تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۳  ، 
کد خبر : ۱۹۳۶۹۰
منبــر و انقـلاب

نگاهی بر نقش سخنرانی‌های فلسفی در سال‌های نخست نهضت روحانیت (بخش اول)

نویسنده: رحیم روحبخش مقدمه: بدون تردید هیچ‌ یک از وعاظ چند دهه اخیر تاریخ معاصر ایران به اندازه فلسفی شهرت و محبوبیت کسب نکرده است. طنین سخنرانی‌های با شکوه او در مجالس بزرگ تهران در قبل و بعد از انقلاب ، همچنان در اذهان هزاران هزار توده‌های مؤمنین مذهبی خاطره‌انگیز مانده است. فراز و نشیب‌های زندگی سیاسی وی که در مجالس وعظ او بازتاب می‌یافت، از فلسفی چهره‌ای شاخص در میان خطبای مذهبی کشور ساخت. بررسی مجموعه نقش‌های پیام‌رسانی او در حوزه‌های مرجعیت، دولت‌مردان حکومتی، هم صنفان، بازاریان و ... محور اصلی این گفتار است. نیل او به چنین جایگاهی سبب شد که به سرعت در موفقیت شیخ الواعظین تهران بلکه ایران قرار گیرد. از این رو بجاست که در آغاز این پژوهش بررسی عملکرد پیام‌رسانی او در اولویت‌های نخست قرار گیرد. تولد فلسفی در سال 1286 شمسی و رحلت او در 1377 ، عمر طولانی ، 93 ساله به او بخشید. از خاطرات هیجان‌انگیز وی از نخستین منبرش در سن 15 سالگی و تداوم آن تا آخرین سال حیاتش ، می‌توان از قریب هشت دهه تکیه او بر کرسی منبر سخن گفت. این نکته از این جهت اهمیت می‌یابد که او شهرتی زود هنگام یافت و از همان سال های نخست ، منبرش زبان‌زد خاص و عام شد. بگونه‌ای که در سن 20 سالگی و در سال 1305 با مشهورترین وعاظ و خطبای عصر خود برای مجلس سوگواری پنج روز آخر ماه صفر در صحن مجلس شورای ملی دعوت شد. به هر حال بر اساس یک بررسی کلی ادوار منیر او را می‌توان به سه دوره : 1ـ عصر رضا شاه 2ـ عصر محمدرضا شاه 3ـ سال‌های بعد از پیروزی انقلاب تقسیم نموده از این سه دوره ، عصر نخست و سوم خارج از مقطع زمانی بحث این پژوهش است. از این رو فعالیت‌های تبلیغی وی در مقطع دوم به شرح ذیل مورد باز کاوی قرار می‌گیرد: 1ـ مرشد تکاپوی مذهبی در سال‌های بعد از شهریور بیست 2ـ عصر آیت‌آلله بروجردی 3ـ عصر حضرت امام خمینی (ره)

1ـ رشد تکاپوهای مذهبی در سال‌های بعد از شهریور بیست
سال‌های دهه بیست تاریخ معاصر ایران را می‌توان نقطه عطفی در رشد فعالیت‌های سیاسی و حزبی تلقی کرد. پایان سلطنت رضا شاه در آغاز این دهه، نقطه عزیمت رونق بازار، احزاب و شکل‌گیری تدریجی جریان‌های فکری در عرصه سیاست بود. سه جریان عمده مذهبی، ملی و کمونیستی در چنین فضایی شکل گرفتند. بررسی مواضع جریان مذهبی در قبال دو جریان دیگر نشان می‌دهد، اگر چه این جریان به طور کامل علیه کمونیست‌ها موضع گرفتند، ولی بخشی از آن در مبارزات منتهی به ملی شدن نفت، در کنار جریان ملی قرار گفت.
فلسفی در این مقطع به عنوان واعظی مشهور و شناخته شده در جایگاه سخنگوی جریان اصلی مذهبی یعنی مرجعیت ایفای نقش می‌کرد. گزارش نخستین منبر ایشان حاکی است که وی در مجلسی که در تیرماه 1332 در مسجد شاه بنا به دعوت علمای درجه اول تهران و به مناسبت ورود آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین قمی ـ یکی از مراجع وقت ـ به تهران برگزار شده بود، به ایراد سخن پرداخته ضمن انتقاد از برنامه آموزش وزارت فرهنگ ، مسلمانان را به وحدت و یک دلی فراخوانده است. اما نقش تأثیرگذار او در این مقطع در سخنرانی‌های تند او علیه حزب توده بازتاب یافت بطور‌ی که در یکی از گزارش‌های مأموران امنیتی خاطرنشان گردید: «آقای فلسفی در مسجد شاه با استفاده از تعالیم اسلامی [برنامه خود را] مبارزه با حزب توده قرارداده و انصافا در مبارزه حداکثر فداکاری را می‌نماید. یعنی در لفافه و گوشه و کنایه حرف نمی‌زند، صاف و پوست کنده علیه حزب توده صحبت می‌کند. سپس در ادامه ضمن اشاره به اینکه : «بدون تردید این تبلیغ اثر بسیار خوبی در مردم خواهد گذاشت» پیشنهاد گردیده: «در صورتی که این مبارزه [علیه حزب توده] با استفاده از مجالس سوگواری محرم و صفر در تمام کشور بوسیله مبلغین مذهبی پی‌گیر شود، تصور می‌رود بهترین نتیجه را خواهد داشت» و در پایان تأکید شده است : «ضرورت دارد به هر ترتیبی که مقدور باشد [کارگزاران دولتی]‌ کلیه منبری‌ها را وادار نمایند که در هر مجلسی اعم از عمومی و خصوصی علیه حزب توده به تبلیغ بپردازند».
اما نقطه عطف تحولات سیاسی ملی شدن صنعت نفت با همکاری نیروهای ملی به رهبری دکتر محمد مصدق و نیروهای مذهبی به رهبری آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی بود. چون مرجعیت وقت در قبال این واقعه از موضع سکوت برخورد کرد، فلسفی نیز در همین راستا عمل نمود و هنگامی که کاشانی از وی خواست تا در منبر راجع به این مسأله سخن بگوید، به او خاطر نشان نمود: «عمق مسأله نفت را نمی‌فهمم و نمی‌دانم عاقبت این کار چه خواهد شد ... مسأله نفت برای من بین‌الرشد [اصطلاح فقهی است و درباره چیزی بکار می‌رود که خوبی و درستی آن در شرع مقدس آشکار است] نیست و لذا احتیاط می کنم و حرف نمی‌زنم، نه نفی می‌کنم و نه اثبات». نخستین گزارش‌های اسناد ساواک فلسفی نیز بیانگر اعتراض و مخالفت عده‌ای با سخنرانی‌های او در مسجد شاه در ماه رمضان 1371 ق برابر با خرداد 1331 به دلیل همین رویکرد است. بگونه‌ای که وی ناچار شد از ادامه وعظ و خطابه خودداری ورزد. اما از آنجا که این سخنرانی‌ها طی روال چندین ساله از رادیو پخش می‌شد و در اقصی نقاط کشو مخاطبان بسیاری داشت ، به شدت مورد اعتراض توده‌های مؤمنین مذهبی قرار گرفت. فراتر از آن مراجع تقلید وقت در نجف ، قم و ... طی مخابره تلگرافاتی به ایشان، نسبت به اسائه ادب به وی ابراز تأسف و تأثر نمودند.
آیت‌آلله العظمی بروجردی در تلگراف خود با اشاره به اینکه «مطالب مسموعه موجب نگرانی و تأثر فوق‌العاده حقیر گردیده» خاطرنشان نمود: «خداوند عز شأنه عموم مردم را به وظایف خود موفق و نسبت به بزرگان و اشخاصی که وجودشان برای جامعه مفید است قدردان فرماید». آیت‌الله العظمی خویی ـ از مراجع وقت نجف ـ نیز اعلام کرد: «از تعطیل [مجلس سخنرانی فلسفی در ماه رمضان] در مسجد بی نهایت متأثر گردیده.» آیت‌الله العظمی محمدتقی خوانساری ـ از مراجع ثلاث قم ـ نیز طی ارسال نامه‌ای به «حضرت مستطاب صدرالمحققین و افصح المتکلمین آقای فلسفی واعظ شهیر دامت برکاته». با ابراز تأسف از «محرومیت جامعه از بیانات رسای دینی» وی ابراز امیدواری نمودکه «دو مرتبه سعادت به جامعه مسلمین اقبال نموده ، موجبات این تعطیلی رفع گردد.» امام خمینی که در آن زمان یکی از مدرسین و فضلای حوزه علمیه قم محسوب می‌شد نیز با ارسال نامه‌ای به فلسفی، خاطرنشان نمود: «ناطقی مثل جنابعالی نباید توقع داشته باشد که تا آخر از تعرض اشرار مصون باشد». و سپس هشدار داد:« نباید با این چیزها سنگر را خالی کنید. مفسدین همیشه می‌خواهند امثال جنابعالی را از میدان بیرون کنند تا هر تاخت و تازی بخواهند بکنند و انتقادی در کار نباشد.
علاوه بر نامبردگان ، تلگرافات و نامه‌های دیگری نیز از علما و سایر اقشار دیگر همچون : آیت‌الله روح‌الله کمالوند از خرم‌آباد ، آیت‌آله محمدحسین کاشف‌الغطاء از نجف، بیست و دو تن از وعاظ تهران، علما و روحانیون و بازاریان یزد ، فداییان اسلام و ... خطاب به فلسفی یا کارگزاران نظام در این خصوص ارسال گردید. و همه در این پیام‌ها ، خواستار از سرگیری فوری منبر فلسفی شدند.
این تکاپو‌ها باعث شد که در کمتر از نصف سال ، مجدد مجالس وعظ و خطابه فلسفی از سر گرفته شود. بررسی مجموعه‌ این مراسلات نشان می‌دهد که فلسفی از حمایت طیف عظیمی از علمای طراز اول ، بدنه روحانیون و توده‌های مؤمنین مذهبی بر خوردار بود. بلکه القاب و عناوین بکار رفته برای او در برخی از نامه‌ها نیز تصریح بر جایگاه ویژه او در مقام وعظ و خطابه‌ می‌باشد.
گفتنی است که فعالیت های تبلیغی فلسفی از این مقطع گسترش یافت. او از رسانه منبر برای دفاع از آموزه‌های شریعت بهره می‌جست. اما آنچه که از او به عنوان یک چهره شاخص در میان وعاظ مطرح ساخت، ابتکار و نوآوری وی در خطابه بود. فلسفی در خاطراتش نقل می‌کند که وعاظ منابر در دهه بیست همچنان بر همان سبک گذشته سخن گفته و از احادیث و روایات پیامبر و اهل البیت رهنمود نمی‌گرفتند، از این رو: «معتقد شدم که منبر را باید از اهل بیت (ع) و اخبار آن ذوات مقدس فرا گرفت» سپس در خصوص تدابیر متخذه برای این منظور می‌افزاید: «به بررسی و تحقیق در روایات پرداختم. از کتبی که دارای فهرست خوبی (مثل مستدرک الوسایل) داشتند و در هر باب مثلا معاشرت بامردم، مکارم اخلاق و ... احادیثی ذکر کرده بودند، استفاده نموده، و علاوه بر آن تجربیات دو دهه منبر را نیز بکار بسته و به خصوص به مطالعه کتب جدید که در مباحث روانشناسی ، جامعه شناسی، اخلاق، تعلیم و تربیت ، ترجمه شده بودند، پرداخته و بدین طریق با مقایسه داده‌های دو حوزه دینی و دستاوردهای علمی سبک جدیدی از منبر را مطرح ساختم که هر چند معارف مقدس قرآن و اولیاء اسلام را عرضه می‌نمود ولی زبان و صورت خاصی داشت که متناسب با شرایط و مقتضیات روز بود و مخاطب را وادار به فکر می‌ساخت و تحت تأثیر قرار می‌داد.
بر اساس همین روش‌های نوین بود که او منبر را از گرایش‌های عوامانه و بیان مطالب خرافه‌آمیز زدود و با در دستور کار قرار دادن بررسی معضلات اجتماعی و نقد عملکرد مسؤولان ، برای منبر یک رسالت اجتماعی و سیاسی قایل شد که به تدریج مورد توجه و تقلید بسیاری از وعاظ کشور قرار گرفت.
2ـ عصر آیت‌الله بروجردی
آیت‌الله العظمی محمدحسین طباطبایی بروجردی به مدت بیش از یک دهه و نیم ریاست حوزه علمیه قم و زعامت شیعیان را به عهده داشت. مهاجرت تاریخی او از بروجرد به قم و چگونگی نیل به رهبری بلامنازع شیعیان از نیمه دوم دهه بیست ، بحثی جامع می‌طلبد که از حوزه این پژوهش خارج است. اما به طور خلاصه باید گفت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی هم زمان با به قدرت رسیدن رضاخان حوزه علمیه قم را بنیانگذاری نموده و احیاء کرد. بعد از رحلت آن مرحوم در سال 1315 ش، سه تن از مراجع عظام: محمدتقی خوانساری ، صدرالدین صدر و محمدحجت (مشهور به مراجع ثلاث) امور حوزه را به عهده گرفتند. ولی اقدامات رضا شاه در اواخر سلطنتش علیه نهادهای مذهبی از یک سو و پراکندگی مدیریت حوزه و به خصوص تمرکز مرجعیت در نجف از سوی دیگر، زوال تدریجی قدرت نهادهای مذهبی اعم از : مرجعیت، روحانیت، هیأت‌ها ، مساجد و ... را در پی داشت . این روند حتی مدتی بعد از سقوط رضاشاه نیز تداوم یافت، تا اینکه در اواخر سال 1323 شمسی، آیت‌الله بروجردی که در این سال‌ها در بروجرد اقامت داشت و به تعلیم و تربیت طلاب مشغول بود برای معالجه بیماری خود به تهران عزیمت نمود. علما و فضلای دوراندیش حوزه که از پراکندگی مدیریت و ناکارآمدی آن رنج می‌بردند، در صدد برآمدند از این فرصت سود جسته و آیت‌الله بروجردی را به قم فراخوانده و زعامت حوزه را به ایشان بسپارند.
هنگامی که مراجع ثلاث از این دعوت استقبال کردند، آیت‌اله بروجردی نیز به آنان پاسخ مثبت داد. و به قم عزیمت نمود. ایشان در اندک زمانی موفق شد، حوزه را سر و سامان دهد. فضای باز جامعه در سال‌های آغازین دهه بیست نیز زمینه این فعالیت‌ها و حمایت‌ اقشار مختلف مذهبی از وی را فراهم ساخت. رحلت آیات عظام و مراجع بزرگ تقلید وقت: سید ابوالحسن اصفهانی و حسین قومی در سال 1325 و انتقال مرجعیت اعلم از نجف به قم و تمرکز تدریجی آن در آیت‌الله بروجردی ، اوج اقتدار وی را رقم زد.
فلسفی در این دوره در مقام واعظ شهیر مرکز به عنوان واسطه و پیام‌رسان بین آیت‌الله بروجردی و شاه ایفای نقش می‌کرد. بارها برای ابلاغ پیام‌های آیت‌الله بروجردی به دیدار شاه رفت. او در خاطراتش نقل می‌کند که با آیت‌الله بروجردی شرط نمود که فقط مسائلی که مربوط به شئون دینی باشد قبول می‌نماید و اضافه می‌کند که معمولا پیام‌های ایشان را از سه طریق: حضورا و به طور شفاهی ، از طریق نامه و بواسطه حاج احمد خادمی پیشکار آیت‌الله دریافت می‌کرد. ایفای این نقش بعدها به دنبال درخواست آیت آلله بروجردی از فلسفی جهت تقبل منبر دهه آخر صفر در منزل ایشان تحکیم یافت.
فلسفی تا پایان عمر آیت‌الله و هر ساله روزهای دهه مذکور را در منزل ایشان و شب‌ها را نیز در حرم حضرت معصومه (س) به درخواست تولیت منبر می‌رفت. همین منابر نقش به سزایی در آموزش وعظ و خطابه برای طلاب و فضلای جوان حوزه داشت. ابتکار عمل فلسفی در تحول ساختاری وعظ و روز آمد کردن موضوعات خطابه رویکردی نوین به منبر تلقی می‌شد که به سرعت مورد توجه طلاب قرار گفت. آنان نیز که طبق یک رسم دیرینه در ماه‌های محرم، صفر و رمضان برای تبلیغ به شهرها و روستاهای کشور سفر می‌کردند، روش‌های مذکور را بکار می‌بستند.
فلسفی در خاطراتش نقل می‌کند که استقبال عمومی از سبک وعظ و منابرش باعث شد که آیت‌الله بروجردی از او بخواهد، کلاس برای آموزش طلاب در فن سخنوری برپا دارد. که ایشان با استقبال از این پیشنهادها طی سالیانی در صبح‌های روز جمعه در منزلش در تهران برای وعاظ و برخی طلاب حوزه قم این فن را در خلال تفسیر قرآن بیان می‌کرد. بنابر خاطرات یکی از فضلای وقت حوزه قم ، مدتی نیز چنین کلاسی به طور خصوصی در منزل وی در قم برگزار گردید و فضلای بنامی چون : سبحانی ، مکارم ، امینی و ... در آن شرکت می‌جستند، ولی چون تعداد شرکت کنندگان افزایش یافت ، آیت‌الله بروجردی با ادامه آن کلاس‌ها مخالفت ورزید . استدلال آن مرحوم این بود که : «چون حوزه علمیه، حوزه فقاهت اهل بیت است و ما می‌خواهیم طلبه فاضل و فقیه تربیت کنیم ، این اقدام ممکن است جمعیت زیادی از طلاب را به خود جلب کند و هدف حوزه به مرور عوض شود و واعظ تربیت کند». و بدین ترتیب برنامه‌های فلسفی در قم محدود به همان دو جلسه سخنرانی روزانه دهه آخر صفر گردید که این منابر، آموزش عملی فن سخنوری برای طلاب محسوب می‌شد و با استقبال عظیم توده‌های مؤمنین مذهبی قم و حتی شهرستان‌ها مواجه گردید. به طوری که یکی از گزارش‌های تفصیلی ساواک قم از یک دهه این مجالس حاکی است: «مستمعین منبر ایشان [در طول دهه آخر صفر] در صحن مطهر حضرت معصومه (س) به تفاوت از 15 تا 60 هزار نفر تخمین زده شده است». در گزارش تکمیلی اضافه گردید. که هم زمان با ورود فلسفی به قم، دستجات ذیل از تهران و شهرستان‌ها به آن شهر عزیمت نمودند: «دسته زنجیرزنان آذربایجان مقیم تهران، دسته سینه زن عرب تبریز مقیم تهران، دسته سینه‌زن اردبیلی مقیم تهران، دسته‌ سینه زن و زنجیرز ن زنجانی‌های مقیم تهران، دسته سینه زن و زنجیر زن خوئی‌های مقیم مرکز ،‌دسته زنجیر زنان تهران، دسته سینه زنان جماران نیاوران، هیأت‌های بنی‌فاطمه و قائمیه و بنی‌زهرا (س) و هیأت متوسلین به حضرت رقیه [از تهران‌] و به علاوه دستجات محلی دیگر تهران که جمعا دوازده دسته می‌شدند» در ادامه این گزارش آمار هیأت‌های شهرستان‌ها نیز به آن اضافه گردیده که عبارتند از : «از همدان چهار دسته، از کرمانشاه سه دسته، از ساوه سه دسته، از نطنز یک دسته، از کاشان دو دسته و از خود شهرستان قم بیشتر از سی دسته» . در پایان نیز تصریح شده است: «در مدت اقامت آقای فلسفی، شب‌ها قبل و بعد از منبر رفتن ... از طرف مردم پاکت‌های زیادی به وی داده می‌شود که یک عده تقاضای طلب شفای مریضان، عده‌ای تقاضای امن یجیب نموده و عده‌ای هم از جیب‌بری و برخی از مأموران شهربانی و نظام وظیفه و بعضی‌ها از دادگستری شکایت داشتند...»
اما همانطور که گفته شد مهم‌ترین نقش فلسفی در ارتباط با بروجردی ، رساندن پیام‌های وی به شاه بود. اسناد و خاطرات متعددی در این خصوص حاکی از موفقیت فلسفی در عرصه این پیام‌رسانی بود. برخی از این موارد عبارتند از:
1-2- الزامی کردن تعلیمات دینی در مدارس
فلسفی در خاطراتش نقل می‌کند که در اواخر سال 1325 ، آیت‌الله بروجردی به وی پیام داد که شاه را دیدار کرده و از او بخواهد که چون زمینه اجرای لایحه اجباری کردن تعلیمات ابتدایی فراهم شده تعلیمات دینی را نیز در کنار آن بگنجانند. وی اضافه می‌کند که این اولین بار بود که به حضور شاه رسیده و در این خصوص خاطرنشان می‌سازد. در آستانه ورود به کاخ مرمر، جمع متحصصین دکتر مصدق و یارانش را که در اعتراض به دخالت قوام‌السلطنه در انتخابات دوره پانزدهم تجمع کرده بودند، مشاهده نموده و سپس به طرف کاخ هدایت شده است. در گفتگو با شاه وی از پیام آیت‌الله استقبال نموده مدتی بعد دکتر شایگان وزیر فرهنگ وقت طی نامه‌ای : «در باب پیام حضرت مستطاب آیت‌الله بروجردی راجع به تعلیمات دینی در مدارس» خاطر نشان نمود: «در قدم اول وزارت فرهنگ ، نظر حضرت آیت‌الله را در تعلیمات دینی در مدارس چهار ساله تعلیمات اجباری با مشورت علمای مذهبی تأمین خواهد کرد».
2ـ2ـ مبارزه با مظاهر آتش پرستی
در این مورد نیز فلسفی نقل می‌کند که یک بار صبح زود حاج احمد خادمی ـ پیشکار آیت‌الله ـ به منزل او آمد و پیغام داد که ایشان از گزارش روزنامه‌ها در خصوص قرار انتقال مشعلی از ورزشگاه امجدیه به درب منزل شاه توسط ورزشکاران ابراز نگرانی نموده ، طریق عمل را به مثابه احیای آتش پرستی تلقی کرده است. از این رو وی (فلسفی) به دیدار شاه شتافته و پیام را به او ابلاغ کند. فلسفی اضافه می‌کند که به محض بیان خواسته آیت‌الله، شاه بلافاصله رییس تربیت بدنی را احضار و دستور لغو مراسم مذکور را صادر کرد. فلسفی بعدها در یکی از سخنرانی‌های خود این واقعه را بارگو کرد.
3-2- مبارزه علیه بهاییان
یکی از دغدغه‌های آیت‌الله بروجردی در دوران مرجعیتش افزایش رشد بهاییت و نفوذ اقتصادی ، سیاسی و بهاییان در ارکان کشور بود. بطور مرتب از اقصی نقاط کشور در خصوص تعرضات بهاییان به مسلمانان نامه‌هایی به او می‌رسید . وی در مقام رهبر مذهبی و مرجعیت شیعه می‌بایست به این مسأله رسیدگی می‌کرد. از این رو طی چند نوبت از طریق ارسال پیام‌هایی برای شاه و همچنین اعزام نمایندگانی به این مسأله اعتراض نمود و درخواست رسیدگی کرد. دکتر مهدی حائری یزدی در یک مورد به مأموریت آیت‌الله خمینی از جانب ایشان به نزد شاه اشاره کرده است. بر اساس این گزارش امام در این دیدار گفت: «پدر شما این گروه ضاله [بهاییان] را به طویله بستند. مردم ایران هم از شما همین انتظار را دارند» شاه آهی کشید و گفت: «الان را با آن موقع مقایسه نکنید. آن وقت همه وزراء از پدرم حرف شنوی داشتند ولی الان حتی وزیر دربار هم از من حرف شنوی ندارد».
همچنین فلسفی در خاطراتش متن چندین نامه از آیت‌الله بروجردی به وی را جهت ابلاغ به مقامات مسؤل نظام نقل کرده است. بروجردی در این نامه‌ها از دریافت پیام‌هایی از اهالی شهرهای: کرمان ، الیگودرز ، آبادان و ابرقو درباره تعرض بهائیان منطقه به مسلمانان خبر داده است. گزارش‌های امنیتی نیز حاکی است که فلسفی بارها در این خصوص به دیدار آیت‌الله شتافته و :«در این ملاقات‌های خصوصی .... بیشتر درباره بهائی ها و انتخاب زنان [صحبت] بوده است.
اما مهم‌ترین اقدام فلسفی در ارتباط با این مسأله، طرح موضوع بهائیان در سخنرانی‌های ماه رمضان 1334 در مسجد شاه بود. همانطور که اشاره شده این سخنرانی‌های وی از رادیو به طور مستقیم پخش می‌شد. لذا او پیشاپیش برای کسب اطلاع از موضع شاه از موافقت او اطمینان خاطر کسب کرده و سپس طی هماهنگی با سایر وعاظ تهران ، تصمیم می‌گیرند، در منابر ماه رمضان لزوم مبارزه علیه بهاییان را مطرح کنند. این اقدام هماهنگ باعث شد در مدت کوتاهی مردم به هیجان آمده و در صدد قطع وضع بهاییان برآیند. به طوری که شاه ناچار شد قبل از تبدیل این نفرت عمومی به تظاهرات ، دستور تعطیلی حظیرة القدس ، مرکز بهاییان در تهران را صادر کند. لذا نیروهای امنیتی آنجا را اشغال کردند.
این کامیابی باعث شد که آیت‌الله بروجردی طی ارسال نامه‌ای برای فلسفی از او تقدیر به عمل آورد و بر تداوم برنامه آن سخنرانی تأکید ورزد. اما شاه و کارگزاران نظام از گسترش غیر قابل کنترل اعتراضات نگران شدند و از نیمه ماه رمضانی طی ارسال پیامی به فلسفی را از او خواستند که از ادامه بحث بر سر موضوع مذکور خودداری ورزد که وی اجرای این دستور را به مصلحت نداشت و بازتاب آن را در افکار عمومی نامطلوب عنوان کرد. از این رو تا آخر ماه آن سخنرانی‌ها تداوم یافت. فلسفی در ادامه خاطراتش نقل می‌کند که مقاومت او در مقابل درخواست شاه باعث شد که وی بعد از آن از تقاضای دیدارش جهت ابلاغ پیام‌های آیت‌الله بروجردی خودداری ورزد و این رابطه برای همیشه قطع شد. علاوه بر آن همچنین از پخش رادیویی سخنرانی‌هایش نیز ممانعت به عمل آمد. که همین عامل به سردی روابط شاه با بروجردی نیز منجر شد و ارتباط آن دو نیز طی سال‌های بعد به طور کلی قطع شد و دیگر مسؤلی از مقامات کشور به پیام‌های آیت‌الله اعتنایی نمی‌کرد. بروجردی نیز که از این شرایط گله داشت، در یکی از سفرهای شاه به قم، از شهر خارج شد و از دیدار با او خودداری ورزید.
در چنین فضایی برخی متولیان رسانه‌های دولتی از فرصت سود جسته و علیه آموزه‌های دینی و مبلغان مذهبی از جمله فلسفی بی‌حرمتی روا داشتند. رادیو یکی از این رسانه‌ها بود که در اختیار دولت قرار داشت. البته مالکیت تلویزیون را حبیب‌الله ثابت پاسال ـ یکی از سرمایه‌داران معروف بهایی ـ به عهده داشت. از این رو برخی از دست‌اندرکاران آن را بهاییان تشکیل می‌دادند. فلسفی در یکی از سخنرانی‌های خود به این مسأله اشاره کرد و از هیأت حاکمه انتقاد نمود که چرا دولت به: «چهارصد نفر از تجار محترم و متدین که می‌خواهند تلویزیون و رادیو ملی درست کنند اجازه نمی‌دهد. اما به یک جاسوس مزدور [ثابت پاسال] اجازه داده می‌شود.» سپس در ادامه به مردم مسلمان هشدار می‌دهد: «آقایان چشم و گوش خود را باز کنید که این مزدوران به همه چیز ما دست درازی کرده و با هه مقدسات مملکت ما دشمن هستند» که این انتقادات بالاخره این رسانه دولتی را به عکس العمل واداشت. به گونه‌ای که در یک برنامه فکاهی در روز جمعه 16/2/1339 صدا و تکیه کلمه ایشان ـ ابدا ـ توسط یک از کمدین‌های رادیو تقلید و مورد تمسخر واقع شد. این عمل در یکی از روزنامه‌های وقت چنین بازتاب یافت:‌ «در نمایش دوم رادیو شخصی می‌آید با الفاظ مطنطن ، تقاضای سخنرانی یا رجوع کاری دارد، صدای او با آهنگ و روش تکلم یکی از وعاظ شهر [فلسفی] دمساز است. او پشت سر هم کلمات قلمبه و سلمبه ردیف می‌کند تا حاضرین را به شوق و حرکت اندازد. کلمه ابدا‌، ابدا مکرر به گوش می‌رسد. و این تکیه کلام می‌رساند که دلقک رادیو ... در پوشش چه کسی فرو رفته است، نتیجه‌ای که از این همه مسخره‌بازی‌ها گرفته می‌شود، حمله به اساس وعظ و خطابه است. او قصدش این است که بگوید: آقایان واعظان دوره راهنمایی شما سپری شده است و امروز شش جهت و ارکان تبلیغات در دست ماست» . این برنامه مورد اعتراض بسیاری از علما و از جمله یکی از تشکل‌های وعاظ بنام «جامعه مبلغین اسلامی» تهران قرار گرفت. آنان طی ارسال نامه‌ای به اداره رادیو و ریاست وقت ساواک ـ تیمسار تیمور بختیار ـ انزجار خود را از آن اعلام کردند. در پی نوشت یکی از گزارش‌های ساواک در این مورد خاطرنشان گردیده : «قرار شد تا موقعی که این شخصی [فلسفی] روی منبر به رادیو بد نگوید، رادیو نیز از ادامه این عمل خودداری نماید». این واقعه یکی از مهم‌ترین چالش‌های دو رسانه مدرن و سنتی تلقی می‌شد که از تعمیم اختلافات هیأت حاکمه با روحانیت حاصل شده بود. این تقابل در یکی دو سال بعد و در جریان نهضت روحانیت به رهبری امام علیه نظام حاکم اوج گرفت.
حاصل سخن اینکه فلسفی در دوره حیات آیت‌الله بروجردی به عنوان سخنگو و زبان گویای آن مرحوم ایفای نقش نمود، نه تنها در ابلاغ پیام‌های ایشان، بلکه با بهره‌برداری از رسانه منبر در طرح خواسته‌ها و نظرات او اهتمام ورزید. نقش تبلیغی وی در مجالس مذهبی و به خصوص بازتاب عمومی سخنرانی‌های ماه رمضان او از رادیو طی پنج سال ، چنان جایگاهی به منابر سخنرانی‌های وی بخشید که کارگزاران امنیتی به وسوسه افتادند که از این ظرفیت بالقوه به نفع اقتدار نظام سود جویند. چنانچه در پی‌نوشت یکی از گزارش‌های ساواک پیشنهاد گردیده :‌ «در این نیروی خدایی [منابر فلسفی]‌ را می‌شود به نفع دین و میهن و مقدسات بکار برد و نگذاشت که در این راه غلط و کج [انتقاد از نظام] عمل نماید».
در نهایت فلسفی با تقبل ده‌ها سخنرانی در مجالس ترحیم آیت‌الله بروجردی در فروردین و اردیبهشت 1340 ، بار دیگر تعلق‌خاطر ویژه خود را به ایشان نشان داد. آن مرحوم در خاطراتش نقل می‌کند که در این مقطع در مجموعه بیست منبر مهم رفته است: «قبل از ظهر یک منبر در تهران می‌رفتم و بلافاصله به قم می‌آمدم تا عصر و شب در آنجا منبر بروم. صبح فردا هم به تهران می‌آمدم تا قبل از ظهر در آنجا منبر بروم ... در این مجالس در بزرگداشت آن مرجع بزرگ و خدمات شایانی که در طول شانزده سال اقامت در قم به عالم اسلام و مسلمانان کرده بود و نیز درباره شخصیت والای ایشان سخن‌ها گفتم و مردم فهمیدند به عنصرلایقی را از دست داده‌اند».         ادامه دارد ...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات