* شما چه تعریفی برای پدیده مردان خیابانی دارید؟
** پیش از آن که تعریف مشخصی از مردان خیابانی مطرح کنم، بهتر است به دو نکته اشاره شود؛ یکی این که هنوز این واژه در افکار عمومی جانیفتاده و مهمترین علت آن، مرد سالاری بودن فرهنگ جامعه ماست که پیش زمینه بسیاری از مشکلاتی است که برای هر دو جنس پیش آمده است. بسیاری از ویژگیهایی را که برای هر دو جنس به صورت مشترک وجود دارد، به دلیل نگرش جنسیتی فقط به زنان یا مردان نسبت داده میشود. پدیده خیابانی بودن از این جمله است که فقط در مورد زنان به کار برده میشود.
نکته دوم این است که اگر تعریفی از زنان خیابانی ارائه شود، تعریف مردان خیابانی نیز مشخص میشود، زیرا در تحلیل زنان خیابانی، بیتردید باید به روی دیگر این سکه یعنی مردان خیابانی نیز بپردازیم. قانون عرضه و تقاضا که در حوزه اقتصاد رایج است، در مورد این پدیده نیز، مطرح است، تا تقاضایی از سوی مردان خیابانی نباشد، زنان خیابانی نیز وجود نخواهند داشت و یا به طور قابل توجهی از تعداد آنان کاسته خواهد شد.
زنان خیابانی زنانی هستند که به دلایل و انگیزههای مختلف به برقراری روابط جنسی آزاد با مردان متعدد، خارج از چارچوبهای عرفی، اخلاقی و قانونی میپردازند (البته گاهی این چارچوبها، فقط شکل مسئله را تغییر میدهند و نه ماهیت اصلی آن را.) از آنجا که آغاز این روابط در خیابان انجام میگیرد، این اصطلاح که چندان هم عملی نیست، در موارد آنها به کار برده میشود. همین تعریف را میتوان برای مردان خیابانی نیز در نظر گرفت. از نظر روانشناسی برای بررسی یک پدیده بهتر است دو نگاه "کلنگر" و "جزءنگر" را با هم به کار ببریم تا شناخت جامع و فراگیر در مورد آن حاصل شود. بنابراین خیابانی بودن پدیدهای کلی است که شامل زنان و مردان میشود.
مردان خیابانی نیز مانند زنانی خیابانی، گروههای متفاوتی را تشکیل میدهند. برخی از امکانات مالی خوبی برخوردارند. گروه دیگر،وضع مالی خوبی ندارند و نقش واسطهگری را برای مردان گروه اول بازی میکنند و از این طریق امرار معاش مینمایند. از نظر سنی، از نوجوانان تا افراد میانسال در این طیف قرار دارند. پایینآمدن سن دختران و پسران خیابانی ضرورت توجه به این مسئله را نشان میدهد. نوجوانان بیشتر به علت نداشتن سرگرمیهای مفید به این کار میپردازند و مزاحمت برای دختران را نوعی تفریح تلقی میکنند.
گروهی از جوانان به علت نداشتن امکانات برای ازدواج و ارضای نیازهای جنسی خود به این کار میپردازند. در مورد برخی دیگر که معمولاً متاهل هستند، عواملی مانند تنوعطلبی و ارتباط با دختران جوان مطرح است. اگر انسان برای ارضای نیازهای جنسی خود حد معینی را نپذیرد، آنها از همه مرزهای اخلاقی، اجتماعی،قانونی و... پافراتر میگذارند.
عوامل خانوادگی نیز، نقش موثری در افزایش این پدیده دارند. در برخی خانوادهها به دلایل مختلف، با نوعی طلاق عاطفی روبهرو هستیم که زن و مرد انگیزهای برای با هم بودن و ارضای نیازهای عاطفی - روانی از جمله نیازهای جنسی خود ندارند. این گونه روابط سرد درون خانواده، زن و مرد را برای ارضای نیازهای جنسی خود، به بیرون از خانواده میکشاند.
* با توجه به کثرت و فراوانی زنان و مردان خیابانی، آیا میتوانیم بگوییم الگوی جنسی بخشی از مردان تغییر کرده است؟ آیا مردان، تنوعطلبی و بیمسئولیتی را در قبال خانواده خود، امری غیر اخلاقی نمیدانند؟ برای نمونه در روزهای گذشته خبری داشتیم مبنی بر این که 50% طلاقها بر اساس عدم توافق جنسی اتفاق میافتد.
** بدون تردید، الگوهای جنسی نیز مانند دیگر الگوهای زندگی ثابت نیستند و به دلایل مختلف، از جمله گسترش ارتباطات، ارتقای آگاهیها، مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... تغییر کرده است. این تغییرات به دلایل گوناگون از جمله فرهنگ غالب مردسالاری، در مردان بیشتر و در زنان کمتر است. در مردان، بیشتر شکل الگوهای جنسی تغییر کرده است تا ماهیت آن. زیرا چه در گذشته و چه در حال حاضر، در چارچوب قانون از این تنوعطلبی بهرهمند بودهاند. "چند همسری" و "ازدواج موقت" ابزارهای قانونی برای مردان به منظور ارضای تنوعطلبی آنهاست. هر چند در این مورد، قانونیبودن به معنای اخلاقی بودن آن نیست. اما تغییری که برای مردان خیابانی ایجاد شده این است که این مردان بدون هیچ مسئولیتی در برابر زنان، به برقراری ارتباطات گسترده جنسی میپردازند.
در مورد زنان تا حدی این الگوها به دلایل مختلف تغییر کرده است. در مشاورههای تلفنی یکی از مشکلاتی که مطرح میشود، روابط جنسی غیر قانونی زنان و حتی زنان متأهل به درجات گوناگون، با مردان است. دلایل این پدیده، سردی روابط عاطفی - روانی همسران، مشکلات جنسی آنها (بویژه مردان که اغلب با عدم پذیرش مشکل و خودداری از مراجعه به متخصص است)، نداشتن آموزش کافی در این زمینه، ازدواجهای نامناسب و ناهماهنگی اجتماعی - فرهنگی همسران است.
در مورد جوانان و نوجوانان نیز تا حدی الگوها تغییر کرده است که از دلایل آن میتوان به نداشتن الگوهای مناسب، کمبود خدمات اجتماعی - تفریحی و پاسخگو نبودن مدارس به نیازهای عاطفی - اجتماعی نوجوانان اشاره کرد. هنگامی که برای شرکت در سمینار کودکان خیابانی به سوئد رفته بودیم، با روشهای ساده و جالب آنان در مورد نوجوانان آشنا شدیم. در آنجا مراکزی به نام "اوقات فراغت" در مناطق مختلف شهر دایر کرده بودند که نوجوانان بعد از پایان مدرسه به آنجا میرفتند و به فعالیت های مورد علاقه خود از جمله ورزشی، هنری و... میپرداختند. شبها نیز گشتهایی از والدین به صورت داوطلبانه در خیابانها حضور داشتند که اگر نوجوانانی در خیابانها پرسه میزدند با لحنی دوستانه با آنها گفتوگو میکردند و آنها را به رفتن به خانه تشویق میکردند و یا اگر مشکلی داشتند، به آنها کمک میکردند. به این ترتیب از حضور بیموقع و بیدلیل نوجوانان در خیابان در شب که جای امن و مناسبی نیست جلوگیری میشد.
در کشور ما یکی از مشکلات نوجوانان، گذرندان اوقات فراغت به صورت مناسب است که به علت هزینههای سنگین آن برای بسیاری از خانوادهها امکانپذیر نیست و از طرفی امکانات اجتماعی نیز در این زمینه، کافی به نظر نمیرسد.
* به نظر شما خانوادهها درباره رابطه دختر و پسرها چگونه برخورد میکنند؟
** معمولاً خانوادهها در ارتباط با این موضوع برخوردهای متفاوتی دارند. برخی بیش از حد، نوجوانان بویژه دختران را محدود میکنند. گروهی، آزادیهای زیادی به آنها میدهند. بعضی نیز با برخورد مناسب و متعادلی دارند. برای برخورد درست با این مسئله، هم خانوادهها و هم نوجوانان نیاز به آموزش دارند که متأسفانه چنین آموزشهایی کمتر ارائه میشود. حدود 9 سال پیش که یونیسف به پیشنهاد سازمان جهانی بهداشت، ضرورت آموزش مهارتهای زندگی را برای نوجوانان در کشور ما مطرح کرد، کتاب راهنمایی برای این آموزش تهیه کردیم که فصلی از آن در مورد روابط دختر و پسر بود که آموزشهای مناسبی به آنان در این زمینه ارائه میشد. متأسفانه وزارت آموزش و پرورش، در آن زمان، با آموزش این فصل موافقت نکرد و در نتیجه این فصل از کتاب آموزش مهارتها حذف شد در حالی که با توجه به فضای نامناسب ارتباط دختران و پسران با هم که زیاد هم احترامآمیز نیست، به این آموزشها نیاز است، البته وزارت آموزش و پرورش نه تنها آن فصل را حذف کرده، بلکه دیگر فصلها را علیرغم تعهد وزارت آموزش و پرورش کشورمان در سال گذشته در کنفرانس "داکار" در ارتباط با آموزش فراگیر این مهارتها برای جوانان، هنوز به مرحله اجرا درنیاورده است.
* اجازه دهید به مردان متأهل برگردیم، اگر علیرغم آن که مردی ازدواج کرده ولی همسرش به دلیل افسردگی و یا مسائل دیگر چندان گرایشی به نیازهای جنسی همسرش نشان ندهد، آیا این باعث خواهد شد که این مردان به جرگه مردان خیابانی بپیوندند؟
** دلایل شکلگیری پدیده "مردان خیابانی" همان گونه که پیشتر اشاره شد، متفاوت و متعدد است. وجود مشکلات جنسی همسران میتواند یکی از این دلایل باشد. اما در این مورد باید به دو نکته اساسی اشاره کرد. یکی این که به جای درمان مشکلات جنسی زنان، اقدام به برقراری روابط جنسی آزاد با زنان دیگر، نه تنها مشکل را به صورت درستی حل نمیکند، بلکه مشکلات دیگری نیز برای مردان، زنان، خانواده و جامعه ایجاد میکند. نکته دیگر این که اگر مردی دچار مشکلات جنسی باشد، معمولاً یا مشکل خود را نمیپذیرد و یا توجهی به نیازهای جنسی زن نمیکند، در نتیجه مردان در این زمینه به صورت یک جانبه عمل میکنند.
ازدواجهای نامناسب نیز دلیل دیگری برای پیوستن مردان متأهل به گروه مردان خیابانی است. ازدواجها در حال حاضر معمولاً مبنا و معیارهای محکمی ندارند. مشاورههای پیش از ازدواج کمتر انجام میگیرد. علیرغم ارتباطی که دختران و پسران با هم دارند، شناخت درستی از یکدیگر ندارند. این باور نادرست همچنان وجود دارد که مشکلات موجود پس از ازدواج یا بچهدار شدن حل میشود. زن و مرد فکر می کنند که پس از ازدواج میتوانند رفتارهای یکدیگر را تغییر دهند، در حالی که شخصیت افراد در این سنین به سادگی عوض نمیشود. کسانی که میخواهند با هم زندگی کنند باید بیشترین اطلاعات و شناخت را از هم داشته باشند تا با یکدیگر هماهنگ باشند و همدیگر را همانگونه که هستند، بپذیرند. در بسیاری از مشاورهها به مواردی برخورد کردهام که دختر و پسری با هم سالها دوست بودهاند اما هنوز نمیتوانند چند خصوصیت مثبت یا منفی یکدیگر را شناخته باشند. دوستیهای پیش از ازدواج آگاهانه و حساب شده نیست. علاقهمندیها، پایه و اساس درستی ندارند. "اریک فروم" روانشناس، در کتاب "هنر عشق ورزیدن" معیارهای عشق و دوستی را، آگاهی، احترام، استقلال و تعهد میداند. نکته مهم و هشداردهنده در ازدواجهای نامناسب این است که نه تنها مردان بلکه برخی از زنان متأهل نیز در صورت گرم نبودن فضای خانواده و کاهش روابط عاطفی، به دوستی و حتی برقراری روابط جنسی با مردان اقدام میکنند.
* آیا آمار دقیقی از مردان خیابانی در دست داریم؟
** متأسفانه آمار دقیقی نداریم و این از جمله مشکلاتی است که در مورد دیگر آسیبهای اجتماعی نیز وجود دارد.
* تفاوت زنان خیابانی با مردان خیابانی در چه مواردی است؟
** تفاوتهایی که در این زمینه بین زنان و مردان وجود دارد، عمدتاً ناشی از نگرشهای جنسیتی است که میتوان به مهمترین آنها اشاره کرد:
- برخی از مردان این نوع ارتباط با زنان را از حقوق مسلم خود میدانند و از آشکار شدن آن ابایی ندارند در حالی که زنان آن را رابطهای ناپسند و غیر اخلاقی میدانند و احساس گناه و اضطراب در زنان وجود دارد.
- برقراری این ارتباطها برای پسران مشکلی را در امر ازدواج ایجاد نمیکند، ولی دختران از این روابط به شدت آسیب میبینند و پسرها معمولاً با این دخترها ازدواج نمیکنند.
- مردان با برقراری این ارتباطها، به زندگی عادی خود نیز ادامه میدهند در حالی که زنان بازگشت به زندگی عادی را برای خود امکانپذیر نمیدانند و به رفتارهای پرخطر ادامه میدهند. امیدی به زندگی طبیعی در خانواده و جامعه ندارند و کمتر موفق به تشکیل خانواده میشوند.
- نگرش جامعه نیز نسبت به این مسئله در مورد زنان و مردان کاملاً متفاوت است. در مقابل یک رفتار واحد، قوانین و فرهنگ جامعه یکسان عمل نمیکنند. از جرم پسران چشمپوشی میشود اما گناه دختران موجب طرد اجتماعی و خانوادگی آنان میگردد.
- در مورد زنان عامل فقر بیشتر از مردان در پدیده خیابانی شدن آنها موثر است و مردان کمتر به علت فقر به این پدیده رو میآورند.
کلام آخر آن که فقر، کمبود آموزش، نداشتن الگوهای مناسب برای زندگی بهتر، نگرشها و باورهای نادرست اجتماعی یا دینی از دلایل گسترش زنان و مردان خیابانی است.