تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۰۷۶۶۴

تحلیلی بر تدفین پیکرهای مطهر شهدای گمنام در نقاط خاص کشور و ضرورت‌های آن

فرمانده کمیته جستجوی مفقودین سرتیپ 2 پاسدار میر‌فیصل باقرزاده اشاره: کمیته جست‌وجوی مفقودین دفاع مقدس در نظر دارد در روز 25 شوال المکرم برابر با 19 دی‌‌ماه که مصادف است با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، پیکرهای پاک تعدادی از شهدای گمنام را پس از تشییع در 40 شهر و شهرستان، در نقاط حساس این شهرها بخاک بسپارد. از آنجا که مقوله تدفین شهدا به عنوان یکی از تأثیرگذارترین موضوعات مورد توجه مردم مسلمان کشورمان می‌باشد و در عین حال هر از چند گاهی شبهه‌هایی پیرامون تدفین آنان در مکان‌هایی چون دانشگاه‌ها مطرح می‌شود، نویسنده این مقاله به برخی از این شبهات پاسخ داده است. مقدمه: مدتی است با تلاش پرسنل کمیته جستجوی مفقودین و دیگر نهادهای انقلابی پیکرهای مطهر شهدای گمنام در نقاط خاصی از کشور بخاک سپرده می‌شوند. مناطقی چون ارتفاعات کلکچال تهران، عظیمیه کرج، گاوازنگ زنجان، عون بن‌ علی تبریز، تپه شهدای ایذه، مسجد بلال صدا و سیما، مسجد قدس شهرک غرب، دانشگاه‌های امام علی(ع)، امام حسین(ع)، امام هادی(ع)، دانشکده فارابی، دانشکده علوم انتظامی و دیگر نقاط این شرافت را پیدا کرده‌اند تا تعدادی از بهترین‌های این امت را در آغوش بگیرند چرا که «شرف‌المکان بالمکین». ولی پیرامون این حرکت که بنابر اعتقاد دست‌اندرکاران آن برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تجلیل از شهیدان انجام میشود تاکنون سخنان گوناگونی مطرح شده و می‌شود. در این رابطه عمده اظهارات حول محورهای ذیل دور می‌زند: عده‌ای با این اقدام بعنوان یک حرکت نوین و پرنشاط جهت ارتقاء فرهنگ ایثار و شهادت و صیانت از آن موافق هستند و گروهی دیگر در مورد علل این حرکت و میزان تأثیرات آن دارای ابهام و خواهان توضیح بیشتر مسئولین ذیربط می‌باشند و بالاخره گروهی دیگر بکلی با آن مخالف هستند که در مورد علل مخالفت خود دلایلی عنوان می‌کنند که در جایگاه خاص خود قابل بررسی و ارزیابی است. به هر تقدیر آنچه که ما را وامی‌دارد تا به این موضوع بپردازیم پاسخگویی به این سؤالات و رفع عطش کسانی است که نمی‌دانند در مورد این رخدادها چگونه برخورد کنند و اساساً آیا مشوق این کار باشند یا بازدارنده آن. امیدواریم بتوانیم با پرداختن جامع‌الاطراف به موضوع، به پرسش‌ها و دغدغه‌ها پاسخی شایسته بدهیم. ان‌شاءالله

پیشینه‌های تاریخی
سوابق تاریخی نشان می‌دهد موضوع تدفین پیامبران(ع) و اولیای خاص خداوند در اماکن خاص همواره موضوعی قابل توجه و پرجاذبه بوده است. بنوعی که این اماکن پس از تدفین اگر دارای سابقه‌ای از شرافت بودند شرافتشان افزون شده و یا اگر چنین سابقه‌ای نداشتند از این رهگذر دارای شرافت و قداست شدند. سوابقی چون: دفن حضرت نوح علی نبینا و علیه‌السلام در کنار حضرت آدم علی نبینا و علیه‌السلام و سپس بخاک‌سپاری حضرت امیر علیه‌السلام در کنار آن دو پیامبر بزرگ الهی، تدفین حضرت اسماعیل علی نبینا و علیه‌السلام و مادرش هاجر سلام‌الله‌علیها در کنار خانه خدا و یا قرار گرفتن قبور حضرات هود، شعیب و صالح علی نبینا و علیهم‌السلام که بین زمزم و مقام واقع شده است و حتی طبق روایتی در درون خانه خدا سیصد تن از پیامبران بخاک سپرده شده‌اند و همچنین بین رکن یمانی و حجرالاسود هفتاد پیامبر و بالاخره در کنار رکن سوم، دختران حضرت اسماعیل(ع) مدفون هستند، همگی حاکی از ارتباط اماکن مقدسه با اشخاص مقدس و بالعکس می‌باشد.
در عین حال برابر اقوال تاریخی رسول خدا حضرت محمد‌مصطفی صلی‌ الله علیه و آله‌ و سلم هنگام مهاجرتشان از مکه به مدینه قبر مادر مکرمه‌شان حضرت آمنه سلام‌الله‌علیها را زیارت می‌نمایند و باز در متون روایی آمده است که حضرت موسی علی نبینا و علیه‌السلام بهنگام مهاجرت به سرزمین مقدس (فلسطین) از جانب خداوند تبارک و تعالی مأمور می‌شود تا پیکر حضرت یوسف علی نبینا و علیه‌السلام را از مصر به سرزمین مقدس انتقال دهد که البته پس از جستجو و کشف پیکر مطهر حضرت یوسف علی نبینا و علیه‌السلام موفق به این مهم می‌شود و هم‌اکنون قبر حضرت یوسف علی نبینا و علیه‌السلام در شهر خلیل الرحمان فلسطین اشغالی قرار دارد.
از سوی دیگر موضوع ساخت بنای یادبود برای پیامبران و اولیای خدا همواره مورد اهتمام آحاد مسلمین بوده مگر فرقه وهابیت که بخاطر عقاید خاص برعکس عمل کرده‌اند. موافقان ساختن بنا بر قبور انبیا به این دلیل متوسل می‌شوند که: خدای تعالی فرموده است: واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی (بقره ـ 125) و در داستان اصحاب کهف می‌فرماید: قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجداً: یعنی کسانی که بر حال ایشان آگاهی یافتند گفتند که بر آنان مسجدی بنا می‌کنیم. از سوی دیگر برابر اخبار مسلم در برخی موارد موضوع تدفین اولیای الهی بواسطه مخالفت دشمنان دین با مشکلاتی مواجه شده است که شاید معروفترین آن یعنی موضوع جلوگیری از تدفین حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام در کنار قبر جد بزرگوارشان، حضرت رسول خدا(ص) مستغنی از هرگونه توضیح و اطناب کلام باشد.
همچنین تخریب‌های مکرر قبر مطهر حضرت ابا‌عبدالله علیه‌السلام توسط هارون‌الرشید و متوکل عباسی و قبورا ائمه هدی علیهم‌السلام در بقیع توسط فرقه وهابیت نشان‌دهنده این معنی است که این قبور مطهره بواسطه نقش عمده‌ای که در هدایت آحاد مردم داشته‌اند مورد بغض و عداوت دشمنان خدا و دین خدا بوده‌اند چرا که با آشکار بودن این علامت‌های هدایت عملاً بازار و دکان کاسبی معاندین کساد می‌شده است. بدون تردید مخفی بودن قبر بزرگ مظلوم تاریخ حضرت امیرالمومنین علی(ع) تا سالهای متمادی از تلخ‌ترین حوادث تاریخی است و همینگونه است مخفی بودن قبر مطهر بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله علیها.
بنابراین آنچه که از این فراز بدست می‌آید این است که قبور انبیاء و اولیای الهی همواره بعنوان یک نشانه و علامت برای هدایت و تقرب به خداوند تبارک و تعالی و زدودن پرده‌های غفلت و خودپرستی و خودخواهی مطرح و مورد اقبال مؤمنین بوده است.
سابقه تاریخی در ایران
با بررسی اجمالی در تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان بخوبی معلوم می‌شود که: قبور فرزندان ائمه علیهم‌السلام همواره بعنوان نشانه‌ای از هدایت، عاملی برای ترویج مکتب مترقی و متعالی تشیع و بقاء آن در این مرز و بوم بشمار رفته است. تعداد پرشمار امامزادگان مدفون در ایران اسلامی ضمن اینکه بیانگر گستردگی و شعاع ترویج معارف حقه شیعه می‌باشد، نشانه‌ای است از میزان عشق و علاقه مردم به ائمه هدی(ع) در طول تاریخ، علاوه بر آن با کمی دقت متوجه می‌شویم که نحوه پراکندگی این امامزادگان(ع) در سطح کشور با میزان پیروی مردم آن دیار از مکتب اهل بیت(ع) رابطه مستقیمی دارد. و بعبارت دیگر اگر در جایی از کشور مرقدی از این انسانهای وارسته وجود نداشته عملاً از تشیع در آن دیار خبری نبوده و اگر بوده بمراتب از حیث کمیت در سطح نازلتری قرار داشته است.
به هر تقدیر بواسطه وجود این مراقد نورانی همواره دلهای به خواب غفلت فرو رفته برخی از افراد امت بیدار شده و لاجرم تنفری شدید از اوضاع و احوال حکام جور در روح آنان جایگزین شده است. محبت به فرزندان پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) در میان اقشار مختلف مردم مسلمان موجب شد تا آنان قبور آن بزرگواران را چون نگینی در برگرفته در ترویج مکتب تشیع بکوشند. شهرهای مهم و تاریخی چون مشهد، ری، اصفهان، شیراز، ساری، یزد، اهواز، دزفول، بابل، آمل، تبریز، قم، همدان، ... نشانه‌های بارزی از این اقبال عمومی مردم می‌باشد. همچنین سوابق تاریخی صد سال اخیر نشان میدهد در مبارزات مردمی با حکام جور و استبداد وجود مراقد امامزادگان علیهم‌السلام بعنوان محل تحصن و تجمع، یک نقش محوری داشته است. لذا در مجموع می‌توان اینگونه ادعا نمود که: این مراقد شریف به نوعی حرکت‌آفرین و الهام‌بخش بوده‌اند تا کسانی که می‌خواهند راه مبارزه و تعالی را بپیمایند در پیچ و خم مبارزه هدف را گم نکنند.
اقدامات انجام شده پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بدون شک از نخستین اقداماتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعمل آمد موضوع اقبال و توجه به مراکز و مراقد ائمه هدی(ع)، امامزادگان(ع)، شهدا و علما و صالحین بود که بطور جدی در دستور کار مسئولین و دست‌اندرکاران امور قرار گرفت. اقداماتی چون: توسعه و تکمیل حرم مطهر رضوی، ساخت و ساز و توسعه قبور امامزادگان در سراسر کشور، ردیابی و احیاء قبور بزرگانی چون شهید مدرس، میرزا کوچک‌خان جنگلی،... همچنین توجه نسبی به گلزارهای شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، همگی حاکی از این معنی و نیاز معنوی مردم بود که بقدر میسور بدان توجه شد و البته دامنه این فعالیتها هیچگاه منحصر به داخل کشور نشد بلکه با مساعدت مقامات کشور سوریه ساخت و تکمیل بنا و ضریح مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه سلام‌الله علیهما نیز مورد توجه جدی مسئولین کشورمان قرار گرفت که البته در بخش برونمرزی موضوع توجه به قبور چهار امام مظلوم شیعیان در بقیع تاکنون بدلیل عدم همراهی حکام سعودی نتیجه‌بخش نبوده است ولی این امر مانع از اقدامات و پی‌گیری مسئولین کشورمان نخواهد بود.
در کنار همه این اقدامات، ما پس از فراغت از دفاع مقدس و شروع بازسازی کشور در ابعاد گوناگون متأسفانه با رویکردی بنام «تهاجم فرهنگی» مواجه شدیم که اساس و ریشه‌ها و پیوند‌های اعتقادی و تاریخی و هویت اسلامی مردم ما بویژه جوانان را مورد هدف قرار داد. بموازات اقدامات دشمن تلاشهایی بعمل آمد تا جلوی این سیل بنیان‌کن گرفته شود که از آن جمله: ترویج معارف حقه دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت است. لذا بمنظور صیانت از دستاورد خون شهیدان سرافراز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، همه انسانهای دلسوخته و علاقمند و باورمند انقلاب اسلامی بر آن شدند تا در این معرکه جدید از همه هستی خود مایه بگذارند تا شاید از آثار مخرب این هجوم همه جانبه فرهنگی بکاهند.
در همین رابطه حرکت کمیته جستجوی مفقودین در راه‌اندازی کاروانهای سراسری تشییع ابدان طیبه شهدای مفقود‌الجسد جانی دوباره به کالبد نیروهای وفادار به انقلاب و ارزشها دمید چرا که هر از چند گاهی با پراکنده شدن عطر و شمیم خوش شهادت، دلهای کسانی که می‌رفت تا در غبار مادیت و زرق و برق و جلوات دنیایی به غفلت خو کند با این تذکار معنوی متنبه شده و شهیدان؛ این ستاره‌های هدایت، دست پر لطف خود را بر سر این امت خصوصاً جوانانی که چیزی از انقلاب و دفاع مقدس درک نکرده بودند کشیدند تا آنان فراموش نکنند آنچه که در راه احیاء نهال انقلاب نثار شده است بسی سنگین و گرانقدر است و نباید از کنار آن به آسانی گذشت!
طبیعی است این روند نمی‌تواند بطور پیوسته ادامه یابد چرا که دیر یا زود با کشف باقیمانده شهدا و تدفین آنها در قبرستانهای کشور عملاً امکان راه‌اندازی تشییع شهدا بصورت گسترده و سراسری وجود نخواهد داشت و خلاصه اینکه در روز معینی به این فعالیتها خاتمه داده خواهد شد. لذا این فرض بر دست‌اندرکاران است تا برای تداوم فرهنگ دفاع مقدس و مقاومت چاره‌ای بیاندیشند و بستری مناسب برای ارتزاق معنوی کسانی که در سالهای آتی به این عالم پای می‌گذارند فراهم نمایند. در اینجا نخستین سوالی که به ذهن می‌آید این است که: آیا گلزارهای موجود شهدا الهام‌بخش و حرکت‌آفرین نیستند که مسئولین امر درصدد ایجاد مراکز جدیدی برآمده‌اند؟
در پاسخ باید گفت: اگرچه تاکنون پیرامون میزان تأثیرگذاری گلزارهای شهیدان تحقیق جامعی صورت نگرفته است ولی این حقیقت کاملاً بارز و روشن است که شعاع کسانی که از گلزارهای شهیدان بهره می‌گیرند شامل همه آحاد مردم نمی‌شود. بعبارت دیگر مراجعه عموم به قبرستان خصوصاً در شهرهای بزرگی چون تهران که بنا بر سیاست‌های متخذه در گذشته، قبرستان آن در مسافتی دور و خارج از شهر تهران در نظر گرفته شده است همواره با دشواری‌هایی روبروست و از سوی دیگر همواره قشر بخصوصی از مردم پای‌بند به معنویات، تمایل خود را به زیارت قبور شهدا نشان می‌دهند و اگر ساده‌تر بخواهیم توضیح دهیم باید بگوییم: افرادی که به قبرستان و مزار شهدا می‌روند یا از خانواده شهدا و وابستگان آنها و یا از رزمندگان هستند و یا از کسانی هستند که در طول سال ممکن است فردی از اقوام آنان فوت کند و آنان ناگزیر سری به قبرستان بزنند والا بطور معمول زیارت اهل قبور در شهرهای بزرگ فرصت چندانی را برای زیارت اختصاصی شهدا فراهم نمی‌سازد.
لذا با توجه به فضای ویژه گورستان و مشکلاتی که در این مراکز وجود دارد امکان تجمع پیوسته و حرکت فرهنگی منسجم و سازمان یافته وجود ندارد بعنوان مثال: در اغلب گورستانهای کشور بدلیل برخی موانع نمی‌توان شبها مراسمی چون دعای کمیل یا توسل و امثالهم برگزار نمود. نکته دیگری که باید با صراحت و شجاعت بدان اعتراف کرد این است که: اساساً تدفین شهدا در کنار اموات کار اشتباهی بوده است. انتقال هزاران شهید به قبرستانهای دور افتاده نوعی دور ساختن مردم از ستاره‌های هدایت است. چرا که بفرموده مقام معظم رهبری: یاد شهدا باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد. لذا دور ساختن مراقد شهدا زمینه را برای یاد پیوسته شهدا تا حدودی کمرنگ می‌کند. در گذشته و حتی هم‌اکنون نیز در شهرهایی که کمتر توسعه یافته‌اند، مردم راحت‌تر و بنحو مطلوبتری قبور مؤمنین و شهدا را زیارت کرده و می‌کنند.
ولی با گسترش شهرها عملاً این فرصت و امتیاز از مردم سلب شده است! برابر اطلاعات واصله در اغلب کشورهای غربی و اروپایی قبرستانها در نقاط بسیار زیبا و جذاب و در داخل شهرها قرار گرفته است تا زیارت اهل قبور برای مردم آسانتر باشد. در همین رابطه یادآوری این نکته نیز خالی از فایده نیست که بدلیل قرار گرفتن قبر مطهر حضرت امام خمینی قدس‌الله روحه العزیز در خارج از تهران زیارت آن رجل الهی برای بسیاری از مردم در طول هفته با دشواری انجام می‌شود. شاید اگر شرایط نخستین و التهابات روحی پس از رحلت امام امت نبود تصمیم دست‌اندرکاران تدفین امام، غیر از این بود مثلاً: آن بزرگوار را در همین مصلای بزرگ امام خمینی و در وسط شهر تهران بخاک می‌سپردند تا مردم در طول روز بطور پیوسته بتوانند با آن عزیز سفر کرده تجدید پیمان بنمایند.
کما اینکه در مشهد مقدس، قم و شیراز از این فرصت بخوبی برای مجاورین حضرت رضا علیه آلاف التحیه ‌و‌ الثنا، حضرت معصومه علیها‌ سلام و حضرت احمد ‌بن موسی «شاهچراغ» علیه‌السلام فراهم است. بنابراین بمنظور فراهم‌سازی بسترهای لازم جهت ترویج فرهنگ شهادت و ایثار ناگزیر هستیم شرایطی را ایجاد کنیم تا شهادت در چشم‌ها شیرین شود. بفرموده مقام معظم رهبری: باید همه وسایل و عواملی که شهادت را در چشم‌ها شیرین می‌سازد بکار گرفته شود. لذا تردیدی نداریم که: ایجاد ذوق و رغبت بیشتر در مردم برای حضور گسترده‌تر در مراقد شهدا و فراهم‌سازی تسهیلات لازم، یکی از مهمترین اموری است که باید دست‌اندرکاران امور مربوط به «شهید» و «شهادت» بدان بپردازند. بنابراین از مجموع این فراز چنین نتیجه می‌گیریم که:
اولاً: گلزارهای شهدا بویژه در شهرهای بزرگ بدلیل دور بودن از شهر برای عموم مردم قابل استفاده روزمره نیست.
ثانیاً: شرایط گلزارهای موجود بدلیل قرار گرفتن در قبرستانهای رسمی برای کار فرهنگی پیوسته مساعد نیست.
ثالثاً: دست‌اندرکاران امور فرهنگی «شهید و شهادت» می‌بایست چاره‌ای برای رفع این نقیصه بزرگ بیاندیشند تا هم تعداد بیشتری از مردم بتوانند از فیوضات معنوی شهیدان بهره ببرند و هم امکان انجام فعالیتهای فرهنگی مستمر در جوار مرقد شهدا فراهم شود.
تجربیات دیگر کشورها
با بررسی‌های بعمل آمده در اغلب کشورها چه از نوع غربی و چه شرقی اینگونه بدست می‌آید که: قبور قهرمانان ملی همواره مورد توجه مردم قرار گرفته است. در چین، کره، ژاپن، کشورهای تجزیه شده شوروی سابق، تمام کشورهای اروپایی، مرقد سربازان گمنام بعنوان یک بنای نمادین (سمبلیک) در بخش center city یا به اصطلاح بخش مرکزی شهر قرار دارد و محل زیارت عموم است. طی نقل یکی از دوستان هنگامیکه عده‌ای از مسئولین کشورمان با «کیم ایل سونگ» رهبر فقید کره شمالی دیدار می‌کردند نامبرده اظهار داشت: شهدای خود را بر بالای ارتفاع مشرف بر پایتخت دفن کرده‌ایم تا آنان همواره ناظر ما باشند و ما فراموش نکنیم که باید راه آنها را ادامه دهیم. این عبارات بخوبی نشان‌دهنده این معنی است که: وجود قهرمانان ملی و احساس حضور دایمی نسبت به یک روح برتر، به نوعی الهام‌بخش و حرکت‌آفرین است.
برابر آنچه که نقل شده است در کشورهای استقلال یافته شوروی سابق و از جمله در خود مسکو برابر یک رسم ملی بسیاری از زوج‌های جوان بهنگام شروع ازدواج و تشکیل زندگی مشترک مقید هستند پس از خروج از کلیسا بر بالای قبور سربازان گمنام حضور یافته ضمن نثار تاج گل با آنان میثاقی دوباره ببندند. در هیچ‌یک از این کشورها دیده و یا شنیده نشده است که تدفین سربازان گمنام در داخل شهر بعنوان یک عمل خلاف قانون، شرع، محیط زیست و یا مصالح ملی و یا اقدامی ابزاری و یا سیاسی و یا عملی سلیقه‌ای و غیر کارشناسی و یا برخلاف آداب و رسوم و یا نشانه‌ای از هتک حرمت به ساحت قهرمانان ملی تلقی شود(!)
چرا که ضرورت آن برای همگان روشن و مبرهن است اما متأسفانه در کشور ما با شروع این حرکت، مخالفتهای گوناگونی از گوشه و کنار آن هم نه در سطح توده‌های مردم بلکه در سطح برخی از مسئولینی که وامدار شهدا هستند دیده و شنیده شده است تا جایی که حتی دست‌اندرکاران تدفین شهدا را به طالبان! تشبیه و از همه اهرم‌های ممکن برای جلوگیری از تدفین شهدا استفاده نموده‌اند.
اگرچه هدف نگارنده در این مقاله روشن کردن اغراض و اهداف مخالفین طرح نمی‌باشد ولی ناگزیر هستیم این گلایه دردمندانه را به ساحت ملت شریف ایران عرض نماییم که: مردانی که برای کشف پیکرهای مطهر شهدا تاکنون 51 تن از همراهان خود را در میادین مین فدا کرده‌اند از منظر آن گروه از مسئولینی که با این کار مخالف هستند بعنوان انسانهای خودسر، تحمیل‌کننده سلیقه، ناشناخته، طالبان و... قلمداد می‌شوند.
تا آنجا که برای جلوگیری از این حرکت «ارزشی و فرهنگی» متوسل به قانون تدفین اموات نیز شده‌اند و با استناد به بند (13) ماده 55 قانون شهرداری در مورد ایجاد غسالخانه و گورستان و تهیه وسایل حمل اموات و همچنین آیین‌نامه مرده‌شوی‌خانه و گورستان مصوب (1371) تلاش نموده‌اند اینگونه وانمود سازند که: امور شهدا در ردیف و اعداد اموات قرار دارد(!) و این در حالی است که برابر نص صریح قرآن کریم شهدا احیاء هستند و در نزد پروردگار‌شان مرزوقند. بنابراین یکی دانستن شهدا با اموات از پایه و اساس اشکال دارد و تلاش برای یکی دانستن آن دو یا نشانه غرض‌ورزی است یا نشانه بی‌خبری.
سؤالات و ابهامات
عمده ابهامی که متدینین و دلسوزان مطرح می‌کنند این است که: آیا تدفین شهدا در داخل شهرها و یا ارتفاعات مشرف بر شهرها موجب هتک حرمت نمی‌شود؟
طبیعی است این دغد‌غه که بر‌خاسته از ایمان و اعتقاد انسانهای وارسته و دلسوز می‌باشد، شایسته پاسخگویی است و ما بحول و قوه الهی در این سطور بقدر میسور بدان پاسخ خواهیم داد (ان‌شاءالله) در پاسخ باید نخست به این فتوای امام راحل رضوان‌الله تعالی علیه پیرامون موضوع تدفین شهدا در مناطق نبرد اشاره کنیم: هنگامی که از محضر ایشان طی استفتایی سوال شد که: در کدام حالت می‌توان شهید را در جبهه نبرد دفن کرد؟ و احکام دفن در حالت اضطرار چگونه است؟ معظم له در پاسخ مرقوم فرمودند: اگر وصیت به دفن در مکان معینی نکرده و دفن در جبهه هتک نباشد مانع ندارد در همان محل دفن شود. با دقت در محتوای پاسخ حضرت امام، دو موضوع بعنوان معیار در تدفین شهدا مورد توجه است:
اول: وصیت شهید
دوم: موضوع عدم هتک حرمت
تردیدی نیست در موضوع مورد بحث، کلیه شهدایی که در نقاط خاص از جمله مناطق عملیاتی و یا در شهرها بخاک سپرده میشوند بدلیل اینکه قابل شناسایی نمی‌باشند و اصطلاحاً گمنام تلقی می‌شوند موضوع وصیت‌نامه در مورد آنان منتفی است چرا که در صورت وجود وصیت‌نامه امکان شناسایی آن ابدان طیبه خود‌بخود بوجود می‌آمد و قهراً مسئولین و دست‌اندرکاران امر موظف به اجرای وصیت‌نامه می‌بودند. ولی عدم هتک حرمت یک امر عرفی است که تشخیص آن کمی مشکل بنظر می‌رسد. بعبارت دیگر در اینگونه امور عرف عقلا و یا سیره متشرعه بهترین معیار برای شناخت مرزهای هتک حرمت است.
در شرایط کنونی عرف عامه جامعه ما اینگونه پذیرفته است که برای زیارت اولیای خدا می‌توان به نقاط دور‌دست عزیمت کرد، وجود قبور امامزادگانی چون امامزاده داوود(ع) در ارتفاعات شمال‌غربی تهران، امامزاده هاشم(ع) بر بلندای ارتفاعات جاده هراز و یا امامزاده قاسم(ع) در ارتفاعات دربند هیچیک نشانه بی‌حرمتی تلقی نمی‌شود کما اینکه وجود قبور امامزادگان، صلحا، علما و حتی انبیاء در داخل شهرها نیز نشانه‌ای از بی‌حرمتی و اهانت تلقی نمی‌شود.
یعنی مسأله دوری و نزدیکی قبور هیچیک معیار اهانت و یا تکریم نمی‌باشد بلکه اهانت و استخفاف جایگاه دیگری دارد و حرمت نگه داشتن و بزرگداشت و نکوداشت و تعظیم و تکریم امری است جدا. برابر آنچه که در معارف اسلامی ما وجود دارد موضوع حرمت و تعظیم آن از شعایر الهی است کما اینکه خداوند در قرآن کریم چنین اشاره می‌فرماید: «و من یعظم حرمات‌الله فهو خیر له عند ربه» (سوره مبارکه حج ـ آیه 30) چرا که هر کس حرمات الهی را بزرگ بدارد آن برای او در نزد پروردگارش خیر است که البته بقرینه آیات دیگر روشن می‌شود که مراد از حرمات، حج، مسجدالحرام، احکام الهی زمانهای خاص و غیره است و بطور مطلق مورد تأکید است.
بنابراین هر جا حرمی وجود داشته باشد آن حرم همواره مورد احترام است چرا که مردم ما مسلمان هستند و ما تاکنون ندیده‌ایم کسی به خود چنین اجازه‌ای دهد مگر منافقین این امت که در حرم امام هشتم علیه آلاف التحیه و ‌الثنا آن فاجعه را بوجود آوردند. لذا بطور جدی معتقدیم: «حرم حریم می‌آورد». اشکالی که در اینجا ممکن است به ذهن خطور کند این است که: با توجه به اینکه توهین از عناوین قصدیه نیست آیا نمی‌توان ادعا نمود که: تدفین شهدا در اماکن غیر متعارف نوعی توهین اما بدون قصد قبلی است؟ پاسخی که در اینجا باید داد این است که:
اولاً: در مقام اثبات، قصد بر تجلیل و تکریم است نه اهانت و استخفاف، چرا که اگر مراقد شهدا بنحو آبرومندانه‌ای ساخته شود و آن مراکز همواره مورد اقبال مؤمنین و مؤمنات قرار گیرد و در پرتو آن مراکز نورانی، معارف حقه شیعه و فرهنگ دفاع مقدس ترویج گردد و جوانان این مرز و بوم پس از حضور بر آن مراقد شریف راه سعادت و کمال را طی کنند نه تنها استخفاقی صورت نگرفته است بلکه طبق خواسته شهیدان عمل شده و روح ملکوتی آن عزیزانی که سالهای سال جسم مطهرشان در بیابانهای جنوب و کوهستانهای غرب کشور پراکنده بود مسرور و شادمان میشود چرا که ثمره فداکاری‌های آنان را ملت پاس نگه داشته و به تداوم راه آنان اصرار می‌شود کما اینکه رهبر حکیم انقلاب در فرازی می‌فرمایند: تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه‌گران مستکبر سرخم نکند.
لذا یکی از مصادیق بارز سرخم نکردن در مقابل مستکبران آن است که در مقابل امواج کوبنده تهاجم فرهنگی بایستیم و با آن مقابله کنیم و بعبارتی تسلیم نشویم.
ثانیاً: در بسیاری از مواقع با وجود برخی ضرورتها کار متروک و یا غیر متعارف رجحان می‌یابد و در بستر زمان با عوض شدن زمان و مکان حکم مسأله نیز تغییر می‌یابد. بعبارت دیگر اگر تا دیروز بخاک‌سپاری شهدا در داخل شهرها و یا ارتفاعات مشرف بر شهرها عملی غیر متعارف بود اکنون که ضرورتهای فرهنگی و حسن استقبال جوانان بیانگر نیاز به این تجدید‌نظر در روشها و اسلوبهای تبلیغ فرهنگ انسان‌ساز شهادت است این تدفین در جایگاه خود نه تنها عملی توهین‌آمیز تلقی نمی‌شود بلکه عملی است سراسر تکریم و تجلیل از شهید و مکتب شهید.
بنابراین، این امری است مستحسن و پسندیده و همسو با ارزشهای انقلاب و مکتب. ضمن اینکه بیان این نکته خالی از لطف نیست که: بین نهی تحریمی و نهی تنریهی (کراهتی) تفاوت جدی وجود دارد و در فرض مورد اشاره هیچ عاملی که بنوعی نشان دهد که تدفین شهدا در نقاطی چون دانشگاه‌ها و مراکز حساس بالصراحه مورد نهی شارع مقدس قرار گرفته است وجود ندارد، بلکه همانگونه که اشاره شد اگر این تدفین همسو با ترویج فرهنگ شهیدان باشد ـ که هست ـ نوعی رجحان و مطلوبیت نیز پیدا می‌کند.
بعنوان مثال: با وجود اینکه نماز خواندن در لباس سیاه مکروه است ولی در عزای امام حسین(ع) این حکم استثنا شده است و یا در موضوع ضربه زدن در ورزش رزمی چنانچه برای جبهه باشد مانعی ندارد بلکه رجحان نیز دارد چرا که مقصد چیز دیگری غیر از اضرار و ایذاء مؤمن است بنابراین چون هدف از تدفین شهدا در نقاط غیر متعارف همانا ترویج فرهنگ شهیدان و ایثارگری است نه تنها کراهتی در آن وجود ندارد، بلکه همانگونه که اشاره شد بنوعی رجحان و مطلوبیت نیز دارد. خصوصاً که اگر این دو موضوع یعنی عرف متشرعه و ضرورتهای زمانه قابل جمع نیز باشند که فرموده‌اند: «الجمع مهما امکن اولی من الترک».
چرا تدفین شهدا در کوهستان و ارتفاعات؟
بعد از توصیف ضرورتهای تدفین شهدا در شهرها بویژه مراکزی چون دانشگاه‌ها اکنون به علل تدفین شهدا در کوهستان و یا بعبارت ساده‌تر نقاط مرتفع مشرف بر شهرها اشاره می‌کنیم:
تاکنون در ارتفاعات کلکچال تهران، عظیمیه کرج، گاوازنگ زنجان، عون بن علی تبریز و ارتفاع مرکزی شهر ایذه تعدادی از شهدای گمنام بخاک سپرده شده‌اند. این ارتفاعات بعلت نزدیکی به شهر و بنوعی قرار گرفتن در مسیر عبور و مرور عمومی مردم بویژه جوانانی که صبح‌های پنج‌شنبه و جمعه به کوه عزیمت می‌نمایند از موقعیت ممتازی برخوردار هستند و بعبارت دیگر نه تنها متروکه نیستند بلکه پس از تدفین شهدا بیشتر از گذشته مورد اقبال و توجه عموم قرار گرفته‌اند و اگر در گذشته تنها بعنوان مراکز ورزشی ـ تفریحی شناخته می‌شدند، اکنون به یمن و برکت پیکرهای طیبه شهدا شرافت ویژه‌ای نیز پیدا کرده‌اند چرا که «شرف المکان بالمکین». اما عمده دلایلی که می‌توان در مورد تدفین شهدا در کوهستان و ارتفاعات مشرف بر شهرها اشاره کرد همانا موارد ذیل است:
1) همسو کردن ورزش با ارزش و سالم‌سازی فضای کوهستان و جهت دادن به این ورزش مفرح و جلوگیری‌‌ نمودن از ابتذال آن و تشویق بیشتر مؤمنین به حضور در کوهستان و ترغیب آنان به ورزش مفید و ضروری.
2) عظمت دادن و تقدیس شهدا از طریق رفعت دادن به موقعیت ظاهری مکان شهدا.
از سوی دیگر بفرموده مقام معظم رهبری: هر شهیدی پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است. لذا تدفین شهدا در ارتفاعات مشرف بر شهرها بعنوان نمادی است از به اهتزاز درآوردن پرچمهای شرف و عزت چرا که حضرت ایشان در جای دیگری میفرمایند: ما شهید را پرچم پیروزی می‌دانیم و به آن مفتخر هستیم. آری پرچم پیروزی باید همواره برافراشته باشد.
3) تدفین شهدا در ارتفاعات، بعنوان یک معنای رمزی و نمادین و سردست گرفتن بلکه بالای سر قرار دادن و به آن افتخار کردن و نازیدن است. مقام معظم ولایت در دیدار سال 79 با گروههای تفحص فرمودند: شما یک کار نمادین می‌کنید. اینکه جسد علی الظاهر پنهان شده شهیدی را شماها از رویش، غبارها و خاکها را برطرف می‌کنید و آنرا می‌آورید و بر سر دست می‌گیرید، این یک معنای نمادین دارد، یک معنای رمزی دارد، این معنایش این است که علی‌رغم آن کسانی که می‌خواهند مسأله شهادت را مسأله شهید را، مسأله فداکاری را، زیر غبارها و خاک و خل‌ها پنهان کنند، شما نمی‌گذارید این کار انجام شود.
شما اگر به سابقه مجموع تشییع شهیدان در طول سنوات اخیر مراجعه کنید بخوبی در می‌یابید که تشییع شهیدان در طول سنوات اخیر توانسته است شور و احساسات پاک و علاقمندی مردم ایران را در مقاطعی نشان دهد اما مهم استمرار و تداوم آن است و هنگامیکه تعدادی از همین شهدا یعنی شهیدان گمنام بر بلندای تهران بخاک سپرده می‌شوند راه برای استمرار یاد پیوسته و دایمی آنان هموار می‌شود چرا که کلکچال تهران هماره یادآور هزار شهیدی است که در صفر‌ المظفر 1422 از 5 نقطه مرزی باشکوه تمام بسوی تهران بزرگ تشییع شده و پس از تجلیل رهبر بزرگوار و امت اسلامی در مصلای تهران، بسوی جایگاه‌های ابدی رهسپار گردیدند و کلکچال و دیگر ارتفاعاتی که در آن شهیدان بخاک سپرده شده‌اند یک پیام دایمی برای ما دارند که: المؤمن کالجبل الراسخ لایحرکه العواصف.
مناسب است در همین فراز به گوشه‌ای از فرمایشات مقام معظم رهبری بهنگام زیارت مرقد شهیدان در کلکچال اشاره کنیم. معظم‌له با عباراتی ضمن خوب و عاقلانه توصیف نمودن تدفین شهدا در ارتفاعات کلکچال بر ساخت بنای یادبود شهیدان بنحوی که هم کوهنورد و هم غیر کوهنورد بتواند از آن بهره‌گیری نماید تأکید نموده اظهار فرمودند: در آنجا نورپردازی هم بشود تا برای تهران چون نگینی بدرخشد.
آری! مرقد و تربت شهیدان ما در هر کجا که قرار گیرد برای انسانهای آزاده‌ای که می‌خواهند طالب حق و حقیقت باشند الهام‌بخش و حرکت‌آفرین است و مرهمی خواهد بود بر دلهای سوخته آنها. اگرچه لازمه زیارت قبور این اولیای الهی هموار کردن رنج سفر و پیمودن مسیر دشوار کوهستان باشد کما اینکه در زیارت اماکنی چون مکه مکرمه، مدینه منوره، نجف اشرف، کربلای معلی و دیگر اماکن متبرکه، مؤمنین رنج سفر و مشقات آنرا بر خود هموار می‌کنند چرا که بقول خواجه حافظ شیرازی:
«جهانیان همه گر منع کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید»
در پایان ضمن توصیه و نصیحت به کسانی که با اغراض خاص سیاسی، نگران تقویت حزب‌اللهی‌ها در دانشگاه‌ها و یا حضور آنان در کوهستانها می‌باشند و با ابزاری و سلیقه‌ای و غیر کارشناسی خواندن و زودگذر و احساسی تلقی نمودن این امور سعی در متوقف نمودن این طرح دارند، یادآور می‌شویم که:
شهدا ستاره‌هایی هستند که جایگاه نورافشانی آنها را خداوند متعال تعیین می‌کند و حرکاتی از این قبیل نمی‌تواند مانع تحقق اراده الهی در نورافشانی آنها گردد. چرا که بفرموده قرآن: و علامات و بالنجم هم یهتدون. و بالاخره اینکه به فرموده امام راحل عظیم‌الشأن: همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات