بصیرت: برخی روزنامه های امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.
جمهوری اسلامی:عراق؛ آزمون سرنوشت ساز
«عراق؛ آزمون سرنوشت ساز»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛رهبران سیاسی عراق درباره شکلگیری قریب الوقوع دولت جدید این کشور وعده میدهند. این درحالی است که رقابتهای سیاسی با پایان انتخابات عراق، نه تنها متوقف نشده که حتی فشردهتر نیز گردیده است.
از دیدگاه خوشبینانه، این پدیدهای مبارک است که مردم عراق و گروههای سیاسی بتوانند ساختار سیاسی این کشور را به دلخواه خود و با در نظر گرفتن مصالح سیاسی کشور شکل دهند. اما با در نظر گرفتن مولفههای موثر در مقطع کنونی، جای محدودی برای خوشبینی باقی میماند. چرا که علاوه بر مردم و گروههای سیاسی عراق، اشغالگران و سایر بیگانان هم سعی دارند بخاطر تلاش در جهت تأمین اهداف و برنامههای خود، بر نتایج انتخابات و در فرایند دولت سازی عراق اثرگذار باشند.
آنچه طی ماههای اخیر از طریق شبکههای تروریستی در گوشه و کنار عراق رخ داده، عمدتا برای قدرت نمائی گروههای تروریستی بوده که حیات سیاسی این کشور را تحت الشعاع جنایات خود قرار دهند. فجایعی که بعثی ها، گروههای وهابی و تکفیری و شرکتهای به اصطلاح امنیتی آمریکا مرتکب شده اند، تلفات سنگینی را بر ملت عراق تحمیل نموده و علاوه بر تلفات انسانی، به برخی از زیرساختهای این کشور نیز آسیب رسانده است. علاوه بر این، اشغالگران با تشکیل گروههای تروریستی موسوم به "شوراهای بیداری"، یک ساختار به اصطلاح امنیتی به موازات ارتش و پلیس عراق به وجود آوردهاند که عموما در جهت اهداف اشغالگران عمل میکند و گاه به انجام عملیات تروریستی دقیقا سعی در ایجاد ناامنی و بی ثباتی دارد. اشغالگران در واقع با این عملیات تروریستی مایلند ثابت کنند که ارتش و پلیس عراق هنوز هم قادر به ایجاد و حفظ امنیت در کشور نیستند و باید اشغال عراق ادامه یابد و ارتشهای اشغالگر در این کشور باقی بمانند لکن سئوال اصلی اینست که اگر وجود اشغالگران به توقف حوادث تروریستی کمکی نمیکند و به زیان امنیت و ثبات عراق است، چگونه میتوان از انفجارهای بیشتر نتیجه گرفت که هنوز به وجود آنها احتیاج است؟
علاوه براین، تحرکات سیاسی و اقدامات برخی گروهها و جناحهای سیاسی عراق زمینههای دخالت سیاسی بیگانگان در امور داخلی این کشور را فراهم کرده و بر پیچیدگی اوضاع نیز تا حدود زیادی افزوده است. از جمله تهدید ایاد علاوی نخستوزیر اسبق و رئیس "فهرست العراقیه" که چندی قبل اعلام کرده بود اگر به او امکان تشکیل دولت داده نشود در کشور جنگ داخلی به راه خواهد انداخت و در هفتههای گذشته خونینترین انفجارها در بغداد و سایر مناطق عراق رخ داد. با این رویدادها همدستی علاوی با تروریستها به اثبات رسید و عدم شایستگی او برای تصدی ریاست دولت کاملا روشن شد.
در دوران پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس ملی عراق و حتی همین روزها شاهد فعالیت آشکار و نهان اشغالگران برای تغییر موازنه سیاسی در عراق و تاثیرگذاری به سود این جناح و به زیان سایر جناحها هستیم. همین امر، یک موضوع مهم و حیاتی را به اثبات میرساند و نشان میدهد که رفع اشغال و دفع اشغالگر، اولویت نخست عراق امروز محسوب میشود. به عبارت بهتر، ساختارسازی، دولت سازی و تعیین بافت مجلس ملی در زمانی عینا بازگو کننده اراده ملت عراق است که نقش بیگانگان در آن موثر نباشد و اشغالگری در کار نباشد که بخواهد به سود و زیان این و آن و در واقع در جهت مطامع خود، اثرگذاری کند.
مشکل بزرگ عراق، اشغال کشور و استمرار آن و اداره کشور تحت بند هفتم منشور ملل متحد است که اشغالگران هنوز هم حاضر نیستند به این بازی رسوا خاتمه دهند.
نقش مرجعیت شیعه در زمینه پایان دادن به بحران عراق میتواند موثر واقع شود و در جهت نزدیکتر ساختن دیدگاهها و مواضع گروهها و جناحها و ایجاد یک اجماع قدرتمند و موثر، زمینههای استقلال، یکپارچگی، اقتدار و ثبات سیاسی عراق را فراهم سازد.
ملت عراق امروز در معرض یک آزمون بزرگ و سرنوشت ساز قرار گرفته و ایفای نقش مورد انتظار در چارچوب تقابل با اشغالگران، جلوگیری از بازگشت سلطه جهنمی بعثیها و کسب استقلال و تضمین آن از تکالیف تعطیلناپذیری است که تنها در سایه همبستگی آحاد مردم در این مسیر پرفراز و نشیب قابل تحقق است. تاریخ نشان میدهد که شیعه در عراق همواره در این زمینه نقشآفرین بوده و امروز هم باید پرچمدار این حرکت تاریخ ساز باشد.
ابتکار:خط امام در فرآیند تاریخ
«خط امام در فرآیند تاریخ»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛خط امام اصطلاحی همزاد انقلاب اسلامی ایران است. عنوانی که روزگاری به هدف تمایز و مرزبندی با کسانی که حاضر نبودند خود را با منویات بنیانگذار انقلاب منطبق سازند رسمیت یافت.
واضعین این اصطلاح در حقیقت نیروهای چپ اندیش مسلمانی بودند که مهمترین شاخص خود را در تقابل با آمریکا تعریف میکردند.
اگر چه روزهای اولیه انقلاب عنوان خط امام به خط کشی تبدیل شد که با آن مرز نیروها با جریانات چپ بین المللی و محافظه کاران سنتی از جمله ملی مذهبیها و متحجرین و مقدس مآبها مثل حجته ایها تبدیل گردید اما با تثبیت انقلاب و پس زدن نیروهایی که زاویه عریان با امام داشتند همچنان عنوان خط امام به صورت یک سنجه، مرزبندیهای ظریفی را در درون دیالگ و گفتمان انقلابیون برجسته میکرد.به تعبیری میتوان دهههای انقلاب را با کارکردهای این عنوان باز تعریف کرد نیمه اول دهه60 کارکرد اصطلاح خط امام، ریزش و پس زدن نیروهایی بود که اختلافات مبنایی داشتند.
حذف چپ تودهای با رهبری اسکندری و کیانوری، برخورد با جریان خلق مسلمان به رهبری آقای شریعتمداری، افشای جریان مجاهدین خلق (منافقین) عزل بنی صدر و در نهایت هم به انزوا کشاندن ملی مذهبیها بود.بنابراین نمایه خط امام در نیمه اول دهه 60 به نماد مبارزه با گرایشات متمایل به آمریکا،تفسیرها و قرائتهای لیبرالی در جبهه مبارزین تبدیل شد و با تسویه نیروهای فوق الذکر و تثبیت نسبی و آرامش داخلی، اینبار فیلترینگ خط امام دامن قرائتهایی که تفاوتهای حداقلی داشتند را نیز گرفت.قرائت خط امامی نیمه دوم دهه 60 قرائتی حداکثری بود که محورش پذیرش ولایت مطلقه فقیه قرار داشت از این به بعد خط کش خط امام کار کرد حداکثری پیدا کرد.
همه آنچه در منویات امام تبلور داشت چه در بعد سیاست خارجی (عدم سازش با نظام سلطه) چه در بعد داخلی (اهتمام ویژه به مستضعفان و اعتقاد به جنگ فقر و غنا) مبنای رفتاری این جریان بود.
با این تفسیر حداکثری،قرائتهای متمایز حداقلی به چالش گرفته شدند.این صورت بندی نقطه آغازین یارگیری در درون جبهه خودیها شد و هر روز به بهانهای نیروها جابجا میشدند و کارخانه "عنوان ساز" هر روز در فضای گفتمانی عنوان جدیدی میساخت، نیروها بر اساس فقه پویا و فقه سنتی تقسیم سیاسی شدند .راست وچپ شکل گرفتند چپ با بیرق خط امام به جنگ نیروهایی (که خواسته یا ناخواسته عنوان راست پیدا کرده بودند) رفت. صحنه رقابت به عرصههای اقتصادی و سیاسی کشیده شد گروهی به طرفداران بازار و سرمایه داری متهم شدند گروهی به طرفداری از اقتصاد دولتی و کمونیستی عنوان پیدا کردند و با این ابزارها سعی در مدیریت افکار عمومی شد.
خلاصه با این رویکرد صحنه سیاسی ایران به طرف دوقطبی(چپ و راست) صورت بندی شد.سالها مدعیان خط امام رقیبان خود را با این عنوان خانه نشین و زمین گیر کردند و عرصه مناصب سیاسی را از آن خود کردند هر کس به مخالفت برمی خواست، بدون درنگ با انگ آمریکایی و ضدیت با ولایت فقیه مستحق هرگونه توبیخی میشد.
بازی شطرنج سیاسی بگونهای پیش رفت که به رغم حاشیه رفتن جریان موسوم به خط امام در نیمه اول دهه70 اما در نیمه دوم با بازسازی این جریان و تفوق مطلق آنان شروع گردید اما انگار دوره خانه نشینی جریان موسوم به خط امام و فرصت باز تعریف آنان در نیمه اول دهه 70 موجب تغییرات چشمگیر در نوع جهان بینی آنها گردید.
آنان به رغم اینکه در دوم خرداد 76 پیروز مطلق رقابت شدند و از آن به بعد سکوهای سیاسی را یکی پی از دیگری از آن خود نمودند اما دیگر از قرائت حداکثری نسبت به آرمانهای انقلاب و امام خبری نبود ورود به قدرت آنان را دچار دگردیسی فکری و رفتاری کرد به گونهای که آثار عقب نشینی و خداحافظی این جریان (که اکنون بر اریکه قدرت سیاسی جاخوش کرده بود)از تمام آنچه تا دیروز به آن شهرت یافته بود مشهود گردید دیگر از مبارزه و ستیز با آمریکا خبری نبود و شعار تعامل و گفتگو جای شعارهای تقابل را گرفت.دیگر از جنگ فقر و غنا خبری نبود و در حوزه آزادیهای مدنی هم از آن سخت گیریهای انقلابی هیچ اثری نبود،برخی راه افراط را به آنجا رساندند که در نشریات خود با خرسندی از پایان کار انقلاب و سرآمدن دوران آرمانگرایی و گذشت عصر امام خمینی سخن راندند.
شرایط به گونهای شد که انگار جریان موسوم به خط امام که اکنون در قالب اصلاح طلبان باز تعریف شده است، دچار پوست اندازی کامل گردیده است و از نظر عقل عملی، منطق رفتاری رقیب خود را پذیرفته اند از این به بعد جای نیروهای سیاسی عوض شد یاران دیروز انقلاب و خط امام در دهه80 از طرف رقیبان هر روز به عدول از خط امام متهم شدند و بسیاری از آنان یا اختیاراً، همراهان اپوزسیون نظام شدند و یا واداربه همراهی با اپوزسیون گردیدند امروز آنان به جرم عدول ازخط امام مورد مواخذه هستند و هرروز عرصه بر آنها تنگ تر میشود و با همان قرائت حداکثری که خود روزی رسمیت بخشیدند و بسیاری را به حاشیه راندند .امروز خود نیز گرفتار آمده اند.
اکنون آنان که پیروز میدان سیاست اند خود را وفادارتر از وارثان نسبی و تاریخی خط امام به آرمانها میدانند و با فهمی حداکثری منتقد حداقلی را به مخالف حداکثری تبدیل میکنند.
به نظر نگارنده اگر سیکل رفتاری همین باشد که اکنون در جریان است باید شاهد ریزشهای بسیار و تنگ تر شدن دایره انقلابیون وفادار باشیم.مسابقه آنالیزورهای جدید (که نمایه آن را در برنامههای "دیروز امروز و فردا" شاهدیم) .
برای اثبات خیانت یاران دیروز شگفت انگیز و حیرت آور است شنیدن تحلیل بعضی از این کارشناسان نوظهور شنونده را قانع میکند که با خط کش گوینده مصداقی برای خط امام و انقلابی بودن در ساحت سیاسی ایران به جز خود گوینده پیدا نخواهد شد با این وصف آیا باید انتظار داشت که جوانها همچنان امیدوار به آینده بمانند و طوفان یاس آنان را از دامن نظام و انقلاب خارج نکند و آیا سرنوشت مدعیان امروز مشابه مدعیان دیروز نخواهد شد،اما آنچه در فراسوی این امواج کاذب امیدبخش است اینست که ملت ایران برفراز این هیاهوها همواره با تکیه بر تجربیات گرانبهای تاریخی راه خود را شناخته و در بزنگاهها مسیر خود را گم نکرده است.
کیهان:جنگ و نیرنگ چهارم
«جنگ و نیرنگ چهارم»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛ریچارد کاتم افسر ارشد سازمان «سیا» و استاد بعدی دانشگاه پیتسبورگ، در 2 دوره حساس در ایران حضور داشته است. کاتم در بحبوحه نهضت نفت و کودتای 28 مرداد 1332 (1953 میلادی) از گردانندگان تیم عملیات پنهانی سیا در ایران بود و از اعضای شبکه «بدامن» به شمار می رفت. شبکه ای آمریکایی- انگلیسی که ضمن استخدام چهره های مطبوعاتی و سیاسی در حوزه عملیات جنگ روانی و پردازش افکار عمومی ایفای نقش می کرد. جان والر رئیس سازمان CIA در سال های آغازین دهه 1950 میلادی می گوید «کاتم از افسران ویژه من بود».
کاتم پس از آن ظاهراً استاد دانشگاه پیتسبورگ شد اما رابطه کاری خود را با سازمان سیا و حوزه ایران حفظ کرد. وی در دهه های 60 و 70 میلادی با گروه هایی نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی، ارتباط وثیقی برقرار کرد. کاتم از یک سال قبل از انقلاب در ارتباط کامل با ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده بود به ویژه زمانی که آنها به پاریس رفتند. او در این مدت کارمند ارشد سفارت آمریکا در تهران محسوب می شد. چارلز ناس از کارمندان سفارت در نامه ای به هنری پرچت مسئول میز ایران در وزارت خارجه که مربوط به خرداد 1356 است، کاتم را رابط اصلی آمریکا با گروه نهضت آزادی معرفی می کند.
فردی با این مختصات بعدها کتابی با عنوان «ناسیونالیسم در ایران» نوشت. این جاسوس- دیپلمات ارشد آمریکایی در صفحه 450 کتاب خود پیرامون نفوذ امام خمینی در ایران می نویسد «نیرو و نفوذ خمینی آن چنان زیاد است که بدون در نظر گرفتن پیامد رویارویی سیاسی، سیاست دولت ایران باید در چارچوب حد و مرزهایی باشد که او تعیین می کند. بعلاوه نهضت آن چنان قوی است که حتی با درگذشت خمینی نیز امر تعیین حد و مرزها ادامه خواهد یافت».
شیطان بزرگ با این نفوذ آیت الله خمینی چه باید می کرد؟ سازمان سیا و ناتوی فرهنگی در هر دهه از تاریخ انقلاب ترفندی اندیشیدند. تدبیر سال های 59-57 مبتنی بر جعل رهبران سیاسی و مذهبی در برابر امام بود. از شاپور بختیار و کریم سنجابی بگیرید تا سید کاظم شریعتمداری و بازرگان و بنی صدر و سرانجام منتظری در سال های آخر عمر مبارک امام.
دهه دوم، با رحلت امام مصادف شد و سازمان های اطلاعاتی مثلث استکبار چند تدبیر را با هم به کار بستند. تکرار روند دهه گذشته در برابر جانشین امام و همزمان، القای منافقانه حسّی نوستالژیک مبنی بر اینکه امام تمام شده و جانشینش چون خود او نیست! در القای این حس یأس آور، بخشی از جریان سیاسی موسوم به چپ با پروژه غرب هم پوشانی کردند.
دهه سوم، آغاز هجمه علنی به حضرت امام و باورهای استراتژیک اوست. اوج این هجمه، گزافه گویی حماقت آلود عضو بعدی حلقه لندن (منکر امام زمان عج) است که سال 1379 در برلین و در مصاحبه با تاگس اشپیگل سایتونگ گفت «خمینی به موزه تاریخ سپرده می شود». آن روز تقریباً هیچ یک از چپ های خط امامی سابق، معترض این گزافه گویی و عقده گشایی نشدند. نه مجمع روحانیون، نه خاتمی، نه کروبی و نه عالیجناب خاکستری پرده نشین (موسوی). با این وجود، از سال 1382 به بعد جریان پرچمدار اصولگرایی در تراز خط امام با رأی مبارک مردم سربرآورد و برای دیپلمات ها و مأموران اطلاعاتی که تحولات ایران را رصد می کردند، عیان کرد نام امام خمینی همچنان سکه پربهای روزگار ایران جدید است.
سال 1388، آغاز دهه چهارم انقلاب، با دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران گره خورد. شیطان بزرگ 9 سال پس از طرح خاورمیانه بزرگ جز خسارت و بی آبرویی و گرفتاری، طرفی نبسته بود. به تعبیر رئول مارک گرکت از افسران سابق سیا، در عراق فرزندان معنوی آیت الله خمینی روی کار آمده بودند. و کمی آن طرف تر، اسرائیل زیر بار آوار حیثیتی 2 جنگ 33 و 22 روزه مانده بود. چرخه هسته ای ایران نیز مدام بر شتاب خود می افزود. اگر این همه مصیبت آمریکا و اسرائیل و انگلیس، زیر سر آیت الله خمینی و نفوذ کلمه او نبود پس از کجا بود؟ با این ارزیابی، سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس، دهه چهارم انقلاب اسلامی را دهه ستیزه جویی علیه امام با تابلوی امام تلقی کردند. باید قرآن با قرآن، اسلام با اسلام، جمهوری اسلامی با جمهوری اسلامی، و خط امام با خط امام هدف گرفته می شد. سیاست اموی و عباسی «پوستین وارونه» و «اسلام مندرس» یا همان سیاست بنی اسرائیلی «تحریف» و تهی ساختن محتوا.
یک سال زمان برد تا آشکار شود نخست وزیر مستعفی روزگار امام پس از 20 سال پرده نشینی نه برای رقابت انتخاباتی و نه برای هزینه کردن سرمایه سیاسی خود در خدمت جمهوری اسلامی که برای جنگی نیابتی در راستای امام زدایی و زدن آرمان ها و دستاوردهای راهبردی روح خدا خمینی(ره) آمده است. چند روز پیش از 22بهمن سال گذشته، روزنامه انگلیسی اکونومیست نوشت «اظهارات اخیر میرحسین موسوی از نامزدهای انتخابات ایران نشان می دهد او با بنیان های انقلاب اسلامی مشکل دارد و این بنیان ها را به چالش کشیده است». البته جامه «چالش با انقلاب» بر تن امثال موسوی خیلی گشاد بود. 2 هفته بعد (10 اسفند 1388) وقتی که ملتی نستوه، برآمده از همه سلیقه های سیاسی وفادار انقلاب، سکه 22بهمن را تابنده تر از همیشه به نام جمهوری اسلامی ضرب کردند، یکی با مختصات مسعود بهنود سلطنت طلب هم در پایگاه اینترنتی روز آن لاین به حرف آمد و نوشت «کم هستند آنها که خیال تغییر نظام را در سر می پرورانند. اگر هم این خیال در سرهایی باشد، ابتدا بهتر است چاه کنده و بعد مناره دزدیده شود».
روح خدا خمینی، یک حس نوستالژیک مبهم و غبار گرفته و تأویل پذیر نیست آن گونه که جماعت چند پهلو و «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» به ویژه در این یک سال روایت کردند. امام را کجا می توان با اسلام آمریکایی، اسلام اشرافیت، اسلام پرز و بگین، اسلام اعتزالی، اسلام اموی و عباسی، اسلام بهائیت و حجتیه، اسلام التقاطی کمونیستی و لیبرالیستی، و اسلام ملک عبدالله ها جمع بست؟ حضرت روح الله همو که عین رحمت بود برای مستضعفان و پابرهنگان، در برابر قانون شکنان و اشرار سیاسی از موضع صلابت می فرمود: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد... اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند... مولای ما امیرالمومنین سلام الله علیه آن مرد نمونه عالم... هفتصد نفر را در یک روز از یهود بنی قریضه که نظیر اسرائیل بود از دم شمشیر گذراند. خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت، رحیم است و در موضع انتقام، انتقام جو. امام مسلمین هم این طور بود... ما نمی ترسیم از اینکه در روزنامه های سابق، در روزنامه های خارج از ایران برای ما چیزی بنویسند. ما نمی خواهیم وجاهت در خارج پیدا کنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد.»
او بود که سال 1323 در کشف الاسرار نوشت «این اوراق ننگین که در آن روز نشر افکار و الفاظ بیخردانه رضاخان را می کرد، ضررشان از صدها ]پزشک[ احمدی و مختاری برای توده و کشور بیشتر است... اینها احساسات شرف آمیز توده را خفه می کنند. نوک قلم اینها صدها مقابل، مسموم تر و بدتر است از نوک سوزن آمپول احمدی ها». و باز او بود که 45 سال بعد با همان قاطعیت، سپردن امور به کسانی که عقیده خالص به اسلام نداشتند را اشتباه توصیف کرد و نوشت: «امروز هیچ تأسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند.»
امام امت بود که فرمود «ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی را که تا به حال به واسطه آن تمام مسایل جهان سنجیده می شد، شکسته ایم. ماخود چارچوب جدیدی ساخته ایم که در آن عدل را ملاک دفاع، و ظلم را ملاک حمله گرفته ایم... آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم» و او بود که برای همین روزهای ما فرمود: «من به عنوان نصیحت می گویم کسانی که می خواهند مکتب اسلامی را با مکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکتب را در اسلام وارد کنند، چه بدانند و چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت اینها به استعمار از خدمت آنها که عامل استعمار سیاسی یا عامل استعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیشتر است و به همین نسبت خیانتشان به ملت بیشتر و عظیم تر است. از این رو برای حفظ انقلاب اسلامی در آینده از جمله مسائلی که باید مدنظر داشته باشیم، حفظ استقلال مکتبی و ایدئولوژیکی است».
امام کجا و رجال پرچمدار فتنه دشمن کجا؟ «باید شدیدا با روشنفکران غربزده مبارزه کرد. من صریحا می گویم ما نمی خواهیم نه غرب و نه شرق از ما تعریف کنند. نمی خواهیم روشنفکران غرب زده و قلمداران خودفروخته از ما تعریف کنند. ما می خواهیم یک مسئله ای را که اسلام می فرماید، عمل کنیم» یا «ما از هیچ چیز باک نداریم، نه باک داریم که شرق ما را یک وقت اشخاص مثلا غیرآزادی طلب یا دیکتاتور حساب بکنند، نه باک داریم که غرب همچو چیزی بکند. البته منافعشان که در خطر است، باید همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمت ها را قبول می کنیم... برای حضرت امیر(ع) هم هزار چیز گفتند، برای پیغمبر اکرم(ص) هم گفتند، حالا هم دارند می گویند. ما باکی از این داریم. غربی به پیغمبر بدتر از این می گوید که برای شما و ما می گوید».
بیست و یکمین سالگرد عروج روح خدا و چهل و هفتمین سالگرد آغاز نهضت الهی او از راه می رسد. اماما! تو از عرش الهی، ثبات قدم ملت ایران را در نهم دی 88 آن روز بزرگ خدا و در 22 بهمن دیدی. قبله آنها اکنون مرقد توست که تا ابد زیارتگاه عاشقان و پاکباختگان خواهد شد. شاهد باش این مردم از همان نسلی هستند که فرمودی «آن پیرمردها و این بچه ها و این زن ها و این دخترها همه یک چیز می گفتند. همه می گفتند ما این سلسله را نمی خواهیم و ما جمهوری اسلامی می خواهیم. من به نظرم آمد، مطمئن شدم به اینکه- آن وقت ها اصلا این صحبت ها نبود، آن وقتی بود که قدرت آنها سر جای خودش بود- من به نظرم آمد که ما پیروز خواهیم شد برای اینکه مسئله دیگر به ما مربوط نیست، یک مسئله ای است که به جای دیگر مربوط است و این را هم شاید کرارا در پاریس هم آن وقت من گفتم که مسئله، شده یک مسئله الهی».
حالا مناره دزدها مانده اند و گروهک های ورشکسته اما طلبکاری که می نویسند: «آقای موسوی می گوید ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم اما به درستی معلوم نیست که آیا با این قرائت می توان احکام قرآنی درباره کفر و کافر و مشرک و منافق را معوق گذارد و یا در توحید و نبوت، شک کرد و امامت را نفی کرد؟ ما با ولایت فقیه در توافق کامل هستیم که حکومت ولایت، حکومت ناب محمدی ]ص[ است». (سایت اخبار روز وابسته به فدائیان خلق، 5 اردیبهشت 1389) اشباه الرجال و جریان های خاکستری، از حضور نیابتی در ستیزه جویی شیطان بزرگ و چهارمین دوره معارضه و جنگ او با امام طرفی نخواهند بست.
تهران امروز:گزارشی که تکذیب نشد
«گزارشی که تکذیب نشد»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم احمد قصیر است که در ان میخوانید؛دیروز یکی از خبرگزاریهای نزدیک به دولت گزارشی از دیدار اعضای کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی با جناب آقای محمود احمدینژاد، رئیسجمهور منتشر کرد که حاوی نکات جالب و سوالبرانگیزی بود و انتظار میرفت دفتر رئیسجمهور آن را تکذیب کند زیرا بیان چنین سخنانی از سوی احمدینژاد جای سوال فراوان دارد؟
احمدینژاد در این جلسه درباره چند موضوع موضعگیری آشکار و علنی کرده است که عبارتند از: علت عدم اجرای قوانین مجلس از سوی دولت به ویژه قانون دو میلیارد تومان تسهیلات برای قطار شهری، قانون حمایت از تولید مسکن، جابهجایی یک میلیارد دلاری از درآمدهای نفتی و حق سوال و استیضاح نمایندگان از مدیران اجرایی. در خصوص اظهارات رئیسجمهور محترم ذکر چند نکته ضروری است که امیدواریم ایشان از تریبونهای متعددی که در اختیار دارند درخصوص آنها توضیح دهند و روزنامه تهرانامروز نیز آمادگی دارد در صورتی که ایشان موافقت فرمایند در همین خصوص با احمدینژاد مصاحبه اختصاصی داشته باشد. اول اینکه با اظهارات اخیر آقای احمدینژاد علت عدم ابلاغ مصوبه قانونی مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام روشن شد.
مردم تهران سالهاست چشمانتظار گرهگشایی از کلاف بسته ترافیک و معضل حملونقل پایتخت هستند و هزاران نفر - ساعت بحث کارشناسی، مدیریت شهری را به این نتیجه رسانده که تنها با گسترش خطوط مترو میتوان رضایت مردم را کسب کرد و یکی از مشکلات اساسی پایتخت را مرتفع نمود تا برای برگزاری یک همایش بینالمللی دولت مجبور نشود شهر را تعطیل کند. بر همین اساس نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی مصوبهای داشتند که تا حدودی این مشکل را رفع میکرد ولی حالا رئیس دولت با این استدلال که مصوبه مجلس خلاف شرع و قانون اساسی است از اجرای آن امتناع میکند.
سوال اینجاست که اگر دیگر مسئولان کشور هم براساس برداشت شخصی خودشان از شرع و قانون اساسی به مصوبات مجلس شورای اسلامی بیاعتنایی کنند آیا در کشور سنگ روی سنگ بند خواهد شد؟
آیا رئیسجمهور به واسطه اینکه نظرات و دیدگاههای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیسجمهور گذشته کشور را قبول ندارد صحیح است که مصوبات این مجمع را که بازوی مشورتی مقام معظم رهبری است و اعضای آن همگی منصوب معظمله هستند کانلمیکن اعلام کند؟هنر سیاستمداری و مدیریت کلان این است که قدرت اجرای مصوبات قانونی را حتی اگر مخالف آرای ما باشد داشته باشیم وگرنه اجرای قوانینی که منطبق با نظرات ماست که هنر نیست.
اما مسئله دیگر مباحثی است که آقای رئیسجمهور درباره شأن مجمع تشخیص مصلحت نظام، تفاوت رای مردم به نمایندگان مجلس و رئیسجمهور و... مطرح کردهاند که در حوزه حقوق اساسی قرار میگیرد و اصطلاحا جزو مباحث حل شده و مورد اجماع نزد صاحبنظران است و انتظار این است مدیران اجرایی بهجای انقلت و ایراد شبهه در آنها به وظایف و اختیارات تعیین شده برای نهادهای رسمی کشور گردن نهاده و اجماع متخصصان و خبرگان را روی چشم بگذارند.
برای مثال مجمع تشخیص مصلحت نظام نمادی است که ماحصل اجتهاد فقهی و سیاسی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) بود و تاکنون نقش موثری در پیشبرد اهداف نظام داشته و زیر سوال بردن کارکرد و وظایف آن صحیح نیست، ضمن اینکه رابطه آن با شرع و قانون اساسی روشن است. از سویی با ارزش تلقی کردن رای 24 میلیون نفر به رئیس دولت نسبت به رای شش هزار نفری به یک نماینده مجلس قیاس معالفارق است.
رئیسجمهور بهواسطه رایی که از مردم میگیرد نماد جمهوریت نظام اسلامی است اما نمایندگان نه به واسطه تکتک آرای نمایندگان بلکه به واسطه کل نهاد مجلس نماد جمهوریت نظام اسلامی هستند و رای نمایندگان نهتنها ارزشی کمتر از رای رئیسجمهور ندارد بلکه آنقدر مهم است که میتواند رای مردم به رئیسجمهور را در قالب استیضاح نقض کند در حالی که رابطه معکوس آن ممکن نیست و رئیسجمهور و دولت نمیتوانند رای نمایندگان مجلس را در اعمال حق نمایندگی سلب کنند.
بههرحال سخن در این خصوص بسیار است و شأن رئیس قوه مجریه ایجاب میکند موضوعات دیگر بهطور حضوری با ایشان طرح و نقد شود تا سخنان متین ایشان نیز شنیده شود. امیدواریم که آقای محمود احمدینژاد بهزودی در خصوص پرسشهای بهوجود آمده در پی اظهارات اخیرشان پاسخهای مقبولی به افکار عمومی ارائه کنند.
رسالت:امام خمینی(ره) و مسئله حکومت
«امام خمینی(ره) و مسئله حکومت»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛قدیمی ترین سند مبارزاتی امام خمینی(ره) که تا کنون در مطالعات تاریخی به دست آمده است مربوط به11شهر جمادی الاولی1363 ه .ق 15مصادف با اردیبهشت1323 است. این سند اولین نامه سیاسی موجود امام خمینی(ره) است که در سال1323 شمسی خطاب به عموم علما نوشته شده است. حضرت امام در این نامه خواستار قیام و خیزش علما در مقابل دستگاه حاکم هستند. سالهای1320 تا1326 محمدرضا پهلوی تازه به قدرت رسیده است و پایه های حکومتش چندان قدرتی ندارد. امام خمینی(ره) با علم به این مسئله تلاش می کند به نوبه خود با تشجیع علما مبتنی بر آیات قرآن شرایط را برای سقوط رژیم پهلوی فراهم کند.
ایشان با یادکرد ظلمهایی که در دوره رضاخان بر اسلام و مردم رواشده است، خطر تکرار این فجایع را هشدار می دهد و چاره کار قیام برای خدا در مقابل ظلم عنوان می کند. مسئله حکومت و تفسیر سیاسی صحیح از زندگی اجتماعی یکی از دغدغه های همیشگی حضرت امام خمینی(ره) بوده است.تفکر و تفلسف راقی شیعیان بیش از هزار سال است که بر بنیاد پرسش “چه کسی باید حکومت کند؟” سامان یافته است.در واقع تنها کسی می تواند و شایستگی دارد بر جوامع انسانی حکومت کند که رفیع ترین قله انسانی در جامعه خودش باشد. رفیع ترین در تقوا، عدالت، علم، شجاعت، تدبیر و درایت و...
ولی الله در نظام اسلامی اگر چه اعمال ولایتش از جانب خداوند متعال تفویض شده است اما در عین حال حائل بین خدا و مردم است.در آیه ولایت بلافاصله پس از شناسایی اولیاءالله بر نگاه حاکم جامعه اسلامی به مردم تاکید می شود.” انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون(مائده، آیه55 ) .در واقع در نظام اسلامی بین حاکم و مردم فاصله ای نیست. در این مهندسی سیاسی تفاخر و تبختر حاکمان بی معنا است و به اسم تئوکراسی نمی توان مانع مشارکت مردم شد.
اگر حاکم سیاسی واجد این شرایط باشد پاسخ چگونه حکومت کردن نیز تحصیل می شود اما با پاسخگویی صرف به پرسش ثانوی بشریت در دام زوال سیاست خواهد افتاد همان چیز که امروز به ابتذال دموکراسی مشهور شده است. الگویی که در آن افرادی چون بوش، سارکوزی و آنجلا مرکل به عنوان سمبل های بشری انتخاب می شوند و حق حاکمیت می یابند.
مردم سالاری دینی محصول درس بزرگ غدیر و یک نوآوری سیاسی است که در ادامه سیره پیامبران الهی به عنوان یک الگوی بی بدیل در معرض قضاوت فرمانروایان و فرمانبرداران قرن بیست و یکم قرار گرفته است. این نوآوری به منظور پر رنگ شدن مرزهای عقیدتی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی با سایر حکومت ها صورت گرفت.
مهندسی حکومت دینی در ایران نقطه عزیمت یک تلقی جدید از حاکم در افکار عمومی است . در مردمسالاری دینی، سیاست عین دیانت است و نوعی عبادت و مایه تقرب به ذات اقدس اله محسوب می شود. امام راحل عظیم الشان در همه دقایق زندگی پربرکت خویش، فقط درصدد جلب رضایت پروردگار بودند و هیچ وقت سیاست را ترجمه به قدرت طلبی ننمودند.
ایشان سیاست را اینگونه تعریف می کنند:”سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد؛ تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاح شان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص انبیاء و اولیا است و دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند، این مختص انبیاء و اولیاء است و به تبع آن علمای بیدار اسلام.”(1)
مولود نامشروع سیاست بدون معنویت، هیبت کریه المنظری شبیه جنگ های جهانی دارد که میلیونها کشته حاصل بی حاصل آنها بود. امام خمینی(ره) در دنیای مدرن اولین کسی بود که اخلاق، عرفان و معنویت را با سیاست در هم تنید و نوشدارویی برای زخمهای کهنه و شرک آلود بشریت فراهم کرد. نظام اسلامی در ایران از جنس آینده اندیشی معناساز انتظار برای فرج انسانیت است و از سلک تحرک غایتمدارانه تشیع برای خداگونگی انسان. مردم شریف ایران با تولی به نایب برحق حضرت حجت و با اقتدا به نزدیک ترین مردم زمان به عصمت - این گوهر الهی که در سینه اولیاء الله به ودیعه نهاده شده است- در عمل ثابت کردند که منادی بازگشت انسان به عصر فطرت هستند.
پی نوشت
1- جلوه های سیاست اسلامی با الهام از اندیشه های سیاسی امام خمینی ره، ص17 ،به نقل از کتاب گذری بر اندیشه سیاسی امام خمینی ره، ص35 .
مردم سالاری:بی خاصیتی بیانیه پایانی بازنگری هشتم NPT
«بی خاصیتی بیانیه پایانی بازنگری هشتم NPT »عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم دکتر رضا جلالی است که در آن میخوانید؛از اولین بازنگری NPT (معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای) در 1970 تا کنون 40 سال می گذرد و نمایندگان کشورهای عضو NPT هر 5سال یکبار در مقر دائمی سازمان ملل متحد دور هم می نشینند و نتیجه کارگروه های تخصصی خود را به استحضار جهانیان می رسانند.
در هفته ای که گذشت همنشینی های 28 روزه (4 هفته ای) دیپلمات های هسته ای 187 کشور عضو NPTدر حالی به کار خود پایان داد که به جز اضافه کردن کشور رژیم صهیونیستی اسرائیل غاصب که در لیست تضمین کنندگان معاهدات منع گسترش سلا ح های هسته ای قرار گرفت هیچ نتیجه قابل توجه دیگری در برنداشت که البته ای کاش این اتفاق نا مبارک رخ نمی داد چون عملا با تلا ش کشورهای غرب عضوNPT که تلا ش فراوان جهت محدود سازی کشور اسرائیل غاصب در به کاربردن تسلیحات هسته ای داشت جز مشروعیت بخشی این کشور پردرد سر غیر عضو هیچ فایده ای دیگر نداشت به هر حال تلا ش 4 هفته ای کارشناسان هسته ای را در کارگروه های تخصصی نشست 2010 NPT را بایستی از این جهت به فال نیک گرفت که همچنان به این دغدغه بشری اهمیت می دهند تا نقاط ضعف این معاهده را مورد بررسی قرار دهند.
بررسی نقاط ضعف NPT
NPT دارای دو هدف عمده است که عبارتند از
1-تدوین هنجارهایی در مقابل گسترش سلا ح های هسته ای و به عبارت دیگر تضمین عدم گسترش سلا ح های هسته ای و تثبیت آن در سطح های 5کشور هسته ای
2-متعهدکردن کشورهای دارای سلا ح های هسته ای به این که به سابقه تسلیحاتی خویش پایان بخشیده و برای دستیابی به خلع سلا ح هسته ای تلا ش کنند.
در رابطه با هدف اول باید متذکر شد که با وجود این حقیقت که اکثر اعضای NPT غیر هسته ای اند کشورهای هسته ای به گسترش کیفی سلا ح های هسته ای خود پایان نبخشیده اند و همینطور NPT نیز قادر نبوده که انتقال تکنولوژی تسلیحات هسته ای را بین دو کشور خواهان آن متوقف کنندو دولت عضو را از رفتن به دنبال کسب سلا ح هسته ای باز دارد.
در رابطه با هدف دوم نیز باید ذکر کرد که بر طبق معاهده کشورهای دارای سلا ح هسته ای بایستی برای رسیدن به یک خلع سلا ح عمومی و کامل مذاکره نموده و کشورهای غیر هسته ای نیز متعهد شدند که به دنبال کسب سلا ح هسته ای نروند.متاسفانه گام هایی که توسط کشورهای هسته ای در مسیر خلع سلا ح هسته ای برداشته شده بسیار کوچک و پراکنده بوده است.
در طول دهه 1970 شاهد مسابقه تسلیحاتی شرق و غرب هستیم، زرادخانه های هسته ای چه از حیث کیفی و کمی در حال گسترش بوده اند،مذاکرات خلع سلا ح آن هم از طریق توافق نامه های کنترل تسلیحات فقط از نیمه دوم دهه 1980 شروع شد.
باید متذکر شد که علی رغم موفقیت NPT در رسمیت بخشیدن به وضعیت غیر هسته ای اغلب کشورهای جهان در مجموع این آژانس در جلوگیری از سلا ح هسته ای موفق نبوده است.
NPT حتی در میان اعضای خود موفقیتی نداشته است و غیر اعضایی مانند هند، پاکستان - برزیل و رژیم اشغالگر قدس که دارای برنامه های هسته ای قابل توجهی هستند هنوز به عضویت NPT در نیامده اند.
با توجه به محتوای NPT قدرت های هسته ای موفق به تکثیر عمودی(کیفی) زراد خانه های خود گردیده اند.
قدرت های هسته ای به دلایل سیاسی و تجاری فعالا نه و به تکثیر فعال افقی (کمی) کمک کرده اند یعنی آنها به کشورهای دیگر منتقل شدند.
آفرینش:سیاست های نفتی و چالش ها
«سیاست های نفتی و چالش ها»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در آن میخوانید؛بر کسی پوشیده نیست که نفت در طول حداقل نیم قرن اخیر شاهرگ اصلی و حیاتی اقتصاد ایران بوده است.شاهرگی که هر گونه تغییر و تحولی در آن تمام ساختارهای جامعه را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است.همین نقش باعث شده تا همواره نگاه ها به نفت و تحولات جهانی آن مورد نظر بیشتر کارشناسان و شهروندان کشور باشد.
در واقع با نگاهی به شرایط کشورمان در بازارهای جهانی نفت و سازمان اوپک درمی یابیم امروزه چالش های افزون تری در راه صنعت نفت کشورمان و دیپلماسی نفتی کشور قرار دارد.چالش هایی که در صورت به کار بردن استراتژی ها و تاکتیک های اصولی در راه رفع آنها می تواند وضعیت موجود کشورمان را در بازار جهانی نفت حفظ کرده و حتی با چشم اندازی به افزایش جایگاه کشور در بازار جهانی نظر افکند.
در غیر این صورت و در واقع در صورت بکار نگرفتن اهرم ها و سیاست ها و دیپلماسی فعالی از سوی کشور یعنی تداوم فرصت سوزی های چند گانه روز به روز از اهمیت نقش کشورمان در بازار جهانی نفت و اوپک کاسته خواهد شد.امری که در میان مدت و بلند مدت به شدت منافع ملی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده و اقتصاد کشور را با چالش های افزون تری رو به رو خواهد کرد.
در واقع کمتر کارشناسی است که در پنج ساله اخیر بر الزام دولت و کشور به افزایش تولید نفت و سرمایه گذاری های داخلی و خارجی بر روی صنعت نفت انگشت نگذاشته باشد.در این حال آنچه مشخص است سرمایه گذاری های شرکت ها و کشورهای خارجی بر روی صنعت نفت کشورمان یا صورت نمی گیرد یا آنچنان کم و در روندی طولانی مدت صورت می گیرد که عملا ما را از رقابت با کشورهایی همانند عراق،عربستان و سایر کشورهای عضو اوپک برای جذب سرمایه گذاری خارجی عقب نگه داشته است.در این حال باید بر سرمایه گذاری های چند صد میلیارد دلاری عربستان و عراق در حال و آینده اشاره کرد.سرمایه گذاری هایی که بی شک باعث افزایش نقش این کشورها در تولید و صادرات نفت خام و عملا باعث کاهش نقش کشورمان می شود.
در این بین با وجود برخی سخنان مقامات کشورمان مبنی بر سرمایه گذاری ها بر روی صنعت نفت، بسیاری بر این نظر هستند تداوم سرمایه گذاری های داخلی و خارجی به روال کنونی بر صنعت نفت جدا از آنکه تولید و صادرات کنونی کشور را افزایش نخواهد داد حتی ممکن است به کاهش تولید و صادرات کشور نیز بیانجامد.
گذشته از این دیپلماسی نفتی کشور به نظر می رسد نتوانسته است بازار ایران را در میان خریداران نفتی خود حفظ کند.هر چند تحولاتی نظیر فشارهای بین المللی امریکا به کشور هایی نظیر ژاپن،چین و هند نیز برای کاهش خرید نفت خام از ایران ادامه داشته و حتی در زمان هایی نیز باعث کاهش خرید کشورها از نفت خام ایران شده است.اما دیپلماسی نفتی کشور می تواند در سایه افزایش چانه زنی و جست و جوی شریکان و خریداران جدیدی برای صادرات نفتی کشور باشد.
چه اینکه عدم ناتوانی در این بخش از یک سو می تواند به کاهش خریداران نفت کشوراز سوی کشورها و شرکت های بین المللی بیانجامد و از سوی دیگر کشورمان با توجه به نیاز داخلی به درآمدهای ارزی و نفتی مجبور خواهد شد برای حفظ صادرات خود نفت صادراتی را با قیمت هایی بسیار پایین از قیمت های سایر کشورها به مشتریان خود عرضه کند.امری که بی شک باعث کاهش شدید درآمدهای نفتی کشورشده و ضربه ای به منافع و ذخایر ملی کشور محسوب می شود.
در واقع چالش های فوق در حالی است که آرزوها و امیالی همانند افزایش توان تصفیه داخلی ،خودکفایی در تولید بنزین و عبور از صادرات خام محور هم اکنون به آینده سپرده شده است; آینده ای که ممکن است چندان قابل دسترس نباشد.
آرمان:تحلیلی برموضع اخیر تهران - مسکو
«تحلیلی برموضع اخیر تهران - مسکو»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم افشار سلیمانی است که در ان میخوانید؛رئیس دولت دهم جمهوری اسلامی ایران، در جمع مردم کرمان با انتقاد از عملکرد روسیه در قبال ایران به نکات مهمی اشاره نمود که اهم آن به شرح ذیل میباشد.
1- ایران و روسیه دو همسایه هستند و البته به طور طبیعى ما با هم دوست هستیم و دو همسایه نمىتوانند با هم دوست نباشند
اما باید گفت که این رابطه دوستانه لوازمى دارد. اولین لوازم دوستى احترام متقابل است، احترام به کرامت متقابل است و این حداقل انتظار ما از کشور دوست و همسایه است.
2- امروز توضیح رفتار مدودف براى ملت ایران براى ما مشکل شده است. مردم (ایران) نمىدانند اینها دوست ما هستند، در کنار ما هستند، با ما هستند یا اینکه دنبال چیز دیگرى هستند؟
3- من اگر رئیسجمهور روسیه بودم در اظهارنظرها و تصمیمگیرىها درباره موضوعاتى که به ملت بزرگ و تمدنساز ایران مربوط مىشود تأمل بیشترى میکردم.
4- همسایه ما در کنار کسانى قرار مىگیرد که 30 سال است با همه توان در برابر ملت ایران ایستادهاند، امیدوارم آنها توجه کنند و اصلاح کنند (رفتارشان را ) چرا که بیانیه تهران بالاترین فرصت است.
5- اگر آنها قبلا مىگفتند غربىها به ما فشار مىآورند ما نیز یک کار مهم کردیم و حرف بسیار مهمى را زدیم. مىگویند ما تحت فشاریم خوب ما هم تحت فشاریم. ما نمىتوانیم به حساب اینکه از سوى برخىها تحت فشار هستیم علیه منافع روسیه اقدام کنیم.
6- امیدوارم رهبران و مسئولان روسیه به این کلام که از روى دلسوزى است توجه کنند و اصلاح کنند.(مواضع شان را )
7- رهبران روسیه اجازه ندهند که ملت ایران آنها را در صف دشمنان تاریخى خود به حساب بیاورند.
این اظهارات از سوی رئیس دولت دهم،منهای فرمایش امام خمینی (ره) در خصوص شوروی سابق و مندرجات نامه ایشان به میخائیل گورباچف در طول 31 سال گذشته بی سابقه وحداقل بسیار کم سابقه است. روسای دولتهای قبلی و حتی رئیس دولت نهم نیز که همانا رئیس دولت فعلی (دهم) بود چنین اظهارات و موضع گیریهایی تا کنون نداشتند. اینکه چنین موضعگیری مناسبی از سوی رئیس دولت ایران برای نخستین بار صورت میگیرد باعث خرسندی بسیار است و در راستای مثلث عزت، حکمت ومصلحت در سیاست خارجی و منافع ملی ایران میباشد. و از سوی کارشناسان و مردم مورد استقبال قرار خواهد گرفت. هر چند که بسیار پیشتر باید چنین موضعی اتخاذ میشد.
اما به استناد مثل معروف ایرانی که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است باید ابراز خوشحالی نمود، هرچند که این ضرب المثل در عرصه دیپلماسی که شکار فرصتها از ضرورتهای آن در راستای نیل به منافع ملی است آنگونه که باید با این موضوع همخوانی ندارد. چرا که در مناسبات با روسیه به دلیل عدم واقعبینی و نگاه غیر عملکردگرایانه، ملت ایران زیاد ضرر کرده است و اکنون نیز این زیان ادامه دارد.
مسکو در دوره جنگ سرد و نظام دوقطبی بهرغم تقابل استراتژیک با واشنگتن، در قبال تهران در چارچوب موافقتهای ضمنی با رقیب خود علیه کشورمان هماهنگی داشت و در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز در کنار رژیم بعثی عراق بود. این کشور پس از فروپاشی شوروی بهرغم اینکه در سیاستهای اعلامی و در مذاکرات دیپلماتیک خود را هماهنگ و همسو با ایران نشان میداد، همواره از ایران به عنوان کارت بازی بهره گرفته است.
معطل نمودن ایران در خصوص احداث نیروگاه اتمی بوشهر در طول 15 سال گذشته، فریب دادن ایران در موضوع رژیم حقوقی دریایخزر، عدم تحویل سیستم ضد هوایی اس -300، عدم همکاری با ایران در منطقه قفقاز و تا حدود زیادی در آسیای مرکزی، از جمله موارد قابل توجه و تاملی است که از کرملیننشینیان شاهد بودهایم. مسکو به دلیل ناراحتی از پیگیری غنیسازی اورانیوم درنظنز و شروع به ایجاد مستحدثات در نزدیکی قم موسوم به فردو، و معاملات پشت پرده با غرب به ویژه آمریکا هیچ گاه از مواضع ایران در شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حمایت نکرد و همواره علیه ایران همچون دیگر کشورهای غربی و اعضای شورای امنیت رای داد.
مقامهای روسیه اخیرا نیز از بیانیه سه جانبه تهران با مشارکت نخستوزیر ترکیه و روسای دول ایران و برزیل در خصوص مبادله اورانیوم با سوخت هستهای نیز بیشتر از گذشته عصبانی شدند و حمایت قاطعی از این بیانیه نکردند و مواضع اخیر خود را در خصوص موافقت با تشدید تحریمها علیه ایران بهصورت پررنگی تکرار نمودند.
به هرحال از اینکه صبر فزاینده تهران در مقابل رفتارهای غیراصولی مسکو بالاخره به سرآمد باید قدری نسبت به افق جدیدی که در عرصه دیپلماسی کشور امیدوار شد. البته ایجاد تعادل در سیاست خارجی براساس مولفههای موثر داخلی وخارجی ضرورتی اجتنابناپذیر است. اینک که در برابر روسها از صبر زیادی پرهیز شده است، مناسب است که نسبت به دیگر بازیگران مطرح نیز از صبر کم و سخن غیر دیپلماتیک پرهیز شود تا تعادل حاصل شود.
محتمل است با این موضعگیری رئیس دولت دهم، روسها بیشتر در کنار غربیها قرار گیرند لذا تنظیم مناسبات با غرب برای تهران در چارچوب منافع ملی کشورمان بیش از پیش ضروریاست. هرچند که روانشناسی سیاسی روسها حاکی از ان است که با این موضع گیری تهران، تصمیم عاقلانهتری اتخاذ نمایند.
همه کشورها به دنبال منافع خود هستند و ایران نیز باید در پی همین باشد. نه غرب و نه شرق منافع ایران را تامین نخواهند کرد اما باید در جهان متکثر امروزی که همه به یکدیگر نیاز متقابل دارند ما نیز روابط منطقی متکی بر بنیانهای اصولی در جهت تامین منافع ملی کشورمان با کشورهای سیستم و زیرسیستم داشته باشیم. بدیهی است که هم خودرا هم طرفهای مقابل را بهصورت همه جانبه بشناسیم و پازل روابط خارجی را تنظیم و تکمیل نمائیم.
دنیای اقتصاد:اگر یونان پول ملی داشت
«اگر یونان پول ملی داشت»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم پویا جبلعاملی است که در آن میخوانید؛با وجود گذشت چندین هفته از اعتراضها و آتش گرفتن بانک مارفین در مرکز شهر آتن و تنها چند متر بالاتر از پارلمان این کشور، تپهای از گلها و یادبودهای مردم برای کشته شدگان،بر در سوخته بانک خودنمایی میکند و از همهاندوهناکتر عروسکها و پیامهای مردمی است که برای کوچکترین قربانی این حادثه، نوزادی که هنوز پا به جهان نگشوده بود، آوردهاند.
خشونت به کار رفته از سوی معترضان شاید آنچنان هم نباید عجیب باشد، اعتراضی که بیشتر از سوی طبقات پایین و صرفا برای مطالبات اقتصادی مطرح میشود از جنس اعتراضهای جامعه مدنی نیست و در نهایت پنجاه هزار نفر معترض، چهار کشته به جای میگذارند! اما حتیاین حادثه هم باعث نشده تا تظاهراتکنندگان دست از خواستههای خود بکشند.
حزب کمونیستی KKE هم که قدیمیترین حزب یونان به شمار میرود، از این نارضایتیها استفاده مکفی برده است و تنها دو هفته بعد از حوادث خشونت بار، پرچم داس و چکش قرمز رنگ خود را در راهپیمایی آرام و بزرگی در مرکز شهر به اهتزاز درآورد تا به دولت حاکم نشان دهد، بحران اقتصادی هنوز میتواند برای قدرت سیاسی آنان خطرآفرین باشد.
با این وجود دولت یونان، ای بسا که نیاز به یاری داشت و توانست اروپا را راضی کند؛ هر چند هنوز معلوم نیست کهاین کمکها بتواند چارهساز شود. دولتی که حق نداشته بر مبنای پیمان ماستریخت بیش از 60 درصد تولید ناخالص داخلیاش بدهی و 3 درصد آن کسری بودجه بیاورد، بدهی 1/115 و کسری 6/13 درصدی را به بار آورده است و شهروندان اروپایی که کشورهایشان تصمیم به نجات یونان گرفتند، حق داشتند ناراضی باشند که در یک کلام آنها باید کار کنند و یونانیان باید بخورند. لیکن از نظر دولت یونان این همه داستان نیست.
بیایید فرض کنیم که دولت یونان همان پول ملی خود، دراخما را داشت و بانک مرکزی یونان میتوانست آن را کنترل کند و دولت همین بدهی را داشت و با چنین فشار سیاسی غیرمنطقی نمینمود که یونان برای عبور از بحران سیاسی، سیاست انبساط پولی را از طریق وامگیری از بانک مرکزی دنبال کند و به قیمت تورم در دورههای آتی، معترضان را خاموش کند و هیچ ریاضتی را هم در پارلمانش قانونی نکند تا آنچنان خشونتی شعلهور شود. شاید این راه از نظر یک اقتصاددان مسخره و نامعقول به نظر برسد؛ اما این راه برای سیاستمداران در کشورهایی چون یونان بسی معقول و کارآمد است. ثبات سیاسی بر هر هدفی ارجح است و اگر مردمی آنچنان که به کاهش اسمی درآمد خود واکنش نشان میدهند، به کاهش واقعی آن نمیدهند و به قولی دچار توهم پولیاند، چرا نباید از این حربه برای خاموش شدن اعتراضها استفاده کنند؟
اما حال، دولت سوسیالیستی چه میتواند بکند، وقتی قدرتی بر پول رایج کشورش ندارد و این بانک مرکزی اروپا است که مجری سیاستهای پولی است. به قولی، دولت یونان میتواند مدعی باشد حال که این ابزار مهم برای کاهش اعتراضات را در دست ندارد، اروپاییان باید به او کمک کنند.
آنان نیز بیشتر به خاطر آینده یورو به یاری یونان شتافتند.ولی پرسشی که به ذهن یک ناظر بیرونی خطور میکند، آنکه هرچند ورود یونان به اتحادیه اروپا در زمانی که خطر عضوی از بلوک شرق شدن آن میرفت، معقول بود؛ اما چرا تقاضای یونان برای داشتن پول واحد اروپایی از همان ابتدا پذیرفته شد؟ اقتصادی که یکی از ضعیفترین اقتصادهای حوزه یورو است و برای مثال، درآمد سرانه آلمانهایی که اینک نقش بسزایی در نجات آنان دارند 35 درصد بیشاز درآمد سرانه یونانیها است و حتی اگر یک فرد عامیهم نگاهی به پایتخت یونان کند و آن را با شهرهای دست چندم اروپای غربی مقایسه کند، در مییابد که کمتر مشابهتی میان آنها است و ای بسا بتوان سنخیت بیشتری با شهرهای کشورهای در حال توسعه برایش یافت.
حال چگونه است که اقتصادی تا به این حد ناهمگن با اقتصادهای حوزه یورو تنها دوسال پس از معرفی پول اروپایی بدان پیوست؟ شاید ده سالی نیاز بود تا سخن فریدمن بر دیدگان همگان رخ نماید، وقتی خطر این ناهمگنی را گوشزد کرده بود و آینده آنچنان درخشانی را برای یورو پیشبینی نمیکرد. چنین ناهمگنی، البته که بین ایالات مختلف آمریکا هم وجود دارد؛ اما سیاستهای کلان از سوی مرکز دیکته شده و عملا مشکل اروپایی در آنجا بروز نمیکند. این مسالهای است که امروز فکر سیاستمداران و اقتصاددانان حوزه یورو را به خود جلب کرده است.
آنان میدانند که اگر دولت مرکزی در اروپا قدرت بیشتری برای تصمیمگیری داشته باشد، دیگر بحران اخیر که ناشی از سیاستهای نادرست یک کشور عضو است، بروز نمیکند. لیک مساله آنجا است که اروپاییان بهرغم چندین دهه همکاری نزدیک دولتهایشان و با وجود پیمان لیسبون، نمیخواهند بیش از این غرور ملی خود را فدای اروپای بزرگ کنند. آنها هنوز میخواهند، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و ... خوانده شوند تا اروپایی و تا زمانی که این بینش بر مردم حاکم است، عملا میتوان گفت دولت مرکزی پرقدرتی که بتواند تضمینکننده قدرت یورو باشد، تشکیل نمیشود.
در این بین شاید تنها راه ممکن برای حوزه یورو تعریف مکانیسم اخراج باشد و این خود برای یورو دردسر ساز است؛ اما شاید دردسرش کمتر از مورد اخیر باشد که میرفت یورو را با بنبست مواجه کند. بهاین شکل میتوان امروز پس از 11 سال از تشکیل حوزه یورو گفت که هرچند مزیتهای پول واحد برای اعضا بیش از پول ملی بوده است، ولی آرزوی اولیه برای گرفتن جایگاه پول پرقدرتی چون دلار هنوز محقق نشده و شاید به این زودیها هم محقق نشود.
جهان صنعت:خوشا به حالت روستایی
«خوشا به حالت روستایی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم حمیدرضا طهماسبیپور است که در آن میخوانید؛براساس آمارهای سازمان جهانی گردشگری و یونسکو، ایران به دلیل برخورداری از جاذبههای مسافرتی میتوانست از نظر ورود گردشگر جزو 10 کشور اول دنیا باشد اما در عمل این چنین نیست و در سال 1388 از بین 183 کشور رتبه 137 را کسب کرده است.
چراکه در ایران تنها سال به سال و به مناسبت روز گردشگری به یاد توسعه گردشگری و توریسم میافتیم و تنها جملات زیبایی را به سخن میآوریم و از برنامههای گسترده توسعه زیرساختها در سالهای بعد میگوییم و هیچگاه به این نکته اشاره نمیکنیم که چرا ورودی گردشگری ایران در حال کاهش نسبت به گردشگر خروجی است!
منابع مختلف آمارهای متنوعی میدهند و مسوولان هیچگاه آمار دقیق و علمی گردشگران را اعلام نمیکنند و به زعم برخی کارشناسان این حوزه، مسوولان شهر به شهر آمارها را حساب میکنند تا مجموع بازدید از شهرهای توریستی ایران آمار ورودی گردشگر خارجی را در کل آمار بالا ببرد ولی آنچه با این شرایط هم کسب میشود سهم توریسم خارجی را در رشد اقتصادی کشور بسیار اندک نشان میدهد.
بر اساس آمارها، رشد منفی 8/7 درصدی گردشگران ورودی در مقابل رشد مثبت 6/8 گردشگران خروجی از ایران (پایان نیمه اول سال 1388) باعث شده تفاوت رشد گردشگران ورودی و خروجی به تفاوت 5/15 درصدی نسبت به سال 1387 برسد و با وجود آنکه بیش از 800 میلیارد دلار گردش مالی سالانه صنعت گردشگری در جهان وجود داشته ، سهم ما کمتر از 1/0 درصد این میزان است. اقدامات مثبت مسوولان هرچند همیشه وجود داشته اما در عمل مشخص است که این اقدامات هیچگاه در شان جایگاه جهانی ایران نبوده است زیرا صنعت گردشگری در شهرهای گوناگون ایران به دلیل نبود زیرساختهای فراگیر برای ورود گردشگران خارجی رشد چندانی نیافته و رقبایی کماستعدادتر (بخوانید در ذات) چون ترکیه در 10 سال اخیر میزان گردشگران خود را به دو برابر رقم پیش از آن رساندهاند و ما...!
ما به داشتهها مینازیم و همسایگانمان به دارندگیهایشان. ما حرف میزنیم و دیگران عمل میکنند تا بشود اینگونه که میبینیم. همین موضوع نکتهای است که یک روستایی خلاق در صنعت گردشگری در منطقه بوانات به آن اشاره کرده و گفته که مسوولان فقط شعار میدهند که گردشگری صنعت درآمدزایی است.وی که اعلام میکند در موفقیتش هیچ سازمان و مرکزی دخالت نداشته است داستان جالبی دارد که جای طرحش در این فرصت نیست و شرح ماوقعش در روزنامه امروز خواندنی است. اما یک نکته بسیار مهم وجود دارد که اگر به نظرات مردم در قبال این خبر دقت کنید درمییابید که بسیاری از مخاطبان این خبر در سایتهای خبری به آن اشاره داشته و گفتهاند: ای کاش رفتار عباس برزگر یا همان روستایی که به 24 کشور جهان سفر کرده و 18 هزار گردشگر را به این منطقه دورافتاده ایران کشانده را در سیاستهای گردشگری ایران لحاظ میکردیم و جایگاه گردشگری را ارتقا میدادیم.
برای نگارنده که این موضوع جالبتر از جالب بود اما نمیدانم برای مسوولانی که با خواندن این خطوط دلخور میشوند چه حسی ایجاد میشود که یک روستایی درد گردشگری را بهتر شناخته و با دست خالی کاری کرده است کارستان.قصد بزرگنمایی این رویداد مهم را ندارم اما قصد کوچکنمایی تقصیر بعضی از مسوولان را هم ندارم که حتی به اندازه این روستایی ایجاد فرصت نکردهاند.اگر باور ندارید قصه این کارآفرین را که 126 لوح سپاس از همین مسوولان دریافت کرده است را بخوانید تا باور کنید. شاید مسوولان دلخور شوند اما یک حقیقت است که عمل با شعار فاصله دارد.
پاسخ تازه رییس دانشگاه آزاد: در 28 سال حتی یک کار خلاف انجام نشد
رییس دانشگاه آزاد کشور گفت که طی 28 سال گذشته حتی یک کار خلاف قانون در دانشگاه آزاد اسلامی انجام نشده و هیچ نهاد دولتی، غیردولتی و خصوصی به اندازه دانشگاه آزاد زیر ذرهبین بازرسی قرار نگرفته است.
به گزارش ایسنا، عبدالله جاسبی در مراسم افتتاح پروژههای دانشگاه آزاد کرمانشاه افزود: دانشگاه آزاد اسلامی از سالمترین و پاکترین نهادهای کشور است.
وی با اشاره به وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی اظهار داشت: شروع وقف دانشگاه آزاد اسلامی مربوط به دو سال پیش است که با پیشنهاد من در دستور کار هیات موسس دانشگاه قرار گرفت و پس از آن، موضوع وقف را آیتالله هاشمیرفسنجانی با مقام معظم رهبری در میان گذاشتند و ایشان گفتند که هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی میتوانند اموال دانشگاه را وقف کنند.
پول:سهم فرزندان ما
«سهم فرزندان ما»عنوان سرمقالهِ روزنامهی پول به قلم قربانعلی دری نجفآبادی است که در آن میخوانید؛سندچشمانداز حکم کرده است که دولت باید نگاه به مقوله نفت و گاز را تغییر دهد تا درآمدهای حاصل از آن به منابع و سرمایههای زاینده تبدیل شود.
آن چیزی که اساسا موجب شد تشکیل صندوق توسعه ملی در دستور کار مجمع قرار گیرد، براساس واقعیتی بود که در چند دهه گذشته بر اقتصاد ایران رفته و نحوه استفاده از درآمدهای حاصل از ثروت ملی را به دغدغهای دراقتصاد کشور تبدیل کرده است.
متاسفانه ما بهرغم برخورداری از این ثروت نتوانستهایم مانند برخی کشورهای موفق استفاده صحیحتری از درآمدها داشته باشیم. به تجربه کشورهای مختلف که نگاه میکنیم،می بینیم این کشورها توانستهاند با ذخیره درآمد نفتی خود پشتوانه قدرتمندی برای رشد و توسعه ایجاد کنند.
حتی کشورهایی مثل کویت و عربستان توانستهاند با بخشی از درآمدهای نفتی، سرمایهگذاری را رونق دهند و اقتصاد خود را به شکل قابل ملاحظهای تقویت کنند. درمقابل کشورایران با تزریق درآمد نفت به اقتصاد و خرج کردن آن در هزینههای جاری به جای آنکه رفاه را برای مردم به ارمغان بیاورد، تورم و گرانی را دامن زده است.
نکته با اهمیت این است که ما گاهی فراموش میکنیم که نفت و گاز ثروتی بین نسلی است وفقط به نسل کنونی تعلق ندارد و نسلهای آینده هم در آن شریک هستند بنابراین ما اجازه نداریم این ثروت بین نسلی را به درآمدهای زیانزا برای اقتصاد تبدیل کرده وآن را فقط برای همین نسل هزینه کنیم پس باید تمهیداتی بیندیشیم تا بخشی از این ثروت به صورت پساندازی برای فرزندان ما باقی بماند.
ما درمقابل نسل آینده مسئولیت داریم و نباید هرزمان که نتوانستیم یا نخواستیم با اصول اقتصادی کشور را اداره کنیم، به ثروت آیندگان دست درازی کنیم و با تزریق بیرویه درآمدهای نفتی، بیماری اقتصادی کشور را حادتر کنیم و به جای رفاه اشتغال، سرمایهگذاری و تولید، به جامعه تورم بیشتری تحمیل کنیم.
خوشبختانه این واقعیت را همه ارکان نظام پذیرفتهاند ازجمله اینکه این موضوع مورد تاکید رهبرمعظم انقلاب قرار گرفته ومجمع تشخیص مصلحت نظام که مبتکر چنین طرحی بوده،موفق شده است با دولت تعامل خوبی برقرار کند.حتی نمایندگان مجلس هم با تایید وتصویب آن،بر موضوع صحه گذاشتهاند ونتیجه این شده است که صندوقی تشکیل شود تا به بهترین شکل،ناظر بر تزریق منطقی درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور باشد.
نکته بااهمیت دیگری که باید به آن اشاره شود این است که ثروت نفت متاسفانه از ابتدای ملی شدن،به درستی در خدمت رشد اقتصادی قرار نگرفته وتنها به بزرگ شدن دولت و ریشه دواندن بیشتر آن منجر شده وکیست که نداند چنین عارضهای چه عواقب سنگینی برای کشور به دنبال داشته است.
پس ازانقلاب نیز چنین بیماری مهلکی هرگز از تن بیمار اقتصاد ایران خارج نشده بنابراین نتیجهای که از تزریق درآمدهای نفتی برای کشور حاصل آمده،رشد نقدینگی وتورم مضاعف واقتصادی واردات محور بوده است که این روزها عطر وگلابش را هم از خارج تامین میکند.
نباید غیرمنصفانه قضاوت کرد چرا که تنها این دولت نیست که این گونه به درآمدهای نفتی وابستگی داشته واگر به گذشته نگاه کنیم، میبینیم،ضریب وابستگی دولتها به درآمدهای نفتی همواره بالا بوده ودرسالهای اخیر متاسفانه بیشتر شده است وهمین عارضه،بزرگان کشور را به این فکرانداخت که هرچه سریعتر مکانیزمی طراحی کنند تا اقتصاد را ازاین بیماری نجات دهند.
حال که دولت محترم، مجمع، مجلس وکارشناسان،همه به اهمیت ساماندهی درآمدهای نفتی پی بردهاند،انتظاراین است که هرچه زودتر،سازوکار صندوق توسعه ملی با تهیه وتدوین آیین نامههای مربوطه،فراهم شود تا انشاءالله شاهد نظم وترتیب بیشتر در نحوه خرج کردن درآمدهای نفتی باشیم؛ کاری کارستان که باید افتخار اجرایش را به نام دولت محترم وعدالت محور دهم ثبت کرد.