به علت حجم زیاد بولتن و لزوم مناسب نمودن آن برای مطالعه در فضای مجازی، این متن در پایگاه بصیرت در سه بخش منتشر میشود. (بخش اول)
زندگینامه
مصطفی الموتی در سال 1306 شمسی در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در همین شهر سپری کرد، در سال 1327 در رشته قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و از سال 1333 در دوره دکترای حقوق همین دانشگاه ادامه تحصیل داد. وی فعالیت روزنامهنگاریاش را به عنوان خبرنگار پارلمانی از سال 1321 با روزنامه «داد» آغاز کرد، بعد از مدتی مدیر داخلی و سپس سردبیر روزنامه شد. الموتی در کنار فعالیت مطبوعاتی خود به استخدام وزارت دارایی درآمد و مدتی در بنگاه مستقل عمران روستایی، بازرس این وزارتخانه بود، سپس به عضویت هیئت مدیره شرکت معاملات خارجی نیز درآمد تا اینکه در سال 1328 معاون نخستوزیر (در دولت اقبال) گردید و سرپرست بازرسی نخستوزیری شد.
الموتی در دوره بیستم مجلس شورای ملی از حوزه رودبار و الموت به مجلس شورای ملی راه یافت و تا سقوط رژیم به عنوان نماینده همین حوزه در مجلس باقی ماند. وی در حزب ایران عضو دفتر سیاسی و در حزب رستاخیز عضو هیئت اجرایی و دفتر سیاسی و نایب رئیس دفتر سیاسی حزب گردید. الموتی مدتی نیز رئیس کمیسیون برنامه و منشی هیئت رئیسه بود و به عنوان نایبرئیس گروه پارلمانی ایران در اتحادیه بین المجالس در جلسات کنفرانس در مکزیک، اسپانیا، پرتغال، استرالیا، بلغارستان و آلمان شرکت کرد و سرانجام نایب رئیس مجلس شورای ملی گردید که تا 22 بهمن ماه 1357 عهدهدار این سمت بود.
سایر سمتهای الموتی عبارت بود از دبیر کل انجمن قلم، عضو انجمن حمایت زندانیان، بازرس کل شیروخورشید سرخ ایران و عضو هیئت مدیره شیروخورشید استان مرکز، ریاست هیئت امنای مدرسه عالی بازرگانی قزوین و بازرس بنیاد نیکوکاری نوریانی. وی به همراه چند تن از دوستان خود مؤسسه مطبوعاتی صبح امروز (ناشر مجلههای صبح امروز و دانشمند) را بنیان نهاد. الموتی پس از جلب رأی اعتماد مجلس به نخست وزیری شاپور بختیار با گذرنامه سیاسی به لندن رفت و آنجا را برای اقامت خود برگزید.
-------------------------------------------------
پیشگفتار
بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357 که اکنون نخستین جلد آن به دست شما میرسد سلسله مقالاتی است که قسمتی از آن در روزنامه هفتگی نیمروز چاپ لندن منتشر شده...(ص الف)
با خواندن «این روزشمار زندگی» توجه خواهید یافت که در این مدت چه خدمات مهمی صورت گرفته و خصوصاً در روزهای سخت و بحرانی چه شخصیتهای با شهامت و بیباکی برای نجات وطن دامن همت به کمر زده و از جان و مال خود مضایقه نکرده و از هیاهو و جنجال نهراسیده و با انجام خدماتی ارزنده کارنامه درخشانی از خود به یادگار نهادهاند.(ص ب)
متأسفانه افرادی با خارجیها بند و بست داشته و حتی رشوههائی گرفته و قصد خیانت داشتهاند که نامشان تا ابد به ننگ برده میشود. گروهی نیز دچار لغزش و اشتباه گردیده و در روزهای سخت از خود بیلیاقتی و سستی نشان دادهاند و... خواهید خواند که اشتباهات و خدمات و خیانتها با صراحت و صداقت و امانت در کنار هم نهاده شده است.(ص ب)
در این سلسله انتشارات سعی خواهم نمود با بیطرفی و بینظری به نشر خدمات و خیانتها و اشتباهات پرداخته و قضاوت را به عهده خوانندگان و مورخین بگذارم که مسلماً داور بیطرف و منصفی خواهند بود.(ص ب)
این «روز شمار زندگی» خیلی خوب نشان میدهد که راههای ترقی و موفقیت و راز پیشرفت افراد موفق چیست و خوشنامی و راستگوئی و حسن سلوک و بینظری و کسب علم و دانش و تخصص چگونه جادههای پیروزی را هموار میسازد و نادرستی و تنبلی و کاهلی و بیعلاقگی و احیاناً خیانت و بند و بستهای غیرمعقول چه مضرات و عواقبی دارد.(ص ج)
بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357
از روز 14 مرداد 1285 شمسی که مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را توشیح کرد تا روز 22 بهمن ماه 1357 که رژیم سلطنت در ایران سقوط نمود در کشور ما افراد و شخصیتهائی حاکمیت داشتهاند که تاکنون مرور کاملی به زندگی سیاسی و اجتماعی و شخصی آنها نشده و لازم بود که بیوگرافی و روزشمار زندگی و قسمتی از کارهای آنان در مجموعهای گردآوری شود.(ص1)
در این مدت در ایران سه تن به مقام (نیابت سلطنت) رسیدهاند که عبارتند از: 1- علیرضا خان قاجار (عضدالملک) 2- میرزا ابوالقاسمخان قراگوزلو (ناصر الملک همدانی) 3- شهبانو فرح پهلوی (دیبا)، عضدالملک مدت 18 ماه و ناصرالملک مدت 46 ماه نایبالسلطنه ایران بودهاند. عضدالملک هیچ دخالتی در کارها نمیکرد ولی ناصرالملک در همه کارها دخالت داشت... شهبانو فرح با اینکه با تغییر قانون اساسی در مجلس مؤسسان عنوان نیابت سلطنت یافت ولی حتی یک روز هم در این مقام قرار نگرفت.(ص2)
ایران از بدو مشروطیت تا سال 57 که رژیم سقوط کرد 43 نخستوزیر داشته است، که بعضی یکبار و برخی چندبار به مقام نخستوزیری رسیدهاند.(ص2)
از بدو مشروطیت تا سقوط رژیم در ایران 24 دوره قانونگذاری داشتهایم که طی آن حدود سه هزار نفر به نمایندگی مجلس شورایملی انتخاب شدهاند. در این مدت 17 نفر به ریاست مجلس شورایملی انتخاب گردیدهاند. اولین رئیس مجلس شورایملی ایران مرتضی قلیخان هدایت (صنیع الدوله) و آخرین رئیس مجلس شورای ملی دکتر جواد سعید بودند که اولی در میدان بهارستان ترور و آخری نیز در رژیم جمهوری اسلامی به جوخه اعدام سپرده شد.(ص4)
از بدو مشروطیت درباره تشکیل مجلس سنا مرتباً بحث میشد زیرا در قانون اساسی به آن اشاره شده بود ولی تا سال 1327 که دولت حکیمی لایحه تشکیل مجلس سنا را به مجلس شورایملی داد تشکیل این مجلس به تأخیر افتاد.(ص5)
نخستین دوره انتخابات مجلس سنا دو درجهای بود که مردم تهران 75 نفر را انتخاب میکردند و آنها از بین خود 15 سناتور را انتخاب مینمودند که بعداً انتخابات یک درجهای شد و هر 15 نفر نمایندگان مجلس سنا از تهران با رأی مردم انتخاب میگردیدند. سی نفر از سناتورها هم انتصابی بودند که با فرمان شاه عنوان سناتوری مییافتند که همیشه داوطلب سناتوری انتصابی خیلی زیاد بود که رجال معتبر کشور از این عنوان برخوردار بودند... در این مدت پنج تن به ریاست مجلس سنا انتخاب شدهاند که عبارتند از: 1- سید حسن تقیزاده 2- ابراهیم حکیمی (حکیمالملک) 3- محسن صدر (صدرالاشراف) 4- مهندس جعفر شریفامامی 5- دکتر محمد سجادی.(ص6)
تنها رئیس مجلس سنا که زنده است و در نیویورک بسر میبرد مهندس شریفامامی است که مشغول تهیه خاطرات خود میباشد.(ص6)
با این که قانون اساسی و متمم آن در دوره اول مجلس شورای ملی تصویب شده ولی مقرر گردید هرگونه تغییری در آن با مجلس مؤسسان باشد. بهمین جهت در دوران مشروطیت سه بار مجلس مؤسسان تشکیل شد.(ص7)
نخستین مجلس مؤسسان در سال 1304 تشکیل شد تا خاندان قاجار را خلع و سلطنت را در خاندان پهلوی مستقر سازد. دومین مجلس مؤسسان در سال 1328 تشکیل شد تا اصل 48 قانون اساسی را مورد تجدید نظر قرار داده و حق انحلال مجلسین را به شاه بدهد. سومین مجلس مؤسسان در سال 1346 تشکیل گردید که اصول قانون اساسی را درباره نیابت سلطنت تغییر داده و شهبانو فرح مادر ولیعهد را مادام که ولیعهد به سن قانونی نرسیده به عنوان نائبالسلطنه تعیین نماید.(ص7)
روسای سه مجلس مؤسسان عبارتند از: 1- صادق صادق (مستشارالدوله) 2- سیدمحمدصادق طباطبائی 3- مهندس جعفر شریفامامی.(ص7)
روزشمار زندگی علیرضا امیرسلیمانی(عضدالملک)
علیرضاخان قاجار (عضدالملک) پسردائی ناصرالدین شاه و از درباریان قاجار بود... مدتی حاکم مازندران گردید و صاحب املاک مرغوبی در این استان زرخیر شد. در زمان شاهان قاجار (عضدالملک) عنوان رئیس ایل قاجار را داشت و به او (خان دائی) میگفتند و بسیار محترم و با آبرو بود و ظاهرالصلاح و متدین بنظر میرسید.(ص9)
وقتی مجلس عالی محمدعلی شاه را از سلطنت خلع نمود احمد شاه به سلطنت رسید ولی چون به سن قانونی نرسیده بود عضدالملک به عنوان نایبالسلطنه انتخاب گردید که مدت یک سال و شش ماه این مقام را تصدی کرد. عضدالملک در 90 سالگی به علت کسالت ریه در تهران درگذشت.(ص9)
در دوره سلطنت قاجار که همه اختیارات مملکت در دست شاه بود وقتی به سفر میرفت برای خود (نایبالسلطنهای) تعیین میکرد. از جمله عباس میرزا (نایبالسلطنه) فرزند فتحعلیشاه میباشد که رسماً از طرف شاه این عنوان را یافت (ولیعهد و نایبالسلطنه).(ص11)
بعد از حمله قوای سردار اسعد بختیاری از جنوب و قوای سپهسالار تنکابنی و مجاهدین از شمال به تهران محمدعلیشاه مغلوب گردید و شاه مستبد پس از 27 ماه سلطنت به سفارت روس در زرگنده پناه برد.(ص12)
یک کمیسیون عالی از مشروطهخواهان تشکیل شد که محمد علیشاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را قبل از رسیدن با سن قانونی به سلطنت برگزید و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت تعیین گردید.(ص12)
عضدالملک در آذرماه 1288 در جلسه رسمی مجلس شورایملی به عنوان نایبالسلطنه انتخاب گردید و با حضور آیات عظام مراسم تحلیف به عمل آمد. عضدالملک فرمان نخستوزیری سپهسالار تنکابنی را صادر کرد. پس از استعفای سپهسالار از طرف عضدالملک با تصویب مجلس فرمان نخستوزیری مستوفی الممالک صادر گردید.(ص15)
عضدالملک در وقایع رژی و شورش مردم درباره تنباکو رابط شاه با علماء بود و به خانه میرزاحسن آشتیانی آمد و رفت داشت... سعی داشت که کدورتها را با کدخدا منشی حل کند و چون مرد نیک فطرتی بود غالباً وساطتش مؤثر واقع میشد.(ص16)
روزشمار زندگی میرزا ابوالقاسم خان قراگوزلو(ناصرالملک همدانی)
ابوالقاسم قراگوزلو از نوادههای ناصرالملک همدانی پس از تحصیلات مقدماتی در ایران به انگلستان فرستاده شد و از دانشگاه آکسفورد فارغالتحصیل گردید و با خیلی از رجال وقت انگلستان همکلاس بود.(ص20)
بعد از فوت عضدالملک از طرف مجلس شورایملی به عنوان نایبالسلطنه انتخاب گردید و به ایران آمد و وقتی احمدشاه به سن قانونی رسید از کار کنارهگیری نمود.(ص20)
خیلیها او [ناصرالملک] را عامل انگلیسیها میشناختند و او هم با انگلیسیها رابطه بسیار خوبی داشت و پسرش حسنعلیخان را هم به مدرسه (هارو) در انگلستان فرستاد که عده معدودی از ایرانیها تا آن موقع توانسته بودند به این مدرسه راه یابند.(ص28)
روزشمار زندگی شهبانو فرح پهلوی (دیبا)
فرح پهلوی در روز 22 مهرماه 1317 در بیمارستان آمریکائی تهران متولد شد. پدرش سهراب دیبا از خانواده معروف طباطبائی دیبا است که در روسیه و فرانسه در رشته نظام تحصیل کرده و در جوانی در گذشت.(ص32)
شهبانو فرح بر طبق تصویب سومین مجلس مؤسسان ایران که در سال 1345 تشکیل یافت با تغییر سه اصل 38 و 41 و 42 متمم قانون اساسی عنوان نایبالسلطنه یافت که در صورت انتقال سلطنت، اگر ولیعهد به بیست سالگی تمام نرسیده باشد، شهبانو به عنوان نایبالسلطنه تعیین خواهد شد.(ص33)
در سال 1345 در گرما گرم فعالیت پارلمانی حزب ایران نوین، یک روز جلسهای از حقوقدانان حزبی تشکیل شد که ناصر یگانه وزیر مشاور در امور پارلمانی در این جلسه اظهار نمود اعلیحضرت همایونی علاقه دارند که از نظر ثبات مملکت و استمرار رژیم شاهنشاهی و این که هیچوقت مشکلی پیش نیاید در فاصلهای که ولیعهد به سن قانونی میرسد نایبالسلطنهای پیشبینی شود که البته این امر در قانون اساسی صراحت دارد ولی معظمله معتقدند که هیچکس برای این مقام بهتر از شهبانو نیست.(ص35)
وقتی به قانون اساسی مراجعه کردیم توجه یافتیم که اصول 38 و 41و 42 متمم قانون اساسی به این امر اختصاص دارد، بدین مضمون که (ولایتعهد با پسر بزرگ شاه است که مادرش ایرانی الاصل خواهد بود در صورتی که پادشاه اولاد ذکور نداشته باشد تعیین ولیعهد بر حسب پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شورای ملی به عمل خواهد آمد مشروط بر این که از خانواده قاجار نباشد... و تا انتخاب نایبالسلطنه هیأتی مرکب از نخستوزیر و رؤسای مجلسین و رئیس دیوانعالی کشور و سه نفر از بین نخستوزیران سابق یا رؤسای سابق مجلسین به انتخاب هیئت دولت موقتاً امور نیابت سلطنت را عهدهدار خواهند بود. نایبالسلطنه باید سوگند یاد کند و از رسیدن به مقام سلطنت ممنوع میباشد.)(ص36)
چون طبق قانون اساسی باید هر تغییر مورد نظر قبلاً در مجلس شورایملی مطرح و تصویب گردد تا بتوان اقدام به تشکیل مجلس مؤسسان نمود دولت گزارش مفصلی در این مورد تهیه و هویدا نخستوزیر در جلسه مورخ 16 اسفند 1345 لایحهای تحت عنوان (پیشنهاد دایر به لزوم تشکیل مجلس مؤسسان به منظور تجدید نظر در اصول 38 و 41 و 42 متمم قانون اساسی) را به مجلس تقدیم و تقاضای تصویب آن را داشت که پس از تصویب مجلسین مقرر شد که اقدام به انتخاب نمایندگان مجلس مؤسسان گردد.(ص36)
از جمله کسانی که در این مجلس مؤسسان به ایراد نطق پرداخت علامه وحیدی بود که درجه اجتهاد داشت و طی نطق خودچنین گفت: (شهبانو فرح) طبق اسناد و مدارکی که در اختیار دارم از سادات جلیلالقدر بوده و پس از چند نسل به (امام حسن) میرسد و با توجه به این اصل وجود او برای نیابت سلطنت موجب خوشوقتی خواهد بود.(ص37)
وقتی کار مجلس مؤسسان پایان یافت و مقام (نیابت سلطنت شهبانو) از نظر قانونی مسلم شد در محافل سیاسی و مطبوعاتی انتشار یافت که شاه و دربار دیگر مصلحت نمیدانند که در این باره در مجلسین و مطبوعات بحث شود.(ص38)
در تمام ایامی که شاه فقید اقتدار داشت شورای سلطنت هیچگونه کاری انجام نمیداد و حتی بیش از یکی دو جلسه تشکیل نمیگردید ولی آخرین شورای شورای سلطنت که در سال 1357 تشکیل گردید در کارهای مملکت مداخلاتی داشت و رئیس شورا احکام و فرامینی را هم امضاء کرده است. چون شهبانو فرح که عنوان نیابت سلطنت را داشت با شاه از کشور خارج شده بود نتوانست جلسات شورای سلطنت را اداره کند. در نتیجه ریاست شورای سلطنت با سیدجلال تهرانی بود که در پاریس نزد خمینی رفت و استعفای خود را به او داد و با این اقدام خود آخرین میخ را بر تابوت سلطنت کوبید.(صص41-40)
شهبانو فرح درباره چگونگی آشنائی و ازدواجش با محمدرضا شاه چنین مینویسد: ...برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمدم عمویم اسنفدیار دیبا آجودان اعلیحضرت بود. در یکی از روزهای تابستانی مرا با خود به دفتر آقای اردشیر زاهدی برد که در آن زمان سرپرست محصلین بود. تقاضای بورس تحصیلی داشتم. ایشان از من دعوت کرد تا با همسرش والاحضرت شهناز دیدار کنم و آشنا شوم. در یکی از این دیدارها اعلیحضرت سرزده به منزل دخترشان آمدند... شاه در یک میهمانی والاحضرت شهناز با لبخند از من پرسیدند میخواهی با من ازدواج کنی و من فوراً گفتم بله.(ص47)
نکاتی چند درباره نخست وزیران ایران در دوره قاجار و پهلوی
(لیدی شیل) همسر (کلنل شیل) وزیر مختار انگلیس مینویسد: بعد از عزل میرزاتقیخان امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری عریضهای به شوهرم نوشت که چون شاه میخواهد مرا صدراعظم ایران نماید لذا استدعا دارم مرا از تبعیت دولت انگلیس معاف فرمائید. شوهرم در حاشیه عریضهاش نوشت افتخار تبعیت انگلیس بیشتر از تاج کیان است. (باید گفت غلط کردید).(صص52-51)
در تاریخ معاصر ایران دیده میشود که چندبار ایران دارای دو نخستوزیر بوده است، اولین بار هنگام حمله روسها به ایران، گروهی از رجال و ملیون به کرمانشاه مهاجرت کرده و دولت موقت را به ریاست رضاقلیخان نظامالسلطنه مافی تشکیل دادند... رئیس الوزرای آن زمان عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود. بار دوم موقعی بود که احمدشاه از صمصامالسلطنه بختیاری خواست که استعفا کند و او نپذیرفت معهذا فرمان نخستوزیری وثوق الدوله صادر گردید.(ص52-51)
سومین بار در بحران سال 1357 بود که دکتر شاپور بختیار نخستوزیر قانونی که با رأی اعتماد مجلسین و فرمان شاه به کار مشغول گردیده بود ولی خمینی بدون داشتن هیچ سمتی حکم انتصاب مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخستوزیر موقت صادر کرد که در آن زمان دو نخستوزیر در کشور حکمروائی داشتند.(ص53)
از چهل و سه تن نخستوزیران دوران مشروطیت 19 تن در زمان قاجار و 6 تن در دوران سلطنت رضاشاه و 21 تن در زمان سلطنت محمدرضا شاه به این مقام رسیدند. آنهائی که در زمان قاجار و پهلوی به این مقام رسیدهاند عبارتند از: مستوفی الممالک و قوامالسلطنه و کسانی که در زمان پهلوی اول و دوم مقام نخستوزیری یافتهاند عبارتند از: محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) و رجبعلی منصور (منصورالملک).(صص54-53)
سومین شخص میرزا نصرالله خان پیرنیا (مشیرالدوله) بود که در آخرین روزهای حکومت استبدادی فرمان نخستوزیری او از طرف مظفرالدین شاه صادر شد ولی او با استفاده از فرصت موجبات استقرار مشروطیت را فراهم ساخت و سرانجام اولین نخستوزیر دوره مشروطیت گردید.(ص54)
اولین فرمان نخستوزیری رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی برای محمدعلی فروغی صادر شد که هم اولین و آخرین نخستوزیر رضاشاه و هم نخستین رئیسالوزرای محمدرضاشاه بود.(ص55)
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که نخستوزیران دوران مشروطیت برخی با ابراز تمایل نمایندگان مجلس شورای ملی یا مجلسین فرمان میگرفتند و بعضی با انتخاب شخص شاه به نخستوزیری اشتغال یافتهاند.(ص59)
احمدشاه همواره برای انتخاب نخستوزیران از مجلس رأی تمایل میخواست ولی در سه مورد این اصل رعایت نشد یکی درباره صمصامالسلطنه هنگام فترت و نبودن مجلس شورایملی که شاه فرمان عزل او و انتصاب وثوقالدوله را صادر نمود... مورد دوم درباره ریاستوزرائی سیدضیاءالدین طباطبائی پس از کودتای 1299 میباشد که سردار سپه نامهای به احمدشاه نوشت و سیدضیاء را برای نخستوزیری معرفی نمود و احمدشاه برای او فرمان صادر کرد آن هم نه فرمان معمولی بلکه متن فرمان را سیدضیاء دیکته کرد و آماده شد و شاه توشیح نمود... مورد سوم درباره عزل سردار سپه از مقام رئیسالوزرائی میباشد که احمدشاه از اروپا تلگرافی به مؤتمن الملک رئیس مجلس مخابره میکند که سردار سپه معزول است و باید رئیسالوزرای جدید انتخاب گردد.(ص60)
در دوران سلطنت رضاشاه با وجود مجلس شورایملی هیچگاه تمایل نمایندگان مجلس برای نخستوزیر خواسته نمیشد و شخص رضاشاه هرکس را که میخواست مأمور تشکیل کابینه میکرد و مجلس هم به او رأی اعتماد میداد.(ص60)
از مرداد 32 تا هنگام سقوط رژیم دیگر نخستوزیران با فرمان شاه منصوب میشدند که برخی از نزدیکان شاه و با تمایل و خواسته شخص او از میان افراد مورد اعتماد انتخاب میشدند و بعضی با فشار سیاستهای خارجی.(ص61)
آنچه مسلم است وقتی شاه در مملکت قدرت داشت به میل شخص خود نخستوزیر را انتخاب مینمود ولی وقتی شاه ضعیف میشد مجلس یا مجلسین نخستوزیر را انتخاب میکردند.(ص62)
گاهگاهی صحبت از این بود که وزراء هم مانند وکلاء و سناتورها باید به کلامالله مجید سوگند یاد کنند ولی تقریباً در هیچ زمانی این برنامه اجرا نشد. چون طبق قانون اساسی ایران وزیر باید مسلمان باشد به همین جهت هیچیک از افراد اقلیتهای مذهبی (رسمی) به مقام نخستوزیری و وزارت نرسیدند. ولی دکتر فرهنگ مهر معاون وزارت دارائی مدتی هم کفیل وزارتخانه شد.(ص64)
با این که در اکثر کشورهای جهان یکی از معتبرترین کتابها خاطرات نخستوزیران میباشد در ایران این کار سابقه زیادی ندارد. کمتر نخستوزیری کوشیده که خاطراتی را به تاریخ بسپارد.(ص72)
روزشمار زندگی میرزا نصرالله خان پیرنیا (مشیرالدوله)
میرزا نصرالله خان مشیرالدوله از نوادگان مرشد نائینی است... با این که هیچوقت به اروپا سفر نکرده و از علوم دیپلماسی بهرهای نداشت بسیار کاردان و صاحب اخلاق پسندیده بود. هنگام صدارت خطائی نکرد و خیالاتی بسیار در آبادانی مملکت داشت. به تنظیم سند مشروطیت کمک کرد.(ص77)
قانون اساسی در زمان سلطنت مظفرالدین شاه تهیه گردید و مشیرالدوله صدراعظم ایران شد. در زمان تاجگذاری محمدعلیشاه صدراعظم ایران بود که فقط دو ماه دوران ریاستش دوام کرد.(ص80)
با این طرز یک هفته بعد از انتصاب مشیرالدوله به ریاست وزرائی از طرف مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت در روز 14 مرداد 1285 خورشیدی برابر با 14 جمادیالثانی 1324 (15 اوت 1906) صادر شد. بدین ترتیب نهال آزادی پس از مبارزهای که بیش از دو سال با خون ملت آبیاری شده بود ریشه گرفت. مجلس شورایملی در تاریخ 14 مهرماه 1285 (17 اکتبر 1906) توسط مظفرالدین شاه افتتاح شد. به دنبال آن مشیرالدوله قانون اساسی را در 8 دیماه 1285 خورشیدی به توشیح شاه و ولیعهد رسانید و برای تصویب به مجلس برد.(ص81)
روزشمار زندگی سلطانعلی خان وزیر بقایا (وزیر افخم)
[سلطان علیخان وزیر افخم] اولین نخستوزیری است که وقتی به مجلس آمد و فرمان شاه را به اطلاع رسانید مجلس مخالفت کرد و به او رأی عدم اعتماد داد و بهمین جهت دومین نخستوزیر دوران مشروطیت پس از مدت کوتاهی نخستوزیری از کار برکنار شد.(ص83)
وقتی مشیرالدوله با محمدعلی شاه اختلاف پیدا کرد و از نخستوزیری استعفا نمود محمدعلیشاه به فکر افتاد که میرزاعلی اصغرخان اتابک را که در زمان جدش ناصرالدین شاه صدارت عظمی را برعهده داشت دوباره به این سمت منصوب کند ولی او در اروپا بسر میبرد و تا خود را به تهران برساند زمانی طولانی میخواست به همین جهت فرمان صدارت برای وزیر افخم صادر شد.(ص85)
وزیر افخم که عنوان (صدراعظم محلل) را داشت برای کوتاه مدت در کاخ صدارت عظمی قرار گرفت و کار مهمی هم انجام نداد.(ص85)
سیدحسن تقیزاده در مجلس به مراجعت اتابک حمله کرد و گفت او صدراعظم دوران استبداد بوده و برای نخستوزیری دوره مشروطیت به ایران میآید.(ص86)
روز شمار زندگی میرزا علیاصغر خان اتابک اعظم(امین السلطان)
میرزاعلی اصغرخان اتابک پسر آقا ابراهیم از اهالی سلماس بود. او را از نوادههای (زال) ارمنی میدانند که بعداً مسلمان شده است. از آبدارخانه ناصرالدین شاه خود را به ریاست ضرابخانه و گمرکات و خزانه رسانید.(ص88)
با قدرت یافتن محمدعلی شاه بار دیگر اتابک را که در زمان جدش ناصرالدین شاه صدراعظم شده بود به نخستوزیری برگزید و وسیله او میخواست اقتدار خود را تحکیم بخشد.(ص89)
یکی از نخستوزیرانی که در دوره استبداد و مشروطیت در مقام نخستوزیری قرار گرفت میرزاعلی اصغرخان (امینالسلطان) ملقب به (اتابک) بود. مردی خودساخته که در دوران استبداد، ناصرالدین شاه را در اختیار داشت و در زمان مشروطیت، محمدعلی شاه ناچار شد فرمان صدارت عظمی را برای او صادر کند.(ص91)
انتشار داده شد که اتابک با شاه و سفارت روس تبانی کرده و هدفش این است که مجلس را تحت کنترل در آورد و با کمک رئیس مجلس میخواهد موجبات دریافت وام از روسیه را فراهم سازد. اتابک تفوق انکارناپذیری بر غالب رهبران مجلس و روحانیون بزرگ به دست آورده بود. اگر زنده میبود مسلماً شاه را وادار میکرد که با مجلس همکاری کند.(ص95)
روزشمار زندگی میرزا احمدخان مشیرالسلطنه
میرزا احمدخان مشیرالسلطنه پس از ترور اتابک از طرف محمد علیشاه به صدارت عظمی رسید. چون مجلس در انتخاب او دخالت نداشت از همان روزهای نخست بین او و مجلس روابط شکراب شد.(ص105)
مشیرالسلطنه از رجال دوره ناصرالدین شاه و از مقربان درگاه مظفرالدین شاه بود و از سال 1325 قمری چهاربار نخستوزیر شد و... در کابینه او بود که محمدعلی شاه قلدری میکرد ولی پس از خلع محمدعلیشاه از سلطنت به سفارت عثمانی (ترکیه) پناهنده شد.(ص106)
این انتخاب محمدعلی شاه مجلس را از او خیلی ناراضی ساخت. در حقیقت انتخاب مشیرالسلطنه اعلان جنگ محمدعلی شاه به مجلس بود. محمدعلی شاه شخصاً مستبد بود و نمیتوانست تحمل کند که با نمایندگان مردم بر سر سفره حکومت شریک باشد.(ص107)
محمدعلی شاه در دور دوم نخستوزیری مشیرالسلطنه مجلس شورای ملی ایران را به توپ بست از این جهت او را صدراعظم دوره استبداد صغیر لقب دادهاند.(صص108-107)
روزشمار زندگی حسینقلی خان نظام مافی (نظام السلطنه)
ازجمله رجالی که توانست فرمان صدارت را از محمدعلی شاه بگیرد میرزا حسینقلی خان نظام مافی بود که همواره با محمدعلی شاه همکاری میکرد. ولی وقتی تندرویهای شاه یاغی قاجار را دید و متوجه شد که خودسرانه اشخاص را میگیرد و حبس میکند و با نمایندگان مجلس سر سازش ندارد از سمت صدراعظمی مستعفی شد.(ص113)
نظامالسلطنه بعد از دریافت فرمان صدارت از محمدعلی شاه به اتفاق اعضای هیئت دولت به مجلس آمد و قرآنی را همراه آورد که محمدعلی شاه آن را مهر کرده و قسم یاد نموده بود به مشروطیت وفادار میباشد.(ص114)
کوشش نظامالسلطنه همواره این بود که بین محمدعلی شاه و مجلس آشتی برقرار کند و بر اثر همین اقدامات بود که محمدعلی شاه به قرآن سوگند خورد که در حفظ اساس مشروطیت بکوشد ولی وقتی بمبی به سوی کالسکه محمدعلی شاه پرتاب شد خودسرانه دستور تعقیب عدهای را داد که منجر به استعفای نظامالسلطنه گردید.(ص116)
روزشمار زندگی میرزاجواد سعدالدوله
یکی از نخستوزیران پرتلاش ایران که سالها در خارج از کشور مأموریت داشت و با اوضاع و ترقیات اروپا از نزدیک آشنائی یافته بود میرزاجوادخان سعدالدوله بود که دوران صدارت عظمایش با قلدریهای محمدعلیشاه توأم بود و با اینکه در مجلس لقب (پدر ملت) را گرفته بود صدراعظم دوران محمدعلی شاه شد.(ص120)
هنگامی که یحیی خان مشیرالدوله امتیاز راهآهن حضرت عبدالعظیم را گرفت که وسیله مهندسین بلژیکی دایر شده بود سعدالدوله با عنوان سفیر ایران در بلژیک عازم بروکسل شد... پس از 12 سال اقامت در بلژیک تعدادی از بلژیکیها را برای اداره گمرک و پست استخدام نمود ولی مسیو نوز بلژیکی که گمرک را اداره میکرد با او اختلاف پیدا کرد و حتی تقاضای اعدام سعدالدوله را داشت.(ص122)
روزشمار زندگی سپهسالار تنکابنی
میرزا محمدولیخان خلعت بری (سپهسالار تنکابنی) از جمله نخستوزیران مقتدر ایران بود که بزرگترین خدمت او به مشروطیت قیام علیه محمدعلی شاه و لشگر کشی از گیلان و مازندران به تهران بود که با همکاری سردار اسعد و ایل بختیاری، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع نموده و احمدشاه را به سلطنت رسانید.(ص131)
محمدعلی شاه از ترس به سفارت روس پناهنده شد. چون سپهسالار از حیث سن و سال و مقام از سردار اسعد بزرگتر بود سرپرست کشور شد... با خلع محمدعلیشاه از سلطنت، سپهسالار وزیر جنگ و سردار اسعد وزیر داخله شد. بعداً سپهسالار صدراعظم گردید و پس از چندی بین او و سردار اسعد اختلاف افتاد و کابینه ساقط گردید.(ص132)
سپهسالار که از آذربایجان با محمدعلی میرزا روابطی داشت با او همکاری میکرد. یک بار هم همراه گروهی از رجال مملکت شرحی به محمدعلی شاه نوشتند که از اساس مشروطیت حمایت کند... وقتی محمدعلی شاه با مشروطیت مخالفت میکرد سپهسالار تنکابنی با آزادیخواهان همکاری میکرد و با ستارخان و باقرخان هم پیمان شده بود.(ص135)
او در حقیقت محمدعلیشاه را از بالای تخت به زیر کشید و احمدشاه را به سلطنت رسانید. در آن موقع اول شخص ایران بود که ظاهراً رئیس ملیون بود ولی باطناً علیه آنها اقدام میکرد... در تصرف املاک مخصوصاً خالصجات اقداماتی میکرد که مورد ایراد قرار گرفت و در سن 81 سالگی خود را با طپانچه کشت.(ص142)
روز شمار زندگی نجفقلی خان بختیاری(صمصام السلطنه)
اولین شخصی که از ایل بختیاری به مقام نخستوزیری رسید نجفقلیخان بختیاری ملقب به (صمصامالسلطنه) بود. با این که فرمان نخستوزیری خود را از احمدشاه در غیاب مجلس گرفته بود هنگامی که شاه او را معزول ساخت گفت عزل و نصب نخستوزیر با مجلس است.(ص156)
روزشمار زندگی حسن مستوفی (مستوفیالممالک)
نیک نامترین نخستوزیر دوره مشروطیت ایران میرزاحسن خان مستوفی (مستوفی الممالک) بود که همه او را (آقا) خطاب میکردند. حتی رضاشاه او را به همین لفظ مورد خطاب قرار میداد.(ص170)
حسن مستوفی سالها در اروپا تحصیل و مطالعه میکرد که مظفرالدین شاه در سفر دوم خود به اروپا از او خواست که به ایران بیاید. به همین جهت پس از استقرار مشروطیت به ایران آمد... بعد از برکناری سپهسالار تنکابنی صدراعظم ایران گردید و قوامالسلطنه را وزیر جنگ کابینه خود کرد.(ص172)
هیچ نسبت سوءاستفاده به او داده نشده است. ثروت فراوان او موروثی بود... به حکومت پارلمانی و آزادی مطبوعات اعتقاد داشت. با هیچیک از سیاستهای خارجی مربوط نبود. تفریحش شکار و بازی شطرنج بود.(ص174)
در 9 سالگی به فرمان ناصرالدین شاه به مستوفی الممالک ملقب گردید. بعداً برای مطالعه به اروپا رفت و مدت 7 سال در کشورهای مختلف ماند. پس از مراجعت به ایران جمعیتی به نام (انسانیت) تشکیل داد که ریاست با او و معاونت با دکتر محمدمصدق بود که نوه عموی یکدیگر هستند.(ص176)
روزشمار زندگی عینالدوله
یکی از بازیگران سیاسی صدر مشروطه سلطان عبدالمجید میرزا (عین الدوله) پسر سلطان احمد میرزا (عضدالدوله) فرزند چهل و هشتم فتحعلی شاه بود... عینالدوله میخواست محمدعلی میرزا را از ولایتعهدی خلع کرده فرزند دیگر شاه ملک منصور شعاع الدوله را به عنوان ولیعهد تعیین کند به همین جهت محمدعلی میرزا با او رابطه خوبی نداشت.(ص189)
عجب اینست که مظفرالدینشاه به خاطر حمایت از آزادیخواهان صدر مشروطه عینالدوله را به علت مخالفت با مشروطیت به خراسان تبعید نموده بود ولی در دوران مشروطیت فرمان صدارت به او داده شد.(صص190-189)
در زمان صدارت عینالدوله بود که هیأتی از طرف دولت انگلستان به ریاست کلنل ماکماهان برای تحدید حدود و تقسیم آب رودخانه هیرمند به ایران آمده بودند و طی قراردادی به حقوق ایران لطمه خورد.(ص190)
عینالدوله که بعضی از مورخین او را مظهر استبداد معرفی کردهاند پس از استقرار مشروطیت بیش از هرکس پایبند قانون بود و از هر جهت قانون اساسی را رعایت میکرد. به همین جهت فردی مثل سیدحسن مدرس از طرفداران او بود.(ص193)
روزشمار زندگی حسن وثوق(وثوق الدوله)
یکی از نخستوزیران ادیب و بصیر کشور ما که ید طولائی در سرودن اشعار نغز فارسی داشت، حسن وثوق (وثوقالدوله) بود که با امضای قرارداد 1919 چنان لکه خیانتی به دامان او چسبید که دیگر نتوانست کمر راست کند. از آن بدتر انتشار سندی بود که نشان میداد از انگلیسها پول گرفته است.(ص197)
وثوقالدوله در اوایل مشروطیت و در دوره نمایندگی خود و همچنین هنگام وزارت عدلیه و وزارت خارجه و نخستوزیری خدمات مهمی انجام داده است. در استقرار امنیت سراسری کشور کوشید. اعضای کمیته مجازات را دستگیر و محاکمه و اعدام کرد و عدهای را هم به حبس انداخت... ماشاءالله خان کاشی... در جنگل هم امنیت را برقرار ساخت. این کارها وجهه خوبی برایش فراهم نمود که با امضای قرارداد 1919 طوفانی علیه او بپا شد. مدرس رهبر مخالفین، به شدت وثوقالدوله را میکوبید.(ص198)
در دوره اول مجلس به نمایندگی تجار به مجلس رفت ولی پس از توپ بستن مجلس کسی متعرض او نشد و اما بعد از فتح تهران به عضویت هیئت مدیره درآمد که هیئت مزبور عدهای از جمله شیخ فضلالله نوری را محکوم به اعدام دانست.(ص202)
در روز دوم ژانویه 1920 روزنامههای تهران نام هشت تن افسر عالی رتبه ایرانی را که به عضویت کمیسیون مشترک نظامی ایران و انگلیس ناشی از قرارداد نهم اوت 1919 منصوب شدهاند منتشر ساختند.(ص208)
روزشمار زندگی میرزا محمدعلی خان علاء(علاءالسلطنه)
یکی از نخستوزیران ایران که علاوه بر القاب متعدد لقب (پرنس) هم به او داده شد، علاءالسلطنه میباشد که از کارمندان وزارت خارجه بود و حسین علاء که در دوران سلطنت پهلوی دوم به نخستوزیری رسید فرزند او میباشد.(ص216)
در این کابینه لایحه تشکیل نیروی مسلح انگلیس در ایران، که به نام تفنگچیان جنوب خوانده میشد مورد تصویب قرار گرفت.(ص220)
روزشمار زندگی میرزا حسن خان پیرنیا (مشیرالدوله)
یکی از نخستوزیران نیکنام ایران میرزا حسن خان پیرنیا (مشیرالدوله) بود که در مسکو در رشته حقوق و نظام تحصیل کرده و پس از مراجعت به ایران به مشاغل مختلف پرداخت. چندبار همراه مظفرالدین شاه به اروپا رفت... و به اتفاق برادرش مؤتمنالملک به مشروطهخواهان کمک فراوان کرد. نقش مهمی در تنظیم قانون اساسی و متمم آن داشت.(ص224)
مشیرالدوله در مراجعت از اروپا مدرسه علوم سیاسی را برای تربیت کارمند جهت وزارت امور خارجه تأسیس نمود... هنگامی که قانون اساسی در صدر مشروطیت تهیه میشد در کنار پدرش از اعضای برجسته کمیسیون به شمار میرفت... قوانین موضوعه دوره جدید به همت مشیرالدوله تنظیم گردیده است.(ص224)
مشیرالدوله از اولین کسانی است که سراپرده مشروطیت را بلند نمود. مشیرالدوله 10 سال برای تنظیم کتاب تاریخ ایران باستان زحمت کشید. مشیرالدوله نخستوزیری مقتدر در مقابل خارجیها بود.(ص225)
او مردی قانون دان، آشنا به حقوق اجتماعی مردم و واقعبین بود. شخصیت بارز میرزا حسنخان را باید در قانون دانی و قانون پرستی او دانست. او به علت تحصیلات در رشته حقوق، به خوبی متوجه اهمیت قانون و اصول و پرنسیب در جوامع مترقی شده بود.(صص227-226)
روزشمار زندگی عبدالحسین میرزا (فرمانفرما)
عبدالحسین میرزا فرمانفرما فرزند نصرتالدوله پسر شانزدهم عباس میرزا نایبالسلطنه میباشد که در دربار قاجار همواره مشاغل مهمی داشته است. حاکم فارس و آذربایجان و تهران بوده و عضو شورای دولتی شد که ناصرالدین شاه تعیین نموده بود.(ص235)
کودتای 1299 بود که فرمانفرما و پسرش نصرتالدوله همراه دیگر رجال به زندان افتادند و وقتی از حبس بیرون آمدند احساسات خصمانهای نسبت به انگلستان نشان میدادند. مخصوصاً نصرتالدوله که رهبری کودتا و رسیدن به مقام نخستوزیری را حق خود میدانست.(ص239)
نویسنده با چندتن از افراد خانواده فرمانفرما آشنائی نزدیک دارم... با مظفر فیروز هم آشنائی داشتم که همه او را فردی بازیگر و باهوش میشناختند. هدفش سقوط سلطنت پهلوی بود.(ص242)
یکی از کسانی که عضویت حزب توده را پذیرفته و سالهای زیاد در زندان و مخفی گاه و در کشورهای پشت پرده آهنین زندگی کرده مریم فیروز دختر فرمانفرما میباشد. او خواهر نصرتالدوله فیروز و عمه مظفر فیروز میباشد که در بعضی مطبوعات او را (شاهزاده سرخ) نامیدهاند.(ص243)
از وقایع دوران نخستوزیری فرمانفرما، تشکیل دولت موقت در کرمانشاه به ریاست نظامالسلطنه مافی بود. سلطان احمدشاه نیز به علت حرکت قشون روسیه به تهران، میخواست پایتخت را از تهران به اصفهان منتقل کند.(ص250)
روزشمار زندگی رضاقلی خان(نظام مافی) رئیس حکومت موقت ایران در کرمانشاه
در تاریخ معاصر ایران دیده میشود که چند بار حکومت موقت تشکیل شده و یکی دوبار هم حکومت محلی که هیچکدام موفقیتی نداشته است... تنها دولت موقتی که موفق شده دولت بازرگان در آستانه انقلاب سال 1375 بود که به دنبال آن هم حکومت جمهوری اسلامی تشکیل شد.(ص253)
وقتی دولت ایران در جنگ بینالملل اول بیطرفی خود را اعلام کرد، روسها با پیشروی قوای خود به سوی تهران عملاً بیطرفی ایران را نقض کردند. در نتیجه شاه تصمیم گرفت که پایتخت به اصفهان منتقل گردد. به همین جهت گروهی از سیاستمداران و لیدرهای مجلس ابتدا به قم رفته و با تشکیل (کمیتهی دفاع ملی) خود را آماده نبرد با روسها کرده بودند. به تدریج این عده به کرمانشاه رفته و دولت موقت را... تشکیل دادند.(ص253)
علت اصلی این که دولت موقت کارش به جائی نرسید این بود که سفرای روس و انگلیس به شاه اطمینان دادند که قوای روس وارد تهران نخواهد شد و دولت هم از انتقال پایتخت به اصفهان انصراف حاصل نمود.(ص255)
روزشمار زندگی فتح الله خان اکبر (سپهدار رشتی)
فتحالله خان اکبر (سپهدار رشتی) یا سپهدار اعظم مردی خوش شانس بود که در کوتاه مدت به وزارت رسید. دوبار نخستوزیر ایران شد که دومین بار فقط چند روز نخستوزیر بود که با کودتای سردار سپه دولتش سقوط کرد و به سفارت انگلیس پناهنده گردید و با تضمین سفارت به خارج از کشور رفت.(ص267)
روزشمار زندگی سیدضیاءالدین طباطبائی
وقوع کودتای 1299 اوضاع ایران را به کلی دگرگون ساخت. مهمتر از کودتای نظامی رسیدن یک جوان 32 ساله به نام (سیدضیاء الدین طباطبائی) مدیر روزنامه رعد به مقام نخستوزیری بود که در آن ایام در ایران سابقه نداشت.(ص277)
قبل از کودتا قرار بود سپهسالار تنکابنی رئیسالوزراء شود. سیدضیاء که در حمایت از قرارداد 1919 طرف توجه انگلیسها بود، واسطه سپهسالار و انگلیسها شده بود.(ص280)
[سیدضیاء به] سپهسالار میگوید انگلیسها به شرطی حاضرند با رئیسالوزرائی سپهسالار موافقت کنند که من وزیر کشور باشم... سپهسالار عصبانی شده میگوید: «تو... تو... هرگز. من از رئیس الوزرائی که تو سید جیمبو وزیر داخلهاش باشی عار دارم، پاشو برو پی کارت.» عجب این است که چند روز بعد همین (سیدجیمبو) به دنبال کودتا رئیسالوزراء شد وعده کثیری از رجال مملکت و حتی سه نفر از رئیسالوزراهای سابق از جمله همین سپهسالار را توقیف میکند.(ص281)
سیدضیاء همچنین دستور دستگیری قوامالسلطنه والی خراسان و صارم الدوله والی غرب را داده بود ولی دکتر مصدق والی فارس از خدمت استعفا کرد و به منطقه بختیاری رفت و دستور بازداشت او هم داده شده بود.(ص284)
رضاخان پس از کودتا حاضر نشد در کابینه سیدضیاء سمتی را بپذیرد فقط فرماندهی قشون را داشت و ماژور مسعودخان کیهان وزیر جنگ شد تا این که روز 8 فروردین 1300 او استعفا کرد و رضاخان به حکم اجبار وزیر جنگ شد. گرچه به ظاهر سیدضیاء در آن مدت کودتا نخستوزیر بود ولی اداره امور کشور با رضاخان بود و به هیچکس اجازه مداخله در امور کشور را نمیداد.(ص286)
در مورد عدم توجه سردار سپه به موازین قانون اساسی بین او و مجلس اختلاف در گرفت. مشیرالدوله که بیچون و چرا از اقدامات سردار سپه حمایت میکرد این جمله معروف خود را در مجلس گفت: «من قانون اساسی را برای کشور ایران میخواهم نه ایران را برای قانون اساسی و هرگاه پای مصلحت مملکت در میان باشد من قانون اساسی را زیرپا لگد میکنم.»(صص287-286)
نخستین هدف سردار سپه برکناری سیدضیاء بود. محمود جم به نویسنده گفت کراراً در جلسات هیئت دولت که در کنار سردار سپه مینشستم شاهد بودم که وقتی سیدضیاء برای کارهای مملکت شعار میداد و میگفت چنین و چنان خواهم کرد سردار سپه میگفت «این سیدخیلی دور برداشته و واقعاً خیال میکند رئیسالوزراء است».(صص289-288)
سیدضیاء وقتی از تهران رفت مدتی در سویس بود که وضع مالی خوبی نداشت. با این که سردار سپه به او کمک میکرد و مقداری هم پول برایش فرستاد ولی کافی نبود و کسانی که سید را در آنجا دیده بودند میگفتند معاش او لنگ گردید که شروع به فروش قالی و اثاثیه منزل کرده بود.(صص293-292)
[سیدضیاء پس از بازگشت از تبعید] از طرف همشهریان یزدی خود به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. مجلس چهاردهم خیلی پرشور بود. فراکسیون 8 نفری حزب توده و دکتر مصدق و یارانش با اعتبارنامه سیدضیاء مخالفت کردند. دکتر مصدق مطالب تندی علیه سیدضیاء گفت و سید هم ضمن دفاع از خود به دکتر مصدق حمله کرد و سرانجام مجلس اعتبارنامه سیدضیاء را تصویب نمود.(صص294-293)
سیدضیاء تا آخر عمر از مشاورین نزدیک محمدرضاشاه پهلوی بود و هفتهای یک بار با شاه به صرف ناهار میپرداخت و خیلی از مسائل را با صراحت لهجهای که داشت به شاه میگفت. پس از ترور رزمآرا و تغییر کابینه محلل علاء قرار بود فرمان نخستوزیری او صادر گردد و مذاکرات لازم بین او و شاه صورت گرفت اما با پیشنهاد جمال امامی دایر به نخستوزیری دکتر مصدق دیگر فرمان نخستوزیری او صادر نگردید.(صص294-293)
سیدضیاء دوشنبهها را نزد شاه بود و گاهی هم شاه برای صرف ناهار به سعادتآباد نزد سیدضیاء میرفت و از نعنای دم کرده و شربت آب یونجه مینوشید. شاه در این دیدارها در امور کشور با سیدضیاء مشورت میکرد که سید واسطه اصلاح کار مردم و برخی از رجال و روحانیون بود. از سال 1344 این مناسبات به سردی گرائید و از سال 1346 روابط قطع شد.(ص297)
روزشمار زندگی احمد قوام (قوام السلطنه)
یکی از نخستوزیرانی که زندگی پرفراز و نشیبی داشته است احمد قوام (قوامالسلطنه) میباشد. او از دوره قاجار دستاندر کار بود و با زندگی اشرافی و مرفهش در بازیهای سیاسی به قدری مهارت داشت که میتوانست با حزب توده ائتلاف کند، استالین و مولوتوف را به صورتی بازی بدهد که به راحتی ارتش سرخ را از ایران خارج کند...(ص305)
قوام در کودتای 1299 که والی خراسان بود به امر سیدضیاء و دستور کلنل محمدتقیخان پسیان دستگیر و به زندان رفت و تنها کسی است که از داخل زندان برای قبول نخستوزیری دعوت شد.(ص305)
مهمترین واقعهای که در این دوره از نخستوزیری قوام روی داد قیام کلنل محمدتقی پسیان در خراسان بود که سرانجام منتهی به مرگ او شد و به همین علت همواره مخالفین قوام او را قاتل کلنل محمدتقیخان پسیان معرفی میکردند.(ص307)
در این دوره از نخستوزیری قوام، میرزاکوچکخان جنگلی در گیلان اعلام جمهوریت کرد. امیر مؤید سواد کوهی در مازندران قیام کرد و ساعدالدوله خلعتبری فرزند سپهسالار تنکابنی در تنکابن علم طغیان برافراشت. حاج بابای اردبیلی در زنجان قوای ژاندارم را خلع سلام کرد و عدهای کشته و اعدام شدند. سردار سپه وزیر جنگ کابینه قوام تمام این شورشها را سرکوب کرد.(ص307)
قوامالسلطنه ... دکتر ملیسپوی آمریکائی را برای اداره امور مالیه ایران استخدام کرد و در دوره نخستوزیری بعد از شهریور 20 هم بار دیگر دکتر ملیسپوی را به استخدام درآورد و رابطه نزدیکی با آمریکائیها داشت.(ص308)
واقعه مهمی که در این دوره از نخستوزیری قوامالسلطنه روی داد در روز 17 آذر 1321 بود که به علت اختلاف شاه و نخستوزیر در تهران آشوب شد و مجلس شورایملی مورد غارت قرار گرفت و خانه قوام آتش زده شد.(ص309)
با این که قوامالسلطنه نقش مهمی در نجات آذربایجان داشت و با اینکه حزب دموکرات ایران را تأسیس نمود و از طریق حزب عدهای را به مجلس فرستاد و از آنها قسمنامه گرفت که به او وفادار باشند ناگهان با رأی عدم اعتماد مجلس مواجه شد و از نخستوزیری کناره گرفت.(ص309)
قوامالسلطنه در سیاست خود را پیشکسوت میدانست زیرا یکی از وزرایش یعنی سردار سپه به مقام سلطنت رسید و به اتهام سوءقصد به جان سردار سپه پنج سال در اروپا به حال تبعید به سر برد.(ص312)
بیشک و تردید خدمت قوامالسلطنه در راه نجات آذربایجان و کردستان و زنجان فراموش شدنی نیست ولی متأسفانه به علت آلودگیهای بعضی از اطرافیانش به امور مالی و فروش جوازها حتی به شخص قوام هم اتهامات مالی زده شد.(ص312)
مخالفینش او را به قلع و قمع ستارخان و باقرخان و تهیه موجبات قتل کلنل محمدتقیخان پسیان و میرزا کوچک خان جنگلی متهم میکنند. موافقین او بزرگترین خدمتش را نجات آذربایجان و کردستان میدانند و میگویند اگر قوام نبود قسمتی از ایران مثل اروپای شرقی زیر سلطه شوروی میرفت.(ص313)
وقتی کلنل محمدتقی خان فرمانده امنیه خراسان شد دستور داد در مقابل تمثال احمدشاه نظامیان رژه بروند. ولی قوام نمیگذاشت و خود را به جای تمثال شاه در رژهها جلوهگر میساخت. قوام همین عمل را هنگام تاسیس حزب دمکرات نیز انجام داد و نام خود را مقدم بر اعلیحضرت شاه ایران میدانست.(ص323)
در دوران سلطنت پهلوی دادن عنوان ملغی شده بود ولی در مرداد ماه سال 1325 از طرف محمدرضاشاه پهلوی به قوام عنوان (جناب اشرف) داده شد.(ص327)
قوام یکی از بانفوذترین و با اعتبارترین رجال قبل و بعد از دوران رضاشاه به شمار میرفت. تمول، سخاوت، شخصیت وزین او موجب شد که اطرافیان شاه سابق و ایادی زیادی پیرامون او گرد آیند... قوام با این که همکارانش را خود انتخاب میکرد ولی اعضای کابینه را مکلف نمود که سوگند وفاداری به شاه و دولت ادا کنند تا علاقه خود را به شاه و حکومت پارلمانی ثابت نمایند.(ص338)
قوام معتقد به یک سیاست موازنه مثبت در سیاست خارجی بود و میخواست قدرت شاه و دربار را محدود کند. در واقع آنچه را که قوام میخواست به انجام برساند با آنچه که بعدها مصدق خواست جامه عمل بپوشاند چندان تفاوتی نداشت.(ص338)
قوامالسلطنه که پس از سیدضیاءالدین برای اولین بار نخستوزیر شده بود مذاکرات محرمانهای با نمایندگان شرکت نفت آمریکائی استاندارد اویل در مورد اعطای امتیاز نفت پنج ایالت شمالی ایران را آغاز کرد و منتهی به امضای قراردادی شد که استخراج و بهرهبرداری از نفت شمال برای مدت 50 سال به آمریکائیها داده شود که به سرعت در مجلس تصویب گردید ولی به علت اعتراضات شدید شورویها و بعداً انگلیسها قرارداد لغو گردید.(ص341)
روزشمار زندگی رضاخان (سردار سپه) نوزدهمین نخست وزیر دوره مشروطیت
رضاخان سردار سپه... در کوتاه مدت از نخستوزیری به سلطنت رسید. او سرباز سادهای بود که توانست قدم به قدم خود را به مقام میرپنجی رسانیده و سرانجام نیز با کودتائی در سوم اسفند سال 1299 شمسی در مقام فرمانده نظامی قرار گرفته و از مقام وزارت جنگ خود را به نخستوزیری برساند.(ص349)
رضا مازندرانی (مرد خود ساختهای) بود که در خانوادهای تهی دست قدم به عرصه حیات نهاد و چون وسیله تحصیل نداشت و به علت اینکه دائیاش خیاط قزاقخانه بود به قزاقخانه راه یافت... وقتی مسلسل ماکسیم به ایران وارد شد او چنان تعلیم یافت که به (رضا ماکسیم) شهرت یافت.(صص350-349)
رضاشاه از مردان بزرگی بود که در تاریخ ایران نقش مهمی داشته است. موافقینش میگویند نبوغ خاصی در کار کشور داشته و توانسته در ایران تحولی به وجود آورد و مخالفین هم میگویند با کمک (آیرون ساید) فرمانده انگلیسی روی کار آمد و به غصب املاک پرداخت.(ص351)
رضاشاه و محمدرضا شاه نقش مهمی در پیشرفت کشور و عمران و آبادی و تربیت نیروی انسانی ما داشته و کشور ایران را در جهان بلند آوازه ساختهاند که باید دوران پهلوی را از زمانهای استثنائی تاریخ ایران دانست.(ص352)
روزشمار زندگی محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)
یکی از شخصیتهای معروف ایران که نقش مهمی در دوران پهلوی داشت و در سختترین ایام توانست با قبول مسئولیت خدماتی به کشور انجام دهد ذکاءالملک فروغی میباشد که مردی متفکر و فیلسوفی واقعبین و ادیبی فرزانه بود که مقامات مهم سیاسی از قبیل نخستوزیری و ریاست مجلس و ریاست دیوانعالی کشور را طی کرده...(ص362)
در دوره دوم مجلس شورایملی از تهران به نمایندگی انتخاب و از ریاست مدرسه سیاسی مستعفی گردید. پس از مدتی به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب شد.(ص362)
اخلاق و روش فروغی به طوری سردار سپه را جلب کرده بود که وقتی به ریاست حکومت موقت انتخاب گردید، فروغی را به عنوان کفیل نخستوزیر و پس از نیل به سلطنت به عنوان نخستوزیر معرفی کرد. فروغی نخستین رئیسالوزراء رضاشاه و اولین نخستوزیر محمدرضا بود.(ص363)
در جنبش مشروطهخواهی تصمیم گرفت به کار قانونگذاری بپردازد. به همین جهت به نمایندگی تهران انتخاب شد و بلافاصله به ریاست مجلس رسید... به علت اعتباری که فروغی یافته بود او را به نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس انتخاب کردند تا به اتفاق مشاورالممالک و علاء مدافع حقوق ایران شوند.(ص366)
در دوره چهارم تقنینیه وقتی مستوفی الممالک نخست وزیر شد سردار سپه را برای وزارت جنگ و فروغی را برای وزارت خارجه دعوت کرد. همه مستوفی را تمجید کردند که توانسته فروغی را به کابینه بیاورد.(ص 366)
زمامدار حقیقی آن زمان شخص رضاشاه بود و عنوان نخستوزیر بیشتر از نظر فرم بود تا معنی. شش سال فروغی خانهنشین گردید که از بهترین ایام عمرش بود، آثار زیادی تألیف نمود ولی وقتی قوای متفقین به ایران هجوم آوردند رضاشاه در آن تنگنای سیاست فوراً به یاد فروغی افتاد و او را برای آخرین بار نخستوزیر کرد. هم او بود که متن استعفای رضاشاه را نوشت.(ص367)
تبلیغات ماهرانه آلمان هیتلری به طوری افکار عامه را برانگیخته بود که امضای پیمان تضمین استقلال ایران را بزرگترین خیانت جلوهگر میساخت ولی فروغی آن را به مصلحت دانست و امضاء کرد.(ص367)
فروغی از همان روزهای نخست صدارت دانست که باید مجری بیچون و چرای تیمورتاش باشد. فرزند سردار نردینی خراسانی دارای موقعیت استثنائی و شخصیت کارساز شده بود که هیچکس نمیتوانست درایت او را ندیده بگیرد.(ص369)
وقتی فروغی شروع به کار کرد با مشکلات زیادی روبرو بود، قبل از هر چیز سلطنت شاه جوان مطرح بود که در تشریفات آن توفیق حاصل نمود.(ص371)
کار مهم فروغی انعقاد پیمان سهجانبه برای حفظ تمامیت ارضی کشور بود. وقتی فروغی در جلسه علنی مجلس شورایملی مورد حمله (شیخ علی روشن کرمانشاهی) قرار گرفت چنین گفت: «... با انعقاد این پیمان لطمهای که به استقلال و حاکمیت ما خورده بود جبران خواهد شد...».(ص373)
فروغی مسئولیت حکومت را در برههای بحرانی از تاریخ ایران برعهده گرفت که در استقرار مجدد اقتدار رسمی دولت ایران در قبال نیروهای بیگانه اشغالگر نقش مهمی داشت و ترتیبی داد که جریان انتقال سلطنت از آشوب برکنار باشد و توانست نوعی وجهه و حیثیت برای دولت فراهم آورد.(ص379)
از طرف متفقین به فروغی تکلیف نیابت سلطنت شد ولی او زیربار نرفت و صمیمیت به خرج داد و بدون خونریزی سلطنت به شاه جدید تفویض شد. اوضاع بعد از شهریور 20 خیلی آشفته بود و دولتمردی میخواست که وضع را سروسامان بدهد.(ص380)
فروغی و خانوادهاش از خانوادههای اصیل و سرشناس و شایسته ایران بودند. به علت خدمات فروغی به خاندان پهلوی همواره مورد عنایت شاهان پهلوی مخصوصاً محمدرضاشاه قرار داشتند.(ص382)
روزشمار زندگی حاج مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه)
حاج مهدیقلی (هدایت) فرزند مخبرالدوله در سال 1280 قمری در تهران متولد گردید و پس از پایان تحصیلات مقدماتی به آلمان سفر کرد و به تحصیل پرداخت... مدتها استاندار فارس و آذربایجان بود. وقایع مربوط به خیابانی و لاهوتی در زمان استانداری او اتفاق افتاد.(ص390)
مخبرالسلطنه در زمان انقلاب مشروطیت خیلی فعالیت داشت که چون طرف اعتماد شاه و مجلس بود در تنظیم قانون اساسی و توشیح شاه زحماتی کشید. در تدوین قانون اساسی میتوان گفت از برجستهترین اعضای آن بود... بعد از توپ بستن مجلس چون با آزادیخواهان موافق بود از حکومت استعفا کرد و عازم برلن گردید.(ص391)
در دولت مخبرالسلطنه کار دو تن از (مثلث معروف) [تیمورتاش، نصرتالدوله، داور] ساخته شد. نصرتالدوله به زندان افتاد، تیمورتاش محاکمه و محکوم شد و در زندان جان سپرد. آن وقت رضاشاه به مخبرالسلطنه گفت باید استعفا کند که او هم دست رضاشاه را بوسید و خیلی آرام و بدون این که مورد غضب قرار گیرد از صحنه خارج شد.(ص395)
مخبرالسلطنه یکی از نخستوزیران مطلع و باسواد ایران بوده است... او تنها کسی است که توانست شش سال متوالی نخستوزیر رضاشاه باشد و از آتش غضب او مصون بماند و پس از استعفا هم گاهگاهی حضور رضاشاه برسد. کتاب (خاطرات و خطرات) او مهمترین خاطراتی است که درباره تاریخ معاصر ایران وجود دارد.(ص399)
روزشمار زندگی محمود جم (مدیرالملک)
یکی از نخستوزیران ایران که همه جا در کنار رضاشاه قرار داشت محمود جم ملقب به (مدیرالملک) میباشد... او تنها کسی است که بعد از تیمورتاش وزارت دربار را عهدهدار شد. رضاشاه سالها از انتخاب وزیر دربار خودداری داشت و ادیبالسلطنه سمیعی امور دربار را اداره میکرد تا اینکه جم از نخستوزیری کنار رفت و به وزارت دربار منصوب شد.(ص406)
روابط او [محمود جم] با رضاشاه به صورتی بود که فرزندش فریدون جم را به دامادی خود برگزید. ارتشبد فریدون جم هم امیر شایسته ایست که در میان افسران ایران و طبقات مختلف مردم دارای حسن شهرت میباشد.(ص406)
هنگامی که دکتر اقبال حزب ملیون را تأسیس نمود سناتورجم به عنوان قائممقام رهبر حزب انتخاب گردید. شعبه حزب ملیون را در کرمان تاسیس نمود.(ص407)
پیمان معروف سعدآباد در زمان نخستوزیری جم انعقاد یافت. داور در زمان رئیسالوزرائی او خودکشی کرد. جم خواستگاری فوزیه را به عهده داشت و به مصر سفر کرد. رابطه ایران و فرانسه در زمان نخستوزیری جم قطع شد که مطبوعات فرانسه مطالبی علیه رضاشاه منتشر ساخته بودند.(ص409)
روزشمار زندگی دکتر احمد متین دفتری
دکتر احمد متین دفتری از رجال مطلع و تحصیلکرده و زبان دان بود که در زمان رضاشاه بدواً به وزارت دادگستری و سپس به نخستوزیری رسید.(ص419)
پس از شهریور 20 مدتی نماینده مجلس شد... بعدها به عنوان سناتور به مجلس سنا راه یافت و رئیس گروه پارلمانی ایران در اتحادیه بینالمجالس شد که در بین نمایندگان و سناتورهای دنیا موقعیت خوبی یافته بود و یک بار نیز خود را کاندیدای ریاست بین المجالس کرد که توفیقی نیافت.(ص20-419 )
متین دفتری به طرفداری از آلمانیها شهرت داشت. وقتی آلمانها در جبهههای مختلف شکست خوردند رضاشاه متین دفتری را از کار برکنار ساخت و مدتی در زندان به سربرد... رجبعلی منصور که متهم به طرفداری از انگلیسها بود نخست وزیر شد. همچنین بعد از شهریور بیست نیز به زندان متفقین افتاد و سپس نماینده مجلس و سناتور شد.(ص426)
بعد از تشکیل مجلس سنا متین دفتری با عنوان سناتوری به مجلس سنا رفت و تا پایان عمر این سمت را عهدهدار بود.(ص428)
از نکات جالب زندگی دکتر متیندفتری این است که خود نخستوزیر دوره دیکتاتوری بوده و در زمان رضاشاه به وزارت و نخستوزیری رسیده و هنگام سناتوری با نخستوزیری سپهبد رزمآرا مخالفت کرد.(ص428)
بعد از شهریور 1320 از طرف متفقین به اتهام طرفداری از آلمان نازی دستگیر و به زندان افتاد... در دوره پانزدهم مجلس شورایملی به وکالت از مشکین شهر به مجلس رفت. از سال 1328 که مجلس سنا افتتاح شد تا سال 1350 که سال فوت او میباشد سناتور انتخابی و یا انتصابی بود. وی منسوب به یکی از خاندانهای کهنسال و ثروتمند آشتیان بود. این خانواده در دوران افشاریه، زندیه، قاجاریه و پهلوی مصدر مقامات بزرگ درباری بودهاند و عده زیادی از دولتمردان سه قرن اخیر منسوب به این خانوادهها هستند.(ص432)
روزشمار زندگی رجبعلی منصور(منصور الملک)
از جمله کسانی که در دوران سلطنت پهلویها نقش مهمی در کشور داشتند، رجبعلی منصور (منصورالملک) نخستوزیر زمان رضاشاه و محمدرضاشاه و فرزندش (حسنعلی منصور) نخستوزیر زمان آریامهر است.(ص436)
منصورالملک در زمان سلطنت محمدرضاشاه هم به نخست وزیری رسید و هم فرزندش حسنعلی منصور نیز فرمان نخست وزیری پهلوی دوم را دریافت داشت که اگر ترور نشده بود احتمال داشت برای مدت زمانی طولانی نخست وزیر ایران باشد.(ص436)
جریان محاکمه منصورالملک وزیر راه دوران رضاشاه ... از اینجا ناشی می شود که شهربانی به رضاشاه گزارش می دهد که شب اول ژانویه امیر شرفی بدر، ضیافتی در هتل آستوریا داده و هزار تومان پرداخته است. ابوالقاسم وثوق مدیر کل راه و باجناق منصورالملک در همان شب در هتل پالاس 1300 تومان خرج کرده است. رضاشاه به سرپاس مختاری رئیس شهربانی می گوید این امیر شرفی کاسب است و معلوم شده پول را از کجا می آورد و خرج می کند ولی این مدیر کل سیصد تومانی که می تواند 1300 تومان خرج کند قطعاً پالانش کج است، تحقیق کنید در وزارت راه چه خبر است؟(ص437)
جلد دوم
روزشمار زندگی علی سهیلی
نخستوزیر میزبان استالین و چرچیل و روزولت... علی سهیلی از جمله نخستوزیرانی بود که در کوتاه مدت توانست خود را از وزارت امور خارجه به کاخ صدارت برساند. او در کارهای سیاست خارجی تبحر داشت و توانست توجه محمدعلی فروغی را در دوران تغییر سلطنت از پهلوی اول به پهلوی دوم جلب کند.(ص5)
مدت نخستوزیری اول او کوتاه بود ولی چنان توانسته بود نظر نمایندگان را جلب کند که بعد از استعفای قوامالسلطنه از نخستوزیری برای بار دوم به کاخ ابیض رفت.(ص6)
سهیلی این بار توانست میزبان استالین و چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران باشد و با بازیهای سیاسی خود اعلامیهای را به امضاء برساند که سران سه کشور بزرگ دنیا تمامیت ارضی و حاکمیت ایران را تأیید نموده و مساعی ایران را در جنگ دوم جهانی مورد قدردانی قرار دهند.(ص6)
مشکل مهمی که سهیلی در زمان نخستوزیری خود با آن روبرو گردید بازداشت عدهای از رجال و شخصیتهای ایرانی از طرف متفقین به اتهام همکاری با آلمانیها بود.(ص6)
سهیلی از شخصیتهائی بود که توانست پس از شهریور 1320 در سختترین ایام تاریخ ایران در مقام وزارت خارجه خدماتی انجام دهد. او همکار خوبی برای ذکاء المللک فروغی به شمار میرفت ولی در زمان نخستوزیری خود نتوانست جانشین خوبی برای فروغی باشد.(ص7)
سهیلی مدتی خانهنشین شد. ولی بعدها استاندار کرمان و سفیر ایران در افغانستان و وزیر کشور گردید.(ص9)
سهیلی پس از پایان انتخابات دوره چهاردهم که در آن مبارزات انتخاباتی به صورت آشکاری برگذار شده بود مجدداً مأمور تشکیل دولت شد... سپس به اتهام دخالت در امر انتخابات تحت پیگرد واقع شد. گرچه برائت حاصل نمود ولی این اتهام سهیلی را برای همیشه از صحنه سیاست خارج ساخت.(ص12)
اتهامات دیگری هم به سهیلی زده شده بود که قسمتی از ابزار ساختمانی وزارت خارجه را به مبلغ 27 هزار ریال برده و یا نسبت به توقیف جراید اقدام کرده و در اجرای مقررات حکومت نظامی تندرویهائی نموده که دیوانعالی کشور اتهامات را وارد ندانست.(ص13)
روزشمار زندگی محمد ساعد (ساعدالوزاره)
نخستوزیری که به او پیشنهاد شد رئیسجمهور شود، محمد ساعد مراغهای (ساعدالوزاره) فرزند محمدکاظم قاضی است که جدش شیخ احمد مراغهای از روحانیون بود. پدر و جدش از قضات عالیرتبه آذربایجان به شمار میرفتند.(ص21)
ساعد برای تحصیل دانشگاهی عازم (سن پیترزبورگ) در روسیه شد. علت سفر به روسیه در اثر ارتباطی بود که با خانواده ارفع الدوله داشت و ارفع الدوله سفیر ایران در پیترزبورگ در سفر به سویس او را به روسیه آورد و به عنوان عضو محلی استخدام کرد.(ص21)
ساعد در زمان انقلاب روسیه سرکنسول ایران در باکو بود و از سال 1917 تا 1925 امور کنسولگری را اداره میکرد.(ص22)
ساعد در سال 1317 سفیر ایران در مسکو شد. با مولوتوف که در آن روزها نخستوزیر بود ملاقات کرد و او ساعد را به دیدار استالین دبیرکل حزب کمونیست در کاخ کرملین برد.(ص23)
انتخابات دوره شانزدهم و انتخابات نخستین مجلس سنا در زمان نخستوزیری ساعد انجام گرفت... ساعد بعد از وقایع 28 مرداد از رضائیه سناتور گردید و تا آخر عمر این سمت را داشت (5 دوره).(ص24)
در دولت ساعد که زمینه شناسائی اسرائیل به طور (دو فاکتور) از طرف دولت ایران فراهم شد چهارصدهزار دلار رشوه پرداخت شده است.(ص34)
ساعد با اینکه در شهریور 1320 سفیر ایران در مسکو بود و روسها پیشنهاد کرده بودند که او سرپرست موقت ایران گردد که مورد قبول او قرار نگرفت، هنگام تقاضای روسها درباره امتیاز نفت شمال چنان مخالفت کرد که فریاد (مرگ بر ساعد) فضای ایران را از طرف چپیها و حزب توده ایران پر کرد.(ص35)
روزشمار زندگی مرتضی قلی خان بیات (سهام السلطان)
خواهرزاده دکتر مصدق بر مسند نخستوزیری... در دوره نخستوزیری [مرتضی قلیخان] بیات اختلافات بین دکتر میلیسپو و ابتهاج شدت یافت و سرانجام دکتر میلیسپو از کار برکنار شد. در زمان نخستوزیری بیات دولت ایران به دولت ژاپن اعلان جنگ داد و در پشتیبانی از دولت از 94 نفر نمایندگان حاضر در مجلس 91 نفر به دولت بیات رای اعتماد دادند.(صص51-50)
بعد از این که پیشهوری قیام کرد و نغمه تجزیهطلبی را ساز نمود دولت وقت سهامالسلطان بیات را به استانداری آذربایجان منصوب کرد... در این کار توفیقی نیافت و در کوتاه مدت استعفا کرد.(ص51)
در مراسم تاجگذاری رضاشاه، بیات سمت وزیر مالیه را داشت و در حالی که اکثر رجال شاغل آن روز نقشی در این مراسم داشتند او عکس رضاشاه را حمل میکرد و در این مراسم فروغی تاج کیانی و تیمورتاش تاج پهلوی و سردار اسعد وزیر پست و تلگراف تاج مروارید را در دست داشتند.(ص57)
وقتی هم در سمتهای دولتی کاری برای او نبود و مجلس سنا افتتاح گردید با سمت سناتور وارد مجلس شیوخ شد و در آنجا نیز در کنار رجال معمر در سرسرای مجلس سنا مینشست.(ص57)
روزشمار زندگی ابراهیم حکیمی (حکیم الملک)
در سال 1324 در دومین کابینه حکیمی، دولتهای انگلستان و آمریکا طرحی به ایران دادند که کمیسیونی از آمریکا و بریتانیا و شوروی تشکیل شود و درباره خودمختاری و مسائل دیگر تصمیم بگیرد که مورد اعتراض شدید مجلس و مطبوعات قرار گرفت و منجر به سقوط کابینه حکیمی شد.(ص58)
طبیب مظفرالدین شاه و نخستوزیر محمدرضاشاه... [ابراهیم حکیمی] همراه مظفرالدین شاه در سفرهای اروپا جزو ملتزمین رکاب بود. در دوره اول مجلس شورایملی به وکالت انتخاب شد و هنگام توپ بستن مجلس در سفارت فرانسه متحصن گردید. در دوره دوم مجلس شورایملی از آذربایجان و تهران انتخاب گردید ولی وکالت آذربایجان را پذیرفت.(ص61)
در دیماه سال 1324 بدنبال کنفرانس وزرای خارجه سه دولت متفق برای حل مسائل ناشی از جنگ که در مسکو تشکیل گردید دولت حکیمی تقاضا کرد تا نماینده ایران در این جلسه حضور یابد و از تصمیماتی که گرفته میشود مطلع گردد ولی این پیشنهاد مورد قبول واقع نشد.(ص64)
روزشمار زندگی سیدمحسن صدر (صدرالاشراف)
مستنطق باغ شاه برکرسی نخستوزیری و ریاست مجلس سنا... از جمله نخستوزیرانی که همیشه مورد حمله آزادیخواهان قرار داشت محسن صدر (صدرالاشراف) بود که به علت قبول مستنطقی باغشاه هرگاه به او شغل و مقامی میدادند مورد حمله قرار میگرفت.(ص70)
صدر مردی محافظهکار و مذهبی و در سلک روحانیون بود معهذا در تطبیق خود با آداب و رسوم دوره رضاشاه درنگ نکرد. مصدق عدم مقاومت او را در برابر کشف حجاب و به سر گذاردن کلاه پهلوی نشانهای از عدم پایبندی او به اصول قلمداد کرد. در حالیکه صدر میگفت کلاه پهلوی را موقعی بر سرگذاشت که مجلس آن را به صورت قانون درآورد و در مقام وزارت دادگستری از خودسری رضاشاه جلوگیری میکرد که منجر به استعفای او شد.(ص75)
روزشمار زندگی عبدالحسین هژیر
عبدالحسین هژیر، مرد سختکوشی بود که در سیاست خوب درخشید... هژیر از تحصیل کردههای مدرسه علوم سیاسی بود که پس از پایان تحصیلات خود وارد کادر وزارت خارجه شد. چون زبان روسی را خیلی خوب میدانست به عنوان منشی سفارت شوروی استخدام گردید... هژیر مدتی بازرس دولت در بانک ملی بود که امضایش روی اسکناسها دیده میشد. به تدریج مورد توجه دربار قرار گرفت و مقامات وزارت و نخست وزیری و وزارت دربار را یکی پس از دیگری به دست آورد.(ص81)
وقتی هژیر وزیر دارائی بود علیه شرکت نفت نامه مستدلی تهیه کرد و ادعاهای ایران و مطالبات دولت را از شرکت نفت ایران و انگلیس با دقت مورد بررسی قرار داد. می گویند نامه او کمک بزرگی کرد که مقامات ایرانی بتوانند در استیفای حقوق ایران اقدام کنند. (ص82)
هژیر در دوران نخستوزیریاش غیرموفق بود. مرتب مورد حمله نمایندگان مجلس قرار داشت و هر روز که پایش به مجلس میرسید با نطقهای تند و اعلام جرم با وکلای مخالف روبرو میشد.(ص86)
اقدام هژیر در محدود کردن مطبوعات و منع کارمندان دولت از داشتن روزنامه که ضربه ای بر آزادی مطبوعات بود به دولت او لطمه فراوان زد و موجب استیضاح عبدالقدیر آزاد شد.(ص89)
وقتی هژیر نخستوزیر شد روحانیون علیه او تظاهراتی در میدان بهارستان ترتیب دادند که در رأس آنها نواب صفوی قرار داشت و هنگامی که قصد ورود به مجلس را داشتند به طرف آنها آتش گشوده شد که چند تن زخمی شدند. در لژ تماشاچیان مجلس نیز علیه او تظاهراتی شد. هژیر در سال 1327 به عضویت مجلس مؤسسان نیز انتخاب گردید و متعاقب آن وزیر دربار شد.(ص95)
روزشمار زندگی حسین علاء
دیپلماتی ورزیده و نخستوزیری ضعیف... [حسین علاء] با این که در مجلس به خلع قاجار رأی نداد از دیپلماتهایی بود که در زمان رضاشاه در مأموریتهای سیاسی از او استفاده میشد و در زمان محمدرضا شاه نیز دوبار نخستوزیر گردید.(ص106)
علاءالسلطنه پدرش وزیر مختار ایران در انگلستان بود و پسرش را به سمت آتاشه سفارت منصوب نمود و بعدها که وزیر خارجه شد حسین علاء هم رئیس دفتر وزارت امور خارجه شد و در زمره دیپلوماتها قرار گرفت.(ص106)
بعدها به سمت وزیر مختار ایران در فرانسه منصوب گردید. سپس رئیس بانک ملی و سفیر ایران در فرانسه و انگلستان و آمریکا و وزیر خارجه و نخستوزیر و وزیر دربار گردید.(ص107)
از جمله شخصیت های ارزنده ایران بود که نقش مهمی در سیاست خارجی و در صحنه بین المللی داشت. نقطه ضعفش علاوه بر بی اطلاعی از اوضاع داخلی، نفوذ فراوان همسرش (دختر قراگوزلو نایب السلطنه) و مادرزنش بود که موجب بروز شایعات فراوان گردید.(ص107)
هر وقت مملکت در انتخاب نخستوزیر دچار کشمکش میشد علاء مورد تمایل قرار میگرفت و نخستوزیر محلل بود.(ص109)
روز 25 آبان 1334... توسط مظفر ذوالقدر به سوی او [حسین علاء] شلیک شد که گلوله اصابت نکرد... فرماندار نظامی تهران اعلام داشت که مظفر ذوالقدر عضو فدائیان اسلام بوده و به دستور نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام قصد ترور نخستوزیر را داشته است. به همین جهت دستور بازداشت سران فدائیان اسلام داده شد.(ص109)
هنگامی که دکتر مصدق در مقام نخستوزیری قرار داشت از شاه خواست که علاء را از وزارت دربار برکنار و ابوالقاسم امینی را به جای او منصوب کند.(ص113)
در دولت علاء بود که کمیسیون نفت مجلس ماده واحده (ملی شدن صنعت نفت) را تصویب کرد. علاء پس از 46 روز از نخستوزیری استعفا کرد و انگلیسها در فکر بودند که سیدضیاء را روی کار بیاورند... که با پیشنهاد جمال امامی در جلسه خصوصی مجلس دکتر مصدق آمادگی خود را برای قبول نخستوزیری اعلام داشت.(ص116)
در دولت علاء نواب صفوی و خلیل طهماسبی و چند تن دیگر از فدائیان اسلام اعدام شدند.(ص119)
روزشمار زندگی سپهبد حاجیعلی رزم آرا
یکی از افسران لایق که به مقام نخست وزیری رسید سپهبد جاجیعلی رزم آرا بود که سالیان دراز در مقام ریاست ستاد ارتش قرار داشت.(ص125)
روز 5 تیرماه 1329 در حالی که رجبعلی منصور نخستوزیر درباره قرارداد نفت روش محافظهکارانهای پیش گرفته بود ناگهان انتشار یافت که استعفا داده و رزمآرا نخستوزیر شده است.(ص125)
دکتر مصدق که بیش از همه با رزمآرا مخالفت میکرد در نطق قبل از دستور خود گفت... نخستوزیری مستعفی شد و برخلاف سنن پارلمانی فرمان نخستوزیری رزمآرا صادر گردید.(ص126)
در کودتای 1299 [سرهنگ] رزمآرا حفاظت از باغشاه تا دروازه دولت را برعهده داشت که افراد قزاق وارد تهران شدند.(ص132)
[رزمآرا] معتقد بود که تمام دهات و روستاهای ایران را طی کرده و 8 جلد «جغرافیای نظامی ایران» را تنظیم کرده است. در ایران عالیترین نشان نظامی ایران (ذوالفقار) به او داده شد. دولت فرانسه نیز نشان شوالیه لژیون دونور را به او اعطا کرده بود. آکادمی آسیائی او را به عضویت هیات رئیسه آکادمی انتخاب و در علوم نقشهبرداری به او درجه دکترا اعطا نمود.(ص133)
رزم آرا مدتی ریاست دفتر نظامی اعلیحضرت را بر عهده داشت و ستاد ارتش را از سرلشکر ریاضی تحویل گرفت. به علت اختلافاتی سرلشکر ارفع به جای او به ریاست ستاد منصوب می گردد. از اینجا دو دستگی در ارتش به وجود می آید.(ص135)
وقتی رزمآرا از 106 نفر عده حاضر در مجلس 95 رأی موافق گرفت با قدرت شروع به کار کرد و از مخالفت جبهه ملی و کاشانی هم تزلزلی به خود راه نداد. ولی بیتجربه بودن او در کارهای سیاسی و مخالفتهای زیر جلی که از سوی مقامات ذینفوذ با او میشد در کارهای مختلف دچار شکست میگردید.(ص142)
فرار سران حزب توده از زندان قصر از کارهای عجیبی بود که در دولت رزم آرا صورت گرفت. به این ترتیب که در ساعت 8 و نیم شب جمعه 24/9/1329 با برنامه قبلی سازمان نظامی حزب توده یک کامیون با مشخصات نظامی وارد زندان قصر شد... بعضی از شایعه سازان این امر را ناشی از تبانی رزم آرا با چپی ها و روس ها دانسته اند.(ص143)
روز ششم اسفندماه 1329 هنگامی که رزمآرا برای شرکت در مجلس ختم آیتالله فیض همراه امیراسدالله علم وزیر کشور به مسجد شاه میرفت به دست خلیل طهماسبی عضو فدائیان اسلام به قتل رسید... ظن قوی این است که محافظین مسلح به دنبال تیراندازی خلیل طهماسبی گلوله اصلی را به سوی رزمآرا خالی کردهاند تا شاه که از قدرت یافتن رزمآرا با کمک خارجیها دچار وحشت شده بود با مرگ او خطری را از خود دور کرده باشد.(ص144)
در دولت رزمآرا سفارت انگلیس درباره بستن مجلس به شاه فشار میآورد ولی شاه باطناً موافق انحلال مجلسین نبود، چون انحلال مجلسین معنائی جز استحکام حکومت رزمآرا نمیداشت زیرا ابزار اصلی شاه برای تهدید قدرت رزمآرا همان مجلسین بود.(ص156)
سفارت انگلیس در وهله نخست خواهان نخستوزیری سیدضیاء بود چون او را دوستدار انگلیس و نیرومند و خواهان اصلاحات و با کفایت و درستکار میدانست، سفارت آمریکا نیز در ایران به سیدضیاء تمایل داشت.(ص157)
روزشمار زندگی دکتر محمد مصدق (مصدق السلطنه)
دکتر محمدمصدق مشهورترین نخستوزیر ایران... نخستین شغل در زمان سلطنت ناصرالدینشاه به او داده شد، بنا براین در زمان سلطنت ناصرالدین شاه- مظفرالدین شاه- محمدعلی شاه- احمد شاه- رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی، از مهرههای مهم سیاست در ایران بوده است.(ص175)
مصدق اشراف زادهای است که در سن 14 سالگی بعد از فوت پدرش بنا بر سنت مقرر آن روز به جانشینی پدر به سمت مستوفی خراسان منصوب شد و لقب «مصدقالسلطنه» به او داده شد... نخست به جمعیت «آدمیت» گروید و در دوره اول مشروطیت در سن 25 سالگی از اصفهان به نمایندگی مجلس انتخاب شد ولی چون سن او برای وکالت قانونی نبود (30 سال تمام) در مجلس شرکت نکرد.(صص176-175)
وقتی رضاشاه به سلطنت رسید دیگر قدرت مطلقه داشت. هیچ صدای مخالفی شنیده نمی شد. بعضی از مخالفینش زندانی و تبعید شده بودند... از چهار نفری که به خلع قاجار رأی مخالف داده بودند تقی زاده و علاء جزو همکاران رضاشاه شده و وزارت و سفارت گرفتند. مدرس به خواف تبعید شد و جان خود را از دست داد. دکتر مصدق هم خود را کنار کشیده گاهی در اروپا و زمانی در ایران بود.(ص179)
(ارنست پرون) سویسی که از مدرسه (روزه) با ولیعهد در ارتباط بود در تهران بیمار میشود که او را برای معالجه به بیمارستان نجمیه میبرند. هنگام ترک بیمارستان از دکتر غلامحسینخان ابراز امتنان میکند. او میگوید بهترین سپاسگزاری این است که با خواهش از ولیعهد پدرم را از زندان آزاد کنی. چند روز بعد به امر ولیعهد حکم انتقال دکتر مصدق از بیرجند به احمدآباد صادر میگردد.(ص183)
به هر حال با شروع اولین انتخابات مجلس شورایملی بعد از رفتن رضاشاه یعنی دوره چهاردهم دکتر مصدق در انتخابات شرکت کرد و نماینده اول تهران شد.(ص185)
از کارهای جالب دکتر مصدق در مجلس چهاردهم که سروصدای فراوان ایجاد کرده بود مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبائی بود که او را مأمور و دست نشانده انگلیسها خواند.(ص186)
از شهریور 20 که بار دیگر دکتر مصدق وارد گود سیاست شد بهترین سنگر را برای خود کرسی مجلس میدانست و از آنجا با نطقهای تند خود پشت دولتها را میلرزاند... با پشتوانه محکم مردمی دولتها را میکوبید ولی کاری به کار رژیم نداشت فقط میگفت شاه بماند و سلطنت کند.(ص191)
دکتر مصدق پس از قبول نخستوزیری برنامه دولت را در دو ماده خلاصه کرد: 1- اجرای کامل قانون ملی شدن نفت در سراسر کشور 2- اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها.(ص193)
اقدام دکتر مصدق در ملی کردن صنعت نفت ایران موجب شد که سایر کشورهای تولید کننده نفت از این اقدام مهم در راه استیفای حقوق ملی خود بهرهمند گردند. از طرفی این کار مهم موجب گردید که مبارزه با سیاستهای استعماری و استثماری و غارت ثروت ملی کشورها روز به روز توسعه یابد.(ص194)
از کارهای مهم دکتر مصدق شرکت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد و دادگاه لاهه و دفاع از اقدام دولت ایران در خلع ید از شرکت نفت جنوب بود.(ص195)
در آمریکا ترومن رئیس جمهوری خواست با دکتر مصدق ملاقات کند که این کار هم انجام شد و میتوان گفت در این هنگام دکتر مصدق در اوج پیروزی و موفقیت بود.(ص195)
در یک سال اول حکومت مصدق شاه و مطبوعات و همه گروههای سیاسی از دولت مصدق حمایت میکردند... ولی پیشنهادات و نظرات مختلف و غیرقابل اجرا و دور از واقعیت بعضی از نزدیکان و مشاوران دکتر مصدق موجب شد که نتواند با فرمول صحیح بار دیگر صنایع نفت را که منبع اصلی درآمد ایران بود به راه اندازد.(ص196)
به نظر من بی انصافی است که کسی بخواهد خدمت بزرگ دکتر مصدق را در ملی کردن صنعت نفت نادیده بگیرد،البته اقدامات بعدی که برای به راه انداختن صنعت نفت و افزایش درآمد آن شد و به تأسیس اوپک که مدتها ایران نقش رهبری آن را داشت، شاه فقید و کارشناسان و مقامات نفتی ایران خدمات ارزنده ای انجام دادند و اگر امروز قیمت نفت این همه بالا رفته ناشی از همان اقدامات و پیگیریها است.(ص196)
دکتر مصدق که به نظر نگارنده بر خلاف میل انگلیسها صنعت نفت ایران را ملی کرد، اوایل از کمک آمریکائیها برخوردار بود و روی آنها حساب میکرد ولی به تدریج در برابر صفآرائی کشورهای غربی قرار گرفت.(ص196)
دکتر مصدق و همکارانش سعی داشتند با بهرهبرداری از ملی شدن صنعت نفت و انتشار اسناد خانه سدان مخالفین را از میدان بدر کنند.(ص197)
در این جریانات دو واقعه مهم اتفاق افتاد که منجر به تظاهرات و تیراندازی و خونریزی شد... یک واقعه 23 تیرماه 1330 هنگام ورود هریمن به تهران و دیگری واقعه 14 آذر 1330 و تظاهرات دانشجویان و مردم و حملات نیروهای مسلح و کشته شدن عدهای از مردم بود.(ص198)
در آبان ماه بینظمی و تظاهراتی در تهران و در شهرستانها به وقوع پیوست که از جمله حمله به روزنامهها بود که دکتر مصدق در آمریکا و کاشانی در تهران اعلام کردند که این بینظمیها دراثر فعالیت جناح چپ نمای نفتی است. اما نمایندگان مجلس این بینظمیها را به دولت نسبت میدادند.(ص198)
دکتر مصدق که خود یکی از قویترین اعضای پارلمان بود و با حملات خود افرادی مثل رضاشاه و سیدضیاء و قوامالسلطنه و رزمآرا را به زانو درمیآورد وقتی به مقام نخستوزیری رسید در مقابل حملات تند اقلیت قرار گرفت که برخی از آنها کسانی بودند که در مقام نمایندگی در کنار او قرار داشتند و از او طرز مخالفت با دولتها را آموخته بودند.(ص201)
مجلس هفدهم که انتخابات آن در زمان نخستوزیری دکتر مصدق انجام شد یکی از جنجالیترین ادوار پارلمانی ایران بود که در جلسات آن علاوه بر گفتگوی تند بین نمایندگان گاهی به زدو خورد هم میکشید.(ص208)
پس از اینکه دکتر مصدق تصمیم گرفت مجلس دوره هفدهم با 80 نفر نماینده شروع به کار کند طبق سنت پارلمانی پس از آمادگی مجلسین نخستوزیر از سمت خود مستعفی شد.(ص212)
به دنبال کنارهگیری دکتر مصدق شاه در نظر داشت اللهیار صالح را به نخستوزیری برگزیند ولی در عین حال از مجلس کسب نظر کرد که مجلس به نخستوزیری احمد قوام ابراز تمایل نمود.(ص215)
قوام با دریافت فرمان نخستوزیری اعلامیه تندی منتشر میسازد و میگوید: (کشتیبان را سیاستی دگر آمد) آیتالله کاشانی و دکتر بقائی و طرفداران دکتر مصدق و بازاریان و اصناف و گروههای زیادی از جمله حزب توده در مخالفت با قوام و حمایت از دکتر مصدق به میدان میآیند که در نتیجه آشوب سراسر کشور را فرا میگیرد... بار دیگر مجلس به نخستوزیری دکتر مصدق ابراز تمایل مینماید.(ص216)
لایحه تمدید اختیارات دکتر مصدق به عکس نخستین لایحه اختیارات که بی سروصدا در پارلمان به تصویب رسید این بار با موج اعتراضات شدیدی در داخل پارلمان و خارج از مجلس روبرو شد. بعضی از یاران او در جبهه ملی نخستین معترضین بودند.(ص218)
در روز نهم اسفند سال 1331 شاه و ملکه ثریا در نظر داشتند که با اتومبیل به مرز عراق رفته و از آنجا کشور را ترک کنند. موجبات سفر از هر جهت فراهم شده بود که آیتالله کاشانی (رئیس مجلس) و آیتالله بهبهانی و گروهی از طبقات دیگر مخصوصاً افسران بازنشسته از موضوع آگاه گردیده... جلوی کاخ مرمر آمدند تا مانع سفرشاه شوند.(ص219)
اقدام دیگر دستور دستگیری سرلشگر زاهدی بود که مورد حمایت آیتالله کاشانی و مخالفین مصدق قرار داشت که وقتی دستور بازداشتش صادر شد در مجلس متحصن شد.(ص220)
از ماجراهائی که سروصدای فراوان تولید کرد دزدیدن سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی و مخفی کردن او در غار تلو بود که چند روز بعد جنازهاش کشف گردید.(ص221)
چون تعداد وکلای مخالف در مجلس هفدهم که انتخابات آن در دولت دکتر مصدق انجام شده بود زیاد شدند و دکتر مصدق آنها را متهم به کارشکنی میکرد در نتیجه زمینه تعطیل مجلس تدریجاً فراهم شد... دکتر مصدق... اعلام کرد که اقدام به رفراندم خواهد کرد که اساساً در قانون اساسی ایران پیشبینی نشده است.(صص222-221)
سرانجام با نخستوزیری قوام موافقت شد که با قیام 30 تیر، شاه به وحشت افتاد و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و انگلستان به این نتیجه رسیدهاند که برای برانداختن حکومت مصدق چارهای جز یک کودتای دولتی نیست.(ص224)
ادامه اختلاف شاه و مصدق خیلی زیاد شده بود که بدی وضع مالی و اقتصادی کشور هم به علت ادامه قطع درآمد نفت و عدم قبول هرگونه پیشنهادی درباره حل مشکل نفت موجب گردید که زمینههای سقوط دکتر مصدق در داخل و خارج فراهم گردد.(ص225)
توسل دکتر مصدق به رفراندم بیش از هر عاملی شاه را قادر ساخت که به نام (حفظ قانون اساسی) قدم پیش بگذارد. وقتی هم از پشتیبانی آمریکا و انگلستان اطمینان یافت ظاهراً موافقت کرد که دو فرمان برای برکناری مصدق و انتصاب زاهدی امضاء کند.(ص227)
با پایان زندگی سیاسی مصدق یک اسطوره آغاز شد. یکی از صفات برجسته مصدق فساد ناپذیری او بود. به سفرای خارجی اجازه دخالت در کار ایران را نمیداد.(ص228)
سرانجام دکتر مصدق که در واقعه 28 مرداد به خانه مهندس معظمی پناه برده و از آنجا خود را به دولت وقت (زاهدی) تسلیم کرد در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال حبس محکوم گردید و پس از پایان دوران زندان به احمدآباد ملک شخصی خود منتقل شد و در سن 84 سالگی... به علت بیماری سرطان درگذشت.(ص241)
مصدق همواره بدون تأمل به هنگام خشم و ناکامی به سرعت صحنه را ترک میگفت. هنگام مخالفت با قرارداد 1919 به سویس رفت و میخواست تا آخر عمر در سویس بماند و تصمیم داشت تبعه سویس بشود.(ص244)
روزشمار زندگی سپهبد فضل الله زاهدی (بصیر دیوان)
سپهبد زاهدی یا امیر (رزم) و (بزم) یکی از افسران رشیدی که نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران داشته است سپهبد فضلالله زاهدی (بصیردیوان) میباشد که نام او و فرزندش اردشیر زاهدی از کودتای 1299 تا روز سقوط رژیم در 22 بهمن 1357 همیشه در کنار شاهان پهلوی قرار داشته است.(ص267)
در سال 1328 شاه به دعوت ترومن عازم آمریکا بود. قبل از سفر روی ملاحظهای که از قدرت رزمآرا داشت به راهنمائی یزدان پناه با اینکه زاهدی سناتور بود او را به ریاست شهربانی منصوب می کند و با خیال راحت به آمریکا میرود.(ص271)
در انتخابات مجلس شورای ملی به دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی خیلی کمک کرد و دخالت ستاد ارتش را بیاثر نمود تا آنها توانستند به مجلس راه یابند. پس از ترور رزمآرا هنگام نخستوزیری علاء (به توصیه جبهه ملی) به وزارت کشور منصوب شد و با سمت وزیر کشور به کار ادامه داد.(ص271)
عصر روز 28 مرداد از مخفیگاه با تانک به محل بیسیم میرود و از رادیو تهران طی سخنرانی کوتاهی نخستوزیری خود را اعلام میدارد و به باشگاه افسران برای اداره مملکت میرود و تلگرافاً میخواهد که اعلیحضرت همایونی به تهران باز گردند...(ص272)
پس از ترور هژیر در جریان انتخابات دوره شانزدهم، جبهه ملی با صوابدید دکتر مصدق تصمیم گرفت که دکتر بقائی و حسین مکی و دکتر فاطمی و حائریزاده بدیدن زاهدی بروند تا او را به پشتیبانی آنان در انتخابات همراه خود سازند.(ص277)
سرلشگر زاهدی در دوره اول مجلس سنا عضویت داشت تا این که در کابینه علاء وزیر کشور شد. در دولت مصدق هم همین سمت را داشت... زاهدی از سرلشگر بقائی رئیس شهربانی دفاع کرد ولی چون مصدق او را برکنار ساخت زاهدی هم از وزارت کشور استعفا کرد(ص277)
مصدق پس از زمامداری مجدد و گرفتن اختیارات روش مستبدانه پیش گرفت و چون زاهدی در مجلس سنا به اختیارات او رأی مخالف داد و سناتورها با کارهای مصدق مخالفت می کردند مصدق مجلس سنا را منحل ساخت که چون دیگر زاهدی مصونیت نداشت در 4 اسفند 1331 به استناد قانون حکومت نظامی بازداشت شد.(ص277)
در زمان جنگ دوم که ایران اشغال شد به دستور متفقین گروهی در ایران بازداشت شدند. زاهدی که فرمانده لشگر اصفهان بود بازداشت گردید.(ص283)
سپهبد زاهدی وقتی زمام امور کشور را به دست گرفت با قدرت حکومت میکرد. به حرفهای شاه گوش میداد ولی کارهای مملکت را با سلیقه خود اداره مینمود.تدریجا شاه اقتدارش زیادتر شد.شاه معمولا از نخست وزیران با قدرت ناراحت به نظر می رسید، تندروی های زاهدی را در کارهای مملکت وسیله ای قرار داد تا او را از کار برکنار سازد. قرارداد نفتی کنسرسیوم منعقد شد.(ص304)
سپهبد زاهدی که با مقابله با دکتر مصدق روی کار آمد و شاه را از رم به ایران دعوت کرده بود هرگز فکر نمیکرد که به طور ناگهانی از کار برکنار گردد.(ص304)
دکتر مصدق و سپهبد زاهدی در جریانات سیاسی وضع خاصی داشتند. گاهی دوشادوش هم قرار داشته و در کارهای سیاسی به یکدیگر کمک میکردند و گاهی چنان در مقابل هم قرار میگرفتند که جان طرف مقابل به خطر میافتاد.(صص5-314)
وقتی دکتر مصدق نخستوزیر شد سرلشگر زاهدی را به عنوان وزیر کشور معرفی کرد. وزیر کشور در هر کابینه نقش مهمی دارد به خصوص این که یک نظامی سرشناس و مشهور باشد... بعداً بین مصدق و زاهدی اختلاف پیدا شد. زاهدی از وزارت کشور برکنار گردید و چون مورد اعتماد شاه بود به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا رفت و به تدریج در صف مخالفین دکتر مصدق قرار گرفت.(ص315)
از نکات جالب دیگر این که با وجود روابط دوستی بسیار نزدیک کاشانی و زاهدی که بعد از شهریور 20 هر دو متهم به همکاری با آلمانها شده بودند و همه جا یکدیگر را یاری میکردند، در دولت مصدق نیز زاهدی مورد حمایت کاشانی قرار گرفت و در تحصن مجلس او را یاری کرد.(ص316)
با بررسی زندگی و فعالیت سیاسی مصدق، زاهدی، کاشانی، میتوان گفت آنها در تاریخ معاصر ایران نقش مهمی داشتهاند که گاهی هرسه با هم و زمانی هر سه در مقابل هم قرار میگرفتند.(ص318)
زاهدی پس از رسیدن به مقام نخستوزیری و اعطای درجه سپهبدی و همچنین نشان تاج از طرف شاه قدرت زیادی یافت و به تذکرات و انتقادات مطبوعات توجهی نداشت چنانکه در ماجرای انعقاد قرارداد نفتی با کنسرسیوم، چون نویسنده کتاب مطالبی در جهت مخالفت با قرارداد مزبور و کاریکاتوری از هندرسن سفیر آمریکا منتشر ساختم از طرف سپهبد زاهدی دستور توقیف روزنامه صبح امروز داده شد.(ص321) ادامه دارد ...