بصیرت: برخی روزنامه های امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.
* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "دریاب که آن هنگام، نه تو مانی و نه من! "به قلم محمدعلی وکیلی آورده است:در بازی شطرنج، علاوهبر ضرورت آشنایی با فن و قواعدِ بازی برای پیروزی، شرط دیگری نیز لازم است و آن، این است که شطرنجباز بتواند حرکتهای بَعدی رقیب را حدس بزند. آن کسی برندهی بازی است که ذهن طرف مقابل را بخواند و کسیکه تنها با تکیهزدن بر فنون، پای در این میدان بگذارد، بیگمان بازنده خواهد بود.
این اصل، ویژهی بازی شطرنج نیست؛ بلکه شامل تمام حوزهها، از جمله ساحت سیاست نیزمیشود.
****
سیاستمدار باهوش کسی است که میدان بازی را تعیین و نقشها را در این میدان، خود مهندسی میکند. سیاستمداری که نتواند ترفندهای رقیب را تشخیص دهد، با پای خود، در میدانِ رقیبساخته، به نفع او و به زیان خود، قدم خواهد گذاشت و به تصور پیشبرد اهداف خود که در مواقعی، ظاهری آرمانی دارد، درواقع، در خدمت اهداف دشمن قرار میگیرد.
سیاستمداری که مرزهای دشمنی و دوستی را تشخیص ندهد، بهآسانی در کنار دشمن، به طرف دوست سنگ پرتاب میکند؛ بنابراین، سیاستمداری در عصر ما، سخت و پیداکردن سیاستمدار اصولمحور و هوشمند نادر است. دشمن باهوش بهسان اشباح هولناکی مرزهای سیمخاردار فکری و فرهنگی را درمینوردد و سیاستمدار کمهوش را ناخواسته همراه خود میکند و او ناآگاهانه جان و دلش همنوا با آهنگ دشمن به ترنّم درمیآید و خود، پیشگام سوزاندن فرصتهای آرمانی ملت خویش میشود. خیزش ملتهای مسلمان، در روزهای جشن و سرور ایرانیان، باعث غرور ملی و عقیدتی شده است.
****
طوفان انقلاب مردم مصر و تونس و اکنون یمن، اردن، بحرین، الجزایر و... ابَرقدرتها را گیج و سرگردان کرده و پژاوک صدای ملت ایران، در 33 سال پیش، نویدبخش خاورمیانهای جدید است. هرچند غربیها تمام تلاش خود را بر مصادرهی انقلاب مردم مصر مبذول داشتهاند؛ باوجوداین، هم آنان هم خود ملتها نیک میدانند که این جنبشها ریشه، در انقلاب رهاییبخش ملت ایران دارند. حال که آنان در حوزه سنتی خود، مات شدهاند، لذا تلاش میکنند، از طریق 1. سرسپردگانی همچون منافقان و سلطنتطلبها 2. بعضی سیاستمداران کمهوش داخلی، میدان بازی را عوض کنند.
****
مرور مواضع کارشناسان و سیاستمداران غربی ظرف بیست روز گذشته، بهخوبی نمایانگر این هدف مزبور است، لذا میبینیم آنان بارها بهنگرانی خود، مبنی بر شباهتهای اتفاقات منطقه و انقلاب ایران اذعان میکنند. درنهایت هم، در سناریوی مشترکی بسیج شدند که علقه حرکتهای ایجاد شده با انقلاب ایران را بگسلانند و قدمی نیز جلوتر رفتهاند و آنهم، استفاده از یک زخم داخلی است که اتفاقات پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم، باعث ترَ در ستون خیمهی نظام، یعنی نیروهای وفادار به انقلاب شده است. در آن زمان، هشدارهای بسیاری داده شد که هرچه سریعتر این ترَ پُر و ترمیم گردد؛ اما با کمال تأسف این ترَ نهتنها ترمیم نشد، بلکه هرروز با زاویهدارشدن بخشی از سیاستمداران داخلی، ژرفترگردیده. عمق این شکاف بهحدّی رسیده که آنان مرز خود را با دشمنان فراموش کردهاند و به مرزبندی با دوستان برخاستهاند. دلسوزان وقتی شنیدند که گروهی 25بهمن را به جای 22، نشانه رفتهاند و فراخوان و مشارکت در آن روز دادهاند، متوجه شدهاند که این عمل یکی از مصادیق بههمریختگی مرزها و حرکت در میدانِ دشمن ساخته است. این در حالی است که تعمیق این شکاف و فروریختن ستونهای نظام به آوارشدن سقف، بر سر همگان منتهی میشود و طبیعی است که آن هنگام، نه تو مانی و نه من .
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "آمریکا و ادبیات انقلاب در خاورمیانه " به قلم حشمتالله فلاحت پیشه آورده است: دیروز خانم "هیلاری کلینتون " وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا در موضعی شتاب آمیز گفت: "آمریکا در کنار مخالفان جمهوری اسلامی است. " نوع واکنش آمریکاییها به حادثه 25 بهمن تهران نشان می دهد که آنها به شدت به دنبال یک "فضای حیاتی " و تجدید نفس بعد از موج غرق کننده تونس و مصر هستند. آمریکاییها که با امواج انقلابی دنیای اسلام مواجه شدهاند، به دنبال انحراف این تحولات اصیل و ایجاد آشوب در کشورهایی هستند که مخالفان سنتی راهبردی آمریکا میباشند.
ادبیات واقعی انقلاب در خاورمیانه، آن بنیادی است که در بهمن 1357 درایران و 32 سال بعد در همان روز در مصر شکل گرفت. این انقلاب "ضد استبدادی " شروع میشود و به واسطه نقش منفی استعمار، به سرعت ماهیت "ضد استکباری " خود را نیز بروز میدهد. استبداد تونس و مصر سقوط کرده است و اکنون آمریکا به دنبال جلوگیری از سرایت قیامهای ضد استبدادی به دیگر کشورهای اسلامی همراه خود و در عین حال جلوگیری از فاز دوم انقلابات مصر و تونس، یعنی جنبههای ضد استکباری آن است.
پیش از این مطرح کرده بودیم که آمریکا و برخی از همراهان غربی و عربی آن تلاش دارند که با شطرنجی کردن تحولات خاورمیانه، مانع از دست رفتن مدیریت زنجیروار آن شوند. به هر حال با توجه به بیداری مسلمانان منطقه اکنون امکان سدسازی در مقابل این امواج خروشان وجود ندارد.
در قالب طرح فوق هر حرکت انقلابی باید با حرکتها یا تحرکات ایذایی و حتی جنگ توالی یابد و به عبارتی بعد از هر "خوان سفید " شطرنج خاورمیانه یک "خوان سیاه " شکل گیرد تا زنجیره تحولات مردمی خاورمیانه منقطع گردد. جنگی که به ایران تحمیل شد، بلافاصله بعد از انقلاب و با هدف جلوگیری از صدور آن شکل گرفت و ایرانیان مظلومانه هشت سال ناجوانمردانهترین سیاستها را تحمل کردند، چون آمریکا نمیخواست حاکمیت مردمی در خاورمیانه استقرار یابد.
کسانی که تحولات مصر را صرفا با توجه به شرایط داخلی آن کشور تحلیل میکنند، با نقص در تحلیل مواجه خواهند بود. چند روز پیش مادر شهید "خالد اسلامبولی " هنگام حضور در میدان "التحریر " مصر با استقبال گسترده انقلابیون مواجه شد. خالد اسلامبولی را همگان در ایران و دنیای اسلام میشناسند. او یک افسر مبارز مصری بود که بعد از امضای پیمان "کمپ دیوید " توسط "انور سادات " و در جریان یک رژه نظامی، سلف "حسنی مبارک " را به قتل رساند.
با شهادت اسلامبولی، او و خطش در مصر و دنیای اسلام مظلوم واقع شد و در طول ایام مصریها برقراری مجدد رابطه با ایران را به ظاهر به برداشتن نام این شهید از خیابانی در تهران منوط کرده بودند و اکنون آنها که در کنار آن خط ضد سازش ایستاده بودند، نزد مردم مصر "عزیز "اند.
در کنار سرزمینهای اشغالی یعنی در قلب منافع ملی ایالات متحده، فلسطینیها بلافاصله بعد از پیروزی مردم مصر، خواستار بازگشایی مرز "رفح " شدند. معنای این امر، پایمال کردن سالیانه دو میلیارد دلار کمک امنیتی - نظامی به دولت مبارک به خاطر "سوزنبانی " مهمترین منطقه استراتژیک در "پاشنه آشیل " رژیم صهیونیستی است.
موج تحولات اخیر، آمریکا را به عقب نشینی گام به گام واداشته است.
آنها ابتدا با "خانه ثبات " خواندن مصر، سعی در مایوس ساختن مخالفین مبارک داشتند. با شروع تحولات، اوباما مبارک را متحد استراتژیک خود خواند تا به او روحیه دهد و زمانی که این حرکت منجر به شکل گیری نخستین شعارهای ضد آمریکایی در میان معترضان به استبداد شد، رئیسجمهور آمریکا خواستار توجه مبارک به خواستههای مردمی شد و سرانجام زمانی که مبارک میخواست بدون توجه به مصالح دوستان غربی خود، بر استبداد پافشاری کند واشنگتن آخرین پیام را برای او فرستاد و آن اینکه: آمریکا حاضر نیست به خاطر قدرشناسی خدمات گذشته مبارک، آینده استراتژیک خود را به کلی قربانی نماید و این سرنوشت دیکتاتورهایی است که ظهور و بروز و سقوط آنها فقط حاصل تبانی قدرتها است. مردم مصر به خوبی میدانند که در میان محافظهکاران و ضد انقلابیون عرب، حتی در رسیدن به اهداف داخلی انقلاب خود نیز دچار مشکل خواهند بود. به همین دلیل حتی اگر نخبگان حرفهای دوران انتقال به مواضع محافظه کارانه روی آورند، مردم چارهای جز صدور انقلاب به دیگر کشورهای عربی ندارند. اکنون هیچ جای دنیا شور و شوق فضای مجازی و امکانات جدید ارتباطی از جمله پیامهای کوتاه تلفن همراه در مصر را ندارد.
تجربه تحولات ایران و اسلام نشان داده است که همواره حرکات و اندیشههای اصیل در راستای منافع و مصالح ملت ایران و سرزمینهای اسلامی بوده است و حرکتهای غیر اصیل تحمیل شده از بیرون، تنها با هدف ضربهزدن به وحدت و توسعه کشورهای اسلامی و جلوگیری از تحقق خواستههای اصیل آنها شکل گرفته است. واکنش منفی به هر گونه علامت شکل گرفته نزد آمریکاییها در ایران و در دنیای اسلام ضروری است. آنها همان کودتاگران 28 مرداد32، ضد انقلابیون 1356، مهاجمان نظامی 1359 (جنگ تحمیلی) و تحریم کنندگان بیرحم دارو، فناوری و قطعات هواپیمای امروز ایران هستند. کدام عقل سلیم میپذیرد که صاحبان غیر انسانیترین اخلاق سیاسی، مصالح و منافع مسلمانان و مردم ایران را به عنوان معیار رفتارهای خود مطرح نمایند؟
* کیهان
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "الو 125 ؟ " به قلم محمد ایمانی آورده است: تصویرها معمولا نماد و نشانه اند. دلالت می کنند و راوی هویت هستند. مثل آن تصویری که عکس فرعون مصر را برداشتند و جای آن قاب «الله»(جل جلاله) را گذاشتند. یا آن تصویر که انقلابیون مصر در صف نماز جماعت ایستادند و سر به سجده شکر بر زمین نهادند. یا مثل همین 22 بهمن 1389 خودمان که در آینه انتفاضه مصر تابید و فجر در فجر شد از انطباق آینه ملت ها با هم. 22 بهمن هم امتداد میدان امام حسین(ع) تا انقلاب و آزادی یک قاب بزرگ بیش نبود از دریای خروشانی که موج برمی داشت و از این بزرگراه به خیابان های اطراف سرریز می شد.
روز دوشنبه 25 بهمن نیز یک تصویر فانتزی تبدیل به نماد و نشانه شد تا دلالت کند بر تمامیت ستادی که قرار بود در این روز جریانی را طراحی کند و به صحنه آورد. این تصویر نماد شد چون برپاکنندگان نمایش 25 بهمن از صبح تا بعدازظهر همان روز بر نماد و نشانه بودن آن- از سر قحطی تصویر و سوژه- اصرار داشتند. روز هم که به سر آمد، همان تصویر تنها جلوه واقعی خیالی بود که کارگردانان به مدت یک هفته در آن دمیده و فربه کرده بودند. آن تصویر، عکس مبهم مردی است که از جرثقیلی مرتفع و چند ده متری بالا رفته، از اتاقک کنترل گذشته، به نوک بازوی جرثقیل رسیده و آنجا متوقف شده است. چند ساعت بعد معلوم شد مقداری پول و مصرف مخدر توهم زا او را به این مخمصه کشانده است. همان ماهواره ها و شبکه های مجازی که «اسب تروای 2 »را به نام انتفاضه مصر و تونس و به کام اسرائیل و آمریکا از یک هفته پیشتر راه انداخته بودند، تنها تصویر به روزی که از سرنوشت و مقصد دومین درازگوش تروا ارائه کردند، همین تصویر بود؛ بر بلندای جرثقیل و بر نوک بازوی آن! زبان بسته پشیمان!
از آنجا که قیافه آقای ایکس در این تصویر سمبلیک پیدا نیست، می توان عکس را به عنوان یک معما مطرح کرد و چهره ها و قیافه های متعددی را که در سناریوی تروای2 کارگردانی و نقش آفرینی کرده اند، جای چهره آن مرد تصور کرد. توهم، توهم است چه از نشئگی و «اکس» باشد و چه ناشی از جاه طلبی یا فریب اطلاعاتی. مهم این است که وقتی نشئگی از سر پرید و طرف خود را بر بلندای جرثقیل چند ده متری ساختمانی و بر نوک بازوی گردان و لرزان آن دید، چه حس و حالی داشته باشد. لابد ناظران کنجکاو تصور کرده اند که او می خواهد با آن نوار سبز خودکشی کند و قهرمان شود! اما او دنبال تاجیان آتش نشانی می گردد تا پایین بیاورندش و به این ترس لعنتی از ارتفاع پایان دهند. مأموران امداد ساعتی بعد به دادش رسیدند و به کابوس وی خاتمه دادند. اما دیگرانی که با او از جرثقیل توهم بالا رفتند و بر نوک یکی از شاخه های آن آویزان مانده اند چه؟ کسی می تواند آنها را نجات دهد؟
صورت آقای ایکس در این تصویر سمبلیک پیدا نیست و می شود قیافه همه سناریونویسان و کارگردانان و نقش آفرینان را جای صورت وی گذاشت. چه کسانی؟ مثلا قیافه پت و مت هایی که پای نامه دیکته شده کذایی برای راهپیمایی را امضا کردند و پروژه تروای2 را کلید زدند. همان دو نفری که به اسم درخواست مجوز راهپیمایی اعلام همبستگی با ملت مصر، چرخ ارابه تروا برای سرویس های جاسوسی اسرائیل و آمریکا و انگلیس شدند شاید که آشوب تازه ای را کلید بزنند. دو ورشکسته به تقصیری که گویا مانند «برسیسا» اراده شان روی اراده شیطان قفل شده و مجبورند لحظه هلاکت نیز- به احتمال نجات- ابرو پایین آورند و او را تعظیم کنند. آیا وضعیت این دو بهتر از آن آدم تعطیل العقلی است که بخت یارش بود و مأموران امداد آتش نشانی به دادش رسیدند؟ یاغیان شاخ شکسته ای که نوک جرثقیل لجاجت و تکبر ایستاده اند و آرزو می کنند که این جرثقیل، جرثقیل کوتاهتری برای به دار کشیدنشان بود و به این کابوس پایان می داد. مگر لجاجت، در خردسوزی کم از «روانگردان» و «مخدر» دارد؟ مگر کم بوده اند لجوجانی چون ابولهب و ابوجهل که با سر تا قعر دوزخ سقوط کردند و حاضر نشدند به وسعت «حق» در آیند؟ این کلام حکیمانه از امیرمؤمنان است که «اللجاجه تسلّ الرأی. لجاجت، اندیشه و تدبیر را تباه می سازد» (نهج البلاغه، حکمت 179). و این حکمت نیز از زبان آن حضرت جاری شده که «قد اضاء الصبح لذی عینین. همانا صبح روشن است برای کسی که دو چشم بینا دارد» (حکمت 169). نخوت و لجاجت آدمی را چندان کور می کند که روز روشن را انکار کند یا خاک بر آفتاب بپاشد، شاید که از فروغ آن بکاهد.
چشم از نوک جرثقیل برندارید. صورت های دیگری نیز از آن بالا هویداست. مثلا همین هیلاری خانم کلینتون که خیال کرد با مخدر توهم زایی به اسم تویتر و فیس بوک و شبکه مجازی می توان جنبش سرهم کرد. خیال کرده بود اینجا هم گرجستان و اوکراین و اروپای شرقی است. باورش شده بود- یا مجبور شده باور کند- که سر کوچه آش می دهند. روز 41 فوریه (52 بهمن ) صفحه ویژه وزارت خارجه فخیمه آمریکا در تویتر راه اندازی شد و طبق معمول، این خبر بر بوق رسانه ها رفت که وزارتخانه متبوع خانم کلینتون از مدیران تویتر خواسته عملیات به روز رسانی را به خاطر مسئله مهم ایران و راهپیمایی 52 بهمن به تأخیر بیندازند. و در آن وزارت عریض و طویل یا در مجموعه پرهزینه سازمان اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا گویا قحطی خرد آمده بود که یکی از آن میان نگفت عزیز من هر گردی که گردو نیست. کسی نگفت که میخ در پریز فرو بردن، شاید بازی مهیجی باشد اما این بازی را دو بار نمی شود تکرار کرد. وقتی زدی شبکه مجازی را تا هفت پشت سوزاندی و آتش آن را به جان سازمان آشوب انداختی، دیگر از دست هیچ آتش نشانی کاری برنمی آید.
قیافه های دیگری هم بر بالای جرثقیل دیده می شوند. مثل آقای اوباما یا لئون پانتا رئیس سازمان سیا و رابرت گیتس وزیر دفاع که هنوز هم کار اطلاعاتی را مهم تر و جذاب تر از ارتش آمریکا می داند. یا حضرات صهیونیست، نتانیاهو و ایهود باراک (وزیر دفاع)، آویگدورلیبرمن و دانی ایالون (وزیر و معاون وزیر خارجه) و باردو (رئیس موساد) یا بسیاری دیگر از سران آمریکایی و صهیونیستی که عکس هایشان در آلبوم عکس های حسنی مبارک موجود است. یک روز پیش از اجرای وارونه پروژه تروای2 بود که همین جناب دانی ایالون در جمع سران سازمان های صهیونیستی آمریکا گفت «بزرگ ترین تهدید، نه تحولات مصر و تونس، که حکومت توطئه گر و فتنه گر ایران است، کشوری که به کمک همدستان منطقه ای، هدف های خود را پیش می برد. نباید بگذاریم ایران از بی ثباتی های پدید آمده برای پیشبرد اهدافش استفاده کند. ما باید این فرصت ها را بسوزانیم.»
شاید گفته شود که آنها فرجام فتنه و آشوب سال گذشته را در 9دی و 22بهمن88 و 98 دیده بودند، پس چرا دوباره ریسک کردند؟ خطایی در این صورت مسئله نهفته است و آن کلمه «ریسک» است. ریسک مربوط به کسی است که فرصت انتخاب دارد و می سنجد اما کسی که مثلاً درحال غرق شدن در باتلاق است قدرت و فرصت اندیشیدن ندارد. او به هر چیزی که دم دستش باشد چنگ می اندازد، ریسمان باشد یا گیاه و شاخه درخت و یا مار زهرآگین. شوخی نیست، مصر و اسرائیل با هم درحال سقوط هستند. «سینا» در مرز مصر و فلسطین آبستن رویدادی است به بزرگی تولد موسی(ع)، آن هم پس از سه دهه نیرنگ و قساوت آمیخته در این منطقه تا شاید کابوس فرعون درباره ولادت موسی جامه حقیقت به خود نپوشد. و این بار هم- مانند 33 سال پیش که موسی در عمق کاخ فرعون و در پایگاه ثبات آمریکا (ایران) بالید و سر به انقلاب گذاشت- شوق انقلاب در دیگر پایگاه ثبات برای آمریکا و اسرائیل (مصر) برخاسته است، هر چند که این روایت تمام داستان نیست.
واشنگتن تایمز از قول جاناتان اسپایر (کارشناس مرکز مطالعات جهانی در هرتسلیای اسرائیل) درست می نویسد که «هسته مرکزی ماجراهای خاورمیانه جای دیگری است؛ ایران. اکنون به طور پیوسته کشورهای منطقه به منظومه ایران می پیوندند. ایران به کمک سوریه جبهه ای از متحدان را به راه انداخته که حزب الله لبنان و گروه های اسلامگرا در عراق و حماس در فلسطین را شامل می شود. حتی ترکیه و قطر هم به منظومه ایران پیوسته اند. این حلقه اتحاد، بسیار بد و نامطلوب است. در مقابل، مصر [سابق] و سعودی و اردن و مراکش و تشکیلات محمود عباس قرار دارند. اکنون ائتلاف خواستار نابودی اسرائیل در حال تقویت است و به مصر نزدیک می شود.» در چنین فضایی اگر سیا و موساد و ام آی6 به ورشکستگانی نظیر اولی و دومی و سومی دخیل نبندند، چه گلی به سر بزنند؟ یا عبدالله سعودی یک میلیارد دلار بی زبان را مانند علف خرس نثار این جماعت نکند، پس به شرم الشیخ کوچ کند؟ یا از این سو، طرف معامله جرج سوروس و راسموسن دانمارکی، به عتبه بوسی ملک عبدالله در اردیبهشت 88 مشرف نشود، چه کند؟ یا آقای توهم به 05 میلیون دلار صدقه محمودعباس و تشکیلات او امید نبندد، چشم به دست و اراده ملت داشته باشد؟ همذات پنداری است که این جماعت لنگه به لنگه را به هم رسانده است... اگرچه بالای جرثقیل!
اسلام هراسی، شیعه هراسی و ایران هراسی هیچ کدام به مددشان نیامد. ویکی لیکس را علم کردند تا بگویند ایران چه قدر مغضوب کشورهای مرتجع از قاهره تا ریاض و امان و منامه و دوبی و صنعاست، نفهمیدند که همین بر قرب و محبوبیت جمهوری اسلامی نزد ملت ها می افزاید. نفهمیدند که وقتی از قول «امیر عبدالله رو به قبله» بگویند «سر مار را باید در ایران کوبید» دل های بیشتری را متوجه قبله انقلاب می کنند... تا اینکه مصر فوران کرد و اردن و یمن و بحرین به لرزه افتاد. چه باید کرد؟ چه می توانستند؟ قرار شد خاک بر آفتاب بپاشند و پنجه بر سیمای تابناک ایران بکشند شاید که از تابندگی و الهام بخشی بیفتد. همان رسانه ها که تا هفته ها به سانسور حقایق انتفاضه اسلامی مصر و تونس پرداختند، خیز برداشتند از گلوله برفی «هیچ» که دست به دست می گردانند و بزرگ می کنند، بهمن انقلاب و جنبش در ایران بسازند. پیش قاضی و معلق بازی!؟ کاریکاتور بازی و تصویرسازی واژگونه و بدلی پیش نسخه حی و حاضر انقلاب که دیگر بار در 22بهمن 88 و در بزرگراه امام حسین(ع)- آزادی به حرکت درآمده بود؟
چی فکر می کردند، چی شد؟ قرار بود موتور الهام بخش انقلاب را خاموش کنند تا سودای اقتدا به ملت ایران در سر ملت دیگری نیفتد. قرار بود حاشیه ای در ایران بسازند و نگاه افکار عمومی را به این نقطه منحرف کنند تا آن طرف، متن انتفاضه و انقلاب اسلامی رو به فوران را ولو به ضرب و زور ارتش مصر و کماندوهای اسرائیلی- آمریکایی منکوب نمایند. قرار بود قهرمان بسازند، مثل بوعزیزی تونس! اما همه جای این «مهندسی معکوس» طی 02 ماه گذشته وارونه بود و محال بود آخرین حلقه آن وارونه از آب درنیاید. به نام قانون گرایی، آشوب راه انداختند. به اسم جمهوریت، مقابل مردم سالاری و رأی اکثریت ایستادند. به نام امام و انقلاب و قانون اساسی، قلم حذف روی همه ارزشها کشیدند. روز قدس، اشغالگران بیت المقدس را از خماری 03ساله درآوردند و 31آبان و 61 آذر کوشیدند چکمه آمریکایی ها را برق بیندازند. عاشورا که شد، با لشکر «مردمان خداجو» از خجالت عمرسعد درآمدند و روز 22بهمن 88- از شدت بلاهت- اسب تروا را ساز کردند تا در روز پیروزی انقلاب، ملتی را به زیر بکشند! این مسیر، ایستگاه دیگری نمی توانست داشته باشد جز روز ولنتاین (41فوریه) که در آن به نام ملت مظلوم مصر و تونس، نشان دادند که دم به دم شتر نتانیاهو و اوباما و مبارک گره زده اند و تا هرجا که آنها پی شوند و رم کنند و بگریزند، اینان نیز پاندول وار در «حرکت» و «جنبش» خواهند بود... ولو بالای جرثقیل و انگشت نمای خلایق.
این سرنوشت کسی است که از ارزشها برگردد و رذیلت را جای فضیلت برگزیند. به تعبیر امیرمؤمنان کسی که لااقل در دل خویش فضیلت و معروفی را نپذیرفت و منکری را زشت نشمرد، زیر و رو می شود و بالای او جای پایینش و پایین او جای بالای وی می نشیند (حکمت 375 نهج البلاغه). اینجا آغاز واژگونه بینی است. این نهایت مهندسی معکوس است حتی اگر بر بلندای جرثقیل رفته باشی. اینجا ارتفاع پست است. اینجا آتش نشانی و امداد و 125 هم نمی توانند به کمک کسی بروند.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "تلاش آمریکا برای مهار تدریجی قیام ملتهای عرب " آورده است: روند تحولات مصر همچنان در کانون توجهات شبکههای خبری جهان قرار دارد. در عین حال، که علیرغم سقوط مبارک، با جایگزینی نظامیان حاکم به جای وی، عملاً تغییر محسوسی در ساختار قدرت صورت نگرفته است. ژنرال محمد حسین طنطاوی وزیر دفاع و فرمانده نیروهای مسلح مصر از موضع ریاست شورای عالی نظامی، جایگزین مبارک شده و حتی "احمد شفیق " نخستوزیر موقت نیز رسماً اعلام کرده است که از شورای نظامی دستور میگیرد. بدین ترتیب در واقع نوعی جا به جائی نظامی صورت گرفته و یک نظامی (مبارک)، جای خود را به نظامی دیگر (طنطاوی) داده است.
آنچه در مصر طی روزهای اخیر صورت گرفته، در واقع تکرار همان الگوئی است که در دهه قبل در الجزایر انجام شد و حاکمان علیه خودشان کودتا کردند تا "شاذلی بن جدید " کناره گیری کند و قدرت را به نظامیان بسپارد. الجزایر پس از آن به مدت دو دهه در هرج و مرج فرو رفت و مشخصاً ساختارهای نظامی - امنیتی به جای آنکه نظم و امنیت را در الجزایر برقرار کنند، به فجیعترین جنایات سازمان یافته پرداختند تا بلکه مردم الجزایر از انتخاب خود و گرایش به فعالان اسلامی منصرف و پشیمان شوند.
بیم آن میرود که نظامیان مصری هم با ترفند مشابهی سرنوشت قیام پرشکوه ملت بزرگ مصر را دچار انحراف نمایند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که از یکطرف ملت مصر به تحولات مشکوک اخیر با تردید مینگرد و حاضر نیست صحنه را ترک نماید و از طرف دیگر آمریکا و رژیم تل آویو با حساسیت فراوان سعی دارند نظامیان را برای ادامه راه مبارک، تحت فشار قرار دهند.
"رابرت گیتس " در روزهای اخیر بارها با ژنرال طنطاوی در تماس بوده است و نکته مهمتر اینکه دقیقاً از همان ابتدای شکل گیری تظاهرات مردمی در میدان التحریر قاهره، طنطاوی با سفر به واشنگتن برای اجرای مراحل مختلف طرحهای آمریکا در مصر، از نزدیک توجیه شده است. موضوعی که به این روند تردیدآمیز، ابعاد نگران کنندهای میدهد اینست که مبارک هنوز در "شرم الشیخ " به سر میبرد و در واقع ممکن است هر لحظه به قدرت باز گردانده شود. بدین ترتیب، سئوال اصلی اینست که از یک دیکتاتور فرتوت 82 ساله چه کار دیگری ساخته است؟
طنطاوی همچنین با "ایهود باراک " وزیر دفاع رژیم صهیونیستی نیز در تماس مستقیم بوده است. بعلاوه نتانیاهو در پایان جلسه هیئت دولت از عملکرد نظامیان مصری حمایت و قدردانی کرد!
این بدان معنی است که مقامات جدید مصر همچنان فرمانبر آمریکا و صهیونیستها هستند. موضوع دیگر به تعهد نظامیان حاکم به قرارداد ننگین کمپ دیوید باز میگردد که قبل از اعلام تعهد قاهره، طی دستورالعمل اوباما رئیسجمهور آمریکا رسماً از تریبون کاخ سفید اعلام گردید و سپس نظامیان حاکم آنرا پذیرفتند.
بدین ترتیب نه تنها آمریکا و صهیونیستها که حتی نظامیان حاکم نیز عیناً همان راه انحرافی گذشته را میروند و همان تخلفات را عیناً تکرار میکنند. طبعاً از مردم مصر هم نباید انتظار داشت که رفتار با مبارک را در مورد نظامیان جانشین و دست نشانده، ادامه ندهند.
البته مردم مصر تاکنون از هرگونه برخورد خشونت آمیزی پرهیز کردهاند و با صبر و متانت سعی داشتهاند مواضع روشن خود را منعکس نمایند اما اگر اقدامات روزهای اخیر نظامیان ادامه یابد و احیاناً تشدید گردد، چه بسا که با رفتار متقابل مصریها مواجه شود. فراموش نکنیم که نظامیان حاکم و حتی آمریکا و صهیونیستها اصرار دارند قضایای مصر را خاتمه یافته معرفی نمایند. آنها میگویند ما حرف دل مردم و پیام قیام آنها را شنیدیم و مبارک نیز کنار رفت. در نتیجه لازم است آنها به خانههایشان باز گردند و فرصت دهند تا مسائل پیگیری شود. این همان فرصتی است که آمریکا و صهیونیستها دقیقاً به آن احتیاج دارند تا بلکه بتوانند ابتکار عمل را در اختیار بگیرند. ولی مردم حرف دیگری دارند و آن اینکه ما خون ندادهایم که مبارک جای خود را به نظامیان دیگری بسپارد. طبعاً تا روی کار آمدن یک طیف غیرنظامی به حضور در صحنه ادامه خواهیم داد. با این حال، رسانههای وابسته اصرار دارند مسئله را "مختومه " تلقی کنند و با کاهش تبلیغات رسانه ای، زمینههای "سانسور تدریجی " بر تحولات مصر را فراهم سازند. اکنون تلاش بر اینست که التهابات عظیم سیاسی - اجتماعی که در روزهای اخیر در الجزایر، اردن و یمن هم به وسعت مشاهده شده با اعمال سانسور خبری به فراموشی سپرده شود و به تدریج فرصتهای طلائی برای تحکیم مجدد رژیمهای خودکامه بر فضای منطقه فراهم گردد و دیکتاتورهای مادام العمر، همچنان بر مقدرات ملتهای عرب حاکم بمانند. البته این آرزوی دشمنان اسلام است ولی اگر قرار بود اراده آنها موثر باشد، امروزه در تونس و مصر دیکتاتورهای مادام العمر سخن میگفتند ولی این سرنوشت در انتظار سایر همتاهای آنها نیز هست.
* مردمسالاری
روزنامه مردمسالاری در سرمقاله روز خود با عنوان " الگوپذیری از اقتصادهای موفق همسایه "به قلم شهرام صدوقی آورده است: چند روزی است که مسوولین کشورمان میزبان بالاترین مقام و هیات همراه کشور همسایه مان ترکیه هستند. ترکیه، کشوری که تا چند سال پیش با معضلات اقتصادی بزرگ همچون بالا بودن شدید نرخ رشد تورم دست و پنجه نرم می کرد و تورم چند ده درصدی را تجربه کرده است. ترکیه که اقتصادی رها از دلارهای نفتی دارد برای رهایی از مشکلات کمرشکن اقتصادی خود راهکارهایی را در پیش گرفته است که شاید برخی از آن نسخه ها برای اقتصاد بیمارگونه ما حکم علاج داشته باشد. کشور همسایه تجربه حذف چند صفر از پول ملی خود را در پرونده عملکردهای اقتصادی خود دارد، تجربه ای که اقتصاد ترکیه را از تورم بی حد و حصر نجات داد و هم اکنون این کشور را در زمره کشورهای موفق منطقه قرار داده است. حذف صفرهای اضافی از پول ملی کشورمان نیز مقوله ای است که از مدت ها پیش سرلوحه کار بانک مرکزی قرار گرفته اما به اعتقاد کارشناسان اقتصادی بزرگترین معضل پیش روی حذف 3 صفر از ریال ایرانی هجوم تورم به اقتصاد ایران خواهد بود.
آنها معتقدند و همچنین کارشناسان اقتصادی دولت و بانک مرکزی نیز بر این نکته تاکید دارند که نخست باید افزایش سطح عمومی قیمت ها کنترل شود سپس در خصوص حذف صفرها از پول ملی اقدام شود. به عقیده نگارنده مطلب حال که مقامات اقتصادی ترکیه در کشورمان به سر می برند بهترین موقعیت برای استفاده از تجربیات آنان در موفقیت های اخیر اقتصادیشان است وحتی بیراه به نظر نمی رسد که اگر ضرورت الگوپذیری از اقتصاد ترکیه در اقتصاد کشورمان مدنظر قرار گیرد. همانطور که اعلام شده براساس هدف گذاری های سند چشم انداز کشور، تا سال 1404 ایران باید در همه بخش های اقتصادی، اجتماعی و غیره رتبه نخست را در منطقه کسب کند. طبق همین هدف گذاری ها نرخ رشد اقتصادی کشور باید به هشت درصد برسد، این در حالی است که متاسفانه اکنون که 6 سال از تدوین این سند می گذرد و تنها 14 سال تا زمان تحقق فرصت داریم فاصله زیادی را با اهداف پیش بینی شده در پیش داریم. اگرچه چند مدت طولانی است که میزان رشد اقتصادی در بخش هایی همچون صنعت، تجارت و کشاورزی و سایر شاخص های مهم اقتصادی همچون بیکاری، میزان ذخایر صندوق توسعه ملی یا همان ذخیره ارزی سابق و سایر شاخص ها از سوی مراکز دولتی و رسمی کشور اعلام نشده اما از قرائن این طور به نظر می رسد که در حوزه های اقتصادی متاسفانه به دستاوردهای لازم دست پیدا نکرده ایم. الا ن که کشور در مرحله جراحی بزرگ اقتصادی قرار دارد و فضای کسب و کار همچون سایر ارکان بنیادی اقتصادی کشور نیز تحت تاثیر این جراحی قرار گرفته نمی توان انتظار بهبود میزان شاخص های اقتصادی در شرایط کنونی را داشت. بیشترین چالش ها در حوزه صنعت و تولید دیده می شود و حتی رشد اقتصادی در این بخش از اقتصاد کشور به حدود صفر درصد نیز می رسد. ایران اگر در اندیشه کسب قله های رفیع اقتصادی تا 16 سال آینده باشد حداقل باید به رشد اقتصادی بیش از 10 درصد در بخش صنعت و کشاورزی دست یابد تا بتواند متوسط رشد اقتصادی کشور را که متاثر از سایر بخش هاست به حداقل هشت درصد برساند. بزرگترین نقطه افتراق دو کشور ترکیه و ایران در کسب درآمد حوزه گردشگری است. همانطور که بارها روی آن نیز تاکید شده، کشور ترکیه در کسب درآمد از صنعت توریسم در رتبه نخست منطقه ای و حتی جهانی است که درآمد سال گذشته این کشور به حدود 25 میلیارد دلار نیز رسید. نکته در اینجاست که پتانسیل ها و قابلیت های جذب درآمد از صنعت گردشگری در کشوری با فرهنگ 2500 ساله همراه با جذابیت های طبیعی و فرهنگی همچون ایران بسیار بیشتر از کشور همسایه ترکیه است; حال، چرا ترکیه از این بخش در حد درآمدهای نفتی ایران از صنعت گردشگری خود بهره می برد اما ایران با این همه ظرفیت گردشگری صنعتی خاموش را اداره می کند سوالی است که بر مسوولان اقتصادی کشور واجب است بر آن تامل کنند. پیشبرد اهداف اقتصادی در دنیای کنونی البته مقوله ای است که متاثر از سایر حوزه های فرابخشی انگاشته می شود و تقویت در تعاملات سیاسی، افزایش امنیت سرمایه گذاری از جمله مسائلی هستند که در سرعت نیل به اهداف درازمدت اقتصادی تاثیر مستقیم دارند.
* آرمان
روزنامه آرمان در سرمقاله خود با عنوان "راه حل سالم " به قلم ابوالفضل احمدی آورده است: زندگی ما آدمیان تلاش مستمری است برای برداشتن موانعی که در سر راه خواستها و اهداف ما قرار میگیرد و افسردگی نتیجه محرومیت ما از این خواستها و اهداف است. زمانی که مطلوب کسی را از او وامیستانند یا راه دستیابی به آن را سد میسازند آن فرد دچار رنج ناکامی یا افسردگی میگردد. یک دسته از موانع سدساز ماانسانها خود ما انسانها برای یکدیگر هستیم. یعنی هنگامی که دو نفر یادو گروه بر اثر تضاد منافع، دیدگاه، فرهنگ یا هر چیز دیگر رویاروی یکدیگر قرار میگیرند و آن دیگر را از رسیدن به مقصودش بازمیدارند فرد یا گروه مورد منع، دچار رنج و تنش و درد ناکامی میگردد و این تقابل و تضاد را اختلاف مینامیم و زندگی ما انسانها سراسر مملو از اختلاف است. از اختلاف پدر و فرزند، زن و شوهر و... گرفته تا اختلاف احزاب، فرهنگها، ملتها و ... جنگها، کشتارها، تروریسم، ظلم و ستم و... همه نتیجه اختلاف است. به دو صورت میتوان به سراغ پدیده اختلاف رفت. یکی همان روش ابتدایی و ناکارآمد زور و خشونت است. صفحات تاریخ بشر مشحون از این روش برخورد با مسئله اختلاف است.روش دیگر برخورد با مسئله اختلاف، کاوش و بحث عقلانی برای یافتن راهحل سالم است. در این شیوه حل اختلاف طرفین از مقابل یکدیگر برمیخیزند و در کنار یکدیگر مینشینند و با بحث و گفتوگو سعی میکنند برای اختلاف خود راهحلی پیدا نمایند که هم خواست طرفین حاصل گردد و هم از رنج و عذاب یکی از اصحاب دعوا اجتناب گردد. یعنی پیروزی بدون باخت. در این شیوه طرفین تلاش مشترک عقلانی را از طریق بحث و گفتوگو برای حل مسئلهای که اتفاقا خود نیز در آن ذینفع هستند آغاز میکنند. اما شرط برخورد سازنده عقلانی برای حل مسائل، مدارا و اجتناب از خشونت و حاکم ساختن عقلانیت در یافتن راهحل است. اما چنانچه یکی از طرفین بحث، از قبول مدارا و حکم بحث معقول سرباز زند امکان پیگیری این روش سازنده سلب میگردد. در عرصه منازعات سیاسی و اختلاف فرهنگی و زیستی اجتماعات اگر برقراری نظم بین نیروهای متضاد از طریق اعمال زور انجام گیرد نتیجه آن رکود و افسردگی گروههای مغلوب شده است. حاکم ساختن بحث عقلانی به جای زور زمینهساز بحثهایی روشنگر و مفید میگردد که افراد در جریان آن چیز میآموزند و به کمک یکدیگر خود را اصلاح میسازند و روحیه نشاط و امید را دامن میزنند.
* قدس
روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "وحدت اسلامی ؛ راهبرد دستیابی به استقلال "به قلم غلامرضا قلندریان آورده است: امروز، بر اساس دیدگاه برادران اهل سنت سالروز تولد پیامبر اعظم(ص) و آغاز هفته وحدت است. پیامبر، رحمت عالمیان و منادی صلح جهانی، منشأ و مبدأ وحدت برای مسلمانان است و امت اسلامی با نام آخرین پیامبر الهی، هویت پیدا می کند. نام گذاری هفته وحدت، در دنیای کنونی که دشمنان دین مبین اسلام و امت پیامبر آخرالزمان، تلاش می کنند بستر تفرقه آنها را فراهم کنند، فرصت مناسبی برای بازخوانی مؤلفه های انسجام بخش است تا پیروان این دین آسمانی، همگرایی مثال زدنی را تجربه کنند.
امسال در حالی ملتهای مسلمان به استقبال جشن سالروز میلاد پیامبر عظیم الشأن اسلام می روند که جهان اسلام تحولاتی را تجربه می کند که نویدبخش آزادی ملتها از زیر یوغ استعمار مدرن است. حرکت جوانان تونسی، جرقه ای در خرمن خشم و نفرت ملتهای مسلمان علیه نظام سلطه ایجاد کرد، به نحوی که گسترش روزافزون اعتراضها در منطقه، عرصه را بر نظامهای مستبد و طرفدار غرب تنگ نموده است. استراتژی تفرقه بین مسلمانان قطعاً از ناحیه بیگانگان و دشمنان ملتهای مسلمان پیگیری می شود، زیرا آنها از این رهگذر می توانند به اهدافشان دست یابند، در حالی که هزینه های اقدامهایشان را مسلمانان پرداخت می کنند.
دشمنان تلاش می کنند همواره مانع انسجام بین جهان اسلام شوند و پیگیر این موضوع هستند که اثبات نمایند مسلمانان به دلیل وجود اختلافهای گسترده، نمی توانند به اتحاد دست یابند. طبیعی است، تاکنون نظام سلطه از طریق دو اهرم تحکیم و تثبیت نظامهای مستبد و حمایت از آنها، توانسته است از طریق عوامل داخلی خویش مطالبات مشروع سیاسی و دینی مسلمانان را سرکوب کند و فرصت هر گونه همگرایی را از مسلمانان سلب نماید تا زمینه ائتلاف فراهم نگردد، زیرا هرگونه نزدیکی عقیدتی و فکری، منجر به اتفاقهایی خواهد گردید که اکنون در تونس و مصر و دیگر کشورهای اسلامی، در شرف وقوع است.
جهان اسلام امروز با داشتن 1/5 میلیارد نفر مسلمان، 57 کشور اسلامی و برخورداری از 65 درصد ذخایر نفت و گاز تنها در منطقه خاورمیانه و ... از توانمندیهای منحصر به فرد و گسترده ای برخوردار است. این توانمندی قادر است زخمهای دیرینه جامعه مسلمانان را با تجویز داروی وحدت امت اسلامی درمان نماید و زیاده خواهیهای بیگانگان را که در غفلت و بی خبری امت اسلامی سرمایه فرهنگی و اقتصادی دنیای اسلام راغارت می نمایند، با بن بست مواجه نماید. اگر جغرافیای اسلامی بر اساس مؤلفه های مورد وثوق به یک توافق دست یابند، می توانند به عنوان بزرگترین تشکل در بین تشکلهای موجود منطقه ای و بعضاً جهانی، قدرت تأثیر گذاری داشته باشند.
اگر همسویی در جامعه اسلامی، بر اساس آموزه های دینی شکل بگیرد و از تعهدهای دیپلماتیک و مرکب کاغذ فراتر رود، می تواند به استراتژی مبارزاتی تبدیل گردد. بدون تردید، کسی نمی تواند منکر این واقعیت شود که علل توفیق نیافتن مسلمانان فلسطینی در وصول به نتیجه منطقه ای و قابل انتظار با وجود 7 دهه مبارزه با رژیم صهیونیستی، بی تفاوتی ملتهای اسلامی و حمایت نکردن دولتهای اسلامی بوده است که حتی این رفتار سبب جرأت و جسارت بیشتر تل آویو گردید و توانست بر اقدامهای ضد انسانی خود در کرانه باختری و بخصوص باریکه غزه بیفزاید. دبیرکل جماعت اخوان المسلمین مصر، خواستار تشکیل ائتلاف و همگرایی بین شیعه و سنی برای مقابله با رژیم صهیونیستی شد و اعلام نمود که آماده ایم زیر پرچم حزب ا... بجنگیم. این اظهارات از سوی آقای محمد مهدی عاکف که از وی به عنوان لیدر بزرگترین جریان اسلامی در دنیای اسلام یاد می شود، عنوان گردیده است.
بر کسی پوشیده نیست، راهبرد جبهه استکبار در راستای نفوذ در دولتهای اسلامی، دامن زدن به اختلافهای شیعه و سنی است تا از این رهگذر هزینه های لشکرکشی به مناطق مورد نظر را، کشورهای هدف بپردازند. ماجرای جنگ سعده، انفجار حرم ائمه(علیهم السلام) در عراق و قراردادن شیعه و سنی در مقابل یکدیگر - که این موضوع با درایت مرجعیت در عراق حل و فصل گردید- مبین ایجاد تفرقه و گسست در بین مسلمانان است. رویارویی بین دو جریان فتح و حماس در فلسطین که درگیری از محور فلسطینی- اسرائیلی به فلسطینی- فلسطینی تغییر یافت، موجبات خرسندی اتاقهای فکر صهیونیستی را فراهم کرد، زیرا آنها این اتفاق را یک موفقیت ارزیابی کردند. پر واضح است، جهان اسلام این حوادث را خروجی سناریوهای لندن و واشنگتن می داند که از غفلت، بی تفاوتی، سطحی نگری مسلمانان و وابستگی زمامداران بهره برده و چنین رخدادهایی را برنامه ریزی می کنند.
تحولات جاری در مصر، تونس، الجزایر، یمن، اردن، بحرین و دیگر کشورها همگی بیانگر ائتلاف نانوشته بین جریانهای اسلامی و مردمی است که سالهاست از تحقیر بیگانگان در رنج هستند. اینک دومینوی به صحنه آمدن مردم، نمادی از اتحاد اسلامی برای مقابله با نوکران آمریکاست که تلاش می کنند با ساقط کردن این نظامها، مطالبات سرکوب شده مشروعشان را تحقق ببخشند. فریاد ا... اکبر از زبان معترضان حکومتهای جائر، فراخوان عمومی در جهان اسلام به سوی وحدت است. این ندای توحیدی، بیانگر مبارزه با طاغوت و جایگزینی حکومتهای اسلامی را نوید می دهد. وضعیت عراق، افغانستان و زخمهای وارد بر پیکر مجروح جهان اسلام در فلسطین و جولان و شبعا و جنوب لبنان، همه و همه امت اسلامی را به ضرورت همبستگی فرا می خواند.
بدین ترتیب، اگر امت اسلامی و جهان اسلام با این هویت در مناسبات بین المللی و ادبیات سیاسی به شکل محتوایی و کارکردی وارد عرصه تعاملات شود، می تواند با بهره گیری از ظرفیتهای نیروی انسانی کارآمد و خلاق، ارزشی، اقتصادی و سیاسی خود، به عنوان یک بلوک قدرت در مقایسه با بلوک بندیهای دیگر، قاعده بازی را حداقل در محدوده گستره جهان اسلام با دیگر بازیگران تعریف نماید و از ذرات پراکنده، حاشیه ای و بی اثر، به بازیگری مؤثر در روابط بین کشورها تبدیل گردد.