سیدباقر سیدجوادی
دیپلماسی عمومی یکی از واژههای پرکاربردی است که بیش از نیم قرن در میان فعالان دیپلماسی کشورها رواج دارد. در گذر زمان و به جهت تغییراتی که در عوامل تاثیرگذار در کشورها و روابط بین الملل به وجود آمد، در مفهوم آن توسعه یافته است. از دو دهه اخیر و به ویژه پس از حادثه یازده سپتامبر، رویکردی جدید به آن همراه با تحول اساسی در مفهوم و شیوههای رفتاری شده است. رشد فزاینده گروههای ملی و فراملی فعال در موضوعات جهانی و داخلی کشورها و نقش آنان در تغییر تصمیمات و سیاستهای جهانی و ملی در کنار کاهش نقش دولتها در فرایند تصمیم سازی جهانی از جمله عوامل این رویکرد جدید به شمار میرود.
از آن جا که جهان در حال همگرایی حداکثری است، هم موضوعات ملتها از ابعاد جهانی برخوردار شده و هم روابط کشورها از مرز دولتها و روابط رسمی درگذشته و به روابط هر چه بیشتر ملتها و مردم انجامیده است. موضوعاتی چون عوامل نظم جهانی(elements of word order)، نهادهای بین المللی(international institutions)،درگیریها و تضادهای سخت(violent conflict)،تروریسم(terrorism)،گسترش انرژی هستهای (nuclear proliferation)،تغییرات آب و هوایی(climate change)، اقتصاد جهانی (the global economy)،توسعه اقتصادی(economic development)،حقوق بشر (human rights)، دیگر موضوعاتی ملی و در محدوده یک کشور و ملت نیستند که تمامی کشورها و مردم جهان درگیر با آنها و ناگزیر از چاره جویی مشترک هستند.(1)
بر این اساس و برای مواجهه با وضعیت رو به تزاید موجود، سازمانهای رسمی و غیر رسمی در سراسر جهان به طور وسیع در حال شکل گیری، برنامه ریزی و سیاستگزاریاند. از این رو دولتها به این موضوع، توجه بیشتری را معطوف داشته و دولتهای قدرتمند جهان که از سوابق دیرینه و شبکههای ارتباطی گسترده در عرصه روابط بین الملل برخوردارند، برای به همگام بودن با وضعیت جدید، به ویژه از نیمه دوم دهه 90 به بازسازی لازم در ساختار و نظام سیاستگذاری و برنامه ریزی دیپلماسی خود روی آوردهاند. مسایلی چون رشد تکنیکها و اشکال مختلف فعالیتهای مرتبط با اثرگذاری در امور داخلی کشورها و عرصه جهانی، توسعه گروههای مردم نهاد و جهانگیری دنیای سایبری، رشد آگاهی کشورها و مردم نسبت به فرهنگ و آداب و سنن خود، تلاش دولتها برای حفظ و تقویت آثار و میراث بومی به منظور تقویت همبستگی ملی و نیز توسعه جهانگردی و نیاز و علاقمندی هر چه بیشتر کشورها در برقراری روابط دوجانبه و چند جانبه بر مبنای برد در مقابل برد و... بر دامنه بحث دیپلماسی عمومی افزودند و فعالیتهای دیپلماسی عمومی و تبلیغات سنتی دستگاههای فرهنگی و بینالمللی کشورها را در وضعیتی قرار داد که دیگر نمیتوانند در رقابتهای جهانی به روشهای سنتی خود ادامه دهند.
بنگاههای دیپلماسی عمومی سنتی کشورها عموما رویکرد تبلیغات سیاسی و ایدئولوژیک در بستر فعالیتهای هنری، مذهبی و کمکهای مادی دارند. استفاده از ابزار رسانه، تکرار مطالب، جلب مخاطبان خاص از میان توده و یا نخبگان با ارائه تسهیلات مختلف عمرانی، معیشتی، مطالعاتی، جهانگردی و غیره و استفاده از آنان برای تحکیم جایگاه خود در میان افکار عمومی، از جمله اقدامات در فعالیتهای فرهنگی و تبلیغات سنتی کشورها است.
طرفداران دیپلماسی عمومی جدید به دموکراتیزه شدن اطلاعات در رسانههای جدید، اشاره میکنند. به تکنولوژی ارتباطات به عنوان نیروی جدیدی که با مشروعیت بخشیدن به بازیگران غیر دولتی، به طور گسترده، نقش و قدرتشان را در سیاستهای بینالمللی تقویت کرده است(2)
در دو سال اخیر، اما توجهاتی به بحث "دیپلماسی عمومی" در سیاست خارجی و روابط بین الملل جمهوری اسلامی شده است. علاوه بر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که در اساس، میبایست متولی رسمی این بخش از سیاست گذاری باشد، و در چند سال اخیر با انتشار چند مقاله در نشریات سازمانی خود به این امر توجه نشان داده - وزارت امور خارجه نیز با انتشار مقالات و برگزاری نشستها و... به نحوی در این بحث وارد شده است.
روند کنونی توجه به این امر در ایران، نشان میدهد اگر چه واژه دیپلماسی عمومی از کاربرد بیشتری در سخنرانیها و مقالات ایرانی برخوردار گشته ولی همچنان به لحاظ مفهومی و رفتاری در چارچوب روشهای تبلیغات سنتی پیش گفته شده، قرار دارد.
دیپلماسی عمومی جدید با توجه به مطالعات علمی انجام گرفته بر تجارب عملی حاصل از اقدامات سازمانهای رسمی و غیر رسمی در جهان به شاخههای متنوعی تقسیم میشود که هر شاخه از آن، در حد و اندازه تلاش تبلیغات سنتی گذشته توجهات را به خود جلب میکند.
شاخههایی از جمله دیپلماسی علمی، دیپلماسی سلامت، دیپلماسی ایمان و باور دینی، دیپلماسی رسانهای دیپلماسی جهانگردی)، دیپلماسی غیر دولتی، دیپلماسی جوایز و از جمله دیپلماسی نوبل، دیپلماسی غذا، دیپلماسی قدرت نرم، دیپلماسی زبان، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی ژئوپولیتیک، دیپلماسی در تکنولوژی، دیپلماسی آموزشی، دیپلماسی ورزشی، دیپلماسی قضایی و دیپلماسی اطلاعات و... دیپلماسی عمومی در شاخههای مختلف خود، برای همه اقشار جامعه برنامه ریزی و سیاستگذاری می کند و مخصوص قشر خاصی از جامعه نیست. به طور مثال در بخش دیپلماسی علمی، حتی برای دانشی که گروه مخاطبان مردم عادی از آن برای بیان خواستهها، آرزوها و یا احساساتشان استفاده میکنند، نقشه و طرح ویژهای ارائه میشود. دیپلماسی جوایز و به طور مثال جایزه نوبل ویژه قشر خاصی از جامعه نیست. در اعطای جایزه نوبل به مخالف سیاسی دولت چین، در واقع به همه مخاطبان مختلف از اقشار جامعه چین و نیز سایر کشورها توجه نشان داده شده است. و این امر صرفا یک رخداد تمام شده نیست که در طول سالها مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. برخورد کشور چین در این باره و سایر کشورها خود به صورت یک نقشه و استراتژی بلند مدت در دیپلماسی نوبل جای میگیرد. دیپلماسی اطلاعات، با کار و طراحی بر گردش اطلاعات، آگاهیهای لازم را در اختیار میگذارد و به مقتضای حال فرد، گروه و جامعه و شرایط مختلف، سیستم اطلاعات را طراحی میکند.
دیپلماسی عمومی، یک قرارداد رسمی و آیین نامهای نیست که ارگانهای رسمی و دولتی بتوانند به تنهایی از پس اجرای آن برآیند. بخشهای مردمی به عنوان اصلیترین و مؤثرترین بخش دیپلماسی عمومی در عرصه جهانی دیده میشوند و باید نشاط و انگیزههای بارورانه آنها جدی گرفته شود.
موفقیتهای فردی ایرانیان در خارج، و یا موفقیت جوانان، افراد، گروهها و کاروانهای ایرانی شرکتکننده در مسابقات ورزشی، المپیادها و برندگان جوایز در جشنوارههای جهانی و حائزان دریافت مدالهای بینالمللی گر چه یک خبر خوش و غرورآفرین برای ما ایرانیان است ولی دیپلماسی عمومی، وضعیت یک طرفه آن را چندان خوش یمن تلقی نمیکند.
انواع غذاهای ساده لبنان با جمعیت 4 میلیونی و در حدود همین تعداد در خارج، در اکثر کشورهای جهان با نام لبنان، غذاهایی بینالمللی تلقی میشوند، در حالی که انواع غذاهای ایرانی با بیش از 70 میلیون نفر جمعیت در داخل، و ده میلیون نفر در خارج همچنان در شکل سنتی آن تنها مخصوص مناطق محدودی است که ایرانیان در آن به کثرت حضور دارند. اما در داخل ایران، مردم شهرها به عنوان یک الگوی نو و فرح بخش به انواع غذاهای خارجی و فضا سازیهای متناسب با آن خو گرفتهاند.
فراگیری زبانهای خارجی در ایران، با سیاستگذاریهای ملی و خارجی در حال پیشرفت است. در حالی که با فقدان سیاستگذاری و پشتیبانی درست در توسعه زبان فارسی، حتی از گستره قلمرو سنتی آن کاسته میشود. در دیپلماسی عمومی، چنین وضعیت پیشرفت یک جانبه مهمترین عامل انتقال فرهنگ یعنی زبان، مفهوم دیگری دارد و این امر نشان از ظرافتها و حساسیتهای دیپلماسی عمومی است.
فقدان سیاستگذاری درست در تقویت زبان و سنتهای بومی، به ویژه در استانهای مرزی، فضا را برای تاثیرگذاری بیشتر زبان و آداب و سنن مشابه خارجی کشورهای همسایه آمادهتر میکند.
حضور فعال در هر کدام از انواع دیپلماسی عمومی، نیازمند ظرفیت سازی در داخل کشور است. در دنیای جدید، اگر دولت و ملت ایران بخواهد در بازار پر رقابت دیپلماسی عمومی نقش فعالی را ایفا کند، باید ظرفیتهای بنیادی خود را چه در بخش مؤلفههای فکری و یا در سازماندهی داخلی و در اشکال حضور خود در خارج ارتقا دهد.