صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۷  ، 
کد خبر : ۱۵۰۹۶۸

بررسى شکل‌گیرى و عملکرد اتاق‌هاى فکر آمریکا (بخش اول)


مجید زاد بود
مراکز مطالعات راهبردی آمریکا نقش قابل توجهی در مدیریت و شکل دهی سیاست های بین المللی کاخ سفید دارند؛ به طوری که این مراکز در حکم «اتاق های فکر» فعالیت های خود را در جهت ارائه راهبردهای سریع و کارساز در حوزه سیاست خارجی متمرکز کرده اند.
با توجه به اهمیت این مسئله این گزارش ضمن تبیین و بررسی اتاق های فکر آمریکایی و جایگاه آنها در حوزه تصمیم سازی سیاست خارجی کاخ سفید، موسسه بروکینگز را به عنوان یکی از برجسته ترین اتاق های فکر کاخ سفید مورد بررسی و کنکاش قرار می دهد.
براساس برآوردهای دانشگاه پنسیلوانیا در سال 2009، حدود 6305 مرکز مطالعاتی سیاسی در جهان وجود دارد که دولت ها و جوامع از خدمات و کارکردهای آن برخوردارند و این موسسات در واقع «صنعت فکر و اندیشه کاربردی» را سامان می دهند.
این مراکز سیاسی که به عنوان اتاق های فکر دولت ها مشهورند، عمدتاً در آمریکا (1815) و اروپای غربی (1750) مستقر هستند. امروزه برخورداری از اتاق های فکر و لزوم توجه به این پدیده به عنوان یک ابزار مدیریتی برای اجرای راهبردها و همچنین ساماندهی سیاست ها، در اولویت اصلی کانون های قدرت می باشد. به طوری که در آمریکا (به عنوان خاستگاه اتاق های فکر مدرن) اتاق های فکر را «قوه چهارم» حاکمیت می نامند؛ قوه ای در تراز سه قوه دیگر (قانونگذاری ، اجرایی، قضایی) که ساختار حاکمیت ایالات متحده را می سازند. بر این اساس است که اتاق های فکر در آمریکا به چهره اصلی ترسیم دورنمای سیاسی کاخ سفید تبدیل شده اند و سیاست گذاران در کنگره، کاخ سفید، پنتاگون و حتی مقامات اداری فدرال غالباً برای تصمیم گیری های خود به مشاوره های آنها روی می آورند.
اما کار ویژه اصلی اتاق های فکر در آمریکا، مدیریت و شکل دهی سیاست های خارجی کاخ سفید می باشد. به طوری که اگر به رفتارهای چند دهه اخیر ایالات متحده در حوزه بین المللی نگاهی بیندازیم، نقش اتاق های فکر در شکل دهی این سیاست ها به خوبی قابل لمس و مشاهده است. از این رو می توان اینگونه استدلال کرد که شناخت رفتارهای بین المللی کاخ سفید مستلزم شناخت این گونه نهادهاست.
اتاق های فکر در آمریکا سازمان هایی غیرانتفاعی هستند که اکثر آنها از معافیت مالیاتی بهره مند هستند. البته باید گفت بیشتر آنها را دولت ها، گروه های تجاری (لابی های صهیونیستی) و یا گروه هایی وابسته به دولت ( مانند شرکت های تسلیحاتی پنتاگون) با منافع خاص ایجاد می کنند؛ به طوری که منابع مالی آنها هم به طور مستقیم تأمین می شوند.
هر چند که برخلاف نام موسسات مطالعات سیاسی و راهبردی آمریکایی که به «اتاق فکر» تعبیر می شوند، اما در عمل آنها فارغ از ایدئولوژی شان «فکر تولید نمی کنند» بلکه فقط در کار «توجیه کردن» راهبردهای سیاستمداران کاخ سفید هستند.
بر این اساس در ادامه گزارش روند تاریخی عملکرد اتاق های فکر را بر پایه تأثیرگذاری بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا مورد بررسی قرار می گیرد.
در وقایع نگاری عملکرد اتاق های فکر ایالات متحده ملاحظه به تعدد و نوع بیش از اندازه اتاق های فکر با توجه به اولویت های راهبردی کاخ سفید در سیاست خارجی آمریکا حائز اهمیت است. بر این اساس روند تاریخی کارکرد اتاق های فکر در مراحل تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا به صورت ذیل قابل دسته بندی است:
- نسل اول اتاق های فکر: منابع تحقیقات آکادمیک؛ اولین موج عمده اتاق های فکر فعال در مراحل تصمیم گیری کاخ سفید طی سال های اولیه قرن بیستم شکل گرفت. کارکرد برخی اتاق های فکر مانند بنیاد کارنگی یا موسسه بروکینز در این دوران، اولویت بخشی به انجام تحقیقات دانشگاهی با کیفیت بالا بود. به طوری که مهم ترین فعالیت های این مراکز را انتشار کتاب، مجله و سایر اطلاعات مورد نیاز مراکز تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا تشکیل می داد.
- نسل دوم اتاق های فکر: مشاوران سیاسی؛ در دوره پس از جنگ جهانی دوم و آغاز نظام دو قطبی در جهان به دلیل حجم کاری بالای دیپلماسی خارجی آمریکا، نیاز به مشاوره های مستقل در زمینه سیاست خارجی برای سیاستگذاران آمریکا پررنگ تر شد. به همین منظور نیاز بیشتری به دانش و تخصص اتاق های فکر شد و این مراکز در سیاست های مسنجم تر و معقول تر امنیت ملی آمریکا به آنها یاری می رساندند. به عنوان مثال موسسه «رند» در سال 1948 به منظور ارتقا و همچنین حمایت از منافع امنیتی کاخ سفید در دوران عصر اتمی، تأسیس شد.
- نسل سوم اتاق های فکر: بازوان سیاسی تصمیم ساز؛ با تثبیت قدرت هژمونی برتر آمریکا، مراکز مطالعاتی سیاسی (اتاق های فکر) برخلاف اتاق های فکر موجود در سال های اولیه قرن بیستم که تمایلی به درگیر شدن در مباحث سیاسی نداشتند، مستقیماً وارد حوزه های تصمیم گیری سیاست خارجی کاخ سفید شدند و به عنوان بازوهای فکری دولت ها ایفای نقش نمودند. مراکز مطالعات راهبردی بین المللی مانند، کاتو، اینترپرایز، بروکینگز و ... از این جمله هستند.
آنچه اتاق های فکر امروزی را در آمریکا مهم ساخته است، میزان تأثیرگذاری شان در شکل دهی به سیاست های دولت خصوصاً درحوزه خارجی می باشد. بدین معنا اتاق های فکر شبیه لابی های ذی نفع یا گروه های فشار هستند که در میان سایر سازمان های غیر دولتی برای کسب اعتبار و قدرت سیاسی رقابت می کنند. به طوریه اتاق های فکر با پذیرش سمت در کابینه یا کابینه فرعی و با پذیرش سایر سمت ها در دولت فدرال و فعالیت به عنوان مشاور در انتخابات ریاست جمهوری، هیأت های مشاوره کنگره و ریاست جمهوری، برگزاری سینمارهای سیاسی با حضور مقامات بلندپایه دولتی، گرد هم آوردن سازمان ها و نهادهای دولتی برای شرکت در سمینارها و کارگاه های خصوصی سیاسی و همچنین تهیه گزارشات سیاسی و مطالعات مرتبط در زمینه موضوعات جاری خصوصاً سیاست خارجی، در مراحل تصمیم گیری سیاست های جهانی کاخ سفید حضوری فعال دارند. یکی از اتاق های فکر برجسته و مهم ایالات متحده آمریکا، موسسه «بروکنیگز» است که نقشی تأثیرگذار در تبیین سیاست های خارجی کاخ سفید، تأمین کننده مشاورین شورای امنیت ملی، وزارت خارجه و وزارت دفاع و همچنین معرفی کننده افراد برای عهده داری مسئولیت های متعدد در دولت های مختلف آمریکا برعهده دارد. «بروکینگز» چنان از اهمیت ویژه ای در پرورش انگاره های جدید برای تصمیم سازی در شبکه قدرت ایالات متحده آمریکا برخوردار است که نشریه «فارین پالسی» در سال 2009 از موسسه «بروکیز» به عنوان برجسته ترین اتاق فکر دنیا نام می برد. به هر حال هنگامی که بحث های مهمی درخصوص صلح خاورمیانه و یا درباره اقتصاد جهانی یا راهبردهای سیاست داخلی در کاخ سفید مطرح می شود، حدس زدن اینکه بروکینگز در پشت پرده و هدایتگر این بحث ها باشد، بسیار معقولانه و آسان است.
گفته می شود بروکینگز، یک سازمان سیاست گذار عمومی و غیرانتفاعی است که در واشنگتن وی سی، پایتخت آمریکا مستقر است. بروکینگز که در زمره با تجربه ترین موسسات تصمیم ساز کاخ سفید به حساب می آید، بااهداف تقویت دموکراسی آمریکایی، ایجاد رفاه اقتصادی : اجتماعی، پدید آورده امنیت و ایجاد نظام بین المللی بازتر همراه با همکاری های بیشتر، در امر تحقیقات و آموزش علوم اقتصادی، سیاست گذاری، اصول اقتصاد، سیاست خارجی، اقتصاد جهانی و توسعه فعال است.
بروکینگز نخستین بار در سال 6191 با عنوان موسسه مطالعات دولتی (IGR) شروع به کار کرد و هدفش این بود که به عنوان اولین موسسه خصوصی در تجزیه و تحلیل سیاست های عمومی در سطح کلان وارد حوزه سیاسی آمریکا شود. بنیانگذار آن، «رابرت.س. بروکینگز» (1932-1850) توانست با تلفیق سه موسسه «مطالعات دولتی»، «موسسه اقتصاد» و «کالج رابرت بروکینگز» (وابسته به دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس) در سال 1927 ، موسسه بروکینگز را پایه گذاری کند.
در دوران رکورد اقتصادی دهه سی قرن بیستم، بروکینگز از سوی «روزولت»، رئیس جمهور وقت، بررسی دلایل رکود اقتصادی را برعهده گرفت. با آغاز جنگ دوم جهانی، موسسه ، دوباره با هدف برنامه ریزی برای چگونگی جذب مردم و بسیج کردن امکانات برای جنگ با دولت وقت همکاری نمود. در سال 1948 ، مأموریت یافت طرح بازسازی اروپا را تدوین کرده و مورد بررسی قرار دهد که نتیجه بررسی آن اجرای طرح مارشال در اروپا، براساس اصول تجارت بود. موسسه بروکینگز در سال 1967 اقدام به یکسری تحقیقات ویژه درخصوص برنامه و بودجه سال 1969 آمریکا نمود که به «اولویت های ملی» مشهور شد. البته در این زمان ، بروکینگز راهبردهایی درخصوص سیاست خارجی و زمینه های امنیت ملی و دفاعی به کاخ سفید ارائه می داد.
با به قدرت رسیدن «ریچارد نیکسون» جمهوریخواه در سال 1967، رابطه بروکینگز و کاخ سفید به سردی گرایید. هر چند که در طول دهه 70 در کوران بحران های اقتصادی، موضوعات مطالعاتی درخصوص مسائل اقتصادی و سیاست خارجی به بروکینگز از سوی دولت وقت سپرده شد. با روی کار آمدن «رونالد ریگان» در اوایل دهه 80، بروکینگز با مطالعاتی در زمینه کسری بودجه فدرال و تحقیقات درخصوص چالش های ملی و دولت، مجدداً وارد عرصه تصمیم گیری کاخ سفید شد. در سال 1995، بروکینگز ، رویکرد مطالعاتی خود را بر پایه آمادگی آمریکا برای ورود به قرن بیست و یکم قرار داد.
به طوری که برخی از افراد سیستم اجرایی و فکری «بیل کلینتون» را کارشناسان موسسه بروکینگز تشکیل می دادند. با آمدن جرج بوش در اریکه قدرت کاخ سفید، بروکینگز به عنون یکی از مهم ترین کانون های فکر نقش ویژه ای را در تبیین و شکل گیری سیاست های خارجی دولت بوش داشت، به طوری که در این زمان، بروکینگز که در اوج تصمیم سازی سیاست خارجی آمریکا قرار داشت، به توسعه خود پرداخت و چندین مرکز مطالعاتی را در حوزه های مختلف سیاسی و اقتصادی را تا سال 2007 راه اندازی کرد؛ که مرکز برنامه ریزی خاورمیانه «سابان»، مرکز «ایالات متحده و اروپا» ، مرکز «سیاست های عمومی بروکینگز- تسینگوا»، مرکز تصمیم سازی آموزش «براون»، مرکز «آموزشی جهان»، «مرکز شهری تصمیم سازی»، مرکز مطالعات «تصمیم سازی آسیای شمال شرق»، مرکز «پویایی اجتماعی و اقتصادی» و ... از آن جمله بودند.
به هر حال، بروکینگز توانست در طول نه دهه اخیر، نقش ویژه ای را در تصمیم سازی برای دولت های مختلف آمریکا خصوصاً در حوزه سیاست خارجی آنها برعهده گیرد. به طوری که سناتور «چاک هگل» در سال 2006 اظهار داشت:« بروکینگز در 90 سال اخیر به کانون تمام مباحثات سیاسی آمریکا بوده است.» همچنین گفته می شود، این موسسه در ایجاد نهادهایی چون سازمان ملل، دفتر بودجه کنگره نقش موثری داشته و در مواردی چون کاهش قوانین تجاری و نظارت های دولتی، اصلاحات وسیع ساختار مالیاتی و تأمین اجتماعی و کمک های خارجی آمریکا اعمال نظر موثر داشته است. بروکینگز علاوه بر ارسال نتایج تحقیقات راهبردی که به صورت محرمانه برای شورای امنیت ملی، کنگره، وزارت دفاع ، سازمان سیا و ... فرستاده می شود، نسخه هایی از برخی قسمت های این گزارشات را در رسانه های آمریکا علنی می سازد و تا افکار عمومی آمریکا و حتی جهان را برای اجرای راهبردهای از پیش تعیین شده آماده و جهت دهی کند.
گفته می شود موسسه بروکینگز تحت تأثیر جدی لابی صهیونیستی قرار دارد. به طوری که یکی از نشانه های تأثیرگذاری لابی صهیونیستی در این موسسه را بررسی تنظیم سیاست های بین المللی آمریکا در راستای مقاصد صهیونیستی در روند تکاملی بروکینگز می باشد. به عنوان مثال در اواسط دهه 70 ، بروکینگز با انتشار گزارشی تأثیرگذار که بیشتر بر تضمین امنیت رژیم صهیونیستی تأکید داشت، توانست با تأثیرگذاری در دولت کارتر و پیگیری آن توسط دستگاه دیپلماسی وی، مذاکرات صلح رژیم جعلی صهیونیستی و مصر صورت پذیرد. تأسیس مرکز سیاست گذاری «سابان» با مدیریت «مارتین ایندیک» ( که از صهیونیست های دو آتشه و مدیر سابق مرکز تحقیقات آیپک بوده است) که تحقیقات راهبردی خود را در راستای حمایت آمریکا از سیاست های رژیم صهیونیستی در خاورمیانه قرار داده، گواه دیگری بر این مدعا است. به طوری که مرکز سیاست گذاری «سابان» سالیانه همایشی را با حضور رهبران برجسته کاخ سفید و رژیم صهیونیستی در واشنگتن و یا بیت المقدس برگزار می کند که مسائلی چون عوامل سازنده در روابط آمریکا و اسراییل و همچنین چالش های رژیم صهیونیستی در خاورمیانه مورد بررسی قرار می گیرد.
برای شناخت بهتر میزان تأثیرگذاری راهبردهای پیشنهادی بروکینگز در حوزه تصمیم سازی کاخ سفید خصوصاً در سیاست خارجی، در ادامه به ذکر چند نمونه از سیاست ها و راهبردهای پیشنهادی موسسه بروکینگز به حوزه تصمیم گیری ایالات متحده که محور عملکرد دولت های مختلف واشنگتن در آمد و اجرایی شد بسنده می کنیم.
در اواخر دهه 90، بروکینگز با ارائه پروژه گسترده ای به نام «طرح دفاع قرن بیست و یکم» که در آن مهم ترین چالش های امنیتی و دفاعی ایالات متحده در قرن جدید بررسی و رویکردهایی عمدتاً مبتنی بر جنگ، آینده دفاعی آمریکا و نیازها، اولویت ها و تفکرات دفاع آینده در این کشور، ارائه شد، به طوری که راهبردهای این پرونده موجب شد تا محور عمده تصمیم گیری های دولت های مخلتف کاخ سفید درحوزه سیاست خارجی قرار گیرد. به همین منظور گفته می شود گستردگی آرایش نظامی آمریکا در سطح بین المل و همچنین شعله ور شدن جنگ های کنونی آمریکا علیه عراق و افغانستان براساس راهبردهای این طرح صورت گرفته است.
اخیراً موسسه «بروکینگز»، با توجه به این امر که اعتقاد جهانی نسبت به ایالات متحده در حال تضعیف است، دست به طراحی پروژه ای به نام «دیپلماسی عمومی آمریکا برای قرن بیست و یکم می زند که در آن راهبردهایی جهت ایجاد اصلاحات ساختاری در دیپلماسی عمومی کاخ سفید و بازسازی و احیا اعتماد عمومی جهانی از دست رفته ، ارائه می شود. این طرح بیشتر بر اطلاع رسانی و یا اعمال نفوذ بر افکار عمومی سایر کشور دلالت دارد و به تعامل میان گروه های ذی نفوذ و جریان فراملی اطلاعات و آرا و جهت دهی افکار عمومی دنیا تأکید دارد. این پروژه تحقیقاتی به سرعت در دستورکار اجرایی دولت اوباما قرار می گیرد. به طوری که اقدامات نمایشی کاخ سفید برای صلح خاورمیانه و یا تظاهر به تعامل و مذاکره با ایران گویای اجرای این طرح از سوی دولت اوباما می باشد.
از طرفی می توان تبیین راهبردهای آمریکا برای جنگ علیه صدام و همچنین آماده سازی افکار عمومی برای شروع این جنگ که با بهانه انهدام تسلیحات اتمی و کشتار جمعی صدام فضاسازی می شد، ازدیگر فعالیت های تصمیم ساز موسسه بروکینگز در حوزه سیاست خارجی کاخ سفید دانست.
همچنین بروکینگز به فاصله چند روز قبل از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران، گزارش راهبردی را به کاخ سفید ارائه می دهد که در آن تهاجم نرم و برپایی انقلاب مخملی به عنوان عملی ترین راهکار برای براندازی جمهوری اسلامی معرفی شده بود. به طوری که در تحولات پس از انتخابات، راهبردهای تقابلی بروکینگز از سوی دولت اوباما و سرویس های اطلاعاتی آن علیه ایران موبه مو اجرا می شد.
موسسه بروکینگز در 14 دسامبر 2009، توسط مرکز برنامه ریزی خاورمیانه «سابان» ، گزارش قابل توجهی را منتشر می کند که در آن جنگ و حمله احتمالی رژیم صهیونیسی علیه ایران شبیه سازی می شود. نتیجه بررسی این شبیه سازی آن می شود که گزینه نظامی علیه ایران از فضای فکری سیستم تصمیم گیری آمریکا و رژیم صهیونیستی حذف می شود.
اما آنچه که درخصوص بروکینگز و سایر مراکز مطالعات راهبردی آمریکا( اتاق های فکر) باید گفت، اینکه هر چند آنها توانسته اند با ارائه تحلیل ها و راهبردهای پیشنهادی خود به مراکز تصمیم گیری کاخ سفید در حوزه سیاست خارجی آمریکا تأثیرگذار و حتی تصمیم ساز باشند، اما با نگاهی به شکست های پی درپی آمریکا در حوزه سیاست خارجی از جمله چالش افغانستان، بن بست در صلح خاورمیانه، شکست در پرونده هسته ای ایران و باتلاق عراق و... به خوبی می توان فهمید که راهبردهای این مراکز تصمیم ساز، فاقد تحلیل های منطقی عقلانی می باشند و بیشتر جهت توجیه سیاست های منفعت جویانه سردمداران کاخ سفید ارائه می شود و نه در جهت مصالح و منافع ملی آمریکا؛ به طوری که این مسئله را در رویکردهای صهیونیستی مراکز مطالعاتی آمریکا از جمله موسسه بروکینز به خوبی می توان مشاهده نمود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات