تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۴  ، 
کد خبر : ۱۴۴۹۱۷

گزیده‌ای از کتاب «به سوی سرنوشت» (بخش سوم)


به علت حجم زیاد بولتن و لزوم مناسب نمودن آن برای مطالعه در فضای مجازی، این متن در پایگاه بصیرت در سه بخش منتشر می‌شود. (بخش سوم)

دی 1363
 شنبه 1 دی 1363:
...آقای [محمدحسن] زورق [از صداوسیما] آمد و از نوعی اختلاف در کارکنان صداوسیما گفت که منجر به اختلال در پخش برنامه‌ها می‌شود و مدعی بود که از تحصیل‌کرده‌های خارج حمایت می‌شود... آقای ری‌شهری آمد. گزارشی از ضربه‌ای که اخیراً به [سازمان] فدائیان [خلق ایران، شاخه] اکثریت وارد شده، داد. راجع به آقای [بهزاد] نبوی هم [در خصوص پرونده بمب‌گذاری نخست‌وزیری] مشورت کرد. گفتم، وارد جریانهای سیاسی نشود. موضوع [اعلام آمادگی] یکی از ماموران بلندپایه ساواک و پیشنهاد همکاریش را به او گفتم که پرونده‌اش را ببیند.(ص443)
 یکشنبه 2 دی 1363: ...صبح زود به دفتر رئیس‌جمهور رفتم. با حضور نخست‌وزیر و وزیر نفت، جلسه داشتیم. پیشنهاد اعضای اوپک [در مورد قیمت و مقدار فروش نفت] را تأئید کردیم. قرار شد برای حفظ قیمت نفت محکم باشیم... با رئیس‌جمهور هم درباره وزارت دفاع و حزب [جمهوری اسلامی] و ستاد برگزاری کنگره صحبت کردیم.(صص444-443)
 دوشنبه 3 دی 1363: ...آقای صانعی آمد. دوباره آقای [آیت‌الله سیدکاظم] شریعتمداری مشورت کرد که کسالت دارند و نظر بعضی دکترها، این است که برای معالجه، [او را به] تهران بیاورند. احتمال می‌دهد، پخش خبر کسالت، فشار برای رفتن به خارج باشد... عصر، نامه‌ای به امام درباره مسئله مالیات و اختلاف‌نظرهای موجود در آن که بعضی‌ها حکم ثانوی می‌دانند و بعضی‌ها حکم اولی، نوشتم. کم‌کم دارد مسئله می‌شود.(ص445)
 سه‌شنبه 4 دی 1363: ...اول شب، شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. قسمتی از آئین‌نامه کار شورا تصویب شد. جلسه بعدی، شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران بود. بیشتر بحث، درباره مشروعیت جعل مالیات در حکومت اسلامی بود. بیشتر حضار، اظهارات آقای امامی کاشانی سخنگوی شورای نگهبان را- که گفته بود مالیات در موارد ضرورت اخذ می‌شود- نادرست می‌دانستند و آقای امامی، دفاع محکمی نداشت... خبر رسید که بمبی در میدان شوش منفجر شده و چهار نفر در صف اتوبوس [شرکت واحد]، شهید و جمعی مجروح شده‌اند.(صص447-445)
 چهارشنبه 5 دی 1363: ...آقای [صلاح] زواوی سفیر فلسطین آمد؛ ضمن اعتراف به اشتباه مشی رهبری الفتح، از اینکه ایران کمک عمده‌ای به مردم فلسطین نمی‌کند و مقامات ایرانی، وقت ملاقات به ایشان نمی‌دهند، گله داشت... در جلسه سران قوا مطرح کردم؛ قرار شد کمک بیشتری بکنیم... جلسه‌ای با حضور رئیس‌جمهور و مسئولان سپاه داشتیم؛ برای مشورت در کیفیت برخورد با مخالفان فرماندهی سپاه- که امام دستور مدارا داده‌اند- قرار شد، سیاست جذب آنها اعمال شود... شب، مهمان آقای [موسوی] اردبیلی [رئیس دیوان عالی کشور] بودیم. درباره مسائل کشور، تصمیماتی گرفتیم؛ از جمله در مورد تشکیل جلسه با آقای منتظری.(ص448)
 پنجشنبه 6دی 1363: ...با آقای سیدمحمد هاشمی درباره دبیر شورای سرپرستی صداوسیما مشورت کردم. قرار شد آقای [محسن] دعاگو را مجدداً [به دبیری شورا] انتخاب کنیم... اعضای واحد روحانیت حزب [جمهوری اسلامی] آمدند. برای آنها مفصلاً صحبت کردم و جواب سئوالات را دادم.(ص449)
 جمعه 7 دی 1363: نماز جمعه را آیت‌الله خامنه‌ای اقامه کردند و درباره مسئله مالیات- که مسئله روز است- موضع خوبی گرفتند.(ص450)
 شنبه 8 دی 1363: ...اول وقت، آقای محمدی‌گیلانی [حاکم شرع تهران] آمدند. گزارشی از زندانیان عفو شده دادند؛ حدود 25 هزار نفر هستند. باز هم عفو زندانیان ادامه دارد. درباره اموال [مرحوم ابوالفضل] تولیت- که مال خیریه است و عملاً در اختیار نهضت آزادی قرار گرفته- صحبت شد. قرار شد فکری برای استفاده مناسب از آن شود. این اموال در حیات مرحوم تولیت به امور خیریه اختصاص یافته و من هم عضوی از هیأت مدیره هستم... شورای سرپرستی جلسه داشت. بحثی درباره کیفیت برخورد با مخالفان سیاسی داشتیم؛ تمام نشد. آقای دعاگو به عنوان دبیر شورا برای شش ماه دیگر انتخاب شد.(ص452)
 یکشنبه 9 دی 1363: ...بعد از وقت تنفس به دفترم آمدم. بخشی از فیلم مراسم عید خاص، در مدرسه مجتهدی تهران را که توسط جمعی برگزار شده بود، دیدم؛ عمل مضر و تفرقه‌افکنانه‌ای است؛ معلوم شد تحت تعقیبند. نماینده درود از تظاهرات حزب اللهی‌های درود، علیه آقای محمودی، امام جمعه درود- که از نزدیکان آیت‌الله گلپایگانی است- خبر داد... نمایندگان کرج و نیشابور آمدند و درباره اختلافات در حزب [جمهوری اسلامی] و مجلس [شورای اسلامی] و... صحبت کردند؛ تأکید بر لزوم بیداری و بی‌طرفی من و‌آقای خامنه‌ای داشتند... عصر، در جلسه شورای [مرکزی] حزب شرکت کردم. بیشتر وقت جلسه را مسئله شهر درود و راه چاره اینگونه مسائل در ارتباط با حزب و اختلافات وزارت بازرگانی با اعضای هیأت مؤتلفه- کمیته صنفی- گرفت. با آقایان خامنه‌ای و [واعظ] طبسی جلسه داشتیم. درباره بنیاد تدوین تاریخ و خط سه و گروه قهدریجان [سیدمهدی هاشمی-] و هم درباره لزوم کم کردن حضور زیاد روحانیون در تلویزیون مذاکره شد.(ص454)
 دوشنبه 10 دی 1363: ...برای دیدن متروی تهران رفتیم. 7/2 کیلومتر تونل، در سالهای قبل از انقلاب تا سال 1360، از تپه‌های بلامعارض عباس‌آباد به صورت ترانشه باز، حفاری و سپس تعطیل شده. سپس با هلی‌کوپتر از اطراف شهر تهران دیدن کردیم... از محل دپوی زباله‌های تهران هم دیدن کردیم. تولید روزی 450 تن زباله، مشکلی بزرگ است و کارخانه تبدیل به کود هم راکد مانده.(ص455)
 سه‌شنبه 11 دی 1363: ...در جلسه سه‌شنبه نمایندگان شرکت کردم. درباره تعدیل در انتقادات نمایندگان از مجریان صحبت کردم و گفتم، اینگونه انتقادات تند و حساب نشده باعث تضعیف روحیه مردم و انقلاب خواهد شد؛ البته اصل انتقاد لازم است ولی باید منصفانه و مستدل باشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی در دفتر رئیس‌جمهور، جلسه داشت. آئین‌نامه داخلی را تکمیل کردیم. به [آقای ایرج فاضل] وزیر فرهنگ [و آموزش عالی] گفتم که مشکل سربازی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی را حل کند. وضع موجود، عامل تبعیض است و دانشجویانی که با هزینه خودشان تحصیل می‌کنند از امتیازی که دانشجویان دانشگاه دولتی- که هزینه تحصیل نمی‌پردازند و وام و شهریه و خوابگاه هم می‌گیرند- محروم هستند.(ص457)
 چهارشنبه 12 دی 1363: ...قرار بود با وزیر بازرگانی و آقای [حبیب‌الله] عسکراولادی در دفتر امام، درباره کمیته صنفی و اختلاف وزیر و اعضای سابق کمیته [صنفی] جلسه داشته باشیم که من نرسیدم. رئیس‌جمهور، بعداً گفتند وزیر بازرگانی برای اقدام خودش، دلیل محکمی ندارد و سرسختی می‌کند؛ بهتر است کوتاه بیاید... در جلسه نمایندگان تهران شرکت کردم [که به دلیل عدم حضور بیشتر نمایندگان، جلسه] به رسمیت نرسید. درباره حل مشکل زباله تهران و تهیه صنعت تبدیل زباله به کود، بحث شد. قرار شد آقای [سیدکمال‌الدین] نیکروش [نماینده تهران] رسیدگی کند و طرحی بیاورد... قرار بود شب، مسئولان قوا در قم، مهمان آیت‌الله منتظری باشیم؛ به خاطر برف سنگین دیشب و امروز، لغو کردیم و به مجلس آمدند. درباره داوران جدید دادگاه لاهه و کیفیت کمک به فلسطینی‌ها بحث و تصمیم‌گیری شد. درباره جنگ هم بحث شد. آقای نخست‌وزیر از عملکرد کمیسیون ویژه دادگاه لاهه به خاطر ترکیب آن، نگران است.(ص459)
 پنجشنبه13 دی 1363: ...در جلسه علنی، طرح تبدیل سازمان بهزیستی به وزارت و تبدیل رئیس سازمان برنامه و بودجه به معاونت نخست‌وزیر مطرح بود. این طرح به خاطر جناح‌بندی در مجلس، کاملاً جنبه سیاسی پیدا کرده است. بالاخره برخلاف تمایل شدید نخست‌وزیر [تبدیل رئیس سازمان برنامه و بودجه به] معاونت [نخست‌وزیر] پذیرفته نشد... مهندس موسوی ناراحت است. برنامه و بودجه را وسیله هماهنگ کردن دولت می‌داند... عصر، آقای هادی مدرسی آمد. پیشنهاداتی در جهت تسهیلات بیشتر برای نهضت‌های اسلامی و تماس بیشتر با شخصیتهای اسلامی داشت و یک کتاب انگلیسی- که اخیراً از طرف یکی از فرماندهان طرح عملیات آمریکا در مورد گروگانهای لانه جاسوسی نوشته شده- آورد.(صص461-459)
 جمعه 14 دی 1363: نماز جمعه را آیت‌الله خامنه‌ای اقامه کردند.. نخست‌وزیر، تلفنی قرار ملاقات گذاشت که درباره حزب [جمهوری اسلامی] و اختلافات، جلسه‌ای داشته باشیم. قرار شد، فردا انجام شود. از دفتر امام، حال احمد آقا را پرسیدم. گفتند هنوز در سفر است. به خاطر استراحت و معالجه کسالت زخم معده، غیبت ایشان موجب شایعات شده است.(ص461)
 شنبه 15 دی 1363: صبح زود، آقایان مهندس موسوی، [مسیح] مهاجری، [سیدمحمدرضا] بهشتی، [جواد] اژه‌ای و [ابوالقاسم] سرحدی‌زاده آمدند که درباره حزب [جمهوری اسلامی] صحبت کنیم. در شورای مرکزی در اقلیت‌اند و مسئولیت واحدها هم، اکثراً از جناح دیگر است. خود را کنار کشیده‌اند و کمتر در جلسات حاضر می‌شوند. درضرورت وجود حزب و ضرورت تلاش برای بهبودی حزب و تلاش برای برگزاری سالم کنگره دوم، دو ساعت بحث کردیم... با آقای خامنه‌ای، تلفنی صحبت کردم. قرار شد اجازه [عملیات هوایی برون مرزی] داده شود. گزارشها را آوردند، خواندم. زمزمه مسلح بودن نیروهای کماندوئی- به اصطلاح ضدتروریستی- آمریکا به اسلحه اتمی شروع شده است.(صص462-461)
 یکشنبه 16 دی 1363: ...عصر، آقای [محمد] اصغری آمد و مدعی است، کمیسیون ویژه بررسی عملکرد دفتر بیانیه الجزایر و دادگاه لاهه، به جای رسیدگی واقعی، اغراض سیاسی علیه دولت و بهزاد نبوی را تعقیب می‌کند... در جلسه شورای حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم. بیشتر بحث، بر سر مسائل دارو و نظام پزشکی بود. به آقای [موسوی] اردبیلی، پیشنهاد اقامه نماز جمعه هفته آینده را دادم؛ گفت که آمادگی ندارند.(صص463-462)
 دوشنبه 17 دی 1363: ...به زیارت امام رفتم. مدت زیادی خدمتشان در اندرون نشستم. تمایل به انزوا در امام پیدا شده است. تأکید کردم که لازم است، بیشتر با مردم حرف بزنند؛ احتمال کناره‌گیری کامل را مطرح کردند. درخواست کردم که دیگر نفرمایند و مصلحت نیست و قبول کردند که غیبت احمد آقا، بیش از این صلاح نیست و [از آنجایی که] حالش هم بهتر شده است، [به سفرش خاتمه دهد]. در مورد نامه شورای نگهبان، در خصوص مالیات فرمودند، حکومت از احکام اولیه است و مالیات هم که از لوازم اولیه حکومت است، از احکام اولی است. و این احکام دیگر، شرط دو سوم آراء نمایندگان مجلس را برای تصویب نمی‌خواهد. پریروز هم این جواب را به آقای خامنه‌ای گفته‌اند. نامه جامعه مدرسین [حوزه علمیه] قم را در مورد نارسائی‌های کشور فرمودند و اینکه از آنها طرح خواسته‌اند و آنها نتوانسته‌اند، طرحی بدهند و می‌فرمودند، آنها در متن کارها نیستند.(ص463)
 سه‌شنبه 18 دی 1363: ...آقای ربانی املشی آمد. مطالب زیادی گفت؛ اعصابشان ناراحت است و کسالت دارد. تأکید کردم که به مسافرت بروند. از من، برای تقویت پیشنهادی که جمعی از آقایان روحانیون به امام داده‌اند و امام آن را رد کرده‌اند، کمک خواست. نظرشان این است که امام، گروهی را معین کند که هدایت کشور را به عنوان مشاور امام یا شورای عالی تصمیم‌گیری در امور کلی و سیاست‌های عمومی به عهده بگیرند... عصر، آقای دکتر [عبدالله] جاسبی آمد. گزارش کار دانشگاه آزاد اسلامی را داد. دانشگاه، بحمدالله به سرعت توسعه می‌یابد... شورای عالی انقلاب فرهنگی، جلسه داشت. بیشتر درباره گزینش بحث شد. شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز [تهران]، جلسه داشت. بحث مالیات بود و نظر امام را گفتم. قرار شد آقای امامی کاشانی با توجه به نظر صریح امام، اظهارات گذشته را در مصاحبه آینده اصلاح کند.(صص465-464)
 چهارشنبه 19 دی 1363: ...آقای سعدمجبر سفیر سابق لیبی و فرستاده آقای قذافی آمد وپیام شفاهی ایشان را آورد. از من دعوت کرد که به لیبی بروم. در مورد تکمیل سایت موشکی تأکید کردم... آقای روحانی آمد. گزارش پیشرفت مقدمات کار عملیات را داد؛ مقداری عقب است. از نتیجه آزمایش موشک شبیه تاو ساخت سپاه و بولدوزر آبی- خاکی اختراع سپاه، راضی است... شب، به اتفاق سران سایر قوا به منزل آیت‌الله منتظری در قم رفتیم. قرار شده ماهی یک بار جلسه داشته باشیم؛ یکبار در قم و یکبار تهران برگزار شود. بیشتر به انتقادات ایشان در مورد توزیع کالا، قوه قضائیه، حزب [جمهوری اسلامی]، صداوسیما و... گوش دادیم. مقداری درباره طرح واگذاری توزیع به بخش خصوصی مذاکره کردیم. به نتیجه قطعی نرسید. قرار شد دولت راهکارها را مشخص کنند. دیر وقت به تهران رسیدیم.(ص465)
 پنجشنبه 20 دی 1363: ...سرهنگ حسینی فرمانده نیروی دریائی ارتش آمد. گزارشی از وضع نیرو داد؛ مدعی است که وضع بهتر شده. از اختراع قایق بدون سرنشین و بالون‌های منحرف کننده موشک گفت. شب، جلسه هیأت رئیسه مجلس خبرگان برای برگزاری سمینار ولایت فقیه داشتیم.(ص466)
 جمعه 21 دی 1363: ...نماز جمعه را در دانشگاه تهران، اقامه کردم. عصر، در منزل با آقایان [میرحسین] موسوی، [محمدرضا]بهشتی، [مسیح] مهاجری و [جواد] اژه‌ای برای بحث پیرامون همکاری با سایر جناحها در حزب جمهوری اسلامی و برگزاری سالم کنگره، جلسه داشتیم. شام را هم ماندند. احمد آقا که مدتی برای رفع کسالت به سفر رفته بود، آمد؛ بیشتر در منطقه چابهار بوده‌اند. از ضعف صداوسیما در آنجا و غیرسیاسی بودن محیط و مشکلات کامیونداران می‌گفت و در این مورد پیشنهاداتی داشتند. از جمله هدایت کنگره به نحوی که منجر به انتخاب افراد مورد نظر با ترکیب جامع از همه اقشار کشور شود. بعد از شام رفتند.(صص467-466)
 شنبه 22 دی 1363: ...جلسه شورای سرپرستی [صداوسیما] داشتیم. آئین‌نامه پخش اخبار مربوط به امام از صداوسیما تصویب شد و درباره برنامه‌های صداوسیما در ایام خاص و مناسبتها در طول سال بحث شد. استعفای آقای [محمد حسن] زورق [معاون سیاسی صداوسیما] مورد بحث قرار گرفت و قرار شد بکار خود ادامه دهد تا رسیدگی کنیم...آقای رفیق‌دوست... گزارش اظهارات طبیب مخصوص صدام که به ایران پناهنده شده را داد. او مطالب جالبی درباره حرفهای صدام گفته که از مصاحبه او، فیلم تهیه شده است. این شخص از افراد سرشناس اروپایی است که بعد از جنگ [جهانی دوم] تاکنون در فرانسه [مقیم] است و از شهود دادگاه [سران] نازی‌ها است. فرانسه او را به عنوان طبیب مخصوص صدام فرستاده است که به خاطر اختلافی که با صدام پیدا کرده‌اند، به ایران آمده است؛ ممکن است [پناهندگی او به ایران] مرموز باشد. موافقت شد که مصاحبه‌اش پخش شود و با آقای خامنه‌ای هم، تلفنی مشورت کردم. احمدآقا گفت خبری دریافت کرده که یک هواپیمای مسافربری آلمانی، در آبهای خلیج‌فارس سقوط کرده است و مسافرانش- که 62 نفر بوده‌اند- در دریا سرگردان هستند. به ستاد مشترک [ارتش] گفتم که برای نجات آنها اقدام نمایند.(صص469-467)
 یکشنبه 23 دی 1363: ...موضوع سقوط هواپیمای آلمانی که دیشب مطرح شده بود، چند ساعتی مورد توجه قرار داشته و اولین گزارش، از برج مراقبت فرودگاه اسرائیل بوده است که پیام کمک را دریافت داشته ولی کم‌کم معلوم شده که از اصل، این خبر دروغ بوده است. با نیروی دریائی تماس گرفتم. آنها هم به این نتیجه رسیده‌اند که دروغ است.(ص469)
 دوشنبه 24 دی1363: ...اخوی محمد و آقای [محمد حسن] زورق [از صداوسیما] آمدند. اختلافاتشان را توضیح دادند؛ رفع اختلاف کردم. احمد آقا آمد. خبر داد که امام، پیامهائی در تأیید دولت به رئیس‌جمهور و حزب [جمهوری اسلامی] و [جامعه] مدرسین [حوزه علمیه قم] داده‌اند.(ص470)
 سه‌شنبه 25 دی 1363: ...اعضای کمیسیون برنامه و بودجه آمدند؛ درباره غیرواقعی بودن بخشی از درآمدها و کسری زیاد نامرئی بودجه گفتند و خودشان قبول دارند، که غیرعادی بودن وضعیت اقتصادی کشور متأثر از جنگ است که یک چهارم بودجه را می‌بلعد و اگر جنگ نباشد، بودجه متعادل است و درست نیست که در بحثها، این مطلب را ندیده بگیریم و یا ضعف‌های ناشی از جنگ را بزرگ جلوه بدهیم که باعث ضعف روحیه‌ها در جنگ و پشت جبهه خواهد شد... آقای مجید انصاری آمد. از بهتر شدن وضع زندانها گفت و برای جذب زندانیان آزاد شده در جامعه، چاره‌جوئی داشت و بودجه بیشتری برای زندانها می‌خواست... در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم. بحث درباره گزینش دانشجو و وظائف شورا بود که ناتمام ماند. سپس جلسه‌ای با سران قوا داشتیم. درباره سفر نخست‌وزیر به ترکیه و آمریکای لاتین صحبت شد و توصیه کردیم که با ترکیه قرارداد احداث خط لوله نفت و گاز منعقد کنند. قرار شد، برای ملاقات و صحبت بیشتر امام با مردم برنامه‌ریزی کنیم.(صص471-470)
 چهارشنبه 26دی 1363: ...جلسه مشترک هیأت دولت و رؤسای کمیسیون‌های مجلس را داشتیم و این، اولین جلسه بود. خیلی خوب برگزار شد. من جلسه را اداره کردم. من و آقای نخست‌وزیر، کمی صحبت کردیم. درباره نظرات و انتقادات طرفین نسبت به لوایح بحث شد. مطالب مفیدی مطرح گردید. قرار شد، این جلسه را ماهانه داشته باشیم... شب، با سران قوا و احمدآقا مهمان آقای [موسوی] اردبیلی بودیم. درباره مصلحت پذیرفتن آتش‌بس در خلیج‌فارس بحث شد و قرار شد احمد آقا از امام اجازه بگیرد. قبلاً امام مخالفت کرده‌اند و درباره زمان به کاربردن موشک اسکاد بی- که از لیبی گرفته‌ایم- علیه بغداد بحث شد. قرار شد، هنگام حمله آینده باشد؛ در صورت استفاده کردن عراق از موشک، علیه شهرهای ما به عنوان مقابله به مثل از این موشک استفاده شود. درباره مسائل دیگر، از جمله محاکمه اعضای حزب توده هم بحث شد.(صص473-471)
 جمعه 28 دی 1363: ...به باغ شیان که نمایشگاه صنایع نظامی سپاه شده، رفتیم و تا ساعت هفت شب، تقریباً یکسره از طرحها و پیشرفتهای صنایع نظامی سپاه بازدید به عمل آوردم و محققان و مخترعان توضیح دادند. در طرح ساخت موشک شبیه تاو- که تقریباً نزدیک به کمال است- موفقیت و پشتکار جوانان حیرت‌انگیز است. اقدامات تهیه امکانات دفاعی جنگ شیمیائی، با همه اقسام معمول پدافندی، بسیار چشمگیر است. ارتش هم با آن همه امکانات و سوابق، نیازمند به کارگیری این وسایل است. سپاه در ساخت انواع خمپاره و وسائل مخابرات و رمز کننده و کشف رمز، پیشرفتهای جالبی دارند. گروه ساخت هواپیما، کارهای جالبی در ساخت هواپیمای بدون سرنشین دارد که در بعضی از طرحها، آزمایش هم با موفقیت انجام شده.(صص475-474)
 شنبه 29 دی 1369: ...عصر، آقای [مصطفی] کفاش‌‌زاده آمد و گفت: «فرانسوی‌ها پیشنهاد می‌کنند که ملاقات [مقامات فرانسوی و ایرانی ابتدا] در یک کشور ثالث و ترجیحاً ایتالیا انجام شود. گفتم مانعی ندارد... به دفتر مشاورت [امام در ارتش] گفتم که به ارتشی‌ها بگوید، باند فرودگاه سمنان را برای آزمایش هواپیماهای اختراعی، در اختیار سپاه بگذارند.(ص475)
 یکشنبه 30 دی 1363: ...اسرائیل تحت فشارها، شروع کرده از جنوب لبنان عقب‌نشینی کند. پیروزی چشمگیری برای مسلمانان لبنان است... ظهر، آقای [قاسم مهرزاد] صدیقیانی آمد؛ از خسارت و ترورهای ضدانقلاب در آذربایجان غربی گفت... تلفنی، از آقای خامنه‌ای احوالپرسی کردم و تأکید کردم که به طرح بالن نیروی دریائی، بیشتر توجه کنند.(صص476-475)

بهمن 1363
 دوشنبه 1 بهمن 1363:
...پیش از ظهر، آقایان [محمدرضا] توسلی و [حسن] صانعی [از دفتر امام خمینی] به منزل آمدند. راجع به نظر امام صحبت شد و پیام امام را در مورد حمایت از دولت آوردند. عصر به مجلس رفتم. کانون حزب [جمهوری اسلامی]، جلسه داشت؛ در خصوص لزوم تقویت دولت و کم کردن انتقادات تند و دل خالی کن، مفصلاً برای اعضا صحبت کردم. پیام امام را خواندم؛ درباره درگیری‌هائی که بعضی از نمایندگان با قوه قضائیه پیدا کرده‌اند، توصیه به خودداری نمودم.(ص481)
 سه‌شنبه 2 بهمن 1363: ...عصر، گروهی از همکاران آقای [اسدالله] لاجوردی آمدند و از تصمیم عزل ایشان از دادستانی انقلاب تهران، ناراحت بودند؛ گفتم شورای عالی قضائی می‌گوید که ایشان، تمکین به قانون و تصمیمات شورا ندارد... در [جلسه] شورای [عالی] انقلاب فرهنگی شرکت کردم. درباره کیفیت انتخاب رؤسای دانشگاه‌ها و شرایط پذیرش دانشجو، بحث و تصمیم‌گیری شد. سپس در [جلسه] شورای [مرکزی جامعه] روحانیت مبارز شرکت کردیم. آقای [محمدرضا] توسلی، پیام امام را در خصوص حمایت از دولت و تذکر به جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و جامعه روحانیت مبارز تهران و بازاریان و حزب [جمهوری اسلامی] آورد و قرائت کرد. مقداری در این خصوص بحث کردیم. در این جلسه مطرح شد که بعضی‌ها، در روزهای آخر عمر آیت‌الله خوانساری، بنا داشتند که ایشان را به خارج از کشور ببرند.(صص482-481)
 چهارشنبه 3 بهمن 1363: ...تلفنی با رئیس جمهور، درباره کسالت آقای [محمد مهدی] ربانی [املشی] و [موضوع] مقابله به مثل در خلیج فارس و مسائل دیگر صحبت کردم. آقای رفیق‌دوست [وزیر سپاه پاسداران] برای رفتن به سوریه به منظور گرفتن کمک نظامی و دعوت وزیر امور خارجه سوریه برای آمدن به ایران، تلفنی خداحافظی کرد.(ص482)
 پنجشنبه 4 بهمن 1363: ...آقای زنگنه، وزیر جهاد [سازندگی] آمد و از تلاشهائی که برای محدود کردن میدان عمل جهاد سازندگی می‌شود، اظهار نگرانی نمود. نهادهای انقلابی که معمولاً بخشی از کارهای ارگانهای دیگر را به عهده گرفته‌اند، این مشکل را دارند؛ سپاه با ارتش، کمیته با شهربانی و... آقای ری‌شهری [وزیر اطلاعات] آمد. اولین بولتن‌های منتشره وزارت اطلاعات را آورد و گزارشی از کشف هسته‌های تروریستی در اصفهان و کرمان و شیراز داد. ماجرای فرار و دستگیری رئیس اداره هشتم ساواک را- که پس از انقلاب تاکنون با ما همکاری داشته و گویا دو طرفه کار می‌کرده- گفت... شب، رئیس جمهور تلفن کردند و از برنامه کانال دوم [تلویزیون] که در گزارش وضع آیت‌الله خوانساری، بد عمل کرده، گله داشتند. آقای [علی] رازینی که اخیراً به جای آقای [اسدالله] لاجوردی، [به دادستانی انقلاب تهران] منصوب شده، آمد؛ نگران است و از من کمک می‌خواست که به آقای لاجوردی بگویم که شغلی مثل معاونت آقای صانعی دادستان [کل کشور] را بپذیرد.(صص484-483)
 جمعه 5 بهمن 1363: برای اقامه نماز جمعه، به دانشگاه [تهران] رفتم. در خطبه دوم درباره مترو و فاضلاب تهران توضیح دادم و فواید فراوان این دو طرح را گفتم؛ بعضی‌ها با اجرای این طرحها مخالفت دارند و به خصوص علیه [ساخت] مترو [به عنوان یک وسیله نقلیه لوکس و طاغوتی]، تبلیغ می‌کنند.(ص484)
 شنبه 6 بهمن 1363: پیش از ظهر، جلسه شورای سرپرستی [صداوسیما] داشتیم. بحث درباره مدت مسئولیت شورا صرف شد. در مجلس [شورای اسلامی]، جمعی معتقدند که این شورا، بقیه عمر ناتمام آن شورای قبلی است... درباره توده‌ای‌های کارمند صداوسیما هم بحث شد... قرار شد قبلاً [پرونده آنها در مورد توده‌ای بودن]، کنترل و سپس بازخرید شوند... تلفنی با آقای خامنه‌‌ای درباره [اقامه] نماز جمعه و افتتاح کنگره مهمانان خارجی در جمعه آینده و مطالب دیگر مشاوره شد... آقای محسن رضائی از جبهه آمد. گزارش پیشرفت کارها را داد. تدارکات، عقب است و همچنین برای آموزش نیروها مهلت خواست که موافقت کردم.(ص485)
 یکشنبه 7 بهمن 1363: ...در شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم. بحث بر سر لایحه مالیات بود. بعد از جلسه، با رئیس‌جمهور دو ساعتی درباره جنگ و تقاضای مهلت فرماندهان و وضع حزب [جمهوری اسلامی] و کیفیت برخورد با دو گروه معارض [در حزب] و برگزاری کنگره دوم و در مورد دو وزیر پیشنهادی دفاع و برنامه و بودجه و مسئله نفت و دولت و... مذاکره کردیم.(ص487)
 دوشنبه 8 بهمن 1363: ...پیش از ظهر، به زیارت امام رفتم. خبر مهلت خواستن فرماندهان جنگ را گفتم؛ خوششان نیامد، ولی مخالفت هم نکردند. درباره وضع مالی دولت صحبت شد؛ فرمودند، فردی به ایشان نوشته است که] دولت در یک ماه، بیست و هفت میلیارد دلار مصرف کرده، لذا کم آورده. گفتم که گزارش مغرضانه است؛ کل بودجه دلاری در یک سال، حدود بیست میلیارد دلار است و ذخیره [بودجه] در سال گذشته، در اوج خود، نزدیک به هفت میلیارد دلار بوده است. می‌خواستم مبلغی به عنوان تأیید از ایشان، برای [بودجه] مترو [تهران] بگیرم که فراموش کردم و توسط آقای [محمدرضا] توسلی، پیام دادم... آقای [محسن] رضائی، خبر داد که عراق به جزیره مجنون جنوبی، حمله کرده و یک سنگر را گرفته است و حدود ظهر، اطلاع داد که نیروهای ما، سنگر را پس گرفته‌اند... آقای خامنه‌ای اطلاع دادند که دیروز یک بارج ایران، در خلیج‌فارس موشک خورده.(صص489-488)
 سه‌شنبه 9 بهمن 1363: ...آقای [محسن] نوربخش رئیس بانک مرکزی آمد. درباره استفاده از طلاهای پشتوانه برای جبران کمبود ارز، مشورت کرد... آقای مسعود بارزانی [از کردستان عراق] آمد. از مشکلات بارزانی‌ها گفت و کمک می‌خواست... در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم. مقداری از ضوابط و روش گزینش دانشجو تصویب شد؛ قرار شد، کنکور یک مرحله‌ای باشد. درباره کمیته‌ها و کارهای اجرائی وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی هم، بحث ناتمام ماند.(صص490-489)
 چهارشنبه 10 بهمن 1363: ...در کنفرانس سازمان اوپک، یک دلار قیمت نفت سبک را پایین آورده‌اند؛ شکست است... آقای [سعید] رجائی خراسانی آمد. از تمایل آمریکا برای بازکردن راهی برای آشتی با ایران گفت و ایشان از سیاست ایران در قبال آمریکا نگران است. گفتم بنا نیست که روابط را [با آمریکا] تیره‌تر کنیم؛ ولی آنها باید از شرارت خودشان کم کنند... آقای [محمد مهدی] ربانی املشی به دنبال یک سردرد شدید در بیمارستان، مورد آزمایش قرار گرفته است و غده‌ای در سر ایشان کشف شده و احتمال سرطان می‌رود. قرار شد [پزشکان در این مورد] مشورت کنند و اگر لازم باشد برای معالجه به خارج اعزام شود. احمدآقا به دیدن ایشان رفت.(صص491-490)
 پنجشنبه 11 بهمن 1363: برای عیادت آقای ربانی‌املشی- نایب رئیس [دوم] مجلس- به بیمارستان قلب [شهید رجائی] رفتم. ایشان را آماده انتقال به کلینیک تهران، برای آزمایش و عمل [جراحی] کرده بودند. غده‌ای در مغز ایشان روئیده که خطرناک است؛ حال خوبی نداشت... با ایشان در زمان طلبگی، عقد اخوت بسته‌ایم؛ متأثر شدم... با آیت‌الله مشکینی، درباره اجلاس خبرگان، تلفنی صحبت شد. شب، در کنفرانس اندیشمندان اسلامی، شرکت و سخنرانی مبسوطی ایراد نمودم. جواب سئوالات را دادم. آقای رفیق‌دوست آمد. گزارش سفر سوریه را داد. قرار شده سوریها هم، چیزهائی به ما بدهند.(صص493-491)
 جمعه 12 بهمن 1363: به آیت‌الله خامنه‌ای تلفن کردم که عقد معلول انقلابی را ببندند. ایشان گفتند که معمول ایشان، این است که عقدهای با مهریه کمتر از هفتاد هزار تومان را می‌بندند و چون مهر ایشان، سیصد هزار تومان بوده، دفتر او را نپذیرفته است. قرار شد، قبولش کنند. راجع به هجوم اخیر نیروهای عراقی در سومار هم صحبت کردیم؛ بنا شده افسر [سهل‌انگار] مسئول [در این جریان] را تنبیه کنند. عصر، آقای غرضی [وزیر نفت] آمد. گزارش جلسات اوپک را داد؛ عربستان سعودی و کویت، یک دلار نفت سبک را ارزان کرده‌اند. درباره مشکلات و مسائل نفت، مطالبی گفت. با پروژه لوله‌کشی [نفت و گاز] از طریق ترکیه، مخالف است. تأکید کردم که فروش نفت باید وضع مطمئنی به خود بگیرد.(صص494-493)
 شنبه 13 بهمن 1363: ...شورای سرپرستی [صداوسیما] جلسه داشت. معمولاً جلسات شورای سرپرستی روزهای شنبه است که مجلس جلسه ندارد و در منزل من تشکیل می‌شود. درباره وظایف واحد ارزیابی و نظارت- که در کار خود دچار مشکل شده [است] بحث شد. قرار شد [واحد ارزیابی و نظارت]، نظراتش را درباره فیلمها و سریال‌ها، قبل از پخش به شورا بدهد تا شورا تصمیم بگیرد... با رئیس‌جمهور، جلسه کوتاهی درباره وزرای جدید و [مسایل مربوط به جبهه‌های] جنگ داشتیم. جلسه هیات دولت، با حضور رؤسای سه قوه تشکیل شد و چهار ساعت به طول انجامید. درباره فروش نفت و تعیین اولویت‌ها در مصرف ارز مذاکره شد. اختیار فروش نفت، به یک کمیسیون پنج نفره و اختیار تعیین اولویت مصرف ارز به کمیسیون دیگر با قید آوردن پیشنهاد به هیات دولت برای تصویب، داده شد.(ص496)
 یکشنبه 14 بهمن 1363: با اعضای [مجلس] خبرگان و ائمه جمعه سراسر کشور و مهمانان خارجی دهه فجر به زیارت امام رفتیم. امام مفصلاً صحبت کردند.(ص496)
 دوشنبه 15 بهمن 1363: ...با دکتر جراح آقای ربانی [املشی] صحبت کردم. گفت غده خطرناک، سرطان تشخیص داده شده؛ خیلی متأثر شدم... شب، به عیادت آقای ربانی املشی رفتم. فکر می‌کند معالجه شده. نخست‌وزیر هم آمد.(ص498)
 سه‌شنبه 16 بهمن 1363: ...با وزیر دارائی، برای گرفتن پنجاه میلیون تومان وام برای مجلس، مذاکره کردم... عصر، اعضای کمیسیون اصل نود آمدند. آقای [مرتضی] فهیم [کرمانی] از فشاری که پس از برخورد با قوه قضائیه بر او وارد می‌آید، و مخصوصاً به خاطر تهاجمی که از کرمان علیه او شده، شاکی است. شب، جلسه شورای [عالی] انقلاب فرهنگی داشتیم. درباره روش گزینش دانشجو، تصمیم‌گیری شد. سپس جلسه‌ای با آقایان [واعظ] طبسی و خامنه‌ای داشتیم. درباره حزب [جمهوری اسلامی] و بنیاد تدوین تاریخ و چگونگی حفاظت از اجناس عتیقه‌ای مصادره‌ای، مذاکره کردیم.(ص498)
 چهارشنبه 17 بهمن 1363: پیش از ظهر، احمدآقا آمد. درباره مسائل روز مذاکره شد؛ از جمله اظهار ناراحتی آیت‌الله منتظری از سخنان امام. گرچه همه [سخنان ایشان] پخش نشده و گفتند امام از عزل آقای [اسدالله] لاجوردی [دادستان انقلاب تهران] بی‌اطلاع بوده و راضی نیستند.(ص498)
 پنجشنبه 18 بهمن 1363: ...آقای زواره‌ای آمد؛ مثل همیشه، از ضعف دولت گفت. ظهر، آقای ریاضی آمد. گزارشی از سفر آرژانتین و صورت اقلام اسلحه‌هائی را داد که برای فروش به ایران، توافق کرده بودند؛ قرار است [سلاحهای مورد نظر]، با نفت مبادله شود.(ص500)
 جمعه 19 بهمن 1363: ...احمدآقا، تلفنی خواست که [در تلویزیون] از صحنه‌های برخورد مردم با نیروهای دولتی زمان انقلاب، بیشتر گذاشته شود؛ [پخش این‌گونه برنامه‌ها از تلویزیون] ضررش این است که بعضی‌ها را ناراحت می‌کند.(ص501)
 شنبه 20 بهمن 1363: ...[آقای بیژن نامدار زنگنه] وزیر جهاد [سازندگی]، از اینکه تعدادی از بولدوزرهایش را سپاه گرفته است، شکایت داشت. به آقای [محمد تقی] بانکی [رئیس سازمان برنامه و بودجه]، تلفنی گفتم که با پرداخت پنجاه میلیون تومان، برای پرداخت بدهی‌های امسال مجلس موافقت نماید... شب، با آقای [احمد] جنتی، درباره رأی جدید شورای نگهبان درباره داوری قرارداد ایران و ترکیه، صحبت کردم؛ گفته‌اند چون اطلاق اجازه رجوع به داوری، شامل رجوع به داور غیرمسلمان هم می‌شود، رأی لازم را برای تصویب نیاورده است؛ گفتم این خطرناک است، چون باعث خواهد شد که ما نتوانیم با هیچ کشور غیرمسلمانی، قرارداد ببندیم. زیرا آنها نمی‌پذیرند که به داور مسلمان رجوع شود؛ داوری مرضی‌الطرفین را قبول دارند. قرار شد از امام کسب تکلیف کنیم. اشکال را با احمد آقا هم در میان گذاشتم.(صص503-502)
 یکشنبه 21 بهمن 1363: ...آقای [سیدمحمد] موسوی خوئینی‌ها آمد؛ راجع به کار تحریر زندگی‌نامه ائمه مذاکره کردیم. پیش از انقلاب با ایشان و جمعی دیگر، برای نوشتن تاریخی کامل و جامع برای ائمه، همکاری می‌کردیم که سالها متوقف مانده است. اخیراً دفتر تبلیغات [اسلامی] قم، با استفاده از طرح و یادداشت‌ها، کار را ادامه می‌دهند و از من خواسته‌اند که مثل گذشته، هدایت کنم... احمدآقا اطلاع داد که شورای نگهبان در خصوص ایرادشان نسبت به ارجاع به داوری، از طریق آقای [هاشم] رسولی [محلاتی] با امام تماس گرفته‌اند. امام فرموده اگر می‌خواهید این چنین برخورد کنید، بهتر است که دستور بدهید، ایران و انقلاب، خودشان را از تمام دنیا قطع کنند؛ به نظر می‌رسد این نظر برای شورای نگهبان، گران تمام شود. عصر، احمدآقا آمد و گفت آقای [موسوی] اردبیلی، باز هم موضوع کناره‌گیری و تقبل مسئولیت مسجد حاج سیدعزیزالله را مطرح کرده‌اند... امروز هیأت عفو امام، با امام ملاقات کرده‌اند و امام آنها را از عفو گروهکها، منع کرده‌اند و گفته‌اند باید خود امام، قبل از امضای لیست عفو، از طریق وزارت اطلاعات [درباره آنها] تحقیق نمایند.(ص503)
 دوشنبه 22 بهمن 1363: ...ظهر، احمدآقا آمد. برای قرائت پیام امام [به مناسبت روز 22 بهمن] به میدان آزادی رفته بود. از کثرت جمعیت [شرکت کننده در] راهپیمایی [22 بهمن] تعجب کرده بود. اصرار داشت که با هلی‌کوپتر [از حضور مردم در راهپیمایی]، فیلم گرفته شود. ارتش به خاطر مسائل امنیتی، مانع پرواز بر فراز جایگاه است. با ارتش صحبت کردم، قرار شد اجازه داده شود.(صص506-503)
 سه‌شنبه 23 بهمن 1363: به دفتر آقای خامنه‌ای رفتم. اشتباهی خیال می‌کردم که شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه دارد. معلوم شد که جلسه در وقت دیگری است؛ در عوض راجع به حزب و کنگره دوم و دو وزیر جدید و راهپیمائی دیروز و جنگ و... مذاکره کردیم... به جلسه شورای عالی [انقلاب] فرهنگی رفتم. درباره سهمیه دانشجوی نهادها بحث شد و اهداف شورا و [انتخاب] رئیس دانشکده [دانشگاه] علم و صنعت، تصمیم‌گیری شد. شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، جلسه داشت.(صص507-506)
 چهارشنبه 24 بهمن 1363: ...شب، جلسه‌ سران قوا، در دفتر رئیس‌جمهور بود. وزیر کشور، گزارشی از وضع فسادهای ضداخلاقی و راه‌های پیشنهادی مبارزه را داد. درباره نهضت آزادی هم بحث شد و درباره اسرای عراقی و وزرای جدید برای وزارت دفاع و برنامه و بودجه بحث شد، که به جائی نرسید.(ص507)
 پنجشنبه 25 بهمن 1363: ...آقای رفیق‌دوست هم اطلاع داد مأموران موشکی لیبی، قرار است امروز وارد شوند. ظهر، اعضای کمیسیون کشاورزی آمدند و از وزارت کشاورزی و وجود فساد در خرید و مصرف گوشت و کود و سم و... گله داشتند و قرار شد برای رسیدگی حکمی بدهم... اطلاع دادند که عراق یک کشتی حامل نفت سفید [ایران] را نزدیک بوشهر زده است.(صص508-507)
 جمعه 26 بهمن 1363: ...برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفتم... عصر، آقای سرهنگ [محمد] سلیمی آمد؛ درباره مسائل انجمن حجتیه، بحث شد و بنا به نظر امام، اگر به طور رسمی و صریح، انحلال انجمن اعلان بنمایند، امکان دفاع از افراد فراهم می‌شود.(صص509-508)
 شنبه 27 بهمن 1363: ...شورای سرپرستی [صداوسیما] جلسه داشت. دکتر ولایتی، برای اصلاح آئین‌نامه نقل اخبار مهمانان [خارجی] آمده بود. قرار شد اصلاح شود. درباره تأمین نظر امام در خصوص نواقص خبر صداوسیما صحبت شد... احمد آقا هم [در این جلسه] شرکت داشت. معلوم شد، نظرشان بیشتر متوجه نقل اخبار ملاقات‌ها و اخبار تشریفاتی بوده. اصلاح آن، مشکل سیاسی دارد و نیاز به پشتوانه نظر امام دارد.(ص509)
 یکشنبه 28 بهمن 1363: ...به جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتم. گروه‌های برنامه‌ریزی ستاد، در شور بود... قرار شد از لحاظ سازمانی با وزارت فرهنگ و آموزش عالی مربوط باشند، ولی یک شورای عالی برنامه‌ریزی با انتخاب شورای [عالی] انقلاب فرهنگی آنها را اداره و مصوبات آنها را تأیید کند و برای تصویب به شورا بیاورد، حدود سیصد نفر هستند. در گذشته برنامه‌ریزی‌ها توسط هیأت علمی دانشگاه‌ها انجام می‌شده است و در دوران بعد از انقلاب ستاد انقلاب فرهنگی، خودشان [برنامه‌ریزی را] به عهده گرفته بودند و امروز تعدیل شد؛ وزارت با آن وضع مخالف بود... تلفنی، با رئیس‌جمهور، درباره خرید [هواپیماهای] اف- 4 صحبت کردیم. با نخست‌وزیر هم، درباره اولویت دادن به کارکنان کارخانه‌ها در فروش کارخانه‌های دولتی و تأمین کسری‌‌های بودجه سال گذشته مذاکره شد.(صص510-509)
 دوشنبه 29 بهمن 1363: ...عصر، شورای سرپرستی صداوسیما، جلسه داشت. درباره انجام اصلاحات در [نقل] اخبار، به دنبال انتقاد امام و گرفتن نظرات ایشان بحث و تصمیم‌گیری شد. رئیس‌جمهور، تلفنی اطلاع دادند که یک کشتی حامل نفت اعراب در خلیج‌فارس، زده شده. آقای سیدمحمد هاشمی، اطلاع داد که امام نظر داده‌اند که ائمه جمعه نباید عضو حزب باشند؛ اگر [این خبر] درست باشد، ضربه بزرگی به حزب [جمهوری اسلامی] وارد می‌شود.(صص512-511)
 سه‌شنبه 30 بهمن 1363: ...عصر، آقای بهزاد نبوی آمد. از کم شدن بودجه [وزارت صنایع سنگین] در کمیسیون و جوسازی‌ها علیه قرارداد لوله نفت و گاز از طریق ترکیه به اروپا، گله داشت... در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم. درباره آئین‌نامه سهمیه‌ نهادها و شورای برنامه‌ریزی بحث شد.(ص512)

اسفند 1363
 چهارشنبه 1 اسفند:
...شب، سران قوا، مهمان رئیس‌جمهور بودند؛ ولیمه [تولد] دخترشان «هُدی» را دادند. درباره اسرای عراقی، نهضت آزادی، توزیع و صادرات بحث کردیم.(ص515)
 پنجشنبه 2 اسفند 1363: ...آقایان [اسدالله] بادامچیان و [محمدرضا] باهنر آمدند و با بودجه دولت مخالفت داشتند. خواهان تشکیل جلسات سرّی مجلس، برای گفتن نظراتشان شدند... اتحادیه حلوا سازان اهل جاسب، همراه با آقای جاسبی آمدند. پول برای کمک به جبهه‌ها و دانشگاه آزاد اسلامی آوردند و برای گرفتن اجازه ورود کنجد برای حلوا سازی کمک خواستند.(ص515)
 جمعه 3 اسفند 1363: ...تمام روز را در منزل بودم.(ص515)
 شنبه 4 اسفند 1363: ...گزارش سازمان ملل درباره اسرای ایران و عراق که بیشتر عراق محکوم شده و رسانه‌های خبری، ایران و عراق را در کنار هم می‌گذارد؛ گرچه گزارش سازمان ملل هم مغرضانه تهیه شده و ما را متهم به فشار ایدئولوژیکی علیه عراقی کرده است و درباره آنها، خشونت جسمی و شکنجه را [علیه اسرای ایرانی] گفته است.(ص517)
 یکشنبه 5 اسفند 1363: ...در جلسه علنی مجلس، بحث کلیات بودجه داشتیم. وزرا، از بودجه خودشان دفاع می‌کردند؛ کمیسیون [برنامه و بودجه]، حدود دویست میلیارد ریال از بودجه پیشنهادی دولت را کم کرده و منابع درآمد را تغییر داده است. اختلاف شدیدی بین دولت و کمیسیون برنامه و بودجه بود. کلیات بودجه تصویب شد... در جلسه حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم. بیشتر بحث بر سر دستور امام مبنی بر منع عضویت ائمه جمعه در حزب بود. قرار شد آقای خامنه‌ای [دبیر کل حزب]، فردا با امام ملاقات کنند و در این خصوص بحث نمایند. من هم در جلسه، از یک بعدی شدن حزب انتقاد کردم. قرار شد در دستور کار و بحث قرار گیرد.(صص518-517)
 دوشنبه 6 اسفند 1363: ...ظهر، به دفتر رئیس‌جمهور برای ملاقات فرماندهان نظامی رفتم؛ فرماندهی که قرار است در عملیات آینده شرکت کنند، به مشهد رفته بودند و امروز هم به زیارت امام رفتند. پس از نماز جماعت، آیت‌الله خامنه‌ای و من، با آنها صحبت کردیم و ناهار را با آنها خوردیم. سپس جلسه خصوصی، با آقایان صیاد و محسن رضائی و رفیق‌دوست داشتیم. درباره زمان شروع حمله، مذاکره شد؛ به نتایج خوبی رسیدیم... ساعت سه و نیم بعدازظهر، جلسه مشترک هیأت دولت و رؤسای کمیسیونهای مجلس را داشتیم. سه ساعت طول کشید. درباره بسیج امکانات برای جنگ، بحث شد و نیمه تمام ماند. قرار شد در جلسه آینده که وضع جنگ روشن‌تر خواهد بود، درباره آن تصمیم‌گیری شود... آقای خامنه‌ای، نتیجه ملاقاتشان با امام را گفتند؛ بی‌نتیجه است. امام همان موضع قبلی را با حزب [جمهوری اسلامی] داشته‌اند.(صص521-518)
 سه‌شنبه 7 اسفند 1363: ...شورای [عالی] انقلاب فرهنگی، جلسه داشت. درباره تدوین کتب درسی دانشگاه‌ها بحث بود. قرار شد اداره نگارش کتب علوم انسانی، تأسیس شود. بعد از جلسه، درباره کیفیت حرکت حزب [جمهوری اسلامی] بعد از دستور امام در مورد ائمه جمعه حزبی، بحث شد. احتمال انحلال حزب مطرح شد. قرار شد در جلسه شورای مرکزی [حزب]، به بحث گذاشته شود.(ص523)
 چهارشنبه 8 اسفند 1363: ...شب، سران قوا و آیت‌الله منتظری و احمدآقا مهمانم بودند. احمدآقا زودتر آمد. اظهارات امام را درملاقات آقای خامنه‌ای در مورد حزب، نقل کرد. تند است و نسبت به حزب، منفی. تقریباً مخالفت صریح با ادامه کار حزب [جمهوری اسلامی] است، ولی گویا امام نمی‌خواهند مسئولیت تعطیلی حزب را قبول کنند. در جلسه، آقای منتظری انتقادات خودشان را نسبت به ترویج عملی از سیگار، مسافرت‌های بی‌حساب به خارج، واردات بی‌حساب الیاف و عدم نظم کافی در واردات و مواد دیگر گفتند که جواب داده شد. از اظهارات امام ناراحت بودند و از ما هم که به نظر خودشان در همراهی با ایشان، جدیت نکرده‌ایم، گله‌مند بودند؛ ولی با توضیحات آقای [موسوی] اردبیلی که امام با شرط دقت، موافق ادامه کار حزب هستند و اظهارات ما، کمی آرام گرفتند.(ص523)
 پنجشنبه 9 اسفند 1363: ...آقای اژه‌ای از اصفهان آمد. از حرکات و مواضع شورای حزب [جمهوری اسلامی] اصفهان گله داشت. از دبیری حزب استعفاء داده. درباره کیفیت همکاری مشورت می‌کرد... آقای طاهری خرم‌آبادی تلفن کرد و پیشنهادهایی برای سفر آقای ربانی [املشی] داشت؛ گفتم به آقای خامنه‌ای بگوید.(صص525-524)
 جمعه 10 اسفند 1363: ...برای اقامه نماز جمعه، به دانشگاه تهران رفتم... سر شب آقای عسکر اولادی آمد و راجع به وضع جدید حزب [جمهوری اسلامی] صحبت کرد؛ بیشتر برای اینکه، من را تشویق به ادامه کار حزب نماید. خبر تشکیل گروهی مرکب از خودشان و جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] برای تأسیس یک روزنامه را داد که ارگان جریان فکریشان باشد.(صص526-525)
 شنبه 11 اسفند 1363: ...عصر، جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. بحث درباره احتمال خطر از جانب مرز افغانستان، از سوی نیروهای روسی و افغانی بود. ستاد مشترک، احتمال خطر را ضعیف می‌داند؛ ولی قرار شد طرح کامل آمادگی برای دفاع را، برای احتیاط آماده کنند. خبر جلسه را اعلان نکردیم. اول شب، آقای دکتر ولایتی آمد درباره سفر آینده‌ام به ژاپن و چین مذاکره کرد. گفتم در نیمه اول سال 1364 قرار بگذارید. وقتی که پیروزی در جنگ را کسب نمودیم، برای سفر مناسب‌تر است. درباره تحسین روابط با فرانسه و شوروی هم صحبت شد؛ موافق هستم. همچنین گفتم: نظر من این است که در صورت پیروزی در عملیات، امام دستور بدهند که شعار «مرگ بر آمریکا» و مرگ بر شوروی از موضع قدرت، حذف شود.(ص526)
 یکشنبه 12 اسفند 1363: ...عصر، شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] جلسه داشت. آقای خامنه‌ای گزارش مذاکرات با امام را دادند. خلاصه این بود که امام، نظر مساعدی با اصل حزب ندارند و نظرشان این است که روحانیون در حزب نباشند ولی نهی نکرده‌اند، ولی ائمه جمعه را قاطعاً از عضویت در حزب منع کرده‌اند؛ با انحلال حزب هم مخالفت ندارند، ولی دستور انحلال نداده‌اند. تمام وقت جلسه را درباره ابقاء یا انحلال حزب بحث کردیم. بالاخره قرار شد در جلسات دیگری بحث شود.(ص527)
 دوشنبه 13 اسفند 1363: ...شب، جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] برای بحث در سرنوشت حزب بعد از اظهارات امام، داشتیم. در خاتمه جلسه، آقای خامنه‌ای پیشنهاد استعفای خودشان و من را از حزب دادند؛ به عنوان یک راه برای انحلال بی‌سروصدای حزب. قرار شد در جلسه بعد، بحث ادامه یابد؛ اکثر اعضای شورای مرکزی با انحلال موافق نیستند.(صص528-527)
 سه‌شنبه 14 اسفند 1363: ...در مجلس جلسه داشتیم. رئیس‌جمهور هم حضور داشتند. در مورد شرارت‌های عراق در حمله به شهرها و کشتی‌ها و سکوت رضایتمندانه سازمانهای جهانی و دولت‌های بزرگ و دادن امکانات بی‌حساب به عراق، برای انجام شرارت به منظور جبران کردن ضعف عراق در جبهه و زیر فشار گذاشتن، بحث شد. فشار زیادی از سوی نمایندگان و سایرین برای انتقام واد می‌شود؛ سرانجام مقرر شد مقابله به مثل شود. تاخیرهای مکرر در انجام عملیات و انتظارهای مردم، فشار را شدیدتر کرده است. شب، شورای عالی [انقلاب] فرهنگی، جلسه داشت. درباره سرنوشت جهاد دانشگاهی، بحث داشتیم که ناتمام ماند و درباره بعضی دیگر از گروههای وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی، تصمیم‌گیری شد. شورای مرکزی روحانیت مبارز، جلسه داشت. بیشتر، بحث درباره کیفیت برخورد با روحانیون ضدانقلاب بود.(ص528)
 چهارشنبه 15 اسفند 1363: ...شب، با سران قوا مهمان آقای [موسوی] اردبیلی بودیم، درباره مورد هدف قرار دادن بغداد به وسیله موشک، بحث شد. امام اظهارنظر صریح نکرده‌اند. نخست‌وزیر از عدم موافقت رئیس‌جمهور با وزرای پیشنهادیش و از آقای غرضی [وزیر نفت] به خاطر عدم همکاری در فروش نفت، گله داشت.(صص529-528)
 پنجشنبه 16 اسفند 1363: ...با رئیس‌جمهور، درباره مقابله به مثل صحبت کردم. ملاحظات انسانی و نیز امید به آثار عملیات سرنوشت‌ساز آینده باعث خودداری از مقابله به مثل است... گزارشها می‌گوید که عراق پادگان اباذر را بمباران کرده که بیش از صد شهید و صدها مجروح داشته است. شب به منزل آمدم. نزدیک نیمه شب از دفتر نخست‌وزیر زنگ زدند، بیدار شدم؛ گفتند که پنج موشک به شهر مسجد سلیمان زده‌اند.(صص531-530)
 جمعه 17 اسفند 1363: ...رئیس‌جمهور گفتند به تلافی این موشکها، دستور مقابله به مثل داده شده است... عصر، آقای [محمدباقر] حکیم آمد و راجع به شهادت ده نفر از خانواده حکیم، در زندان‌های عراق صحبت شد و برای عکس‌العمل، مشورت نمود... آیت‌الله خامنه‌ای، زیر باران و برف، نماز جمعه [تهران] را اقامه کردند... وقت حمله را باز هم به تأخیر انداخته‌اند. از این تأخیرها ضرر می‌کنیم. شب، احمدآقا آمد. درباره جنگ و حزب [جمهوری اسلامی] مذاکره کردیم. قرار شد در این باره با امام صحبت شود.(صص532-531)
 شنبه 18 اسفند 1363: ...برای مذاکره در مورد موشک زدن به بغداد، به زیارت امام رفتم. امام می‌گویند، ممکن است با زدن بغداد، آنها روی تهران شرارت کنند و قدرتهای بزرگ هم دستشان را باز گذارند و کمکشان کنند و زدن تهران [توسط عراق]، برای ما مشکل درست می‌کند. قبول کردند که به جاهای دیگر عراق، موشک بزنیم تا آنها بفهمند که موشک داریم و بغداد هم در خطر است. ساعت نه [صبح]، به مجلس رسیدم. معلوم شد که جمعی از نمایندگان خوزستان، قبل از شروع جلسه [علنی مجلس] شلوغ کرده‌اند... بعد از تنفس و پیش از شروع جلسه، صحبت کوتاهی کردم و گفتم در اینگونه مسائل، باید صبر و متانت داشت و با احساسات نمی‌شود برخورد کرد و گفتم که امام اجازه زدن بغداد را نمی‌دهند؛ آرامش [در بین نمایندگان] برقرار شد.(صص533-532)
 یکشنبه 19 اسفند 1363: ...امروز هم عراق، چند شهر را زده است؛ رامهرمز، اندیمشک، نهاوند، بانه، مریوان، آبادان، اصفهان، تبریز و ما هم چند شهر عراق را با توپ و چند شهر را با هواپیما زده‌ایم؛ جوّ جامعه ملتهب است... شب، جلسه شورای مرکزی حزب داشتیم. برای بحث در سرنوشت حزب، به جائی نرسیدیم. شب، خبر دادند که عراق، اعلان کرده است تهران را [با موشک] می‌زند. در عکس‌العمل [علیه عراق] مقداری بحث کردیم و تصمیم‌گیری به عمل آمد. درباره حفاظت از تهران و اصفهان، دستور خاصی صادر شد.(ص533)
 دوشنبه 20 اسفند 1363: ...تا ساعت یازده و نیم [شب]، بیدار ماندم. دکتر [حسن] روحانی اطلاع داد که حمله آغاز شده است. اسم عملیات «بدر» و رمز آن «یا فاطمه‌الزهراء(س)» است. گفت در دو محور [عملیاتی با نیروهای عراقی] درگیر شده‌اند و خط دشمن را شکسته‌اند. به آقای خامنه‌ای هم اطلاع دادم. ساعت سه بامداد، با صدای شلیک ضدهوائی‌ها، بیدار شدم. معلوم شد عراق با هواپیما به تهران حمله کرده است.(صص538-535)
 سه‌شنبه 21 اسفند 1363: ...هر سه قرارگاه، خط دشمن را شکسته‌اند و مقداری پیشروی کرده‌اند ولی به همه اهداف نرسیده‌اند. بمب هواپیمای عراقی دیشب، به دو منزل در خیابان ظفر و زرگنده [در شمال تهران] اصابت کرده... زدن کرکوک عراق با موشک، باعث وحشت آنها شده و سکوت کرده‌اند. احمدآقا اطلاع داد که با توجه به حمله عراق به تهران، امام منع زدن بغداد را برداشته‌اند. به قرارگاه گفته شد که موشک را برای زدن مناطق حساس بغداد، آماده کنند. ما امروز از نیمه شب، پیشنهاد سازمان ملل را پذیرفته‌ایم و دست به حمله نزده‌ایم ولی امروز، عراق حملات کم توفیقی داشته است. عصر، جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتیم. سرپرستان گروههای برنامه‌ریز [دانشگاهها] را تعیین کردیم. سپس با سران قوا، درباره جنگ و موشک زدن به بغداد، به مشورت نشستیم. قرار شد امشب، [به بغداد موشک] نزنیم. دستور خاموشی شب را در تهران دادیم.(صص540-538)
 چهارشنبه 22 اسفند 1363: ...فشار نیروی عراقی به نیروهای قرارگاه نجف، زیاد است و نیروهای ایرانی قرارگاه نوح، به جای اول برگشته‌اند. پل‌ها هنوز وصل نشده است. وضع ناراحت کننده است و اخبار حمله عراق به شهرهائی مثل اصفهان، رشت و... بیشتر ناراحت کننده است... شب، سران قوا در مجلس، مهمان من بودند؛ بیشتر بحث، بر سر زدن موشک به بغداد بود. بالاخره تصویب نشد، ولی آخر شب از جبهه آقای [حسن] روحانی و دیگران اصرار کردند؛ به خاطر تأثیر آن در جبهه و شکستن روحیه دشمن و دادن روحیه به رزمندگان و مردم، موافقت شد که امشب،‌[به بغداد موشک] بزنند. درباره جنگ هم بحث شد. احتمال پذیرش آتش‌بس در صورت حفظ حضور نیروهای ایرانی در شرق دجله، در جلسه طرفدار زیاد داشت؛ اما امام موافق نیستند که فعلاً در این خصوص صحبت شود. درباره معرفی وزرای پیشنهادی جدید هم، صحبت شد. بین آقای [میرحسین] موسوی و آقای خامنه‌ای در این موضوع موافقت نیست. بحث‌های مفصلی هم دو طرف در این موضوع کردند. در مجموع اختلاف‌نظر زیادی دارند. احتمالاً، امام باید حل کنند.(صص542-540)
 پنجشنبه 23 اسفند 1363: با صدای انفجار و شلیک ضدهوائی‌ها، بیدار شدم. یک هواپیمای دشمن به تهران تجاوز کرده و دو راکت در شمال تهران به خانه‌های مسکونی زده است. ساعت سه و نیم [صبح]، موشکی به بغداد زده‌اند و لابد این حمله عراق و حمله به تبریز همزمان با تلافی موشک [ایران به بغداد] است... حدود ساعت نه و نیم اطلاع رسید که موشک به ساختمان بانک رافذین در قلب بغداد خورده و این تحول عظیمی در وضع جنگ و زدن شهرها خواهد بود. نمایندگان مجلس خیلی خوشحال شدند و مردم بیش از این، خوشحال خواهند بود... آقای ولایتی اطلاع داد که امام به طور شفاهی، پیامی به رهبران شوروی داده‌اند و از دادن امکانات موشکی به عراق، انتقاد کرده‌اند. مهم است و از طرف ایران به سفیر شوروی گفته شده که موشک به ما هم بدهند و قرار شد که [آقای ولایتی]، شب به لیبی بروند؛ برای آوردن موشک بیشتر که اخیراً قول داده‌اند... آقای [محسن] رضائی اصرار داشت که امشب هم، به بغداد موشک بزنیم. اکثریت مخالف هستند، با رئیس‌جمهور و احمدآقا و آقای [حسن] روحانی، در این خصوص مذاکره کردم. [طرح حمله موشکی به بغداد را مستلزم] نظر [موافق] اکثریت مسئولان جنگ، در جبهه گذاشتم. قرار شده که امشب [به بغداد موشک] نزنند.(صص543-542)
 جمعه 24 اسفند 1363: ...با رئیس‌جمهور صحبت کردم. قرار شد [در خطبه‌های نماز جمعه] در مورد مقابله، به مثل، مسئله زدن شهرها و کشتی‌ها و موشک و به کارگیری سلاح شیمیانی عراقی‌ها را به هم مربوط کنند و در نماز جمعه از موضع قدرت حرف بزنند... پیش از ظهر، احمد آقا آمد. راجع به جنگ و زدن موشک دیگری به بغداد، بحث شد. با جبهه تماس گرفتیم. عراق، بمب شیمیائی استعمال کرده که نشان استیصال عراق می‌دانند. نگرانی عمده‌ای نداشتند. نماز جمعه را آیت‌الله خامنه‌ای اقامه کردند. در اثنای خطبه دوم، در بین مردم نمازگزار، انفجار عظیمی رخ داد که 13 نفر شهید و حدود یکصد نفر مجروح شدند. مختصری خطبه قطع و سپس آیت‌الله خامنه‌ای، خطبه را ادامه دادند و تصادفاً در همان لحظه ضدهوائی‌های تهران، شروع به شلیک کردند؛ منظره جالبی پیش آمد. مردم در حالی که خیال می‌کردند، انفجار [ناشی] از بمب‌های [پرتاب‌شده از] هواپیما است، با رشادت ایستادند و شعار دادند.(صص544-543)
 شنبه 25 اسفند 1363: در محور غرب دجله، نیروها عملیات کرده‌اند و از دجله عبور و اتوبان بغداد- بصره را تصرف کرده‌اند ولی از شمال عمل نکرده‌اند که این نقطه ضعف کار است. بعداً معلوم شد که یکی از فرماندهان سپاه، مخالف [عملیات در این منطقه] بوده. حدس زدم که از همان جا، دشمن پیشدستی خواهد کرد [و دست به عملیات خواهد زد]؛ به آنها هم گفتم... یک و نیم بامداد از دفتر امام زنگ زدند و بیدارم کردند. [اخباری] از [وضع] جبهه می‌خواستند. گفتم [اخبار جبهه] جالب نیست. همان لحظه آژیرها [ی خطر حمله هوایی] بلند شد و وضعیت قرمز اعلان گردید و ضدهوائی‌ها در سراسر شهر به صدا درآمدند.(صص546-545)
 یکشنبه 26 اسفند 1363: ...خبر زدن یک موشک دیگر به مرکز بغداد رسید. هدف کاخ صدام بوده است که بعداً معلوم شد موشک به ساختمانی نزدیک کاخ صدام، در کواده شرقی اصابت کرده است. عراق، اخبار حمله موشکی [به بغداد] را سانسور می‌کند... آقایان خامنه‌ای، احمدآقا، [میرحسین] موسوی و [موسوی] اردبیلی هم آمدند. قبل از اینکه به مشورت برسیم، آقای [محسن] رضائی خبر داد که تصمیم به عقب‌نشینی گرفته‌اند. مشورت منتفی شد، ولی در [مورد] کیفیت برخورد و جبران ضعف و نحوه تبلیغات بحث شد. دستاوردهای عملیات بدر و اعلان عقب‌نشینی به مواضع مستحکم جدید تصرف شده در آبهای هور، اعلام شد و درباره شلیک موشک‌های دیگری به بغداد تصمیم‌گیری شد.(ص548)
 دوشنبه 27 اسفند 1363: ...آقای رضائی گفت [نیروها] با نظم به طور کامل عقب نشسته‌اند ولی بعضی از وسائل [جنگی جا] مانده است که قسمتی [از این وسایل هم] منهدم شده که به دست دشمنان نیفتد. حدود صد تا دویست نفر ممکن است [جا] مانده باشند... ظهر، خبر رسید که سومین موشک زمین به زمین به ساختمان جدید البناء وزارت خارجه بغداد، اصابت کرده است. صدای انفجار، مراسم جشنی را که صدامیها [بابت عقب‌نشینی نیروهای ایرانی] راه انداخته بودند، به هم زده و [صدای انفجار موشک] همراه صدای سخنران [مراسم] از رادیو پخش شده [است]... تلفنی با رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و احمدآقا و... درباره جنگ صحبت کردم. عراق اعلام کرده است که فضای ایران را، برای هواپیماهای مسافربری ناامن می‌کند؛ ما هم تهدید غیرمستقیم کردیم.(صص550-548)
 سه‌شنبه 28 اسفند 1363: اول وقت، خبر دادند که یک موشک دیگر، به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زده شده. احمدآقا تلفنی گفت؛ خبرگزاریهای خارجی گفته‌اند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی «الدوره» در بغداد اصابت کرده است؛ مهم است. گفت که مصطفی فرزند آقای خامنه‌ای که در جبهه بوده، اطلاعی از ایشان در دست نیست... آقایان صیاد و محسن رضائی از جبهه آمدند و گزارش عملیات را دادند. باز هم [در مورد عملیات در جبهه‌ها] اختلاف‌نظر پیدا کرده‌اند. توفیق کم عملیات بدر و نیز تأخیرهای مکرر، معلول اختلاف نظر فرماندهان است. شب، در دفتر رئیس‌جمهور، جلسه‌ای برای عملیات تشکیل شد. نظر صیاد را تأیید کردیم و برای اجرای پیشنهادش، اختیارات را به او دادیم. آقای رضائی ناراحت شد.(ص550)
 چهارشنبه 29 اسفند 1363: ...بعد از جلسه، به خاطر ضیق وقت و به پایان رسیدن سال جاری، تلفنی نظر تأیید شورای نگهبان را [درباره لایحه بودجه سال 1364] گرفتم و لایحه بودجه سال 1364 را ابلاغ کردم و به طرف منزل آمدم که موقع سال تحویل، در منزل باشم. در بین راه [از رادیوی اتومبیل شنیدم که] وضعیت قرمز اعلام شد و ضدهوائی‌ها فعال شدند. لحظه تحویل سال که پیام امام [از تلویزیون] پخش می‌شد، برق شهر خاموش شد. شب با سران قوا، مهمان احمد آقا بودیم. امام هم در جلسه شرکت کردند. مقداری با ایشان درباره [پرتاب] موشک زمین به زمین به بغداد و مقابله به مثل با عراق و برنامه‌های آینده جنگ صحبت کردیم. به منزل آمدم و آخرین صفحات خاطرات سال 1363 را نوشتم... در جمع‌بندی نهائی آخر سال که بخشی از آن در جلسه امشب منزل امام هم مطرح شد، [عبارت بودند از]: اختلافات فرماندهان ارتش و سپاه و دوگانگی سلیقه‌ها در نحوه جنگ که باعث تأخیرهای مکرر و اتلاف وقت شده و ضررهای زیادی هم وارد کرده [است] و حمایت‌های بی‌دریغ استکبار و ارتجاع از صدام و دادن چراغ سبز [به رژیم عراق]، برای هرگونه شرارت و ارتکاب جنایت و نقض مقررات بین‌المللی به منظور جبران ضعف [حزب] بعث عراق در جبهه‌ها و تضعیف روحیه مردم ایران، فصل مهم تاریخ شرم آوری برای مدعیان دموکراسی و حقوق بشر و نظم جهانی است.(صص553-552)

---------------------------------------------

نقد و نظر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
سال 63 را به راستی باید یکی از سالهای پرتنش دوران جنگ تحمیلی دانست. در این ایام گرچه امور داخلی رو به سامان دارد، اما فشارها و تنگناهای گوناگون خارجی افزایش چشمگیری می‌یابد؛ هجمه موشکی به نفتکش‌های حامل نفت ایران با هدف به صفر رساندن در آمدهای ارزی کشور که با مقاومت ایران و مقابله به مثل، تبدیل به جنگ نفتکش‌ها می‌شود، کلید خوردن پروژه هواپیماربایی به منظور فشار شدید بین‌المللی بر جمهوری اسلامی، به کارگیری گسترده سلاح شیمیایی، حمله موشکی و هوایی به مناطق مسکونی شهرهای بزرگ و کوچک ایران، بمب‌گذاری در مناطق پر تردد به ویژه در تهران همچون میدان راه‌‌آهن، میدان شوش و نماز جمعه تهران و تهدید صریح عراق به ناامن کردن آسمان کشور برای هواپیماهای مسافربری از جمله مواردی‌اند که اجماع نیروهای مخالف استقلال ایران در آن کاملاً مشهود است. خوشبختانه مقاومت شجاعانه مدیریت کشور در برابر این گونه اقدامات جبهه ارتجاع عرب و غرب علیه ایران از یک سو و از دیگر سو کشاندن دامنه ناامنی‌ها به سوی عاملان تشنج‌آفرینی‌ها موجب استمرار نیافتن برخی از این قبیل تحرکات می‌شود. یادداشت‌های سال 63 جناب آقای هاشمی رفسنجانی تا حد قابل توجهی فضای آن روز کشور را بیان می‌دارد، هرچند ایشان در کتاب «به سوی سرنوشت» شاید بیش از خاطرات سالهای قبل خویش شیوه اختصارنویسی را به کار می‌گیرد و حتی در ارتباط با برخی موضوعات که مایل نیست خواننده به برداشت روشنی دست یابد به مبهم‌نویسی گرایش می‌یابد. توسل به این روش، مطالعه‌کنندگان اثر را ناخودآگاه به سوی تصورات ذهنی‌ و گمانه‌زنی سوق می‌دهد. همچنین هرچه نگارنده به لایه‌های درونی نزدیکتر می‌شود از قلم افتادگی‌ها فزونی می‌یابد که البته برای کسانی که به طور تخصصی به تاریخ نمی‌پردازند چندان ملموس نیست. با این وجود خاطرات این شخصیت مؤثر در انقلاب اسلامی روزشمار منحصر به فرد و فهرست نسبتاً جامعی از رخدادهاست و بعضاً دخالت دیدگاه‌ها و تمایلات مؤلف اثر در نوع انعکاس مسائل نیز نخواهد توانست از اهمیت آن بکاهد و مانع آن شود که در پژوهش‌های آتی تاریخی از این کتاب بهره‌برداری‌های راهگشا صورت گیرد.
اولین و مهمترین موضوعی که در «به سوی سرنوشت» خودنمایی می‌کند بروز تغییراتی در ارتباط با چگونگی هدایت انقلاب و جامعه توسط رهبری است. امام در این سالها به تدریج از نقش مستقیم خویش در تمشیت امور می‌کاهد. هدف از این تغییر، ایجاد فرصت برای رشد دیگر استعدادها در مدیریت و تقویت نهادگرایی و سرعت بخشیدن به روند ساختارسازی در کشور است، و نیز فراهم آوردن بستری که در آن جریانات داخل نظام بیاموزند تا روابط خود را با یکدیگر تنظیم کنند و موجودیت مخالفان فکری خود را به رسمیت بشناسند؛ براین اساس امام ترجیح می‌دهد کمتر در رقابت‌های جریانات سیاسی و چالشهای نهادها با یکدیگر به طور مستقیم وارد شود، مگر در شرایطی که بن‌بست‌ها لطمه‌ای بر منافع ملی وارد می‌کرد. سیاست کمتر ظاهر شدن امام در انظار، این شائبه را در مؤلف اثر ایجاد می‌کند که ایشان تمایل به کناره‌گیری داشته‌اند، در حالی‌که آنچه ایشان خستگی امام پنداشته است بهترین تدبیری بود که توانست بقای انقلاب را تضمین کند. ایجاد فرصت برای نیروهای جوانتر انقلاب جز از طریق کمرنگتر شدن حضور امام ممکن نبود؛ لذا شخصیت وارسته‌ای چون ایشان که منیت و نفسانیت در اعمال او راه نمی‌یابد به جای وابسته‌تر کردن امور جامعه به خویش به عنوان رهبر و بنیانگذار انقلاب ترجیح می‌دهد تا دیگران نیز در چارچوب قانون توانمندی‌های خود را عرضه دارند و کشور به سوی نهادینه شدن پیش رود: «به زیارت امام رفتم مدت زیادی، خدمتشان در اندرون نشستم. تمایل به انزوا در امام پیدا شده است. تاکید کردم که لازم است بیشتر با مردم حرف بزنند؛ احتمال کناره‌گیری کامل را مطرح کردند. درخواست کردم که دیگر نفرمایند و مصلحت نیست.» (ص463)
متاسفانه برداشت غلط از تدبیر امام موجب می‌شود تا این تدبیر ایشان بدین‌سان جلوه‌گر شود که رهبر انقلاب به دلیل مواجه شدن با ناملایماتی وظیفه خویش را به فراموشی سپرده و با یک جمله مجدداً به وظیفه خود واقف می‌گردند. در حالی‌که بنیانگذار انقلاب از چنان صلابت، استواری و جذبه‌ای برخوردار بود که نه تنها هیچ‌گونه تزلزلی در شخصیتشان راه نمی‌یافت بلکه به تمامی مسئولان و آحاد ملت نیز نیرو و قدرت می‌بخشید و از بروز هرگونه سستی و ناامیدی در میان آنها جلوگیری به عمل می‌آورد. شخصیت‌های برجسته‌ای چون آیت‌الله طالقانی با اذعان به این نکته بود که به صراحت اعلام ‌داشت هر زمان احساس خستگی می‌کردیم در ملاقاتی با امام نه تنها سستی‌ها زایل می‌شد بلکه انرژی فوق‌العاده‌ای برای تداوم مسیر سخت انقلاب می‌یافتیم. این برداشت مؤلف از تدبیر امام، شخصیت ایشان را بسیار متفاوت از واقعیت ترسیم می‌کند. مگر فردی که چنین تحولی را براساس یک تکلیف الهی به وجود آورد با کمترین سختی، آن هم در سال 63، می‌توانسته وظیفه اسلامی خود را نسبت به جامعه فراموش کند؟ یا اگر به فرض امام در این سال احساس وظیفه می‌کرد که از صحنه خارج شود با یک جمله در تشخیص وظیفه دچار تردید می‌شد؟ البته ممکن است جناب آقای هاشمی اجرای این تدبیر امام را زودهنگام پنداشته و نظری دال بر ضرورت استمرار نظارت پدرانه ایشان در امور در همان حد گذشته داده باشد که تا حدی منطقی به نظر می‌رسد. این مشی امام یعنی تقویت ساختارها در کشور تبعاتی را نیز در پی داشت و آن اینکه بعضاً در بن‌بست‌ها در برابر نظرات ارشادی امام نیز چالشهایی ایجاد می‌شد که برای جامعه تحمل آن بسیار سخت بود، اما رهبری انقلاب بزرگوارانه از کنار آن می‌گذشتند تا جامعه در مسیر رشد مورد نظر قرار گیرد: «تقاضای رای اعتماد به دولت در دستور بود [آقای میرحسین موسوی] نخست‌وزیر صحبت کرد. مخالفین حرفهای مهم و تازه‌ای نگفتند [احمد] آذری قمی [نماینده قم] در مورد تائید امام از دولت، اظهارات بدی کرد که خالی از اهانت به امام نبود و در مجلس مورد اعتراض قرار گرفت.» (ص223)
اینکه نصیحت پدرانه امام در مجلس توسط عده‌ای نه تنها مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت بلکه مورد هجمه نیز واقع می‌شد هرگز واکنش ایشان را به دنبال نداشت؛ زیرا هدف رشد بود که از این طریق حاصل می‌شد. البته این رشد تبعاتی نیز داشت که در عملکردها و موضعگیری‌های افرادی چون ‌آقای آذری قمی رخ می‌نمود. برای روشن شدن میزان بهایی که امام حاضر بود برای رشد نهادها و مردم بپردازد مرور این روایت از آقای هاشمی خالی از لطف نخواهد بود: «در مورد انتخابات بحث شد. امام فرمودند، بعضی از جاها که ائمه جمعه و روحانیون سرشناس دخالت کرده‌اند، ناموفق بوده‌اند و این را نشان استقلال فکری مردم می‌دانستند.» (ص70) امام برای این استقلال فکری که لازمه رشد است ارزش بسیاری قائل بودند، اما این بزرگواری ایشان نباید موجب آن می‌شد که افراد در مسیر بی‌احترامی قرار بگیرند. جناب آقای هاشمی دربرابر اهانت نماینده قم واکنش شایسته‌ای از خود بروز می‌دهد، بدون آنکه از برخی موضعگیریهای خود در قبال نظرات این «پیردانا» عدول کند.
برای نمونه، امام در سال 61 رهنمودی صریح خطاب به مدیریت مجلس داشتند که توجه به آن می‌توانست از بروز بسیاری از ضعف عملکردها در نمایندگان جلوگیری کند: «سه‌شنبه 9 شهریور... نمایندگان مجلس، فرماندهان سپاه، سفرا و کارداران و ائمه جمعه پاوه با امام ملاقات داشتند. من مقداری صحبت کردم و سپس امام صحبت کردند و از تصمیم جمع زیادی از نمایندگان و مسئولان در خصوص مسافرت به مکه انتقاد کردند.» (پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی‌رفسنجانی در سال 1361، انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم 1380، ص236)
برای آشنایی بیشتر با نظرات امام در این سخنرانی وقتی به سایر منابع نیز رجوع می‌کنیم این‌گونه می‌یابیم: «الان چند روز است که به من مکرر گفته شده است که دارد مملکت برای این توجهی که دارند به سفر حج، فلج می‌شود، وکلای مجلس می‌خواهند همه مشرف، 140 نفر یا بیشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، می‌گویند، آقای هاشمی فرموده‌اند که این تعطیلی آنهاست، لکن ما فکر این بکنیم که ما امروز تعطیل داریم؟ ما امروز در این وضع که کشور ما دارد، استفاده از تعطیلی کنیم.» (صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره)، سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی، جلد نهم، ص515) حال برای اینکه روشن شود افرادی چون آقای آذری قمی بر اساس کدام مقدمات، نه تنها قدردان رهنمودهای پیردانای انقلاب نبودند بلکه بعضاً جسارت‌هایی نیز داشتند مناسب است دفاع آقای هاشمی را از تصمیم خویش مرور کنیم: «در جلسه علنی امروز راجع به تعطیل سه هفته‌ای مجلس و سفر نمایندگان به مکه صحبت کردم و با توجه به اظهارات امام در ملاقات با نمایندگان، علل این تعطیلی را توضیح دادم.» (همان، ص240)
در پاورقی مربوط به این مطلب به نقل از مجموعه نطق‌های قبل از دستور آورده شده است: «1- در بخشی از این نطق آمده است: «من با صراحت گفتم حج واجب باشد هیچ‌کس حق ممانعت را ندارد؛ آقایانی که واجب است مکه بروند، حتماً بروند و جلویشان گرفته نشود، خودشان هم نمی‌توانند منصرف شوند چون وظیفه است و اگر با رفتن آقایان امکان ادامه کار مجلس نیست بعضی آقایانی که در کشور هستند در محلهای انتخاباتی‌شان و یا در جاهای دیگر که امروز حضورشان نیاز است خدمت کنند و برنامه‌تان را بهم نزنید.» (هاشمی‌رفسنجانی، نطقهای قبل از دستور سال 1361، جلد دوم، دفتر نشر معارف انقلاب، 1380) از آنجا که کسب مجوز از مدیر هر تشکیلاتی که فرد متقاضی سفر حج موظف به ارائه خدمت در آن است شرط استطاعت است چگونه آقای هاشمی معتقدند «هیچ‌کس حق ممانعت ندارد»؟ مدیریت مجلس می‌توانست برای جلوگیری از به تعطیلی کشیده شدن قوه مقننه، براساس یک قاعده ساده مدیریتی اجازه سفر به بخشی از نمایندگان ندهد نه اینکه بعد از رهنمود امام اینگونه واکنش نشان دهد. البته صحت رهنمود امام دستکم به اعتراف آقای هاشمی در سال بعد در تاریخ به ثبت می‌رسد: «مجلس از امروز تا دهم مهرماه تعطیل است. بسیاری از نمایندگان به مکه می‌روند، کار خوبی نیست تبعیض است و بدنامی دارد.» (آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 62، به اهتمام مهدی هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 81، ص257) نکته قابل تامل در این زمینه این‌که در سال 63 درخواست آقای ربانی املشی برای سفر حج را با قاطعیت رد می‌کند. آقای [محمد مهدی] ربانی املشی هم، تلفنی اجازه رفتن به مکه را می‌خواست، که موافقت نکردم. (ص248)
آنچه آقای هاشمی به عنوان بدنامی و تبعیض یاد می‌کند حاصل بی‌توجهی به رهنمودهای امام است که متاسفانه این شاگرد برجسته ایشان با کم‌توجهی به آن، هم راه را بر آسایش‌طلبی نمایندگان می‌گشاید و هم زمینه را برای عملکردهایی از نوع آنچه آقای آذری قمی از خود بروز می‌دهد: «بعضی از نمایندگان در این دوره به ماشین پیکان قانع نیستند و ماشین بنز یا تویوتا می‌خواهند. وضع روحیه‌ها خیلی فرق کرده است؛ حدود صدنفر [در این مورد] نامه نوشته‌اند.» (ص204)
در شرایطی که کشور به شدت از کمبود ارز رنج می‌برد و نمایندگان مجلس می‌بایست الگوی جامعه در امر ساده‌زیستی باشند درخواست برخورداری از لوکس‌ترین ماشین‌های خارجی را باید نتیجه بی‌توجهی به رهنمودی خیرخواهانه در مجلس اول دانست.
همان‌گونه که مطلعیم سال 63 مقارن است با پایان عمر مجلس اول (که فراز و فرودهای بسیار داشت) و شکل‌گیری مجلسی همگون‌تر. هرچند با ختم غائله «بنی‌صدر- مجاهدین خلق» در سال 60 اقلیت مرتبط با آنان تا پایان این مجلس کاملاً منفعل شده و همین امر به تدریج زمینه بروز دو دستگی در جریان اکثریت را فراهم آورده بود. اما با شکل‌گیری مجلس دوم همین تغییر و تحولات، صف‌بندی پررنگ‌ جدیدی را در قالب یک اکثریت طرفدار دولت آقای میرحسین موسوی و یک اقلیت منتقد آن به وجود آورد. ویژگی‌ این فصل از دوران انقلاب که آن را از سایر فصول متمایز می‌سازد همراهی کامل سیاسی سه قوه با یکدیگر است. در این میان جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی به عنوان ریاست مجلس نقش ویژه‌ای در هدایت و هماهنگی سه قوه بر اساس پذیرش آنان ایفا می‌کند. همراهی فوق‌العاده حاج احمد آقای خمینی نیز بر کارکرد و قدرت چنین نقشی می‌افزود. مجموعه این مسائل، ناخواسته - و شاید هم خواسته- نقش هماهنگی قوا را که بر اساس قانون اساسی (قبل از ترمیم) برعهده ریاست‌جمهوری بود به ریاست مجلس شورای اسلامی منتقل می‌ساخت. بسیاری از صاحبنظران بر این اعتقادند که شرایط دشوار و پیچیدگی‌های سیاسی این ایام موجب می‌شد ریاست مجلس نقشی بسیار فراتر از رهبری یک قوه ایفاء نماید، اما قرائنی نیز حکایت از فراهم شدن زمینه‌های شکل‌گیری مشی مدیریتی متمرکز سهل‌گرایانه (سانترالیسم) در این دوران دارد که با آنچه امام با آینده‌نگری خویش در ذهن داشتند و به آن اشاره شد چندان تطابق ندارد. اگر به هر دلیل این نگرش تمرکز گرایانه- هرچند از روی ایثار و فداکاری برای انقلاب- مدل‌سازی و نهادینه می‌شد قطعاً سرنوشت انقلاب به گونه دیگری رقم می‌خورد. البته رو به بهبود بودن نقاهت ناشی از ترور آیت‌الله خامنه‌ای موجب می‌شد که امام حساسیت خود را نسبت به این نوع مدیریت بعضاً بروز دهد.
برای نمونه، روایت آقای هاشمی در مورد رسیدگی به وضعیت ستاد انقلاب فرهنگی و دانشگاه‌ها به صورت شورایی تا حدودی مؤید این نظر است: «[شیخ حسن] صانعی [از دفتر امام] تلفن کرد و گفت ما تصمیم گرفته‌ایم و خدمت امام هم گفته‌ایم.» (ص411) گرچه مرجع این «ما» چندان مشخص نیست با این وجود امام مجدداً پیامی ارسال می‌دارند که نشان از حساسیت ایشان به تمرکزگرایی دارد: «آقای [شیخ حسن] صانعی، تلفنی از امام دستور ابلاغ کرد که سعی کنیم در مورد ستاد انقلاب فرهنگی با آقای خامنه‌ای به وحدت نظر برسیم و نتیجه را به امام پیشنهاد نمائیم.» (ص413) اینکه آقای هاشمی می‌توانست به دلیل همراه بودن آقایان میرحسین موسوی و موسوی اردبیلی (رؤسای دو قوه دیگر) با ایشان با سرعت بیشتری تصمیم بگیرد، به جهتی حسن محسوب می‌شد اما قطعاً سرعت مناسب تنها ملاک سنجش صحت امور نمی‌تواند محسوب شود. در واقع امام اهمیت اصلی را به رشد متوازن همه نهادهای قانونی می‌دادند؛ لذا تلاش می‌کردند تا با کمرنگ‌تر کردن حضور خویش، نهادگرایی را در کشور تقویت نمایند تا امور کشور ولو با سرعت کندتر اما با مشارکت جمعی به پیش رود. مصداقی دیگر از خاطرات آقای هاشمی این مهم را روشن‌تر می‌سازد: «آقای [شیخ حسن] صانعی از طرف امام پیغام داد که من با مخالفان فرماندهی سپاه صحبت کنم. بنا بود، خود امام با آنها صحبت فرمایند. رئیس‌جمهور در این مورد نظر مخالف داده‌اند و امام منصرف شده‌اند. گفتم روز شنبه، خدمت امام خواهم رسید.» (ص431) آقای هاشمی اقدام در این زمینه را منوط به دیدار مجدد امام می‌کند تا شاید نظر ایشان را در یک فرصت حضوری تغییر دهد، اما ظاهراً امام بر همان مشی خود مبنی بر مشارکت همه در تصمیم‌گیری‌ها اصرار می‌ورزند: «خدمت امام رسیدم. راجع به ملاقات امام در یک جلسه‌ای با فرماندهان سپاه و مخالفان آنها و نصیحت مخالفان و ضبط مذاکرات، نظر موافق دادم. قبلاً هم نظر خود امام، همین بوده است. ولی آقای رئیس‌جمهور مصلحت نمی‌دانند که مخالفان برای ملاقات با امام دعوت شوند. قرار شد در این مورد با رئیس‌جمهور مذاکره شود.»(ص433) در این ملاقات نیز امام ایشان را به تصمیم‌گیری جمعی دعوت می‌کنند.
خواننده «به سوی سرنوشت» رعایت این اصل اساسی مورد نظر امام را در برخی از تلاش‌های قابل تقدیر ریاست محترم مجلس وقت که قطعاً به منظور پیشبرد سریع مسائل صورت می‌گرفته، درنمی‌یابد. مسئول محترم قوه مقننه به کرات همان‌گونه که در کتاب آمده به نیروهای زیرمجموعه دو قوه دیگر دستورات اجرایی می‌دهد؛ یا آنان را از اتخاذ تصمیمی بازداشته یا به انجام امری وامی‌دارد، در حالی‌که به دلیل نزدیکی و قرابت ایشان با سایر رؤسای قوا این خواسته‌ها می‌توانست با رعایت سلسله مراتب منعکس گردد. از آنجا که دستور دادن به مدیریت‌های تابعه سایر قوا حتی در چارچوب هماهنگی بین سه قوه نیز نمی‌توانست معنا پیدا کند، بدون شک مانع از رشد متوازن نهادهای قانونی کشور می‌شد: «به آقای دکتر ولایتی [وزیر خارجه] تلفنی تذکر دادم که راجع به آمدن نظار سازمان ملل به ایران [در مورد نظارت بر آتش‌بس شهرها] جدی‌تر عمل کنند.»(ص163)، «به [آقای ایرج فاضل] وزیر فرهنگ [و آموزش عالی] گفتم که مشکل سربازی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی را حل کند.» (ص457)، «با وزیر مسکن هم درباره تسریع در تحویل زمین به تعاونی‌های مسکن، تلفنی گفتگو کردم.» (ص266)، «به نظر می‌رسد [دادستانی انقلاب] کار خوبی نکرده [است]، تذکر دادم که آزادشان کنند.»(ص272) چنین امر و نهی‌هایی از سوی رئیس‌ یک قوه به مدیریت‌های تحت‌نظر سایر قوا صرف‌نظر از بجا بودن یا نبودن آن یا حتی از سر انگیزه‌مندی برای پیشبرد امور، در یک چارچوب کلان مورد تأمل خواننده کتاب قرار خواهد گرفت، به ویژه آن‌که جناب آقای هاشمی باز هم از سر مسئولیت‌پذیری فوق‌العاده، بسیاری از نهادهای جمعی را در خود خلاصه می‌کند؛ هیئت امنای دانشگاه آزاد را ایشان نمایندگی می‌کند، و در هیئت امنای بنیاد تاریخ و هکذا شورای سرپرستی صدا و سیما که با دستور امام در سال 62 قرار بود با عضویت سران سه قوه برگزار شود نیز به حضور ریاست مجلس کفایت می‌گردد: «در جلسه علنی، انتخابات، برای تعیین نمایندگان مجلس در شورای سرپرستی صدا و سیما برگزار شد. به امر امام، من پیشنهاد کاندیداتوری را پذیرفتم؛ خودم مخالف بودم، ولی می‌دانم به خاطر مشکلاتی که پیش آمده، راه‌حل همین است و نظر امام صائب است. قرار است از دولت و شورای عالی قضایی (قوه قضائیه) هم، سران انتخاب شوند...»(آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی‌رفسنجانی در سال 1362، به اهتمام مهدی هاشمی، سال 81، ص235)
در سال 63 معلوم نیست چگونه رهنمود امام در مورد آقای هاشمی صدق می‌یابد و اثری از رؤسای سایر قوا در شورای سرپرستی صدا و سیما نیست. آیا بر اساس تصمیم جمعی، نمایندگی سه قوه در شخص آقای هاشمی خلاصه می‌شود؟ پاسخ این سوال چندان روشن نیست و خاطرات آقای هاشمی نیز در این زمینه ساکت است، اما در سایر موارد، توافق جمعی را اعلام می‌دارد: «شب، سران قوا در منزل ما مهمان بودند. درباره پناهندگی مقام «سیا» [سازمان اطلاعات مرکزی] آمریکا به ایران و مسائل جنگ و هواپیما‌ربائی و... بحث شد از اقداماتی که بعد از واگذاری اختیارات دو هیأت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی و بنیاد تاریخ [انقلاب اسلامی] به من، انجام گرفته، گزارش دادم؛ تشکر کردند.»(ص285) البته نفس از مدار خارج کردن هیئت مؤسس یا امنا نمی‌تواند قابل دفاع باشد؛ زیرا اگر واقعاً اعضای هیئت امنای دانشگاه آزاد فرصت نمی‌کردند در یک کار جمعی مشارکت جویند با چه توجیهی یک وظیفه جمعی را به یک مسئولیت فردی مبدل ‌نمودند؟ اینکه اسماً مسئولیتی را در یک کار جمعی برای تصمیم‌سازی و هدایت مجموعه‌ای حساس و تعیین کننده بپذیرند، اما در عمل به گونه دیگری این وظیفه دنبال شود از دو سو مورد سؤال است؛ سؤالی متوجه اعضای هیئت امنای واگذار کننده مسئولیت و سؤالی متوجه فرد قبول کننده وظیفه دیگران. این نوع عملکرد در سطحی وسیعتر مثل آن است که همه اعضای یک مجلس قانونگزاری مسئولیت خود را به یک فرد واگذار کنند تا او به جای جمع سریعتر بتواند تصمیم بگیرد و سپس در پایان، گزارش کار خود را به جمع ارائه دهد. تبعاتی که بعدها به دلیل صوری بودن هیئت امنا ایجاد شد خود بهترین گواه بر بروز خطایی غیرقابل جبران است.
در مورد شورای سرپرستی صداوسیما، اما هیچ ذکری از موضوع واگذاری مسئولیت رؤسای دو قوه دیگر به آقای هاشمی‌رفسنجانی بعد از رهنمود امام در خاطرات سالهای 62 و 63 به میان نیامده است. براساس رهنمود رهبری انقلاب- همان‌گونه که از خاطرات سال 62 نقل شد- به منظور حل مشکلات و اختلافات در رسانه ملی قرار می‌شود رؤسای سه قوه به عضویت شورای سرپرستی آن درآیند، اما این فقط رئیس قوه مقننه است که همه امور با تصمیم او در رسانه ملی به پیش می‌رود: «اخوی محمد [رئیس سازمان صداوسیما] تلفنی گفت که آقای امامی کاشانی مصاحبه‌ای کرده است. غیرمستقیم و به طور تلویحی، جواب اظهارات من در مجلس در مورد قلمرو اختیارات شورای نگهبان را داده است. گفتم بهتر است پخش شود.» (ص246) در این باب، نفس هماهنگ کردن موضوعاتی که حتی به طور تلویحی به مواضع آقای هاشمی پرداخته باشد موضوعیت دارد، نه اینکه مجوز پخش دریافت دارد یا خیر.
نکته دیگری که در همین زمینه برای خواننده محل تأمل خواهد بود تضعیف بالاترین مرجع جمعی در مورد جنگ یعنی شورای عالی دفاع است. براساس آنچه از این کتاب در مورد این نهاد دریافت می‌داریم عمدتاً مسائل غیرمهم در آن طرح می‌شود و مسائل اساسی جنگ در خارج از این شورا در جمعی بسیار محدودتر مورد بررسی قرار می‌گیرد: «عصر، جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. در این جلسه، بودجه تبلیغات منطقه کردستان و لغو شش ماه احتیاط خدمت وظیفه پزشکان تصویب شد. جلسه‌ای با سران قوای مسلح، در دفترم داشتم، راجع به پیشنهاد ژاپن [به سازمان ملل] مبنی بر اجازه دادن به عراق برای استفاده از خلیج‌فارس و [اعلام] آتش‌بس در [منطقه] خلیج‌فارس بحث شد.» (ص119)
همان‌گونه در این فراز از خاطرات آقای هاشمی مشهود است موضوع پیشنهاد ژاپن بلافاصله بعد از جلسه شورای عالی دفاع در جلسه‌ای محدودتر با محوریت ایشان مورد بررسی قرار می‌گیرد: «عصر، در جلسه شورای عالی دفاع شرکت کردم. بحث بیشتر در مورد ترمیم حقوق ارتشی‌ها بود. سپس با فرماندهان سپاه و نیروی زمینی و رئیس‌جمهور داشتیم. طرح‌های آقایان محسن رضایی و صیاد [شیرازی] را برای آخرین بار، مورد بحث قرار دادیم.» (ص273) در این فراز نیز مسائل اساسی مربوط به جنگ بلافاصله بعد از پایان جلسه شورای عالی دفاع به عنوان بالاترین مرجع جمعی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.
این مشی بتدریج خواننده آثار جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی را به این جمع‌بندی نزدیک می‌کند که ایشان فعالیت فرد محورانه را بر فعالیت جمعی ترجیح می‌دهد. شاید همین استنباط در مورد حزب جمهوری اسلامی کمی شتابزده باشد؛ اما به طور قطع نوع تعامل ریاست‌ محترم مجلس با این فعالیت جمعی نیز بر اساس شیوه ایشان مورد تأمل قرار خواهد گرفت: «عصر به جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] نرفتم؛ به جهت کمی علاقه...» (ص95)، «در شورای مرکزی حزب شرکت نکردم و بیشتر به مطالعه گزارشها پرداختم.» (ص116)، «عصر، در جلسه حزب [جمهوری اسلامی] شرکت نکردم و افطار را به خانه آمدم. شب هم زود خوابیدم.» (ص138)، «عصر،‌ در جلسه حزب [جمهوری اسلامی] شرکت نکردم. در دفترم گزارشها را خواندم.» (ص260)، «به جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] نرفتم؛ جواب نامه [جامعه] مدرسین [حوزه علمیه] قم را کامل کردم.» (ص292)
جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی علت بی‌توجهی به حزب را یک بعدی شدن آن اعلام می‌دارد؛ انتقادی که چندان به دور از واقعیت نیست، اما آیا ایشان قادر نبود با سرمایه‌گذاری روی حزب این تشکل را از وضعیتی که در آن گرفتار آمده بود رهایی بخشد؟ همان‌گونه که اشاره شد، در آن سال‌ها رئیس قوه مقننه به عنوان مرکزیتی در آمده بود که جناح چپ کاملاً محوریتش را پذیرفته بودند و جناح راست نیز به دلیل تعیین کنندگی نقشش ناگزیر از تعامل با ایشان بودند. اما اینکه چرا از این پتانسیل برای حل مشکلات حزب استفاده نمی‌شود و غیبت در جلسات شورای مرکزی بر حضوری فعال و تعیین کننده ترجیح داده می‌شود، بحثی نیست که بتوان به سهولت از کنار آن عبور کرد؛ زیرا نیروهای قابل توجهی در درون شورای مرکزی حزب همچون آقایان: مهاجری، بهشتی، اژه‌ای، میرحسین موسوی و ... به لحاظ فکری کاملاً هماهنگ با آقای هاشمی بودند. افرادی چون آقای جاسبی (قائم‌مقام حزب) هم به دلیل نفوذ و قدرت ایشان همه امورشان را هماهنگ می‌کردند و از این طریق تبعیت داشتند. جریان مؤتلفه موجود در شورای مرکزی نیز مقاومت چندانی در برابر تصمیمات صریح آقای هاشمی نداشت، بنابراین می‌توان گفت که ایشان چندان تمایلی به وقت گذاشتن روی مسئله حزب نداشته است. این برداشت بدان معنا نیست که حزب دارای مسائل و مشکلات مبنایی نبود، امّا بی آن که خواسته باشیم متعرض ناهمگونی‌های جناح‌های داخلی حزب شویم که هر یک از تشکلی در بیرون از حزب هدایت می‌شدند، براین نکته تاکید می‌کنیم که آقای هاشمی می‌توانست در صورت تمایل، به انسجام حزب کمک نماید. این، مسئله‌ای است که از سوی آیت‌الله خامنه‌ای نیز مورد گوشزد قرار می‌گیرد: «راجع به حزب [جمهوری اسلامی] هم کمی بحث کردیم؛ آقای خامنه‌ای از کم‌توجهی من به حزب گله داشت، من گفتم جناح بازی‌ها در حزب مایه دلسردی است.» (ص269)
از جمله نکات برجسته خاطرات 63 آقای هاشمی‌رفسنجانی انعکاس دقیق حساسیت‌های امام در مورد لحاظ کردن مقتضیات روز و مبانی دینی به صورت همزمان است. از نظر ایشان گردش شایسته امور مملکتی و رعایت موازین شرعی، به مثابه دو روی یک سکه به شمار می‌آمد. لذا به منظور حفظ موازنه در این زمینه گاهی شورای نگهبان را مورد تأیید قرار می‌دادند و تضعیف کنندگان این نهاد تعیین کننده را سرزنش می‌کردند؛ به مناسبت‌هایی نیز به حمایت جدی از مجریان اداره کشور می‌پرداختند و از برداشتهای ضعیف این شورا از مبانی دینی انتقاد می‌کردند. در این میان، جایگاه آقای هاشمی‌رفسنجانی که به دلایلی نقش رهبریت جناح مجریان و به اصطلاح چپ را برعهده گرفته بود حائز اهمیت است. ایشان در این دوران حساسیت قابل تقدیری دارد که به اسلام انگ طرفداری از سرمایه‌داری نخورد، دقت‌نظری که به طور جدی امام آن را تقویت می‌نمود: «آقای عسگر اولادی آمد... می‌خواست نتیجه بگیرد که دولت خوب عمل نکرده است. بر ضرورت همکاری بیشتر من با جامعه مدرسین اصرار داشت... به ایشان توصیه کردم که لازم است انقلاب را از اتهام ناروای طرفداری از سرمایه‌داران دور کنیم.» (ص382)، همچنین در فرازی دیگر آقای هاشمی خطاب به اعضای حزب مؤتلفه همین نگرانی را گوشزد می‌نماید: «عصر،‌ جمعی از اعضای مؤتلفه [اسلامی] آمدند؛ انتقاداتی به وضع قوه قضائیه... و نیز انتقاداتی به دولت، در مورد حذف نیروهای مخالف خط خودش و ضعف مدیریتها داشتند. از عدم هماهنگی من در مجلس با خط خودشان گله داشتند. توضیحاتی دادم و خطر حمایت از سرمایه‌داری و عدم حمایت از محرومان را [به آنها] تذکر دادم.» (صص1-400)
هرچند برخی معتقدند آقای هاشمی منتقد سرمایه‌داری سنتی بعدها با طرفداران سرمایه‌داری مدرن که به مراتب پیچیده‌تر و دارای پیوندهای مستحکمتر با سرمایه‌داری جهانی است پیوند خورد، اما با این وجود همراهی مؤثر ایشان در این سال‌ها با دغدغه امام در مورد التقاط اسلام با سرمایه‌داری بسیار تعیین کننده بود، حتی اگر این همراهی را ناشی از نقش ویژه ریاست ‌مجلس در رهبری و هدایت جریان چپ بپنداریم. البته توجه ویژه به حساسیت‌های اقتصادی، بعدها جناب آقای هاشمی را از عنایت به مسائل فرهنگی دور ساخت؛ سپردن مسئولیت ستاد نماز جمعه به فردی که به هیچ وجه وجهه فرهنگی لازم برای این کار را نداشت و کم‌توجهی به رشد قشری‌گری و عدم مقابله جدی با آن، از جمله مصادیق سرگرمی فوق‌العاده به اختلافات نظری در زمینه اقتصاد به حساب می‌آید، در حالی‌که امام نسبت به قشری‌گری نیز در این سال به شدت واکنش نشان می‌دادند و لازم بود یاران ایشان این مواضع را تبیین کنند: «بخشی از فیلم عید خاص در مدرسه مجتهدی تهران را که توسط جمعی برگزار شده بود دیدم عمل مضر و تفرقه‌افکنانه‌ای است» (ص454) متاسفانه عدم مقابله فکری با این جریان موجب شد که در سال‌های بعد بتدریج چنین برنامه‌های خلاف شرع و اخلاقی گسترش بیشتری بیابد.
از جمله مسائل بسیار تأثربرانگیز در سال 63 رکود نسبی در فعالیتهای نیروهای مدافع ایران برای پایان دادن به فتنه و تهدیدات دشمن در جبهه‌هاست. جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی بخشی از علت را دشوار بودن ایجاد وحدت فرماندهی بین ارتش و سپاه عنوان می‌نماید و بخش دیگر را به برخوردهای سیاسی فرماندهی سپاه نسبت می‌دهد، هرچند این نظر را به نقل از دیگران عنوان می‌دارد و در مجموع در این زمینه نوعی سهم‌خواهی را دخیل می‌پندارد: «آقای [محسن] رفیق‌دوست [وزیر سپاه پاسداران] هم آمد... از موضع سپاه در رابطه با عملیات و جنگ انتقاد کردم». (ص215)، «سؤظن دیگری برای بعضی پیش آمده که فرماندهان سپاه از طریق تأخیر عملیات درصدد کسب امتیازات بیشتراند؛ من این سوءظن را قبول ندارم.» (ص248)، «از اینکه با تشکیل وزارت اطلاعات، سپاه قدرتی را از دست می‌دهد و آقای [محمد محمدی] ری‌شهری برای گرفتن نیروهای اطلاعاتی سپاه، فشار می‌آورد، ناراحتند، بعضی‌ها هم، این‌گونه مسائل و نیز موضوع بدست آوردن امتیازات بیشتر را، عامل رکود عملیات در جبهه‌ها می‌دانند» (ص259)، «آقای رئیس‌جمهور، تلفنی گفتند، اعلان نیازها برای عملیات از طرف سپاه، آن قدر زیاد است که قسمتی قابل تامین نیست و احتمال دارد، بهانه‌ باشد.» (ص319)
طرح شائبه برخوردهای سیاسی فرماندهی سپاه- که صحت آن چندان هم غیرمحتمل نیست - بدون ریشه‌یابی علل آن نمی‌تواند چندان کمکی به شناخت تاریخی مخاطب نماید. جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی بعد از پذیرش مسئولیت در مورد جنگ به صراحت در میان فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی در جبهه‌ها راه‌حل‌های سیاسی را برای خاتمه جنگ مطرح می‌سازد که به هیچ وجه به مصلحت نبود و می‌بایست این دیدگاه‌ها صرفاً با فرماندهی کل قوا در میان گذاشته می‌شد. طرح انتقال کانون تعیین سرنوشت جنگ از میادین رزم‌ به عرصه سیاسی در مرکز در میان نیروهای عملیاتی و حتی کشاندن پای فرماندهی سپاه به عرصه اختلافات سیاسی به نفع یک جریان، علی‌القاعده چنین تبعاتی را نیز می‌توانست در پی داشته باشد. یک نیروی رزمنده همواره باید چنین باوری داشته باشد که ایثار و فداکاری و از جان گذشتگی او سرنوشت جنگ را تعیین می‌کند. خوشبختانه از آنجا که امام بر چنین راه‌حل‌های سیاسی که نیروهای عمل کننده در صحنه را دچار تردید و تشکیک می‌کرد، صحه نگذاشتند، عواقب موضوع مهار شد وگرنه اگر در نیروهای صف مقدم دفاع از مرز و بوم کشور این تصور گسترش می‌یافت که در مرکزیت سیاسی کشور با تلاش آنها می‌خواهند یک سناریو را تکمیل کنند، هرگز استحکام لازم برای جانفشانی در صحنه جنگ تداوم نمی‌یافت، همچنین به طور قهری درگیر کردن ذهن نیروهای عملیاتی به امور سیاسی، به این وسوسه دامن می‌زند که اگر دیگران می‌توانند از تلاش‌های آنان بهره سیاسی ببرند، چرا خودشان مستقیماً بدان مبادرت نورزند.
به طور کلی در این زمینه باید گفت حجم مسئولیت‌های چشمگیر - مسئولیت‌های رسمی و غیررسمی- جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی در این سال‌ها به تدریج شکل‌گیری این باور را در این شخصیت برجسته انقلاب دامن می‌زند که تدابیر و نظرات ایشان می‌تواند راه‌حل نهایی برای همه امور- حتی امور مربوط به سایر نهادها- باشد: «برای اولین‌بار، بحث مهمی را با آنها (در جمع فرماندهان قرارگاه نجف) در میان گذاشتم که عکس‌العملهای متفاوتی داشت؛ بعضی پسندیدند و بعضی نسپندیدند. گفتم، نظر من و بعضی از مسئولان رده‌بالای نظام این است که اگر یک عملیات موفق در داخل خاک عراق انجام دهیم و منطقه‌ای از دشمن را تصرف نمائیم که با آن بشود بعد از [پذیرش] آتش‌بس، بر عراق فشار آوریم و حق‌مان را بگیریم، باید با آتش‌بس موافقت شود... بعد از مغرب به قرارگاه کربلا رسیدیم. نماز جماعت خوانده شد. برای حضار- فرماندهان- صحبت کردم و باز مسئله عملیات سرنوشت‌سازی که می‌تواند جنگ را تمام کند، مطرح کردم. آن‌گونه که انتظار داشتم، عنوان ختم جنگ مقبول نیفتاد. معلوم می‌شود، مسئله مهم برای بسیاری از رزمندگان ادامه جنگ است و همه چیز هم، همین را نشان می‌دهد و شاید به همین جهت، امام موافق طرح ختم جنگ نیستند و اگر در قلبشان هم قبول داشته باشند، بر زبان نمی‌آورند» (آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی‌رفسنجانی در سال 62، به اهتمام مهدی هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 1381، صص502-4) آنچه به آقای هاشمی اجازه می‌دهد قبل از هماهنگی با فرماندهی کل قوا (که مسئولیت تعیین استراتژی کلان جنگ را به عهده دارد) چنین بحث‌هایی را در جمع فرماندهان عملیاتی مطرح سازد، قطعاً شکل‌گیری باوری در ایشان است که به آن اشاره شد. طبعاً تلاشهای خستگی ناپذیر در مقاطع مختلف انقلاب و از جمله دوران دفاع در برابر تهاجم دشمن در شکل‌گیری این باور بی‌نقش نبوده است.
البته نوع واکنش امام به این‌گونه مسائل قابل مطالعه است؛ زیرا ایشان با سعه‌صدر بسیار، زمینه رشد توانمندی‌ها را در یک چارچوب کلان‌تر فراهم می‌آورند: «خدمت امام رفتم. گزارشی از وضع جنگ دادم... به ایشان گفتم من از رهگذر این اهداف به ختم جنگ می‌اندیشم. ایشان لبخندی زدند و جوابی ندادند.» (همان، 517) البته همه و در رأس آن امام به ختم جنگ می‌اندیشیدند، اما چگونگی تحقق آن به نحوی که منافع کشور را کاملاً تامین کند نیاز به یک همفکری جمعی و اتخاذ تصمیمی کلان داشت.
تصمیم‌گیری در مورد سایر شعارهای محوری انقلاب علیه دشمنان بشریت نیز با همین باور و احساس توسط آقای هاشمی صورت می‌گیرد: «نماینده شوشتر هم آمد و پیشنهاد قطع شعار مرگ بر آمریکا و شوروی را می‌داد. گفتم به طور اصولی تصمیم‌ گرفته‌ایم، امام هم موافقت کرده‌اند. ولی منتظر فرصت هستیم.» (ص173) در این فراز آقای هاشمی مشخص نمی‌سازد چه کسانی در اتخاذ این تصمیم دخیل بوده‌اند و امام با چه چیزی موافقت کرده‌اند. این در حالی است که نظر امام در مورد برائت جستن از آمریکا به عنوان شیطان بزرگ در حج کاملاً مشخص است؛ زیرا به صراحت اعلام می‌دارند که حج بدون برائت از دشمنان بشریت حج نیست: «آقای ولایتی [وزیر امور خارجه]، تلفنی از اینکه آقای [موسوی] خوئینی‌ها [نماینده امام خمینی و سرپرست حجاج ایرانی] با نظر امام و با ارسال پیام به عربستان، اجازه تظاهرات جدید- مشروط به عدم خونریزی- خواسته است؛ نگران بود.» (ص292) همچنین در فراز دیگری از خاطرات آقای هاشمی بر این نکته تصریح می‌شود که از نظر امام دفع توطئه‌ها حتی تا حد درگیر شدن با آمریکا بلااشکال است: «به زیارت امام رفتم. در خدمت امام درباره وضع بحران خلیج‌فارس و احتمال دخالت قدرتهای بزرگ مذاکره کردیم. امام هم نگران عواقب آن بودند... البته این را هم درست نمی‌دانستند که دست روی دست بگذاریم و صدور نفت ما قطع شود و معتقد بودند در این صورت تا حد درگیری با آمریکا را هم، باید پذیرفت و می‌فرمودند: «ما که از افغانها کمتر نیستیم.» اما ترجیح می‌دهند، کاری کنیم که این وضع پیش نیاید.» (ص116)
امام که در پشت همه توطئه‌ها علیه ایران به درستی نقش‌آفرینی آمریکا را می‌دیدند و این‌که در صورت لزوم، درگیری با این کشور تجاوزگر را باید پذیرفت چگونه ممکن بود در این شرایط با تغییر شعار محوری انقلاب علیه آمریکا موافقت کنند؟ وقتی ایشان به تمامی حجاج تکلیف می‌کردند که باید در کنار خانه خدا از آمریکا و اسرائیل برائت جویند و شعار «مرگ بر آمریکا» را در سرزمین وحی با صلابت سردهند آیا منطقی به نظر می‌رسد که در داخل کشور با تصمیم به حذف این شعار موافقت نمایند؟ در فراز دیگری از این کتاب، آقای هاشمی‌ مشخص می‌سازند که این تغییر صرفاً خواست ایشان بوده است و تصور اینکه این نظر توسط امام پذیرفته خواهد شد به همان باور شکل گرفته در این شاگرد برجسته رهبری باز می‌گردد: «آقای دکتر ولایتی آمد... درباره تحسین روابط با فرانسه و شوروی هم صحبت شد؛ موافق هستم. همچنین گفتم: نظر من این است که در صورت پیروزی در عملیات، امام دستور بدهند که شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شوروی» از موضع قدرت حذف شود.» (ص526)
این‌که چرا آقای هاشمی در این سال‌ها می‌پنداشتند نظراتشان به سهولت می‌تواند بسط یابد البته به ارتباط قوی ایشان با بیت امام برمی‌گردد، اما رهبری انقلاب به کرات ثابت کردند مواضع و جهت‌گیرهای‌یشان به هیچ وجه در این چارچوب‌ها معنا نمی‌یابد، کما اینکه چنین تمایلی در آقای هاشمی هرگز نتوانست کمترین تأثیری در نظرات امام داشته باشد.
در آخرین فراز این نوشتار جا دارد به برخی ابهامات این اثر نیز اشاره شود؛ برای نمونه غیبت سیداحمد آقا در مقطعی خاص که آقای هاشمی علت آن را بیماری عنوان می‌کند برای خواننده اثر چندان روشن نیست، به ویژه این‌که این غیبت به نوعی به ریاست محترم مجلس وقت ارتباط می‌یابد: «از دفتر امام، حال احمدآقا را پرسیدم. گفتند هنوز در سفر است. به خاطر استراحت و معالجه کسالت زخم معده، غیبت ایشان موجب شایعات شده است» (صص461)، «(امام) قبول کردند که غیبت احمدآقا، بیش از این صلاح نیست و [از آنجایی که] حالش هم بهتر شده است، [به سفرش خاتمه دهد].» (ص463) اینکه احمدآقا برای معالجه به چابهار (ص467) رفته باشد به سهولت قابل پذیرش نیست، به ویژه این‌که برای بازگشت ایشان، اخذ مجوز امام لازم بوده باشد. همچنین آقای هاشمی در این سال اشارات بسیار گذرایی به ارتباطات خویش با بیت آقای منتظری دارد، درحالی‌که صرفنظر از شخص آیت‌الله منتظری اطرافیان ایشان در این سال‌ها دارای قدرت قابل ملاحظه‌ای بودند و در کانون معادلات سیاسی جای داشتند و جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی ارتباطات تعریف شده‌ای در چارچوب وظایف گوناگون خود با آنان داشت که در این خاطرات ذکری از آنها به میان نیامده است. همچنین برخی خطاها در روایات ایشان دیده می‌شود. از آن جمله: «رئیس جمهور، امروز به سوریه رفت. اولین سفر ایشان به خارج و اولین سفر رئیس‌جمهوری اسلامی به خارج [از کشور] است.» (ص276) در حالیکه ایشان در سال 58 به سفر حج مشرف شدند و در سال 59 سفری به هند داشتند.
با وجود همه نکاتی که در این نوشتار آمد، اثر حاضر را بحق باید یکی از منابع ارزشمند در ارتباط با تاریخ معاصر کشور پنداشت، به ویژه این‌که نگاه کلان جناب آقای هاشمی که براساس آن تصمیماتی تعیین کننده نیز اتخاذ می‌شود در جای جای این اثر به چشم می‌خورد؛ در سال 63 یعنی در اوج فشارهای اقتصادی و نظامی، ریاست محترم مجلس از خدمات عمرانی کلان نیز غافل نمی‌ماند. تصمیم‌گیری در مورد پروژه‌های بزرگ و هزینه‌بر همچون مترو و شبکه فاضلاب تهران و نیز پل عظیم کرج و ... آن هم در شرایط بحران را صرفاً مدیران قوی می‌توانند اتخاذ کنند و نقش جناب آقای هاشمی در تصمیم‌سازی‌های این‌گونه قطعاً به یاد ماندنی خواهد بود.

با تشکر
دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
مهر 86

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات