در ذیل برخی از این سوالات و پاسخهای محمد حسین رجبی(دوانی) ارایه میگردد:
محسن یارمحمدی:
فتنه نامیدن حوادث بعد از انتخابات از لحاظ مذهبی دارای بار معنایی خاصی است. لطفا بفرمایید این حوادث چرا فتنه هستند و صرفا حادثه یا توطئه یا اتفاق و امثالهم نامیده نمی شوند؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
در پاسخ به این سوال باید ابتدا بدانیم فتنه چه معنا و مفهومی دارد و در دیدگاه دینی ، چه جایگاهی دارد و چگونه به آن نگریسته شده است.
فتنه در لغت به معنای انداختن طلا در آتش است تا میزان خلوص آن معین شود.
در اصطلاح، تعابیر مختلفی برای فتنه به کاربرده شده است. از یک نگاه ، فتنه را به ایجاد آشوب و بلوا و حیلهگری و شیطنت برای برهم زدن آرامش نیز معنا کردهاند که تقریبا هر دو معنا در یک ردیف قرار میگیرد. در برخی از متون نیز فتنه را به ابتلا و امتحان و آزمایش معنا کردهاند که در قرآن تمامی این معانی به کار رفته است.
در مورد فتنه، دو آیه بیش از همه مورد توجه مفسرین بوده است.
"الفتنه اشد من القتل "- سوره بقره آیه 191
"الفتنه اکبر من القتل "- سوره بقره آیه 217
در احکام اسلامی ، وقتی فردی گناه بزرگ قتل را مرتکب میشودو فردی را بدون هیچ گناهی و با "عمد " بکشد او مخلد در آتش است و همیشه در جهنم خواهد بود لیکن بر اساس تعبیر قرآن، فتنهگری به مراتب از قتل عمد شدیدتر و بزرگتر است.
در این تفسیرگرانقدر المیزان، علامه طباطبایی، درباره فتنه، تعبیر بسیار جالبی را ارایه میدهند که تقریبا میتوان با حوادث و رخداد های سال گذشته مطابقت داد، گویی که مرحوم علامه طباطبایی (ره) سال گذشته تمام قضایا را مشاهده کردهاند و بر اساس آیات قرآن، تفسیری دقیق از فتنه را ارایه کردهاند.
ایشان در مورد فتنه میگویند: بعضی از امت با برخی از امت در امری اختلاف میکنند که همه امت، حقیقت را در نهایت میفهمند و متوجه میشوند که حقیقت امر چیست ولی یک دسته، از قبول آن، سرپیچی نموده و آگاهانه به ظلم و منکر اقدام میکنند. در این میان دسته دیگری هم وجود دارند که حقیقت امور را قبول کردهاند لیکن، دسته قبلی را نهی از منکر و نهی از ظلم بزرگ، نمیکنند و در نتیجه آثار سوء آن دامن گیر همه امت میشود.
حضرت علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه 25 سوره انفال (واتقوا فتنه لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصه واعلموا ان الله شدید العقاب) میگویند: این آیه مومنین را از فتنهای که توسط ستمگاران آنان شکل میگیرد و مربوط به کفار و مشرکین نیست زنهار و هشدار میدهد (یعنی بستر سازان فتنه را ستمکاران در میان مومنین اعلام میکند) در واقع فتنه مختص ستمگاران امت است لیکن مومنین را مورد خطاب و هشدار قرار میدهد چرا که آثار سوء فتنه، ضربات جبران ناپذیری به امت اسلامی وارد میکند و گریبانگیر همه خواهد شد.
بعد حضرت علامه (ره) میفرماید: به طور مسلم همه ظلمها این طور نیست که اثر سوء گسترده و فراگیری داشته باشد. اینکه خداوند همه امت را از آن، زنهار داده، معلوم میشود که منظور، ظلمی است که اثر سوء آن عمومی است و چنین ظلمی باید از قبیل بر هم زدن "حکومت حقه اسلامی " ، " زمام آن را به ناحق به دست گرفتن " و یا "پایمال کردن احکام قطعی کتاب و سنت " باشد که آن هم راجع به حکومت حقه و مشروع است که کاملا نشان می دهد فتنه یعنی ایجاد آشوب و بلوا برای برهم زدن حکومت حقه و مشروع (با علم به آن که حق است) میباشد.
با تفسیری که علامه از این تاکید داشته و فتنه را اینگونه معنا کردهاند میتوان حوادث بعد از انتخابات را به درستی و بر اساس دیدگاه این مفسر بزرگ قران، "فتنه " نامید.
باید دانست که فتنه در بستر شبهه و ابهام شکل میگیرد و فتنهگران از فضاهای شبههآلود و مبهم، بیشترین بهره را میبرند. کما این که سران فتنه با ایجاد شبههی تقلب و ابهام در سلامت انتخابات موفق به فتنهانگیزی شدند.
حوادثی که پس از انتخابات خرداد 88، رخ داد ائتلافی بزرگ از همه مخالفان داخلی و خارجی نظام بود (که البته مورد حمایت و برنامهریزی دشمنان بزرگمان بود) که این ائتلاف بزرگ به صورت کاملا روشن برای نابودی و به زانودرآوردن اصل نظام شکل گرفت و جریان یافت. شاید در روزها و هفتههای اول مشخص نبود اما بعد از آن کاملا مشخص شد و هیچ شک و شبههای باقی نماند که فعالین جریان فتنه اصل نظام و ستون اصلی آن یعنی ولایت فقیه را مورد هدف قرار داده بودند و دیدیم که علامه طباطبایی میگویند این یک ظلم بزرگی است که از داخل، بستر آن شکل میگیرد و بستر سازان فتنه با علم به حقانیت حکومت، بر ضد حکومت حقه اسلامی دست به کار میشوند تا آن را به زانو درآورند.
ابرقدرتهای شرک و کفر نیز با جریانهای مخالف و معاند داخلی همپیمان بودند، استعمارگران، با همپیمانی جریانهای خائن و منافق داخلی ـ که به برکت تسامح اسلامی، منافقان و سلطنتطلبان نیز از حاشیه امنیت بهرهمند هستند ـ جبههای مخالف را تشکیل دادند.
البته اصالت انقلاب و پشتوانه الهی آن اصلیترین عامل شکست فتنهگران است. دشمنان قصد به زانو درآوردن نظام را داشتند، اما علیرغم بهرهمندی از ابزارهای مختلف و حمایتهای گسترده، اصالت انقلاب را که پشتوانه الهی آن، خونهای پاکی است که نهال انقلاب را آبیاری کرده، در معادلات خود لحاظ نکرده بودند و از همه مهمتر، وجود مقدس امام زمان (عج) و صاحب اصلی این انقلاب را نادیده گرفته بودند.
اگر نظام هر کشور دیگری جز ایران اسلامی، با چنین فتنهای مواجه شده بود، قطعاً فرو میپاشید. به ویژه آنکه سران فتنه نیز زمانی از مسؤولان و دستاندرکاران همین نظام بودهاند و به زیر و بم آن آشنایی دارند، اما به لطف خداوند و عنایات خاصه امام زمان (عج)، تدبیر و هوشیاری رهبر معظم انقلاب و حضور چشمگیر و در صحنه مردم انقلابی، توطئه "احزاب جدید " نقش برآب شد و با گذشت زمان، حقانیت نظام و ولایت آشکار و از صفوف احزاب و متحدان آنها نیز به شدت کاسته شد.
در انتهای این پاسخ لازم میدانم به تعبیر جالب مرحوم علامه طباطبایی از آیه 25 سوره انفال نیز اشاره کنم که میگویند: خداوند میفرماید؛ بپرهیزید از فتنهای که قسم میخورم و تاکید دارم که اختصاصا از سوی ستمکاران به شما وارد خواهد شد.
در واقع این موضوع، یک سنت الهی است که در هر حکومت حقهای، حداقل یک فتنه از سوی ستمکاران که از خواص آن هستند پدید میآید و متاسفانه دامن همه را میگیرد. اگر مردم آگاهی بیشتر بیابند برای آنها روشنگری صورت بگیرد و بصیرت لازم را پیدا کنند به خوبی میتوانند با این ظلم بزرگ ، مقابله کنند.
فاطمه طاهری:
در توجیه فتنه بسیاری از بزرگان به سیره ائمه از جمله حضرت علی(ع) اشاره می کنند؟ آیا این موضوع باعث نمیشود هر کسی خود را طرف حق و مخالفانش را با فتنه گران صدر اسلام مقایسه کند؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
هر چند حکومت مولای متقیان امیرالمومنین (ع) با تاخیر 25 ساله ، محقق شد لیکن از دیدگاه شیعه تنهاحکومت بر حق و مشروع بود. بر اساس آنچه در اعتقادات ما وجود دارد و بر اساس آنچه که بنده به عنوان معلم تاریخ اسلام درمیابم، این است که نظام جمهوری اسلامی ایران نیز در عصر غیبت، همچون حکومت امیرالمومنین(ع) و امام مجتبی(ع) حکومتی مشروع است. بر اساس اعتقادات شیعیان در عصر غیبت امام معصوم (ع)، حکومت اسلامی و حکومت بر مسلمانان در اختیار نایب عام امام زمان (عج) است و حکومت بر اساس شرایطی که شرع مشخص کرده شکل میگیرد. که در قانون اساسی هم بر این موضوع تاکید شده است. حکومت مشروعی که شکل گرفت از نظر مشروعیت، عین حکومت امام معصوم (ع) است بدین معنا که همه شئون حکومت امام معصوم (ع) برای این حکومت نیز وجود دارد.
وقتی حضرت امام خمینی(ره) ، ولایت مطلقه فقیه را مطرح کردند. ایشان تاکید داشتند که همه شئون حکومت امام معصوم (ع) را حکومت ولی فقیه دارد. لذا ما مشروعیت و حقانیتی که برای حکومت حضرت علی (ع) قائل هستیم، همان مشروعیت را برای حاکمیت ولایت فقیه نیز قائل هستیم.
اینکه گفته میشود هر کس مخالفین خود را با فتنهگران صدر اسلام مقایسه میکند در این مورد بایستی به جایگاه فرد توجه کنیم و آنگاه چنین مجوزی را قائل نباشیم. اگر کسی در موقعیت و جایگاه حکومتی امیرالمونین (ع) قرار گرفت و حکومت حقی را تشکیل داد و مخالفین در جهت براندازی و ضربه به این حکومت و نظام برآمدند میتوان با مصادیقی که در مورد فتنه وجود دارد در مورد آنان قضاوت کرد.
اما اینکه هر کس بدون هیچ حجت عقلی و نقلی به خودش حق دهد خود را در جایگاه امیرالمومین (ع) قرار دهد چنین مجوزی وجود ندارد.
بر اساس اعتقادات شیعیان، اعتقاد به ولایت امیرالمومنین (ع)، موجب اعتقاد به ولایت فقیه خواهد شد و لطف خدا بر سر این کشور جاری است که با برپایی حکومت ولایت فقیه فردی زمام امور را در دست دارد که کاملا مهذب، مدیر ، مدبر و از صلحا محسوب میشود.
لازم است تاکید کنم که قانون اساسی ما هم به گونهای طراحی شده و ساز و کار آن چنان مشخص شده که رهبری و مقام ولایت تحت کنترل تعداد قابل توجهی از از مجتهدان طراز اول باشد. این مجتهدان همواره خود را پیش خدا مسوول میدانند که نظارت دقیقی بر عملکرد ولی فقیه داشته باشند.
امروزه به اذعان همین مجتهدان طراز اول، ولی فقیه به درستی حوادث بعد از انتخابات را مدیریت و آن را مهار کردند و این بزرگواران تاکید دارند که تنها با توجه صرف به قضایای سال گذشته، هیچ شک و شبههای در صلاحیت، کارآمدی و مشروعیت ایشان در اداره کشور وجود ندارد و بر همین اساس و بر مبنای دیدگاه حضرت امام خمینی (ره)، ولی فقیه اکنون در جایگاه امیرالمومنین (ع) قرار گرفته است و بر همان مبنا میتوان به قیاس دوستان و دشمنان حکومت پرداخت.
ناشناس:
چه کسانی صلاحیت تطبیق تاریخی را دارند؟ آیا فقط مقامات حکومتی این حق را دارند؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
هر کس که با حقایق تاریخی آشنایی داشته و در آن غور کرده باشد و حقایقی بسیاری را از تاریخ استنباط کرده باشد و به اعتبار قرآن و تعالیم اهل بیت علیهالسلام که تاکید کردند "بروید در سرنوشت گذشتگان غور کنید " میتواند صلاحیت برای تطبیق تاریخ را داشته باشد.
امیرالمومنین (ع) به امام حسن (ع) میفرمایند که "من چنان راجع به تاریخ گذشتگان اطلاع دارم که گویی با آنها زندگی کردهام "
اینکه قرآن توصیه میکند و امیرالمومنین(ع) میفرماید به بررسی تاریخ گذشتگان بپردازید، بحث این را ندارند که اطلاعات عمومی ما افزوده شود بحث این است که آموزهها و عبرتهای بسیاری را از تاریخ دریابیم و به شیوه افرادی عمل کنیم که بر مسیر حق عمل کردند و پاداش درستی عمل خود را دریافت کردند. و از تاریخ بیاموزیم که مانند ظالمین، ستمکاران و فتنهگران، عمل نکنیم که تاوان سنگینی نیز بابت عملکرد خود پرداختند.
حال هر کس به این حقایق تاریخ آشنایی داشته باشد، به تعالیم قرآن و اهل بیت (ع) اعتقاد و باور داشته باشد میتواند تطبیق تاریخ را در صلاحیت خود بداند. کسی نیز تاکنون آن را محدود به حکومت یا افراد خاص نکرده است.
ما اگر این حق را برای حکومت نیز قائل هستیم از این زاویه است که این حکومت و نظام را مشروع میدانیم و دقیقا همان صلاحیت حکومت علوی (ع) و حسنی (ع) را برای آن قائل هستیم.
فقیه:
عده ای می گویند مملکت با فقه اداره میشود و نه با تاریخ، آیا این حرف درست است؟چرا برای مدیریت کشور احتیاج است که به تاریخ ائمه رجوع شود؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
از جنبهای این نکته صحیح و از جنبهای دیگر صحیح نیست.
توجه داشته باشید که فقه ما فقه کامل و جامعی است که بخشی از آن به امور فردی و بخش اعظم آن به امور اجتماعی مربوط میشود و اصولا حکومت دینی بر مبنای فقه اداره میشود. از طرف دیگر دقت داشته باشید که مردم نقش مهمی در بقای حکومت دینی و در پیشرفت (یا انحطاط) آن دارند. در این زمینه مردم تکالیفی دارند که لازم است به آن آگاه شوند. مردم با درس گرفتن از تاریخ و نگاه به سیره ائمه میتوانند تشخیص دهند که چه عملکردی، صحیح و چه عملکردی ناصحیح است.
شما به کلمه "امام " دقت کنید؛ وقتی میگوییم امام، یعنی پیشوا، اسوه، الگو و نمونه؛ لذا وقتی تاریخ امامان(ع) را داریم یعنی تاریخ کسانی که شایستهترین الگوهای بشری هستند را داریم. در این راه به عنوان نمونه وقتی به حوادث عاشورا و حرکت امام حسین(ع) نگاه میکنیم در ظاهر برخی تصور میکنند که موفقیتی حاصل نشد اما دقیقتر باید به این واقعه جانسوز نگریست و در این نگاه، درمییابیم که به چه عللی، امت رسول اکرم(ص) اینگونه فرزند ایشان را تنها گذاشتند؟ و گرداگرد پیشوای بر حق، حلقه نزدند تا سعادت دنیا و آخرت خود را رقم بزند؟
ما نیاز داریم این علتها را دریابیم و اگر همان موقعیت، پیش آمد آن را در زندگی فردی و اجتماعی خود مورد توجه جدی قرار دهیم. تصور کنید که اگر دوباره آن حادثه تکرار شود و ما هم بخواهیم مانند کوفیان و مردم آن زمان عمل کنیم که بیچاره و شقی خواهیم بود و دنیا و آخرت خود را بر باد رفته خواهیم دید ما باید از تاریخ درسها و عبرتها بگیریم و مطابق آن عمل کنیم.
امیرالمومنین (ع) یاران معدود و بزرگی چون عمار، یاسر، مالک اشتر، هاشم مرقال و... داشته که سراسر اخلاص و مورد تمجید و تایید امیرالمومنین (ع) بودند اینها معلمان خوبی در تاریخ اسلام برای ما هستند که چگونه رفتار کردند که مورد تایید و رضایت امام و رهبر خود قرار گرفتند. البته این محدود به توده مردم نمیشود بلکه این افراد الگویی در تاریخ هستند برای مسوولان، نخبگان و ما دانشگاهیان.
ناشناس:
تطبیق حوادث بعد از انتخابات با جنگ جمل از نظر علمی و روش شناسی تاریخی چقدر است؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
در فتنه جمل، سران فتنه، به صورت کاملا عریان و با خشونت کامل، دست به اسلحه بردند و علیه امام و رهبر حکومت اسلامی دست به تخریب و براندازی زدند. لیک در جریان فتنه سال گذشته سران داخل فتنه دست به اسلحه نبردند. (هر چند گروههایی مانند منافقین و سلطنتطلبان اسلحه به دست گرفتند) اما در وجوه دیگر به وضوح، میتوان تطابقهایی بین فتنه جمل و فتنه سال گذشته یافت.
در فتنه جمل ، کسانی علیه امیرالمومنین علی(ع) قیام کردند که خود از داخل حکومت اسلامی برخاسته بودند و در لشکر و حکومت پیامبر(ص) ، صاحب مسوولیت بودند. در حوادث بعد از انتخابات نیز افرادی سران داخلی فتنه بودند که متاسفانه از داخل نظام و از مسوولان سابق داخل نظام بودند. تصریح میکنم که یکی از این سران داخل فتنه، نخستوزیر، دیگری رییس جمهور و یکی هم رییس مجلس این نظام بوده است. اینها مانند سران فتنه جمل از داخل نظام، علیه نظام طغیان کردند و مصالح نظام و مشروعیت نظام را نادیده گرفتند و در جهت تضعیف نظام کوشیدند و با ایجاد شبهه تقلب، بستر فتنه را فراهم ساختند و بسیاری را در تردید و ابهام فرو بردند.
توضیح بیشتر آنکه، وقتی بررسیهای دقیقی صورت گرفت و مشخص شد که مدرکی دال بر دروغ تلقب وجود ندارد و رهبر معظم انقلاب و ولی امر، بر انتخابات صحه گذاشتند و بر ایشان صحت و درستی کار اثبات شد (که منطبق بر قانون و رای مردم نتیجه انتخابات اعلام شده است)، حال اگر کسی ادعا کند که به نظام و قانون اساسی باور دارد لیکن بدون کوچکترین سند، چنین اتهامی بزرگ را متوجه نظام کند، آن را زیر سوال ببرد و آن را فاقد مشروعیت بنمایاند و مردم را به آشوبهای خیابانی بکشاند و فتنه این چنین بزرگ را بستر ساز شود، از این جهت عملکرد و رویکرد (ضربه به حکومت دینی) مانند سران فتنه جمل عمل کرده است هر چند دست به اسلحه نبرده باشد یعنی ایستادن در برابر پیشوای مسلمین و خروج از اطاعت او که این به معنی "بغی " و "براندازی " است.
یکی از تفاوتهای فتنه جمل با فتنه سبز اخیر داشتن بصیرت جامعه امروز است. بسیاری از مردم دوره امیرالمؤمنین (ع) فاقد بصیرت بوده و تحت تأثیر القائات ذکر شده، قرار میگرفتند. به گونهای که جان خود را نیز در دفاع از مظهر فتنه ـ یعنی شتر عایشه ـ فدا میکردند، اما در فتنه پس از انتخابات، به لطف خداوند و به سبب برخورداری اکثریت از گوهر بصیرت، مردم فریب شانتاژها و تشبثات سران فتنه را نخوردند و در دفاع از جبهه حق، مردانه به میدان آمدند و حماسه عظیم 9 دی را آفریدند.
البته فساد فتنهگران و سران آن باعث ریزشهای اساسی فریبخوردگان و عدم همراهی آنان با جریان فتنه شد واندکشمار باقیمانده در جمع فتنهگران، افراد بیهویت فاسد و وطن فروشی هستند که حاضر به تحمل و پذیرش آسیب در دفاع از نهادهای فتنه امروز نیستند.
اگر تا به امروز رمقی در فتنهگران باقی مانده است، به سبب برخورد مسالمتآمیز نظام و سعه صدر رهبر معظم انقلاب با آنها بوده و اگر پای مقابله با آنها به میان آید، بر خلاف اصحاب جمل، به هیچ وجه در حد و اندازهای نیستند که در صحنه باقی بمانند و از جان خود مایه بگذارند.
احسان:
با وجودی که طلحه و زبیر در زمان پیامبر تا شهادت ایشان ایثارگری می کردند چرا در زمان بعد از پیامبر از مسیر حق منحرف شدند؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
طلحه و زبیر از شخصیت برجسته صدر اسلام هستند که من برخی از این سران داخل فتنه سال 88 را از نظر سوابق و خدمت به اسلام و نظام، اصلا قابل مقایسه با آنها نمیدانم.
همانطور هم که شما در سوال خود اشاره کردید سوابق ایثارگری بسیار در پیشینه طلحه و زبیر قرار داشت که در پیشینه برخی از اینها چنین چیزی اصلا وجود ندارد. حداقل 2 نفر از اینها پیش از انقلاب حتی یک سیلی هم برای انقلاب نخوردهاند.
مستنداتی که در تاریخ از طلحه و زبیر ثبت شده، نشان میدهد که آنها در زمان رسول (ص)، زحمات بسیاری برای اسلام کشیدهاند لیکن متاسفانه در 25 سال بعد از رحلت وجود مقدس پیامبر اسلام (ص)، این دو نفر در اثر تلاطماتی که جامعه اسلامی داشت و حوادثی که شکل گرفت از مسیر حق منحرف شده بودند و بیشتر به دلیل دنیازدگی و مادی شدن، به مسیر باطل کشانده شدند.
حدیثی ارزشمند از وجود مبارک پیامبر(ص) وجود دارد که میتوان علت انحراف این دو نفر و بسیاری از خواص و بزرگان که مسیر باطل رفتند و میروند را در مییابیم . پیامبر اکرم (ص) میفرماید: "ان لکل امةٍ فتنه و فتنه امتی المال " برای هر امتی، فتنهای وجود دارد و فتنه امت من مسایل مادی و اقتصادی است.
حدیثی دیگر از پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز در این بحث شایان توجه است که "لاتکره الفتنه فی آخر الزمان فانها تبیر المنافقین " از فتنههای آخر الزمان نگران نباشید چرا که موجب نابودی منافقان خواهد شد.
این دو روایت برای ما بسیار درس آموز است.
از زمان خلیفه دوم که بیت المال تشکیل و تاسیس شد در قالب، موضوعی به نام "عطایا "، اموالی به سابقان در اسلام، اعطا میشد . این عطایا در زمان جناب عثمان، بسیار بیحساب و کتاب شد و آلاف و الوف عجیبی به برخی خواص از جمله طلحه و زبیر داده شد و اینها به ثروت هنگفتی رسیدند.
وقتی امیرالمومنین (ع) روی کار آمدند اینها اولین کسانی بودند که با ایشان بعیت کردند و تلاش داشتند با سبقت در بعیت، حضرت را وامدار خود نمایند، لیکن حضرت امیر(ع) با قطع همه آن رانتها و امتیازات برای افراد خاص(خواص) که در دوران خلفای پیشین ایجاد شده بود، به شدت مقابله زیاده خواهان ایستادند. این موضوع به خواص دنیاطلب از جمله این دو نفر برخورد؛
در تاریخ ثبت شده که این دو نفر خدمت امیرالمومنین (ع) آمدند و بر حضرت حتی منت گذاشتند و گفتند "ما با تو بیعت کردیم که در امور مختلف با ما مشورت کنی "
حضرت فرمودند که "من در احکام خدا نیازی به مشورت با کسی ندارم ولی در مسایل دیگر اگر موضوعی هست که باید از مشورت شما بهره گیرم بگویید در چه مسئلهای با شما مشورت نکردم که اسباب نارضایتی را فراهم آورده است؟ "
این دو نفر به صراحت بحث تقسیم اموال را مطرح کردند و اعلام کردند که "چرا حق ما را از بیت المال نمیدهی؟ "
حضرت نیز فرمودند که "هر کس نداند شما دو نفر خوب میدانید که من دقیقا به سیره و روش پیامبر (ص) دارم عمل میکنم. شما به سیره پیامبر ایراد دارید؟ "
اینها میدانستند که حضرت امیر (ع) راست میگویند منتهی با چرب و شیرین دنیا خو گرفته بودند و نمیخواستند و نمیتوانستند به دوره و سیره پیامبر (ص) و آن برابری و برادری آن زمان برگردند لذا با علم به حقیقت و حقانیت امیرمومنان(ع) برای مطامع دنیوی خویش در برابر حقیقت آن حضرت خروج کردند.
آمارهایی از ثروت کلان آنها بعد از مرگشان داریم که مثلا شمشهای طلای طلحه را با تبر، تکه تکه میکردند و بین وراث او تقسیم میکردند یا اموال کلانی که زبیر داشت در تاریخ ثبت است که از املاک شام او روزی، هزار دینار درآمد او بود و 2 هزار غلام و کنیز و... از او باقی مان و اموال کلان و عجیبی که اینها را در کتب معتبری چون "مروج الذهب مسعودی " و "شرح نهجالبلاغه ابن الحدید " میبنیم که این مشکلات را نه تنها در این دو نفر بلکه در برخی زیادهخواهیهای دیگر نیز میبینیم که به دست خلفای پیشین، آلوده به مسایل اقتصادی و مالی شده بودند و از مسیر حق منحرف شده بودند لذا آن طلحه و زبیر دورة پیغمبر نبودند که آن حالتهای ایثارگری و زحمت برای اسلام را به جان بخرند.
اکنون نیز همین حالتها وجود دارد که برخی خواص که از فتنه نیز در پنهان و آشکار حمایت میکنند به دلیل مسایل مالی و دنیاطلبی و دنیازدگی خود و کسان خویش، به انحراف خود ادامه میدهند یا برخی خواص و برخی از این سران داخل فتنه در محاورات و سخنان خود بر ایام مبارزاتشان در گذشته میبالند و در ازای این مبارزه در گذشته؛ نظام، حکومت و بیتالمال را ملک مطلق خود وکسانشان تلقی میکنند و میخواهند به خاطر زحمات آن زمان خودشان در این دوره از آن مبارزات و زحمات بهرهبرداری کنند. طلحه و زبیر اینگونه بودند لذا امیرالمومنین(ع) به صراحت فرمودند که هر کس زحمتی برای اسلام کشیده و دوره پیامبر (ص) خدمتی کرده، پاداش آن را باید در نزد خداوند متعال و در قیامت جستجو کند. فرمودند که از اموال عمومی به افراد به دلیل سابقهشان نخواهیم داد و تقسیم، براساس نیاز و عدالت خواهد بود و بر همین اساس بود که آن خواص این عملکرد امیرالمومنین را بر نتابیدند و مقابل ایشان ایستادند.
در میان سران فتنه، اشخاصی حضور دارند که سوابق خوبی در زمان حیات امام خمینی(ره) داشته و منشاء خدماتی نیز بودهاند، اما امروزه حاضرند به قیمت حمایت و همپیمانی با جریانهای بهایی، سلطنتطلب، منافق، کمونیست و اراذل و اوباش، در برابر ولایت بایستند تا به آمال خود برسند. درست مانند طلحه و زبیر که برای مقابله با امیرالمومنین(ع) و در دشمنی با آن حضرت، حاضر شدند با بنیامیه یعنی ضدانقلاب دیروزی که خود آنها در حیات پیغمبر(ص) همراه با امام علی(ع) در بدر، احد و خندق، جنگیده بودند، متحد و مؤتلف شوند.
سران فتنه حتی به اشخاص و نهادهای منتسب به امام راحل و شهداء نیز متشبّث شدند و در بعضی مواقع نیز آنها را با خود همراه و همگام کردند و مانند سران فتنه جمل ـ ادعای حمایت بیت پیامبر (ص) و ارزشهای معنوی را داشتند ـ مسیر خود را حق جلوه داده تا مردمی را که به این موارد معتقد و حساس هستند، با خود همراه کنند.
در فتنه سال 88 همانند فتنه جمل شاهد بودیم که فتنهگران با هدف تضعیف حکومت و تخریب چهره امیرالمومنین (ع) و از مشروعیت انداختن حکومت حضرت (ع) با جنگ روانی و تبلیغات سنگین ، تحرکات وسیعی را سامان دادند.
فاطمه:
آیا روش و سیره نظام با معترضان بعد از انتخابات با برخورد حضرت با فتنه گران صدر اسلام قابل مقایسه است؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
این سوال نیاز به بحث مفصلی دارد که اگر در سوالات بقیه کاربران بود تلاش میکنم در مورد آن توضیحات بیشتری دهم.
امیرالمومنین (ع)، طیفهای مختلفی در میان مخالفان خود داشتند. در مقابل ایشان، یک طیف برانداز بود که دست به اسلحه برده بودند. بر اساس سیره و روش پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع)، با براندازی که اسلحه به دست میگیرد جز با زبان خود او، نمیتوان مقابله کرد، براندازی که سلاح به دست گرفته، بدون فوت وقت باید مسلحانه سرکوب شود.
طیف دیگر در مقابل ایشان، افرادی بودند که به آنها "قاعدان " میگفتند این افراد با امیرالمومنین بیعت نکردند یعنی حاضر نشدند ولایت امیرالمومین (ع) را به رسمیت بشناسند. این طیف، دو دسته بودند. دستهای از قاعدان، در مدینه بودند که امیرالمومنین (ع) با اینها کاری نداشت. این دسته مخالف حضرت امیر(ع) بودند ولی از ناحیه این افراد خطری جدی متوجه حکومت نبود.
دسته دیگر قاعدان افرادی بودند که درمصر ساکن بودند که مانند دسته اول با حضرت، بیعت نکردند اما حضرت امیر (ع) نسبت به این دسته، واکنش قاطع و محکمی داشت و به حاکم منصوب خویش در مصر، فرمان داد که "بر اینها سخت بگیر و مجبورشان کن که بیعت کنند و اگر بیعت نکردند آنها را اخراج کن و اگر مقابله کردند با آنها بجنگ و سرکوبشان کن "
حال این سوال در ذهن شکل میگیرد که چرا حضرت با یک دسته از قاعدان با نرمی و با دسته دیگر، محکم برخورد میکنند و بر آنها سخت میگیرند؟
وقتی مستندات تاریخی را مرور میکنیم و این دو دسته قاعدان را مورد تحلیل قرار میدهیم در مییابیم که دسته دوم دارای تشکیلات، سازمان و یک پایگاه متمرکز هستند.
این دسته دوم،شهری به نام "خربتا " در مصر را پایگاه خود قرار داده و مسجد آن را به محفل سازماندهی خود تبدیل کرده بودند و یکپارچه و سازماندهی شده، موضع میگرفتند. برخلاف آنهایی که در مدینه بودند و انفرادی، تک تک و بدون سازماندهی و پایگاه متمرکز، مخالفتهایی میکردند و امیرالمومنین (ع) نیز تحملشان میکرد اما دسته دوم نه تنها سازمان، تشکیلات و پایگاه متمرکز براندازی تشکیل داده بودند بلکه با دشمن شماره یک حکومت حضرت علی (ع) یعنی معاویه، ارتباطات وثیق و زیادی داشتند. مصر به شام (مقر حکومت معاویه) نزدیک بود و حضرت متوجه شد که اینها در پنهان و آشکار با دشمن و سلطهگران، مرتبط هستند لذا حضرت بر اینها سخت گرفت و برخورد قاطع با آنها اتخاذ کرد.
در حوادث بعد از انتخابات رهبر انقلاب با سعه صدر و بزرگ منشی بالایی با جریان فتنه برخورد کردند که این نوع روش، موجب شده که مقابلهای تاکنون با سران آن صورت نگیرد.
قبلا مشخص بود ولی اکنون کاملا مشخص شد که فتنهگران دارای پشتوانه دشمن خارجی هستند همچنین سازمان و تشکیلات دارند و حتی در برخی نهادها پایگاه برای خود درست کرده وبا برگزاری جلسات منظم مانند همان دسته دوم قاعدان که علیه امیرالمومنین (ع) توطئه کردند اینها نیز همانگونه رفتار میکنند.
اگر بنا بود که همان رفتار که از سوی امیرالمومنین با دسته دوم قاعدان انجام شد با فتنهگران کنونی نیز انجام میشد اکنون مجازات های سنگینی در مورد آنها اجرا میشد لیکن رهبری ، مصالح و شرایط بزرگتری را دیدهاند که این افراد فعلا مورد رافت نظام اسلامی قرار گرفتهاند.
مهران:
فلسفه و ضرورت تطبیق تاریخی وقایع فعلی چیست؟ اشکالات و خطرات احتمالی تطبیق تاریخی وقایع چیست؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
در سوالات قبلی توضیح داده شد توضیح بیشتر آن که، آموزهها و عبرتهای بسیاری در تاریخ وجود دارد که وجوه مثبت و منفی دارد. ویژگیهای رفتاری امثال عمار یاسر ،مالک ، مقداد، هاشم مرقال و... که شیعیان خاص حضرت علی (ع) بودند آن گونه رفتار کردند که برای حرکت بر مسیر حق ، الگویی شایسته و مثبت برای همگان هستند. ازآن طرف افرادی چون شبث بن ربعی، اشعث بن قیس و... که مقابل حضرت علی(ع) ایستادند و موجبات تزلزل حکومت ایشان را فراهم کردند و یا افرادی که در نهضت حسینی(ع) به آن امام همام، خیانت کردند، مایه عبرت آموزی ما هستند.
به اشکالات اشاره کردید یکی از اشکالات که بسیاری از منتقدین مطرح میکنند معصوم بودن ائمه(ع) است که این خصوصیت در ولی فقیه نیست و از این باب مشکل تطبیق تاریخ را مطرح میکنند.
با ادلهای که بر اساس قرآن و کلام موثق معصوم (ع) به دست میآید، ولایت فقیه با سازوکاری به اداره جامعه میپردازد و از جایگاهی در اداره جامعه برخوردار است که امام معصوم (ع) از آن برخوردار است که تبیین آن را بایستی به محقق، خبرگان و مجتهدین علوم دینی ارجاع داد.
بر اساس آنچه دریافتهایم اگر بر فرض محال بر اساس دادههایی ما در موضوعی مشخص، ابراز کنیم که ولی فقیه اشتباه کرده است و در نهایت بر این درستی نظر خود با ادله منطقی اصرار داشته باشیم، بابی در فقه بر روی ما گشوده شده با عنوان "النصیحه لائمه المسلمین " یعنی نصیحت به پیشوای مسلمین؛
بر این اساس، اگر معتقدیم که حکومت مشروع است و پذیرفتیم که بر اساس ساز و کارهای تعریف شدهی این حکومت مشروع حرکت نماییم، برداشتن ساز مخالفت تا مرز تخریب و تضعیف که موجبات طمع و پشتیبانی دشمنان امت اسلام را فراهم آورد آن هم در اوج اقتدار نظام، بدون هیچ دلیل و حجت شرعی در مقابل ولی فقیه بایستیم حتما بر اساس آنچه در شرع مقدس، آمده خلاف بین و گناهی بزرگ و غیرقابل بخشش مرتکب شدهایم.
اگر استدلالی داریم که ولی فقیه اشتباهی مرتکب شد از باب "النصیحه لائمه المسلمین " نکات و استدلالات خود را به رهبری و پیشوای مسلمین منتقل نماییم. در صورتی که منطقی بود و پذیرفته شد که خیلی خوب به تکلیف خود عمل کردیم ولی اگر به دلایلی چون غیرمنطقی بودن، خلاف مصالح امت اسلامی و ... مورد پذیرش قرار نگرفت تکلیفی نداریم، خصوصا اگر آن حکومت را حق و مشروع بدانیم و بعد بخواهیم علم براندازی، آشوب و فتنه علیه آن بلند کنیم به صرف اینکه بگوییم درست تشخیص میدهیم و رهبری اشتباه میکند و بخواهیم به اجتهاد خود عمل کنیم و موجب تعضعیف نظام شویم، حتما از بزرگترین گناهان بلکه بزرگترین گناه را مرتکب شدهایم.
ناشناس:
هر زمان که مخالفین حرف میزنند آنها را یزیدی و مخالفان حکومت دینی می گویند. آیا این تعبیر که مخالفان جمهوری اسلامی در سپاه یزید هستند درست است؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
در عرصه سیاسی ، فردی را ندیدهام که این گونه سخن گفته باشد برخی برای مظلوم نمایی موضوعی را مطرح میکنند و مغلطه میکنند.
در 30 سال گذشته، تاریخ انقلاب را ملاحظه کنید مخالفین بسیاری بودهاند که اغلب نیز مصالح نظام را رعایت نمیکردند و مورد شدیدترین سوالات قرار میدادند و حتی در موارد بسیاری، به اعتبار نظام لطمه میزدند و کسی کاری به آنها نداشت و با این اوصاف که سوال کننده گفته است در عرصه سیاسی مورد خطاب قرار نگرفته است در فتنه اخیر نیز که فتنهای گسترده شکل گرفت کسی به سران داخلی فتنه چنین موضوعی را ابراز نکرد هر چند که عملکرد آنان در دشمنی با نظام الهی و رهبری مشروع آن، دست کمی از یاری یزید ندارد.
فتنههایی مانند فتنه بنیصدر، فتنه، خیانت و خروج منافقین بر ضد نظام که بسیار هم سنگین بود مانند فتنه اخیر بسیار گسترده، عمیق و سنگین نبود. فتنه اخیر، ضربات عجیبی به نظام و اعتبار ایران اسلامی وارد کرد. لیکن کسی در مورد این افراد، چنین موضوعی را مطرح نکرد و حتی اکنون آزادانه به ارسال بیانیه و موضع و.. میپردازند و حتی بسیاری از عوامل درجه اول آن، مورد عفو رهبری قرار میگیرد.
اما اگر سوال این دوستمان مبنی بر مبنای فکری و تطبیق دو واقعه تاریخی است بایستی بگوییم که آری فتنه، آشوب و حرکت علیه امام ، پیشوا و رهبری که بر حق در این جایگاه قرار گرفته، در هر زمان که باشد مورد طرد و لعن خواهد بود. یزید و بنیامیه آن زمان کمر به هدم اسلام زده بودند و کاری که جدشان در دوران جاهلیت نتوانسته بود انجام دهد اینها علیه اسلام و از درون اسلام میخواستند انجام دهند اکنون نیز عدهای این گونه عمل میکنند از درون نظام اسلامی علیه اسلام و نظام اسلامی و ارزشهای دینی به آشوب و بلوا میپردازند. یعنی کاری را که استکبار با کودتا و تجزیهطلبی و تحمیل جنگ و ترورهای منافقین، نتوانست انجام دهد، اینان با فتنهی خود به نام امام، قانون اساسی میخواستند انجام دهند. حال آنکه بیشرمانه به امام و آرمانهای او، خیانتها کردند.
حادثه عاشورا درسی برای همیشه تاریخ و امروز است. به صورتی که کسانی که خود یار امام حسین (ع) بودند و ایشان را منجی خود میدانستند، در عمل مقابل حضرت ایستادند و او را مظلومانه به شهادت رساندند. امام حسین (ع) در واکنش به اعمال آنها میفرمایند: "مگر شما نبودید که مرا دعوت کردید؟ مگر نگفتید که ما نیاز به منجی داریم و تو نجاتبخش ما هستی؟ "
قیام حضرت اباعبدالله (ع) به ما میآموزد که در شناخت حق و باطل دچار تردید نشویم. در شناخت حق و باطل، باید جوانب مختلف امور را تجزیه و تحلیل کنیم، از بصیرت کافی برخوردار باشیم و از خداوند بصیرت طلب کنیم.
در تعقیبات نماز صبح و نماز مغرب از خداوند میخواهیم که به ما در دین بصیرت عطا فرماید. اگر "بصیرت " باشد، "یقین " نیز نسبت به اعتقادات به دست میآید.
واقعه کربلا در حقیقت در همه عصرها ممکن است تکرار شود و اگر ما از آن عبرت نگیریم، به همان سرنوشت دچار خواهیم شد. باید با عبرتگرفتن از تاریخ، کسب بصیرت کنیم تا در عمل به وظایف خودمان و شناخت موقعیت خود سربلند باشیم.
مهرانه دارابی:
انتقادات بسیاری در برخورد حکومت با جریان فتنه وجود دارد سیره برخورد نظام با فتنه از حیث انطباق با سیره ائمه چگونه است؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
در سوالهای قبل توضیح دادم شاید دنبال مثالهای بیشتری هستید.
ملاحظه کنید که امیرالمومنین (ع) سعی میکنند تا آنجا که میشود فتنهگرانی چون طلحه و زبیر به اردوگاه حق بازگردند. ایشان با منطق و با یادآوری دوران درخشان همراهی آنان با رسول ا... (ص) و حرکت آنها بر مسیر حق، این افراد را از سرکشی و طغیان باز دارند.
شما نماز جمعه 29 خرداد و سخنرانیهای بعد رهبر فرزانه انقلاب را ملاحظه کنید. ایشان در آن نماز جمعه همین افراد را که اکنون به عنوان سران فتنه میشناسیم، با چه تعابیری یاد کردند.
ایشان در آن نماز جمعه به سوابق این افراد اشاره کردند و آنها را در آن مقطع در دایره نیروهای خودی قرار دادند و تاکید و تلاش کردند که اینها را از سرکشی باز دارند و به دامن نظام برگردانند اما متاسفانه اینها نیز مانند طلحه و زبیر عمل کردند.
طلحه و زبیر هم مانند اینان، چنان بر پیروزی خود بر حضرت علی (ع) امید و اطمینان داشته که هیچ حرف منطقی و حقی را بر نمیتافتند و جز به محو حکومت مولای متقیان(ع) به چیز دیگری، رضایت نمیدادند. هر چند آن روز هم امیرالمومنین(ع) این امام خوبیها و مهربانیها، با برخورد عاطفی سعی کردند آنها را به اردوگاه حق بازگردانند تا بالاخره زبیر از جنگیدن با امام حق، دست کشید (گرچه به اردوی حق هم نپیوست).
رهبر معظم انقلاب تلاش داشتند اینها را به اسلام و نظام اسلامی بازگردانند ولی سران داخلی فتنه، چنان به حمایت برخی قدرتهای سلطه گر و استکباری و اردوکشی خیابانی باور داشتند که به پیروزی خودشان یقین کردند و ندای وحدت و حضور در جبهه و مسیر حق که از سوی رهبری داده شد (که نشات گرفته از سیره و روش امیرالمومنین بود) را نپذ یرفتند و حتی نشنیدند. اینها با عملکرد خود وجسارتی که در برابر فرمایشات برخاسته از قرآن و سیره معصومان(ع)، رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد بروز دادند، نشان دادند که صلاحیت زبیر بودن را هم ندارند.
به دوره کوتاه امامت امام حسن (ع) نگاه کنید. ایشان وقتی عوامل معاویه را شناسایی کرد که برای ایجاد فتنه درون حکومت حق آمدهاند به سرعت دستور اعدام آنها را صادر کرد. ایشان همچنین مطلع شد که در بصره از طرف معاویه فردی مامور ایجاد فتنه است، به حاکمشان سریعا نوشتند که او را شناسایی و اعدام کن.
سیره ائمه است که به معترضین و منتقدین پاسخ دهند لیکن در مقابل فتنهگران برانداز، ذرهای نرمش و مدارا نداشتند. در فتنه اخیر چند نفر از سران داخلی فتنه سال 88 اعلام شدند؟ که اینگونه دست به مظلوم نماییهای واهی میزنند؟
ناشناس:
آیا علاقهی ما به دورهی معصومین این حق را به ما میدهد که خود را با آن دوران تطبیق دهیم، با توجه به اینکه همیشه خود را حق خواهیم دید؟
محمد حسین رجبی(دوانی):
این سوال اشکال مبنایی دارد. اصلا علاقه ما به معصومین برای چیست؟ آنها الگوهای بزرگ و الهی برای ما هستند تا از آن بزرگواران و اصحاب خاص آنان الگو بگیریم که چگونه در زندگی فردی و اجتماعی خویش عمل کنیم تا رضایت خداوند در نتیجه سعادت دنیا و آخرت را به دست آوریم. اگر به درستی و بر مبنای تعالیم آن بزرگواران عمل کنیم بدیهی است که خود را حق خواهیم دید.
سعید:
در این مطابقت ها هرگروه میتواند خود را در محل حق قرار دهد و یک روایت تاریخی متناظر بیاورد.
از این مطابقت ها پرهیز کنید که باعث تفرقه است . فکری به حال وحدت کنید. تاریخ برای عبرت است نه اینکه به مخالف خود برچسب یزیدی و اموی و ... بدهی
محمد حسین رجبی(دوانی):
همان گونه که در سوال پیش اشاره شد اتفاقا اگر ما به ذوات مقدس اهل بیت (ع) اعتقاد داریم باید بسنجیم که آیا در مسیر آن بزرگواران عمل میکنیم یا خیر. اسلام و شیعه در عین این که منادی وحدت و پرهیز از تفرقه هستند، اما در جای جای قرآن اشاره به شناخت منافقان و طرد آنها از صنوف مومنان دارد زیرا آنان باعث تفرقه و انحطاط امت اسلام هستند. عجیب است شما اعتقاد به وحدت با منافقان دارید؟ در سیره پیامبر اکرم (ص) و امیرمومنان (ع) هم در عین دعوت به وحدت، تاکید بر شناخت منافقان و افشای آنان و توطئهها و فتنههای آنها شده است. اگر اندکی آشنایی با تاریخ و حدیث داشته باشید میبینید که رسول خدا (ص) به امیرمومنان (ع) پیشاپیش فرمود: "ای علی ! تو با سه گروه ناکثین (فتنهگران پیمان شکن) ، قاسطین (ستمکاران یعنی معاویه و پیروان او) و مارقین ( از دین به درشدگان یعنی خوارجی که فکر میکنند مسلمان واقعی آنان هستند در حالی که بر ضد ولایت طغیان کرده و از اسلام خارج شدهاند) مواجه خواهی شد و چارهای جز جنگ با آنان نخواهی داشت. با د قت در این فرمایش پیامبر (ص) میبینیم آن حضرت که منادی وحدت مسلمانان بود با توجه به توطئهها و فتنههایی که در پیش روی امیرمومنان (ع) است او را از فتنههای مسلماننماها آگاه میکند و خود آن تعابیر را برای هر گروه فتنه به کار میبرد و تکلیف حضرت امیر (ع) را نیز در مقابله با آنان بیان میدارد، جنگ و سرکوبی!
پرسش کننده محترم بدون آنکه متوجه تعابیر خود شود، زود به قضاوت نشسته است. میگویند: "تاریخ برای عبرت است نه این که به مخالفت خود بر چسب یزیدی و اموی ... بدهی " خوب عبرت یعنی چه یعنی درس بگیری و بدانی چگونه عمل کنی . یعنی اگر دوباره همان شرایط تکرار شد و جبهه حسینی و یزیدی پدیدار شد با درسی از تاریخ در جبهه حسین زمان باشی و در شمار یزدیان قرار نگیری.
محمدی:
شما به چی حقی اصحاب رسول(ص) را منحرف و فتنه گر معرفی کردی و این حق کیه و چگونه و در چی تاریخی و توسط چی کسانی بشما محول شد لطفا جواب بدهید
محمدحسین رجبی(دوانی):
بدون مطالعه به مسند قضاوت ننشینیم. ما به همان حقی برخی اصحاب رسول خدا (ص) را منحرف و فتنهگر معرفی میکنیم که خود آن حضرت چنین قضاوتی درباره آنان داشته است. به حدیث آن حضرت در پاسخ سوال اول مراجعه کنید. چرا را در مییابید. به سخنان امیرالمومنان (ع) و مواضعش در برابر همان اصحاب منحرف نگاه کنید، پاسخ خود را میگیرید.
شما چه شیعه یا چه سنی ، وقتی میبینید گروهی هر چند که بعضا از اصحاب با سابقه رسول خدا (ص) هم باشند دربرابر امام بر حق راستین ، یا خلیفه مشروع چهارم طغیان کرده و دست به سلاح برده و براندازی پیشه کردهاند، و امیرالمومنان (ع) هم پس از تلاش برای هدایت آنان، و عدم پذیرش سخن حق خود توسط این مخالفان، با آنان وارد جنگ میشود، آیا آنها را منحرف و فتنهگر نمیدانید و هنوز برای آنان ارزش قائل هستید!؟
این حق بنده و شما و هر کس که اندک اعتقادی به ولایت امیرمومنان و حکومت حق و مشروع آن حضرت و نظام مقدس جمهوری اسلامی که در بحثهای قبلی اشاره شد از همان شان و مشروعیتی برخوردار است که حکومت امیرمومنان (ع) نام مجتبی (ع) داشت که برای سعادت دنیا و آخرتش فتنههای زمان خویش را بشناسد و با بهرهگیری از سیره ذات مقدس اهل بیت (ع) و اولیایی دین به گونهای عمل کند که در دام فتنه فتنهگران نیافتد و در پیشگاه الهی رو سفید باشد. برادر یا خواهر عزیز بدانیم دنیای دیگری که جاودان است،وجود دارد که به تک تک اعمال و گفتهها و موضعگیریهای ما رسیدگی خواهد شد.
جواد:
آیا بودن افرادی چون سعید مرتضوی، مشایی، رحیمی و......که از مخالفان جریان به قول شما فتنه هستند خود گواهی بر درستی جریان به قول شما فتنه نمیباشد
محمدحسین رجبی(دوانی):
اصلا این افراد که هیچ، خود ریاست جمهوری و هر شخصیت مذهبی- سیاسی دیگری جز مقام ولایت امر، برای ما ملاک نیست. ملاک و شاخص اصلی برای ما ولایت امر مسلمانان است که به لطف الهی چه از نظر شرعی و چه از نظر قانونی در کمال وجاهت است و دقیقا به سیره حضرت امام خمینی (ره) عمل میکند و مواضعش برای هر انسان منصف با ایمانی کاملا معلوم است که برگرفته از قرآن کریم و رهنمودهای رسول خدا (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام است. این یک شعار نیست، حقیقتی است که به حمدالله، اکثریت قاطع مردم بصیر ما به آن اعتقاد دارند.
امروز خداوند پرچم هدایت و رستگاری را به دست رهبری معظم انقلاب سپرده است، بدون تردید هر کسی که از ایشان پیروی کند در تلاطم سیاسی و مذهبی و فتنههایی که به فرموده قرآن در هر عصری و به ویژه در حکومتهای حق از میان خود مومنان پدید میآید، سربلند و سرافراز بیرون میآید و هر آن کس از رهبری، اطاعت و پیروی نکند خود را از سعادت دنیا و آخرت محروم ساخته است.
محمد:
نظر شما راجع به این مطلب چیست که یکی از اساتید تاریخ اسلام ما در یکی از دانشگاه های تهران گفتند:
نظر ایشان این بود که امثال طلحه و زبیر در زمان پیغمبر انسان های با ایمانی بودند پیامبر هم به آن ها علاقه داشتند
اما این طلحه و زبیر زمان حضرت علی محصول اواسط حکومت عمر و حکومت عثمان است
الناس علی دین ملوکهم
در واقع جهت گیری جامعه و حکام به این سمت می رود که پست و مقام و مال ثروت تبدیل به ارزش می شود
بعد ایشان می گفتند اگر ما بخواهیم به دنبال طلحه و زبیر این روزها بگردیم آن موقع باید دنبال عمر و عثمان ها باشیم . که آن موقع پای یکسری افراد دیگر هم مطرح می گردد.
محمدحسین رجبی(دوانی):
استاد شما درست گفتهاند. امثال طلحه و زبیر در عهد رسول خدا (ص) انسانهای با ایمانی بودند و آن حضرت هم به آنها علاقه داشتند آنها از اواسط عهد خلیفه دوم و بویژه زمان خلیفه سوم که اموال کلانی با امتیازات و رانتها به آنها داده شد، رو به انحراف نهادند. طلحهها و زبیرهای زمان ما هم متاسفانه با همین امتیازات و رانتهای اقتصادی در دوران به اصطلاح "سازندگی " دنیازده شده و آلوده به مفاسد اقتصادی شدند و لذا از نظر سیاسی هم به انحراف کشیده شدند. ما در جریانات شگفت دوران مرسوم به اصلاحات به وضوح دیدیم آنانی که در دهه اول انقلاب چگونه دم از مستضعفان میزدند و با مالکیت خصوصی مخالفت میکردند و شدیدا ضد آمریکا و غرب بودند، از قبل همین رانتها و امکانات، خود تبدیل به سرمایهداران بزرگی شدند که کارخانهها و شرکتهای دولتی را به ثمن بخس مالک شدند و بعد هم چنان شیفته آمریکا شدند که در مجلس ششم مانع شعار مرگ بر آمریکا نمایندگان میشدند و امروز از حاصل همان جریان، گروهی وطنفروش خائن پناه برده به دامان آمریکا را شاهد هستیم که با وقاحت تمام در اوج خیانت مشوق دنیای استکبار و کفر و شرکت برای حمله به وطن "سابق " خود میباشند.
بله! من با استاد شما موافق هستم در انحراف و فساد این افراد آنهایی که زمینهساز بودند و این امتیازات و رانتها را از کسیه بیتالمال بذل و بخشش کردند سهمیم و مسئولند.
ناشناس:
چه عواملی در فتنه نقش اساسی داشتند آیا حمایت یک باند بین المللی قدرت و ثروت نامشروع به رهبری صهیونیسم امریکا انگلیس وصاحبان حساب در بانکهای سوییس که تا آنجا که من می دانم اسم صاحب حساب را اعلام نمی کنند از باندهای قدرت و ثروت نامشروع داخلی و مخالفت ولایت فقیه با این باندهای نامشروع می تواند یکی از عوامل فتنه باشد ؟
محمدحسین رجبی(دوانی):
اسلامی به سبب آن که هیمنهی استکبار جهانی را درهم شکست و راه سعادت را که "نه " گفتن به استکبار بود به روی ملتهای مستضعف گشود، مورد کینه و عداوت جبهه کفر و شرک و استکبار به رهبری آمریکا واقع شد. از همان بدو پیروزی انقلاب، توطئه های مختلف آنان یکی پس از دیگری با حضور مردم انقلابی در صحنه و اطاعت از امام، ناکام ماند و آنها از بزرگترین و موثرترین مکر خود یعنی تحمیل جنگ نابرابر هشت ساله نیز طرفی نیستند. دشمنان دانستند هر چقدر از بیرون و یا از طریق عوامل رسوای داخلی خود (نظیر منافقین و سلطنتطلبها و...) به نظام اسلامی فشار بیاروند نه تنها جمهوری اسلامی آسیب نمیپذیرد، بلکه مستحکم تر نیز میشود. از این رو تنها راه به زانو درآوردن نظام را در خروج گروهی از انقلابیون دیروزی و استحاله شدههای امروزی که عموما هم آلوده به مفاسد اقتصادی شده بودند، دیدند. قطعا تدابیری رهبری انقلاب برای مقابله با مفاسد اقتصادی به مذاق اینان خوش نیامده بود. اینان از سویی تا جایی که توانستند مانع تحقق اراده رهبری در مبارزه با مفاسد اقتصادی شدند و از سوی دیگر در جریان قضیه انتخابات تلاش بسیار میکردند تا فردی روی کار بیاید که حامی منافع آنان باشد و جسارت ایستادن در برابر رهبری را هم در خود ببیند. بی جهت نیست برخی از آقازادههای مفسد اقتصادی در حین مبارزات انتخاباتی و سپس در فتنه بعد انتخابات به صراحت رهبری معظم انقلاب را نشانه گرفته بودند. همانها که درانگلیس و کانادا و ... سرمایهگذاریهای کلان کردهاند.
ناشناس:
آیا می توان عهد و پیمانی را که با مردم بسته شده است کنار گذاشت و برای این عهد شکنی از وقایع تاریخی و حوادث صدر اسلام دلیل آورد؟
محمدحسین رجبی(دوانی):
این سوال کلی و مبهم است اگر عهد و پیمان بر مبنای صحیح شرعی بسته شده باشد قابل شکستنی نیست. ما در وقایع تاریخی و حوادث صدر اسلام از سیره معصومان (ع) هرگز عهد شکنی مشاهده نمیکنیم. البته اگر عهد و پیمان از مبنا غلط باشد، شکستن آن هیچ اشکالی ندارد. مانند سوالی که گروهی از ارتشیان به هنگام انقلاب ، از حضرت امام کردند و آنها استفتا کرده بودند که ما عهد کرده و قسم خوردهایم که حافظ نظام پادشاهی باشیم. امام (ره) در پاسخ فرموده بودند: "این عهد و قسم از مبنا غلط بوده و قابل اعتنا نیست. "
حامد:
آیا امکان تطبیق کامل و مصداقی ( نعل به نعل) بین صدز راسلام و زمان کنونی وجود دارد؟ شباهت های صدر اسلام با زمان حال از نظر وقایع و حکومت داری و افراد را چگونه می بینید؟
محمدحسین رجبی(دوانی):
نظر به این که جوامع در گذر زمان از هر جهت تغییر کردهاند، نمیتوان به گفته شما تطبیق فعل به فعل میان جریان است حال حاضر با صدر اسلام داشت، اما همانگونه که در پاسخهای پیشین اشاره شد چون نظام ما مطابق اعتقادات ما از همان مشروعیت حکومت امیرمومنان (ع) و امام مجتبی (ع) برخوردار است و رهبری صالح نظام ما از همان شئون ولایت آن بزرگواران برخودار است و از طرف دیگر گفتیم که یکی از سنن تاریخی که قرآن بر آن اشاره کرده در هر حکومت حقی، فتنههایی پدید میآید و نیز با توجه به این که در هر حکومت حقی از میان خودیها و همیشه افراد فتنهگری که سوابق خوب داشتهاند، بر ضد آن حکومت خروج کردهاند، لذا از این حیث شباهتها و مطابقتهایی میان حوادث صدر اسلام و زمان کنونی وجود دارد که حکم حاکم بر این جریانات همانند است.
علی:
لطفا بفرمایید که آیا مقام معظم رهبری را در رده معصومین میدانید که مایلید مخالفان ایشان را با ابوسفیان و معاویه مقایسه کنید یا خیر.
و توضیح بفرمایید که چرا حضرت محمد ص و حضرت علی ع بارها و بارها از لزوم انتقاد به خود - با اینکه معصوم بودند - سخن گفتند ولی آقای محمد نوری زاد به جرم نوشتن نامه انتقادی به رهبر در زندان است؟
محمدحسین رجبی(دوانی):
پاسخ به این سوال در بحثهای پیشین داده شده است. ما هیچ غیر معصومی را در رده معصومان نمی دانیم. اما کسی که مطابق شرع و اعتقادات ما حکومت حق و مشروع تشکیل دهد (مانند امامخمینی-ره) و یا در جایگاه حاکم مشروع قرار گیرد (مانند رهبرمعظم انقلاب) در امر ولایت همان شوون امام معصوم (ع) را دارد. اگر در تاریخ مطالعه داشته باشید میبینید فرق است بین سوال برای رفع ابهام و انتقاد سازنده، با فتنهگری و آب به آسیاب دشمن ریختن. رسول خدا(ص) و امیرمومنان(ع) آنها را که انتقاد سازنده یا سوال برای رفع ابهام داشتند با روی باز و سعهصدر پاسخ میگفتند. اما همان پیامبر رحمت، کسانی را که جوسازی بر ضد اسلام و مسلمانان و یا اهانت به مقدسات ایشان کرده بودند، محکوم به اعدام کرده بودند.
بدانید و دقت داشته باشید رسول خدا، جنایتکار جنگی (همان ابوسفیان و وحشی قاتل حمزه) را به صرف ابراز پشیمانی و اسلام آوردن با وجود این که محکوم به اعدام بودند، بخشید با این که میدانست ایمان آنها راستین نیست. اما جنایتکار فرهنگی و کسانی که به جوسازی بر ضدمسلمانان پرداخته بودند، مانند برخی از شعرا که در قالب شعر به جنگ اسلام آمده بودند و یا امثال "نضربن حارث " و "عقبه بن ابی معیط " را که با ابراز فرهنگی با اسلام مبارزه میکردند، هرگز نبخشید. این دو تن را که در جنگ بدر اسیر شده بودند، به خاطر آن سوابق اعدام نمود در حالی که اسیران بدر را با گرفتن فدیه(نقدی و یا با سوادکردن بیسوادان مدینه) آزاد فرمود.
آن حضرت فرمان به قتل زنی به نام "عصباءبنت مروان خطمی " داد که با شعرهای خود به اسلام ضربه میزد و برخی از اینگونه افراد را فرمود هر جا دیدید بکشید حتی اگر به پرده خانه خدا (کعبه) هم پناه برده باشند.
امیرمومنان (ع) هم به "اشعث بن قیس " به سبب طعنهزدنها و جوسازیهایش به شدت حمله میکرد و او را با عناوینی چون "منافق سپر مشرک " و "ای اعور " خطاب میفرمود.
الحق و الانصاف جسارتها و هتاکیهایی که در سالهای اخیر به مقدسات ما و نیز به رهبری معظم انقلاب صورت گرفت در عهد امیرمومنان (ع) پیش نیامد. نظام و شخص رهبری با سعهصدر و برای مصلحت عمومی به آنها واکنش در خور نشان ندادهاند. درباره آقای نوریزاد، من شخصاً نوشتههای ایشان را نخواندهام. ولی شنیدهام که هتاکیهای بسیاری کرده است. وی پیش از این هم به ساحت مرجعیت اهانتها کرده بود. یقین بدانید به صرف انتقاد، نه وی و نه هیچ کس دیگری در زندان نیست. ادامه دارد...