نویسنده مقاله خود را اینگونه اغاز میکند: نور ضعیفی فضا را روشن کرده است و نوای ملایم یک موسیقی جاز غربی به گوش می رسد، ما به سمت میز خود در رستورانی شلوغ راهنمایی می شویم و پیشخدمت پالتوی ما را می گیرد.
در کنار میزهای دیگر زوجها و گروههایی نشستهاند که همگی جوان و بی هیاهو سرگرم خوش گذراندن هستند . این صحنهای است که شاید در رستورانهای لندن تکراری باشد. اما موضوع اینست که اینجا لندن نیست. اینجا تهران است و پالتویی که پیشخدمت از ما گرفت بخشی از حجاب است که برای زنان در جمهوری اسلامی ایران اجباری است.
چند روز بعد من در میدانی شلوغ هستم در اطرافم مردم به شکلی متراکم ایستادهاند و برخی بیپرده میگریند. انچه در اینجا دیده میشود مردانی هستند که همگی لباس سیاه به تن دارند، شعار می دهند و به سینه خود میزنند و هم نوا با ضرب اهنگ طبل، زنجیرهایی را بر شانههای خود میکوبند . این عاشورا است. سوگواری دسته جمعی که به یاد شهادت امام حسین برگزار می شود.
این رویدادی است که متمایز کننده شیعه و سنی است. در کشورهای شیعه نظیر ایران این ایامی است که مردم به شیوهای بدوی به ابراز تاثر خود می پردازند. در کنار من برخی از افرادی که در رستوران دیدم نیز حضور دارند و انچه تعجب مرا بر میانگیزد اینست که چشمان انها از اشک خیس است . به دنیای درهمبرهم جمهوری اسلامی خوش امدید . به جایی که زندگی در ان واحد به اشکال مختلف در جریان است، جایی که تنش بین یک دولت مذهبی سرکوبگر و خواست مردم برای ازادی ، مردم را در راه رفتن بر روی طناب در میان انچه قانونی است و انچه واقعا میشود کرد استاد کرده است.
اینجا جایی است که شور مذهبی هم زمان میتواند با صحنههایی مهارنشدنی ازخوش گذرانی همراه باشد. ایران همواره برای غرب معما بوده است. ایران از انقلاب اسلامی خونین هزار ونهصد و هفتاد ونه تا انتخاب محمود احمدی نژاد بعنوان رئیسجمهور ان در سال پیش همواره تحولات سیاسی داشته که دنیا را متعجب و خشمگین کرده است.
نویسنده در ادامه مقاله خود نوشت: هشت سال گذشته با ریاست جمهوری محمد خاتمی، ملای مردمی همراه بود که به نظر میرسید نماینده طبقه جوان و تحصیل کرده ایران باشد. هفتاد درصد از شصت و هشت میلیون نفر جمعیت ایران زیر سی سال دارند. وی نزد افرادی با افکار سیاسی پیچیده تا زنانی به شدت ارایش کرده محبوبیت داشت که با زنان انقلابی چادرپوش با صورتهایی زمخت شباهت کمی داشتند.
روزنامههای ازادی خواه و نیز بحث های سیاسی رونق گرفت اما خیلی زود ریاست جمهوری وی با اعتراضات دانشجویی و مانع تراشی روحانیون تندرو بر سر راه اصلاحات پیشنهادی او با مشکل مواجه شد. توجه مردم ایران به اصلاح طلبان کاسته شد اما هیچ کس پیش بینی نمیکرد نتیجه ان انتخاب احمدی نژاد محافظه کار باشد که در ماه اوت به ریاست جمهوری ایران رسید.
در خیابانهای سرسبز شمال تهران جایی که تحصیل کردگان و متمولان پایتخت زندگیمی کنند چشم اندازی خیره کننده دیده میشود . انها عمده حامیان جنبش اصلاحات بودهاند که تا حدی ازادی های اجتماعی را با خود به همراه اورد. مردان و زنان بی انکه ازدواج کرده باشند میتوانند فارغ از خطر دستگیری با هم در خیابانها پرسه بزنند . مانتوی دختران تنگ و کوتاه است و مدل عجیب موهای انها از زیر روسری کوچکشان پیداست. مردان کاملا اصلاح کرده با پوششهای اسپرت و با موهایی ژل زده دیده میشوند.
همه موبایل به دست هستند. در مراکز خرید شمال تهران قدم می زنند که پر از کالاهای طرح غربی است. اینجا محل مصرف گرایی و میهمانیهای غیرقانونی است که سرگرمی بخش کوچکی از جمعیت ایران است . اما گرچه شایعات سرکوبی قریب الوقوع ادامه دارد با گذشت شش ماه از روی کارامدن رئیس جمهور جدید این ازادیهای اجتماعی همچنان برقرار است. احمدی نژاد علنا گفت کارهای مهمتری بیش از پرداختن به حجاب زنان کشور دارد.
با این همه انتخاب او شکاف موجود بین جامعه امروز ایران را اشکار میسازد شکافی که بین ارمانهای بخشی از جمعیت ایران از یک سو و واقعیتهای تلخ زندگی بخش دیگری از سوی دیگر وجود دارد. انتخاب وی همچنین احساسات مغشوش مردم این کشور به اسلام را نمایان میسازد. اسلام در غرب با محدود شدن مفهوم ان به بنیادگرایی اغلب غلط تعبیر میشود.
مقاله تایمز در باره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران اینگونه ادامه مییابد که از نظر بخشی از جمعیت ایران انقلاب این کشور ازادیهایی را به همراه اوردهاست که پیش از این وجود نداشت. میزان باسوادی پس از انقلاب ناگهان افزایش یافته است. جالبتر از ان اینست که اکنون شصت درصد ورودیهای دانشگاه زنان هستند. بخشی از علت این تغییرات ان است که خانوادهای سنتی اکنون برای فرستادن دختران خود به بیرون از خانه احساس امنیت میکنند.
پیش از انقلاب پدران امل به دخترانشان اجازه نمیدادند به جامعه سکولاری وارد شوند که در ان بسیاری از زنان نه تنها پوشیده نبودند بلکه حتی مینی ژوپ میپوشیدند و البته اکنون این جمعیت عمدتا جوان و تحصیل کرده ایران است که برای داشتن ازادی و مردم سالای بیشتر فشار می اورد. جمعیتی که از ارزشهای سنتی جدا میشود و تعهدات شرعی را سهل میگیرد.
ازادی در ایران نظیر هر چیز دیگری در این کشور پیچیده ، یک ارمان سهل و ساده نیست . همان ایدئولوژی که برخی افراد را محدود می کند به رویاهای برخی دیگر تحقق می بخشد و ایران اکنون همچون پیش از انقلاب کشوری است که چنین فرهنگهای متفاوتی در بین جمعیت ان وجود دارد و یک ایدئولوژی واحد نمیتواند برای همه مناسب باشد. یک هفته اقامت در تهران کافی بود که به من نشان دهد که چطور ایرانیها از هر طبقهای به دنبال راههای تفریح خود هستند.
من با دلهره به جمعیت شرکت کننده در مراسم عاشورا نزدیک شدم. اما انچه دیدم بیشتر شبیه یک جشنواره بود. گرچه شمار زیادی از مومنان در انجا بودند که با دیدن مراسم اشک می ریختند اما در عین حال دستههایی از جوانان نیز حضور داشتند که به خودنمایی مشغول بودند. امسال پلیس بیش از پیش در شمال تهران و در مناطقی که بیش از حد به یک پارتی خیابانی تبدیل شده بود حضور داشت و سعی می کرد مردان و زنان را از هم جدا کند . پریچهر دانشجویی نوزده ساله توضیح داد که چطور افراد در این مراسم با هم قرار میگذارند.
وی گفت ما همه تلفنی با هم در ارتباط هستیم و وقتی ماشینهای پلیس میرسد محل خود را تغییر میدهیم . اما من امسال شنیدم انها مردم را دستگیر نیز کردهاند. پریچهر که مانتوی تنگ سیاه و سفید و یک روسری همرنگ با ان پوشیده بود به من می گوید گاهی انها مجبورند فرار کنند و این تعقیب و گریز بسیار پرهیجان است. او در حالیکه میخندد میگوید البته تا وقتی که دستگیر نشدهایم . در غیر این صورت انها به والدین ما زنگ میزنند و خود من از انها بیش از ماموران پلیس میترسم.
نویسنده در ادامه مقاله خود در تایمز لندن نوشت در شب عاشورا راهی جنوب تهران شدم، دنیایی متفاوت از اسمان خراشهای پرزرق و برق شمال شهر در اینجا انتظار مسائلی جدیتر را می کشیدم . گرچه کوچههای باریک پوشیده از خون گوسفندهای قربانی بود خیابانهای اصلی همچنان محل اجتماع جوانانی بود که سرگرم خوشگذرانی بودند. همراه من از از اهالی جنوب تهران گفت خانوادهها اینجا سنتیتر هستند و برای همین بویژه دخترها نمیتوانند از خانه بیرون بیایند و پرسه بزنند اما عاشورا زمانی است که انها میتوانند بیدردسر و بیانکه بازخواست شوند تا ساعت دو یا سه صبح بیرون باشند.
در ایران حتی جشنوارههای مذهبی نیز به نمادی از میل مسلم ایرانیها به خوش گذرانی تبدیل شده است و این خوشگذرانی در تقابل با باورهای مذهبی بهنظر نمیرسد. حتی ثروتمندان تراز اول نیز به نوعی در ان شرکت می کنند، هرچند اینکار فقط با پختن غذاهای خاص و دادن ان به مساجد محل باشد. همانطور که یکی از زنان شمال تهران به من گفت حتی پیش از انقلاب هم ایرانیها غربیها را گیج میکردند. انها نمی توانستند بفهمند چطور زنان ایرانی که عصر با دکلته ظاهر میشدند روز بعد میتوانستند در مسجد برای امام حسین اشک بریزند این درست همان شیوهای است که ما داریم.
من شاهد مراسمی کاملا متفاوت در یکی از برجهای بلند شمال تهران بودم. این مراسم میهمانی تولد خانم جوانی بود که همسر وی یکی از ارشیتکتهای فعال در دگرگون سازی ظاهر شهر است. انها در پنت هاوسی یکی از این برجهای ساخت وی زندگی میکردند. خانه انها با فرشهای بی نظیر ایرانی، صندلیهای اشرافی و تلویزیون پلاسما تزیین شده بود و با وجود ممنوعیت الکل در ایران، مشروبات الکلی نیز در انجا وجود داشت. فریبا یکی از زنان حاضر در میهمانی گفت در ایران اگر پول داشته باشید، میتوانید زندگی اشرافی را در خانه برای خود فراهم اورید، میهمانی دلخواه داشته باشید، در دبی خرید کنید و به خودتان برسید.
حرف اخر او به کار جراحان پلاستیک ایران اشاره داشت که این روزها کارشان بسیار رونق دارد. وی ادامه داد جنگ اعصاب زمانی است که از خانه بیرون میایید اما در داخل هیچ چیز عوص نشده است . زن دیگری وسط حرفهای ما پرید و گفت ان روزها در اشاره به روزهای پیش از انقلاب ما در داخل خانه عبادت میکردیم و در بیرون خوش میگذراندیم. حالا در بیرون عبادت می کنیم و در داخل به خوش گذرانیهای دلخواه خود میپردازیم.
مقاله نویس روزنامه تایمز لندن نوشت: فریبا درست میگوید زمان انقلاب من مارکسیست بودم و علیه شاه تظاهرات کردم پس از ان سه هفته زندانی شدم. وقتی از زندان بیرون امدم پدرم دچار حمله قلبی شده بود. برادرم گفت بهتر نیست از فکر عوص کردن دنیا دست برداری و من دیدم واقعیت جز این نیست.
ما جنگیدیم تا از شر شاه خلاص شویم اما نگاه کنید حالا چه به دست اوردهایم. او در حالیکه لبخند می زند می گوید بهتر است خوش بگذرانیم و نگران سیاست نباشیم. در مراکز خرید شمال تهران از عطرهای جدید تا طرحهای روسریهای فصل و انواع شلوارهای جین را میتوان تهیه کرد. در تندیس، از مراکز خرید شیک این منطقه ، با سه خواهر که ظاهر غربی داشتند در کافهای ملاقات کردم . همه انها لباسهای گرانقیمت به تن داشتندو کاملا ارایش کرده بودند. انها در غرب تحصیل کرده و در دهه هزار و نهصد و نود به ایران بازگشته بودند. گرچه انها انقدر متمول هستند که بتوانند با برخی برنامهها از فشار محدودیتهای رژیم بر خود بکاهند اما از شرایط دلخواهی برخوردار نیستند.
رکسانا نقاش است و میگوید من همراه همسرم بازگشتم. ما می خواستیم در سازندگی کشورمان سهیم باشیم. اما من نمیتوانم خودم را مطرح کنم. حتی انچه میکشم کنترل میشود . حالا دختران من به سنی رسیدهاند که این محدودیتها به انها تاثیر میگذارد . به همین علت من به فرستادن انها به خارج از کشور فکر میکنم. اگر بخواهم انها ظرفیت های خود را بشناسند چه راهی دارم لیلا می گوید بله یکسری ازادیها وجود دارد اما این ازادی دروغین است. چند میهمانی و چند رستوران خاص ازادی نیست. ما احساس می کنیم این نوع ازادیها فقط باعث میشود خود را از همه مشکلات واقعی زندگی در اینجا دور نگه داریم.
رکسانا اضافه کرد جرج بوش زئیس جمهوری امریکا به مردم ایران میگوید علیه رژیم قیام کنید. در فرانسه مردم میتوانند تظاهرات کنند و بعد به خانه برگردند و اسوده بخوابند اما در انیجا اگر در تظاهرات شرکت کنیم باید از زندانی شدن یا کشته شدن بترسیم . پریسا جوانترین خواهر انها که وکیل است وارد بحث میشود و میگوید ما در امریکا تحصیل کردیم اما نمیخواهیم امریکاییها را به شکل متجاوزانی در اینجا ببینیم. پس از انقلاب و هشت سال جنگ با عراق ما تازه به ارامش رسیدهایم. هیچ کس روحیه یک قیام دیگر را ندارد. درست است مردمازادی می خواهند اما به چه قیمتی
کامین محمدی مقاله نویس روزنامه تایمز لندن در پایان مقاله خود نوشت این سه خواهر نیز نظیر بسیاری از ایرانیهای مایوس شده در انتخابات تابستان پیش شرکت نکردند و این موضوعی است که اکنون از ان تاسف میخورند. لیلا در حالی که در فکر خود فرورفته است میگوید اگر افرادی مثل ما رای داده بودند شاید احمدی نژاد پیروز نمیشد. من هنوز کسی را ندیدهام که بگوید به او رای داده است. طبقه فقیر حمایت عمده را از احمدینژاد کرد . با توجه به بالا بودن نرخ تورم و بیکاری این بخش از جمعیت ایران بیش از انکه نگران مطرح کردن خود در اجتماع باشد دغدغه معاش خانواده را دارد.
احمدی نژاد به زبان انها صحبت کرد و قول داد به فساد پایان دهد. انچه ذهن این افراد را به خود مشغول می کند ساعات طولانی است که مجبورند کار کنند و اینکه چطور درامد اندک خود را به هزینههای زندگی تقسیم کنند و نیز اینکه چطور فساد گسترده مسئولان امید انها را برای ادامه زندگی سلب میکند. مردی که روزنامه نگار است می گوید موضوع هستهای هم برای دولت مفید واقع شد.
انها به غرور ملی مردم متوسل شدند و شما می دانید که ما بسیار مغرور هستیم. انها از این طریق موفق به جلب حمایت مردم شدند. هیچ کس حتی کسانی که احمدی نژاد را برگزیدند هنوز از او راضی نیستند. او وعدههای بسیاری داد که باید به ان عمل کند . درباره عملکرد او هنوز قضاوت نشده است اما او تاکنون رضایت مردم را جلب نکرده است و یک راه برای نگهداشتن کشور پشت سر وی این است که مردم را در مقابل غرب بسیج کنند.
حالا من در یک میهمانی نویسندگان و هنرمندان شرکت دارم و بحث در این میهمانی به سمت مذهب کشیده میشود . بیژن که فیلمساز است و هر روز بیرون می رود تا از جمعیت عزادار فیلمبرداری کند می گوید شناخت این کشور و رابطه ان با اسلام موضوعی اساسی است. این نکتهای است که غرب همیشه درباره ان به خطا می رود . انها فکر می کنند اگر ما مردمسالاری میخواهیم، پس اسلام را نمی خواهیم . اما اشتباه می کنند . به نظرم اکثر مردم در این کشور مخالف حکومتی اسلامی هستند . احکام این رژیم با اسلام حقیقی سنخیتی ندارد.
ایرانیهای امروزی می خواهند هم عبادت کنند و هم خوش بگذرانند. همانطور که مریم می گوید ایرانیها مذهب خود را دوست دارند. به نظر شما چرا جمهوری اسلامی بیست و هفت سال دوام اورده است. در پایان این مقاله روزشماری از حوادث ایران پس از انقلاب تا روی کارامدن اقای احمدی نژاد درج شده است.