تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۷  ، 
کد خبر : ۱۹۳۷۸۲
حجت‌الاسلام فیض‌آبادی در سخنرانی خود بررسی کرد:

آزادی در حرکت امام حسین(ع)


«آزادی در نهضت عاشورا» موضوعی بود که حجت‌الاسلام والمسلمین فیض‌آبادی برای سخنرانی خود در سلسله سخنرانی‌های حزب مردم‌سالاری استان تهران انتخاب کرده بود.
این صاحبنظر سیاسی و مذهبی صحبت‌های خود را به دو بخش تقسیم کرد. در ابتدا به «واژه آزادی» در خلفت انسان پرداخت و سپس با روشن شدن مفهوم آزادی این موضوع را درنهضت عاشورا و رفتار امام حسین(ع) مورد بررسی قرار داد.
فیض‌آبادی گفت: وقتی با کلمه آزادی روبرو می‌شویم و این واژه را می‌شنویم، مفهوم خاصی با توجه به نوع ذهنیتی که از آن داریم در ذهن تداعی می‌شود.
مدیر مسئول روزنامه توقیف شده نسیم صبا افزود: واژه آزادی در بسترهای مختلف معانی مختلفی به خود می‌گیرد و می‌توان گفت در ذهن هر یک از آدمیان معنایی دارد.
فیض‌آبادی در ادامه تعریف خود را از آزادی را اینگونه مطرح کرد: همه موجودات عالم مخلوق خداوندند. این موجودات برای اموری خلق شده‌اند و هیچ کدام از آنها، دارای این خصلت و حق نیستند که بتوانند بگویند این چیز را می‌خواهیم یا آن چیز را و نمی‌توانند انتخاب کنند. تنها موجودی که همراه خداوند می‌تواند بگوید این را یا آن را انتخاب می‌کنم فقط انسان است.
فیض‌آبادی آزادی را در انتخاب انسان تعریف کرد و گفت: تنها موجودی که می‌تواند با اندیشه و فکر به امر «انتخاب» بپردازد. انسان است و این نشان از حس آزادی است.
وی افزود: بنابراین خداوند است که آزاد است بخواهد یا نخواهد و همچنین بشر نیز از آزادی برخوردار است و می‌تواند بخواهد یا نخواهد.
این فعال سیاسی گفت: به همین دلیل است که خداوند پس از خلقت انسان به خودش احسنت گفت.
وی افزود: شما نمی‌توانید هیچ موجود دیگری را پیدا کنید که خداوند عبارت «احسن‌الخالقین» را برای آن استفاده کرده باشد.
فیض‌آبادی سپس برای روشن شدن موضوع به خلقت زمین، آسمان و کوه‌ها اشاره کرد و گفت: ما تا حدودی زمین، آسمان و کوه‌ها را می‌شناسیم ولی کامل نیست.
وی افزود: آسمان فقط برای زیبایی نیست و بر خلاف دیدگاه گذشتگان که ستاره‌ها را پولک‌های رنگی می‌پنداشتند که خدا به آسمان چسبانده بلکه دنیای عظیمی در آن وجود دارد.
وی افزود: امروز با پیشرفت علوم نجومی می‌توانیم دریابیم که وقتی از آسمان سخن می‌گوییم از میلیاردها ستاره و سیاره باید یاد کنیم که در حجم بسیار گسترده‌ای قرار دارند.
فیض‌آبادی برای گسترده‌ بودن آسمان به قانون احتمالات اشاره می‌کند و می‌گوید: این قانون می‌گوید که تعداد ستاره‌های آسمان آنقدر زیاد است که حیات 10 هزار زمین در آن طبیعی است.
این صاحبنظر سیاسی و مذهبی گفت: ولی آنچه روی زمین است یعنی انسان آنقدر ارزشمند است که به اندازه کهکشان‌ها و حتی بالاتر، عظیم است. این درحالی است که زمین و آسمان آنقدر سروراز دارد که هر چه ما بشکافیم و دقت کنیم باز پره‌های بیشتری به ما نشان داده می‌شود و اسرار جدیدتری به دست می‌آوریم.
وی سپس گفت: حتی انسان هر آنقدر هم علوم را کشف کند تازه تا ظهور امام زمان(عج) یک چهاردهم علوم را کشف کرده است و بقیه در آخر زمان کشف خواهد شد.
فیض‌آبادی در همین قسمت از حرف‌هایش به آزادی اشاره می‌کند و می‌گوید: کشف علوم و شکوفایی آن فقط در سایه آزادی و اختیار حاصل می‌شود و اگر انسان آزادانه به بررسی جهان نپردازد، جهان همان‌گونه که خلق شده بود باقی می‌ماند.
وی افزود: هر چند خداوند خالق هستی اگر بخواهد جهان را می‌تواند تغییر بدهد، ولی همین خالق، برای این جهان، خلیفه‌ای نهاده است و از آزادی خودش برای او نیز قرار داده تا ظرافت جهان را هر روز بشکافد و با این آگاهی حاصل از شکوفایی علوم، در مقابل عظمت خداوند، خاشع شویم.
فیض‌آبادی در ادامه گفت: انسان وقتی در برابر این همه عظمت که خالق هستی آفریده، کاری جز خشوع و خضوع نمی‌تواند بکند. این صاحبنظر سیاسی علما را کسانی می‌داند که به عالم دقت می‌کنند و می‌گوید: به همین خاطر است که علما خاشع‌اند.
این روزنامه‌نگار در ادامه به امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و گفت: شناخت از جهان و عالم و دعوت به این شناخت، باعث می‌شود انسان نسبت به جهان عالم‌تر شود و قطعاً با این آگاهی دقیق‌تر عمل می‌کند.
فیض‌آبادی با اشاره به آیات قرآنی گفت: هر قدر عالم‌تر شویم بیشتر قلاده‌ها و پیرایه‌ها و خرافات را از این جهان می‌زداییم. اما همه اینها در سایه دقت در عالم و درست عمل کردن حاصل می‌شود.
فیض‌آبادی در ادامه با اشاره به آیه سه سوره انسان و آیه 10 سوره بلند و آیه «لا اکراه فی‌الدین قد تبین‌الرشد من‌الغی» گفت: همانطور که در قرآن نیز آمده است خداوند به ما اختیار و آزادی داده است و مهم در این نکته نهفته است که قیامت در آزادی و اختیار معنا پیدا می‌کند و عالم در پناه آزادی، تحت تسلط دانشمندان بیشتری قرار می‌گیرد.
فیض‌آبادی به طرح سوالی پرداخت و گفت: این موضوع مطرح است که با نفوذ در جهان چه اتفاقی می‌افتد و اگر جهان دانشمند‌تر شود قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ و اگر همه در مقابل خدا خاشع شوند و کافری نباشد چه می‌شود؟
این روزنامه‌نگار سوال مطرح شده را اینگونه پاسخ داد: اگر از بندگی همان چیزی را بفهمیم که اولیای خدا می‌فهمند، آنگاه بندگی یعنی قانونمندی، دقت و تواضع در برابر خالق، آن وقت در می‌یابیم که چرا دنیا هر چقدر خاشع‌تر باشد، زیباتر است.
فیض‌آبادی نظام «عاشقی» در جهان را بسیار پیچیده و اسرارآمیز نامید و گفت: اگر عده‌ای عشق را بفهمند و به آن عمل کنند، زیبایی را خواهیم دید.
این صاحبنظر سیاسی در ادامه، برای اینکه موضوع «عشق به خدا» را بازتر کند، به دوران حیات امام علی(ع) اشاره می‌کند و می‌گوید: در آن مقطع عده‌ای مقابل امیر‌المومنین ایستادند و علی(ع) را درک نکردند و با تعصب‌های خودشان به زندگی پرداختند. آنها علی(ع) را نمی‌خواستند، لذا می‌بینید که 25 سال سکوت، پاسخ امام به آنهاست. اما مردم فرصت بزرگی را از دست می‌دهند، 25 سال عاشقی علی(ع) را نمی‌بینند، حتی آن 4 سال حکومت نیز، باز عاشقی علی(ع) با خداوند را درک نمی‌کنند.
وی افزود: چون عده‌ای به این زمین خاکی چسبیده‌اند و به همین شکل و شمایلی که وجود دارد، عادت کرده‌اند، لذا حاضر نیستند سنت‌های خودشان را تغییر دهند.
فیض‌آبادی در ادامه گفت: در زمان امام علی(ع) نیز چون مردم نمی‌خواهند سنت‌هایشان را تغییر دهند، لذا علی(ع) را درک نمی‌کنند و از عادات خودشان نمی‌گذرند و حاضر نمی‌شوند تا رهپوی آزادی و تغییر باشند. آنها نمی‌خواهند در پناه اختیار از زنجیره‌های در بندشان خارج شوند و سنت‌های جاهلی را دور بریزید، لذا در عقاید اشتباه خود باقی می‌مانند.
درنهج‌البلاغه آمده که اما علی(ع) در اواخر حکومتشان این‌گونه سخن می‌گویند: مگر نمی‌بینید مردم به حق عمل نمی‌کنند؛ مگر نمی‌بینید هماه‌گونه که قبلاً جاهلیت بوده است و جوان‌ها به پیران خودشان احترام نمی‌گذاشتند، ادامه دارد و زمانه همین‌طور است، مگر نمی‌بینید که پیران زمین‌گیر شده‌اند و گناه می‌کنند.
فیض‌آبادی در ادامه از دوران امام علی(ع) به دوران معاویه اشاره می‌کند می‌گوید: از طریق معاویه، ظلم و فریب و دروغگویی و غیرپاسخگو بودن، فراگیر شدن است. پس از معاویه، یزید به انحراف در دین بیشتر می‌پردازد و علنا با اسلام و آزادی مبارزه می‌کند و به پیامبر دروغ می‌بندد.
فیض‌آبادی از این قسمت به بعد وارد حادثه عاشورا می‌شود و به بحث آزادی در نهضت عاشورا می‌پردازد.
این روزنامه‌نگار گفت: امام حسین(ع) با مشاهده تحریف‌هایی که یزید در حال انجام دادن است دیگر زمانه را برای آرام گرفتن به صلاح نمی‌داند، چرا که حکومت یزید، در حال ترویج عادت‌های جاهلی است.
وی افزود: وقتی یزید می‌خواهد به زور از امام حسین(ع) بیعت بگیرد، حسین(ع) یاران را جمع می‌کند و برای آنها صحبت می‌کند.
فیض‌آبادی گفت: از همان ابتدای حرکت، امام حسین(ع) به این مساله توجه ویژه دارد که این حرکت کاملا باید مختارانه به پیش برود. به گونه‌ای که محمد حنفیه که از یاران است ولی آن قدر امام آزادی و اختیار می‌دهد که محمد حنفیه در مدینه می‌ماند و همراه امام نمی‌رود. در مکه هم اتفاقاتی می‌افتد که از رفتارهای امام این پیام به ما می‌رسد که نباید عنصر آزادی در این جریان مخدوش شود.
وی افزود: طبیعی است عده زیادی هم از این همه ستم و آزادی‌سوزی توسط یزید به شدت نگران‌اند اما وقتی اما حسین(ع) به دنبال مهاجرت هستند، با نامه‌‌های مردم کوفه روبرو می‌شوند. مردم کوفه، رفاه، آزادی، عدالت و عبادت علی(ع) را دیده‌اند لذا برای امام حسین(ع) نامه می‌نویسند.
فیض‌آبادی به نامه کوفیان اشاره می‌کند و می‌گوید: اهل کوفه در نامه خود به امام می‌نویسند که ما شما را می‌شناسیم، ما هم از جاهلیت یزید و یاران یزید، به ستوه آمده‌ایم و به سمت مابیا. امام حسین(ع) مسلم را به کوفه می‌فرستد و کوفیان با مسلم بیعت می‌کنند. که در ادامه خبرهای ناخوشایندی به اما می‌رسد.
این صاحبنظر سیاسی و مذهبی درادامه گفت: امام اما برای جنگ به راه نمی‌افتد. چرا که امام شیوه‌های مختلف جنگیدن را می‌شناسد ایشان در جنگ‌های مختلف کنار امام علی(ع) بوده و به فنون جنگی آگاه است. او از مشکلات دوران امام حسن(ع) نیز آگاهی کامل دارد. لذا از هوشمندی فراوانی نسبت به اوضاع آن دوران بهره‌مند است. ضمن اینکه امام حسین(ع) امام مسلمین است و از معصومین است و معصوم هم متصل به غیب است.
بنابراین، طبیعی است امام می‌تواند مدبرانه برخورد کند که مشکلات بعدی پیش نیاید و با تدبیر جنگی راه نیفتد.
وی افزود: اما نگاه امام حسین(ع) نگاه امر به معروف و نهی از منکر است.
فیض‌آبادی گفت: رفتار امام با اطرافیان همواره با این موضوع همراه است که آنها با آزادی و اختیار کامل همراهی کنند و مجبور به انجام امری نباشند.
وی افزود: امام پس از بیعت شکنی اهل کوفه، نامه‌ای به سران کوفه می‌نویسد و می‌گوید: با سفیر من اینگونه عمل کردید و او را شهید کردید، شما خواستید من بیایم و اگر نمی‌خواهید من می‌روم: ولی جوابی شنیده نمی‌شود و امام این پیمان‌شکنی را به خدای خود وا می‌گذارد.
فیض‌آبادی در ادامه گفت: رفتار امام در روز تاسوعا بسیار جالب و درس‌آموز است. امام به یاران نزدیک نیز اجازه رفتن می‌دهد و با آنها یادآوری می‌کند که خدا با ناکثان برخورد می‌کند ولی برای اینکه مبادا آنها تصور کنند که اگر بروند، پیمان شکنند به یاران می‌گوید: اگر می‌خواهید بروید، من بیعتم را برداشتم و هیچ تعهدی نسبت به حسین ندارید.
وی افزود: اینجا آزادی و اختیار در حادثه کربلاست. امام می‌کوشد در همه حال آزادی مخدوش نشود و افراد با اختیار کامل رفتار کنند و کسی را مجبور نمی‌کند وحتی در روز تاسوعا بیعت خود با یارانش را بر می‌دارد که مبادا کسی معذور برای رفتن باشد.
فیض‌آبادی در خاتمه گفت: یزیدیان نه تنها آزادی را سرکوب می‌کردند بلکه حتی جوانمردی را نیز لگد‌مال می‌کردند و آن وقت حسین(ع) «هیهات من‌الذله» را سر می‌دهد و برای دفاع از دین به راه می‌افتد و هیچگاه آزادی را فراموش نمی‌کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات