در زبان انگلیسی این E تعبیری رواج یافته است که می گویند «اِ (منظور الکترونیک) برای همه چیز» . این عبارت کنایه از فرایندی است که جامعهشناسان از آن به «دیجیتالیشدن» یا «الکترونیکی»شدن مینامند. الکترونیکی یا دیجیتالی شدن فرایندی است که انسان از طریق ابزارها، فنون و رسانههای دیجیتالی مانند شبکه اینترنت و رایانه به تولید، تکثیر، اشاعه و انتشار نمادها و معانی میپردازد و از طریق آنها زندگی خود را سامان و معنا میبخشد. در نتیجه رشد و گسترش رسانههای دیجیتالی و الکترونیکی و افزایش کاربرد آنها در تمام ابعاد زندگی روزمره ـ از فعالیتهای تجاری بزرگ بانکی، خرید و فروش رایانهای و آموزش از راه دور رایانهای گرفته تا آشپزی و کارهای جزئی درونخانه ـ فرایند دیجیتالیشدن نیز گسترش یافته است و در حال تغییردادن عادات بنیادین ما در زمینه های مختلف فعالیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. برای مثال، در آموزش، دانشآموزان و دانشجویان، متقاضی استفادة هرچه بیشتر تکنولوژیهای آموزشی دیجیتالی هستند و کلاسهای بدون تصویر و صدا و بدون کاربرد پاور پوینت برای آنها ملالآور و بهتر است بگوییم غیرقابل تحمل شده است. در آشپزخانهها نیز سالهاست که «ماکرویو و ماشین لباسشویی و دیگر وسایل کاملاًً مجهز به برنامهها و دستورهای از پیش تعیین شده کامپیوتری برای انجام فعالیتهای خود شده اند و دیگر نیازی به تنظیم دستی آنها نیست. درباره بانکها و سازمانهای دیگر نیز نیازی به توضیح نیست زیرا هر یک ما لاجرم هر روزه شاهد نقش رایانه ها در آنها هستیم. شاید تلفن های همراه بیش از هر ابزار دیگر رایانه و اینترنت را به زندگی روزمرة ما وارد کرده است. کافی است یک روز تلفن همراه ما قطع یا به هر دلیلی از دسترس ما خارج شود، دچار احساس غریبی می شویم. چون مادری که فرزندش را گم کرده یا فردی که در جزیرهای گم افتاده است، احساس تنهایی و غربت میکنیم. این احساسی است که در نتیجه خروجِ ما از مدار دنیای دیجیتال به ما دست میدهد.
شاید درک این نکته که تکنولوژیهای ارتباطی دیجیتال میتوانند مولد نوع فرهنگ خاصی باشند، در ابتدا کمی دشوار به نظر آید زیرا میتوان اینگونه تلقی کرد که این تکنولوژیها صرفاً ابزارهای ایجاد ارتباط و انتقال پیام هستند و نقشی در تعیین محتوا یا تولید پیام ندارند. به تعبیر دیگر، اینترنت رسانه است و چگونگی کارکرد و تاثیر آن، تابع محیط و نحوة استفاده از آن است و محتوای فرهنگی اینترنت همان بازتولید فرهنگ موجود است. اما مارشال مک لوهان (1964) با طرح این ایده که «رسانه همان پیام است» این نحوه تلقی را سالها پیش به چالش کشید و نشان داد که هر رسانهای نوع خاصی از پیامها را گزینش میکند و در فرایند انتقال پیام هم تأثیرات بسیاری بر شکل و محتوای پیام می گذارد. به اعتقاد مک لوهان «رسانه همان پیام است زیرا این رسانه است که میزان و شکل کنش و تعامل انسانی را کنترل میکند و شکل میدهد» (31 :1964 McLuhan). مک لوهان با تفکیک دو نو رسانة سرد و گرم نشان میدهد که چگونه هر یک از رسانههای مذکور، پیام خاص خودشان را تولید و عرضه میکنند.
از اینمنظر، برای مثال نمیتوان از تلویزیون برای انتقال هر پیامی استفاده کرد زیرا بصری و فراگیرشدن یک پیام از طریق رسانة تلویزیون، میتواند معنای متفاوتی برای آن پیام بهوجود آورد. امروز تحتتاثیر رسانههایی مانند تلویزیون، دوگونة متفاوت از اغلب پدیدههای زندگی بهوجود آمده است. یکی گونه رسانهای شده، و دیگری گونه واقعی؛ برای مثال فوتبال رسانهای و فوتبال واقعی. تلویزیون از طریق بازنمایی فوتبال و تکثیر و انتشار بازنمایی مجازی بهصورت گسترده و فراگیر، واقعیت بازی فوتبال را که در جمع محدودی و تحت شرایط خاصی صورت میگیرد، کاملا دگرگون میکند. بخش مهمی از ارزشها و معانی سیاسی، ایدئولوژیک، اجتماعی و اقتصادی که امروز در فوتبال شکل گرفته است، حاصل رسانهای شدن این بازی است. بنابراین، پخش بازی فوتبال از تلویزیون صرفاً نمایش دادن این بازی نیست، بلکه تغییر و تبدیلکردن آن بهصورت پدیدهای دیگر است. این امر دربارة تمام رسانهها صدق میکند. از اینرو، رسانههای دیجیتال صرفاً به انتقال پیام نمیپردازند بلکه در مسیر انتقال دادن، پیام تازهای تولید می کنند و نظام معانی خاصی بهوجود میآورند.
ریموند ویلیامز از بنیانگذاران رشته مطالعات فرهنگی در مقالهای با عنوان «ابزارهای ارتباط به مثابة ابزارهای تولید» (1980 Williams) استدلال میکند که «ابزارهای ارتباط خودشان ابزارهای تولید هستند. این یک واقعیت است که ابزارهای ارتباط از سادهترین اشکال ارتباط جسمانی زبان تا پیشرفتهترین اشکال ارتباط تکنولوژیکی، همواره از نظر اجتماعی و مادی تولید و بازتولید شدهاند. اما در عینحال، اینها نه تنها صورتها بلکه ابزارهای تولید نیز هستند. از آنجا که ارتباط و ابزارهای مادی آن ذاتیِ تمام اشکال نیروی کار و سازمان اجتماعی است، بنابراین به نحو اجتنابناپذیری سازنده عناصر نیروهای تولید و روابط اجتماعی تولید هستند» (50 ibid). ویلیامز این ایده را که ابزارهای ارتباط صرفاً رسانهای برای انتقال اطلاعات و پیام بین فرستنده و گیرندهاند به چالش میکشد. به اعتقاد او این نحوه نگرش، بستر یا بافت فرهنگی و اجتماعی و تاریخی را که ابزارهای ارتباطی، گیرنده و فرستنده در آن قرار دارند نادیده میگیرد. همچنین این نحوه نگرش تفاوتهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی که بین گونههای مختلف ابزارهای ارتباط طبیعی، مکانیکی و الکترونیکی وجود دارد را نادیده گرفته و همه آنها را بهصورت رسانههای ناقل پیام و اطلاعات در نظر میگیرد. در حالیکه این ابزارها در دورههای تاریخی و شرایط اجتماعی متفاوت، به اشکال متفاوتی ایفای نقش میکنند و هر یک مجموعه گسترده و متفاوتی از روابط اجتماعی را تولید میکنند.
اکنون پرسش این است که در بستر شرایط اجتماعی امروز، رسانه های دیجیتال چه نوع روابط اجتماعی و فرهنگی را تولید میکنند؟ مسلماً بررسی همه جانبة این موضوع، نیازمند بررسی زمینهها و مسائل مختلفی است که در اینجا تنها به برخی از آنها اشاره میکنیم. شاید مهمترین تاثیر رسانههای دیجیتال را بتوان در تولید و بازتعریف هویت یا هویتهای اجتماعی انسان امروزی بیان کرد. هویتهای جنسی، قومی، دینی، نژادی، طبقاتی و اجتماعی دیگر بهشدت تحتتأثیر رسانهها و ابزارهای دیجیتالی در حال شکل گیری، بازتعریف و دگرگونی هستند. از اینرو میتوان گفت مهمترین تولید اجتماعی ابزارهای دیجیتال تولید هویتهاست. این نکته نیازمند اندکی تأمل نظری است.
هویتِ انسان معاصر به روایت آنتونی گیدنز و بسیاری از نظریهپردازان اجتماعی دیگر خصلت «باز اندیشانه یا بازتابی » دارد. بازتابندگی هویت به معنای سیال بودن هویت و تغییر آن در نتیجه تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی و ظهور دانشها، دانستنیها و بهخصوص تکنولوژیهای ارتباطی و رسانهای جدید است. به تعبیری دیگر، آن تلقی یا تصور هویت به مثابة امری ثابت و ازلی و ابدی، به پایان رسیده است. از اینرو دیگر مفهوم «هویت ایرانی» نیز اگرچه در مقایسه با هویت فرانسوی یا آمریکایی قابل تفکیک و تمایز است و تفاوتهایی بین آنها وجود دارد اما هویت ایرانی رنگهای مختلفی بهخود گرفته و میگیرد و متناسب شرایط تازه اشکال تازهای از آن ظهور و بروز مییابد. ما هر روز در معرض آگاهیها و شناختهای تازهای در زمینههای مختلف تغذیه، بهداشت، درمان، مسکن، پرورش کودک، اشتغال، پوشش و لباس، آموزشوپرورش و دیگر موضوعات زندگی هستیم. این فرایند تدریجاً باعث تغییر «سبک زندگی» ما و تغییر عادات و روحیات ما میشود. نه تنها سبک زندگی به سبک دیجیتال درحال تغییر است بلکه لایههای عمیقتری از فرهنگ و هویت ایرانی در معرض دیجیتالیشدن است. در گذشته، ایرانیان مانند دیگر ملتها عمدتاً بهصورت رو در رو و چهره به چهره با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند و از طریق فرایندهای ارتباط مستقیم چهره به چهره نیازهای خود را تأمین و زندگی خود را سامان میدادند. فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عمدتاً منوط و متکی به روابط چهره به چهره دو یا عده ای از افراد بود. برای مثال، روابط بین دختران و پسران، سرگرمیهای کودکان، ارائه و ارسال پیام و و انتقال دانش، مبادلة احساسات، خرید و فروش، مسابقه و رقابت و تمام اشکال دیگر روابط و کنشهای اجتماعی مستلزم گونه های مختلف روابط چهره به چهره دو یا تعداد بیشتر افراد بود. اما ورود رسانهها و تکنولوژی رایانهای و دیجیتال باعث تغییر الگوی روابط سنتی چهره به چهره به روابط با واسطه و با میانجی رسانهها و اینترنت شده است.
این تغییر دو الگوی روابط، بر نوع و چگونگی هویت و فرهنگ تمام جوامع از جمله جامعة ایران تأثیر میگذارد. در الگوی سنتی روابط چهره به چهره، حجم ارتباط بسیار محدود تر و از نظر کمی کم شمارتر بود زیرا هر کس تنها در محدودة شبکه خویشاوندان، آشنایان و افرادی که اطراف او هستند امکان مراوده داشت. اما طبق الگوی جدید روابط با واسطه ابزارهای رسانهای و رایانهای، فرد نه تنها با نزدیکان و آشنایان بلکه با هر کس در هر گوشة جهان، امکان مبادله پیام و مراوده دارد. در نتیجه حجم ارتباط افراد بهشدت گسترش یافته و افراد میتوانند در گسترهای جهانی دوستان مناسبِ حال خود را انتخاب کنند. از طرف دیگر، فرد قادر است با استفاده از امتیازات فنی ارتباطات رایانهای و اینترنتی، با آزادی بیشتر و به نحو سلیقهایتری عمل کند و بسیاری از تابوهای اجتماعی و سیاسی را بشکند و روایت دلخواهانهتری از خویشتن خود را شکل دهد. همچنین قابلیتها و گستردگی میدان عمل اینترنت این امکان را برای فرد فراهم میسازد تا هر روز بتواند نیازهای بیشتری را از طریق اینترنت پاسخ دهد. مجموعه این عوامل باعث میشود تا انسان ایرانی این بار نه از طریق روابط گرم چهره به چهره بلکه از طریق روابط با واسطه صنایع رسانه های فنی مانند اینترنت به شکل دادن و بازتعریف خویشتنِ خود بپردازد. من این فرایند را «ایرانی شدن به سبک دیجیتال» مینامم.
دیجیتالی شدن فرهنگ ایرانی
جامعه و فرهنگ ایرانی و به تبع آن انسان ایرانی مانند دیگر جوامع، فرهنگها وانسانها تحتتأثیر ظهور تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی جدید، در حال دیجیتالی یا الکترونیکی شدن است. هر چند در این مسیر ممکن است کمی لنگان لنگان راه را پیموده باشیم اما جهت و جادة انسان ایرانی در راه آینده همان بزرگراه ارتباطی الکترونیکی شدن است.
ایرانیان بخش وسیعی از فضای مجازی اینترنت را شکل داده اند و حجم وسیعی از وب سایتها و شبکههای اینترنتی به ایران، ایرانیان و مسائل مرتبط با جامعه و فرهنگ ایرانی اختصاص دارد. در حال حاضر «اجتماعات مجازی ایرانی» گستردهای در زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شکل گرفته است و بسیاری از «اجتماعات واقعی» نیز از طریق رسانه اینترنت ارتباطات خود را سامان میدهند. تنها یک گذر فوری به «اتاقهای گفتوگو» در یاهو یا «پال تاک» یا در شبکه «اورکات» نشان میدهد که خیل انبوهی از کاربران و فعالان این اجتماعات ایرانیان هستند. در این شبکههای ارتباطی شاهد نوعی الگوی زیستن هستیم که در آن تمام اشکال زندگی را میتوان یافت. مشاورههای پزشکی، مبادله تجربههای زندگی، درددلها و همدلیها، یادگیری زبان خارجی، انتخاب دوست، انتخاب همسر، بازی و سرگرمی، گوش دادن به موسیقی، فعالیت تجاری، خرید و فروش کالا و هزاران صورت دیگر فعالیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که ما در گذشته تنها از طریق روابط چهره به چهره انجام می دادیم، اکنون از طریق اینترنت صورت میگیرد.
به هرحال، اکنون بسیاری از ما ایرانیان نیز مانند مردمان شمال در آنسوی آبها به دنیای دیجیتال خو کرده و معتاد شدهایم. این اعتیاد از بازیهای رایانهای در دنیای کودکی شروع می شود و با اعتیاد به وبلاگنویسی و خواندن مطالب آن لاین به کمال میرسد. برای همین است که حتی در دنیای جدید نه تنها توانایی خواندن و نوشتن بلکه آشنایی با رایانه و کار با آن جزئی از مهارتهای ضروری زندگی شناخته شده است و ناآشنایان با «سواد رایانه ای» جزء گروه «بیسوادان» طبقهبندی میشوند. به دلیل فراگیری و گستردگی فرایند دیجیتالیشدن در تمام عرصههای زندگی، من این فرایند را در کنار فرایندهایی مانند جهانیشدن، رسانهایشدن، مجازیشدن، تجاری شدن، زنانهشدن و فرهنگیشدن یکی از فرایندهای اصلی تحول فرهنگ معاصر میدانم و معتقدم برای شناخت جامعه معاصر، لاجرم نیازمند درک و چگونگی این فرایند در درون هر جامعه هستیم. من در اینجا به برخی از ویژگیهای چگونگی تجربه دیجیتالیشدن جامعه و فرهنگ ایران اشاره می کنم؛ اگرچه شرح و تحلیل دقیق هریک از این نکات نیازمند شرح و بسط بیشتری است.
نخستین و قابل توجهترین نکته در زمینة دیجیتالیشدن جامعه ایران، مقاومت اندک مردم و فرهنگ ایران در برابر ورود رایانهها و اینترنت ـ بهدرون جامعه و حتی خانههای ایران ـ است. تاریخ تحولات یکی دو قرن اخیر نشان میدهد مردم ایران مانند دیگر ملتها اغلب در برابر ورود تکنولوژیهای روزآمد و جدید مقاومتهای جدی نشان دادهاند و سالیان سال از پذیرش آن سرباز زدهاند. جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران مثالهای متعددی از مقاومت ایرانیان در برابر تکنولوژیهای روز مانند عکاسی، چرخ خیاطی، قطار، رادیو، تلویزیون، دوچرخه، چراق برق و امثال اینها ارائه و ثبت کرده است. ایرانیان اغلب مصنوعات صنعتی جدید را با عناوین چون فرنگی، ارمنی، اجنبی و نجس طبقه بندی کرده و از پذیرش آن تا مدت ها سرباز زده است. اما ورود رایانه در خانه های ایرانی با مقاومت جدی روبهرو نشد و اگرچه تردیدهایی درباره برخی جنبه های اینترنت وجود داشت و هنوز نیز وجود دارد اما کلیت رایانه به مثابه ابزاری مشروع، پذیرفته شده است. درحالی مردم ایران از نظر فرهنگی مشروعیت فرهنگی رایانه را پذیرفتهاند که این ابزار به مراتب بیش از چرخ خیاطی و دوچرخه دارای کارکردها و پیامدهای فرهنگی برای آنهاست. اینکه چرا و چگونه مردم بدون مقاومت، حضور رایانه در منازل و محل کارشان را پذیرفتند، نیازمند بررسیهای تجربی است. اما بهگمان من سرعت تغییرات فرهنگی و اجتماعی به اندازه ای است که مجال اندیشیدن به مردم را نمی دهد و مردم در برابر تکنولوژیهای جدید مانند ماهواره، تلفن همراه، اینترنت و رایانه مجال چند و چون کردن را از دست دادهاند. بهعلاوه بنیادهای مدرنیتة ایرانی قوام بیشتری یافته است و مردم آمادگی بیشتری برای سازگاری و قبول محصولات مدرن دارند.
ویژگی دیگر دیجیتالیشدن جامعه و انسان ایرانی، فراگیری این فرایند در سراسر کشور و در بین تمام گروههای اجتماعی است. ورود اغلب مصنوعات و محصولات مدرن در ایران مانند اتومبیل، موتورسیکلت، دوربین عکاسی، رادیو، تلویزیون و لوازم خانگی برقی اینگونه بوده است که ابتدا تا مدتها تنها گروهها و طبقات اجتماعی بالا و اعیان و اشراف امکان برخورداری از آن را می یافتند. روستاییان، عشایر، زنان و کودکان اغلب آخرین گروههایی بودند که امتیاز برخورداری و بهرهبرداری از آنها را بهدست میآوردند. اما رایانهها و تکنولوژیهای جدید دیگر بسیار سریع فراگیر شدند و در مدت اندکی خصلت طبقاتی خود را از دست دادند. موبایل برای مدت کوتاهی خصلت طبقاتی داشت. اما این نیز دیری نپایید و امروزه کارگر و کارفرما و زن و مرد و حتی کودکان و نوجوانان دارای تلفن همراه هستند. عمومیت رایانه شاید بیش از تلفن همراه است زیرا مدارس، دانشگاهها و مراکز عمومی و دولتی، خدمات رایانهای را در اختیار همه قرار میدهند و آنها که در منزل دسترسی به رایانه ندارند، در محل کار می توانند از رایانه استفاده کنند. در این زمینه علاقه کودکان، نوجوانان و زنان به رایانه بسیار قابل توجه است. مدرنیتة ایرانی که اغلب مذکر و بزرگسال سالار بوده است، به نظر میرسد در زمینه تکنولوژیهای جدید دیجیتالی خصلت دموکراتیک تری دارد و به نحو عادلانه تری بین همة گروهها نفوذ کرده است. با وجود این، نباید از نظر دور داشت که هنوز رایانه نتوانسته است به روستاها راه یابد و دنیای دیجیتال ایرانی همچنان خصلت «شهری» دارد. البته در این زمینه روستاهایی هستند که به دنیای اینترنت وصل شده اند و هستند خانههایی که رایانه به آنها راه یافته است. اما این موارد همچنان استثنا هستند و بخش کوچکی از جمعیت روستایی ایران را در برمیگیرد.
نکته سوم نحوه استفاده و کاربردهای ایرانی ابزارهای دیجیتال و رایانه ای است. بهره برداری کامل و قابل قبول از امکانات و خدمات رایانهای، مستلزم مجموعهای از تحولات زیرساختی است که دسترسی به رایانه یکی از آنهاست. هنوز مردم ایران، آشنایی کامل با امکانات و خدمات رایانه ندارند، و دسترسی به رایانه نیز کم هزینه نیست و از سویی هنوز دلبستگیها و عادتهای بسیاری به روشهای سنتی انجام امور دارند. در نتیجه این عوامل و عوامل بسیار دیگر، هنوز رایانهها نتوانسته اند تمام زندگی روزمرة مردم را تصاحب کنند. برای بسیاری، رایانه صرفاً ابزاری برای شنیدن موسیقی، تماشای فیلم، بازی یا ارسال ایمیل است. بسیاری نیز هنوز از نزدیک شدن به رایانه وحشت دارند و چگونگی استفاده و کار با آن را اصلاً نمیدانند. برخی دیگر نیز رایانه را جزء وسایل فرزندان میدانند و آن را از دنیای بزرگسالان بیرون گذاشتهاند. عده ای نیز آن را در «اتاق پذیرایی» گذاشته و رایانه را جزء کالاهای لوکس طبقهبندی کرده اند. در حالیکه برخی رایانه را ابزاری مدرن و سکولار میدانند، برخی دیگر به سی دیها و وبسایتهای مذهبی عادت کرده و دنیای مذهبی مجازی بزرگی بهوجود آورده اند. کاربردهای سنتی، مدرن، شبه مدرن و شبه سنتی رایانه در جامعه ایران امکان طبقه بندی فرهنگی این ابزار را از بین برده است. همچنین همانطور که گفتیم امکان طبقهبندی جنسیتی، قومیتی، اقتصادی و اجتماعی نیز برای این ابزار کمتر وجود دارد. البته همچنان ممکن است بتوان به طور کمرنگ تمایزهایی در این زمینه مشاهده کرد. ولی هنوز دادهها و بررسیهای تجربی لازم در این زمینه در اختیار نداریم تا بتوانیم تصویر روشنی از ابعاد قومیت، جنسیتی، فرهنگی و اقتصادی دیجیتالی شدن در ایران ارائه کنیم.
نکته مهم دیگر دیجیتالی شدن به سبک ایرانی ، پیامدهای دیجیتالی شدن است. گسترش رسانهها بهخصوص رسانههای تصویری، و گسترش اینترنت و بازیهای رایانهای مجموعة گسترده ای از پیامدهای فرهنگی گوناگون در جامعه معاصر بهوجود آورده است. یکی از این پیامدها «بصری شدن» فرهنگ معاصر است. دنیای امروز ما مملو از ایماژها شده است. نه تنها رسانهها، بلکه تبلیغات شهری، موزهها، گالریها و هرچیزی که محیط ما را اشغال یا بخشی از محیط ماست، حاوی انبوهای از نشانهها و ایماژهاست. انسان امروزی در فضای انباشته از تصاویر، بهتدریج به تصاویر خو کرده و شیوه اندیشیدن او بیش از هر زمانی در تاریخ، وابسته به تصاویر شده است. ما دیگر بهکمک تصاویر میاندیشیم. این همان فرایند بصریشدن فرهنگ معاصر است که عمدتاً رسانهها، رایانهها و اینترنت نقش اساسی در آن داشتهاند. نسل جوانتر ایران که سر و کار و آشنایی بیشتری با رایانه دارد، بهتدریج تحتتاثیر رایانهها، بصری میاندیشد و به زندگی آن لاین و نگریستن به صفحه مونیتورها بیش از چیزهای دیگر خو کرده است. تلاش برای آن لاین کردن همه چیز تا حدودی به دلیل تقاضای اجتماعی است که نسل دیجیتال بهوجود آورده است. برای مثال، امروزه مدارس، دانشگاهها و مراکز آموزشی در سراسر جهان تلاش می کنند تا منابع علمی و آموزشی خود را بهصورت دیجیتال و الکترونیکی ارائه کنند. این امر هم باعث سهولت تکثر و عرضة آن میشود، هم میتواند به نحو گستردهتری مخاطبان و مشتریان خود را پیدا کند، و هم دانشآموزان و دانشجویان اقبال بیشتری به مطالب الکترونیکی نشان میدهند. از اینرو صاحبنظران آموزش عالی، دانشگاه جدید را «دانشگاه دیجیتال» مینامند.
همچنین انتشار روزنامهها بهصورت آن لاین نیز پاسخی به این تقاضاست. اگرچه مجموعه وسیع امتیازهای فنی و اجتماعی انتشار آن لاین روزنامه مانند سهولت و گستردگی جهانی دسترسی به مطالب، کم هزینه بودن انتشار، سرعت انتشار، سهولت آرشیو مطالب، سهولت خواندن مطالب، قابلیت دسترسی دائمی، سهولت بهکارگیری رنگها و طراحیهای رایانهای در صفحهآرایی، انعطاف پذیری و قابلیت بسیار در طراحی، صفحهآرایی و تنوع بیشتر فونتها و رنگها، و قابلیت بیشتر ارتباط دو سویه با مخاطبان جملگی باعث شده است که روزنامه ها هر روز بیش از گذشته بهسوی آنلاین شدن حرکت کنند؛ اما همچنان تعداد روزنامه های آن لاین ایران کم شمار است و روزنامه های موجود اغلب همان نسخه چاپی خود را بهصورت آن لاین نیز ارائه می کنند.
تغییر فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب و نوشتاری را شاید بتوان یکی دیگر از بارز ترین تولیدات فرایند دیجیتالی شدن بدانیم. ایرانیان اگرچه از نظر تاریخی از ملتهایی هستند که پیشینهای غنی از نظر میراث و فرهنگ مکتوب دارند اما توانایی خواندن و نوشتن همواره محدود به عدة اندک شمار میرزاها، ملاها، کاتبان و نخبگان و نجبا بوده است و عامه مردم به چنین توانایی تجهیز نمیشدند. در نتیجة پایین بودن میزان سوادآموزی، عدم دسترسی به امکانات لازم برای خواندن و نوشتن، عدم نیاز به ارتباطات مکتوب و عوامل دیگر، به نحو تاریخی همه جوامع بشری از جمله ایران نوعی فرهنگ شفاهی مبتنی بر نظام ارتباط شفاهی شکل داده اند. انقلاب صنعتی، پیدایش دولت ـ ملتهای مدرن و بهطورکلی مدرنیته و فرایندهای مختلف آن از آغاز قرن نوزدهم زمینة گسترش و عمومی شدن سوادآموزی در کشورهای غربی را فراهم کرد. با مدرن شدن جوامع دیگر، این فرایند سوادآموزی در تمام جهان گسترش یافت. در ایران از نیمه قرن نوزدهم تاکنون، در نتیجه گسترش نهادهای مدرن از جمله نظام بوروکراسی نوین و نظام مدرسهای جدید و اخیراً توسعه ارتباطات رایانهای، فرهنگ شفاهی همواره در حال تحول یافتن بهسوی فرهنگ مکتوب بوده است. در نتیجة نظام مدرسه ای جدید بهتدریج میزان باسوادی در کشور افزایش یافته است، بهنحوی که در حال حاضر نزدیک به نود درصد جمعیت کشور توانایی خواندن و نوشتن دارند. در مقایسه با یک قرن پیش که کمتر از ده درصد باسواد و نود درصد بیسواد در کشور وجود داشت یک انقلاب سوادآموزی تمام عیار در ایران رخ داده است. این انقلاب زیرساخت لازم برای بسیاری از تحولات دیگر از جمله تحول فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب را فراهم ساخت.
همچنین نظام اداری جدید و الزامات نهادی آن، که از یک قرن پیش تا امروز در حال توسعه یافتن بوده است، دومین تحول بنیادین برای توسعه فرهنگ و ارتباطات مکتوب در ایران بود. بوروکراسی مستلزم ارتباطات مستند و مکتوب است. از اینرو اکثریت نیروهایی که در نظام بورکراسی جدید فعالیت می کنند، حتماً باید سواد خواندن و نوشتن را در درجات مختلف داشته باشند. در واقع، بخشی از گسترش سوادآموزی در ایران به دلیل نیاز و ضرورتهای نظام بوروکراسی بوده است زیرا اگر نظام بوروکراسی نبود افراد قادر به استفاده عملی از مهارتهای سوادآموزی خود نبودند. بههرحال، مدرک تحصیلی ـ در مقاطع مختلف ـ برای نظام دیوانسالاری حکم سندی برای اعطای شغل و حقوق و مزایای مختلف است. این امر، شرایط عینی مناسب را برای ترغیب افراد به تحصیل فراهم ساخت.
اکنون با ظهور اینترنت و مجموعه امکانات و الزاماتی که ایجاد کرده است، زمینه مناسب دیگری برای تقویت فرهنگ مکتوب بهوجود آمده است. استفاده از رایانه و اینترنت مستلزم سواد خواندن و نوشتن و سواد رایانهای است. در عین حال استفادة بیشتر از رایانه، به تقویت مهارتهای مختلف سواد خواندن و نوشتن و سواد رایانهای میانجامد. شاید یکی از سادهترین کاربردهای رایانه و اینترنت، ایمیل باشد. لازمه استفاده از ایمیل علاوه بر توانایی کار با رایانه، نوشتن پیام است. از آنجا که استفاده از پست الکترونیک یا ایمیل نیز عمومیت یافته و بسیاری از جمعیت قشر متوسط شهرنشین از طریق پست الکترونیک مراودات خود را انجام میدهند، میتوان به تأثیر اینترنت بر تحول الگوی شفاهی به الگوی مکتوب ارتباطات ایرانی بیشتر توجه کرد. مکتوب شدن نظام ارتباطات ایرانی را تلفن همراه نیز تقویت میکند. بهخصوص اینکه تلفن همراه و سیستم ارسال پیام آن، که خود نوعی ارتباط الکترونیکی است، باعث تولید حجم کمی و کیفی بسیار گستردهای از پیامهای مکتوب و تصویری شده است.
علاوه براین، سیستم پست الکترونیک تأثیرات دیگری نیز دارد و سرعت و حجم مراودات و ارتباطات اجتماعی بین افراد را افزایش میدهد. این امر خود باعث تولید مجموعه وسیعی از روابط اجتماعی میشود که در گذشته هرگز سابقه نداشته است. پست الکترونیک توانسته است در روابط اجتماعی و سازمانهای اجتماعی مانند دانشگاهها و سازمانهای اداری، تجاری و ...تأثیر آشکاری بگذارد و رابطه تازهای بین استاد و دانشجو، کارمند و رئیس، و .. بهوجود آورد. در نتیجة این تحول الگوهای سنتی رابطه اجتماعی در حال تغییر تدریجی است و در برخی زمینهها ارزشهای سنتی نیز دستخوش چالش شدهاند. برای مثال، رابطه خشک استاد و دانشجو یا کارمند و رئیس بهواسطه ارتباطات الکترونیک میتواند منعطف شود. تبریک روز تولد، اعیاد مذهبی و ملی، ارسال پیامهای تسلیت یا مطالب جذاب خواندنی مثل طنز یا خبرهای جالب از طریق ایمیل یا تلفن همراه روز به روز در حال گسترش است و میتواند بین افراد و گروههایی که به شدت براساس نظم سلسله مراتبی سامان گرفته نیز نفوذ کند و این نظم را بشکند. من خود به عنوان استاد دانشگاه که در عینحال مسئولیت و پست اداری و دانشگاهی داشتهام، با کارمندان و دانشجویانم ارتباطات ایمیلی گسترده دارم. در این ارتباطات از مشاورههای علمی تا مسائل اجتماعی، سیاسی و شخصی پیام مبادله میکنیم. در عینحال، این احساس را دارم که بخشی از ارتباطات تنها به کمک و بهواسطة رسانه ایمیل و سیستم پیام تلفن همراه امکان پذیر شده است.
علاوه براین، اینترنت و بهخصوص سیستم ایمیل در حال شکلدادن یک تجربه بین فرهنگی در بین مردم جهان و از جمله ایرانیان است. امروز در دفترچة آدرسهای پستی ایمیل افراد فهرست طولانی از افراد از ملیتها، کشورها، گروهها و قومیتهای مختلف وجود دارد که در گذشته نزدیک تصور این امر ناممکن مینمود. دسترسی به وب سایتها و وبلاگهای مختلف از سراسر جهان در کنار امکان مراوده و مکاتبه الکترونیکی باعث میشود شهروند ایرانی در یک بستر چندفرهنگی مجازی زندگی کند. این تجربه مجازی از طریق شبکه متعدد تلویزیونی ماهوارهای و برنامههای تلویزیونی داخلی درباره سایر فرهنگها کاملتر میشود. علاقه ایرانیان برای آشنایی با فرهنگهای دیگر را می توان از انبوه وبلاگهایی که ایرانیان خارج از کشور برای معرفی فرهنگهای دیگر ایجاد کردهاند مشاهده کرد.
تنوع روابط اجتماعی از طریق ایمیل، آشنایی با فرهنگ دیگر از طریق وب سایتها و وبلاگها تأثیر بسزایی در بسط روحیه چندفرهنگی، شکلگیری تفکر و بینش چندفرهنگی و گسترش روحیه تساهل و تسامح دارد. امروز رسانههای دیجیتال، تجربه میان فرهنگی گستردهای برای افراد بهوجود میآورند بدوناینکه لازم باشد فرد به سرزمینهای دیگر سفر کند. این تجربه میان فرهنگی، شهروند ایرانی را برای همزیستی بهتر و بیشتر با افراد، فرهنگها، گروهها و ملیتها و قومیتهای مختلف آمادهتر میسازد. در گذشته نهچندان دور تفاوتهای فرهنگی در نتیجه محدودیتهای شناختی، ضعف مراودات بین فرهنگی و فقدان تجربه بین فرهنگی کمتر تحمل میشد. میل و اشتیاق امروز ایرانیان برای مهاجرت و سفر در کشورهای دیگر تا حدودی نیز ناشی از تجربههای بین فرهنگی مجازی است که رسانههای دیجیتال برای آنها فراهم کردهاند.
گسترش دیجیتالی شدن تنها به بسط تجربه میان فرهنگی ایرانیان و توسعه روحیه تسامح و تساهل آنها نمی انجامد، بلکه متقابلاً امکان مشارکت و حضور ایرانیان و فرهنگ ایرانی در سرزمینها و فرهنگهای دیگر را نیز افزایش میدهد و این امر میتواند به تقویت هویت جهانی ایرانی بودن کمک کند. امروز حجم انبوهی از دانستنیها و تصاویر درباره تاریخ، فرهنگ، جغرافیا، جمعیت، اقتصاد، مکانهای توریستی و دیگر جنبههای ایران و مردم آن در شبکه جهانی اینترنت وجود دارد. اگرچه به دلیل تعارضات سیاسی ایران و غرب، طی چند دهة اخیر، ایران نوعی انزوای بین المللی را در دورههای مختلف تجربه کرد و به دلیل محدودیت سفرهای توریستی، کمتر مورد بازدید مستقیم مردم جهان بود، اما بدون تردید در هیچ لحظه ای از تاریخ به اندازه امروز دانش فرهنگی درباره ایران در دسترس ملتهای مختلف نبوده است. انبوه مهاجران ایرانی خارج از کشور با توجه بهسرمایه فرهنگی و اقتصادی قابل توجهی که دارند، و با توجه بهانگیزه و نیازی که برای تبلیغ و ترویج فرهنگ ایرانی به مثابه مبانی هویت خود دارند، در سالهای اخیر انبوهی از وب سایتهای مختلف را به زبانهای گوناگون بهویژه انگلیسی درباره آداب رسوم ایرانی، زبان و ادبیات فارسی، ایران شناسی و .. ایجاد کرده اند. این فعالیتها در کنار مجموعة گسترده فعالیتهای اینترنتی است که دولت و مردم ایران در داخل کشور انجام دادهاند.
دیجیتالی شدن نقش برجسته ای در روابط اجتماعی بین دو جنس زن و مرد در ایران بهجای گذاشته است و در حال شکلدادن به نگرش جنسیتی تازهای است. این تأثیر را در زمینه تغییر آگاهی جنسیتی زن و مرد، گسترش روابط بین دو جنس، فراهم شدن زمینهها و امکانات بیشتر برای مشارکت زنان در عرصه عمومی، تاثیر اینترنت بر گسترش چشم گیر روابط بین زنان و شبکههای دوستی و حمایتی زنانه، جهانیتر شدن زن ایرانی و امثال اینها میتوان دید. در اینجا امکان بررسی و بیان دقیق تمام این تأثیرات وجود ندارد اما به برخی از آنها اشاره میکنیم.
اولین تأثیر را باید با توجه به سهمی که رسانههای دیجیتال در زمینة گسترش فرایند «زنانه شدن» دارند بررسی کرد. زنانه شدن به فرایند گسترش کمی و کیفی حضور، نقش و تأثیر زنان و خواستها، علایق و ویژگیهای آنها در ابعاد و زمینههای مختلف حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه معاصرگفته میشود. اینترنت به اشکال مختلف به گسترش حضور زنان ایرانی در جامعه کمک کرده است. شاید مروری بر فهرست و تعداد وب سایتها و وبلاگهای زنان ایرانی، وبسایتهایی که مختص مسائل زنان است، وب سایتهایی که زنان ایرانی از طریق آنها فعالیتهای تجاری، اجتماعی و سیاسی میکنند و وبسایتهایی که به معرفی محصولات فکری و اجتماعی زنان ایرانی اختصاص دارد، بتواند بخشی از گستردگی نقش اینترنت در فرایند زنانه شدن را نشان دهد. فعلاً چنین آماری در دسترس نیست ولی بهسهولت می توان انبوه و بزرگی حجم این وبسایتها و وبلاگها را با مختصر جستوجو مشاهده کرد.
علاوه بر این، اینترنت توانسته است به یکی از بزرگترین محدودیتهای اجتماعی زنان ایرانی یعنی محدودیت ارتباط با محیط بیرون از خانه و بهخصوص محدودیت ارتباط با مردان تا حدودی پایان دهد. سیستم ایمیل، سیستم پیامگذاری وبلاگها، سیستم پیام فرستی تلفن همراه، اتاقهای گفتوگوی یاهو و پالتاک و امثال آن و اجتماعات مجازی مانند اورکات این امکان را برای زنان ایرانی فراهم کرده است تا بتوانند بدون آنکه از خانه بیرون بیایند و بدون در نظرگرفتن محدودیت های فرهنگی و اجتماعی سنتی با دیگران و بهخصوص مردان به مراوده و داد وستد بپردازند و نه تنها از چهار دیوار خانه که حتی از مرزهای کشور نیز خارج شوند. امروز بسیاری از زنان و دختران ایرانی دوستان و آشنایانی از آمریکا، اروپا، آفریقا و سراسر آسیا دارند. در نتیجه، زیست جهان زن ایرانی ـ یا لااقل گروههایی از زنان ـ در حال تغییر کردن است و تجربههای روزمره زن ایرانی دیگر به آب و جارو کردن خانه و آشپزی، شوهرداری و تربیت فرزند محدود نمیشود. زن ایرانی همگام با توسعه و عمومی شدن امکانات دیجیتالی جامعه، کم کم زیست جهان خود را نه در مکان بلکه در فضای مجازی جستو جو میکند زیرا در فضای مجازی از آزادی، استقلال و امنیت بیشتری برخوردار است.
علاوه بر تغییر و بسط زیست جهان، زنان ایرانی به کمک اینترنت اکنون به مجموعه وسیعی از آگاهیهای جنسیتی در زمینة حقوق اجتماعی، خانوادگی و سیاسی، آگاهی های پزشکی در زمینه سلامتی، بدن، مسائل جنسی و زیبایی دسترسی پیدا کردهاند که این آگاهی هرگز در اختیار آنها نبوده است و حتی امروز نیز نمیتوانند آنها را از طریق نهادهای رسمی مانند مدارس، دانشگاهها یا حتی کتابهای موجود در بازار بهدست آورند. این آگاهیها تمام ابعاد عاطفی، اجتماعی و خانوادگی و فردی زنان ایرانی را تحتتأثیر قرار میدهد و بهتدریج میتواند به بازتعریف هویت زنانه در بستر دنیای مدرن و مدرنیته منجر شود. امروز مردان و زنان ایرانی به مراتب بیش از گذشته از دنیاهای یکدیگر آگاهی و شناخت دارند. دنیای زنانه و دنیای مردانه همواره توسط حصارهای بلندی به روی جنس مخالف بسته بوده است. اما به کمک اینترنت ورود به این دنیاها برای هر دو جنس آزادتر شده است. ازاینرو بسیاری از دختران امروز روحیات، خواستها، ویژگیها و مشکلات مردان را میتوانند بهتر بشناسند هر چندگاهی این شناخت ممکن است به دلیل مجازی بودن نتواند با تمام واقعیت دنیای مردانه منطبق باشد.
یکی دیگر از عرصههای اجتماعی ایران که تحتتأثیردیجیتالی شدن قرار دارد، خانواده و شبکة خویشاوندی است. رایانهها، اینترنت و تلفن همراه در تمام سطوح روابط والدین و فرزندان، فرزندان با یکدیگر، خانواده و بستگان تأثیر میگذارد. امروز والدین و فرزندان بخش زیادی از وقت خود را به بازیهای رایانهای، گوش دادن یا تماشای سیدیها، اینترنت (جستوجو در سایتها و وبلاگها)، SMS فرستادن، یا گفتوگو درباره این موضوعات و پیگیری نتایج و پیامدهای روابط اینترنتی اختصاص میدهند. در این شرایط مجال گفتوگو و تعامل گسترده بین والدین و فرزندان یا حتی فرزندان با یکدیگر بهشدت کاهش می یابد. علاوه براین، پیوندها و تعاملات خویشاوندی مانند سر زدن به عمهها، عموها، داییها و بستگان دور و نزدیک به شدت محدود میشود زیرا اعضای خانواده ترجیح میدهند اوقات فراغت را از طریق اینترنت و ابزارهای دیجیتال پر کنند. از آنجا که اینترنت فضای اجتماعی بسیار گستردهای برای افراد فراهم میکند تا بتوانند مطابق خواست و فردیتشان گزینه دلخواهشان را انتخاب کنند، دیگر تمایل چندانی به مراوده با خویشاوندانی که تنها پیوند خونی و نسبی عامل اصلی ارتباطشان است ندارند. اینترنت و رسانههای دیجیتال بر ترجیحات ارزشی افراد تأثیر میگذارد و باعث می شود تا حدودی ارزشهای فردگرایانه بر ارزشهای اجتماعگرایانه غلبه پیدا کنند. در نتیجه فرزندان که آشنایی بیشتری با دنیای دیجیتال دارند، بیشتر تمایل دارند اوقاتشان را با دوستان، چت کردن، SMS بازی، بازیهای رایانهای و امثال اینها بگذرانند تا به دیدار اقوام و خویشان بروند و به رسم سنت، صلة ارحام بهجای بیاورند. فرزندان همچنین ترجیح میدهند وقت خودشان را صرف فراگیری مهارتهای دیجیتالی کنند و کلاسهای رایانه بروند تا مهارتهای سنتی مانند خیاطی، گلدوزی، بافتنی و آشپزی یاد بگیرند. مجموعة این ترجیحات، شکاف ارزشی نسلها یعنی فرزندان و والدین را عمیقتر میکند و تنشهای میان آنان را افزایش میدهد.
یکی دیگر از عرصههای مهم ایران که دیجیتالیشدن آن را متأثر ساخته است، عرصه سیاست است. دیجیتالی شدن امر سیاست لایههای مختلفی دارد و نمیتوان آن را به نحو مختصر شرح داد. اما محورهای این امر را می توان در سه عرصه مشاهده کرد. عرصة نخست دیجیتالیشدن مدیریت و سازماندهی است که آن را «دولت الکترونیک» نیز مینامند. دوم، استفاده از شبکههای اینترنت و امکانات دیجیتال برای فعالیتهای سیاسی توسط فعالان و گروههای سیاسی اعم از گروههای سیاسی حاکم و گروههای سیاسی مخالف است. سوم کاربردهای تکنولوژیهای دیجیتال در مناسبات اجتماعی قدرت در سطح خرد مانند فعالیتهای اقوام، اقلیتها، گروههای اجتماعی مثل زنان، جوانان، و گروههای حرفهای مانند «سازمان های غیر دولتی» است. امروزه «اجتماعات مجازی ایرانیان» در شبکه جهانی اینترنت بسیار متنوع و گسترده است. این اجتماعات هدفهای سیاسی خرد و کلان را دنبال میکنند و تلاش میکنند با بهرهگیری از اینترنت ارتباطات تودهگیر، سریع و ارزان و مؤثر با مخاطبان خودداشته باشند. ایرانیان خارج از کشور که هم از نظر جمعیتی و هم از نظر دانش و ثروت مجموعه نسبتاً گسترده ای هستند، عمدتاً به کمک اینترنت در تلاش برای توسعه و حفظ هویت خود در بستر جوامع و فرهنگهای بیگانه یا سرزمینهای میزبان خود هستند. در عین حال، گروههای سیاسی دگراندیش نیز امروز بیش از هر چیز به کمک رسانههای دیجیتال فعالیتهای خود را سامان میدهند. انبوه وبلاگهای فارسی، وب سایتهای نشریات و مراکز فرهنگی و سیاسی و انبوه اطلاعات و دانشی که این گروهها در شبکه جهانی تولید و توزیع کرده اند، نشاندهنده شکل تازه ای از فعالیت سیاسی در بستر جامعة پسامدرن امروزی است. «اتاقهای گفتوگو» در یاهو و «پل تاک» انباشته از گفتوگوهای گروههای سیاسی ایرانی است. نفوذ دیجیتالی شدن باعث گسترش گروههای سیاسی دگر اندیش شده است. زیرا به کمک این رسانه هم کنترل و نظارت بر فعالیت آنها دشوار است و هم هزینه ناچیزی برای این گروهها دارد. برخی از گروههای سیاسی صرفاً هویت مجازی دارند و در صورت حذف آنها از شبکة جهانی اینترنت عملاً وجود خارجی دیگری نخواهند داشت.
نه تنها گروههای سیاسی دگراندیش، بلکه دولت نیز به نحو گستردهای در تلاش بوده است تا روشها و فعالیتهای خود را الکترونیکی کند. ظهور «دولت الکترونیک» بیش از هر چیز دیگر، دیجیتالی شدنِ عرصة حکومت و مدیریت در لایههای مختلف آن را نشان می دهد. امروز بخش مهمی از فعالیت وزارتخانهها و سازمانهای دولتی به کمک «شبکه»های الکترونیکی انجام میشود و یکی از هدفهای مهم دولت در برنامه سوم و چهارم توسعه بسط، دولت الکترونیک بوده است. همچنین در زمینه فعالیتهای سیاسی که در درون چارچوب دولت صورت میگیرد مانند انتخابات و فعالیت گروهها و احزاب سیاسی رسمی، نیز می توان نفوذ دیجیتالی شدن را مشاهده کرد. برای مثال، مدیریت و رقابتهای انتخاباتی امروز بهشدت دیجیتالی شده است. در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تمام کاندیدها دارای وب سایتهای فعال بودند و از طریق وب سایتها تبلیغ و اطلاع رسانی میکردند. اکنون نیز که انتخابات شوراهای شهر در شرف برگزاری است شاهد تولید انبوه دادهها و اطلاعات دربارة کاندیدها از طریق وب سایتهای آنها یا خبرگزاریها در شبکه جهانی اینترنت هستیم.
میتوان مجموعه تحولات و تأثیرات مذکور را به صورت تأثیر دیجیتالیشدن بر توسعه و تثبیت مدرنیته ایرانی نیز بررسی کرد. رایانه و اینترنت از جمله محصولات تکنولوژی جدید و عقل مدرن هستند که در بستر فرهنگی و اجتماعی دنیای مدرن پدید آمدهاند. به تعبیر دیگر منبع فرهنگی که ابزارهای دیجیتال معانی خود را از آنها اخذ میکنند، تا حدود زیادی دنیای مدرن است. دنیای مدرن نیز با ارزشها و فرایندهای فردگرایانه، عقلانیت، عرفی یا سکولار شدن، دموکراتیک شدن و صنعتیشدن همراه بوده است. رایانه و اینترنت خود نشانهای ازکمال تکنولوژی روز و مدرن است و سر و کار داشتن با آن نیز نوعی مدرن بودن شناخته می شود. از اینرو در بین اجتماعات، گروهها، خانوادهها و افرادی که سازگاری و همسویی بیشتری با مدرنیته دارند، رایانه و اینترنت نفوذ و تأثیرگذاری بیشتری دارد. و بالعکس، اجتماعات، خانوادهها، گروهها و کسانی که جهتگیری ارزشی و خاستگاه اجتماعی سنتیتری دارند، رایانه و اینترنت و بهطورکلی ابزارهای دیجیتال از نفوذ کمتری برخوردار است. اگرچه این سخن به معنای تعارض یا ناسازگاری منطقی دیجیتال و سنت نیست. شاید نتوان اصولاً ربط منطقی بین این مقوله یافت. اما در اینجا من از واقعیت تجربی صحبت میکنم نه از ربط منطقی و نظری. نفوذ و حضور کمتر رایانهها در روستاها، عشایر و اجتماعات کوچک سنتی تنها به دلیل عدم دسترسی این گروهها و اجتماعات نیست، بلکه مهمتر از آن به دلیل عدم تناسب فرهنگی صنعت دیجیتال با ساختار فرهنگی و اجتماعی این اجتماعات است. حتی اگر روزگاری تمام روستاهای کشور به خطوط اینترنت دسترسی پیدا کنند، باز عده کم شماری از این ابزار بهره گیری خواهند کرد؛ مگر آنکه تحولات فرهنگی دیگری در ساختار اجتماعات روستایی بهوجود آید.
میتوان گسترش و نفوذ فرایند دیجیتالی شدن در فعالیتهای فرهنگی، دینی، هنری و آموزشی در ایران را نیز مشاهده کرد. امروز نه تنها دانشگاهها، مراکز عالی آموزشی و پژوهشی بلکه مدارس و ادارات آموزش و پرورش، آموزشگاههای کوچک و بزرگ خصوصی، فرهنگسراها، موزهها، گالریها، نمایشگاهها، کتابخانهها، کتابفروشی، ناشران، سینماها و مراکزهنرهای نمایشی، سالنهای سخنرانی و جشنوارهها و تالارهای موسیقی ، هتلها، مراکز تبلیغ و ترویج دینی مانند مسجدها، زیارتگاهها، مراکز دینی اقلیتها، و همچنین هنرمندان و فعالان فرهنگی، همه دارای وب سایت، وبلاگ و برخوردار از امکانات دیجیتال هستند. تاکنون بررسیهای تجربی لازم دربارة میزان ضریب نفوذ فرایند دیجیتالی شدن در عرصههای مذکور انجام نشده است اما میتوان براساس تجربه زیست و معرفت عقل سلیم پذیرفت که اولاً روند دیجیتالی شدن در این عرصهها رو به گسترش است، ثانیاً دیجیتالیشدن نمیتواند در این عرصهها بیتأثیر باشد. برای مثال، امروز اغلب مراجع تقلید دین دارای وب سایت هستند و بهصورت آن لاین به پرسشهای دینی مردم و مراجعان اینترنتی خود پاسخ میدهند. این امر نه تنها باعث گسترش عرصه نفوذ مراجع تقلید دینی میشود، بلکه میتواند باعث باز شدن قلمرو پرسشهای دینی شود که مردم در گذشته نمیتوانستند آنها را از طریق رابطة رو در رو به دلیل تابوهای اجتماعی یا سیاسی مطرح کنند. همچنین دیجیتالی شدن بر چگونگی آموزش دانشگاهی نیز تأثیر میگذارد. دانشگاهیان ایران امروز به مجموعه گسترده ای از دانش جهانی دسترسی دارند و می توانند درصورت تمایل با همکاران خود در سراسر جهان مراوده داشته باشند. روشهای تدریس نیز به کمک وسایل و تکنولوژی سمعی و بصری دیجیتال در دانشگاههای کشور در حال دگرگونی است.
مواجهه انتقادی با دیجیتالی شدن
تا اینجا تلاش کردیم تا برخی از وجوه دیجیتالی شدن در ایران و پیامدهای فرهنگی آن را شرح دهیم. اما پرسشهای بسیاری وجود دارد که به آنها نپرداختیم. از جمله اینکه آیا دیجیتالیشدن با چالشهای فرهنگی یا سیاسی روبهرو بوده است یا خیر؟ دیگر اینکه اگر از منظر آسیبشناسانه نگاه کنیم، دیجیتالیشدن چه پیامدهای مخرب یا منفی در جامعه ایران داشته است؟ البته تعیین مصداق برای اینکه چه چیزی مخرب است یا سازنده دشوار است زیرا معیار قطعی برای تعیین این موضوع وجود ندارد و بسته به اینکه از چه زاویة دید و دیدگاهی به مسائل نگاه کنیم، قضاوت ما ممکن است تغییر کند . علیرغم توسعه قابل توجه تکنولوژیهای دیجیتال، ایران همچنان با چالشهایی رو به روست. برای مثال، ایران نه تنها در مقایسه با کشورهای توسعه یافته غربی بلکه در مقایسه با کشورهای همطراز خود مانند ترکیه و مالزی نتوانسته است نرخ دسترسی به اینترنت یا میزان دسترسی به خطوط پرسرعت افزایش دهد. همچنین، مسئله ابعاد سیاسی دسترسی به اینترنت همچنان بهصورت یک چالش در جامعه ایران مطرح است؛ در حالیکه دولت خواهان نظارت و مدیریت بر این عرصه است، تقاضای اجتماعی برای برخورداری آزاد از فضاها و امکانات دیجیتال وجود دارد. از نظر اخلاقی و اجتماعی نیز مسئله کنترل و محدودسازی استفادههای غیر اخلاقی از شبکه جهانی اینترنت در جامعه ایران با توجه به ماهیت دینی حکومت با ابعاد سیاسی فرایند دیجیتال شدن درهم آمیخته و موضوع را پیچیده کرده است. استفاده از شبکه جهانی اینترنت و امکانات رایانهای در ایران با این مشکل نیز مواجه است که عملاً استفاده از رایانه و اینترنت هنوز نتوانسته است در میان همة گروههای اجتماعی به یک نسبت نفوذ کند و بسیاری از گروهها همچنان برای کار با رایانه و استفاده از اینترنت از نظر داشتن مهارت، دانش، بینش و سرمایه فرهنگی و اقتصادی لازم مشکل دارند. در نتیجه، کار با رایانه همچنان خصلت طبقاتی دارد و عمدتاً اقشار اجتماعی که سرمایة فرهنگی و اقتصادی بیشتری دارند می توانند از رایانه به نحو مطلوب بهره برداری کننند.
همانطور که اشاره کردیم جامعة ایران در برابر رایانه و اینترنت مقاومت فرهنگی چندانی از خود نشان نداده است و اغلب کسانی که توانایی و امکان دستیابی به آن را داشتهاند، آن را پذیرفتهاند. اگرچه به نحو آشکاری نسل جوان بیش از نسلهای قدیمیتر پذیرای رایانه بوده اند. مقاومت نسلهای قبلی بیش از آنکه جنبه فرهنگی داشته باشد، ناشی از فقدان سواد رایانهای و ناتوانی از بهرهبرداری از رایانه در ساختار زندگی خود است. مهمترین چالشی که رسانهها و ابزارهای دیجیتال در جامعة ایران بهوجود آوردهاند، ناشی از تقابل آشکاری بین ارزشها و جهت گیریهای مدرن این ابزارها با ارزشهای سنتی است. در حالیکه جامعه ایران جامعهای با ارزشهای اجتماع گرایانه است، ابزارهای دیجیتال همانطور که گفتیم به تقویت ارزشهای فردگرایانه می پردازند. ?