صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۹  ، 
کد خبر : ۱۸۹۳۴۸

گزیده سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های 30آبان1389


بصیرت:  برخی روزنامه‌های امروز سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* تهران امروز

روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "جنگل تنهای تنهای گلستان "به قلم اکبر هاشمی آورده است:‏باوراینکه یک چوب کبریت می‌تواند میلیون‌ها هکتار جنگل را به آتش بکشد سهل‌تر از پذیرش آن است که یک بالگرد بتواند آتش 14 میلیون هکتار جنگل را خاموش کند.

شهریور سال 1386 فاطمه واعظ جوادی اگرچه حاضر نشد درمراسم رسمی رونمایی گشت هوایی محیط زیست، سوارکابین هواپیمای دونفره«جایروکوپتر» اسپانیایی شده و با آن چرخی در آسمان تهران بزند و ترجیح داد به اصرار عکاسان و در حضور آنان، فقط برای یادگاری چند فریمی عکس بگیرد.

آن روز واعظ خبر داد که مجموع بودجه سازمان متبوعش برای خرید بالگردهای گشت هوایی 700 میلیون تومان است و در پایان 4 سال مدیریتش هم بر این سازمان در پایان نامه ریاستش تنها به راه‌اندازی گشت هوایی در 5 استان و خریداری هواپیماهای 2 نفره اشاره کرد. اما چندی بعد خبر آمد که پنج فروند هواپیمای فوق سبک فجر (SAVANA ) استان‌های گیلان، خراسان رضوی و فارس به دلیل کارشناسی نبودن خریدها به شرکت‌های پیمانکار واگذار شد. بماند که در موردنحوه استفاده تفریحی از این هواپیماها هنوز هم پرونده‌هایی در سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات استان‌های مربوطه در حال رسیدگی است. انگار از مجموع هواپیمایی که برای یگان هوایی محیط زیست خریداری شده بود تنها«جایرو کوپتر» پایتخت نشین، خوش عاقبت بود. البته عاقبت بخیری این هواپیمای سبک هم سبک بود. شاید کمی بیشتر شاید هم کمی کمتر از یک سال و نیم است که آسمان محیط زیست استان تهران دیگر هواپیمایی ندارد. چه با استعفای تنها خلبان قراردادی این هواپیما آنهم به دلیل عدم پرداخت فاکتور 4 میلیون تومانی تعمیرات هواپیما، عملا پایتخت 14 میلیونی ایران هم بدون هواپیمایمحیط زیست ماند.

* ابتکار

روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "آزادی رهبرمخالفان برمه و پیام‌های آن برای کشورهای مرتجع منطقه "به قلم جاماسب محمدی بختیاری آورده است:‏ در هفته گذشته تحولی بزرگ در کشوری کوچک وشرقی رخ داد که این رخداد در صدر اخبار رسانه‌های جهان و مهمترین بحث سیاسی محافل خبری جهان بود.

"آنگ سن سوچی ازرهبران مخالف دولت برمه وبرنده جایزه صلح نوبل ازحصر خانگی آزاد شد. "

مسیر توسعه سیاسی کشور میانمار(برمه)پس از استقلال سیاسی از انگلستان وتشکیل جمهوری سوسیالیستی، باکودتای نظامیان وعدم اجرای قانون اساسی با بن بست مواجه شد.استقرار نظامیان وبسته شدن راه دموکراسی باعث انزوای بین المللی، عدم رشد وگسترش سواد آموزی، بسته شدن دانشگاهها وعدم توسعه شهرنشینی شد.با به وجود آمدن چنین شرایطی این کشور نتوانست همچون سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی راه ترقی را طی کند.

در مورد تبعات دیکتاتوری وپیامد دموکراسی قصد قلم فرسایی نداریم، چرا که تا کنون آنقدر مطالب در مورد این دو نگرش نگاشته و به رشته تحریر درآمده است که هم عموم مردم دنیا به این مسائل واقفند وهم نتیجه عملی این دو دیدگاه را در جای جای گستره این کره خاکی به عینه مشاهده کردند.در این مقال کوتاه هرچه که در ذم ونکوهش و یا تعریف وتمجید پیرامون این دو رویکرد متضاد وپارادوکسیکال وشیوه‌های حکمرانی آن گفته شود، اطاله ی کلامی بیش نیست.

آزادی خانم سن سوچی می‌تواند پیامی باشد برای کشورهای عربی مرتجع منطقه بعنوان مخالفان دموکراسی وتمام حکومت‌های تمامیت گرا وکسانیکه با عدم تمکین و توجه به رای وخواست ملت‌ها راه خودکامگی را در پیش می‌گیرند که نمی‌توان در مقابل خواست واراده عمومی وگسترش موج آزادی خواهی مقاومت کنند.آزادی رهبر مخالفان برمه واحیاء وشکل گیری دوباره آزادی خواهی درشرق آسیا توام با استقبال جامعه جهانی اعم ازرهبران کشورها وسازمانهای بین المللی تا رسانه‌ها ومطبوعات آزاد از این رخداد، از طرفی نشان دهنده گسترش موج آزادی خواهی درجهان واز طرفی پیامی می تواند واضح وآشکار برای حکومت‌های مرتجع منطقه ی عربی بخصوص کشورهایی چون مصر که برغم برخورداری از یک پیشینه تمدنی غنی وپربار، از برگزاری انتخابات آزاد سرباز می‌زند باشد که دیگر فصل انحصار طلبی وایجاد محدودیت بسر آمده است.ای بسا روزی که زمینه بروز بیداری ملتها ایجاد شود ودیگر کسی را یارای مخالفت ومقاومت در برابر آنها را نباشد.

علاوه برپیام‌های واضح وآشکار این تحول پیام‌های مستتری نیز در ضمیر این رخداد نهفته است که ما در نگرش به این مسئله موضوع را از زوایای دیگری پی می‌گیریم.

1-برای اولین بار رهبر یک جنبش تحول گرا با وجه کاریزماتیک وجذبه شخصی که از اعتبار وشهرت جهانی نیز برخوردار است، یک«زن» است.در بسیاری از کشورهای در حال توسعه قبل از آنکه موانع ساختاری پیش روی رشد زنان باشد موانع فرهنگی راه آنان را سد کرده است.این مسئله خود می‌تواند تلنگری باشد به زن شرقی و زنان کشورهای در حال توسعه که می‌توانند با امیدواری و رو به سوی آینده افقی روشن را در پیش روی خود داشته باشند.

2- دومین پیامد این رخداد این است که رژیم نظامی حاکم بر برمه با فشار جامعه جهانی وافکار عمومی تن به این مسئله داد واین خود جای امید واری است.با وقوع انقلاب در عرصه رسانه، گسترش شبکه‌های ارتباطی و غوغای تکنولوژی دیگر نمی‌توان جلوی رشد وتوسعه سیاسی شهروندان را گرفت. امروز بدنه اجتماعی کشورها وشهروندان جامعه جهانی خواهان آزادی، دموکراسی و حقوق بشر هستند.با آنکه کشور برمه و جامعه خواهان دموکراسی آن از یک سطح توسعه یافتگی سیاسی وفرهنگی مناسبی برخوردار نیست، در زمینه شهرنشینی و سواد آموزی وبسیاری دیگر از شاخص‌های توسعه همپای سایر کشورهای شرقی نیست، ولی در چنین وضعیت فلاکت بار اجتماعی سیاسی واقتصادی دیکتاتوری نظامی نمی‌تواند با نگه داشتن بیش از دوهزار انسان در زندان‌های خود و سرکوب مخالفان ثبات و آرامش در کشور ایجاد کند.زیرا که امنیت پادگانی امنیت پایداری نیست و نخواهد بود.

3-موضوع دیگری که می‌توان از دریچه ی آن به این تحول نگریست بحث مناقشه برانگیز توسعه سیاسی وتوسعه اقتصادی است که اولویت هر کدام از آن ورجحان یکی بر دیگری مهمترین نقطه ی بحث انگیز بین صاحب نظران است.توسعه سیاسی واقتصادی دو دست برای یک پیکر و دو بال برای یک پرواز هستند. بدون توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی بوجود نمی‌آید وبدون توسعه سیاسی توسعه اقتصادی با بن بست مواجه می‌شود.

پرداختن به توسعه سیاسی و رشد و گسترش تک ساحتی آن باعث بی ثباتی وچنان بی نظمی خواهد شد که یک دیکتاتوری ازدل چنین وضعیتی سربر می‌آورد. نمونه چنین الگویی را در کشور پاکستان شاهد هستیم که همیشه پس از یک دوره بی نظمی وخونریزی هر از چند گاهی شاهد یک کودتای نظامی هستیم.

با نگاهی گذرا به گذشته تاریخی برخی کشورهایی که از این مدل توسعه پیروی کردند وصرفاً برتوسعه اقتصادی تأکید ورزیدند، می‌توان گفت که موفقیتی به دست نیاوردند، حتی در کشورهایی که اراده جدی برای رشد و ترقی وجود داشت به دلیل عدم برخورداری از فضای باز سیاسی، توسعه اقتصادی نیز دچار چالش شد، زیراکه لازمه رشد اقتصادی ثبات سیاسی است. بدون ثبات سیاسی نمی‌توان زمینه سرمایه گذاری داخلی و خارجی را تضمین کرد.

دیکتاتوری نظامی برمه اگر بیش از این در برگزاری انتخابات آزاد تأخیر ورزد و در برابر " تغییر " مقاومت از خود نشان دهد، دیر یا زود فرو خواهد پاشید و ویرانه‌ای را از خود برجای خواهد گذاشت.

* جام جم

روزنامه جام جم در یادداشت خود با عنوان "حساب ویژه روی 17 طلا "به قلم حجت‌الله اکبرآبادی آورده است:‏کاروان ورزش ایران در هفته نخست بازی‌های آسیایی فراتر از انتظار ظاهر شد تا با 8 طلا جایگاه چهارم را تا پایان روز هشتم بازی‌ها برای خود حفظ کند. مقامی که تداوم آن مدال‌های طلای دیگری را از سوی کشتی‌گیران، کاراته‌کاها، دونده‌ها و بوکسورها می‌طلبد.

هرچند با توجه به روند پشت سر گذاشته شده، می‌توان روی مدال طلای رشته‌های فوتبال و والیبال نیز حساب کرد؛ اما منهای هر نتیجه‌ای که در پایان بازی‌های گوانگجو جلوی نام ایران ثبت شود، ورزشکاران ایران تا اینجا درخششی قابل توجه در رقابت‌ها داشته‌اند. نکته قابل توجه گسترده شدن دایره مدال‌آوری است که فشار را از شانه چند رشته خاص برداشته تا بویژه با ورود بانوان به این عرصه، موقعیت ورزش ایران در گوانگجو ارتقا پیدا کند.

مدال طلای خدیجه آزادپور در ووشو، سرفصلی تازه را در ورزش ایران گشود تا بانوان ووشوکار، تکواندوکار، تیرانداز و قایقران با کسب 9 مدال نقره و برنز دیگر (مجموع 10 مدال) سهم قابل توجهی را در ارتقای ورزش ایران در جدول مدالی بازی‌ها داشته باشند. باید یادآور شویم که در دور قبل بازی‌ها در دوحه 2006، سهم بانوان ایران از مدال‌آوری تنها در 2 برنز رشته تکواندو خلاصه شد تا با اقدامات خوب صورت گرفته در 4سال گذشته، موج تازه‌ای از مدال‌آوری در بین بانوان ورزشکار ایران ایجاد شود، آن هم با رعایت حجاب اسلامی که شرط اصلی حضور بانوان کشورمان در رقابت‌های بین‌المللی به حساب می‌آید. البته هنوز فرصت مدال‌آوری در رشته‌های دوومیدانی و کاراته برای بانوان کشورمان وجود دارد تا آنان به نوعی در فردای بازی‌های گوانگجو، مطالبات تازه‌ای را از مسوولان ورزش ایران داشته باشند.

با وجود درخشش بانوان، 2 رشته ووشو و تکواندو هریک با کسب 3 طلا و وزنه‌برداری و قایقرانی با یک طلا، 8 طلای ورزش ایران را تا پایان روز هشتم بازی‌ها تشکیل دادند تا از امروز و با آغاز رقابت‌های کشتی، طلاهای دیگری را نیز چشم انتظار باشیم. اگر همه چیز در کشتی مطابق انتظارها پیش برود و در رشته‌های فرنگی و آزاد حداقل 5 طلا و در رشته‌هایی چون کاراته، دوومیدانی و بوکس 4 طلا بگیریم (منهای دو طلایی که می‌توانیم در والیبال و فوتبال بگیریم) شمار مدال‌های طلای ایران در پایان بازی‌ها به عدد 17 خواهد رسید که به طور طبیعی اگر اتفاق غیرمنتظره‌ای روی ندهد، با همین تعداد طلا نیز می‌توانیم عنوان چهارمی بازی‌ها را از آن خود کنیم.

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "فرصتی برای فلسفه اسلامی " به قلم صالح اسکندری آورده است: سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد "یونسکو "، چندی پیش با انتشار بیانیه‌ای از انصراف خود در برگزاری کنگره روز جهانی فلسفه در ایران خبر داد. این اقدام شتابزده واکنشهای مختلفی را در محافل فلسفی داخل و خارج از کشور برانگیخت. روز جهانی فلسفه تاکنون در کشورهای مراکش، ترکیه، ایتالیا و روسیه برگزار شده است و با توجه به رایزنی‌های صورت گرفته از دوسال پیش، مقرر شده بود دوره هشتم کنگره بین‌المللی فلسفه 2010 در ایران برگزار شود. خانم ایرینا بوکووا، مدیر کل سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد در بیانیه خود اشاره‌ای به دلایل اصلی انصراف یونسکو از برگزاری این همایش در ایران نکرده و تنها آورده است: "شرایط لازم برای تضمین برگزاری بدون مشکل یک کنفرانس بین‌المللی متعلق به سازمان ملل در ایران فراهم نشده است. " بسیاری از تحلیلگران و فلسفه پژوهان بر این باورند این اقدام عجولانه، سیاست زده و در راستای پروژه منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران بوده و اعتبار علمی و اخلاقی یونسکو را جریحه دار کرده است.‏

سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد "یونسکو "، چندی پیش با انتشار بیانیه‌ای از انصراف خود در برگزاری کنگره روز جهانی فلسفه در ایران خبر داد. این اقدام شتابزده واکنشهای مختلفی را در محافل فلسفی داخل و خارج از کشور برانگیخت. روز جهانی فلسفه تاکنون در کشورهای مراکش، ترکیه، ایتالیا و روسیه برگزار شده است و با توجه به رایزنی‌های صورت گرفته از دوسال پیش، مقرر شده بود دوره هشتم کنگره بین‌المللی فلسفه 2010 در ایران برگزار شود. خانم ایرینا بوکووا، مدیر کل سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد در بیانیه خود اشاره‌ای به دلایل اصلی انصراف یونسکو از برگزاری این همایش در ایران نکرده و تنها آورده است: "شرایط لازم برای تضمین برگزاری بدون مشکل یک کنفرانس بین‌المللی متعلق به سازمان ملل در ایران فراهم نشده است. " بسیاری از تحلیلگران و فلسفه پژوهان بر این باورند این اقدام عجولانه، سیاست زده و در راستای پروژه منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران بوده و اعتبار علمی و اخلاقی یونسکو را جریحه دار کرده است.‏ اما به زعم راقم این سطور کناره گیری یونسکو از برگزاری همایش روز جهانی فلسفه در تهران علاوه بر جنبه های سیاسی حاوی نکات مبنایی دیگری است که واکاوی برخی از آنها در این وجیزه خالی از لطف نیست.‏ ‏1- ارزش فلسفه در جهان امروز بر هیچ کس پوشیده نیست. فلسفه، از تفکر بر خاسته است و به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه خدا، انسان و طبیعت می پردازد. فلسفه مبنی بر هستی شناسی می باشد چرا که معتقداست "تلاش اصلی فلسفه جهت شناخت هستی است " و لذا در پی آن است تا حقیقی ترین موجودات را شناسایی کند. اساسا علمی را که از احوال موجود مطلق، بحث می کند یا علمی که از احوال کلی وجود گفتگو می کند یا مجموعه قضایا و مسائلی که پیرامون موجود بما هو موجود مطرح می شود را فلسفه گویند. امروزه دیدگاه فلسفی حاکم بر جهان لیبرالیستی است. این نگاه فلسفی از سلول های جنینی زندگی اجتماعی یعنی خانواده تا نظم جهانی و مقوله امنیت در روابط بین الملل را در بر گرفته است و متکی بر نوعی نگاه عرفی بر بسیاری از ارزشها و دستاوردهای هزاران ساله بشری سایه افکنده است. صرف نظر از برخی پیشرفت های علمی بشر اما این فلسفه و نوع نگاه امانیستی آن به زندگی، میراثی عظیم از زشتی ها و پلشتی ها از خانواده گرفته تا روابط کشورها را به جا گذاشته است. در این تفلسف هم جنس بازان نیز یک خانواده هستند و جهان مادی چیزی نیست جز ملغمه ای از سکس،خشونت، جاه طلبی و خوی حیوانی انسان. خونریزی هایی که در این عصر مدرن رخ می دهد به مراتب بیشتر و زیانبارتر از اتفاقاتی است که در گذشته رخ می داد. ‏ مخلص کلام اینکه لیبرالیسم محصول تفکر انسانى است که از دین و خدا جدا شده است و می خواهد دنیا را با چشمان و فقط دیدگان خود بنگرد. این آتونومى لیبرالیستی نتیجه ای به جز سرخوردگی و احساس بیهودگی برای انسان نداشته است. در این پارادایم به یونسکو باید حق داد که اساسا ایران جای مناسبی برای برگزاری همایش جهانی این فلسفه و این نوع نگاه نباشد. 2- ایران پرچمدار فلسفه الهی مبتنی بر وحی و حضور و ظهور اندیشه و تفکر انبیاء و اولیاء الهی است. در این تفلسف نگاه انسانی سقفی برای تفکر نیست و افق وحی امکان بلندپروازی های متعالی را به انسان می دهد. جمهوری اسلامی ایران در حال ساخت یک جهان جدید مبتنی بر تفکر و فلسفه الهی جهانی بدون خشونت، بدون جاطلبی و خوی حیوانی؛ جهانی مملو از زیبایی، صلح، معنویت و انسان دوستی است . این جهان در مقابل جهان فلسفی و معرفتی غرب است و بدیهی است نهادهای غربی حاضر نیستند در زمین گفتمان فلسفی رقیب بازی کنند. آنها هر چقدر هم ژست فلسفی و اخلاقی به خود بگیرند اما جایی می رسد که دم خروس از گوشه جیب کت آنها بیرون بزند. کناره گیری یونسکو از برگزاری همایش روز جهانی فلسفه همان نقطه ای است که مرزهای جغرافیای فلسفی اسلامی و غربی نمایان می شود و به نظر می رسد این اتفاق فرصت مغتنمی برای قدرت‌نمایی و نمایش ویژگی های متمایز فلسفه ایرانی و اسلامی است. به عده و عده نباید نگریست و این وعده الهی است که کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابِرِینَ. 3- یکى از الزامات و اقتضائات پروژه جهانى سازی، تقسیم کار در دنیاى علم است. اگر در کشورهاى جنوب شرق آسیا و حتى کشورهاى عربى حاشیه خلیج فارس خبرى از علوم انسانى و فلسفه نیست اما اروپاى غربى و آمریکا خود را مسئول تولید نظام معنایی و معرفتی، علوم انسانى و ارائه مدل‌ها و روشهاى کاربردى مى‌دانند. تئورى‌هاى علوم انسانى که در غرب تولید مى‌شود متاسفانه در کشورهاى جهان دوم و سوم مورد آزمایش قرار مى‌گیرد. اگر ژاپنى‌ها و چینى‌ها مسئول تولید تکنولوژى‌هاى درجه 2 دنیا هستند، اما انحصار علوم استراتژیک همچون فناورى تولید سوخت هسته‌اى وانرژى‌هاى جایگزین در اختیار معدودى از کشورهاى غربى است. در واقع على‌رغم وجهه ظاهرالصلاح و جهان وطنى پروژه جهانى سازی، یک تبعیض علمى آشکار در این دهکده به اصطلاح جهانى وجود دارد که نمى‌توان به سادگى از آن گذشت. این مهم یک سئوال جدى در افکار عمومى کشور هاست که چرا ایرانی که خود مهد فلسفه است امروز از جانب یک نهاد فرهنگی و آموزشی در یونسکو این‌گونه مورد جفا و تبعیض واقع می شود. در حقیقت در تقسیم کار جهانى و ساختار علمى متصور در دهکده جهانى ایران نباید از به شریان تولید علم و فناورى‌هاى استراتژیک بهره ببرد. جهان سوم تنها شان مصرف کننده تولیدات علمى غرب را داراست و روزى اگر این شریان علمى قطع شود نبض جهان سوم هم خواهد ایستاد. امروزه اعتبار علوم وابسته به قلمرو فلسفه است و این اولین گام یک انقلاب علمی در کشورهای مختلف است.‏

* کیهان

روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "فلسطین در چند قدمی انتفاضه جدید " به قلم سعدالله زارعی آورده است:«مقاومت جدید در فلسطین شروع شده است، ما مقاومت قبل از ورود دایتون را به کنترل درآورده ایم اما اوضاع سرزمین های کرانه باختری، قدس و جنین نشان می دهد که ما با مقاومتی مواجه ایم که آن را نمی شناسیم.»

این بخشی از اظهارات یک مقام ارشد امنیتی اسرائیل است که در مجلس این رژیم مطرح شده است. «شالوم» در این گزارش با نگرانی از مسئولان رژیم صهیونیستی می خواهد که درباره طرح های محدودسازی فلسطینیان احتیاط را از دست ندهند و به اقدامات تشکیلات خودگردان در دستگیری فلسطینی ها و اعمال کنترل شدید بر مقاومت در کرانه باختری دلخوش نباشند چرا که ممکن است کار از همان نقطه ای که آنان آن را مطلوب به حساب می آورند، خراب شود.

یک بار مقاومت فلسطین تحت تاثیر طرح «دایتون»- فرستاده ویژه جرج بوش به فلسطین در سال 2002- دچار مشکلات عظیم داخلی شد. دایتون یک طرح چند ماده ای آورد که شامل پایان دادن به مقاومت فلسطین و انتفاضه دوم بود براساس یکی از مواد این طرح، نیروهای آمریکایی چندهزار نیروی تحت امر سلطه فلسطینی -تشکیلات خودگردان- را برای سرکوب انتفاضه و خلع سلاح مبارزان فلسطینی آموزش دادند و وارد عمل نمودند. از آن سال تا اوائل سال 2009 که جنگ 22 روزه در غزه اتفاق افتاد، درگیری فلسطینی-اسرائیلی به درگیری فلسطینی- فلسطینی تبدیل گردید. از این رهگذر پلیس محمود عباس در کرانه باختری روداردن حدود 2000 عضو جنبش جهاد اسلامی و حدود 8000 عضو جنبش حماس و حدود 2000 عضو سایر گروههای مبارز فلسطینی را بازداشت کرد که هنوز هم در بازداشت به سر می برند. بازداشت حدود 12000 فلسطینی تاثیر منفی قابل توجهی بر انتفاضه فلسطین داشت.

مشکل فلسطینی ها فقط این نبود که هزاران عضو فعال انتفاضه در بازداشت به سر می بردند بلکه مشکل این بود که فلسطینی شدن منازعه مانع برخورد جدی سازمانهای مقاومت با تشکیلاتی بود که اعضای آنان را به اسارت درآورده بود. فلسطینی نماهایی که با رژیم اشغالگر به اتحاد استراتژیکی و یا تاکتیکی رسیده بودند، مبارزان فلسطین را دشمن خویش می دانستند و در برخورد با آنان تردید نمی کردند ولی سازمانهای مقاومت، نمی خواستند مبارزه با رژیم اشغالگر را به «مبارزه با خائنین» تبدیل نمایند.

اما موضوعی که این روزها در فلسطین جریان دارد از بازداشت هزاران فلسطینی مبارز فراتر رفته و شکل خطرناک تری به خود گرفته است. دو هفته پیش محمود عباس رئیس سلطه فلسطینی با صراحت گفت: «اگر آقای نتانیاهو قانع شود که صلح یک ضرورت اسرائیلی است، ظرف یک هفته همه چیز حل و فصل می شود» بعضی خبرهای دیگر بیانگر آن است که تشکیلات خودگردان -سلطه- فلسطین از بیت المقدس چشم پوشیده و بازگشت آوارگان را ناشدنی ارزیابی کرده است. این در حالی است که در جریان مذاکرات اسلو و مادرید- که آنهم خیانت بار بود چرا که از نظر فلسطینی های ساکن در سرزمین های اشغالی و فلسطینی های آواره هرگونه تنازل در برابر رژیم اشغالگر غیرقابل قبول است- گروه مذاکره کننده فلسطین بر پایتختی قدس برای کشور فلسطین و بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه و کاشانه شان تاکید کرده بود. نتانیاهو امیدوار است موضع جدید محمود عباس و سازمان تحت امر او که موضع اقلیتی خود فروخته به حساب می آید، فلسطین را در شرایط دشواری قرار دهد.

محمود عباس می گوید اگر اسرائیل صلح را نیاز خود بداند ما می توانیم ظرف یک هفته به «توافق جامع» دست پیدا کنیم این یک طرح و سخن فلسطینی نیست، سران رژیم صهیونیستی بعد از امضا، توافق اسلو و مادرید- سالهای 1370 و 1372- سخن خود را از «زمین در برابر صلح» که مبنای توافق های یاد شده بود به «صلح در برابر صلح» تغییر دادند و بر فشار خود به فلسطینی ها افزودند تا جایی که چند سال مذاکره کنندگان فلسطینی در اسلو و مادرید را در ساختمانی در شهر رام الله- مرکز سلطه فلسطینی به رهبری عرفات- زندانی کرده و اجازه نمی دادند کسی به دیدار آنان برود و یا آنان از رام الله خارج شوند. سخن محمود عباس بیانگر آن است که فلسطینی ها باید رژیم صهیونیستی را به همراه واگذاری قدس و اخراج دائمی حدود 5 میلیون فلسطینی که در کشورهای اردن، سوریه، لبنان و مصر به شکل محنت باری در اردوگاهها زندگی می کنند را بپذیرند این یعنی دفن کامل آرمان فلسطین.

محمود عباس در این ماجرا آنچنان در خدمت رژیم اشغالگر است که مسئولان این رژیم هم تعجب کرده اند. حدود سه هفته پیش «مائیردگان» رئیس سازمان تروریستی موساد گفت: «پلیس محمود عباس از سگ به اسرائیل وفادارتر است.» در همین زمان پلیس سلطه فلسطین بیش از سیصد عضو حماس را به دلیل حادثه ای که برای چند اسرائیلی در یکی از مناطق کرانه پیش آمد، بازداشت کرد و وزیر نقد- بانک مرکزی- محمود عباس- جهاد الوزیر- حساب های بانکی افراد حماس و جهاد را مسدود کرد.

الان که محمود عباس سخن رژیم صهیونیستی مبنی بر صلح در برابر صلح را پذیرفته، اسرائیلی ها حرف جدیدی مطرح کرده و گفته اند اساساً صلح با فلسطینی ها چه ضرورتی دارد!. یک روزنامه صهیونیستی سه هفته پیش نوشت: «اسرائیل قبلاً از فلسطینی ها می خواست که اسرائیل را به رسمیت شناخته و با آن وارد گفت وگو شوند، الان که آنان- منظور تشکیلات سلطه فلسطین است- اسرائیل را به رسمیت شناخته و با آن گفت وگو می کنند، به چه دلیل باید فشار بر فلسطینی ها را کنار گذاشت.» دولت نتانیاهو اینک می گوید هر فلسطینی که اعتراف نکند اسرائیل یک کشور یهودی است باید این سرزمین را -اعم از آنکه ساکن مناطق 1948 و یا ساکن مناطق 1967 باشد- ترک کند.

از آن طرف به نظر می آید، رژیم صهیونیستی شرایط منطقه ای و بین المللی را برای اعمال فشار بر فلسطینی ها مطلوب و در عین حال ناپایدار ارزیابی می نماید. تضعیف موقعیت اوباما در داخل ایالات متحده فرصتی است تا لابی صهیونیستی در هیات حاکمه ایالات متحده- ایپک- حداکثر فشار را برای انطباق کامل سیاست های منطقه ای آمریکا با نگرش های اسرائیلی وارد نماید. این فشارها در این مقطع سبب شد که آمریکا «جان میچل» را برکنار نماید. در واقع الان آمریکا موضوع فلسطین را مستقیماً به دولت نتانیاهو واگذار کرده است در عین حال بعضی از خبرها حکایت از آن دارد که به زودی «مارتین ایندایک» عضو صهیونیست ایپک و سفیر سابق آمریکا در تل آویو که به جرم جاسوسی علیه کشورش و به نفع اسرائیل برکنار شده بود، بعنوان نماینده ویژه جایگزین میچل خواهد شد.

رژیم صهیونیستی از نظر درونی توانسته است احزاب مختلف و نیز احزاب دولت ائتلافی را نسبت به تداوم سیاست اعمال فشار بر فلسطینی ها متقاعد نماید. در حالیکه در سال گذشته حزب کار به رهبری ایهود باراک و اسرائیل بیتنا به رهبری اویگدور لیبرمن زمزمه خروج از دولت داشتند اینک خود را به حمایت قاطع از نتانیاهو موظف می دانند و بعضی از نظرسنجی ها بیانگر آن است که سطح حمایت شهروندان غاصب از سیاست های تجاوز طلبانه رژیم صهیونیستی اینک به حدود 75 درصد رسیده است.

اما در عین حال کاملاً واضح است که سران رژیم صهیونیستی خود را با تنگنای زمانی مواجه می بینند. دولت ائتلافی نتانیاهو معتقد است اگر شرایط زمانی را خوب مدیریت نکند ممکن است شرایط به ضرر تل آویو دگرگون شود. رئیس این دولت چند هفته پیش در کنست گفت که: «اسرائیل برای بقا به همگرایی بیشتری نیاز دارد. او به شکاف هایی بالقوه اشاره کرد و افزود: «یهود بدون اسرائیل آینده ندارد». در واقع نتانیاهو از یک طرف شرایط فعلی را «خیلی خوب» ارزیابی می کند و از سوی دیگر نسبت به شرایط آینده بسیار نگران می باشد. کابینه این رژیم معتقد است صلح با اعراب - فلسطین- امکان پذیر نیست در عین حال آن را یک مطالبه جدی جهانی می داند.

نزدیک به دو ماه پیش «عودید آیران» (owdid ayran) عضو برجسته این رژیم در «کنفرانس آینده مردم یهود در دنیا» که در تل آویو برگزار شد، گفت: «تحول در گفت وگوهای سازش قابل تصور نیست چرا که فاصله دو طرف بسیار زیاد است و امکان ندارد که بخصوص در دو مسئله اصلی -تعیین مرزها و مسئله آوارگان- توافقی به دست آید.» ژنرال «اشلو موبرون» نیز در این کنفرانس می گوید «حتی اگر سران دو طرف- اسرائیلی فلسطینی- هم بخواهند حل اختلافات کار آسانی نیست». حتماً به یاد دارید که محمود عباس در این دو مورد عقب نشینی کرده بود.

«عنات کورتز» یک سخنران دیگر این کنفرانس علت عدم توافق را ضعف رهبران دو طرف ارزیابی کرد و گفت: «تهدیدات محیط استراتژیک روز به روز گسترده تر می شود و حمله و محاصره مخالفان چاره ساز نیست کمااینکه حمله به غزه حماس را تضعیف نکرد و کفه قدرت را به نفع محمود عباس سنگین ننمود. همانطور که حمله اسرائیل به کاروان آزادی اگرچه حرکت کشتی ها را کند کرد ولی مسئله را به نفع اسرائیل خاتمه نداد.» کورتز در مورد تهدیدات محیط استراتژیک گفت: «مخالفت با اسرائیل پیش از این فقط سیاسی بود اما الان این مخالفت ایدئولوژیک شده و ایران براساس یک ایدئولوژی معارض آرایش حمله به اسرائیل را به وجود می آورد و ترکیه دارد به این سمت متمایل می شود. این ها از فزاینده بودن تهدیدات استراتژیک خبر می دهند.» این مقام اسرائیلی به یک نکته مهم دیگر اشاره می کند و آن تحول استراتژیک در محیط بین الملل می باشد. از نظر او: «آمریکا قدرت یکسره کنندگی اش را در جهان از دست داده است علامت بارز آن این است که در حالیکه چند سال شعار محو طالبان را سر می داد اینک پترائوس افتخار می کند که موفق به ایجاد یک دالان امن برای مذاکره و توافق با طالبان شده است!» کورتز نتیجه می گیرد «به موازاتی که از تاثیر آمریکا بر پرونده فلسطین کاسته می شود، دیگران وارد این پرونده می شوند و این شرایط را به ضرر اسرائیل دگرگون می کند».

در یک جمعبندی باید گفت تشکیلات خودگردان فلسطینی که هیچ ربط واقعی به فلسطینی ها ندارد و به دلیل سپری شدن دوران آن قانونی هم نیست در شرایطی از حقوق فلسطینی ها چشم می پوشد و خواسته های رویایی صهیونیست ها را تامین می کند که خود اسرائیلی ها شرایط را دشوار ارزیابی می نمایند. دقیقاً از همین رو رژیم صهیونیستی با آگاهی از عدم عمق مردمی تشکیلات خودگردان هر روز در انتظار انتفاضه جدیدی به سر می برد. بعضی از عقلای این رژیم زنگ های خطر را به صدا درآورده و گفته اند: «مقاومت جدید شروع شده در حالیکه ما آنان را به درستی نمی شناسیم» همزمان با این تحولات 13 گروه مبارز فلسطینی در غزه « اتاق عملیات مشترک» تشکیل داده و به بررسی وضعیت برای ورود جدید به فاز عملیات پرداخته اند. وقوع سه عملیات در الخلیل و رام الله که به کشته شدن حداقل سه صهیونیست انجامید نیز نشان داد که کرانه باختری در حالت انفجار قرار دارد. این انتفاضه جدید طبعاً تفاوتی میان عباس و نتانیاهو قائل نخواهد بود فلسطینی ها قبلاً هزینه این تفاوت گذاری را پرداخته اند، 12000 اسیر فلسطینی در بند تشکیلات خودگردان گوشه ای از این هزینه است.

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "تله افغانستان " آورده است: همزمانی اظهارات وزیر دفاع جدید فرانسه درباره افغانستان با پررنگ شدن معضل افغانستان در اجلاس کشورهای عضو ناتو در پرتغال را نمی‌توان یک اتفاق ساده پنداشت.

آلن ژوپه، وزیر دفاع فرانسه اعلام کرد افغانستان برای تمامی کشورهای غربی که در آن نیرو مستقر کرده‌اند به یک "تله " تبدیل شده است. این اظهارات وزیر دفاع فرانسه درحالی ابراز می‌شود که کشورهای عضو ناتو در نشستی دو روزه در لیسبون، مرکز پرتغال حضور یافتند تا به بررسی مسائل مهمی بپردازند که یکی از آنها مساله افغانستان و چگونگی رویارویی غرب با معضل و بحرانی است که به مفهوم کامل کلمه، غرب را مستأصل ساخته است.همانگونه که پیش بینی می‌شد اعضای ناتو بر سر ادامه حضور در افغانستان تا سال 1393 به توافق رسیدند ولی این توافق در فضایی حاصل شد که یأس و نا امیدی برآْن مستولی بود.

وزیر خارجه آمریکا و وزیر دفاع این کشور، در آستانه برگزاری اجلاس، کوشیدند اوضاع افغانستان را امیدوار کننده جلوه دهند و با تکرار این موضوع که اوضاع امنیتی درحال پیشرفت است، تلاش کردند به اعضای ناتو برای باقی ماندن در کنار آمریکا در بحران افغانستان روحیه بدهند، درحالی که واقعیت این چنین نیست. عقب نشینی آمریکا از تعیین جدول زمانی توسط باراک اوباما، که خروج نیروهای آمریکائی از افغانستان را سال آینده اعلام کرد و تعویق خروج نیروها تا سال 1393، بارزترین دلیل وخامت اوضاع در افغانستان و شکست تدابیر اتخاذ شده غرب در مهار بحران این کشور می‌باشد.

در نشست لیسبون با اینکه سال 1393، موعد خروج نیروهای ناتو از افغانستان اعلام شد ولی هم دبیرکل ناتو و هم باراک اوباما تاکید کردند که احتمال ادامه حضور نیروها پس از تاریخ مقرر وجود دارد. این مواضع ضد و نقیض، سردرگمی حاکم بر اردوگاه ناتو را نشان می‌دهد.

9 سال قبل که آمریکا با فرصت طلبی از فضای ناشی از انفجارهای مشکوک 20 شهریور 1380 به افغانستان لشکرکشی کرد پیش بینی می‌کرد که این کشور دچار هرج و مرج ولی برخوردار از موقعیت مهم و استراتژیک را به سادگی به تسلط درخواهد آورد و به یکی از اهداف دیرینه خود، یعنی حضور در منطقه‌ای که بر روسیه، چین، ایران و خلیج فارس اشراف دارد دست خواهد یافت.

واشنگتن برای توجیه تهاجم نظامی غیرقانونی اش، مستمسک مبارزه با تروریسم را پیش کشید که متاسفانه مجامع بین‌المللی و سازمان‌های جهانی نیز با اینکه از دروغ بودن این دستاویز واشنگتن خبر داشتند در برابر این لشکرکشی و اقدام جنگ افروزانه سکوت اختیار کردند.

با اینحال، با گذشت زمان رویاهای سیاست گذاران آمریکا و متحدان اروپایی آنها به سرعت در افغانستان رنگ باخت و سرانجام به کابوس تبدیل شد و اکنون پس از گذشت 9 سال نه تنها غرب به هیچ یک از اهدافش در افغانستان دست نیافته است بلکه به اعتراف وزیر دفاع فرانسه و بسیاری دیگر از سیاستمداران غربی، خود در تله افغانستان گیر افتاده است.

غربی‌ها در تبلیغات خود چنین وانمود می‌کردند که افغانستان را به کشوری امن و پیشرفته تبدیل خواهند کرد که مورد رشک و حسد دیگر کشورها قرار می‌گیرد ولی نه تنها اینگونه نشده است بلکه به اذعان منابع غربی اوضاع به نقطه صفر بازگشته است. امروزه غربی‌ها نه تنها برای مردم افغانستان امنیت و آسایش فراهم نکرده‌اند بلکه حتی قادر به تأمین امنیت نیروهای خود نیز نیستند و هر روز که می‌گذرد فریاد مردم کشورهای غربی از افزایش تلفات هم وطنان خود در افغانستان بلندتر می‌شود بگونه‌ای که در سال جاری، به دلیل افزایش بی سابقه مرگ نظامیان غربی، به خونبارترین سال برای ناتو در افغانستان تبدیل شد.

اکنون بخش بزرگی از کشور افغانستان از کنترل دولت مرکزی و نیروهای ناتو خارج و در اختیار شورشیان قرار دارد. فساد دولتی و رشوه در افغانستان امری رایج است و این مسئله روز به روز بر خشم و عصبانیت مردم آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی عضو ناتو، که مال و دارایی شان در افغانستان و در راه جنگی نافرجام و بیهوده تلف می‌شود، می‌افزاید.

براساس اعلام محافل آمریکایی، هزینه جنگ افغانستان از ابتدا تاکنون بیش از 270 میلیارد دلار بوده است که این میزان با ادامه حضور ناتو تا 4 سال دیگر، به بیش از 400 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. همچنین از آغاز لشکرکشی آمریکا و متحدانش به افغانستان، بیش از 2300 نظامی غربی در این کشور جان خود را از دست داده‌اند.

باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در وعده‌های انتخاباتی خود اعلام کرد پس از روی کار آمدن، به سرعت مقدمات خروج نیروهای آمریکایی را از افغانستان فراهم خواهد ساخت ولی نه تنها به این وعده خود عمل نکرد بلکه مجبور شد 30 هزار نیروی نظامی اضافی نیز به افغانستان اعزام نماید. برخی مقامات آمریکایی هشدار داده‌اند همانگونه که باتلاق عراق، جورج بوش، رئیس‌جمهور سابق و جنگ طلب آمریکا را به هلاکت سیاسی کشاند، باتلاق افغانستان نیز اوباما را در خود فرو خواهد برد.

چراغ سبز غرب به طالبان و پذیرش مذاکره با این گروه شورشی، که آمریکایی‌ها تا دیروز آنرا گروهی تروریستی و جنگ طلب معرفی می‌کردند، با هر توجیهی که باشد برای غرب و به خصوص برای سردمداران واشنگتن یک رسوایی بزرگ محسوب می‌شود. آمریکا و متحدانش در برابر این سئوال افکار عمومی دنیا و به خصوص ملتهای خود قرار دارند که چرا برای جنگ با این گروهها تاکنون آن همه هزینه مالی و جانی صرف شده درحالی که غرب اکنون با آنها طرف مذاکره و مصالحه است؟

واقعیت این است که تروریسم و مقوله‌های مشابه آن، ابزار سیاستهای دولتهای استعمارگر هستند و تجربه نشان داده است هر زمان که منافع آنها اقتضا کند با همین تروریستها طرف مذاکره و معامله می‌شوند.

با اینحال، آنچنانکه از شواهد و روند تحولات مشخص است ابتکار مذاکره با طالبان نیز نتیجه و کارایی لازم و مورد انتظار غرب را در پی نداشته و علیرغم ادعای دولت افغانستان و دولت‌های غربی، سرکردگان گروه طالبان رغبتی برای مشارکت در طرح به اصطلاح صلح غرب از خود نشان نداده‌اند.

با توجه به این واقعیات، تله افغانستان، که یکبار شوروی را گرفتار ساخت و نظامیان شوروی پس از تحمل تلفات سنگین، تنها کاری که توانستند انجام دهند فرار از این کشور بود، اکنون همان تله، غرب را گرفتار کرده و به نظر می‌رسد سرنوشتی بدتر از شوروی در انتظار غرب می‌باشد.

* مردم‌سالاری

روزنامه مردمسالاری در سرمقاله روز خود با عنوان " گنجینه حماسه های یک ملت "به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی آورده است: در ظلمت سیاه ترین صفحات تاریخ ایران، نام آشنایان زیادی در کنار مردم ایستادند تا سمت قبله عالمی را از شاهنشاهان بستانند و سنت دیرینه تعظیم و تکریم از همایونان مطلق الاختیار را بشکنند تا مردم ایران زمین را چنان که در خورند، عزتمند و سرافراز گردانند. انقلاب اسلامی ایران تحقق آرمان آزادیخواهانی است که در هر برهه از سیطره حکومت های جور ظهور کردند تا به حد آگاهی و دانش روزگار خویش، در عینیت بخشیدن به آرمانشهر فضیلت و کرامت انسانی و به ثمر نشاندن هدفی که امروز با عنوان مردمسالاری می شناسیم، سهیم باشند. بدون تردید قیام و انقلاب مردم ایران، جمهوری اسلامی و حکومت دینی و تحقق حاکمیت حکم خدا و ملت بر سرنوشت کشور، جز در سایه مجاهدت ها و مبارزات امام خمینی (ره) مفهومی ندارد; رهبری با نفوذ که جریانات و گروه های مبارز از جبهه های مختلف را زیر بیرق نهضت مردمی و اسلامی ایران متحد و بسیج کرد اما پرواضح است که پیروزی این نهضت نیز مرهون تلاش ها و رشادت های همرهان و مبارزانی است که در رکاب امام (ره) مخاطرات راه آزادی و سربلندی را به جان خریدند. حضرت آیت الله پسندیده برادر ارشد امام خمینی(ره)، از نزدیک ترین منتسبین حامی انقلاب، وکیل تام الاختیار حضرت امام(ره) و از اصلی ترین پشتوانه های انقلاب، از بدو مبارزات در نهضت اسلامی تا به بار نشستن مجاهدات در نظام جمهوری اسلامی بوده است که هیچ گاه در روزگار غربت و مظلومیت مبارزه، تبعید و زندان، ایشان را تنها نگذاشت. او هفت سال زودتر از حضرت امام (ره) چشم به جهان گشود و هفت سال دیرتر چشم از جهان فروبست تا راوی گفتنی ها از تاریخ نانوشته و ناگفته ها از پشت پرده رازها و مکنوناتی باشد که در سینه امام(ره) سربه مهر ماند. حضرت آیت الله پسندیده از تاثیر گذارترین روحانیون مطرح در حوزه فقه و اصول و کلام و سیاست بود که تنها دغدغه دین پژوهی و دین داری و دین گستری نداشت; انگیزه های میهن دوستانه، ایشان را به یکی از شناخته شده ترین چهره های عرصه سیاست و دیانت تبدیل کرد تا به واسطه اقدامات خود که به حسب وظیفه و تکلیف انجام داد، از تاثیرگذارترین افراد در بزنگاه های تاریخی دوره حیاتش باشد.حکایت بزرگ مردان و نیک اندیشان پیش از خود را زیاد شنیده و خوانده بود، از نوجوانی کنجکاوی ها درباره دلمشغولی های بعضی از بزرگان کرده بود تا "یک کلمه " او را بشناسد و بشناساند به آنانی که در پی زیستن در جامعه ای مدنی و قانون مدارند. ایشان شاهد نخستین انتخابات جدی صنفی در ایران بود و متاثر از "عدل مظفر " در صدور فرمان مشروطیت، نقطه عطف تاریخ مبارزات آزادیخوهانه را نظاره و مطالبات قاطبه مردم را برای رفاه و امنیت و مشارکت در تعیین سرنوشت خود لمس کرد. حضرت آیت الله پسندیده که خون خمینی ها را در رگ داشت، همچون امام(ره) و پدر بزرگوارشان شهید آقا سید مصطفی خمینی، هیچ گاه ظلم را برنتابید; وقتی با به تخت نشستن رضاخان به نابسامانی های اجتماعی دامن زده شد، کشور در آستانه هرج و مرج های داخلی قرار گرفت و تعرض به جان و مال و ناموس مردم با تمسک به آیه شریفه "القارعه مالقارعه " و تحریف معنای آن که چپاول و غارت دستور قرآن است، آزاد شد و عده ای قلدرماب هیزم در آتشدان فتنه اجنبی ها افکنده، برای کودتای انگلیسی ها زمینه چینی می کردند، حضرت آیت الله پسندیده در مقابل نابرابری ها و بی عدالتی ها ایستاد، بیت پدری در خمین را مامن مردم بی پناه کرده و اسلحه بر دوش، متهورانه برای حفاظت از آنها به درگیری فیزیکی با ژاندارم های سوئدی تن در داد.وقتی با وجود اعلان بی طرفی رئیس الوزرای ایران در جنگ جهانی اول، کشورش را در مخمصه و عقیده و مذهبش را در آستانه تاراج یافت، دوش به دوش دیگر علما در اردوی روحانیون اصفهان آموزش نظامی دید تا هم سهمی از بازگرداندن آسایش لگدکوب شده به ایران و ایرانی داشته باشد و هم در معیت دیگر علما ومراجع از حقوق اساسی و مشروع ملت ایران در مقابل تجاوز دولتین روس و انگلیس دفاع کند. مراودات آیت الله پسندیده با سران مخالف حکومت رضاخان و ایستادگی ایشان در مقابل خوانین و عمال حکومتی، موجبات پرونده سازی و اعمال فشار علیه ایشان را فراهم نمود. در زمان اشغال خاک ایران به وسیله نیروهای متفقین، ایشان به اتهام مخالفت و جلوگیری از تامین نان و خوراک متفقین که عملا از مایحتاج مردم محروم منطقه و به بهای فقر و گرفتاری مردم ایران تامین می شد، با حکم وزیر کشور رضاخان محکوم به تبعید گردید.

تبعید های مکرر ایشان به دلیل پافشاری بر دفاع و احقاق حقوق مسلم مردم محروم در جریان جنگ جهانی دوم، محاکمه ایشان به اتهام مخالفت با کشف حجاب و مراودات و ملاقات های مکرر ایشان با شهید سید حسن مدرس، آیت الله کاشانی و سران نهضت ملی در جریان مبارزات ملی شدن صنعت نفت، نشان از حضور پررنگ این روحانی برجسته در متن جریانات سده اخیر ملت ایران دارد. نقش آیت الله پسندیده در حمایت از قیام 15 خرداد بسیار برجسته بود; در حالی که رهبر قیام در تبعید بسر می برد و یاران انقلابی ایشان روانه زندان ها و شکنجه گاه های ستمشاهی شدند، ایشان روشنی بخش بیت حضرت امام (ره) در قم بود و به رغم فشارهای مستمر رژیم شاه، تنها حلقه مطمئن ارتباط مقلدین و مبارزین با حضرت امام(ره) در تبعیدگاه محسوب می شد. یکی از حساس ترین مسوولیت های آیت الله پسندیده، تامین و پرداخت شهریه امام(ره) یا همان بودجه مبارزه و مبارزین بود. در فضای اختناق آمیز آن روزها، کمک مالی ایشان به خانواده زندانیان و تبعیدشدگان و پرداخت شهریه امام (ره) در حوزه های علمیه کشور، نقش مهمی در زنده نگهداشتن نام امام(ره) و مشتعل ساختن قیام 15 خرداد داشت. به دنبال این قیام خونین و دستگیری حضرت امام(ره)، آیت الله پسندیده به اتفاق جمعی از مراجع به تهران سفر کرد و در اعتراض دسته جمعی علما مشارکت فعالی داشت و با پافشاری و اصرار فراوان موفق به دیدار با امام خمینی(ره) در بازداشتگاه شد تا بدینوسیله جزئیات اخبار قیام را در اختیار ایشان قرار دهد. به همین دلیل بود که بارها به دادگاه فرمایشی احضار و در آن محاکمه شد. آیت الله سید مرتضی پسندیده در هفدهم شوال سال 1313 هجری قمری در خانواده ای اهل جهاد و اجتهاد متولد شد. هنوز چند سالی از محضر پدر بزرگوارش شهید آقا مصطفی که طبق اجازات مراجع وقت نجف به درجه اجتهاد نائل شده بود، بهره نبرده بود که در هفت سالگی قربانی کین توزی و انتقام جویی خوانین قلعه خمین و عمال منطقه ای حکومت شد و با شنیدن خبر تکان دهنده شهادت پدر، سنگینی بار مسوولیت حمایت معنوی از خانواده و برادر کوچکش روح الله که در آن زمان فقط پنج ماه داشت را بر شانه های کوچکش حس کرد. آن روزها به همراه برادران و خواهرانش در محضر مرحوم میرزا محمود افتخار العلما عربی و صرف و نحو می خواند و دروس مقدماتی را از عالمان آن دیار فراگرفت. در سال 1327 به اتفاق برادرش مرحوم حاج سید نورالدین به اصفهان عزیمت کرد و در آنجا در معیت مرحوم افتخار العلما در مدارس ملا عبدالله و جده بزرگ، به تحصیل نحو و ادبیات و منطق و کلام و فقه و اصول و هیات و نجوم و حساب اشتغال داشت. "شرایع "، "مطول " و "شرح لعمه " را از استاد آقا میرزا علی یزدی آموخت و سطح و دروس خارج را نزد اساتیدی چون آقا سید مهدی درچه ای (برادر مرجع تقلید، سید محمد باقر درچه ای) و علمای اعلام میرزا محمد صادق خاتون آبادی، حاج سید محمد علی تویسرکانی، مرحوم آقای نجفی و حاج آقا رحیم ارباب دهکردی فراگرفت. آیت الله پسندیده پس از اصفهان به نجف اشرف مشرف شد و در مدت اقامت در این شهر با آیت الله آقا ضیا» عراقی که از مجتهدین بزرگ عتبات و اهل سلطان آباد اراک بود روابط زیادی پیدا کرد. پس از آن به خمین بازگشت.همزمان با اقامه نماز جماعت، حوزه دروس فقه و کلام و نحو و منطق برپا نمود که در آن زمان حضرت امام (ره) هم در زمره شاگردان آن بزرگوار بود. از آنجایی که پس از ثبوت سلطنت پهلوی ایشان پذیرش مسند قضاوت را شرعی نمی دانست، پیشنهاد قبول محضر شرعی را رد کرد و عهده دار مسئولیت یک دفتر ازدواج و معاملات شد. در 27 سالگی با دختر مرحوم حاج غلامحسین خان جلال لشکر ازدواج کرد. حاصل آن پسری بود به نام ناصرالدین که بعدها تحصیلات خود را در آلمان تکمیل و در فن پارچه بافی و چرم سازی تخصص گرفت. ناصرالدین پسندیده پس از کودتای 28 مرداد 1332 از کار برکنار شد اما طولی نکشید که به دلیل انگشت شمار بودن متخصصین این رشته در ایران، بار دیگر از او دعوت به همکاری شد و در سال 1350 به طرز مرموزی کشته شد. دو پسر و سه دختر دیگر هم ثمره ازدواج دوم آیت الله پسندیده با عیال دوم، خانم همدم هندی بود. آیت الله پسندیده و خانواده محترمشان در طول سال های مبارزه با رژیم ستمشاهی همواره حامی و پشتیبان حضرت امام(ره) بودند. مقاومت و بی اعتنایی به حکم های مکرر تبعید، حصر خانگی و تحمل رنج های فراوان برای روشن نگه داشتن چراغ هدایت حضرت امام(ره) عملا دستگاه ساواک را بی اثر کرده بود تا جائی که پیش از پیروزی انقلاب بارها دستگیر و به نقاط مختلفی در خمین، انارک و داران اصفهان تبعید شد اما با پیام امام خمینی(ره) مبنی بر "تمام کسانی که تبعید شده اند به حکم تبعید اعتنا نکنند و به قم یا شهر خودشان مراجعت کنند " بلافاصله به کانون مبارزات بازگشت و تا آخرین نفس به تلاش های خود ادامه داد. مرحوم آیت الله پسندیده پس از پیروزی انقلاب اسلامی علیرغم موقعیت ویژه ای که به لحاظ مرتبت علمی و تجربیات و مبارزات مستمر خویش داشت، همچون گذشته افتخار وکالت امام خمینی را در امور شرعی مردم بر هر عنوان و سمت و امتیازی ترجیح داد و در طول سال های پس از پیروزی با بزرگواری و بی هیچ ادعا و انتظاری، همان مشی و شیوه روشن زندگی گذشته را تعقیب کرد و در بیست و سوم آبان ماه 1375 دار فانی را وداع گفت. مرحوم آیت الله پسندیده گنجینه ای بود از خاطرات تلخ و شیرین و رشادت ها و مرارت ها و حماسه های یک ملت.

* جوان

روزنامه جوان در یادداشت امروز خود با عنوان "شناخت دشمن و غبارآلودی فتنه " به قلم حسین بابایی آورده است: در کتاب وسائل‌الشیعه که توسط شیخ حر عاملی گردآوری شده و از زمان تألیف تاکنون مدار تحقیق و استنباط فقها در احکام شرعی بوده، روایتی از امام رضا علیه‌السلام درباره‌ «فتنه»‌ آمده است که می‌فرمایند: «إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنه علی شیعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداه أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم ُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ» -«همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه‌گری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟ (امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.» (وسائل الشیعه؛ ج 16؛ ص 179)

بر اساس این بیان حضرت، کسانی که مدعی مودت اهل بیت هستند، ممکن است فتنه‌هایی بیافرینند که برای شیعیان واقعی، از فتنه‌ دجال در آخرالزمان که از نشانه‌های نزدیکی ظهور حضرت حجت(عج) است، شدیدتر و دشوارتر باشند. بنابراین نمی‌توان تنها با ظاهر اشخاص که خود را محب و طرفدار حق می‌نمایانند دل خوش کرد. بلکه باید رفتار و گفتار آنها را با معیار حق سنجید. بر همین اساس یکی از توصیه‌های رهبر فرزانه انقلاب در این خصوص که به عنوان شاخصی اساسی در طول تاریخ اسلام نیز مورد تأکید معصومین بوده است ضرورت تشخیص حق از باطل آن هم بر اساس درک حقیقت است نه بر اساس شخصیت‌ها و چهره‌های مدعی حق. همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) در این باره می‌فرمایند: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نمی‌شود حق را تشخیص داد. تکرار این مضمون در روایات اهل بیت نیز بسیار زیاد است. برای نمونه: به امام صادق(ع) عرض شد: فلانی از دوستان شما اهل بیت است ولی در برائت از دشمنان شما سست و ضعیف است. حضرت فرمودند: هرگز چنین چیزی ممکن نیست! کسی که از دشمن ما بیزار و متنفر نباشد، در ادعای محبت ما دروغگو است. (بحارالانوار 27؛ 58)

در همین راستا دلیل بروز فتنه، که در فرمایش حضرت رضا(ع) اشاره شده است؛ به دوستی گرفتن دشمنان و دشمنی با دوستان اهل بیت- یعنی ارکان دین و ایمان- بیان شده است. این مسئله به نوبه‌ خود، موجب اختلاط حق و باطل می‌شود و چهره‌ حقیقت را به شبهه می‌آلاید تا جایی‌که مؤمن را نمی‌توان از منافق بازشناخت. در واقع امام(ع) با ذکر ویژگی مهم فتنه‌گران یعنی دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان، پرده از ترفند آنان برداشته و معیار تشخیص حق و باطل را در فضای شبهه‌ناک بیان فرموده‌اند. امام رضا علیه‌السلام ادعای مودت اهل بیت از سوی فتنه‌گران را بدتر از دجال، اشاره می‌کنند. چون ظاهرسازی آنها - در حالی که در پشت پرده با دشمنان دوستی می‌کنند- حقایق را بر کسانی که ولایت نسبت به دوستان و برائت از دشمنان را معیار نمی‌گیرند، می‌پوشاند. در چنین شرایطی، فضای فتنه به وجود می‌آید و دیگر مؤمن از منافق تشخیص داده نمی‌شود؛ زیرا منافق خود را مصلح دلسوز می‌نمایاند. بنابراین به تعبیر مقام معظم رهبری «آن چیزى که مشکل ایجاد می‌کند، همان فریب، همان غبارآلودگى فضا و همان چیزى است که در بیان امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام هست: و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث، فیمزجان؛ فهنالک یستولى الشیطان على اولیائه.» (سخنرانی در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/9/1388)بنابراین دوستی با دشمنان که مبنای آن اعتماد به دشمن است، یکی از علل بروز فتنه- یعنی غبارآلود شدن فضای اذهان عمومی- است.

بر این اساس کارآمدترین شاخص در این باره، بصیرت در تمسک به دو اصل «ولایت دوستان و برائت از دشمنان» است که در آموزه‌های دینی، لازمه‌ ایمان شمرده شده‌اند و راهکار برون‌رفت از فتنه، در تشخیص حق و باطل و گم‌ نکردن معیارها در فضای آلوده‌ افکار عمومی‌است.

از این رو با توجه به متن روایت، یکی از راه‌های کسب بصیرت و از بین بردن زمینه‌ فتنه، اعتماد به دوستان و بدبینی نسبت به دشمنان و رفتار آنان است. رهبر انقلاب نیز در این‌باره می‌گویند: «امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى که فعلاً قله‌ اسلام‌طلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفته‌اند؛ استکبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیسم در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامى‌اند. این شد یک معیار. اگر حرکتى کردیم، کارى کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم که داریم راه غلط می‌رویم. اگر حرکتى کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین می‌کند، بدانیم که راهمان راهِ درست است. . . آن چیزى که دشمن را خشمگین می‌کند، این همان خط درست است. آن چیزى که دشمن را مشعوف می‌کند، ذوق‌زده می‌کند، سعى می‌کند بر روى او هى تکیه کند؛ در تبلیغات، در سیاست‌ورزى، این آن خط کج است؛ این همان زاویه‌دارى است» (سخنرانی در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر 15/7/88)

از این رو در جامعه‌ اسلامی ‌هر یک از شهروندان باید به خود نگاه کند تا گفتار و رفتار او دانسته و ندانسته بخشی از پازل دشمن را تکمیل نکند و جای دوست و دشمن عوض نشود. لذا بیان ویژگی فتنه‌گران در کلام امام(ع) در واقع ارائه‌ درمان و راه علاج است. به همین منظور نخبگانی که در تصمیم‌سازی‌ها در جامعه‌ اسلامی‌ مؤثر هستند و کردار آنها بر جهت‌گیری جامعه تأثیر می‌گذارد، باید مراقب نزدیک شدن به دشمنان باشند. رهبر معظم انقلاب علاوه بر اینکه از سال‌ها پیش بر اهمیت توجه به «واکنش دشمن» در برابر «کنش نخبگان» در جامعه تأکید کرده‌اند، در حوادث فتنه‌گون سال 88 نیز بر این نگاه راهبردی تأکید ویژه‌ای داشته‌ و در این باره می‌فرمایند: «یک وقت مى‌‌بینید ما در داخل جدول و پازل‌هاى دشمن قرار می‌گیریم- در پازل، مجموعه‌‌اى را کنار هم می‌چینند، تا یک شکلى از تویش در بیاید- تا یکى از این اجزا را ما تأمین بکنیم. خب، این خیلى چیز بدى است؛ ما باید سعى کنیم که تأمین‌‌کننده‌‌ اجزای او نباشیم. . . دشمن یک جدولى این جورى درست کرده، براى اینکه یک حرفى از تویش در بیاورد؛ چند تا از این حروف را هم ما بگذاریم! این را باید مراقبت کرد؛ بحث سر این است؛ باید جدول دشمن را کامل نکنیم؛ پازل دشمن را کامل نکنیم؛ ببینیم دشمن چه کار دارد می‌کند و چه کار می‌خواهد بکند؛ اهداف و حضور واضح او را ببینیم». (دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری 2/7/1388)

* سیاست روز

روزنامه سیاست روز در یادداشت روز خود با عنوان "هدف اصلی "به قلم علی تتماج آورده است:‏ نشست سران ناتو در پرتغال دیروز در حالی به پایان رسید که اصلی‌ترین محورهای آن را تدوین راهبرد جدید ناتو تشکیل می‌داد. هرچند که ناتو اعلام کرده است این راهبرد در جهت حضور فعال آن در عرصه بین الملل می‌باشد اما در اصل نشانه‌ای بر ناکامی‌های گذشته آن است که این سازمان را به اجرای طرح‌های جدید وادار ساخته است.

نکته بسیار مهم در نشست ناتو، تلاش آمریکا برای سوق دادن ناتو و روسیه جهت پذیرش طرح سپر موشکی در لوای دکترین راهبردی این پیمان می‌باشد. براساس طرح مذکور، سیستم موشکی برای به اصطلاح حمایت از امنیت بین‌الملل در اروپای شرقی میان مرزهای روسیه و اتحادیه اروپا استقرار می‌یابد.

هرچند آمریکا به عنوان مجری طرح خواستار مشارکت ناتو و روسیه به بهانه امنیت بین الملل شده و حتی ادعای مقابله با تهدید ایران را مطرح کرده اما بررسی ابعاد این طرح و سیاستهای راهبردی آمریکا، ‌نکاتی قابل توجه را آشکار می‌سازد.

الف- آمریکا به دلیل بحران شدید اقتصادی، توانایی تامین هزینه‌های اقتصادی طرح سپر موشکی را ندارد لذا تلاش دارد هزینه‌های آن را از اروپا و روسیه تامین کند. چنین رویکرد سلطه طلبانه‌ای را می‌توان در قبال جنگ افغانستان مشاهده کرد که آمریکا با ادعای امنیت بین الملل هزینه‌های جنگ را بر دوش اروپا گذاشت و اکنون نیز با رویکرد به روسیه به دنبال تحمیل هزینه‌ها به این کشور است. بر این اساس مشارکت اروپا و روسیه در طرح سپر موشکی در شرایطی که بحران اقتصادی جهان را فرا گرفته صرفا هزینه اقتصادی برای این کشورها ،آن هم به نفع آ‌مریکا خواهد بود.

ب- آمریکا به دنبال اجرای طرح نظام تک قطبی است در حالی که روسیه و اروپا را سدی در برابر خواسته خود می‌داند. آمریکا با مشغول سازی این کشورها در امور حاشیه‌ای نظیر جنگ افغانستان و سپس ورود آنها به طرح سپر موشکی تلاش دارد تا ضمن مقابله با توسعه آنها، در نهایت اصل نظام تک قطبی و مهار این کشورها را اجرایی سازد.

به عبارت دیگر آمریکا همچنان به دنبال سلطه بر اروپا و روسیه و حذف آنها از معادلات جهانی است که اکنون با سیاست طرح سپر موشکی و امنیت بین الملل اجرا می‌شود.

ج- آمریکا برای جنایات خود در جهان به دنبال شریک جرم می‌باشد. در شرایطی که افکار عمومی جهان در برابر آمریکا قرار گرفته، رویکرد اروپا و روسیه به پذیرش طرح سپر موشکی آمریکا، عملا مشارکت در جنایات آینده واشنگتن است که مسلما دستاوردی جز افزایش انزجار جهانی از این کشور نتیجه‌ای به همراه ندارد. در اصل این کشورها با رویکرد به آمریکا جایگاه جهانی خود را از دست می‌دهند در حالی که آمریکا در سایه این کشورها خود را پنهان ساخته و آنها صرفا قربانی واشنگتن در برابر اعتراض‌های افکار عمومی خواهند بود.

در جمع بندی کلی از طرح سپر موشکی آمریکا و تصویب آن در نشست لیسبون می‌توان گفت که اروپا و روسیه اصلی‌ترین قربانیان و بازندگان طرح مذکور می‌باشند که آمریکا جهت تامین منافع خود از آنها بهره برداری کرده است.

در این میان ادعای واشنگتن برای معرفی ایران به عنوان محور طرح سپر موشکی برای فریب اروپا و روسیه است بویژه اینکه جهانیان تاکید دارند که جمهوری اسلامی ایران ستون اصلی تامین ثبات و امنیت منطقه‌ای است و هرگز تهدیدی برای منطقه و جهان نمی‌باشد.

براین اساس مشارکت روسیه و اروپا در طرح سپر موشکی آمریکا در نهایت این کشورها را با چالشهای بسیار مواجه می‌سازد که انزوای جهانی بخش کوچکی از این چالشها است. لذا این کشورها باید ضمن درس گرفتن از پیامدهای همگرایی با آمریکا در جنگ افغانستان از تکرار این اشتباه در قبال طرح سپر موشکی پرهیز کنند چراکه در صورت پذیرش طرح موشکی بازنده اصلی، روسیه و اروپا خواهند بود که منافع و جایگاه جهانی خود را قربانی زیاده‌طلبی‌های واشنگتن ساخته‌اند.

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان "پیچ و خم‌های مسکن " به قلم محمدصادق جنان صفت آورده است:جهش قیمت مسکن در سال‌های 1385 و 1386، چند پیامد مهم در فضای اجتماعی و اقتصادی ایران برجای گذاشت که تا امروز ادامه دارد.

منتقدان دولت نهم، این جهش قیمت را به ناکارآمدی سیاست‌های اقتصادی دولت نسبت داده و شرایط دشواری برای دولت فراهم کردند. دولت نهم نیز برای پاسخگویی به این نقدها و همچنین سد کردن راه رشد قیمت مسکن – حتی به صورت طبیعی و هم مسیر با نرخ تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی- چند تصمیم مهم در حوزه اقتصاد مسکن اتخاذ و با تمام قدرت برای کاهش و تثبیت قیمت مسکن اقدام کرد. ایجاد محدودیت برای پرداخت وام مسکن توسط بانک‌ها و منحصر کردن پرداخت این وام به بانک مسکن در حد 18 میلیون تومان، دریافت مالیات از معاملات مکرر مسکن، سوق دادن بخش قابل‌توجهی از تسهیلات بانکی به طرح مسکن مهر، پیاده کردن طرح کد رهگیری در بنگاه‌های معاملات املاک و تلاش برای ساخت مسکن مهر از تصمیم‌های اتخاذ شده توسط دولت در سال‌های 1387 به این سو بوده است. دولت دهم؛ اما با تمرکز بیشتری روی مسکن مهر، عرضه انبوه مسکن را در دستور کار قرار داد و تا جایی پیش رفت که وزیر مسکن و شهرسازی از جشن خانه‌دار شدن همه ایرانیان در آینده‌ای نزدیک سخن گفت.این وعده وزیر شاید به این دلیل بیان شد که اختیارات گسترده‌ای برای تامین منابع مالی مورد نیاز ساخت‌وساز در طرح مسکن مهر به او داده شده بود. با نزدیک شدن به وعده‌های ساخت و تحویل ده‌ها هزار واحد مسکونی در مناطق گوناگون از جمله شهرک پرند که کانون ساخت‌وساز شده و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر برای تحقق وعده‌های آن نیز صورت پذیرفته، برخی تنگناها و مشکلات سرباز کرده است که باید دید برای حل آنها چه برنامه‌هایی در دست اقدام خواهد بود.

یکی از مشکلات اصلی که از شروع طرح مسکن مهر توسط کارشناسان بارها نسبت به آن هشدار داده شده بود، ساخت زیربناهای فیزیکی مثل تامین آب، برق، گاز، جاده، مراکز آموزشی، بهداشتی و درمانی متناسب با ساخت و عرضه مسکن بود. این هشدارها و یادآوری‌های مکرر چیزی نبود که پنهان کردنی باشد و به سادگی از کنار آن عبور کرد. روزگذشته خبرگزاری فارس به نقل از مدیرعامل شهر جدید پرند خبرداد: «حدود 2 هزار واحد مسکونی آماده بدون آب و برق در پرند وجود دارد و نماینده ویژه معاون اول رییس‌جمهور برای بررسی مشکلات آب و برق و تاسیسات زیربنایی موجود به شهر جدید پرند می‌آید... 6ماه پیش گفته‌ایم واحدهای مسکونی آماده شده را می‌خواهیم افتتاح کنیم، حال اگر بخواهیم آنها را در آذرماه افتتاح کنیم، چگونه آنها را بدون آب و برق به بهره‌برداری برسانیم...» از طرف دیگر، یک عضو کمیسیون عمران مجلس نیز به خبرگزاری مهر گفته است: «... در حال حاضر تمام تسهیلات سیستم بانکی به مسکن مهر اختصاص یافته که این ایراد بزرگی است... نباید با به کارگیری مصالح ساختمانی درجه 3 قیمت مسکن را پایین نگهداریم...»

با توجه به اینکه طرح مسکن مهر برای دولت به ویژه برای وزارت مسکن و شهرسازی طرحی فراتر از مسائل صرفا اقتصادی شده و ده‌ها هزار شهروند ایرانی با هدف‌های گوناگون چشم انتظار پایان کار و دریافت مسکن هستند، کاش تمهیدات لازم از پیش اندیشیده می‌شد تا امروز با چنین دشواری‌هایی مواجه نشویم. وزارت مسکن و شهرسازی، نباید موضوع مسکن که شامل تقاضای موثر، عرضه توسط بخش خصوصی، تعادل در تامین آورده متقاضی و تامین منابع مالی از طریق بانک‌ها، تعادل منطقی در قیمت، نرخ اجاره‌ها، زیربناهای شهری مثل آب، برق و گاز و سهولت تردد از خانه به محل کار است را کم اهمیت گرفته و همه نیروی خود را فقط به ساخت مسکن متمرکز کند، هر چند در این زمینه موفقیت درخور توجهی داشته است. حل مساله مسکن همه شهروندان ایرانی با توجه به سابقه و کارنامه نیم قرن گذشته و شرایط متحول فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نیاز به زمان کافی و گذشت زمان دارد و دولت نباید زیر بار تعهدی برود که انجام دادن آن چندان ساده نیست.

* وطن امروز

روزنامه وطن امروز در سرمقاله خود با عنوان "آغاز جنگ قدرت در عربستان "به قلم حسن هانی‌زاده* آورده است:‏ انتقال سریع ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه 87 ساله عربستان به بیمارستان، جنگ قدرت را میان خاندان 6 هزار نفره سعودی تشدید کرد.

بازگشت غیرمنتظره بندر بن سلطان رئیس شورای امنیت عربستان از خارج، لغو سفر اعضای خاندان سعودی به خارج و نشست‌های محرمانه شورای «بیعت» عربستان از وجود یک رخداد مهم ملی در عربستان خبر می دهد. شورای بیعت (البیعه) متشکل از 60 تن از ریش سفیدان وابسته به خاندان سعودی است که در صورت فوت یا کناره‌گیری پادشاه، این شورا مسؤولیت انتخاب پادشاه را بر‌عهده دارد. این شورا براساس یک سنت قبیله‌ای که به دوران جاهلی اعراب بازمی‌گردد به‌طور توافقی یک پادشاه را از درون خانواده سعودی انتخاب می‌کند مشروط بر اینکه مادر پادشاه وابسته به یکی از 2 طایفه السدیری یا الشمری باشد. سلطان بن‌عبدالعزیز ولیعهد عربستان نیز بیش از یک سال است که به علت بیماری سرطان بد خیم غدد لنفاوی در بیمارستان‌های سوییس بستری است اما معالجات پزشکان سوییسی تاثیری در بهبود وضعیت جسمی وی نداشته است. گفته می‌شود، ولیعهد84 ساله عربستان از مدت‌ها پیش مرده است اما به دلایل امنیتی خاندان سعودی ترجیح داده‌اند که خبر مرگ وی را اعلام نکنند. چون پادشاه عربستان ممکن است فوت کند و شورای البیعه علاوه بر انتخاب پادشاه باید ولیعهد آینده را نیز برگزیند. گزینش همزمان پادشاه و ولیعهد، به دلیل قوانین غیرمدنی و طایفه‌ای حاکم بر ساختار سیاسی عربستان با مشکلاتی مواجه شده زیرا رویارویی 2 طایفه قدرتمند السدیری و الشمری برای تصرف اهرم‌های قدرت،اوضاع سیاسی عربستان را پیچیده‌تر کرده است. بروز اختلاف میان خاندان سعودی از آنجا ناشی می‌شود که بندر بن سلطان سفیر سابق عربستان در آمریکا و یکی از چهره‌های مرموز و ماجراجوی خاندان سعودی بیش از دیگران خود را شایسته ولایتعهدی عربستان می‌داند اما به دلیل اینکه بندر بن سلطان از یک مادر برده و سیاهپوست زاده شده طبق قوانین قبیله‌ای نمی‌تواند ولیعهد یا پادشاه عربستان شود زیرا براساس یک سنت جاهلی به دلیل داشتن مادری برده و سیاه پوست، خون وی صاف( نقی ) نیست. بر مبنای یک سنت عربی جاهلی هر گاه رئیس یک قبیله از زن اصلی خود فرزند پسری به دنیا نیاورد و فرزندان وی دختر باشند...

برای به دنیا آوردن یک پسر به عنوان جانشین، ناچار می‌شود با یکی از بردگان سیاهپوست شاغل در حرمسرای خود ازدواج کند. سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان نیز دچار چنین سرنوشتی شد و به دلیل دخترزا بودن همسرانش، ناچار شد با یک زن برده سیاهپوست ازدواج کند که بندر بن سلطان از این زن برده متولد شده است. از عجایب روزگار این است که بندر بن سلطان با هوش‌ترین و زیرک‌ترین و در عین حال خطرناک‌ترین نوادگان ملک عبدالعزیز پادشاه اسبق عربستان بشمار می‌آید و افکار بلند پروازانه‌ای در سر دارد. بندر بن سلطان 22 سال سفیر عربستان در واشنگتن بوده و روابط تنگاتنگی با لابی صهیونیستی رهبران کاخ سفید و حزب جمهوریخواه آمریکا دارد. وی نیز که 61 سال سن دارد به بیماری سرطان دچار است اما با این حال برای ایفای نقش تاثیرگذار در ساختار قدرت عربستان تلاش می‌کند. رهبران کاخ سفید آمریکا که نگران خلأ قدرت، تقابل احتمالی 2 طایفه السدیری و الشمری و در نتیجه قطع جریان نفت عربستان هستند تاکنون هیات‌های متعددی را برای ارزیابی اوضاع عربستان به ریاض اعزام کرده‌اند. سفرهای دوره‌ای ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان و رایان کراکر سفیر سابق آمریکا در عراق به ریاض، برآیند تشدید نگرانی آمریکا از آینده سیاسی عربستان پس از مرگ احتمالی ملک عبدالله بن عبدالعزیز است. اکنون بروز اختلاف میان رهبران 2 طایفه السدیری و الشمری که شورای البیعه را میان خود تقسیم کرده‌اند آینده سیاسی عربستان را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. السدیری‌ها که دارای دیدگاهی سلفی و وهابی هستند به سلطان بن عبدالعزیز وابستگی دارند و تعیین پادشاه آینده را حق مسلم خود می‌دانند. اعتقاد رهبران طایفه السدیری این است که بندر بن سلطان به دلیل بیماری نمی‌تواند جانشین برادر ناتنی و بزرگ‌تر خود ملک عبدالله شود لذا فرد دیگری از این طایفه می‌باید پادشاه شود. طایفه الشمری نیز اعتقاد دارند که ملک عبدالله بن عبدالعزیز تنها پادشاه وابسته به این طایفه است که در طول 70 سال گذشته قدرت را در دست گرفته است لذا پادشاه بعد از وی باید از این طایفه انتخاب شود. ملک عبدالعزیز، پادشاه اسبق عربستان و پدر ملک عبدالله و سلطان 18 زن از 2 طایفه السدیری و الشمری اختیار کرده بود که مادر ملک عبدالله «فهده دختر عاصی بن شریم» وابسته به طایفه الشمری بود. ملک عبدالله بن عبدالعزیز دارای 35 فرزند است که اغلب آنان داعیه جانشینی پدر را دارند و از این رو با فرزندان سلطان بن عبدالعزیز که مادر وی به طایفه السدیری وابسته است برای تصرف اهرم‌های قدرت در رقابت شدید هستند. در صورت مرگ ناگهانی ملک عبدالله بن عبدالعزیز و بروز جنگ میان 2 طایفه قدرتمند السدیری و الشمری اوضاع عربستان دچار هرج و مرج خواهد شد و این احتمال وجود دارد که این کشور به 2 بخش عربستان شرقی و عربستان غربی میان این 2 طایفه تقسیم شود.

کارشناس مسائل خاورمیانه

* جهان صنعت

روزنامه جهان صنعت در ستون تلنگرخود با عنوان "آقای میرتاج الدینی شما چرا " به قلم مهرداد میهن‌دوست آورده است:‏ گویا فعلا قرار است در بر همان پاشنه‌ای بچرخد که دولت و دولتی‌ها می‌خواهند. آن از لایحه برنامه پنجم که تکالیف دولت را برداشتند و به جای دولت مکلف است عبارت اجازه دارد نشاندند و این هم از اظهارات معاون پارلمانی محمود احمدی‌نژاد که با آرامش کامل رسما خبر از عدم تکلیف می‌دهد.

محمد‌رضا میر‌تاج‌الدینی که روزی نماینده مجلس بوده و خود به خوبی می‌داند برای تصویب لایحه بودجه چقدر کار طولانی و کارشناسی در مجلس لازم است، به راحتی می‌گوید به جای نیمه آذرماه لایحه بودجه سال 90 را در ماه‌های بهمن یا اسفند به مجلس می‌دهند.

جناب میرتاج‌الدینی که معاون پارلمانی رییس دولت هستند پا را از این هم فراتر گذاشته و گفته‌اند: مجلس هم طبیعتا باید این لایحه را قبل از سال جدید به تصویب برساند البته مجلسی که به زعم رییس جمهور در راس امور نباشد، برایش تعیین تکلیف هم می‌کنند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد.

در دوران ریاست احمدی‌نژاد بر دولت نهم، لایحه بودجه را به مانند ساختمانی دانست که نباید بیش از حد دستکاری شود، حال به نظر می‌رسد برای جلوگیری از این دستکاری راه جدید بر دولتمردان مکشوف شده است. لایحه را آنقدر دیر می‌رسانیم که وکیل‌المله‌ها به بررسی کافی نرسند.

سال قبل هم همین‌کار را کردند و جواب گرفتند، تنها نگرانی از این بابت است که سال‌های آینده با شیب تند بی‌قانونی کار به جایی برسد که مجلس در بررسی لایحه بودجه خلع ید شود و دولت با خیال آسوده ساختمانش را بسازد.البته این کار مزایای بی‌شماری دارد یکی از آن همه مزیت این است که وقت دولت در راهروهای سبز پارلمان هدر نمی‌رود، اصلا شاید بهتر باشد عبارت لایحه را حذف کنند و هرچه دولت می‌خواهد تبدیل به قانون شود.با این وضعیت باید به رییس دولت حق داد که قوه مجریه را در راس امور بداند.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات