تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۵  ، 
کد خبر : ۱۹۹۳۵۴

در تحلیل و بررسی پدیده مدعیان دروغین مهدویت (بخش پنجم و پایانی)


قرائت‌های شخصی از دین و انتشار نظریات فیلسوفان غربی در حوزه الهیات در اواسط دوران قاجار، سبب شد تا فرصت‌طلبان با سوءاستفاده از فضای تشکیک جامعه، ادعای دروغین خود در حوزه مهدویت را مطرح کنند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، در اواسط دوران قاجار، تلاش‌های بسیاری (حتی ظاهری) از سوی دربار انجام می‌گرفت تا کشور هویت دینی خود را حفظ کند؛ اما حضور مستشاران غربی در دستگاه‌های اجرایی و فرهنگی، بازگشت دانشجویانی که در اروپا تحصیل کرده بودند، ظهور و بروز گروه‌های تجددخواه، فعالیت گسترده فراماسون‌ها و البته پیدا شدن جریان روشنفکری که به نگارش کتاب‌های دینی با قرائت و فهم شخصی از دین همراه‌ بود، سبب شد تا فعالیت‌های استعماری و اجنبی برای تضعیف اعتقادات مردمی گستردگی بیشتری یابد.
زمانی که برخی تحصیل‌کنندگان در فرنگ با کتاب‌های جدید دینی و اجتماعی و نظریه‌های فلسفی جدید فیلسوفان آلمانی و فرانسوی آشنا می‌شدند و آن را برای اطرافیان خود نقل می‌کردند، خود به خود این نظریات انتشار می‌یافت و سوء‌ استفاده‌کنندگان و فرصت‌طلبان با استفاده از فضای تشکیک در جامعه، برای تأمین منافع شخصی خود گاه سال‌ها جهد و تلاش در کسب معرفت دینی خود را با ادعاهایی واهی به باد می‌دادند و در این بین نزدیکان کم‌ایمان آنها و مردمان سست‌بنیاد به پیروی از مراد مدعی می‌پرداختند.
شاید علت دیگر فراگیری ظلم در دوره قاجار بوده باشد که مردمی برای رسیدن به مژده «جهانی عاری از ستم و سرشار از عدالت» دعوت مدعی دروغین را باور می‌کردند اما بدون شک آنها که ایمان قوی داشتند (یعنی تقریباً همه مردم ایران) این دعوت‌ها را نه تنها نپذیرفتند که به مقابله با آنها پرداختند.
در نوشتار گذشته به معرفی دو نمونه از معروف‌ترین ادعاهای دروغین که با حمایت مستقیم مالی و معنوی انگلیس شکل گرفته بودند، یعنی شیخیه (سید کاظم رشتی) و بابیه (سید علی‌محمد باب) پرداختیم و در این مقال قصد داریم تا به معرفی برخی جریان‌های مشهور ادعای دروغین مهدویت در ایران بپردازیم.
البته پیش از آن تأکید می‌کنیم که از فرازهای مهم توقیعی امام عصر (عج) خطاب به علی بن محمد سیمری، مسأله خبردادن از ظهور مدعیان دروغین است. امام مهدی (عج) بلافاصله پس از آنکه آگاهی‌های لازم را در زمینه پایان گرفتن دوران نیابت خاصه و شروع غیبت کبری به آخرین نایب خود می‌دهد، سخن از مسأله اخلال در رهبری به میان می‌آورد و مشت دروغ‌گویان افترازنی را باز می‌کند که خود را به جای امام و نماینده او معرفی می‌کنند؛ «وسیاتی لشیعتی من یدعی المشاهده، الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذاب مفتر»؛ «و به زودی برای شیعیانم کسانی ظاهر خواهند شد که ادعای مشاهده مرا خواهند کرد، آگاه باشید هرکس قبل ازخروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی کند، مسلماً دروغ‌گو و افترازننده است.»
بهائیت
پس از اعدام علی‌محمد باب به دستور امیر کبیر در تبریز، براساس وصایایش، «میرزا یحیی صبح ازل» جانشین او شد، اما میرزا حسینعلی برادر بزرگ‌تر وی پس از چند سال تبعیت از صبح ازل او را منزوی، و خود را جانشین و مظهر الهی وعده داده شده توسط باب، معرفی و مسلک جدید بهاییت را تأسیس کرد.
وی با آن‌که متهم به شرکت در ترور نافرجام ناصرالدین شاه و آشوب‌های بابیه بود، با حمایت استعمارگران به آسانی از ایران خارج شد و بعدها بر اثر بدرفتاری متقابل او و برادرش، وی را به عکاء تبعید کردند؛ به همین دلیل است که فلسطین اشغالی مأوا و مرکز بهاییان از آن زمان تا کنون بوده است.
پس از مرگ وی، عباس افندی برادر بزرگ‌ترش بر اساس وصیت جانشین او شد و لقب عبدالبهاء گرفت. وی سفرهایی به اروپا و امریکا داشت و فرقه بهاییت را از لحاظ محتوایی و سیاسی گسترش داد. در سال 1914 میلادی از طرف انگلستان به دلیل خدماتش در اشغال فلسطین، لقب «سر» (Sir) گرفت. پس از او شوقی افندی، نوه دختری حسینعلی بهاء تا 1957 ریاست کرد و بر خلاف وعده عبدالبهاء به آمدن 24 ولی امر و وصی الهی در به اصطلاح «دین بهایی» رهبری به یک شورای 9 نفره به نام بیت‌العدل در اسرائیل محول شد.
حسینعلی بهاء نیز با ادعای موعود بودن و نیز نبوت و الوهیت، کتاب‌های به اصطلاح وحیانی به نام «اقدس» و «ایقان» دارد و احکام و عقاید خاص خود را که ناسخ اسلام است در آنها آورده است. اکنون نیز این فرقه ضاله در ایران و برخی مناطق دیگر فعالیت دارد.
مدعیان دروغین دیگر
در دهه‌های اخیر نیز مدعیان و گروه‌هایی خاص بروز کردند؛ از جمله گروه‌های مهم آن جریان «ع.ی» است که به نوعی ادعای مستجاب‌الدعوة بودن و وساطت فیض در زمان غیبت را دارد و با شیوه تفسیر قرآن و نیز به اصطلاح عارف‌پروری کار کرده است.
جریان منسوب به «سید حسن الف» نیز تقریباً با همان جریان به اصطلاح عارف‌پروری، ادعای ارتباط خاص با امام زمان (عج) در زمان غیبت را عنوان کرده است.
نمونه دیگر جریان «کاظمینی بروجردی» است که مدعی زمینه‌سازی خاص ظهور، تطبیق علائم ظهور با حوادث مربوط به خانواده خود و به نوعی نیابت از امام یا ائمه بوده است.
در مجموع می‌توان گفت که وجه مشترک فکری تمام این مدعیان و گروه‌های خرافه شامل التقاط در اعتقادات، نگاه سکولاریستی به دین و دنیا، تساهل و تسامح شدید دینی ـ مذهبی و همچنین نگاه پلورالیستی می‌شود که به عنوان جوهره اندیشه و عمل آنها هستند.
می‌توان گفت که این فرقه‌ها‌، تبلور عینی ادعای «صراط‌های مستقیم» هستند. در این مسیر مدعی متمهد (مدعی دروغین مهدویت) قطب، مرتاض، ساحر، ... و خلاصه هر راهی برای وصول به حقایق متکثر، سفارش می‌شود؛ و حال آنکه سفارش خداوند «وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ» است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات