تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۷  ، 
کد خبر : ۱۴۴۱۴۵

بازخوانی 10 دور انتخابات ریاست جمهوری (بخش دوم)


محمدمهدی تهرانی
 جاء الحق و زهق الباطل؛ ان الباطل کان زهوقا. دیگر بنی‌صدر را همه شناخته بودند؛ کسی را که غرور و نخوت 11 میلیون رأی زمین گیرش کرده بود. او دیگر جایی در بین مردم نداشت. مردم با خط امام عهد بسته بودند نه با بنی‌صدر. وقتی دیدند بنی‌صدر در خط امام نیست، نام او را خط زدند.
شورای موقت ریاست جمهوری تشکیل شد. این شورا باید تا انتخاب رییس‌جمهور جدید، وظایف و مسئولیت های رییس‌جمهور را موقتاً بر عهده می گرفت. اولین جلسه شورا شامگاه سه شنبه دوم تیر ماه با حضور محمد علی رجایی (نخست وزیر)، آیت‌الله بهشتی (رییس دیوانعالی کشور) و هاشمی رفسنجانی (رییس مجلس شورای اسلامی) تشکیل شد. باید برای اداره کشور تدابیری اندیشیده می شد و چنین هم شد. مسئولیت تعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاست جمهوری بر دوش شهید رجایی افتاد. قرار شد مصوبات مجلس هم با امضای شهید رجایی ابلاغ شود. دوم مرداد ماه روزی بود که مردم باید بار دیگر پای صندوق های رای می آمدند تا دومین رییس‌جمهور خود را انتخاب کنند.
احزاب و گروه‌ها جلساتی را برای انتخاب رییس‌جمهور مطلوب برگزار می کردند. سید محسن موسوی فرد(کاشانی) یکی از این جلسات را این گونه تشریح می کند:
«بعد از برکناری بنی‌صدر از ریاست جمهوری، دکتر بهشتی اعضای هر دو شاخه مجمع روحانیت را به باغی به نام باغ سبز در کرج دعوت کرد تا آنها را به هم نزدیک کند و میانه آنها را التیام ببخشد. در همان جلسه درباره رئیس‌جمهور بعدی هم صحبت شد. نظریات روی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان مناسب‌ترین چهره برای ریاست جمهوری بود. شهید مظلوم دکتر بهشتی فرمودند چهره ای مانند شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای خداوند ذخیره کرده برای رهبری این انقلاب، لذا اجازه بدهید محمد علی رجایی به‌عنوان رییس‌جمهوری مطرح شود زیرا امتحان خود را داده است و همه قبول کردند که محمد علی رجایی به‌عنوان رئیس‌جمهور مکتبی و انقلابی ملت شریف ایران شود.»(1)
بوی بهشت می آید...
در این کش و قوس، وقایعی اتفاق افتاد که بار بغض و اندوه و ضجه یک ملت را در پی داشت. با انفجار دفتر حزب جمهوری، بهشتی از جمع انقلابیون جدا شد. چند دقیقه بیشتر تا انفجار نمانده بود. غسل شهادت کرده بود. موضوع جلسه حزب به انتخاب رییس‌جمهور بعد از بنی‌صدر اختصاص داشت. به یک‌باره از سخن ایستاد. سکوتی کوتاه و بعد با نگاهی معنادار خطاب به حاضرین گفت: «بچه ها بوی بهشت می آید. آیا شما هم این بو را استشمام می کنید؟» دیگر فرصتی برای پاسخ دادن باقی نماند. صدای انفجار همه جا را پر کرد و ساختمان حزب جمهوری بر سر انقلاب فرو ریخت.
سخنان آن روز امام در حافظه تاریخ ماند: «تهمت‎هاى ناگوار به ایشان مى‏زدند! از آقاى بهشتى اینها مى‏خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفى کنند... بر خلاف آنچه این بى‏انصاف‌ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و "مرگ بر بهشتى" گفتند، من‏ او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه مند به ملت، علاقه‌مند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان مى‏دانستم.»
ترور آیت‌الله خامنه ای پرده دیگری از التهاب آفرینی سردمداران منافقین بود. اما این همه، ملت را از راه خویش بازنداشت. راه باقی بود و رهرو هم باقی. روز بعد، جمعی خدمت امام رسیدند. هاشمی این دیدار را این گونه تشریح می کند:
«ساعت هشت‌ونیم صبح با آقایان محمد رضا مهدوی‌کنی، اکبر پرورش، رجایی و موسوی اردبیلی خدمت امام رسیدیم. امام متأثر بودند و ما را دلداری دادند. رئیس دیوان عالی کشور و دادستان را تعیین کردند و از ما خواستند زودتر کابینه را ترمیم و مجلس را فعال کنیم که کارها عادی باشد. قرار شد آقای رجایی برای ریاست جمهوری کاندیدا شود. من پیشنهاد کردم دولت بماند و آقای خامنه‌ای کاندیدای ریاست جمهوری شوند. امام صلاح ندانستند و معتقد بودند روحانی نباشد، بهتر است. در گذشته هم به همین دلیل نامزد روحانی برای ریاست جمهوری نداشتیم. البته وضع جسمی آقای خامنه‌ای در اثر سوء قصد هم مانع دیگری بود.»(2)
آغاز رقابت های انتخاباتی
مطابق اعلام قبلی مجموعاً 71 نفر برای انتخابات ثبت نام کردند که شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت 4 نفر یعنی عباس شیبانی(3)، علی اکبر پرورش، حبیب الله عسگراولادی و محمد علی رجایی را تایید کرد. این اسامی یکشنبه 21/4/1360 رسما اعلام شد.(4)
بعد از شهید بهشتی، شهید باهنر اداره جلسات حزب جمهوری را عهده دار شده بود. جلسه بعدی به بررسی شرایط ایجاد شده، اختصاص داشت:
«عصر جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری در دفتر من تشکیل شد. درباره کیفیت عملکردها و آقایان دکتر شیبانی، پرورش و عسگراولادی که احتیاطاً خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرده اند، بحث کردیم. برای انتخابات وضع خوبی پیش نیامده. آقای رجایی رقیب جدی ندارد و اینها همگی از یک گروهند و نمی شود رقابت جدی داشته باشند... همراه آقای باهنر به طرف منزل آمدیم. در بین راه بحث هایی داشتیم. آقای باهنر آمادگی پذیرش نخست وزیری را دارد.»(5)
زمان فعالیت های انتخاباتی و تبلیغات ریاست جمهوری فرا رسید؛ شهید رجایی اما اشتیاقی به تبلیغات های رایج نداشت. او می گفت: «من معتقدم که این گونه تبلیغات ها که برای کاندیداها می شود، تبلیغات ناشی از نظام سرمایه داری است.»(6) رجایی آرزو می کرد که روزی فرا برسد که تبلیغات انتخاباتی نیز مردمی بشود.
این بار همه انقلابیون در حمایت از شهید رجایی متحدالقول شده بودند. حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعه اسلامی دانشگاهیان، خانه کارگر، سازمان فجر اسلام، دفتر تحکیم وحدت، نهضت زنان مسلمان و... همه و همه نظرشان با شهید رجایی بود.(7) (عکس شماره 67)
شهید رجایی تا آخر بر سر عهد خود باقی ماند و از تبلیغات و بریز و بپاش‌های انتخاباتی پرهیز کرد. تنها برنامه ای که رجایی در مدت مجاز تبلیغات نامزدهای انتخاباتی در آن شرکت کرد، یک برنامه تلویزیونی بود که باید نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان از آن طریق برنامه ها و دیدگاه های خود را به مردم اعلام می کردند. شهید رجایی در این برنامه طی سخنانی خود را یک مقلد امام معرفی کرد. او گفت:
«...باز هم روی عنصر مقلد امام تکیه می کنم، به‌عنوان اولین شرط و اولین کلام... مقلد امام به‌عنوان پر کردن جای خالی مهمی که در اولین رییس‌جمهور به اعتقاد من وجود داشت... و در همین رابطه است که دومین ویژگی را اعلام کردم که فرزند ملت هستم.» (عکس شماره 8)
شهید محمد علی رجایی ادامه داد: «به‌عنوان رییس‌جمهور امیدم این است که نظام اسلامی در این جامعه پیاده شود. امیدی که شاید از سنین 7 سالگی که به مدرسه رفتم با مسجد آشنا شدم، همیشه آرزو می کردم که آنچه که این گویندگان مسلمان می گویند و تصور می کنند، از یک جامعه اسلامی هر چه زودتر در ایران و جهان پیاده بشود. نظام اسلامی که قادر هست در تمام ابعاد بشریت را اداره کند، آن نظام را از لا به لای اصول قانون اساسی بیرون می آوریم و به کمک همدیگر پیاده کنیم... قانون اساسی و اجرای اصل 44 آن جامعه را از این نابرابری، از این ناهمگونی، از این اختلاف کشنده بیرون خواهد آورد... این ناهماهنگی و نابرابری را که در رابطه با تجارت های غلط به وجود آمده ان شاء الله از بین ببریم.»(8)
دومین انتخابات ریاست جمهوری در دوم مرداد 1360 برگزار شد. انتخاباتی که رأی 90 درصدی مردم به رجایی را رقم زد تا او برای همیشه رکورددار صحنه انتخابات باشد.
برگزاری انتخابات
انتخابات در شرایطی برگزار می شد که یک سال از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذشت و بخش‌هایی از غرب و جنوب تحت اشغال متجاوزین عراقی بود. در عین حال، التهابات هم در کشور ادامه داشت. شورای نگهبان در تاریخ 10/5/1360 صحت انتخابات را تأیید و اعلام کرد که رجایی با اکثریت مطلق آراء اخذ شده یعنی 13001761 رأی از 14763362 رأی به‌عنوان رییس‌جمهور انتخاب شده و این انتخاب مورد تأیید آن شوراست. در همین روز، وزارت کشور، تأییدیه شورای نگهبان را به اطلاع امام خمینی(ره) رساند. هاشمی فضای انتخابات را این گونه توصیف می کند:
«از اول صبح، گزارش انجام انتخابات در سراسر کشور می رسید. علی رغم تهدیدها و اظهارات گروهک ها همه جا با شرکت وسیع مردم انجام می شود. انتخابات ریاست جمهوری و چند نماینده میان دوره مجلس شورای اسلامی است... برخلاف پیش بینی دشمنان انتخابات خیلی خوب برگزار شد. شرکت مردم فوق انتظار بود. در بعضی جاها اوراق تعرفه کم آمد و دو ساعت وقت تمدید شد.»(9)
روز یازدهم مرداد، روز عید سعید فطر، روز تنفیذ حکم رجایی در حسینیه جماران بود. همان روزی که شهید رجایی خم شد تا عظمت ولایت فقیه را به رخ دنیا بکشد و با بوسه بر دست های امام اعلام کند که خود را سرباز این راه می داند. در حکم ریاست جمهوری شهید رجایی، امام چنین آورده بودند:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
با سپاس بى‏حد از الطاف کریمه خداوند متعال که توفیق به ملت شریف و متعهد ایران عطا فرموده که هرچه زمان مى‏گذرد، مشکلات افزون مى‏شود، بر تعهد آنان و حضورشان در صحنه و پشتیبانى‏اشان از جمهورى اسلامى که فراورده فداکاری‌هاى خودشان است، افزوده مى‏شود. و به رغم تبلیغات دشمنان خارج و داخل، با اکثریت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقاى محمدعلى رجایى -ایّده اللَّه تعالى- را به ریاست جمهورى کشور اسلامى ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را بر عهده او گذاشته است. و چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولى امر باشد، اینجانب رأى ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم، و مادام که ایشان در خط اسلام عزیز و پیرو احکام مقدس آن مى‏باشند و از قانون اساسى ایران تبعیت و در مصالح کشور و ملت عظیم الشأن در حدود اختیارات قانونى خویش کوشا باشند و از فرامین الهى و قانون اساسى تخطى ننمایند، این نصب و تنفیذ به قوت خود باقى است. و اگر خداى ناخواسته بر خلاف آن عمل نمایند، مشروعیت آن را خواهم گرفت. و باید ایشان توجه داشته باشند و از عمل ملت دریافته باشند که ملت دلاور نیز رأى خود را بر این اساس به ایشان داده‏اند، و من امیدوارم که در حفظ این امانت الهى و مسئولیتى که ملت بر عهده ایشان گذاشته است، با تمام توان کوشش نموده و از آن پاسدارى نمایند و وفادار به پیمان خود در مقابل خداوند مقتدر حاضر و ناظر و ملت حاضر در صحنه و مراقب احوال و اوضاع باشند و به فرمان خداوند تبارک و تعالى -که مؤمنان را به رحمت و عطوفت در بین خود و شدت در مقابل کفار و مخالفان اسلام دعوت فرموده است(10)- با تمام جدیت عمل کرده و در عمل به حق از کسى و از ملامت بدخواهان نهراسند. و در نظارت برقواى ثلاثه، طرف حق را در نظر گیرند و در خدمت به خلق خدا، خصوصاً توده‏هاى مستضعف، احساس غرور و سرافرازى نمایند، که اینانند وفاداران به اسلام و هواداران جمهورى اسلامى. و امید است در این موقع که دشمنان خارج و داخل دست به دست هم داده تا جمهورى اسلامى را به تباهى کشند، قشرهاى مختلف ایران از علما و متفکران و محققان گرفته تا قواى مسلح و از دهقانان و کارگران و کارمندان و کارفرمایان تا بازرگانان و بازاریان و عشایر و سرحدنشینان، همفکر و هم صدا با رئیس‌جمهور محترم و دولت و مجلس و سایر ارگان‌هاى اسلامى، دست جنایتکاران و خائنان را قطع و در تشیید و تأیید جمهورى اسلامى کوشا بوده و در ساختن ایرانى مستقل و آزاد، فداکار باشند و با وحدت کلمه به کشور خود و مردم محروم آن خدمت کنند.
تقارن رأى گیرى براى رئیس‌جمهور با ایام و لیالى مبارک قدر و تنفیذ آن با عید سعید فطر، موفقیت آقاى رئیس‌جمهور را در خدمت به کشور و ملت عزیز نوید مى‏دهد. از خداوند متعال توفیق همگان را در ساختن کشور عزیز خواستار است.
یکم شوال المکرم 1401، عید سعید مبارک فطر موافق با 11 مرداد 1360
روح اللَّه الموسوى الخمینى.»(11)
امام در حکمی که صادر کردند، ابتدا به رأی مردم و مقبولیت شهید رجایی اشاره کردند و بعد بر این موضوع صحه گذاشتند که رییس‌جمهور آنگاه مشروعیت الهی خواهد داشت که توسط فقیه ولی امر منصوب شده باشد. امام آورده بودند: «چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولى امر باشد، اینجانب رأى ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم...» امام همچنین در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری شهید رجایی طی سخنانی فرمودند:
«باید شما توجه کنید که مسئولیت شما از باب اینکه آرائتان خیلى زیاد است، مسئولیتتان خیلى زیاد است. همچو نیست که آن آقایان دیگر نداشته باشند، آنها هم مسئولیت دارند، همه ما در مقابل اسلام مسئولیم. این اسلامى که با خون اولیا و بزرگان به دست ما سپرده شده است و الآن ما مسئول او هستیم، این اسلام را ما باید به نسل آتیه برسانیم. یک روزى بود که ما بعضی‌امان عذر داشتیم یا همه‏مان که نمى‏گذارند که ما عمل کنیم به اسلام، در رژیم سابق، خوب، خیلی‌ها مى‏گفتند که از ما نمى‏آید، اگر مى‏آمد، مى‏کردیم. امروز این‏طور نیست، امروز دست همه باز است، مجلس دستش باز است و هیچ کس آقا بالا سر او نیست. دولت هم دستش باز است و مجلس هم تأییدش مى‏کند. رئیس‌جمهور هم دستش باز است و ملت تأییدش کرده‏اند. هیچ عذرى براى ما نیست امروز.»
ایشان همچنین افزودند:
«وقتى همه ما مسئول هستیم و همه ما در مقابل خدا جواب باید بدهیم، باید فکر این کشور باشیم، فکر این اسلام که در کشور ما تشریف آورده‏اند و قدمشان روى چشم، باشیم، نرویم سراغ اینکه حالا که من شدم رئیس‌جمهور باید چه بشود و چه بشود و من هم باید مقامم چه باشد، خیر، این از ضعف نفس انسان است، از تنگى چشم و قلب انسان است که‏ خیال مى‏کند این یک چیزى است. این یک چیز اعتبارى است که امروز دادند فردا هم تمام است، مى‏گیرندش مى‏رود سراغ کارش. شما براى این ملتى که در این چند سال آن قدر در طول تاریخ زحمت دیده، در مرئى‏ و منظر ما این همه جدیت کرده و جوان داده و مال داده و جان داده است تا اینکه آن رژیم را کنار گذاشته است و شما را روى کار آورده است، شما براى این ملت باید کار بکنید... شما باید براى این پا برهنه‏ها و مستضعفین که در طول تاریخ به استضعاف کشیده شده بودند و اینها را حساب نمى‏آوردند و فقط آن طبقه بالا را راضى نگاه داشتند و به اصطلاح کدخدا را مى‏دیدند و ده را مى‏چاپیدند، شما باید توجهتان به این توده‏هاى مستضعفى که با زحمت خودشان و رنج خودشان الآن در جبهه‏ها مشغول فداکارى هستند که خداوند تأییدشان کند و در پشت جبهه هم مشغول فداکارى هستند و مستضعف‏اند، آن بالاها اینها را ضعیف مى‏شمارند و مى‏شمردند و اینها به حساب نمى‏آمدند و در رژیم سابق براى اینها کارى نشده بود، براى اینها کار کنید.»(12)
باز هم انفجار
شرینی حضور رییس‌جمهور مردمی البته چندان دوام نیاورد. کسانی که کینه خرداد 60 را به دل داشتند، منتخب ملت را هم از ملت گرفتند. دولت شهید رجایی بیست و هشت روز بیشتر میهمان مردم نبود.
«ما هنوز گرفتار ماجرای هفت تیر و ضایعاتش بودیم که حادثه 8 شهریور به وجود آمد. در نمازخانه مجلس بودیم که یک مرتبه صدای انفجار شنیدیم. آقای احمد اسلامی معاون پارلمانی دولت خبر آورد که انفجار در دفتر آقای رجایی و باهنر که در جلسه شورای امنیت بودند، اتفاق افتاده است. آقای کشمیری هم دبیر این جلسه بود که او هم از عوامل نفوذی بود مع الاسف حتی شهید رجایی نیز به ایشان اعتماد پیدا کرده بود. موقعی که جنازه مرحوم شهید رجایی و باهنر را جلوی مجلس برای تشییع آورده بودند حتی برای کشمیری هم جنازه درست کرده بودند و می گفتند که بدن ایشان در اثر سوختگی خاکستر شده است.
آقای دکتر زرگر همان موقع اعلام کرد که این کار از نظر پزشکی غیرقابل قبول است. ممکن است استخوان‌ها پودر شود اما جمجمه نمی سوزد. برای انفجار نخست وزیری پرونده ای در اوین تشکیل شد و سؤالاتی نظیر اینکه چه کسی کشمیری را آورد؟ معرف او کی بود؟ مطرح شد. حتی در آن زمان شایعه شد که ایشان هم شهید شده و در حالی که او فرار کرده بود. شهید لاجوردی خیلی حرف روی این داستان داشت و از دید ایشان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی از متهمین انفجار نخست وزیری بودند. اقای موسوی خوئینی ها پیش امام رفت و گفت "این اتهامات سیاسی جناحی است". امام دستور توقف پرونده را دادند. البته مختومه اعلام نشد و هنوز ابهامات زیادی در این پرونده وجود دارد که یک روز باید شفاف شود.»(13)
به این ترتیب، پرونده دولت شهید رجایی هم بسته شد؛ اما ابهامات زیادی در مورد آن روز و نقش آفرینی امثال بهزاد نبوی در آن ماجرا باقی ماند؛ اسراری مکتوم که هیچ گاه آن گونه که باید حل و فصل نشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات