سیدمهدی میرصادقی
واژه هویت (identity) به معنای شخصیت، اصلیت یا همانستی است و در مقیاس وسیعتر عوامل آثار و نشانههایی که فرد یا گروه را با سایرین متمایز میکند. به زبان دیگر هویت، مفهومی بسیار سیال و از جمله مفاهیم تفسیری در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. اساسا هویت چیزی نیست که در کوتاهمدت و با فراز و نشیبهای ناشی از تحولات سیاسی، توسعه فنآوری یا تعاملات کوتاه مدت فرهنگی به دست بیاید بلکه به دلیل قلمرو جغرافیایی که موجب شده ساختار احساسات، بینشها، عواطف و اندیشهها به یک همگرایی مشترک برسد از ثبات اساسی برخوردار است. مفهوم هویت، لزوما بدی، خوبی، رشد و ترقی نیست، هویت واژهای عام است مثل هویت ملی، هویت فردی و همچنین میتوان واژه هویت را مفهومی خنثی تصور کرد. بهعنوان مثال ما نمیتوانیم شهر تهران یا تبریز را شهری بیهویت بدانیم چراکه آنچه تهران و تبریز را از هم جدا میکند، اصل هویتش است.
برخی تصور میکنند که مولفههایی مثل امنیت، ایمنی، مردممداری و... از مصادیق هویت هستند در حالی که این موارد بهعنوان کیفیت زندگی شهری به شمار میروند. در مثالی ساده مطلوبیت، رشد و بالندگی شهر اصفهان به تهرانیشدن شهروندانش کمک نمیکند.
هویت ملی
همچنین هویت ملی از دیدگاه جامعه شناسی به مثابه نوعی احساس تعلق عاطفی نسبت به اجتماع است که موجب وحدت و انسجام ملی شده که در واحد بسیار کلان به نام ملت معنی میدهد. از نظر جغرافیای اجتماعی، تعلق انسان به محیط زندگی از جمله عوامل عمده و زمینه ساز تولید روابط مشترک جمعی بوده است و افراد انسانی بر حسب شرایط مختلف در طول تاریخ توانستهاند با اسکان در حوزههای خاص جغرافیایی امکان حیات جمعی را بر ای خود گسترش دهند اما در بعد محلی، چیستی فضاهای شهری تحت تأثیر طرحهای شهری قرار گرفته و دستخوش تغییرات وسیعی شد و در مقاطعی زوال هویتهای محلی را به همراه داشته است و به همان نسبت نیز عرصه عمومی و فضای عمومی شهر به محلی برای بروز و ظهور هویت جمعی مبدل شده و کنشهای اجتماعی در فضای شهر توسعه یافت، از این رو هویت مکانی بخشی از زیرساختهای هویت فردی انسان و حاصل شناخت عمومی او درباره جهان فیزیکی است که در آن خاطرات، ایدهها، احساسات و ارزشهای انسانی پدیدار شده است.
شهروندی و هویت محلی
در مقوله جامعه شناختی، شهروندی ثمره اجتماعیشدن انسان است و او را آماده میکند تا در جامعه محلی، ملی و جهانی زندگی کند و مسئولیت های عمومی انسانی را در جوامع گوناگون تجربه کند. انسان به عنوان عضوی از افراد بشر به رغم تفاوتهای فرهنگی و هویتی به دلیل وفاداربودن به آرمانهای انسانی، شهروند جهانی به شمار میآید و یک شهروند در عین حال که عضو یک خانواده، یک حرفه، یک محله، یک شهر، یک قومیت و یک ملت است، عضوی از جامعه جهانی نیز به شمار میرود که هویت جهانی او را میسازد. اگر به زندگی و سکونتگاهی که از آن متولد شدیم نگاه کنیم برای ما کوچه و محله آن پر از خاطره و بت های ذهنی است که با آن بزرگ شدیم و به باور رسیدیم، این کوچه و محله و کیفیت کنشهای اجتماعی حادث شده در آن که هویت اجتماعی ما را تشکیل میدهد، آینه شفاف از دیروز، امروز و فردای ماست که تجمیع آن بستر ذات شهر را تشکیل میدهد و با نگاه به محلهها در مییابیم چگونه شهری است و چگونه باید باشد.
همچنین محلهها میتوانند به رفتارهای اجتماعی شهروندان شکل و نما دهند وحتی کیفیت زندگی را تدوین میکند و در گستره وسیع تر منطقه است که حیات شهر را معنی میبخشد و نه تنها به عنوان زیست مادی شهروندان بلکه حیات معنوی آنان را نیز هویت میبخشد و اگر هویت محله و منطقه تحدید شود، روح شهر نیز آسیب می بیند. در جامعه جدید شهرنشینی که به عنوان پدیده هویت شهری معروف است دارای سه عنصر هویت بخشی شامل مکان، فرهنگ و بافت انسانی است که نبود آن منجر به بی مکانی و بی هویتی میشود همچنین شناخت هویت اجتماعی در محلات شهری نیز در ارتباط با هویت شهر معنی مییابد و یکی از مهمترین و اساسی ترین مسائل حوزه های فرهنگی پرداختن به عوامل هویت بخشی شهروندان است، به همین دلیل سرنوشت سیاسی و اجتماعی مردم و استقلال آنها مورد توجه کارشناسان حوزه اجتماعی و فرهنگی بوده و در برابر جریان توفنده از امواج فرهنگی بیرونی، موضوع بازشناسی هویت و احیای آن در نواحی شهری یک ضرورت مهم در برنامه ریزی شهری، طراحی سکونتگاهی، سیاست گذاری شهری و تعیین ساختار فرهنگی در شهرهای بزرگ و کوچک تبدیل شده است.
هویت فرهنگی
نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای یک انقلاب و تحول فرهنگی شکل گرفته و ماهیت آن به یک نظام فرهنگی متکی است و بر همین اساس چند برابر جوامع دیگر مورد تهدید بحرانهای فرهنگی واقع شده است، بحرانهایی که معمولا به شکل خزنده، نامرئی و جنگ نرم بوده و آثار و پیامدهای آن هویت فرهنگی و ملی ما را نشانه گرفته که به مراتب پیچیدهتر و مخرب تر از جنگ نظامی است و مهمترین وظیفه مدیران فرهنگی، مهندسی فرهنگی جامعه است تا با تفکرات و الزامات و تئوریهای جدید ضمن همخوانی با تحولات عظیم جهانی بتوان هویت سنتی،ملی و بومی را مقتدرانه حفظ کرده و پاسخگوی پرسشها و چرایی های جامعه باشد که در حال دگردیسی است و هویت جدیدی را تجربه می کند.
بی هویتی و بحران هویت
چالشهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از بی هویتی موجب شده است که بسیاری از مردم به ویژه جوانان و نوجوانان (دبیرستانیها) در کشور بر سر دو راهی انتخاب بین سنت قدیم و فرهنگ و تجددطلبی مدرن سرگردان شوند و درجاتی از بحران هویت را تجربه کنند. مطالعات کارشناسان روی یک جامعه آماری 4500 نفری از نوجوانان و جوانان کشور نشان می دهد که در برخی جوانب هویت از جمله هویت شهروندی، فرهنگیواجتماعی بیش از دو سوم نوجوانان ایران دچار کمبود، کم رشدی و بیهویتی شدند. بر اساس مطالعات انجام شده فقط 30 درصد نوجوانان و جوانان به مرحله پیشرفت و دستیابی به هویت اجتماعی، محلی و مدنی رسیدهاند و بقیه به تعلق و توقف و اغتشاش هویت گرفتار شدندو با توجه به اینکه انتظار می رود رفتارهای اجتماعی و فرهنگی افراد از دوره دبستان در محلات رشد و نمو کرده و در درون دبیرستان شکل اساسی و جامعه پسند به خود بگیرد. این یافتهها نشان از وجود مشکل در هویت اجتماعی و شهروندی در میان 67 درصد از نوجوانان و جوانان دارد. در مورد مشابهی مثل هویت شغلی نیز عنصر اساسی و بسیار مهمی در هویت شهروندی و محلی با نارسایی های اساسی روبهروست و حدود دو سوم جمعیت شاغلان، از این منظر دچار مشکل هستند.
مدیریت فرهنگی
مدیریت فرهنگی، مدیریت بر سیستمها و سازمانهای خرد و کلانی است که با رویکرد و اهداف فرهنگی، مهندسی شده باشد و اداره آن سیستم و سازمان با رویکرد و اهداف فرهنگی صورت پذیرد. بدین ترتیب همه دستگاه ها، اعم از دستگاه فرهنگی و غیرفرهنگی، اگر دارای اهداف اصلی فرهنگی باشند باید مدیریت فرهنگی شوند. اساسا استراتژی در مدیریت فرهنگی نیازمند برنامه است. اگرچه تدوین استراتژی اولین مرحله از مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی مدون نیز زیربنای اداره هر سازمان فرهنگی است اما متاسفانه ادارات فرهنگی ما صرفا با استراتژی اداره می شود، این در حالی است که استراتژی و برنامه دو ابزار مدیریت فرهنگی است که مکمل هم به کار می آیند و می توانند در کنار هم به هدایت و کنترل پروژه های فرهنگی بینجامند.
مدیریت فرهنگی در دو سطح انجام می شود:
1.سطح راهبردی: مدیریت راهبردی فرهنگی کشور.
2.سطح اجرا: مدیریت فرهنگی دستگاه های فرهنگی و غیرفرهنگی کشور.
انجام وظایف مدیریت فرهنگی کشور، اساسی ترین الزامات برای اجرای نقشه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور است. بنابراین مدیریت راهبردی، مدیریت بازده است و مدیریت اجرایی، مدیریت فرآیند است.
مهندسی فرهنگی مفهومی است جمعی ،سامانه ای فعال، فرآیندی پویا و قابل پیشرفتی است که حیات فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار داده و با مدیریت هوشمندانه از افول و سقوط فرهنگی پیشگیری میکند.
مدیریت و مهندسی فرهنگی دارای چهار سیستم مجزا است که شامل موارد زیر میشود:
1) ورودی
2) پردازش (تصمیم گیری)
3) خروجی
4) بازخورد.
در ورودی های یک سیستم تقاضا و حمایت افراد جامعه است که در بخش پردازش برای آنها، سیاست و خطمشی خاصی اتخاذ می شود. این سیاست ها و خطمشیها به عنوان خروجی سیستم در سطح جامعه اجرا میشوند و در صورتی که این سیاست ها و تصمیم ها متناسب با تقاضا نباشد، در فرآیندی دیگر دوباره بازخورد شده و به صورت تقاضا وارد سیستم می شوند.
در مدیریت فرهنگی کشور، ورودی های سیستم، تمامی کالاها، ابزارها و مصنوعات، اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی است که باید بر اساس فرهنگ آرمانی مورد سنجش قرار گیرند و در راستای آن باز تعریف شوند، سپس آن کالاها و خدمات آمیخته به فرهنگ آرمانی و مطلوب به سطح جامعه وارد میشوند و چنانچه فاقد کارکرد مطلوب باشند، مهندسی فرهنگی شکل نمیگیرند. کارکرد مدیریت و مهندسی فرهنگی را میتوان چنین بیان کرد: الف) در مدیریت فرهنگی کشور میتوان نوسازی و بازسازی در سطح کلان انجام داد. ب) مدیریت فرهنگی باید در راستای دگرگونی در مسیر تحول ساختارها، دستگاهها، سیاستها و قوانین صورت گیرد. پ) مدیریت فرهنگی همانا تحقق فرهنگ آرمانی (ایرانی و اسلامی) است.
بایدهای مدیریت فرهنگی
وضعیت مطلوب و آرمانی فرهنگ کشور یا همان جامعه آرمانی با توجه به تمامی ابعاد و زوایای آن باید به شرح ذیل عملی شود: 1 . باید با نگاهی جامع، تمامی ابعاد فرهنگی (همچون دانش ها، نگرش ها، هنر، آداب و رسوم و...) و تاثیر هریک از آنها بر دیگری را مورد بررسی قرار داد. 2. وضعیت فرهنگ باید به نحو واقع بینانه و مبتنی بر پژوهش میدانی شناخته شود. 3. باید عناصر فرهنگ و مقولات فرهنگی و نقش ویژه آنها در شکلگیری فرد و جامعه به خوبی مورد شناسایی قرار گیرد. 4. نقاط ضعف فرهنگ و خطرهایی که آن را تهدید می کند و بر آن تاثیر منفی می گذارند باید به خوبی مورد بررسی و سنجش قرار گیرند. 5. نقاط ضعف و قوت فرهنگ باید به عنوان سرمایه هایی که می توانند دستمایه های اصلی تحولات تکاملی باشند، نیاز به شناخت و بررسی بیشتر دارند. 6. برای حرکت از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب باید نقشه راه طراحی شود. 7. باید اقدامات عملی لازم برای اجرای گام به گام این حرکت عظیم آغاز شود.
موانع و مشکلات فرهنگی
امروزه توسعه فرهنگی در جامعه ایرانی، اساسا به دست دولتها تغییر نمیکند بلکه به دلیل پیشینه فرهنگی جامعه چند هزار ساله، به دست ملت ایران توسعه مییابد بنابراین واگذاری مدیریت فرهنگی به مدیران محلهای یکی از شاخصه های اصلی توسعه فرهنگی در جامعه محسوب می شود که در شهر تهران باید به آن توجه و عمل کرد. همچنین یکی از دلایل توسعه نیافتگی فرهنگی به کار گماردن مدیران سیاسی در عرصه های فرهنگی به جای استفاده از مدیران با تخصص فرهنگی، بومی و محلهای است که انتظار میرود با این اقدام خطاهای مدیران کمتر شود. از سوی دیگر، مدیران شهر تهران باید اقداماتی در راستای یک کاسه کردن مراکز تصمیم گیری فرهنگی به عمل بیاورند و در این راستا باید سازمانهای مردم نهاد فعال شوند و در راستای احیای هویت محلهای گامهای اساسی بردارند.
همچینین هویت بخشی به محلهها از جمله مطالب حائز اهمیتی است که در محافل مختلف فرهنگی در دستور کار قرار دارد که هویت بخشی با رویکرد معماری و توسعه پایدار در گرو فرهنگ سازی و تجهیز آحاد مردم و توزیع تصمیم سازی در سطوح میانی و کف جامعه امکانپذیر است. نگرشی که ضعف آن باعث شده تا از برنامه ریزی و سرمایهگذاری در زمینه حفاظت از فرهنگ بومی و محله ای خودداری شود و فرهنگ بیگانه و مدرنیسم توام با ماشینیسم بر فرهنگ محله ای سلطه یابد و به همین دلیل به رغم توسعه زندگی شهری شاهد انهدام احساسات، عواطف و روابط انسانی و حتی وجدان عمومی جامعه هستیم که به نوعی تمام پدیدههای انسانی و بشری را به تدریج مقهور خود میسازد.
راهبردها
امروز شهری نظیر تهران که به عنوان یکی از کلانشهرهای جهان به شمار میآید، به دلیل جامعهای متکثر و مملو از گروههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، زبانی و قومی باید زمینههای رشد اجتماعی، اخلاقی و دانش و درک درست با روشهای آموزش شهروندی فراهم شود تا بتوانیم شهروندانی مسئول، مشارکت پذیر، فعال در امور زندگی اجتماعی و فرهنگی، یادگیرنده موفق و افراد متکی به خود و قابل اعتماد تربیت کنیم و در این راستا باید تمام میراث فرهنگی و هویت ملی، محلی، دینی و انسانی را متناسب با زندگی امروز سازماندهی کنیم و با استحکام بخشیدن به هویت ملی و محلی و معنی دادن به حرمت و کرامت انسانی، شهر و محلهای متکی بر تفاهم، صلحجویی، احترام و منافع متقابل، ارزش های برابر شهروندی مهیا سازیم.باید دانست جامعهای که برنامهریزی هدفمند، منسجم و هماهنگ نداشته باشد در رقابت هویتی باز میماند و بهعنوان جامعهای منفعل با هر نسیمی به این سو و آن سو کشیده می شود. بر همین اساس موارد ذیل جهت احیای هویت محله ای و ملی برای مدیران فرهنگی پیشنهاد می شود:
1. بازنگری در ماموریت ها و وظایف مدیران فرهنگی در راستای تقویت هویت محلی و ملی.
2. ادغام سازمانهای مختلف فرهنگی و تدوین آیین نامه مشترک برای حیطه مسئولیتهای آنان.
3. جذب نیروی انسانی متخصص در امور فرهنگی در چارچوب مدل طرح جامع مدیریت فرهنگی.
4. واگذاری تمامی وظایف اجرایی مدیران فرهنگی به مدیران محلی و بخشهای خصوصی.
5. تهیه شناسنامه فرهنگی محلات با رویکرد محلی.
6. استانداردسازی فرآیند مدیریت فرهنگی براساس قابلیت همپوشانی هویت های محلی و منطقه ای.
7. تدوین قوانین و مقررات لازم برای حمایت و پشتیبانی از تشکلهای محلی در راستای ارتقا و هویت محلی.
8. معرفی و تبیین دستاوردهای محلی و منطقهای در راستای تقویت باور به خود و اعتماد به نفس شهروندان محلی.