تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۸۶ - ۰۷:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۰۷۴۴

دست مطبوعات را در مسئله هسته‌ای بستند (قسمت پایانی)

مرجان توحیدی مقدمه: بخش نخست مناظره آقایان محمد عطریانفر و پرویز اسماعیلی در مورد رسانه‌های مستقل؛ محدودیت‌ها، موانع، کارکردهای آنها و تاثیر حضور چنین رسانه‌هایی برآگاهی افکار عمومی و دولت و تحولات سیاسی جوامع روز گذشته از نظر خوانندگان گذشت و محدودیت رسانه‌ای در فضای اطلاع‌رسانی کشور مهمترین موضوعی بود که این دو فعال رسانه‌ای از آن گلایه داشتند. در بخش دوم مناظره بحث درباره موضوعات مربوط به امنیت ملی نظیر انرژی هسته‌ای و نحوه ورود رسانه‌های مستقل از دولت به این مسائل مطرح شده است. انتقاد از حرکت دستگاه دیپلماسی کشور در دولت نهم دیگر وجه اشتراک نظرات عطریانفر و اسماعیلی در این گفت‌و‌گو بود. بخش پایانی این مناظره را در پی می‌خوانید.

* برسیم به بحث هسته‌ای. مشخصا در بحث هسته‌ای نقش رسانه‌ها چیست؟ آیا رسانه‌ها باید سخنگوی دولت باشند و مصالح آن را در نظر بگیرند یا منافع ملی را از زاویه نگاه مردم مورد بحث قرار دهند؟ و تجربه چند ساله گذشته در بحث هسته‌ای را چگونه می‌بینید؟

** عطریانفر: اساسا دولت‌ها و حکومت‌ها ناتوان از تفکیک مصلحت و منفعت از یکدیگر هستند. بعضا هم این دو مسئله با یکدیگر خلط می‌شود. آیا مصلحت یک امر سلب، جزمی و دگم است یا یک امر سیال و انعطاف‌‌پذیر است. من فکر می‌کنم مهمترین نکته‌ای که می‌تواند حلقه وصل حکومت و جامعه باشد، موضوع مصلحت ملی، جامعه و حاکمیت است. علی‌القاعده مصلحت حاکمیت یک مرتبه نازل‌تری از مصلحت جامعه است. بنابراین اجازه بدهید که موضوع مصلحت را در بالاترین سطح آن مورد بررسی قرار دهیم. اگر بر «مصلحت» تاکید داریم، باید بپذیریم که صالح‌ترین شخصیت حقوقی برای تشخیص مصلحت جامعه، خود جامعه است. در جامعه‌ای مثل جامعه ایران، عمده‌ترین مصلحت آن بقا، استقرار، امنیت، آرامش، زندگی آرام و معیشت سالم و مسائلی از این دست می‌باشد.

رتبه پایین‌تر از این مصلحت، مصلحت نظام است. عمده‌ترین وجه مصلحت نظام، بقای یک نظام است بنابراین عمده‌ترین رکن پایداری برای حفظ مصلحت نظام، حفظ و بقای این سیستم است. از این حوزه که خارج شویم، وارد بحث منفعت می‌شویم. منفعت، رتبه پایین و نازل‌‌تری از بازتاب مصلحت در حوزه اجراست. سوال این است که منفعت دولت، کشور و مردم ما در چیست؟ منفعت معمولا ناظر به یک حوزه کوتاه‌مدت است. ولی مصلحت معطوف به یک جریان بلندمدت و تاریخی است. یکی از مشکلات اساسی که در زمینه مسائل هسته‌ای پیدا کردیم این است که منفعت مردم و دولت را با مصلحت نظام و جامعه خلط کردیم. متاسفانه در دولت احمدی‌نژاد، حتی در موضوع طرح منفعت دچار آسیب شدیم و گاه مضرات را جزو منفعت‌ها مطرح کردیم. متاسفانه مسیری که دولت جدید در موضوع هسته‌ای تعقیب کرد نه تنها مصلحت و منفعت را چندان مورد توجه قرار نداد، بلکه برخی از پدیده‌ها را که به دولت فعلی و نظام آسیب می‌زند به عنوان منفعت طرح کردند.  

* مثل مطرح شدن پرونده هسته‌ای ایران در شورای امنیت؟

** عطریانفر: در شرایطی که سعی می‌کنیم اجماع جهانی را در مسیر اعتمادسازی به سمت خودمان هدایت کنیم، مطرح شدن موضوع «هولوکاست» از جمله مضراتی بود که عنوان شد یا طرح شعار ریشه‌کنی اسرائیل، این شعار از جمله شعارهای ایدئولوژیک ماست که امام(ره) هم بدان تاکید داشت، اما طرح آن از سوی رئیس‌جمهور در سازمان ملل مضرات زیادی برای مصلحت و منفعت نظام سیاسی در پی داشت. این مسائل پدیده‌هایی نیست که بشود آسان از کنار آن گذشت. اینکه فردی با تشخیص فرد و یا مشاورانی که در اختیار دارد به خود اجازه دهد مطلبی را که رئیس‌جمهورهای قبلی و مقام‌های ارشد کشوری می‌توانستند پیش از این نیز به آن اشاره کنند و این کار را نکردند، اعلام کند و به این وسیله به مسیری که مصلحت نظام تاکنون تعقیب کرده بود و طبق این مسیر و در راستای اعتمادسازی قصد رسیدن به فناوری طرح‌آمیز هسته‌ای را داشتیم، آسیب‌ بزند، صحیح نیست. در موضوع هسته‌ای هم باید به نکاتی نیز توجه کنیم، برخورداری از فناوری هسته‌ای حق مسلم ماست. این حق، مسلم‌‌تر است یا حفظ و بقای نظام؟ اگر امر این باشد که نظام حفظ شود و به انرژی هسته‌ای هم دست پیدا کنیم، کدام اولی‌تر است؟ کیست که بگوید حق مسلم به دست آوردن انرژی هسته‌ای است و از دست دادن نظام. بنابراین اگر بین این دو مقوله تعارضی پیدا شود، اولویت با حفظ نظام است، چرا که این نظام محصول قیام تاریخی ملتی است که 28 سال پیش اتفاق افتاد. بنابراین به هر قیمتی باید حفظ شود. من در همین جا خاطره‌ای را یادآور می‌شوم: در سال 65 یکی از بزرگان کشور در سخنرانی اینگونه گفت: ما پدیده‌ای داریم به نام نظام اسلامی و پدیده دیگری به نام انقلاب اسلامی و سپس ادعا کرد که برای ما مهم، انقلاب اسلامی است ولو اینکه نظام عوض شود. امام(ره) بیانیه‌ای را خطاب به آقای میرحسین موسوی صادر کردند. من هم در آن هنگام بیانیه را به رئیس خودم که از اعضای کابینه بوده و این سخنان را هم او عنوان کرده بود، نشان داده و گفتم که خطاب حضرت امام، شما هستید نه آقای موسوی. امام گفته بودند: «اصولا بقای انقلاب به حفظ نظام است.» اگر نظام از دست برود که انقلابی در کار نخواهد بود. زمانی که امام در شعارهای کلیدی خودشان می‌فرمایند که حفظ نظام از اوجب واجبات است. بنابراین حرف باطلی است اگر بگوییم انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست ولو اینکه نظام به مخاطره بیفتد.

اما خطای دیگر که متوجه این دولت هم نیست و کلیت نظام را در برمی‌گیرد این است که متاسفانه در دفاع از حق هسته‌ای و تبیین آن به جای اینکه مقاومتی مدنی و ملی را در برابر نهادهای جهانی و آژانس بین‌المللی اتمی و سازمان ملل تدارک ببینیم به ترکیب‌بندی و صورت‌بندی شکلی از مقاومت حکومتی دست زدیم. در حقیقت مقاومت مدنی را به این سطح یعنی مقاومت دولتی کاهش دادیم در حالی که برای به دست آوردن این حق بزرگ باید به تناسب این قدرت و منفعت حاصل از آن، مقاومت را سامان بدهیم. اما این طرز تفکر که با طرح چند شعار در مجامع عمومی نظیر نماز جمعه مقاومت ملی شکل داده‌ایم، تفکر غلطی است.

مقاومت ملی زمانی صورت می‌گیرد که حداقل طبقه متوسط جامعه ایرانی که از سطحی از سواد، آگاهی، داوری و فهم و فضیلت برخوردارند و به غیر از تامین معیشت به مسائل دیگری هم توجه می‌کنند، روزنامه می‌خوانند، محفلی دارند و مراوداتی برقرار می‌کنند؛ نسبت به این پدیده آگاهی وافر پیدا کنند. وفور آگاهی ملی، مقاومت ملی و فهم مشترک ملی ایجاد می‌کند. اما متاسفانه حکومت رسانه‌ها را از اطلاع‌رسانی دقیق بازداشت و اجازه نداد این مسئله ملی که باید تک‌تک افراد طبقه متوسط رو به بالای جامعه از آن مطلع باشند رخ دهد و این افراد را از حیطه آموزش خارج کرده و به عناصر بسیطی تبدیل کرد که باید به مانند یک روستایی فقط شعار دهد و بگوید حق مسلم ماست.

بنابراین اگر در چالش هسته‌ای نیازمند مقاومت ملی هستیم باید میدانی را ایجاد کنیم که جامعه اکثریت و فهیم ایرانی در مقابل این مسئله آگاهی کافی پیدا کنند تا این مقاومت ایجاد شود.

به هر حال ما برای استیفای حق نیازمند یک مقاومت مدنی بودیم و هستیم. این مقاومت مدنی هم باید با آگاهی بخشی همراه باشد. آگاهی بخشی هم تنها توسط رسانه‌ها امکان‌پذیر است. رسانه‌ها اما از این امر باز داشته شدند.

نهادهای حکومتی در موضوع هسته‌ای دست همه ابزار و کانال‌های اطلاع‌رسانی را که می‌توانستند معطوف به آن قدرت و در نهایت مقاومت ملی شود، بستند و در حدی رسانه‌ها را کنترل کردند و هیچ صدایی در این باره منعکس نشد، به طوری که هر آنچه دبیر شورای عالی امنیت ملی و یا رئیس سازمان انرژی اتمی بیان می‌‌کردند، رسانه‌ها حق داشتند اعلام کنند. اما اینکه فرد دیگری به واسطه تعهد ایرانی بودن و ملی بودن و یا در حاکمیت بودن از این حق برخوردار بوده که می‌توانسته در حوزه هسته‌ای موضوع را از زاویه دیگری نگاه کند و یا اگر انتقادی وجود داشت آن را مطرح کند، اینطور نبود و دست‌های ما را در این خصوص بستند.

از همان ابتدای مطرح شدن بحث هسته‌ای یعنی از زمان آقای خاتمی و حسن روحانی تا به امروز یعنی زمان آقای احمدی‌نژاد و لاریجانی، این مسئله وجود داشته و دارد. در حقیقت انرژی هسته‌ای را به عنوان یک جعبه سیاهی مطرح کرده و گفته‌ایم که این مسئله بسیار مهم است اما زمانی که در این جعبه را باز کردیم و مشخص نشد که مسوولان فنی چه کرده‌اند، پاسخ مردم را چگونه دهیم؟ می‌خواهم بگویم که وقتی مقاومت در هر شبکه دولت و حکومت تقلیل می‌یابد، این مقاومت زود شکل می‌گیرد اما بسیار شکننده است. به طوری که چند نفر در جلسه با هم مبنای مقاومتی را پایه‌ریزی کرده و به همگان هم می‌گویند که از این مقاومت پیروی کنند ولی با کمترین فشار اثر این مقاومت کاهش می‌یابد.

اما برای ایجاد یک شبکه ملی مقاومت نیاز به زمان زیادی است. اگر چنین مقاومتی شکل گرفت، وقتی یک قدرت جهانی فکر می‌کند که می‌خواهد وارد جنگ با کشورمان شود و یا آژانس بین‌المللی اتمی می‌خواهد ما را از صحنه خارج کند، دیگر فکر نمی‌کند با مقاومتی حکومتی روبه‌روست؛ می‌داند که با مقاومت ملی روبه‌رو می‌شود. اما در این میان نباید فراموش کنیم وقتی مردم بعد از چند سال جنگ دیگر تحمل ایستادن در صف بنزین را ندارند، چگونه می‌خواهیم تحریم‌هایی را که تنها فهرست اقلامی که مصارف دوگانه دارند، به 120 صفحه می‌رسد را تحمل کنیم. در چنین شرایطی زمانی که مقاومت در حد شبکه دولتی باشد، زود شکسته خواهد شد و دوام نمی‌آورد. سخنانم را با یک مثال به پایان می‌برم. هیروشیما در سال 1945 توسط آمریکا بمب‌باران اتمی شد. بلافاصله پس از آن حادثه ژاپن تسلیم شد به طوری که این کشور اکنون ارتشی ندارد و اگر اتفاقی برای آن بیفتد باید آمریکا از آن محافظت کند. سال 1967 ژاپن به انرژی هسته‌ای دست یافت. از زمان جنگ که ژاپن هم‌پیمان آمریکا بود تا زمانی که توانست انرژی هسته‌ای را به تولید انبوه برساند، 12 سال به طور انجامید. در طول این 12 سال ژاپن در حال اعتمادسازی با آمریکا بود. می‌خواهم بگویم موضوع اعتمادسازی مخصوص ایران و آمریکا نیست، بلکه یک موضوع جهانی است. نمی‌خواهم از آمریکا به دلیل سیاست‌های جنگ‌طلبانه و تبعیض‌آمیزش در مقابل ایران دفاع کنم، اما می‌خواهم بگویم وقتی که موضوع اجماع جهانی علیه ایران مطرح می‌شود نمی‌توانیم در تمام موارد ساده‌سازی کرده و ناسزا بگوییم. ژاپن بعد از 30 سال اتحاد و هم‌پیمانی با آمریکا 12 سال طول کشید تا توانست به فناوری هسته‌ای دست پیدا کند، اما در طول 30 سال تنها آمریکا را مخاطب ناسزاهایمان قرار داده‌ایم. ژاپن 30 سال اعتمادسازی کرد، ایران 30 سال است که ناسزا می‌گوید. حال در چنین شرایطی فکر می‌کنیم با تعلیق محدود مثلا دو ماهه غنی‌سازی می‌توانیم به مطلوب خود برسیم. می‌خواهم بگویم؛ مدل ژاپن می‌تواند مدل ایران هم قرار بگیرد. شما می‌توانید با جامعه جهانی به سطحی از اعتماد دست پیدا کنید که حتی فراتر از حق هسته‌ای به شما اعطا کنند. فراتر از حق هسته‌ای؛ به رسمیت شناخته شدن حق پایداری نظام سیاسی ایران در مجامع بین‌المللی است.

اگر این حق را جامعه جهانی به رسمیت بشناسد و تنها به داشتن یک نماینده در یک سازمان حقوقی جهانی خلاصه نشود، تحریم‌ها لغو شده، مناسبات کشور تقویت و از امکان رشد و ارتقای مناسبات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برخوردار شویم؛ این امتیاز به مراتب ارزش آن بیشتر از به دست آوردن حق هسته‌ای است.

چه در این صورت فناوری هسته‌ای را هم در اختیار خواهید داشت. اما متاسفانه به دلیل همان خط‌هایی که صورت گرفت در این راه قدم برنداشتیم و فکر کردیم با همان شعارهایی که شاه را سرنگون کردیم و شاه در اثر بی‌تدبیری و بی‌کفایتی کشور را ترک کرد، می‌توانیم با نظم نوین جهانی که اتفاقا مورد انتقاد ما هم هست مقابله کنیم. در صورتی که چنین طرز تفکری غلط است.

بنابراین فکر می‌کنم اگر حاکمیت اجازه می‌داد تا از طریق رسانه‌ها میدان فراخی مهیا شود، برای افزایش سطح آگاهی‌ها و ارتقای فهم موضوع هسته‌ای نزد جامعه متوسط ایرانی (که جامعه گسترده‌ای است)، این مسائل یک مقاومت معنادار، ملی، پایدار و تاریخی ایجاد می‌کرد. در صورت وقوع این مسئله هم کارگزاران نظام بهتر تصمیم می‌گرفتند و هم جامعه جهانی می‌دانست که نه با یک مقاومت حکومتی بلکه با یک مقاومت ملی و مدنی بلندمدت، عالمانه و گسترده روبه‌روست.

** اسماعیلی: خوشبختانه آقای عطریانفر هر دو دوره را مورد نقد قرار دادند. یعنی از ابتدای بحث شروع پرونده هسته‌ای از سال 82 تا به امروز. البته من به عنوان روزنامه‌نگاری که در همه دوره‌ها در بحث‌های هسته‌ای و مذاکرات هم حضور داشتم، من هم هر دو گروه را قابل نقد می‌دانم. اگر اجازه بدهید من به بخشی از صحبت‌های آقای عطریانفر اشاره کنم. آنجایی که بیانیه حضرت امام را مورد اشاره قرار دادند و گفتند که فرقی بین نظام و انقلاب نیست، اگر ما اساسا قبول داریم که نظام مردمی داریم و انقلاب ما مردمی بوده است، نمی‌توانیم انقلاب و نظام را از یکدیگر تفکیک کنیم. بنابراین من بین مصلحت نظام و مصلحت جامعه تفکیکی قائل نیستم. به هر حال انقلابی صورت گرفت و مردم خواستند تا خود به سرنوشت‌شان حاکم باشند. اما در طول این سال‌ها اینطور نبوده که تنها ما به آمریکا ناسزا گفته باشیم، بلکه این کشور هم کاملا سیاست‌های یک‌جانبه‌ای را علیه ایران اتخاذ کرده و به سایر کشورهای دنیا هم تحکیم کرده است. این مسئله از نخستین روز انقلاب وجود داشته است. البته اگر بخواهیم مثلا بحث تسخیر لانه جاسوسی را نقد کنیم، هر کدام بحث‌هایی داریم که ببینیم آیا این ماجرا درست بوده یا نه؟ اما به طور کلی در بحث دشمنی آمریکا با ایران هیچ تردیدی وجود ندارد. به طوری که از دولت کارتر به بعد در آمریکا، در پایان دوره هر ریاست جمهوری این رفتار مورد ارزیابی قرار می‌گرفت که آن رئیس‌جمهور چقدر توانست در برخورد با ایران، کشور را مهار کند. آمریکا لیبی را مهار کرد، آفریقای جنوبی را که به بمب هسته‌ای دست پیدا کرده بود مهار کرده و حتی رژیم آن را تغییر داد، اما در مقابل هنوز نتوانسته است کشورمان را مهار کند. شعار مرگ بر آمریکا، شعار مرگ بر ملت آمریکا نبود. در همین زمان فعلی دو هیات آمریکایی در کشور ما بسر می‌برند. نمی‌توانیم سیاست‌های ظالمانه آمریکا در کشورمان را طی 30 سال گذشته نادیده گرفته و بگوییم که در بحث هسته‌ای به اعتمادسازی با آمریکا روی بیاوریم به این دلیل که ساختار قدرت در دست این کشور است. اما این شعار انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست، کاملا شعار معناداری است. حال اینکه ما تا به حال نیامده‌ایم این شعار را به صورت یک مقاومت مدنی پرظهور در عرصه جهانی نشان دهیم، من هم به آن نقد دارم و کاملا انتقاد به جایی است. به طوری که من در یکی از جلسات با آقای حسن روحانی (دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی) که آقای عطریانفر هم حضور داشتند، این نقد را نسبت به عملکرد شورا به آقای روحانی مطرح کردیم که نامحرم‌ترین افراد در بحث‌  هسته‌ای اطلاعات را از کشور خارج کردند، اما مردم که محرم در این بحث هستند، نمی‌دانند انرژی هسته‌ای چیست و باید تاوان آن را هم پس بدهند. اکنون حتی اگر در فضاهای دانشجویی هم سیر کنید، می‌بینید که دقیقا نمی‌دانند به لحاظ علمی در بحث هسته‌ای در کجا هستیم و این مسئله چه بخشی از نیازهای ما را حل می‌کند. ما در این زمینه اطلاع‌رسانی نکردیم. این مقاومت‌ مدنی را علاوه بر مردم حتی در میان نخبگان کشور هم ایجاد نکردیم. ساختار تعاملی منعطف و باز میان منتقدان و دولت‌های موجود در بحث هسته‌ای به وجود نیامد. حتی من معتقد بودم که فناوری‌های هسته‌ای را به مثابه پارک ملی در معرض دید عموم قرار دهیم. بحث من در بخش هسته‌ای این است که اگر این انرژی هسته‌ای حق است، آیا خودکفایی در این حق به مثابه خودکفایی در تولید گوجه‌فرنگی است؟! در اینکه آیا این مسئله «حق» محسوب می‌شود و باید با چه برنامه و استراتژی و چه سرعتی و هزینه‌ای به این حق برسیم، کمی قابل بحث هستند، اما اینکه از اصل حق بگذریم. من این مسئله را قبول ندارم.

* آیا رسانه‌ها هم اجازه داشتند در مورد این مسائل به بحث بپردازند؟

** اسماعیلی: خیلی از اوقات می‌توانستند بحث کنند. من هم در صحنه هسته‌ای بودم و هم در عرصه مدیریت رسانه‌ای، مگر رسانه‌ها نمایندگی و هدایت افکار عمومی را برعهده ندارند، می‌خواهیم بگویم رسانه‌ها در تشکیل مقاومت مدنی چقدر تلاش کردند. اتفاقا و به عنوان مثال، روزنامه شرق در این باره بهترین عملکرد را داشت. من داور جشنواره مطبوعات سال جاری بودم. در بحث هسته‌ای دو مقاله را انتخاب کردم و هر دو مقاله هم از روزنامه شرق بود.

بازمی‌گردم به سوال خودم، رسانه‌ها تا چه حد طراح این نکته بودند که انرژی هسته‌ای چه فایده‌ای داشته و به چه درد مردم می‌خورد. یک نکته‌ای را بگویم، انتظاری که از حاکمیت داریم، مدیریت بهینه کشور است. من سال گذشته در مجمع عمومی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودم. یکصد نفر از دانشمندان برتر جهان در زمینه انرژی نه صرفا هسته‌ای مقاله‌ای را ارائه دادند که در آن عنوان شده بود تا سال 2025 کلیه ذخایر فسیلی کشورهایی که از آن بهره‌مند هستند به ذخایر استراتژیک مبدل می‌شود و چند کشور نظیر عربستان، عراق، ایران، آمریکا و... را در این زمینه نام برده بودند. تا سال 2025, 18 سال، به اندازه یک نسل فاصله داریم.

از طرفی در مقاله‌ای در همان نشست خواندم که در هر ثانیه به دلیل انتشار گازهای گلخانه‌ای و نیروگاه‌های حرارتی که وجود دارد، 800 تن منوکسیدکربن در فضای دنیا در حال تولید است. در پایان همان مقاله نتیجه گرفته بود که در سال 2025، استقلال کشور دیگر در بحث دفاعی تعریف نمی‌شود. استقلال کشور از این سال به بعد به دو مقوله وابسته می‌شود؛ تسلط بر منابع انرژی و آب. مدیریت کشور باید آینده را ببیند. بحث انرژی بسیار مهم است.

اگر بحث اقتصادی این جریان را هم مطرح کنیم، می‌دانید که یک نیروگاه 1000 مگاواتی حرارتی اگر بخواهد کار کند 10 میلیون تن نفت باید در سال بسوزاند. اگر با قیمت پایین امروز بخواهیم محاسبه کنیم، قیمت آن رقمی معادل 500 میلیون دلار می‌شود؛ هم پول مصرف می‌شود و هم نفت از بین می‌رود.

از طرفی در سند چشم‌انداز تولید 20 هزار مگاوات انرژی پیش‌بینی شده است. یعنی به اندازه 10 نیروگاه معادل بوشهر باید نیروگاه بسازیم. یعنی باید 200 میلیون بشکه نفت را بسوزانیم (معادل 10 میلیارد دلار) تا بتوانیم سوخت نیروگاه‌های حرارتی را تامین کنیم. در مقایسه، یک نیروگاه 1000 مگاواتی هسته‌ای، 30 تن سوخت مصرف می‌کند که اگر بخواهیم خیلی گران این مقدار سوخت را وارد کنیم مثل قراردادی که الان با روسیه داریم، هزینه این واردات 30 میلیون دلار برای کشور تمام می‌شود. می‌خواهم بگویم، رسانه‌ها تا چه حد به این نکته پرداختند که پاسداشت این حق نسل‌های آینده کشور را مستقل می‌کند. اما در این زمینه با آقای عطریانفر هم عقیده‌ام که چه روش‌هایی را در پیش بگیریم که در یک بستر زمانی معقول به فناوری هسته‌ای دست پیدا کنیم. همچنین بحثی مطرح شد در خصوص 18 سال پنهان‌کاری ما در انجام فعالیت هسته‌ای. در طول 27 سالی که ژاپن در حال اعتمادسازی بود، هیچ‌گاه فعالیت هسته‌ای خود را قطع نکرد. چه زمانی جمهوری اسلامی با بازرسی آژانس مخالفت کرده و از طرفی چه زمانی در فعالیت‌های آژانس، بحث تعلیق فعالیت هسته‌ای مطرح بوده است.

من این بحث را هم با آقای روحانی و هم با آقای لاریجانی مطرح و خاطرنشان کردم، پرونده هسته‌ای باید به گونه‌ای مدیریت شود که متغیرهایی که نمای بالایی دارند وارد بحث نشوند، از جمله شورای امنیت. این مسئله قابل نقد است. ما نباید در عرض چند ماه دو قطعنامه بگیریم. بنابراین در مدیریت و حل معادله انرژی هسته‌ای ایران همه ما مشکل داشتیم. اگر هم تصویب قطعنامه‌ها تبعاتی داشته باشند، تبعات آن دامان همه ما را می‌گیرد، قطعنامه را برای یک جریان سیاسی مثل راست یا حاکمیت صادر نمی‌کنند، بلکه آن را برای کل مردم کشور صادر می‌کنند. بنابراین، این نقد وارد است که در حل مسئله هسته‌ای اجازه داریم که همه متغیرهای با نمای بالا وارد پرونده کشورمان بشوند.

اما در بحث کیفیت، یادم هست در دیداری که بوش و شیراک در اواخر دولت خاتمی با یکدیگر داشتند، شیراک گفته بود هر قدر شما فشار بیاورید مقاومت درونی نسبت به مسئله هسته‌ای در ایران افزایش می‌یابد. بنابراین باید مخالفت با اصل این حق را در دل جامعه ایرانی ایجاد کنید، راحت می‌توانید این مسئله را تحت کنترل خود بیاورید. این مسئله هم از نظر آنها از چهار طریق قابل دسترسی بود؛ اول اینکه بگویید انرژی هسته‌ای متعلق به روحانیت یا جریان اصولگراست. هر دو طرف به افراط و تفریط رسیده بودند. دوم اینکه می‌گفتند، بگویید فعالیت و تولیدات ایران کیفیت ندارد. مثلا UF6 تولیدی ایران، به ا.ندازه UF5 بوده و یا ناخالصی دارد. اما آژانس گزارش می‌داد که اورانیوم غنی شده در ایران 1/4 درصد بوده است، در حالی که آقای آقازاده اعلام کرد ما به ضریب غنی‌سازی 5/3 درصدی دست یافته‌ایم. می‌خواهم کیفیت را مطرح کنم.

بنابراین در خصوص دانش هسته‌ای قطعا به نقطه‌ای رسیدیم که اینقدر فشار بر کشور ما زیاد است. همان‌قدر روسیه از تولید سوخت هسته‌ای در کشور ناراحت است که آمریکا به همان میزان از این مسئله رنج می‌برد.

به همین دلیل من در نشست‌های مختلف گفتم، روسیه به هیچ شکل سوخت هسته‌ای را تحویل ایران نمی‌دهد و این خوش‌خیالی است که این اتفاق روی دهد. در حقیقت پنج کشور ساختار قدرتی را به وجود آورده‌اند که این حق را در میان خود تقسیم کرده‌اند. به هر حال در حفظ اصل این حق هیچ اختلاف‌نظری بین سیاسیون کشور وجود ندارد، اما در مورد روش‌ها واقعا خود من هم شاید یکی از بزرگ‌ترین منتقدان باشم. به دلیل اطلاعاتی که نسبت به پرونده دارم، لیست زیادی از نقاط قابل نقد را از دولت خاتمی گرفته تا احمدی‌‌نژاد در دست دارم که در جاهایی که باید عنوان شود، مطرح می‌کنم. اما اینکه آیا تمام این موارد را میان افکار عمومی به عنوان ناتوانی حاکمیت و نظام مطرح کنیم، فکر می‌کنم این وجه با مسوولیت اجتماعی رسانه‌ها چندان همخوانی ندارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات