تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۳  ، 
کد خبر : ۱۶۲۷۵۸
نگاهی به اهداف استراتژیک غرب در فیلم‌های ترسناک

ژانر وحشت بهانه ترویج خرافات و اوهام


 رضا فرخی
یکی از موضوعاتی که همیشه برای جامعه دینی مشکل آفرین است و به عنوان یک آسیب شناخته می شود بحث تغییر مولفه های مبنایی آن جامعه است. تغییر در این مولفه ها به وسیله عناصر ضدفرهنگی وارداتی می تواند باعث فاجعه شود. چرا که در ابتدا موجب تضاد در افکار شده و سپس ضربه نهایی یعنی سست شدن آرمان ها را به همراه دارد.
در این بین براساس نظرات کارشناسان دینی و روانشناسان، بعضی مسائل مانند ترویج خرافات و گسترش ترس های مصنوعی می تواند باعث تغییر باورها و ضعیف شدن آرمان های دینی به خصوص در قشر جوان شود. در دنیای امروز رسانه ها نقش موثری در صادرات این عناصر ضدفرهنگی و ضربه به مبانی دینی دارند. به طوری که غربی ها توانسته اند با صادرات فیلم و محصولات تصویری خود، بعضی از عناصر ضدفرهنگی مانند خرافات و خشونت را در فرهنگ دیگر کشورها تزریق کنند و به این ترتیب بتوانند مولفه های بومی و فرهنگی آن کشورها را تغییر دهند. با توجه به این مسئله به نظر می رسد ژانر وحشت سینمای غرب به ویژه در هالیوود فرصت فوق العاده ای برای صادرات عناصری که به سکولاریسم ختم می شود است.
کافی است کمی به بعضی فیلم های ژانر وحشت سینمای آمریکا نگاهی بیاندازیم. در همه آنها مواردی تکرار می شود که کاملا مشابه هم است و گویی می خواهند به صورت زنجیروار به مخاطب یک چیز ثابت را القا کنند. البته این نکته هم قابل توجه است که این زنجیره القاگر توسط ژانر وحشت از زمانی آغاز شد که موجودی به نام «خون آشام» در سینمای غرب ساخته و پرداخته شد. به واقع این خرافات پروری از ذهن عقب مانده و خرافه پرور غرب شکل گرفت. به گونه ای که در مورد آن افسانه ها ساختند. خون آشام یک کاراکتر افسانه ای در فرهنگ عامه مردم اروپا بود. اما در دوران جدید نیز از عرصه فرهنگ عام وارد ادبیات کلاسیک غربی شدند.
اما پس از مدتی برنامه ریزان تهاجم فرهنگی در غرب دریافتند خون آشام می تواند آغازگر ژانری در سینمای غرب باشد که تأمین کننده و صادرکننده موضوعاتی مانند خشونت و خرافات و شیطان پرستی به دیگر نقاط دنیا که مخاطب سینما هستند باشد و آنها به خوبی می دانستند که با گسترش آثاری در این باره چقدر می توانند به جوامع دیگر به خصوص جوامع ایدئولوژیک ضربه بزنند.
به همین دلیل آنها سعی کردند که روز به روز فیلم های بسیاری با رویکردهای مختلف در ژانر وحشت تولید کنند و با اینکه در ابتدا مردم به این ژانر و فیلم های آن علاقه نشان نمی دادند اما به مرور با تبلیغات فراوان در رسانه ها و حتی سطح شهرهای بزرگ به تدریج آن را به یکی از پربیننده ترین ژانرها تبدیل کردند و روز به روز سوژه های آن مدرن تر شد. علاوه بر آن بحث هایی مانند خشونت و روح و جن نیز به آن اضافه شد تا اینکه در سال 1963 فیلمی جدید در ژانر وحشت به نام «تسخیر شده» ساخته شد که داستان آن شبیه به فیلم جن گیر بود که بعدها تولید شد.
در این فیلم به موضوعاتی مانند جن با دیده خرافه گرایی و ابزاری برای ایجاد ترس نگاه می شد و از آن پس با همین رویکرد در مورد جن در سینمای غرب فیلم هایی تولید شد. این رویه ادامه پیداکرد تا بعدها فیلم هایی مانند «حالا نگاه نکن» و بعدها «دیگران» با موضوع روح و جن ساخته شد. در تمام این فیلم ها سعی شده که در مورد آن موضوعات تفسیری خرافی و به دور از برداشت های دینی ارائه شود. به این وسیله علاوه بر ایجاد ترس، عقاید آسمانی درباره موضوعات مذکور سست شده و به جای آنها تعابیری در مورد آن ها ارائه می شود که ساخته ذهن متوهم چند کارگردان است که هیچ اطلاعاتی در مورد این مسائل نداشته اند.
در مورد خون آشام نیز فیلم «ملاقات با خون آشام» ساخته شد که به نوعی نقطه اوج این ژانر وحشت بود. پس از آن ما شاهد افول سوژه خون آشام و جایگزینی سوژه های جدید مانند زامبی ها و آدم خورها بودیم که مصداق آن سری فیلم های resident evile است. در این فیلم ها شیطان با در اختیار گرفتن روح انسان هایی که به خون آشام تبدیل شده اند هر کاری که می خواهد انجام می دهد. البته در فیلم هایی مانند «جزیره آدم خوارها» هم همین موضوع تکرار شد. با این تفاوت که در آنجا در پوشش ژانر وحشت، بی بندوباری جنسی هم تبلیغ می شد. موضوعی که بعدها در دو سری فیلم «هالووین» هم به تصویر در آمد. در فیلم های بعدی مانند «حمله زامبی ها» و «13 هفته بعد» باز هم شاهد نوعی دشمن تراشی توسط سینمای غرب بودیم که گسترش ویروس زامبی ها را ناشی از یک حمله تروریستی معرفی می کند.
اما سینمای وحشت در غرب از سال 2000 به بعد وارد فاز جدیدی از فعالیت های و سوژه سازی های خود گردید که در این رویه جدید همه خط قرمزها و معیارهای اخلاقی زیرپا گذاشته شد. به طوری که نمایش خشونت، انزجار و وحشت با نشان دادن صحنه های غیرانسانی به اوج خود رسید. به گونه ای که پس از نمایش بعضی از آنها کارشناسان سینما کارگردانان آنها را بیمار روانی دانستند. چرا که در این دست آثار کارگردانان برای ترساندن مخاطب خود از نشان دادن تمام رفتارهای غیرانسانی چشم پوشی نکردند. نمونه کامل این موضوع را می توان در فیلم «کشتار با اره برقی» به عینه مشاهده کرد. فیلمی که کارگردان آن سعی کرده به صورت مازوخیست گونه ای تصاویر جنایت را به تصویر بکشد و به نوعی قبح جنایات را از بین ببرد.
قاتل این فیلم ها صورت چرمی (Leatherface) نام دارد و با اره برقی به انجام این قتل ها می پردازد او افراد را کشته و از پوست آنها برای صورت خود ماسک درست می کند. فیلم به حدی خشونت آمیز و تکان دهنده است که بسیاری از کارشناسان آمریکا خانواده ها را از دیدن آن منع کردند و حتی عده بسیاری آن را در راستای خشونت پروری و ترویج جنایت توسط غرب دانستند. این صحنه ها در فیلم «سیگنال» باز هم تکرار شد و در فیلم «کنده کاری» محصول کشور آمریکا به اوج خود رسید صحنه های این فیلم بسیار منزجرکننده و خونین هستند. موضوعی که در فیلم هایی مانند «کریسمس سیاه»، «آب سیاه»، «تپه ها چشم دارند» و «مرگ خاموش» به صورت های مختلف تکرار شد. نکته قابل توجه این است که طبق آمارها 30درصد بینندگان در حین تماشای این فیلم ها صندلی های سینما را ترک کرده بودند، چرا که صحنه های آن غیر قابل تحمل بود.
اما در کنار ترویج خشونت همه جانبه و سکس و تجاوز در ژانر وحشت بحث ترویج خرافات هم قابل بحث است.اتفاقی که در فیلم هایی مانند «جیغ» و یا سری فیلم های «حلقه»، «جن گیر»، «شاهزاده جن زده» و سری فیلم های «شاتر» به اوج خود رسید. تا جایی که سازندگان آن توانستند با ساخت این فیلم ها در بعضی نقاط از جهان خرافه گرایی و ترس های مصنوعی ایجاد کنند که خود باعث فاصله گرفتن از معنویات می شد. چرا که آنها در این فیلم ها سعی کرده اند تا به بیننده خود به ویژه نسل جوان این موضوع را القا کنند که محتوای این ژانر که توسط آنها ساخته می شود کاملا واقعی است و برای اینکه از خطرات نشان داده شده در فیلم ها در امان بمانند باید به موضوعاتی که در فیلم ها وجود دارد عمل کنند. به عقیده بسیاری از کارشناسان آنها سعی دارند با نمایش چنین فیلمهایی شرایط را برای گسترش مکتب های دروغین و انحرافی فراهم کنند و به نوعی تمام تعابیر دینی درباره مسائلی مانند جن و روح و ماوراء را انکار نمایند.
اما در این بین گروه هایی مانند کمپانی پلاتینیوم سود کلانی را از ساخت این فیلم ها به دست آورده اند و به نوعی توانسته اند با ایجاد فضای ترس و اضطراب بدون توجه به عواقب و پیامدهای آن به کسب اقتصادی بپردازند. آن ها با این کار تمام اهداف و اخلاق انسانی را فدای اهداف مادی خود کرده اند.
اما در این بین باید به این موضوع اشاره کرد که یکی از تکیه گاه های اصلی این فیلم ها در بحث مقابله با نگاه ماورایی دینی ایجاد ترس و وحشت و اوهام است. چرا که به عقیده بسیاری از کارشناسان ترویج ترس های مصنوعی و ترس از غیر از خدا یکی از راه های کشاندن افراد به سمت توهماتی است که در نهایت به رد مسائل ماورایی از نگاه دین می شود. از سوی دیگر خشونت، سکس و کشتار وحشیانه در این فیلم ها از عوامل بسیار مهمی است که در تمام ادیان الهی به شدت رد شده و مورد سرزنش و ملامت است. در حالی که در ژانر وحشت سینمای غرب این موضوعات به صورت کاملا عریان نشان داده می شود و گاهی حتی آنها را تبلیغ می کند. زیرا آنها به خوبی می دانند که حیات و کسب سود بیشتر آنها در گرو این است که جامعه با فراموشی تمام آموزه ها و روشنگری های دین های آسمانی به سمت توهم گرایی آنها سوق پیدا کند.
این موضوع به اندازه ای برای آنها حائز اهمیت بوده است که سعی کرده اند برای طبیعی نشان دادن ساخته های ذهنی خود از شیوه فیلمسازی نیمه مستند هم استفاده کنند. که نمونه آن را می توان در فیلم «ضبط» و فیلم دیگری با نام «فعالیت های غیرمعمول» مشاهده کرد.
اما جدا از بحث دینی و مذهبی موضوع قابل توجه دیگر بحث روانشناسی این فیلم ها و تأثیرات روانی بر خانواده ها و فرزندان آنها است. چون بسیاری از روانشناسان تاکنون اثبات کرده اند تماشای این فیلم ها می تواند باعث ترس های کوتاه مدت و به تدریج ترس های دائم و در نهایت باعث اسکیزوفرنی و یا حتی شیزوفرنی شود. به گونه ای که اوهام به وجود آمده در این فیلم ها باعث می شود که فرد از لحاظ روانی دچار اختلال شود. به خصوص در مورد کودکان و نوجوانان که هنوز نمی توانند این موضوع را درک کنند که این فیلم ها ساخته دست مشتی سودجو است و براساس واقعیت نیست . بچه هایی که گاهی اوقات از خشونت بی حد و مرز آن الگوپذیری می کنند.
در این بین بعضی از کارشناسان سینمایی داخلی بر این موضوع تأکید دارند که باید برای ارضاء خواسته مخاطب ژانر وحشت در داخل، فیلم های ترسناک ساخت. اما به طور قطع می توان گفت که این رویکرد روشی کاملا اشتباه است چرا که این کار تکرار کارهای سینمای غرب است و دلیلی ندارد که سینمای ایران که نماد سینمای معنی گرا و پرمحتوا است به ورطه ساخت فیلم های بی محتوای ژانر وحشت بیفتد. دلیلی ندارد برای ترویج دو عنصر وحشت و خشونت فیلم ساخت. این دو عنصر در هر شرایطی مذموم هستند، حال چه محصول داخلی حاوی این دو باشد و چه محصول خارجی!
در مورد ارضای نیازها و خواسته های مخاطب باید به این نکته توجه کنیم که به عقیده بسیاری از کارشناسان رسانه به خصوص سینما، سلیقه سازی برای مخاطب توسط خود سینماگران صورت می گیرد. به عنوان مثال، در سینمای یک کشور تمام فیلم ها از ارکان مشخص و مضامین مشترکی برخوردار هستند. به تدریج این موضوع باعث می شود که تماشاگر به آن اشتراکات علاقه پیدا کرده و به سمت آن ها سوق پیدا کند. در حالی که اگر سینمای بومی کشوری صاحب سبک نباشد، بی تردید باید منتظر استقبال تماشاگران از فیلم های وارداتی بود. پس به جای اینکه سرمایه کشور صرف تکرار کارهای خارجی ها شود بهتر است سینمای بومی خود را با سبکی مشخص و هماهنگ با فرهنگ خود تقویت کنیم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات