تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۷  ، 
کد خبر : ۲۰۴۳۵۲
لا‌ئیسم از فرانسه تا ایران

نقش دورکیم در دشمنی با اعتقادات مذهبی فرانسه (بخش سوم)

علی مسعودی اشاره: همان‌گونه که در دو قسمت پیشین گذشت،‌مخالفت با حجاب اسلا‌می در فرانسه که امروزه با جدیت فراوان از سوی دولت آن کشور اعمال می گردد، از مذهب زدایی وترویج لا‌ئیسم در سده های پیشین تاریخ این کشور سرچشمه میگیرد که به ویژه از جمهوری سوم فرانسه به بعد با شدت پیگیری شد. در این قسمت به نقش «دورکیم»،‌ سیاستمدار یهودی تبار فرانسوی در این زمینه می پردازیم وبه اختصار، شخصیت و عملکرد درآن کشور را مورد بررسی قرار دهیم.

زندگی دورکیم با دوره ای بحرانی از تاریخ فرانسه و اروپا همزمان است. وی در 16 آوریل 1858 در شهر اپینال واقع در ایالت «لورن» متولد شد و در سال 1917 م در گذشت. دورکیم از تبار یهودیان و پدرش خاخام اعظم بود. در زمانی از او انتظار می رفت که پا جای پای پدر بگذارد؛ از این رو،‌مدتی در مدرسه خاخامی تحصیل کرد، اما سرانجام بر آن شد که این سنت خانوادگی را رها کند. البته شخصیت وی همچنان متأثر از پرورش اولیه و زندگی دقیق و منضبط خانوادگی باقی ماند.(1)
وی در سال 1887 با «لوییز دریفوس» ازدواج کرد و در سال 1893 از رساله دکترایش دفاع نمود. آثا رامیل دورکیم تأثیر فوق العاده ای در تحول اندیشه اجتماعی دوران خود داشته ودر دنیای انگلیسی زبان، ‌وی را به عنوان بنیانگذار اصلی «فونکسیونالیسم» معرفی کرده است.
«آنتونی گیدنز» در زندگینامه ای که برای دورکیم نوشته، آورده است: «به جز دو جزوه ای که دورکیم در جنگ جهانی اول در تحلیل ریشه های نظامی گری آلمان نوشت، تنها موردی که وی به سیاست عصر خویش پرداخت،‌شرکت در بحث همگانی درباره ماجرای دریفوس بود. مقاله ای انتزاعی و مجرد بوددر پاسخ به جدل های «برونه تیه» که محافظه کاری ضد دریفوس بود. برونه تیه روشنفکرانی را که در صدد پشتیبانی از ماجرای دریفوس بودند،‌متهم می کرد که با این پشتیبانی ،‌عدم علا‌قه خود را به نهادهای سنتی نشان می دهندو فردگرایی و هرج و مرج را ترویج می کنند. در مقاله مذکور، دورکیم به عنوان یکی از همان روشنفکران کوشیده است تا تفسیری از«فردگرایی» به دست دهد که از عقاید جامعه شناختی او استنتاج شده بود،‌و به رد این ادعا پرداخته است که نظراتش متضمن هرج ومرج است.»(2 ) اما دورکیم بسیار بیشتر از آنچه گیدنز وانمود کرده است، سیاسی بود.
به تعبیر استیوارت هیوز،‌وی «چنان نقش مهمی» در ماجرای دریفوس ایفا کرده است که جا دارد درباره تحلیل آن تحقیقی مستقل انجام شود. نقش دورکیم در ماجرای دریفوس، به کوهی از رنج شبیه است که فقط اندکی از آن بیرون از آب در معرض دید همگان است و عمده آن پیدا نیست. در نخستین سال های عمر جمهوری سوم، بیشتر نخبگان سیاسی واداری این جمهوری،‌ از افراد طبقه متوسط به بالا‌ بودند؛‌ مردانی که در رژیم اورلئانی «لویی فیلیپ» به قدرت رسیده بودند و بعدها بسیاری از آنها به ناپلئون سوم روی آوردند. به این بورژوازی ، بوژوازی فرومایه تر نیز پیوست؛‌یعنی همان جناحی از بورژوازی که ریشه دواندن در ساختار نهادی جمهوری سوم را آغاز کرده بود.
در این زمان،‌ بورژوازی کوچک یا بسیار کوچک نیز خواستار آن بود که در قدرت و اعتبار رژیم، سهمی داشته باشد. این فرانسویان فروپایه - مغازه داران،‌کارمندان یقه سفید(3)، معلمان مدارس، ‌مستخدمان دون پایه خدمات شهری در پاریس و شهرستان ها - از نظر جهت گیری سیاسی ضد کلیسا، ‌در فلسفه عمومی،‌اثباتی مسلک، و در دیدگاه های اخلا‌قی، برابری گرا بودند. آنها در دوره جمهوری «فرصت طلبان»(4) و به ویژه سال های پس از رویداد دریفوس، در حمله علیه پایگاه ممتاز کلیسا، به ویژه در قلمرو حساس آموزش، پیشتاز بودند. نیروی عمده این قشر از خرده بورژوازی که صفوف جنبش رادیکال را پر کرده بودند، از سیاست محلی سرچشمه می گرفت،‌یعنی از جایی که معلمان رادیکال مدارس، فراماسون های محلی و سیاستمداران بومی توانسته بودند به عضویت انجمن شهر یا کمیته های انتخاباتی گزینش نامزدهای پارلمانی درآیند یا شهردار شوند.
اما مبانی فکری وعقیدتی این مردان را دانشگاه سوربن و استادانش فراهم می ساختند؛‌یعنی همان دانشگاهی که درآن،‌دورکیم به عنوان یکی از سخنگویان برجسته نیروهای لیبرالیسم سیاسی شناخته شده بود.(5) وی از مدافعان دریفوس بود و در روزهای اوج این ماجرا به عنوان یکی از مبلغان و سخنگویان جناح چپ میانه رو فرانسه،‌آوازه ای کسب کرده بود.(6)
دورکیم از نخستین کسانی بود که پای طومار درخواست استیناف برای دریفوس را امضاء‌کردند.(7) البته در برابر آنچه دورکیم در درازمدت به نفع صاحبان طرز تفکر مدافع دریفوس، یعنی:‌دولت جمهوری خواه، فراماسون ها و یهودیان ، ‌انجام داد،‌این قبیل اقدامات، ناچیز به حساب میآید.
آنچه دورکیم در نظام آموزش و پرورش فرانسه انجام داد،‌به مدد «لویی لیار» بود که در سال 1884 به مقام ریاست آموزش عالی در وزارت آموزش و پرورش فرانسه رسید. لیار که جمهوری خواهی دو آتشه بود و به بررسی علمی زندگی اجتماعی اعتقاد داشت،‌به زودی احساس کرد که با دورکیم جوان،‌خویشاوندی روحی دارد. لیار می دید که دورکیم نیز مانند او با این اعتقاد زنده است که فقط یک علم اجتماعی نوین می تواند برای بازسازی اخلا‌قی جمهوری سوم،‌مبنایی فراهم سازد.(8) از دید دورکیم،‌آموزش و پرورش را جامعه اش مشروط می کرد. و باید افراد را برای برآوردن خواست های جامعه آماده می ساخت. انسجام جامعه در گرو وحدت اجتماعی برپایه اعتقادات و کار مشترک است. افراد تحت همان قیود و جریان های اجتماعی هستند که در طول حیات اجتماعی پدید می آید و یکی از وظایف اصلی جامعه شناسان، مطالعه همین محدودیت ها و حرکت های اجتماعی موجود است. جامعه شناسان تربیتی نیز وظیفه دارند که نشان دهند آموزش و پرورش چه کمکی به همبستگی اجتماعی می کند. به نظر دورکیم.
..بدون همبستگی اجتماعی،‌افراد پراکنده می شوند و نوعی سردرگمی بر جامعه حاکم می شود که وی آن را «آنومی» می نامد. پس،‌از نظر وی آموزشگران مسؤولیت دارند که نیازهای اجتماعی موجود را تشخیص دهند،‌به هوش باشند که آنها را بر آورده سازند،‌و مدارس را با تغییرها دمساز کنند. پس مدرسه نهادی است واسطه میان جامعه و کودکان؛‌و نهادی است برا ی کمک به بازسازی جامعه(9.) اما کدام جامعه؟ جامعه ضد مذهبی مورد علا‌قه دولتمردان جمهوری سوم! تقابل نگاه دورکیم به دین با نگاه کلیسا به دین،‌ همان چیزی بود که سبب شد تا همزمان با تثبیت کامل جمهوری سوم،‌هدایت تعلیم و تربیت کشور را به وی بسپارند. «دورکیم در جستجوی همان چیزی بود که امروزه به عنوان معادل های کارکردی دین در یک زمانه اساساً غیر دینی توصیف می شود.»(10)
کوزراین جستجو را چنین شرح می دهد:
اما اگر دین که یک نیروی بزرگ پیوند دهنده است، در آستانه افول افتاده باشد، بیماری جامعه نوین را که همان گرایش به از هم گسیختگی است،‌چگونه می تواند درمان کرد؟‌در اینجا دورکیم یکی از جسورانه ترین جهش های تحلیلی خود ر ا انجام می دهد. او چنین استدلا‌ل می کند که: دین نه تنها یک آفرینش اجتماعی است،‌بلکه در واقع، همان جامعه است که خصلت خدایی پیدا کرده.(11) به عبارت دیگر:‌دو جامعه در همه ماست؛ از این رو ما باید حق شناسی عمیقی را که تاکنون نسبت به خدایان داشته ایم، در مورد جامعه خود مبذول داریم.»(12)
دورکیم با فرض نابودی دین در جمهوری سوم و با قراردادن جامعه به جای خدا،‌پرچمدار حرکت های آموزشی الحادی در جمهوری سوم و با قرار دادن جامعه به جای خدا،‌پرچمدار حرکت های آموزشی الحادی در جمهوری سوم فرانسه گردید و با اقتداری که از دولتمردان این جمهوری کسب کرده بود، به پیش رفت. دورکیم علا‌وه بر تأثیرگذاشتن بر آموزش ابتدایی و متوسطه، بر دانشگاه های پاریس نیز نفوذ نیرومندی داشت. سوربن نوین،‌دژ لیبرالیسم و گرایش های ضد کلیسا شده بود از سا ل1890 تا 1914،‌سوربن در واقع کانون دفاع از ارزش های دموکراتیک و عقل گرایانه بود و بسیاری از استادان برجسته آن که دورکیم در صف مقدم آنها بود،‌سخنگویان فکری این روند لیبرال به شمار می آمدند. دورکیم از این فرصت،‌بیشترین استفاده را کرد. او در بسیاری از کمیته ها و شوراهای آموزشی دولتی حاضر می شد و میان مقام های بلندپایه وزارت آموزش و پرورش و دستگاه های اداری دانشگاه، نقش میانجی را بازی می کرد.
دورکیم بسیاری از دوستانش را در مقام های حساس وزارت آموزش و نظام آموزشی جا داده بود. آثار اصلی دورکیم در زمینه آموزش و پرورش عبارت است از: «آموزش و پرورش جامعه»، «آموزش اخلا‌قی» و «تکامل آموزش و پرورش فرانسه»ـ(13) باید توجه داشت که این آثار در جهت اهداف آموزشی جمهوری سوم نوشته شده است. همراه با تلا‌ش های یهودیان در مسیر تفکیک دین ،‌سیاست، تعلیم و تربیت،‌و هنر از یکدیگر در فرانسه، صهیونیسم در تشکل تازه ای از یهودیان با هدف کسب یک پیروزی عظیم و از طریق پیوند همین عناصر یعنی دین،‌تعلیم و تربیت و هنر با سیاست (در بستری از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی)، می کوشید تا زمینه های لا‌زم را جهت تأسیس رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین فلسطین فراهم آورد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات