تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۳  ، 
کد خبر : ۱۶۳۲۲۲

مثلث فتنه، تحریم و مذاکره


حسام‌الدین برومند
این روزها موضوع «مذاکره» و «تحریم» حجم قابل توجهی از یادداشت ها، گزارش ها و مصاحبه ها را در مطبوعات و رسانه ها به خود اختصاص داده است.
از طرفی در پی پاسخ جمهوری اسلامی ایران به گروه وین (آمریکا، روسیه، فرانسه و آژانس) و اعلام شروط کشورمان برای گفت وگوی هسته ای با آنها و همچنین اعلام آمادگی و استقبال این گروه از مذاکره با ایران درباره تبادل سوخت هسته ای، باعث شده است تا بحث در این خصوص میان تحلیلگران و کارشناسان سیاسی بالا بگیرد.
از طرف دیگر؛ به دنبال دور جدید تحریم ها بر ضد کشورمان از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا بحث پیرامون این تحریم ها ادامه دارد و از منظرهای مختلفی به این موضوع پرداخته شده و می شود.
اما آنچه در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت موضوع مذاکره و یا تحریم بصورت جداگانه و مستقل از یکدیگر نیست؛ ضمن آنکه در شرایط کنونی علاوه بر مقوله «تحریم» و «مذاکره» نباید از ضلع سوم این مثلث یعنی «فتنه» غافل شد.
به عبارت دیگر، برای رسیدن به یک برداشت همه جانبه از کنش و واکنش های آمریکا و دو، سه کشور غربی در مواجهه با ایران باید به ارزیابی مثلث «فتنه»، «تحریم» و «مذاکره» به عنوان یک بسته واحد پرداخت.
به نظر می رسد ارتباط معناداری میان این سه کلیدواژه برقرار است که اگر بصورت مجزا و منفک از یکدیگر برآورد و مورد ارزیابی قرار بگیرد در تحلیل کلان و نهایی با اشتباهی استراتژیک مواجه خواهیم شد.
آنچه اضلاع این مثلث را می سازد و ارتباط و بهم پیوستگی آنها را شکل می دهد چیزی است که غربی ها با عنوان به اصطلاح «مهار ایران» از آن نام می برند.
از همین روی، هر یک از سه ضلع «فتنه»، «تحریم» یا «مذاکره» اهرم و ابزاری است برای آمریکا و چند کشور همپیمانش تا جلوی پیشرفت ایران را بگیرند و از تاثیرگذاری ایران اسلامی در منطقه بکاهند.
بنابراین آنچه که غربی ها «مهار ایران» می نامند در واقع اعتراف به نفوذ و تاثیرگذاری جمهوری اسلامی در منطقه است که باعث شده تا سدی در برابر چپاولگری ها و زیاده خواهی های آنها باشد.
جالب اینجاست که خود مقامات آمریکایی و غربی اعتراف می کنند که برنامه هسته ای ایران بهانه است و مشکل ما پیشرفت روزافزون و توانمندی های فزاینده ایران در حوزه های مختلف سیاسی، دیپلماسی، اقتصادی و دفاعی است.
اگر خاطرتان باشد در اواخر دولت بوش و در آستانه روی کار آمدن دولت اوباما، کاندولیزا رایس وزیرخارجه وقت آمریکا در نشستی با حضور سران چهار تشکیلات عربی منطقه، نفوذ ایران را از پرونده هسته ای خطرناک تر دانسته بود.
نمونه این اعترافات از سوی آمریکایی ها و صهیونیست ها مبنی بر اینکه امروز پس از قریب به یک دهه جنگ و درگیری در منطقه در رسیدن به اهداف شوم و جاه طلبانه شان ناکام مانده اند و در سوی دیگر ایران در افزایش توانمندی و نفوذ خود در معادلات منطقه ای و حتی فرامنطقه ای موفقیت فراوانی داشته است.
بنابراین آمریکایی ها کماکان بر آنچه که «مهار ایران» نام نهاده اند اصرار و پافشاری دارند تا به گمان خود نوار ناکامی هایشان را که از چشم ایران می بینند قطع کنند.
اما به اصل موضوع این نوشته برگردیم؛ بحث مذاکره را نباید بدون تحریم و فتنه سال 88 نگریست.
با توجه به شواهد و قراین که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد باید گفت فتنه، تحریم و مذاکره ماهیتی یکسان دارند که در سه ساحت مختلف به میدان کشیده شده اند.
نگارنده نه قصد بحث فلسفی دارد و نه در این ستون می توان موضوعی را با درون مایه فلسفی بسط داد. تنها بر مبنای یک کنکاش با ذهنی سیاسی می توان به این موارد اشاره کرد؛
1- فیلیپ کراولی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در حالی چهارشنبه گذشته -6تیر- از آمادگی واشنگتن برای مذاکره با ایران در زمینه تبادل سوخت هسته ای خبر داد که 27 اردیبهشت بیانیه سه جانبه تهران با حضور برزیل و ترکیه در جهت تعامل و اعتمادسازی صادر شد اما به فاصله کمتر از یکماه یعنی در 19 خرداد در پاسخ به بیانیه تهران، شورای امنیت با کارگردانی آمریکا قطعنامه تحریمی 1929 را بر ضد ایران به تصویب رساند.
اینک این پرسش به ذهن خطور می کند که اگر واقعاً آمریکایی ها به دنبال مذاکره و گفت وگو بودند چرا آن وقت که باید از گفت وگو استقبال می کردند بر طبل تحریم کوبیدند! و در ادامه با تحریم های کاخ سفید و اتحادیه اروپا بر مشی خود پافشاری کردند.
نتیجه این موضع و برخورد آمریکایی ها نشان می دهد که آنها تاکتیک «تحریم برای مذاکره» را برگزیدند تا به زعم خودشان در مذاکرات پیش رو، امتیازی از تور ایران صید نمایند!
اما «تحریم برای مذاکره»، تاکتیک ناکارآمدی است که آمریکایی ها برگزیدند چرا که حداقل تجربه سه دهه گذشته آنها در رویارویی با ایران باید به آنها می فهماند استفاده از این تاکتیک، موضع ایران را در برابر آمریکا و آن دو، سه کشور غربی سخت تر می کند.
مقامات آمریکایی اگر توان آنالیز و برآورد ندارند می توانند به رسانه های خودشان اعتماد داشته باشند. واشنگتن پست از جمله آن رسانه هایی است که نوشته بود: «سیاست هویج و چماق آمریکا در قبال پرونده هسته ای ایران شکست خورده است.»
2- آمریکایی ها در حالی در «مذاکره» قصد دارند از پشتوانه به اصطلاح «تحریم استفاده کنند که قطعنامه تحریمی 1929 در 19 خرداد 89 و در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته صادر می شود.
با توجه به حوادث و وقایع پس از انتخابات که ردپای غربی ها بخصوص آمریکایی ها و انگلیسی ها به گواهی اسناد متقن و غیرقابل انکاری آشکار و عیان است ساده لوحی است اگر بپنداریم که صدور این قطعنامه در آستانه سالگرد انتخابات اتفاقی بوده است.! در اینجا «تحریم» ارتباط تنگاتنگ و درهم تنیده ای با زنده نگه داشتن جریان فتنه پیدا می کند.
با این توضیح که علی رغم به صحنه آوردن تمام ظرفیت و پتانسیل شان در ساماندهی فتنه 88 و استفاده از بزنگاهی به نام انتخابات ریاست جمهوری، سرانجام با حضور دهها میلیونی مردم در 9 دی و 22بهمن، مرگ فتنه سررسید و در عملیاتی کردن اهدافشان ناکام ماندند خب، وقتی در تضعیف ساختار نظام موفقیتی عاید غربی ها نشد طبیعی بود که با اهرم تحریم و در راستای دغدغه همیشگی شان یعنی آنچه که «مهار ایران» نام می نهند به فکر بقایای جریان فتنه باشند.
برای اینکه ارتباط «تحریم ها» با «فتنه» بهتر لمس شود می توان سخن رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا را یادآوری کرد که چندی پیش گفت: «علاقه مندی کاخ سفید به پیگیری و تشدید تحریم های اقتصادی علیه ایران، بخاطر مشاهده آشوب های پس از انتخابات است.»
اما به هر حال آنچه که امروز قابل مشاهده است مرگ جریان فتنه است که خود دلالت بر این دارد که تحریم ها به کمک حیات جریان فتنه و بازسازی روحیه از هم پاشیده فتنه گران نیامده است.
3- آمریکایی ها به مخمصه و تنگنای سختی دچار شده اند. از یکطرف کوشیدند تا با تحریم ها جریان فتنه را سرپا نگه دارند که نشد و از طرف دیگر امروز توصیه تحلیلگران و رسانه های آمریکایی این است که بجای تحریم از گروه های مخالف ایران حمایت کنند.
به عنوان نمونه، واشنگتن تایمز سه هفته پیش تحریم های ضد ایرانی را ناکارآمد دانست و خواستار حمایت آمریکا از گروه های مخالف در ایران شد.
یا کریستین ساینس مانیتور چهار روز پیش پس از تحلیلی مبنی بر اینکه تحریم ها تاثیری بر ایران نخواهد گذاشت مدعی شد که آنچه ایران را تغییر می دهد تحولات داخلی - بخوانید حمایت از جریان فتنه - است آنچه در این میان بخوبی دیده می شود این است که خود آمریکایی ها با این توصیه ها به بی خاصیتی و ناکارآمدی تحریم ها اعتراف دارند.
4- تحریم ها از سویی حلقه ارتباطی با مذاکره هستند که همانطور که گفته شد سیاست تحریم برای مذاکره ناکارآمد است. از سویی حلقه ارتباطی با جریان فتنه است که با توضیحات قبلی، مشخص شد نتوانست به کمک جریان فتنه بیاید.
از همه مهم تر آنچه در دو سوی این قضیه دیده می شود این است که تحریم ها فی نفسه اعتبار و ارزشی ندارند و از کارایی برخوردار نیستند چرا که:
الف) آمریکا و چند کشور اروپایی که جامعه جهانی نیستند تا اگر کشوری را تحریم کردند آن کشور نتواند نیازش را از کشورهای دیگر تامین کند.
ب) بسیاری از کشورها، آمریکا و آن چند کشور همپیمانش را در اعمال تحریم های شدید علیه ایران همراهی نمی کنند. همین دو روز پیش بود که جوزف کریستوف رئیس دفتر حسابرسی دولتی آمریکا از نادیده گرفته شدن تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران توسط کشورها بخصوص چین ابراز نگرانی کرد.
ج) آمریکا و اتحادیه اروپا باید بدانند در شرایطی که بحران اقتصادی بر آن کشورها حاکم است و هر روز بر شمار ورشکستگی شرکت ها و بانک های بزرگ افزوده می شود تحریم ایران مفهومی جز تحریم آمریکا و هم پیمانان غربی آن ندارد.
5- و بالاخره باید گفت که اعلام آمادگی آمریکا برای مذاکره و گفت وگو با ایران نتیجه چرخش اختیاری آنها نیست بلکه این اعلام آمادگی نشان از سردرگمی و استیصال آمریکا و غرب ازسویی و توانمندی و اقتدار ایران اسلامی از سوی دیگر است. آمریکا در ذیل فصل تضعیف ساختار نظام ایران اسلامی یا آنچه که آنها «مهار ایران» می گویند کماکان با این پرسش روبرو است که: «با ایران چه باید کرد؟»
مشکل آنها در پاسخ به این پرسش این است که نمی خواهند واقعیت را بپذیرند و از همین رهگذر است که نتوانستند با فتنه، تحریم و یا مذاکره در رویارویی با ایران موفقیتی کسب کنند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات