بصیرت: روزنامههای امروز در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز پرداختهاند که برخی از آنها در زیر میآید.
جام جم:منشور حوزویان
«منشور حوزویان»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم مهندس عزتالله ضرغامی است که در َآن میخوانید؛سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع پرشور طلاب، فضلا و استادان برجسته حوزه علمیه قم را میتوان فصلجدیدی در تحکیم و تشیید پایه های حکومت دینی دردنیای معاصر تلقی کرد.
همچنین میتوان این سخنان را در قالب نقشه راه جدید حرکت تحولی در حوزههای علمیه و به تبع آن در نظام اسلامی به شمار آورد.از نگرانیهایی که همواره خاطر صاحبان و متولیان یک انقلاب را میآزارد، موضوع حفظ خلوص و ناب ماندن انقلاب در طول زمان و در مسیر دستیابی به اهداف آن است.
این نگرانی و دغدغه در خصوص انقلاب اسلامی که خود را متعهد به حرکت در چارچوب اهداف و ارزشهای وحیانی دیانت خاتم میداند، البته عظیمتر و خطیرتر است. چنان که استاد شهید علامه مطهری در کتاب «آینده انقلاب اسلامی» از مهمترین آفات پیش روی انقلاب اسلامی را همین خطر از دست دادن خلوص و ناب نماندن نهضت در مسیر زمان دانسته است.
از جمله مهمترین مظاهر این ناخالصی در حرکت روبهجلوی انقلاب اسلامی، خطر مهم عرفی شدن و بروز پدیده سکولاریسم در متن جامعه و نظام اسلامی است.
راقم این سطور بر این باور است که مهمترین پیام رهبر فرزانه، اندیشمند و دوراندیش انقلاب در این دیدار، جلوگیری از نفوذ نرم و نامحسوس تفکرات عرفی و سکولار در متن حرکت نظام اسلامی و جامعه مدیریتی آن است. نقد معظمله به علوم انسانی مبتنی بر تفکر و جهانبینی مادی غرب بر همین مبنا قابل تفسیر است.
گشودن باب گفتگو از سوی عالیترین مقام نظام اسلامی با حوزههای علمیه و زدودن هرگونه جدایی و فاصله تضاد آلود میان نظام اسلامی و حوزههای علمیه در عین تاکید بر حفظ استقلال عزتمند حوزهها و اعلام استظهار نظام به تلاشهای اجتهادی و تحولآفرین در عرصه تولید نظریات اسلامی در عرصه سیاست، اقتصاد و تعلیم و تربیت و دیگر بخشهای مورد نیاز جامعه، به طور خلاصه و در یک کلام به معنای بیمه کردن حرکت این نظام در مسیر ارزشهای ناب اسلامی و حفظ خلوص آن است. غیرت دینی مثال زدنی معظمله در جایجای این کلام خود را نشان میدهد و به همه آحاد جامعه بخصوص نخبگان و مدیران و دستاندرکاران نظام میفهماند که هدف اصلی این حرکت عظیم را که براساس دستورات و آموزههای دین مبین است، نباید لحظهای از خاطر دور داشت و ایشان با طرح مسوولیتهای حوزههای علمیه در قبال ارائه چنین پشتیبانی و حمایتی از نظام، مسیر حرکت تحولی و راهبردی حوزهها را ترسیم نمودند.حفظ و دمیدن روحیه انقلابی و ارزشهای انقلاب در متن حوزه و تقویت تعهد حوزویان با حضور غیورانه در دفاع از نظام اسلامی از دیگر فرازهای مهم سخنان معظمله در این دیدار بود. آنگاه که بدرستی صلا در دادند که در هنگامه پرحادثه دنیای امروز و رویارویی سهمگین میان دنیای استکبار و مادی با جهان اسلام، حاشیهنشینی و تنزهطلبی جایی ندارد. حوزه همچون گذشته باید به وظایف خطیر خود در قبال پشتیبانی از نظام اسلامی و حفظ دستاوردهای آن اهتمام ورزد؛ چرا که حرکت در حاشیه موجب آسیب دین میشود و در نهایت حاشیهنشین شدن حوزه علمیه قم به حذف آن میانجامد.
تذکر هوشمندانه رهبری نظام نسبت به طرح و بسط مغالطه حکومت آخوندی و آخوند حکومتی از سوی دشمنان برای به انفعال کشیدن حوزهها و ایراد تهمت به نظام اسلامی، از دیگر فرازهای این سخنان بود. آنجا که فرمودند جمهوری اسلامی، حکومت ارزشها و اسلام است، حکومت شرع و فقه است و نه حکومت افراد روحانی. و رفتن به سمت حکومت اگر برای دنیا باشد بد و ضدارزش است و اگر با هدف معنوی و الهی باشد، از برترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر و از برترین مصادیق مجاهدت است.فراز مهم دیگر این سخنان توجه دادن به این نکته راهبردی است که حوزههای علمیه و خصوصا حوزه قم طراز نگاه خود را نه در سطح ملی و منطقهای بلکه باید در یکطراز جهانی تنظیم کند و افق نگاه خود را به اقصای عالم دوخته و ضمن نظارت بر تمامی مکاتب موجود، با توجه به حجم توفنده شبهات فکری و کلامی و فلسفی رایج در محافل علمی به تولید فکر و نظریه بپردازد. ابراز ابتهاج معظمله به حضور پررنگ بانوان در عرصه مجاهدت علمی و حوزوی و اعلام اینکه این حضور خود مایه آبروی نظام اسلامی و جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهانی و بهترین پاسخ به تحرکات فمینیستی غرب است، راهبرد و فراز مهم دیگری در این دیدار تاریخی محسوب میشود.این سخنرانی دقیق، صریح، شجاعانه و برخاسته از عمق معرفت نسبت به حوزههای علمیه باید نقطه عطفی در روند تکامل و رو به جلو برای آحاد حوزویان محسوب شود و انتظار میرود آثار تحول براساس این رهنمودها در آینده قابل درک باشد.
کیهان:رستاخیز قم
«رستاخیز قم»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«احترام به مجامع و نهادهای بی تفاوت و تنزه طلب که دامن از مسایل چالشی برمی چینند یک احترام صوری است، یک احترام در معنا و در عمق خود بی احترامی است، مثل احترام به اشیا است که احترام حقیقی محسوب نمی شود... گاهی این احترام اهانت آمیز هم هست همراه با تحقیر باطنی آن کسی است که تظاهر به احترام می کند. آن موجودی که زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمی انگیزد هم در دل دوستان خود و هم حتی در دل دشمنان خود.»
این بخشی از سخنان حکمت آمیز رهبر معظم انقلاب اسلامی است که اخیراً در جمع پرشور و بی نظیر طلاب و اساتید حوزه علمیه قم بیان فرمودند و دقیق ترین تفسیری است که تفاوت احترام و علاقه باطنی مردم به نظام اسلامی و چهره های شاخص آن و احترام توام با تحقیر کانون های خاص به بعضی از افراد مخالف نظام و یا ساکت در برابر مصالح نظام را تبیین می کند. اما در خصوص استقبال عظیم و بی سابقه مردم قم و شور و هیجانی که در استقبال انبوه طلاب و اساتید مدارس علمیه قم از حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مشاهده شد و نکات کلیدی که ایشان مطرح فرمودند، نکات فراوانی وجود دارد که این قلم از باب آیه شریفه «و اما بنعمته ربک فحدث» به بعضی از آنان اشاره می نماید.
1- استقبال عظیم مردم و روحانیت از رهبر معظم انقلاب اسلامی در شرایطی صورت گرفت که طی سالهای گذشته و بخصوص از آغاز فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری به دهها زبان وانمود شده بود که قم و روحانیت از روند اداره کشور و برخورد با فتنه گران- به دلیل اینکه چند چهره شاخص و داخلی فتنه در سلک روحانیت بودند- دلزده شده و موضعی اپوزیسیونی پیدا کرده اند. این محافل فتنه گر آرزوهای شیطانی خود را به صورت خبر ترویج می دادند که استقبال از رهبر معظم انقلاب پررنگ نخواهد بود. اما، اجتماع عظیم قمی ها در ورودی شهر و تلاش وسیع آنان برای مشاهده رهبر معظم انقلاب تا بدانجا رفت که علیرغم آنکه موکب ولایت در ساعات اولیه صبح، به ورودی قم رسیده بود، مجال سخنرانی حضرت آقا به علت حضور متراکم و بی نظیر استقبال کنندگان با تاخیر روبرو شده و بسیار کوتاه شود. در واقع این استقبال همراه با اشک و هیجان- که مورد رشک کسانی واقع شد که تا چند روز قبل از سفربر شرکت اندک مردم در استقبال تاکید می کردند- به خوبی نشان داد که مردم عمیقا حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را نایب بلافصل حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و این نظام اسلامی را «مقدمه لازم» تشکیل حکومت آن «مولای غایب از نظر» می دانند. چه تفسیری می توان برای چنین دویدن پشت سر موکب رهبری و سیلان اشک از دیدگان مستقبلین ارائه کرد جز اینکه آن را در مدار شناخته شده عشق عمیق شیعیان به ولایت امر به نظاره و قضاوت بنشینیم.
2- با اندکی غور در سخنان کسانی مثل مرحوم آیت الله بهاءالدینی، مرحوم آیت الله بهجت، حضرت امام خمینی(ره) و اکثر مراجع بزرگوار فعلی درمی یابیم که رهبری حضرت آیت الله خامنه ای یک موضوع عادی نیست که مهر و عشق به آن عادی باشد. امروز بدون تردید پس از وجود مقدس حضرت ولی عصر-ع- بزرگترین نعمت الهی بر بندگانش وجود مقدس حضرت آیت الله خامنه ای است. این یک ارتباط الهی است که خلل و سردی نمی پذیرد و خود بزرگترین علامت محفوظ ماندن این انقلاب از انواع توطئه های عظیم است. از مسیر خلوص ویژه- و نه معمولی که هر عالمی می تواند به آن دست یابد- فراهم آمده است. این نشان می دهد که حقیقتا این وجود شریف مظهر کامل حب فی الله و بغض فی الله است و این یک مقام عادی نیست. حضرت آیت الله مصباح یزدی- که خود یک استوانه تقوا و فقاهت است- می فرماید «من با وجود دقت هنوز درنیافته ام که در آن 51-01 دقیقه پس از نماز مغرب که وجود حضرت آیت الله خامنه ای غرق سکوت و تفکر می شود، چه اتفاقی می افتد همین قدر می دانم که این موقعیتی است که برای دیگران پیش نمی آید.» حالا چنین وجود مقدسی را چگونه باید شکر کرد؟ آیا می توان به اندکی از «حق شکر» راه یافت؟ آیا دویدن پشت سر موکب او و نثار اشک و... تنها اندکی از آداب شکر نیست که بعضی حسودان بر آن خرده گرفته اند و البته این سرزمین چنین سر از پا ناشناختن و اشک تمنا ریختن را در خاطره ورود موکب حضرت علی بن موسی الرضا-علیه السلام- به اهواز و شیراز و ابرکوه و نیشابور و نیز در ورود حضرت فاطمه معصومه- سلام الله علیها- به ساوه و قم در خاطره دارد.
3- در این سفر، قم و بخصوص حوزه پرعظمت علمیه جایگاه خود را در اسلام و نظام اسلامی به رخ کشید و مسلما صحنه های خلق شده در این سفر، سالها مورد تحلیل جدی محافل سیاسی، اطلاعاتی و فرهنگی غرب و شرق قرار خواهد گرفت. حضرت آیت الله خامنه ای تعابیری درباره قم داشتند که برای درک موقعیت آن، شایسته تامل است؛ «شهر قم، مرکز معرفتی دنیای اسلام»، «اولین حوزه اساسی مهم شیعه در این شهر است»، «حوزه علمیه قم مادر این نظام است»، «قم پایگاه برترین معارف اسلامی و الهی»، «این شهر پایگاه بصیرت است»، «مذهبی ترین شهر کشور»، «خاستگاه بزرگترین انقلاب دوران معاصر» و «قم شهر اسلام و شهر انقلاب است».
اگر نگاهی به تحرکاتی که در سطح جهان برای به انحراف کشاندن اذهان مسلمانان و جا زدن نسخه های تقلبی در قطر، قاهره، مدینه، پیشاور و... به عنوان نسخه اصلی اسلام نظری بیاندازیم درمی یابیم که خارج کردن قم از کانون اسلام گرایی مهمترین دستور کار محافل نظریه پردازی و برنامه ریزی دشمن بوده است. بعضی از گزارشات بیانگر آن است که در مقاطعی- پس از انقلاب- حدود 130سازمان اطلاعاتی متعلق به غرب و بعضی کشورهای منطقه در قم مشغول فعالیت بوده اند دستور کار همه آنان این بوده که راز مرکزیت قم در تفکر اسلامی را دریابند و برای برهم زدن آن وارد عمل شوند.
اسناد و دلایل زیادی وجود دارد که در این دوران دستگاههای سیاسی و اطلاعاتی غرب برای حاکم کردن نسخه های «مساجد محمدیه اندونزی»، «اندیشه فتح الله گولن در ترکیه» و... که اسلام غیر مبارز و همخوان با مجامع استکباری را ترویج می نمایند دست به کار شده اند. سازمان سیا کتب منتشره توسط این کانونهای به ظاهراسلامی را به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه ترجمه کرده و در تیراژهای میلیونی در خاورمیانه- و بخصوص در حوزه عربی- منتشر نموده اند.
تاکید رهبر معظم انقلاب بر نقش حوزه علمیه قم به عنوان مرکز معرفتی دنیای اسلام- و نه فقط جهان شیعه- مسئولیت عام و حساسی را متوجه علمای ارجمند حوزه علمیه قم می نماید و نشان می دهد که نظام جمهوری اسلامی و حوزه علمیه قم باید «تعامل ویژه» و کارآمدی را با هم داشته باشند. دقیقا از همین منظر می توان راز تلاش فراوان محافل استعماری و کانونهای فتنه گر داخلی برای جدا کردن نظام و حوزه ها را دریافت. متاسفانه باید اذعان کرد که افراط در این اندیشه درست که «استقلال حوزه ها از دولت لازمه ادامه حیات حوزه هاست» از سوی عده ای معدود روزنه امیدی را برای محافل اطلاعاتی غرب به وجود آورده است.
4- «اسلام منهای روحانیت» و «اسلام منهای سیاست» دو دستور کار مهم محافل استعماری و بعضی از نحله های انحرافی در داخل کشورهای اسلامی بوده اند. متاسفانه این اندیشه ابتدا در مجامع اهل سنت در کشورهای اسلامی بخصوص در «جامعه الازهر مصر» و «جامعه مدینه» که دو کانون اصلی فقهی اهل سنت بودند رسوخ کرد و بعد به میان مردم این کشورها کشیده شد. در ایران نیز این دو اندیشه طی 100 سال اخیر بشدت تبلیغ شد. در دهه اول انقلاب، این دو تفکر به حاشیه رفتند اما پس از ارتحال امام بار دیگر در دستور کار عملی محافل استعماری و بعضی از گروههای سیاسی روشنفکرزده داخل ایران قرار گرفت.
امروز بعضی از نحله های فکری و یا سیاسی با اعلام نیمه رسمی استغنا از روحانیت نوعی از اسلام را تبلیغ می کنند که با تحلیل های بی ارتباط با متن و شیوه دین تطابق داشته باشد کما اینکه بعضی از نحله های فکری و به تعبیر حضرت امام- مارهایی که در بعضی از مدارس دینی ما خزیده اند- روز و شب به گوش موجهین می خوانند که تایید آنان از جمهوری اسلامی، حوزه و هویت آن را مخدوش می کند.
خناسان بخصوص در یکی- دو سال اخیر چندین دفتر فعال را در قم دائر کردند تا به نام نقد وضع موجود و تعیین تکلیف روحانیون با حکومت، حوزه ها را از نظام جدا کنند و در نهایت به سکولاریزه کردن قم نایل گردند. اما صدالبته اجتماع عظیم روحانیت قم- اعم از طلاب و اساتید- در مسجد اعظم، صحن های حرم حضرت معصومه(س) و... که در تاریخ قم بی سابقه بود و دیدار صمیمانه استوانه های علمی و فقهی قم با حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- دامت برکاته- به خوبی نشان داد که این همه سعی جز نقشی بر آب نبوده است.
5- نکته کلیدی دیگر این است که نظام از جنبه «نظریه پردازی» متکی به حوزه علمیه قم و روحانیت است. این به آن معناست که جریان دیگری به جز روحانیت و شهر دیگری بجز قم نمی تواند این نیاز عظیم را برآورده نمایند و هیچ جریان سیاسی نمی تواند با طرح شبه نظریه های مذهبی، هویت این نظام دینی برآمده از حوزه علمیه قم را به انحراف بکشاند. حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- دامت برکاته- در این سفر اندرز داده و فرمودند: «اگر علمای دینی این کار را نکردند نظریه های غربی، نظریه های غیر دینی، نظریه های مادی جای آنها را پر خواهد کرد- چرا که- هیچ مجموعه ای در خلأ نمی تواند مدیریت کند.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب اصلاح وضع علوم انسانی رایج در محافل علمی و دانشگاهی کشور با صراحت فرمودند: «این علوم انسانی که امروز رایج است محتواهایی دارد که ماهیتا معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است و متکی بر جهان بینی دیگری است. حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد.» و سپس اضافه کردند: «حوزه های علمیه و علمای دینی پشتوانه هایی هستند که موظفند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند و برای برنامه ریزی در اختیار بگذارند.» این نیاز و این توقع مهمترین توقع و نیاز ما از حوزه مقدسه و عظیم علمیه قم است و هیچ چیز دیگری نمی تواند و نباید جای آن را بگیرد.
اگر در قم و حوزه این توانایی وجود نداشت طبعا رهبر معظم انقلاب آن را در اجتماع بزرگ علمای قم مطالبه نمی کردند. اما طی دو سه دهه گذشته این نیاز در کانون «همه فعالیت ها»ی حوزه قرار نگرفته است و تنها بخشی از علما و مدارس علمیه به آن اشتغال ورزیده اند و حال آنکه حجم نیاز نظام اسلامی و فراتر از آن حجم سؤالات و نیازهای جهان اسلام- اعم از اهل سنت و شیعیان- به یافتن پاسخ سؤالات فراوان کلامی، فقهی و اجتماعی بسیار فراتر از این بوده است. پاسخ به فراخوان رهبر معظم انقلاب می تواند حوزه علمیه قم که بزرگترین و متفکرترین حوزه علمیه جهان اسلام و حتی فراتر از آن بزرگترین حوزه علمیه دینی در جهان است را در جایگاه بایسته آن قرار دهد.
پس لازم است که در قم یک رستاخیز بزرگ علمی با حضور همه و نه بخشی از علما صورت گیرد. جهان در حال تغییرات سریع فکری است و این قم است که می تواند این تغییرات را معنایی الهی ببخشد. از دیگران توقع نیست این کار فقط از قم برمی آید.
مردم سالاری:بی خبری مردم در عصر اطلا عات نتیجه معکوس خواهد داد
«بی خبری مردم در عصر اطلا عات نتیجه معکوس خواهد داد»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن میخوانید؛موضوع رسیدن به جامعه توسعه یافته و حذف برنامه ای و هدفمند یارانه ها را همه قبول دارند و از برنامه اول دغدغه آن در بین مدیران و سیاستگذاران کشور مطرح بوده و هست و هیچ مخالفت عقلانی با آن نیست، بحث روی روش رسیدن به این مقصود متعالی است و بر همین اساس هدفمند کردن یارانه ها به عنوان مهمترین مولفه از فرایند توسعه و پیشرفت کشور از ابتدای سال 89 و قدری قبل تر از مباحث مربوط به قانون هدفمندکردن یارانه ها با فضای خبری و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه همراه است و قرار بود از اول سال اجرا شود. گفتند مجلس نمی داند دولت می خواهد چه بکند، نگران است به نیمه دوم سال محول شد و نیمه دوم آمد و از اجرای این قانون خبری نشد و دراول مهر ماه با اعلام 60 لیتر بنزین سهمیه ای همه فهمیدند در مهر اتفا قی نخواهد افتاد ، منتظر آبان و آغازی بر نوسان بازار طلاو ارز و آهن و فولاد و مسکن و...ولی خبری نشد و باز با اعلام 60 لیتر بنزین سهمیه آبان ، این پیام آمد که در آبان هم گویا اتفاقی قرار نیست بیفتد تا این که هفته گذشته بعد از مدت ها انتظار واریز یارانه های مربوط به هدفمند کردن یارانه ها به حساب مردم از خراسان شروع شد و در چند استان دیگر کشور هم انجام شد و ادامه دارد، از مسئول مربوط به واریز یارانه ها در رسانه ملی سئوال شد، حدود 81000 تومان واریزی غیرقابل برداشت این طرح چه تحلیلی دارد؟ ایشان فرمایش کردند که این علی الحساب است شاید برای یک ماه و شاید برای دو ماه و شاید برای 5 ماه، محاسبه گران و ریاضیات سیاسی وارد مساله تحلیل و تفسیر و تدقیق و محاسبه شد و مبلغ تخصیص داده شده مجلس به این امر را بر آمار و ارقام جمعیت رقم زد و اعلام داشت ایها الناس بدانید یارانه برای هر نفر در ماه 16 تا 17 هزار تومان بیشتر نخواهد شد و مبلغ واریزی برای 5 ماه است، دولتیان را این محاسبه خوش نیامد خلاصه تا این لحظه نه مجلس و نه مردم و نه ظاهرا آنها که قرار است سکاندار این کشتی در دولت باشند نمی خواهند بگویند که قرار است چه اتفاقی بیفتد.
برخی قیمت ها مثل آب و برق و... افزوده شده است می گویند این افزایش ربطی به این قانون ندارد، در قبض های آب و برق و گاز و... از دوسال پیش می نویسند که مصرف شما فلان قدر است و شما فلان مبلغ را بدهید بقیه آن یارانه است که قرار است بر داشته شود ، مردم یارانه تخصیصی را با آن ارقام می سنجند و نگران می شوند. مسوولین موضوع را منکر شده و وزیر نیرو اعلام می کند قیمت بعد از هدفمندشدن ارتباطی با این ارقام ندارد و همه را رد می کند. به راستی اطلاعات صحیح چیست؟ چرا گفته نمی شود؟
کما اینکه معاون وزیر اقتصاد می گوید زمان دقیق اجرای هدفمندسازی مشخص نیست!
عصر حاضر یعنی نخستین قرن هزاره سوم را عصر اطلاعات نامیده اند و در عصر اطلاعات می گویند هر کس زودتر و سریع تر و گسترده تر اطلاعات خود و کسب کار و مسوولیت و ماموریت خود را بدهد برنده است، در غیر این صورت به سوالات و ابهامات، دیگران جواب خواهند داد و ذهنیت ها را تجمیع خواهند نمود و در آنصورت هم باید ذهنیت ها و دانسته های قبلی را از اذهان بزدائید و هم باید اطلاعات صحیح خود را بدهید، یعنی چند برابر هزینه وتلاش را بر خود و جامعه تحمیل خواهید کرد. از سویی دیگر در عصر اطلاعات و فناوری های نوین ارتباطی بشر دارد به جامعه اطلاعاتی و از آنجا به جامعه دانایی و دانش سفر می کند و آن هم با سرعت، اگر موج اول یعنی کشاورزی از 800 قبل از میلاد تا قرن 17 یعنی حدود 2500 سال مهمان بشر بود، موج دوم یا موج صنعت تنها سه قرن دوام آورد و بشر وارد موج سوم شد.
موج سوم با تحولات سرسام آور به پیش می رود و طبق پیش بینی تافلر 2010 یعنی چند ماه دیگر به پایان می رسد و موج دیگری که تافلر نمی دانست چیست ولی امروز از آن به جامعه اطلاعاتی و جامعه دانایی محور تعبیر می کنند در پیش روی است. برای ورود به این جامعه نظریه پردازان ویژگی ها و مولفه هایی در نظر گرفته اند از جمله مهمترین آنها این است.
برای ورود به جامعه اطلاعاتی که مرحله گذر به جامعه دانایی محور است در بعد اجتماعی دسترسی به اطلاعات و در بعد اقتصادی وجود تکنولوژی نوین ارتباطی یاICT و اطلاعات به عنوان کالای در دسترس و قابل مبادله پیش شرط توسعه دراز مدت است. دسترسی به اطلاعات یعنی همه اطلاعات مربوط به زندگی مردم در دسترسشان باشد و با بستر ارتباطی توانمند از هر نقطه جهان بتوانند آنرا دریافت و در اطلاعات مربوط به خود دخل و تصرف کنند، حال اگر بگوییم در زمینه توسعه فناوری های نوین به هر علت نتوانسته ایم به شرایط مطلوب برسیم، در بعد اجتماعی یعنی دسترسی به اطلاعات مربوط به زندگی روزمره که از ضروریات است برای برنامه ریزی تا این حد باید محروم باشیم؟ نمی دانیم یارانه چقدر داده خواهد شد، نمی دانیم قیمت ها بعد از حذف یارانه چه خواهدشد، نمی دانیم قانون از کی اجرا خواهد شد، نمی دانیم، نمی دانیم و نمی دانیم ! این نمی دانیم ها تحقیر است، ضد توسعه است، برنامه ریزی را مشکل می کند، پیش آمد های اضطراری غیر قابل تصور را افزایش خواهد داد،ناهنجاری های اجتماعی را گسترش خواهد داد و... اگر مولفه های 18 گانه تافلر در کتاب موج سوم را قبول ندارید، به نظریه مک لاپ نظر افکنید که مک لاپ می گوید در جامعه اطلاعاتی دانش تولید و توزیع می شود و دانش یعنی مخلوط سیال اطلاعات و تجربه، دانش یعنی گرفتن اطلاعات و کار بردی کردن آن و جامعه دانش محور یعنی جامعه ای که جریان آزاد اطلاعات امکان برنامه ریزی دراز مدت را به همگان می دهد.
به ما بگوئید قانون هدفمندکردن یارانه ها کی اجرا می شود؟ چگونه اجرا می شود؟ قیمت ها چه می شوند؟ که اگر غیر ازآن شدند بدانیم که عده ای اخلال می کنند و برای برخورد با اخلال گران با دولت همراه شویم. در دنیای نا آگاهی هیچ پیش بینی ای نمی توان کرد و هیچ برنامه ریزی هم نمی توان کرد و... آیا چنین باید باشیم؟
رسالت:نگاه جهانی به حوزه
«نگاه جهانی به حوزه»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی پنجشنبه گذشته در اجتماع عظیم دهها هزار نفری از اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم مسئله "نگاه جهانی به حوزه" و "نگاه حوزه به مسائل جهانی" را مورد توجه و تاکید قرار دادند.
جهان، امروز دهه چهارم انقلاب اسلامی را به نظاره نشسته است. انقلاب اسلامی طی نیم قرن اخیر و از اولین روزهایی که جرقههای آن زده شد مورد توجه مردم جهان، فیلسوفان، علما، دانشمندان و نیز مردم جهان بوده است.
گفتمان انقلاب اسلامی موقعی پدید آمد که دو گفتمان سرمایهداری و سوسیالیستی در قالب دو ایدئولوژی لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی خودنمایی میکرد. این دو تفکر هیچ رقیب و حریف تازهای را در میدان به رسمیت نمیشناختند و آن را تاب نمیآوردند. آنها در برخورد با اسلام چونان دو لبه قیچی عمل میکردند.
انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) زنگ پدیداری نوعی عقلانیت مبتنی بر "وحی" را به صدا در آورد و عقلانیت غربی مبتنی بر "اومانیسم" را به چالش کشید.
از همان ابتدا جهان در نگاه به انقلاب ما به دنبال مقوله کارآمدی و عقلانیت اسلامی بود و به آن به دیده تردید نگاه میکرد. اما حیات شکوهمند سه دهه انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی تردیدها را برطرف کرد. جهان امروز خود را در برابر یک نظام با نشاط، پویا و سرزنده میبیند. آنچه امروز قم به عنوان ام القرای فکری جهان اسلام در استقبال از مقام معظم رهبری - چه در سطح استقبال مردم عادی و چه در سطح استقبال مراجع، علما، اساتید، فضلا و طلاب - از خود نشان میدهد بازخوانی و باز تولید یک نشاط دینی، علمی و ملی است.
انقلاب اسلامی از ابتدا عقلانیت غربی را مهمترین چالش خود میدانست و در ساحات سیاست، فرهنگ، اقتصاد و ... خط تمایز خود را نشان میداد. قم شهری است که زیر سقف آن حداقل بیست هزار طلبه از سر تا سر جهان و دهها هزار طلبه از سراسر کشور در صدها مرکز علمی و تحقیقاتی مشغول تحصیل علم و این چالش تاریخی هستند.
امروز علما و دانشمندان اسلامی در قم به رصد مسائل و نیازهای فکری و معرفتی جهان نشستهاند. کار آنها نه تنها پاسخ به شبهات بلکه نظریه پردازی جدید در ساحات گوناگون علوم انسانی است. امروز فلسفه سیاسی اسلام، فلسفه سیاسی غرب را در حکمرانی خوب به چالش کشیده است. این چالش از اواخر دهه چهل به هنگامی که امام خمینی (ره) بحث "ولایت فقیه" را مطرح و واژه "امت و امامت" را جایگزین مفهوم "دولت- ملت" نمود آغاز شد.
امروز بزرگترین جاذبه انقلاب ما در حوزه سیاسی همین نظر به ولایت فقیه است.
اتقان و استحکام نظریه ولایت فقیه و ابتنای وحیانی آن، مشروعیت حکومتهای امروز جهان را زیر سئوال برده است. آنچه سال گذشته غرب با تردستی در پوشش جنگ نرم در قالب یک رقابت انتخاباتی در کشور ما هدف قرار داده بود پیروزی یکی از دو جریان رقیب نبود. بلکه اصل نظام و ولایت فقیه را نشانه گرفته بود اما آنها از تواناییها و ظرفیتهای ناشناخته ساختار نظام و جایگاه ولایت فقیه در آن بیخبر بودند. لذا در مسئله سازی و بحران آفرینی شکست خوردند. حماقت آنها باعث شد انقلاب و نظام در برابر میکروبهای ناشناخته سیاسی و اجتماعی واکسینه شود.
میکروب تفرقه و واگرایی یکی از میکروبهای خطرناکی است که غرب همیشه برای تجزیه جهان اسلام و شکست مسلمانان به رگهای پیکره امت اسلامی تزریق میکردند. اما حاکمیت سه دهه ولایت فقیه نشان داد این میکروبها با افزایش معرفت، بیداری و بصیرت مردم نمیتوانند بیماری سیاسی و اجتماعی در نظام ما ایجاد کنند. امروز جمهوری اسلامی چون کوه در برابر توطئههای دشمن ایستاده است و بدخواهیها و دسیسههای استکبار جهانی را مدیریت میکند و از هر تهدید یک فرصت میسازد.
اکنون معادلات قدرت در منطقه و جهان به سرعت به نفع جمهوری اسلامی درحال تغییر است. اندیشه اسلام، اندیشمندان اسلامی و بویژه ملتهای مسلمان خود را به خوبی درکانون این تحولات و تغییرات نشان میدهند.
مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید و فضلا و طلاب حوزه علمیه قم به این مهم اشاره و تاکید میکنند: "قم هیچگاه به اندازه امروز در تحولات و سیاست های بینالمللی موثر نبوده است به علت همین موقعیت ممتاز هیچگاه به اندازه امروز دوست و دشمن نداشته است." دوستان حوزه در جهان اسلام و دیگر عرصههای جهانی به این دوستی افتخار میکنند و ارتباطات خود را امروز از طریق وسایل مدرن توسعه گسترش دادهاند. دشمنان حوزه هم بیکار ننشستهاند فکر میکنند از طریق سربازگیری از حوزه میتوانند به غلبه فکر غربی در جوامع اسلامی ادامه دهند.
یک قرن است برخی از روی غفلت و یا جهل به بازتولید اندیشه غربی با استفاده از اندیشه گرانسنگ اسلام در جوامع اسلامی خود میپردازند. انقلاب اسلامی نقطه پایانی برای فعالیتهای کورکورانه آنها بود. التقاط در شکل وصله و پینهکردن اندیشه غربی با اندیشه اسلامی جواب نداده است و موج بازگشت به اندیشه زلال و خالص اسلامی و پیجویی آنها از آموزههای قرآن و مکتب اهل بیت علیه السلام یک موج فراگیر و اکنون به صورت یک گفتمان درآمده است. اظهارات اخیر شیخ احمد الطیب از علمای بزرگ الازهر مبنی بر اینکه "ما پشت سر شیعه نماز میخوانیم. تکفیر شیعه هیچ توجیهی در قرآن و سنت رسول الله ندارد" حکایت از یک بیداری و هوشیاری در جهان اسلام و حرکت به سمت همگرایی وحدت امت اسلامی است.
این دستاورد بزرگی برای حوزههای علمیه و بویژه مراجع عالیقدر که قلههای علمی حوزهها هستند میباشد. مفهوم این سخن این است که؛ حوزهها در مسیر جهانی شدن و جهانی اندیشیدن موفق بودهاند. لذا توانستهاند نگاه جهانی به حوزه را در سایه کارآمدی نظام اسلامی اصلاح کنند.
تهران امروز:منشور جامع تحول در حوزههای علمیه
«منشور جامع تحول در حوزههای علمیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم آیتالله سید احمد خاتمی است که در آن میخوانید؛رهنمودها و توصیههای اخیر مقام معظم رهبری درباره وضعیت، جایگاه و آینده حوزه علمیه را به حق میتوان منشوری جامع، کاربردی و کارگشا برای این نهاد سترگ و موثر دانست. ایشان علاوه بر توصیههای بسیار دقیق و راهبردی و تاکیدات کارشناسی درباره وجوه مختلف سابقه، فعالیت و جایگاه حوزه علمیه قم، بر دو وجه مهم معرفتی نیز تاکید فرمودند، یعنی جایگاه رفیع مراجع عظام تقلید و سپس، معرفی قم به عنوان مرکز معرفتی دینی اسلام و همچنین اشاره به این مهم که حوزه علمیه قم، مولد و مادر نظام است.
این دو تاکید که نشان از توجه عمیق و پیوند وثیق بین ولایت فقیه، مراجع تقلید و حوزههای علمیه داشت، در واقع خط بطلانی بود بر توطئهها و سمافکنیهای دشمنان و فتنهگران در سالها و به ویژه ماههای اخیر. به این مقوله باید استقبال بینظیر مردم از رهبرشان را نیز افزود تا اهمیت و دستاوردهای ویژه سفر اخیر معظم له به قم را بیشتر درک کرد.
در این میان اما آنچه اهمیت وافر داشت، صمیمت، اخلاص و مهربانی متقابلی بود که در برخورد مقام معظم رهبری و مراجع تقلید به چشم میخورد. در ماههای اخیر، شاهد بودیم که تحرکات دروغ و خصمانهای را که سعی داشت به ناصواب القا کند بین نظام و حوزه شکافهایی ایجاد شده است.
این تلاشهای فتنهگرانه اما با دو رویداد خوشایند، یعنی دیدارهای مهم مراجع تقلید و مقام معظم رهبری و همچنین شوق وصفناشدنی انبوه طلاب مشتاق در سخنرانی مقام معظمرهبری، به سادگی باطل شد. حتی مقام معظم رهبری در سخنان خود پیرامون تحول در حوزه، بارها به مسئله تکریم مراجع تقلید اشاره داشتند و در بحث نظام رفتاری و اخلاقی حوزه، از جمله مهمترین مولفهها را تکریم مراجع تقلید دانستند.
البته این موارد شگفتانگیز نبود و ریشه در سابقه ارادت روحانیت به مقام شامخ ولایت فقیه داشت، مردم قم نیز همین پیوند عمیق و وثیق را داشته و دارند، کما اینکه سال گذشته در رویدادهایی چون نهم دیماه و
22 بهمنماه، چنین حضوری را به تماشا گذاشته بودند. علاوه بر این زمینههای اجتماعی و سیاسی، باید به مبانی دینی و فقهی این روابط نیز اشاره شود. امام صادق (ع) میفرمایند: «اگر ولایت والی عادل شکل گرفت، همه موظف به حمایت و تقویت هستند؛ چرا که تقویت او در حقیقت تقویت دین است».
این روایت و روایات مشابه، مبنای رابطه کنونی مردم، روحانیت و مراجع تقلید با ولایت فقیه بوده و خواهد بود. و قطعا گستردگی و موثربودن همین رابطه وثیق است که مقام معظم رهبری نیز حوزه علمیه را کما فیالسابق به مشارکت جدی در عرصههای سیاسی و اجتماعی و همچنین حمایت و نصیحت از دولت و دفاع توام با اصلاح فراخواندند و حاشیهنشینی حوزه را موجب حذف دانستند.
نکته بسیار مهم دیگری که رهبر معظم انقلاب بدان تاکید فرمودند و باید مورد توجه مسئولان کشور قرار گیرد، این بود که نظریهپردازى سیاسى و نظریهپردازى در همه جریانهاى اداره یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى به عهده علماى دین است. این تاکید در واقع تکلیف خیلی از ابهامات را روشن میسازد و میتواند علاوه بر حوزه علمیه، برای قوای سهگانه نیز به عنوان یک منشور راهبردی مطرح باشد.
البته این مسئولیت و وظیفه هم متوجه حوزه است که در همین مسیر، چه از حیث تولید علوم انسانی، شبههزدایی، تبلیغ موثر، جذب مخاطب و موارد مشابه، آستین همت بالا زنند و با بازنگری شیوههای موجود، راهکارهای راهگشا و عملی ارائه دهند. همچنین که در باب مسئله اجتهاد، نیز تاکید معظمله بر اجتهاد در علوم عقلى، در فلسفه، در کلام، علاوه بر اجتهاد در فقه، البته با تکیه بر شیوههای اصولی و معتبر، بسیار مهم بود.
این رهنمود نیز به نظر بنده، باب و مسئولیت دیگری در حوزه علمیه و بهویژه سطوح کلان حوزه بازگشود. پیامد این رهنمودها، که در واقع بخشی از دستاوردهای مبارک سفر مقام معظم رهبری به قم، دیدارهای ایشان با طلاب و همچنین مراجع معظم تقلید بود، در آینده بیشتر آشکار خواهد شد و البته که حوزویان، چه در سطوح مدیریت و چه از ناحیه طلاب، همانگونه که مقام معظم رهبری اشاره داشتند، چه در زمینه برنامهریزی این تحول، چه از حیث هدایت و چه در بحث مدیریت آن، همت مضاعف به کار خواهند بست و میوههای گوارای این حرکت مبارک، کام نظام، حوزه و مردم را شیرین خواهد ساخت. لازم به ذکر است این یادداشت بر اساس گفتوگوی تلفنی تنظیم شده است.
جمهوری اسلامی:گستاخی خاخامهای نژادپرست
«گستاخی خاخامهای نژادپرست»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛اظهارات جدید دو تن از خاخامهای ارشد رژیم صهیونیستی درباره نحوه برخورد با فلسطینیها و غیریهودیان، بار دیگر چهره واقعی و نژادپرستانه صهیونیسم را به نمایش گذاشت.
عوادیایوسف، از خاخامهای سرشناس مقیم در فلسطین اشغالی و رهبر معنوی حزب "شاس" که هم اکنون در دولت ائتلافی نتانیاهو حضور دارد، در فتوایی جدید که اوج نژادپرستی این رژیم را نشان میدهد، غیریهودیان را همانند چهارپایان دانست و گفت: "خلقت آنها فقط برای خدمت به یهودیان است". وی در ادامه اراجیف خود افزود: "غیریهودیان در حکم چهارپایانی هستند که باید در دنیا مسخر یهودیان باشند و اگر یهود را به آنها نیازی هست، فقط برای اینست که آنها کار کنند، شخم بزنند، درو کنند و ما همانند یک آقا بنشینیم و بخوریم."
این تنها سخن افراطی و قرون وسطایی این خاخام نیست، وی چند ماه پیش نیز در بحبوحه مذاکرات سازش مقامات رژیم صهیونیستی با تشکیلات خودگردان گفته بود مردم فلسطین شیطان و دشمنی زهرآگین برای اسرائیل هستند.
متأسفانه این قبیل اظهارات، که ریشه در تفکرات بشدت نژادپرستانه دارد، در یک خاخام اسرائیلی خلاصه نمیشود بلکه آنچنان عمومیت و گسترهای دارد که به عنوان تفکر غالب و نژادپرستانه در ماهیت رژیم صهیونیستی رسوخ کرده و تارپود صهیونیسم را شکل داده است. از این رو به طور همزمان یک خاخام دیگر صهیونیست در اظهاراتی جنجالی خواستار استفاده ارتش رژیم صهیونیستی از فلسطینیها به عنوان سپر انسانی شد. خاخام "اسحاق شاپیرا" از سربازان رژیم صهیونیستی خواست در عملیات نظامی خود از فلسطینیها به عنوان سپر انسانی استفاده کنند تا خود در امان باشند! این مطالب یکسال پس از آن اظهار میشود که وی در کتابی، اجازه کشتار غیرنظامیان و بی گناهان فلسطینی از جمله کودکان را به یهودیان داده بود.
این اظهارات نشان میدهند موجودیت شوم رژیم صهیونیستی که همواره با جنایت و کشتار همراه بوده و دولتهای این رژیم غاصب که باخوی جنایتکاری و خون آشامی روی کار آمده اند، از چنین تفکرات نژادپرستانه و سخیفی نشأت گرفتهاند که با برتربینی، یهودی هیچگونه حق حیات و حقوقی برای دیگران قائل نیستند و تأسیس غیرقانونی این رژیم در سرزمین فلسطین یک فاجعه انسانی مبتنی بر نژادپرستی صهیونیستی بود که سردمداران صهیونیسم و مقامات رسمی رژیم جنایتکار اسرائیل هیچگاه وجود جماعتی به عنوان مسلمانان فلسطینی در این سرزمین را نپذیرفته و همواره خواستار سرکوب آنان تا رسیدن به مرز نابودی فلسطینیها بودهاند و در این مسیر از هر ابزار و شیوه جنایتکارانهای استفاده کردهاند.
آنچه به عنوان خوی تجاوزکارانه سران رژیم صهیونیستی در 6 دهه گذشته انجام شده با پشتوانه تفاسیر نژادپرستانه خاخامهایی بوده که نه تنها از هرگونه خردورزی و منطق در استدلال بی بهره بودهاند بلکه با تکیه بر تفکرات مالیخولیایی و قرون وسطایی، همچنان تئوری سیطره جهان را در ذهن پریشان خود میپرورانند. شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که مبانی سیاسی سران رژیم صهیونیستی متأثر از همین لاطائلات، ضدانسانی و نژادپرستانه است و به همین دلیل آنها برخورد حرجی نمیبینند که بی محابا هرگونه اقدامات جنون آمیز را علیه مسلمانان فلسطینی مرتکب شوند.
این اظهارات که در واقع موتور فکری و ماهیت بی پرده اندیشه نژادپرستانه صهونیسم است سالها مدیریت صحنه کشتار و قتل عام مسلمانان را در اختیار داشته و طبعاً در این راه از سکوت مجامع بینالمللی و رژیمهای عرب بهره برده است.
اگر سازمان ملل و نهادهای بینالمللی و سران سازشکار عرب در طی سالهای اخیر لااقل به مسئولیت انسانی خود عمل میکردند شاید امروز خاخامهای ارشد اسرائیل اینچنین گستاخانه در مورد مسلمانان و فلسطینیها اظهارنظر نمیکردند! متأسفانه خواب سنگین و تغافل عمیقی که براین مجامع و مراجع سیاسی حکمفرماست، به عامل اصلی جسارت صهیونیستها به انسانیت و حقوق انسانها تبدیل شده است. واقعاً شرم آور است که نه تنها مراکز بینالمللی عکس العملی نشان نمی دهند بلکه اعراب و مسلمانان نیز در مقابل چنین سخنان سخیف و چندش آوری سکوت اختیار کرده و از کنار آن به سادگی میگذرند. قطعاً بیان این مطالب به صورت علنی و آشکار و بدون واهمه از عکس العمل مجامع بینالمللی و دولتهای کشورهای اسلامی، نتیجه مماشات و بی عملی اعراب و مسلمانان در طی دهههای متمادی است ولی اکنون خاورمیانه جدید نه با محاسبات و راهکارهای آمریکایی و صهیونیستی بلکه با مقاومت ملت فلسطین درحال شکلگیری که سیلی محکمی به این اظهارات گستاخانه خواهد بود.
صهیونیستها هم باید بدانند که این اظهارات نه تنها نشانهای از قدرت نمایی در خود ندارد بلکه به معنای بروز نشانه های زوال فکری و سیاسی رژیم صهیونیستی است و میتواند به انزوای جهانی صهیونیسم نزد افکار عمومی ملتها بینجامد.
ابتکار:تکلیف روحانیت در مقابل نسل بی تکلیف؟
«تکلیف روحانیت در مقابل نسل بی تکلیف؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛فاصله سفر رهبر انقلاب به قم با سفر قبلی حدود 15 سال میباشد.در فاصله 15 سال،اتفاقات و تحولات مهمی در سطح ملی و در حوزهها را شاهد بودیم در سفر قبل مطالبات و مسائل مهمی توسط رهبر انقلاب در خطاب به حوزویان مطرح گردید و در طول این سالها به مناسبتهای مختلف برآنها تاکید مکرر شد.
پاسخگویی حوزویان به مسایل مهم و مورد ابتلاء کشور در حوزههای مختلف و بروزرسانی علوم حوزوی محور مطالبات بود و در سفر اخیر نیز با تحلیل جامع و طرح پرسشهای محوری،باز شاهد تاکید معظم له بر ضرورت بروز رسانی نظام حوزوی و تبیین مناسبات حوزه و حکومت بودیم که باید امیدوار بود این بار حوزویان برای تحقق منویات تصریح شده باید گامهای اساسی بردارند.
اینکه چه میزان از مطالبات رهبری در خصوص حوزویان جامه عمل پوشید و کدام بخش مورد غفلت و بی توجهی قرار گرفته است نیاز به تحلیل و بررسی مستقل دارد، اما برداشت نگارنده آنست که برغم اقدامات سازنده در بخشهایی از حوزه همچنان بخش مهمی از مطالبات زمین مانده است و به جز تعداد افرادی که خود به صورت خودجوش قد کشیدند و متناسب با شرایط روز خود را بروز کرده اند،سیستم و نظام آموزش و پژوهش تحت تاثیر دردهای کهنه تاریخی است.
حال اگر فرض را بر تحقق تمام مطالبات آن سالها بگذاریم اکنون شرایط اجتماعی،سیاسی و فرهنگی تغییرات عمدهای یافته است و بالطبع مطالبات جدیدی مطرح است.یکی از آن مطالبات که برآمده از شرایط دهه چهارم انقلاب میباشد راجع به تفاوت نسل سوم با دو نسل گذشته است.مخاطب مطالبات رهبری در سفر قبل ناظر به ویژگیهای نسل دوم بود حال ما با نسل سوم روبرو هستیم .نسل سوم که در دهه 30زندگی خود بسر میبرد، این نیروی جوان در حالی پا به عرصه زیست جمعی گذاشته است که با پدیده جهانی شدن دست به گریبان است.
این نسل علاوه بر اینکه تجربیات نسلهای قبل از خودش را ندارد با یک تحول تکنولوژیکی مواجه شده است که اطلاعات گوناگون و متنوعی در اختیار دارد این نسل به دلیل دسترسی آسان به شبکههای اینترنتی و امکان استفاده از ماهواره گرفتار تغییر در گروههای مرجع است این نسل اکنون با بی تکلیفی و بی هنجاری در رنج مفرط است.
بی هنجاری و عدم ثبات در ارزشها،زمینه بی ثباتی را فراهم آورده است .نهاد خانواده بطور کلی قدرت ایجاد نظم اخلاقی را از دست داده است .مراکز آموزشی و دانشگاهی هیچگاه قادر به انتقال هنجارها نیستند و چون انسان نمیتواند بدون هنجار زندگی کند به ناچار این جوانها خود اقدام به خلق هنجار میکنند. به طور طبیعی هنجاری که آنان خود ایجاد میکنند نسبتی با هنجارهای ارزشی جامعه ندارد در نتیجه بسرعت به مارک کجروی و کژ اندیشی متهم میشوند و مورد شماتت قرار میگیرند، اکنون روحانیت در مصاف با رقیبان پر قدرتی چون اینترنت،ماهواره،ایمیل و .... دها و صدها ابزار مجازی امروزی روبروست او در این شرایط میبایست به باز تعریف خود بپردازد و رسالت خویش را با سوالات و پرسشهای امروز گره زند.
ماموریت امروز روحانیت در پی پاسخ به پرسشهای مهمی باید تعریف شود رسالت اولی و با لذات او در این شرایط چیست؟ نسبت روحانیت و سیاست چگونه میبایست باشد؟و در نهایت سوال مهم و محوری این است که جایگاه روحانیت در فرهنگ عمومی و پروسه فرهنگ سازی در کجا قرار دارد؟آیا به جایگاه امروز خود قانع است؟
با تجربه اندوخته شده در این سی و یک سال اولویتهای او کدام است؟و دهها سوال بنیادی دیگری وجود دارد که تا به آنها پاسخ داده نشود امکان طرح ماموریت جدید وجود ندارد.
ایران:سرنوشت مشترک انقلاب و حوزه
«سرنوشت مشترک انقلاب و حوزه»عنوان یادداشت روز روزنامهی ایران به قلم پرویز کرمی است که در آن میخوانید؛وقتی تصاویر استقبال پرشور، کمنظیر و میلیونی مردم قم از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی از رسانههای جهانی پخش شد، افکار عمومی دنیا بار دیگر به ماهیت کاذب تبلیغات گسترده و برآمده از جنگ نرم استکبار پی برد که طی فتنه پس از انتخابات سال 88 نظام جمهوری اسلامی ایران را فاقد پشتوانه مردمی و حمایت نخبگان و علما قلمداد میکردند، چرا که همگان بهدرستی میدانند ولایت فقیه و رهبری در ایران خلاصه عصاره و نماد تمامیت نظام است.
آنچه این استقبال بینظیر مردمی و خواص را از اهمیتی فراتر برخوردار میکند، رخداد آن در شهری است که خاستگاه انقلاب و پایگاه فقاهت و مرجعیت در ایران و جهان اسلام بهشمار میرود.
از سالها پیش و بویژه در پی فتنهگری عقیم و شکستخورده پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، نظام پیچیده رسانهای و تبلیغات غرب درصدد القای این امر به مخاطبان خود بود که انقلابیون اولیه از انقلاب اسلامی فاصله گرفتند و رهبری ایران نتوانسته همچون سلف کاریزماتیک خود - امام خمینی(ره)?- اجماع روحانیون حوزه علمیه قم را در حمایت از خود بهدست آورد. هرچند سفرهای پیشین رهبر فرزانه انقلاب به قم این گزاره کاذب تبلیغاتی را قویاً به چالش کشید، اما تمرکز پرحجم تبلیغاتی غرب میطلبید با پاسخی درخور مواجه شود که حضور مراجع، نخبگان و خواص حوزوی در محضر فرزند خلف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، آن را محقق کرد و گرما و صمیمیت این حضور تا فرسنگها فراتر از قم پیشرفت و دلهای شیفتگان انقلاب و رهبری نظام را در اقصی نقاط جهان امیدوارتر و مطمئنتر از پیش ساخت.
در تحلیل اقبال شخصیتهای بارز و چهرههای مطرح قطب مرجعیت و فقاهت تشیع (قم) به رهبر حکیم انقلاب باید به فراگیر بودن آن نیز توجه کرد. قم از دیرباز مأمن بزرگانی از جهان تشیع بوده که هر یک در بعدی از ابعاد معنوی صاحب کرامت و فضیلت بودهاند. برخی چهرهها از حیث جامعیت و عمق علمی مورد توجه بودهاند و بعضی دیگر از جهت وارستگی، عرفان و اخلاق مرجع عام و مطمح نظر بودهاند.
نگاهی گذرا به فهرست اسامی شخصیتهایی که در نخستین روزهای سفر حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظله العالی) به قم به دیدار ایشان شتافتند، نشان میداد که پایگاه ایشان در میان برگزیدگان اخلاقی، عرفانی حوزه به همان اندازه والاست که در بین نخبگان و خواص علمی محل توجه است و این خصیصهای است که به جز امام خمینی(ره) هیچ شخصیتی از آن بهرهمند نبودند. البته در این میان نباید از یکی از ویژگیهای مثبت شخصیتی رهبر فرزانه انقلاب غفلت کرد و آن مردمی بودن ایشان است. حضور رهبر انقلاب در میان مردم و رسوخ ایشان در دلهای خداجویان به سالهای پیش از انقلاب و دوران مبارزه علیه رژیم ستمشاهی برمیگردد.
تبعید ایشان به شهرهایی چون ایرانشهر، جیرفت، بیرجند و... در آن سالها این هشدار را به کارگزاران امنیتی رژیم گذشته داد که این مبارز مؤمن و خستگیناپذیر با استفاده از شخصیت جاذب خود، قادر است آنچه را که برای دیگران تهدید تلقی میشود، برای خود به فرصت بدل کنند و در اندک زمانی از تبعیدگاه خویش وطنی مألوف و انباشته از یاران وفادار بسازند. تداوم این ویژگی شخصیتی بود که موجب شد معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، معظم له را به عنوان نماینده ویژه خود به سیستان و بلوچستان اعزام کند. پس از آن حضور رهبر فرزانه انقلاب در جبهههای نبرد نور علیه ظلمت و سپس در دوران ریاستجمهوری بنیان نهادن سفرهای استانی در نظام جمهوری اسلامی ایران جلوهای دیگر از شخصیت مردمی حضرت آیتالله العظمی خامنهای به حساب میآید.
در دوران رهبری نیز آنگاه که رؤسای جمهور پیش از دکتر احمدینژاد به ندرت به شهرها و روستاهای دورافتاده کشور سر میزدند، این خلأ را شخصیت مردمی ولی امر مسلمین جهان پر میکرد که با حضور در مناطق مختلف و دورافتاده کشور از نزدیک به وضع اقشار مختلف مردم رسیدگی میکردند و کفایت امور را در ابعاد مختلف به عهده داشتند.
سفرهای رهبر فرزانه انقلاب خارج از تشریفات بوده و با توجه به جایگاه معظمله در نظام کاملاً کاری و کارگشا است. صاحب این قلم که خود در چند سفر معظمله به مناطقی چون سیستان و بلوچستان، اردبیل، کرمان، زنجان، همدان، قزوین و خصوصاً شهر زلزلهزده بم توفیق حضور و همراهی را داشته از نزدیک شاهد ارادت صمیمانه و خالصانه و پرشور مردم نسبت به معظمله و دلسوزی، گرهگشایی و امیدآفرینی حضرت ایشان نسبت به مردم مناطق مختلف بوده و این افتخار را برای همیشه در کارنامه فعالیتهای خویش بزرگ خواهد داشت.
در پایان توجه به این نکته که چرا شهر مقدس قم در این مقطع به عنوان مقصد سفر رهبر معظم انقلاب انتخاب شده است، قابل توجه و تحلیل است. چه اینکه تذکرات رهبر فرزانه انقلاب به نخبگان حوزه مبنی بر اتصال سرنوشت حوزه و انقلاب به هم، ترسیم واقعیتی انکارناپذیر بین این دو حقیقت است که هر کدام با توفیق دیگری پیشرفت میکند و با هر صدمه به انقلاب یا حوزه طرف مقابل نیز دچار آسیب خواهد شد. همان گونه که حضرت آیتالله العظمی خامنهای در دیدار خود با طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم فرمودند: «حقیقت این است که این دو جریان عظیم – یعنی جریان نظام اسلامی و در دل آن، جریان حوزههای علمیه – دو جریانی هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکی است؛ این را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خورده به سرنوشت نظام اسلامی است. نظام اسلامی اندک لطمهای ببیند، یقیناً خسارت آن برای روحانیت و اهل دین و علمای دین از همه آحاد مردم بیشتر خواهد بود.»
آفرینش:بیکاری، ام الفساد
«بیکاری، ام الفساد»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن میخوانید؛حتماً شما نیز بیکاری را می شناسید یا بارها شنیده اید که در جایی نه چنان دور یا شاید هم در کنار گوشتان گروهی دچار بیکاری شده اند؛ بدون تعارف باید گفت امروز بیکاری میهمان همه خانه های شهر شده است و اگر بگوییم در همه خانوادهها افراد بیکار وجود دارند بیراه نگفتهایم. آن هم درست در شرایطی که تحلیلگران اقتصادی از بیکاری با عنوان سیاه ترین پدیده اقتصادی یاد می کنند.
البته باید به این گروه از تحلیلگران حق داد؛ زیرا در جایی مثل آمریکا با آن اقتصاد بزرگ نیز بیکاران می توانند قطار توسعه را دچار لنگی کنند. پس در مرحله نخست باید گفت وقتی از بیکاری سخن به میان می آید نباید برنامه ریزان اقتصادی دچار تشویش شوند و بر این گمان فرو روند که حتماً سیاه نمایی در کار است. چون بدون سخن گفتن از بیکاری و یادآوری آن نمی توان حتی به پدیده هایی چون تولید و سرمایه گذاری نیز اندیشه کرد؛ پدیده هایی که می توانند بیکاری را مرتفع و اشتغال ایجاد کنند.
با این مقدمه می توان گفت امروز بیکاری تجربه تلخ اقتصاد ایران است و اشتغال نیز بدون تعارف آرزویی که شاید برآورده نشود.چون پدیده بیکاری تا حدی می تواند برای اقتصاد زیان آور باشد که با بهانه هایی از نوع سیاه نمایی نمی توان فقدان اشتغال را نادیده گرفت یا از سر سیاست بازی های اقتصادی وجود بیکاری را به سادگی از سر باز کرد. نشان دادن ماجرای بیکاری بدون شک کمکی بزرگ برای اقتصاد و برنامه ریزان اقتصادی است.
برای همین باید باور کرد که دعوا بر سر نرخ بیکاری و اشتغال هنوز ادامه دارد. در چندین ماه گذشته هیچ گاه فعالان اقتصادی روی نرخ بیکاری و آمار فرصت های شغلی موجود به اتفاق نظر نرسیدند. باوجود آنکه در سال های اخیر ناکارآمدی قوانین تنظیم کننده مناسبات اقتصادی کشور به عنوان عامل اصلی افزایش بیکاری شناخته شده اما دولت بدون هرگونه بازنگری در قوانین مورد بحث، سالانه بودجه های کلانی را به ایجاد اشتغال و مبازره با بیکاری اختصاص می دهد.
دولتی ها می گویند نرخ بیکاری حول عدد 11 درصد می چرخد و منتقدان اقتصادی دولت نظری غیر از این دارند و معتقد ند رقم واقعی نرخ بیکاری از عدد ادعایی دولت بیشتر است. و برخی از فعالان اقتصادی بخش خصوصی و سازمان های نیمه دولتی، در تازه ترین اظهارنظر خود معتقدند که متوسط نرخ بیکاری جمعیت 14 تا 29 ساله کشور عددی نزدیک به 5/18درصداست.
در شرایط کنونی وضعیت اشتغال و افراد بیکار در جامعه در وضعیت بحرانی است و با توجه به بیکاری متراکم از سال های گذشته این موضوع به یک اولویت اصلی و مساله حساس برای کشور تبدیل شده است. زیرسوال رفتن ادعای دولت در مورد نرخ بیکاری درحالی است که مسوولان وزارت کار و امور اجتماعی، پیش از این گفته اند: در سال 89 در ازای هزینه کردن حداقل هزار و 400 میلیون تومان تعداد یک میلیون و یکصد هزار فرصت شغلی جدید ایجاد خواهندکرد.
اختصاص یافتن بودجه های کلان برای ایجاد اشتغال سیاست جدیدی نیست، حداقل در فاصله زمانی سال های 84 تا 86 در طرح حمایت از بنگاه های زودبازده؛ بیش از 20 هزار میلیارد تومان برای ایجاد اشتغال از سوی دولت هزینه شد. در علم اقتصاد، نرخی بیکاری شاخصی برای ارزیابی میزان توسعه یافتگی کشورهاست و به همین دلیل تمامی دولت ها برای درخشان نشان دادن کارنامه خود سعی می کنند با ایجاد فرصت های پایدار شغلی صنعتی، کشاورزی و خدماتی نرخ بیکاری را هرچه بیشتر پایین بیاورند و اقتصاد خود را پویا نشان دهند.از منظر این علم، بیکار هرکسی به غیر از دانشجویان و زنان خانه دار است که 15 تا 65 سال سن داشته باشد و به منظور تامین معاش خود و خانواده اش هیچ شغلی نداشته باشد.
در قانون کار ایران نیز که آخرین بار تحت تاثیر مقاوله نامه های حقوق بنیادین کار سازمان جهانی کار به تصویب مجلس شورای ملی رسیده است؛ هرگونه کارکردن افراد زیر 15 سال ممنوع و جرم اعلام شده و برای افراد بالای 60 سالی که مشغول به کار هستند امکان بازنشستگی و ترک کار در نظر گرفته شده و برای تضمین از هرگونه حق کشی، قوانین کار و تامین اجتماعی کشور برای بازرسان وزارت کار و امور اجتماعی و سازمان تامین اجتماعی وظیفه شناسایی افراد متخلف را تعیین کرده است.
با وجود صراحت قانونگذار و شفاف بودن شرایط سنی کار برای کارگران، هنوز میان تعریف علمی بیکاری با واقعیت های زندگی مردم ایران همخوانی وجود ندارد.دیده و شنیده ایم که در سر فلان چهار راه شهر کودکان کار دست فروشی می کنند یا در فلان مجتمع مسکونی مرد سالخورده ای به صورت هفتگی نظافت طبقات را برعهده دارد.
اما در ایران به نظر می رسد صرف نظر از شرایط سنی در نظر گرفته شده برای کار، تئوری های اقتصادی دولت های مختلف نه تنها به ایجاد فرصت های شغلی جدید کمکی نکرده بلکه فرصت های بسیاری در معرض نابودی قرار گرفته اند و به همین دلیل میان صاحب نظران دولتی و غیردولتی بر سر نرخ واقعی بیکاری اختلاف نظر وجود دارد .
رشد بالای جمعیت در سالهای گذشته موجب جوانی جمعیت کشور شده و به تبع آن تمرکز بیکاری در بین قشر جوان را افزایش داده و این پدیده به عنوان یکی از ویژگیهای بارز بازار کار در کشور تلقی میگردد. درصد عمدهای از بیکاران در کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ایران متعلق به گروه سنی جوانان میباشد که علت عمده آن شکاف عمیق بین عرضه و تقاضای نیروی کار جوان است.
لذا از مهمترین راه حل هایی که می توان به آن اشاره کرد بحث کارآفرینی در کشور است. و این فقط به صرف هزینه های کلان در بنگاه های زود بازده میسر نخواهد شد. بلکه لازمه تحقق این امر برنامه ریزی و مهندسی صحیح و جامع می باشد.لازم است دولت محترم جهت بستر سازی جهت سهل نمودن ورود بخش خصوصی به عرصه های اقتصادی کشور اقدامات لازم را انجام دهد تا با ورود مدیریتی جدید شاهد به وجود آمدن شغل های جدید برای جامعه باشیم.
آرمان:در نکوهش تندروی
«در نکوهش تندروی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم شکور اکبرنژاد است که در آن میخوانید؛ نظام جمهوری اسلامی در کشورداری نسبت به حکومتهای دیگر یک برتری خاصی دارد و آن حکومت بر دلها است و در آن توجه خاص به فطرت انسانی اساس حاکمیت است.دیگران هزاران جذبه دیگر دارند و با استفاده از آن مردم را مشغول و به خودشان جذب میکنند. امتیازی که ما داشته ایم و میتوانیم داشته باشیم؛
بر اساس فطرت بر قلبها حکومت کردن است.این ممکن نیست مگر با گفتمانی که در قرآن کریم داریم؛ "قولاً کریما"، "قولاً لینا "، "ادعو الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه و الحسنه" و بسیاری از اینگونه بیانات زیبایی که قرآن دارد. اگر گفتمان این گفتمان باشد خیلی از مسائل میتواند حل شود.اگر میگوییم که از مکتب امام صادق(ع) پیروی میکنیم و میخواهیم شاگرد و شیعه مکتب امام صادق(ع) باشیم، باید به سیره و سعه صدر امام بزرگوار بیشتر اهتمام کنیم.
کسانی که به مکتب اسلام معتقد هستند نباید از مباحثه واهمه داشته باشند و از بحث و منطق بترسند. خیلی نگرانم از اینکه ببینم انسان جلوی چشمش ببیند که خدای نکرده به انقلاب و اسلام به خاطر تندرویها و ندانم کاری عدهای لطمه وارد شود. شهدای بسیار بزرگی برای حفظ ارزشهای اسلام و دستاوردهای انقلاب از بینمان رفتهاند و نمیتوانیم قبول کنیم که با کارهای برخی انقلابمان از دست برود.
آدمهایی که تندرو هستند، نمیدانم با چه قصد و غرضی سخن میگویند.در شرایط کنونی باید در موضع گیری افراد و شخصیتها تفکر کرد، خداوند متعال به آدم عقل داده است و حدیث از معصوم هست که میفرماید: "ان الله علی الناس حجتین، حجه الظاهر و هو الانبیاء و حجه الباطن و هو العقل" خداوند دو حجت برای مردم دارد.
خداوند متعال به انسان عقل داده است تا در مسائل و مشکلاتی که پیش میآید انسان را هدایت کند. این کدام آدم عاقلی است که بیاید بزرگان این نظام و معتمدین مردم را اینطور تخریب کند.
من نمیگویم اینها آدمهای معصومی بودهاند ولی کسانی بودهاند که به این کشور خدمت کردهاند.واقعا کدام خرد و تدبیری میتواند به جای اینکه از توانمندیهای افراد برای حفظ انقلاب اسلامی و شکوفایی و بالندگی این کشور استفاده کند آنها را در مقابل نظام قرار دهد، این خطر بسیار بزرگی است؛ مسئولین کشور باید برای این گروه تندرو تدبیری کنند.
تنها کاری که میتواند برای کشور سازنده باشد عطوفت و مهربانی طرفین نسبت به همدیگر است. تنها راه این است که محبت کنیم، همدیگر را ببخشیم تا این حکومت اسلامی حفظ شود. کشورداری فقط با محبت امکانپذیر است و دینداری همان محبت است، و اگر ما بتوانیم با جوانانمان گفتمان مناسب داشته باشیم خیلی از مسائل حل خواهد شد.
دنیای اقتصاد:توسعه صادرات، آکیهیتو و تویوتا
«توسعه صادرات، آکیهیتو و تویوتا»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛«آکیهیتو»، یک ژاپنی است که از ژانویه 1989 و پس از درگذشت «امپراتور هیروهیتو» بهعنوان صدوبیستوپنجمین امپراتور ژاپن بر تخت امپراتوری ژاپن نشسته است.
پیش از خواندن این نوشته، احتمالا شمار اندکی از ایرانیان، نام این امپراتور را در جایی خوانده بودند. نام این امپراتور سیاسی در دنیای امروز در سایه امپراتوریهای اقتصادی مثل تویوتا، میتسوبیشی و... کمرنگ و محو است. ایرانیها، مثل همه شهروندان جهان در سرزمینهای گوناگون، ژاپن را با نام کالاهای آن میشناسند. این اتفاقی است که در دهههای اخیر برای کرهجنوبی هم رخ داده و نام سامسونگ، هیوندایی، الجی و... تداعیکننده نام کرهجنوبی است.
زاد و رشد، دوام و قوام و افزایش رفاه مادی دو کشور یاد شده در نیم قرن گذشته الگوی شمار قابل توجهی از سرزمینها شده و توسعه صادرات به مثابه متغیری سرنوشتساز در دستور کار آنها قرار دارد. «توسعه صادرات» در دنیای امروز دیگر یک انتخاب در برابر الگوی جایگزینی واردات نیست و یک ضرورت تمام عیار به حساب میآید.
افزایش ثروت ملی، صدور فرهنگ، افزایش اشتغال در داخل، ایجاد اتحاد با سایر سرزمینها و برقراری صلح و آشتی با همسایهها و سایر کشورها از مزیتهای توسعه صادرات به حساب میآیند و رهبران سیاسی کشورها برای دستیابی به این اهداف، راه را برای صادرکنندگان هموار میکنند. توسعه صادرات در کشورهایی مثل ترکیه، مالزی، تایلند، فیلیپین، ویتنام، چین، مکزیک، برزیل نیز یک موضوع حیاتی برای افزایش قدرت ملی و افزایش قدرت چانهزنی در دنیای امروز شده است. ایران نیز میتواند و باید از الگوی ژاپن و کرهجنوبی استفاده کند و توسعه صادرات را به مثابه استراتژی تغییرناپذیر در دستور کار قرار دهد. این خواسته، اما نیاز به فراهم شدن چند عامل دارد. عامل اول در حوزه سیاسی و پدیدار شدن اراده سیاسی در جامعه ایرانی است.
به این معنی که در تصمیمگیریهای مربوط به توسعه صادرات، علاقه و خواستههای سیاسی در مناسبات با سرزمینهای دیگر باید جایش را به متغیرهای اقتصادی بدهد و نقش تعیینکننده از حوزه سیاست به حوزه کسب و کار محول شود.
در حوزه اقتصاد کلان نیز چند عامل باید مهیا باشند که صادرات ایران رشد واقعی و کیفی را تجربه کند. تصحیح سیاستهای ارزی و دست برداشتن از دخالت در بازار ارز شرط اول است. تا زمانی که قیمت ارز با دستکاریهای بانک مرکزی تعیین شود و قیمت واقعی آن معلوم نباشد، صادرات شفاف نخواهد بود. انداختن چرخ صادرات در جادهای که قرار است توسط جایزه صادراتی هموار شود، کمکی به گردش شتابان آن نخواهد کرد. مهار نرخ تورم در یک دوره معین و رساندن آن به میانگین نرخ تورم جهانی، شرط دیگر توسعه صادرات است.
واقعیت این است که میانگین نرخ تورم جهانی در چند سال گذشته بسیار کمتر از میانگین نرخ تورم داخلی بوده و این تفاوت موجب غیررقابتی شدن صادرات کالاهای ایرانی شده است و تا زمانی که این توازن برقرار نشود، افزایش واقعی و مستمر صادرات، بسیار دشوار و در حد آرزو خواهد بود. توسعه صادرات کار کوچکی نیست که فقط آرزوی آن به عمل منجر شود و نیازمند تحولات ساختاری در بازارهای گوناگون و فراهم شدن بسترهای لازم در داخل است.
جهان صنعت:20 G ناتوان از صلح ارزی
«20 G ناتوان از صلح ارزی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم رضا خلعتمنش است که در آن میخوانید؛ در حالی که همه چشمها به نشست 20 G در سئول دوخته شده است تا شاید راهحلی برای آنچه جنگ ارزی نام گرفته است، پیدا شود روز نخست گردهمایی وزرای اقتصادی این کشورها چنان پیش رفت که به سقوط بازارهای مالی آمریکا انجامید.
آمریکا در این نشست پیشنهاداتی را مطرح کرد تا کشورهای با کسری بودجه و مازاد تجاری به کمک آن بتوانند به جنگ ارزی که در حال تشدید است پایان دهند اما ژاپن و کشورهای در حال توسعه با پیشنهاد آمریکا مخالفت کردند تا توانایی 20 G در حل چالشهای جهانی مورد پرسش قرار گیرد.20 G که پیش از این در اجرای سیاستهایی برای خروج از بحران مالی جهانی تا حدودی موثر عمل کرده بود اما این بار با آزمونی سخت روبهرو است که اگر نتواند راه برونرفتی برای آن بیابد باید چشم انتظار روزهای سختتری در عرصه اقتصاد جهانی باشد.
مخالفت کشورهای تاثیرگذار با سیاستهای پیشنهادی آمریکا نشان از احتمال ادامه تشدید بحران ارزی دارد؛ بحرانی که صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان جهانی تجارت بارها نسبت به عواقب آن هشدار دادهاند. 20 G که از دل 8 G برای بیشتر درگیرکردن کشورهای دنیا در مسایل مالی شکل گرفته است، باید توانایی رفع بحران را بیش از این داشته باشد؛ اتفاقی که در روز نخست نشست 20 G در پایتخت کرهجنوبی رخ نداده تا مقامات مالی و فعالان اقتصادی جهان به آینده با امیدواری چشم بدوزند.