صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۰۷:۱۴  ، 
کد خبر : ۱۴۳۹۰۸
مهدی محمدی کارشناس مسائل هسته‌ای و تحلیلگر سیاسی در جلسه هفتگی انصار حزب‌الله فراز و فرودهای پرونده هسته‌ای کشور از آغاز تاکنون را تشریح کرد

پرونده هسته‌ای از خیانت تا صیانت ایران هسته‌ای را غرب پذیرفته است


امروز آمریکایی ها به نقطه ای رسیده اند که معتدند چاره ای ندارند،الا اینکه با ایران هستهای کنار بیایند.در ژنو در همین مذاکراتی که اول اکتبر انجام شد،هیچ حرفی از تعلیق نزدند،هیچ حرفی از تحریم هم نزدند،حتی کلمه تحریم را هم به کار نبردند.
همه حرفی که اینها به هیات ایرانی گفتند این بود که کاری کنید که آبروی ما حفظ شود تا بیرون رفتیم بگوییم مثلا توافقی کردیم و ایران تعهدی داد.

مهدی محمدی کارشناس مسائل هسته ای و تحلیگر سیاسی در جلسه هفتگی انصار حزب الله از آغاز تا به امروز به دستاوردهای دولت نهم و دهم در موضوع هسته ای پرداخت که متن کامل آن از پیش رویتان می گذرد:آنچه که از آن به عنوان پرونده هسته ای کشور یاد می شود، عمر آن لااقل هفت سال است و از ماه اوت سال 2002 میلادی یعنی مردادماه سال 1381 آغاز گردید. در تابستان سال 81 منافقین یک کنفرانس خبری در نیویورک برگزار کردند و ادعا کردند بر مبنای اطلاعاتی که در اختیار دارند، ایران در سه مرکز نطنز، اصفهان و اراک مشغول ساخت پنهانی سلاح هسته ای است. در آن مقطع سرویس های اطلاعاتی غرب تشخیص دادند وقت آن رسیده که این اطلاعات را افشا کنند تا به تعبیر اینها برنامه هسته ایران از آن وضعیت پنهانی که داشت، خارج شود.
بعد از اینکه به اصطلاح این اطلاعات افشا شد، در صورتی که واقعا هم افشاگری در کار نبود، چون ایران تاسیسات هسته ای خود را سر موقع اطلاع داده بود، درون کشور یک اختلاف نظر به وجود آمد درباره اینکه چه اتفاقی در حال شکل گیری است.
مبنای تئوریک تیم هسته‌ای دولت اصلاحات
یک دسته از دیپلماتهایی که در دولت آقای خاتمی بودند؛از جمله کسانی که در آن مقطع در وزارت امور خارجه ودر شورای عالی امنیت ملی بودند؛ تحلیلشان این بود که موضوع خیلی جدی است و آمریکایی ها برای اولین بار بهانهای پیدا کردند که بتواند ایران را در صحنمه بین المللی منزوی و مجازات کنند، ما هم در موفقیتی نیستیم که بتوانیم در مقابل آنان مقاومت کنیم. معتقد بودند که تکنولوژی هستهای،هر چه که هست،
بهتر است از خیرش بگذریم و بر سر آن معامله کنیم، به این دلیل که ما توانایی مقاومت و ایستادگی برای حفظ یک چنین چیزی را در ایران نخواهیم دلشت. ثانیا به لحاظ فنی هم آنچه که داریمرچیزی به درد بخوری نیست که البته درآن مقطع تازه پایه های فناوری هسته ای در کشور در حال شکل گیری بود این تیم اعتقادشان این بود که ما باید بپذیریم آمریکا هژمون مسلط بر دنیاست و برتری آمریکا در جامعه بین المللی قابل به چالش کشیدن نیست و نمی توان این ساختار را به هم زد و امریکارا وادار به کوتاه آمدن کرد.
این مبنای تئوریک این تیم بود که در کنفرانس که در سال قبلش تحت عنوان سیاست خارجی توسعه گرا در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت مظام برگزار کردند، همه را تئوریزه کرده اند اصطلاحا اینها می گویند یک نظم بین المللی جدیدی شکل گرفته که این نظم به آمریکامنتهی می شود و امریکا در مرکز آن قرار دارد و هد تلاشی نیز برای به هم زدن این نظم بین المللی بی فایده است. پس بهتر است در این نظم هضم شویم و هر چقدر که به ما رسید آن را بپذیریم و دنبال بیشترش نباشیم چون نمی توانیم به آن دست بیابیم.این تفکر به مدت ده سال تمام در اوایل دهه هفتاد بر وزارت خارجه مسلط بوده و هنوز هم ما نتوانسته ایم با وجود همه تلاشهایی که در چهار سال گذشته صورت گرفته، تصفیه کاملی در وزارت خارجه صورت دهیم و کسانی که به این تفکر معتقد نیستند، کار را به دست بگیرند. به همین دلیل است که وزارت خارجه ما توانایی اینکه یک سیاست خارجی انقلابی را پیش ببرد، ندارد. دقیقا بر همین مبنا بود که آقایان رفتند و آن معاهدات بین المللی را که آمریکایی ها همیشه توقع داشتند کشورهای در حال توسعه امضا کنند، امضای معاهداتی مثل سی تی بی تی که هنوز هم به دلیل مخالفت امریکا اجرایی نشده دقیقا نشان دهنده علاقمندی این تیم به پیوستن به نظم امریکاک محور جهانی است و تبعات امنیت ملی بسیار ناگوار ی برای ما داشته است.
بعد از جنگ جهانی دوم امریکایی ها برای اینکه نظم خودشان را در دنیا شکل دهند، چند کار انجام دادند.یکی اینکه یک سری سازمان بین المللی تاسیس کردند و به کشورهای دنیا اعلام کردند تا عضو شوند و هر که عضو نمی شد به او فشار می آورند. دیگر اینکه معاهداتی بین المللی را تدوین کردند و این معاهدات را با زور به کشورهاتحمیل کردند. از جمله آنها معاهده ان پی تی است که در سال 1968 تدوین شد. آن موقع آمریکایی ها فکر می کردند که سلاح هسته ای چیز خطرناکی است و خوب نیست در دنیا به دست همه بیفتد و بهتر است که ما انحصار سلاح هسته ای را در مشت خودمان نگه داریم . راهش هم این است که بیاییم یک معاهده بین المللی تدوین کنیم و کشورها را تحت فشار بگذاریم که این معاهده را بپذیرند. بعد از پذیرش، ما یک مکانیسم بین المللی خواهیم داشت که از دسترسی کشورها به سلاح هسته ای جلوگیری کنیم.
معاهده ان‌پی‌تی
کشور ما در سال 1970 معاهده ان پی تی را امضا کرد یعنی رژیم شاه 9 سال قبل از انقلاب آن را پذیرفت. این در حالی بود که در آن زمان حتی یک گرم مواد شکافت پذیر در ایران وجود نداشت و اصلا تکنولوژی هسته ای ایران مربوط به سال 1354 است. این معاهده در این شرایط امضا شد،تا رژیم سر سپردگی خودش را به مظم آمریکایی بعد از جنگ جهانی دوم نشان دهد.
معاهده سی‌تی‌وی‌تی
جالب ایجاست که بعد از انقلاب هم همین تفکر در بعضی از بخش های دستگاه دیپلماسی ما ادامه پیدا کرد. ما در دهه 90 معاهده ای به نام سی تی بی تی امضا کردیم، یعنی معاهده منع جامع آزمایشهای هسته ای که می گویند آژانس اجازه دارد یک سری ایستگاههای اندازه گیری در شهرهای مختلف ایران نصب کند و هر لرزهای که در ایران رخ داد،این دستگاهها تشخیص دهند که آیا این لرزه مربوط به یک انفجارهسته ای است یا خیر. جالب تر اینکه هنوز بعد از سالها، امریکا یی ها با آن مشکل دارند. این معاهده کشورهای دنیا را به چند بخش تقسیم می کند.کشورهای جنوب غربی آسیا، شمال شرق آفریقا و برخی از بخشی های شاخ آفریقا در یک گروه قرار دارند.در این کشورها یک سری ایستگاههای اندازه گیری نصب می کنند در ایران هم در روستایی در چالوس به نام چنازان آن را نصب کرده بودند. اطلاعاتی که این دستگاهها تهیه می کنند، علاوه بر اینکه یک نسخه از آن به آژانس بین المللی انرژی اتمی فرستاده می شود، نسخه دیگر آن در اختیار کشورهایی قرار می گیرد که عضو آن بخش هستند.
تاثیر سوء تفکر نرمش در برابر آمریکا
اسرائیلی‌ها همیشه در معاهدات بین‌المللی خودشان را یک کشور اروپایی جا می ‌زنند. یعنی هر وقت قرار است دریک نشست در دنیا شرکت کنند، به عنوان یک کشور اروپایی امضا می‌ کنند. استثناءا در این مورد گفتند می خواهند عضو همان گروهی باشند که ایران هم جزو آن است و به اطلاعات ایستگاههای اندازه گیری داخل ایران دسترسی داشته باشند. تصورش را بکنید که حضور در یک چنین مکانیسمی چقدر می‌تواند می‌ تواند برای امنیت ملی ما خطرناک است. مکرر می توان به این نمونه ها اشاره کرد که این تفکری که معتقد به مقاومت در مقابل آمریکا نیست، چه بلایی بر سر سیاست خارجی این مملکت آورده است.
در آ» مقطع این اختلاف وجود اشت که ما حالا چه کار باید کنیم. یک عده اعتقاد داشتند که موضوع جدی است و راه حلی که داشتند این بود که برویم معالمه کنیم چون توان مقاومت نداریم . عده دیگری معتقد بودند، موضع آنچنان جدی نیست چون ما تخلفی نکرده ایم و طبعا آژانس هم مسائل حقووقی را مبنا قرار می دهد و اگر بخواهد با ضوابط حقوقی درباره ما قضاوت کند اتفاقا ناگواری نمی‌افتد، لذا موضوع جمع و جور خواهد شد.
اثرات خفت‌بار راهبرد اعتماد‌سازی
اینها خیال می کردند مثلا حقوقی واقعه ارزشی دارد و دنیا با ما بر مبنای معاهده های حقوقی رفتار خواهد کرد. آن تفکری که بالاخره پیروز شد، تفکر اول بودند. تفکری که معتقد بود رابطه با غرب باید برای ما مهمتر از توسعه تکنولوژی هسته ای باشد لذا یک استراتژی تحت عنوان استراتژی اعتماد سازی تدوین کردند و گفتند ما برای اینکه موضوع هسته ای را حل کنیم و اعتماد آنان را جلب کنیم آمریکایی ها و اروپایی ها از این کار خیلی بدشان نمی آمد و نتیجه این شد که به تیم ایرانی مذاکره کننده هسته ای گفتند: شما سه کار باید انجام دهید تا اعتماد ما نسبت به شما جلب شود که یکی از آنها تعلیق بود، یعنی کل برنامه هسته ای تعطیل و توسط آژانس پلمب شود تا زمانی که اعتماد ما نسبت به برنامه شما جلب شود (این دقیقا متن قطعنامه شورای امنیت سپتامبر 2003 پاییز سال 82 در حالی که در نطنز، ما بیش از ده تا ماشین سانتریفیوژ نداشتیم، آن را تعلیق کردند و تا فوریه 2006 یعنی دو سال و نیم بعد، دانشمندان ما حتی اجازه نداشتند وارد تاسیسات غنی سازی بشوند چون نقض تعلیق به حساب می آمد.
عقب‌نشینی‌های خفت‌بار
بعد از چند ماه که از تعلیق گذشت ، گفتند این تعلیق کفایت نمی کند و اگر هدفتان اعتماد سازی است باید این تعلیق را گسترش بدهید. در ماه فوریه 2004، یک توافق دیگری به نام توافقنامه بروکسل امضا شد و آنجا ما قبول کردیم ، علاوه بر اینکه نطنز را تعلیق کردیم کارگاههای تولید ماشین سانتر یفیوژ در تهران را هم تعطیل کنیم .پس از چند ماه که گذشت باز هم گفتند هنوز برای اعتماد سازی کافی نیست و ما هنوز اعتمادمان به شما جلب نشده است شما باید کل سیکل سوخت را تعطیل کنید و ما ساغند یزد که معدن اورانیم است و اردکان که تبدیلات شیمیایی و اصفهان که کارخانه بزرگ تولید یواف شش را در آنجا داریم و نطنز که کارخانه بزرگ تولید یواف شش را در آنجا داریم و نطنز که کارخانه غنی سازی است هر چهار تا را در ماه آبان سال 83 طبق توافقنامه پاریس تعطیل کردیم. این روند اعتماد سازی بود کار با تعلیق تمام نشد. گفتند اگر هدفتان اعتماد سازی است شما باید پروتکل الحاقی را هم بپذیرید به این معنا که طبق این معاهده بازرسان آژانس تقریلا هر جایی را هر زمانی که دلشان خواست می توانند بازدید کنند. ضوابط پروتکا خیلی گل و گشاد است. ما در پاییز سال 82 طبق توافقنامه سعد آباد اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی راهم در ایران پذیرفتیم. باز هم گفتند کفایت نمی کند شما باید کل اطلاعات مربوط به گذشته برنامه هسته ای خود را به ما بدهید. بدین ترتیب ما یک اظهار نامه و به اصطلاح دیکلریشن نوشتیم و در پاییز سال 82 در 1033 صفحه به اینها دادیم و هر کاری که ایران در حوزه فعالیت هسته ای انجام داده بود، اطلاعتش را تقدیم آژانس کردیم بعد از این کار تازه آژانس به قول خودش شروع به راستی آزمایی کرد و تازه 1033 صفحه بهانه دست اینها افتاد که به قول خودشان بیایند کامل بودن و صحیح بودن خط به خط آن را چک کنند و این فرآیند تا همین یک سال گذشته ادامه داشته است اخر این همه سخاوت در همگاری با غرب این شد که اینها آمدند در تابستان 84 زمانی که آقای احمدی نژاد در انتخابات پیروز شده بود، اما هنوز آقای خاتمی دولت را تحویل نداده بود در 15 اوت 2005 یک بسته به ما دادند و گفتند این جایزه همکاری هایی است که با ما کردید و این در حالی بود که ما به آنها گفته بودیم دیگر نمی توانیم این روند را ادامه دهیم. در بسته 5 اوت آمده بود که ما به شما بال هواپیما می دهیم ،اجازه می دهیم که شما عضو سازمان تجارت جهانی شوید که عضویت ایران در این سازمان بیش از اینکه به نفع ما باشد به نفع خودشان است، آن وقت متقابلا از شما می خواهیم به برنامه هسته ای تان برای چند سال تعلیق کنید.
اعتماد سازی؛خدمت یا خیانت؟
این بود جواب دو سال و نیم اعتماد سازی در دولت آقای خاتمی، یعنی سر همان خانه اول قرار داشتیم. و من معتقدم این دو سال و نیم اعتماد سازی، اگر روزی فرصتی پیش بیاید که ابعاد آن را بشکافیم جزء خیانت بارترین دوران های بعد از انقلاب از حیث سیاست خارجس است. و آن همکاری که در آن مقطع دو سال کردیم متاسفانه هیچ فایده ای برای نظام جمهوری اسلامی نداشت، بلکه طرف های غربی را هم دچار سوء تفاهم هایی بسیار عمیق کرد که هنوز هم گرفتار آن هستیم.
تصحیح راهبرد نظام با دهنمود رهبر معظم
دولت آقای احمدی نژاد که از سال 84 سر کار آمد یک تغییر استراتژی داد،تصمیمی که در دولت نهم گرفته شد این بود که ما می بایست استراتژی اعتماد سازی را تصحیح کنیم، چون این استراتژی صرفا منجر به واگذاری امتیازهای یک طرفه می شود. مقام معظم رهبری هم فرمودند که این استراتژی حد یقف ندارد، یعنی هیچ جایی نیست که این آمریکایی ها و اروپایی ها سیر بشوند و بگویند کافی است و دیگر امتیاز نمی خواهیم . هر چقدر شما عقب بروید آنها جلو می آیند و این نقطه پایانی هم ندارد کما اینکه این روند را شاهد بودیم مهمترین اتفاقی که در دوران آقای خاتمی افتاد و اتفاقی است که از جزئیات خیلی مهم تر است اینکه طرف غربی یک چیزی را متوجه شد آن هم این بود که فهمید ما ضعیف هستیم یا لااقل این گونه به او القا شد که ایران کشور ضعیفی است و رفتار ایران تابعی از شدت فشارها و تهدیدات غرب است و اهل مقاومت نیست اگر فقط دولت آقای احمدی نژاد یک کار در حوزه مدیریت مسائل مربوط به امنیت ملی که در راس آن پرونده هسته ای قرار دارد انجام داده باشد این ذهنیت غربی ها را اصلاح کرد.
راهبرد گامهای متقابل
ما در چهار سال گذشته به غربی ها فهماندیم که رفتار ایران نه فقط تابعی از فشار ها و تهدیدات نیستٌ، بلکه اگر غرب فشار و تهدید را اضافه کند ایران رفتار معکوس انجام خواهد داد. بدین ترتیب یک استراتژی تدوین شد که من به آن استراتژی گام های متقابل می گویم . قرار بر این شد که از این به بعد هر قدمی که آمریکایی ها و اروپایی ها علیه ما بر داشتند ما هم در مقابلش یک قدم برداریم به گونه ای که متوجه شوند اگر بخواهند به روند تقابل با ایران ادامه بدهند، بالاخره به بن بست می خورند و ایران قصد کوتاه آمدن ندارد. به ازای هر کاری که آنها می کنند ایران تصمیم گرفت به سرعت یک پاسخ متناسب بدهد.
این خیلی نکته مهمی است اگر دشمن شما بفهمد که رفتار شما با تهدید تغییر می کند تهدید را اضافه می کند چون می بیند از تهدید نتیجه می گیرد. اما اگر شما به دشمن ثابت کردید تهدید جواب معکوس می دهد آن وقت تا یک جایی فشار می آورد و از نقطه ای به بعد دیگر احساس می کند باید رفتارش را تعدیل کند و الگوی رفتار خودش را عوض می کند. دقیقا اتفاقی که طی چهار سال گذشته برای کشور رخ ما داد . ما در تابستان سال 84 به دستور حضرت آقا تاسیسات اصفهان را از تعلیق خارج کردیم من به صراحت عرض میکنم تیم مذاکره کننده هسته ای متمایل نبود بپذیرد لیکن مجبور شد چون دولت هم عوض شده بود و اصلا در موقعیتی نبودند که مقاومت کممد و بگویند ما اجرا نمی کنیم در فوریه 2006 نطنز را از تعلیق خارج کرده و غنی سازی را شروع کردیم بلافاصله بعد از اینکه نطنز از تعلیق خارج شد کشورهای 5+1 پرونده مارا به شورای امنیت بردند یعنی ارجاع پرونده به شورای امنیت از دولت آقای خاتمی امتیاز گرفته بودند.
شکست راهبرد تحریم
خلاصه بعد از ارجاع پرونده به شورای امنیت قطعنامه 1696 صادر شد. این قطعنامه فقط می‌گفت تعلیق الزامی است و از ایران درخواست می ‌کرد که تعلیق کند، ما بلافاصله به قطعنامه 1696 پاسخ دادیم و در مقابل آن نصب 164 ماشین سانتریفیوژ در نطنز را تمام کردیم. بعد قطعنامه 1737 صادر شد، اعلام کردیم نصب 3000 سانتریفیوژ در نطنز را شروع می ‌کنیم. قطعنامه 1747 صادر شد، اعلام کردیم در نطنز از فاز صنعتی عبور کردیم، یعنی بیش از 2700 ماشین نصب کردیم. قطعنامه 1803 و 1835 صادر شد، اعلام کردیم نسل دوم و سوم ماشین های سانتریفیوژ فعالیت خودش را شروع کرد؛ بدین ترتیب هر کاری که کردند ما یک جواب متقابل دادیم. حدود یک سال و نیم به خاطر پیام هایی که از داخل کشور دریافت کرده بودند که دولت احمدی نژاد ضعیف است و سقوط خواهد کرد به ما فشار آوردند و قطعنامه‌های پیاپی صادر کردند و به ازای قطعنامه های خودشان از ایران پاسخ گرفتند. وقتی رسیدیم به قطعنامه 1835، یعنی آخرین قطعنامه ای که تا حالا برای ایران صادر شده است، بعضی از کشورها به این نتیجه رسیدند که فرآیند تحریم‌ها ایران را متوقف نمی‌کند.
نکته جالب این است که این کشورهایی که مخالف قطعنامه‌های بعدی بودند، می گفتند ما هر کاری می‌ کنیم، کشورهای دیگر آن را خراب می‌کنند.
قطعنامه‌های بی‌اثر!
دنیا که منتظر نمی‌‌ماند تا از ما اجازه بگیرد تا با ایران معامله کند یا خیر. ما قطعنامه صادر می‌کنیم، خودمان را محروم می‌کنیم و کسان دیگری با ایران معامله می‌کنند، لذا این قطعنامه ‌ها هیچ تاثیری بر وضعیت اقتصادی ایران نتوانست بگذرد. کم‌کم زمزمه‌هایی شروع شد که ما مخالفیم و این روند فایده‌ای ندارد، باید روند دیگری را در پیش بگیریم. این موضوعی بود که روسها، چینی‌ ها و بعضی از کشورهای اروپایی و یک جناح هم در داخل آمریکا زمزمه‌اش را شروع کردند که استراتژی تحریم در قبال ایران ناکارآمد است. استدلال اصلی آنان هم این بود که روزی که قطعنامه‌ها را شروع کردیم ایران 164 ماشین سانتریفیوژ داشت اما حالا که به قطعنامه پنجم رسیده‌ ایم، ایران 3500 ماشین سانتریفیوژ دارد و این گونه ایران پیشرفت بیشتری می کند و ما تاثیری روی اراده نتوانستیم بگذاریم. وقتی دشمن فهمید رفتار شما تابع فشار نیست، آن وقت رفتارش را عوض می کند، یعنی فشار را می آورد وقتی دید شما مقاومت می کنید و توانایی کافی برای مقاومت را دارید، از یک جایی به بعد کوتاه می آید و دیگر ادامه نمی دهد یا لااقل سعی می کند مسیرهای جایگزین و مذاکراتی ایجاد کند.
برخلاف تصور برخی دوستان مثل آقای موسویان که به بنده می‌گفت امروز که به شورای امنیت رفتیم، فردا قطعنامه می‌دهند و سه ماه دیگر حمله می کنند. در دوران آقای خاتمی با این تئوری کشور پیش می‌رفت، چرا که تحلیل دوستان از توانایی‌های آمریکا تحلیلی بود که خود آمریکایی‌ها هم در خواب نمی‌دیدند که این قدر قدرت داشته باشند. این آقایان بر مبنای افسانه‌هایی که برای خودشان بافته بودند، تصمیم می‌گرفتند و مشورت می‌دادند. کار به جایی رسید که ایران اعلام کرد تحت هیچ شرایطی تعلیق نخواهد کرد. درست آن زمانی که آمریکایی‌ها در عراق گیر افتادند و در افغانستان وضع به شدت بحرانی بود و در لبنان هم جناح طرفدار آمریکا در جنگ سال 2006 نتوانسته به اهداف خود برسد و حزب‌الله جنگ را برده بود، آمریکایی‌ها اول محرمانه و بعد به صورت آشکار پیغام دادند که ما حاضریم با شما مذاکره کنیم و تعلیق هم از شما نمی‌خواهیم. این در حالی بود که تا قبل از آن می‌گفتند تا زمانی که ایران غنی‌سازی اورانیوم را به طول قابل راستی آزمایی به حال تعلیق در نیاورد، ما یک کلمه با ایران مذاکره نخواهیم کرد.
التماس آمریکا‌ها
آمریکایی‌ها وقتی دیدند در منطقه گیر افتادند و این گرفتاریهای منطقه‌ای اینها جز با کمک ایران قابل حل نیست، خودشان به سمت ما آمدند و ایران اعلام کرد به هیچ‌وجه و تحت هیچ شرایطی مذاکره با آمریکا را درباره مسائل کلان نمی‌پذیرد و این موضوع را حضرت آقا در صحبت‌های اول سال در مشهد به صراحت اعلام نمودند. در عین حال اینها درب خانه ایران را از پاشنه در آورده بودند و هیچ مقام خارجی نبود الا اینکه به تهران می‌آمد و حامل پیام آمریکا برای مذاکره بود. آمریکایی‌ها فهمیده بودند در عراق بدون ایران قدم از قدم نمی‌توانند بردارند. همین طور در افغانستان هم فهمیدند که تنها با کمک ایران است که می‌توانند یک ثبات نسبی در افغانستان برقرار کنند.
در مورد بحث حمله نظامی هم حالا باید بحث مفصلی کرد منتها من همیشه می‌گویم نگویید آمریکا می‌خواهد به ما حمله کند، اینها یک دور به ما حمله کردند، در سال 2006 وقتی با حزب الله می‌جنگیدند، در واقع با ما می‌جنگیدند. ما تعارف نداریم، حزب‌الله امتداد ایران است البته ما به آن افتخار هم می‌کنیم. لذا اولین چیزی که بعد از جنگ 2006 گفتند این بود که گزینه نظامی را از روی میزشان برداشتند؛ چرا که یقین پیدا کردند که اگر نتوانستند با حزب‌الله بجنگند؛ حتما با ایران هم نمی‌توانند. آنها معتقد بودند آن جنگ نیابتی است و اسرائیل از طرف آمریکا و حزب‌الله به نیابت از ایران می‌جنگد و نتیجه این جنگ معادله استراتژیک را در منطقه خاورمیانه معلوم خواهد کرد که چه کسی آینده خاورمیانه را در دست خواهد داشت. آمریکایی‌ها با وجود اینکه مذاکره را مشروط به تعلیق کرده بودند،‌ در سال 2008 گزینه تعلیق را کنار گذاشتند و پذیرفتند بدون تعلیق با ایران مذاکره کنند. همان موقع عده‌ای در آمریکا گفتند: این نشان می دهد آمریکا برنامه هسته‌ای ایران را پذیرفته است و به علت مشکلات منطقه‌ای خود می‌خواهد راجع به موضوع هسته‌ای با ایران معامله کند. این فرآیند دقیقا فرآیندی است که ادامه و بسط پیدا کرده و قوی شده است تا ما به وضعیت فعلی رسیده ایم.
چرخه کامل سوخت هسته‌ای
ایران ظرف یک سال گذشته فناوری هسته‌ای خودش را تقریبا کامل کرد، یعنی ما تمام اجزای چرخه سوخت هسته‌ای را کامل کردیم و در نطنز تعداد ماشین‌ها به 7000 رسیده است. یک جزء آخر از چرخه سوخت که مانده بود به نام کارخانه ساخت میله‌ها و مجتمع‌های سوخت اف‌ام‌پی، آن هم در اصفهان راه اندازی شد و چرخه سوخت کامل شد. ما به طرف‌های غربی اعلام کردیم در برنامه هسته‌ای هیچ گونه تعلیقی اعمال نخواهیم کرد. اگر شما مایلید مذاکره کنید اشکالی ندارد ولی ما راجع به پرونده هسته‌ای مذاکره نمی‌کنیم چون از نظر ما این موضوع تمام شده است و اگر سوالی هم راجع به برنامه هسته‌ای ما دارید، مرجع آن آژانس است، سوالات خود را به آژانس بدهید، او از ما می پرسد و ما جواب می دهیم.
شلیک آخرین تیر آمریکا
آمریکایی ها آخرین تیر خودشان را در انتخابات گذشته شلیک کردند چون تنها یک نقطه امید برای آنان باقی بود؛ چرا که تحریم و حمله نظامی از روی میز برداشته شده بود و این موضوع باقی مانده بود که نیروهای سیاسی مطلوب اینها در داخل بتوانند کاری انجام دهند که این گزینه را هم در انتخابات گذشته امتحان کردند. من معتقدم کل بحرانی که ما در انتخابات گذشته و قبل و بعد از آن داشتیم این بود که آمریکایی ها آخرین تیری که در ترکش خودشان داشتند شلیک کردند. یعنی مهار ایران از درون و تلاش برای روی کار آمدن نیروهایی که در ایران از حیث اهداف استراتژیک با آمریکا همگرایی دارند و همان کارهایی را می خواهند انجام دهند که آمریکا می خواهد.
آنها خواستند از طریق ایجاد شکاف های سیاسی درون نظام و روی کار آمدن کسانی که اعتقادی به تلاش هایی از قبیل آنچه که در پرونده هسته ای انجام شده ندارند، بتوانند مشکلشان را حل کنند. شما به یاد دارید در آن مقطعی که آقای خاتمی دولت را تحویل می داد، آمریکایی ها اظهار تاسف کردند از اینکه چنین دولتی در ایران کنار می رود. آن موقع مقداری احتیاط می‌ کردند. آن روزهای آخری که آقای بوش کنار می رفت در یک نطق رادیویی به صراحت گفت که ما در یک دورانی در ایران همکاری خوبی داشتیم و متاسفانه کسانی در ایران روی کار آمده اند که روند خوب همکاری را متوقف کردند. بعد هم گفت که ما از همه اصلاح طلبان از بیروت تا تهران حمایت می کنیم.
سنگین‌ترین برنامه‌ریزی دشمن
اجمالا دوستان مطلع باشند که در این انتخابات سنگین ترین برنامه ریزی بعد از انقلاب صورت گرفته بود برای اینکه این دولت در ایران به زمین بخورد و با کسانی جایگزین شود که آنان برای غرب خطرناک نیستند. بعضی از این کسانی که در آشوب های اخیر دستگیر شده اند در ایمیل هایشان بیش از سه، چهار هزار ایمیل دارند که مبداء اکثر آنان خارجی است که با جزئیات به اینها گفته شده که فلان جا جمع شوید، فلان وقت فلان کار را نکنید و بدین ترتیب به ریزترین شکل که به ذهن می رسد اینها با بیرون از کشور مشورت می کردند. البته این پروژه شکست خورد و مجددا دولت اصولگرایی روی کارآمد که معتقد است قبل از هر چیزی می بایست نظمی را که آمریکایی ها سعی کردند در خاورمیانه ایجاد کنند، دگرگون کرد و نظم اسلامی با محوریت ایران در این منطقه برپا کرد. البته این دولت تا دلتان بخواهد اشتباه دارد، ولی آیا دیگران اشتباه نداشتند؟ آنهایی که اگر یک روز رهبری یک دقیقه چشمانش را می ‌بست، کل مملکت را فروخته بودند و تقریبا چیزی از این مملکت باقی نمی ماند.
نوع اشتباهات دولت‌ها
اصلا اشتباهات این دولت با اشتباهات گذشتگان قابل مقایسه نیست و از طرفی با کارهای خوب خودش هم قابل مقایسه نیست . این دولت کارهایی انجام داده است که هرگز درطول تاریخ بعد از انقلاب انجام نشده است شما هر وقت خواستید ببینید این دولت چقدر می ارزد کارهای بد آن را با دو چیز مقایسه کنید:
1- با کارهای خوب خودش
2- با کارهای بدی که گذشتگان می کردند و خیانت هایی که آن موقع داشت به این کشور میشد و الان الحمد لله جلویش گرفته شده است.
آن وقت خواهید دی که اصلا قابل مقایسه نیست و می شود همان که آقا فرمودند این دولت طلاست و بحثی هم اگر باشد بر سر عیارش است.
خلاصه اینکه امروز آمریکایی ها به نقطه ای رسیده اند.که معبقدند چارهای ندارند الا اینکه با ایران هسته ای کنار بیایند.
در ژنو در همین مذاکراتی که اول اکتبر انجام شد هیچ حرفی از تعلیق نزدند هیچ حرفی از تحریم هم نزدند حتی کلمه تحریم را هم به کار نبردند خمه حرفی که اینها به هیات ایرانی گفتند این بود که کاری کنید که آبروی ما حفظ شود و بیرون رفتیم یک چیزی بگوییم که مثلا توافقی کردیم و ایران تعهدی داد. این عین جملات امریکایی هاست آن وقت آقای میر حسین موسوی بیانیه داده که در ژنو چنین و چنان شد و خیانت شد در حالی که آن روزهایی که دوستان خود ایشان سر کار بودند و آن همه خیانا انجام و ایشان هم مشاور عالی رییس جمهور بود صدایش در نیامد اما حالا که اصلا نمی داند داستان چیست می آید و اینطور موضعگیری می کند حالا ایشان حرف از خیانت بزند خوشمزه هم هست کسی باوضع و حال آقای موسوی برای ما خائن شناس شده است امروز که ما با هم صحبت می کنیم ایران یک کشور هسته ای است و دنیا نیز این را قبول کرده است و فهمیده اند که به هیچ روشی نمی توانند دست ایران را بگیرند و به عقب بر
گردانند .فقط دنبال راهی می گردانند .فقط دنبال راهی می گردند که بدون اینکه آبروشان برود و با حداقل آبروریزی این را بپذیرند. اگر چه نهایتا راهی وجود نخواهد داشت و بالاخره باید به حقوق ایران اذغان کنند. همین کاری که آرم آرم دارند می کنند.
خشم اسرائیل از موفقیت‌های هسته‌ای ایران
تا دیروز خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا می گفت حتی وجود یک گرم مواد غنی شده را در ایران نمی پذیریم حالا می گویند دیگر مشکلی نیست ما چتر هسته ای خودمان را روی کشورهای خاورمیانه می گیریم که ایران نتواند به آنها حمله کند .یعنی از حالا فکرش را کرده اند که اگر ما بمب هسته ای ساختیم که کسی در ایران نمی خواهد این را بکند چگونه پذیرش بمب ایران را توجه کنند به عرب ها می گویند ما از شما مواظبت می کنیم آن وقت اسرائیلی ها آتش گرفته اند از این موضوع به امریکا می گویند شما قرار بود نگذارید ایران هسته ای شود نه اینکه هسته ای شود و بمب هم بسازد بعد شما بیایید توجه کنید و بگویید نگران نباشید ما نمی گذاریم ایران با شما کاری کند.
این وضع امروز غرب در منطقه است و اینها همه امیدشان به داخل کشور است تا بلکه بتوانند وضعی به وجود بیاورند تا نظام ضعیف شود و می دانند وقتی که نظام در داخل ضعیف شود بالاخره از فشارهای خارجی تاثیر می پذیرد. اگر در داخل ایران این جریان بتواند کارش را پیش ببرد که نتوانسته و نخواهد توانست، یقین بدانید که اینها از بیرون هم فشار های خود را سنگین ‌تر خواهند کرد؛ چرا که به طور تاریخی آموخته‌ ایم که اینها هر وقت احساس کرده اند دوستانشان در داخل گیر افتادند، به نظام فشار آورده اند برای اینکه اینها را نجات دهند و اگر این جریان نتواند به جایی برسد، آن وقت طرف های غربی هم آرام آرام به سمتی خواهند رفت که همه آن درشتی هایی که بعد از انتخابات می‌ کردند را کنار می گذارند و مثل آدمیزاد از موضع معقول با ایران حرف می زنند. این ثمره مقاومت است. در نتیجه اینکه ایستادیم به اینجا می رسیم که طرف خارجی می گوید: هرچه شما بگویید، فقط آبروی مرا نبرید. اگر نمی ایستادیم و می خواستیم به همان روش قبلی ادامه دهیم و به آنها بگوییم خواهش می کنیم به ما اعتماد کنید، یک میلیون سال دیگر هم به این نقطه ای که الان رسیده ایم، نمی رسیدیم؛ چرا که اجازه نمی دادند برسیم.
کدام کشور دوست آمریکا در منطقه پیشرفت کرده است؟ اینها به لیبی گفتند توکلّ تکنولوژی هسته ای خود را بده و واسطه ها را هم لو بده، بعد آن موقع شاید یک فکری برایت کردیم. هنوز که سه سال از تحویل تکنولوژی هسته ای که بارکشی کرد و به آمریکا فرستاد می گذرد، اسم لیبی را از فهرست کشورهای حامی تروریسم خارج نکرده اند، چه برسد به اینکه تحریم هایش را لغو و روابطشان را با لیبی عادی کنند.
آخرین پیشنهاد هسته‌ای غرب و موضع مقتدرانه رهبری
اما امروز پیشنهادی به ما داده اند که مستلزم نقض قطعنامه هایی است که خودشان صادر کرده بودند. طبق قطعنامه ها از 1703 به بعد صادرات مواد هسته ای توسط ایران و واردات آن ممنوع است. خودشان آمدند و نامه نوشتند و طی آن آمریکا، فرانسه و روسیه درخواست کرده اند که مواد هسته ای را به آنها بدهیم تا بیشتر غنی سازی کنند و بعد به ما برگردانند، که ما البته چنین کاری را آنطور که آنها می‌ خواهند نخواهیم کرد و ملاحظات جدی وجود دارد. دلیلمان هم این است کسی که تا اینجا کوتاه آمده است، از اینجا به بعد هم کوتاه خواهد آمد، فقط باید ایستاد و مواظبت کرد که الحمدالله این اتفاق حالا با رهبری حضرت آقا که امیدواریم به درستی قدر دانسته شود، افتاده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات