تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۶  ، 
کد خبر : ۱۹۹۰۰۴

انقلاب اسلامی و لیبرال‌های مذهبی (بخش سوم)

محمدعلی صدرشیرازی مقدمه: بررسی مواضع منتقدین نظام در نقادی از جمهوری اسلامی گواه این امر است که آنان در اندیشه برپایی حکومتی لیبرالی هستند. تهی بودن چنته اندیشه های لیبرالی از جاذبه هایی که بتواند مردم ایران را جهت حرکت به این سمت با پیروان این مکتب همساز کند موجب گشته است تا این گروه بیش از آنکه با تکیه بر استدلال به توجیه مواضع خود بپردازند، راهی هموارتر را برگزیده و از انقلاب اسلامی و حتی اندیشه های امام خمینی (ره) چهره ای هم آوا با مقبولات خود بنمایانند. در این تلاشها از سویی نسبت به اندیشه ها و آرمانهای امام خمینی (ره) برخوردی گزینشی و یک سویه و با عینک لیبرالی صورت می گیرد و از سوی دیگر نقش جریانات لیبرال مذهبی و لائیک در نهضت اسلامی به گونه ای افراطی برجسته می گردد. نتیجه این حرکات تبلیغ ادعای لیبرالها مبنی بر تحریف آرمان های اولیه از سوی مسئولان نظام و نخبگان حامی آن و به تعبیر مهدی بازرگان ایجاد«حرکت دوم» از جانب آنان و نهایتا مشروعیت سازی حرکات لیبرالی است. لیبرالهای سرخورده در اوان دهه چهارم انقلاب اسلامی با کنار هم گذاردن این پازل تحریفی(برجسته سازی نقش اندیشه های لیبرالی خود در جریان انقلاب اسلامی و تهی نمودن وجهه امام خمینی (ره) از مواضع انقلابی) در ذهن مخاطبین برآنند تا ادعای خود در غاصبانه بودن حکومت آرمان های انقلابی و تحریف مسیر انقلاب توسط مکتبی ها را قابل پذیرش ساخته و با بهره گیری از غفلت تاریخ نگاران جریان مقابل، در فضای دانشگاهی به موفقیت هایی دست یافته اند. در بخش نخست بررسی شد که سهم خواهی لیبرالهای مذهبی از نهضت اسلامی هرگز به این ادعا که آنها یکی از جریانات معتنی به در این نهضت بوده اند محدود نبوده و خویش را «عاملین اولیه مبارزه» ، «بنیانگذار وحدت در آغاز جریان نهضت» و «مهندسین انقلاب» خوانده و روحانیت و مردم حامی آن را «عامل بسیج توده» و «لبیک گویان دعوت ملیون» می خوانند. بخش دوم با رویکردی تاریخی- تحلیلی به حوادث اوان دهه چهل شمسی، نمایاند که لیبرال ها نه تنها پایه گذار مبارزات منجر به انقلاب اسلامی نبوده اند، که حتی در مقطع مورد بحث که جدی ترین مبارزات این جریان علیه رژیم در قیاس با مقاطع بعد را شامل است نیز نقشی بسیار محدودتر و روبنایی تر از روحانیت در راهبری نهضت داشته اند. تحولات این سالها که در اوج خود قیام تاریخ ساز پانزده خرداد را به خود دید، نهضت اسلامی آغاز شده را وارد مرحله دوم خود نمود. در این مرحله که اکثریت سالها نهضت اسلامی را شامل است روحانیت به رهبری امام خمینی (ره) تحت فضای اختناق رژیم نیز پرچم مبارزه را بر زمین نگذاشته و با افشاگری ها ی خود، بت خودساخته رژیم را در هم شکسته و زمینه را برای آخرین مرحله مبارزه آماده می سازد؛ اما در این سالهای طولانی وضعیت لیبرالها که خود را مدعی مهندسی انقلاب اسلامی می دانند به گونه ای دیگر بود.

لیبرالها و نهضت اسلامی در مقطع 1343 -1356
خواندیم که رژیم در ایام منتهی به انقلاب سفید اختناق را به حدی می رساند که حتی جبهه ملی نیز از بازداشت اعضای خود در امان نمی ماند. پس از برقراری آرامش نسبی، سران جبهه ملی بازداشت شده آزاد می گردند. یوسفی اشکوری در مورد آزادی سران جبهه ملی از زندان و وضعیت نهضت آزادی می‌نویسد:
«رهبران جبهه ملی سرانجام بدون دادرسی و محاکمه‌، در روز 18 شهریور 1342، از زندان آزاد شدند. اما اعضای نهضت آزادی در زندان ماندند. دلیل آن نیز روشن بود. جبهه ملی در مجموع راه مسالمت‌آمیز خود را در مبارزه با رژیم دنبال کرد و به آن وفادار ماند. ولی نهضت آزادی با شتاب‌، رادیکال و ستیزه‌جو شد... و در نهایت با نهضت انقلابی و حماسی روحانیان و بویژه آیت‌الله خمینی‌، مرجع سازش‌ناپذیر و مقاوم جنبش جدید روحانیان‌، پیوند برقرار کرد.»(1)
هرچند اشکوری در رادیکال خواندن نهضت آزادی دست به تحریف آشکار زده است اما واضح است که در اوان دهه چهل نهضت آزادی گامهایی جدی تر از جبهه ملی در مبارزه بر می دارد که البته هرگز دوام نمی یابد.
در محاکمه اول در سال چهل و دو، یکی از«مبانی کیفرخواست دادستان ارتش‌، چند اعلامیه از سوی نهضت آزادی بود» که بعد از قیام پانزده خرداد و در هنگام بازداشت رهبران نهضت‌، انتشار یافته بود.(2) در واقع اقدامات جناح انقلابی جوانان نهضت آزادی‌، به پای رهبران نهضت محسوب گردید.
سران نهضت نهایتا به پنج تا ده سال زندان محکوم شدند. هرچند نهضت آزادی در خروج رهبری قیام های مقطع مزبور و برجسته سازی آرمانهای موهومی چون رهبری مصدق منزوی،تمام تلاش خود را به کار بسته بود، اما امام خمینی در اعلامیه ی تیرماه 1343 حکم دادگاه تجدید نظر سران و اعضای نهضت آزادی را به شدت محکوم ساخت و به اعضای دادگاه نظامی هشدار داد که رأی دهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند.
امام در این اعلامیه، به تداوم مظالم رژیم شاه و دستگیری و حبس مبارزان 15 خرداد نیز اشاره کرد و بخش اعظم آن را به روشنگری و محکوم ساختن روابط رژیم و اسرائیل اختصاص داد و تأکید کرد که ملت ایران از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند. (3)
دوره محکومیت سران نهضت آزادی به پایان نرسید و در سال 1346 با "عفو ملوکانه شاه" از زندان آزاد شدند ، قبل از این تاریخ سایر محکومین نهضت آزادی نیز غالباً پس از گذراندن نیمی از محکومیت خود آزاد شده بودند .
بازگشت به نقطه‌ی آغاز
بازداشت سران حزب، فرصت را برای سرباز نمودن زخم کهنه ی ملیون یعنی فقدان تشکلات و عضوگیری از افراد با اندیشه های متعارض را فراهم نمود. در این مقطع هر «دارودسته ای» به دنبال در دست گرفتن اوضاع داخلی حزب و افزایش نفوذ خود بود.
«بر ما روشن نیست که پس از دستگیری سران درجه ی یک نهضت آزادی، چه کسانی رهبری سازمان را به عهده گرفتند» (4)
جلال الدین فارسی از اعضای اولیه ی نهضت آزادی به این مساله اشاره کرده و با ذکر اعلامیه های صادر شده از نهضت آزادی و تفاوت های آن ، مساله ی نفوذ در نهضت را مطرح می کند. برا این اساس نهضت آزادی در نوزده خرداد چهل و دو اعلامیه ی مناسبی درباره ی قیام پانزده خرداد صادر می کند که عنوان آن دیکتاتور خون می ریزد» بود.چند روز بعد اعلامیه ای با امضای سازمان های تابعه ی نهضت آزادی بیرون می0 آید که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده و از آیه ی ان الله بحب الذین یقاتلون فی صفه ... استفاده شده بود. (5)
اعلامیه ی دیگری از سوی «دارودسته ی» غیر مذهبی در هیات اجرایی نهضت آزادی و با موضعی تفرقه افکنانه و درجهت تضعیف رهبری امام خمینی (ره) و با هدف ریشه ای اسلام زدایی از نهضت اسلامی مردم ایران صادر می شود و درحالیکه مصدق پس از کودتا برای همیشه دست از مبارزه کشیده بود، تلاش می نماید تا در راستای استراتژی پایدار نهضت آزادی رویای راهبری نهضت توسط ملیون را تحقق بخشد و سایر شعارها را انحرافی جلوه دهد:
« مصدق مظهر اصالت ملت ایران است هوشیار باشید هر حکومت کودتایی که بدون مصدق باشد حکومت و کودتای غیرملی است. تنها حکومت مصدق و یاران او حکومت ملت ایران است.
هوشیار باشید تنها حکومت مصدق و یاران او حکومت ملت ایران است.
هموطنان ـ در هر کجا که هستید هر موقعیتی که دارید به صفوف مبارزین بپیوندید. به صفوف خود سازمان ببخشید. از دادن شعارهای انحرافی که ساخته خود دستگاه است خودداری کنید. کسانی را که به مامورین خارجی یا مراکز آنها حمله می‌کنند توقیف کنید آنها نوکران خود دستگاه هستند می‌خواهند اصالت انقلاب شما را از بین ببرند روحانی نمایانی را که برای لوث کردن انقلاب اصیل ملت ایران به ویژه روحانیون پاک و شجاع رنگ عوض کرده‌اند به توده مردم بشناسانید.» (6)
به باور جلال الدین فارسی :
«در واقع، این دارودسته، توسط احمد صدر حاج سید جوادی و به اشاره ی دکتر امین، سعی می کردند ننهضت آزادی را که رهبران متعهدش دستگیر شده بودند و بی سرپرست مانده بود، در خط سیاسی دموکرات های آمریکا قرار دهند» (7)
در نهایت و براساس اظهارات جلال الدین فارسی که در طیف مذهبی نهضت آزادی قرار داشت، رقابت داخلی با غلبه ی «دارودسته ی» احمد صدر حاج سید جوادی یعنی جناح غیر مذهبی به انتها می رسد و این گروه در معدود حرکات آخرین و عمدتا غیر رسمی نهضت آزادی در ماه های پس از قیام پانزده خرداد، اوضاع را در دست می گیرد؛
«مهندس بازرگان تحت تاثیر القائات دارودسته ی غیر مذهبی، به آنان دستور داد تا امور نهضت را از دست هیات اجرائیه موقت و در واقع از دست بنده خارج کنند. از طرف دیگر ، به عده ای که در پادگان عشرت آباد به ملا قاتش می رفتند، می گفت اعلامیه های محرم و عا شورا که درآن از قیام و مبارزه ی مسلحانه و بدوش کشیدن اسلحه سخن رفته است کار ساواک است و از طرف نهضت آزادی نیست. همان روزها در راه عشرت آباد و نزدیک درب آن به دو نفر آشنا برخوردم. جویای خبر شدم. گفتند: آقای مهندس بازرگان فرمودند: اعلامیه های محرم و عاشورا که به نام نهضت آزادی پخش شده است کار ساواک است. چندی بعد به دستور ایشان دارودسته ی غیر مذهبی که خواهر زاده ی ایشان رحیم عطایی عباس سمیعی حسن نزیه و فولادی جزء آنها بودند ء اشاره به همان اعلامیه ها و تراکت ها نمود. این اعلامیه را صادر کردند :
تکذیب اعلامیه هایی که از سوی سازمان امنیت به نام نهضت آزادی منتشر شده است ....» (8)
در اعلامیه ای از سوی نهضت آزادی که بر اساس مواضع بازرگان در مدافعاتش نگاشته شده، می خوانیم:
«به نام خدا
هموطنان گرامی
نظر به مراجعاتی که اخیرا از طرف طبقات و اصناف مختلف مملکت نسبت به نهضت آزادی ایران شده، و اظهار علاقه ی به اطلاع بیشتر از مرام و هدف نهضت آزادی ایران کرده اند، و نظر به اتهام و عنوان مسخره ی «اقدام علیه امنیت کشور و بر هم زدن اساس مشروطیت سلطنتی» که زیر فشار سازمان امنیت بر هشت نفر از رهبران عالی قدر و افراد فعال ما گذارده شده است، لازم دیدیم این بیانه را برا ی استحضار افکار عمومی منتشر کنیم» (9)
اوج گرفتن نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) و تاثیر پذیری نهضت آزادی از آن و تشدید مواضع این گروه علیه رژیم، فرصتی بی-بدیل را برای سران نهضت آزادی جهت پالایش ایدئولوژیک و سیستماتیک این تشکل فراهم نمود اما زهرچشم رژیم از نهضت آزادی -که شاید هرگز احتمال چنین هزینه ای را برای مواضع خود در قبال رفراندوم نمی داد_، لابی های طیف غیر مذهبی با بازرگان(10)، و تائید این طیف از جانب بازرگان و در نتیجه غالب شدن آنان بر نهضت آزادی زمینه های اصلاح در مواضع اولیه ی نهضت آزادی را از میان برد و تلاش های طیف مذهبی از جمله دانشجویان را ناکام ساخت.
جلال الدین فارسی بعد از بارز شدن و مشخص گشتن مرزهای ایدئولوژیک میان طیف های مختلف نهضت آزادی، و با امید به گرایشات مذهبی سران حزب، در نامه ی مشروحی خطاب به آنان، ضمن اشاره تیزبینانه به شرایط کشور و مردم و حضور گشترده ی مرجعیت شیعه و علما و طلاب و واقعه ی پانزده خرداد، پیشنهاد اصلاح مرام نامه نهضت آزادی را ارائه می کند.
«1. در اولین اصل مرام نامه، اسلام به عنوان جهان بینی نهضت آزادی رسمت یابد.
2. جای آن چه در موردشیوه ی مبارزه آمده است، یک جهاد(11)متنوع و دارای ابعاد گوناگون مقرر گردد.
3. از لحاظ تشکیلاتی چنان سازمان یابد که هم گام با نهضت اسلامی جامعه بتواند حرکت کند.
4. اصلی در مورد شرایط و صفات مسوولان درجه اول نهضت آزادی گنجانده شود که علاوه بر تدین و آشنایی با معارف اسلامی و التزام عملی، دارای کفایت و شجاعت و مدیریت لازم باشند»(12)
گذشت سال ها مشخص ساخت که در این نامه به دقت آسیب های مزمن نهضت آزادی اشاره شده و در صورت عمل به آن، سرنوشت نهضت آزادی در هر دو نظام سیاسی قبل و بعد از انقلاب اسلامی به انحلال نمی گرائید.
به هر روی علیرغم مشمول «عفو ملوکانه شاه» شدن سران نهضت آزادی، تصمیم رژیم برای زهر چشم گرفتن از این تشکل کارساز آمد. نهضت آزادی چه در مقطع زندانی بودن سران و چه پس از آزادی آنان نه تنها بسان بیانیه ی این تشکل بر ضد رفراندوم شش بهمن مبادرت به صدور بیانه ای جدی ننمود، بلکه مواضع انتقادی محترمانه و سست مقطع پیش از آن را نیز رها نموده و دست از مبارزه ی سیاسی کشید.
همان گونه که ذکر شد نهضت آزادی در مبارزات خود حاضر به پرداخت هزینه نبود. این نهضت که با فضای باز سیاسی متولد شده بود با انقضای آن منقضی می گردد. نهضت آزادی پس از آزادی سرانش از زندان تا آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی، هرگز اقدام حساسیت برانگیزی علیه رژیم انجام نداد.
«نهضت آزادی با رکود و توقف و مانع جدی مواجه شد و از گسترش و فعالیت آن در داخل کشور جلوگیری به عمل آمد.»(13)
عزت الله سحابی(14)در خصوص مقطع مورد بحث می گوید؛
«این نهضت آزادی برای شما خیلی گنده شد. اولاً نهضت یک تشکیلات رسمی ‌نیست یک زمانی تشکیلات بوده بعداً به علت حوادث یک عده به سراغ زندگی و کار و شغل و پست و... رفتند، یک عده به خارج رفتند، یک عده آمریکا، یک عده اروپا، پانزده سال بین این ها جدایی بوده، آن کسانی که می‌خواهند برای خودشان مقاماتی درست کنند، دائماً نهضت را بزرگ می‌کنند»(15)
در یکی از بیانیه‌های نهضت آزادی نیز در مورد تعطیل شدن نهضت در آن زمان می خوانیم؛
« پس از محکومیت سران و بعضی اعضأ نهضت آزادی‌، فعالیت آن عملاً تعطیل گردید»(16)
حال باید دید در این سال های طولانی که هم جبهه ملی و هم نهضت آزادی به عنوان برجسته ترین نمایندگان جریانات لیبرال در برابر مظالم رژیم شاه در سکوت مرگباری فرو رفته بودند نهضت اسلامی در چه وضعی قرار دارد؟
و آیا رهبری حقیقی نهضت نیز بسان لیبرالها در فضای اختناق دست از مبارزه برداشته و منتظر فراهم شدن فضای هموار برای مبارزه ماندند؟. 
نهضت اسلامی در مقطع مورد بحث
حوادث پس از پانزده خرداد ثابت نمود که رژیم از سرکوب این قیام طرفی نبسته است و قیام ها و اعتراضات علیه اقدامات رژیم و بویژه دستگیری امام خمینی (ره) ادامه یافت.
در 11 مرداد 42 ، امام خمینی و آیت الله قمی و آیت الله محلاتی به یک منزل مسکونی در داوودیه انتقال داده شدند و از آنجا نیز امام خمینی به منزلی در قیطریه تحت محاصره و کنترل ساواک برده شد. پس از این امر و به دلیل تشدید فعالیت مبارزین در آبان و آذر 42 ، جمعی از علما تهران و شهرستان ها دستگیر شدند .
سرانجام در 15 فروردین ماه 1343 امام خمینی پس از چند ماه که در تهران تحت نظر بود آزاد و شبانه به قم برده شد . هزاران تن از مردم از سراسر کشور به دیدار امام شتافتند ، جشن باشکوهی در مدرسه فیضیه که سه شبانه روز ادامه داشت با حضور انبوه مردم تشکیل گردید.(17)
در روز 18 فروردین روزنامه اطلاعات مقاله ای مبنی بر رفع سوء تفاهم و هم گامی جامعه روحانیت با مردم در اجرای برنامه انقلاب شاه و مردم منتشر کرد . 1 این تحریف واکنش شدید امام را در پی داشت .
در همین دیدار و سخنرانی ، امام به خبر تحریف شده و جعلی روزنامه اطلاعات اشاره نمود و ضمن اظهارات مهمی، هرگونه سازش با رژیم را تکذیب کرده و چنین فرمودند :
« اگر روزنامه اطلاعات جبران نکند با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد ... خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.»(18)
بدین ترتیب مبارزات مردمی به رهبری امام خمینی که در پیشانی خود سخنرانی های روشن گر ایشان را به خود می دید تداوم یافت. مروری بر این سخنرانی ها و نیز بیانیه های ایشان گویای این مطلب است که مبارزه با استبداد و اسلام ستیزی رژیم پهلوی و نیز نفوذ آمریکا و صهیونیسم اهم اهداف نهضت اسلامی مردم ایران را شکل می بخشید.
در تمام سال های مورد بررسی این گفتار افشاگری های روحانیت و در راس آن امام خمینی (ره) ادامه می یابد که حسب تاریخ صدور، به معدودی از مواضع امام خمینی (ره) اشاره می نمائیم.
بررسی مواضع امام خمینی (ره) در سال های 1343 تا 1356
امام خمینی (ره) و کاپیتولاسیون
با اوج گرفتن وابستگی شاه به آمریکا تعداد مستشاران نظامی این کشور در ایران فزونی یافت. گسترش رفتارهای ناشایست این مستشاران عکس العمل-هایی هرچند جزئی را از سوی مقامات رده پائین دولتی در به دنبال آورد. بدین جهت فشار آمریکا برای تصویب مصونیت اتباع این کشور در ایران، آغاز گشت.
21 مهر 1343 مجلس باردیگر فرمایشی بودن خود را نشان داده و کاپیتولاسیون را تصویب نمود. بدون شک یکی از شورانگیزترین سخنرانی های امام خمینی (ره) در تقابل با یکی از نگین ترین اقدامات محمد رضا پهلوی به انجام رسید.
ایشان در4 آبان 1343 در بیاناتی بسیار کوبنده و تاریخ ساز که البته به تبعید ایشان به خارج از کشور منجر گشت، مردم را به قیام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون دعوت نموده و اعلام عزای عمومی نمودند. که نظر به اهمیت آن اهم آن مطالب را از نظر می گذرانیم.
«انا لله و انا الیه راجعون
عید ایران را عزا کردند.من تاثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام خوابم کم شده است (گریه حضار) . ناراحت هستم . قلبم در فشار است . با تاثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید (گریه شدید حضار) . ایران دیگر عید ندارد . عید ایران را عزا کرده‌اند ؛ عزا کردند و چراغانی کردند ؛ عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند. ما را فروختند ، استقلال ما را فروختند …عزت ما پایکوب شد ؛ عظمت ایران از بین رفت ؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند».
ایشان پس از بیان مطالب فوق به تشریح لایحه ی کاپیتولاسیون پرداختند.
«قانونی در مجلس بردند ؛ در آن قانون اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین ؛ و ثانیا الحاق کردند به پیمان وین (تا) مستشاران نظامی ، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده‌هایشان ، با کارمندهای فنیشان ، با کارمندان اداریشان ، با خدمه‌شان ، با هر کس که بستگی به آنها دارد ، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی ، اگر یک آشپز آمریکایی ، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند ، زیر پا منکوب کند ، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه‌های ایران حق ندارند محاکمه کنند ، بازپرسی کنند ، باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا ارباب‌ها تکلیف را معین کنند!
... ملت ایران را از سگ‌های آمریکا پست‌تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد ، بازخواست از او می‌کنند ؛ لکن ، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد باز خواست می‌کنند ؛ و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد ، مرجع ایران را زیر بگیرد ، بزرگ‌تر مقام را زیر بگیرد ، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می‌خواستند وام بگیرند از آمریکا»
امام خمینی (ره) در ادامه، پس از افشای توطئه قطع نفوذ روحانیون در امور از جانب رژیم علت این توطئه را این این گونه بیان نمودند:
«اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارند یک دست نشانده آمریکایی این غلط‌ها را بکند»
ایشان در ادامه با اعلام خطر به تمام اقشار سکوت در برابر این اقدامات را مذمت نمودند.
«قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ و الله ، گناهکار است کسی که داد نزند ؛ و الله ، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند به داد اسلام برسید.ای سران اسلام ، به داد اسلام برسید ای علمای نجف ، به داد اسلام برسید. ای علمای قم ، به داد اسلام برسید ؛ رفت اسلام (گریه شدید حضار) . ای ملل اسلام ، ای سران ملل اسلام ، ای روسای جمهور ملل اسلامی ، ای سلاطین ملل اسلامی ، ای شاه ایران ، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه آمریکا برویم ، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! آمریکا از انگلیس بدتر ، انگلیس از آمریکا بدتر ، شوروی از هر دو بدتر.»(19)
بلافاطله هیئت موتلفه ده ها هزار نسخه از متن این سخنرانی را منتشر و توزیع نمود و اعتراضات سراسری مردم بالا گرفت. رژیم پهلوی با عکس العمل شدید به سرکوب قیام پرداخت و موجی از دستگیری روحانیون را آغاز نمود. رژیم شبانه امام خمینی (ره) را دستگیر و بلافاصله به ترکیه تبعید نمود و هم زمان با موجی نو از دستگیری روحانیون از جمله شهید مصطفی خمینی (ره) جلوی گسترش قیام مردمی را موقتا گرفت.
نهضت آزادی و کاپیتولاسیون
قطعا عکس العمل نهضت آزادی در قبال احیای لایحه ی خفت بار احیای کاپیتولاسیون، برگ سپیدی در تاریخ عمل کرد این تشکل به شمار نمی رود.
بازرگان همواره اختلاف خود را با امام خمینی (ره) بر سر ارجحیت ملیت در نزد خود و ارجحیت اسلام در نزد امام خمینی (ره) می دانست. غائله ی کاپیتولاسیون در سال 1343 مسئله‌ای بود که جنبه‌ی ملیت آن قوی بود و ملیت ایرانی علنا تحقیر گردید. این گونه بود که امام خمینی (ره)در سخن‌رانی‌ای که در چهارم آبان 43 ایراد کردند، فرمودند:
«قلبم در فشار است. خوابم کم شده، روز شماری می‌کنم که کی مرگم فرا برسد»
اهانت آمریکا به ملیت ایران فرصتی کم نظیر برای خود نمایی مدعیان ملی گرایی فراهم نمود. در غائله ی فوق، رژیم پهلوی دقیقا دست بر نقطه ای گذارده بود که ناسیونالیست ها آن را فلسفه ی حضور خود در صحنه ی سیاست می دانستند.
نهضت آزادی، جبهه‌ی ملی، پان ایرانیست ‌ها و ... سکوتی دست جمعی را اختیار نمودند. آنان از سویی حاضر به پرداخت هزینه ای جدید نبودند و از سوی دیگر، مسئله به آمریکا بر می‌گشت. این در حالی بود که یک هفته بعد از قضیه‌ی کاپیتولاسیون و تبعید امام بنزین گران شد. تاکسی‌ران‌های تهران به عنوان اعتراض به گرانی بنزین اعتصاب کردند، نهضت آزادی اعلامیه می‌دهد و اعتصاب تاکسی‌ران‌ها را تأیید می‌کند و خواهان پایین آمدن نرخ بنزین می‌شود.
«احزاب و گروه های سیاسی آن روز ایران …کوچک ترین واکنشی در برابر احیای رژیم کاپیتولاسیون از خود نشان ندادند.»(20)
امام خمینی (ره) و اقدامات هویدا
سیزده سال دوران نخست وزیری هویدا از سیاه ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است. امام خمینی علی رغم دوری از وطن، همواره به افشاگری مفاسد دولت وی پرداخته و او را از عواقب اقدامات ضد اسلامی_ضد مردمی وی بر حذر می داشتند.
امام خمینی (ره) در فروردین ماه 1346در نامه ای مشروح خطاب به هویدا به شرح مفاسد و خیانت‌های شاه و دولت وی می پردازد. ایشان در نقد «اصلاحات» هویدا و فضای اختناقی که وی بدان دامن زده است می نویسند:
«موجب کمال تاسف است که نغمه ی ناموزون اصلاحات شماها تقریبا از حدود تبلیغات رادیو و روزنامه‌های غیر آزاد و بعضی نوشته‌های مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده می‌شود و ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم روزافزون است. نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سرتاپا گزاف ، بازار سیاه برای اجانب است و ملت را به حال فقر و عقب‌افتادگی به اسم ملت مترقی نگه‌داشتن است. حکومت پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که می‌خواهند ملل شرق به حال عقب‌افتادگی باقی باشند ، حکومت قرون وسطایی ، حکومت سرنیزه و زجر و حبس ، حکومت اختناق و سلب آزادی ، حکومت وحشت و قلدری است. با اسم مشروطیت، بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام ، بزرگ‌ترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است.» (21)
یکی از اقدامات هویدا که شدیدا مخالفت علما را برمی انگیخت، «بازی» وی با احکام اسلام بود. وی که دریافته بود گرایشات دینی در عمق باورهای مردم جای دارد، در کنار مبازه با این باورها، تصمیم گرفت دین را تغییر دهد و به ذعم خود قرائتی نو از دین که باب طبع رژیم باشد ارائه کند.
امام خمینی در ادامه «شمه ای» از جنایت هویدا در ابعاد مختلف سیاسی،دینی و اقتصادی را برمی شمرند.
«…چرا حمله وحشیانه به مراکز دانش می‌کنید؟ چرا مدرسه فیضیه و دانشگاه را به خاک و خون می‌کشید؟ چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمی‌گذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحو معامله می‌کنید؟
… این قدر با حیثیت این ملت بازی نکنید به جای این همه گزافه و جنجال ، خدمتی به این سر و پا برهنه‌ها کنید یا لااقل این قدر با بهانه‌های مختلف آنها را رنج ندهید. از این کسبه بی‌بضاعت این قدر اخاذی نکنید ؛ این قدر برای رضای شهوات دیگران به علمای ملت و محصلین و دانشجویان فشار نیاورید ؛ با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین ، آواره کننده بیش از یک میلیون مسلم بی‌پناه ، پیمان برادری نبندید ؛ عواطف مسلمین را جریحه‌دار نکنید ؛ دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید ؛ اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید ؛ فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید ؛ از خدای بزرگ بترسید ؛ دخترهای جوان گول‌خورده را به سربازخانه‌ها نبرید ؛ به نوامیس مسلمین خیانت نکنید. آیا این حقیقت تلخ را که قبلا انکار کردید و گوینده آن را مستحق تعقیب دانستید ، حالا هم که عمل کردید انکار می‌کنید؟ آیا فجایع جشن بیست و پنجمین سال را و بی‌فرهنگی‌ها که در آن کردید منکر هستید؟ از قهر خدا بترسید ؛ از قهر ملت بهراسید ؛ با احکام خدای تعالی به نام دین مترقی بازی نکنید ؛ با اسم قرآن به احکام مسلمه آن لطمه نزنید ؛ با حوزه‌های دینیه به اسم سرباز وظیفه پوچ و بی‌فایده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت ، این نحو سلوک وحشیانه نکنید. و بالاخره علمای امت را وادار نکنید که با شماها به طور دیگر سلوک کنند.»(22) 
افشای جنایات شاه و تاکید بر ضرورت براندازی رژیم
امام خمینی (ره) در مقاطع متعدد ضمن تحقیر شوکت پوشالی شاه به افشای جنایات وی پرداخته و زمینه را برای قیام سراسری مردم فراهم نمودند.
پیام امام خمینی (ره) در آبان 50 و اسفند 51، شهریور52، اسفند 53، تیر54، مهر 55 و آبان 56 بخشی کوچک از تلاش های ایشان در زمینه سازی برای انقلاب اسلامی است.
ایشان در پیام شورانگیز حج سال 1349، پس از ذکر جنایات صهیونیسم، می نگارد:
«ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل و در واقع آمریکا درآمده است. اجانب در این کشور به تمام معنی مصونیت دارند ولی علما ، دانشمندان ، فرهنگیان و سایر طبقات از هیچ ظلمی مصون نیستند. بازرگانان محترم ، یکی پس از دیگری ، ورشکست شده ؛ ظلم و فشار دستگاه حاکمه بشدت هر چه تمام‌تر گلوی این ملت مظلوم را می‌فشارد. اختناق ، حبس و زجر قرون وسطایی حکومت می‌کند. با اسم سپاه دانش و سپاه بهداشت و دیگر اسامی فریبنده ، مقاصد شوم استعمار ، همزمان با اشاعه فحشا - در اعماق قصبات و دهات در جریان است. مبارزه با علم و فرهنگ با شدت هر چه بیشتر ادامه دارد و می‌خواهند ملت بدبخت را به دستور استعمارگران عقب مانده نگه دارند. با ادعای اسلام و تظاهر به مسلمانی کمر به نابودی اسلام بسته و احکام مقدسه قرآن را یکی پس از دیگری محو و نابود می‌کنند. …حوادث اخیر دانشگاه‌های ایران و یورش وحشیانه و بی‌رحمانه دستگاه جبار به دانشجویان ، سخت ما را متاسف ساخته. این روش غیر انسانی نمونه دیگری از نقشه‌های استعمارگران برای سرکوبی دانشگاه‌ها و دانشجویان می‌باشد. من این اعمال چنگیزی و قرون وسطایی را شدیدا تقبیح می‌کنم ؛ و اطمینان دارم که دانشجویان غیور وطن‌خواه هرگز عقب‌نشینی نکرده تسلیم نخواهند شد.
این انقلاب ننگین و خونین به اصطلاح سفید ، که در یک روز با تانک و مسلسل پانزده هزار مسلمان را - آن طور که معروف است - از پای درآورد ، روزگار ملت را سیاه‌تر ساخت. زندگی دهقانان و زارعین اسیر را بیشتر تباه کرد. اکنون در بسیاری از شهرستان‌ها و اکثر روستاها درمانگاه ، دکتر و دارو وجود ندارد. از مدرسه ، حمام و آب آشامیدنی سالم خبری نیست و - به حسب اعتراف بعضی از مطبوعات - در بعضی از دهات ، کودکان معصوم را از گرسنگی به چرا می‌برند ولی دستگاه جبار صدها میلیون تومان از سرمایه این مملکت را صرف جشن‌های ننگین می‌کند ؛ جشن تولد این و آن ، جشن بیست و پنجمین سال سلطنت ، جشن تاجگذاری و از همه مصیبت‌ها بالاتر جشن منحوس 2500 ساله شاهنشاهی ، که خدا می‌داند چه مصیبت و سیه‌روزی برای مردم و چه وسیله اخاذی و غارتگری برای عمال استعمار به بار آورده است. دنیا بداند که این جشن‌ها وعیاشی‌ها مربوط به ملت شریف و مسلمان ایران نیست ، و دایر کننده و شرکت کننده این جشن‌ها خائن به اسلام و ملت ایران می‌باشند. … از خداوند متعال دفع شر دستگاه‌های جبار و عمال کثیف استعمار را مسالت نموده قبولی اعمال و مناسک عموم را خواستار است.»
در مقطع مورد بحث که هنوز با فضای انقلابی مقطع پایانی مبارزه فاصله دارد، امام خمینی (ره) ریشه ی مشکلات کشور را رژیم سلطنتی دانسته و قیام برای براندازی آن را فرض می دانند:
«این جانب کرارا خطر اسرائیل و عمال آن را که در راس آنها شاه ایران است گوشزد کرده‌ام. ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکنند روی خوش نمی‌بینند ، و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است روی آزادی نخواهد دید» (23)
جمع بندی
همان گونه که ذکر گردید و مصادیق آن بررسی شد لیبرالها اعم از مذهبی و غیر مذهبی در این سال ها علیرغم آزادی از زندان، سکوت نموده بودند. در این سالهای طولانی شاه از سویی به مبادی دینی جسارت نموده و در صدد حذف آن برامده بود و از سویی ضمن به قهقرا بردن اقتصاد کشور، مذلت در برابر غرب را به اوج رسانیده بود اما مدعیان ملیت و مذهب حتی جرات صدور یک اعلامیه را به خود ندادند. در دیگر سو امام خمینی کمترین تردید در ادامه مبارزه به خود راه نداده و نه تنها برچیده شدن فضای آزاد دهه چهل تزلزلی در مبارزات ایشان بوجود نیاورد بلکه در فضای اختناق مبارزات ایشان در قالب افشاگری علیه رژیم و زمینه سازی انقلاب اسلامی و نیز خلق حماسه هایی مردمی چون لغو کاپیتولاسیون شدت یافت.
حقیقت آن است که تاریخ معاصر ایران گواه این مطلب است که هیچ جریانی اعم از چپ ، لیبرال و یا متحجر، بجز جریان پیرو اسلام ناب به رهبری روحانیت حاضر به پرداخت هزینه معتنی به در مبارزه نبوده است. این جریانات تنها با هموار شدن جاده توسط روحانیت پای به عرصه گذارده و با مواجهه با اولین مانع جدی به انزوا رفته اند؛ نحوه ورود مصدق به مبارزه که با اصرار فراوان دوستان صورت گرفت و نیز تسلیم زود هنگام وی در تیر 1332 و نیز 28 مرداد و برگزیدن انزوای دائم، انحلال زودهنگام جبهه های ملی دوم و سوم و چهارم، و نیز کمای دراز مدت حاکم بر نهضت آزادی پس از رویت نخستین زهر چشم رژیم نمونه های از این ویژگی های پایدار لیبرالهای دیروز و امروز است.
غلامرضا نجاتی در کتاب شصت سال خدمت و مقاومت [بازرگان] که در مدح لیبرالها نگاشته شده است، در فصل «ده سال مبارزه دشوار»[؟!]، و در قسمتی که مربوط به مقطع زمانی مورد بحث می‌باشد، هیچ مصداقی را از حضور لیبرالها در صحنه نمی‌یابد. بدین ترتیب نمی توان مدعیات سران پیشین و کنونی نهضت آزادی چون بنیان گذاری، راهبری، مهندسی و ایدئولوگ بودن روشن فکران در نهضت اسلامی و در نهایت انقلاب اسلامی را با واقعیات تاریخی منطبق دانست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات