمی شود، بلکه معنا و مفهوم آن بسیاری از ابعاد زندگی ما، اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، را نیز شامل می گردد.
در این برهه ی زمانی، امنیت همه جانبه ی خلیج فارس را نیز تنها با ابزارهای نظامی نمی توان برقرار کرد. بلکه نیازمند سازوکارهای خاصی است تا همکاری همه ی کشورها را برانگیزد و همه ی کشورهای منطقه را در آن شرکت دهد. و این مهم حاصل نمی شود، مگر با تشریک مساعی و همکاری همه جانبه ی تک تک کشورهای منطقه و پرهیز از هر گونه اختلاف و دودستگی. در این زمینه، ج.ا.ا می تواند نقش کلیدی و مهمی ایفا کند. چالش های بین المللی و منطقه ای انگیزه و محرک اصلی دستیابی به نقطه ی شروعی براساس شناخت منافع متقابل کشورها در منطقه هستند.
از سوی دیگر، امنیت منطقه حول ایجاد «امنیت جمعی» دور می زند. این امر مستلزم یک نظام امنیتی مشترک است که در آن راهبردهای امنیتی تمام کشورها یکپارچه گردیده، یکدیگر را تکمیل نمایند. ایجاد این نظام نیازمند توافق بر سر گروهی از اقدامات مشترک است. بهترین راه نیل به چنین هدفی اقدامات اعتمادسازانه در جهت ایجاد اعتماد است. برای تبدیل منطقه ی خلیج فارس به یک منطقه ی صلح و امنیت، باید حسن نیت جایگزین سوءنیت شود، و این نیاز اساسی امروزی در این منطقه به شمار می رود.
ج.ا.ا بی تردید، یکی از کشورهای قدرتمند منطقه به شمار می رود. نادیده گرفتن این قدرت مشکلاتی را برای منطقه به وجود خواهد آورد. سیاست اصولی ج.ا.ا درباره ی امنیت خلیج فارس بر نفی حضور نیروهای خارجی در این منطقه استوار است. از سوی دیگر، واقعیت های عینی و مسائل پیش آمده پس از وقایع 11 سپتامبر نیز نشانگر هر چه پررنگ تر شدن حضور نیروهای خارجی، بخصوص نیروهای آمریکایی، در منطقه هستند که روز به روز نیز بر قدرت و نفوذ آنان در منطقه افزوده می شود.
اعتقاد بر این است که در چنین شرایطی، بهترین راه کاری که ج.ا.ا در راه رسیدن به اهداف خود می تواند در پیش بگیرد، این است که با در پیش گرفتن سیاست «همکاری» و «تنش زدایی» با کشورهای منطقه و «حل مسالمت آمیز اختلافات» با هر یک از کشورهای منطقه ی خلیج فارس، در پی دست یابی به اهداف سیاست خارجی خویش باشد. این بهترین و مطمئن ترین راهی است که ایران می تواند در قبال کشورهای منطقه و امنیت خلیج فارس در پیش بگیرد. در این صورت است که هر قدر جمهوری اسلامی روابط حسنه و همراه با اعتماد متقابل با هر یک از کشورهای کرانه ی خلیج فارس داشته باشد، به همان میزان می تواند از نفوذ و تأثیرگذاری نیروهای خارجی بکاهد و در تأمین امنیت این منطقه، جایگاه واقعی خود را بیابد. پس امنیت منطقه ای مبتنی بر همکاری متقابل، در این برهه ی زمانی بهترین نوع امنیت منطقه ای برای این منطقه ی حیاتی و راهبردی به شمار می آید.
البته برقراری این نوع امنیت نیز مستلزم اعتمادسازی بین ایفاگران نقش های مختلف در منطقه است و روش هایی همچون علاقه مند بودن تمام شرکت کنندگان به این نظام، توانایی بالقوه ی اعضا در اعتماد و امنیت سازی، نداشتن شک و سوءظن به اعتبار تعهدات خود از دیدگاه امنیتی و خودداری از کاربرد نیروی نظامی در حل و فصل منازعات پیشنهاد می شود.
پی نوشتها:

1- بهمن نعیمی ارفع، مبانی رفتاری شورای همکاری خلیج فارس در قبال جمهوری اسلامی ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، وزارت امور خارجه، 1370، ص 45.
2- طاهره ابراهیمی فر، الگوهای اعتمادسازی در منطقه ی خلیج فارس، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزارت امور خارجه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1381، ص 22.
3- محمدعلی امامی، عوامل تأثیرگذار خارجی در خلیج فارس، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، وزارت امور خارجه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات امور خارجه، 1381، ص 49.
4- طاهره ابراهیمی فر، پیشین، ص 49.
5- علی ربیعی، مطالعات امنیت ملی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1383، ص 44.
6- اردی مکین لای - آرلیتل، امنیت جهانی: رویکردها و نظریه ها، ترجمه ی اصغر افتخاری، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1381، ص 59.
7- باری بوزان، مردم دولت ها و هراس، ترجمه ی پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1378، ص 15.
8- علی عبدالله خانی، نظریه های امنیت، مقدمه ای بر طرح ریزی دکترین امنیت ملی، تهران، مؤسسه ی فرهنگی مطالعاتی و تحقیقات بین الملل ابرار معاصر، 1383، ص 357.
9- مورگان پاتریک ام، نظم های منطقه ای امنیت سازی در جهان نوین، ترجمه ی سید جلال دهقانی، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1380، ص 40.
10- افتخاری اصغر، مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملی، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1381، ص 266.
11- باری بوزان، پیشین، ص 55.
12- زیو ماز، امنیت منطقه ای، ترجمه ی داود علمایی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد، 1379، ص 47.
13- لورنس فریدمن، گزیده ی مقالات سیاسی - امنیتی، مفهوم امنیت، ترجمه ی مؤسسه ی پژوهش های اجتماعی، تهران، بینش، 1375، ص 319.
14- همان، ص 359.
15 و 16- علی عبدالله خانی، پیشین، ص 325.
17- جان بیلیس، امنیت بین الملل در عصر پس از جنگ سرد، ترجمه ی حسین مجدی نجم، تهران، سپاه پاسداران، دوره ی عالی جنگ، 1379، ص 86.
18- رزماری هالیس، امنیت خلیج فارس، ترجمه ی حاکم قاسمی، تهران، دانشگاه امام حسین علیه السلام، 1372، ص 80.
19- امیر اسدیان، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1381، ص 27.
20- David, D.newsom, United States Policy toward the Gulf, ed. R.G. Walf, Washington. D.C, Georgetown University 1980, P.59.
21- بهمن نعیمی ارفع، پیشین، ص 54.
22- مارتین لی نورجی، چهره ی جدید امنیت در خاورمیانه، ترجمه ی قدیر نصیری، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، 1383، ص 117.
23- Middle East monthly, No 35, 10 sep, 1980, p. 52.
24- بهمن نعیمی ارفع، پیشین، ص 77.
25- آنتونی اچ کورد سمن، موازنه ی نظامی در خلیج فارس و خاورمیانه، ترجمه ی مجید خسروی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات دفاعی سپاه پاسداران، 1381، ص 24.
26- بیانیه ی پایانی شورا در سیزدهمین اجلاس سران، ابوظبی، 23 دسامبر 992.
27- طاهره ابراهیمی فر، پیشین، ص 95.
28- جلیل روشندل و حسین سیف زاده، تعارضات داخلی، منطقه ای و بین الملل در خلیج فارس، تهران، مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1382، ص 21.
29- طاهره ابراهیمی فر، پیشین، ص 28.
30- جان بیلیس، امنیت بین الملل در عصر پس از جنگ سرد، ترجمه ی حسین مجدی نجم، تهران، سپاه پاسداران، دوره ی عالی جنگ، 1379، ص 57.
31- جان ال اسپوزیتو، «اسلام سیاسی و غرب، گفت و گوی تمدن ها یا برخورد تمدن ها؟»، فصلنامه ی سیاست خارجی، ش 48، سال دوازدهم (تابستان 1367)، ص 314.
نویسنده:علی اکبر باقری
منبع: مجله معرفت شماره 115

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات