* با توجه به رویکرد جدید ریاست قوه قضائیه در خصوص مفاسد اقتصادی که شاید کاملا در تضاد با رویکرد آیتالله شاهرودی ریاست سابق این قوه باشد، آیا میتوان از قوهای که بدنه آن هیچ آمادگی و زمینهای برای مبارزه با مفاسد اقتصادی ندارد، انتظار داشت تا رأس قوه بتواند در این راه موفق باشد؟
** ابتدا من پرونده مبارزه با مفاسد اقتصادی در قوای سهگانه را، پرونده مناسبی نمیدانم و با همه فراز و نشیبهایی که تا امروز وجود داشته است، عملکرد قابل دفاعی در قوای سهگانه وجود ندارد و این مسأله دلایل مختلفی هم برای خود دارد.
علت اصلی که میتوان ذکر کرد این است که در کنار شعارها و گفتهها، اراده قوی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی کمتر وجود داشته است. در برهههایی از زمان، اقداماتی انجام شده است مثل مجلس هفتم که چند قدم برداشته شد اما ناکام ماند که امیدواریم آن کارهای ناتمام در مجلس هشتم تکمیل شود.
از سوی دیگر دولت نهم شعارها و رویکردهای خوبی در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی از خود بروز داد. یا اکنون که ریاست قوه قضائیه و تیمی که الان در رأس، مسلط بر کار شدهاند، این عزیزان هم رویکرد خوبی را از خود بروز دادهاند و در عملکرد هم در این مدت کوتاهی که گذشته، نقطه منفی در مبارزه با مفاسد اقتصادی از سوی قوه قضائیه دیده نشده است. از سویی افق عملکرد قوه قضائیه هم به نظر خوب است، اگر چه هنوز زود است که در خصوص عملکرد قضاوتی صورت بگیرد. اما رویکرد بسیار مثبت است.
ناگفته نماند که در دوره آقای هاشمیشاهرودی علیرغم انتقادات جدی که به ایشان و مدیریتشان در خصوص رویکرد علمکرد برای مبارزه با مفاسد اقتصادی داشتیم، منتها ایشان هم کارهایی انجام دادند، قدمهایی برداشته شد. مثلاً مجتمع قضایی مبارزه با مفاسد اقتصادی در زمان ایشان تأسیس شد اما نکات و نقطههای منفی آنقدر زیاد بود که کارهای مثبت نتوانست آن نکات منفی را تحت الشعاع قرار بدهد. به هر حال و با همه تلاشهایی انجام گرفته، ساختار کنونی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی نتوانسته پاسخگوی نیازها برای این امر مهم باشد. الان هم با تمام امیدواریها و روزنههای امیدی که وجود دارد، بنده معتقدم این ساختار و تشکیلات جواب نخواهد داد.
* ظاهراً شما به یک ساختار فرا قوهای معتقد هستید. در این خصوص توضیح دهید.
** آن ساختار فراقوهای که گفتم، برخی فکر کردند سه قوه بنشینند و با یکدیگر به فکر حل مشکلات باشند و همان جلسات تشریفاتی برگزار شود. نخیر، منظور من از ساختار فراقوهای این نیست. ساختار کنونی ما به دلیل وجود اختلافهای موجود بین قوا مناسب مبارزه با مفاسد اقتصادی نیست. لذا با این سیستم که قوای سه گانه همعرض همدیگر هستند، نمیشود کار کرد.
مقام معظم رهبری در سال 82 طی جلسهای با مسئولان نظام، فرمود که من چند بار تأکید کردهام که با فساد مبارزه شود. اگر شما این کار را نکنید، من خودم وارد میشوم. اگر هم وارد شدم گلایه نکنید.
الان لازم است یک ساختار فراقوهای زیر نظر مقام معظم رهبری تشکیل شود و همه قوای سه گانه در موضوع مبارزه با فساد، خودشان را با آن ساختار هماهنگ کنند.
الان قوه قضائیه میخواهد با فساد برخورد کند، میبینیم که در خود قوه قضائیه برخی قضات مشکل دارند، دولت میخواهد با فساد مبارزه کند، برخی از افراد قدرتمند دولت در مظان اتهام فساد قرار میگیرند. مجلس هم که اصولاًَ کار اجرایی در دست ندارند ضمن اینکه ممکن است به مجلس هم حرفهایی بزنند. بنابراین نیازمند یک ساختار فراقوهای هستیم که حرفش فصل خطاب باشد و قاضی، نماینده، وزیر و معاون رییسجمهور و ... برای آن ساختار تفاوتی نداشته باشد.
همچنین احتیاج به یک ساختار بزرگ و سنگین هم نیست. یک تعداد انسانهای عاقل و واقعاً ضد فساد که مستقیما زیر نظر مقام معظم رهبری فعالیت کنند، که دیگر مناقشهای هم در این حوزه وجود نداشته باشد، مخصوصاً آنهایی که ادعا میکنند تابع رهبری هستند، در این خصوص دیگر مناقشه و بحث و جدل نکنند.
* فکر نمیکنید از این ساختار پیشنهادی شما، بحث دخالت در امور یا هزینه کردن از رهبری برداشت شود؟
** اولاً تمام قوا طبق قانون اساسی زیر نظر رهبری هستند. پس، از این بابت که شبهه دخالت وارد شود، مشکلی نیست. چون تمام نظام و قوا در راستای منویات رهبری حرکت میکنند. اما در خصوص هزینه کردن؛ بله موافقم. همین پیشنهاد من نوعی هزینه کردن از رهبری است و در نهایت آن ساختار فراقوهای هم یک نوع هزینه کردن از رهبری محسوب خواهد شد اما هزینههایی که ما بابت ساختار کنونیمان در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی پرداخت میکنیم به مراتب از هزینههای آن ساختار فرا قوهای بیشتر است.
شاید اشکال بگیرند چرا توپ را در زمین رهبری میاندازید، مسئولان به وظیفهشان عمل کنند. این اشکال قابل تأملی است ولی وقتی پس از گذشت 9 سال از فرمان هشت مادهای رهبری، مسئولین کاری در این خصوص نکردهاند، تکلیف چیست؟ اگر وظیفهشان را انجام میدادند که این وضعیت را نداشتیم. واقعاً اگر با همین رفتار و اقدام مسئولان، مبارزه با مفاسد اقتصادی بخواهد انجام شود، باید بگویم سرعت رشد فساد چند برابر بیشتر از این سرعت مبارزه با مفاسد است. لذا این سیستم کنونی جواب نداده و من در این مدت به این نتیجه رسیدهام که دیگر نمیشود امیدی به این ساختار داشت.
* یعنی با این رویکرد جدیدی به قوه قضائیه هم نمیشود امید داشت. به نظر میرسد اهتمام و اراده جدی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی در این قوه به وجود آمده است.
** من هم خیلی امیدوارم به قوه قضائیه و معتقدم که اگر این قوه بتواند اولاً درون خودش را اصلاح کند، موفقتر خواهد بود. الان وقتی قوه قضائیه میخواهد با بعضی مفسدان اقتصادی منتسب به دولت برخورد کند، سریع پاسخ میشنود که خودت را ببین! بالاخره در گوشه و کنار قوه قضائیه یک سری قضات و عناصر هستند که اتهاماتی متوجهشان است. اما لازم است بگویم تیم جدید قوه قضائیه، به صورت جدی سراغ این قضات هم رفته است. من خبر دارم که سراغ بعضی از وابستگان به حوزههای فساد در قشر قضات رفتهاند و پروندههای بزرگی در این حوزه در حال پیگیری است.
ما امیدواریم. اما هیچ تضمینی نیست که هر زمان این قوه بخواهد با فسادی برخورد کند، جواب دهند که چرا با عناصر فساد خودت برخورد نمیکنی. این احتمال همیشه وجود دارد. اما اینکه چقدر ریاست جدید قوه قضائیه بتواند در این راه مقاوم باشد و موفق، برایم مبهم است. زیرا کم کم مصلحتسنجیها، ضرورتسازیها از راه خواهد رسید که بله! با فلان مقام برخورد نشود به این دلیل که بین قوا اختلاف میافتد. از سوی برخی مقامات فرا رو به جلو انجام میگیرد، دست به تخریب قوه قضائیه میزنند، این قوه هم یقیناً آسیبپذیر خواهد شد. این کاری است که هم در گذشته انجام شده و هم اکنون نیز به شدت در حال پیگیری است.
* سؤال دیگر من در خصوص مباحث اخیر و اخباری است که در خصوص مفاسد اقتصادی معاون اول رییسجمهور مطرح است. فکر میکنم زیاد مایل نباشید به صورت مستقیم در این خصوص صحبت کنید. امروز برخی معتقدند تا قبل از اینکه اتهامی در دادگاه ثابت نشده، نباید آن را علنی و رسانهای کرد، از سوی دیگر برخی، این عقیده را در تضاد با وظیفه نمایندگی مجلس مبنی بر نظارت بر امور و وکالت مردم عنوان میکنند. حال میخواهم نظر شما را صریحاً در این خصوص بدانم، خصوصاً که جنابعالی از مسائل تخصصی قوانین آگاه هستید.
** اینکه تا وقتی کسی محکوم نشده، نباید اتهام او را علنی کرد یک اصل درست و قانونی است. فلذا قانون تصویب شده هم براساس همین قاعده اخلاقی است که قبل از اثبات اتهام، درست نیست که با آبروی کسی بازی کرد. اگر این اصل قانونی نباشد، هر کسی به خود اجازه خواهد داد دیگری را متهم به انجام جرمی کند و حیثیت او را در جامعه خدشهدار کند.
از سوی دیگر این اصل قانونی تعارضی هم با وظیفه نمایندگی، نمایندگان مجلس دارد. ما طبق اصول مختلف قانون اساسی وظایف مختلفی بر عهده داریم که انجام میدهیم مثل تحقیق و تفحص، سوال و... حالا اگر بخواهیم این وظایف را انجام دهیم آیا فقط باید به صورت کلی حرف بزنیم؟ در «کلی حرف زدن» که به کسی بر نمیخورد و کسی مورد خطاب قرار نخواهد گرفت؛
اولا باید از قوه قضائیه بخواهیم که با فساد برخورد کند و از او مطالبه کنیم که این برخورد جدی باشد. حال اگر قوه قضائیه به وظیفهاش عمل نکند، یا فشار بر قوه قضائیه باشد و نگذارند که به وظیفهاش عمل کند، نماینده مجلس موظف است که به قوه قضائیه هشدار دهد. منتها در اینجا هشدار دهد. منتها در اینجا منع قانونی وجود دارد. این منع قانونی هم توجیه و جواب دارد. به نظر من در این موارد مهم باید قانون اصلاح شود. قانون کنونی گفته است کسی آمد اتهامی را علنی کرد، در حکم مفتری است. این یک حکم کلی است و تعارضش را با وظیفه نمایندگی نمایندگان ذکر نکرده است.
به نظر باید قانون اینگونه اصلاح شود که بر مصونیت ذکر شده برای نمایندگان در قانون اساسی، تشریح شود مصونیت یعنی چه؟ اگر یک نماینده مجلس به نظر عقلای این مملکت حرفی میزند و حرفش هم سیاسی نیست و حرفی است از روی دلسوزی؛ و میخواهد که بستر اجرای عدالت در جامعه ایجاد شود، آیا این نماینده باید به جرم افترا محکوم شود؟ البته طبق قانون مجازات اسلامی کسی که اتهامی را به دیگری نسبت میدهد در صورتی مفتری محسوب میشود که نتواند صحت آن اتهامات را در دادگاه ثابت کند. بنظر میرسد در پروندههای مفاسد اقتصادی اگر کسی اتهامی را بر اساس پرونده قضایی علنی کرد ابتدا باید به پرونده متهم به فساد اقتصادی رسیدگی شود اگر آن فرد محکوم شد که دیگر جایی برای محاکمه افشاکننده باقی نمیماند و اگر متهم تبرئه شد در این صورت افشاکننده باید به اتهام افترا مورد محاکمه قرار گیرد.
* آقای دهقان با توجه به گذشت حدود دو سال از عمر مجلس هشتم، ارزیابی جنابعالی از دو سال ابتدایی مجلس هفتم و هشتم چگونه است؟
** مقایسه بین مجلس هفتم و هشتم از لحاظ کارآیی و انجام وظایف، کار سختی است. چون باید آمار و ارقام و گزارشهایی از عملکرد هر دو در دست باشد تا بتوان منصفانه در این خصوص سخن گفت. مجلس هفتم با روحیه انقلابیتری تشکیل شد. بعد از مجلس ششم و فضای مخالفت با نظام که در مجلس ششم به وجود آمد، ورودیهای مجلس هفتم روحیه متفاوت و انقلابی داشتند و البته روحیه ضد فساد؛ که به نظرم این روحیه در مجلس هفتم بسیار قوی بود نتایج این روحیه ضد فساد را میتوان در طرح مسائلی همچون تصویب طرح اعلام اسامی مفسدان اقتصادی، تصویب قانون رسیدگی به اموال مسئولین، لایحه ارتقای سلامت نظام اداری و مبارزه با فساد در مجلس هفتم مشاهده نمود. حالا این یا از روحیه شخصی نمایندگان بود یا تدبیر هیاترئیسه مجلس هفتم یا هر دلیل دیگری که باعث میشد این روحیه انقلابی و ضد فسادی که گفتم قویتر و برجستهتر باشد.
از سوی دیگر در مجلس هفتم تعامل مجلس با دولت به خاطر روحیات شخص آقای حداد، بهتر و نرمتر بود که این هم البته انتقادات نمایندگان را در پی داشت. آقای حداد در آن زمان، علیرغم نظر خیلی از نمایندگان، خودش را به خاطر وحدت قوا و به خاطر حفظ آرامش در جامعه فدا میکرد تا در جامعه القای اختلاف بین قوا مخصوصاً مجلس و دولت به وجود نیاید و الا ایشان روحیه تهاجمی و اصراری خود را از ابتدا تا امروز داشته و دارد و در نهایت هم تمایل دارد که حرف آخر، حرف خودشان باشد .
توجه کنید تاکنون مهمترین قانونی که در مجلس هشتم تا الان به تصویب رساندهایم، قانون هدفمند کردن یارانههاست که تا امروز چقدر اختلاف وجود داشته است بین دولت و مجلس. اما در مجلس هفتم کم نبود از این قوانین که به تصویب هم رسید. لایحه مدیریت خدمات کشوری، قانون اجرای سیاستهای اصل 44، قانون مدیریت مصرف سوخت و تبصره 13 و سهمیهبندی بنزین که اتفاقاً آقای احمدینژاد خیلی تند با مجلس صحبت کرد و معتقد بود که مجلس با این قانون میخواهد دولت را ساقط کند.
اما از سوی دیگر مجلس فقط کوتاه میآمد که این برای جامعه خیلی خوب بود اما برای داخل مجلس و جو عمومی نمایندگان زیاد قابل پسند نبود و نمایندگان احساس میکردند که دولت دارد آنها را تحقیر میکند و شان مجلس را نگه نمیدارد. به خاطر همین نسبت به آقای حداد انتقادهای جدی وارد بود. آقای حدادی هم با علم به همه این مسائل و ناراحتیها شاید به خاطر مصالح بزرگتر یا روحیه خودشان، این انتقادات را به جان میخرید. لذا ما در مجلس هفتم چندین طرح و لایحه بسیار مهم را به تصویب رساندیم که کلیدی بود و حتی بسترهای همین قانون هدفمند کردن یارانهها در مجلس هفتم فراهم شد، که دوران بررسی و تصویب هر کدام از آن قوانین میتوانست دلیل باشد برای درگیری بین مجلس و دولت. اما به هر دلیل این اختلافات به حداقل رسید.
در عین حال، اینها به معنی این نیست که مجلس هشتم در قضیه تعامل با دلت مقصر است، اما معتقدم مجلس هشتم نتوانست فداکاری که مجلس هفتم در قبال دولت و نظام انجام داد را، تا به امروز انجام دهد. فلذا میبینید که در همین یک لایحه که هنوز به اجرا در نیامده، این قدر اختلاف وجود دارد که بخشی از آن مربوط به روحیات خاص آقای احمدینژاد است و بخشی هم اینکه در مجلس هشتم دیگر امکان فداکاری بیشتر وجود ندارد.
* آیا آقای لاریجانی بخاطر اینکه مورد تعرض نمایندگان قرار نگیرد فداکاری نمیکند؟
** ایشان هم بخواهند، نمایندگان چنین اجازهای را نخواهند داد. اکثر نمایندگان تمایل ندارند رئیس و هیاترئیسه مجلس با آن روحیه فداکاری در برابر دولت تعامل نمایند و حتی شاید عکس آن روحیه را از ریاست مجلس تقاضا داشته باشند. به این معنا که مجلس از شان و شوونات خودش صیانت کند.
* به نظر شما میارزید که فداکاری از سوی هیاترئیسه و ریاست مجلس باشد و عزت مجلس به آن معنای مورد نظر نمایندگان کمی هم خدشهدار شود اما طرحهای مهمی که شما به آن اشاره کردید تصویب شود؟
** به نظرم باید به صورت مصداقی وارد شویم و ببینیم مصالح نظام چه حکم میکند. زیرا مجلس و دولت در هر حال باید خود را فدایی نظام و ملت تلقی کنند.
تعاملها و فداکاریها باید به اندازهای باشد که دولت هم از طرف مقابل رعایت کند. واقعاً دولت رعایت نمیکند. نه در مجلس هفتم رعایت میکرد و نه در مجلس هشتم. ما از سویی قانون تصویب میکنیم که میبینیم دولت به هر دلیلی ایرادهایی را به قانون تصویب شده وارد میکند و در نهایت هم مینویسد این قانون قابل اجرا نیست یا اشکال دارد.
در حالی که قانون تصویب شده، مراحل خاص خودش را طی کرده و کارشناسان نظرشان را مطرح کردهاند. حالا اگر ایرادی هم دارد در یک فضای صمیمانه و دوستانه باید حل شود اما میبینیم که همه اینها به تریبون عمومی کشیده میشود و افکار عمومی را هم تحت تاثیر قرار میدهد. انی موارد در مجلس هفتم هم بود، با این تفاوت که مجلس هفتم تحمل میکرد اما مجلس هشتم دلیلی برای تحمل نمیبیند.
* فکر میکنم در جلسه اخیر مسئولان نظام، جنابعالی هم به عنوان عضوی از هیاترئیسه حضور داشتید، یکی از مباحثی که رهبری در آن جلسه مطرح فرمودند این بود که اولا فضای همکاری و همدلی بین دولت و مجلس باید تشدید شود و از سوی دیگر قانون اجرا شود. به نظر شما در فضای سیاسی کنونی کشورمان سخنان رهبری بر کدام یک از قوا تاکید داشت؟
** بیانات مقام معظم رهبری که روشن بود. اولاً ایشان تاکید داشت که مجلس باید کمک حال دولت باشد و دولت را در اجرای قوانین کمک کند. اما ایشان جملهای هم فرمود که کسی حق ندارد کاروان حرکت را متوقف کند. کاروانی که هدفش مشخص است. با تمام اختلافاتی هم که وجود دارد، نباید کار به اینجا برسد که کسی بیاید مرکب را بکشد و بگوید که من حرکت نمیکنم. یا زا راه دیگری میآیم و یا اصلا نمیروم. به نظرم این بخش از سخنان رهبری، مخاطبش دولت بود. دولت حق ندارد بگوید من قانون را اجرا نمیکنم. از این راه نمیروم.
* به هر حال دولت هم برای عدم اجرای این قانون که مشخصاً هم هدفمندی یارانههاست، دلیل و توجیهاتی دارد.
** در نظر بگیرید که مجلس هم کارشناسانی دارد. کارشناسان دلایل دولت را قابل قبول نمیدانند. مجلس همه چیزش که سیاسی نیست، بخشهای تخصصی هم وجود دارد. مثلا آقای مصباحیمقدم که همه میدانند در عرصه سیاسی با تمام وجود از دولت حمایت کرد، یا همین آقای نادران که الان میگویند مخالف دولت است، محکم و جدی از آقای احمدینژاد حمایت میکرد و الان هم اذعان دارند که اگر همان شرایط باشدباز هم از آقای احمدینژاد حمایت خواهد کرد. همین عزیزان، آیا میتوانند ساکت باشند و بگویند که من تخصصیام بیان نمیکنم؟ یا آقای توکلی که وقتی در جلسه غیر علنی صحبت کرد، صریحاً گفت که «آقای احمدینژاد! فکر نکن ما دشمن توییم. نه، ما خیرخواه توییم.» ایشان تاکید میکرد که من هر وقت به زیارت میروم اول برای موفقیت دولت و آقای احمدینژاد دعا میکنم.»
حرف مجلس در خصوص این قانون به صورت خلاصه این است که ما از دولت خواستیم در اجرای قانون کمی احتیاط کند. سه ماه، چهار ماه، اجرا کند. شش ماه اجرا کند. اگر دید مشکلی پیش نمیآید. دیگر حرفی باقی نمیماند. روی اصل اجرای قانون که کسی بحث ندارد همه متفق القولیم که این قانون باید اجرا شود. مجلس از دولت احتیاط میخواهد، دولت میگوید به من اطمینان کنید. دوستان مجلس جواب دادند که ما اطمینان داریم اما اینجا محل اطمینان نیست محل استدلال است. استدلال بیاورید برای چهل هزار میلیارد تومان. استدلال مجلس این است اگر یک یک باره گازوئیل را از 16 تومان به 400 تومان افزایش دادید، چه تضمینی میدهید که فردا کامیونداران، خاموش نکنند. اگر این اتفاق افتاد و اعتصاب کردند، شما عقبنشینی میکنید یا نمیکنید؟ تجربه نشان داده که شما خیلی زود هم عقبنشینی میکنید. مثلاً طلافروشی اصفهان. 4 تا طلافروش اعتراض کردند شما اجرای قانون ارزش افزوده را متوقف کردید؛ اقدامی که خلاف قانون بود.
مثلاً الان 5 درصد مردم پول برق را پرداخت نمیکنند حال وقتی قیمت برق به یکباره 5 یا 6 برابر شد و این 5 درصد به 30 ردصد افزایش پیدا کرد، شما چه میکنید؟ میخواهید برقشان را قطع کنید؟ تبعات اجتماعی این کار را چگونه حل میکنید؟ اگر برق را هم قطع نکنید، هزینه برق را از کجا میخواهید بگیرید؟
* به نظر مجلس در این 20 هزار میلیارد تومان که مصوبه کنونی و نهایی است، این تبعات کمتر است؟
** تبعات خیلی کمتر است، اما حتی باز هم تبعات دارد. ما میگوییم وقتی هوا گرگ و میش است. با احتیاط حرکت کنید.
* کمی از بحث هدفمند کردن یارانهها فاصله بگیریم. بحث قابل توجهی که در خصوص مجلس هشتم مطرح است نحوه روابط اصولگرایان با یکدیگر میباشد. شاهدیم که در این مجلس همیشه حاشیههایی در خصوص تعاملات درون گروهی اصولگرایان که در قالب فراکسیون اکثریت مجلس است، وجود داشته و تا هفتههای قبل نیز در قالب مسائلی چون سایت فراکسیون و بیانیههای صادر شده در ایام نوروز تداوم یافته است. تحلیل جنابعالی از این فراز و فرودهای تفکر اصولگرایی در مجلس چیست؟
** این یک واقعیت است و باید قبول کنیم که اصولگرایی حزب نیست، یک تفکر است. از سویی اختلافنظر میان منتسبان و حامیان این تفکر هم اسلهاست که پذیرفته شده است. از زمان انتخابات ریاست جمهوری نهم، چند جریان مختلف اصولگرا در کاندیداهای مختلف خود را متجلی کردند و حداقل سه جریان در تفکر اصولگرایی به وجود آمد.
از سویی همین تفکر به نظرم مجلسرا مدبرانه اداره کرد و مجلس هشتم هم با حفظ آن سلایقی کهبین اعضاء وجود دارد، با اکثریت تفکر اصولگرایی تشکیل شد. در انتخابات دهم ریاست جمهوری و انتخاب آقای احمدینژاد اصولگرایان بیش از گذشته متحد شدند و غیر از یک جریانی که نتوانست به خوبی تشخیص دهد و تصمیم بگیرد، بقیه جریانهای اصولگرا در این موضوع یک دست شدند. به ویژه جریان حامی دولت، جریان تحول خواهان و ایثارگران و جمعیت رهپویان. که چندین ماه قبل از انتخابات محکم و قاطعانه از آقای احمدینژاد حمایت کردند.
بالاخره جریانی هم وجود داشت که کمی کندتر حمایت حرکت میکرد که یا نیامدند یا تمایل به حمایت صریح نداشتند که این را مشخصاً میتوان در جریان سنتی اصولگرایان خلاصه کرد. البته جریان سنتی اصولگرایان هم عمدتاً آمدند و بدنه هم از احمدینژاد حمایت کرد اما سران آن مثل آقای ناطق و بعضی شخصیتهای دیگر یا دچار تردید بودند و یا معتقد نبودند که ایشان باید رییسجمهور شود و حتی بعضی عقیده داشتند هر کسی باشد غیر از ایشان. البته تذکر بدهم که بدنه از این تفکر خیلی حمایت نکرد. مثلاً در شهرستانها و استانهای دیگر عمدتاً جریان سنتی اصولگرایان هم به سمت آقای احمدینژاد متمایل شدند به جز تعداد قلیلی که نتوانستند خودشان را توجیه کنند.
حالا امروز در فضای کنونی به نظر بسترهای وحدت جریان اصولگرایی بیش از گذشته فراهم است. به این معنا که اصولگرایان در عین حالی که اختلاف سلایق دارند ونباید تندبادهای سیاسی و حوادث اخیر، اصل وحدت اصولگرایان در کلان را دچار خدشه کند.
این استراتژی اصلی است که باید حفظ شود و همه منتسبان به اصولگرایی باید به این اصل وحدت با وجود اختلاف سلایق پایبند باشند. البته ممکن است بعضی رفتارها مورد پسند من اصولگرا هم نباشد و قبول هم نداشتهباشم یا در خصوص برخی مواضع، انتقاد داشته باشم. اما این دلیل نمیشود که به خاطر آن مواضع و اختلاف سلایق، در مقابل بخشی از اصولگرایان موضعگیری سرسخت کنم. همچنین تا جایی که ممکن است باید رفتارهای اصولگرایان مجلس، چه حامیان دولت، چه جریان سنتی و چه تحولخواه را حمل بر صحت کنیم و در بخشهایی که در بین اصولگرایان اختلاف ایجاد میکند، ورود پیدا نکنیم الا مواردی که فساد باشد. این دیگر طبیعتا باید خط قرمز همه اصولگرایان باشد. یعنی اگر کسی از اصولگرایان نزدیکترین فرد به او، دچار فساد شد دیگر نباید به او تعصب داشته باشیم. آنجا باید موضع گرفت.
* دقیقاً یکی از همین اختلاف مواضع برمیگردد به حاشیههایی که در حوزه نمایندگان یا جریان نزدیک به آقای لاریجانی وجود دارد. هنوز هم انتقادهایی به نحوه مدیریت و عملکرد این عزیزان در دوران حوادث پس از انتخابات وجود دارد. به هر حال معتقدند این جریان پیش از آنکه بخواهد داعیهدار اصولگرایی باشد، بیشتر به فکر دغدغههای جناح رقیب یعنی اصلاحطلبان است نظر شما چیست؟
** در خصوص آقای لاریجانی باید بگویم ایشان تا امروز در سخنانی که در خصوص دوم خرداد و اصلاحطلبان بیان کردهاند، مرزبندی داشتهاند. اما در خصوص حوادث بعد از انتخابات، دیدگاهی در این طیف از اصولگرایان مجلس حاکم بود مبنی بر اینکه جریان دوم خرداد و اصلاحطلب جریانی شکست خورده و سران آن نیز حذف شده است؛ بنابر این بدنه این جبهه را باید جذب خود کرد. من شخصاً بحث آقای لاریجانی را مطرح نمیکنم. این دیدگاه در برخی از اصولگرایان سنتی مجلس وجود داشت.
البته در این مورد تأمل زیادی باید کرد و ممکن است که نظر من هم چیزی متفاوت از این نظر هم باشد. نظر ما جذب حداکثری است اما یقیناً در عرصه سیاسی نباید سادهاندیشی کرد. باز هم تأکید دارم که این تحلیل در خصوص آقای لاریجانی نیست.
* صحبت از اصلاحطلبان شد! سوالی که اینجا میتوان مطرح کرد این است با توجه به تحرکات اصلاحطلبان برای انتخابات شوراها و عزم جدی این جریان سیاسی جهت بازآفرینی توان خود، چه آیندهای را برای این گروه سیاسی متصور هستید؟
** در این مورد باید شقوق مختلفی را مورد واکاوی قرار داد. آن اصلاحطلبی که در چند سال اخیر آمد و در برابر نظام ایستاد و بویژه در مجلس ششم معارضه خود را با نظام شروع کرد و ادامه داد تا انتخابات ریاست جمهوری دهم، این اصلاحطلبی به نظرم دیگر شکست خورده است. زیرا هیچ تجانسی با انقلاب اسلامی نداشت و طبیعی هم بود که باید شکست بخورد و شکست هم خورد. مطمئنا احیای آن اصلاحطلبی، در قالب تلاشهایی از سوی برخی اصلاحطلبان شکست خورده و در حاشیه، تداوم خواهد یافت که نمیشود به این تلاشها بیتفاوت ماند و بگوییم که دیگر خبری نیست.
اما بخشی از بدنه اصلاحطلبان و بخشی از سران اصلاحطلبان که در واقع که در واقع به تدریج از جریان منحرف اصلاحطلب جدا شده بودند، اینها در آینده و به مرور خودشان را با نظام هماهنگ میکنند و می خواهند در چارچوب نظام حرکت کنند. حالا برخی صادقانه این کار را میکنند و برخی هم از روی اجبار. این گروه برای ادامه کار دو راه خواهند داشت؛ یک راه این است که به صورت مستقل بیایند و با پرچم اصلاحطلبی نوین آن جریان بدنه غیر منحرف را هم با خود همراه کنند و در عرصههای سیاسی و انتخاباتی حضوری فعال داشته باشند، که یا رای میآورند یا شکست میخورند.
بخشی دیگر از همین اصلاحطلبان ممکن است صلاح کار را در این ببیند که دیگر با آن جریان و اسامی و عناوین خود را پیوند نزنند و با جریان و نحلهای از اصولگرایان که اتفاقاً چراغ سبزهایی هم به اصلاحطلبان نشان داده، همراه و همقدم شوند و در انتخاباتها و مبارزات سیاسی در پوشش اصولگرایی حضور داشته باشند و از این راه امتیازهایی را هم متوجه خود کنند.
* با توجه به عضویت جنابعالی در کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس، بحث محاکمه سران فتنه به نتیجه رسیده است؟
** به نظر من قوه قضائیه از ابتدای حضور آیتالله صادق لاریجانی تاکنون خیلی مدبرانه نسبت به سران فتنه برخورد کرد. این فشارهایی که برخی از مطبوعات به قوه قضائیه وارد میکردند که چرا اینها را دستگیر نمیکنید و دارید مسامحه میکنید، اینها فشارهای بیمورد بود. اگر چه این اعتراضها از روی احساس مثبت و از روی دلسوزی بود و شاید هم وظیفهشان بود که این اعتراضها را انجام دهند اما واقعاً تا این حد نباید باشد که ما قوه قضائیه را متهم کنیم که چرا با اینها برخورد نکردید و حالا که برخورد نشد پس مسامحه شده است. این عدم برخورد و دستگیری سران فتنه، یک رفتار مدبرانه بود که قوه قضائیه با استعانت از سیاستهای نظام و مسئولان ارشد نظام آن را اجرایی کرد.
اصلاحطلبان همه تلاش خود را انجام میدادند که 9 در به وجود نیاید. اما 9 دی برخلاف خواست آنها، نماد محاکمه سران فتنه در افکار عمومی شد. یا 22 بهمن سال قبل باز هم نماد محاکمه سران فتنه بود. به نظرم قبل از این که این آقایان بخواهند در محکمه قضایی، محاکمه شوند، در محکمه افکار عمومی محاکمه شدند. پس نتیجه میگیریم که نظام خوب مدیریت کرد.
فکر میکنید سخت بود برای نظام که بخواهد این آقایان را دستگیر کند؟ مگر وقتی بقیه را گرفتند، مشکلی برای نظام به وجود آمد. به راحتی میتوانستند سران فتنه را هم دستگیر و یک شب هم زندانی کنند. شما دیدید که یک شب بعد از 30 خرداد، تعداد زیادی از سران و شخصیتهای مطرح اصلاحطلب دستگیر شدند. نظام از دستگیری موسوی و کروبی عاجز نبود، نمیخواهم بگویم که قوه قضائیه در این قضایا به صورت مطلق خوب کار کرد و بدون اشتباه بود. نه خیر. اشکالاتی هم وجود داشت اما تصمیمها در قوه قضائیه در یک فرآیند خوب و منطبق با مصالح نظام گرفته شد.
از سوی دیگر هیچکدام از مدیران و مسئولان ارشد قوه قضائیه هم مخالف دستگیری سران فتنه نبودند. من به صورت موردی مسئولان را میشناسم که با دستگیری این آقایان موافق بودند اما تصمیم لحاظ شده از سوی نظام چیز دیگری بود. لذا برخورد به نظرم مدبرانه بوده و از امروز به بعد هم هر جا لازم باشد قوه قضائیه این آقایان را احضار و مورد بازخواست قرار دهد، منعی نخواهد داشت.
* نظر شما را تا حدودی قبول دارم اما نکتهای که این جا مطرح است، اینکه وقتی این به اصطلاح شما "برخورد مدبرانه" ارائه و توصیه میشود، این ذهنیت به وجود میآید که نظام مخصوصاً قوه قضائیه ضمن چشمپوشی از تمام آسیبهایی که سران فتنه متوجه نظام کردهاند، نوعی تسامح را در برابر این افراد در پیش گرفته است.
** بله وقتی برخی از نشریات و اشخاص از واژه مسامحه استفاده کرده و آن را در بوق و کرنا کنند، یقیناً مردم هم فکر میکنند مسامحه شده است. مسامحهای در کار نبوده است.
* ادامهاش چطور؟ مسامحه نیست؟
** نه خیر. مسامحه نیست. هر وقت مصلحت باشد اینها دستگیر و محاکمه صورت خواهد گرفت. مگر شما نمیخواهید نظام در این مسأله قدرتمند باشد و از این بحران خارج شود که بحمدالله خارج هم شد. ما همین را میخواستیم دیگر.
* یعنی شما معتقدی دستگیری و محاکمه سران فتنه میتواند بحرانزا باشد؟
** اینجا بحث بحران نیست. همانطور که اکثریت اینها را گرفتند هیچ بحرانی بوجود نیامد اگر این چند نفر دیگر را هم میگرفتند بحرانی بحرانی ایجاد نمیشد اما ممکن بود تعدادی از افراد فاقد بصیرت را از نظام جدا کند و ممکن بود اینها را در چشم جمعی از مردم قهرمان سازد. و بعد 22 بهمن که با این عظمت در کشور برگزار شد یا 9 دی، اگر سران فتنه در زندان میبودند، یقیناً میگفتند که ببینید اینها نبودند و این جمعیت انقلابی آمد، اگر بودند اینطور نمیشد. نه خیر. اتفاقاً این آقایان بودند و تلاش هم کردند اما ملت جوابشان را به خوبی داد. با این حساب ضمن اینکه در افکار عمومی محاکمه شده و جایی هم ندارند، حتی کسانی که حاضر بودند به این آقایان رأی هم بدهند از سران فتنه منزجر شدهاند مگر بخش اندکی ضد انقلاب.