تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۷  ، 
کد خبر : ۱۸۲۰۰۲

اسلام منهای روحانیت تز خشونت و ترور روشن فکرانه

نویسنده: دکتر موسی حقانی اشاره: جدیدترین شماره از ماهنامه فرهنگی تاریخی "یادآور " ویژه گروهک فرقان با عنوان «بازخوانی کارنامه فرقان و فرقان گونگی در تاریخ انقلاب؛ فاصله روشنفکری تا خشونت» از سوی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر شد. این ماهنامه که حوزه اصلی فعالیت خویش را انتشار اسناد شفاهی تاریخ معاصر ایران قرار داده، دراین شماره در گفتگو با افراد مختلف بادیدگاههای گوناگون به بررسی تمامی ابعاد این گروهک و نیز آبشخور اصلی این گروه یعنی " تز اسلام منهای روحانیت "پرداخته است. با توجه به سخنان اخیر رهبر انقلاب در اجتماع باشکوه مردم قم درباره تلاش متمرکز دشمن بر ترویج اندیشه "اسلام منهای روحانیت و سیاست " در جامعه خبرگزاری فارس اقدام به انتشار سرمقاله این شماره ماهنامه یادآور به قلم دکتر موسی حقانی در این باره می نماید:

فاصله روشنفکری تا خشونت
هنگامی که اکبر گودرزی، سرکرده گروه موسوم به فرقان، در سوم خرداد 1359 به جوخه اعدام سپرده شد، بسیاری بر این باور بودند که پرونده فرقان‌گونی در نظام نوپای اسلامی بسته خواهد شد، لیک از آن رو که بانیان و حامیان در سایه این گروه دریافته بودند بهترین راه مقابله با نظام، پوشاندن پوستین وارونه بر قامت دین است. رقم زدن اندیشه‌های فرقان‌گونه را وجهه همت خویش ساختند و از این روی، فرقانی‌گری، نه به‌عنوان جریانی که کارنامه آن به تاریخ سپرده شده، بلکه به‌عنوان یک پنداره و کردار جاری در تاریخ سه دهه پس از پیروزی انقلاب، خودنمایی می‌کند.
ادیان مذاهب و نحله‌ها به هر میزان که فراگیر شوند همانقدر نیز بدین آفت گرفتار خواهند آمد. فرقانی‌گری در ذات خود در پی رقابت با تفسیر اصولی از مکاتب است، زیرا ارائه و اشاعه چنین تفسیری را با بقای خود در تضاد می‌بیند. فرقانیان بضاعتی جز جهل و بی پروایی ندارند و همواره با این دو حربه به مصاف علم و تقوا رفته‌اند.
اما محمل این اندیشه کژتاب چیست؟ و چه عواملی موجب گردیدند که فرقان‌گونگی سر برآورد و به حیاط خویش ادامه دهد؟
فرقان‌گونگی پیشینه‌ای به درازای تاریخ دارد و عجیب آنکه در هر مسلکی از آن نشان می‌توان یافت. ادیان، مذاهب و نحله‌ها به هر میزان که فراگیر شوند، همانقدر نیز بدین آفت گرفتار خواهند آمد.
فرقانی‌گری در ذات خود در پی رقابت با تفسیر اصولی از مکاتب است، زیرا ارائه و اشاعه چنین تفسیری را با بقای خود در تضاد می‌بیند. فرقانیان بضاعتی جز جهل و بی‌پروایی ندارند و همواره با این دو حربه به مصاف علم و تقوا رفته‌اند. این جماعت همواره سعی داشته‌اند با ادعای پیشرو بودن در فهم دین و بازسازی اندیشه دینی، چنته خالی خود را از دانستنی‌های مذهبی پنهان نگه دارند.
مأموریت تاریخی این جریان پوشاندن لباسی به رنگ دین بر اندیشه‌های مسلط در هر زمان، یا سخنان روز پسند است؛ از این رو همواره واسطه‌ای بین دینداری و الحاد بوده‌اند. در سال‌های صدر اسلام و به‌ویژه قرن اول، این جماعت عملاً به دکان داری در برابر بسط و نشر معارف اهل بیت (ع) پرداختند. آنان آلت فعل دولت‌ها یا جریانات بی‌اعتقاد به دین و حتی معاند با آن بودند، از این روی اندیشه فرقانی در طول نشو و نمای خویش عده پر شماری را به اردوگاه الحاد گسیل داشته‌اند.
روشنفکر این مرزو بوم از آن رو که غالباً در پی تخریب هویت بومی و مذهبی مردم بوده است، همواره حساسیت دینداران و به ویژه متولیان دین را برانگیخته و در مقام پاسخگویی، جز گلوله در چنته نداشته است.
در روزگار ما، اما کار این جماعت در قالبی نوین، با مشروطه آغاز شد و گسترش یافت. روزگاری که های و هوی مبارزه با استبداد موجب تداوم آن در شکلی نوین گردید؛ گذشته از آنکه مشروطه ایرانی در خجالت تحدید استبداد ماند،‌از در ستیز با هویت ملی و دینی مردمان این دیار نیز برآمد و در دو جبهه بیش از همه خودنمایی کرد:
اول رویارویی آشکار با مبانی اعتقادی و مذهبی مردمان این مرزو بوم، بدون هیچ‌گونه پرده پوشی
دوم رویارویی بطئی با این باورها با لعاب دینی و با تظاهر به دلسوزی برای دین و دینداران.
اندیشه فرقانی با فعال شدن در دومین میدان از آن تاریخ تا کنون بس پر کار بوده و در مسیر دستیابی به اهداف خویش، دستاویز‌های فراوانی، از پنهان شدن پشت سر "سیدین " و چهره‌های موجه دینی در صدر مشروطه تا دمیدن بر کوره نحله‌سازی‌های مذهبی و نیز ادعای بازسازی اندیشه‌دینی و تجدد‌گرایی مذهبی با چاشنی وهابی مآبی و از همه مهم‌تر، تلاش بی‌وقفه و همه جانبه برای کاستن از وجاهت روحانیت به عنوان متولیان اصلی و طبیعی تبیین دین را برگزیده است. بی‌نیاز از تذکار است که نیل به واپسین هدف، همواره مطمح نظر آنان بوده و آن را به اشکال گوناگون، ازجمله ایجاد تضییقات مستقیم و در سال‌های بعد با اشاعه عنوان بی‌مسمای روشنفکری دینی از سوی افرادی با تخصص "ترمودینامیک "، "مهندسی ماشین‌های بخار "، "بیولوژی " و "جامعه‌شناسی " پی گرفته است.
ادعای ناکارآمدی روش فقها در تبیین دین، ناآشنایی آنان با حوادث زمانه، طرح پرتستانتیسم اسلامی و ارایه تز اسلام منهای روحانیت همگی محملی بود برای رشد جریانات فرقان گونه و التقاطی که ستیز با اسلام فقاهتی و اجتهاد در اصول را مدنظر داشتند.
از سوی دیگر، فرقانی گری نیمه ناپیدای روشنفکری ایرانی، به ویژه در دوران پس از مشروطه به شما می‌رود. منور‌الفکران در آغاز با دعوی مدارا، تساهل و تحمل به میدان آمدند، اما برخی از آنان با شخص‌ترین و در مواردی خشن‌ترین فجایع تاریخ معاصر دست یازیدند. آنان از مشروطه تاکنون، از پیشگامان ترور شخصیت و سپس ترور شخص متفکران و مبارزین دینی و ملی بوده‌اند.
بسیاری از تحلیلگران در تبیین منش فرقانیان، آنان را با خوارج مقایسه کرده‌اند. این قیاس که از جنبه‌ای چندان هم دور از واقع نیست، نشان می‌‌دهد که روشنفکری با خوارج گونگی فاصله‌ای قریب دارد.
پافشاری بر فرآورده‌ها و در مواردی پس‌ماند‌های فرهگنی فرنگ، بارها آنان را به ورطه تعصبات کور و خشونت‌های کلامی و عملی سوق داده و از سوی دیگر خروجی و بازده تمامی این خشونت‌ها در سبد دولت‌های استعماری خارجی قرار گرفته است. این مهم شاهدی روشن بر همگرائی و هم‌پیمانی خواسته و ناخواسته این جریان با آنهاست.
روشنفکر این مرز و بوم از آن رو که غالبا در پی تخریب هویت بومی و مذهبی مردم بوده است، همواره حساسیت دینداران و به ویژه متولیان دین را برانگیخته و در مقام پاسخگویی، جز حذف و گلوله در چنته نداشته است. از مشروطه به این سو، از ترور شیخ فضل‌الله نوری توسط کریم دواتگر گرفته تا اعدام او به دست متظاهرین به مشروطه‌خواهی و نیز ترور سید‌عبدالله بهبهانی و مرگ مشکوک آخوند خراسانی و قتل سید‌حسن مدرس، ترور گسترده شخصیت آیت‌الله کاشانی، توطئه 28 مرداد، اعدام فدائیان اسلام، سرکوب گسترده قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی، فعالیت مداوم ماشین دستگیری، شکنجه و اعدام مبارزین در طول 15 سال مبارزات ملت ایران از 15 خرداد تا پیروزی انقلاب، دمیدن در کوره تجزیه‌طلبی و سهم‌خواهی گروه‌های جدایی طلب پس از پیروزی. ترور گسترده تئوری‌پردازان نظام اسلامی در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، مواضع همگرایانه برخی از آنان با دشمن متجاوز بعثی در طول 8 سال جنگ تحمیلی، تلاش گسترده در جهت اشاعه اندیشه‌های لیبرالیستی در دوران پس از جنگ با استفاده از امکانات دولتی، ایفای نقش پر رنگ در پیدایش دولت موسوم به اصلاحات و تحمیل هزینه‌های گسترده فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بر ملت در این دوره تا برنامه‌ریزی گسترده برای براندازی نظام اسلامی در قالب حاکمیت دوگانه، همه و همه از جمله رفتارهای خشونت‌باری هستند که یا برخی از روشنفکران بانی و حامی آن بوده‌اند و یا از سوی آن دسته از دولت‌های استعمارگر رهبری شده‌اند که مخدوم و کعبه آمال این جماعت محسوب می‌شوند.
این مقوله‌جای پژوهش فراوان دارد که چگونه منادیان تسامح و تحمل و مدارا، هم به بارزترین خشونت‌ها در تاریخ معاصر دست یازیده‌اند و هم پایه‌گذار و محرک خشونت بوده‌اند! 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات