تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۳  ، 
کد خبر : ۱۷۷۹۹۷
ریشه‌یابی خط لائیسم و مذهب‌زدایی در تاریخ معاصر فرانسه

لا‌ئیسم از فرانسه تا ایران (بخش دوم)

علی مسعودی اشاره: مخالفت با حجاب اسلا‌می در فرانسه، ریشه در مذهب زدایی و ترویج لا‌ئیسم در سدههای پیشین تاریخ این کشور دارد که به ویژه از جمهوری سوم فرانسه با شدت آغاز گردید. در این شماره سعی داریم این موضوع را در ساختار آموزش و پرورش پیشین این کشور در جمهوری سوم مورد بررسی قرار دهیم و در شماره های بعد به بررسی برخی شباهتها باتلا‌شهای مرموزی که امروزه در ایران اسلا‌می در جریان است،‌اشاراتی خواهیم داشت:

مذهب زدایی در امر تعلیم و تربیت در جمهوری سوم
به دنبال فعالیت های روشنفکران و تلا‌ش در قبضه کردن ابزار تربیت غیر رسمی فرهنگی و سیاسی مردم مذهبی فرانسه، دولتمردان مخالف نیروهای مذهبی تصمیم گرفتند برای حضور قوی وچشمگیر کلیسای آن روز فرانسه در صحنه تعلیم و تربیت رسمی فکری کنند. نخستین هدف آنها،‌از میان برداشتن سلطه ای بود که کلیسا بر امر تعلیم و تربیت داشت. به رغم میل اکثریت جمهوری خواه،‌کلیسا جوانان را علیه جمهوری و مظاهر آن بر می انگیخت. در اوایل دهه 1880،‌جنبشی زیر نظر «ژول فری» که از مخالفان سرسخت کلیسا بود، آغاز شد که می خواست به سلطه کلیسا بر تعلیم و تربیت پایان دهد. تا آن زمان، کلیسا حاکم مطلق تعلیمات ابتدایی و دبیرستانی در فرانسه بود. نیمی از پسران و تقریباً همه دختران - تا حدودی به این علت که مدارس دولتی به اندازه کافی در دسترس نبود - به مدارس دولتی محلی کاتولیکی رو می آوردند. حتی درمدارس دولتی هم بیشتر، کشیشان و زنان راهبه آموزگار بودند و تعلیمات دینی در آنها اجباری بود. تعداد زیادی از جمهوری خواهان پرشور بر این باور بودند که تعلیم کاتولیکی، تهدیدی برای جمهوری است و جوانان را به دشمنان شیوه زندگی جمهوری خواهی مبدل می سازد.(1)
فری به تدریج و با سرسختی علیه کلیسا به پا خاست . تعلیمات دینی و یک سلسله لوایح قانونی که در نیمه اول دهه 1880 به تصویب رسیده بود، در تمام مدارس دولتی ممنوع شد. پس از گذشت یک دوره پنجساله، تعدادی از فرقه ها نیز از تدریس در مدارس دولتی محروم شدند. شهریه از میان رفت و برای تأسیس هرچه بیشتر مدارس دولتی و مدارس متعدد شبانه روزی تربیت معلم، مبالغ هنگفتی تخصیص یافت. مدارس محلی همچنان اجازه کارداشتند،‌ولی از کمک های مالی عمومی محروم شدند. فریاد کشیشان که مدارس دولتی غیر مذهبی را «بی دین و غیر اخلا‌قی» اعلا‌م می کردند و اصطلا‌حات فوری را به مثابه نخستین گام در این راه می خواندند، بلند شد. در این باره، حق با آنان بود. با آغاز دهه اول قرن جدید، در ادامه این جریان و براثر تأثیر ماجرای هیجانانگیز دریفوس،‌دولت جمهوری به اقدامات بیشتر و مؤثری دست زد.(2)
یکی از فرقه های مذهب کاتولیک ،‌یعنی «معتقدان به صعود حضرت مریم» که از مبارزترین گروه های ضد جمهوری بود، در اوایل سال 1901 منحل شد. اندکی پس از آن قانون مجامع در سال 1901 به منظور جلوگیری از فعالیت سایر فرقه ها به تصویب رسید. جماعت،‌که نام فرقه های مختلف بود،‌در صورتی می توانست وجود داشته باشد که از طرف پارلمان مجاز شناخته شده باشد، هیچ یک از اعضایشان نمی توانست در مدارس فرانسه تدریس کند،‌مگر این که فرقه اش اجازه را کسب کرده باشد.(3) نخست وزیر وقت فرانسه به نام «رنه ولدک روسو»(4)
پس از تصویب این قانون، در ژوئن سال 1902،‌جای خود را به «امیل کومب»(5) می سپارد تا او با شدت عمل بیشتر، ضربات مهلک تری بر پیکر کلیسای کاتولیک وارد آورد: کومب سه هفته پس از قبول کردن این وظیفه، همه مدارس مقدماتی دخترانه را که خواهران مذهبی اداره می کردند، تعطیل کرد. یک ماه بعد،‌یعنی در ژوئیه سال 1902،‌به 3 هزار مدرسه محلی باقیمانده در فرانسه هشت روز فرصت داد تا کارشان را برای همیشه تعطیل کنند. چون پدران و مادران،‌کشیشان و زنان راهبه خشمگین سر به شورش برداشتند، ‌ژاندارم ها و نظامیان برای برقراری نظم اعزام شدند و سرانجام درب مدارس بسته شد؛ آنگاه کومب، آنچه را که دشمن اصلی می پنداشت،‌مورد حمله قرار داد. وی پارلمان را متقاعد کرد تا تقاضانامه های هر 54 جماعتی را که «اجازه» خواسته بودند،‌رد کند. بدین ترتیب همه آنها یکباره منحل شدند و جمع فراوانی از 20 هزار راهبی که مشمول این وضع بودند،‌به خارج گریختند. سرانجام در ژوئیه سال 1904،‌کومب با پافشاری بر تصویب قانونی منع «تعلیماتی که جماعات از هر نوع یا فرقه در فرانسه می دادند» ،‌این انحلا‌ل را کامل کرد. حتی آن چند جماعت انگشت شماری که قبلا‌ًً اجازه تدریس گرفته بودند، زیر فشار قرار گرفتند؛‌گرچه در چند مورد، به آنها ده سال فرصت داده شد تا بساطشان را برچینند. در نتیجه،‌حدود 16 هزار راهب آموزگار بیکار شدند.(6)
ایجاد و تقویت یک نظام آموزشی همگانی،‌چه در سطح ابتدایی و چه در سطح متوسطه، دستاورد بزرگ نخستین دوره جمهوری سوم بود. درنخستین سال های پس از رویداد دریفوس، قرار گرفتن افراد ضد کلیسا، همچون والدک روسو و کمب، در را‡س وزارت آموزش و پرورش فرانسه، آموزش کاتولیکی را تضعیف کرد. در این دوران، اغلب معلمان کشیشی که بار اصلی تدریس در مدارس کاتولیکی را بر عهده داشتند،‌از نظام آموزشی کشور بیرون رانده شدند. به این ترتیب، در آغاز قرن بیستم که دولت و کلیسا سرانجام به طور کامل از یکدیگر جدا شدند، تعداد دانش آموزانی که در مدارس کاتولیکی درس می خواندند، در سطح ابتدایی به یک سوم و در سطح متوسطه به یک چهارم کل جمعیت دانش آموزان کشور کاهش یافته بود. این بدان معنا بود که جمهوری ،‌با وظیفه بزرگ تربیت معلمان غیر مذهبی برای تدریس درمدارس نوبنیاد همگانی رو به رو بود. همچنین،‌دولت می بایست هر چه زودتر یک جهان بینی نو یا اخلا‌ق مدنی جدید ارائه می کرد تا جانشین همان رهنمودهای مذهبی شود که در مدارس کاتولیکی به دانشآموزان عرضه می شد.(7) این اقدام خبیثانه راه «امیل دورکیم» بر عهده گرفت و بدون شک، بخشی از شهرت جهانی این استاد یهودی و تبلیغ شدید پیرامون نبوغ وی، به همین اقدامش باز می گردد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات