تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۰۰۴۷۲

زمینه‌های شکست آمریکا در افغانستان، از جنگ تبلیغاتی تا راهبرد نظامی (بخش دوم)

اشاره: شاید لازم بود که نه سال طول بکشد تا نیروهای اشغالگر آمریکا و ناتو پی ببرند که بحران افغانستان صرفاً راه‌حل نظامی ندارد و آنان راه به جایی نخواهند برد، مگر آنکه ارتباطی منطقی با مردم این کشور برقرار کنند و به‌طور موازی، در جستجوی راه‌حل‌هایی برای رفع معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی افغان‌ها باشند. بی‌تردید آمریکا و ناتو در شرایط اشغال و در حالی که با دشمنی خانگی چون طالبان درگیر هستند، برای تحقق اهداف یاد شده، کاری دشوار پیش رو دارند. مقاله حاضر به بررسی چند پیشنهاد عملیاتی برای نیروهای خارجی به‌منظور برقراری ارتباط با مردم افغانستان می‌پردازد که از سوی یک کارشناس آمریکایی در قالب گزارشی در نشریه "Small wars Journal" ارائه شده است.

سیاست‌های پیشنهادی برای ارتباط‌‎گیری با افغان‌ها
نویسنده با تأکید بر استفاده از کانال‌های سنتی برای برقراری ارتباط با افغان‌ها افزوده است: باید بر استفاده از کانال‌های ارتباطاتی سنتی نظیر روایت از طریق ترانه‌ها و اشعار سنتی تأکید بیشتر صورت گیرد. این کار باعث می‌شود پیام‌ها اصیل‌تر به نظر برسند و در نتیجه با اقبال مخاطبان مواجه شوند.
به‎علاوه، ضروری است که نیروهای ائتلاف از شیوه‌هایی برای ارتباط استفاده کنند که برای افغان‌ها قابل دسترس باشند. بیشتر جمعیت افغان بی‌سواد هستند و دسترسی کمی به برق دارند، پخش‌های رادیویی، نوارهای صوتی و رسانه‌های دیگری که افغان‌ها واقعاً به آن دسترسی دارند خیلی مفیدتر از تبلیغات تلویزیونی است.
«اولگ اسوت» در ادامه «تحول روش‌های ارتباطاتی» را از دیگر روش‌های ارتباط گیری با افغان‌ها ذکر کرده و آورده است: با توسعه افغانستان روش‌های ارتباطاتی آن نیز متحول خواهند شد، برای مثال، از سال 2001 تا 2009 تعداد مشترکان تلفن همراه در این کشور از صفر به حدود 10 میلیون افزایش یافت. این در حالی است که طی چهار سال گذشته، تعداد کاربران اینترنت از صفر به 500 هزار نفر افزایش یافته است، ائتلاف باید با این تغییرات همگام باشد و هنگام لزوم، روش‌های ارتباطاتی خود را تغییر دهد.
کلید روابط با افغان‌ها
نویسنده در ادامه خواستار متعهد کردن جمعیت محلی و رهبران قبیله‌ای و مذهبی شده و نوشته است: تعهد در افغانستان کلید ایجاد روابط اجتماعی پایداری است که در بلندمدت مزایای قابل توجهی خواهد داشت، صرف وقت برای برقراری ارتباط با جمعیت و رهبران محلی شاید وظیفه عادی سربازان و حتی مأموران عملیات‌های روانی و تبلیغاتی نباشد، اما این کار به کاهش خشونت غیرضروری و فرونشاندن آن هنگام بروز کمک و به عنوان یک منبع مهم برای جمع‏آوری اطلاعات عمل می‌کند.
ایجاد مشروعیت برای حکومت مرکزی از پیام‌های این نوع ارتباط با افغان‌هاست، چالش و وظیفه کلیدی عملیات‌های روانی و تبلیغاتی، افزایش مشروعیت حکومت مرکزی در جامعه‌ای است که مقاومت در برابر حکومت مرکزی از جمله ویژگی‌های اصلی آن است.
عملیات‌های تبلیغاتی و روانی باید پیام‌های خود را روی تحقق وعده‌های حکومت مرکزی و ادای وظایف اساسی در حوزه‌های نظامی، اجتماعی - اقتصادی و سیاسی متمرکز کنند. پیام‌ها هم‌چنین باید حکومت مرکزی را به صورت یک واسطه صادق میان تمامی قبایل و قومیت‌های کشور به تصویر بکشند.
خنثی‌کردن داستان‌هایی که مخالف چنین اهدافی هستند (مثلا مطرح کردن تقلب انتخاباتی، تمرکز بر اقدامات فاسد برخی مقامات دولتی) نیز یک اقدام کلیدی خواهد بود، هرچند این چیزها نهایتاً باید در عمل اتفاق بیفتند تا حرف.
افغان‌ها کاری را به صورت قابل قبول انجام می‌دهند که شما نیز آن را به صورت تمام و کمال انجام دهید. این جنگ آن‌ها است و شما قرار است به آن‌ها کمک کنید نه اینکه این جنگ را برای آن‌ها ببرید.
هدف مسئولان عملیات روانی
ممکن است به این فکر بیفتید که فعالیت‌هایی با هدف ساختن یک داستان که در آن ائتلاف به عنوان تأمین‌کننده کالاها برای افغانستان به تصویر کشیده می‌شود، باعث پیشبرد اهداف آمریکا می‌شوند، اما در میان شماری از مخاطب بدبین و اغلب متخاصم، در واقع ممکن است عکس این موضوع اتفاق بیفتد.
از همه مهم‌تر، مسئولان عملیات‌های روانی و تبلیغاتی، همانند تمامی مسئولان ضدشورش، باید به خاطر داشته باشند که هدف نهایی، جلب حمایت نه برای ائتلاف، که برای حکومت مرکزی است، ائتلاف باید اعتبار پیروزی‌ها را به افغان‌ها واگذار کند.
نویسنده با این پیشنهاد که «به منظور ارائه‌ پیام‌های مناسب، از داده‌های قوم‎نگاشتی استفاده کنید» افزوده است: عملیات‌های روانی و تبلیغاتی، همگی باید به یک هدف کلی (که همان حمایت از حکومت مرکزی در کابل است) منتهی شوند. با این حال، پیام‌ها نمی‌توانند کلی باشند.
مناطق مختلف افغانستان نه فقط به زبان‌های مختلف ارتباط برقرار می‌کنند، بلکه از ایده‌ها و نمادهای یکسان برداشت‌های مختلفی انجام می‌دهند، به طوری که قبلاً اشاره شد، قومیت‌هایی در داخل قومیت‌ها و قبایلی در داخل قبیله‌ها وجود دارند. تلفیق و استفاده از دیدگاه‌های مردم‎شناختی، در ارائه پیام‌های مناسبی که با اقبال مخاطب مواجه شوند، حائز اهمیت است. ایجاد تیم‌های «نواحی انسانی مختلف» در داخل نیروهای ائتلاف، می‌تواند به مسئولان عملیات‌های تبلیغاتی و روانی کمک کند، تا با سهولت بیشتر به داده‌های قومی دسترسی یابند و از آن‌ها استفاده کنند.
این کارشناس علوم ارتباطات با تأکید بر اینکه نیروهای ائتلاف باید یک هویت مخالف ایجاد کنند، یادآور شده است: برای موفقیت دیرپای تلاش‌های نیروهای ائتلاف، ساختن یک هویت متمایز برای افغان‌ها ضروری است. خوب یا بد، هویت‌های موجود در منطقه تقریباً به کلی متباین هستند، بنابراین یک «هویت مخالف» باید به وجود آورد.
برجسته‌کردن تفاوت‌ها
یک راه برای نیل به این مقصود، برجسته‌کردن مداوم تفاوت‌های بین افغان‌ها و شهروندان کشورهای همسایه است، متاسفانه این کار ممکن است مستلزم اشاره به نقایص طرف مقابل یا برجسته کردن تلاش‌های شنیع پاکستان برای مداخله در امور داخلی افغان‌ها باشد.
براساس خصلت پشتون‌ها و دیگر افغان‌ها در «مرزبندی سفت و سخت جوامع خود و بدگمانی نسبت به غریبه‌ها»، این هدف می‌تواند از طریق تأکید بر اذعان طالبان به وابستگی خود به مخفیگاه‌های واقع در پاکستان و حمایت این کشور حاصل شود، توجیه رسمی پیام‌هایی که با هدف محافظت از هویت افغان، بر مداخله غیرقانونی پاکستان - که یک قدرت خارجی است - تاکید می‌کنند، مشکل خواهد بود، از این رو باید به عملیات‌های روانی پنهان متوسل شد.
نویسنده در ادامه مقاله خود با تأکید بر اینکه آمریکا باید در استفاده از انکار(نفی) مراقب باشد، یادآور شده است: از استفاده از انکار پرهیز کنید، مخصوصاً هنگامی‌که پای اسلام در میان باشد. پیام‌های رادیویی در فعالیت‌های تبلیغاتی و روانی ائتلاف، مدام حول این موضوع می‌چرخند که «آمریکا با اسلام در جنگ نیست» به‎طوری که رهنمون‌های شاخه پیام‎رسانی افراطی «مرکز ملی ضدتروریسم» در سال 2008 اشاره کرد، مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان می‌دهند که مردم مایلند بخش منفی جمله را فراموش کنند.
در نتیجه هنگامی که پیام‌ها می‌گویند که «آمریکا با مسلمانان در جنگ نیست» افغان‌ها این را به خاطر می‌سپارند؛ «آمریکا... جنگ... مسلمانان». همسو با یک رویکرد مردم‎محور (به جای دشمن‎محور) پیام‌ها باید بر کارهای مثبت انجام‎شده توسط حکومت مرکزی و تا حدی به کارهای مثبت ائتلاف یا کارهای نادرست شورشیان متمرکز شوند.
اهمیت افغان‌ها در تعیین طرف پیروز
ساده‌انگارانه خواهد بود اگر بگوییم که یگانه هدف، یا هدف اصلی یک جنگ ضدشورش «به دست آوردن دل مردم» در محیطی است که در آن عملیات انجام می‌گیرد، در واقع، عملیات‌های امنیتی منحصراً ضروری هستند، برای اینکه آن‌ها اجرای فعالیت‌های حیاتی دیگر، نظیر حاکمیت و توسعه اقتصادی را نیز میسر می‌کنند.
نویسنده با تأکید بر اینکه «نحوه ادراک مردم از نبرد، تعیین می‌کند که چه‎کسانی پیروز هستند» افزوده است: در این زمینه، عملیات‌های روانی و تبلیغاتی بسیار حائز اهمیت هستند، چرا که هدف ویژه آن‌ها چهارچوب دادن به داستان است. در افغانستان این کار به طور قابل ملاحظه‌ای دشوار است، زیرا جامعه افغان به لحاظ تاریخی سابقه خصومت و بدبینی نسبت به مقامات مرکزی و نیروهای خارجی مداخله‌گر را دارد.
با تکیه بر داده‌های مردم‌شناختی، برای ایجاد یک پیام مناسب و استفاده از روش‌های ارتباطاتی در دسترس عامه‌، می‌توان در پیشاپیش منحنی اطلاعاتی حرکت کرد و داستانی را شکل داد که بتواند مشروعیت حکومت مرکزی را تقویت کند اهداف آمریکا را پیش ببرد.نکته اصلی در اینجاست که آیا با وجود ارائه راهکارهایی اینچنین به ائتلاف تحت رهبری آمریکا، امیدی برای پیروزی آنان در جنگ افغانستان وجود دارد؟ بسیاری از نکات یادشده درخور توجه هستند، اما باید پذیرفت که یکی از مهمترین عناصری که غرب برای پیروزی در جنگ افغانستان از دست داده است، زمان است. بسیاری از ناظران آگاه، دورنمایی روشن برای ائتلاف غرب در جنگ افغانستان نمی‌بینند.
راهی برای خروج آمریکا
رئیس مرکز تحقیقاتی و راهبردی افغانستان واگذاری تامین امنیت به نیروهای افغان را که در کنفرانس لیسبون مطرح شد، راهی برای خروج آمریکا از افغانستان بیان کرد.
«غلام جیلانی ضواک» با بیان این که آمریکا با موضعی شفاف در کنفرانس لیسبون حاضر شد، اظهار داشت: فقط واگذاری مسئولیت‌های امنیتی، بحران افغانستان را حل نمی‌کند و غربی‌ها باید تمامی مسئولیت‌های اقتصادی، بازسازی و زیربنایی را به دولت افغانستان واگذار کنند.
وی گفت: پس از پایان یافتن انتخابات میان دوره‌ای آمریکا که در آن حزب جمهوری خواه کرسی بیشتری را به دست آورد، موضوع خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به یک بحث داغ و جنجال برانگیز در این کشور تبدیل شد.
ضواک افزود: طرح خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، موجب شده است تا مخالفان مسلح دولت افغانستان، به این باور برسند که آمریکا در حال شکست است.
وی تصریح کرد: این بحث به خاطر مصالح سیاست داخلی آمریکا مطرح شد، اما تاثیر ناگواری بر وضع امنیتی و نظامی افغانستان داشت و سبب شد مخالفان مسلح دولت افغانستان به پیروزی خود امیدوار شوند.
ضواک این موضوع برای خود آمریکا نیز مشکل ایجاد کرده، است چرا که طرح خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان به روشنی در کنفرانس لیسبون بازگو شد.
ضواک اظهار داشت: آمریکا در نه سال گذشته هیچ اقدام مهم و موثری برای ارتقاء و بهتر شدن وضع ارتش و پلیس ملی افغانستان انجام نداده است.
نیروهای امنیتی افغان توان کافی برای تامین امنیت این کشور را ندارند و آمریکا بعد از گذشت نه سال به یکباره مسئله خروج نظامیان خود را مطرح ‌کرد، در حالی که در گذشته توجه چندانی به این موضوع نداشت.
همانگونه که موضوع امنیت افغانستان در کنفرانس لیسبون مطرح شد، باید ارتقاء سطح کیفی ارتش و پلیس ملی این کشور نیز مورد توجه قرار گیرد.
رئیس مرکز تحقیقاتی و راهبردی افغانستان اظهار داشت: آمریکا باید توضیح دهد که تعریف آنها از خروج چست؟ آیا این کشور به طور واقعی قصد خروج از این کشور را دارد یا تحقق اهداف اولیه خود را در طرح چنین موضوعاتی می‌بیند.
چرا آمریکایی‌ها فقط روی مسئولیت تامین امنیت تاکید دارند و چرا بر روی سپردن مسئولیت بازسازی افغانستان، مسئولیت‌های اقتصادی و اجتماعی و زیر ساخت‌های بنیادی این کشور، به دولت افغانستان توجهی نمی‌کنند. تا این زمان تمامی کمک‌هایی که به افغانستان صورت می‌گرفت توسط نهادهای غیردولتی و کشورهای کمک‌کننده مصرف می‌شد و دولت افغانستان بر آن کنترلی نداشت.
وی یکی از دلایل فساد اداری در این کشور را کمک‌های خارجی ذکر کرد که دولت افغانستان نمی‌تواند بر آن کنترلی داشته باشد.
این کارشناس افغان اظهار داشت: اگر کشور‌های خارجی به پیشرفت و ترقی این کشور علاقه دارند باید کنترل این بخش را نیز به دولت افغانستان واگذار کنند.
وی تصریح کرد: آمریکایی‌ها در چند سال گذشته به طور عمد نخواستند ارتش ملی افغانستان روی پای خود بایستد. اگر کشور‌های خارجی از ابتدای ورود، عزم بر این داشتند که افغانستان باید توسط خود افغان‌ها اداره شود، کار مشکلی نبود، زیرا افغانستان کادر نظامی خوبی داشت و این امکان بود تا با استفاده از تجربه‌های ارتش ملی سابق، ارتش جدیدی ساخت.
وی اذعان کرد: در این عرصه تصمیم سیاسی و اساسی در اذهان کشور‌های غربی و اروپایی وجود نداشت و آنها تصمیم داشتند که افغانستان از نظر نظامی و ارتش باید متکی به غرب و آمریکا باشد.
وی گفت: این یک امر طبیعی است که اگر کشوری اهداف دراز مدت و مجهول در کشور دیگری داشته باشد، تلاش صورت می‌گیرد که آن کشور را متکی به خود بار آورد و آمریکا آن را در افغانستان عملی کرد.
وی گفت: نه فقط در عرصه نظامی، بلکه در عرصه اقتصادی نیز آمریکا به افغانستان کمکی نکرده است تا مردم افغانستان از نگاه اقتصادی نتوانند روی پای خود بایستند.
پروژه‌هایی که آمریکا در افغانستان اجرا می‌کند، کارهای زیر بنایی نبوده ، بلکه پروژه‌هایی هستند که با انجام آنها مردم افغانستان موقتا تغییر را احساس می‌کنند.
رئیس مرکز تحقیقاتی و راهبردی افغانستان تاکید کرد: در حال حاضر موضوع مهم این است که آمریکا در افغانستان در حال شکست است و این کشور از نظر مالی و نظامی توان آن را ندارد که جنگ را ادامه دهد.
ضواک گفت: اعتقاد بر این است که آمریکا تحت نام واگذاری مسئولیت تامین امنیت، راه را برای خروج خود از افغانستان هموار می‌کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات