گروه بینالملل، احمد تشکر: ایران معاهده NPT را در سال 1970 میلادی امضا کرده است و به همین دلیل بهرهگیری از فناوری هستهای برای مقاصد صلحآمیز طبق ماده 4 این معاهده از 34 سال پیش جزء حقوق ما شناخته میشود. ولی به سبب ناتوانی دولتهای وقت و تسلط بیگانگان بر رژیم پیشین به مرحله اجرا نرسید. به دنبال تنظیم برنامهای مدون به سال 1354 در خصوص تأسیس برق هستهای در یک پروسه 20 ساله (تا سال 1374) ایران و شرکت زیمنس آلمان به منظور ساخت یک نیروگاه اتمی در بوشهر و یک نیروگاه در منطقه دارخوین توسط کشور فرانسه وارد مذاکره میشوند و قراردادهایی با این دو کشور امضا میگردد که ساختمان نیروگاه بوشهر باحدود 60 درصد پیشرفت فیزیکی متوقف میشود. طبق اسناد مربوطه تجهیزات و سوخت فراوانی برای فاز اول نیروگاه بوشهر در آلمان ساخته شده بود که هرگز به ایران تحویل ندادند. آلمانیها پس از پیروزی انقلاب در سال 1361 اعلام میکنند که حاضر نیستند ساخت نیروگاه بوشهر را ادامه دهند و توجیه آنها این بود که مکان پروژه در منطقه جنگی واقع شده و از آن به بعد مذاکرات ایران و آلمان در این زمینه هیچ نتیجهای نداشته است. با توجه به این که طبق قراردادهای منعقده بین ایران و آلمان در صورت فسخ یک جانبه قرارداد طرف مقابل باید غرامت پرداخت کند و آلمانیها (شرکت زیمنس) عملا از انجام تعهدات خود سر باز زدند ولی خسارت وارده را تاکنون به ایران نپرداختهاند.
همچنین در سال 1372 قرارداد ساخت دو نیروگاه تحقیقاتی 300 مگاواتی با کشور چین امضا شد و چینیها متعهد شدند برای تأمین مواد اولیه سوخت این نیروگاه پروژه UCF اصفهان را بسازند. متأسفانه قرارداد UCF به دلایل نامعلومی در سال 75 از طرف این کشور فسخ شد.
مبلغ این قرارداد 110 میلیون دلار بود که 50 درصد آن به چینیها پرداخت شده بود. البته اصل این مبلغ به اضافه 17 میلیون دلار خسارت از چین گرفته شد. لازم به ذکر است که قرار بود چینیها UCF اصفهان را در مدت 11 سال (72 تا 83) تحویل دهند ولی دانشمندان داخلی آن را حدود 4 سال تمام کردند و در شهریور سال قبل به بهرهبرداری رسید! در این برهه از زمان بود که دانشآموختگان میهن عزیزمان با حمایت مسئولان کشور و حمایت و تشویق مستقیم مقام معظم رهبری مصمم به ایستادن بر بنیادهای علمی و تخصصی خود شدند و کار را تقریبا از سال 1379 آغاز کردند؛ زمانی که هیچ کشوری حاضر به همکاری با ایران نبود و حتی تمایل به فروش نقشه و تجهیزات لازم و اساسی و در اختیار گذاشتن تکنولوژی این صنعت به ایران نداشتند، تا جایی که پایبند به همکاری در چارچوب NPT هم نبودند. اما با لطف پروردگار در مراحل نخست اقدامات هستهای ایران مواد اولیه در سال 82 تولید و به UCF اصفهان تزریق شد.
لکن شروع فعالیتهای هستهای ما همان و کارشکنیهای طرفهای غربی عضو آژانس در دور جدید همان. میتوان به نمونههایی از این کارشکنیها اشاره کرد که از آن جمله بهانهگیری آژانس انرژی اتمی ذیل بند 7 گزارش مدیر کل آژانس در سوم سپتامبر امسال میباشد. در قسمتی از این بند آمده است: همانطور که در مارس 2005 (خرداد 84) برای شورای حکام گزارش شد، ایران در اظهارات به موقع به آژانس در مورد فعالیتهای گودبرداری زیر زمینی که پیش از دسامبر 2004 در UCF اصفهان جریان دارد قصور کرده است.
در حالی که به گفته دکتر محمد سعیدی، معاون برنامهریزی و امور بینالملل سازمان انرژی اتمی ایران، در سال 2000 زمانی که تأسیسات UCF در اصفهان در حال خاکبرداری بود، آقای البرادعی از آن بازدید کرد و آنجا رسماً به وی گفتیم: ما میخواهیم در این مکان کارخانه UCF را که چینیها قرار بود بسازند و نساختند، احداث کنیم.
بنابراین آژانس نه تنها در سال 2004 بلکه چهار سال قبل از آن در جریان احداث این پروژه بوده و تاکنون هر زمان اراده کرده از آن بازدید نموده است و در حقیقت در گزارش مذکور سعی شده تا برای پاسخ به فشار غربیها موضوع را پیچیده کنند. از طرفی باید گفت اساساً طبق موافقتنامه پادمان لزومی نداشته است فعالیتهای تحقیقاتی در زمینه تولید سوخت را به آژانس اعلام کنند. لازم به توضیح است خروجی اصلی کارخانه UCF اصفهان یعنی گازU.F6ورودی اصلی تأسیسات نطنز میباشد و خروجی نطنز اورانیومی با یک درجهی غنای مشخص که میتواند به میلههای سوخت برای نیروگاههای اتمی تبدیل شود.
حال سؤال این است که اکنون در کجای این فرآیند سی ساله هستیم و سالها اعتمادسازی و تحمل تهمتها و مذاکرات صبورانه چقدر در روند اقدامات غربیها نسبت به ایران مؤثر بوده و تا چه حد حقوق ما را به رسمیت شناختهاند.
اکنون به جایی رسیدهایم که کار مجتمع غنیسازی نطنز از زمان امضای موافقتنامه سعدآباد در اکتبر 2003 به حال تعلیق در آمده است و سپس طبق توافقنامه پاریس در نوامبر 2004 تمام اقدامات ایران در زمینه ساخت قطعات و مونتاژ UCF فعالیت در نطنز، واردات مواد لازم از خارج به حالت تعلیق درآمده است و باز هم علیرغم هزینه و این همه فرصتهای از دست رفته و احتمالاً تحلیل یا عدم رشد کافی منابع انسانی ما باز هم بحث اعتمادسازی و قرار دادن شرط و شروط و به تعویق انداختن نتیجهگیری در مذاکرات شورای حکام و نیز تهدید ارجاع این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل سخن روز آژانس گردیده است. بهانه گرفتند که این آلودگی مربوط به قطعات وارداتی بوده که آن هم برای فروشندگان امکان آزمایش و تحویل سالم آنها نبوده است تا بالاخره صحت این اظهارات در گزارش یاد شده به تأیید مدیرکل رسید. اعلام کردند آژانس باید بداند که این قطعهها و مواد اولیه از کجا، چه زمان، توسط چه کسانی، در کدام کشور و به چه میزان به ایران فروخته و چگونه وارد میشود، همچنان که در گزارش مذکور هم آمده است. بهانهجویی بر سر این که واردات قطعات ماشینهای سانتریفیوژها و تأسیسات هستهای ممکن است استفاده چند منظوره در بخشهای نظامی و غیرنظامی داشته باشد - که طبعاً دارند - پس اطلاعات کامل در این رابطه به مدیر آژانس داده شود که داده شده است.
هر چند بسیاری از این قطعات اکنون به دست توانای شرکتهای داخلی و متخصصین ایرانی میتواند ساخته شود و در مدت کوتاهی به این مهم دست یافتهاند. گفتند که نام تمام اماکن مربوط به تأسیسات هستهای باید به آژانس اعلام گردد که در پی این درخواست مسئولان آژانس بسیاری از این اماکن و از جمله سایتهای لویزان، پارچین و کلاهدوز مورد بازدید قرار دادند و چیزی برخلاف روند مذاکرات و خارج از چارچوب NPT مشاهده نکردند، با این همه مرتب تهدید میکنند که امکان دارد پرونده هستهای ایران به شورای امنیت ارجاع شود و در نهایت بیانصافی تصریح میکنند که ایران باید از تمام فعالیتهای هستهای خود دست بکشد و این مدعیات در شرایطی مطرح میشود که امروزه آمریکا و اسرائیل از بزرگترین دارندگان کلاهکهای هستهای و بمبهای اتمی هستند و نیز کشورهای انگلیس، آلمان و فرانسه و بسیاری کشورهای دیگر مجهز به نیروگاههای پرقدرت اتمی میباشند.
حال باید گفت سادهاندیشی است اگر تصور شود که چنانچه ایران از احقاق حق خود در این رابطه کوتاه بیایند، غربیها روند تعادل و توازن را پیش میگیرند؛ زیرا تاکنون چنین حسن نیتی را نتوانستهاند ثابت کنند و قطعاً به وجود یک ایران اتمی رضایت نخواهند داد. همگان میدانند که فشار اصلی بر روی آژانس از سوی آمریکا و بعضی کشورهای غربی است.
آنها میخواهند با شناسایی واسطههای فروش قطعات و فناوری این صنعت با آنها برخورد کنند. آنان در این اندیشهاند که مکانهای حساس هستهای و نظامی ما را برای مقاصد شوم خود رصد کنند. غربیها و بالاخص آمریکا و انگلیس برآنند رقیبی برای آنها پیدا نشود.
آنها بر این عقیدهاند که اگر ایران اسلامی در این آزمایش و رزمایش بزرگ علمی سربلند و پیروز شود - که خواهد شد - حریف کشورهای دیگری که مقدمات کار را برای رسیدن به این فناوری تدارک دیدهاند نخواهند شد و به همین رو وابستگی ملتها به قدرتهای استکباری و یک جانبهنگر در زمینههای تولید انرژی، داروسازی و درمان، صنایع قطعهسازی و صنایع شیمیایی و دهها نوع تکنولوژی مرتبط با صنعت هستهای رو به افول خواهد رفت.
آنها عزم و اراده و توکل بر خدا و تکیه بر توان بومی دانشمندان و نخبگان ایرانی را در سالهای بعد از انقلاب و به خصوص چند سال اخیر دریافته و باور کردهاند و از چنین هماوردی در عرصه رقابت هراس دارند و به همین دلیل پیشرفت ایران اسلامی و وجود ملتی آزاد متکی بر قدرت و توان خویش را برنمیتابند. قصد دارند تا در یک پروسه بلند مدت، اندیشمندان و کارشناسان ایرانی را در موضع انفعال قرار دهند و آنها را نسبت به تصمیم و تعهدشان به ملت دلسرد و ناامید گردانند.
ولی زهی خیال باطل که فرهیختگان، مسئولان و ملت قهرمان و موحد ایران همانگونه که تاکنون در صحنههای مختلف نشان دادهاند هرگز زیر بار ظلم نخواهند رفت و به دور از هیاهو و تبلیغات سوء، هر آنچه به مصلحت و حکمت باشد به آن عمل خواهند کرد و نه تنها از حق خود در این مرحله عدول نخواهند کرد، بلکه به یاری پروردگار حقوق از دست رفته خویش را در آیندهای نه چندان دور از دنیای استکبار و زورمداران زمانه استیفا خواهند نمود. به امید آن روز.